خوشکلی ملاک خیلی مهمیه؟؟؟

سلام به همگی...
نمیدونید من چقدر دنبال جایی بودم که بتونم توی اون با کسی درباره ازدواج دردودل کنم...
سرگذشت من خیلی طولانیه نمیدونم حوصلتون میکشه بخونیدش یا نه ولی خوب تعریف میکنم تا هر کس تونست کمکم کنه...منم تا اخر عمر دعاش میکنم:
من یک پسریم 21 ساله که از بچگی عاشق یه دختری از فامیل دورمون بودم که توی سال فقط یک یا دوبار توی مراسمهای رسمی میدیدمش...این عشق وقتی بزرگ شدم بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه وقتی 17 ساله بودم به مامانم درباره این موضوع گفتم...مامانم اوایل مخالف بود چون میگفت هنوز برای تو این حرفها خیلی زوده ولی خوب چون دختره هم خوشکل بود هم از خانواده پولداری بود و خیلی هم مومن و دیندار، مامان زیاد حرفی نداشت ولی هربار که بهش میگفتم نمیخواهی اقدامی کنی مامانم یکی از دخترای فامیل نزدیکمون رو به من پیشنهاد میکرد(ببخشید برای اینکه ممکنه ایشون هم تو این سایتا سر بزنه دقیقا نمیگم چیکارم میشه ولی بدونید یکی از دخترای فوق العاده نزدیک فامیلمون هست که رابطه نزدیکی هم باهاشون داریم)
منم خوب چون اون زمان به ایشون فقط به شکل یه خواهر نگاه میکردم زیر بار نمیرفتم...اما خوب این ماجرا گذشت تا پارسال که اونها از تهران اومدن شهر ما و در مدت زمانی که پیش ما بودن من از ایشون یکسری کارها دیدم که متوجه شدم ایشون به من علاقه داره...ولی خوب چون هنوز به اون دختره که از بچگی عاشقش بودم فکر میکردم زیاد توجهی به این ابراز علاقه نکردم...این ماجرا هم گذاشت تا تابستان امسال که ما رفتیم خونشون و اونجا هم واقعا ابراز علاقه شدیدی از اون نسبت به خودم مشاهده کردم و این دفعه نتونستم با این موضوع کنار بیام و ازش بگذرم برای همین نسبت به انتخاب اولم دو دل شدم...تا محرم امسال که ایشون با خانوادش به شهر ما دوباره اومد و اونجا هم وقتی ابراز علاقه اون و خانوادش رو دیدم تصمیم گرفتم شماره تلفن و ایمیلش رو بگیرم و وقتی برای اولین بار بهش اس ام اس دادم اون با اس ام اسها و ایمیلهایی که برام میفرستاد و حرفهایی که بهم میزد کم کم منو عاشق خودش کرد طوری که میل من نسبت به اون عشق اول و بچگی خودم خیلی کمتر شده.ولی حالا که اومدم به خانوادم میگم من این دختر رو میخوام برادر و مامانم بهم گیر دادن که اون دختره اولی که انتخاب کردی خیلی خوشکلتر و پولدارتره و...همش قصد دارن منو منصرف کنن...ولی باور کنید برای من این دختر خانم خیلی هم خوشکل به نظر میرسه...قبول دارم شاید به خوشکلی عشق اولم نباشه اما وقتی میبینم ما هر دو بهم عاشقانه علاقه داریم و تمام ملاکهای من رو داره به غیر از خوشکلی(اونم از نظر خانواده نه از نظر من) چیکار کنم؟؟؟ به نظر شما واقعا حرف خانواده درسته که میگن بعد از مدتی دلت رو میزنه و...:302:

