دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
سلام پریماه هستم.ماه ها میگذره که عضو این خانواده شدم .هرروز میام.اما آروم و بی سروصدا.
شاید بعضی دوستان منو بشناسن.اما موضوعی که امروز میخام بگم واسم خیلی مهمه.امیدوارم بتونم راحت و شفاف همه چیزو خلاصه بگم تا بتونین کمکم کنین.
23 سالمه-کارشناس فنی - در یه شرکت کار میکنم.دقیقا سه سال پیش وقتی ترم 6دانشگاه بودم یه علاقه درونی نسبت به یکی از همکلاسیهام پیدا کردم (5 ماه از من کوچیکتر بود)که حدود 6ماه اونو میشناختم و در یه انجمن علمی باهم کار میکردیم.اما هیچ وقت بروز ندادم.بعد از 6ماه بطور اتفاقی یه روز اومدو بهم گفت که یه خواب در مورد من دیده که داشتم شیرینی درست میکردم و اونم اومده توی صف ایستاده تا منم بهش شیرینی بدم.اتفاقا روز بعدش تولد من بود .منم بهش گفتم شاید خوابتون تعبیرشده باشه.خلاصه سر همین خواب از من دعوت کرد که شام بریم بیرون .اون شب خیلی شب خوبی برام بود.باورم نمیشد بعد از مدتها کسی روبروم نشسته که همیشه حس غریبی نسبت بهش داشتم.رابطمون واسه چندماهی رسمی و کاملا محترمانه ادامه داشت تا اینکه 7ترمه درسمو تموم کردم.اما اون موقع اون هنوز ترم 4بود .بعد از فارغ التحصیلی من رابطمون همچنان ادامه داشت من سرکار میرفتم و اون همچنان دانشجو بود خلاصه روزها میگذشت و واقعا همدیگرو عاشقانه دوست داشتیم.کاملا منطقی و پله پله نسبت به هم شناخت پیدا کرده بودیم دور از احساسات زودگذر.تا اینکه یه بار نشستیم مفصل در مورد آینده حرف زدیم.بهم گفت منو خیلی دوست داره و قصدش ازدواجه اما گفت نمیتونه با اون شرایطش اقدام کنه چون هنوز درسش باقیمونده-سربازی نرفته و کار هم نداره-میگفت پریماه تو الان یه خانم مهندسی که سر کار هم میری و شرایط ازدواجو داری.هرجور صلاج میدونی رفتار کن.چندبار به خواست من تموم کردیم.واسه چندماه همه چی رو تموم میکردیم اما دوباره به یه بهونه همدیگرو میدیدیم.همه جوره هوای همو داشتیم و دورادور از حال هم باخبر میشدیم.تا اینکه آخرین بار 3ماه پیش همو دوباره دیدیم و باز همون حرفای همیشگی .میگفت درسش تموم بشه میشینه میخونه واسه ارشدومیگفت وقتی تکلیفش مشخص شد اقدام میکنه.منم حجتو باهاش تموم کردمو گفتم برو دنبال زندگیت .خلاصه روزهای خیلی سختی رو گذروندیم.گاهی وقتا توی نت باهم حرف میزدیم.اولین سوالش این بود که ازدواج نکردی؟ باورتون نمیشه چقدر توی این سه سال خوب شناختمش.هیچکی مثل اون اینقدر با من تفاهم نداره.مدتی که تمومش کرده بودیم چندتا خواستگار داشتم ولی قسمت نشد.تا اینکه هفته گذشته یه همایش توی دانشگامون برگزار کردند که مسولش اون بود.دورادور میدونسم خیلی درگیره و داره تمام تلاششو میکنه که همایش عالی برگزار بشه .اتفاقا توی نت هم منو دعوت کرد که برم همایش ولی به من مرخصی ندادند.دوشب پیش بهش پیام دادم که همایش چطور شد؟ گفت عالی برگزار شد و بعد بهم زنگ زد و خیلی خوشحال بود.و خواست همو ببینیم تا شیرینی موفقیتشو بهم بده.اولش تردید داشتم ولی واقعا دلم براش تنگ شده بود.خلاصه دیروز باهم ناهار رفتیم بیرون و تا عصر باهم بودیم.با اینکه اولش خیلی خودمو کنترل کردم که خیلی عادی و خونسرد باشمو به روش نیارم که دلتنگش شده بودم اما اون نتونست و اعتراف کرد که خیلی جای خالیمو حس میکنه.واقعا کنارش یه آرامش خاصی دارم .بخدا خیلی دلامون بهم نزدیکه.خیلی...از دیروز تا حالا دوباره بهش فکر میکنم. من خیلی تنهام.هنوزم که ازدواج نکردم که تعهدی به کسی داشته باشم.آیا ادامه بدم؟؟؟؟؟؟؟
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
از شرایطش بهتون بگم: تک پسر خانواده - وضع مالی خوب -ترم آخر دانشگاس و یک ماه دیگه درسش تموم میشه- میخاد بشینه واسه ارشد بخونه- سربازی بره - و از لحاظ کار هم چون باباش کارخونه داره قراره بره اونجا
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
سلام عزیزم پریماه جان
تا اونجایی که من فهمیدم ایشون هنوز دانشجو هستن وقصد ادامه تحصیل هم دارن سربازی هم نرفتن کار هم ندارن اوضاع مالی شون هم که........ پس در کل ایشون امادگی ازدواج ندارن ولی شما الان در شرایطی هستی که می تونی مواردی رو که داری روش فکر کنی وتصمیم بگیری این رابطتتون هم جز وابستگی چیزی در پی نخواهد داشت....
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
با سلام
در اينگونه رابطه ها غالبا تعهد وجود ندارد.
و آدمها در بستر زمان ممكن است تغيير كنند، شرايطشون تغيير كند.
و همانطور كه ثمین1360 گرامي گفتند، وابستگي به وجود مي آيد. همين مسئله كه شما پس از ترك دوباره ذهنت درگير مي شود و مبتلا مي شويد(دقيقا علائم يك اعتياد).
اما ازدواج چارچوب مستحكم تري مي طلبد.
شما بايد روي نقدها برنامه ريزي كنيد. نسيه ممكن است وصول شود يا نشود.
اما زمان براي شما اهميت بيشتري دارد تا او.
او با كسب زمان ، تحصيل و شغل توانمند مي شود. و چون حق انتخاب بيشتري دارد شرايطش با شما متفاوت هست.
اما شما با از دست دادن زمان و سن چون انتخاب شما محدود هست، براي ازدواج با مشكل روبرو خواهيد شد.
اگر واقعا همه چيز به جز شرايط اين آقا براي ازدواج مناسب هست. مي توانيد با خانواده ها هماهنگ كنيد، و اين مسئله را رسمي تر كنيد (اگرچه باز هم تعهدي نيست، ولي حداقل يك زمان محدود را مي توانيد تخصيص دهيد يا حتي عقدي انجام شود.)
آقايون اگر نخواهند دختري را از دست بدهند، خيلي سريع راهش را مي يابند.
انسان براي انجام دادن كار راهش را مي يابد و براي انجام ندادن بهانه اش را
خلاصه:
يا او صريح و سريع و با اعتماد به نفس بيشتر اقدامي بكند.(راه انجام دادن كار را پيدا كند )
يا اينكه شما براي جلوگيري از وابستگي پيش رونده ارتباط را قطع كنيد.(بهانه انجام ارتباط را هم ترك كنيد )
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
پریماه عزیز
شاید نظرم زیاد وفق میلت نیاشه ولی :
باور کن اگه پسری دختری رو بخواد ، علیرغم فقدان کلیه شرایط ،باز به آب و آتش خواهد زد واسه رسیدن بهش .
زیاد خودت رو وابسته و دلبستش نکن .
