تا الان از يه پسر رو دست خوردي ولي من خوردم بيا بخون و عبرت خيلي نا

اين داستان دو ماه گذشته است دوستان گلم بخونيد مخصوصا دوست دارم پسرها نظر بدن
من 23 سالم و كارمند ماشين هم دارم و اما
توي شهريور بود كه يكي از همكارانم خواست كه منو با پسرش آشنا كنه و يه شب قرار گذاشت و ما با هم آشنا شديم چند جلسه رفتيم بيرون و بعد اون با خانواده اش آمد خواستگاري خونمون و دو تا خانواده با هم ؟آشنا شدنند هر چند كه قبل از خواستگاري هم دو خانواده در جريان رفت و آمد ما بودنند بعد از خواستگاري ما تقريبا هر روز با هم بوديم ديگه از شناخت گذشت كار به جايي رسيد كه به من ميگفت بي احساس و ميگفت تو بي احساسي و از من ميخواست دستش رو بگيرم من اول زير بار نرفتم اما به مرور اصرار كرد منم با يكي مشورت كردم گفت عيبي نداره خب بگير كار به جايي رسيد كه به من ميگفت تو مثل دختراي دهاتي ميموني بگذريم منم در جلسات بعدي دستش رو گرفتم و ازم ميخواست دست بندازم دور گردنش و او هم دائما دست من در دستش بود تا اينكه بهش گفتم تا قبل از محرم تكليف رو مشخص كنه اونم گفت ميام براي عقد بعد پشيمون شد و گفت نامزدي اما من زير بار نامزدي نرفتم اونا امدن خونمون و وسايل نامزدي هم آوردند اما خانواده من قبول نكرد و قرار بر اين شد كه آخر هفته عقد كنيم آما از زماني كه از خونه ما خارج شدند ديگه جواب تلفن منو نداد و صبح زنگ زد و گفت كه ما بدرد هم نميخوريم يك هفته است تمام خواب و خوراكم شده گريه نه براي اينكه اون نخواستم نه براي اينكه احساس ميكنم بازيچه شدم و...................خواستيد سوال بپرسم تا جواب بدم
راستي بچه طلاق هم بود

emitis66 عزیز
ضمن خوشامد گویی به همدردی:72:
کار بسیار خوبی کردی که بهش گفتی باید عقد کنید.:104:
اگه دوستت داشته باشه شک نکن بازم میاد.
من کسی رو میشناسم که سه باره رفته خواستگاری هر 3 بار جواب منفی گرفته بازم میخواد بره.:43:
اینو بدون اینجوری بهتره تا اینکه کار بیشتر از این پیش بره.
فقط ازش بخواه که تکلیفتو نهایی کنه یا میخواد یا نه.
با اینکار اگه موقعیت دیگه ای بدست بیاری میتونی اقدام کنی و بیخودی پای کسی نشینی.
موفق باشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ekia

emitis66 عزیز
ضمن خوشامد گویی به همدردی:72:
کار بسیار خوبی کردی که بهش گفتی باید عقد کنید.:104:
اگه دوستت داشته باشه شک نکن بازم میاد.
من کسی رو میشناسم که سه باره رفته خواستگاری هر 3 بار جواب منفی گرفته بازم میخواد بره.:43:
اینو بدون اینجوری بهتره تا اینکه کار بیشتر از این پیش بره.
فقط ازش بخواه که تکلیفتو نهایی کنه یا میخواد یا نه.
با اینکار اگه موقعیت دیگه ای بدست بیاری میتونی اقدام کنی و بیخودی پای کسی نشینی.
موفق باشی.

---

دوست عزيز فكر كنم شما آخر متن رو نخونديد چون اون جواب نه به من داد نه من به اون
صبح فردايي كه آمدند خونمون زنگ زد گفت به درد هم نميخوريم

میشه بفرمایید اون اقا چند سالشون بود؟؟؟؟؟؟
اونچه که مسلمه اینه که اون اقا ادمه مسئولیت پذیری نبودن و هنوز براشون جانیوفتاده بوده خواستگاری و نامزدی چه حکمی داره کاملا پیداست که ایشون تو عوالمی سیر میکردن که فرسنگها با عالم ازدواج و تشکیل خانواده فاصله داشته!
خوشحال باشید که ایشون چهرشون رو قبل از اونکه دیر بشه به شما نشون دادن و دستشون رو شده!
برخورد خانواده شما با ایشون و خانوادشون چی بود؟ هیچ حرفی دیگه بین شما رد وبدل نشده! ازتون عذرخواهی کردن!
خوشحالم که عفتتون رو حفظ کردید و اون رو فدای وابستگی نکردید!
خودتونو ناراحت نکنید شما دختر مقاوم و صبوری هستید سعی کنید ذهنتون رو درگیر ادمی که ارزش هارو درک نکرده نکنید و به زندگی عادیتون برگردید.
دریا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darya1389

میشه بفرمایید اون اقا چند سالشون بود؟؟؟؟؟؟
اونچه که مسلمه اینه که اون اقا ادمه مسئولیت پذیری نبودن و هنوز براشون جانیوفتاده بوده خواستگاری و نامزدی چه حکمی داره کاملا پیداست که ایشون تو عوالمی سیر میکردن که فرسنگها با عالم ازدواج و تشکیل خانواده فاصله داشته!
خوشحال باشید که ایشون چهرشون رو قبل از اونکه دیر بشه به شما نشون دادن و دستشون رو شده!
برخورد خانواده شما با ایشون و خانوادشون چی بود؟ هیچ حرفی دیگه بین شما رد وبدل نشده! ازتون عذرخواهی کردن!
خوشحالم که عفتتون رو حفظ کردید و اون رو فدای وابستگی نکردید!
خودتونو ناراحت نکنید شما دختر مقاوم و صبوری هستید سعی کنید ذهنتون رو درگیر ادمی که ارزش هارو درک نکرده نکنید و به زندگی عادیتون برگردید.
دریا

---

28 ساله بودند
اين آقا بچه طلاق بود و از من ميپرسيد چقدر جحاز مي آري
منظورتون رونفهميدم كه برخورد خانواده ها چطور بوده ؟
اين آقا به من ميگفت من بچه نميخوام و مهريه ات رو ميزنم 14 تا تو اگر منو دوست داري قبول ميكني ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگفت ما نامزد بمونيم تا من با خانواده تو آشنا بشم
حتي روزي كه زنگ زد گفت نه آخرش بهم گفت تو انتخاب من بودي و هيچ چيز كم نداشتي اما چون حرف منو قبول نكردي براي نامزدي معلومه بعدا هم حرف منو تو زندگي قبول نميكني در صورتي از نظر من نامزدي شرايطش با توي زندگي خيلي متفاوته

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emitis66

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darya1389

میشه بفرمایید اون اقا چند سالشون بود؟؟؟؟؟؟
اونچه که مسلمه اینه که اون اقا ادمه مسئولیت پذیری نبودن و هنوز براشون جانیوفتاده بوده خواستگاری و نامزدی چه حکمی داره کاملا پیداست که ایشون تو عوالمی سیر میکردن که فرسنگها با عالم ازدواج و تشکیل خانواده فاصله داشته!
خوشحال باشید که ایشون چهرشون رو قبل از اونکه دیر بشه به شما نشون دادن و دستشون رو شده!
برخورد خانواده شما با ایشون و خانوادشون چی بود؟ هیچ حرفی دیگه بین شما رد وبدل نشده! ازتون عذرخواهی کردن!
خوشحالم که عفتتون رو حفظ کردید و اون رو فدای وابستگی نکردید!
خودتونو ناراحت نکنید شما دختر مقاوم و صبوری هستید سعی کنید ذهنتون رو درگیر ادمی که ارزش هارو درک نکرده نکنید و به زندگی عادیتون برگردید.
دریا

---

28 ساله بودند
اين آقا بچه طلاق بود و از من ميپرسيد چقدر جحاز مي آري
منظورتون رونفهميدم كه برخورد خانواده ها چطور بوده ؟
اين آقا به من ميگفت من بچه نميخوام و مهريه ات رو ميزنم 14 تا تو اگر منو دوست داري قبول ميكني ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگفت ما نامزد بمونيم تا من با خانواده تو آشنا بشم
حتي روزي كه زنگ زد گفت نه آخرش بهم گفت تو انتخاب من بودي و هيچ چيز كم نداشتي اما چون حرف منو قبول نكردي براي نامزدي معلومه بعدا هم حرف منو تو زندگي قبول نميكني در صورتي از نظر من نامزدي شرايطش با توي زندگي خيلي متفاوته

---

دوست عزيز
فكر كنم بلا از سرت گذشته. اين آقا يا مقصود ديگه اي داشته كه خدارو شكر ديده شما اهلش نيستيد و پاش رو كنار كشيده يا اينكه واقعا " از لحاظ اخلاقي و فكري با هم هيچ تفاهمي نداشتيد كه باز هم خوبه كه قبل از هر مسئله اي اعلام كرده و شما هم متوجه شديد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bano

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emitis66

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darya1389

میشه بفرمایید اون اقا چند سالشون بود؟؟؟؟؟؟
اونچه که مسلمه اینه که اون اقا ادمه مسئولیت پذیری نبودن و هنوز براشون جانیوفتاده بوده خواستگاری و نامزدی چه حکمی داره کاملا پیداست که ایشون تو عوالمی سیر میکردن که فرسنگها با عالم ازدواج و تشکیل خانواده فاصله داشته!
خوشحال باشید که ایشون چهرشون رو قبل از اونکه دیر بشه به شما نشون دادن و دستشون رو شده!
برخورد خانواده شما با ایشون و خانوادشون چی بود؟ هیچ حرفی دیگه بین شما رد وبدل نشده! ازتون عذرخواهی کردن!
خوشحالم که عفتتون رو حفظ کردید و اون رو فدای وابستگی نکردید!
خودتونو ناراحت نکنید شما دختر مقاوم و صبوری هستید سعی کنید ذهنتون رو درگیر ادمی که ارزش هارو درک نکرده نکنید و به زندگی عادیتون برگردید.
دریا

---

28 ساله بودند
اين آقا بچه طلاق بود و از من ميپرسيد چقدر جحاز مي آري
منظورتون رونفهميدم كه برخورد خانواده ها چطور بوده ؟
اين آقا به من ميگفت من بچه نميخوام و مهريه ات رو ميزنم 14 تا تو اگر منو دوست داري قبول ميكني ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگفت ما نامزد بمونيم تا من با خانواده تو آشنا بشم
حتي روزي كه زنگ زد گفت نه آخرش بهم گفت تو انتخاب من بودي و هيچ چيز كم نداشتي اما چون حرف منو قبول نكردي براي نامزدي معلومه بعدا هم حرف منو تو زندگي قبول نميكني در صورتي از نظر من نامزدي شرايطش با توي زندگي خيلي متفاوته

---

دوست عزيز
فكر كنم بلا از سرت گذشته. اين آقا يا مقصود ديگه اي داشته كه خدارو شكر ديده شما اهلش نيستيد و پاش رو كنار كشيده يا اينكه واقعا " از لحاظ اخلاقي و فكري با هم هيچ تفاهمي نداشتيد كه باز هم خوبه كه قبل از هر مسئله اي اعلام كرده و شما هم متوجه شديد

---

ماداريم توي ايران زندگي ميكنيم نه اروپا اما اين آقا از من انتظار داشت مثل يه دختر اروپايي رفتار كنم ميگفت من هر كس رو بخوام بگيرم بايد يه 7-8 ماهي باهاش برم و بيام و با خانواده اش رفت و آمد كنم تا ببينم بعدش چي ميشه

سلام عزیزم

ایشون باید دلیل قانع کننده ای واسه این موضوع داشتند به نظر من حرفهای ایشون بیشتر شبیه بهانه ست تا دلیل منطقی

عزیزم در هر صورت چه در مورد این آقا یا شرایط دیگه تون پیشنهاد می کنم زود تصمیم به عقد نگیرید وبا اطلاعهای خانوادتون مدتی رو با هم برای شناخت خلق وخو هاتون بذارید مخصوصا چنین مواردی که گفتین که ایشون بچه طلاق هم بودن ...
در ضمن کار خوبی کردین که حرمت خودتون رو حفظ کردین قول این حرفها رو نخورین که این جور کارها دیگه قدیمی و.... خیلی حرفهای دیگه ...به مرور متاسفانه کار به جاهایی کشیده می شه که جبران کردنش محاله .....

البته عزيزم به اين راحتي هم نميشه قضاوت كرد گاهي اوقات نامزد بودن چند ماهه اصلا بدنيست تو كه بيست و خورده اي سال صبر كردي چند ماهه ديگه هم روش. اجازه بده خاطره اي رو برات تعريف كنم يكي از دوستان من با پسري آشنا شد كه از هر نظر عالي بود پسره به خواستگاري هم اومد خانواده ي دختر هم قبول كردند و خلاصه...
اما دوستم چون پسره غريبه بود و هيچ آشنايي قبلي باهاش نداشت پيشنهاد كرد چند ماه صيغه موقت كنن يا نامزد بمونن پسره هم قبول كرد اما پس از يك مدت دوستم فهميد كه پسره يك عيب بزرگ داره و اون اينه كه خيلي بددهنه و با هر كس دعواش ميشه تو خيابون يا هرجايي فحش ميكشه به طرف. دوست منم فوق العاده به اين قضيه حساس بود. خوب اگر اونا همون اول عقد كرده بودن هيچ راه بازگشتي نبود و ...
البته در مورد شما داشتن ارتباط جسمي پيش از عقد و يا محرم شدن به نظر من نادرسته و شايد طرف واقعا هدفش آشنايي بيشتر نبوده و مي خواسته سوء استفاده كنه.
درهرصورت اصلا ناراحت نباش عزيزم از اين موارد كه ممكنه پسر نپسنده يا خانوادش واسه همه پيش مياد واسه چي نگراني؟

چرا ناراحتي، كلي شانس آوردي. بهتره اسم تاپيكت را عوض كني و بنويسي: تا حالا از دست يه پسر ناتو فرار كردين؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emitis66

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ekia

emitis66 عزیز
ضمن خوشامد گویی به همدردی:72:
کار بسیار خوبی کردی که بهش گفتی باید عقد کنید.:104:
اگه دوستت داشته باشه شک نکن بازم میاد.
من کسی رو میشناسم که سه باره رفته خواستگاری هر 3 بار جواب منفی گرفته بازم میخواد بره.:43:
اینو بدون اینجوری بهتره تا اینکه کار بیشتر از این پیش بره.
فقط ازش بخواه که تکلیفتو نهایی کنه یا میخواد یا نه.
با اینکار اگه موقعیت دیگه ای بدست بیاری میتونی اقدام کنی و بیخودی پای کسی نشینی.
موفق باشی.

---

دوست عزيز فكر كنم شما آخر متن رو نخونديد چون اون جواب نه به من داد نه من به اون
صبح فردايي كه آمدند خونمون زنگ زد گفت به درد هم نميخوريم

---

دقیقا خوندم اول شما با نامزدی مخالفت کردی که دیگه جواب تلفنت رو نداد دیگه خودت نوشتی:

نقل قول:

---

من زير بار نامزدي نرفتم اونا امدن خونمون و وسايل نامزدي هم آوردند اما خانواده من قبول نكرد و قرار بر اين شد كه آخر هفته عقد كنيم آما از زماني كه از خونه ما خارج شدند ديگه جواب تلفن منو نداد و صبح زنگ زد و گفت كه ما بدرد هم نميخوريم يك هفته است تمام خواب و خوراكم شده گريه نه براي اينكه اون نخواستم نه براي اينكه احساس ميكنم بازيچه شدم و...................خواستيد سوال بپرسم تا جواب بدم

---

اون قرار عقدی هم که گذاشتین خواست اون نبوده دیگه .

گلم با توجه به حرفايي که زدي اين آقا پسر 100٪ مشکل روحي داشته ( اينو از روي تجربه ميگم:305:) و مطمئن باش که خدا خيلي دوستت داشته که به دلش انداخته بي سر و صدا دست از سر تو برداره و قبل از اينکه اتفاقي بيوفته پاشو از زندگيه تو بيرون بکشه وگرنه شک نکن که چند سال ديگه خودت با التماس ميخواستي که از زندگيت بره بيرون و اونموقع لطمه ي 1000 برابر بيشتري مي ديدي:302:....اين که گذشت و به خير هم گذشت....:323:
ولي از موارد بعدي به هيچ عنوان تا 100٪ از طرف مقابلت مطمئن نشدي حاضر به عقد نشو هرگز:163:....:163: حتماً در حضور خانوادت و با اطلاع اونها حداقل 6 ماه( بدون اينکه هيچ کدوم از فاميل بويي ببرن و جشني گرفته بشه) با خودش و خانوادش ارتباط داشته باش مخصوصاً خودش تنها بريد بيرون بدون حضور هيچ کس( ولي در حضور مردم کوچه و خيابون) منظورم اينه که جاي خلوت و بسته نريد...ولي اگه شده هر روز يا يه روز در ميون يا وقت و بي وقت با هم بريد و بيايد بعد از 6 ماه اگه ديدي واقعاً به دلت نشسته و ايرادي نميتوني ازش بگيري به خدا توکل کن و عقد کن...و تازه اونموقع به همه اعلام کنيد.:43:
الانم اصلاً غصه نخور گلم من هزار تا از اين موارد رو پشت سر گذاشتم شکست خوردم سر خورده شدم ولي بعداً ديدم که عجب خطري از بيخ گوشم رد شده:316:و هزاران بار خدا رو شکر کردم و الان خدا رو شکر با همسر آيندم 2 ساله که آشنا شدم و واقعاً ميبينم که از تمومه خواستگاراي قبليم بيشتر با روحيه ي من سازگاره و کاملاً همديگه رو درک ميکنيم و ...:72:و توو دلم ميگم خدايا ممنونتم که نذاشتي با افراد نا مناسبه قبلي ازدواج کنم و منو براي حميدم نگه داشتي.