رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام یه همه هم-تالاری های خوبم
به کمکتون نیاز دارم
من حدود یک ماه دیگه قراره از تزم دفاع کنم و روزهای باقی مونده واسه من حکم طلا داره. می ترسم که وقت کم بیارم و کارام تموم نشه و ... تا دلتون هم بخواد استرس دارم. استرس اینکه هنوز نوشتن پایان نامه رو شروع نکردم! استرس اینکه کارم اصلا قابل دفاع هست یا نه؟! ... و حتی استرسای معمولی هم این موقع ها میاد سراغم .... استرس اینکه دکتری-م چی میشه؟! استرس اینکه با بیکاری بعدش چه کنم! و ...
از اون طرف هم یه همراه بی همتا دارم که دلم می خواد همون جوری که تا حالا کوچکترین رنجشی بینمون نبوده، این مدت پر گرفتاری هم کاری نکنم که دلخور بشه ...
همسر گلم، خیلی سعی می کنه منو درک کنه ... خیلی تلاش می کنه تو کارام کمکم کنه ... خیلی سعی می کنه وقتی آشفته ام، دل آرومم کنه ... ولی الان موقعیت من جوریه که رفتار های از سر مهر و محبتش، برام نه تنها آرامش بخش نیست بلکه استرس زا هم هست .... و من نمی دونم این ها رو چه جوری بهش بگم ...
- وقتی داره باهام خداحافظی می کنه و منو بغل کرده و نیم ساعت می بوسه!، نمی تونم بهش بگم کمتر بوسم کن، می خوام به کارام برسم ...
- وقتی هر شب با همیم و صبح تا حدود 11 از خواب پاشدن و صبونه خوردنمون طول میکشه، نمی تونم بهش بگم کمتر باش! ...
...
و صد البته که من هم این رفتار های بی نهایت عاشقانه رو خیلی هم دوست دارم و اگه نباشه، حس می کنم به هم ریخته همه چی!، ولی الان ... مجبورم در برابر قلبم بایستم .... در برابر این شعله مدام -خواستنش که تو دلم زبونه می کشه ...
این حرفا رو چه جوری بهش بزنم که "نه" نشنوه ؟.... چه جوری بگم کمتر پیشم باش، که فکر نکنه از اولویت زندگیم کنار گذاشتمش؟ ... که احساس نکنه چیزی از دوست داشتن و خواستنش توی قلبم کم شده؟ ...
منتظر کمکتون هستم :72:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام
واقعا خوشحال می شم وقتی می بینم یه خانم اینقدر خوب می تونه احترام شوهرشو نگه داره و برای اینکه شوهرش ناراحت نشه اینقدر مراقب حرفاش هست.
:104::104::104::104::104:
بهتره بدون اینکه بخواید این منظورو برسونید که تو مقصری از نگرانیهاتون بگید.
مثلاً بهش بگید:
کاش می تونستم صبح ها زودتر بیدار بشم که به کارام برسم.
به نظرت چه کار می تونم کنم که صبح ها زودتر بیدار شم؟
خیلی وقتم کمه، می ترسم نرسم کارامو تموم کنم.
کاش روزا 26 ساعت بود که وقت بیشتری برای کارام داشتم.
در ضمن خیلی هم نگران نباشید هیچ مشکلی پیش نمیاد. کسی بدون دفاع نمی مونه. خود استادها به موقعش همکاری می کنن.
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
[quote]
- وقتی داره باهام خداحافظی می کنه و منو بغل کرده و نیم ساعت می بوسه!، نمی تونم بهش بگم کمتر بوسم کن، می خوام به کارام برسم ...
- وقتی هر شب با همیم و صبح تا حدود 11 از خواب پاشدن و صبونه خوردنمون طول میکشه، نمی تونم بهش بگم کمتر باش! ......سلام
خب بهش نگو كمتر باش!
خداييش زندگي تنظيمه تنظيمه ، دست بهش نزن كه تصوير خراب ميشه.
باباجون ما مشاورا چقدر از دست شما بكشيم،آخه!!!
وقتي زندگي خرابه ، هي بايد انرژي بزاريم ، همچنين همش بايد خودتون سختي به خودتون بدهيد تا شايد يه كمي تنظيم بشه.
حالا هم كه تنظيم شده مي خواهي خرابش كني كه چي؟!:305:
شما زندگيتو بكن، حالشو ببر....
وقتي كنارشی، چيزي هم پيش اومد به درس و پايان نامه ات هر چقدر شد برس.
اگر نمرت الف نشد، عيبي نداره! ب مي شود.
اگر امسال نشد ، سال ديگه ميشه.
اتفاقا استرست هم درمون ميشه.
هيچ وقت هيچ بازاري يك معامله ميلياردي را به خاطر يك 50 توماني خرابش نمي كنه، شما هم نكن. خواهش
نقل قول:
الان ... مجبورم در برابر قلبم بایستم .... در برابر این شعله مدام -خواستنش که تو دلم زبونه می کشه ...
اينجا هم نعل وارونه داري ميزني.:302:
ما كلي به افراد مي گوييم يه جاهایی احساسات رو كنترل كنید . با منطق جلوشو بگيرید.
حالا اينجا هم كه بايد بر عكس باشه و قلب بتازه و احساسات پيش بره، شما مي خواهي جلوشو بگيري كه چي؟!:43::43:
رها كن، اين صغرا كبرا ها رو كه در ذهنت چيدي....
مطمئن باش اگر راحت بگيري هيچ چيزي را از دست نمي دهي.:310::310::310:
زندگي و احساس و شوهرت را كامل داشته باش.....
توش هم درس هست، هم پايان نامه موفقيت آميز هست،و هم استرس به صفر ميرسه...
اما اگر حواست به پايان نامه بره .... قافيه رو باختي،
نگي نگفتما...
خود داني
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
آقای green نکات خوبی یادآوری کردند
من هم میگم توکارهای خونه ازش کمک بگیر و اگه تاحالا هم کمکت کرده حالا یه خورده بیشتر ازش کمک بگیر یعنی خواهش کن و بگو تا این دوره پر استرس رو میگذرونم یه خورده بیشتر هوامو داشته باش، از همه لحاظ
بگو انشاء الله بعدا جبران میکنم خوبیهاتو
همسرت هم از اونجایی که میگی خیلی دوست داره پس حتما درکت میکنه:72:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام دوست عزیز
اول خدارو روزی هزار مرتبه شکر کن که همسری داری که همه احساساتش رو نثارت می کنه واز سوالت مشخص که هرگز نمیخواهی جواب این محبتهارو با یه تصمیم اشتباه بدی کسی که انقدر با احساس هست قطعاً درک بالایی هم داره با ظرافت و توانایی خاصی که میدو نم و مطمئنم داری میتونه همه چیز رو تحت کنترل در بیاری و از استرسهات بکاهی چون همسر مهربانی داری که میتونه تو رو راهنمایی کنه و فکر میکنم تو به با ارزش ترین هدف در زندگی که داشتن همراه صمیمی و مهربان رسیدی و تز پایان نامه از زیر مجموعه های اون هدف ،جورچین زندگیت خیلی قشنگ و آروم و با نظم اونو حرکتش نده رشدش بده . برات آرزوی موفقیت در دفاعیه تزت دارم همچنین آرزوی روز به روز قشنگتر شدن زندگیت در کنا همسر خوبت.
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
ممنون از کمکتون. مخصوصا پست جناب مدیر که کلی استرسم رو کم کرد ...
به چشم... سعی می کنم نذارم کوچکترین خللی به ریتم زندگیم بزنه. شد شد، نشد ... :163:
ولی آقای مدیر، دی ماه، آخرین فرصت دفاع منه....فردا اگه من نتونستم دفاع کنم :302: میام اینجا یقه یکی رو میگیرم. نگین نگفتما ...
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
ببین اویژه جان...
واقا بهت تبریک میگم بابت همسرت گلت و بازم تبریک میگم به خودت که معلومه خانومی بسیار مدیر و مدبر هستی ...
همیشه خودم ارزوی همچین همسریو دارم. ...
پس دوستان خوب راهنماییت کردن ...ولی اویژه جان من داشتم منطقی فکر میکردم که مگه نیم ساعت چقدر میتونه تو درست تاثیر بذاره ...خداییش زیادم فرق نمیکنه ..بعد یه چیز دیگه خودت گفتی که اگه اینطوری نباشه انگار یه چیزی تو زندگیت کمه ...خب شاید چند روز اینطوری باشه ولی بعد یه خلآء ایجاد میشه که درمیابی ای بابا یه چیزی کمه و باز باید یه چیزی درست بشه و اینطوری میشه که تشویش به وجود میاد و باز از زندگیت عقب میوفتی ...
راحت با همسرت صحبت کن و از اون راهکار بخواه ...شاید چیزایی بهت بگه که حتی ما هم شاید به ذهنمون نمیرسه ...
امیدوارم قدر خودتو بدونی ...
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
نقل قول:
من داشتم منطقی فکر میکردم که مگه نیم ساعت چقدر میتونه تو درست تاثیر بذاره ...
سپاس از شما
بله، نیم ساعت به جایی بر نمی خوره ... اما وقتی توی شرایط پر استرس باشی، ساعت مغز آدم تند تر می زنه! ...
دوستان:
همسرم، همسر نازنینم، زودتر از من، این حرفا رو بهم زد!!! دقیقا حرفای پست اولم رو ...
دیشب بهم گفت "من خیلی وقتت رو دارم میگیرم ... اولویت تو فعلا پایان نامه ست"
منم گفتم " نخیر، در هر شرایطی مهمترین کار و کسم دلبندمه "
که اونم اینطوری جواب داد که " همون دلبندت، الان میگه به فکر پایان نامه ات باش" ...
سوال تاپیک رو عوض می کنم! دیوانه ام کرده این همه خوبیش ... چیکار کنم؟!
:310::43::310::43:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
سوال تاپیک رو عوض می کنم! دیوانه ام کرده این همه خوبیش ... چیکار کنم؟!
:310::43::310::43:
دیوانه شو ، دیوانه شو :311:
فکر نکنی شوخی کردما جدی گفتم .:324:
و جواب دیگرم اینکه مقابله به مثل کن.:310:
و جواب نهاییم بخاطر این هدیه الهی از شکرگزاری غافل نشو . اینجوری استرست هم کم میشه.:43:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
ولی آقای مدیر، دی ماه، آخرین فرصت دفاع منه....فردا اگه من نتونستم دفاع کنم :302: میام اینجا یقه یکی رو میگیرم. نگین نگفتما ...
من اين جمله را كه در بعضي ماشين هاي مسافربر ديده ام را خيلي مي پسندم:
ما مسئول جان شمائيم نه مسئول كار شما
:310:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
واقعا خوشحالم....
من که دارم بال درمیارم ...امیدوارم اتیشتون همیشه فروزان باشه ...ما رو هم در بر بگیره...
چقدر زندگی قشنگه و یادگرفتنیست .....
وااااااااای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی خدا جووووووون ن ن ن ن ن ن
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام:
آویژه جان چون شما و عشق مابین شما و همسرتان برای من بسیار مقدس است درست مثل علاقه غزاله و دلبندش که در ابتدای ورودم منو مسحور خودش کرد ..می خوام بهت حرفی بزنم...
راستش از دستت وقتی این پستو خوندم خیلی عصبانی شدم..جدی می گم..تو با این حرفت منو بردی به روزهای دوری از کسی که دوستش داشتم و حالا همه کسمه..
آویژه جان هیچ وقت این حرف ها رو در هیچ زمان زندگیت تکرار نکن که می ترسم از شیطان لعین که اماده جرقه زدن هست..
می خوام احساسمو از ته قلبم برات اینجا بنویسم..زمانی که با همسر الانم ( کسی که همیشه دوسش داشتم) بار اول ازم خواستگاری کرد و ما تو مرحله شناخت جدا شدیم یک ماه به دفاع از تز من مونده بود..اونم کار من که برخلاف بقیه یک کار تحقیقاتی برداشتم که بسیار سنگین بود و قرار بود مقاله اون هم چاپ بشه..تو همون بحبوحه رابطه ما تو مرحله شناخت قطع شد..آوِیژه عزیزم شب و روز کار من گریه بود...پایان نامه نصفه نیمه رو در میاوردم و زار زار جلو پدر و مادرم گریه می کردم و تنها قطره های اشکم می ریخت روی صفحات نیمه کاره پایان نامم...حتی یک خط ننوشتم..آرزوشو داشتم فقط باشه من هزاران پایان نامه می نویسم و هزاران مقاله خارجی چاپ می کنم ولی آویژه اون نبود..هرجا سر گردوندم عزیزم نبود و من اشک می ریختم..آنقدر اشک ریختم تا اشک هام خشک شد و من در سکوت فرو رفتم..یک کلمه حرف نمی زدم ...حتی یک کلمه ..به پیان نامم نگاه می کردم و ماتم می برد..چقدر آرزو داشتم رو صفحه اولش ازش تشکر کنم ولی حالا نبود..سر دفاعی که آنقدر دوست داشت بیاد نبود..من تنها بودم آویژه ...تنها..می فهمی...
بعد دو هفته فهمیدم باید بپذیرم ..هنوزم عضو تالار نبودم..پاشدم 2 هفته ای همشو نوشتم..20 هم شدم حتی مقاله هم پذیرفته شد برای چاپ ..من اولین نفری بودم تو کلاس که فارغ التحصیل شدم..موقع دفاع چشمم به در بود..آیا میاد..اون نیومد و من چشمم به در خشک شد آویژه ...می فهمی ..؟تو که عاشقی میفهمی نه؟
الان اون کنارمه..پایان نامه من تو دستشه ..فیلم دفاعمو می بینه..منو دوست داره..من براش همه این حس هامو گفتم و اون منو بوسید..گفت برای دفاعم اومده روش نشده بیاد تو چون خجالت می کشیده..
آویژه می دونی چقدر خوشبختی که الان همسرت کنارته و بغلت می کنه..کاش منم اون روزا عزیزم کنارم بود ولی الان خوشحالم اون کنارمه..خیلی خوشحالم..
آویژه جان...خوشحال باش اون یک از بزرگترین امیدهای ادامه راه توست پس کنارت محکم نگهش دار..کاش من اون روزها مثل الان داشتمش...خدایا بازم شکرت که ختم به خیر شد..
ازت می خوام دیگه تکرار نکنی....به چشمهاش نگاه کن..اون همه پایان نامه توست..همه اون...:72:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
واقا سارا بانو با این صحبتت اشک تو چشمای من جم شده و نمیدونم چی بگم ...
واقا افتخار میکنم در اینجا با افرادی اشنا شدم که عاشقانه همسرانشونو دوست دارند .. و یکدیگر عشق پر برکت را هدیه میدهند ....
چه شگفت انگیزست ..
دعا میکنم پایه های زندگی همتون همیشه استوار باشه ....
موفق باشید ...
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
خدارو شکر خدارو شکر که آدمای هستن که راضین :310::227:
خیلی خوشحالم توروروخدا این لحظاتو خراب نکنین نمیدونین لحظات جدایی چقدر سخته لحظات بی اعتمادی لحظات تنهایی....
واسه منم دعا کنید خیلی نیازدارم به دعا همه همه:323::323:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
ممنون دوستان مهربانم :72:
تقریبا همه چیز روبراهه ...
در اولین فرصت بر می گردم و اتفاقات این چند روز رو می نویسم ...
سارا جان:
پستت برام خیلی امید بخشه ... هنوز هم هر وقت احساس می کنم کم آوردم، یه سر می زنم و می خونمش ...
نمی دونی چه لطف بزرگی کردی ....
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام دوست خوبم
از اینکه انقدر خوشحال و راضی هستی خیلی خوشحالم و براتون یک زندگی پراز نشاط و سلامتی وزیبا و رنگین رو آرزومندم و این شعرم رو که خیلی دوسش دارم با عشق تقدیم به عشقتون میکنم امیدوارم خوشت بیاد و حس شعر رو از من قبول کنی اگه کار ضعیفی هستش.و بدون که گاهی باید عشق را با ابراز های مختلف بروز داد و به زبون آورد.
سلام ای زیبا مهر
خواستم تا پنجره ذوق بگشایم و از رز بوته باغ صداقت،
گلی را به دستان پر مهرت دهم ،
که هوای رویشش نفسم
و باغبانش دلم بوده
اما در راه ،کمی ، چند قدمی ، مانده به تو
دیدم در دستان یخ زده دخترکی ،رنجورتر از برگ خزان
گلی با صدای تمنای دخترک هم آواز شده به من مینگرد
دانستم با خبر از حال من است
بی زبان می گوید :
پیش از تو گل را ،در باغ دلش کاشته است، باغبان کوچک عشق
من ماتم از خواندن ذهنم......
مینهد گل را ناز، در دستم
دخترک مخندد
و من آرام آرام تا نگاه تو به پیش می آیم.
آری ، این گل تقدیم تو باد.
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
باسلام . من هم خوشحال شدم که مثل من هنوز هستند کسانی که قدر خوشبختی و زندگی خوب خود را می دانند و سعی می کنند که عشق و علاقه خود را نشان دهند من هم 1 سال و چند ماه است که ازدواج کردم و در این مدت سراسر عشق و محبت از همسرم گرفتم و محبت و عشق خود را نثارش کردم .البته روزهای سختی را گذراندم ولی خدارو شکر خداوند جواب همه سختی های من را به من داد و هدیه صبر و شکیبایی من همسفر زندگی ام است که برای من عزیزتر از جانم است .از خدواند بزرگ میخواهم که همه شما در زندگی قدر خوشبختی و سلامتی خود را بدانید و برای عشق و محبت به هم کوتاهی نکنید .
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
سلام sh 1356 عزیز ، امیدوارم خوشبختی همیشه در تمام لحظه های زندگی، تو و همسرت رو همراهی کنه.
:43::43::43::46::46::72::72::72:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
بالاخره من دفاع کردم ...
:227::310::307::18:
من با نمره قابل قبولی تونستم تموم کنم( و البته این جمله اشتباست: ما تونستیم تمومش کنیم ... )
این مدت پا به پای من و قدم به قدمم راه اومد .... بی خوابی کشید، حتی بعضی وقتا بیشتر از من بیدار موند ... نوشت و ویرایش کرد ... فشار کاری منو تحمل کرد ... در برابر اعصاب خوردی من بزرگواری کرد ... عیب هامو به روم نیاورد ... از گل نازک تر بهم نگفت .... با این که من بعضی وقتا به حد انفجار می رسیدم و رفتاری می کردم که نباید ولی اون ... همه جوره درکم کرد و مهربونی رو در حق من تمام کرد ....
این مدت با همه زجر ها و سختی هاش، این شیرینی بی نهایت رو داشت که من همسرم رو بهتر شناختم ...
حالا خیلی بیشتر از قبل دوستش دارم ...
و خیالم راحته که یه پشتیبان مطمئن توی همه لحظه های سختی دارم که می تونم بهش تکیه کنم و آروم بگیرم ...
خیلی خیلی خیلی خوشحالم که به توصیه جناب مدیر گوش کردم و بی خودی این رابطه رو خراب نکردم ... هر چند اون موقع این حرف برام غیر قابل قبول بود ...
اطلاعیه دفاع رو به دیوار نزدم و کسی خبر نداشت .... تنها کسی که سر دفاع من حضور داشت، همسرم بود ...
سارا جان! حق با توئه .... چشم هاش .... همه پایان نامه من بود ... همه پایان نامه من هست ...
کاش من لیاقت این همه مهر رو داشته باشم ....
[/color][/b]
از همه دوستانی که این مدت با نوشته هاشون و حتی لایک هاشون، کمکم کردن بی نهایت ممنونم
دوستان خوبم :
جناب مدیر
green
فرانک
sogandiar
Imoon
صبا
سارا
تداعی
SH1356
سپاس بی نهایت ...
:72:
RE: رفتار های عاشقانه و گرفتاری های زندگی! چیکار کنم؟
با سلام
تشكر مي كنم از آویژه گرامي كه با كسب آگاهي ، مشورت ،صبر و تلاش يك گام موثر ديگري را در زندگي به درستي برداشتند. اميدوارم با عنايت خداوند و نتايج زحمات شما و همسر محترمان هميشه بتوانيد گامهاي صحيح و رو به رشدي را در زندگي برداريد.