مدیر گرامی بهترین راهکار رو ارائه دادن :
خلاصه:
يا او صريح و سريع و با اعتماد به نفس بيشتر اقدامي بكند.(راه انجام دادن كار را پيدا كند )
يا اينكه شما براي جلوگيري از وابستگي پيش رونده ارتباط را قطع كنيد.(بهانه انجام ارتباط را هم ترك كنيد )
--------------------------------------------------------------------------------
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
با اجازه دوستان
رابطه ای که با فاصله های طولانی و متعدد همراه بوده یکم جای شک و تردید برای اثبات دلبستگی و وابستگیش وجود داره
به نظرمن هم
یا ازدواج
یا ترک برای همیشه!
این که ارتباطتون هرازگاهی دوباره برقرار میشه میتونه برای احساس و موقعیت شما کاملا مخرب باشه سریعا تصیمیم بگیرید و قطعیش کنید.
شادباشید....
دریا
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پریماه
از شرایطش بهتون بگم: تک پسر خانواده - وضع مالی خوب -ترم آخر دانشگاس و یک ماه دیگه درسش تموم میشه- میخاد بشینه واسه ارشد بخونه- سربازی بره - و از لحاظ کار هم چون باباش کارخونه داره قراره بره اونجا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ثمین1360
سلام عزیزم پریماه جان
تا اونجایی که من فهمیدم ایشون هنوز دانشجو هستن وقصد ادامه تحصیل هم دارن سربازی هم نرفتن کار هم ندارن اوضاع مالی شون هم که........ پس در کل ایشون امادگی ازدواج ندارن ولی شما الان در شرایطی هستی که می تونی مواردی رو که داری روش فکر کنی وتصمیم بگیری این رابطتتون هم جز وابستگی چیزی در پی نخواهد داشت....
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
سلام.ممنون از دوستای عزیزم بخاطر راهنماییشون مخصوصا مدیر محترم.ممنونم
راستش حق با دریا خانمه.رابطه ما طولانی بوده و همین که چندبار تمومش کردیمو دوباره شروع کردیم بیشتر مارو به هم وابسته کرده.اما مشکل اصلی شخص خودم هستم.آخرین باری که تمومش کردم توبه کردم و به خدا گفتم من تمومش میکنم برای همیشه تو هم کمکم کن و زمینه یه ازدواج موفق رو برام فراهم کن .ته دلم هم همینو میخاستم .که ازدواج کنمو به آرامش همیشگی برسم .از راهی که خدا خودش گفته.روزها و ماه ها گذشت اما اونجوری که فکر میکردم نشد.چندمورد خواستگار داشتم که یا ما گفتیم نه یا اونا..و خوب به هرحال پیش نیومد.چه شب هایی که اشک ریختم از تنهاییم ولی باز به دلم گفتم نه.و روی قول و قرارم با خدا موندم.اما نشد.
این چندماه واقعا فشار روحی زیادی رو متحمل شدم.تنهایی خودم رو با کار و باشگاه ورزشی و ....پر میکردم اما آخر شب بازم احساس تنهایی میکردم...
اما این دو روزه بعد از اینکه دوباره دیدمش آرامش خاصی به من دست داد.وقتی دیدم بعد از این مدت هنوزم محبت و عشق بینمونه آرومم میکرد.به خودم گفتم چرا باید تنها باشم وقتی که کسی هست که اینقدر دوسم داره ...بخدا دلم خیلی گرفته...دیروز بعد از اینکه راهنماییی آقای مدیرو خوندم اون جملشونو که نوشته بودند(( انسان براي انجام دادن كار راهش را مي يابد و براي انجام ندادن بهانه اش را)) سریع بهش پیام دادم .دیشب زنگم زدو گفت چرا فکر میکنی من دنبال بهانه هستم.بهانه ها میان طرفم و شرایطو جوری رقم می زنن که باید صبرکنم.خلاصه دیشب خیلی باهم صحبت کردیم.حرفاش خیلی آرامش بخش بود.واقعا احساس میکردم علاقش از صمیم قلبه...منم همراهیش کردم.نتونستم روی دلم پا بذارم.به خودم گفتم قید همه چی رو میزنمو باهاش ادامه میدم...الان احساس خوبی ندارم.از یه طرف قول و قرارم باخدا..از یه طرف تنهاییم....احساس گناه میکنم .میدونم دیشب گناه کردم که باهاش راحت بودمو صمیمی حرف زدیم..اما دیگه خسته شدم.به خودم میگم وقتی اینقدر حرف زدن و درکنارش بودن آرامش بخشه چرا تمومش کنم.؟از یه طرف دیگه هم میگم اگه خدا دلخور بشه چی؟...خدایا چرا بعد این همه مدت خودت شرایطو واسه ازدواجم فراهم نکردی؟..چرا احساس میکنم منو نمیبینی....؟من که خواستمو از ته قلبم بهت گفته بودم.گفته بودم خداجون میخام از راه رسمی و شرعی ازدواج کنم.من که از خودت خواستم پس چرا.........؟؟
کمکم کنین.
یه چیزی بگم..؟
چندماهه پیش بعد اینکه تمومش کرده بودیم رفتیم مشهد (من وبابا و مامان).خیلی بهم چسبید.دلیلشم این بود که توی این سه سال هروقت رفته بودم اون حالی که میخاستم داشته باشمو نداشتم .چون احساس میکردم امام رضا از دستم به خاطر رابطم با ایشون دلخوره.اما آخرین بار یکه رفتم مشهد خیلی عالی بود.به امام رضا هم گفتم.آقاجون من که تمومش کردم خودت هوامو داشته باش.......اما...
امروز صبح وقتی یادم افتاد که دستی دستی دارم دوباره زیر قولم با امام رضا هم میزنم از خودم متنفر شدم...من کجا دارم میرم؟؟؟؟دارم چیکار با خودم میکنم؟چرا احساس میکنم دیده نمیشم.....؟چرا احساس میکنم فقط اونه که عاشقانه منو دوست داره...
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
سلام..
<strike>آره داستان زندگیت شبیه منه .. من به پسره حق میدم جلو نیاد .. چون الان نقشش رو من دارم بازی می کنم !
ولی من جاش بودم اول سربازی رو میرفتم .. بعد ادامه تحصیل .. این جوری یه سنگ بزرگ رو از جلو پام برداشته بودم..
با کارام و رفتارم هم بهت ثابت می کردم به پای من نشستن خطا نیست ... می فهمووندم که من می خوامت و شک و تردید به دلت راه ندی که عمرت و جوونیت هدر رفته ...
راستش با تاپیکت جرقه ای تو ذهنم خورد که نکنه طرف من هم به خاطر اعتقاد مذهبی منو کنار گذاشته الارغم میلش !!
یه اعتقادی دارم ..
ما ها فکر می کنیم مثلا امام رضا راضی نیست من با یه جنس مخالف رابطه داشته باشم .. اونم یه رابطه سالم ...
چرا فکر می کنیم حتما با خوندن چند جمله ی عربی توسط یه آ خو ند که معلوم نیست چه جور آدمیه .. هم امام رضا راضی میشه هم خدا !
گاهی اوقات یه سری قول ها ارزششون نسبت به 100 تا صیغه ی محرمیت بیشتره !
</strike>
(ویرایش مدیر همدردی: این چنین پاسخ هایی به تعارضات و مشکلات مراجع می افزاید. و نه همدلی در آنهاست و نه یاریگری و رهنمود مناسب به مراجع)
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
پریماه،ممکنه الآن دوسه ت داشته باشه،ولی تا موقه ازدواجش ممکنه نظرش عوض بشه.اگر بخوای به همین صورت
ادامه بدی،می بینی که سرت بی کلاه مونده.بعدشم اون تا زمانی که ببینه از طرف شما حمایت می شه نیازی به
ازدواج نمی بینه.بهش بگو اگر واقعن دوستم داری بیا خاسگاری شمام بهش اطمینان بده تا تموم شدن سربازی و
فوق و کار پا به پاش همراهمشی.اگر بازم تفره رفت رابطه رو به طور کامل قطع کن.نگران احساساتتم نباش.
از دیده برود آنکه از دل رفت.
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نمیدونم چرا دوباره اینقدر بهش احساس علاقه دارم .مخصوصا چون ترمه آخرشه یه کم دلگرمم که میتونه پاپیش بذاره.بارها و بارها از راه های مختلف امتحانش کردم و بهم ثابت شده علاقش زودگذر نیس.حرفش اینه که میخاد دست پر اقدام کنه .منم بهش گفتم که قدم اول رو محکم بردار بهت قول میدم تا 10سال دیگه هم شده همراهیت میکنم .میگه میخوام قدم اولو واسه شروع زندگیم محکم بردارم اونم سربازی و کارشه.بعد با دست پر بیام جلو.میگه پریماه تو عشق من شک نکن اما حق بده الان چجوری بیام خواستگاری در حالیکه تو با شرایط الانت خواستگارای بهتر ازمنو داری و خواهی داشت....وقتی اینارو میگه میمونم چخ تصمیمی بگیرم.خودش میگه اگه قسمت هم باشیم میشه.موندم چیکار کنم.اونم الان تنهاست.چون دوتا از آبجیاش دانشجوی شهرستان هستن و خودشه و بابا و مامانش.دقیقا مثل من که خواهر برادرم ازدواج کردنو من تنهام.وقتی میبینم میتونیم کنار هم باشیمو کمک هم کنیم که پیشرفت کنیم چرا از هم دور باشیم؟........
وفتی میبینم پسر پاک و نجیبیه که سرش توی کار خودشه و مدام به فکر پیشرفتشه.وقتی میبینم اینقدر احترام پدرو مادرشو داره و مسئولیت پذیره...با توجه به شناخت این دوسه سال چرا باید رهاش کنمو تنها باشم تا شاید خواستگار خوبتر از اون واسم بیاد.البته اون میگه هرجور صلاح میدونی رفتار کن.میگه اگه توهم موافق باشی بیا ادامه بدیم ولی سعی کنیم وابستگی شدید بینمون پیش نیاد و اگه خواستگار خوب و باشرایطی که میخای اومد باید خیلی خوب درموردش فکر کنی و تصمیم بگیری
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
پریماه،ما اینجاییم تا کارهایی که قابلیت آسیب زدن دارنو بهم یادآور بشیم.
راجه به اون پسر یا کلن همه پسرا فارغ از هر شخصیتی وقتی با یه دختری رابطه داشته باشن
و اون دختر نجیب باشه و مبنای رابطشون بر تیغ زدن و ... نباشه.حاضر نیستن به راحتی از دستش
بدن حالا با وعده حرف عاشقانه سعی می کنن طرفو برای خودشون نگه دارن.حتی بدونن تا 10 سال
دیگه م نمی تونن ازدواج کنن.این وسط طرفو برای چی می خوان،چقدر این احساساشون دووم داره
معلوم نیست.پس روی «به عشق من شک نکن» حساب نکن.الآنم که ترم آخره بذار ترمش تموم بشه
بعد بگو کارو یه سره کنه اگر این دس او دس کرد باید یه فکر دیگه کنی.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
پریماه،ما اینجاییم تا کارهایی که قابلیت آسیب زدن دارنو بهم یادآور بشیم.
راجه به اون پسر یا کلن همه پسرا فارغ از هر شخصیتی وقتی با یه دختری رابطه داشته باشن
و اون دختر نجیب باشه و مبنای رابطشون بر تیغ زدن و ... نباشه.حاضر نیستن به راحتی از دستش
بدن حالا با وعده حرف عاشقانه سعی می کنن طرفو برای خودشون نگه دارن.حتی بدونن تا 10 سال
دیگه م نمی تونن ازدواج کنن.این وسط طرفو برای چی می خوان،چقدر این احساساشون دووم داره
معلوم نیست.پس روی «به عشق من شک نکن» حساب نکن.الآنم که ترم آخره بذار ترمش تموم بشه
بعد بگو کارو یه سره کنه اگر این دس او دس کرد باید یه فکر دیگه کنی.
بهم = به هم
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
شما بايد روي نقدها برنامه ريزي كنيد. نسيه ممكن است وصول شود يا نشود.
اما زمان براي شما اهميت بيشتري دارد تا او.
او با كسب زمان ، تحصيل و شغل توانمند مي شود. و چون حق انتخاب بيشتري دارد شرايطش با شما متفاوت هست.
[size=x-large][size=large]اما شما با از دست دادن زمان و سن چون انتخاب شما محدود هست، براي ازدواج با مشكل روبرو خواهيد شد.[/size][/size]
اگر واقعا همه چيز به جز شرايط اين آقا براي ازدواج مناسب هست. مي توانيد با خانواده ها هماهنگ كنيد، و اين مسئله را رسمي تر كنيد (اگرچه باز هم تعهدي نيست، ولي حداقل يك زمان محدود را مي توانيد تخصيص دهيد يا حتي عقدي انجام شود.)
آقايون اگر نخواهند دختري را از دست بدهند، خيلي سريع راهش را مي يابند.
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نقل قول:
میگه میخوام قدم اولو واسه شروع زندگیم محکم بردارم اونم سربازی و کارشه.بعد با دست پر بیام جلو
دوس دارم این حرفشو باور کنم ...
ولی با توجه به نظر دیگران .. تمام در ها رو پشت سرت نبند !
پیشنهاد می کنم باهاش باشی .. ولی اگر خاستگاری با شرایط خوب اومد ردش نکنی ...
باهاش حرف می زنی ...اگه بخوادت میاد جلو .. اگر هم نخوادت که ..... ته به بختت لگد نزدی...
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ♂ mani
ولی با توجه به نظر دیگران .. تمام در ها رو پشت سرت نبند !
پیشنهاد می کنم باهاش باشی .. ولی اگر خاستگاری با شرایط خوب اومد ردش نکنی ...
باهاش حرف می زنی ...اگه بخوادت میاد جلو .. اگر هم نخوادت که ..... ته به بختت لگد نزدی...
♂ mani گرامی، همانطور که در پست قبلی شما نیز اشاره کردم، اینگونه راهنمایی ها می تواند تعارض آفرین بوده و بر مشکلات مراجع بیفزاید.
ما باید به مراجع کمک کنیم که سریعتر تعارض خود را حل کند، نه اینکه مشکلاتش را تشدید کنیم.
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
از چهارشنبه گذشته تا یکشنبه که دیروز باشه مامانش و باباش رفته بودن مسافرت و اون تنها بود.تقریبا این چندروز هر روز و برای چندساعتی باهم بودیم.خیلی حرف زدیمو درد دل کردیم.تا اینکه دیروز که دیدمشو باهم بودیم ازش پرسیدم واقعا چیکار میخوای بکنی؟...
خیلی حرف زدیم و درآخر فقط نگام کردو گفت صبرکن.گفت بذار این ترم تموم بشه به مامانم میگم.....گفت بذار حداقل درسم تموم بشه .خودش میگفت برای پایان نامش یه سال وقت داره.گفت ماه بهمن که ارشدو میده بعد یه سال میره کارخونه باباش کارمیکنه تا یه خورده پول جمع کنه.بعد میره سربازی که اگه عقد کنیم سربازیش میوفته همین جا.
به هرحال موندم....البته اینو بگم من یه تصمیماتی گرفتم که نمیدونم درسته یا نه.به خودم گفتم فعلا که خواستگار ندارم پس ادامه میدیم اما اگر خواستگار با شرایط خوب اومد حتما روش فکر میکنمو بهترین تصمیمو میگیرم.من قولی به اون ندادم پس نگران دل شکستن اونو ...نیستم...فقط فعلا که خودم هم تنهام ادامه میدم ...
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
دوستای گلم سلام
تقریبا دوهفته ای میشه که اینجا چیزی ننوشتم. راستش هفته گذشته بخاطر شروع فرجه های امتحانیش قرار شد 20روز رابطمونو قطع کنیم.اما یه اتفاق مهم دیشب افتاد. و اون اینکه یه خواستگار برام اومد که واقعا شرایطش خیلی خوبه و خانوادم هم نظرشون مثبته. وقتی هم که با خواستگاره صحبت میکردم خیلی به دلم نشست از اونجایی که از نظر سنی هم 4 سال از من بزرگتر هست و هم تحصیلات و هم کارش به معیارام خیلی نزدیکه من هم نظرم مثبته.اما نمیدونم چطوری این موضوعو به طرف اول بگم.الان امتحاناشه و از طرفی اگه بخوام تا 20روز بهش نگم شاید وقتی امتحاناش تموم بشه من عقد کرده باشم...البته ایشون بهم گفته بودن لیاقت تو رو ندارم و شرایط بهتر برا پیش میاد اما نمیدونم چه جوری بهش بگم....کمکم کنین خواهشا
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پریماه
یه خواستگار برام اومد که واقعا شرایطش خیلی خوبه و خانوادم هم نظرشون مثبته. وقتی هم که با خواستگاره صحبت میکردم خیلی به دلم نشست ......
اما نمیدونم چطوری این موضوعو به طرف اول بگم....
با سلام
لطفا با بازي هاي رواني كه در درون شما ناخودآگاه در جريان هست آشنا شو. در واقع شما به اميد سيگنال مثبتي از او هستي كه اين خواستگار را هم از دست بدهي!:316:
شما مسئوليت نداريد كه ازدواجت را با او مطرح كني.
اگر هنوز او محور احساست و عشقت در قلبت هست و نتوانسته اي تصميم درستي بگيري، بهتر هست كس ديگري را درون زندگي راه ندهي و ازدواج نكني. چون شوهري كه عقد همسري با او مي بندي، خواهان همه وجود ، روح و احساس حقيقي توست. او حق دارد كه تو كامل دل به او بدهي و او هم بايد همين كار را كند.
اگر قصد شروع تازه داري. بايد بند نافت را از هر تعلق ديروز خود قطع كني.
لذا توصيه مي كنم وارد يك بازي جديد نشو. :72:
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
نه .اینطور نیست.من از روی احساس تصمیم نمیگیرم.اتفاقا گفتم به خاطر شرایط خوب خواستگارم نمیخام به خاطر طرف اول به خواستگارم بگم نه.
با توجه به راهنماییهایی که در همین تالار به من شده بود من مدتهاست احساس وابستگی رو نسبت به طرف اول از خودم دور کرده بودم و حالا واقعا میبینم خواستگارم مورد مناسبیه و واقعا دیشب به دلم نشست .البته قراره بعد از تحقیق پدر نسبت به اونها جواب قطعی رو بدیم.
من فقط سوالم اینه به طرف اول بگم دارم ازدواج میکنم؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه فکر میکردم فقط طرف اول میتونه منو خوشبخت کنه. اما وقتی دیشب اون آقا رو دیدمو حدود دوساعتی باهم صحبت کردیم واقعا فهمیدم اشتباه میکردم.
مخصوصا وقتی شرایطشو دیدم که الان آمادگی ازدواجو داره و دست پر اومده جلو خیلی اثر مثبت روی من گذاشت. من میدونم باید از هر تعلقی نسبت به طرف قبلی خودمو رها کنم .
و میتونم .چون وابستگی بهش نداشتم وفقط بخاطر تنهایی بوده که قبلا باهاش رابطه داشتم.
کمکم کنین.
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
شما هنوز به نفر اول علاقه داری چون می ترسی بهش بگی امتحاناتش خراب بشه.یا علاقه تو از بین ببر با نفر دوم
نامزد کن یا منتظر نفر اول بمون.ولی نفر اول اگر بیاد معلوم نیست خانواده ها قبول بکنن یا نه.درضمن به این زودی راجه
به نفر دوم قضاوت نکن.
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
پریماه جان ..
یه مساله رو دقت کن ...داری میگی دیشب امده خواستگاری و تا ۲۰ روز دیگه که طرف اولم امتحان داره شاید ما عقد کرده باشیم ...
یه سوال اینقدر عجله برای چی ؟؟؟
یه نظر ..فکر کنم معقول ترین راه اینه که حتی بعد از تحقیق پدرتون ..باز شما سریع دست به کار نشید ...
اصلا نیازی نیست شما به طرف اولتون خبر بدید ...شما خودتون گفتید با طرف اولتون ۳ ساله دوستید و بعد از کلی دردودل و با هم بودن به این نتیجه رسیدید که واقعا تفاهم دارید ...تازه اونم معلوم نیست تو زندگی مشترکتون تغیرات به وجود نیاد تو رفتارهای هردوتون ...
خب یه چیز دیگه !! چرا کمی با این طرف دوم(خواستگار دوم) بیشتر معاشرت نمیکنید برای آشنایی ....شما میتوانید با این اقا طبق پیگری خانواده و یک هدف مشخص جلو برید ...بشناسید رفتاراشونو و شناخت خوبی برای شما بدست بیاد !!! از نظر شما خواستگار دوم شرایط خوبی داره ok ولی ایا شما برای اون شرایط مناسبو دارید ؟؟؟ شاید با معاشرت بیشتر خیلی رفتارهای شا به دل خواستگار دوم نشینه ..!!! این احتمالم در نظر بگیرید ...
پس خواهشن سریع تصمیم نگیرید و دلهوره به دل خودتون راه ندید ....راه اشنایی را باز کنید با نفر دوم تا بهتر آیندتون براتون باز بشه ...بعد از امتحان نفر اول هم به ایشون خبر بدید که خواستگار براتون امده و در مرحله شناخت هستید ...
ببینید چه عکس العملی نشون میده ...
موفق باشید
ــــــــــــــــــــ--------------ـــــــــــــــــــــــ----------------ــــــــــــــــــــــــ-----------------ـــــــــــــــــــــــــ ـــ---------------
اگه اولش به فكر آخرش نباشي ،آخرش به فكر اولش مي يفتي ...
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
الان دیدم عوض شده . حالا میفهمهم چرا نمیخاست تا شرایطش جور بشه اقدام کنه. واقعا حالا فهمیدم واسه خانوادم هم سن- تحصیلات - کاروسربازی مهمه و آره اگه میومد جواب خانوادم منفی بود. علاقه دارم اما در حد یه دوست .نه اونقدر که وابستش باشمو بخاطر اون به خاستگارم بگم نه. فعلا میخام فقط با مشورت خانوادم شروع به شناخت خاستگاره کنم تا ببینم خدا چی میخاد. در ضمن همونطوری که گفتم طرف اول قبلا بارها گفته بود اگه شرایط بهتری پیش اومد ازدواج کن و آیندتو بخاطر من خراب نکن. واقعا دور از انصافه الان زنگش بزنم بگم من دارم ازدواج میکنم. ناخوداگاه شاید روی امتحاناش تاثیر بزاره. ...شایدم گفتم.....شماها کمکم کنین.نیازی هست ازش خدافظی کنم؟
نه.قرار نیست تا بعد از ماه صفر عقد کنیم که .منظورم در حد نامزدی بوده.تازه هنوز باید خیلی با طرف صحبت کنمو بیشتر آشنا بشیم .هنوز راه طولانی در پیشه... من گفتم با توجه به جلسه اول آشنایی و نظر خانواده ها فعلا مورد مناسبیه برای فکرکردن و شناخت بیشتر....... اتفاقا بابا هم نظرشون اینه که فعلا همدیگرو بشناسیم تا بعد.........
RE: دوستش دارم.دوباره شروع کنم یا ........؟
خوشحال شدم برات چنین گزینه ی مناسبی پیش اومده ..:72:
فقط عجله نکن ..:43: