همسرم نسبت به من شكاك است - فوري

با سلام به همه ي شما دوستاي گلم
تورو خدا يه كم منو راهنمائي كنين كمكم كنين ديگه از اينكه باهام اينطوري رفتار بشه و بهم توهين بشه شخصيتم له بشه خسته شدم
من نسيم هستم 26 ساله دانشجو و شاغل ، حدود يكساله با همسرم دوران عقد رو سپري ميكنيم بينهايت دوستش دارم واقعا عاشقش هستم از اينكه باهام قهر كنه ديوونه ميشم ، همسرم ميدونه كه من چقدر دوستش دارم حتي از اين علاقه ي شديد من براي خواهراش هم تعريف كرده بهم ميگه اگه من يك روز باهات حرف نزنم تو دق ميكني از غصه ، با هر جروبحث كوچيكي باهام داعوا و قهر ميكنه ، چند روز پيش با مامانم قرار داشتم كه بعد از اينكه كارم تموم شد با هم بريم بيرون ، با همسرم تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم طبق معمول هميشه گفتش كه هروقت رسيدي پيش مامانت با گوشي مامان يا بهم زنگ بزن يا اس بده ، از شانس بد من اون روز ايرانسل ها آنتن نميدادن و كلشون قطع شده بودن و من نتونستم نه با گوشي خودم و نه گوشي مامان تماس بگيرم ، اون روز توي خيابون اضطراب داشتم كه چي ميشه ولي به مامانم چيزي نميگفتم فقط ميگفتم بدو سريع بريم خونه كه الان همسرم نگران ميشه ، رفتيم خونه و سريع به همسرم زنگ زدم و موضوع رو براش تعريف كردم ، چون ايرانسل ها قطع شده بودن هر چي به گوشيم زنگ زده بود گفته بود خاموشه گوشي مامان هم در دسترس نبوده ، شروع كرد به داد و بيداد كه تو دروغ گفتي با مامانت نبودي زود باش بگو كجا بودي كه گوشيت رو خاموش كردي ، واقعا با حرفاش داغونم كرد ، الانم سه روزه كه اصلا بهم نه زنگي زده نه پيامي داده فقط همون روز بهم پيام داد كه تو يه دروغگويي و ديگه همسر من نيستي ، خواهش ميكنم بگين چيكار كنم ؟

سلام
به تالار همدردی خوش اومدی :72:

یه کم آروم
طوری نشده که ، این هم اولین و آخرین دعواتون نخواهد بود
مطمئن باش تو هنوز همسرش هستی و اون هم هنوز شوهرت
یه سوء تفاهم پیش اومده که باید با آرامش و مدیریت صحیح حلش کنی

دوست گرامی
اینکه ایشون اینقدر از دست شما عصبانی شده نشون دهنده علاقه ی زیادش به شماست ولی متاسفانه راه صحیح ابرازش رو بلد نبوده و از نوشته هاتون هم پیداست که شما هم متعاقبا خیلی همسرتون رو دوست دارید ولی از روی ناآگاهی رفتارهایی را نشون داده اید که ایشون رو هم رنجوندید

به نظر من
طی یک تماس و یا یک اس ام اس با لحنی آرام و عاشقانه بهش بگید
عزیزم من تو رو دوست دارم و از اینکه بینمون سوء تفاهم پیش اومده ناراحتم منتظرم هروقت فرصت داری در این مورد با هم صحبت کنیم

و بعدش دیگه کاری انجام ندهی و منتظر باشی تا همسرت اقدام کنه

اونچه که مسلم هست شما خطایی نکرده ای ولی اگه بخواهی با گریه و زاری و اصرار و خصوصا اینکه مادرت رو هم شاهد بگیری به شوهرت ثابت کنی که اون چیزی که فکر می کنه صحیح نیست کار به جایی نمی بری

بهترین راه حل اینکه که راه را برای یه گفتگوی مسالمت آمیز باز کنی و وقتی شوهرت به تلفن یا ای ام اس شما جواب داد با روی باز بپذیری و در کمال خونسردی و صد البته محبت بهش بگی که نتونستی بهش تلفن بزنی و در ضمن ازش بخواهی که اگه توی موقعیتی اینچنینی قرار گرفتم و هیچگونه دسترسی به شما نداشتم چه تدبیری داشته باشیم که نگران همدیگه نشویم و دلخوری پیش نیاد:72:

از شما دوست عزيزم بسيار ممنونم
بخدا من هيچ كاري انجام ندادم كه بخوام همسرم رو ناراحت كنم حتي همون روز كه از خونه تماس گرفتم و موضوع رو مطرح كردم واقعا با لحن خيلي خوبي اين موضوع رو عنوان كردم ولي باهام اونطوري برخورد كرد الانم مطمئن هستم اگه پيام بدم جوابمو نميده واقعا نميدونم بايد چيكار كنم

سلام نسیم جان

بخاطر مشکلی که داری بینهایت ناراحت شدم و از صمیم قلب درکت می کنم که چی می کشی.
عزیزم من کارشناس نیستم و شاید نظری که می خوام بگم درست نباشه، اما مطابق تجربه ای که از اطرافیانم دارم می گم.

ببین کسانیکه زیاد شکاک هستن، در واقع شاید بشه گفت که دچار نوعی بیماری هستن. و این ذهنیت رو نسبت به کسی که دوستش دارن و براشون مهمه، نشون می دن. غافل از اینکه آزارش می دن.
زندگی با چنین کسانی شاید خیلی آسون نباشه و بعبارت دیگه برای هرکسی آسون نیست، چراکه یه مهارت های خاصی می خواد.
بنظر من اگه کسی فکر می کنه توانایی اش رو نداره، بهتره از همون اول زندگی با چنین فردی رو شروع نکنه. اما اگه کرد باید درکش کنه و حسابی مراعاتش رو بکنه تا این ذهنیت اون به حداقل برسه.

همچنین باید حساسیت خودش رو کم کنه. منظورم اینه که شما نباید مدام با خودت فکر کنی که چرا شوهرم بهم اعتماد نداره و اگه من بخوام یواشکی کاری کنم که اون نفهمه می تونم. و من با تمام توانایی ام بهش وفادارم و از این حرفا. چون این حرفا برای یه آدم عادیه و نه یه کسی که به بیماری شکاکی دچاره.

باید کاری کنی که در مواقعی که شک داره، شکش رو به حداقل برسونی. مثلا اونروز هرطور شده باهاش یه تماسی می گرفتی، حالا شده با تلفن عمومی و یا تلفن بوتیکی جایی و طوری که صدای مادرت رو هم می شنید.
الان هم به شوهرت بگو با شماره شکایت مردمی ایران ایرانسل تماس بگیره و با دادن تاریخ و آدرس منطقه ای که اونروز بودید، صحت حرف شما رو تایید کنن. (البته اول خودتون امتحان کنید و ببینید که در جریان هستن، یه وقت اونها هم بی خبر میشن و کار بدتر میشه)
در ضمن اینکه این کارا رو می کنی، وقتی که هربار دیدی شکش برطرف شد، بهش با مهربونی بگو دیدی من راست گفتم هر زن دیگه ای بود تحمل نمی کرد. اما من چون دوستت دارم می خوام آرامش پیدا کنی، تو هم اگه دوستم داری به عشقم ایمان بیار و بهم اعتماد داشته باش. (منظورم اینه که تو عمل شکش رو برطرف کن و بعد با روی خوش بهش یادآوری کن که کارش درست نیست ولی خودت رو اصلا بابت بی اعتمادیش اذیت نکن و فرض بگیر که داری با یه بیمار مدارا می کنی)

اگه هم می بینی که خیلی افراطی شکاکه می تونی ازش بخوای تا با یه بهانه ای پیش مشاور برین و اون هم باهاش صحبت کنه. و هردو باهم یه سری مهارت هایی رو یاد بگیرین.

از راهنمائي شما دوست عزيزم خيلي سپاسگزارم
الان چيكار كنم ؟ الان من بايد بهش زنگ بزنم چون بالاخره به منم خيلي توهين شده واقعا تحقيرم كرده با اينكارش ولي الان سه روزه كه اصلا باهام تماس نگرفته چيكار كنم ؟

ailara77 گرامی
اینکه الان شما آزرده شدید و ناراحتید طبیعی است ولی تا بستر مناسب فراهم نشه مقدمات رفع دلخوری پیش نمیاد
بالاخره توی زندگی این دلخوری ها پیش میاد اجتناب ناپذیرند ولی مهم نحوه برخورد ما با این مشکلات هست
اینکه من گفتم
مرحله اول)
شما پیش قدم شوید برای این هست که شما حسن نیت خودتون رو نشون بدهید و قدم درست را برداشته باشید
و بعدش هم گفتم
مرحله دوم)
دیگه اقدامی نکنید تا همسرتون به اقدام شما جواب بدهد
مرحله سوم)
وقتی شوهرت اومد جلو که احتمالا با ناز و حق به جانبی جلو می آید شما با مهربانی پذیرا باش و در حالیکه با لحنی عاطفی او را می پذیری دلخوری ات را بیان می کنی

ممنون از راهنمائي شما
باشه من باهاش تماس ميگيرم برام دعا كنين

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ديدين باهاشم تماس گرفتم ولي اصلا جوابم رو نداد واقعا دارم ديوونه ميشم
آخه اين كجاش انصافه كه با دختري كه تمام دين و دنياش همسرشه يه تار از موهاش رو به دنيا نميده اينطوري رفتار بشه آخه مگه من چيكار كردم به قران قسم ميخورم كه من هيچ خطايي نكردم كه همسرم بهم شكاك بشه ولي نميدونم چرا اينطوريه ، تازه هرچي گفته گفتم باشه حتي بدون چادر از خونه بيرون نميام ، در تمام لحظات خلوت و تنهائيم فقط با پروردگارم راز و نياز كردم و گفتم خداي خوب و مهربان من فقط تويي كه اگاه به تمام رفتاراي من در غياب همسرم هستي فقط تو هستي كه شاهد اعمال مني و فقط خودت ميدوني كه تمام حرفام حقيقته فقط خودت خدا جونم ... باوركنين تمام اين حرفارو با بغض دارم مينويسم چون من هيچ گناهي مرتكب نشدم هميشه طوري رفتار كردم كه اعتماد همسرم رو جلب كنم ، واقعا اين نهايت بي انصافيه بدوني يه نفر ديوونه وار عاشقته و از اينكه باهاش قهر كني غصه ميخوره و خواب و خوراك نداره بعد بخاطر افكار خودت غذابش بدي ، دارم دق ميكنم

عزیزم ناراحت نباش
مهم اینه که شما درست عمل کنی
شاید نشنیده شاید روی سایلنت بوده و .... به چیزهای مثبت فکر کن
اشکالی نداره سعی کن با آرامش رفتار کنی
این قهر ها و در پی اون گریه های متوالی شما باعث شده یه دور غلط در زندگیتون ایجاد بشه
این وابستگی بیش از حد شما به شوهرتون اون رو آزرده و در این مشکل که شما باعثش نبودید به دلیل همون رفتارهای نادرست شوهرتون همون راه قبل رو در پیش گرفته یعنی اونقدر ناز می کنه و حق به جانب خواهد بود تا شما را در تنگنا قرار دهد
ولی شما باید رفتارت رو از همین الان عوض کنی
ببین نسیم جان اگه 10 سال از زندگی ات به همین منوال می گذشت تغییر کردنت خیلی سخت بود چون به همون زندگی گذشته خو گرفته بودی و ترک عادت به مراتب سخت تر
ولی از الان که اول زندگیتون هست خیلی سریع تر و راحت تر می تونی تغییر کنی
با تماس تلفنی نشد عیبی نداره
بهش اس ام اس بده و مطمئن باش که اون رو می خونه
و بعد فقط صبر کن و رفتار عادی ات رو در پیش بگیر جوری که اطرافیان متوجه این ناراحتی پیش اومده نشوند
طول میکشه ولی مطمئن باش


نسیم خانوم باز هم تاکید می کنم
به دنبال این باش که درست رفتار کنی و بقیه رو بسپار به دست خدا
صبر کردن خیلی از چیزها رو درست می کنه
پس با آرامش صبر کن و تمرکزت رو از شوهرت کمی دور کن و به خودت توجه کن و در صدد یادگیری مهارت های زندگی زناشویی باش :72:

عزیزم تو که شوهرتو میشناسی نباید بهانه بدی دستش..
چون اخلاقشو میدونستی و بهت تاکید هم کرده بود اون روز باید هرطور میشد باهاش تماس بگیری و حتی بدی مادرت باهاش حرف بزنه!
ببین گلم اینجا کسی نمیخواد بدبین یا نا امیدت کنه اما تو باید محتاطانه عمل کنی:305:

خیلی سخته که این رفتارها و شکاکیها ادامه دار بشه تو زندگیتون عزیزم
باید از الان تا نرفتین زیر یه سقف خوب در موردش فکر کنی چون فردا ممکنه از خونه که بره بیرون حتی به تنها موندنت تو خونه هم شک کنه و نتونه سرکارش آرامش داشته باشه و از طرفی تو رو هم ناخواسته عذاب بده

اگه تلفنت رو جواب نداد بازم سعی کن ...بهش پیام بده و براش توضیح بده اما فرصت پی بردن به اشتباه رو به شوهرت هم بده و بذار فکر کنه و خودش متوحه بشه که همیشه تا این حد شکاکی درست نیست و باید موقعیت و زمان رو هم در نظر بگیره بعد قضاوت کنه.

چون میدونه زیاد یبهش وابسته ای و دوستش داری داره ناز میکنه و اذیتت میکنه شایدم میخواد غیر مستقیم کاری کنه که وابستکیت رو بهش کم کنی و به خودت متکی باشی!!

مطمئن باش بعدش دلش برات تنگ میشه و به زودی باهات تماس میگیره ...نگران نباش عزیزم درست میشه انشاء الله

موفق باشی عزیزم:72:

خواهر گلم:72: صبر كن و ارامشت رو بدست بيار
من با بالهاي صداقت عزيز موافقم الان بهتره بهش پيام بدي و بعد صبر كني ببيني عكس العمل اون چيه

اما يه توصيه بهت دارم
بعد از اينكه اشتي كردين و اوضاع عادي شد و خيالت از اين بابت راحت شد حتما پيش مشاور برو . شك و شكاكي قضيه كوچيكي نيست ميتونه بعدا و تو زندگيت خيلي برات مشكل و دردسر ايجاد كنه . خوب بهش فكر كن و تصميم درست بگير . زندگي دكمه برگشت نداره :305:

سلام عزیزم
چند تا نکته از حرفهات توجهم رو جلب کرد:
1- شوهرت میگه اگه من نباشم تو از غصه دق می کنی: محبت به شوهر بهترین چیز دنیاست ولی اگه تبدیل به وابستگی نشه؛ شوهر شما چرا باید فکر کنه که اگه ایشون زنگ نزنه و ... شما دق می کنی؟ فکر نمی کنی در نشون دادن محبت به شوهرت اغراق کردی و حالا ایشون چون می دونه اگه زنگ نزنه شما تا این حد پریشون میشین داره سو استفاده می کنه؟ به همسرت محبت کن ولی متعادل، افراط و تفریط درست نیست
2- آیا شوهرتون قبلا هم رفتارهایی از این قبیل داشتن؟ شک های بی مورد و ... و اگر داشتن شدتش چقدر بوده؟
3- اینی که شوهرتون میگه وقتی رسیدی از گوشی مادرت زنگ بزن خیلی برام عجیب بود یعنی می خواد مطمئن بشه که تو پیش مادرت بودی؟ من نظر دوستانی رو که میگن گوشی رو می دادی مادرت حرف می زد و یا از ایرانسل مدرک بگیر رو تایید نمی کنم ، برای اینکه یه جورهایی انگار میدون میدی به این افکار ایشون که از دفعه بعد توقع داشته باشه مثلا میری خونه دایی تلفنو بدی دست دایی و ... این حرفها، به نظر من کافی بود از یه تلفن عمومی خودت زنگ می زدی و ریلکس می گفتی ایرانسل مشکل داره و گفتم اطلاع بدم
4- من فکر می کنم ایشون باید ذهنیتشو عوض کنه وگرنه شما هزار بار هم ثابت کنی کجا بودی ایشون بازهم فکر خودش رو خواهد کرد و درواقع توقعشون هم زیاد میشه از شما و این درست نیست، شما نباید به شک ایشون دامن بزنید و باید مراعات کنید ولی به اندازه، نه اینکه سعی کنید مدام ثابت کنید کجا بودیذ و ... چون زندگی یکی دو روز که نیست ادامه این رفتار شما رو خسته خواهد کرد
5- رفتار ایشون با شما پشت تلفن بد بوده قبول دارم ولی آدم های شکاک تو این جور موارد چنان از خود بی خود میشن و عصبانی میشن که واقعا متوجه حرفهای خودشون نیستند و شما هم کار خوبی کردی پا پیش گذاشتی و به قول بالهای صداقت منتظر باش تا ببینی اقدام ایشون چیه مطمئن باش میاد جلو به هرحال شوهرته
6- مهمترین قسمت مسئله اینه که باید تشخیص بدید ببینید آیا واقعا شک ایشون مرضیه یا به قول معروف داره ناز می کنه ( به دلیل محبت های افراطی شما )
اگر دیدید واقعا افراطیه بهتره صد در صد به دنبال مشاور باشید چون الان اینقدر دوستش دارید ولی در طول زندگی مشترک این رفتار واقعا اذیت کننده و آزار دهنده است و باید همین الان حل و ریشه کن بشه پس عجالتا شما خونسردیتونو حفظ کنید و به مرور محبت هاتونو متعادل کنید و اگر دیدید این رفتار ادامه داره حتما به مشاور برید
موفق باشید :72:

سلام دوست خوبم. عزيزم من گمان ميكنم در چنين مواقعي احساسي رفتار كردن يا عذرخواهي كردن و خواهش و التماس كارساز نيست. شايد دوستان با من مخالفت كنند اما به نظرم با اينكار شما ناخودآگاه بر شكشون صحه گذاشين. فكر ميكنم منطقي برخورد كردن و جديت داشتن خيلي بهتره. و اينكه درك كنند شما از شكاكيشون ناراحت هستين. اين رفتار باعث ميشه كه ايشون متوجه بشن اين كار در شان شما نيست و از اينكه بهتون بي اعتماد هستن شرمنده شن. اين رو با مثالي براتون توضيح ميدم:
تصور كنيد شخصي به شما ميگن دزديد!!! (عذر ميخوام يه مثاله) شما چه واكنشي نشون ميدين؟ معمولا كمي جدي ميشين و نشون ميدين اين حرف ناراحتتون كرده، اونوقت طرف مطمئن ميشه شما دزد نيستيد، اما اگر به جاي جديت عذرخواهي كنيد، ميپذيرن شما اين كارو نكردين،اما مطمئن نميشن! اين شك همسر شما هم مصداق همين مثاله. اگر ميخواين در دراز مدت نتيجه بگيرين، سعي كنيد رفتاري با جديت و قاطعيت نشون بدين و ناراحتيتون رو نسبت به شكاك بودنشون بروز بدين.
پيروز باشين.

اگه همسرتون ميدونه شما بدون اون دق ميكنيد چرا اصلا بايد شك به دلش راه بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يعني اون فكر كرده بدون مامانتون جايي رفتيد و خواستيد اون ندونه؟ مثلا كجا؟
آيا شما قبلا بدون اطلاعش رفتيد جايي كه بعدش ناراحت شده باشه ؟
اصلا چرا بايد بهش زنگ ميزديد يا اس ام اس ميدادين از گوشي مامانتون ؟ از اول كه اينو گفت نبايد قبول ميكرديد ، اينجوري تا هميشه بايد خودتون رو بهش اثبات كنيد:162:

من می گم چرا همه فرض خانم ailara77 را مبنی بر شکاک بودن همسرشون پذیرفتن؟
اگه ایشون می گه من می دونم چقدر دوستم داری خوب می تونه این جوری شکاک باشه چرا فکر نمی کنید اونم دلش واسه شما می رفته نگران بوده ؟ شما تماس نگرفتید خودش تماس گرفته گوشیتون خاموش بوده ناراحت شده خوب این می تونه نشانه شکاک بودن باشه اما می تونه هم نشانه دوست داشتن باشه

با داداش کوچکه م رفته بودیم اردو داداشم موبایلشو گذاشته بود و رفته بود بیرون همه جا را دنبالش گشتم نصفه شب بود و ما هم وسط بیابان و من داشتم از نگرانی می مردم وقتی اومد ده تا آدم جمع شده بودند من را گرفته بودند نزنمش خوب این عصبانیت از دوست داشتنه نه از شکاک بودن حالا چند روزم بعدش قهر بودم باهاش!

این مثال را زدم که بگم چرا فکر می کنید بهتون شک داره ؟ دلیل دیگه ای واسه حرفتون دارید؟ وقتی ناراحته نگرانه از فکر این که اصلا براتون مهم نبوده و حتی گوشیتونو خاموش کردید عصبانی می شه و بعدشم ممکنه چیزی بهتون بگه که خودشم باور نداره نمی شه این جوری به مساله نگاه کرد؟

دو کار می تونید بکنید:
یا شما هم قهر کنید و جوری رفتار کنید که اون به این نتیجه برسه که باید خودش عذرخواهی کنه و برگرده
یا این که به جای زنگ زدن یه شاخه گل بگیرید و برید پیشش گاهی اوقات مردا هم ناز می کنن! و بدشون نمیاد نازشون خریدار داشته باشه! چه بسا آرزشون باشه گوشی را بردارن اما .... اگه این کار را بکنید بهش ثابت کردید که براتون مهمه !
هر کدوم از دو راه را انتخاب کردید به هر حال بد نیست گاهی اوقاتم شما ناز کنید! مردا بدشون نمیاد ناز بکشن همون طور که شما بدتون نمیاد ناز کنید! البته این نسخه ایه که اگر بدون تجویز پزشک و بیش از حد مصرف بشه عواقب وخیمی داره فقط برخی اوقات!

سلام نسیم جان

من هم با حرف ashnayedirooz موافقم چون خودم در این مورد تجربه داشتم.

یادمه توی دوران نامزدی و عقد چون شوهرم شهر دیگه ای کار می کرد، هر روز باهام تماس می گرفت و حدود یکساعتی با هم حرف می زدیم ولی امان از وقتی که زنگ نمی زد....
چند بار پیش اومده بود که گوشیش خاموش شده بود یا جا گذاشته بود یا.....
من دیگه دیوانه می شدم، هزار تا فکر جورواجور می کردم، یعنی چی شده؟ نکنه اتفاقی افتاده و و و و ....چون انتظارم بی پاسخ می موند.
خلاصه وقتی زنگ می زد انگار منتظر بودم که واقعه بد رو تعریف کنه و اگه می گفت مثلا شارژ تموم شد یا گوشی رو جا گذاشتم من دیگه حسابی جوش می آوردم، حسابی عصبانی می شدم، نمی دونم از چی، ولی حرص می خوردم !!
به نظر من هم شوهر شما شک نکرده بلکه دلخوره، همین. فکر کرده رفتی جایی که داره بهت خوش می گذره و اون رو فراموش کردی. همین عزیزم دقیقا من هم همین احساس رو داشتم، پیش خودم می گفتم چقدر بی خیال بوده و اصلا به فکر من نبوده، شاید هم یه جور حسادت زنانه!!! همین.
اصلا قضیه شک در میان نیست. بیخودی نگران شدی.
ولی اینجور موقعها یه ذره باید نازکشی کنی و به قول دوستان یه قرار بذارید که اگه موقعیت مشابه دوباره تکرار شد چه کار کنید بهتره.

آخه اگه قضیه شکاکی نبوده چرا همسرشون گفتن با گوشی مادرش بزنگه؟ چرا نگفتن با گوشی خودت ؟!!!
ان شاا... که شک نبوده باشه

آیلارای عزیزم
وقتی پستت رو تو تایپک پشیمانی بعد از طلاق و .. خوندم متوجه شدم که شما قبلا ازدواج کردید و پسر عمه تون همسر دومت هستند.
بنابراین این قضیه خیلی تو شکاک بودن همسرت تاثیر داره .منظورم این نیست که حق داره شکاک باشه اما با اینکه گفتی خودش و خونوادش خیلی باهات خوشرفتار هستند اما ناخودآگاه براش باعث شک میشه

پس دقت کن خودت هم مثل شوهرت و خونوادش هیچوقت در مورد همسر قبلیت حرفی نزنی و با همدیگه مقایسه شون نکنی چون مرده و غیرتی میشه و دوست نداره جز اون به کس دیگه فکر کنی

نظر خودت چیه عزیزم؟

بگو چه خبر ؟

سلام فرانك جونم
بابت اين موضوع خيلي خجالت ميكشم ولي فقط خدا ميدونه كه من هيچ گناهي در به هم خوردن اون زندگي نداشتم ، فرانك عزيزم من قبل از ازدواج دومم خيلي مشاوره كردم و زمانيكه مطمئن شدم كه هيچ حسي به اون آقا ندارم چون واقعا بهم خيانت كرده بود به همه چيزم به احساس پاكم و براي هميشه حتي با وجود اينكه دوباره برگشت ولي براي هميشه برام مرد ديگه برام وجود نداره ، اون موقع بود كه اين مسئله رو باخودم حل كردم و به ازدواج و جواب دادن به پسر عمه فكر كردم ، ولي هيچوقت هيچوقت من نه حرفي از اون زمان و اون آقا و مسائل اون موقع ميزنم و نه همسرم رو مقايسه ميكنم نه تنهابااون آقا مقايسه نميكنم بلكه با هيچكس ديگه كه با نظر شما صددرصد موافقم و هميشه كاري كردم كه نظر همسرم رو به خودم جلب كنم-همسرم ميگه من اصلا بهت بي اعتماد نيستم ولي چون ازت خيلي دورم بخاطر همين هميشه نگرانت هستم كه كسي برات مشكلي درست نكنه اتفاقي برات نيفته و ... .
فعلا فرانك جون ميگذرونم خداروشكر - قضيه ي خواهرشوهرم هم همونطوري مونده فعلا

:46:آیلارای عزیز شما بابت چی خجالت می کشی؟ مواظب باش این احساسو به همسرت منتقل نکنی که از گذشته ت خجالت می کشی، این مسئله ایه که واسه همه ممکنه پیش بیاد، منم قبلا نامزد عقدی بودم و الان باردومه نامزد کردم، اینو گفتم بدونی تقریبا هم شرایطیم ، خانومی منم بعضی وقت ها هل می کردم و افراطی به همسرم محبت می کردم، انگار می خواستم شکست زندگی قبلیمو اینطوری جبران کنم ولی خیلی نکشید که با کمک دوستان همدردی متوجه شدم که رفتار متعادل در هر حالت پسندیده ترین رفتاره، اعتماد به نفست همیشه بالا باشه عزیزم حتی نذار ناخوداگاه به خاطر طلاقت خودتو دست کم بگیری، چون این حسو به همسرت هم انتقال می دی، انسانیت انسان و زنیت یک زن به شخصیتیه که داره نه به گذشته ش
شما قتل نکردی
شما دزدی نکردی
شما زیر پای شوهرمردم ننشستی
شما هیچ کار خلاف قانون و شرع انجام ندادی
پس شما نیازی نداری خجل باشی
این فرهنگ اشتباه جامعه ماست که دخترهایی که همه کاری در مجردی کردن رو بیشتر می پذیره تا یک زن مطلقه ، این اشتباهه و باید مردم طرز فکرشونو عوض کنن
و می دونم چون این ازدواج دومته بیشتر می ترسی و اضطرابت دو چندانه وقتی به مشکل بر می خوری
ولی نترس توی این تالار درد خیلی ها درمان شده ! ما همه در خدمتت هستیم تا حرفها تو بشنویم و اگه نکته ای هم به ذهن رسید بهت بگیم
دلت قرص باشه و سرت رو بالا بگیر:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی نوشتی خواهر شوهرت هم بعد از 15 سال زندگی طلاق گرفته براش متاسفم ولی خوب نهایتا این مسئله موجب میشه همسرت اینها تو رو بهتر از گذشته درک کنن، پس خیالت راحت تر باشه:72:

سلام دوست خوبم سابيناي عزيز
از حرفاييكه بهم گفتي خيلي ممنونم منم از اطلاعات و تجربه هاي شما و ساير دوستاي عزيزم در اين سايت واقعا استفاده كردم و منم به لطف همه ي شما چيزاي خوبي ياد گرفتم از همتون ممنونم كه وقت ميذارين و راهنمائي ميكنين ، در مورد اخير هم منم با شما هم عقيده ام منم فكر ميكنم همسرم و خانواده اش بيش از پيش منو درك ميكنن ، هميشه مشتاق و منتظر راهنمائيهاي سودمندت هستم :72:

وای خیلی سخته که انقدر شکاک باشه کسی
به نظرم باید اعتمادش رو به خودت جلب کنی

سلام دوست عزيزم
من شما رو خيلى خوب درك ميكنم چون من هم مشكلى دقيقا شبيه مشكلِ شما دارم و ميفهمم كه وقتى خطايى نكردى
بى دليل محكوم بشى يعنى چه،اين تجربه شخصى خود منِ كه برات ميگم من خودم اگه زمانِ نامزدى كوتاهى كه با همسرم داشتم متوجهِ اين مشكلش ميشدم هيچوقت باهاش ازدواج نمى كردم متاسفانه اين مشكل خيلى خيلى بزرگ و درد آور است و نمى شود به همين راحتى از كنارش گذشت ما به مشاور رفتيم خيلى كارا كرديم ولى اين مشكل روز به روز بزرگتر ميشه و زندگى خودم و بچه ها مو تهديد ميكنه ،ازت خواهش ميكنم با چشم باز و دور از احساس قلبى تصميم بگيرى قبل از اينكه وارد زندگيت بشى باهاش حرف بزن بگو كه از اين رفتارش ناراحتى اگه ميشه به مشاور بريد تا اين موضوع رفع نشده عروسى نكن فكر نكن اگه زندگى تو شروع كنى رفع ميشه نه بلكه بزرگتر ميشه ،اميدوارم تونسته باشم با تجربه تلخ خودم كمى كمك كرده باشم.
shanel