-
جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
با سلام
اول باید از اینکه مطلبم زیاده عذر خواهی کنم
پسری هستم 25 ساله لیسانس و دارای شغل نسبتاً پردرآمد و زندگی کاملاً مرفه و خانواده معتقد واصیل
بین دوستان هم به ایمان و اعتقاد مشهور هستم وتقریباً کسی چه تو محله و محل کار و دوستان و آشنایان نیست که منو دوست نداشته باشه با همه رابطه خوبی دارم
مدتی بود از یک دختر خوشم اومده بود ولی به جهت حفظ آبرو و مسائل مذهبی نمیتونسم به اون ابراز علاقه کنم یعنی در حدی بود که وقتی چشم به اون میوفتاد استغفار میکردم و می گفتم اگه بهش نگاه کنم خدا اونو از من میگیره تا اینکه چند ماه پیش یه کار خیلی مهم برادرش اوفتاد دست من که میتونست آیندشو تغییر بده و من هم چون با برادر و پدرش از دور یه سلام علیکی داشتیم طبق روال همیشه کار برادرش رو هم راه انداختم این موضوع باعث شد که خانواده اون به من مدیون بشن تا اینکه ماجرا کشید به اول محرم و شروع هیئت های مذهبی من هم که مثل هر سال تو هیئت کارامو انجام میدادم تا اینکه متوجه شدم این دختره به من علاقه داره به طوری که از دور تا منو میدید میومد جلو و سلام و احوال پرسی میکرد بعد از پایان هیئت تا من میخواستم ازمسجد خارجشم زود اون هم با من میومد بیرون و سلام و احوال پرسی میکرد و میگفت قبول باشه
خلاصه شب تاسوعا بود که طبق روال هر سال ما شام نذری داده بودیم من مشغول کمک به آشپزها بودم که ایشون نگو از پشت اومدن و چندبار به من سلام کردن و من متوجه نشدم که با کشیدن کاپشنم متوجه شدم ، همین که برگشتم گفتن من چندبار سلام کردم ولی شما متوجه نشدین بعداز چندین ماه این اولین باری بود که صورتش رو دیدم من هم به قدری دستپاچه شدم که گوشی موبایلم از دستم اوفتاد توی سوپ
خلاصه از اون روز به بعد دیگه به هرجا نگاه میکردم صورت اون میومد جلوی چشام و توی محله دیگه همه بچه ها فهمیده بودن که دختره از من خوشش میاد طوری که وقتی با بچه ها تو حیاط مسجد دور هم صحبت میکردیم همین که ایشون وارد میشدن بچه ها میگفتن با اجازه حاج خانم شما هم اومد من هم که دیدم دلم مونده پیشش و جرات صحبت کردن با اون رو هم که ندارم ( فقط تنها حرفم با ایشون علیک سلام و خدا از شما هم قبول کنه بود) روز 14 محرم با مادرم مطرح کردم و اون هم خیلی خوشحال شد و زود رفت به خونه دختره زنگ زد اونها هم خوشحال شدن و گفتن قدمتون روی چشم کی از شما بهتر باید از خدای دخترمون هم باشه و روز بعد مادرم اینا رفتن واسه صحبت اولیه که نظر خانواده دختره هم کاملاً مثبت بود تا اینکه 2 روز بعدش تماس گرفتن و گفتن مثل اینکه دختر خانم پسر شما رو نپسندیده و نظر اصلی ماله دختر هست
بعد از این ماجرا و این رسوایی دیگه سرمو تو محله نمیتونم بالا بگیرم دپرس شدم آخه علت اینکه من پا پیش گذاشتم این بود که دختره ابراز علاقه میکرد حالا نمیدونم چی شده که جوابش منفیه توی خانواده هم آبروم رفت چون من گفته بودم که دختره نسبت به من علاقه داره دارم دیونه میشم اگه فکر گناهش نبودم تاحالا خودکشی کرده بودم
هر نذر ونیاز و دعایی هم که بگین کردم خدا رو به همه چیز قسم داده بودم که این دختر قسمت من باشه شب تا صبح نخوابیدن و نماز حاجت و... ولی نشد همه میگن قسمت نبوده
حالا از شما عاجزانه درخواست دارم منو راهنمایی کنید
در آخر باز هم از اینکه سرتون رو درد آوردم عذر میخوام
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
برادر عزیز ورود شما رو به تالار همدردی خوش آمد میگم:72:
من که به شخصه به وجود جوانهایی مثل شما افتخار میکنم و از خوندن مطلب تون واقعا حس خیلی خوبی بهم دست داد(البته جز اون جواب منفی!)
انشاء الله همشه و تحت هر شرایطی همینطور مومن و با اخلاق عالی بمونید و خداوند هم مددکارتون باشه:323:
اصلا از شما بعیده که غیر عقلانی(خودکشی) فکر کنید و از موضوع برای خودتون یه مشکل لاینحل بسازید!
به فرض که واقعا جوابش منفی باشه، دنیا که به آخر نرسیده.مورد دیگه ای رو انتخاب کنید
با موقعیتی که شما دارید دختر خوب و لایق براتون زیاده، مطمئن باشید
شاید واقعا اون لایق شما نباشه .از کجا میدونید ؟
هیچم ضایع شدن نیست ...مرد همیشه میره خواستگاری و جواب رو دختر میده یا مثبت یا منفی .نباید با یه جواب منفی انقد خودتون رو اذیت کنید و فکرکنید آبروتون رفته.
مگه آبرو با خواستگاری کردن از بین میره ؟این چه حرفیه ؟
اگه اینطور باشه که آبروی خود اون دختر پیش دوستان شما بیشتر رفته!
در کل با توضیحاتی که دادیدمن فکر میکنم اگه موقعیتی پیش بیاد که خودتون شخصا موضوع رو با اون خانم مطرح کنیدو دلیل اون رفتارهای ابتدایی و بعد جواب منفی دادنش رو جویا بشید شاید خوب باشه و شاید ایشون دوست داشته خودتون این مسئله رو بهش بگید!
اینکه شما سلام کردنش رو متوجه نشدید و اون کاپشن شما رو کشیده خیلی غیر عادیه!
چه لزومی داشته که اصلا سلام کنه تو اون شرایطی که شما مشغول کار بودید ؟
بعدش چرا جواب منفی داده؟
اینها رو خودتون بهش بگید البته طوری که مثل همیشه با احترام و کاملا مودبانه.
براتون آروزی موفقیت و خوشبختی میکنم:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام
غصه نخور . به نظر من هم طی یک جلسه صحبت از ایشون دلیل جواب رد دادنشو بپرس . حداقل مساله ذهنیت حل میشه .
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
بعضی از دخترا پسرو به طرف خودشون می کشن بعدش جا خالی می دن یا اینکه فکر کرده اگر همون اول اوکی بده
می گن چقدر هول بوده ممکنه هم هدفش یه چیز دیگه ای بوده باشه.
چند سالشه؟
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
برادر عزيز شايد سوتفاهمي در قبل خواستگاري براش بوجود اومده شايد احساس كرده شما بهش علاقه نداريد وتو اون مدت به كسه ديگه ايي قول داده..شايدم دوست داره نازش بكشيد و دوباره بريد خواستگاري دختر يكي از اشناهاي ما با اينكه تو خواستگاري دفعه اول جواب دلش مثبت بود كاري كرد پسره 4بار اومد خواستگاري بعد جواب مثبت داد. ببينم از نظر مالي از شما خيلي پايين تر نيستند كه شايد خودشو كم ميبينه؟نگفتي چند سالشه؟به نظرم از طريق مامان يا خواهرت يه پيغامي مبني بر علاقه شما به خواستگاري مجدد بهشون بديد وتوي خواستگاري بخواهيد با خود دختر صحبت كنيد شايد در شما مشكلي ميبينه كه اگه به شما بگه شما براحتي بتونيد خودتونو اصلاح كنيد و اونم راضي بشه.راستي همه سلام وعليكها دليل بر دوستداشتن نيست چيزي كه تعريف ميكنم كاملا بدون قرضه برداشت بد نكنيد يادمه تو دوران دانشگاه پسري بود كه بخاطر لهجه اش همه پيش خودشون مسخره اش ميكردن من اما دلم براش ميسوخت اگه جزوه ميخاست با رعايت ادب بهش ميدادم چند وقت بعد اون آقا ازم خواستگاري كرد و چون فكر ميكرد تمام شرايط مثل داشتن كار .مغازه .معافي سربازي. شاگرد اول بودن .نماز خوني.همشهري بودن ..داره با جواب منفي من خيلي شوكه شد من اصلا به فكرم نميرسيد اون همچين نيتي پيدا كنه بعدشم فكر كرد لابد پاي كس ديگه ايي در ميونه كه اينطور نبود من اصلا به ازدواج فكر نميكردم ..علاقه يك طرفه با داشتن تمام شرايط براي ازدواج كافي نيست.:305:خلاصه بايد يه جوري ازش مطلع بشي.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوستان از اینکه حوصله کردید و همه مطالب من رو خوندید خیلی ممنونم
خیلی از بچه ها و دوستام میگن خیلی هم دلش بخواد اگه ما دختر بودیم از خدامون بود نمیدونم اشکال کار از کجاست من که تا حالا به یه دختر حتی نگاه هم نکردم یعنی نگاه همراه با احساس و ... شاید اشکال کار از اونجا باشه که من نمیتونم قرطی بازی یا رومانتیک بازی دربیارم راسیتش اصلاً بلد نیستم تا حالا هم که 25 سالمه به این چیزا فکر هم نکردم این دختر خانوم هم که اصلاً اهل این حرفا نیست کاملاً محجبه خانواده مذهبی نه از این خشکی مذهبی های ... ها مثل خانواده خودمون تا قبل از اینکه خانوادم رو مطلع کنم که برن خواستگاری اگه بلف نکنم حدود 20 نفر از دوستام بصورت نامحسوس دختررو زیر نظر داشتن که ببینن آیا با کسه دیگه ای هست اصلاً ایشون تو دانشگاه هیچ دوستی نداره حتی با دخترها هم فقط سلام و خداحافظ از دانشگاه هم که در میاد تا خونشون فقط کفشاشو نگاه میکنه حتی از پسر عموشم که دوستمه هم تحقیق کردم که تو فامیل به کسی قولی نداده باشه همه جوانب رو هم بررسی کردم حتی اگه ایشون قصد ازدواج نداشتن وقتی که با خونشون تماس گرفتیم که از دخترتون بپرسین که اگه قصد ازدواج داره ما مزاحم بشین گفتن قدمتون روی چشم والا حالا نمیخوام زیاد از خودم تعریف کنم ولی هم خوش لباس هستم هم خوش تیپ حتی بچه ها منو خوش تیپ صدا میزنن خدا رو شکر یه چند تایی ماشین مدل بالا هم زیر پامونه یادم هم نمیاد تا حالا با کسی بد رفتاری کرده باشم یا دلشو شکسته باشم یا حتی جواب سلامش رو نداده باشم برای اون دوست عزیزمون هم که سن دختر خانوم رو سوال کرده بودند 23 سالش هست تا حالا هم که هیچ خواستگاری براش نیومده 2 ترمش مونده که کارشناسیش تموم بشه دیگه نمیدونم ایشون چه چیز رو برای ضایع کردن من بهونه کرده
نمیدونم برای شما هم پیش اومده یا نه تا اینکه به خونمون بگم که من از فلانی خوشم اومده برین خواستگاری مردم زنده شدم تو 3 روز فکر کنم فقط یه 10 لیتری گریه کردم بچه ها تو هیئت میگفتن امسال چه حالی داری تو خوشا به سعادت تا اینو میگفتن دیگه از خجالت عزای امام حسین که برای چی دارم گریه میکنم اشکم جاری میشد شبا تا صبح میموندم تو مسجد دعا و راز و نیاز و استغفار با گریه و زاری از امام حسین عذر خواهی میکردم که امسال تو مجلسش به خاطر کس دیگه ای گریه میکنم همش با خودم میگفتم استغفار کن مسجد و دستگاه امام حسین جای این جور فکر وخیال ها نیست ولی یه چیزی ته دلم میگفت از خدا خواستی خدا جوابتو رو میده الان که دارم این مطالب رو مینویسم صورتم خیس اشک شده اصلاً نمیدونم چرا تا اینکه فکر اون شبا رو میکنم گریم میگیره
خدا هر آرزویی دارید برآورده اگه اینجا نبود حرفام همش میموند تو دلم اجرتون با امام حسین
[size=medium]
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
آقای عزیز یه بار دیگه امتحان کنید!
وقتی اون خانم خیلی راحت حتی وقتی شما حواستون نبوده اومده جلو سلام و احوالپرسی کرده پس حتما براش سخت نیست که حداقل یه بار خودتون دوتایی چند دقیقه با هم صحبت کنید
شما که قصد بدی ندارید و رسما هم از طریق خانواده خواستگاری کردید، به نظر من مشکلی نداره و حتی لازمه که حرف خودش رو بشنوید.
شاید حرف دهنش گذاشتن و کس دیگه ای مخالف باشه اما برای اینکه کوتاه بیاید انداختن پای خودش!
بهش بگید دوستاتون از رفتارش متوجه شدن که به شما علاقه داره و شما هم چون فکر کردید اونم موافقه و شما هم موافقید پا پیش گ ذاشتید وگرنه اینکارو نمیکردید!
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوست عزيز
اين موضوع براي منم پيش امد و در آخر پسره گفت نه اون من بودم كهضايع شدم شما پسري و ضايعگي نداره اگر واقعا دوستش داري دوباره برو اما اينو در نظر بگير كه ممكنه دوباره بگه نه و عواقب خودش رو داره پسر حتي اگر به اندازه موهاي سرش بره خواستگاري و بهش بگن نه هيچ ضايعگي نداره اما برادر من اين حرف رو من به برادرم ميگم به شما هم ميگم اگر كسي شما رو بخواد همون بار اول ميگه آره و خوشحال هم ميشه كه رفتيد خواستگاري من برخلاف بقيه بچه ها ميگم ولش كنيد و بريد سراغ يكي ديگه و زودتر دختر خوبي براي خودتون پيدا كنيد
اگر خواهي جهان دركف اقبال تو باشد خواهان كسي باش كه خواهان تو باشد
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
اول تبریک میگم که عاقلانه ترین و بهترین راه رو هم برای خودتون و هم برای اون دختر خانم انتخاب کردید. یعنی همون خواستگاری رسمی. اما یه چیزی برام جای سواله که چرا همه خبر دارشدن که شما دارید میرید خواستگاری. خیلی توصیه شده که خواستگاری باید تا جایی که میشه پنهانی باشه. بخاطر همین عواقب و هزار حرف و حدیث بعدش میگن.البته حالا دیگه گذشته. بیخیال.
منم با نظر بچه ها موافقم. یه بار دیکه با خانوادش هماهنگ کنید و برید و باهاش حرف بزنید که حداقل از لحاظ روحی با خودتون مشکلتون حل شه. از این کارای بعضی دخترا که از منطق دوره خوشم نمیاد بااینکه خودم هم دخترم. ولی احتمال زیاد میدم ناز و ادا باشه. چون اگه واقعا نپسندیده باشه دلیلی برای رفتارای عجیب قبلیش نمیبینم.
امیدوارم موفق باشید.:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام
اول بگم یه چیز برام یه کم عجیب به نظر اومد اینکه اون خانوم کاپشن شما رو کشیده !!! که بهتون سلام کنه!:303:
به هرحال! به نظر من هم این جواب منفی حرف دلش نیست... یه بار دیگه شانس خودتون رو امتحان کنید... یه کمی پافشاری کن یا بگو حداقل دلیلشون برای رد کردن شما رو بگن... اگه باز هم با جواب منفی مواجه شدی خودت رو نباز... شما که الحمدلله به گفته ی خودت شرایط خوبی داری... دختر خوب هم زیاده... از شما که انقدر معتقد و مذهبی هستی صحبت از خودکشی عجیبه!!
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
با سلام
دوستان خیلی خیلی ممنون از اینکه منو راهنمایی میکنید
راهنمایی های شما باعث شد که فکرم خیلی باز بشه
درمورد صحبت کردن با دختره شما حق دارید خودم هم به همین نتیجه رسیدم یعنی با خودم فکردم دیدم که هر چیزی که اتفاق میوفته بیوفته از اینی که هست بدتر که نمیشه همه هم نیت خیر منو میدونن حتی خانوادش ولی یه چیز خیلی بدی که هست خونه ی خودمونه که بعد از جواب منفی اونا گفته خیلیم دل دخترشون بخواد بچه بزرگ کردیم مثل دسته گل اونا باید بیان منت کشی من هم کم نیاوردم گفتم آره باید بیان منت کشیو فلان و فلان افتخار خدمت کاری هم به دوتا داماد دیگشون هم نمیدم ( خدایی ناکرده قصد توهین و کوچک کردن کسی رو ندارم ها ) از این جور حرفا ولی از ته دل حاضر بودم تا آخر عمر نوکری باباشو هم بکنم حالا موندم اگه من رفتم و با دختره صحبت کردم اگه تونستم یه جواب مثبت بگیرم که ..هورا.. ولی اگه دختره دوباره ضایعم کرد وبدتر از همه اینا رفت به خونشون گفت چی فردا مامانش برمیداره زنگ میزنه خونمون اونوقت دیگه نمیتونم پامو خونه بذارم آخه ضایع شدن بیرون هیچ خونرو چیکار کنم نمیدونم این عادت بده یا خوبه که من دارم ولی به خونه و خونواده خیلی اهمیت قائل میشم یعنی در حدیه که میگم دنیا یه طرف خونواده یه طرف
درمورد حرف تو دهنش گذاشتن یا نه منم خیلی مشکوکم چون مامانم میگفت دختره وقتی مارو دید که رفتیم خواستگاری داشت بال درمی آورد میگه فقط می خندید از اون طرف هم که خونوادشون به من مدیون هستن باباش قبل از این ماجرا وقتی منو میدید ماشینو نگه میداشت میومد پایین سلام و احوال پرسی میکرد خلاصه کلاً خونوادشون هوامو خیلی داشتن
درمورد خبردار شدن بچه ها هم حق با شماست ولی دیگه دست من نبود برای پرس جو و تحت نظر گرفتن دختره مجبور بودم از بچه محلام و دوستام کمک بگیرم چون بچه ها هم منو میشناختن همه میگفتن اااا تو هم آماره فلانی رو واسه چی میخوای من هم که ساده از ترس آبرو میگفتم میخوام باهاش ازدواج کنم حالا هم که هرکی میبینه میگه بچه ها میگفتند مثل اینکه جواب منفی دادند فلانی هم دختر خوبیه ها دیگه شدم داور مسابقه آشپزی از روزی که تو محل جو افتاد که پسر حاجی میخواد زن بگیره هر روز یکی غذا میاره یکی شیرنی یکی مربا یکی ترشی میگن اینو دخترم درست کرده دخترم خیلی با سلیقه هست ها از هر دست هزار تا هنر میباره مامان من هم که از این مامانای کار بلد نیست بیوفته تو مهمونیو مجلس عزا و... واسه ما آستین بالا بزنه
خلاصه داغ اون دختره از یه طرف و از همه بدتر تا میام فراموش کنم یا حواسمو بدم به یه کار دیگه ای تا یکی میبینه میگه زیاد خودتو ناراحت نکنی ها دوباره یادم میوفته و تا شب عصابم خورد میشه
ولی اینو هم بگم با اینکه ضایعم کرد ولی الان هم خیلی دوستش دارم همش قیافه اون شبی که کاپشنم رو کشید میاد جلوی چشام اصلاً طوری که بچه ها تعریف میکردن میگفتن ما تاحالا خندیدن ایشون رو ندیده بودیم بقدری سنگین و با وقار حرکت میکردن که اصلاً جرات نگاه کردن رو هم نداشتیم ولی وقتی که تورو میدید مثل اینکه قند تو دلش آب میشد وای میستاد تو کوچه تا تو برسی ته کوچه بپیچی طرف خونتون بعد برمیگشت خونشون میگفتن موقع سلام و احوال پرسی با تو قیافش 180درجه تغییر میکرد همش ضایع لبخند می زد
حالا از شما عاجزانه درخواست دارم که راهنماییم بکنید که برم باهاش صحبت کنم یا نه یهو آبرومو نبره
به نظر شما اون هم منو دوست داره یا به قول اون دوستمون این دوست داشتن فقط یک طرفه هست[size=large]
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام
ببخشید پسر حاجی! اما هر چه کردم نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم. خیلی بامزه نوشتی. کاش همه مشکلاتمون رو همینجوری طنز ببینیم و طنز تعریف کنیم:311:
راستش رو بخواهید من هر چی به گذشته خودم به عنوان یک دختر نگاه میکنم و هر چی سرمو می خارونم و فکر میکنم بلکه بتونم از تجارب خودم به عنوان یک زن چیزی در بیارم که بتونه کمک کنه، از این اداها و با دست پس زدن ها و با پا پیش کشیدنها در قاموسم نداشته ام و برای همین چیزی عایدم نشد که در طبق اخلاص بگذارم.
اما یادم میاد وقتی یادش بخیر یا نه رو نمیدونم! اما جوون بودیم و آقامون رو که من مثل چی ازش بدم میومد و گریزون بودم ازش اما مجبور بودم وقتی همو میبینیم احترام بذارم بهش بالاخره. از شانس، این آقا خواستگار سمج و سینه چاک از آب در اومد خوب مشکلات زیادی هم داشت که اگر اضافه کنیم به احساس بنده نسبت به ایشون همه و همه باعث میشد که نه بگم بهشون. خلاصه آخرش سمجی ایشون برنده شد اما بعد از ازدواج به من میگفت "تو از همون اولم منو دوست داشتی" میگفتم چرا این فکر رو میکنی؟ میگفت "آخه اگه زنی از مردی خوشش نیاد بهش سلام نمیکنه"!!! میگفتم "ببخشید ها میشه یه مردی n سال بزرگتر و با نوع رابطه حصرتعالی میومده توی منزل یا محیط کار بنده و جلوی من سبز میشده من یه سلام خشک و خالی ام بهش نکنم، در ثانی اون موقع که حضرتعالی نیت شوم ات رو بزبان نیاورده بودی که!" خلاصه آخرین چیزی که ایشون هنوزم بهش اعتقاد داره اینه که:
"هر دختری به مردی سلام کنه منظورش اینه که دوستش داره، تمام"!!!!!! حالا میخواد اون رابطه هر شکلی باشه!
اینا رو گفتم قابل توجه خانمها، از این لحظه حواستون باشه سلامهاتونو کجا خرج میکنین!
انگار این تفکر فقط مال همسر من نبوده! چون زیاد تو تالار دیدم که آقایون میگن پس اگه منو دوست نداشت و نمیخواست با من ازدواج کنه چرا سلام میکرد؟
یه خاطره دیگه از خودم در کنم:
بنده چند سال با یک آقای محترمی از همکلاسیهای بنده البته در معیت همکلاسیهای دیگر و نه به تنهایی، ارتباط دوستانه و بحث علمی و غیره داشتیم. از قضا ایشان در آن زمان از بنده خواستگاری کردند ( از طریق یک واسطه) و بنده بشدت غضبناک شدم که چرا این آقا به خودش اجازه خواستگاری داده! چون ما رابطه مان محترمانه تر و مقدس تر از این حرفها بود!!!!!!!!!!!!!از آن به بعد دیگه جواب سلامش رو هم ندادم!!!!!
بچه بودیم اینجوری می اندیشیدیم دیگه:302:
حالا فقط میتونم بگم که زنها از ونوس اند و مردان از مریخ و بعید نیست که اینقدر از دست همدیگه رو سرشون شاخ سبز میشه.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام وای منم مردم از خنده:311:
چه محله باحالی دارین:311:
بسیار فرح انگیز بود:311:
بنظر من این دفه که میخواید برید به کسی نگید. خانواده خودتون رو هم توجیه کنید که میخواید برید و دلیل رد کردنش رو بدونید. براشون توضیح بدید که برام یه عالمه سوال پیش اومده میخوام از خودش بشنوم. اینجور که پیداست خانواده مقیدی دارید و دارند. پس تو کوچه نمیشه ازش پرسید. تنها ترین راه هم که خواستگاری مجدده. به خانواده بگید اگه دوباره نظرش منفی باشه قبول میکنم ولی بعد از شنیدن دلایل منطقیش.
امیدوارم اگه ناز و ادا باشه به همین مقدار کفایت کنه و دیگه کشش نده.
موفق باشد...
وای یاد حرفاتون که می افتم دل درد میگیرم:311:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوستان
دوتا راه حل بنظر رسیده اول اینکه میخوام یه چند روزی دورو برش آفتابی بشم اگه دیدم چراغ سبز نشون میده اون وقت میرم و حرف دلمو بهش میگم و دلیل جواب منفیش رو هم جویا میشم
و دوم هم اینکه میخوام به خواهر یکی از بچه ها بگم بره باهاش صحبت کنه و دلیل جواب منفیش رو جویا بشه
بنظر شما دوستان عزیز کدوم راه حل عاقلانه و مناسبه ؟[size=x-large]
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asemani_113
آخه ضایع شدن بیرون هیچ خونرو چیکار کنم نمیدونم این عادت بده یا خوبه که من دارم ولی به خونه و خونواده خیلی اهمیت قائل میشم یعنی در حدیه که میگم دنیا یه طرف خونواده یه طرف
...
مامان من هم که از این مامانای کار بلد نیست بیوفته تو مهمونیو مجلس عزا و... واسه ما آستین بالا بزنه
size=large]
:162:
شما اسم این رو میذارید احترام به خانواده؟ که حاضرید جلوی یه محل و یه هیئت آدم به قول خودتون ضایع شید اما خانواده از نیت شما اطلاعی نداشته باشند؟ من که اگه جای شما بودم و مادرم برام خواستگاری میومد بقیه حرفهام رو هم به مادرم میزدم. حد اقل اینکه مادرم بعدش که میفهمید دلخور نمیشد که چه پسر ...ای داره. در ضمن با این اخلاق! شما فردا چطور میخوای توی خونوادهات همسر داری کنی؟ چرا میترسی از اینکه نظرت رو با خانواده ات صادقانه در میون بذاری؟ به نظر من این اسمش احترام نیست. احترام اونه که مادرت از خواهر دوستت مستحق تر باشه برای شنیدن صداقت پسرش. من اگه جای مادر شما بودم و شما اینکار رو میکردی دیگه برات نمیرفتم خواستگاری.
ضمنا مادر شما هم کار بلد نباشن، پسر جماعت ژنتیکی مخ تلیط کنی تو خونشه. شما کار بلد باش و اینقدر هی محله رو به زحمت ننداز!
والله تا اونجایی که ما اطلاع داریم دختر پسرها خدا قبول کنه از این هیئت ها دست خالی بر نمیگردن بالاخره پسر باشن زن میگیرن دختر باشن شوهر گیر میارن حالا شمام خدا رو چه دیدی شاید طرف هم مثل شما جلوی خونواده اش یه چیزی گفته مثل شما مونده توش! وگرنه بقول اون دوستمون هیچ دختری قبل از اینکه سرش به جایی خورده باشه نمیره اونم توی یک هیئت کاپشن یه پسر نامحرم رو بکشه که بگه سلام!!!!!!!!!!!!!
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
با سلام
شما از دختر خوشت اومده....
كه اين آخر كار نيست. اين اول كار بوده.
حالا هم همين اول كار (يعني جذابيت طرفين)، از طرف دختر با مشكل روبرو شده است. تازه اگر اينجا هم مشكلي نبود، بايد دهها پارامتر و معيار را تناسب سنجي مي كردي، تا بحث ازدواج قوآت مي گرفت.
شما اگرچه مذهبي هستيد، اما اين نوع احساس بيشتر متناسب براي ارتباط دوست دختر و پسري هست كه بيشتر به جذابيت و احساس وابسته است تا معيار. شما ناخواسته مرز ازدواج و دوستي را ناديده گرفته ايد.
ازدواج با فشار و سمج گري و... به نتيجه نمي رسه.
پست بي دل گرامي مبني بر برداشتهاي اشتباه مردان از سلام و عليك خانمها كاملا مورد تائيد است.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام:72:
از اون اولش که شروع به نوشتن کردید و من خوندم دارم می خندم:311:
ببخشید درسته برای شما مشکله اما خیلی بامزه نوشتید.:72:
کاش همه به مشکلاتمون این طوری نگاه می کردیم.
به قول بی دل پسر حاجی جان حرف مدیر عزیز و گوش کن اول ببین معیار ازدواج و داره یا نه. اینکه ازش خوشت میاد که نشد دلیلی واسه ازدواج.
شایدم اون دختر از شما منطقی تر داره رفتار می کنه. دیده شما دوست داشتنی هستی اما مرد زندگی او نیستی ( یعنی معیارهای اونو نداری)
بهتره خیلی منطقی و با اطلاع خانواده هر دو طرف ازش دلیل جواب منفیش و بپرسی.
خواهر دوستم یعنی چی؟!
مامانت از همه بهتره بهش بگو به خانواده دختر اطلاع بدن که شما میخواین دلیل پاسخ منفی ایشون و بدونی.
در ضمن این و هم اویزه گوشت کن»:
جواب منفی گرفتن تو خاستگاری دلیل ضایع شدن نیست هر پسری ممکنه چندین جا بره خاستگاری و یا برای هر دختری ممکنه چندین خواستگار بیاد و همدیگرو نپسندن.
اگه قرار باشه با اولی دپرس بشی بعدی و افسره می شی و بعدیش و دپسرده می شه و اخر سر هم احتمالا دق می کنی.
مزاح بودا :72:
موفق باشی:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
بی دل نوشته:
"چرا میترسی از اینکه نظرت رو با خانواده ات صادقانه در میون بذاری؟ به نظر من این اسمش احترام نیست. احترام اونه که مادرت از خواهر دوستت مستحق تر باشه برای شنیدن صداقت پسرش. من اگه جای مادر شما بودم و شما اینکار رو میکردی دیگه برات نمیرفتم خواستگاری."
100%موافقت خودم رو اعلام میکنم.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوست عزیز
چیزی که من از حرفهاتون فهمیدم اینه باتوجه به شرایطی که داریداین احساس رو دارید که به خواستگاری هرکسی بریدباید حتما جواب مثبت بگیرید ولی بایداینوهم بدونید که ملاک افراد مختلف باهم فرق میکنه پس شایدبه نظر خودتون هیچ مشکلی نداشته باشید ولی از نظراونی که به خواستگاریش رفتید این جور نباشه پس نه شنیدن موقع خواستگاری ضایع شدن نیست.
البته اینم بگم رفتار اون خانوم هم درست نبوده چون وقتی از خودش مطمئن نبودنباید جوری رفتار میکرد که شما رو هم دچار اشتباه کنه
به نظر من هم اگه واستون مهمه که بدونید چرا جوابشون منفی بود باید به کمک خونوادتون این کارو کنید که بااین کارجلوی حرف وحدیث های بعدی رو هم بگیرید.
البته دوست عزیز قصدتوهین نداشتم امیدوارم با حرفام ناراحتتون نکرده باشم
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
با سلام خدمت همه شما دوستان عزیز
و تشکر از اینکه بنده رو راهنمایی می کنید
در مورد راه حل دوم ( فرستادن خواهر دوستم ) حق باشماست خودم هم که فکر کردم دیدم حالا من ایشون رو فرستادم رفتن صحبت کردن اگه جواب مثبت باشه فردا سرم منت میزارن اگه هم که جواب منفی بود دختره میره به خونشون میگه فلانی رو واسه وصاتت فرستادن و این یعنی کوچیک کردن خونواده خودم
ولی هیچ کدوم از دوستان درمورد راه حل اول (میخوام یه چند روزی دورو برش آفتابی بشم اگه دیدم چراغ سبز نشون میده اون وقت میرم و حرف دلمو بهش میگم و دلیل جواب منفیش رو هم جویا میشم)هیچ نظری ندادند
در جواب اون دوست عزیزمون که گفتن هرکی که هیئت میره از اونجا یا زن پیدا میکنه یا شوهر باید عرض کنم که من از وقتی که تو شکم مادرم بودم تا الان که 25 سالمه تو دستگاه امام حسین هستم خانواده من هم همینطور هستند ولی هیچ کدوم از برادرام یا دوستام یا آشناهایی من همسر آیندشون اصلاً هیئت برو نبودند که بعد از ازدواج اوناهم هیئتی شدن
راستی اشکال پیدا کردن همسر از هیئت چیه بنظر شما یه پسر معتقد و با ایمان که تاحالا اصلاً هیچ مراوده ای با یه دختر خانم نداشته بهتره همسرآینده شو از بین دخترای پاک دامن هیئتی پیدا کنه یا اینکه یکی از این دخترای تو جردن با وضع آنچنانی و داشتن چندتا دوست پسر و یه بچه که توشکمشه که معلوم نیست مال کیه انتخاب کنه ( هرچی تو آشت بریزی همون میاد تو کاست) این رو هم اضافه کنم که من اعتقادم بر این نیست که هر دختر و پسری که میان هیئت اولاد پیامبرندو همگی معصوم از گناه و همه دختر پسرای جردن وضعشون خرابه من خودم تواین هیئتی ها( استغفرال..) کسایی رو دیدم که تو جزایر هاوائی هم ایچنین آدمایی پیدا نمیشن یارو هر کاری میکنه بعد میاد تو هیئت حاجی حاجی اجرکم عندال.. میکنه ( ای این اجر ریشت رو بخوشکونه )
در جواب دوست عزیزمون هم اینو بگم من انتظار ندارم روی هر دختری که دست گذاشتم حتماً باید جواب مثبت بگیرم ولی شما خودتون جای من ایشون با اون رفتاراشون منظورشون چی بوده کشیدن کاپشنم شوخی کردن من که اهل شوخی با دختر مردم نیستم اونم دختر حاج فتح ال.. که کسی جرات نگاه کردن بهش رو نداره نه از ترس پدرش ها بخاطر حجب و حیاش حالا که ایشون این ادا و اطفارها رو درآوردن و منو دل بسته خودشون کردن من بیچاره هم که کاملاً از راه خداپسندانه و بنده پسند احساساتمو ابراز کردم اومدن میگن من شمارو نمی پسندم آخه ... اگه نمیپسندیدی مگه من مسخرت بودم که با من مثل عروسک بازی میکردی
[size=x-large]
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
دوست عزیز منم گفتم که وقتی ازخودش مطمئن نبود نبایدجوری رفتار میکرد که شما روهم دچاراشتباه کنه.:302:
درمورد راه حل دوم هم به نظرمن که کار زیادجالبی نیست مخصوصاباتعریفی که از محلتون کردید فکر نمی کنیداگه این کارو کنید بعد بگن پسر حاجی افتاده دنبال دختر فلانی اینجوری وضع بدترهم میشه:324:
فکرنمی کنید واستون بدشه؟:305:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
منم موافقم. آخه اصلا کار درستی نیست. همون پیشنهاد قبلیم رو تکرار میکنم. با خانواده خودتون در میون بذارید.
خیلی واستون بد میشه اگه خودتون برید سراغش.
شما از ضایع شدن توی خانوادتون میترسید. خب این که بدتر و بدتر و بدتر از اونه که!!!!
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asemani_113
ولی هیچ کدوم از دوستان درمورد راه حل اول (میخوام یه چند روزی دورو برش آفتابی بشم اگه دیدم چراغ سبز نشون میده اون وقت میرم و حرف دلمو بهش میگم و دلیل جواب منفیش رو هم جویا میشم)هیچ نظری ندادند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
شما از دختر خوشت اومده....
كه اين آخر كار نيست. اين اول كار بوده...ازدواج با فشار و سمج گري و... به نتيجه نمي رسه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asemani_113
...باید عرض کنم که من از وقتی که تو شکم مادرم بودم تا الان که 25 سالمه تو دستگاه امام حسین هستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
شما اگرچه مذهبي هستيد، اما اين نوع احساس بيشتر متناسب براي ارتباط دوست دختر و پسري هست كه بيشتر به جذابيت و احساس وابسته است تا معيار. شما ناخواسته مرز ازدواج و دوستي را ناديده گرفته ايد
[size=x-large]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asemani_113
اونم دختر حاج فتح ال.. که کسی جرات نگاه کردن بهش رو نداره نه از ترس پدرش ها بخاطر حجب و حیاش
اینکه دختر حاج فتح الله حجب و حیا داره تضمین کننده این نیست که دختر حاج فتح الله لزوما همسر موفقی هم میتواند باشد. البته این درست است که شما باید با کسی با اعتقادات و شان و منزلت خود ازدواج کنید. اما به قول آقای مدیر تازه این اول کاره. یعنی شما باید بررسی کنید که ایشان معیارهای لازم برای اینکه همسر شما باشند را دارند.
راستی در این تالار آقایونی اومده اند و تاپیکهایی ایجاد کرده اند مبنی بر اینکه دختری از محل یا دانشگاه که مورد تایید همه بوده است ازدواج نموده اند و بعد دیده اند که به مشکل برخورده اند و مناسب هم نبوده اند. شاید ایشان از نظر همه محل هم دختر محجوبی باشند اما این همه آن چیزی است که شما از همسر آینده میخواهید؟
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
بابا دل این دخترای مجرد تالارو آب کردی از بس از خودت تعریف کردی آقای آسمونی..
آخه گناه دارن بنده های خدا.یه زره مراعاتشونو کنید.. D:
جدای از شوخی عرض می کنم خدمتتون.
اولاً اینکه من فکر میکنم شما بیش از حد این دختر و برای خودتون بزرگش کردین و شاید هم دوستاتون یه مقدار بیش از اندازه و غلو آمیز ازش تعریف کردن.
چون بعید می دونم که دختری که انقدر نجیبه که هیچ کس خندشو ندیده و خیلی تعریفهای دیگه ای که شما ازشون کردید رو داراست، بتونه مدام بیاد سر راه یه پسری تا باهاش سلام علیک کنه و یا بدتر از اون کاپشن اون پسر رو بکشه که تو صدای منو نشنیدی، دارم باهات سلام میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!
باور کنید اینجای متنتونو که خوندم داشتم شاخ در میاوردم.
اصلاً آدم وقتی به کسی علاقمند میشه ، سخت تر از آدمای دیگه میتونه باهاش ارتباط بر قرار کنه،چون همش خجالت میکشه، هل میشه.چه برسه به این کارها و به قوا خودت ادا اطوارها..
خلاصه اینکه اگه یه زره درباره نجابت و علاقه این دختر به خودت بیشتر فکر کنی بد نیست..
نکته بعدی که میخواستم بهت بگم و احتمالاً خودت خیلی بهتر از من بر اون واقفی و من تنها برای یادآوری بهت میگم اینه که،
هیچ وقت واسه خدا تعیین تکلیف نکن. و هیچ وقت برای رسیدن به چیزی اصرار بیش از اندازه نداشته باش.
ازش بخواه اگه به خیرو صلاحته این وصلت سر بگیره، و اگر نه خودش تو فراموش کردنش کمکت کنه. دیگه بقیه کارهارو بسپر به خودش..
تو چی می دونی از قسمت خودت؟
شاید خدا یکی خیییییییییییییلی خیییییییییلی بهتر از این دختر رو برات در نظر گرفته که باید صبر کنی برای رسیدن بهش..
قدر خودتو بدون آسمونی..
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوستان
خیلی خیلی ممنونم از اینکه این همه لطف دارین و منو راهنمایی میکنید
حال و حوصله ام آروم آروم اومده بود سرجاش که امروز یه اتفاق خیلی خیلی بدی رخ داد بعد از نماز عصر با بابام همینکه خواستیم از مسجد خارج شیم بچه ها گفتن حاجی اگه اجازه بدید ما با پسرت کار داریم هوا سرد بود منم سوئیچ رو دادم به پسر همسایمون گفتم اگه زحمتی نیست بابامو برسون با بچه ها از مسجد اومدیم بیرون یه 200 متری اومده بودیم که یهو بچه ها هر کدوم به بهونه ای از من جدا شدن من هم گفتم اینا یه چیزیشون میشه ها چرا اینطوری میکنن بی خیال شدم همینطور که داشتم میومدم یه خانمی از پشت صدام کرد برگشتم دیدم یه دختر غریبه گفتم با من بودید گفت بله گفتم امره تون گفت من هم کلاسی فلانی هستم (دخترحاج فتح ال..) مثل اینکه شما رفتید خواستگاری ایشون و جواب منفی گرفتید من هم شوکه شدم با تندرویی گفتم گیریم من رفتم خواستگاری اصلاً به شما چه بفرما خانم بفرما مزاحم نشو
همینکه برگشتم برم دوباره با اسم منو صدا زد گفت خواهش میکنم به حرفای من گوش بدید وگرنه من نمیتونم خودمو ببخشم من هم که دیدم داره آبروریزی میشه الفرار همینکه سرکوچه رسیدم بچه ها دورم کردن گفتن چی شد با اون دختر غربیه صحبت کردی گفتم شما از کجا میدونید نکنه با هم دست به یکی کرده بودید نامردا تو نماز دیدم به قسمت خانوما اشاره میکردید ( اعصابم به شدت خورد شده بود هوا هم که میدونید عصرها چقدر سرد میشه دیگه داغون داغون) یکی از بچه ها اومد جلو گفت آره ما میخواییم تو خوشبخت بشی خواهش میکنم برگرد به حرفاش گوش بده گفتم بی شعور شما دارید با آبروی من بازی میکنید بعد میگید میخواییم خوشبخت بشی تا اینو گفت من دیگه نتونستم خودم کنترل کنم یه دونه خوابوندم زیر گوشش (بچه ها همچین شوکه شدن که هیچ کدوم نتونستن حرفی بگن آخه من سابقه این کارارو نداشتم )با اعصاب خورد خاکی راهمو گرفتم اومدم خونه یه یکی دوساعت گذشت گوشیم زنگ خورد دیدم یه شماره ایرانسل ناشناسه برداشتم گفتم بله بفرمایید دیدم باز همون دختره هست گفتم خانوم دیگه دارید رو اعصاب من راه میریدها دست بردارید دیگه شما چقدر سمجید گوشی رو قطع کردم دوباره زنگ زد تا 5 شش با هی زنگ زد منم گوشیمو آفلاین کردم نگو پدرم و مامانم شنیدن برگشتن گفتن عزیزم مشکلی پیش اومده گفتم نه مشکلی نیست بچه ها میخوان منو سر کار بذارن بابام هم خندیدو گفت ای جونی کجایی که یادت بخیر آقا یه نیم ساعتی گذشت من هم تو فکر که این دختره از کجا پیدا شد این دوستام چقدر نامردن که یهو تلفن خونمون زنگ خورد من هم تو فکر بودم گفتم یکی بره گوشی رو برداره خدمتکارمون برداشت گفت حاچ خانوم با شما کار دارن مامانم هم گفت کیه گفت وال.. نمیدونم گفت با حاج خانوم کارداشتم یه دفعه دو زاری من افتاد نکنه بازم این دختره باشه همینکه مامانم شروع به صحبت کرد فهمیدم خود بی ... شه رفتم گوشی رو از دست مامانم گرفتم و یه فحش چیز دار بهش گفتم گوشی رو گذاشتم بعدشم دبرو که رفتیم از خونه زدم بیرون تا الان که برگشتم همه خواب بودن یواشکی رفتم تماس های ورودیه خونرو چک کردم که ببینم این بی...بازم زنگ زده یا نه خوشبختانه شماره ناشناسی نبود
حالا دیگه دارم دیوونه میشم خدایا من چه گناهی کردم منی که هروقت صحبت زن گرفتنو این چیزا تو خونه میشد زود حرف رو عوض میکردم حالا ایجوری باید آبروم بره باور کنید اونقدر گریه کردم که چشام دیگه اشک ندارن هر چقدر گریه می کنم دیگه اشک درنمیاد یه مثلی هست که میگن آدم از هرچیز فرار کنه سرش میاد
تو رو خدا دوستان عزیز شما بگید آخه من چیکار کنم من واسه اینکه فقط به خونه بگم که دوباره با خونه حاج فتح ال.. تماس بگیرید و علت جواب منفی دخترشون رو بپرسید چه عذابایی که نکشیدم خودتون میدونید چند روزه که به شما زحمت میدم و ازتون کمک و راهنمایی میگیرم حالا بیا این آبرو ریزی رو جمع کن فردا قبل از نمازصبح باید از خونه بزنم بیرون چون دیگه ازخجالت نمیتونم تو صورت بابا مامانم نگاه کنم یکی از دوستان عزیز خیلی حرف جالبی رو تو چند پست قبلی گفتن اون هم این بود که من نباید محله رو با خبر میکردم هرچی میکشم از دست این دوستای نامردمه خدا خودش آبروشونو ببره من واسشون شدم سوژه
تورو خدا دوستان کار منه بدبخت بخت برگشت رو می بینید همش فکرم میره اونجا که نکنه این قضایا بخاطر این بوده که من با یه نیت دیگه تو مجلس امام حسین اشک ریختم حالا خدا هم کاری میکنه که تا آخر عمر همیشه چشام گریون باشن
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
چرا نایستادی بشنوی اون دختر چی می خواد بگه؟
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
:72:سلام
حالا اینکه نایستاد ببینه دختره چی می گه با توجه به چیزایی که از محل و از شخصیتشون گفته کار خوبی بوده.
اما موقعی که دختره داشته با مامانت حرف می زده نباید اون کار و می کردی و می گذاشتی اون بگه.
اما یه جورایی اخر داستان معلومه. شاید مثلا می خواسته بگه من به خاطر علاقم به شما به اون دختره ازت بد گفتم یا اینکه ازش خواستم نه بگه و..... . واسه همینم نمی تونسته خودش و ببخشه.
یه چیز بگم ناراحت نشید! باشه! قول دادیا!
حس میکنم یه ذره خودت و داری دست بالا می گیری شایدم یه خورده بیشتر از یه ذره.
بازم فکر می کنم از اون چیزی که می گی خیلی کوچولوتر هستی نه سنتون بلکه افکارتون. هنوز خیلی به بلوغ فکری نرسیدی.
اونی که واسه امام حسین سینه می زنه از همه خاکی تره.
با یه گوشه چشم دست و پات و گم کردی و و قتی هم جواب منفی شنیدی بیشتر قاطی کردی.
دوست عزیز یه کم حال و روز بچه های تالار و بخون اونایی که تحقیق کردن و کلی طرف و زیر نظر گرفتن و ... اخرش به بن بست رسیدن شما نه تحقیقی نه چیزی همین که کابشنت و کشید شدی عاشق دل خسته؟!
شما به جای بلافاصله خواستگاری باید اونو بدون اینکه بفهمه زیر نظر می گرفتی از کجا معلوم کابشن یکی دو تا دیگه رو هم نکشیده باشه!
خواستگاری برای شما زوده.
از افکار منفی خودت و راحت کن و به دوستان اعلام کن که خودمم فکر کردم دیدم خوب شد که جواب مثبت نگرفتم. ازشون بخواه بیشتر از این در مورد ازدواج و اون دختر و .. باهات حرف نزنن بشو پسر حاجی قبل و به کار و زندگیت برس بدون اینکه تو رفتارت تغییر خاصی بدی. خلاصه شر دوستان و کم کن به هر روشی که بلدی اما حساسشون نکن.
حتی خانواده اون دختر و دیدی مثل قبل باش.
ببخشید تند رفتم لازم بود یکی بهت بگه:72::72::72:
موفق باشید:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوست عزیز به نظرمن هم کارتون درست نبودو بهتر بوداجازه میدادید که بامادرتون حرف بزنن که واستون این مسئله کاملا حل میشد ومی فهمیدید که موضوع چی بوده برفرض اون خانوم با مادرتون هم حرف میزد مگه میخواست چی بگه وقتی شما ازخودتون مطمئن هستید که کار اشتباهی نکردید پس لازم نبود این همه حساسیت نشون میدادید:305:
بعدشم لازم نیست این مسئله رو خیلی واسه خودتون بزرگ کنید واین همه خودتون رو پیش خونوادتون معذب کنید چون فکرنمی کنم این جور مسائل باعث ابروریزی پیش خونواده شه پس سعی کنید با خونوادتون راحتترباشید ونذارید این مسئله باعث شه از خونوادتون دور شید مگه چی شده که باعث بشه پیش خونوادتون آبروتون بره مسائل ازدواج دختریا پسرباید بین خونواده مطرح وحل شه پس این موضوع عادی هست و آبروریزی نیست زیادخودتون رو ناراحت نکنید
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام آقای آسمانی
ببین منم بچه مذهبی هستم نماز و مسجدم رفتم و می رم اما به نظرم یه کوچولو پرتی از مرحله!
یک : به چه حقی به خودت اجازه دادی جوری رفتار کنی که همه دوستات و ... بفهمن. نمی گی اسم گذاشتی روی دختر مردم ؟
دو : این که مادرت می گه دختره از خداش بوده و امثالهم رو خیلی جدی نگیر مادره دیگه ذوق بچه شو می کنه بهش احترام می گذارن این جور برداشت می کنه
سه : این حرف های بچه گانه یعنی چی ؟ ضایع می شم ضایعم کرد و امثالهم ! همون جوری که تو حق انتخاب داری اونم حق انتخاب داره دوست داشته جواب منفی داده حالا حرفیه ؟
چهار: اگه می خوای باهاش صحبت کنی اول منطقی باش هر کسی سلامت کرد عاشقت نشده !
نمی گم باهاشون صحبت نکن اما اول ببین برای چی بهشون علاقه مند شدی غیر از این توهمی که بنده خدا عاشقته دیگه چیه ؟ چه معیارهایی واسه ازدواج داری ؟کدوم هاشو داره ؟کدوم هاشو نداره ؟
اگه واقعا با معیارهای درستی داری می ری جلو بسم الله برو پیششون بگو می خوام چند دقیقه وقتتون را بگیرم بعدش هم مثل مرد بهشون بگو که ازشون خوشت میاد و دوست داری دلیل پاسخ منفی شون را بدونی همین!
من پست آخرت را که خوندم واقعا ازت ناامید شدم نمی خوام به عنوان یه کسی که کمک می خواد جوابت را بدم بلکه به عنوان کسی که خودش را مذهبی می دونه می خوام از تو و رفتارت اظهار برائت کنم . مرد حسابی ادعای امام حسینی بودنت می شه فحش بد می دی ؟ ادعای بچه مسجدی بودنت می شه با خانواده ت بد رفتار می کنی ؟ ادعای رفاقتت می شه می زنی توی گوش کسی که می خواسته واسه ت خیر خواهی کنه ؟
نه کاکو شما نه امام حسین را شناختی نه مسجد را درک کردی از مذهبی بودن هم همون تیپشو داری و اسم و رسم آقای حاجی و بس!
یه خانمی خواسته با شما صحبت کنه کجای اسلام و قرآن این رفتارهای بچه گانه اومده ؟ حالا گیرم شما خیلی مسلمون تشریف داری نمی خواستی با نامحرم صحبت کنی دیگه این رفتار که نگذاری با مادرت صحبت کنه از کجا اومد از جلسات امام حسین اومد که چپ و راست می ری خودتو به آقا نسبت می دی ؟
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
ایول آقای آشنای دیروز. ایول.
ببخشید ولی نتونستم جلوی خودم رو بگیرم. منتظر بودم یکی همجنس خود این آقای آسمانی بیاد و رک و پوست کنده باهاش حرف بزنه.ممنون.
منم موافقم که باید میذاشتید که با مادرتون صحبت کنه. اون که مشکلی نداشت که.
اما حالا که کار به اینجا کشیده باید باز هم فکرامونو بریزیم رو هم یه راه جدید دست و پا کنیم.
لطفا تا اون موقع به اعصابتون مسلط باشید و کار رو پیچیده تر نکنین تا یه فکری بکنیم همگی.:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوستان
از راهنمایی شما خیلی ممنونم و یه عذر خواهی به خاطر اینکه مطالبم امروز خیلی زیاده
در جواب دوست عزیزمون باید بگم که شما مثل اینکه پست اول من رو بدقت مطالعه نکردید من ایشون رو از چندوقت پیش میشناختم و یه الکتریسیته ای ته دلم بود و تمام معیار هاشو درنظر گرفته بودم مثل ایمان و وقار سبک زندگی خانوادگی واقعاً دیدم از هر نظر اون دختریه که من میتونم آیندمو باهاش بسازم من خودم هم تقریباً معیارهای ازدواج با ایشون رو داشتم مثل خانواده مذهبی اخلاق و ایمان و بقیه موارد مادی که واسه تشکیل زندگی لازمه این وسط میموند رضایت طرفین که از طرف من 50% قضیه حل بود از طرف ایشون هم که هم خانوادشون رازی بودن هم ایشون (((به نظر خودم))) به من ابراز علاقه میکردن حالا اگه ادامه مطالب رو بخونید کاملاً متوجه میشید که قضیه از چه قرارهست
در مورد بقیه حرفاتون هم بله کاملاً حق با شماست من 100% ضعف ایمانی دارم که به خاطر یه قضیه به این کوچیکی کنترل خودم رو از دست میدم و به همه بدبین میشم و کلماتی مثل ضایع شدن و این حرفا از قول یه آدم با ایمان نمیتونه باشه خودم هم امروز اینو فهمیدم ولی یه اشکال خیلی بزرگ که من دارم اینه که احساس میکنم اگه با یه دختری حتی سلام علیک کنم شدم یه فرد بی اخلاق و ایمان که انشاء ال.. باید این اخلاق بدم رو تصحیح کنم
دوستان حالا اینجا رو گوش کنید ببیند بعد از طوفان آرامش رو
امروز صبح قبل اذان وقتی خواسته از خونه بزنم بیرون دیدم بابام تو نماز خونش نشسته و داره رازونیاز میکنه همینکه خواستم دزدکی برم بیرون منو صدا زد و یه کار خارج شهر که حتی اونجا موبایل هم آنتن نمیده رو سپرد بهم که تاظهر طول کشید ظهر که واسه نهار اومدم خونه مامانم گفت بیا بشین میخوام مادر پسری با هام حرف بزنیم دیوونه بازی هم دربیاری شیرمو حلالت نمیکنم من هم که میدونم جریان چیه قبلاً چرا مادر پسری حرفی نداشتیم خلاصه گفتم چشم من سراپا گوشم گفت حاجی فتح ال.. همراه خونوادشون بعد از ظهر میان خونمون من هم همچین شوکه شدم که خوشکم زد گفتم مگه چی شده ولی خودمو کنترل کردم گفت ما میدونیم تو چقدر دختر حاج فتح ال.. رو دوست داری اینو از رفتارهای بعد جواب منفی شنیدنت راحت میشه فهمید من هم از خجالت خیس عرق شدم گفت عزیزم خجالت نداره تو بالاخره باید ازدواج کنی حالا دیرو زود داره سوخت و سوز نداره اول اینکه اومدی و جریان دختررو با من مطرح کردی خیلی کار خوبی کردی بعدش هم اگه جواب منفی دادن و تو دلت مونده بود پیش دختره خوب میومدی به من میگفتی من علت شون رو جویا میشدم من هم گفتم حالا کاریه که شده ازتون معذرت میخوام که دیروز اون رفتاررو کردم حالا قضیه اومدن حاج فتح ال.. با خونواده چیه گفت مثل اینکه حاج فتح ال.. با حاجی تماس گرفته گفته که واسه حل فصل این قضا لطف کنید شام تشریف بیارید خونه ما تو هم که اخلاق باباتو میدونی یکمی یه دنده هست گفت بود شما تشریف بیارید ( آخه قبل از این ماجرا ها هم حاج فتح ال.. یه دو 3 باری با خانومشون تو عید فطرو اینا اومده بودند خونه ما ) داشتیم صحبت میکردیم که بابام اومد خونه منو صدا زد و گفت بیا بالا کارت دارم من هم رفتم و نشستیم کلی با هم گپ زدیم صحبتای بابام خیلی خیلی کمکم کرد خدارو صد هزاران مرتبه شکر میکنم که یه همچین پدری و مادری نصیبم کرده کلاً فکرم باز شد وقتی از اتاق بابام اومد بیرون مثل اینکه یه نفر دیگه بودم ( همون پسر حاجی سابق باشور نشاط )
خلاصه عصر شد و حاج فتح ال.. اینا تشریف آوردن دختر خانومشون و اون دختر غریبه هم تشریف آورده بودن مامانم گفت این دختر خانوم رو معرفی نکردی حاج خانوم ایشون هم گفتن دختره خواهرمه فوق لیسانس روانشناسیه من هم که کاملاً ریلکس بزرگا شروع کردن به تعارف های همیشگی تا اینکه رفتن سر اصل مطلب نمیخوام زیاد سرتون رو درد بیارم نگو قضیه از این قرارا بوده که دختر حاجی از بنده خوششون اومده و مثل بنده رفتارهای عجیب غریبی از خودشون نشون دادند و این قضایا همزمان بوده با حل شدن کار برادرش توسط من و نگو برادرش هر روز میومده خونه و میگفته خدا پسر حاجی رو حفظ کنه بدون هیچ چشم داشتی کار منو حل کرد که یه روز که دختر خاله عزیزشون خونه اینا تشریف داشتن و برادرش داشته از من تعریف میکرده دختر حاجی لبخند میزنه و ایشون هم یواشگی میگه نکنه با پسر حاجی سرورازی داری وبعد از کلی ترفندهای روانشناسی از زیر زبون ایشون میکشه بیرون و دختره هم از سیر تا پیاز ماجرا رو براش تعریف میکنه وایشون دستور صادر میکنن که اگه تو بری جلو و ابراز علاقه کنی اونوقت پسر حاجی پررو میشه و ممکنه ضایعت کنه خلاصه تصمیم بر این میشه که ایشون کارهایی بکنن که من بیچاره علاقه ایشون به خودم رو متوجه بشم و طبق اطلاعاتی که دختر حاجی از من به ایشون میده میگه پسره متوجه که شد خونوادشو میفرسته خواستگاری بعد تو میگی نظر من منفیه و خودت رو تو بشقاب میزاری و پسره شروع میکنه به التماس به تو و تو هم ناز میکنی چون پسری مثل این از خدای هر دختریه ( حالا اینجاشو نمیدونم که بازم به خاطر خام کردن من گفتن یا نه )یهو فردا دیدی یه کیس ( عین گفته دخترخالشون) خوب براش پیش اومد و اصلاً به تو رو نداد باید از الان بندشو محکم بگیری
خلاصه بعد از این ماجرا تازه دوزاری من بیچاره افتاد که اسباب بازی کیا شدم بعد از یکمی تحقیق در مورد دختر خاله عزیزشون متوجه شدم ایشون یه چندتا دوست پسر ( از این سوسی مانکنیا) دارن و با عث بدبخت شدن چندین خانواده شدن و تو فامیل هم رو حرف ایشون کسی حق حرف زدن نداره (خه فوق لیسانسه بدبخت کردن مردمه)
ولی حاج فتح ال.. که قضیه دخترشو متوجه میشه تحدیدش میکنه که اگه یه بار دیگه با بچه های من حرف بزنی زبونت رو میبرم (راستی حاج فتح ال.. از بچه های بالا هم هست) و ایشون هم خواستن وضع رو درست کنن که ابروریزی و اعصاب خوردی دیروز رو بار آوردن
حالا قرار شد فردا عصر دوباره با حضور شخص بنده جهت خواستگاری عازم خونه حاج فتح ال.. بشیم
ولی یه موردی که هست دیگه اصلاً نسبت به دختر حاجی یه ذره هم احساسی ندارم حالا امشب رو بخوابیم ببینیم فردا چی پیش میاد
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام. خیلی خوشحال شدم که این چیزا رو شنیدم. الان لابد اونجا تشریف دارید:)
حالا تشریف که آوردید، بیشتر راجع به حستون صحبت کنید تا ببینیم میشه ریشه ی این "حتی 1 ذره احساس نداشتن" رو پیدا کنیم.:72:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
از اول این تاپیک رو که خوندم احساس میکنم دارم رمان میخونم.
دختره و پسره خاطرخواه شدن ، دختره ناز میکنه بعدشم پسره ناز میکنه....!
آخرشم ازدواج میکنند (و اینچنین زندگی شیرین میشود)
خداییش اینا که مینویسید واقعیته؟ یا ساخته ی ذهن شماست؟
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
خیلی باحال بود.فرض کن داستانه.اگر نظری داری بگو.شاید برای یکی این اتفاق افتاد.اونوقت با خوندن نظرات ما یه راهی
به فکرش می رسه.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام دوستان
بله دوست عزیز اونجا تشریف داشتیم امروز بعد از ظهر همراه خونواده برای خواستگاری رفتیم خونه حاج فتح ال... تا حالا فقط خونشون رو از بیرون دیده بودم (عجب خونه ای فکر نمیکرد وضع حاجی به این توپی ها باشه) رفتیم تو وبعد از خوش و بش بزرگا به من و دخترخانم گفتن برید تو اتاق حرفاتون رو بزنید (حالا مطالب خصوصی مال من ) خلاصه من از خصوصیات خودم و معیارهایی که برای همسر آیندم در نظر دارم و از ایشون انتظار دارم اینطور باشن صحبت کردم و ایشون هم مطالب خودشونو گفتند بعد از تموم شدن حرفامون قرار شد تا یه هفته من و دختر خانم فکرامونو بکنیم بعدش هم جمعه آینده بزرگای هر دو طرف جمع بشن و تاریخ عقد و نامزدی رو تعیین کنن یه چیز جالبی هم که از حاجی بعید بود این بود که حاج فتح ال... گفت تو این یه هفته هر وقت حرفی یا سوالی داشتی میتونی بیای خونمون و با دخترم صحبت کنی اگه هم خواستید میتونیدباهم تلفنی صحبت کنید
خلاصه مثل گفته دوست عزیزمون این جریان ما هم عین رمان شد و اگه خدا بخواد دیگه قسمته زندگی شیرین میشودشه(انشاء ال..)
دوستان دیگه نمیدونید چقدر خوشحالم مثل اینکه رو زمین نیستم خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که داره به قسمت زندگی شیرین میشود میرسه
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Barunak
از اول این تاپیک رو که خوندم احساس میکنم دارم رمان میخونم.
دختره و پسره خاطرخواه شدن ، دختره ناز میکنه بعدشم پسره ناز میکنه....!
آخرشم ازدواج میکنند (و اینچنین زندگی شیرین میشود)
خداییش اینا که مینویسید واقعیته؟ یا ساخته ی ذهن شماست؟
اولا که رمان نه و short story یا همون داستان کوتاه خودمون. چون این ماجرا سر و تهش دو روز بیشتر طول نکشید.
ثانیا پسر حاجی ناراحت میشه میاد نفرینتون میکنه ها!:163:
حالا چه اشکال داره بین اینهمه طلاق و طلاق کشی و خون و خونریزی که تو تالار اتفاق میافته، دو نفرم اینجوری کلاغه به خونه اش نرسیده داستان ضایع شدن اینا به خیر و خوشی به سر برسه؟
البته من اصلا دلم نمیخواد بدبینانه نگاه کنم و بگم هنوز سر گنده این ماجرا زیر لحافه!
خدا ایشا الله همه جوونهای ای مملکت را عاقبت به خیر کنه.:323: این دوتا بچه حاجی را هم خوشبخت!
................................................
ببخشید آقای آسمانی مثل اینکه متن من و شما همزمان ارسال شد!
خوب! خدا رو شکر. مثل اینکه این دو کفتر عاشق هم به امید خدا دارند عاقبت به خیر میشن.
آقای آسمونی! وضع حاج فتح الله به اون توپی نباشه وضع کی باشه. پس مبارکه دیگه!
...............................
مطالب خصوصی مال شما؟
ببینم شما رفتین تو اون اتاق حرفهای خصوصی بزنین یا معیارهاتونو با هم سبک سنگین کنین؟ خوب حالا چی گفتین به هم؟:D
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام
آقای اسمونی به خاطر خوشحالی دلتون خوشحالم:72:
اما من میگم همونطوری که قبلا تنها با جواب منفی اون خانم این همه ناراحت شدی و گریه و زاری و دعا کردی و خلاصه نا امید شدی، حالا هم تنها با جواب مثبتش کاملا امیدوار و راضی نشید!:305:
نمیخوام بدبین یا ناراحتت کنم اما واقعا باید حواس جمع بری جلو..
اگه بعد از یه هفته خانم گفت جوابم مثبته شما فورا فکر نکن همه چی تمومه و واسه خودت خیالبافی کن!
اصلا هم محله رو در جریان ادامه کار نذ ارید به خونواده حاج فتح ا... هم بگید!
بدون در نظر گرفتن جواب مثبت احتمالی خوب خوب یه بار دیگه معیارهاتو بررسی و اولویت بندی کن و ببین اون خانم از ابتدای لیست معیارهات کدامها رو داره و کدامها رو نداره
با خودت مثل یه غریبه رفتار کن و اصلا تخفیف نده به خاطر احساسی که بهش داری
گذشته و سلام کردن و کاپشن کشیدن و دختر حاجی بودن و هیتی بودن و حتـــــــــــــی حجاب ظاهری رو هم زیاد در نظر نگیر نه اینکه اینها همه رو بذاری کنار اما زیاد تو تصمیم گیری دخالتشون نده و در یک کلام به خاطر خودت و اون خانم منطقی رفتار کن و از او نهم بخواه که همین کارو بکنه چون بسیارند زن و وشوهرهای مذهبی که زندگیشون دوام نیاورده (انشاء الله که شما جز اون دسته نباشید)
نکته :
دوستان عزیز حالا تاپیک منو به خاطر بیارید که گفتم : آقا پسر اگه یه دختر ازت خواستگاری کنه چیکار میکنی ؟
منظور من دقیقا چنین دختر و پسری بود که فکر میکنن مناسب هم هستند اما پسر به هر دلیل(مثل کمرویی-- ترس از آبروریزی یا ... جلو نره) .تو این مورد بهتر نبود اون خانم به جای این ادا و اطوارها و کل ملت خبردارشدن از نوع رفتارش و دختر خاله راهنما شدن و موش و گربه بازی و ... یه جمله به پسر حاجی میگفت که مثلا : من احساس میکنم ما دوتا نسبت به همدیگه حس خاصی داریم درسته یا نه ؟ و اگه پسر حاجی میگفت بله که خدا روشکر و اگه میگفت نه من همیچن حسی ندارم بین این دوتا میموند البته به شرط اینکه این خانم قبلش با دختر خاله جانش حرفی نمیزد و شما هم بعدش بچه محلها رو درگیر نمیکردید!و میتونستند این قولو بهم بدن که ماجرا بین خودشون میمونه!!
به هر حال امیدورام هرچی خیر و صلاح هردوتونه و خدا بهتر میدونه براتون پیش بیاد :323:
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
خیلی باحال بود.فرض کن داستانه.اگر نظری داری بگو.شاید برای یکی این اتفاق افتاد.اونوقت با خوندن نظرات ما یه راهی
به فکرش می رسه.
نقد و بررسی داستان:
به نظر من یه پسر نباید اینقدر غرور داشته باشه که با جواب منفی اینقدر بهم بریزه و فکر کنه ضایع شده!
ناراحتی این آقا بیشر به خاطر فکر اینکه ضایع شده پیش خونواده و بچه محلاش بود نه اینکه به دختر مورد علاقش نرسیده ، خودش هم از همون اول ته دلش امیدی بود که اون دختر جواب منفیش قطعی نیست و ممکنه عوامل دیگه ای نظرش رو نسبت بهش تغییر دادند.
دلایلش برای کیس مناسب بودن واسه اون دختر چیزهایی مثل پسر حاجی بودن و اسم و رسم و ثروت و مادیاتش بود که اینها بدون در نظر گرفتن شخصیت فردی کافی نیست ، ثروت و اصالت خانوادگی لازمه ی یک انتخاب مناسب برای ازدواجه اما تنها شرط انتخاب نیست نیست .
از دلایلی که میشه به عنوان نرسیدن به بلوغ فکری ذکر کرد رفتاری مثل گوش ندادن به حرف اون خانم غریبه ، حتی قطع کردن تلفن وقتی با میخواست مادرشون صحبت کنه ، فهش دادن بهش ، کشیده زدن تو گوشه دوستش ، درمیون نذاشتن جریان با مادرشون و.....
حالا هم که خوشبختانه مثل بیشتر داستانها و فیلمایه ایرانی آخرش داره به خوبی و خوشی تموم میشه از اینجا به بعد داستان رو باید تو یه تاپیک دیگه بنویسید چون ضایع شدن دیگه تموم شد (هیچم ضایع نشده بودید)
براتون آرزوی خوشبختی و موفقیت میکنم.
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
سلام. تبریکات فراوان:72::72::72::72:
البته نه بخاطر عروسی و این حرفا. بخاطر تموم شدن مشکلات سطحی.
ولی یه چیزی یهو ته دلم رو خالی کرد.1 هفته یه خورده کم نیست برای آشنایی؟!!!!
-
RE: جواب منفی و ضایع شدن در خواستگاری
این تاپیک با نظر به عنوان آن جزء به نتیجه رسیده ها اعلام می شود و لذا متعاقباً قفل می گردد .
.