عاشق دختري شدم كه بدون دليل بهم جواب رد ميدهد راهنمايي كنيد خواهشا

با سلام بر كليه فعالين اين انجمن و دوستان عزيز.
راستش دوستان من تو دانشگاه عاشق يه دختري شدم كه دو بار تا حالا بهم جواب رد داده است براي ازدواج .
ولي من نميتونم بي خيالش بشم به نظر شما چيكار كنم؟
راهي است براي گرفتن جواب بله.به نظر شما چرا جواب رد ميدهد؟
من هم خوش تيپ هستم هو خوش قيافه هستم هم هيكل قشنگي دارم مشكل سربازي ندارم پول هم دارم ولي براي من سوال شده چرا به من نه ميگويد در حالي كه اصلا قبل از پيشنهادم به من هم زياد نگاه ميكرد كه من فكر كردم او هم به من علاقه اي دارد چون من بهش علاقه داشتم .البته ناگفته نماند من 22 سال دارم و او نيز 18 سال و نيز خشكل هم هست والبته همشهري نيست.من حاظرم برم محل زندگي او انجا زندگي كنم به خاطرش و يا

هر كاري بگه بكنم براش من بهش گفتم هر كاري بخواي برات ميكنم در جواب بهم گفت كه برو كاراتو براي خودت بكن .
ميگه من از ازدواج بدم مياد قصد ازدواج ندارم و بهانه هايي شبيه اين .

يه دفه قصد كردم همينجور جلوشو بگيرم و ولش نكنم يه بار قصد كردم برم پيش اين دعا نويسها براش جادو بنويسم ووووووو
اونم ديگه اين ترم اخرشه و داره انتقالي ميگيره ميره شهر خودش نميدونم چه كنم اخه موندم چرا همينجوري كله شق و يه دندگي ميكنه و ميگه نه حداقل جواب قانع كننده اي براي جوابش بهم نميده .
من ادمي هستم كاملا احساسي و اينقدر درون دلم محبت هست كه بهش هم گفتم كه اگر همه عمرم هم به طرف مقابلم محبت كنم بازم تمامي نداشه باشه و سير نشم من از اون ادمايي هستم كه حتي به مورچه ها هم رحم ميكنم و دلم براشون ميسوزه يعني ازارم به مورچه هم نميرسه بارها شده كه موقعيتي برام پيش اومده كه بتونم حتي يه دخترو گولش بزنم ولي هيچ وقت وجدانم بهم اجازه نداده و رحم داشتم هميشه به همه تو زندگيم ولي ديگه دارم به جايي ميرسم گكه واقعا به هيچ كي نبايد رحم كرد
صداقت رو بهش ايمان دارم ادعا ندارم كه هيچ وقت دروغ نگفتم ولي ادعا ميكنم 90 درصد مواقع تو زندگيم واقعيت رو گفتم .
به نظر شما راه چاره براي من چيه ؟چرا نه ميگه؟من دوسشش دارم بهش هم گفتم بي خيال شدن نسبت بهش برام سخته.
راهي سراغ داريد ايا اگر لباسامو شيكتر از اين بكنم و خوش تيپتر از قبل بشم ممكنه نظرش جلب بشه يا نه خواهشا راهنمايي كنيد چي كار بايد كرد مرسي از دوستان.

دوست عزیز ، سلام
به تالار همدردی خوش آمدی

مجتبی جان فکر می‌کنم فراموش کردی که خانم ها هم احساس دارند و فکر و منطق.
این یه قانونه که پسر پیش‌قدم میشه و دختر جواب میده
جواب میده اما نه جوابی که صرفاً شما منتظرش هستین!

نقل قول:

---

راهي است براي گرفتن جواب بله؟

يه دفه قصد كردم همينجور جلوشو بگيرم و ولش نكنم يه بار قصد كردم برم پيش اين دعا نويسها براش جادو بنويسم ووووووو

---

این از اون حرفا بودها! نه! هیچ راهی نیست ؛ برادر من شما دنبال جواب باش نه تغییر جواب

شما گفتی که خیلی شرایط خوب و مناسبی داری ؛ اما اینو بدون این خانم و هر خانمی به هزار و یک دلیل ممکنه جوابی متفاوت با جواب مورد انتظار شما داشته باشه. دلایلی مثل شرایط خانواده ، فامیل ، دلایل روحی و شخصی ، درس و اینکه نخواد فعلاً خودش محدود کنه و ...

گفتی که پسر خوب و دل‌رحمی هستی این عالیه ؛ و قدر خودت رو بدون. اما اینا رو که ایشون و یا هر دختری نمیدونه و هیچ کمکی بهت نمیکنه (این قسمت رو هم به شما و هم به خودم میگم: خوب بودن انجام وظیفه است و نباید متوقع باشیم که چیزی عایدمون بشه(این اشتباهی بود که گریبانگیر خودم بود!))

لباس شیکتر و ... هیچ کمکی نمیکنه! اگه واقعاً نمیتونی فراموش کنی و تصمیمت جدیه با خانواده در میون بذار و اقدام کن (کار رو به کاردان بسپار) ؛ خیلی رسمی و طبق اصول ، از جواب منفی پس از اقدام هم نترس ، همه جواب منفی میشنون شما هم یکی ؛ ضمناً اون موقع دلیل واقعی جواب منفی ایشون رو میفهمی

نکته‌ی مهم آخر : یادت نره خانم ها هم عقل و احساس و سلیقه و حق انتخاب دارند!


امیدوارم موفق باشی:72: | این فقط نظر من بود دوستان هم کمکت خواهند کرد ، بهتر از من.

منم با نظر "خيلي تنها" موافقم.ممكنه دلايل بسياري داشته باشه و اگه تصميمت جدي هست و با خانواده در ميون بزار. به احتمال قوي دليل مخالفت رو ميفهمي.شايدم اينطوري درك كنه كه واقعا تصميمت جدي هست و نظرش يكم عوض شه بتونه جدي رو حرفت فكر كنه.من به عنوان 1 دختر تقريبا همسن اون دارم اين رو ميگم.مثلا ممكنه 1 دليلش اين بوده كه الان آمادگي ازدواج نداره و يا حتي ممكنه تو فكر شخص ديگه اي باشه.(مثلا خود من :در حال حاضر يكي با بهترين شرايط بياد جلو بازم ردش مي كنم) 1000 تا دليل ميتونه داشته باشه.يا بيخيالش شو يا خودت رو ارزيابي كن و بسنج ببين واقعا تصميمت چيه و وقتي از خودت مطمئن شدي رسما اقدام كن.حتي ممكنه خانوادت تحقيق كنن و شايد مشكل رو همون ها هم بفهمن. بهترين راهش در ميان گذاشتن با خانواده و اقدام رسمي هست.بازم دوستان باتجربه ميان و راهنماييت مي كنن.اميدوارم مشكلت حل شه.:72:

دوست عزيز
به نظر من اينقدر به اينكه چرا به من جواب مثبت نميده فكر كني به اينكه آيا اون همسر خوبي براي تو خواهد بود يا نه فكركن! :305: شما ايشون رو چقدر ميشناسيد اصلا ميشناسيد؟ يا فقط زيباست!؟ ببخشيد كه اينجوري حرف ميزنم اما چون آدماي اينجوري كه تو دانشگاهمون فقط از روي زيبايي دختري (كه واقعا ميتونم بگم همسر بسيار نامطلوبي ميشد) بهش پيشنهاد ميدادن رو زياد ديدم اينو ميگم
قدر خودتو بدون احتمالا شما پسر خوب و فهميده و خوش تيپي هستي پس زندگيتو به پاي كسي كه زياد ازش شناخت نداري نريز:72:

با توجه به پست اولت من 3 چیز به ذهنم رسید
1- نامزدی خواستگار چیزی داره
2-چون توی شهر غریبهست ترس از این داره که قصدت خیر نباشه و به این راحتی بله رو نمیگه تا مطمین نشه نیتت خیره
3- شرایطی که اون برای خودش در نظر داره رو نداری روستانه تر :43: ش اینکه با این نوشابه ای که برای خودت باز کردی احتمالا اعتماد به نفس بالایی هم داری و طرف مقابل میترسه جلوت کم بیاره:46:

ممنون از دوستان من بهش گفتم كه حاظرم به شهر تو بيام و اونجا زندگي كنم اون اصفهاني هستش من شهرستاني از نظر خانوادگي هم از خانواده من پايينتره البته نميخوام تعريف از خودم كنم واقعيات رو مگم بهش گفتم مشكلت چيه من اگر به مادرم بگم چي اون ازت خواستگاري كنه بازم قبول نكرده مثلا اگر بدقيافه بودم ميگفتم اره حق داره اگر بدتيپ بودم ميگفتم حق داره اگر خشن ودم و بي فرهنگ يا اگر هر روز دنبال يه دختري بودم و يا اينكه اگر مشكل سربازي داشتم ميگفتم حق داره .
اون كار ميكنه تو يه پاساژ تو اصفهان من گفتم حاظرم براتن يه مغازه بزنم جنس بريز توش خودت كار كن هر چي هم سود كردي برا خودت بزار جيب خودت اگر به كار كردن علاقه داري ولي انگار نه انگار به رئيس دانگاه هم حتي گفتم چون يه خانمه ادم خوبي هم هست باهاش راحتم

والله نميدونم چي بگم چرا يه دختر بايد جواب رد بده اونم كسي كه اينقدر دوسش دارم خودشم ميدونه .
مشكل فقط خشكلي نيست كه بشه گفت من به خاطر خشكلي اون ميخوام خود به خود به دلم نشسته خوشم اومده ازش وگرنه برا من دختر خشكلتر و خانواده دارتر هست ولي از اين خوشم اومده چه كنم ديگه دست خودم نيست .
خيلي خودمو جلوش كوچيك كردم و ازش خواهش كردم نميدونم درست بوده يا نه ؟
باز منتظر نقطه نظرات ديگر دوستان هستم خيلي خلي ممنون از زحمات همگي

از طرز نوشتن و کلماتت و تفکراتت من اینطور برداشت کردم که در مقابل اون خانم بی تجربگی کردی؛اگه میخوای به دستش بیاری باید عاقلانه رفتار کنی و غرور و مردونگیتو حفظ کنی

بگو بهش چی گفتی که نه گفته.نقل به مضمون نباشه.

داداشی اگه دقیقا اینا رو گفتی "اون كار ميكنه تو يه پاساژ تو اصفهان من گفتم حاظرم براتن يه مغازه بزنم جنس بريز توش خودت كار كن هر چي هم سود كردي برا خودت بزار جيب خودت اگر به كار كردن علاقه داري " کار درستی نبوده
و نظر من درباره گزینه 3 پر رنگ تر میشه
شاید مثل من ابراز علاقه بلد نیستی:163: حالا که دلت جایی گیر کرده نمیدونی از کدوم درش جلو بری به هر دری میزنی میبینی بابا من که هیچ عیبی ندارم اما چرا میگه نه
اگه بیشتر از دیالوگ هایی که بینتون رد و بدل شده بگی بهتر میشه هم فکری کرد

شما از اون دختر و زندگیش وخانواده اش چی می دونید؟ شاید مثلا مجبوره فعلا کار کنه و در کنار خانواده اش باشه. شاید شرایط خانوادگیش طوریه که فعلا امکان ازدواج نداره.
در ضمن جمله ها و حرفهایی که شما زدید باعث می شه یک زن از یک مرد دور بشه و بدش بیاد. مرد باید غرور داشته باشه، عزت نفس داشته باشه و ...
بهتره رسما از طریق خانواده تون اقدام کنید. به مادرتون بگید که با خانواده شون تماس بگیرند.

1- دختر می ترسه از اینکه شما قصد دوستی و سرکار گذاشتن داشته باشید، با خواستگاری رسمی حل می شه.
2- اگر دختر به خاطر شرایط خانوادگیش یا مثلا حس مسولیت نسبت به خانواده اش فعلا قصد ازدواج نداره و می خواد کمک خانواده باشه و در کنار اونها، با خواستگاری رسمی متوجه می شید و چه بسا خانواده اش نذارن این فداکاری را بکنه و ازش بخوان که ازدواج کنه.
3- شاید دختر می ترسه که شما با دیدن خانواده و شرایط اونها کنار بکشید. از اول می گه نه، که فردا اگر دیدید شرایط خانوادگیش جالب نیست و کنار کشیدید خودش ضربه نخوره. این هم با خواستگاری رسمی حل می شه.
4- اگر هم شما را نخواد و خانواده اش هم نتونن راضیش کنند، حداقل تکلیفت روشن می شه.
پس بهتره خانواده ات یه تماسی با خانواده اش بگیرن.

راستش من شمارشو گير اوردم اول چون روم نشد بهش بگم با اس ام اس بهش گفتم بعد از چند روز زنگ زد گفت من جوابم منفي هست و ديگه نه زنگ بزن نه اس ام اس بده .دوباره گير دادم تا فرداش زنگ زد گفت ميشنوم حرفاتو بزن ولي من جوابم منفي هست خلاصه من از تمام خصوصيات خودم اينكه واقعا دارم ازت خواستگاري ميكنم و قصد اذيت كردنتو ندارم دوست دارم ادم مهربوني هستم و خوشبختت ميكنمو از اين حرفا بهش زدم و گفت چرا اين احساسو به من داري گفتم دست خودم نيست ديگه دوست دارم .

خلاصه خدافظي كرد و چند روز بعدش ديدمش تو دانشگاه گفتم چي شد نظرت گفت من كه گفتم جوابم منفيي هست گفتم بابا اگر به مادرم بگم بياد جلو چي ميگفت اصلا راهي نداره گفتم هر كاري بگي برات ميكنم خواهش ميكنم يه راهي بزار برا من بازم قبول نكرد .
تا دم در دنبالش دويدم و اون داشت ميرفت گفتم وايسا و باز بهش گفتم اخه چرا نه تو اينو به من بگو گفت خوب به تو چه من جوابم نه هست اصلا خوشم نمياد گفتم از چي خوشت نمياد از من؟ گفت اره منم ول كردم رفتم پي كارم .

اين كل داستان بود .
شماره تلفن خونشونو هم ندارم از خودشم نميتونم بگيرم شماره خودشم به خاطر من عوض كرد حالا با يكي دوستم ميخوام ببينم ميتونه شماره خونشونو از لاي پروندش بكشه بيرون بده به من يا نه.
اخه فك نكنم مسئولين راضي بشم شماره خونه اين دختره رو به من بدن؟شما اگر راهي داريد براي به دست اوردن شماره بگيد.
در مورد وضع مالي پدرش نانوا هست ولي فكر نكنم مشكل مالي باعث شده بره سر كار فك كنم دوست داره كار كنه خودش
وضعشون اينجوري نبايد باشه كه اين كار كنه براي كمك خرج خانوادش البته طبق اماري كه گرفتم از يكي از بچه ها.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

البته خودش هم به يكي از بچه ها گفته من هر از گاهي خواستگار دارم از اقوام وووو گفته ولي قصد ندارم ازدواج كنم قصد دارم كار كنم و درس بخونم .
حالا يا خيلي احساس بچگي ميكنه كه ميگه زوده برا ازدواج .
دوم ممكنه با پسري دوست باهش كه بهش قول ازدواج داده باشه چه بسا نميدونه 90 درصد از قول اين پسرا در رفاقت با دخترا براي ازدواج دروغه و فقط براي وقط گذراني و هوس بازي و لذتهاي جنسي هست نه ازدواج شايد 10 درصد از اين قولها عملي بشه كه ايشون بايد خوش شانس باشه كه پسر مقابلش جزو اون 10 درصد باشه نه 90 درصد و اگر اينطور باشه واقعا كه با پسري دوست باشه كه قول ازدواج بهش داده باشه براش متاسفم كه همچين كلاهي قراره سرش بره .نميدونم والله.
راستي يكي از اقوام ما يعني مادر مادربزرگم جادو و طلسم و از اين كارا ميكنه به نظرتون برم ازش بخوام جادو بنويسه دختره رو جادو كنم حالا به هر حال مفته ديگه سنگ مفت و گنجشك مفت يعني اين طلسم و جادو و از اين چيزا واقعيت داره؟ پاك خل شدم ديگه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

البته خودش هم به يكي از بچه ها گفته من هر از گاهي خواستگار دارم از اقوام وووو گفته ولي قصد ندارم ازدواج كنم قصد دارم كار كنم و درس بخونم .
حالا يا خيلي احساس بچگي ميكنه كه ميگه زوده برا ازدواج .
دوم ممكنه با پسري دوست باهش كه بهش قول ازدواج داده باشه چه بسا نميدونه 90 درصد از قول اين پسرا در رفاقت با دخترا براي ازدواج دروغه و فقط براي وقط گذراني و هوس بازي و لذتهاي جنسي هست نه ازدواج شايد 10 درصد از اين قولها عملي بشه كه ايشون بايد خوش شانس باشه كه پسر مقابلش جزو اون 10 درصد باشه نه 90 درصد و اگر اينطور باشه واقعا كه با پسري دوست باشه كه قول ازدواج بهش داده باشه براش متاسفم كه همچين كلاهي قراره سرش بره .نميدونم والله.
راستي يكي از اقوام ما يعني مادر مادربزرگم جادو و طلسم و از اين كارا ميكنه به نظرتون برم ازش بخوام جادو بنويسه دختره رو جادو كنم حالا به هر حال مفته ديگه سنگ مفت و گنجشك مفت يعني اين طلسم و جادو و از اين چيزا واقعيت داره؟ پاك خل شدم ديگه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mojtaba1

حالا با يكي دوستم ميخوام ببينم ميتونه شماره خونشونو از لاي پروندش بكشه بيرون بده به من يا نه.
اخه فك نكنم مسئولين راضي بشم شماره خونه اين دختره رو به من بدن؟

---

پسر خوب ، دست به کار خلاف قانون زدن برای به زور سریش کسی شدن ؟؟؟

این کار نه تنها صحیح نیست و جرمه ، بلکه عواقب وخیمی هم برایتان به دنبال داره ( اگر کار به شکایت برسه چه خواهی کرد ؟؟؟)

شما کاملاً احساساتی داری پیش میری ، و به خود حق می دهی کسی را که دوست داری به زور هم شده متقاعد کنی ، و برای او و نظرش ارزش قائل نیستی . وگرنه وقتی دیدی نظر او منفی است او را راحت می گذاشتی .

پختگی بیشتری نیاز داری ، و به نظرم بهتره فعلاً از فکر ازدواج بیرون بیایی و در مسیر خودشناسی و رشد خود و مهارتها قدم برداری .

این لینک را حتماً مطالعه کن :

http://www.hamdardi.net/thread-268.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mojtaba1

راستي يكي از اقوام ما يعني مادر مادربزرگم جادو و طلسم و از اين كارا ميكنه به نظرتون برم ازش بخوام جادو بنويسه دختره رو جادو كنم حالا به هر حال مفته ديگه سنگ مفت و گنجشك مفت يعني اين طلسم و جادو و از اين چيزا واقعيت داره؟ پاك خل شدم ديگه

---

دور این چیزا و کارها را خط بکش ، صحیح نیست .

بر فرض واقعیت داشتن :
به نظرت اگر با حکم جنبل و جادو به نتیجه برسی ارزش داره ؟؟؟ پایدار هست ؟؟؟

کمی بیشتر خود را واکاوی کن ، اسم این رفتار و اصرار یک طرفه را شاید بشه خودخواهی گذاشت . اینطور نیست ؟؟؟

لینکی را که گفتم با دقت بخوان .

اگر واقعاً این دختر را برای خودش دوست داری نه به خاطر خودت ، به نظرش احترام بگذار و از او بگذر .

سلام آقا مجتبی
منم تقریبا یه یک سال و نیمی میشه که عاشقم ولی هیچ وقت دقت کن چی میگم هیچ وقت عجولانه کاری انجام ندادم!!!
من هم چند وقت پیش یه تاپیک همینجا باز کردم و مشکلاتم رو گفتم که عاشق همکلاسیم شدم تو دانشگاه و تا اون موقع و حتی مدت ها بعد از اون خیلی آتیشم تند بود ....ولی صبر کردم و با متانت و آرامش و مرحله به مرحله کارام رو پیش بردم و الان طوری شده که تونستم نظر اون رو به خودم جلب کنم البته مورد من هم خیلی خیلی دختر مغروری هست و تا حالا چندنفر بهش پیشنهاد دوستی دادن ولی قبول نکرده...! البته من هیچ وقت نرفتم مستقیما بهش ابراز علاقه کنم ولی با کارام و رفتارام و با بعضی حرفام بهش فهموندم که برام خیلی مهمه و بهش علاقه مندم...
هیچ وقت به خودم این اجازه رو ندادم و نمیدم که شماره دختر مورد علاقه ام رو گیر بیارم و بهش زنگ و sms بزنم و به نظر خودم این کار بی احترامی به ایشون هست اگه حرفی هست باید رو در رو زده بشه... البته این نظر منه شاید بقیه اینطور فکر نکنن ....!
نمی دونم شاید شما خیلی محترمانه با ایشون برخورد نکردین و به اندازه کافی سنگین نبودین.... دخترا از پسرای سنگین و مودب که البته جانب اعتدال رو هم در شوخی و خنده رعایت میکنن خیلی خوششون میاد...
اگه فرصت داری سعی کن غیر مستقیم تر باهاش ارتباط برقرار کنی و علاقه و توجهت رو بهش نشون بدی تا عشق پاکت بهش ثابت بشه.... یه دفعه نپر جلوش که آره من دوست دارم و عاشقتم!!!! این کارا واسه تو فیلمای دبیرستانی آمریکایی جواب میده..!!!:163:
سعی کن طبق فرمایش فرشته مهربان که به بنده داشتن یه سری معیارهایی رو واسه همسر آیندت داشته باشی و موقع مواجهه با اونا ازشون مطلع بشی.... چه معنی میده وقتی ایشون از شما می پرسه چرا نسبت به من این احساس رو داری شما میگی نمیدونم دست خودم نیست دوستت دارم دیگه..!!!!!!! همین جواب ها و طرز برخورد (عذر میخوام) بچه گانه شما باعث میشه ایشون شتاب زده و مثل خود شما بدون دلیل جواب منفی بدن بهتون..!!
البته من نمیگم شما هیچ معیاری واسه همسر آیندت نداری چون اگه نداشتی ایشون رو انتخاب نمیکردی حرف من اینه که عجولانه و شتابزده عمل نکن ...حتما معیارهایی وجود داره ولی اون ته ذهنت داره کله معلق میزنه بشین فکر کن و اونا رو بیرون بکش و روی کاغذ بیار حتی اگه خیلی مسخره هستن و روی هرکدومشون فکر کن و ببین چقدر قابل اعتماد و درست هستن...!!!
البته اینطور که گفتی داره انتقالی میگیره گویا وقت کافی واسه پروژه های بلند مدت نداری پس بهترین کار اینه که شماره منزل ایشون رو گیر بیارین و به مادر محترمتون بدین که کارا رو پیش ببرن و جواب قطعی رو بگیرن.
واسه گیرآوردن شماره منزل ایشون هم یه راهی هست... اگه دانشگاهتون مرکز مشاوره داره میتونید برید اونجا و با یه مشاور یا مددکار مشکلتون رو مطرح کنید و در آخر ازشون بخواید که شماره منزل ایشون رو بهتون بدن... البته شماره رو اصولا به خودتون نمیدن و باید مادرتون یا بزرگترتون تماس بگیرن و ازشون دریافت کنن.

اما تجربه خودم تو این تقریبا 2 سال اینه که نباید نباید نباید به آتیش تند عشق اعتنا کنی ... باید همیشه صبر کرد تا عشق آتشین فروکش کنه و بعد یه کاری انجام داد همون کاری که خدا رو شکر من تونستم انجامش بدم... لازم به ذکره که من هنوزم محبوبم رو دوست دارم و با تمام وجود عاشقشم ولی حالا خیلی عاقلانه تر ..!
موفق باشید

ممنون از همه دوستان .گفته هاي شما به من ارامش ميده و درست ميتونم فكر كنم دنبال شمارش هستم كه گير بيارم بابام گفته شمارشو گير بيار زنگ بزنم ب پدرش منم دنبالشم نهايت از رئيس دانشگاه ميگيرم يعني شماره پدرمو بهش ميدم تا شماره رو به اون بده .
راستش مشكل و بدبختي من اينه كه نه تو كلاس ما هست نه موندگار هست اگر تو كلاسمون بود منو كاملا ميشناخت من داراي خصوصيات اخلاقي خاصي هستم كه حتما ميتونستم نظرشو جلب كنم واگرم موندگار بود به هر حال به يه روشي بعد از يك يا دو سال حتما اونو راضي ميكردم ولي متاسفانه مشكل من يكي دو تا نيست .
اقا خوشبحالت كه اينطوري طرف تو كلاستونه و ميتوني خيلي عاقلانه و صبورانه پيش بري پينهاد خوبي هم بهم دادي يعني بهترين پيشنهاد ميتونه باشه نميدونم ولله .
خدا كنه اگر من نميرسم و دارم از اين كار نااميد ميشم شما حداقل برسي چون خيلي سخته نرسيدن به كسي كه دوسش داري اگر روحياتت مثل من باشه كه واويلا .اخه من جوري هستم كه تشنه محبت كردن هستم دوست دارم كسي كه دوسش دارم و يا بتونم دوسش داشته باشم رو به دست بيارم و اينقدر بهش محبت كنم كه خودش خسته بشه من در قبال كسي كه دوسش بدارم هيچ گونه مادياتي برام ارزش نداره حتي جونم در برابر اون كسي كه دوسش داشته باشم برام بي ارزش ميشه .

والله يه جا ديدم يه معتاد درجه يك كه ناي حركت كردن نداشت يه زن خيلي خشكل و دختر بچه خشكلي داشت كه واقعا اصلا نميخورد اين دو زن و بچه اين يارو باشن دنبال خونه بود براي اجاره كردن معلو.كم نيست اين دخترا چجورين؟
يه جا ميان زن يه همچين ادمي ميشن و باهاش زندگي ميكنند يه جا هم به يه نفر مثل من يا امثال من جواب منفي ميدن كه حتي رنگ مواد مخدر رو هم نديدم و ازش وحشت دارم . واقعا درماندم از زندگي و از خودم درماندم.

انگار كه يه گوني سيمان تو دلم خالي شده و سنگيني ميكنه من زيادي احساس دارم و دلسوزم و از اين روحياتم عذاب ميكشم ترجيح ميدم بي احساس باشم قصد كردم برم روانپزك بلكه شايد بتونه بهم كمك كنه من در حدي هستم كه حتي يه فيلمي رو ببينم كه صحنه سوزناك و با اهنگ پخش بشه اشكم در مياد اگر تو جمع باشم خودمو به سختي كنترل ميكنم تا گريم نيفته .
اين روحياتمو تقريبا سعي كردم هيچ جا بروز ندم به جز يكي از رفيقام هيچ كي نميدونه من همچين ادمي هستم و برا كسي نگفتم به جز اون رفيقم .
حتي پدر و مادرم هم نميدونند من همچين شخصيتي با همچين روحياتي هستم . عذاب سختي هست كه من دچارشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mojtaba1

......
.اخه من جوري هستم كه تشنه محبت كردن هستم دوست دارم كسي كه دوسش دارم و يا بتونم دوسش داشته باشم رو به دست بيارم و اينقدر بهش محبت كنم كه خودش خسته بشه ......

من زيادي احساس دارم و دلسوزم و از اين روحياتم عذاب ميكشم ترجيح ميدم بي احساس باشم قصد كردم برم روانپزك بلكه شايد بتونه بهم كمك كنه ...

حتي پدر و مادرم هم نميدونند من همچين شخصيتي با همچين روحياتي هستم . عذاب سختي هست كه من دچارشم

---

با سلام
دوست عزيز به تالار همدردي خوش آمديد.
اميدوارم بتوانيد با دلسوزي و بينشي كه به مشكل خود داريد آن را با همت و تلاش خود حل كنيد.

اساسا مشكل شما در حال حاضر عشقت به اين دختر يا حتي ازدواج نيست.
مشكل اصلي شما همين است كه من در اين پست نقل قول گرفتم.
يعني احساسات و هيجانات كنترل نشده.
در واقع شما ابتدا بايد روي هوش هيجاني خود كار كنيد. بعد روشهاي كنترل احساسات را تمرين كنيد.
شايد باورش براي شما بسيار بسيار سخت هست. اما بگذاريد من از تجربه و تخصص مشاوره اي خودم برايتان بگويم.

«تعداد خانمهايي كه خواهان آزاد شدن از دست يك مردي با احساس كنترل نشده هست و خسته شده اند، بيشتر از تعداد خانمهايي هست كه به خاطر اعتياد همسر درخواست طلاق مي دهند!!!»


لذا من علاوه بر اينكه توصيه مي كنم فعلا بي خيال اين دختر شو، حتي مي گويم حتي فعلا قصد ازدواج را هم از ذهنت دور كن. چون پارامترهاي مهم ازدواج را نداري كه مهمترين آن تعديل در احساسات هست.
لطفا مطالب ذيل را مطالعه كن:

اگر چنين هستيد،‌صبر كنيد ازدواج نكنيد.

هوش هيجاني
همچنين جستجو كنيد عبارت «كنترل احساس»

ممنون از مدير محترم
شما ميگيد ازدواج نكن ولي من فكر ميكنم نياز شديد دارم ايا اشتباه فكر ميكنم؟
پس چگونه اين بغز چند ساله رو رها كنم و ازش راحت بشم؟
چگونه از اين فشار احساسي كه درونم چندين ساله كه عذابم ميده راحت بشم؟
اگر ازدواج نكنم مجبورم با اين احساس بسوزم كه برام مثل عذاب است خيلي سخته برام زيادي بهم فشار مياره .
حداقل بايد راهي هم باشه اگر ازدواج درمانش نيست من اينو ازش راحت بشم البته بگم اين فشار رو من 4 ساله كه دارم تحمل ميكنم 4 ساله كه من اينجوري شدم .
اگر ازدواج درمانش نيست ايا راهي است كه دردي كه 4 ساله داره عذابم ميده و از وجودم بيرون نرفته رو درمان كنم ؟
ايا من بيمار رواني هستم؟
ايا رفتن به روانپزك كار درستي هست؟
ايا من واقعا بايد بي خيال اين دختره بشم ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mojtaba1

ممنون از مدير محترم
شما ميگيد ازدواج نكن ولي من فكر ميكنم نياز شديد دارم ايا اشتباه فكر ميكنم؟
پس چگونه اين بغز چند ساله رو رها كنم و ازش راحت بشم؟
چگونه از اين فشار احساسي كه درونم چندين ساله كه عذابم ميده راحت بشم؟
اگر ازدواج نكنم مجبورم با اين احساس بسوزم كه برام مثل عذاب است خيلي سخته برام زيادي بهم فشار مياره .
حداقل بايد راهي هم باشه اگر ازدواج درمانش نيست من اينو ازش راحت بشم البته بگم اين فشار رو من 4 ساله كه دارم تحمل ميكنم 4 ساله كه من اينجوري شدم .
اگر ازدواج درمانش نيست ايا راهي است كه دردي كه 4 ساله داره عذابم ميده و از وجودم بيرون نرفته رو درمان كنم ؟
ايا من بيمار رواني هستم؟
ايا رفتن به روانپزك كار درستي هست؟
ايا من واقعا بايد بي خيال اين دختره بشم ؟

---

دوست من کسی نمیگه ازدواج بده ولی به نظر من باید درست و صاف جلو رفت

شما بد بختانه از اول بد شروع کردی
من فکر می کنم چند وقت کلا به قول دوستان بی خیال شو دیگه اصلا خودت رو به زن به اون راه و انگار منصرف شدی
بعد از چند ماه (نه چند روز منظورم حداقل یک سال) دوباره این دفعه خیلی با احتیاط و درست و مثل یک مرد برو جلو
یادت باشه گفتم درست و دوباره نری تو کوچه خیابون جلوش رو بگیری ...
فعلا باید چند وقتی جلوش افتابی نشی که شاید فراموشت کنه

من الان كه فكرشو ميكنم فهميدم كه اصلا راه درستي رو انتخاب نكردم واقعا ولي من 1 سال كه هيچ 1 ماه هم نميتونم صبر كنم چون چند وقت ديگه امتحانات است و بعد از تمومي امتحانات طرف ميره پي كارش و انتقالي گرفته بره اينجا موندني نيست وگرنه كاري به هر حال يه كاريش ميكردم

وقتی که بره یواش یواش فراموشش می کنی.

ولي من به رئيس دانشگاه گفتم كه يه كاري بكنه نگهش داره ببينم اينكارو ميكنه يا نه حريف ميشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mojtaba1

......
.اخه من جوري هستم كه تشنه محبت كردن هستم دوست دارم كسي كه دوسش دارم و يا بتونم دوسش داشته باشم رو به دست بيارم و اينقدر بهش محبت كنم كه خودش خسته بشه ......

من زيادي احساس دارم و دلسوزم و از اين روحياتم عذاب ميكشم ترجيح ميدم بي احساس باشم قصد كردم برم روانپزك بلكه شايد بتونه بهم كمك كنه ...

حتي پدر و مادرم هم نميدونند من همچين شخصيتي با همچين روحياتي هستم . عذاب سختي هست كه من دچارشم

---

با سلام
دوست عزيز به تالار همدردي خوش آمديد.
اميدوارم بتوانيد با دلسوزي و بينشي كه به مشكل خود داريد آن را با همت و تلاش خود حل كنيد.

اساسا مشكل شما در حال حاضر عشقت به اين دختر يا حتي ازدواج نيست.
مشكل اصلي شما همين است كه من در اين پست نقل قول گرفتم.
يعني احساسات و هيجانات كنترل نشده.
در واقع شما ابتدا بايد روي هوش هيجاني خود كار كنيد. بعد روشهاي كنترل احساسات را تمرين كنيد.
شايد باورش براي شما بسيار بسيار سخت هست. اما بگذاريد من از تجربه و تخصص مشاوره اي خودم برايتان بگويم.

«تعداد خانمهايي كه خواهان آزاد شدن از دست يك مردي با احساس كنترل نشده هست و خسته شده اند، بيشتر از تعداد خانمهايي هست كه به خاطر اعتياد همسر درخواست طلاق مي دهند!!!»


لذا من علاوه بر اينكه توصيه مي كنم فعلا بي خيال اين دختر شو، حتي مي گويم حتي فعلا قصد ازدواج را هم از ذهنت دور كن. چون پارامترهاي مهم ازدواج را نداري كه مهمترين آن تعديل در احساسات هست.
لطفا مطالب ذيل را مطالعه كن:

اگر چنين هستيد،‌صبر كنيد ازدواج نكنيد.

هوش هيجاني
همچنين جستجو كنيد عبارت «كنترل احساس»

---

تاکید می شود این راهنمایی دقیق را مورد توجه قرار دهی

سعي ميكنم كه بي خيالش بشم ممنون از دوستان به خاطر راهنماييهاشون تو اين چند روز