سلام من دختری 17سالمه که مدتی به پسری که نسبت نزدیکی من دارد علاقمندشدم اون الان 20سالشه ومیترسم دختری دیگه ای توزندگیش باشه ویااصلان ازمن خوشش نیاد ..........چه جوری بهش بفهونم که دوستش دارم ...ممنون میشم کمکم کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام من دختری 17سالمه که مدتی به پسری که نسبت نزدیکی من دارد علاقمندشدم اون الان 20سالشه ومیترسم دختری دیگه ای توزندگیش باشه ویااصلان ازمن خوشش نیاد ..........چه جوری بهش بفهونم که دوستش دارم ...ممنون میشم کمکم کنید
سلام عزیز دلم
خوش اومدی
میشه بگی چی تو این آقا پسر دیدی که ازش خوشت اومده؟
گیریم که بهش ابراز علاقه کردی، هدفت ازین دوست داشتن چیه؟
گلم بهترین حالت و تنها دلیل برای دوست داشتن یه پسر ازدواجه، ایا خودت و اون آقا تو این سن و سال شرایط ازدواج دارین؟
فکر می کنی اگه بهش ابراز علاقه کنی، بعدها به رخت نمی کشه؟ منت سرت نی ذاره؟
بنظرم من اصلا بهش فکر نکن. نذار این احساس درت تقویت بشه. ازش دوری کن تا فراموشت بشه.
بیخود و بیجهت خودت رو تو معرض شکست عشقی احتمالی قرار نده.
گلم بزار عشق پاکت نصیب کسی بشه که اونم عاشقته.
و بدون اگه یه پسر واقعا یکی رو بخواد، خودش براش پا پیش می ذاره.
خودش قدش اندامش و....خلاصه بگم همه چیش ولی نمی دونم چکارکنم بعدمیترسم یه چیزی بشه توعالم نزدیکی وفامیلی زشت باشه:302:
اصلان نمیتونم فراموشش کنم درضمن خواهرم اصلان ازمادرش خوشش نمیاد
سلام
به تالار همدردی خوش اومدی
چه خوب کردی که اومدی اینجا :72:
الان می تونی کلی اطلاعات کسب کنی و برای زندگی مشترکت با کلی آگاهی بری جلو
خوش به حالت
اجازه میدی یه کم با خودت آشنا بشی ؟
منظورم اینه که شرایطت رو برای ازدواج بسنجی
ببینی چه چیزهایی برای ازدواج ملاک هست
چه چیزهایی رو باید تحقیق کنیم و ...
یه مقاله توی تالار هست که خیلی باحاله
ابراز محبت دختر به پسر
حتما بخونش
راستی در مورد سئوالهای بالا هم فکر کن
ببین دوست من :72:
من فرض رو براین میذارم که شناختت و هدفت و انتخابت و دوست داشتنت عاقلانه و منطقی هست و کاریه روز دو روز نیست.
پس این موضوع دو حالت داره:
یا میخوادت
یا نمیخوادت
اگر بخوادت،خودش پا پیش میذاره،دیر یا زود .
اگر نخوادت،هرکاری بکنی نه به سمتت میاد ونه حتی بهت فکر میکنه،پس در اینصورت باید بیخیال کل داستان بشی. :(
عزیزم ارسالهات رو تو همین تاپک بزن تا بهتر بشه راهنماییت کردنقل قول:
نوشته اصلی توسط srr72
من ریاضی میخونم و وضعیت درسی عالی دارم :325:واون هم دانشجوی مهندسی است وبه خاطراینکه فامیل هستیم میشه گفت ماهی دوبارهمدگرو میبینیم...ولی مشکل من اینجاست که من جزسلام واحوالپرسی نمیتونم چیزدیگه ای بگم !حتی دفعه ای پیش که دیدمش قلبم برای یه لحظه ایستاد وصورتم سرخ شد!حالاچکارکنم بفمه نمیدونم؟!کمکم کنید:43::324:
[quote]چکارکنم بهمه دوستش دارم وعاشق ام!!!
srr72 عزیز
به سرای همدردی خوش آمـــــــــــــــــــــــ ـدی عزیزم :43:
هدفت چیه از اینکه می خواهی بفهمه دوستش داری ؟
ازدواج ؟
دختر خوب ، در سن حساسی هستی و باید خیلی مواظب احساساتت باشی که محور رفتار و تصمیماتت نشه . الآنم معلومه کاملاً احساسی شدی و اونچه جذبت کرده همش ظاهریه و همینم نشونه شدت احساسی بودنته .
بهتره عاقل باشی عزیزم و از تمرکز روی اون بیرون بیایی و سنگینی و متانتت رو حفظ کنی . به درست برس ، و بدان که اگر برای ازدواج هم بخواهیش فعلاً موقعیتش را نه تو داری نه اون پس در تنور احساسات ندم .
این تاپیک رو بخون :
http://www.hamdardi.net/thread-3528.html
.
[color=#9400D3]سلام دوست عزیز
چرا اصرار داری که حتما ایشون بفمهن که شما بهش علاقه داری .......
گفتی که رشتت ریاضی ودرست هم خوبه .... اگه حالا شما بیشتر رو درست تمرکز داشته باشی وان شاءالله یه رشته خوب قبول بشی وواسه خودت یه افتخاری کسب کنی مطمئن باش شک نکن هرپسری حتی اون آقاپسره خواهان خواهان شما خواهد بود ..ارزش شما بیشتر از اینه که بخوای برای دوست داشته شدن التماس کنی...
اینو هم بدون حتی برای اون آقا هم ازدواج زوده مطمئن باش .....
سعی کن دیگه بهش فکر نکنی آروم آروم .....
یه هدف عالی برای خودت تعریف کن (ادامه تحصیل تو یه رشته خوب).همه سعی وتلاشتو بکن برای رسیدن به هدفت:104::104::104:
خواهر گلم مطمئن باش اینجور حالات واحساسات برای اکثر دختر ها تو این سن سال اتفاق میفتده و مورد شما اصلا استثنا نیست حتی واسه من هم پیش اومده بود ولی مهم اینه که به این احساساتت پر وبال ندی ویه خورده مغرور باشی ..اما بعد چند سال که گذشت کلا شرایط ومعیارهای شما فرق خواهد کرد وحتی به این حرفهات خواهی خندید.. مطمئن باش[/color]
خیلی سخته ولی نمدونم بایدچکار کنم که فراموشش کنم آخه تقریبا میشه گفت یک ساله که دوستش دارم !حتی تاقبل از اینکه اون رادوست داشته باشم میشه گفت که ازش متنفربودم ....!!!!!!:300:----ازدواج توی شهرمابرای یه دخترتوسن 17سال چیزی تعجب آوری نیست یه دخترامسال مدرسه ماسوم دبیرستان رشته انسانی حامله است ومیشه گفت توی مدرسه حدود30تاعقدکرده و20تاازدواج کرده داریم البته من زادگاهم این شهری که در آن زندگی میکنیم نیست وحتی زبان این شهر با زبان مادری ام فرق میکند:310:..وازنظرتحصیلی خانواده ام درسطح خیلی عالی هستن ومن نمی خواهم قبل ازرفتن به دانشگاه و اخذ مدرک حداقل لیسانس ازدواج کنم ولی ....:43::43:ممنون اگه راهنمایی کنید
سلام SRR72 عزیز
ببین عزیزم درست ترین راه واسه تویی که میگی میخوام درسمو بخونم و خودت قبول داری ازدواج کردن تو این سن اشتباه پس نباید درگیر احساساتت بشی فراموشی کسی که باهاش حرفی نزدی و رابطه ای نداشتی خیلی اسونه چون فقط تو توی ذهنت با اونی پس باید ذهنت و از افکار اشفته پاک کنی خودتو با اینکه توی سنه تو خیلیا ازدواج میکنن توجیح نکن منم همسن توام و الان تقریبا نه ماه از ازدواجم میگذره یه ازدواج کاملا احساسی نمیخوام بگم الان بدبختم یا چیزی اما مطمئنا اگر فقط کمی صبر میکردم خیلی بهترین از اینی میشد که الان هست
واسه ازدواج نمیشه گفت زمان خاصی هست اما وقتی ادم ازدواج میکنه که طرف تموم معیارهاشو داشته باشه نه این که تو این سنه کم بخوای به طرف نشون بدی عاشقشی که ایا اونم بخواد یا اینکه با فهمیدن این چیز خودشو خیلی بیشتر از اینی که هست ببینه متوجه منظورم میشی؟غرورش میره بالا اصلا تو به عنوان یه دختر باید غرور داشته باشی باید اینقدر متین و خوب باشی که اونا به طرف تو جذب بشن نه تو به اونا,خیلی خوب شد که به این سایت مراجعه کردی...1.تو از احساس اون خبر نداری نمیدونی دوست داره یا نه؟2.میگی شاید کسی تو زندگیش باشه؟3.خودت میگی و میدونی الان سن مناسبی واسه ازدواج نیست؟خب به نظر من بهتره فراموشش کنی نگو سخته اتفاقی نیفتاده که سخت باشه راستی تو گفتی از تیپش و اندامش خوشت اومده به نظر خودت این ملاک درستیه؟
عزیز من میتونی واسه فراموشی طرف خودتو مشغول کنی میتونی از تکنیک توقف فکر کمک بگیری افکاری که از این اقا به ذهنت هجوم میاره رو با فکر دیگری جایگزین کن و سعی کن بیشترش نکنی افکارتو و غرقش نشی
سرگرمیهاتو زیاد کن وقتی دیدیش خیلی معمولی برخورد کن مطمئن باش درست ترین تصمیم و گرفتی
موفق باشی:72:
چراجواب نمیدین!
shomilaجان اون پسر دایی من میشه!!!من خیلی بااون طرفم خشک برخورد و اون قدر مغرورم که حتی اطرافیانم همه گفتن که چرا اون قدر خشکی من حتی وقتی اونو رامیبینم من خودم اول سلام نمیکنم اجازه میدم خودش اول سلام کنه!!!!!!!:300:تاحالا غیرموضوع های سرفامیلی درس وتحصیلی ویاراجع فیلم ها راجع چیزه دیگه ای صحبت نکردیم!!!
این جه شهریه مدرسه ش زن شوهر دار و حامله داره؟تا جایی که می دونم دختر اگر ازدواج کنهنقل قول:
نوشته اصلی توسط srr72
دیگه مدرسه راهش نمی دن.باید بره شبانه.شبانه می ری؟
اینجا می گی دوستش دارم تو پست آخرت گفتی اونقدر باهاش خشکم که دیگران اعتراض می کنن
حتی اول سلام نمی کنم.این چه دوست داشتنیه؟این چه رفتاریه؟
هیچ آدم عاقلی نم یاید همچین کاری رابکنه که اگه کسی رادوست داشته باشه باشه تواولین لحظه ای که ببیندش بهش بگهI love you ! دختر غرور خاص خودش را داره ....در ضمن نوی شهر واستان ما تاجایی که من پرسیدم اگه دختری ازدواج کرد تا آخر اون ترم ویا در بعضی موارد سال فقط میتونه به مدرسه دولتی بیاید!!!!!:18::304:
ممکن است امشب اون رو ببینم چکارکنم مثل همیشه باهاش برخورد کنم؟یانه اصلان بهش سلام نکنم:323::300:ونشان بدم اصلان برام مهم نیست!!!
ینی چی سلام نکنم؟بلخره فامیله.یه سلام احوال پرسی بکن تموم.از یه طرف می گی دوستش دارم از یه طرف شک داری
بهش سلام کنی؟نکنه می ترسی اگر سلام کنی پیش خودش بگه هاااااان دختر عمه م منو دوست داره که بهم سلام
می کنه.این فکر بین غریبه ها قابل قبوله ولی بین دو نفر که بعد از خواهر برادر نزدیک ترین کس به هم هستن سلام نکردن
بی احترامیه.
دیشب دیدمش خیلی معمولی برخورد کردم بعدسلام واحوالپرسی پیش دختر خاله هام نشستم بعداصلان خودم سرصحبت باز نکردم وخودش ازمن پرسید چه خبر خوش میگذره بادرس هاچکار میککنی؟من هم جوابش را دادم !!!!!!!
فکر نمیکنی داری یه ذره برای خودت قضیه رو بزرگ میکنی ...
میفهمم چه حسی داری !! دوست داری چگونه باشه ولی نمیشه ...ولی اینجوری داری خودتو عذاب میدی ...یه ذره بشین فکر کن اصلا اینطوری جلو رفتن درسته یا نه !!؟؟؟
اینقدرم به مدرسه تون نگاه نکن چه اتفاقایی افتاده یا چه چیزایی عادیه !!! اره تو شهرای بزرگم بیرون گردی تا دیروقت مد شده ..!! ایا این کار درستیه !!؟؟
زیاد احساسی برخورد نکن ...بشین قشنگ عقلانی فکر کن ..ببین اگه اینطوری ادامه بدی به کجا کشیده میشه ...!!
اینطوری دستت میاد ..بعد بیا اینجا نظرتو بگو ..تا دوستان گلم راهنماییت کنند ..
لاقربطا:82:
امروز بادوستام که داشتیم از مدرسه برمیگشتیم دیدمش آخه خونشون توی خیابون مدرسه ماست زیرچشمی نگاه کرد فهمیدمنم!!!!!زیر لب سلام کرد من هم فقط تونستم بخندم وسلام نکردم میترسیدم دوستام که همراه ام بودن متوجه بشن!!!!!!!!!!!:302:زیاد خوشتیب نبودکه بگم به خاطرتیپش منو جذب کرده ولی برای من جذاب است!!برای خونشون خریدکرده بود (ماست وسبزی)در ضمن تا آخرخیابون نگاه اش میکردم میترسیدم دخترهای مدرسه تورش کنن!!!!!!!1
نقل قول:
نوشته اصلی توسط srr72
سلام دوست عزیز و نازنین
دختر گل و مهربون
در تاپیک های مشاوره ای باید از بیان مطالب خاطره ای پرهیز کرد ، مثل همی نوشته شما . عزیزم ما راهنمایی کردیم و لب کلام این بود که شما روی ایشون تمرکز نداشته باش ، دچار احساسات هستی مهارش کن و به درس زندگیت بپرداز و رفتارت طبیعی و عادی باشه . ذهنت را مشغول نکن .
از نظر من تاپیکت به نتیجه رسیده و لذا قفل می شود .
اگر باز هم در موردی راهنمایی خواستی تاپیک جدید باز کن .
موفق باشی نازنین :46:
.