من واقعا دیگه به عشق اولم زیاد علاقه ای ندارم...میدونم اون از لحاظ ملاکهای دیگران بهترین شرایط رو داره: خوشکله، پولداره، مومنه و.... ولی به نظر من این دختر خانم هم تمام ملاکهای خودم را داره فقط از اون خوشکلتر نیست و پولشم خیلی کمتره وگرنه هم مومنه و با حجاب و باحیاست(اونم تو شهر تهرونی که...) و هم داره تو بهترین دانشگاه کشور بهترین رشته رو میخونه...تازه مهمتر از همه حاظر هرجا که شوهرش میره اونم بره...اینو به طور غیر مستفیم از خودش پرسیدم...خیلی هم سر بزیر و مهربون و از همه لحاظ کامله به جز همون دوتا عیبی که دیگران روش میذارن ولی از نظر من اون هم خوشکله و هم از نظر پول خودم میتونم دربیارم و اصلا نیازی به پول زن ندارم...تازه اون میتونه بعدا از طریق رشته عالی تحصیلیش کلی درامد کسب کنه که میتونه کمک زندگیمون باشه...نمیدونم نظر شما چیه...من چیکار کنم؟؟؟ به حرف خانواده گوش کنم و برم سراغ عشق اولی یا....:302::325:

چقدر زود . خيلي زوده براي ازدواج . يه كم بيشتر سعي كن باهاش باشي و باهاش آشنا شي . انقدر احساساتي تصميم نگير . من با اينكه دخترم و تو سن 23 سالگي ازدواج كردم تازه الان بعد 5 سال مي فهمم چقدر معياراي اوايل جووني براي ازدواج بچگونه و احساساتيه .
به نظر من كه خيلي زوده هر چند خيليها تو اين سن و سالم ازدواج كردن و موفق شدن . ولي بازم از نظر من خيلي زوده . تو رو خدا انقدر احساساتي نباشين .
خوشگلي و اين چيزا فقط براي خودت مهم باشه . آخه پسر خوب خوشگلي مهمه ولي وقتي بري تو زندگي كم اهميت ترين چيز برات خوشگلي مي شه . مهم تفاهمه بينتونه . وقتي يه دختري خيلي خوشگلم باشه و پولشم به قول تو از پارو بالا بره ولي باهات تفاهم نداشته باشه و همه زندگيتون دعوا و كشمكش باشه ديگه به تنها چيزي كه فكر نمي كني خوشگليه .
يه كمي صبر كن تا شناخت بيشتري پيدا كني .
شوهر من خداي خوشگلي بود .. به قول همه گلزار پيشش لنگ مي نداخت ولي به روزيم انداخت تو زندگي كه الان هر روز آرزو مي كنم كاش اصلا نديده بودمش يا كاش مي مردم و از اين وضعيت راحت مي شدم .
نمي خوام تو دلتو خالي كنم ولي مي گم ملاك اصليت نجابت و تفاهم بينتون باشه نه چيزاي ظاهري .

شما فقط به سن من توجه کردید و اینکه گفتم خوشکلی مهمه یا نه؟ من گفتم که برای من خوشکلی ملاک نیست ولی خانوادم به خوشکلی اون گیر دادن...فکر کنم نصف حرفهای منم نخوندید ولی خوب خوبه که نظرتون موافق نظر منه خداروشکر...منم حرفم به خانوادم همینه...خوشکلی اصلا مهم نیست...تازه اون از نظر من خیلی هم خوشکل به نظر میرسه...
در ضمن درباره زود بودن ازدواح....من اصلا الآن قصد ازدواج ندارم من فقط دنبال همسر ایده آل خودم از حالا میگردم... با اینکه دختر فامیلمون همین امشب بعد اینکه از شما پرسیدم بهم اس ام اس داده که تصمیمت رو بگیر من هنوز بهش جوابی ندادم...امیدوار بودم شما بتونید کمکم کنید ولی مثل اینکه اصلا به حرفهام زیاد توجه نکردید...بازم ببخشید مزاحم شدم...ممنون از اینکه حداقل همینقدر برام وقت گذاشتید:72:

شب خوش:101:

چقدر عجول:311:
خب حالا این دختر فامیل شما که مذهبی و سر به زیر است چه جوری اومد و به شما اظهار علاقه کرد؟ و این که گفته تصمیمت را بگیر از کجا اومد؟ یعنی شما بلند شدی رفتی بهش گفتی من بین تو و فلانی باید یکی را انتخاب کنم و اونم اس ام اس داده زود انتخابتو بکن ؟ :303: عجب دوره زمونه ایه ها !
اون چه می تونه باعث بشه بعد از یه مدتی زده بشی توی هر دو انتخاب وجود داره در انتخاب اولی بر مبنای خوشگلی که پس از مدتی برات عادی می شه و در انتخاب دوم بر مبنای احساسات که پس از مدتی با بروز تفاوت ها و اختلافات از بین می ره باید دید آیا شما توی انتخابات غیر از احساس و خوشگلی معیار دیگه ای هم داشته ای ؟ چقدر معیارهات برای خودت مشخصه چقدرش را توی انتخابات دیدی ؟

بگذریم شما این قدر عجله داری که انگار رفتی در کوچه میوه بخری حواست نیست میوه فروشی نیست انتخاب همسره!

بیخیال دیگه نمیخواهم کسی جوابمو بده...از هر چی عشق و عاشقی و.... بدم اومد....
همین امشب که به شما این پیامو دادم اونم طوری باهام برخورد کرد که انگار از اول من عاشقش بودم و اون اصلا به من ابراز علاقه نکرده...چنان امشب با غرور و تند باهام برخورد کرد که از خودم خیلی بدم اومد....من خیلی راحت توی دام عشق اون افتادم و حالا اینطور باهام برخورد کرد اول خودش بهم اس ام اس میداد بعدش که بهم اجازه داد بهش اس ام اس بدم حالا ازم میپرسه منظورت از این اس ام اسها چیه... من خیلی ساده ام...حق با شماست...من خیلی بچه ام...خیلی راحت فریب خوردم... به خاطر اون با خانوادم جر و بحث کردم و حالا اون... ازم جواب میخواد که نیتم چیه؟ میخواهد بهش بگم عاشقشم و میخواهم باهات ازدواج کنم تا همش بهم سرکوفت بزنه...نه من دیگه بهش هیچ جوابی نمیدم... اگه اون واقعا عاشقم بود اینطور باهام برخورد نمیکرد...دیگه نمیترسم دلش بشکنه...چون اون امشب دل منو شکست...دیگه میخواهم به هیچ دختری دل نبندم... به هیچ کس.... دیگه میخواهم فکر ازدواج رو برای همیشه بذارم کنار... اگه این که از همه بیشتر به من ابراز علاقه میکرد اینطور رفتار کنه بقیه که بری خواستگاریشون چطوری رفتار میکنن...نه دیگه حق با شماست من خیلی ساده ام....من خیلی... بیخیال...:302::302::302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بعدشم من با شما شوخی ندارم که اینطور مسخرم میکنید...من همیشه فکر میکردم مشاورا طرف مقابل رو درک میکردم...من بزرگتر خیلی دارم... اگه میخواهید عین اونا فقط بهم سرکوفت بزنید من از مدیر همدردیتون میخواهم که هم این تاپیکو پاک کنند و هم آیدی منو بلوکه کنید...من اونطور که فکر میکنید یک پسر عاشق پیشه بی ریشه و اصل و نصب نیستم...برای خودم شخصیت دارم... چون سیدم هیچ وقت تا حالا کسی مسخرم نکرده بود... مثل امشب هیج وقت اینطور تحقیر نشده بودم...نه به اون .... نه به شماها... واقعا از همدردی و سایت همدردیدتون ممنونم...

خواهش میکنم این تاپیک و یوزر منو پاک کنید...واقعا ممنونم از همدردیهاتون... فکر کردم اینجا فرق داره اما....:302::302::302:

سلام دوست عزيز
چند تا چيز در حرفاي شما هست كه دركش يه كمي برام سخته:
1- با حجاب و باحیاست(اونم تو شهر تهرونی که...) (مگه تهرونيا چشونه؟!)
2- میخواهد بهش بگم عاشقشم و میخواهم باهات ازدواج کنم تا همش بهم سرکوفت بزنه...(واقعا فكر ميكني اگه اين حرفو به يك خانم بزني چنين برخوردي باهات ميكنه؟... چقدر اشتباه فكر ميكني!)
3- به خاطر اون با خانوادم جر و بحث کردم و حالا اون... ازم جواب میخواد که نیتم چیه؟ (دوست عزيزم اگر از بابت نيت خير شما براي ازدواج مطمئن نشه كه اصلا نميشه اسم اين خانم رو مذهبي گذاشت! مگه مذهب فقط به چادر و نماز روزه ست؟ اس ام اس بازي با يك نامحرم اونم بدون هيچ قصد ازدواجي از نظر شما خالي از اشكاله؟ مطمئن باشين كه حتي اگر ايشون علاقه ي وافري هم به شما داشته باشه باز هم حيا و حجب باطنيش او رو وادار ميكنه كه از قصد ازدواج از جانب شما اطمينان پيدا كنه. پس بي جهت اينقدر زود دلتون نشكنه تا صفات خوب ديگران رو نشونه ي بي معرفتي و بي احساسي اونا نپنداريد!)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yasa

سلام دوست عزيز
چند تا چيز در حرفاي شما هست كه دركش يه كمي برام سخته:
1- با حجاب و باحیاست(اونم تو شهر تهرونی که...) (مگه تهرونيا چشونه؟!)
2- میخواهد بهش بگم عاشقشم و میخواهم باهات ازدواج کنم تا همش بهم سرکوفت بزنه...(واقعا فكر ميكني اگه اين حرفو به يك خانم بزني چنين برخوردي باهات ميكنه؟... چقدر اشتباه فكر ميكني!)
3- به خاطر اون با خانوادم جر و بحث کردم و حالا اون... ازم جواب میخواد که نیتم چیه؟ (دوست عزيزم اگر از بابت نيت خير شما براي ازدواج مطمئن نشه كه اصلا نميشه اسم اين خانم رو مذهبي گذاشت! مگه مذهب فقط به چادر و نماز روزه ست؟ اس ام اس بازي با يك نامحرم اونم بدون هيچ قصد ازدواجي از نظر شما خالي از اشكاله؟ مطمئن باشين كه حتي اگر ايشون علاقه ي وافري هم به شما داشته باشه باز هم حيا و حجب باطنيش او رو وادار ميكنه كه از قصد ازدواج از جانب شما اطمينان پيدا كنه. پس بي جهت اينقدر زود دلتون نشكنه تا صفات خوب ديگران رو نشونه ي بي معرفتي و بي احساسي اونا نپنداريد!)

---

خوب این شد یه جواب درست و حسابی:72:
به نظرتون من الآن چیکار کنم؟ جوابشو چی بدم؟ شما که میگین زوده از طرفیم اون از من جواب میخواد...چیکار کنم؟

همين حرفايي كه اينجا زدي رو يه كمي سانسوركن و بهش بگو (در مورد علاقه و قصد ازدواج و ...)
وبعدش ديگه از طريق خانواده اقدام كن تا ادامه ي آشناييتون زير نظر خانواده و رسمي باشه تا هروقت كه ان شاءالله شرايط ازدواج رو كسب كني و اقدام كني!
يادتون نره كه هرچه زودتر اين قضيه رو با خانواده ي خودتون و اونا در ميون بذارين بهتره چون ممكنه خداي نكرده مخالفتي صورت بگيره و شما بيش از حد وابسته شده باشيد و جدايي براتون غير ممكن باشه!:305:
موفق باشيد برادر عزيزم!:72:

سلام

1- سن شما اصلا مناسب ازدواج نیست.
می دونم که می گید می خوام خواستگاری کنم و یا مشخص کنم و بذارم برای بعد. خب همون بعد ( وقتی که موقعش شد خواستگاری کنید ). شما تا دو سه سال دیگه نظرتون حتما عوض خواهد شد.

2- شما الان درگیر احساسات هستید، شدید! مخصوصا این که خیلی راحت از یه عشق دیگه گذشتید و به یه عشق جدید گرفتار شدید. اینها عشق نیست. هوس است.
در ضمن پست شماره 5 نشون می ده که شما چقد احساساتی و خام هستید. برادر من، زندگی شوخی نیست که با یه غوره سردیت کنه و با یک کشمش گرمیت. با یه جمله می گی نه، با جمله بعد می گی آره.
مثلا الان یاسا چی گفت که یهو نظر شما عوض شد و گفتی حالا چه جوری ادامه بدم؟ همین برای تغییر نظر شما کافی بود؟ حرفهای اون خانم را هم به احترام یاسا بخشیدید؟؟

اون خانم چند سالشه که ماشالله اینقد ماهره ؟

3- شما با یه بحث کوچولو سریع موضع گرفتید و می گید اون بود که اول اس ام اس زد و من که نمی خواستمش و ... با این نگرش و اخلاق وارد زندگی بشید که روزگار همدیگه رو سیاه می کنید.

قید این عشق و عاشقیت رابزن و فعلا بچسب به درس و کار.

من خیلی دلم میخواد همه چیز تموم شه ولی دیگه همه چیز از دست من خارج شده... اون از من جواب میخواهد... مامانم اینها این موضوع رو میدونن و اگه پا پس بکشم دیگه برای حرفم تره هم خرد نمیکنن...پس اینقدر راحت نیست خانم محترم... در ضمن ملاک من برای ازدواج فقط احساسات نبوده...من تمام بدی های اون رو میدونستم و میدونم و با علم به بدیهاش انتخابش کردم و بهش علاقمند شدم... اینکه اون موقع اعصابم بهم ریخته بود فقط برای این بود که فکر میکردم بازی خوردم ولی خوب یاس خانم بهم نشون داد که بازی نخوردم...پس با یه غوره ترش نکردم ... گفتم با بچه طرف نیستید که اینطور باهام صحبت میکنید... ممنونم که برام وقت گذاشتید:72:

جناب
شما اومدی اینجا مشاوره بگیری..درسته؟ که از چاله ای که برا خودت کندی بیرون بیای...و تو چاه نیفتی...
یا نه اومدی حرفات رو بزنی و مهر تأیید بگیری !
الان می دونی موقعیتت کجاست؟ الان تو چاله ای...بذار کمکت کنیم که بیرون بیای...
اسمی که برا تاپیکت گذاشتی به محتوای تاپیکت نمی خوره می دونی چرا؟ چون خانواده ت به خاطر زیبایی اون دختر یا پولدار بودن نیست که موافقت یا مخالفت می کنن...
شما نشستی ببینی تعریفت از عشق چیه؟ طرف یه بار عاشق می شه تا آخر پای عشقش می ایسته...
تو هر دو حالت بهت قول می دم شما عاشق نشدی صرفاً وابسته شدی...
کسی اینجا نمی خواد اذیتت کنه..مطمئن باش.
شما هر قدمی برداری آخرش بن بسته.. چرا می خوای خودت بری و امتحان کنی.. نرو به بن بست می خوری...
چرا؟ چون هنوز معیار هات برات مشخص نیست( نگیـــــــااا نه معیارام مشخصه:324:) قبول هر چی تو می گی معیارات مشخصه ولی اونی نیست که باید باشه...

من دیگه نمیتونم پا پس بکشم... الان بنظرتون چی میتونم به اون بگم؟ شما بگید تا من بهش چی بهش بگم من همونو میگم...
در ضمن من از همون روز اول که به اون دختر خانم اس ام اس دادم همه چیزو با خانوادم در میون گذاشتم و داداش بزرگم با من یک شب کامل حرف زد و راضیم کرد که دختر داییم بهترین گزینه برای تو هست...بابام هم کاملا با این ازدواج موافقه و اون رو بهترین گزینه برام میدونه...فقط مامانم میگه اون قبلیه خوشکلتره... اون یکی داداشمم اول میگفت اون خوشکلتره ولی خوب الآن دیگه میگه حرفی ندارم...الآن تمام مخالفتها مامانمه که میگه اون قبلیه خوشکلتره...من بحثمم از همون اول همین بود... همه درباره مناسب بودن اون دختره برای من متفق القول هستند و مامان تنها عیبی که برای اون میچینه فقط اینکه از لحاظ خوشکلی معمولی هست...

می دونم الان باز ناراحت می شی ولی خانواده ی جالبی دارید. کل خانواده زوم کردند رو خوشگلی اون بنده خدا.

درضمن اینقد عصبانی هستی که یادت رفت توی پست اول گفتی نمی خوام بگم این خانم چه نسبتی باهام داره و الان حواست نبود نوشتی دخترداییمه.

برادر من، اصلا اشکالی نداره که بگی منصرف شدی یا پشیمون شدی. زندگی مگه بازیه که بخاطر اینکه به مادرم گفتم این خانم را می خوام پس باید حتما باهاش ازدواج کنم. اون فقط یه سوال و پیشنهاد بوده. شما حتی ممکنه در دوران نامزدی پشیمون بشید و متوجه بشید که مناسب هم نیستید. اصلا ممکنه برید خواستگاری و داییتون مخالفت کنند. یعنی چی که دیگه راه برگشت ندارم؟؟؟
خواستگاری و آشنایی و نامزدی و ... برای همین برگشت هاست دیگه. وگرنه می گفتند هرکی ازهر کی خوشش اومد فرداش عروسی بگیرن. چون دیگه راه برگشتی که نیست، بهتره زودتر تمومش کنیم دیگه.

یه کم بیشتر فکر کن.
راستی خانواده تون نمی گن برای ازدواج زوده؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Bande_khoda

من یک پسریم 21 ساله که از بچگی عاشق یه دختری از فامیل دورمون بودم
تا اینکه وقتی 17 ساله بودم به مامانم
من واقعا دیگه به عشق اولم زیاد علاقه ای ندارم

---

سلام؛
این عشق نیست,
عشق اول ؛عشق دوم, !فقط احساس نیاز به جنس مخالف هست که گاهی وقتها فوران میکنه؛ و حس عشق به شما دست میده؛
دوست جوان؛هنوز راه زیادی داره؛ از زندگیت لذت ببر؛ و فعلا" فکر ازدواج را از سر بیرون کن,

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

سلام دوست جوان ؛
وقتی نوشته های شما رو خواندم؛ یاد گذشته های دور خودم افتادم,البته منظور این نیست که داستانی شبیه شما داشتم؛اما ما هم در نوع خود این ایام را سپری کرده ایم؛
ببینbehbood عزیز بذار رک باشیم؛بی تعارف:
میوه خام خوردن؛دل درد میاره؛ اما میوه رسیده طعمش لذت بخش هست.
همین احساسات آدمی هستند که باعث زیبا دیدن و لذت بردن میشه؛اما گاهی این احساسات باعث میشه کاه رو یونجه دید.
اگه اومدی اینجا بهت راهکار بدن که چطوری از چاله بیافتی تو چاه ؛نگرد که نیست؛
میگن برای ازدواج و انتخاب؛25 سال سن مناسبی هست؛سنی که شخصیت آدم ثبات پیدا میکنه؛و طرز فکرش شکل میگیره؛سنی که آدم خط قرمز و آبی و سیاه وسفید رو تعیین میکنه؛ معیارهاش با ثبات بیشتری انتخاب میشن؛و هدفش از انتخاب و ادامه زندگی با شریک منتخب ؛مشخص است.

چه دختر و چه پسر ؛از وقتی نیاز عاطفی وجودشون رو میگیره؛دنبال یه دوست از نوع مخالفش هستن؛فقط دوست؛دیگه مهم نیست کی هست ،چی هست! بعدها عادت بهم؛و بعدها ساختن خانه کاغذی روی آّب؛

آره شاید داستان تو با مال همه آدمها فرق داشته باشه،اما در یک چیز متفاوت نیست؛،آن هم این است که پایه محکمی نداره؛ هر چقدر هم بزرگ باشه و بالا بره باز یه روز احتمالش هست که خراب بشه،

تصمیم با خودت، م

---

راستی؛خوشکل بودن اینکه مهم هست یا نه؛به خود شخص بستگی داره؛اینکه چقدر براش مهم باشه؛ یا بی اهمیت,اینکه جزء معیارهای اصلی باشه یا نه

باید بگم شما تعادل تو احساساتت نداری! احساسی که در عرض چند ساعت از 100 به 10 برسه ، چطور می تونه چند سال حفظ بشه؟

به به! به مسخره کردن هم متهم شدیم رفت! :82:
برادر من، من کی شما را مسخره کردم من دارم به عنوان یه برادر بزرگتر بهت می گم که زندگی خاله بازی نیست که به همین راحتی قهر و آشتی کنی، زندگی داستانه قیزموله هه نیست که بخوره زمین تا آخرش سینه خیز بره ضایع نشه!
زندگی را باید خیلی عاقلانه تر و پخته تر بهش نگاه کرد. یعنی چی این حرف ها!
این که :

نقل قول:

---

من دیگه نمیتونم پا پس بکشم.

---

این یعنی این که شما حاضری بدبخت بشی اما به اشتباهت اعتراف نکنی!

معمولا افرادی که در محیط فرهنگی و شرایط بسته تری قرار می گیرند ارتباط کمتری نیز با جنس مخالف دارند و از مهارت های ارتباطی کمتری نیز برخوردارند این افراد معمولا در اولین برخوردها با جنس مخالف دچار مسائل احساسی می شوند در حالی که ممکن است فرد مقابل که از محیط بازتری آمده است واقعا این رابطه را رابطه ای عادی و پیش پا افتاده قلمداد کند.
به نظر من رابطه ای که شما به آن دچار شده اید با یک سوتفاهم شروع شده و با اظهار علاقه پنهان ادامه یافته است و مقداری پیش رفته شده است
از طرف دیگر شما احتمالا دارای خانواده ای سنتی و نسبتا پولدار می باشید که ازدواج در این سنین چیز عجیبی نیست و بنابراین خانواده ات هم برخورد غیر متعارفی با موضوع نداشته اند مثلا اگر از اهالی جنوب و مثلا اطراف بوشهر باشید شاید در عرف شما ازدواجتان دیر هم شده باشد!
اما این که باید چه کار کنی ؟
هیچ رابطه را قطع کن!:305:
چرا ؟ چون شما الان در شرایطی احساسی قرار داری که نمی تونی درست فکر کنی و انتخاب کنی اون ها هم اگر از شما کوچکتر باشند هم اکنون خواستگارهایشان به صف نشده اند که شما هول کنید و عجله کنید بنابراین رابطه را کاملا قطع کنید و اندکی از احساسات خود دور شوید تا کمی به منطق نزدیک تر شوید و شروطی را که برای همسرتان مد نظر دارید را مرور کنید بدون این که احساساتتون را دخیل کنید این خانم ها را در ترازوی فاکتورهایتان بکشید و آنوقت انتخاب کنید

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی من یک مشاور نیستم احتمالا مشاورها سعی می کنند با ملایمت با مراجعان برخورد کنند و با تلاش برای درک او سعی کنند او را به واقعیت نزدیک کنند اما من نه به عنوان یک مشاور بلکه به عنوان یک دوست این مطالب را نوشتم

دوست خوب . من هم منظورم مسخره كردن شما نبود . فقط دوستانه بهت پيشنهاد و نظرمو دادم . منم وقتي 5 سال پيش ازدواج مي كردم فكر مي كردم از همه لحاظ طرف مقابلمو سنجيدم و عاشقشم و باهاش خوشبخت مي شم . هر چقدرم اطرافينم بهم مي گفتن بچه اي زوده باورم نمي شد تازه با اينكه من اون موقع 23 ساله بودم با اينكه براي دخترا زيادم سن كمي نيست . ولي واقعا توي اين سن و سال آدم خيلي احساسي تصميم مي گيره و بعد از يه زمان كم پشيمون مي شه و تازه مي فهمه منظور ديگران از اين كه مي گفتن بچه اي اين نبوده كه هيچي حاليت نيست منظورشون اينه كه زندگي زناشويي خيلي پرپيچ و خمه پسر خوب .
در مورد اينكه گفتي اون دختر منتظر جوابته فكر مي كنم بايد يه جوري بهش حالي كني كه الان اصلا تصميم ازدواج نداري . من كه خودم دخترم مي دونم اون الان چه حسي داره حتما الان احساس مي كنه بهترين شريك زندگيشو پيدا كرده و بايد تحت فشارش بزاره كه زودتر موضوعو جدي كنه بعدشم كه همه فك و فاميل و آشناها فهميدن ديگه خيلي سخت باشه كه پا پس بكشه . ديگه اون وقت اگه بعد از 2-3 سال به قول خودت اگه هم خداي نكرده ( دارم مي گم خداي نكرده ) پشيمون شدي ديگه اگه بخواي بزاريش و بري يجورايي به معني بازي كردن با آبروي دختر مردم تلقي مي شه . به همه اين چيزا خوب فكر كن . بعد تصميم بگير . تعجب مي كنم چطور خانوادت اصلا با ازدواج كردن تو توي اين سن و سال مخالف نيستن ( مي دونم الان فكر مي كني درست مطالبتو نخوندم كه نوشتي حالا تا دو سه سال ديگه ازدواج مي كنم ) ولي دو سال ديگه هم باز خيلي زوده .
ازدواج تو سن پايين تو خانوادتون مرسومه؟
سعي كن خودتو يه كم از احساساتت جدا كني و منطقي تر فكر كني .

اولا که بسیار ممنونم به فکرم بودید و راهنماییم کردید...دوما خواهش میکنم این تاپیک رو پاک کنید تا بعدا دچار مشکل نشم...سوما خواهشا منو ببخشید که دیشب اعصابم خیلی خورد بود...ولی الآن به یک مشاور خانواده مراجعه کردم و دارم با اون مشورت میکنم...در ضمن خانواده هم اصلا درباره ازدواج زود حرفی نزدند اونا فقط درباره خود دختره صحبت کردند نه ازدواج...منم اینقدر بی عقل نیستم که از حالا خودمو درگیر زندگی کنم...من بحثم یه چی دیگه بود شما کلا تو یه وادی دیگه رفتید... بیخیال بازهم از همه شما ممنونم که به فکرم بودید...بازم خواهش میکنم این تاپیک رو کلا پاک کنید...میدونم شاید بگید یه جور بی احترامی به نظرات شماست ولی نه به خدا من اصلا به نظرات شما بی اعتنا نیستم یا بی احترامی هم نمیکنم فقط برای اینکه بعدا برام مشکلی پیش نیاد خواهش میکنم برای حفظ حریم خصوصیم این تاپیکو پاک کنید :325:

ممنون از اینکه به فکرم بودید و راهنماییم کردید:72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Bande_khoda

دوما خواهش میکنم این تاپیک رو پاک کنید تا بعدا دچار مشکل نشم...

برای اینکه بعدا برام مشکلی پیش نیاد خواهش میکنم برای حفظ حریم خصوصیم این تاپیکو پاک کنید :325:

---

با سلام
قوانين همدردي بند 20