خواستگار سمج ....رفتارهای این اقا من و انگشت نما کرده ....

با سلام به همه دوستان عزیز . من به تازگی عضو سایت شدم امیدوارم که با راهنمایی مدیرعزیز و شما دوستان خوبم مشکل حل بشه .
چند وقت پیش یکی از همکلاسیام ازم خواستگاری کرد وپرسید برای ازدواج چه نظری نسبت بهش دارم ، منم گفتم فعلا تا چند سال اینده به فکر ازدواج نیستم از اون گذشته شما 2 سال از من کوچکتر هستی . اصرار کرد که چه نظری در مورد شخص خودشون دارم منم گفتم وقتی قصد ازدواج ندارم دلیلی نداره که در مورد شما نظر بدم . من جواب نه رو خیلی زود بهشون گفتم ولی نمیدونم کجای کارم اشتباه بود که این اقا متوجه منظور من نشد ....خلاصه این که تا چند وقت تا منو تنها میدید میومد سراغم و دلیل نه گفتن و میپرسید ، منم چون نمیخواستم دلش بشکنه یا اینکه ذهنیت بدی پیدا کنه هیچ وقت نگفتم مثلا از قیافتون خوشم نمیاد یا از رفتارتون .... تا اینکه به یکی گفته بود خانم فلانی از من خوشش میاد نمیدونم چرا این طوری میکنه !!! منم دیروز قاطع تر از همیشه بهش گفتم دیگه نمیخوام ببینمش یا باهاش حرف بزنم .....دوستای گلم واقعا نمیدونم چه طوری باید برخورد کنم که نه به ایشون بی احترامی شده باشه نه به اشتباه متوجه منظور من بشه ، کمکم کنید :302:....اگه سوالی بود بپرسید تا بیشتر توضیح بدم ...ممنون :72:

sara69 عزیز

ورود به جمع دوستان همدردی را خوش آمـــــــــد می گویم

خیلی قاطع و جدی با او رفتار کنید و نگران دلشکستگی وی نباشید .

در صورت عدم توجه و ادامه رفتار به وی گوشزد کنید که موضوع مزاحمتهای وی را به حراست دانشگاه گوشزد خواهی کرد .

باز هم تاکید می کنم قاطع باشید و این نه یعنی رفتار بی ادبانه و به دور از احترام ، بلکه عدم انعطاف و دلسوزی بیجا و اعلام نظر با لحن جدی و محکم است .


موفق باشید

نقل قول:

---

یلی قاطع و جدی با او رفتار کنید و نگران دلشکستگی وی نباشید .

در صورت عدم توجه و ادامه رفتار به وی گوشزد کنید که موضوع مزاحمتهای وی را به حراست دانشگاه گوشزد خواهی کرد .

باز هم تاکید می کنم قاطع باشید و این نه یعنی رفتار بی ادبانه و به دور از احترام ، بلکه عدم انعطاف و دلسوزی بیجا و اعلام نظر با لحن جدی و محکم است .


موفق باشید

---

تایید می شه.هر جور خواستید بهش بگید و نگران دلشکستنش نباشید. دو روز بعد یادش می ره.اینکه نمی خواد متوجه منظورتون بشه مشکل اون هست نه شما.شما وظیفه ندارید مشکلات دیگران رو به دوش بکشید

شاد باشد:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

sara69 عزیز

ورود به جمع دوستان همدردی را خوش آمـــــــــد می گویم

خیلی قاطع و جدی با او رفتار کنید و نگران دلشکستگی وی نباشید .

در صورت عدم توجه و ادامه رفتار به وی گوشزد کنید که موضوع مزاحمتهای وی را به حراست دانشگاه گوشزد خواهی کرد .

باز هم تاکید می کنم قاطع باشید و این نه یعنی رفتار بی ادبانه و به دور از احترام ، بلکه عدم انعطاف و دلسوزی بیجا و اعلام نظر با لحن جدی و محکم است .


موفق باشید

---

فرشته مهربان عزیز ممنونم ....اتفاقا من بهشون گفتم که در صورت ادامه موضوع رو به حراست میگم ولی ایشون گفتن از این کار ابایی ندارن .... این موضوع که به کس دیگه ای علاقه دارم هم بهش گفتم به نظرتون کار درستی بوده ؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

تایید می شه.هر جور خواستید بهش بگید و نگران دلشکستنش نباشید. دو روز بعد یادش می ره.اینکه نمی خواد متوجه منظورتون بشه مشکل اون هست نه شما.شما وظیفه ندارید مشکلات دیگران رو به دوش بکشید

شاد باشد:72:
[/quote]

دوست عزیزم ممنون ....ولی این متوجه نشدن داره منو زیر سوال میبره ....اخه من که نمیتونم برای همه توضیح بدم رفتار این برای چی این طوریه شاید بیشتر همکلاسی هام فکر کنن من با این اقا دوست هستم .... بیشتر اوقات سعی میکنم خیلی سرد باهاش برخورد کنم ،فکر میکنید چی میگه ؟ میگه الان از دست من ناراحتید که قهر کردید !!!!!

عجب آدمایی پیدا می شن ها!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب موضوع رو به حراست گزارش کنید.:324:

یکی از پسر های دانشکده ما اومد عکس یکی از دختر ها رو ویرایش کرد و چسبوند به خودش.دختر به حراست شکایت کرد.پسر عضو شورای صنفی بود.هم از شورای صنفی اخراج شد.هم یک ترم تعلیق خورد.هم به خاطر زحماتش در شورای صنفی داشت به معدلش یک نمره ای اضافه می شد که اون رو هم از دست داد.


یک مقدار توی حراست آب و تابش رو زیاد کنید و ... که دلشون بسوزه.خود حراست کارش رو انجام می ده.خیالتون راحت.اگر به حراست بگید دیگه نمیاد اذیتتون کنه.یعنی جرات نمی کند!


ارادتمند:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط arix

عجب آدمایی پیدا می شن ها!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب موضوع رو به حراست گزارش کنید.:324:

یکی از پسر های دانشکده ما اومد عکس یکی از دختر ها رو ویرایش کرد و چسبوند به خودش.دختر به حراست شکایت کرد.پسر عضو شورای صنفی بود.هم از شورای صنفی اخراج شد.هم یک ترم تعلیق خورد.هم به خاطر زحماتش در شورای صنفی داشت به معدلش یک نمره ای اضافه می شد که اون رو هم از دست داد.


یک مقدار توی حراست آب و تابش رو زیاد کنید و ... که دلشون بسوزه.خود حراست کارش رو انجام می ده.خیالتون راحت.اگر به حراست بگید دیگه نمیاد اذیتتون کنه.یعنی جرات نمی کند!


ارادتمند:72:

---

فعلا تا 10 ، 12 روز دیگه نمیبینمش .... امیدوارم ترم جدید رفتارشون عوض بشه .... به گفته دوستشون قصد مزاحمت ندارن ولی خب مگه مزاحمت چیه ! .... اگه تغییری ایجاد نشد باید کاری و که گفتم انجام بدم .... راستی نگفتید از این که گفتم به کس دیگه ای علاقه دارم کار درستی بوده یا نه ؟ ....ممنون

نه کار درستی نبوده ، همین مقدار از خود گفتن مفهومش چراغ سبز است ، هیچ گونه صحبتی نداشته باشید و جدی و محکم رفتار کنید .

( احتمال دهید شاید تعمداً می خواهد کاری کند که دیگران در مورد شما برداشت رابطه را داشته باشند ، پس بهتره اگر باز هم به ممانعت شما بی توجهی کرد موضوع را با حراست در میان بگذارید )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

نه کار درستی نبوده ، همین مقدار از خود گفتن مفهومش چراغ سبز است ، هیچ گونه صحبتی نداشته باشید و جدی و محکم رفتار کنید .

( احتمال دهید شاید تعمداً می خواهد کاری کند که دیگران در مورد شما برداشت رابطه را داشته باشند ، پس بهتره اگر باز هم به ممانعت شما بی توجهی کرد موضوع را با حراست در میان بگذارید )

---

واقعا !!! فکر میکردم شاید این طوری دست از سرم برداره ..... ممنون از کمکت فرشته عزیز :72:

دوستای گلم به خواهرم گفتم که با این اقا صحبت کنه وبهش بگه دست از سرم برداره ولی این راه هم کارساز نبود .... حالا مرتب با خواهرم تماس میگیره و ازش میخواد من و راضی کنه با هر لحنی هم که باهاش حرف بزنی براش مهم نیست .... این اتفاقات مربوط به چند روز پیش ، امروز تصمیم گرفتم خودم جوابشو بدم و بهش بگم دیگه مزاحم خواهرم نشه ولی اصلا به حرف من توجهی نکرد و فقط اصرار داشت شماره خونه یا ادرس و بهش بدم تا خانوادش اقدام کنن ولی من گفتم وقتی جوابم منفی دلیلی برای ادرس دادن نمیبینم :302: خسته شدم ....

دوستاش دارن بهش می گن اون ینی شما داره ناز می کنه.تا وقتی این فکرو می کنه دست بردار نیست.مستقیم بهش

بگو اگر بازم مزاحم بشی شکایت می کنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

دوستاش دارن بهش می گن اون ینی شما داره ناز می کنه.تا وقتی این فکرو می کنه دست بردار نیست.مستقیم بهش

بگو اگر بازم مزاحم بشی شکایت می کنم.

---

فرهنگ عزیز اصلا به این حرف اهمیتی نمیده .... هر دلیلی که موقع جواب رد میدن بهش گفتم ولی انگار این ادم فقط حرف خودشو قبول داره .... میگه چون من شما رو دوست دارم پس شما رو قانع میکنم که منو دوست داشته باشی .... بهش گفتم حتی این طوری اگه طرف راضی هم بشه هیچ ارزشی نداره چون شما داری مجبورش میکنی

سلام دوست خوبم.
عزيزم شما نبايد از خواهرتون چنين درخواستي ميكردين.. دستي دستي يه پل ارتباطي هم واسشون ايجاد كردين. كاش حداقل از پدرتون خواسته بودين نه خواهرتون. توصيه ميكنم نه شما و نه خواهرتون به هيچ وجه جواب تماس هاي اين آقا رو ندين و به محض ورود به دانشگاه به حراست مراجعه كرده، بدون دلسوزي و دودلي ازشون شكايت كنيد.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamishetanha

سلام دوست خوبم.
عزيزم شما نبايد از خواهرتون چنين درخواستي ميكردين.. دستي دستي يه پل ارتباطي هم واسشون ايجاد كردين. كاش حداقل از پدرتون خواسته بودين نه خواهرتون. توصيه ميكنم نه شما و نه خواهرتون به هيچ وجه جواب تماس هاي اين آقا رو ندين و به محض ورود به دانشگاه به حراست مراجعه كرده، بدون دلسوزي و دودلي ازشون شكايت كنيد.

---

دقیقا حق با شماست .... اشتباه کردم ..... چه طوری جلوی این ابراز علاقه شدید و بگیرم ..... ازم خواستن یه بار دیگه بهشون فرصت بدم و فکر کنم اما قبول نکردم

كار درستي كردين قبول نكردين. پس سعي كنيد از اين به بعد هيچ سخني و هيچ حرفي بينتون رد و بدل نشه، اگر هم مزاحمتون شدن با بي اعتنايي (انگار نه انگار كه آدمي با شما صحبت ميكنه) از كنارش رد بشين. يه خورده اعصاب و تحمل ميخواد. بعد هم با حراست در ميون بذاريد.
پيروز باشين.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sara69

هر دلیلی که موقع جواب رد میدن بهش گفتم ولی انگار این ادم فقط حرف خودشو قبول داره .... میگه چون من شما رو دوست دارم پس شما رو قانع میکنم که منو دوست داشته باشی .... بهش گفتم حتی این طوری اگه طرف راضی هم بشه هیچ ارزشی نداره چون شما داری مجبورش میکنی

---

دقیقا این رفتارها اشتباهه . جواب رد دادن هربار به یک دلیل ، واین جمله بالا ، اینکه کسی دیگه رو دوست دارم ، یا درمیان گذاشتن مسئله باخوهرتون و..... باعث میشه ایشون دست بردار نباشه

اصلا و به هیچ وجه جوابی به ایشون ندید همونطور که همیشه تنها گفتند هیچ جوابی نه مثبت نه منفی و هیچ گفت وگویی باایشون نداشته باشید در دانشگاه هم همینطور برخورد کنید و جدیت داشته باشید در این صورت اطرافیان هم میفهمن که شما با ایشون هیچ ارتباطی ندارید .واگر مزاحمت ها بیشتر شد حراست رو در جریان بگذارید .

مطمئن باشید این آقا قصدشون خواستگاری نیست . گاهی پسران در دانشگاه باهم تصمیم به شیطنت میگیرند و ممکنه شرط بندیی ، روکم کنیی ویاهرچیز دیگه که بین پسران هست درکار باشه . حتما محکم باشید و به هیچ وجه فکرتون رو درگیر مسئله نکنید .

عزیزم بنظر من شما خیلی محکم به ایشان بگویید که شما شرایط من را برای ازدواج ندارید و دلم نمی خواهد موقعیتهای دیگر ازدواج از من و حتی شما سلب شود.
اگر شما متوجه پاسخ منفی من نمی شوید، با خانواده تشریف بیاورید تا در حضور آنها به شما پاسخ دهم.

اصلا ببین چقدر اهل عمل است. بنظرم اگر مشکل توسط خانواده ها حل شود، بهتر از حراست باشد.
نهایت یک مجلس خواستگاری و یک نه محنرمانه در حضور خانواده ایشان است.


در ضمن اینکه گفتی کس دیگری را دوست داری، حتی ممکن است موقعیتهای دیگری از بین هم کلاسهایت که شاید شرایطشان مطابق میل شما باشد، از شما سلب کند. چون آنها با این تصور که شما کس دیگری را دوست دارید، به خواستگاری احتمالی تان نخواهند آمد. (این آقا که از سخن پراکنی ظاهر خوشش می آید.)

شما راهنمایی می گیری بعد می ری برعکسش را عمل می کنی.
فرشته مهربان کارشناس افتخاری هستند و به این راحتی ها هم قسمت کسی نمی شه که روی تاپیکشون نظر بذارن. با این حال دو بار برای شما نظر دادند و بعد شما رفتین برعکس اون چیزی را که گفتند انجام دادید؟؟

هیچ مدل جواب و توضیحی لازم نیست. محکم وایسا و بگو نه. صد بار هم که اومد بگو نه. تمام. توضیح و دلیل نمی خواد.
اینقد هم سختش نکن که وای حالا همه فکر می کنند با من دوسته و همه فکر می کنند ... اولا همه بیکار نیستند که کار و زندگیشون را ول کنند ببینند کی با کی داره حرف می زنه. در ثانی اون کسی هم که توجه کنه اونقد شعور داره که بتونه بفهمه این حرف زدن از نوع دوستی هست یا نیست.

مطمئن باشید این آقا قصدشون خواستگاری نیست . گاهی پسران در دانشگاه باهم تصمیم به شیطنت میگیرند و ممکنه شرط بندیی ، روکم کنیی ویاهرچیز دیگه که بین پسران هست درکار باشه . حتما محکم باشید و به هیچ وجه فکرتون رو درگیر مسئله نکنید .

نه دوست عزیز از اینکه قصدشون خواستگاری مطمئن هستم چون اصرار دارن با خانواده اقدام کنن ولی من قبول نکردم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهشت

شما راهنمایی می گیری بعد می ری برعکسش را عمل می کنی. فکر کنم جمله ام اشتباه بود ، منظورم از چند روز پیش روزهایی بود که هنوز برای کمک گرفتن از دوستان اینجا مشکلم و مطرح نکرده بودم . خواهرم قبل از اشنایی من با این تالار با این اقا صحبت کرد
فرشته مهربان کارشناس افتخاری هستند و به این راحتی ها هم قسمت کسی نمی شه که روی تاپیکشون نظر بذارن. با این حال دو بار برای شما نظر دادند و بعد شما رفتین برعکس اون چیزی را که گفتند انجام دادید؟؟ دقیقا به خاطر اینکه فرشته عزیز گفتن قاطع باش تصمیم گرفتم خودم بهشون بگم دیگه مزاحم خواهرم نشن

هیچ مدل جواب و توضیحی لازم نیست. محکم وایسا و بگو نه. صد بار هم که اومد بگو نه. تمام. توضیح و دلیل نمی خواد. من هم دقیقا همین کارو میکنم
اینقد هم سختش نکن که وای حالا همه فکر می کنند با من دوسته و همه فکر می کنند ... اولا همه بیکار نیستند که کار و زندگیشون را ول کنند ببینند کی با کی داره حرف می زنه. در ثانی اون کسی هم که توجه کنه اونقد شعور داره که بتونه بفهمه این حرف زدن از نوع دوستی هست یا نیست. دوست عزیز با توجه به برخورد اطرافیانم این طور که گفتم هست ، بله همه شعور دارن ولی همه هم ازش استفاده نمیکنن !

---

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط blue sky

عزیزم بنظر من شما خیلی محکم به ایشان بگویید که شما شرایط من را برای ازدواج ندارید و دلم نمی خواهد موقعیتهای دیگر ازدواج از من و حتی شما سلب شود. بله من هم بهشون گفتم که در اینده موقعیت های بهتری هم برای من و هم برای شما وجود داره .... جوابشون این بود که وقتی الان این موقعیت و داریم نباید از دست بدیم
اگر شما متوجه پاسخ منفی من نمی شوید، با خانواده تشریف بیاورید تا در حضور آنها به شما پاسخ دهم.

اصلا ببین چقدر اهل عمل است. اتفاقا ایشون موافق این قضیه یعنی اقدام از طرف خانوادش هست بنظرم اگر مشکل توسط خانواده ها حل شود، بهتر از حراست باشد. من هم دنبال راهی به جز حراست بودم ولی بیشتر دوستان همین و پیشنهاد کردن ( چون من یه موسسه غیرانتفاعی هستم و خب همون طور که میدونید اکثر این موسسه ها محیط کوچیکی دارن )
نهایت یک مجلس خواستگاری و یک نه محنرمانه در حضور خانواده ایشان است.


در ضمن اینکه گفتی کس دیگری را دوست داری، حتی ممکن است موقعیتهای دیگری از بین هم کلاسهایت که شاید شرایطشان مطابق میل شما باشد، از شما سلب کند. چون آنها با این تصور که شما کس دیگری را دوست دارید، به خواستگاری احتمالی تان نخواهند آمد. (این آقا که از سخن پراکنی ظاهر خوشش می آید.)

---

نقل قول:

---

بله همه شعور دارن ولی همه هم ازش استفاده نمیکنن !

---

:311:


خب همه را نوشتید به جز نتیجه.نتیجه چه شد؟مشکل حل شد؟به حراست گزارش کردید؟:82:

دوستا ن عزیز اگه موضوع صحبت خواهرم رو قبلا نگفتم به این خاطر بود که فکر نمیکردم ایشئن از این موضوع سوءاستفاده کنن

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط arix

نقل قول:

---

بله همه شعور دارن ولی همه هم ازش استفاده نمیکنن !

---

:311:


خب همه را نوشتید به جز نتیجه.نتیجه چه شد؟مشکل حل شد؟به حراست گزارش کردید؟:82:

---

نه راستش هنوز کلاسا شروع نشده و من هم دانشگاه نرفتم

.....جای بسی خوشحالی .... از این که پیگیرید ممنون [/b]

من فکر می کنم که باید حرفت را در مورد این که یکی دیگه را دوست داری پس بگیری تا حرف مردم برات درست نشه که آره اون کی میتونه باشه و با هم کجا میرن و کیو دوست داره و ...:311: میدونی که ما تا دلت بخواد آدم بیکار داریم تا بشینن از این چرندیات بگن.
اما اگه خواستی به حراست بگی، به نظر من بهتره به این پسر رحم کنی و قضیه را خیلی آب و تاب ندی، چون ممکنه که بعدا پسره را کلی اذیت کنن و شما بین دوستات خراب بشی یا خودت عذاب وجدان بگیری. یه جوری خیلی خیلی سرسری هم که بگی، برادران حراستی:311:همچین خوب از پسش برمیان و مطمئنم دیگه جرئت نمی کنه طرفت بیاد. فقط خیلی شورش نکن که پسره ی بدبخت را بدجوری اذیت خواهند کرد.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tesoke

من فکر می کنم که باید حرفت را در مورد این که یکی دیگه را دوست داری پس بگیری تا حرف مردم برات درست نشه که آره اون کی میتونه باشه و با هم کجا میرن و کیو دوست داره و ...:311: من که موافقم ولی .....بهشت عزیز اصرار داشتن که ملت این قدرم بیکار نیستن .... خب حالا چه جوری پس بگیرم تسوکه جان ؟؟؟؟[b]
میدونی که ما تا دلت بخواد آدم بیکار داریم تا بشینن از این چرندیات بگن.
اما اگه خواستی به حراست بگی، به نظر من بهتره به این پسر رحم کنی و قضیه را خیلی آب و تاب ندی، چون ممکنه که بعدا پسره را کلی اذیت کنن و شما بین دوستات خراب بشی یا خودت عذاب وجدان بگیری. یه جوری خیلی خیلی سرسری هم که بگی، برادران حراستی:311:همچین خوب از پسش برمیان و مطمئنم دیگه جرئت نمی کنه طرفت بیاد. فقط خیلی شورش نکن که پسره ی بدبخت را بدجوری اذیت خواهند کرد.

---

باشه حتما !!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sara69

نه دوست عزیز از اینکه قصدشون خواستگاری مطمئن هستم چون اصرار دارن با خانواده اقدام کنن ولی من قبول نکردم

---

سارای عزیز تا واقعا اقدام نکرده مطمئن نباش این حرف ممکنه برای راضی کردن شما باشه درصورت اینکه واقعا آمدند من هم با بلواسکای عزیز موافقم .

باتوجه به اینکه دو سال از شما کوچکتر هستند اگر واقعا نمیتونید راجع به ایشون حتی فکر کنید پس قاطع باشید

در مورد حرف خانوم باران در پست قبلی من تایید می کنم که توی خوابگاه پسرهایی را سراغ دارم که حتی با هم شرط میگذارند که مخ فلان دختر را من میزنم و در واقع این کار را یه جوری دوئل میدونن و بهش افتخار میکنن. دو تا پسر این جوری را من سراغ دارم.
اما در مورد این که میگی چطور حرفت را پس بگیری، به همونی که گفتی و توی همون جمعی که گفتی یکی دیگه را دوست داری، بگو که همش حرف بوده و پای کسی در میان نیست و می خواستم این ببو گلابی را رد کنم. :311: و از دستش خلاص بشم، حالا اگه اون طرف بیکار بوده و تا حالا جایی حرفی زده، باز هم بیکاره و میره و میگه که نه بابا همش الکی بوده. :311:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tesoke

در مورد حرف خانوم باران در پست قبلی من تایید می کنم که توی خوابگاه پسرهایی را سراغ دارم که حتی با هم شرط میگذارند که مخ فلان دختر را من میزنم و در واقع این کار را یه جوری دوئل میدونن و بهش افتخار میکنن. دو تا پسر این جوری را من سراغ دارم.
اما در مورد این که میگی چطور حرفت را پس بگیری، به همونی که گفتی و توی همون جمعی که گفتی یکی دیگه را دوست داری، بگو که همش حرف بوده و پای کسی در میان نیست و می خواستم این ببو گلابی را رد کنم. :311: و از دستش خلاص بشم، حالا اگه اون طرف بیکار بوده و تا حالا جایی حرفی زده، باز هم بیکاره و میره و میگه که نه بابا همش الکی بوده. :311:

---

بله حرف شما رو قبول دارم ولی میدونم که همچین شخصیتی نیست .... ادم محترمی هستن .... ولی بالاخره هرکس سلیقه ای داره .... در مورد راهنمایی که کردین یعنی حاشا کنم دیگه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط baran.68

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sara69

نه دوست عزیز از اینکه قصدشون خواستگاری مطمئن هستم چون اصرار دارن با خانواده اقدام کنن ولی من قبول نکردم

---

سارای عزیز تا واقعا اقدام نکرده مطمئن نباش این حرف ممکنه برای راضی کردن شما باشه درصورت اینکه واقعا آمدند من هم با بلواسکای عزیز موافقم .

باتوجه به اینکه دو سال از شما کوچکتر هستند اگر واقعا نمیتونید راجع به ایشون حتی فکر کنید پس قاطع باشید

---

حتما تمام تلاشمو میکنم که اشتباهی نکنم .... دوست خوبم از اینکه پیگیری میکنید ممنونم

نه این که حاشا کنین که من این حرف را نزدم، چون که شما اون حرف را زدین و عده ای هم شنیدند. پس اگه حاشا کنین، میگن: نه بابا خودم شنیدم. دروغ میگه.
بگین که خواستم از دستش راحت شم و این حرفا رو زدم و گر نه من فعلا به هیچ کی علاقه ای ندارم.

بهترین کار :

با ایشون جدی برخورد کنید ، مزاحمت را ادامه داد به طور جدی از طریق حراست اقدام کنید .

هر بحث دیگه ای فقط حاشیه است و میدان دادن . نیازی هم به خنثی کردن حرفی که زدید نیست ، رفتار بعدی شما گویای همه چیز خواهد بود .

ببین عزیزم

مثل اینکه شما از جدی برخورد کردن یا هراس دارید . یا خدای نکرده نوعی احساس خوشایند پنهان نسبت به ابراز شیفتگی ایشان در شما پیش آمده و بدتان نمیاد خلاصی کامل صورت نگیره ( به درون خود رجوع کنید که کدومه ، ترس یا مورد دوم ، در هر دو صورت لازمه با خود مبارزه کنی که البته هرکدام تکنیک خاص خود را می طلبد و در این رابطه می توانید راهنمایی بخواهید ).

پاورقی
===== این تاپیک بیش از این ظرفیت ادامه دادن نداره ، چون راهنمایی لازم و مناسب صورت گرفته ، مونده اقدام sara69 .

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

بهترین کار :

با ایشون جدی برخورد کنید ، مزاحمت را ادامه داد به طور جدی از طریق حراست اقدام کنید .

هر بحث دیگه ای فقط حاشیه است و میدان دادن . نیازی هم به خنثی کردن حرفی که زدید نیست ، رفتار بعدی شما گویای همه چیز خواهد بود .

ببین عزیزم

مثل اینکه شما از جدی برخورد کردن یا هراس دارید . یا خدای نکرده نوعی احساس خوشایند پنهان نسبت به ابراز شیفتگی ایشان در شما پیش آمده و بدتان نمیاد خلاصی کامل صورت نگیره ( به درون خود رجوع کنید که کدومه ، ترس یا مورد دوم ، در هر دو صورت لازمه با خود مبارزه کنی که البته هرکدام تکنیک خاص خود را می طلبد و در این رابطه می توانید راهنمایی بخواهید ).

پاورقی
===== این تاپیک بیش از این ظرفیت ادامه دادن نداره ، چون راهنمایی لازم و مناسب صورت گرفته ، مونده اقدام sara69 .

.

---

فرشته عزیز باور کنید من جدی برخورد کردم و هیچ احساس خوشایندی از این وضعیت ندارم شاید باور نکنید ولی من حتی شب هم خواب ندارم همش با خودم میگم کاش نمیذاشتم این حرف و بگه االان وضعیت این طوری نبود ، اما این هراس که گفتید میشه خواهش کنم برام توضیح بدید شاید واقعا مشکلی باشه که خودم ندونم .... ممنون

مدیر عزیز من منتظر راهنمایی شما هستم ....:72: