دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
[size=medium]سلام.حدود 4 سال با همسرم دوست بودم و یکی دو سالی خیلی صمیمی شدیم که اون من و با خانوادش بیشتر آشنا کرد و رفت و آمد من و ارتباطم با آنها بیشتر شد.مهدی 3 سالی میشد که حشیش میکشید و چند بار هم شیشه کشیده بود.از وقتی من متوجه این موضوع شدم اونو وادار به ترک کردم و در آخر هم موفق شدم.یک سالی میشه که لب به هیچ چیز نزده.به هر حال این روزا گذشت و ما تصمیم به ازدواج گرفتیم .و الان 4 ماهی هست که نامزدیم.ما خیلی با هم صمیمی و مهربان بودیم طوری که همه مخالف بودن ولی وقتی مارو میدیدند که چقدر به هم علاقه داریم سریع همه کارا ردیف شد و ما نامزد کردیم.یه یه ماهی میشه که خیلی اذیتم میکنه و دوست داره حرص منو در بیاره و اشک بریزم.یه جورایی منم نسبت به خودش سرد کرده و الان شاید علاقه من به اون 20% و شایدم کمتر شده.خمش دعوا میکنیم و زندگی برامون تلخ شده.تصمیم به جدایی گرفتیم ولی هیچ کدوممون نصف روز هم طاقت نیاوردیم.ما عاشق هم بودیم.مخصوصا من هیچی براش کم نذاشتم و با هاش کنار اومدم و کمکش کردم .ولی این جواب زحمتام نیست.ممن به خاطرش خیلی سختی کشیدم و خورد و تحقیر شدم ولی به خاطر علاقم بهش هیچی نگفتم.حالا شما میگید من چی کار کنم که احساسم بهش مثل قبل بشه و دوباره بهش علاقمند بشم و دوباره زندگی اروم و سرشار از عشق و دوست داشتن داشنه باشیم.کمکم کنید.دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم خیلی سردم کرده.کمکم کنید سریعتر.خواهش میکنم [/size]
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
سلام . من يه جورايي مثله شمام و با اين تفاوت كه من هيچوقت نتونستم تركش بدم . الان هم اصلان زندگي خوبي ندارم و چيزي به جدايي نمونده . پيشنهاد ميكنم قبل از هر اقدامي پيش يك مشاور برو و خودتو خلاص كن . پشيمون ميشي . آيندت منم.
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
دوست عزیز اگر دوباره به اعتیاد رو اورده تنها راه جدایی است چون توبه گرگ مرگ است
موفق باشی
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
سلام دوست عزیز
از شنیدن موضوع شما متاثر شدم اما این رو بدون قبل از ازدواج هر امر کوچکی را باید بزرگ دید و تصمیم گرفت و بعد از ازدواج هر امری رو باید کوچک دید. اگه فکر می کنی بعدا درست میشه سخت در اشتباهی از همین الان ترکش کن. تجربه نشان داده که این گونه افراد نمی خواهند درست بشند کسی که به اعتیاد روی می یاره حتی اگر هزار بار ترک کنه دوباره بر می گرده ایشان هنوز هیچی نشده به شما بی احترامی می کنه و رفتارهایی که خود شما اشاره کردید وای به حالی که بخواهید زیر یک سقف زندگی کنید. درسته که سختی زیادی کشیدید اما بخواهید که بعد از این سختی نکشید.
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
سلام سالیا جان
بعضی وقتها توی زندگی ما آدما یه چیز هایی پیش میاد که خیلی تحمل کردنش سخته.ولی به نظر من یه درسی که بعدا وقتی شرایط بهتر شد قدرشو بدونی همه اینها حکمتی داره . عزیزم چشمهاتو باز کن . ناراحت هم نباش .با امیدواری و تلقین مثبت کم کم سعی کن بزاریش کنار . می دونم سخته وخیلی هم سخته ولی میشه. بهتر از اینه که بعدا بخوای اینکارو بکنی قبل از این که بری زیر یک سقف این کارو بکن .از یک مشاور قوی کمک بگیر .از زندگی دیگران درس بگیر نذار به سر خودت بیاد بعد پشیمان بشی.
من خودم 8 سال با شوهرم دوست بودم. موقع ازدواج هیچی نمی شنیدم و کور بودم .الان بعد از گذشت 3 سال از زندگیم بعد از پشت سر گذاشتن مشکلات زیاد الحمد ا... بد نیست ولی خیلی وقتها (مخصوصا قبلا ) افسوس میخورم که چرا به خیلی از حرفها گوش نکردم . و حتی 1 روز به بعضی موارد توجه نکردم
تو موفق میشی مطمئن باش شروع کن یک مرکز مشاوره میشناسم
زیر پل سید خندان88763817
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
سلام دوست من
بايد بگم معمولا خانومها اينطوري هستند وقتي خيلي انرژي مصرف مي كنن و خيلي تلاش مي كنند زود هم خسته مي شن مي دوني چرا شايد بخاطر اينه كه بيشتر از روي ترحم يا دلسوزي كاري رو انجام مي دن نه از روي دوست داشتن .
RE: دیگه هیچ حسی نسبت بهش ندارم
سالیا جان
اگر مشکل شما فقط اختلاف زن و شوهری است که او نو میشه به راه های گوناگون حل کرد
مثلا شما میگید که عاشق هم دیگه هستید و از یه طرفی هم میگید که دوست داره اشک منو در بیاره
پس یک طرف قضیه اشتباهه یا دوست نداره و یا شما اشتباه فکر می کنید که می خواد حر صتون بده و شاید اصلا همچین قصدی نداره
چون که این دو با هم اصلا طابقت ندارند
پس ببینید مشکل از کجا ریشه داره و او نو حل کنید و اگه نتونستید به یک مشاور مراجعه کنید
با یه کم خوش بینی میتونید باز هم دوستش داشته باشید فکر کنید که در مقابل رفتار های بد اون شما هم ساکت نمیشینید و شاید اون هم به اندازه شما رنجیده میشه پس این رفتار ها دو طرفه است