-
ازدواج
سلام من 34 سال سن دارم دو سال پيش يك ازدواج ناموفق داشتم و بچه ندارم . دو سال است كه مجردم . اختلاف عمده ام با همسر قبليم به خاطر اين بود كه مرا نميفهميد و از لحاظ سطح فرهنگي عليرغم اينكه بچه يك شهر بوديم با هم فرق داشتيم.
الان به فكر اينم كه با يك خانم با فرهنگ ازدواج كنم . بالاتر از سطح خودم از لحاظ سطح تحصيلات و موقعيت اجتماعي ، نميدانم كار درستي مي كنم يا نه . البته فعلاً سوژهاي هم ندارم اما اكثر اوقات به اين موضوع فكر ميكنم . لطفاً راهنمايي ام كنيد كه مبادا دوباره اشتباره كنم . با تشكر
-
RE: ازدواج
سلام
آقا رضا بهتر آدم با یک نفر هم کفو ( هم سطح ) خودش ازدواج کنه . نه خیلی بالاتر و نه خیلی پایین تر . ضمنا فرهنگ خیلی معیار ملموسی نیست و از نظر افراد ممکنه تعاریف متفاوتی داشته باشه .
در اولین قدم بهتره شما معیار های خودتو عینی کنی . برای این کار میتونی اونها رو روی کاغذ بیاری
مثلا :
1 - تحصیلات
2 _ شخصیت شاد
3 _ ظاهر
4_ اعتقادات
و ....
-
RE: ازدواج
سلام و خوش اومدی:72:
با digitalman عزیز موافقم. معیارات و مشخص کن. شما یا از ور بام میفتی یا از او ور. حد وسطی برای خودت و ایندت قایل شو
فرض کن با یکی بالاتر از خودت ازدواج کردی بعد می گی همش دست بالا می گیره من و شخصیتم و خورد می کنه و ....
باید با کسی ازدواج کرد که از نظر سطح طبقاتی و خانوادگی و مالی و تحصیلات و ... تقریبا تو یک سطح بود.
البته هیچ وقت دو نفر مثل هم پیدا نمی شه و باید تو زندگی صبوری کرد تا نظرات مختلف زن و شوهر باعث در گیری نشه.
دوست عزیز نه به بالاتر از خودت فکر کن و نه به پایین تر به هم کفو بودن فکر کن و به این که یاد بگیری در مقابل نظرات مختلف و تفاوتها چجوری برخورد کنی.
موفق باشی:72:
-
RE: ازدواج
حالا چرا بالاتر از خودتون؟!!!!!!!!!!
شما میتونید با یه خانوم هم سطح خودتون ازدواج کنید. با چشم باز چون اگه اینبار هم اشتباه کنید واقعا سرخورده میشین
من داستان شمارو توی تاپیک قبلی خوندم . به نظر من اینبار سعی کنید اشتباهات گذشته رو تکرار نکنید و برای اینکار روی اخلاق خودتون هم کار کنید تا انشاالله موفق بشید.
-
RE: ازدواج
سلام دوست عزیز
متاسفم به خاطر این موضوع جدایی ...... اما باید دیگه تو این مرحله سعی کنی با چشم باز و منطق تصمیم بگیری ..... برادر عزیز بلاخره نمی شه گفت که کلا تو زندگی قبلیتون همش تقصیر و اشتباهات با همسرتون بوده مطمئنن شما هم یه سری تقصیر ها و قصوراتی داشتی اول باید معیارهای منطققی تون رو از همسر آیندتون تعریف کنین..... وهمچنین باید یه سری تغییراتی رو تو رفتار و عملکرد خودتون که باید رفع بشه انجام بدبن .....
موفق باشین:72::72:
-
RE: ازدواج
از دست دادن انگيزه براي ازدواج مجدد
سلام من رضا هستم از كردستان با شما مكاتبه ميكنم . در سن 28 سالگي با يك دختر خانم ازدواج نمودم 7 سال از من كوچكتر بود . ما در حدود 6 ماه نامزد بوديم . بارها متوجه اخلاق هاي او ميشدم كه با افكار من جور در نميآمد . يكبار خواستم در همان دوران مازدي قيد اين ازدواج رو بزنم . اما مادرش كه گويا متوجه اين نيت من شده بود من را بسيار مورد محبت قرار ميداد و ميگفت اين يك هوس است بگذار عروسي كنيد اخلاقش بهتر ميشود او فعلاً ناز ميكند . ومن متاسفانه فريب او را خوردم . من از روي حماقت وقتي خواستم او را طلاق بدهم كه فهميدم از روي هوس و كنجكاوي پرده بكارت او را پاره نمودهام و ديگر رسماً زنم شده بود . و ديگر براي اون تصميم خيلي دير شده بود . فوق العاده ناارحت بودم . هر جوري بود ما عروسي كرديم . و در خانه مستقل زندگي رو شروع كريم . اما من با خودم كنار اومده بودم كه هرچه باشد ما الان زن و شوهريم پس بايد به زندگيم بچسبم و او را بيش از پيش دوست ميداشتم . اين را هم بگويم كه ما از نظر جنسي كوچكترين مشكلي نداشتيم . او مثل همان دوران نامزدي اش بسيار حسود و وحشتناك لجباز بود . بارهاي بار براي او حرف ميزدم و سعي داشتم اين لجبازيها رو كنار بگذارد اما فقط ساعتي موثر بود و ارزشي نداشت . در همان اويل زندگي مشترك بناي ناسازگاري رو گذاشت و با قهركردن هاي مكرر و مداوم آرامش رو از زندگيم گرفت . و من هربار به شكلي او را به زندگي مشترك تشويق ميكردم . اما كار به دادگاه كشيد و مهريه اش كه 28 ميليون تومان بود را مطالبه نمود . و عملاً فاصله عاطفي عميقي بين ما افتاد . اما دوباره جوش خورديم . ولي او ديگر احساس ميكردم كه تعادل رواني ندارد و حتي موقع حرف زدن عادي بسيار پررو و بي حرمتي ميكرد و چند بار اقدام به خودكشي ناقص ميكرد . و من هربار به دادش ميرسيدم . ما كلاً در طول دوسال زندگي 8 ماه بيشتر با هم نبوديم و او مدام به بهانههاي واهي قهر ميكرد و بدبختانه خانوادهاش هم مرا بي حرمت ميكردند و او بيشتر گستاخ ميشد . من شركت تبليغاتي دارم و بسيار به امور خانوادگي پايندم و شب و روز زحمت ميكشم . و خدا ميداند كه خانواده او مثل خانواده خدوم دوست ميداشتم . روابط ما سرانجام پس از چند ماه الافي در دادگاهها و شوراي حل اختلاف به طلاق منجر شد و او نيمي از مهريهاش را از من گرفت و من هم طلاقش دادم .
الان بعد از دوسال و نيم جدايي او هنوز شوهر نكرده و من نيز چون براي مهريهاش مدتي مقروض شده بودم نتوانستم دوباره ازدواج كنم . الان پول دارم كه دوباره تشكيل خانواده بدهم . سنم حدود 34 سال است اما آقاي سنگتراشان عزيز من واقعاً بگم از ازدواج ترسيدهام . ميدانم همه كه مثل هم نيستند اما ناخودآگاه آن بيحرمتي ها و لجبازيهاي همسر سابقم يادم ميافتد به شدت ناراحت ميشوم . با وجوديكه دارد سنم بالا ميرود اما نميدانم چكار كنم . از لحاظ مطالعات روانشناسي هم خيلي تلاش ميكنم ورزش ميكنم اما روحيه تشكيل خانواده ندارم . خيلي نگرانم . ميخوام كسي رو واقعاً دوست داشته باشم امانميتونم . با سايت شما آشنا شدهام . اين نامه رو براي اعضاتون بگذاريد شايد عبرتي باشد براي جوانان ديگر كه هيچوقت گول حرفهاي واهي رو نخورند . نيز كمتر به طلاق فكر كنند . چون طلاق كار زياد سختي نيست . در عرض سه روز ميشه كسي رو طلاق داد اما عوارض بعد از طلاق وحشنتاك است . من از طلاقم فوق العاده راضيم . اما نميدونم چرا باز هم ميترسم . چرا رغبتي براي تشكيل خانواده مجدد ندارم .
در پايان محبت كنيد راهنماييم كنيد . خدا خيرتان دهد .
-
RE: ازدواج
رضا محترم سلام
از آنچه به قلم كشيديد اينگونه استنباط مي شود كه آسيب هاي بعد از جدايي هنوز ترميم نشده است و تا زماني كه شما چنين روحيه اي داريد توصيه اكيد مي كنم كه فكر ازدواج مجدد نباشيد .
دوست محترم براي ترميم روحيه ي اسيب ديده ي خود فكري بكنيد
و نكته ي مهم تر اينكه هز بازي شامل بازيكن هاي مختلف است كه بازي همديگر را كامل مي كنند و به نوعي پوشش مي دهند .
در زندگي زناشويي هم اينگونه است حال يكي از طرفين( زن يا مرد ) ، شروع كننده ي بازي است و ديگري به راحتي به بازي گرفته مي شود و ..............حلاصه اينكه كليد بازي با سوت يكي ا ز طرفين مي خورد و ديگري هم بازي را تكميل مي كند .
د ر مورد زندگي سابق شما نيز اينگونه بوده است . و تا زماني كه شما جنس و نوع بازي خود را شناسايي نكنيد و يا اگر فردي هستيد كه با سوت ديگري وارد باز ي رواني مي شويد توصيه مي كنم حتما روي اين بخش از خود نيز كار كنيد و آگاهي هاي لازم و مهارت كنترل خود را به دست بياوريد كه انتخاب بعدي شما دچار مشكل نباشد .
و فكر مي كنم اگر چند جلسه مشاوره بگيرد بسيار كمك كننده خواهد بود به ترميم روحيه تان و لايه هاي دروني وجودتان .
-
RE: ازدواج
سلام آقا رضا
گفته هاتون نشون می ده که هنوز از لحاظ روحی و روانی به آرامش نرسیدین .... برادر عزیز باید با واقعیت کنار بیاین وبپذیرین ...خدا تون رو شکر کنین که بچه ای در کار نبوده ..می دونم سخته و مشکلات زیادی رو تحمل کردین اما باید از نو شروع کنین ویه اغاز زیبایی رو بسازین با فکری باز ومنطق بهترین انتخاب رو داشته باشین ..
اما باید به خودتون فرصت بدین برای فراموش کردن گذشته ها ودیگه نباید خودتون رو سرزنش کنین ومدام تو ذهنتون به گذشته فکر کنین و تکرار خاطره ها .... سعی کنین زیاد تنها نباشین تنهایی ناخوداگاه ذهن شما رو به گذشته ها سوق می ده سعی کنین بیشتر تو جمع باشین واز کلاسهای ورزشی حتما استفاده کنین کوهنوردی وخیلی از ورزشهای نشاط اور برای شادابی وتجدید قوای روحیتون تلاش کنین .....اگه امکانش وجود داشت می تونین از روانشناس هم کمک بگیرین....
امیدوارم در انتخاب همسفر آیندتون موفق باشین براتون آرزوی خوشبختی دارم :72::72::72:
-
RE: ازدواج
ثمين بزرگ ازت ممنونم كه برام وقت گذاشتي و به مطلبم اهميت دادي . نكاتي كه برام نوشتي خيلي جالب بود رو هر كلمهاش زوم ميكردم و به فكر وادارم ميكند . ازت ممنونم
ani عزيز حدود دو سال و نيم از جداييام مي گذرد . آدمي هستم بسيار سالم . اهل هيچ كار نابهنجاري نيستم . كارم شركت تبليغاتي و طراحي گرافيك است . با وجوديكه مطالعات بسيار در زمينه روانشناسي و تكرار مطالب مثبت و فكر سالم دارم اما باز ديري نميپايد كه فكر ازدواج مجدد برايم دلهرهآور است . الان با پدر و مادر پيرم زندگي ميكنم . هرسه باهم . وقتي مادرم را با اون حال مريضش ميبينم كه برايم غذا درست ميكند به شدت غصه مي خورم . ووقتي پدر پيرم رو با اون هيكل ضعيف شده ميبينم و من هنوز زحمتم رو از رو دوش اونها كم نكردهام . خجالت ميكشم . از طرفي اصلاً نميدانم چه چيزي رو بيشتر براي خودم معيار ازدواج قرار بدم . آيا زيبايي ، خانواده ، تحصيلات ، و يا فهم و شعور زندگي . همه اينها نياز است . بعضي وقتها به مسجد محل ميرم و خاضعانه با خدا در سجده حرفامو مي زنم كه اي خداي من روحيه ام رو درست كن و همسري از خانوادهاي عالي برايم مقدر فرما.
اما خودم نميدانم عملاً چه جور تلاشي بكنم . كه مصداق همين ضرب المثل باشد : از تو حركت از من بركت
مطلبم زياد شد عفو كن
-
RE: ازدواج
علت اینکه از ازدواج دوم دلهره دارید بخاطر این هست که بعضی از معیارهای سابقتون احتمالا با شکست قبلی تون خدشه دار شده...بهتر است اصلا عجله نکنید و بخودتان فرصت بیشتری بدهید و خودتونو سرگرم فعالیتهای مفید و مسافرت و ازین قبیل کنید در مورد خانواده هم نگران نباشید میتوانید بیشتر به امور منزل توجه نشون بدید.و بدلیل اینکه باری از روی دوش مادرتون بردارید ازدواج نکنید که دچار مشکل بزرگتری میشید.ازین تجرد استفاده کنیدو بخودتان بیشتر برسید هنوز جوانهایی هستن در سن شما که هنوز حتی آمادگی ازدواج ندارن.
-
RE: ازدواج
رضا محترم
هيچوقت نبايد فكر كنيد كه باري هستيد بر دوش خانواده و با اين دلائل وارد رابطه جديد بشويد و يا تصميم به ازدواج مجدد بگيريد .
بله .در اين سن و سال و با توجه به نوع زندگي كه داشته ايد شما بايد مستقل از خانواده زندگي كنيد .
بله . درست مي گوييد مادر مسن شما نبايد با ان وضعيت جسمي براي شما ناها ر و شام درست كند و ....
پس گام برداشتن به سوي استقلال و زندگي مستقل و بدون وابستگي و تجربه ها ي جديد .
شما خودتان بايد بتوانيد در اين سن و سال از پس درست كردن يك شام و ناهار مجردي بر بياييد و لباسهاي خودتان را مرتب كنيد و يا حتي تميزي و پاكيزگي محيطي كه در آن زندگي مي كنيد و....
از ديدمن ،تجربه ي اين نوع زندگي ،شخصيت شما را به عنوان يك مرد مي سازد و شما را متوجه اين مسئله مي كند كه به معيار يابي درست برسيد براي انتخاب همسر .
از ديدمن يك آقاي 34 ساله نبايد در فضاي خانه ي پدري زندگي كند شما اگر در حال حاضر به خواستگاري خانمي برويد از جا و مكان زندگي شما سئوال خواهند كرد . چه پاسخي داريد براي اين سئوال ؟!
و سئوالهاي ديگر كه پيامد نوع زندگي امروز شما خواهد بود .
-
ازدواج
سلام رضا هستم 33 سال دارم ليسانس گرافيك و شركت تبليغاتي دارم . يك ازدواج ناموفق داشته ام . بچه ندارم . من كُرد هستم و ميخواهم با يك دختر فارس ازدواج كنم . زبان و فرهنگشون رو دوست دارم. ساعتها فكر كردم . البته فعلاً گزينهاي هم ندارم ولي اين ذهنيت رو هميشه دارم. ميخوام از مديريت سايت و كابران عزيز هم نظر خواهي و مشورت كرده باشم .
با تشكر
-
RE: ازدواج
سلام
به تالار خوش آمدید:328:
امیدوارم خداوند به شما صبر دهد و بتوانید شکستی را که قبلا داشته اید فراموش کنید.برای اینکه کار آسانتر شود می توانید از تکنیک های توقف فکر استفاده کنید.جستجو کنید در موردش مطلب زیاد نوشته شده است
در مورد انتخاب یک دختر فارس خب هر کس علایق و خواسته هایش را بیشتر از هر کس دیگری می شناسد و اگر این گونه تصمیم گرفته اید حتما بهتر بوده
ولی یک نکته ی ناگفته باقی می ماند.اینکه آیا شرایط یک ازدواج دوباره را دارید و یا دقیقا می دانید چه معیار هایی برای زندگی مشترکتان مهم است؟
من به شما پیشنهاد می کنم به یک مشاور مراجعه فرمایید.ایشان خیلی خوب معیار ها و خواسته هایتان را با تکنیک های علمی تشخیص خواهند داد تا انشاالله یک ازدواج موفق و یک زندگی که لایقش هستید را به دست آورید
موفق باشید
:72::72::72:
-
RE: ازدواج
مچكرم ازت آريكس عزيز الان از لحاظ روحي يه خرده بهترم . دوسال ونيم از جدايي ما ميگذرد . همسر قبليم سلطه گر و حسود بود و لجوج . گاهي فكر ازدواج مجدد رعبي به دلم مياندازد . براي خودم معيارهايي دارم اما بازهم ميترسم . و اكثر اوقات متاسفانه به خودم ميگم ول كن بابا ببين الان چقدر راحتي ؟ كسي نيست سركوفتت بزنه . كسي نيست سين جيمت كنه . كسي نيست باهات لج كنه . كسي نيست ديراومدي و زود بيا برات راه بندازه . كسي نيست مخل آرامشت باشه آخه زن ميخواي چكار . ولي ساعاتي بعد دوباره عوض ميشم ميگم آخه اينجوري هم كه نميشه تا كي مجردي دير زن گرفتنم براي خودش مكافاتي داره رضا هشيار باش . گزينه اي خوب بايست براي زندگي پيدا كني . اما راستش نميدونم چه جوري همسري عالي پيداكنم ؟
-
RE: ازدواج
سلام رضای عزیز
خواهش می کنم
این طبیعی است که هر کس به یک همدم برای ارتباط عاطفی و جسمی نیاز داشته باشد . شما هم از این امر مستثنی نیستید.این چیزی است که خداوند درون انسان قرار داده و بدون آن هیچ کس به آرامش نمی رسد.
همانطور که داشتن همسری که با آدم تفاهم ندارد کاملا می تواند زندگی را به نابودی بکشاند ، داشتن همسر مناسب و شایسته می تواند انسان را به اوج آسمان های آرامش و کمال ببرد.
پس حتما قبل از ازدواج با شخصی که انتخاب کرده اید به یک مشاور ازدواج مراجعه بفرمایید تا مشاور شما را در این زمینه راهنمایی کند.یک مشاورد خوب نکاتی را تشخیص می دهد که ممکن است شما بعد از سال ها زندگی به آن پی نبرید.اگر در درجه ی اول خود شما که در حال حاضر تجربه ی خوبی در این زمینه دارید و سپس مشاور ، ازدواج را تایید کند ، می توانید با خیال راحت به آینده امیدوار باشید
با احترام
:72::72::72:
-
RE: ازدواج
سلام
به تالار همدردی خوش آمدید
شما قبل از هرچیز باید از این دوگانگی بیرون بیایید . یعنی خوب فکرهاتون رو بکنید و از ایده آل ها فاصله بگیرید و زندگی واقعی رو ببینید .
اونوقت تصمیم بگیرید که خواهان ازدواج هستید با تمام مسئولیت ها و گاها محدودیت هایش
یا خواهان مجردی و آزادی و......
همچنین باید سعی کنید دچار خطای شناختی نشید و مشکلات زندگی قبلی خود رو به کل زندگی های مشترک تعمیم ندید . با توجه به اینکه دو سال و نیم از جدایی شما میگذرد نباید چنین دیدی داشته باشید . بنابراین حتما باید اول افکارتون رو نظم بدید و دیدگاهتون رو تغییر بدید .
باید مطمئن بشید که ازدواج قبلی براتون تمام شده هست و درگیرش نیستید .
این تاپیک رو مطالعه کنید
ترمیم و التیام شکست عاطفی
-
RE: ازدواج
سعی کنید قبل از ازدواج مجدد حتما با خودتون خلوت کنید ایرادها و اشکالات خودتونو واقع بینانه ببینید وسعی کنید از بین ببریدشون تا دیگه تکرار نشه واستون. همه ما اشکالاتی داریم که قبل از هر کسی خودمون باید بخوایم و سعی کنیم برطرفشون کنیم.
این دفعه با آگاهی بیشتری تصمیم میگیرین و انشاء الله انتخاب بهتری خواهید داشت. سعی کنید از تجاربی که پیدا کردین نهایت استفاده رو ببرین.
-
RE: ازدواج
باران عزيز ممنونم از آدرسي كه دادي . ديدم جداً خيلي عالي توضيح داده . من در يك شهر كوچك زندگي مي كنم . همسر قبليم رو گاهي در خيابان ميبينم . احساس خشم بهش دارم . نميدانم چرا شايد به خاطر اينكه اذيتم كردند در دادگاهها و الافم كردند . براي جور كردن مهريهاش خيلي بهم سخت گذشت . نميدانم چرا بازم در افكارم هست . از خدا خواستهام كه فراموشش كنم اما به محض ديدنش ناخودآگاه ضربان قلبم بيشتر ميشود . اما او يا به روي خودش نميآورد و اصلاً محلي به من نميگذارد و اين آتش خشمم رو بيشتر ميكند . شرمندهام شرمندهام ياد لحظاتي ميافتم كه در موقع خوابيدن ميگفت تو همه كس مني يكدنيا دوستت دارم درد و بلات بيايد براي من و .... اما ديدم اونطوري نبود كه اون ميگفت . در ضمن اين را هم بگم او در ظاهر بسيار آرام و ساكت است . و حتي بعضي اوقات آشنايان بهم ميگويند او كه دختر آرامي است چرا كارتان به طلاق كشيد ؟ از شنيدن اين حرف بهم ميريزم . چون اونها نميدانند كه او با همياري مادرش سعي در به زير سلطه كشاندن من داشتند و خودش فوقالعاده لجوج و يكدنده بود . و اين قضيه آرام آرام زندگي رو از هم پاشوند . معذرت ميخوام طولاني شد . آرزو دارم يه همسري داشته باشم كه باهم بيشتر از اينكه زن و شوهر باشيم با هم دوست باشيم . با سواد و عالم باشد . اي كاش ميدانستم هست اينجور همسراني ؟
-
RE: ازدواج
سلام:72:
امیدوارم با درایت و آگاهی کافی برای باقی زندگیت تصمیم بگیری.
انسان همیشه به دنبال آن چیزهایی است که ندارد. آیا شما مطمئنی با یک دختر فارس می توانی زندگی کنی؟
شما با فرهنگ مردمان کردستان بزرگ شدید و اخلاقیات و روحیات خاص خود را دارید و یک دختر فارس ممکن است اخلاقیات متفاوتی را داشته باشد. این تفاوت ها هر قدر هم به ظاهر کوچک باشند می توانند زندگی را بر شما و همسرتان سخت کنند.
بگذارید یک مثال بزنم: در یک فرهنگ ممکن است رسم باشد که آقایان اول از در داخل شوند و اگر اول خانم وارد شود آن مرد را بسیار تحقیر می کنند و در یک فرهنگ دیگر برعکس این موضوع صادق است.
حال فرض کنید یک آقا و خانم در این شرایط چگونه می خواهند با هم کنار بیایند. همین امر ممکن است هر یک از آنان را بازیچه دست آشنایان قرار دهد و زندگی را برایشان تلخ کند.
این یک مثال کوچک از تفاوت های فرهنگی و مشکلات آن است.
من خودم این اشتباه را در زندگی خود کردم. من از خانواده کم جمعیت و روشن فکر هستم در حالیکه بسیار به خانواده های پر جمعیت و سنتی علاقه مندم. اکنون که با یک فرد سنتی ازدواج کرده ام مشکلات زیادی برایم درست شده است که با تلاش های طاقت فرسای من و همسرم تا حد قابل قبولی مرتفع شده اند. ولی دقت کنید "تلاش های طاقت فرسا" نتیجه "قابل قبول"
یعنی دقت کنید تلاش ما خیلی خیلی خیلی زیاد بوده است و با این تلاش زیاد نتوانسته ایم نتیجه عالی بگیریم، بلکه نتیجه فقط "قابل قبول" است.
حالا به این نتیجه رسیده ام که من می بایست با یک فرد مثل خودم ازدواج می کردم. یعنی فردی از خانواده روشن فکر که زندگی سنتی را دوست داشت. بعد با هم یک زندگی سنتی می ساختیم.
امیدوارم تجربه من به درد شما بخورد، البته این تجربه شخصی من است و شاید نتوان آن را تعمیم داد
-
RE: ازدواج
negamadani عزيز از حسن دلسوزي و بيان تجربه ات بي نهايت سپاسگزارم . صددرصد گفتههايت را در تصميم به كار ميبندم . راست ميگي اين هم براي خودش دردسرهايي رو دارد .
من الان 34 سال سن دارم . شركت تبليغاتي دارم . از لحاظ مالي خيلي ضرر كردم تا تونستم مهريه همسر قبلي رو جور كنم و طلاقش بدهم . الان فقط يك ميليون تومان پول دارم به اضافه يه ماشين پرايد . خانوادهام گيردادن و ميگن ماشين ميخواي چكار بفروشش و با پولش ازدواج كن . خونه هم ندارم. اما نميدانم چرا رغبت قلبي ندارم شايد به اين خاطر كه گزينه و سوژهاي ندارم نميدانم ! در شهر كوچكي زندگي ميكنم . راستش حال و حوصله ندارم برم خواستگاري و بهم بگن واسه چي طلاق دادي و چي بود و چه جوري بود ؟ بايد بشيني واسه خود دختره و خانوادهاش توضيح بدي . تازه اونم شايد باورت داشته باشند يا باور نكنند ؟ البته يكبار بعداز طلاق رفتم خواستگاري يه دختره . خانوادهاش رفتند تحقيق . اون هم بگو از كجا ؟ از خانواده همسر قبلي . آقا هرچه تونسته بودند در مورد من به دروغ تحويلشان داده بودند . مثلاً معتاد است . خسيس است . دست بزن دارد . كار نميكند . منحرف است .و ... من هم با وجوديكه در نهايت صداقت اصل قضيه اختلاف با همسر قبلي رو براي دختره و خانواده اش گفته بودم اما متاسفانه حرفهاي اونها را قبول داشتند و جوابشان منفي بود . من هم گفتم آخه اين چه كاريه شما رفتيد از خانواده همسر قبلي در مورد من پرس و جو كرديد و منم انتظاري بهتر از اين رو ندارم كه اين مزخرفات رو شنيده باشيد . برويد از همسايگان . از اقوام از محل كارم . از دوستانم تحقيق كنيد .
خلاصه اينجوري ما خورد تو ذوقمون . الانم خيلي دوست دارم همسري خوب با خانوادهاي عالي پيدا كنم اما نميدانم چرا عملاً تلاشي نميكنم و فقط آرزويش را در ذهن دارم . كاش راهي را مييافتم كاش !
-
RE: ازدواج
سلام دوست عزيزم از اينكه مي خواي تصميم درستي بگيري بهت تبريك مي گم :104:
به نظر من شما اول بايد با خودت كنار بياي و معيارهاي خودت رو بشناسي بهتره يه دوره زماني به خودت بدي براي شناخت بيشتر خودت و انتظاراتت از زندگي و شريكت
تو اين دوره آمادگي فردي و مالي كه براي شروع زندگي جديد نياز داري رو تا حدودي بدست بيار بعد ميره مرحله خواستگاري
منتظر نظر بقيه هم باش:72: