-
تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام وخسته نباشی به دوستان عزیز
من پسری 29 سال6 سال پیش ازدواج ناموفقی داشتم عقدشده بودیم هنوزعروسی نکرده بودیم ازهم جداشدیم خیلی ضربه سخت برپیکرو روان بی گناه من وارد شدکه بعدها فهمیدم وابستگی من بهش وابستگی عصبی بود نه چیزه دیگه ای.حالا 3 ازاون روزهای لعنتی میگذره یکی ازاشناهامون یه خانمیوبرامون معرفی کردندگفتند که 28 سالشه یعنی ازمن1 سال کوچیکتره بعده اینکه مادرم اینا رفتن ببیننش دخترخانم گفته 30 سالشه واینم بگم خواهرمادرم انقدراین دختروتعریف میکنندمیگن همین دختراولین واخرین دخترخوبیه که خدافرستادتش زمین نمیدونم دو دلم برم ببینمش یا نه....توروخداکمکم کنیدممنونتون میشم:72::72:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام دوست خوبم آقای دیوید
من کارشناس نیستم اما احساس می کنم شما باید ببینید که از نظر شما این یک سال تفاوت سنی( بزرگتر بودن ایشان)ون چقدر مهم هست
اگر این اختلاف سنی خیلی برای شما ملاک اصلی نیست خب پس اگر مادر و خواهرتون هم بعد ار دیدن ایشان از یک سری ملاک های ظاهری که شما مد نظر داشتید تأییدمی کنند
الان نوبت شماست که ایشان رو ببینید و باهاشون صحبت کنید و خودتون بررسی کنید و
به نظر من این شما هستید که باید شناخت خوبی رو از ایشون به دست بیارید و به صحبت های دیگرن بسنده نکنید
ناز:72:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام و خوش آمدید
بنظر من یک سال تفاوت سنی خیلی مهم نیست و آنچه اهمیت دارد خصوصیات رفتاری و شخصیتی هردوی شماست که چقدر به هم نزدیک می باشد.
بنظرم بهتر است ابتدا شما ارزشها و ملاک ها و معیارهایتان را در زندگی مشترک آینده و در مورد همسر مورد نظرتان دقیق و خوب بررسی کنید و بعد از اینکه این شاخصها دقیقا برای خودتان مشخص شد، به دنبال یافتن این خصوصیات در طرف مقابل باشید.
در ضمن اینکه مادر و خواهرتان مساله بزرگتر بودن دختر خانم برایشان حل شده هم یک برگ برنده است، البته به شرط آنکه برای شما هم حل شده باشد و به قول "ناز" اول ببینید این اختلاف سنی چقدر برایتان مهم است.
اگر مثل مادر و خواهرتان موضوع حل شده باشد، بنظرم بهتر است برای شناخت بیشتر اقدام کنید.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام ممنون ازپاسخ دوستان عزیز:72:
پس یه قراری باخونواده ایشون بزاریم برم همدیگروببینیم بعدبازم هم مزاحمتون بشم راهنماییم بکنید
البته ناگفته نمونه من تو زندگی ازبدو تولدتا 1 سال قبل خیلی بامشکل مواجه شدم تروخدافقط منو خوب وعلمی راهنماییم کنید سپاسگزارم:72::72:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
دیوید عزیز،
همه تو زندگیشون مشکل داشتند. افکار منفی را از خودتون دور کنید. قوی و محکم باشید و سعی کنید منطقی تصمیم بگیرید.
1- ازدواج قبلیتون به چه دلیلی موفق نبود؟ اگر ممکنه بیشتر توضیح بدید.
2- چه کسی سن این دختر خانم را به شما اشتباه گفته بود؟ منظورم این است که دروغ گفته بودند یا اشتباه منتقل شده بود.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
آقای دیوید
منطورتون از وابستگی عصبی چیه ؟
از این لحاظ مشکلی دارید؟
گفتید 3 روز یا 3 سال از اون روزها میگذره ؟
میشه بیشتر در مورد عقد قبلیتون و دلیل جداییتون توضیح بدید؟
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
[size=medium]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
دیوید عزیز،
همه تو زندگیشون مشکل داشتند. افکار منفی را از خودتون دور کنید. قوی و محکم باشید و سعی کنید منطقی تصمیم بگیرید.
1- ازدواج قبلیتون به چه دلیلی موفق نبود؟ اگر ممکنه بیشتر توضیح بدید.
2- چه کسی سن این دختر خانم را به شما اشتباه گفته بود؟ منظورم این است که دروغ گفته بودند یا اشتباه منتقل شده بود.
سلام ممنونم که کمکم میکنید:72:
بهشت عزیزسعی میکنم که افکارمنفی روازخودم دورکنم 90 درصدموفقم شکرخدا
1-ازدواج قبلیم بخاطراینکه دختره17 سالش بود
دهنش کثیف بود فحشای رکیک میداد
دخالتهای بیجای خواهرها ومادرش که همشون تو زندگیشون شوهراشونو به سلاخی کشونده بودندو میخواستن منم قربونی کنند که شکرخدانتونستند:323:
دختره عصبی بود استقلال فکری نداشت.
لباسهای تنگ تنگ می پوشیدطوری که من خجالت میکشیدم باهاش رابرم.مردایی که شهوت ازچشاشون می باریدنگاش میکردندمنم خودمو میخوردم اخه غیرت اجازه نمیداد حرف هم گوش نمیکرد
یجورایی میشه گفت اوناکلاه برداری کردند..مختصرومفیدمیگم بابای بنگاهی کلاهبردارش جو رویجوری طراحی کردش ما اصلا ندونستیم کی به عقدهم دراومدیم :302:
واینم مختصری ازخودم کهاونموقع 24 سال داشتم
ضعف مدیریت درهمسرداری داشتم یاافراط یا تفریط
اولا انقدردوسش داشتم که فقط ازصبح تا شب قربون صدقش میرفتم که مادرم بنده خدا گفت x جان انقدرافراط نکن دختره لوس میشه من چون زودبهش وابسته شدم چون تا سن 24 سالگی نه بایه دختری روابط صمیمانه داشتم نه دست زده بودم نه .......داشتم بخاطراینجورمسله ها بدجوری وابسته شدم :316::316:
کم بودمحبت ازطرف دختره داشتم الان میفهم که بابا اون یه بچه بود ولی اونموقع من درک نمیکردم
وقتی میدیدم دختره یخورده داره تلاش میکنه وضع بهتر بشه مادرش حسودیش میشد بخدا باورکنید مادرش بی فهم وشعورونادان بود
زودرنج بودم
زودازکوره درمی رفتم
صبرنداشتم..الان بامطالعه یادگرفتم که باید صبورباشم که به هدفم برسم الان یجورایی میشه گفت اب زیرکاه شدم:310:
بهشت عزیز خیلی حرفها هم هستش که بدم میاد اون خاطره هایی که بجز خفت برام چیزی نذاشت بمونه بنویسم
وخلاصه............بعدازکشمکشهای زیاد که حتی بهم فحش مادرخواهربرادر همه چیزدادند وحتی تهدیدبه کتکم هم کردندصبرپیشه کردم یعنی من10 ماه قهرکردم نه به تلفنشون نه به اس ام اسهاشون نه تهدیدشون نه فحشون هیچ جوابی جزسکوت ندادم خودشون خسته شدن باچندمیلیون پول وطلا توافقی جداشدیم
2-یکی ازفامیلهای خیلی نزدیکشون(عموش) دختره رو بهم معرفی کرده من حس میکنم چون معرفش اقاهستش احتمال میدم یا سنشو نمیدونست واقعا میدونست چون ازم پرسیدکه چندسال داری گفتم 29 زودگفتش که اونم28 سالشه احتمال میدم منظورش این بوده که اول دختره روببینم بعد قضاوت کنم چون مامانم رفته بودخونشون گفتش که دختره 25....26 سال نشون میده
[quote=فرانک1389]
آقای دیوید
منطورتون از وابستگی عصبی چیه ؟
از این لحاظ مشکلی دارید؟
گفتید 3 روز یا 3 سال از اون روزها میگذره ؟
میشه بیشتر در مورد عقد قبلیتون و دلیل جداییتون توضیح بدید؟
منظورم اینه که من تاسن24 سالگی چون باهیچ دختری........نداشتم بااین داشتم وابستش شدم
الان سه ونیم سال است جداشدیم
برای خانم بهشت نقل قول زدم
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
من خیلی خوسحال شدم که دیدم شما زندگی گذشته ات رو مورد ارزیابی قرار دادی و سعی کردی که ضعفهای خودت رو برطرف کنی
اما نکته ای که به نظرم می رسه این هست که الان که در آستانه انتخاب جدیدی برای زندگیت هستی، باید پس از بهبود مهارت های ارتباطی خودت ، حالا بشینی قشنگ همه ملاکها و خواسته هات رو از یک زندگی خوب و ایده ال و در جهتی که مشکلات قبلی پیش نیاد بنویسی و در جلسات اشنایت با دختر مورذ نظرت به انها اشاره کنی و نظرش رو بپرسی و یا اگر خوسته ای داری مثلا در مود حجاب حتما مطرح کنی
ناز:72:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
آقای دیوید شما با شرحی که از ازدواج قبلی تون کردید شخصی بوده اید که کاملا احساسی عمل کرده اید و نه در انتخاب و نه مدیریت رابطه موفق عمل نکرده اید. هم اکنون هم در مجموع از صحبت هاتون برمیاد که هنوز شخصیتتون کامل ترمیم نشده و علی رغم این که به خوبی توانسته اید خیلی از مسائل را فراموش کنید و به زندگی عادی برگردید اما هنوز هم اثراتی از آن شکست در شخصیتتون دیده می شود.
قبل از این که به فکر ازدواج و اون مورد خاص باشید اول همون طوری که خانم " ناز" اشاره کردند باید سعی کنی شخصیت خودت را ترمیم کنی و کاملا اثرات شکست قبلی را از زندگیت محو کنی .
دوم این که همون جور که دوستان گفتند در صورتی که مسائل دیگر حل شده باشد این مساله می تواند اصلا مهم نباشد و حتی زندگی خیلی خوبی را در کنار همدیگر داشته باشید فقط ببینید وزن این قضیه در ذهن شما چقدر است؟
یه مساله دیگه: بدترین روش گفتن این قضیه برای همسر آینده ت همین جوریه که اینجا نوشتی ! به هیچ وجه از خوار شدن و شکستن در جلوی همسر آینده ات صحبت نکن شخصیت خودت را خرد نکن و خودت را کوچک نکن کافیه بگی به علت بددهن بودن و رعایت نکردن پوشش مناسب و چیزهای مشابه این با هم به تفاهم نرسیدید و از هم جدا شده اید لازم نیست بیشتر از این چیزی را توضیح بدی البته به شرطی که قبلش شخصیت خودت را ترمیم کرده باشی
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
دیوید عزیز،
متشکر از توضیح و جوابتون.
1- سوال دوم من را جواب ندادید.
2- همانطور که آشنای دیروز گفتند و من هم یه اشاره ی کوچیکی کرده بودم، سعی کن قوی و محکم باشی. زنها از مردی که ناله کنه و حرف از شکست و بدبختی و ناتوانی بزنه اصلا خوششون نمی آد.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
بی نهایت ممنونم ازدوستان دلسوزکه راهنماییم می کنند:72:
بهشت عزیز توپست7 اشاره کردم
-یکی ازفامیلهای خیلی نزدیکشون(عموش) دختره رو بهم معرفی کرده من حس میکنم چون معرفش اقاهستش احتمال میدم یا سنشو نمیدونست یا واقعا میدونست بهم نگفته چون ازم پرسیدکه چندسال داری گفتم 29سال دارم زودگفتش که اونم28 سالشه احتمال میدم منظورش این بوده که اول دختره روببینم بعد قضاوت کنم چون مامانم رفته بودخونشون گفتش که دختره 25....26 سال نشون میده
اینم ناگفته نمونه دیروزبامادراینارفتیم دخترخانمو دیدم ازش خوشم اومد منظورازظاهرش هرسوالی کردصادقانه جواب دادم .......ولی من خیلی ازش سوال کردم یجورایی میشه گفت به چالش کشوندمش بنده خداروخیلی اذیت کردم یک ونیم ساعت باهاشون صحبت کردم اون چیزایی که من ازشون میخواستم تاحدودی میشه گفت جواب مثبت دادبعدموندبه2..3 روزدیگه فکرامونوبکنیم بعدببینیم خداچی میخواد
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
آقای دیوید
صداقت خود اون خانم مهمه ، حالا عموش یا هر کسی دیگه اشتباهی هم کرده باشن زیاد مهم نیست.مهم اینه شما و اون خانم به همدیگه دروغ نگید.
خدا رو شکر که تا حالا مشکلی نبوده اشناء الله که هرچی خیر پیش بیاد براتون
ای کاش مشاوره قبل از ازدواج هم برید
برای شما که یه تجربه تلخ داشتید فکر میکنم نه تنها بد باشه بلکه خیلی هم خوب و لازمه.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
بهشت عزیزمن که صد درصد نمیدونم که اونابخصوص دخترخانم واقعامثل من صادقندیانه ..
ازشون سوال کردم بنظرتون مردخوب چه مردیست وچه چیزای ازیه مردخوب انتظارداری...گفتش نمازخون باشه روزه بگیره دودی نباشه صادق باشه بخدامن صادقانه هرچی که بودم بهشون گفتم
بعدش منظورتون مشاوره قبل ازازدواج چیه میشه بیشترتوضیح بدیدتامن توجیح بشم ممنونتون میشم بهشت عزیز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
سلام و خوش آمدید
بنظر من یک سال تفاوت سنی خیلی مهم نیست و آنچه اهمیت دارد خصوصیات رفتاری و شخصیتی هردوی شماست که چقدر به هم نزدیک می باشد.
بنظرم بهتر است ابتدا شما ارزشها و ملاک ها و معیارهایتان را در زندگی مشترک آینده و در مورد همسر مورد نظرتان دقیق و خوب بررسی کنید و بعد از اینکه این شاخصها دقیقا برای خودتان مشخص شد، به دنبال یافتن این خصوصیات در طرف مقابل باشید.
در ضمن اینکه مادر و خواهرتان مساله بزرگتر بودن دختر خانم برایشان حل شده هم یک برگ برنده است، البته به شرط آنکه برای شما هم حل شده باشد و به قول "ناز" اول ببینید این اختلاف سنی چقدر برایتان مهم است.
اگر مثل مادر و خواهرتان موضوع حل شده باشد، بنظرم بهتر است برای شناخت بیشتر اقدام کنید.
سلام
'blue sky' عزیزممنونم ازراهنماییتون چون دیروزخیلی بدردم خورد:::72:
بازم اگه راهکارهای خوبی به ذهنتون خطورمیکنه بازم راهنماییم کنید
من چیزی ازدستم برنمیادبراتون انجام بدم ولی ازخدامیخوام همیشه یارو یاورتان باشدانشاالله
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
آقای دیوید فکر کنم منو با بهشت جان اشتباه گرفتید!
منظورم در مورد سن خانم بود که گفتید عموش گفته 28 سال و خودش گفته 30 سالمه.گفتم خودش صادق باشه مهمه عمو و بقیه در حاشیه اند.
مشاوره قبل از ازدواج هم برای شما لازمه چون یه تجربه دیگه دارید و تو تصمیم گیری برای این مورد خیلی کمکتون میکنه چون فکر مکینم دچار استرس شدید و از اینکه اشتباه کنید نگران هستید البته حق هم دارید .
اگه مشاوره برید خیلی بهتر میتونید تصمیم بگیرید ...
حالا لینک زیر رو یخونید
مدیر همدردی ایا نیاز هست مشاوره قبل از ازدواج بریم ؟
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک1389
آقای دیوید فکر کنم منو با بهشت جان اشتباه گرفتید!
منظورم در مورد سن خانم بود که گفتید عموش گفته 28 سال و خودش گفته 30 سالمه.گفتم خودش صادق باشه مهمه عمو و بقیه در حاشیه اند.
مشاوره قبل از ازدواج هم برای شما لازمه چون یه تجربه دیگه دارید و تو تصمیم گیری برای این مورد خیلی کمکتون میکنه چون فکر مکینم دچار استرس شدید و از اینکه اشتباه کنید نگران هستید البته حق هم دارید .
اگه مشاوره برید خیلی بهتر میتونید تصمیم بگیرید ...
حالا لینک زیر رو یخونید
مدیر همدردی ایا نیاز هست مشاوره قبل از ازدواج بریم ؟
سلام
فرانک1389 عزیز حق باشماست معذرت میخوام بجای اسم شما بهشت روتاپییدم :72:
ازبابت لینگ ممنونم
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
امروزمادرم زنگ زد دختره گفته نه
بدجوری حالم خرابه داغونم نامیدم
الان طوری شدم مغازمو بستم اومدم خونه دوس ندارم برم بیرون دوس دارم تنها باشم بدجوری افسرده شدم
نمیدونم چه گناهی کردم
مادرش گفته دخترم ازصحبتهای پسرتون ترسیده
نمیدونم مشکل ازمنه یا از اون که همچین حرفی رو به خونوادش گفته ازپسره ترسیدم مگه من دیو ام
دختره گفته پسره تو عرض یک ونیم ساعتی که حرف زدیم 7 ...8... بارفقط اسم حجابو اورده
خدایا مگه من چه گناهی کردم که یه دختره 30 ساله بهم نه گفته
غرورم پیش خونوادم عین شیشه شکست دیگه دوس ندارم برم پیش خونوادم تحقیرشدم
بعدازدواج اولم اعتمادبنفسمو بطورکلی ازدست دادم طرزفکرم نسبت به خانمها عوض شده
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
deyvid عزیز این حرفها چیه می زنی برادر من
یکم منطقی باش و درست و دقیق به مساله نگاه کن. مگه مراسم خواستگاری جای عرض اندام غروره؟ چرا باید غرورت بشکنه؟
وقتی دو نفر آدم بدون هیچ شناختی میرن که حرفاشون رو با هم بزن (مخصوصا که خواستگاری سنتی باشه)، خوب هر لحظه ممکنه یکی از طرفین معیارهاشو تو طرف مقابل پیدا نکنه و بگه نه.
شما نه اولین کسی بودی که این اتفاق می افته و نه آخرین کس هستی و نه اصلا اتفاق مهمیه.
اصلا ممکن بود شما خودت به این نتیجه می رسیدی و می گفتی نه. اون وقت باید می گفتیم غرور شما حفظ می شد و غرور اون دختر می شکست؟!
اصلا اگه بحث غرور تو این مسائل باشه، دیگه از ترس شکسته شدن غرور نه هیچ دختری باید پسری برای خواستگاری تو خونه راه بده و نه پسری با دسته گل بره خونه دختر خانمی.
اون وقت میشه مثل قدیما... خانواده ها تصمیم می گیرن و دختر و پسر تا روز عقد همدیگه رو نمی بینن. و ر.ز عقد هم که جواب دختر و پسر مثبته و دیگه هیچ غروری نمی شکنه.
عزیز من این حرف را هیچ وقت نزن. تو مراسم خواستگاری نه غرور جایی برای تعریف داره و نه رودربایستی. این امر هم عادیه عادیه. هر خواستگاری که به ازدواج منجر نمی شه.
شما هم ببین گفته هات و خواسته هات چی بوده. اگه می بینی زیاده روی کردی که تعدیلش کن.
(البته به این باور برس که زیاده روی بوده. چون شاید دختر بعدی همین اخلاقت رو بی توجهی فرضا به مساله حجاب بدونه و اون افراطی باشه تو زمینه حجاب. پس خودت باش و دنبال کسی باش که تو رو با باورهات قبول داشته باشه)
اگرهم که به خواسته هات ایمان داری پس خدا رو شکر کن که همین الان اون خانم متوجه شد که باهم همخوانی ندارین. اگه به ذهنش می رسید که تغییرتون بده و بعد ازدواج به مشکل می رسیدید، چی؟)
تازه برادر من یه "دختر 30 ساله بهم بگه نه" دیگه چه حرفیه. اگه شما اینقدر همسر ایندت رو سطح پایین گرفته بودی، اصلا نباید می رفتی سراغش. تازه اگه اون خانم راحت به هرکی جواب بله گفته بود که باید قبل از 20 سالگی ازدواج می کرد. آدما هرچی سختگیرترن سن ازدواجشون بالاتر می ره.
آقا deyvid پاشو و با اعتماد به نفس برو خونه و بگو این که نشد یکی مناسبتر برام پیدا کنید. بابا تازه اولشه. باید اینقدر بگردی و اینقدر نه بشنوی و اینقدر نه بگی تا بالاخره شریک یه عمر زندگیت رو پیدا کنی. شوخی که نیست.:81:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام. آقاي ديويد عزيز! گمان ميكنم شما ضعف هاي خودتون رو ميشاسين، اما سعي اي در برطرف نمودنشون نكردين. دوست خوبم، همه ي انسان ها يه سري ضعف دارند. از ضعف كه نبايد ترسيد. بايد با اون جنگيد. من چند تاشو براتون مثال ميزنم:
1. نا اميدي، 2. عدم اعتماد به نفس كافي، 3. حساسيت زياد، 4. عدم احساس شادي و سرزندگي، 5. عدم ريسك پذيري، 7. ترس از آينده و....
من گمان ميكنم شما بايد اين موارد رو در خودتون برطرف كنيد و او موقع اقدام به خواستگاري كنيد. خانوم ها نياز به يه تكيه گاه محكم و منطقي دارند. مسلما نميتونن ترس و حساسيت يك مرد رو بپذيرن. يه خانوم تو سن سي سال تنها هدفش از ازدواج خاتمه دادن به پريشوني ها و اضطراب هاشه! مسلما نميتونه به شخصي پريشون تر از خودش تكيه كنه. پس سعي كنيد اول خودتونو براي ازدواج مجدد آماده كنيد، بعد اقدام كنيد.
در ضمن: تا همين الان خيلي خوب پيش رفتين، همين كه مايليد يه شروع تازه داشته باشين، خودش كليه. خواهش ميكنم دست نگه دارين و بيشتر خودتونو آماده كنيد تا چنين جوابي نشنويد.
موفق باشين.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام دوست خوبم ناراحتي كه نداره دو نفر بايد همديگه رو ببينند ،صحبت كنند ،فكر كنند به هم مي خورند يا نه
با يه بار رفتن و جواب نه شنيدن كه اين همه ناراحتي نداره
شما بايد معيارهات به مادر و خواهرات بگي اونها هم بگردند كيس مناسب رو معرفي كنند و شما هم بررسي كنيد كه به درد هم مي خوريد يا نه شايد اينبار نظر شما منفي شه :46:
در ضمن جلسه اول زياد تند نريد و بهتون پيشنهاد مي كنم مقالاتي كه راجع به ازدواج وخواستگاري در سايت است رو قبل از رفتن حتما مطالعه بفرماييد
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
دیوید عزیز سخت نگیرید.
من هم مثل همیشه تنها، فکر می کنم شما باید یه کم روی شخصیت خودتون کار کنید. می تونید برید مشاوره.
خواستگاری هم مراسمی هست که توش امکان نه برای هر یک از طرفین هست. ممکن بود شما از دختر مورد نظر یا اهداف و اعتقادات و ... خوشتون نیاد و شما بگید نه. این یه چیز کاملا طبیعی و معمولیه و اصلا نه شرمندگی داره و نه ناراحتی. باید خدا رو شکر کنید که اون خانم اینقد عاقل و صادق بوده که به شما گفته نه و نذاشته که بعد از ازدواج با هزار اختلاف و دردسر مواجه بشید و کار به طلاق بکشه.
به نظرتون اگه همسر قبلیتون به خواستگاری شما جواب منفی می داد راحت تر بودید یا الان که بعد از عقد و بحث و ... جدا شدید؟ پس باید قدر بعضی " نه " ها را دانست و خدا را شکر کرد.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
همه دوستان درست میگن
دیوید عزیز این که ناراحتی نداره
برای خود من خواستگاری اومده بود که با هم جور نبودیم قبل از من خودش پا پس کشید خیلی از خواستگارها رو هم خودم رد کردم
این برای هریک از طرفین ممکنه پیش بیاد چون هر دو طرف حق انتخاب دارن
پس بلند شو
یه چیزی به ذهنم رسید : گفتین که دختر خانم از حرفای شما ترسیدن مثال زدین که شما توی اون زمان صحبتتون 7 -8 بار از حجاب صحبت کردین!
خوب این یه نمونه شه ، بهتر نیست بشینی فکر کنی ببینی آیا واقعا افراطی صحبت کردی یا نه؟!شاید چون در مورد خانم قبلی به نحوه لباس پوشیدنشون حساس بودی این حساسیت رو بدون اینکه خودت متوجه بشی در صحبتات آوردی! یعنی هنوز هاله ای از حساسیت های گذشته ت در رفتار امروزت پیدا باشه
من نظرم اینه که بشینی با خودت خواسته هات و ملاک هاتو بسنجی و به ازدواج قبلی هم به عنوان یک تجربه نگاه کنی و در ساختن آینده ت استفاده کنی
شاید همین مورد هم تجربه ای بوده برات تا بتونی در تصمیم های آینده ت ازش استفاده کنی
با یه صحبت 1-2 ساعته که آدم افسرده نمیشه
به این موضوع به عنوان مرحله ای برای شناخت خودت نگاه کن و ازش درس بگیر
بزرگان و دوستان جسارت منو ببخشید
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام دیوید جون
برو ببینش. اینم نظره من. چرا انقدرسخت میگیری . ازدواجه موفق هیچ ربطی به سن و سال نداره برادره من. نترس. یک سال از شوهرم بزرگم ولی زندگی عالی داریم. دختر عمه ام شش سال از شوهرش بزرگه واقعا موفق هستن. یک بار دیدن فکر نمیکنم به جایی بر بخوره . مطمئن باش اشتباهاتی که در مورده قبلی داشتی ایندفعه حتی به طور ناخوداگاه انجام نخواهی داد . این رو مطمئن باش. و موفق تر از قبل خواهی بود.مبارکه برو ببین.:104:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
آقا دیوید
خواستگاری یعنی همین دیگه، مرد میره خواستگاری و زن جواب میده .گاهی هم خود مرد قبل از جواب دادن زن میبینه مناسب هم نیستند و دیگه ادامه نمیده.
طوری نشده که . از شما بعیده که به این زودی خسته بشید و منزوی بشید.
اتفاقا اینبار باید با انرژی بیشتری برید خواستگاری! خوب شده که اون دختر دلیل جواب منفیشو گفته مثلا همین مسئله حجاب! یعنی توئ این زمینه شما یا واقعا خیلی افراطی هستید یا اینکه اون خانم ممکنه با حجاب مشکل داشته باشه . خوب دقت کنید و ببینید آیا واقعا شما در حد عادی ازش انتظار داشتید یا زیاده از حد؟
ممکنه شما توقع زیادی ازش نداشتید اما طرز بیان کردن این موضوع رو بلد نبودید و همین باعث شده اون فکر کنه حجاب برای شما از هر چیزی مهمتره و چون دیده نمیتونه تا این حد قبول کنه ، جواب رد داده.
به هر حال یه مرور روی خودت خوبه داشته باشی
اصلا هم نگران نباش و با کسی قهر نکن و به کارت برس. از کجا میدونی خدا یکی بهتر از اینو برات کنار نذاشته باشه ؟؟
اصلا هم نترس دیر نمیشه ، ببین اون دختر با اینکه از تو هم بزرگتره و دختره و نمیتونه بره خواستگاری و باید منتظر خواستگار باشه بازم سعی میکنه سریع و بی دقت عمل نکنه و فقط به خاطر ازدواج و بالارفتن سن انتخاب نمیکنه
بازم سعی کن
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
فرانک 1389
ببین اون دختر با اینکه از تو هم بزرگتره و دختره و نمیتونه بره خواستگاری و باید منتظر خواستگار باشه بازم سعی میکنه سریع و بی دقت عمل نکنه و فقط به خاطر ازدواج و بالارفتن سن انتخاب نمیکنه
این جمله را دوباره بخون، آقای دیوید!
شاهپرک جان این آقا جواب منفی را هم گرفتن، شما میگی برو ببینش؟!؟!؟
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام دیوید جان
من فکر میکنم کسی که این توانایی رو داشته که تصمیم بگیره زندگی تلخ قبلیش رو فراموش کنه و از اون به عنوان یه تجربه برای مراحل بعدی زندگیش استفاده کنه باید اعتماد به نفسش خیلی بیشتر از اینها باشه . بلند شو غرور بی جا و اعتماد به نفس ضعیف رو از خودت بتکان و برای داشتن یک زندگی خیلی خوب که حتما در انتظار تو هست خودت رو آماده کن یه کم باید بیشتر راجب خودت بدونی و شخصیت خودت رو تقویت کنی اعتماد به نفست رو تقویت کنی و پیشنهاد میکنم که معیارهات رو دسته بندی کنی بر حسب اولویت هات و برای هر کدام تعریفی مختصر و مفید داشته باشی که وقتی راجب اونا با طرف مقابل صحبت میکنی تو ذوق نخوره و افراط نشه میدونی باید اگر همه چیزو به خانواده ات سپردی اونا رو از معیارهات آگاه کنی. اصلا نگران نباش خوب با این دید که شخصی که میری خواستگاریش هم برای خودش معیارها و بایدها و نباید هایی داره و ممکن شما با اونا هم خوانی نداشته باشی جلو برو . این اتفاق خیلی کوچکتر از اینکه بخواهی گوشه غم بغل کنی بابا. بهترین ها در انتظار تو هستند برات بهترین ها رو آرزو میکنم.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک1389
ببین اون دختر با اینکه از تو هم بزرگتره و دختره و نمیتونه بره خواستگاری و باید منتظر خواستگار باشه بازم سعی میکنه سریع و بی دقت عمل نکنه و فقط به خاطر ازدواج و بالارفتن سن انتخاب نمیکنه
بازم سعی کن
:104::104::104:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
deyvid عزیز این حرفها چیه می زنی برادر من
یکم منطقی باش و درست و دقیق به مساله نگاه کن. مگه مراسم خواستگاری جای عرض اندام غروره؟ چرا باید غرورت بشکنه؟
وقتی دو نفر آدم بدون هیچ شناختی میرن که حرفاشون رو با هم بزن (مخصوصا که خواستگاری سنتی باشه)، خوب هر لحظه ممکنه یکی از طرفین معیارهاشو تو طرف مقابل پیدا نکنه و بگه نه.
شما نه اولین کسی بودی که این اتفاق می افته و نه آخرین کس هستی و نه اصلا اتفاق مهمیه.
اصلا ممکن بود شما خودت به این نتیجه می رسیدی و می گفتی نه. اون وقت باید می گفتیم غرور شما حفظ می شد و غرور اون دختر می شکست؟!
اصلا اگه بحث غرور تو این مسائل باشه، دیگه از ترس شکسته شدن غرور نه هیچ دختری باید پسری برای خواستگاری تو خونه راه بده و نه پسری با دسته گل بره خونه دختر خانمی.
اون وقت میشه مثل قدیما... خانواده ها تصمیم می گیرن و دختر و پسر تا روز عقد همدیگه رو نمی بینن. و ر.ز عقد هم که جواب دختر و پسر مثبته و دیگه هیچ غروری نمی شکنه.
عزیز من این حرف را هیچ وقت نزن. تو مراسم خواستگاری نه غرور جایی برای تعریف داره و نه رودربایستی. این امر هم عادیه عادیه. هر خواستگاری که به ازدواج منجر نمی شه.
شما هم ببین گفته هات و خواسته هات چی بوده. اگه می بینی زیاده روی کردی که تعدیلش کن.
(البته به این باور برس که زیاده روی بوده. چون شاید دختر بعدی همین اخلاقت رو بی توجهی فرضا به مساله حجاب بدونه و اون افراطی باشه تو زمینه حجاب. پس خودت باش و دنبال کسی باش که تو رو با باورهات قبول داشته باشه)
اگرهم که به خواسته هات ایمان داری پس خدا رو شکر کن که همین الان اون خانم متوجه شد که باهم همخوانی ندارین. اگه به ذهنش می رسید که تغییرتون بده و بعد ازدواج به مشکل می رسیدید، چی؟)
تازه برادر من یه "دختر 30 ساله بهم بگه نه" دیگه چه حرفیه. اگه شما اینقدر همسر ایندت رو سطح پایین گرفته بودی، اصلا نباید می رفتی سراغش. تازه اگه اون خانم راحت به هرکی جواب بله گفته بود که باید قبل از 20 سالگی ازدواج می کرد. آدما هرچی سختگیرترن سن ازدواجشون بالاتر می ره.
آقا deyvid پاشو و با اعتماد به نفس برو خونه و بگو این که نشد یکی مناسبتر برام پیدا کنید. بابا تازه اولشه. باید اینقدر بگردی و اینقدر نه بشنوی و اینقدر نه بگی تا بالاخره شریک یه عمر زندگیت رو پیدا کنی. شوخی که نیست.:81:
سلام
'blue sky' بی نهایت ممنونم ازراهنماییت::72:
باحرفهای منطقیتون منو ارومم کردی بازم ممنونتم'blue sky'عزیز:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
سلام. آقاي ديويد عزيز! گمان ميكنم شما ضعف هاي خودتون رو ميشاسين، اما سعي اي در برطرف نمودنشون نكردين. دوست خوبم، همه ي انسان ها يه سري ضعف دارند. از ضعف كه نبايد ترسيد. بايد با اون جنگيد. من چند تاشو براتون مثال ميزنم:
1. نا اميدي، 2. عدم اعتماد به نفس كافي، 3. حساسيت زياد، 4. عدم احساس شادي و سرزندگي، 5. عدم ريسك پذيري، 7. ترس از آينده و....
من گمان ميكنم شما بايد اين موارد رو در خودتون برطرف كنيد و او موقع اقدام به خواستگاري كنيد. خانوم ها نياز به يه تكيه گاه محكم و منطقي دارند. مسلما نميتونن ترس و حساسيت يك مرد رو بپذيرن. يه خانوم تو سن سي سال تنها هدفش از ازدواج خاتمه دادن به پريشوني ها و اضطراب هاشه! مسلما نميتونه به شخصي پريشون تر از خودش تكيه كنه. پس سعي كنيد اول خودتونو براي ازدواج مجدد آماده كنيد، بعد اقدام كنيد.
در ضمن: تا همين الان خيلي خوب پيش رفتين، همين كه مايليد يه شروع تازه داشته باشين، خودش كليه. خواهش ميكنم دست نگه دارين و بيشتر خودتونو آماده كنيد تا چنين جوابي نشنويد.
موفق باشين.
سلام
hamishetanha
بی نهایت ممنونم ازراهنماییتون:72:
الان فکرمیکنم میبینم حق باشماست :
ولی بهم حق بدید
من توزندگی هیچ چیزی کم ندارم براخودم یه زندگیه خوبی جمع وجورکردم خونه ماشین مغازه خودمم جوانی سالم وجذاب ولی ولی . نا اميدي، 2. عدم اعتماد به نفس كافي، 3. حساسيت زياد، 4. عدم ريسك پذيري، 7. ترس از آينده .8 وعدم اعتمادبه خانمها این اخری دیگه داره منوتلف میکنه .....
من اگه بااین عدم اعتمادبه خانمها را ه بیام فکرمیکنم 90 درصدمشکلاتم حل میشه میترسم فردابیان ناسازگاری کنندوهزاران سوال دیگرمنو دیونه میکنه :302:واقعاداره اشکم درمیادوقتی به این موضوع فکرمیکنم بازمیگم تروخداخیلی کمکم کنید
واینم عرض کنم من بچه پاستوریزه نیستم من مردعمل وزندگی ام تا این سن باروحیه هیچ دختری بازی نکردم که هیچ بلکه دوس دخترهم نداشتم::323:نه عرضشوداشتم نه غرورم اجازه میداد هرازگاهی هم که فکرشیطنت به مغزم میزدبه خودم میگفتم توکه نمیخوای باهاش ازدواج کنی چرا میخوای دوست بشی وهزاران سوال دیگه.....همیشه تنهای عزیز ودوستان همدردی کمکم کنید ازخدای مهربان خواستم همتونو توهمه مراحل زندگیتون کمک کنه انشاالله:323:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل گلدون
سلام دوست خوبم ناراحتي كه نداره دو نفر بايد همديگه رو ببينند ،صحبت كنند ،فكر كنند به هم مي خورند يا نه
با يه بار رفتن و جواب نه شنيدن كه اين همه ناراحتي نداره
شما بايد معيارهات به مادر و خواهرات بگي اونها هم بگردند كيس مناسب رو معرفي كنند و شما هم بررسي كنيد كه به درد هم مي خوريد يا نه شايد اينبار نظر شما منفي شه :46:
در ضمن جلسه اول زياد تند نريد و بهتون پيشنهاد مي كنم مقالاتي كه راجع به ازدواج وخواستگاري در سايت است رو قبل از رفتن حتما مطالعه بفرماييد
سلام
گل گلدون عزیز منمنون ازراهنماییتون
حق باشماست من تندرفتم ایشالله دفعه بعد ملاحضه میکنم دست گلتون دردنکنه:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
دیوید عزیز سخت نگیرید.
من هم مثل همیشه تنها، فکر می کنم شما باید یه کم روی شخصیت خودتون کار کنید. می تونید برید مشاوره.
خواستگاری هم مراسمی هست که توش امکان نه برای هر یک از طرفین هست. ممکن بود شما از دختر مورد نظر یا اهداف و اعتقادات و ... خوشتون نیاد و شما بگید نه. این یه چیز کاملا طبیعی و معمولیه و اصلا نه شرمندگی داره و نه ناراحتی. باید خدا رو شکر کنید که اون خانم اینقد عاقل و صادق بوده که به شما گفته نه و نذاشته که بعد از ازدواج با هزار اختلاف و دردسر مواجه بشید و کار به طلاق بکشه.
به نظرتون اگه همسر قبلیتون به خواستگاری شما جواب منفی می داد راحت تر بودید یا الان که بعد از عقد و بحث و ... جدا شدید؟ پس باید قدر بعضی " نه " ها را دانست و خدا را شکر کرد.
سلام
بهشت عزیزممنون وسپاسگزارم ازشما:72:
بله حق باشماست من احساسی عمل میکنم
اگه مشاوره ای که حوصله داشته باشه بادقت راهنماییم کنه سراغ دارین لطفا بهم معرفی کنید
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام اقا دیوید عزیز
راهنمایی دوستان خیلی کامل و خوب بود.
به نظرم شخصیت وابسته ای دارید. از نوشته هاتون مشخصه.
مهم تر از جدایی اولتون و پاسخ منفی اون خانم رفتارهای شماست که هیشه با شماست و با هر کسی ازدواج کنی شما و اون خانم و اذیت می کنه.
دیوید عزیز یک مشاور خوب پیدا کن و و به خودت کمک کن تا از این حالتها در بیای.
اون روزی که اومدی و نوشتی به چالش کشوندمش و کلی بیچاره رو اذیت کردم حدس زدم باید جوابشون منفی باشه.
شخصیتتون و روانکاوی کنید و عیب و ایراداش و در بیارید تا اول از همه خودتون اروم باشید بعد یک زندگی اروم هم نصیبتون بشه.
موفق باشید:72:
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام. دوست من پنج تا انگشت كه مثل هم نيست. مطمئن باشين اگر انتخاب آگاهانه اي داشته باشين و يه شخص متين و خانواده دار رو انتخاب كنيد حتما موفق ميشين. من هم واسه همين گفتم ضعف هاتونو برطرف كنيد. چون اگر ميخواين يه همسر نمونه داشته باشين، بايد خودتون هم يه فرد نمونه باشين. اگر يه زن اميدوار ميخواين، بايد خودتون هم اميدوار باشين، اگر يه همسر صبور و شاد ميخواين بايد خودتون هم صبور و شاد باشين و اگر همسري ميخواين كه بهتون اعتماد داشته باشه، بايد خودتون بهش اعتماد داشته باشين. دوست من 80 درصد رفتاري كه با ما ميشه تجلي رفتار ماست با اونها! اين يه قانونه! عمل و عكس العمل! حالا بعضي مواقع يه ضعف هاي فردي هست كه باهاشون كاري نميشه كرد. اما دوست من اگر ميخواين يه زندگي خوب و يه انتخاب موفق داشته باشين، بايد اول روحيه تونو بهتر كنيد تا بعد از اون بتونيد با منطق و به دور از فشارهاي احساسي و به دور از نگراني و تشويش يه انتخاب خوب انشاءاله داشته باشين. در ضمن رفتن به مشاوره ي قبل از ازدواج ميتونه در تصميم گيري صحيح ياريتون كنه.
براتون آرزوي موفقيت ميكنم.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستایش بارن
سلام
همه دوستان درست میگن
دیوید عزیز این که ناراحتی نداره
برای خود من خواستگاری اومده بود که با هم جور نبودیم قبل از من خودش پا پس کشید خیلی از خواستگارها رو هم خودم رد کردم
این برای هریک از طرفین ممکنه پیش بیاد چون هر دو طرف حق انتخاب دارن
پس بلند شو
یه چیزی به ذهنم رسید : گفتین که دختر خانم از حرفای شما ترسیدن مثال زدین که شما توی اون زمان صحبتتون 7 -8 بار از حجاب صحبت کردین!
خوب این یه نمونه شه ، بهتر نیست بشینی فکر کنی ببینی آیا واقعا افراطی صحبت کردی یا نه؟!شاید چون در مورد خانم قبلی به نحوه لباس پوشیدنشون حساس بودی این حساسیت رو بدون اینکه خودت متوجه بشی در صحبتات آوردی! یعنی هنوز هاله ای از حساسیت های گذشته ت در رفتار امروزت پیدا باشه
من نظرم اینه که بشینی با خودت خواسته هات و ملاک هاتو بسنجی و به ازدواج قبلی هم به عنوان یک تجربه نگاه کنی و در ساختن آینده ت استفاده کنی
شاید همین مورد هم تجربه ای بوده برات تا بتونی در تصمیم های آینده ت ازش استفاده کنی
با یه صحبت 1-2 ساعته که آدم افسرده نمیشه
به این موضوع به عنوان مرحله ای برای شناخت خودت نگاه کن و ازش درس بگیر
بزرگان و دوستان جسارت منو ببخشید
سلام
ستایش باران عزیز بی نهایت ممنونم که راهنماییم می کنید:72:
بله حق باشماست من خیلی افراط کردم
ازدواج قبلیم مغزمومتلاشی کرد باورکنیدبخداوندی خداهرکی جای من بودبه احتمال90 درصدیامیرفت معتادمیشدیاخودکشی میکردیابه انحراف کشیده میشدولی من بااینکه کارم به مرزجنون کشیده شده بود وبخاطراینکه چون مادرم ندارم نامادری دارم توبچگی ازگوشه کنارمیشنیدم میگفتن xحتما یامعتادمیشه یا نمیدونم ارازل واوباش یا .........بخاطرهمچین مساله هایی باز روان خودمو یخورده بازسازی کردم افتادم روریل زندگی ولی روانم اسیب دیدفکرم نسبت به خانماعوض شد تواین دنیاهیچ پشتوانه ای نداشتم پدرم هم ازاون پدرای.......بود عین مرغ سربریده بودم نه راهنمای خوبی داشتم نه کسی بودمحبتم کنه نه پشتوانه مالی داشتم (ستایش باران عزیز این یک هزارم قصه تلخ زندگیه منه وقتی داشتم زندگیه شیداحاتمی عزیز رومیخوندم باپوستو استخونم بنده خدارو درک میکردم قصه زندگی من با شیدای عزیز فرق میکنه ولی زجرمون شبیه همه هردومون بدجوری ازبچگی تا الان مجازات شدیم نمیدونم دیگه چی بگم بقیه بازبمونه برای فردا بازخاطرات لعنتی گذشته ازارم داددیگه نمیتونم بتایپم) دوستان همدردی عزیزشماروقسم میدم به هرکی که اعتقاد دارین منوراهنماییم کنید تادیگه توزندگی کم اسیب ببینم خدانگهدارتافردا
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
این آدرسها را مدیرهمدردی در سایت معرفی کرده اند:
شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
مرکز مشاوره پویا
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947
مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434
این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
این آدرسها را مدیرهمدردی در سایت معرفی کرده اند:
شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
مرکز مشاوره پویا
تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
تلفن 66963946 ، نمابر 66963947
مرکز مشاوره توحید
تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833
مرکز مشاوره راه بهتر
چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434
این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.
سلام
بهشت عزیزخیلی ممنون وسپاسگزارم ازشما:72:
خانم اسماعیلی که می فرماییدهمون تومشاوره پویاهستند؟؟
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام آقای دیوید
از اینکه اومدید به تاپیکتون سرزدید خوشحال شدم باور کنید نگرانتون بودم
اما حالا خوشحال شدم که اومدید و مهمتر اینکه تصمیم دارید روی خودتون کار کنید و کنترل اوضاع رو به دست بگیرید
امیدوارم موفق باشید
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
سلام
عزیزانی که تااین لحظه بنده حقیرراراهنمایی فرمودند تشکروقدردانی میکنم:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک1389
سلام آقای دیوید
از اینکه اومدید به تاپیکتون سرزدید خوشحال شدم باور کنید نگرانتون بودم
اما حالا خوشحال شدم که اومدید و مهمتر اینکه تصمیم دارید روی خودتون کار کنید و کنترل اوضاع رو به دست بگیرید
امیدوارم موفق باشید
سلام
فرانک1398 عزیز ازاینکه بفکر ماهستیدخیلی ممنونم:72:
فعلا ازلاک خودم اومدم بیرون برم پیش مشاور تابعدببینم خداچی میخواد
-
RE: تروخداکمکم کنید برسردوراهی ام
از خدا میخوام قبل از هر چیزی بهتون آرامش بده
یه آرامش پایدار که تحت هیچ شرایطی از دستش ندید و کسی ازتون نگیره:323: