+لطفا كمكم كنيد.در عذابم

سلام
من دختري 22 ساله هستم كه چند سال پيش در دانشگاه با پسري آشنا شدم و چون اين اولين تجربه من بود با تمام وجود عاشق و دلباخته او شدم.ولي او به اندازه اي كه من دوستش داشتم مرا دوست نداشت.از لحاظ احساس خيلي ضعيف بود و حتي به خانواده خود هم وابسته نبود.چند بار از هم جدا شديم چون من گفتم فقط اگر قصد ازدواج داري با تو خواهم ماند و او كه نمي توانست قبول كند مرا رها مي كرد.تا اينكه ا بار بعد از چند ماه آمد و گفت كه وقتي شرايط لازم را پيدا كرد به خواستگاري خواهد آمد و من هم كه مي دانستم اگه الان با پدرم صحبت كند قبول نخواهد كرد راضي شدم.و به دوستي با او ادامه دادم.از بودن با او احساس خوشبختي مي كردم و تمام خواستگارهايم را كه شرايط بهتري از او داشتن به خاطر علاقه شديد رد كردم و با كشيدن رنج دوري از معشوقه ام و به اين اميد كه در آينده در كنار او خواهم بود روزگار مي گذراندم.ولي بدترين حادثه ي زندگي من اتفاق افتاد و متوجه شدم كه او به جز من با دخترهاي ديگري هم رابطه داشته.البته من فقط 1نفر را متوجه شدم و بعد خودش گفت كه 1نفر ديگر هم به جز او بوده.حالا مي گويد پشيمانم و هر شرطي بگذاري قبول مي كنم .البته او در روزهاي اول آشنايي به من گفت كه قبلا معتاد بوده و ترك كرده كه واقا ترك كرده بود و ديگر تكرار نكرد .حالا بر سر دو راهي بزرگي مانده ام نه قادر به ترك كردنش هستم و نه تحمل خيانت را دارم. بنا به دلايلي كم تر از 1ماه براي تصميم گيري فرصت دارم.تو رو خدا مرا راهنمايي كنيد.در عذابم.در اوج جواني پير شده ام

سلام
سن اونو میگی؟
خانوادهاش در چه حد هستند؟
یادت باشه 90% کسانی که ترک کردند دوباره برمیگردند
به نظر من حتما" با یه مشاور صحبت کن عزیزم

سلام ورودت و به تالار تبريك مي گم خوش امدي
من هم نظر دوستمون و دارم كسايي كه ترك مي كنند ممكنه باز هم برگردند البته گفتم ممكنه چون بستگي به اراده و همت داره
هر فردي قبل از ازدواج ممكنه خيلي اشتباهات بكنه و كرده باشه ايشون كه با شما ازدواج نكردند كه به شما متعهد باشند ولي بحث سر اينه كه ايا اگر متعهد بشن مي تونن بزارن كنار يا نه باز هم مي خوان به اين رفيق بازيهاشون ادامه بدن

سلام

"ولي او به اندازه اي كه من دوستش داشتم مرا دوست نداشت"
"از لحاظ احساس خيلي ضعيف بود و حتي به خانواده خود هم وابسته نبود"
"چند بار از هم جدا شديم"
"او كه نمي توانست قبول كند مرا رها مي كرد"
"او به جز من با دخترهاي ديگري هم رابطه داشته"
"قبلا معتاد بوده و ترك كرده "
:
دختر خوب اینها همه جنبه منفی گفته های توست ، همین اشکالات است که تورا عذاب میدهد . لطفاً اگر راست میگوید بگذارید به خواستگاری شما بیاید و هر چه پدر و مادر و عقل شما نظر دادند بپذیر.

سلام
"به نظر من ولش كن. اصلا محلش نزار.فراموشش كن چون واقعا فرد ايده آل كه چه عرض كنم . نرمال هم نيست .شايد ترك كردنش سخت باشه ولي امكانپذيره.ممكنه اولش احساسي مثل دلشوره دستپاچگي سراغت بيادولي بدون طبيعيه سعي كن ذهنتو به مسير ديگه منحرف كني و ديگه اينكه اينقدر خودتو مشغول كني كه شب ميايي خونه خسته بخوابي فرصت فكر كردن نداشته باشي با درس كتاب ورزش نماز قزان دعا گلكاري زبان گزينه هايي كه ميتونه كمكت كنه بعد كه يه هنر ياد گرفتي يا پيشرفتي كردي مي بيني كه هم اونو فراموش كردي هم موفقيتي نصيبت شده. من خودم امتحان كردم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط rez1

..... لحاظ احساس خيلي ضعيف بود.....

..... چند بار از هم جدا شديم چون من گفتم فقط اگر قصد ازدواج داري با تو خواهم ماند و او كه نمي توانست قبول كند مرا رها مي كرد......

..... تمام خواستگارهايم را كه شرايط بهتري از او داشتن به خاطر علاقه شديد رد كردم .....

..... ولي بدترين حادثه ي زندگي من اتفاق افتاد و متوجه شدم كه او به جز من با دخترهاي ديگري هم رابطه داشته......

.....البته او در روزهاي اول آشنايي به من گفت كه قبلا معتاد بوده و ترك كرده ......


..... نه قادر به ترك كردنش هستم ......

........... در اوج جواني پير شده ام..........

---

سلام rez1
به تالار همدردی خوش آمدید
خوب می فهمم که چقدر در فشار هستی...
و احساسات ناخوشایندی که خود را نیز در به وجود آمدنش مقصر می دانی؟!


دوست عزیز
بسیاری از اعضاء دیگر چنین وضعیتی را توصیف کردند، و بنده و سایر دوستان نیز با آنها همراهی و همدردی کردیم و نقطه نظراتمون را گفته ایم.
اما بنا به اهمیت باز هم تکرار می کنم.

مطالب بالا را بنده از سئوال شما استخراج کردم...
تمام این مطالب نشان می دهد که اکنون شما شرایط ازدواج را ندارید...
فقط سن و تحصیل و .... نیست که در ازدواج مهم است.
بینش ، آگاهی، مهارتهای ارتباطی، کنترل احساسی، هوش هیجانی، مسئولیت پذیری و خود کنترلی، انعطاف پذیری، شناخت غیر هیجانی و......، همه و همه از عناصر لازم جهت ازدواج است.
شما قبل از اینکه روی آن آقا متمرکز شوید ، باید روی خودتون متمرکز شوید.
بی شک بدون برطرف کردن این نقاط ضعفهای عمده خود، اگر دست به انتخاب بزنید( یا این آقا یا فرد دیگری ریسک بالایی است)، و اگر هم ازدواج کنید به خاطر اینکه قبل از ازدواج و بعد از ازدواج در امتداد هم است، شما باید مشکلات زیادتری را تحمل کنید.
در اینجا من صرفنظر می کنم از این آقا که او هم با توجه به خلاصه ای که گفته ای فاقد معیارهای مناسب برای ازدواج با شماست که سابقه اعتیاد، بی انگیزگی، عدم مسئولیت پذیری، عدم انعطاف و تعامل سازنده با خانواده، عدم کنترل احساس، عدم صداقت و .... بعضی از نقاط ضعفی هست که باید در او به دقت بررسی شود.

خلاصه:
بدون اینکه نگران شوی
بدون اینکه اجباری احساس کنی...
بدون اینکه عجله کنی...
با ارامش....
چند نفس عمیق بکش....

اول باید از «کسب آگاهی» و به دست آوردن بینش شروع کنی....

اگر یکماه وقت داری....

حداقل 20 روز را به کسب آگاهی اختصاص بده، جهت این کار در این تالار می توانی موارد زیر را به دقت مطالعه و روی آنها تعمق کنی، و در مورد خودت بررسی کنی:

- مقالات بخش مشاوره ازدواج سایت همدردی

- مقالات بخش ازدواج تالار همدردی را مطالعه کن

- سئوالات مختلف دوستانی که در انجمن ازدواج قرار داده اند، را ملاحظه کن و مواردی که به تو مشابه هستند را با دقت مطالعه کن.

همچنین توصیه می کنم، در همین مدت به یک مشاور خانواده مراجعه کن، و آگاهی های خود را در مورد ازدواج تکمیل کن.
( فراموش نکن علاقه عنصر مهمی در ازدواج است، اما کم اهمیت دیدن سایر معیارهای ازدواج، پشیمانی بزرگی را برای زوجین به ارمغان خواهد آورد)

در مدت باقیمانده تا آن یکماه:
تمام آگاهی هایی را که از مطالعه، بررسی، تفکر و مراجعه به متخصص به دست اورده ای در مورد خودت و او یکبار دیگر تطابق بده . ( اگر بتوانی به کمک مشاور این کار را بکنی عالی می شود).

حالا بعد از یکماه ، احساس آگاهی منجر می شود که با چشمان باز و همه جانبه تصمیم بگیری و نه فقط به یک جنبه توجه کنی( جنبه عاطفی).

عزیزم :
من نمی دونم دلت رو به چه چیز این پسر خوش کردی من همیشه دوست دارم اگه عاشق کسی باشم اون شخص هم همین احساس رو نسبت به من داشته باشه عشق یکطرفه دوامی نداره عزیزم ازدواج چیزی نیست که بشه به همین سادگی در موردش تصمیم بگیرید همه دوست دارند وقتی ازدواج کنند از نظر همه نظر به آرامش برسن ولی اینجور که شما نوشتید این آقا حتی تصمیم به ازدواج ندارد ، کسی نیست که بشه بهش تکیه کرد و با داشتن شما بازهم با دختران دیگه برنامه داره این شخص به نظر من مسئولیت پذیر نیست عزیزم تو الان 22 سال داری و کیس های بهتری سراغت می یاد از نظر من یکمی عاقلانه تر فکر کن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط elina

سلام
سن اونو میگی؟
خانوادهاش در چه حد هستند؟
یادت باشه 90% کسانی که ترک کردند دوباره برمیگردند
به نظر من حتما" با یه مشاور صحبت کن عزیزم

---

23 سال داره
خانوادش خيلي خوبن و همه در جريان رابطه ما هستند باباش پست مهمي در آموزش پرورش داره ولي خودش زياد با خانوادش اخت نيست ولي از لحاظ مالي از ما پايين ترند
الان 4 ساله كه ترك كرده

عزیزم از کجامطمئنی که ترک کرده؟
الآن واسه تصمیم گیری خیلی زیاده چندوقت که باهاش زندگی کنی تازه متوجه نکات منفی اون میشی
عجولانه تصمیم نگیر
موفق باشی

به نظرم سنش براي ازدواج پايينه اونم با اين شرايطي كه مي گي زياد مطلوب نيست
اگه چهار ساله ترك كرده مي شه 19 يعني 19 سالگي ترك كرده پس از كي مي كشيده لابد نوجواني ؟

هرچه زودتر رابطه ات را با او پایان بده و بدان با چند هفته اشک ریختن و اندکی پشیمانی و سپس روان درمانی و آمدن به این تالار ارجمند،همه چیز حل است.
الان نه شما در سن ازدواجید و نه هنوز مهارتهای لازم و بینش کافی درباره ازدواج و مسئولیتهای یک زندگی مشترک را دارید.این حرفها که پس از مدتی دوستی با یک پسرِ قبلاً معتاد و بیکار،بخواهید *ازدواج* کنید،رک بگویم بچه گانه است.شما نتوانستید احساسات خود را کنترل کنید و از نظر عاطفی نیز وابسته شده اید،چنانکه پس فهمیدن جریان خیانت او و اینکه شما تنها *وسیله* هستید،هنوز هم مردد هستید.می دانید یعنی چه:
یعنی آشکارا به او می گویید بیا و از *بدن* من استفاده کن و شخصیت و آبرو و احساسم را لگدمال کن.هرچه زودتر جریان را تمام کنید.

گردآفرید بی انصافی نکن شاید کمی صبرو یکمی هم فرصت برای شنیدن بعضی حرفا بد نباشه بذار پشت میز محاکمه فای خودش محاکمه بشه نه پشت میز محاکمه تو:160:

سلام
من هم نظرات دوستان رو خوندم . ما حرفهاي شما رو شنيديم و اين رو هم مي دونيم يه طرفه نبايد قضاوت كنيم اما با توجه به مواردي كه ذكر كرديد باز هم مشكل هميشگي يعني وابسته شدن ، وابسته شدن قبل از اينكه تعهدي براي دو طرف ايجاد بشه اكثر مواقع ويرانگر روابط بوده ، و بيشترين وابستگيها هم از طرف دختران معمولا به وجود مياد .
از خصوصيات روابط با جنس مخالف هم اكثر مواقع عشق يا احساس و وابستگي شديد يكي از طرفين است معمولا هر گاه روابط بر پايه احساس باشه همين مشكل پيش مياد.
در ابتدا پسر با زيركي قلب دختري رو تسخير ميكنه و زماني كه از نقطه ضعف دختر كه همون روح پاك و لطيف معصوم اونه استفاده كرد و اونو وابسته خودش كرد اونوقت ديگه هر جوري ميل داشته باشه رفتار مي كنه .......... مثالي مي زنم از همين اعتياد .... دوستان دشمن نما وقتي مي خوان كسي رو از راه به در كنند ( مثلا اونو معتاد كنند) ابتدا مي يان اونو به مهموني و تفريح و گردش و خوشگذروني دعوت مي كنند و اين مواد افيوني رو به راحتي در اختيارش قرار مي دن تا ابتدا لذتش رو احساس كنه ولي بعد مدتي كه اين مواد در جسم و روح اون رخنه كردن و راه گريزي از اونا وجود نداشت اونوقت مي بنيد كه هيچ كس حاضر نيست به اون لطف كنه و با قيمت گزافي اونچيزي رو كه در ابتدا با تعارف و رايگان در اختيارش قرار مي دادن اونو با قيمتي دوچندان بهش مي فروشن تا زماني كه اونو كاملا به زمين بزنن.
تعجب نكنيد اين مثال بي ربط نيست ، افرادي كه مي خوان با روح و جسم ديگران بازي كنند همين كار رو انجام مي دن يعني ابتدا با مهرباني و لطف و ارادت و صمميمت فرد رو به خودشون وابسته مي كنند و از خودشون به نوعي براي طرف بت مي سازن تا زماني كه براي طرف مقابلشون جدايي يا دوري بسيار سخت بشه اونوقت كه رفتار واقعي خودشون رو كم كم نشون مي دن ( اين يعني بازي با احساسات ) و اونوقت دختران ما اسم اينو عشق مي زارن .

به هر حال روي سخن من فقط با شما نيست بلكه با تمام كساني كه به نوعي با اونا بازي شده ، و اما مهمترين پرسشي كه در اينجا بايد بهش اشاره كنيم به غير از تمامي مواردي كه خودتون نوشتيد اينه كه چرا به راستي چرا كسي رابطه اش با خانواده خودش خوب نيست به طوري كه خودتون بيان كرديد خانواده ايشان هيچ مشكلي ندارن و خانواده محترمي هستند پس مشخصه كه خود اين آقا بايد مشكل داشته باشه . شما با كمي انديشه و تحقيق مي تونيد ريشه هاي اين اختلاف رو پيدا كنيد . هر چند بهتون اين توصيه رو نمي كنم و من هم توصيه مي كنم شما راه زندگي خودتون رو پيش بگيريد و به زندگي عادي خودتون ادامه بديد سعي كنيد از فرصتهاي به دست آمده به خوبي استفاده كنيد ، گاهي وقتها خودمون با ندانم كاري فرصتهاي زندگي خودمون رو خراب مي كنيم و به خودمون هم افتخار مي كنيم كه به خاطر عشقمون اون فرصتها رو ازشون گذشت كرديم . آيا اصلا اين عشق است ؟ آيا اين چيزي جز احساس است ؟ آيا ما نبايد از عقل و خرد خود استفاده كنيم ؟ آيا همه چي رو چه بد چه خوب خودمون بايد تجربه كنيم يا از تجربيات ديگران هم استفاده كنيم ؟ آيا .... آيا و صدها پرسش ديگر كه از پس رابطه هاي كه بر پايه احساس است بوجود مياد .

سلامrez1
دوست عزیز شرایط خیلی مهمی در زندگی شما پیش اومده تنها کسی هم که میتونه به شما کمک کنه خود شما هستید چون هم با اوت برخورد داشتید هم رفتار اون رو دیدید
اعتیادم یه چیزی که ترکش شاید راحت باشه ولی از اون سخت تر این هست که دیگه طرف مواد نره
خودتون باید خوب فکر کنید

اول سلام:72:

دوم كلام:
1- عدم داشتن صداقت (به من اولش نگفته بود دوست دختر داره)
2- عدم علاقه (از نظر احساسي ضعيفه)
3- عدم مسوليت پذيري (قبلا اعتياد داشته)
4- عدم خانواده دوستي (با خانوادش ميونش خوب نيست)
5- عدم اعتماد (همزمان به جز من با چند نفر دوست بوده)
6- استفاده از شما به عنوان وسيله اي براي رسيدن به خواسته هاي خود (ميخاد اعتيادشو ترك كنه)

نظر بنده حقير:
1- شما تنها وسيله اي خواهيد بود براي ترك اعتياد ايشون و اون آقا بعد از رسيدن به هدفش (يعني ترك اعتياد و يا خداي نكرده استفاده از شما براي رفع نياز ج...ي) يا همون مقصود و يا مطلوب چه خواهد كرد؟!
"كي بود؟! كي بود؟! من نبودم!"
2- شما به دليل تجربه اولتون در رابطه با جنس مخالف وابسته اون آقا هستين نه دلبستشون

حرف آخر:
اعتياد مرخصي داره ولي ترخيص نداره

:72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عارف

سلامrez1
دوست عزیز شرایط خیلی مهمی در زندگی شما پیش اومده تنها کسی هم که میتونه به شما کمک کنه خود شما هستید چون هم با اوت برخورد داشتید هم رفتار اون رو دیدید
اعتیادم یه چیزی که ترکش شاید راحت باشه ولی از اون سخت تر این هست که دیگه طرف مواد نره
خودتون باید خوب فکر کنید

---

مشكل من اعتيادش نيست چون قبلا هم تفريحي بوده و الان هم مطمئنم ترك كرده مشكل بزرگ من خيانته

خانم rez1

بهتره نظر دوستان رو با دقت بخونيد

دوست من توصيه ميكنم اول خودتو و خواسته ها تو و ملاكها تو بشناس و بعد دنبال تصميم گيري قاطع باش.
چطور ادم وقتي هنوز خودشو نشناخته ميتونه يكي ديگه رو بشناسه و در موردش تصميم بيگيره

سربلند و پيروز باشي

ولش کن بره گمشه.

دختر خانم در یک کلمه ازش جدا شو

سلام
من هم مثل تو عاشق دوستم بودم ما 8 سال با هکم دوست بودیم من اون و بیشتر دوست داشتم ما سکس هم داشتیم تا اون حدی که پرده من و برداشت خیلی من اون و دوست داشتم ولی اون من و به خاطر ازدواج دوست نداشت به خاطر دوستی و لذت دوستم داشت . چند دفعه با دختر و زنهای زیادی اون و غافلگیرش کردم . با اینکه پرئه من و برداشت رفت و با یک نفر دیگه ازدواج کرد . این ادمها مثل یک حیوانند که می خواهن هر لحظه لذت ببرند فقط ارزا شوند چیز دیگه ای نمی خوان