ازدواج پسر مجرد با زن مطلقه

سلام، می خواستم یک مسئله ای رو با شما در میان بذارم و از راهنمائی های خوب شما استفاده کنم.
من مدرس رشته کامپیوتر هستم، فوق لیسانس کامپیوتر دارم،چند ماه پیش تو آموزشگاه یک شاگرد خانم داشتم، کم کم من نسبت بهش علاقه مند شدم و ایشون هم همینطور و یک رابطه دوستی بین ما شکل گرفت.
یکم که دوستیمون بیشتر شد، متوجه شدم که این خانم، قبلا یک ازدواج ناموفق داشته، به گفته خودش شوهرش معتاد به شیشه بوده و یک روز با چاقو ایشون رو تحدید می کنه و ایشون فرار می کنه تا صبح توی پارکینگ خونه قایم میشه و .... در کل از نظر روحی فکر می کنم خیلی اذیت شده.
قبل از اینکه بقیه مطالب رو بگم، من 25 سال سن دارم و ایشون 27 سال داره، 20 سالگی ازدواج کرده 4.5 سال با شوهر قبلیش زندگی کرده و 1.5 سال طلاق غیابیش طول کشیده. الان تقریبا یک سال از طلاقش می گذره،
رابطه ما در ابتدا فقط در حد دوستی بود، قبل از اینکه من متوجه بشم که مطلقه هستش بهش می گفتم، نظرت در مورد ازدواج چیه؟ می گفت من هیچ وقت نمی خوام ازدواج کنم، و نمی تونست من رو قانع کنه! بعد از این که متوجه مطلقه بودنش شدم و دوباره این سوال رو ازش پرسیدم، گفت که نمی خواد منو اذیت کنه و نمی خواست در مورد این موضوع صحبت کنیم.
به نظر من شاید الان رابطه ما در حد دوستی باشه ولی منی که تا حالا حتی یک دوستی خیلی معمولی با هیچ دختری نداشتم و به شدت هم احساساتی هستم، روز به روز علاقم نسبت به اون بیشتر می شه، و مطمئنن آخرش ازدواجه، در این که اون هم منو دوست داره ولی نمی خواد برای من مشکلی به وجود بیاره شکی ندارم.
اگر واقعا کار به اونجا برسه من می تونم راضیش کنم، ولی سوالی که حالا مطرح می شه اینه که من از عواقب این کار می ترسم.
از نظر سنی آنچنان مشکلی نیست، یا برای من زیاد مهم نیست موارد مشابه ازدواج موفق با این فاصله سنی دیدم. مسئله مهم مطلقه بودن ایشون هستش،
تا اونجایی که من ایشون رو می شناسم دختر خوب و پاکی هستش، و تو زندگی قبلیش مقصر نبوده. به خودم میگم مگه این دختر چه گناهی کرده دیگه نباید رنگ یک زندگی خوب رو ببینه؟
از طرفی می ترسم. برخورد پدر و مادرم با این موضوع چیه؟
وقتی ازش پرسیدم اگه نمی خوای ازدواج کنی پس چی کار می کنی؟
به من گفت همیشه سعی می کنم فقط یک دوست برای خودم داشته باشم که خودش عواقب بدی برای این خانم می تونه داشته باشه، معلوم نیست که هر دفعه با کی دوست بشه؟
واقعا سردرگمم، به من میگه هر وقت احساس کردی برات مشکلی به وجود می یارم بگو رابطمونو قطع کنیم من نمی خوام اذیتت کنم.
از نظر من واقعا دختر خوبیه و تو ازدواج نا موفق قبلیش مقصر نیست، لیاقت یک زندگی خوب رو داره ولی ته دلم از عواقب این کار می ترسم،
لطفا راهنماییم کنید، با تشکر.

آقا سعید ورودتون رو خوش آمد میگم:72:

گفتید خیلی احساساتی هستید پس خیلی مواظب باشید:305:
مخصوصا که بار اولتونه با کسی رابطه دارید بیشتر در معرض وابستگی هستید!

***اول باید در مورد ازدواج قبلیش کاملا مطمئن بشید که دلائل جداییش چی بوده ؟
چون نباید تنها به گفته ای خودش اکتفا کنید.
ازش بخواه آدرس شوهر قبلیشو بهت بده ، اگه بدون ناراحتی داد خودش یه علامت مثبته!
اگه نداد یا طفره رفت باید شک کنی ! البته نمیگم بدبین شو اما حق طبیعی شماست که از زندگی گذشته اش مطمئن بشید...

*** چون خیلی احساساتی هستید باید سعی کنید احساس مانع شناخت واقعی ایشون نشه و منطقی مراحلو پشت سر بذارید

***اگه رضایت و نظر خانواده برات مهمه و ممکنه بدون رضایت شون ازدواجی صورت نگیره پس تا دیر نشده و بیشتر از این وابسته نشدید (هم شما هم اون خانم)بهشون بگید و نظرشون رو جویا بشید چون ممکنه مخالفت کنند!

***شما نگران اینکه اون خانم هر دفعه با کسی دوست بشه نباشید و بیشتر مراقب خودتون باشید که تو این ماجرا اسبب جبران ناپذیری نبینید! چون هر کسی مسئول اعمال خودشه و شما مسئول خوشبخت کردن دیگران نیستید!

***ممکنه حرفایی که میزنه و میگه نمیخواد شما اذیت بشید واقعی و از روی خوش قلبی باشه ممکن هم هست کاملا برعکس باشه یعنی با سیاست پیش بره و اتفاقا بخواد شما رو وابسته و شیفته کنه با این کارا!!

*** مشاوره حضوری هم حتما براتون لازم و مفید خواهد بود!

موفق باشید

سلام آقا سعید

چند وقته که شما با ایشون آشنائی پیدا کردین و راجب این موضوع باهاشون صحبت کردین ..
آیا فکر می کنین خودتون آمادگی ازدواج وشرایط اقتصادی قابل قبول رو دارین اگه ندارین بهتره بی خیال شین ...

امااگه شرایطتتون فراهمه بهتره زیاد احساسی عمل نکنین و شناخت کاملی از ایشون داشته باشین .. اول باید شناخت صحیحی از اخلاق وشخصیت ایشون کسب کنین ...

مورد شما حساستر از بقیه موارد می تونه باشه چرا .. چون ایشون قبلا تجربه یه زندگی ناموفق رو داشتن و بهتره شما یه سری از حقیقت ها وواقعیت ها که براتون مبهمه لازمه که بفهمین ...
اگه فکر می کنین خانوادتون به طور جدی با این موضوع مخالفت خواهند کرد احتیاط کنین .... تابعدا براتون سخت نباشه
اگه شناخت اولیه به دور از احساسات و تبصره وتخفیفات صورت گرفت حتما از مشاوره بهره بگیرید ....اما احتیاط کنید تادرگیر احساساتتان نشوید وزود هر حرف و حدیثی را بدون تحقیق و تائیدعقل ومنطق باور نکنید:305::305:

ممنون از پاسخ های شما،

-آیا اینکه الان بهش بگم می خوام با شوهر قبلیش صحبت کنم درسته، چون گفتم من در مورد ازدواج با هاش حرف می زنم، موضوع رو عوض می کنه و می گه نمی خوام ازدواج کنم.

-تقریبا سه ماهه آشنا شدیم.

-من برگردم به خانوادم بگم با یک خانم مطلقه آشنا شدم، به نظر شما چه برخوردی می کنند!!! از طرفی هم به نظرم دختر خوبی هست و دوسش دارم.

-از کجا بفهمم حرفاش راسته؟

-چرا مشاوره حضوری لازمه، یعنی اینقدر موضوع حساسه؟ ما فقط فعلا دوستیم، اگه آره از چه مرکزی می تونم این مشاوره رو بگیرم.

-با همه این ها من فکرمیکنم دختر خوبی هست. کاشکی تو فرهنگ ما اینقدر دید بد نسبت به زن مطلقه نداشتن.

- اگه حرف هاش درست نباشه که فهمیدنشم سخته که می تونم این رابطه رو تموم کنم. ولی اگر حرفاش درست باشه و همش راست باشه و دختر واقعا خوبی باشم و با من تفاهم داشته باشه، آیا ازدواج من با ایشون می تونه یک زندگی موفق رو برای من به ارمغان بیاره؟

در کل از نظر روحی فکر می کنم خیلی اذیت شده.
قبل از اینکه بقیه مطالب رو بگم، من 25 سال سن دارم و ایشون 27 سال داره، 20 سالگی ازدواج کرده 4.5 سال با شوهر قبلیش زندگی کرده و 1.5 سال طلاق غیابیش طول کشیده. الان تقریبا یک سال از طلاقش می گذره،

1- ظاهرا ایشون از نظر روحی خیلی آسیب دیده اند و باید توانایی خودت را در زندګی با چنین زنی بسنجی. زندګی سخت و طلاق سختی داشته. فکر می کنی بتونی؟
2- ایشون دو سال از شما بزرګترند و بخاطر ازدواج قبلیشون از شما پخته تر است. این اختلاف سن و تجربه می تونه مشکل ساز بشه. مخصوصا اینکه این خانم بعلت تجربه ی همسرداری خواسته یا ناخواسته ممکنه با رفتارش شما را بیشتر مشتاق کنه.


ولی منی که تا حالا حتی یک دوستی خیلی معمولی با هیچ دختری نداشتم و به شدت هم احساساتی هستم، روز به روز علاقم نسبت به اون بیشتر می شه،
اولین تجربه ی یک پسر احساساتی در ارتباط با جنس مخالف می تونه بیشتر از اونکه عقل درش دخیل باشه، احساسی باشه.

از نظر سنی آنچنان مشکلی نیست، یا برای من زیاد مهم نیست موارد مشابه ازدواج موفق با این فاصله سنی دیدم.
اینجا مساله ی سن بخاطر تجربه ی قبلی ایشون پررنګ تر می شه. تفاوتها بیشتر می شه.

به خودم میگم مگه این دختر چه گناهی کرده دیگه نباید رنگ یک زندگی خوب رو ببینه؟
در انتخاب همسر ترحم و احساسات را دخیل نکنید.


وقتی ازش پرسیدم اگه نمی خوای ازدواج کنی پس چی کار می کنی؟
به من گفت همیشه سعی می کنم فقط یک دوست برای خودم داشته باشم که خودش عواقب بدی برای این خانم می تونه داشته باشه، معلوم نیست که هر دفعه با کی دوست بشه؟
منظورشون یک دوست مذکر (پارتنر ) است؟ اګر اینطور باشد ایشون راه جالبی برای ادامه زندګی انتخاب نکرده اند و احتمالا شما هم یکی از اون دوستها هستید که بعد از مدتی ...
در ضمن شما مسول تصمیمات ایشون نیستی. برای نجات ایشون که نباید خودت را در چاه بندازی.

آیا اینکه الان بهش بگم می خوام با شوهر قبلیش صحبت کنم درسته، چون گفتم من در مورد ازدواج با هاش حرف می زنم، موضوع رو عوض می کنه و می گه نمی خوام ازدواج کنم.
باید الان بهش بګید که هنوز دیر نشده و تصمیمی نګرفته اید. بعد از ازدواج می خواهید برید سراغ همسرشون؟؟
در ضمن وقتی ایشون هیچ تمایلی به ازدواج با شما ندارند و موضوع را عوض می کنند حتما حرف نګفته یا مساله ای هست که به هر حال نمی خوان شما بدونید.
جسارتا عرض کنم که ګول ظاهر آدمها را نخورید. ګاهی اوقات پشت چهره های معصوم و آروم افراد خطرناکی هستند. من برای نوشتن این جمله کمی شک و ترس دارم و امیدوارم که سوتفاهم نشه. من اصلا قصدم قضاوت ایشون و ... نیست. منظورم اینه که دقت کنید. شما هیچی از ایشون نمی دونید جز حرفهایی که در این مدت کوتاه رد و بدل شده و احتمالا بخاطر ظاهر آرومشون ( معمولا بخاطر شکست و افسردګی و ... ) و شاید جذابیت یا معصومیت چهره شون دارید قضاوت می کنید. سه ماه آشنایی که ګویا سطحی است نه عمیق.

-از کجا بفهمم حرفاش راسته؟
باید ادامه آشنایی جدی و با اطلاع و حضور خانواده ها باشه تا با رفت و آمد جدی و دقیق بیشتر ارزیابیشون کنید. دوستی پنهانی و کافی شاپ رفتن و حرفهای عاشقانه زدن شناخت نمی آره و نخواهید فهمید که بالاخره چی راسته و چی دروغ.

من برگردم به خانوادم بگم با یک خانم مطلقه آشنا شدم، به نظر شما چه برخوردی می کنند!!! از طرفی هم به نظرم دختر خوبی هست و دوسش دارم.
این دیګه تصمیم شماست و خانواده ی شما. آیا این توانایی را در خودتون و این شایستګی را در خانم مورد نظرتون می بینید که بتونید به خانواده تان اثباتش کنید و قانعشان کنید؟

چرا مشاوره حضوری لازمه، یعنی اینقدر موضوع حساسه؟ ما فقط فعلا دوستیم،
اګه قصدتون دوستیه و دوست هستید که علت ایجاد این تاپیک چیه؟ مګه نګفتید که قصدتون ازدواجه؟ مشاوره ی حضوری برای هر ازدواجی لازمه. یکی از تاپیکهای این روزها در مورد همین است که آیا مشاوره ازدواج لازم است؟ پیداش کنید و بخونیدش.

کاشکی تو فرهنگ ما اینقدر دید بد نسبت به زن مطلقه نداشتن
اینجا کسی دید بدی نداره. ولی این خانم از شما بزرګتر است، تمایلی به ازدواج ندارد، علت طلاقش را دقیق نمی دونید، برای دوستی حاضر است اما برای ازدواج نه ... اینها مشکل زاست.

اگه حرف هاش درست نباشه که فهمیدنشم سخته که می تونم این رابطه رو تموم کنم.
فهمیدنش خیلی سخت نیست.
یک رابطه ی حساب شده زیر نظر خانواده ها،
رفت و آمدهای خانوادګی،
صحبت با خانواده و همسر قبلی ایشون،
مشاوره ی قبل از ازدواج با کارشناسان و اهل فن
مسیری است که باید طی کنید تا بفهمید که آیا فرد مناسبی هستند یا خیر. با حدس و ګمان نمی شه ازدواج کرد.

یک سوال هم دارم که اګه مایل بودید جواب بدهید. آیا رابطه ی جنسی با هم دارید یا خیر؟
آیا از نظر مالی ایشون را به شکل خاصی ساپورت می کنید یا خیر؟

من یه پسر مجرد را میبینم که مدتی با یه زن رنج کشیده دوست شده و اون از رنج هاش براش گفته و این پسر هم فکر میکنه که یه قهرمانه که خدا اونو قرار داده تا این زن مظلوم را نجان دهد. نه داداش، در انتخاب چند شرط مهم لازم است که شما هیچ کدام را رعایت نکردین:
1) اول باید با عقل انتخاب کنید و بعد احساس خودش بوجود میاد. شما اول بااحساس جلو رفتین.
2) ترحم و ... ممنوع.
مشاوره هم برای طلاق نیست. برای یه انتخاب رشته همه میرناور، اون وقت برای ازدواج نریم.

ممنون از جوابتون،
نه رابطه جنسی با ایشون ندارم و دوست هم نداره زیاد من به خرج بیافتم،
قصدم اگر مطمئن بشم که اون کسی که من فکر می کنم هست ازدواجه.

ولی اگه به خانوادم بگم فکر نمیکنم برخوردخوبی بکنن، اولین جمله ای که بهم میگن اینه که مگه دختر قحط بود که از یک زن مطلقه خوشت اومده.

شما هیچی از ایشون نمی دونید جز حرفهایی که در این مدت کوتاه رد و بدل شده و احتمالا بخاطر ظاهر آرومشون ( معمولا بخاطر شکست و افسردګی و ... ) و شاید جذابیت یا معصومیت چهره شون دارید قضاوت می کنید. سه ماه آشنایی که ګویا سطحی است نه عمیق.
فکر کنم این نظرتون تا حد زیادی درسته.

اگه شما جای خواهر من بودید و از این قضیه اطلاع داشتید چه نصیحتی می کردید؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نه من قهرمان نیستم، و حرف شما هم قبول ندارم !!!
1) اول باید با عقل انتخاب کنید و بعد احساس خودش بوجود میاد. شما اول بااحساس جلو رفتین.
احساس خوش به وجود می آید !!! (مگه احساس علف هرزه که خودش به وجود بیاد)، بله درسته هم عقل باید باشه و هم احساس و اگه عقل نبود من الان اینجا نبودم، و امیدوارم شما با این قانون تو زندگیت حرکت نکنی،
بازم ممنون از جوابتون.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یک سوال دیگه، خاله من لیسانس رواشناسی هستش، بهتر نیست قبل از این که درباره این موضوع با خانوادم صحبت کنم این موضوع رو با خالم مطرح کنم؟

سعید 123،

من به شما با عقلم جواب دادم. عقل گفت که رابطه را علنی کنید و با حضور خانواده ها و تحقیقات بیشتر و مراجعه به کارشناس احتمال ازدواج موفق را بررسی کنید.
شما گفتید که اگر برادرم در چنین موقعیتی بود ... خیلی فکر کردم که با عقل جواب بدم. اما نتونستم بین عقل و احساس تفکیک قایل بشم. احساسم برای برادرم اینقدر قویه که شاید بگم دفع ضرر احتمالی عقلانی است. احتمال ضرر و شکست این ازدواج به نظرم زیاده و برای همین هم شاید مانع برادرم می شدم. یعنی حتی به بررسی بیشتر فکر نمی کردم. تاکید می کنم که جوابم احساسی است.

مشورت با خاله فکر بدی نیست. به هر حال یکی از نزدیکان در جریان باشند بهتر است. البته فقط تحصیلات ایشان مهم نیست. سن و تجربه شان هم مهم است.

اینکه رابطه ی جنسی ندارید برای این تصمیم گیری هم خوب است و هم بد .
خوب است چون نشان می دهد که این خانم حداقل تا اینجا اهل روابط نامشروع و ... نیستند.
بد است چون ممکن است شما بعلت این نیاز ( کاملا طبیعی است، لطفا سوتفاهم نشود ) تصمیمتان کمی از عقلانیت فاصله گرفته باشد.

سلام به همگی
دوست عزیز
به نظر من تنها در این رابطه و تصمیم گیری حساسیتهای سایر تصمیم گیری ها به اضافه یک سری حساسیتهای دیگه وجود داره که باید بهش توجه کنید تا یه تصمیم درست بگیرید.

- اول اینکه از خودتان مطمئن شوید که نمی خواهید دلسوزی کنید، ازدواج از روی ترحم بدترین شکل ازدواج است، این سوالات رو صادقانه از خودتون بپرسید:
- احساس شما قبل و بعد از شنیدن ازدواج ناموفق ایشان تغییر کرد؟ احساس کردید که نسبت به او مسئول هستید و باید به نحوی خوشحالی اش را فراهم کنید؟
- دوم اینکه چون شما با خانمها در ارتباط نبودید، باز هم احتمال انتخاب اشتباه وجود داره، من خیلی از پسرهایی رو دیدم که با هیچ دختری در ارتباط نبودند و به محض اینکه یه دختر توی زندگیشون پیدا شد عاشق و دلباخته اش شدند و خواستند باهاش زندگی کنند، بعضی ها موفق می شوند و بعضی ها به شکست می رسند، البته این موضوع ربطی به مطلقه بودن ایشون نداره، و شما بایستی توی این مورد بیشتر روی خودت کار کنی و ببینی واقعا خودت رو خوب شناختی؟؟ مثلا می تونی چند صفحه در مورد خصوصیات خودت بنویسی؟ اگه خودت رو خوب شناختی حالا ببین انتظاراتت رو از همسر آینده ات کاملا می دونی و بشین انتظاراتت رو از همسر آینده ات بنویس و ببین این خانم اون ویژگیها رو داره یا نه، ضمن اینکه باید به ویژگیها امتیاز بدی مثلا برای یک نفر (مثال می زنم) مهم هست که خانمش از خانواده ای کم جمعیت باشندو این آیتم براش خیلی خیلی مهمه! پس اولویت این آیتم بالا می ره.
یک نفر دیگه دوست داره همسر آینده اش وابستگی کمی داشته باشه و بیشتر مستقل باشه، خوب اولویت این آیتم بالا می ره.
(البته این دو تا مثال هیچ ربطی به هم نداشتند!!!)

به نظر می یاد که شما هنوز در این موردها به خوبی فکر نکردی، با خودت فکر کن ببین چقدر مطلقه بودن یا نبودن همسرت برات مهمه!!!

جمله معروفی که هممون شنیدیم ولی گاهی فراموش میکنیم*قبل از ازدواج چشمهایتان را باز کنید ولی بعد از ازدواج چشمهایتان را ببندید*

شما الان مرحله ای هستید که باید جشمهاتون کاملا باز باشه ودرست انتخاب کنید.هر چند در مورد شما تفاوت ها آنقدر واضح و آشکار هست که لازم نیست خیلی خودتون را به زحمت بندازین که ببینیشون.

این خانوم تجربه یه زندگی 4-5 ساله را داشته وشما تا حالا با هیچ دختری حتی دوست نبودین.

شما به ازدواج فکر میکنین ولی ایشون نه!!!ایشون فقط به دوستی فکر میکنن.این تفاوت دیدگاههای شما دوتا را به روشنی نشون میده.

ازدواج از روی ترحم ظلم به هر دوی شماست.پس لطفا بیشتر فکر کنین.هیچ کدوم از ما سوپر من نیستیم.اگه جلوی اشتباهات خودمون را بگیریم خیلی هنر کردیم.

شما از زندگی قبلی ایشون هیچی نمیدونین وگفته های خود ایشون کافی نیست.من نمی گم دروغ میگن ولی هیچ کس نمی گه همسر من خوب بود ولی من طلاق گرفتم.لطفا تا بیشتر از این از لحاظ احساسی در گیر نشدین در این مورد تحقیق کنین.

اگه میدونین که خانوادتون راضی نمیشن تا بیشتر اسیب ندیدین کنار بکشین.

شما با 25 سال سن شرایط ازدواج دارین یا بعد از دیدن این خانوم به فکر افتادین؟

امیدوارم موفق باشین

از پاسخ همه شما متشکرم، ممنون که وقت گذاشتید،

من به شما با عقلم جواب دادم. عقل گفت که رابطه را علنی کنید و با حضور خانواده ها و تحقیقات بیشتر و مراجعه به کارشناس احتمال ازدواج موفق را بررسی کنید.
شما گفتید که اگر برادرم در چنین موقعیتی بود ... خیلی فکر کردم که با عقل جواب بدم. اما نتونستم بین عقل و احساس تفکیک قایل بشم. احساسم برای برادرم اینقدر قویه که شاید بگم دفع ضرر احتمالی عقلانی است. احتمال ضرر و شکست این ازدواج به نظرم زیاده و برای همین هم شاید مانع برادرم می شدم. یعنی حتی به بررسی بیشتر فکر نمی کردم. تاکید می کنم که جوابم احساسی است.
ممنون از نصیحتتون.
شما با 25 سال سن شرایط ازدواج دارین یا بعد از دیدن این خانوم به فکر افتادین؟
نه من اهداف بلند مدت زیادی دارم، با دیدن ایشون به این فکر افتادم.
هنوزم من فکر میکنم ایشون دختر خوبیه ولی من هم تا حدود زیادی تحت تاثیر احساسات قرار گرفتم، امروز دوباره باهاش صحبت کردم، وقتی در مورد ازدواج بهش گفتم، گفت من به خودم اجازه نمی دم زندگی تو رو خراب کنم، و غیره و همش خودش رو سرزنش می کرد کاش بهت نمی گفتم مطلقه هستم و می تونستم مدت بیشتری باهات دوست بمونم.
به این نتیجه رسیدیم که یا باید در مورد ازدواج فکر کنیم، که اون این قضیه رو منتفی می دونست. و یا بالاخره رابطمونو تموم کنیم. که هرچی دیرتر هم بشه سخت تر میشه، تا همین الان هم من خیلی بهش وابسته شدم.
ولی من می دونم اگه رابطمو باهاش قطع کنم، بالاخره یجایی با یک نفر دیگه آشنا میشه و می خواد این کار رو همینطور ادامه بده و فکر نمی کنم دیگه به اونها بگه که مطلقه هستش، کاشکی می تونستم یک جوری بهش کمک کنم.
بهش گفتم بزار بیشتر فکر کنم، واقعا درمونده شدم :302:، حالا که فکر می کنم واقعا یک ازدواج سنتی البته نه چشم بسته خیلی بهتره!

یا ازدواج کنم یا جدایی.
یا نداره دیگه داداش. جدایی برای شما بهتره. راستی اگه این قدر پسر خوبی هستی که می خوای به دیگران کمک کنی، شماره حسابم را بدم بهت، یه پولی برام بریز، بد جوری گرفتارم. :311:

سلام:72:
دوستان پیشنهاد خوبی بهت دادن بالاخص بهشت عزیز
اقا سعید زندگی و شوخی نگیر. شما گفتید با دیدن این خانم به فکر ازدواج افتادید پس قطعا رو احساس دارید تصمیم می گیرید. با اینده خودت بازی نکن.
اون خانم اصلا قصد ازدواج نداره پس بررسی بیشتر و در جریان گذاشتن خالتون کار حساب شده ای نیست.
او اصلا نمی خواد. و در واقع داره بیشتر شما رو تشویق به دوستی بیشتر می کنه داره سعی می کنه احساست شما رو جریحه دار کنه تا شما فکر کنی اگه او بره با پسر دیگه ای دوست شه قضیه مطلقه بودنش و نمی گه و .... و داره بی خودی دلت براش می سوزه.
متاسفم که بگم یکی از دوستان صمیمی من با پسری حدود 2 سال دوست بود پسره خیلیم زرنگ بود و ریز زندگی دوستم و دراورد اما هیچ وقت نفهمید که دوستم متاهل بود نه مطلقه:163:
شما هم خیلی گول ظاهر ادما رو نخورید. من از ماجرای دوستم به بعد در این موارد خیلی خیلی بد بین شدم.
بهتره شما هم کمی بدبینانه به قضیه نگاه کنید تا بتونید تصمیم منطقی بگیرید.
همین که می دونید دارین یه ذره احساسی برخورد می کنید همین نقطه مثبتیه. :104:
وقتی او تصمیم به ازدواج نداره دیگه شما دنبال چه راهی داری می گردی. خودت و هم خیلی اذیت نکن.
هر کسی اول خودش باید خودش و دوست داشته باشه و دلش برای خودش بسوزه وقتی او خودش می خواد بپره تو چاه هر چقدر شما بخوای مانعش بشی یه وقت ممکنه با او کشیده بشی تو چاه.
موفق باشی:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saeed123

-من برگردم به خانوادم بگم با یک خانم مطلقه آشنا شدم، به نظر شما چه برخوردی می کنند!!!

این حرف شما یعنی اینکه خانوادت مخالفت میکنند و فکر میکنم حق داشته باشند!

-چرا مشاوره حضوری لازمه، یعنی اینقدر موضوع حساسه؟

بیشتر از اونی که فکرشو بکنی حساسه و مهم:305:


-با همه این ها من فکرمیکنم دختر خوبی هست. کاشکی تو فرهنگ ما اینقدر دید بد نسبت به زن مطلقه نداشتن.

برادر من همه زنهای مطلقه که مثل هم نیستند .خیلیهاشون ظالم بودند و خیلیهاشون مظلوم و معمولا در چنین شرایطی (مثل شما ) باید خیلی محتاط باشید و به هر دو شککلش فکر کنید در ضمن جدای از مورد شما هر دید بدی هم یه علتی داشته اگه دقت کنید!
-

---

آقا سعید به این موارد یه بار دیک فکر کن :
»»»اون خانم شما رو برای یه مدت دوستی بدون هیچ تعهدی میخواد اینو صراحتا اعلام کرده اما شما قصدتون ازدواجه و از اینکه شما چنین قصدی دارید حتی ناراحت هم شده و اظهار پشیمانی کرده از اینکه بهتون گفته مطلقه ام!
این یعنی آسیب جدی برای شما و زندگیت.چون اون مدتی که دوست باشید ، خانم ظاهرا چیزی رو از دست نمیده چون این کارشه(به گفته خودش و بیان شما) اما شما فرصتهای خوبی رو از دست میدید و از زندگی عقب می افتید بدون اینکه تعهدی بهش داشته باشید و چیزی عایدت بشه!

»»»از صحبت کردن در مورد زندگی گذشته ای که هنوز معلوم نیست تا کجاش درسته و واقعا اتفاق افتاده طفره میره و اصلا مایل نیست اطلاعاتی به شما بده ! در حالیکه شما برای ازدواج بااااید این اطلاعات رو داشته باشید و حق طبیعیتونه.

»»»خودش صراحتا گفته که هر چند وقت یه بار با کسی دوست هست و نمیخواد بار مسئولیت ازدواج رو قبول کنه و به دوش بکشه ، شنیدن این حرفا از یه زن خیـــــــــلی تعحب آوره!!
خیلی واضح و آشکار بهت گفته چطور زنی هست این برات کافی نیست ؟؟؟دیگه چی باید بگه ؟
»»» اگه قصد ازدواج داری تا بیشتر از این بهش وابسته نشدی ازش کناره بگیر و حالا که موقعیت شغلی هم داری از راه عاقلانه به فکر یه دختر مناسب باش و دلسوزی رو هم بذار کنار چون در نهایت خودت چوبشو میخوری و به جای ثواب کباب میشی(خدای نکرده)

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saeed123

-چرا مشاوره حضوری لازمه، یعنی اینقدر موضوع حساسه؟ ما فقط فعلا دوستیم، اگه آره از چه مرکزی می تونم این مشاوره رو بگیرم.

---

آقا سعید اگه خواستید مطمئن بشید و مشاوره برید اینم آدرس مراکز تو تهران

[quote=فرانک1389]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yasa

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
مرکز مشاوره پویا
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947


مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833

مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434

این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.

---

---