تا کی باید منتظر بمونم نامزدم از غار تنهاییش بیاد بیرون؟

سلام خسته نباشید
من 3 ماهه نامزد دارم .32 ساله اش هست و مرد بدی نیست. مشکل بزرگ ما اینه که هر کدوم فعلا توی دو تا شهر جدا زندگی میکنیم . و از هم دوریم و هفته ای یکبار و گاها 2 هفته یه بار همو میبینیم .وقتی با هم هستیم تقریبا هیچ مشکلی نداریم یعنی من خیلی صبورم و سعی میکنم جو رو آروم نگه دارم و مشکلی پیش نیاد.اونم مهربونه و سعی میکنه به من خوش بگذره...در کل همه چیز خوب پیش میره...ولی همین که میخوایم از هم جدا بشیم من دچار استرس و دلتنگی شدید میشم طوری که اوائل گریه میکردم و نمیخواستم جدا بشیم.
ولی الان بهتر شدم ولی مشکل بزرگ زمانی شروع میشه که من توقع دارم مدام بهم زنگ بزنه و ازم خبر بگیره البته اون خیلی سرش شلوغه و گرفتاره ولی وقتی پیشه من تمام وقتشو برام میذاره .ولی وقتی از هم دور میشیم همش غر میزنم که چرا به من اهمیت نمیدی؟
میدونم مشکل از منه ولی چکار کنم خلیی دلتنگ میشم همش به بهانه های مختلف میخوام باهاش حرف بزنم . اینم بگم اوایل خیلی تلفنی دعوامون میشد که بیشتر مقصر من بودم خیلی نسنجیده حرف میزدم اونم حساس بود گیر میداد دعوامون میشد قهر میکرد و من میوموندم و غصه هام ...
الان با خوندن مطالب تالار شما خیلی رفتارام بهتر شده و همش سعی میکنم تا همدیگرو نبینیم از مساائل جدیمون صحبت نکنم چون حضورا خوب بلدم چطور برخورد کنم دعوامون نشه و حرفمو بهش بزنم .
الانم چندروزه میگه بهم زنگ نزن اعصاب ندارم از همکاراش هم پرسیدم گفتن خیلی عصبیه این چندروزه ...
چکار کنم طاقت ندارم امروز اس دادم زنگ بزنم گفت نه!
دلم براش پر میزنه چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟
آخر هفته میرم شهرشون ولی تا اون موقع چطور طاقت بیارم؟
اینم بگم هردومون تحصیلکرده ایم .و منم شاغلم و سرم شلوغه ولی چندروزه دست و دلم بکار نمیره .چکار کنم؟؟:302:

سلاک پرناز عزیزم
خوش آمدی عزیزم
با اینکه خیلی وقته عضو تالار هستی اما این اولین ارسالته :72:
عزیزم دلتنگی واسه نامزدت طبیعیه خصوصا اینکه از هم دور هستید:46:

اما وابستگی بیش از حد خوب نیست و باید محکمتر باشی عزیزم
نامزدت هم دلتنگ تو میشه البته شاید کمتر شایدم بیشتر اما چون مرد هست به روی خودش نمیاره .

اصلا از کجا میدونی استرس و حالت عصبیش به همین خاطر نیست ؟اینکه دوست داره پیشت باشه اما فعلا شرایط محیا نیست برای اونم سخته اما خب مردا طاقتشون بیشتره.

عزیز دلم از طریق همکاراش پیگیر نشو چون به احتمال زیاد بهش برمیخوره و ممکنه ازت دلخور بشه که چرا مسائل خصوصی مون رو به دیگران میگی!
چند روز که زمان زیادی نیست خواهر جان صبر داشته باش...اینجوری که تو پیش میری توزندگی خیلی به مشکل برمیخوری ها :305:

گلم خودت چند سالته ؟

دوست عزیزم من یه مطلب همین دو روز پیش از یه مشاوره شنیدم که برای خودم خیلی جالب و کاربردی بود: ظرف محبت آقایون کوچکتر از خانوماست پس زودتر پر میشه، وقتی ظرف مرد پر شد هنوز ظرف زن خالیه ولی مرد دیگه چیزی نداره که نثار زن کنه و اگه زن برای پر شدن باقی ظرفش به مرد گیر بده مرد چون چیزی نداره، احساس بی کفایتی و کمبود میکنه که این حس بدترین احساس برای مرداست پس نه تنها مشکل زن حل نمیشه بلکه شوهرش هم شاکی میشه و احتمالا بینشون درگیری به وجود میاد و اوضاع بدتر میشه.پس زن برای پر کردن باقی ظرف محبتش باید چه کند!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه گفتی؟دوستان هر کی چیزی به نظرش رسید بگه

مرسی از راهنمائیاهتون
خواهش میکنم بیشتر راهنمایی کنید واقعا اعصابم خورده .
خیلی کار دارم ولی دست و دلم بکار نمیره
من نمیگم الان زنگ بزنه حرفهای عاشقونه بزنه !
زنگ بزنه بگه چی شده چرا ناراحته مشکلش چیه؟
ناسلامتی من شریکش هستم!
خودش تا میبینه یه ذره ناراحتم یا تو فکر هستم انقدر گیر میده که گاهی مجبور میشم یه چیزی براش جور کنم بگم چون گاها دلم نمیخواد موضوع اصلیو بگم(میدونم کار بدیه ولی مجبورم میکنه. همش میگه چی شد چرا ناراحتی چرا توفکری باید بگی . یا 10 دقیقه با من حرف نمیزنه تا آروم بشم بعد براش بگم)
الانم من داغنوم چرا به من نمیگه چی شده چرا ناراحته
به همکارش اعتماد دارم اون باعث پیوند ما بود منو خیلی دوست داره(خانومه)و در کل انسان با شخصیتیه مثل خواهر برام میمونه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

مشکل بزرگ من اینه میترسم الان تنهاش بذارم بعدا شاکی بشه که چرا تو ناراحتیهام کنارم نبودی؟
یا بگه وقتی ناراحتم دوسم نداری؟
یا هزار تا چرای دیگه
ازش پرسیدم که تو این مواقع باید چکار کنم اکثرا میگه تنهام بذار ولی نمیخوام جای منو هیچکس بگیره حتی دوستاش پس نمیتونم تنهاش بذارم .
دلم نمیخواد بره با دوستاش درددل کنه تا ووقتی من هستم من شنونده خوبی هستم
دوسش دارم به اندازه تمام دنیا و طاقت ناراحتیشو ندارم
دعا کنید امروز از غارش بیاد بیرون بابا بخدا خسته شدم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

3 روزه با هم حرف نزدیم البته دیشب و پریشب حرف زدیم ولی کوتاه بود و خلاصه

سلام خانومی
از نظر من شما مشکلی نداری زیاد و در واقع یک کم هیجانهاتو قاطی ماجرا کردی و برای همین اینطوری شده
واضحتر بگم اوایل نامزدی آدم اینجوریه، دلش پرپر می زنه براش همسرش و دوست داره همیشه و هر لحظه کنارش باشه، ولی مردها اکثرا جورین که متعادل رفتار می کنن و به قول همسفر عزیز پیمانه محبتشون کم ظرفیت هست
ما زنها هم بهتره سرمونو به کارهای خودمون بیشتر گرم کنیم و دنیا رو در همسر و ازدواجمون خلاصه نکنیم و به کار و بار و زندگی فردیمون برسیم و اینقدر آویزون نشیم:311: من امتحان کردم و فکر می کنم نتیجه هم میده؛ عزیزم تو که شاغلی سرتوگرم کن به کارهای خودت دم به دم به ساعت نگاه نکن که کی زنگ می زنه و ...
یکی دو ماه تحمل کن و این رفتار رو در پیش بگیر، هیجان هاتو کنترل کن و سعی کن خونسرد و ریلکس باشی شما یک عمر وقت داری که از همسرت محبت دریافت کنی عجله نکن که همه شو یه جا بگیری، و اصلا اصلا اصلا غر نزن و گلایه نکن که این اثرش صد درصد معکوس هست و نامزدتو ازت دور می کنه به خصوص که اول کارین و شناخت کافی از هم ندارید
یه کم خونسرد، متعادل و خود دار باش و آرامشتو حفظ کن
آروم آروم همسرتو خواهی شناخت و می فهمی که ناراحتیش از چیه و می تونی بهتر باهاش ارتباط برقرار کنی
فعلا به طور قطع از تشنج و دعوا دوری کن و انتظار نداشته باش هر دفعه زنگ می زنه از دوری تو ناله کنه باور کن بیشتر مردها اینطوری نیستند زمان می بره که یک مرد با آدم ارتباط برقرار کنه
اینقدر هم دست و پاتو گم نکن و مضطرب نباش حالا مگه کجای کاری سه ماه اوله و حالا حالا ها زمان می بره که رابطه تون جا بیافته
طوری نشده که اینقدر ناراحتی صبر و حوصله کن تا علت ناراحتش هم معلوم بشه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

حالا که خیلی کار داری بشین آروم اروم کارهاتو راس و ریس کن که هم با پیشرفتن کارهات آرامشت بیشتر بشه و هم تمرکزت از روی این مسئله دور بشه
قهر و آشتی بخصوص اوایل یه کم طبیعیه البته بهتره که آدم خودشو کنترل کنه که پیش نیاد :72:
موفق باشی

آخه ما قهر نیستیم!!!!!!!!!!!!!:302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بخدا بدم میاد بی قراری کنم ولی دست خودم نیست چکار کنم؟
میدونم الان با خودتون میگید این که مشکلی نیست!
ولی میترسم همین مسائل کوچیک جمع بشه و بزرگ و بزرگتر بشه که بعدا نتونم درستش کنم واقعا نمیدونم چکار کنم من نمیخام آرامش زندگیم بخاطر هیچی بره
بخدا الان غرق مشکلاتم ولی نمیتونم بهش فکر نکنم:302:
کمک کنید.:325:

پرناز جان،دوران نامزدی وقت این بازی های احساسی نیست.هر موقه عقد کردید اونوقت برای ابراز احساسات وقت زیاده.

سعی کن شناختتو از ایشون بالا ببری.

سلام دوست خوبم. آقايون از ابراز علاقه ي زياد دلزده ميشن. بايد باهاشون متعادل و منطقي برخورد كرد، مخصوصا دوران نامزدي... اونها خواهان خانم هايي آروم، منطقي وصبور هستند. اين اعتمادشون رو جلب ميكنه. به نظر من شما هنوز اعتمادشون رو به عنوان يه تكيه گاه محكم جلب نكردين. بايد منطقي تر و صبور تر باهاشون رفتار كنيد. ايشون بيش از هر چيز به آرامش و ثبات رفتاري شما نيازمند هستند.
در ضمن: لطفا از تماس هاي بي هنگام و پي در پي و سين جيم كردنشون و... پرهيز كنيد. فرصت بدين تا بهتون احساس نياز كنند. يا اينكه خودشون دلتنگ بشن و باهاتون تماس بگيرن.
پيروز باشين:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamishetanha

گمان ميكنم تاپيك جذابيت زنان رو كه دوست خوبم shomila ارائه كردند براتون مفيد باشه.http://www.hamdardi.net/thread-14953...html#pid133514:72:

---

شما نمیدونید الان تو چه برزخی دست و پا میزنم برام دعا کنید آرامش ندارم:325:

پرناز جونم چرا اینقدر نگرانی عزیزنم؟ قشنگ فهرست کن ببینم چه چیزهایی موجب این نگرانی شده و چرا؟
مشکلات کوچیک زمانی می تونن تبدیل به مشکلات بزرگ بشن که شما نتونید راحت از کنارشون عبور کنید و خودتون هی انگولک کنیدو بزرگ کنید
در غیر این صورت مشکلات ریز کوچیک در زندگی وجود دارند و خواهند داشت و باید از کنارشون رد شد
چرا اینقدر نگرانی ؟ قشنگ توضیح بده تا دوستان هم تالاری و من اگه از دستمون بربیاد اول ببینیم اصلا این مشکلات نگران کننده هستند یا خیر
بعد بدونیم چه اقدامات مفید و سازنده ای می تونیم انجام بدیم
یه سوال دیگه مشکلی نداره بدونم چرا نامزدتون این چند روزه اینجوری باشما کم رابطه برقرار می کنه؟ قبلش با هم مشاجره داشتید؟ اگه داشتید سر چی بوده؟
هر چی که هست گام اول آرامشه ، اول خونسردیتونو حفظ کنید تا بعد
توی این تالار مشکلات خیلی بزرگی حل شده انشالله مال شما هم ( اگر مشکلی باشه ) حل می شه
یه سری به تاپیک من بزن ببین مشکل به چی می گن :311:

سلام خانم پرناز
ببینید همون جوری که خودتان توی عنوان اشاره کرده اید آقایان غار تنهایی دارند. یعنی چی؟ یعنی این که وقتی ناراحت و کلافه می شوند و مشکلی را نمی توانند حل کنند به غار تنهایی خود می روند اگر در این حالت کسی از آنها در مورد مشکلشان سوال بپرسد این را توهین تلقی می کنند به این معنا که فکر می کنند کفایت و درایت حل مشکل خودشان را نداشته اند و ناراحت می شوند. در این حالت بهترین رفتار سکوت و تنها گذاشتن آقایان است البته باید نکته ای را اشاره کنم که در موارد زیادی همه آقایان این قانون در موردشان صدق نمی کند اما به طور کلی مردها در هنگام مشکلات به غار ذهن خود می روند
اما بر عکس خانم ها در هنگام مشکلات به دنبال هم حرف و هم صحبت و همدلی می گردند که مشکلشان را با او در میان بگذارند آنها به دنبال راه حل نیستند بلکه گفت و گو آنها را راحت می کند باز هم این قانون در مورد تمام خانم ها صادق نیست اما قانونی کلی است
حالا نامزد شما به غار ذهنی خود رفته شما اصرار می کنید که به من بگو چی شده نتیجه ای که او می گیرد: همسر من به من در حل مشکلات زندگی اعتماد ندارد!
شما هدفتان دلسوزی است، بالاخره ما همسریم! اما برداشت او چیز دیگری است! نتیجه: دلخوری بیشتر!

آن چه نوشتم برآمده از کتاب مردان مریخی زنان ونوسی است که گرچه استثناهایی دیده ام اما در روند کلی مطابقت زیادی با واقعیت در آن دیده ام به شما مطالعه کتاب مذکور را توصیه می کنم

پرناز جون خوبی خانوم؟ جواب سوال دیروزم و امروز بهت میدم، تو مواقعی که احساس میکنی شدیدا به شوهرت نیاز داری(از لحاظ محبت) و اون نمیتونه (واقعا هم نمیتونه چون چیزی نداره) فقط برو سراغ خدا، سجادت و پهن کن، بشین با خدا صحبت کن هرچی درد و دل داری بهش بگو،اگه میخوای بیشتر هم آروم بشی یکی از دعاهای مفاتیح یا صحیفه سجادیه رو با ترجمش بخون، اونقدر از محبت خدا لبریز میشی که ناخودآگاه شوهرت هم جذبت میشه و همه چیز درست میشه.

مرسی از همه
دیشب با شماره 148 تماس گرفتم مشاور بهم توصیه کرد مزاحم همسرم نشم منم همین کارو کردم. بهم گفت فقط چندتا اس ام اس عاشقانه براش بفرست که بعدا شاکی نشه چرا تو این مدت هیچ سراغی ازش نگرفتی . منم همین کارو کردم. اونم بعد از چند دقیقه جواب داد فعلا حوصله حتی خودشم نداره . منم دیگه مزاحمش نشدم خودش آخر شب اس داد و در مورد یه کاری که انجام میدم یه توصیه کرد منم گفتم چشم همین.
ولی دلم براش یه ذره شده:302:

پرناز عزیز:72:
بزار تو غار بمونه ، چرا حالا میخوای از غارش بیاد بیرون !!!!
اینقدر زمان هست که با خیال راحت و بجا ، لحظات عشقولانه داشته باشید.
در پایان آرزو میکنم تو زندگیت هیچوقت نخوای که شوهرت بره تو غار!!!

سلام امروز بالاخره طلسم و شکست و با من حرف زد
خیلی دلم براش تنگ شده بود ولی بهش نگفتم حس کردم الان فعلا زوده . اولش الکی یخورده به من گیر داد منم سکوت کردم .و باهاش یک و دو نکردم. و سعی کردم زود تماسو قطع کنم. بعد دوباره تماس گرفت و ایندفعه صحبت کشوندم به یه مطلبی که واسه هردومون خیلی مهمه و اونم دیگه کم کم آروم شد و بعدش گفتم آخر هفته قرار بود بیام چجوری بیام یعنی در واقع میخواستم بدونم هنوز مایل هست یانه؟چون معمولا تو این مواقع خیلی رک میگه نیا یا یه سفر کوتاه برنامه ریزی میکنه ولی برعکس طوری برنامه ریزی کرد که بجای 1 روز 3 روز اونجا باشم منم خیلی عادی برخورد کردم .
میدونید مرد خوبیه ولی نمیدونم چرا هرچند وقت یکبار اینجوری میشه از روز اول آشنایی هم بهم گفته بود.

اما سعی کن احساس واقعیت رو بهش بگی.
بگو که طاقت دوریش رو نداری و دلت براش تنگ میشه.
تو یه زمان مناسب بگو که دوس داری باهات تماس بگیره. دوس داری باهم برید بیرون. دوس داری محبتش رو ابراز کنه . دوس داری ....

من همیشه احساساتمو بهش گفتم اونم بهم میگه ..ولی خوب مثل همه مردا ترجیح میده بیشتر با عملش محبتشو بهم ثابت کنه منم جدیدا زیاد گیر نمیدم البته با توجه به خصوصیت ذاتیم دوست دارم بهم بگه و گاها ازش خواستم زبانی بگه ..در ضمن انقدر خصوصیات خوب دیگه داره که من ترجیح میدم آرامشومونو بخاطر مسائل دیگه بهم نریزم
اینم بگم وقتی باهم هستیم خیلی با محبت تره و واقعا در کنارش احساس آرامش میکنم ...
در مورد اینکه میخواد تنها باشه علتش برمیگرده به مشکلات خانوادگیش که ریشه در گذشته داره و من در بوجود آوردن اونا نقشی نداشتم .البته خودش حالش خوب میشه و کامل برام میگه چرا ناراحت بوده.
الانم با هم تماس داشتیم حالش ظاهرا بهتر بود.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اینم بگم خانواده ام خیلی دوسش دارن و این خیلی خیالمو راحت میکنه .البته اونم خانواده منو دوست داره

سلام پرنازی
دیدی گفتم طوری نیس درست می شه؟
عزیزم نهال عشق توی آرامش رشد می کنه بخصوص برای مردها
ناراحتی ها تو خیلی مختصر و مفید و تو مواقع مناسب بیان کن و مخصوصا چون تازه دو باره عشقولانه شدید ایندفعه که رفتی بهترین رفتار رو داشته باش حتی اگه زمینه اختلاف و دلخوری به وجود بیاد خیلی بی خیال باش و اصلا دلخوری ایجاد نکن حتی اگه اون بخواد ایجاد بکنه شما جلوشو بگیر
سعی کن کاملا به خودت ونامزدت خوش بگذرونی بگو بخند و از زندگیت لذت ببر الحمدلله شما که مشکلی ندارید یه مقدار هیجاناتتو کنترل کنی و همدیگه رو بیشتر بشناسید فکر کنم یکی از بهترین زندگی ها مال شماس:43::72:
خیلی خوشحال شدم دیدم بهتری
فقط یادت نره فعلا ناراحتی تو مطرح نکن بذار باشه برای وقت مناسب که شوهرت حوصله شو داره :46:

مرسی :46:

سلام به دوست خوبم پرناز جون
عزيزدلم ناشكر نباش ، باز خوبه بعد از يكي دوهفته همسرت رو ميبيني ، من بيچاره بايد چي بگم از همسرم 20 ساعت دورم يعني وقتي مياد از خوشحالي گريه ميكنم وقتي پيشمه نگران رفتنش هستم و وقتي هم كه ميره ديگه واويلا ، ولي عزيزم ديگه چاره اي نيست ، من كه نبايد بخاطر خودم و اين همه دلتنگي كه حتي بعضي شبا با گريه خوابم ميبره شيريني اين دوران رو به كام خودم و همسرم زهر كنم ، اشكال نداره فدات شم اگه همسرت فعلا نميخواد كه تلفني باهم صحبت كنين اصلا ناراحت نشو يك كم بهش فرصت بده ، شب قبل از خواب بهش يه پيام عاشقانه ي زيبا بده و بهش بگو كه دوستش داري بگو عاشقش هستي و اينكه براي ديدنش لحظه شماري ميكني ، همونطوريكه خودت گفته بودي بحثهاي مهم رو براي وقتي بذار كه پيش هم هستين و رودرروي هم ميتونين حرفاتون رو راحت به هم بگين پس تلفني فايده اي نداره ديگه بيشتر از اين بهش اصرار نكن كه در مورد اين مسائل تلفني صحبت كنين ، از اين حرفها گذشته اين يك امر مسلمه كه وقتي شما پيش هم هستين فرصت بيشتري رو براي در كنار هم بودن دارين فرصت بيشتري براي شنيدن حرفها دل تنگي ها و خيلي از مسائل ديگه ولي من نبايد انتظار داشته باشم همينكه همسرم ازم دور شد باز همون وقت رو برام بذاره خب معلومه كه نميشه ، حالا همسرم برگشته و ميخواد با يه اميد و آرزوي ديگه به كارش ادامه بده تا انشاءاله زودتر زندگي رو شروع كنيم پس بايد دركش كنم . منم الان كه دارم باشما دوست گلم صحبت ميكنم 36 روزه همسرم رو نديدم و قرار نيست ببينمش تا عيد نوروز چون هم همسرم خيلي خيلي كار داره و سرش شلوغه و هم من شاغل هستم و كارم زياد ، اگه يك كم خودت رو جاي من بذاري قدر لحظه هات رو بيشتر ميدوني پس خداروشكر كن بخاطر همه چيز و فقط به آخر هفته فكر كن عزيزدلم .
بهترينها رو براي شما و همسرت آرزو دارم .
تو صميمي تر از آني كه دلم مي پنداشت
دل تو با همه ي آئينه ها نسبت داشت
تو همان ساده دل سبز نجيبي كه خدا
در ميان دل پاكت صدف آئينه كاشت

من فردا میرم پیشش و مطمئنم لحظات خوبی را باهاش میگذرونم امروزم اصلا مزاحمش نشدم تا حسابی کاراشو راست و ریس کنه.آخه اون مسئولیت زیادی توی شرکت به عهده اش هست و وجدان کاری بالای هم داره.برای همه اتون دعا میکنم خوشبخت باشین.:323::43:

پرناز عزيزم منم بهترين لحظات رو براتون آرزو ميكنم و اميدوارم خيلي خيلي بهت خوش بگذره