-
کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام به همه به طور خلاصه داستانمو خدمت همه شما عرض میکنم هر کسی هر جوری تونست کمک کنه ممنون میشم
اول از خودم بگم من مهندسم فوق لیسانسم عاشق خانوادمم زنمو دوست دارم همیشه بهش وفادار بودم همیشه هر چی خواسته براش بهترینو مارکدار و قشنگترین را خریده ام به طوریکه از لحاظ تیپ و لباس تو خانواده ما و خودشون تکه هر جا خواسته و هر کاری خواسته کردم براش خودشم همیشه میگفت تو بهترین شوهر دنیایی پول طلا محبت و همه چیز داشته تا به حال فقط وقتی عصبانی میشم کمی زیادی داغ میکنم و 5 دقیقه بعدش عذرخواهی میکنم
من خانمم بارداره بهترین زندگی را تا یک ماه پیش داشتیم حدود یکماه پیش پدرزن و مادرزنم برای خرید خونه به 10 تومن پول نیاز پیدا کردند که من ندادم یعنی نمیتونستم که بدم چون پول توی بانک مسکن بود و 4 ماه مانده وامش دربیاد از طرفی شرایط باز پس دادن پول از سوی اونها (ماهی 300 تومن بدون هیچی که 3 سال طول میکشید تموم شه) خانم من به علت ناراحتی از این کار من رفت خونه باباش دیگه هم برنگشت و گفت ازت بدم میاد و مامان و بابا هم از تو پول نمیخواستن و میخواستن امتحانت کنند و گفتن دیگه پاتو این جا نزاری و ما هم خونه تو نمیاییم(نقشه های مادر جادوگرشکه از من کینه قدیمی داره و یکبار با هم حدود 2 سال پیش بدجوری از خجالت هم دراومدیم و) خلاصه هی رفتیم و هی اومدیم و اوضاع به جای بهتر شدن بدتر شد و کلی روها به هم باز شد تا ناسزای دو گروه مقابل پیش رفت و حتی بزرگترا هم نتونستن کاری کنند و هی خانوم اون 5 بار دعوایی که داشتیم تو 5-6 سال آشنایی و 3 سال زندگی را به رخ من میکشد و فقط بدیهای من تو یادشه حتی یه بار که راضی به برگشت شد مامانش گفت نمیزارم بری اگه بری شیرم حرامت و دختر من نیستی و این حرفا
خانم در طول این 3-4 هفته بیکار نموندن و با شکم حامله در حالی که نبایدراه میرفتن یه روز که من نبودم یواشکی اومدن خونه و هر چیز قیمتی بوده را بردند. از پول نقد و سکه و طلا حدود 10 تومن و حالا میگه طلاق میخوام طی اخرین صحبت ما با هم راضی شد برگرده با کلی شرط و شروط که بیشتر مربوط به خانوادش بود و دو تا شرط مهم ایشان میگویند 1- ماشین را به نام من کن و 2- پول نقد و وام را هم به نام من کن من گفتم شما بیا به عنوان مهریه اینارو بگیر گفتن خیر چون مهریم کمه (حدود 114) اینارم میخوام تا برگردم خونت من باید یه دل خوشی داشته باشم همه تو فامیل ما یه چیزی دارند
حالا موقعیت را در نظر بگیرید حدود 4 ماهشه و حاملگی سخت و استراحت مطلق و میدونه من بچه را دوست دارم چی کار باید کرد فعلا حدود 5-6 روزه بهش زنگ نزدم اونم نزده مثلا قهره و طلاق میخواد
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
دوست عزیز توجه داشته باشید که همسرتون توی این شرایط(باردار بودن) خیلی به حمایت شما نیاز داره،به نظر من برید دنبالش و شرط هاش رو قبول کنید تا مطمئن بشه که براتون مهمه و بعد از اینکه بچتون به سلامتی به دنیا اومد برای حل مشکلتون پیش مشاور برید، فعلا فقط سعی کنید بهش آرامش بدید،اون الان روحیه ی شکننده و حساسی داره که از وضعیت جسمیش نشأت میگیره، درکش کنید.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام
به تالار همدردی خوش اومدید
مهم ترین کاری که می تونید الان انجام دهید صبر و خویشتن داری هستش
اینقدر نگران نباشید
من خودم یک مادرم و اونچیزی که مسلم هست مادرها اگر بیشتر از پدرها نگران فرزندانشون نباشن کمتر نگران نیستند
اینکه الان اینقدر دستپاچه اید و خودتون رو به اب و اتش بزنید که زنتون برگرده بیاد با این اوصاف
برگشتنش همان و دوباره این مشجرات همان
اما اگر صبر را پیشه کنید مسلما هم خودتون می تونید به دور از هیاهو دغدغه به ارامش برسید هم همسرتون می تونه ارامش پیدا کنه و هم اینکه دوباره می تونید در کنار همسر و فرزندتان باشید
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلا[align=justify]م دوست خوبم
قصه زندگی شما یه کم عجیب بود چون میفرمایید از پول و زندگی و محبت چیزی کم نذاشتین و فقط سر اون ده تومن کارتون به اینجا کشیده شده
البته می فرمایین قبلا هم با خانواده همسرتون مشکل داشتین و کینه ازتون به دل دارن خوب جریان اون چی بوده سر چی دعوا کردین؟
اگه واقعا اینطوریه به نظر من خانوم شما سخت در اشتباهه که زندگیشو به خاطر خواسته های خانواده خودش اونهم در حد نامعقول اینجوری خراب می کنه
ولی یه احتمال بزرگ هم وجود داره و اون هم اینه که ایشون خیلی تحت تاثیر خانواده ش باشه و خانواده ش چون چشمداشت مالی به شما دارن در صدد این هستند که یک چیزهایی رو از دست شما در بیارن
البته خانوم شما هم به نظر میاد به مادیات توجه زیادی نشون میده و ارزش فراوونی قائله
درسته یک زن باید پشتوانه داشته باشه ولی اینطور نباشه که شرط بذاره که فلان چیزو به نام من کن تا برگردم خونه
به نظر من تا این مشکل زنتون حل نشده و تا قانع نشده که این رسم زندگی نیست شما هم مقاومت نشون بدین البته به طلاق فکر نکنید
به علاوه از بزرگتری که ایشون حرفشو قبول داره بخواین که نصیحتشون کنه و مسائلی که یک زن مطلقه با آن روبرو هست بهشون گوشزد کنه که سر هیچ و پوچ زندگیشو از هم نپاشونه
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
مطمئن باشید که همسرتون هم از این شرایط پیش اومده نگران هست و ناراحت
اون هم شما رو دوست داره
و طلاق خواست قلبی اش نیست
اون هم مثل شما الان درگیری عاطفی داره .... غصه هم می خوره .... به شما ، زندگی مشترکتون و فرزندش هم فکر می کنه
زنها احساسی ترند و شکننده تر
این شما هستی که باید با اعتماد به نفس و اطمینان دادن به زندگی همسرتون نوید یه زندگی ارامبخش و توام با خوشبختی رو به همسرتون بدهید
منتها با عجله کاری از پیش نمیره
***
طبق گفته ی خودتون تا یکماه پیش زندگی خوبی داشتید
این فقط از نظر خودتون هست یا همسرتون هم این نظر را دارند؟
و یه نکته خواسته ی پدر زن و مادر زن شما یه خواسته بوده نه الزام .... شما دوتا خانواده مجزا از هم هستید
1-خانوده خودت_شما و همسرت
2-خانواده همسرت-پدر زن و مادر زن و احیانا خواهر زن یا برادر زن
این که شما بهشون پول قرض ندادید نمی تونه دلیل اصلی برای اقدام به طلاق باشه و شروطشون هم زیاد معقول به نظر نمیرسه
کمی از خودتون و رفتارهاتون و همچنین از زنتون بگید تا ریشه اصلی مشکل پیدا بشه
شاید مشکلات جزعی در زندگیتون رویهم جمع شده که باعث شده همسرتون با قهر بره
اولین باری هست که همسرتون به قهر رفته؟
قبلا که قهر می کردید چگونه بودید ؟ هم شما و هم همسرتون
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام به همه و ممنون از راهنماییهاتون
خانمم اولین باره که رفته و به قول خودش تمام عقده هاش جمع شده زیر گلوش و من سابقه درگیری با مادرزنم را دارم و بسیار از من کینه داره و از ان دسته ادمهایی است که الان برای شکست دادن من داره از دخترش استفاده میکنه و حاضره حتی به قیمت ناابود شدن زندگی دخترش از من انتقام بگیره البته من و همسرم حدود 2000 روز هستش که با هم زندگی میکنیم و شاید 10 بار با هم دعوا کرده باشیم که 2 بارش شدید بوده و پای اصلی همه دعواها هم مادرزنم بوده و ریشه اصلی همه چیز دست اونه البته پدرزن خوب و محترمی دارم که روزی که رفته بودم خونشون تا خانوممو بیارم پدرزنم به خانمم گفت پاشو برو خونت چیزی نشده ولی مادرزنم حمله کرد بهش و جلوی پدر و مادر من شوهرشو زد و فحش داد که به تو مربوط نیست
در هر حال الان متوجه شدم که تمام خواسته های همسرم مادیه و ایراد خاصی از من نگرفته مثلا بزرگترین ایرادش اینه که چرا به صورتت کرم میزنی؟؟؟ یا چرا با مادرم اینجوری حرف زدی یا چرا خوش سفر نبودی یا چرا مامانو بابام میان خونه به مادرم بی توجهی میکنی(که اصلا اینطوری هم نیست) یا چرا دو سال پیش به مامانم گفتی فلان(دعوای دو سال پیش) یا چرا روز عقدمون با بابات حرفت شد یا.... و مامانم را تحویل نگرفتی من خودم از این ایرادها وقتی شنیدم خندم گرفت گفتم چشم هر جور تو بخواهی رفتار میکنم بعد ازش پرسیدم تا حالا شده چیزی بخوای و کاری بخوای انجام بدی من برات نکرده باشم هر چی فکر کرد هیچی یادش نیومد گفتش نه نشده گفتم پس شما که از من راضی هستی برگرد به خاطر اینده اون بچه برگرد نزار بیپدر یا مادر بشه اما گفت دو تا شرط دیگه دارم اول ماشین و دوم حساب بانکی باید به نام من باشه تا احساس دلگرمی کنم و میگه چرا هیچی به نام من نیست؟ من گفتم باشه بهت میدم به عنوان مهریه گفت خیر
گفتم برگرد بیا بچه که به دنیا اومد میدم گفتن نه الان میخوام
گفتم باشه نوشته میدم که بچه به دنیا اومد تو بیمارستان سوییچ یه 206 را بهت بدم تو فقط برگرد گفت نه من پولای تو بانک و وام را هم میخواهم
ضمنا لازم به ذکر است دزدکی هر چی طلا هم هست برده خونه مامانش و مهمترین مساله که الان میگم اینه که قبل از اینکه طلاهارو ببره من طلاهارو دیدم و بردم پیش مامانم گفتم شاید اینا همچین کاری بکنند ولی مادرم گفت ببر بزار سر جاش زشته یه وقت میان میفهمندبه زنت اعتماد داشته باش ولی من گذاشتم و 3-4 روز بعد اون نامردا طلاهارو بردن وقتی تهدیدش کردم که ازت شکایت میکنم گفت به جون بچه و دستمو میزارم رو قران که قبلا (یعنی از روز اول) برده بودم این قسم دروغش به جون بچه(چون از روز اول نبرده بود طلاهارو و من خودم سه جهار بار چک کرده بودم) منو داغون کردش یعنی مگه میشه یه مادر به جون بچش که هنوز به دنیا نیومده قسم دروغ بخوره
اول فکر میکردم ویار حاملگیه یا افسردگیه زایمانه ولی اخه کدوم ادم افسرده و ویارداری میاد یه دفه ویار پول میکنه و دزدی میاد شبونه اونم از خونه خودش و وقتی کسی نیست خیلی عجیبه برام
خیلی جالبه که بسیار دروغگو شده و وقتی رفته بودم دنبالش خونه مادرش به همراه پدر و مادرم میگفت نمیام تو خونت تو تو خونت به من گشنگی میدی و غذا ندارم بخورم در حالی که مثلا منی که یه کفش واسه خانم میخریدم 300 هزارتومان به نظرتون میشه تو خونم چیزی نباشه تا اون بخوره؟ بسیار دروغگو شده به نحوی که خودم باورم نمیشه و نکته جالب اینه که به دروغاش ایمان داره یعنی واقعا انگار باور داره که تو خونه من گشنگی میکشیده یا مثلا میگفت منو زدی در صورتیکه تو این 6 سال خدا شاهده از گل نازکتر بهش نگفتم و دلیلی نداره بخوام اینجا دروغ بنویسم چون میخوام کارم درست شه ولی جوری میگفت منو زدید و زجر دادید و گشنگی دادید که اصلا من داشت خودم باورم میشد و به همه بزرگترای ما مثل پدر و مادر و مادربزرگ انواع فحشها را میده و فقط تکرار میکنه مالدرمه که خیرخواه منه من اگه بزنمش هم چیزی به من نمیگه و مدام هم به جای استفاده از واژه پسرمون که میخواد به دنیا بیاد و یا عشقمون یا واژه های دیگه از واژه سگ توله راجع به بچه استفاده میکنه و مدام میگه طلاق میخوام و دیگه دوستت ندارم تو و این سگ تولتو و مامانش هم هی به این اتیش نفت و بنزین میریزه میگه دخترمو کشتید یا فلان کردید در حالی که هیچ کاری نکردیم
خواستم ببرمش مشاور مادرش نزاشت و میگه بچم سالمه تو داری میکشیش خلاصه فقط یه استادی به من گفت دیگه بیخیالش شو و دنبالش نرو بزار اینقدر اونجا بمونه تا بپوسه و سراغشم نگیر تا خودش برگرده ولی من دلم نمیاد میترسم غصه بخوره و بچه یه چیزیش بشه
از طرفی این عدم تعادل روانی با خواسته هاش کاملا تناقص داره یعنی وقتی خواسته های مادی اونجوری مطرح میکنه دیگه میگم نه بابا این سالمه سالمه شاید همش فیلم باشه ادمی که تعادل نداشته باشه نمیتونه اینقدر مادیات براش مهم باشه
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
اگر مشکلش ماشین دار شدنه،شما که یه کفش 300تومنی می خری،ینی انقدر درآمد داری که بتونی براش یه ماشین
ثبت نام کنی.یا حساب بانکی باز کنی.ببین چی می گه.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
از همه دوستان که پاسخ منو دادند تشکر میکنم
الان چند روزه بعد از یک دعوای تلفنی (به علت بردن طلاها) با هم قهر هستیم و نه من زنگی زدم و اس ام اسی دادم نه اون یه عده از اطرافیان میگویند دیگه اصلا سمتش نرو تا خودش برگرده و عده ای هم میگویند یه اس ام اسی چیزی بزن دارم میمیرم از دوری زن و بچم و نمیدونم این چند روز را چطور طاقت اوردم تا حالا اینقدر مستاصل و درمانده نبودم چی کار کنم دوستان؟
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام .....
سعی کن فقط باج ندی که پرروترشون میکنی با اینکارت .
خوبی که ازحدبگذردنادان خیال بدکند
امان ازدست این مادرزنهای بی وجدانو احساساتیو بی عقل:302:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
اولا اینقد هول نباشید و عجول. فکر کنم در مشکلات بین خودتون دو تا هم همین عجول بودنتون باعث عصبانیت سریع و از کوره در رفتن می شه.
1- آرامش داشته باشید.
این کارهای خانمتون دو حالت داره. ممکنه ایشون در اثر تغییر هورمونها در دوره ی بارداری به مشکلات روانی دچار شده باشه. من دو مورد این چنینی را از نزدیک دیدم. یکی از دوستان نزدیکم و یکی از آشنایان. دوست من در دوران بارداری بعد از یک مسافرت همراه شوهرش وقتی برګشت دچار فراموشی و مشکلات شدید روحی روانی شد که هیچ کس هم نفهمید واقعا چی شده بود. خودش چیزی یادش نمی اومد ( حتی من که رفته بودم عیادتش من را نشناخت ) و همسرش هم هیچ توضیحی نمی داد و می ګفت یه شب رفتم بیرون از خونه و رعد و برق بود و ... وقتی برګشتم دیدم خانمم حالش بده و ... به هر حال معلوم نشد مشکل چیه. علیرغم اینکه ایشون دارو مصرف می کردند پزشک قانونی اجازه سقط جنین ندادند و بچه به دنیا اومد و الحمدلله سالم بود و بعد از یکسال درمان دوستم هم خوب شد. مورد دوم هم درست بعد از تولد بچه مادر به افسردګی شدید بعد از زایمان دچار شد که درمانش دو سال طول کشید و حتی مدتها بیمارستان بستری بود. ایشون در زمان شدت بیماریش تمام دردهای زندګی خانوادګیش و چیزهایی را که تحمل کرده بود، از مشکلاتی که با والدینش داشت تا اینکه سرعقد من فلانی چرا فلان کار را کرد تا ... همه را مطرح می کرد و البته برعکس همسر شما می خندید و می ګفت اما من همه تون را می بخشم. چون از طرف خدا بهم دستور داده شده. البته ایشون هم ګاهی اوقات حرفهایی می زدند که خیلی عاقلانه بود و منطقی. اینکه همسرتان درخواست مادیات می کند شاید چیزی است که مدتها بهش فکر کرده و الان به قول خودش عقده هاش سر باز کردند. درخواستهای مادیش معنیش این نیست که الان حواسش خیلی جمعه. به هر حال ایشون هم خوب شد.
2- پس احتمال این را بده که همسرت بیمار شده باشه. مادرش هم ناخواسته و بدون اطلاع از این موضوع داره مسایل خودش را دنبال می کنه. اګر بتونی ببریش دکتر خیلی خوبه. حداقل مطمعن می شی که قضیه بیماری نیست.
3- به نظر من اصلا به درخواستهای مادیشون تن نده. چون اګر بیمار نباشند و قصد سواستفاده داشته باشند کلاه بزرګی سرت خواهد رفت. به هیچ وجه با این قضیه کنار نیا. اما معنیش این نیست که خانمت را تنها بذاری. یا ترکش کنی و بی خیالش بشی. اګر باردار نبود شاید می شد ګفت که یه مدت بذار به حال خودش باشه، اما الان در شرایط حساسیه و شاید اصلا دست خودش نیست و بیمار است. سعی کن از پدر خانمت برای حل مشکل کمک بګیری. از ایشون کمک بخواه و با ایشون صحبت کن.
شاید بهتر باشه که به خانمتون بګین باشه. طلاقت می دم. بیا بریم با هم درخواست طلاق بدیم. بعد هم تو خونه با هم زندګی می کنیم تا روز دادګاه و اونجا هم با پرداختن حق و حقوقت طلاقت می دم. اما اګر نیایی خونه، به خاطر عدم تمکین ازت شکایت می کنم و دچار دردسر می شی. پس بهتره برګردی خونه و من هم با شرط طلاقت موافقم.
خیلی هم خودت را به مساله بچه حساس نشون نده که از این حساسیت سواستفاده کنند. اون مادره و حتما بچه اش را دوست داره. اګر غیر از این باشه، یا مریضه یا داره با این کارش از حساسیت شما سواستفاده می کنه. پس کمتر خودت را حساس نشون بده. اینکه می ګین ایشون استراحت مطلق بوده، شاید حساسیت موضوع بارداری را برایشان بیشتر کرده و تحت فشار این حساسیت ( اینکه مثلا بچه می مونه یا نه، می تونم به دنیا بیارمش یا نه و ...) تعادل روحیشون به هم خورده.
مهم اینه که با یه ترفندی برش ګردونی خونه و از مادرش دورش کنی. اما قبول کردن شرایطش کار عاقلانه ای نیست.
وقتی برش ګردونی خونه و با آرامش باهاش برخورد کنی و بتونی ببریش دکتر که مطمعن بشی بیمار نیست، می تونی بقیه مساله را به تدریج حل کنی. اګه کنار مادرش باشه، کارت سخت تره. ګاهی اوقات مادرها ندانسته زندګی دخترهاشون را خراب می کنند.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سعید جان و بهشت عزیز از هر دوی شما ممنونم
بهشت عزیز راست میگی من خیلی عجولم یعنی طاقت صبر ندارم باید همه چیزو سریع حل کنم البته منم بدیهایی داشتم مثلا موقع عصبانیت دری وری زاد میگم اما بعد 5 دقیقه میخوام با همه اشتی کنم باور کنید کل دعواهای من با اون 10 مورد تو 2200 روز نمیشد نمیدونم چرا اینقدر دیوونه شده مادرش مادرش مادرش چون دو سال پیش با مادرش دعوای سختی کردم و بهش گفتم از خونه من برو بیرون البته بعد 1 ماه اشتی کردم باهاش و معذرت خواهی ولی الان همش سرکوفت 2 سال پیش رو میزنه و به تلافیش مامان و بابای منو که واسه وساطت رفتند از خونه انداخت بیرون با فحش و ناسزا و بدترین حرفها و میگه بچه رو به دنیا میارم میندازم تو دامن تو مامان علیلت تا بدبخت شین و از این حرفا
اون منو دوست داشت اصلا خودش به من پیشنهاد ازدواج داد همیشه حتی تا روز اخر میگفت تو بهترین شوهر دنیایی یه دفه رفت اونجا و شروع شد
بهش میگم چرا نشستی فقط به بدیها فکر میکنی به اون خوبیها و خوشیها فکر کن میگه من فقط بدیها رو میبینم مادر و پدرم اینقدر دوستش داشتن اینقدر بهش احترام میزاشتن که نگو مادرم حتی لگن زیرش میزاشت صبحونه ناهار و شام براش میبرد که کار نکنه اونوقت وقتی با مادر و پدرم رفتیم خونشون هنوز نشسته زمین مادرش گفت واسه چی اومدین من طلاق دخترمو میخوام برید بیرون و کلی فحش دادن چی بگم که دلم خونه مثل روانیها شدم به من اخرین بار میگفت با مادرم صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که تو ادم خوش سفری نیستی ! ادمی که خوش سفر نباشه به درد ما نمیخوره مادرم ازت راضی نیست مثلا یه موردشو مثال بزنم از خوش سفر نبودنم مادرزنم توقع داره مثلا وقتی ترافیکه اتوبان یه طرفه رو بیام پایین یعنی از لاین مخالف بیام (به خدا راست میگم) اصلا موندم تو کار این جماعت اخر سر هم میگفت اگه من و بچه رو دوست داری همه چیزو به نام من کن این انصافه همه چیزو به نامش کنم بعد دوباره بزاره بره اصلا به نظر شما یه چند میلیون طلا و سکه ارزش داره شبونه وقتی من نیستم بیان همه چیزو ببرن چی بگم دارم دیوونه میشم
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
دوست گرامي سلام....
من فكر ميكنم دو چيز به حل مشكلتون كمك كنه. 1.زمان، 2.خونسردي. بهتره زياد اصرار نكنيد خانومتون به خونه برگرده اما ارتباطتون رو باهاشون قطع نكنيد. منظورم اينه كه نيازي نيست شما توجيهش كنيد كه اشتباه ميكنه، بلكه بايد فرصت بدين تا خودشون به اشتباهشون پي ببرند. البته از اونجاييي كه ايشون باردار هستند نياز به محبت و دلگرمي شما دارند. شما نبايد تو اين شرايط تنهاشون بذارين، بايد دورادور كنترلش كنيد و براشون كم نذاريد. نيازي نيست درباره ي مسائلي كه پيش اومده ديگه باهاشون حرف بزنيد. وانمود كنيد هيچ اتفاقي نيوفتاده و گذشته رو فراموش كردين، اما اصراي هم به بازگشتشون نداشته باشين. شايد حتي بخوان اين 5 ماه ديگه رو هم اونجا بمونن. اما شما خونسرد باشين، هر چند روز يه بار بريد به ديدنشون و ملاقاتش كنيد. براشون كادو يا لوازمي كه احتياج دارن تهيه كنيد و هر وقت هم با هم ملاقات داشتين فقط حالشو بپرسين و بگين فقط اومدين ببينيدشون و بريد. بذارين خودشون تصميم بگيرن. بذارين به خاطر خودتون برگرن. اجازه بدين غرورشون بشكنه و ماديات واسشون بي اهميت بشه. باور كنيد اگر عشق رو خودشون جست و جو و نزد شما پيداش كنن ، هر جور كه باشيد شما رو ميپذيرن. فقط شما بايد خونسرد باشين و مثل يه بيمار باهاش رفتار كنيد و اجازه بدين به مرور زمان خودشونو پيدا كنن. بد نيست هر از گاهي بذاريد دلتنگ بشن يا اينكه نگران بشن تا فرق بودن و نبودنتون رو احساس كنند. در ضمن سعي كنيد رو اعصابتون كار كنيد و اين ضعف رو در خودتون برطرف كنيد. نا سلامتي شما قراره پدر بشي!!! اين شرايط شايد بد باشه، اما به شما فرصت ميده تا به پرورش اعصابتون همت كنيد.
پيروز باشيد.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
همیشه تنهای عزیز مرسی از راهنماییهاتون خودمم همینجوری فکر میکنم اما مشکل اینه که مادرش و خودش به هیچ سراطی مستقیم نیستند باباش که عاشق منه رو هم جلوی چشم من مادرش زد که به تو مربوط نیست اما شما راست میگی باید دورادور هواشونو داشته باشم ولی در خونشون نمیخوام برم چون میترسم درو روم باز نکنن یا مادرش یه فحشی چیزی به منو خانوادم بده و از کوره در برم به نظرتون بهتر نیست یه چند وقتی اصلا سراغش نرم؟
اخه بار اخر که دعوامون شد و اون کلی به خانوادم و مادرم و پدرم و خواهرم فحش داد منم از روی عصبانیت گفتم من زن دزد که جون بچه را دروغی قسم میخوره نمیخوام بیا طلاقتو بگیر و تمام
بعد از اون نه من از اون خبری دارم نه اون به من زنگ یا اس ام اسی زده پیشنهاد شما دوستان عزیز برای زدن یه تلنگر یا یه جوری بیدار کردن وجدانش چیه یه جوری با یه کلامی یا حرکتی یا حتی بدون حرکتی من اصلا مغزم کار نمیکنه یه وقت برای بچم مشکلی پیش نیاد یا برای خودش مشکلی پیش نیاد؟
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
دوست خوبم همونطور كه گفتم شما نبايداجازه بدين اين رابطه كمرنگ شه. بهتره برين در خونشون و اس ام اس بدين كه خانومتون خودشون بيان دم در. بگيد دلتنگين فقط اومدين ببينيدش. ممكنه برخوردشون هم خوشايند نباشه،اما شما تحمل كنيد و حدالامكان سكوت اختيار كنيد. سكوت در كمرنگ كردن خشم طرف مقابل خيلي تاثير داره. اين مسئله يه روزه حل نميشه . تو اين حالت ترك كردنشون وضعيت رو خرابتر نكنه، بهتر نميكنه. شما بايد اول دلشونو به دست بيارين، بعد مهلت بدين دلتنگ بشن. ممكنه اولش چند بار غرورتون بشكنه و صحبت هايي ناراحتتون كنه، اما ارزشش رو داره. در مورد مادر خانومتون هم نگران نباشين. اگر همسرتون عاقل باشه ميفهمن كي صلاحشونو ميخواد و كي فكر منافع خودشه...براي حل اين مسئله بايد سعي كنيد كه اين كدورت رو از دل مادر زنتون در بيارين، اما فعلا وقتش نيست. اول بايد همسرتونو با خودتون همسو كنيد.
موفق باشين.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
یه چیزی هم خیلی مهمه. حرفی که زده شد با صد تا معذرت خواهی و ببخشید هم نمی شه پسش گرفت. از الان تصمیم بگیرید که هر وقت عصبانی شدید اصلا و ابدا حرف نزنید. حتی یک کلمه.
این که شما به همسرتون گفتین دزد حرف خیلی زشتیه. می دونم الان می گین اونها حرفهای زشت زیاد زدند، اما دلیل نمی شه شما هم بزنید. من نمی دونم دو نفر چطوری اینقد راحت به هم فحش می دن و بعد فرداش تو چشم هم نگاه می کنند!!
نه انصافه و نه عاقلانه است که همه چیز را به نام ایشون کنید. اصلا این کار را نکنید. چه اعتباری هست که فردا بعد از همه اینها درخواست مهریه نده و بعد هم طلاق و بعد شما بمونید و قسط های مهریه ایشون و یه بچه ی سرگردون و ...
شما همه ی سعیتون را برای برگردوندن ایشون و درست کردن زندگیتون بکنید. اما در عین حال حواستون هم جمع باشه که باج بیخود ندید.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
اقای m r a
این دعوای پیش اومده اولین و اخرین دعوای شما نخواهد بود پس بهتره مهارت های زندگی زناشویی را بیاموزی تا در زندگی مشترکتون یاد بگیری چگونه باید برخورد کنی
توی این 15 پست تقریبا اکثر دوستان شما رو به خویشتن داری دعوت کرده اند
صبر کردن اولین گام برای حل مشکلتون هست
اون جوری که از نوشته هاتون برمیاد(روزهای زندگی ... تعداد دعواها .... ارزش اجناس ) شما با عدد و رقم زیاد سر و کار دارید
پول توی زندگی زناشویی تنها یک وسیله است میشه با پول خیلی چیزها رو خرید
اما عشق رو نمی شه خرید:305:
شما باید سعی کنی خودت رو در شرایط بحرانی و دعواهای خانوادگی کنترل کنی
اثر بعضی از حرف های ناخوشایند زمان بیشتری برای فراموش شدن می طلبه
حالا خانومتون طلاها رو با خودش برده .... خوب ببره .... ارزش همشرتون بالاتره و یا طلاها؟
مسلما همسرتون
اما ببینید به خاطر عدم خونسردی همین موضوع باعث ایجاد تنش و دعوای زیادی بین شما و همسرتون شده که الان خودتون هم پشیمانید و می خواهید که همسرتون برگرده
یکبار دیگه تاپیکتون رو بخونید
شما نیاز دارید تا زمانی که دوباره با همسرتون آشتی کنید صبر کردن را بیاموزید
نقل قول:
بار اخر که دعوامون شد و اون کلی به خانوادم و مادرم و پدرم و خواهرم فحش داد منم از روی عصبانیت گفتم من زن دزد که جون بچه را دروغی قسم میخوره نمیخوام بیا طلاقتو بگیر و تمام
بعد از اون نه من از اون خبری دارم نه اون به من زنگ یا اس ام اسی زده
اینکه نه شما اقدامی کردید نه ایشون یعنی خواست قلبی هیچکدومتون طلاق نیست :72:
منتها راه درست در کنار هم بودن را گم کرده اید
نقل قول:
پیشنهاد شما دوستان عزیز برای زدن یه تلنگر یا یه جوری بیدار کردن وجدانش چیه یه جوری با یه کلامی یا حرکتی یا حتی بدون حرکتی من اصلا مغزم کار نمیکنه یه وقت برای بچم مشکلی پیش نیاد یا برای خودش مشکلی پیش نیاد؟
پیشنهاد من اینه که فعلا هیچ کاری انجام ندهید و تنها صبر کنید
مشکلات را دو چیز حل می کند
**صبر
**گذر زمان
این صبر کردن اینجوری که:
به حرف هایی که از اطراف می شنوید اهمیت ندید(عمه ، دوست ، خاله ، همسایه و ....) هرکس هر چیزی گفت چه خوبی و یا چه بدی
یکم) در صدد توجیه و یا دفاع از خودت برنیایید
دوم) در صدد درد و دل کردن و گفتن بدی های همسرتون بر نیایید
سوم)از دیگران نپرسید که حالا چی میشه
چهارم)مرتب توی ذهنتون اما و اگر برای خودتون نسازید
می دونید فایده ی این صبر چیه ؟
اینکه تحت تاثیر دیگران قرار نمی گیرید و تصمیم عجولانه نمی گیرید و دوم اینکه جلوی دخالت های اطرافیان توی زندگی خودتون رو می گیرید (این شما و همسرتون توی تک تک لحظات این زندگی بودید ... توی غم و شادی... پس بهترین شخص برای آشتی کردن شما و همسرتون هستید )
یه نکته
وقتی با هم آشتی می کنید مسلما همسرتون ازتون خواهد پرسید " اون موقع که من پیشت نبودم نگرانم نبودی؟ دلت واسه من و بچه تنگ نمی شد؟"
الان جوری رفتار کنید که وقتی با سئوالهای بالا مواجه می شوید شرمنده خودتون نشوید
با عرض پوزش بذار خودمونی تر بگم
آیا این انصافه که توی این دعوا وقتی داری با همسرت صحبت می کنی به جای اینکه بهش بگی
عزیزم من دلتنگتم و نگران تو و بچمون هستم ،مشکلی پیش اومده که من و تو باید با هم رفعش کنیم
بهش بگید
چرا طلا ها رو بردی؟!
و به عنوان آخرین نکته :305:
تا اونجایی که می تونی سعی کن دلخوری و کدورتی که با مادر زنت داری به پای همسرت نذاری
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
از همتون ممنونم مثل اینکه من باید صبر کنم
خوب دوستان اولا تشکر از همه شما دارم و یک سوال و اونم اینکه تا کی صبر کنم و به چه وسیله به نظر شما میتوان یه ارتباطی برقرار کرد مثلا خوبه چند روز بعد یه اس ام اس بدم
مهم اینه که تو اس ام اس چی بنویسم شما نظرتون چیه ایا اصلا میشه با به وجود امدن این بحثها و حرفها به ادامه این زندگی امیدوار بود؟ چی بنویسم تا جواب بده؟ و زندگیمون برقرار بشه
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
ای بابا
جناب m r a
بدون هیچ تلاشی ، بدون هیچ اقدامی ... صبر کنید :305:
و توی این مدتی که دارید صبر می کنید از توی تالار یک سری مقاله مناسب با زندگی زناشویی مطالعه کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
شما نیاز دارید تا زمانی که دوباره با همسرتون آشتی کنید صبر کردن را بیاموزید
مشکلات را دو چیز حل می کند
**صبر
**گذر زمان
این صبر کردن اینجوری که:
به حرف هایی که از اطراف می شنوید اهمیت ندید(عمه ، دوست ، خاله ، همسایه و ....) هرکس هر چیزی گفت چه خوبی و یا چه بدی
یکم) در صدد توجیه و یا دفاع از خودت برنیایید
دوم) در صدد درد و دل کردن و گفتن بدی های همسرتون بر نیایید
سوم)از دیگران نپرسید که حالا چی میشه
چهارم)مرتب توی ذهنتون اما و اگر برای خودتون نسازید
می دونید فایده ی این صبر چیه ؟
اینکه تحت تاثیر دیگران قرار نمی گیرید و تصمیم عجولانه نمی گیرید
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
چشم صبر میکنم ولی از کجا معلوم خانمم اون چهار شرطی که شما نوشتید را رعایت کنه؟ یعنی با کسی مشورت نکنه که میکنه با کسی درد دل نکنه که میکنه و از دیگران نپرسه که میپرسه حتما هم میپرسه خصوصا از فامیل حسودش و الانم خانمم نشسته همش تو ذهنش اما و اگر میسازه
اگه من صبر کنم اوضاع خانومم بدتر نشه خصوصا اینکه نه مشاوری داره نه مثل من به اینترنت دسترسی داره سرگرمیش فقط تلویزیون هستش و مجله اینجوری من اروم میشم کم کم و اون بدتر
بالهای صداقت اینطور نیست؟
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
آقای m r a محترم؛ می دونید شعار همیشگی این تالار چیه؟ " اینکه با عوض شدن کلید؛ قفل هم مجبور میشه که خودبخود عوض بشه؟!" پس نگران افکار و بافته های ذهنی همسرتون نباشید؛ شما باید بتونید با اقتدار مردانه و افکار و اعمال منطقی دل همسرتون رو که توی این روزها بیشتر از هر چیزی به شما نیاز دارند رو نرم کنید؛ منتها یه مقدار به خودتون و به ایشون فرصت بدید که یه کم عصبانیت هاتون فروکش کنه و یه مقدار بدیهایی که نسبت به هم توی این چند وقت داشتید رو فراموش کنید و افکارتون به سمت خوبی ها و لحظات خوشی که کنار هم داشتید متمرکز بشه!
در ضمن شما باید بتونید به این موضوع فکر کنید که اگر مادرزنم رو از دعوای خودم و همسرم کنار بگذارم؛ چه موردهای دیگه ای توی این زندگی هست که مانع خوشبختی من و همسرم میشه؟ لطفا از خودتون شروع کنید و ابتداً به خود و رفتارهای خود فکر کنید!
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
مرسی از همه شما دوستان عزیز که برایم راه حلهای خوب و اثرگذار مینویسید
ممنونم از همه شما عزیزان
اما من احساس میکنم همسرم دیگه منو دوست نداره به همین خاطر هیچ زنگ یا اس ام اسی به من نزده
اگر منو دوست داشت چرا شبونه و وقتی من خونه نبودم اومد و هر چی پول نقد و طلا تو خونه بود را برد؟
چرا به جون بچه به دنیا نیومده قسم دروغ خورد که طلاهارو نبرده در حالی که برده بود
اصلا چرا این کارو کرد؟
چرا به پدر و مادر من فحاشی کرد؟ در حالی که اونها میخواستن پادرمیانی کنند
چرا برام اس ام اس زد دیگه دوستم نداره و طلاق میخواد؟
چرا رکیک ترین فحشها را به من و خانوادم داد؟
چرا یه ادم استراحت مطلق به خاطر یه مشت طلا و پول این همه پله را امده پایین و بعد امده بالا و دوباره تکرار کرده؟ فکر سلامتی بچه نبوده؟
چرا اگر با اخلاق من مشکل داشت شرط اخلاقی نزاشت و شرط پولی گذاشت؟
اگر من بدم چرا میخواد زندگی کنه با من؟ یعنی اگر دارو ندارمو به اسمش کنم من میشم خوب؟ اخلاقم خوب میشه واسه زندگی با اون؟
من سه هفته مدام زنگ زدم اس ام اس زدم گل بردم بلبل بردم دکتر بردم بعد از سه هفته اومد طلا برد؟
سه هفته هی بهش زنگ زدم و دری وریهاشو گوش کردم به بابام فحش داد گوش کردم به مامانم فحش داد گوش کردم گفتم حاملست تغییر هورمونه اما چرا اونا نامردی کردند؟ نامردی تا چه حد که شبی که اومده بود دزدی یا خودش یا مامانش 10 بار به موبایلم زنگ زد که کجایی عزیزم چیکار میکنی عزیزم تا مطمئن بشه من نیستم اما یک ساعت بعدش که زنگ زدم بدون اینکه بدونم چه غلطی کردند گفت چرا زنگ زدی؟
چرا خودتو کوچیک میکنی زنگ میزنی؟ من با تو کاری ندارم اونم منی که هیچی براش کم نمیزاشتم
این چراها منو دیوونه میکنه میتونین حداقل بگین چرا این کاراو کرد؟
میدونین دعوای ما چطوری شروع شد؟ ازش پرسیدم شام چی خوردی؟ گفت به تو چه فکر میکنی اینجا مثل خونه تو گشنگی میکشم؟ بهتر از تو به من میرسند این حرفش از صد تا فحش واسه من بدتر بود
حس میکنم غرورم شکسته له شده و حوصله هیچ کاری ندارم زندگی برام مثل جهنمه من عاشق زنم بودم عاشق عاشقشم هستم
چرا نباید اون به خاطر بدیهایی که تو این مدت کرده معذرت خواهی نکنه؟ چرا من؟
چرا فکر میکنید اون به من احتیاج داره؟ اونی که منو از دیدن رشد پسرم محروم کرده دلم میخواست صدای قلب پسرمو بشنوم ولی نمیتونم حالا شما میگید به من احتیاج داره؟ کدوم احتیاج؟
کدوم نیاز؟
من برای فهمیدن حال بچم و اینکه بفهمم مادر و بچه سلامتند باید برم بیفتم رو پای مادرزنم
یه نفر به من گفت به دادگاه شکایت کن و نگرانی خودتو از این وضعیت و وضع بچه بیان کن تا دادگاه مجبورشون کنه به تو خبر سلامتی بچه رابدهند
من دلم میخواست صدای قلب بچمو بشنوم اما اون و مادر کثیفش نزاشتن من صدای قلب بچمو بشنوم نمیبخشمشون
باهاشون میجنگم تا ته خط
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
اقاي mraبه خودتون مسلط باشيد به قضيه به ديد مادي نگاه نكنيد تا مشكلوتن با عقل وتدبير حل بشه اگه بخواي بجنگي كه همه چيز خراب ميشه تا ميتونيد ارامش داشته باشيد من حق را به شما مي دم خانمتون داره تيشه به ريشه زندگيه خودش ميزنه اميدوارم هر چه زودتر مشكلتون حل شه:323:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام. دوست خوبم، جنگيدن تا كي؟، تا كجا؟! اگه يه لحظه به آخرش فكر كنيد ميبينيد هيچ حاصلي جز پريشان تر شدنتون در بر نداره. حرف هاي ما نه ترحم به حال شماست، نه به حال همسرتون. اينجا يه تالار انجمنه كه ما فكرامونو ميذاريم رو هم تا بهترين راه كار رو به شما پيشنهاد بديم، تا شما بتونيد عاقلانه ترين تصميم رو بگيريد. ما ميخوايم اگر تا الان همسرتون به خاطر خودتون دوستون نداشته، از اين به بعد شما رو به خاطر خودتون بخواد. ميخوايم اگر تا به حال به ثروت و ماديات علاقه داشته، متوجه بشه شما جواهري تو زندگيش هستين كه از همه ي اونها با ارزش تره. شايد اين آخرين فرصت باشه.... اگر تلاشتون نتيجه اي در بر نداشت، اونوقت من قول ميدم خودم واسه طلاق و انتقام و جنگ و گيس و گيس كشي كمكتون كنم ، وكيل پايه يك دادگاه هم سراغ دارم. :311::311::311:
اما به دور از شوخي، حداقل به خاطر آينده فرزندتون كوتاه بياين. سعي كنيد اين سوالات رو هم هي تو ذهنتون مرور نكنيد. همه ي ما ميدونيم كه حق با شماست، شما هم يه بار حق رو به ما بدين:316:
به چشم آخرين فرصت بهش نگاه كنيد و تا به دنيا اومدن فرزندتون صبر كنيد و پيشنهاد ها رو به كار ببنديد. انقدر زمان رو واسه متقاعد كردن خوتون نكشيد. بهتر نيست همه چيز رو فراموش كنيد و سعي كنيد ما بقي فرصتتون رو صرف پدر نمونه بودن بكنيد؟... در ضمن ماه محرمه! از خدا بخواين كمكتون كنه و همسر و فرزندتون رو بار ديگري به شما برگردونه. دعا كنيد تا به آرامش برسين و شهامت بخشيدن پيدا كنيد.
پيروز باشين.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
شما خیلی خیلی به آرامش احتیاج دارین. نمی دونم کلا اینقد عصبی و خشن هستید یا این دعواها و کشمکش ها خسته تون کرده. به هر حال دوباره می ګم.
یه بار هم این راه را امتحان کنید. یه مدت صبور باشید. حرفی نزنید. آرامش ... حرفهایی که ګفته می شه قابل پس ګرفتن نیست. حرفی نزنید که فردا شرمنده بشید. قراره یه عمر با هم زندګی کنید. حواست به حرفهایی که می زنی باشه.
همه ی شکایت شما از کارها و حرفهای زشت اونهاست. خب شما هم که دارید تکرار می کنید. ببین چقد حرفها یادت مونده. خانمها تو این چیزها حساس ترند. اون دقیق تر و بیشتر از تو یادش می مونه. نګو.
اګر می خواهی زندګی کنی، اګر عاشق همسرتی، اګر بچه ات را دوست داری، یه بار دیګه سعی کن. با 5-4 سال دعوا که به جایی نرسیدین. این دفعه صبوری و تحمل را امتحان کن. چیزی از دست نمی دی.
با شروط مالیش اصلا کنار نیا. اما دلیلی هم نداره که باهاش دعوا کنی و فحش بدی. با آرامش باهاش صحبت کن و خیلی معمولی و بی خیال. انګار که اتفاقی نیفتاده. زنګ که می زنی اګه باهات حرف زد، باهاش حرف بزن. دعوا کرد و فحش داد بدون اینکه جواب بدی، بګو خداحافظ و قطع کن. هیچ اقدامی هم نکن. ایشون اګه برای طلاق اقدام کند که به اهداف مالیش نخواهد رسید. شکایت خاصی هم که نمی تونه از شما بکنه. نه کتک کاری بوده، نه معتاد هستید، نه بیکار هستید ... بهانه دستش نده. بذار بمونه خونه مامانش ببین بالاخره چی می شه. آخرش که باید برګرده. زیاد هم بهش زنګ نزن و سراغش را نګیر. یکی دوبار امتحانی و با فاصله زیاد تماس بګیر ببین عکس العملش چیه. معمولی حرف زد، ادامه بده. اما با فاصله و دیر به دیر. بذار فکر کنه زنګ زدی حالش را ببرسی، دلت براش تنګ شده و نه بخاطر درماندګی و بی شام و نهاری و بچه بهش زنګ زدی. از خودت هم برسید بګو شکر خوبم. مثل وقتی تو بودی که نمی شه. جات تو خونه خیلی خالیه. همین.
صبر کن ببین می خوان چیکار کنن. حرف اون طلاها را هم دیګه وسط نکش. الان که کاری نمی تونی بکنی. بردن دیګه. مدارک و این چیزات را بذار جایی که نیان ببرن. شناسنامه ای، سندی ... معلوم نیست نقشه شون چیه که. طلاها هم که برای ایشون خریده بودی دیګه. خب حالا هم برده. نمی ګم کارش درسته. اما خب سخت نګیر. کاری که نمی شه کرد. پس بیخودی هم حرفش را نزن.
پلهای پشت سرت را خراب نکن. این پلها مادی نیستند. پلهایی از جنس عشق، محبت، دوستی، اعتماد، ... با حرف، شک، فحش، دعوا ... خراب می شن و فقط حسرتش می مونه.
فعلا کار را به دادګاه نکشون. نذار قباحت این کارها بینتون بریزه. زنی که به زور دادګاه برګرده که زندګی نمی کنه. بذار با محبت برګرده. بچه سالمه. خیالت راحت باشه.
شما باید زندګیت را درست کنی. ریشه ای. اینکه بری دادګاه و اونا یه نامه بدن و شما هفته ای دو بار بری در خونه مادر خانومت و هفته ای سه بار دعوا کنید و دوباره برید دادګاه و بچه بیاد و حضانت با مامان بشه و بابا روزی دو بار تلفنی باهاش حرف بزنه و دو ماه یه بار ببیندش و ... از این قصه ها که اسمش نشد زندګی. بله دادګاه ممکنه یه کارهایی بکنه، اما در مورد عشق و محبت و زندګی و سلامتی و آرامش هیچ دادګاهی نمی تونه هیچ کس را به زور وادار کنه که عاشق باش. زندګی کن. سالم باش... دادګاه را بذار بعدا با hamishetanha هماهنګ کن!!:311:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
همیشه تنها و بهشت عزیز
ازتون ممنونم
حرفاتون ارومم میکنه حق با شماست هیچ بهونه ای از من ندارند نه کتکش زدم نه معتادم نه خرجی دیر دادم نه دنبال زن و دختر مردم بودم همیشه هم بهش وفادار بودم البته اونم همینطور ادم باید انصاف داشته باشه دختر خوب و نجیبیه اما زیاد تحت تاثیر خانواده و مادره
چشم دیگه سراغش نمیرم و 6-7 روز بعد یه اس ام اس میدم که مثلا چطورید ببینم جواب چی میاد
با خواسته های مادیشم کنار نمیام هر چی خدا بخواد همون میشه راضیم به رضای پروردگار و دست شما هم بابت راهنماییهاتون درد نکنه نتیجه کارو حتما بهتون اطلاع میدم
خیلی لطف کردید
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
کجا با هم اشنا شدین و ازدواج کردین ؟؟ اینترنت ؟؟
به نظر من اصلا به درخواستش توجه نکن
چون اگه توجه کنی هم پولت رو از دست می دی هم زنت رو
یکی از دوستان پدر من هم زنش قهر کرد رفت خونه مادرش به دوست پدرم که شوهرش بود گفت اگه می خوای برگردم خونه حق طلاق رو به من بده و مرده گفت باشه ... رفت محضر و حق طلاق رو داد به زنش که برگرده خونش سر زندگیش . 3 روز برگشت به زندگیش و روز چهارم زنه رفت یک دفعه طلاقش رو گرفت و مرده دیگه دستش به هیچ جا بند نبود
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
ام آر ای عزیز
می دونم الان ناراحتی، دلگیری، تنهایی، خسته ای ... اما تحمل کن. همه اینها با صبوری و تحمل و رفتار خوب و عاقلانه انشالله رفع می شه.
دختر وقتی از خونه پدرش می ره، دیگه هیچوقت اون خونه واسش مثل قبل نمی شه. امکان نداره تو اون خونه به اندازه خونه خودش و همسرش راحت باشه. یه هفته که بمونه، دلش همچین هوای خونه و زندگیش را می کنه که نگو. مامانش دنیایی هم بهش محبت کنه، فایده نداره. دلش همسرش را و خونه اش را می خواد. مطمعن باش. پس باهاش بد حرف نزن، بهش فحش نده، ... که وقتی دلش هواتو کرد و خواست یه جوری یه راهی واسه برگشتن پیدا کنه، یاد این حرف ها که بیفته می گه نه، اون اگه منو دوست داشت که از این حرفها نمی زد، بعد می مونه تو شک و دو دلی. با تردید برمیگرده. هی فکر می کنه واقعا باید برمی گشته یا نه ... بذار وقتی از خونه باباش خسته شد و یاد خونه خودش افتاد هیچ بهانه ای نداشته باشه و فقط شرمنده باشه که این چه کاری بود من کردم. اون خسته می شه و بر میگرده. بالاخره به غیر از مامانش دو تا دوستی، آشنایی، دختر خاله ای کسی را داره که باهاش حرف بزنه. با اونها درد دل که بکنه، حتما بهش می گن که برگرد و داری اشتباه می کنی. سه تاشون هم اشتباه کنه، یکیشون هست که درست بگه و راهنماییش کنه. بذار وقتی اونا ازش می پرسن خب، بعد شوهرت چی گفت؟ بعد چی شد؟ ... هیچی نداشته باشه بگه. نه اینکه بگه اونم فحش داد. اونم به مامانم توهین کرد. بذار بگه هیچی. سکوت کرد. تا بعد خودش از این جواب خودش شرمنده بشه.
نمی گن سکوت احمقانه بکن. سکوت عاقلانه بکن. یه مدت آروم باش. هم برای خودت بهتره، هم خانومت، هم کوچولوتون. ببین خودت هم الان داری میگی خانوم نجیب و خوبیه. فقط یه کم مامانش ... رابطه مادر و فرزندی رابطه ای نیست که بشه قطعش کرد، باید اصلاحش کنی، هدایتش کنی. به هر حال ایشون از شما بزرگتره، مثل مادر خودتون می مونه. یه ذره که سرو صداها کم شد، لجبازیها خوابید، همه آروم شدن... وقتی رفتی دنبال خانومت که بیایید خونه خودتون، یه معذرت خواهی از مادرش بکن. بخاطر همه سوتفاهم هایی که پیش اومده. به خدا کار سختی نیست. به آرامش زندگی خودت کمک می کنه. حتی به آرامش دل خودت. انگار که این کینه دو سه ساله کنده می شه و می ره تو سطل زباله. بگو که سوتفاهم بوده، بگو شما جوون بودی و یه اشتباهی کردی و حالا هم می خوای که ایشون مثل مادری که فرزندش و خطاهاش را می بخشه، شما را هم مثل پسر خودش ببخشه. همین. سه تا جمله بیشتر نیست. هم خودت را راحت می کنی و هم اون خانوم خجالت زده می شه و انشالله رفتارش بهتر میشه.
اگه دوست داشتی از مشکلاتی که با خانومت داشتی تا به اینجا رسیدید بگی، می تونی تو این یکی دو هفته ای که می خوای صبر کنی تا آروم بشه، اینجا بیایی و بنویسی تا دوستان کمکت کنند و انشالله سوتفاهم ها برطرف بشه. اینجا خانومهای متاهل زیادی هستند که می تونن بهت کمک کنند و بگن که کجای کار مشکل چی بوده و منظور یا نیاز خانومتون چی بوده و اشتباه شما چی.
این شبها هم که محرم است و می تونی بری تکیه و مسجد و یه کم کمتر تنهایی را حس کنی. برو توی مراسم و برای زندگی خودت و سلامتی کوچولوت هم دعا کن. انشالله که همه چیز درست می شه.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
سلام به همه به طور خلاصه داستانمو خدمت همه شما عرض میکنم هر کسی هر جوری تونست کمک کنه ممنون میشم
اول از خودم بگم من مهندسم فوق لیسانسم عاشق خانوادمم زنمو دوست دارم همیشه بهش وفادار بودم همیشه هر چی خواسته براش بهترینو مارکدار و قشنگترین را خریده ام به طوریکه از لحاظ تیپ و لباس تو خانواده ما و خودشون تکه هر جا خواسته و هر کاری خواسته کردم براش خودشم همیشه میگفت تو بهترین شوهر دنیایی پول طلا محبت و همه چیز داشته تا به حال فقط وقتی عصبانی میشم کمی زیادی داغ میکنم و 5 دقیقه بعدش عذرخواهی میکنم
اين مشكل كه شما خيلي خلاصه مطرحش كرديد و سريع ازش گذشتيد به احتمال 80% منشا باقي مشكلات شما و خانمتونه....در اين مورد بيشتر توضيح بديد لطفا...اين موضوع خيلي مهمه ...هر چي از عصباني شدنت ها يادتون هست بگين
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
از همه دوستان که پاسخ منو دادند تشکر میکنم
الان چند روزه بعد از یک دعوای تلفنی (به علت بردن طلاها) با هم قهر هستیم و نه من زنگی زدم و اس ام اسی دادم نه اون یه عده از اطرافیان میگویند دیگه اصلا سمتش نرو تا خودش برگرده و عده ای هم میگویند یه اس ام اسی چیزی بزن دارم میمیرم از دوری زن و بچم و نمیدونم این چند روز را چطور طاقت اوردم تا حالا اینقدر مستاصل و درمانده نبودم چی کار کنم دوستان؟
خيلي خيلي عذر ميخوام اما اين طلاها كه سرش جنگ و دعوا هست متعلق به خود ايشون هست و خانمتون مختار هستن كه اموالشون رو ببرن يا بذارن بمونه...غير از اينه؟طلاهاي سرعقد و هديه هاي قبل از عقد جز اموال خانم محسوب ميشه....ok؟؟؟:305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
همیشه تنها و بهشت عزیز
ازتون ممنونم
حرفاتون ارومم میکنه حق با شماست هیچ بهونه ای از من ندارند نه کتکش زدم نه معتادم نه خرجی دیر دادم نه دنبال زن و دختر مردم بودم همیشه هم بهش وفادار بودم البته اونم همینطور ادم باید انصاف داشته باشه دختر خوب و نجیبیه اما زیاد تحت تاثیر خانواده و مادره
چشم دیگه سراغش نمیرم و 6-7 روز بعد یه اس ام اس میدم که مثلا چطورید ببینم جواب چی میاد
با خواسته های مادیشم کنار نمیام هر چی خدا بخواد همون میشه راضیم به رضای پروردگار و دست شما هم بابت راهنماییهاتون درد نکنه نتیجه کارو حتما بهتون اطلاع میدم
خیلی لطف کردید
گاهي بهترين شوهر دنيا با حرفي يا كاري ناخواسته قلب زنش رو طوري ميشكونه كه تا اخر عمر ترميم نميشه...من مورد مشابه شما قبلا ديدم...مردي كه به قول خودش و همسرش ايده ال ترين مرد دنياست...اما همين عصبانيت ها...از كوره در رفتن ها باعث اختلافات زيادي شده...
متاسفانه عليرغم تصور شما كه خانمتون مادي هستن...به نظرم شما خيلي بيشتر به ماديات اهميت ميدين....شما در تمام پست ها ي اين تاپيك راجع به طلاهايي كه مالكيت اونها به خانمتون تعلق داشته اشاره كرديد و از كلمه وقيح "دزد" در مورد ايشون استفاده كرديد....
رك بگم...شما طرز حرف زدن با خانمتون رو بلد نيستين...هنر يه مرد در اين نيست كه كفش 300 هزارتومني براي زنش بخره...هنر مرد در حرف زدن و احترام به احساسات و عواطف زنشه...راه رو به بيراهه رفتي دوست عزيز....بهتره تا دير نشده براي تغيير خودت نه در جهت جلب رضايت همسرت بلكه به خاطر شخصيت خودت براي تعالي خودت....اقدام كني...
همسر شما در اثر همين بي مهري هاي ريز كه به چشم شما نمياد(اما خانم ها حساسيت زيادي براي تشخيص اين بي مهري ها دارن)به اين روز افتاده...شما به راحتي ميگي من دو سال پيش مادرزنم رو از خونه انداختم بيرون اما بعدش معذرت خواهي كردم!!!
همين؟فكر ميكني به همين راحتي خانمت همه چي رو فراموش كرده؟با يه معذرت خواهي؟؟كاري كه نبايد ميشده انجام دادي!!
كاسه ي صبر همسر شما لبريز شده متوجه ميشين چي ميگم؟؟
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
[
خيلي خيلي عذر ميخوام اما اين طلاها كه سرش جنگ و دعوا هست متعلق به خود ايشون هست و خانمتون مختار هستن كه اموالشون رو ببرن يا بذارن بمونه...غير از اينه؟طلاهاي سرعقد و هديه هاي قبل از عقد جز اموال خانم محسوب ميشه....ok؟؟؟:305
متاسفانه عليرغم تصور شما كه خانمتون مادي هستن...به نظرم شما خيلي بيشتر به ماديات اهميت ميدين....شما در تمام پست ها ي اين تاپيك راجع به طلاهايي كه مالكيت اونها به خانمتون تعلق داشته اشاره كرديد و از كلمه وقيح دزد در مورد ايشون استفاده كرديد....
:104::104::104::104::104::104::104::104::104::104:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
حدود یکماه پیش پدرزن و مادرزنم برای خرید خونه به 10 تومن پول نیاز پیدا کردند که من ندادم یعنی نمیتونستم که بدم چون پول توی بانک مسکن بود و 4 ماه مانده وامش دربیاد از طرفی شرایط باز پس دادن پول از سوی اونها (ماهی 300 تومن بدون هیچی که 3 سال طول میکشید تموم شه) خانم من به علت ناراحتی از این کار من رفت خونه باباش دیگه هم برنگشت و گفت ازت بدم میاد
gh.sana به نظر شما خانم ایشون با دلیل موجهی رفته؟ مګر اینکه بحثی و دعوایی هم این وسط شده باشه که بیان نشده. اګر توی اون دعوا توهین هایی شده باشه، می شه ګفت خانم خسته شدند از این حرفها و تحملشون تموم شده. اما اګر دقیقا عین مورد نوشته شده باشه، خیلی قابل درک نیست. ګرچه خانم ایشون باردارند و تحملشون هم حتما نسبت به قبل کمتر شده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط m r a
چرا اگر با اخلاق من مشکل داشت شرط اخلاقی نزاشت و شرط پولی گذاشت؟
اگر من بدم چرا میخواد زندگی کنه با من؟ یعنی اگر دارو ندارمو به اسمش کنم من میشم خوب؟ اخلاقم خوب میشه واسه زندگی با اون؟
در بداخلاقی و عصبانیت ایشون حرفی نیست. خودشون هم به این امر واقفند و کاملا هم واضح است که زود از کوره در می روند. ولی جواب این سوال را چیست؟ چرا حرف از تغییر اخلاق و رفتار نیست؟ چرا حرف از مال و اموال است؟ علت رفتن ایشون مادی بوده، شرط برګشت مادی است. در طی دعوا هم کاری مادی کردند ( بردن طلاها ) بعد شما می ګید که مادی نیستند؟
درست که طلاها مال ایشون است ( شاید هم نباشد، مثلا بعضی مردها توی خونه برای پس انداز سکه نګه می دارند. الزاما هر طلایی تو خونه بود که مال زن نیست. پول نقد توی خونه همه اش مال این خانوم بوده؟ نفس عمل زشت بوده، حتی اګر توجیه قانونی براش داشته باشیم.
و البته که خود من هم چندین بار در مورد حرفها و کلماتی که بینشان رد و بدل می شود به ایشون یادآوری کردم که درد بعضی حرفها از درد مشت و لګد بیشتر است و آثار جراحتشون ماندګارتر. این هم یه نقل قول از خودم
پلهای پشت سرت را خراب نکن. این پلها مادی نیستند. پلهایی از جنس عشق، محبت، دوستی، اعتماد، ... با حرف، شک، فحش، دعوا ... خراب می شن و فقط حسرتش می مونه.
اما مساله اینجاست که این خانم درخواست هاش مادی است و این جای سوال داره!!
شاید هم واقعا از اخلاق این آقا خسته شده و می خواد همه چیز را به نام خودش کند و بعد هم طلاق بګیرد. یعنی امیدی به تغییر اخلاق ایشون نداره، می خواد اقلا با خیال راحت (مادی ) برای فردای خودش و بچه اش جدا شود.
کسی به این آقا نګفته اخلاقت خوبه و ادامه بده. همه می ګیم آروم باش. اما تن دادن به خواسته های مادی خانومشون هم معقول به نظر نمی رسه.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
رفيق كمي ارووم تر!!!:303:
گويا شما بيشتر از خود m r a عصباني هستين!!؟؟:163:
بهتره بهتون ياداوري كنم كه تلاش اين تالار بر اينه كه زوجين در حد امكان به طلاق و ...فكر نكنن...و در حد امكان صلح و سازش بينشون برقرار بشه پس بهتره اتيش بيار معركه نباشيم و دلگرمي بهشون بديم تا بتونن مسئله رو حل كنن....اين راهش نيست كه بدون شنيدن حرفهاي خانم ايشون حكم صادر كنيم...
بنده در حال حاضر نه وقتش رو دارم و نه انرژي لازم رو دارم براي اينكه بيام بشينم حرفهام و منظور از حرفاهام رو براي شما شرح بدم...
قطعا يه خانم بدون هيچ زمينه درگيري و بحث سر اين موضوع كه تو چرا به خانواده ي من پول قرض ندادي زندگي و همسرش رو ترك نميكنه!!پس مشخصه كه مشكل از جاي ديگه اي نشات گرفته و به اينجا كه رسيده خودشو نشون داده!!
قبل از تفسير توصيه هاي ديگران كمي دقت كن :305:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
با سلام و تشکر از همه دوستان عزیز
gh sana عزیز ممنون از نظرتون ولی باهاتون موافق نیستم چراکه بنا به دلایلی من از شرح تمام آنچه که بر من رفته خودداری کردم اگر مالی برده شده تنها مال ایشون نبوده و حتی اموال و طلاهای متعلق به بنده و سکه هایی که در طول این چند سال پس انداز کردیم برای آینده هم برده شده این محض اطلاع شما دوست عزیز
ثانیا اینکه چرا این عمل انجام شده از نظر من مهمه نه نفس عمل که اگر مادیات برای من مهم بود به علت بردن انچه متعلق به من بود شکایت میکردم که نکردم.
این که چگونه و چه روز مهمی این عمل قبیح انجام شده برای بنده خیلی مهم بود و در بهترین روز زندگی من و خانواده ام و با چه حیله و ترفندی که از بیان ان روز و چگونگی انجام ان معذورم
چیزی که مرا ازار داده شرایط مادی هستش که ایشون گذاشتند نه چیز دیگری
ضمنا دعوای مطرح شده برای دو سال پیش بود و مطمئنا بنده حرفی شنیده ام یا اتفاق خیلی بدی افتاده که مجبور به انجام آن عمل شدم که شما از آن بیخبرید و و بهتره یک طرفه به قاضی نروید و از بیان دلایل انجام ان کار به دلایلی معذورم و بعد از عذرخواهی دو سال به خوبی و خوشی گذشته که شما از ان بیخبرید و اگر کسی از من دلخور بود همان موقع می بایست اقدام میکرد و اگر همسرم ناراحت بود همان موقع باید ناراحتی خود را نشان میداد
هدف من از ایجاد این تاپیک و بحث گفتگو رسیدن به راهکار مناسب برای بهبود اوضاع است نه به محاکمه رفتن و مقصر جلوه دادن من یا ایشان
من خلاصه ای از وقایع را بیان کردم و دلایل اصلی دلخوریها من هم مقصر بوده ام قبول دارم ولی نه نقصیر بزرگی که باعث جدایی و طلاق شود فرمودم خدمتتون نه معتادم نه دنبال زن مردمم نه خرجی ندادم نه زدم نه و نه و نه
یادتون باشید تا سوزن به کسی نزنید جوالدوزی نخواهید خورد همسر بنده هم عیبهایی دارد و حرفهایی زده و کارهایی کرده که من عکس العمل نشان داده ام و از بیان انها در این محیط عمومی معذورم
من همین قدر میدانم که نمرم بیست نیست شما هم نمرتون بیست نیست و هر ادمی یه جوری هستش و یه جوری فکر میکنه و هر کسی عیب و ایراد و حسنهایی داره منم مثل بقیه ادمها
شما بفرمایید هنر یک زن و هنر یک مادر و هنر یک همزبان و همراه چیه؟
هنر یک زن اینه که به شوهرش فحش و بدو بیراه بده؟ یا به خانواده شوهرش؟ ایا هنر یک زن در این هست که غرور شوهرشو بخواد جلوی خانواده خودش خرد کنه؟
باز هم تکرار میکنم هدف من از ایجاد این تاپیک پیدا کردن راه حلی بود برای مشکلم که دوستانی به نام بهشت و همیشه تنها حرفهای خوب و جالبی زدند که حتما به انها عمل خواهم و نتیجه را به اطلاع آنها خواهم رساند
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
ضمنا همه دوستان بدانند من عاشق همسرم هستم
عاشق زندگیمم و عاشق بچم همینطور فکر میکنم همسرم هم عاشق منه و از نگاهش رفتاراش و کاراش و گفته هاش مطمئن بودم که اینطوره
یه سری حرفا بین ما پیش اومده هم من گفتم و هم اون من حرفای بدی را که زدم گفتم و حرفای بدی که شنیدم را برای شما ننوشتم اما در هر حال عشق به زنم و زندگیم باعث شد بیام اینجا از شما کمک بخوام
من یه راهکاری از شما میخوام نمیخوام محاکمه کنم یا بشم چون نمیشه یه طرفه به قاضی رفت و وجدانا درست نیست اما خواهش میکنم همتون اینو بدونید که
زنمو و زندگیمو دوست دارم
عاشقشونم
فقط یه راهکار به من بدید که بعد از یه مدت صبر چجوری و با چه روشی که غرورم هم نشکنه برم دنبالش تا بیارمش و یا اینکه چجوری میتونم راضیش کنم بریم پیش یک مشاور یا روانشناس یا مشاوری هست که اگر راضی نشد حضوری بیاد تلفنی باهاش صحبت کنه اگر دوستان لطف کنند فقط راجع به این موضوعات راهکار بدهند ممنون میشم
من با خواندن نظرات شما و از همه مهمتر با شناختی که خودم از همسرم دارم متوجه شده ام که با کمی صبر و سپس مراجعه به یک مشاور کاملا مشکل ما حل خواهد شد مطمئنم چون من زنو زندگیمو خوب میشناسم
بهشت عزیز و همیشه تنها و بالهای صداقت عزیز از نظرات شما حتما استفاده خواهم کرد خیلی ممنونم از شما که با صبر و حوصله پاسخ منو دادید
من میخوام تا ابد کنار زن و بچم باشم سعی میکنم در کردار و رفتار خودم هم یک تجدید نظر کلی کنم شما هم منو دعا کنید
یا علی
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام آقای mra
تا حدودی به شما حق میدم
ولی حرف های خانوم غزاله هم نباید نادیده گرفته بشه
بهتره قانعشون کنین تا با هم به مشاوره برین
اگه شما عاشقشین و اگه دوست دارین بر گرده چرا این قدر بدی های اون رو تو ذهنتون بزرگتر و بزرگتر می کنین؟
مگه نمیگین اونم عاشق شما بوده؟
راستی یه چیزی هم بگم شما که گفتین بعضی چیزها رو نمیشه گفت و .....
اینجا کسی شما رو نمیشناسه اگه فکر می کنین دردسری واستون درست نمیشه و کسی نمی خونه از آشنا ها مطالبتونو می تونین بگین
شاید راهگشا تر شد
ضمنا گلایه هم نکنین چرا هی به مادیات اهمیت میده و ........
انتخاب خودتونه یعنی شما خانومی رو انتخاب کردین که ارزشهای مادی واسش مهمه و شما هم عاشق همین خانومید
اونو با تمام ویژگی هاش انتخاب کردین و دوسش داشتین و ....
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
آقای ام آر ای
نمی دونم همسرتون قبلا هم به حالت قهر رفته خونه مادرش یا نه. اما احساس می کنم شما این دفعه سخت پشیمونید و نگران ایشون و بچه و زندگیتون. شاید این تلنگر برای شما لازم بوده. به هر حال انشالله که زودتر برگردند و زندگیتون رو به راه بشه.
در مورد برگردوندن ایشون یه کم که اوضاع عادی شد و چند باری با اس ام اس یا تلفنی باهاشون حرف زدین و دیدین که آرومه، با پدر خانومتون بدون اطلاع خانوم و مادرش صحبت کنید و بگید که می خواین برین دنبال همسرتون و از ایشون بپرسید که شرایط چطور هست و کمک بخواین. گاهی اوقات هم می شه از راه دیگه ای عمل کرد ( در مورد یکی از دوستان شنیدم )، بعد از تماسهای تلفنی و ... خانوم و آقا هر دو آرومتر شده بودند و دلشون واسه زندگی با هم تنگ شده بود. بعد یه روز آقا زنگ زدندکه می آم دنبالت شام بریم بیرون. از اونطرف هم رفتندخونه خودشون. حالا شما ببینیدبا توجه به شرایط خودتون و خانومتون چه راهی برای برگردوندنشون بهتره. شاید ایشون مایل باشند شما رسما برین دنبالشون.
در مورد مشاوره هم آیا شما مطمئنید که ایشون نمی آن؟ چرا نمی آن؟ دلیل خاصی دارن؟
اگر ایشون نمی آن، شما تنهایی برید مشاوره و بعد مشاور به شما خواهد گفت که چطوری می تونید همسرتون را راضی کنید و بیارید.
یه راه دیگه هم که به نظر من می رسه اینه که به ایشون بگین که من می خوام برم پیش مشاور. فکر می کنم این روزها خیلی عصبی و بداخلاق شدم و دلم می خواد برای بهتر شدن زندگیمون و آماده شدن برای اومدن بچه برم پیش مشاور. منتها چون من خودم به تنهایی ممکنه نتونم اخلاق و رفتار خودم را و یا مشکلاتمون را درست بیان کنم، تو هم با من بیا که با هم برای مشاور توضیح بدیم.
در ضمن از اینکه اینقد عاشق زندگی و خانواده اتون هستید بهتون تبریک می گم. حیف نیست این همه عشق را با عصبانیت خراب می کنید. این مشکل را هم رفع کنید تا انشالله زندگیتون عالی بشه.
موفق باشید.
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام و عرض ادب دارم خدمت همه بازدید کنندگان
مسائلی هست که بنده از بیان آن شرم دارم و از طرفی تمایلی به بیان آنها در محیط عمومی وسایت و اینترنت ندارم.
منم استرس زیاد دارم و نمیدونم چجوری باید منظور اصلیمو بیان کنم یا حرفمو خوب بنویسم واقعا درمونده شدم
خانم بنده اوایل مادیات زیاد برایش مهم نبود و به تدریج و بعد از بارداری و دعواهای به وجود آمده چنین مسائلی را مطرح کردند
اینقدر زندگی ما شیرین بود و اینقدر خوب و باحال بود که خود ایشون اصرار برای بارداری و بچه دار شدن داشتند و خود ایشون مدام میگفتند یه وقت نکنه بچتو بیش از من دوست داشته باشی یا غیره
اما بعد از بارداری نمیدانم چه شد که مدام تکرار میکنند اگر من و بچه را دوست داشتی قبول میکردی اینو به نامم کنی یا اونو به بابات بگی به نام بچه کنه یا غیره
مساله مهم در اینجا و گلگی من این است که احساس میکنم غرورم و شخصیتم و عشقم زیر سوال رفته
دوستان عزیز اگر من بیان کردم فلان تومان پول براش کفش و لباس و مایحتاج زندگی خریدم نه به این خاطر است که به مادیات اهمیت میدهم و هنر کرده ام که این کار را کرده ام خواهش میکنم از شما و استدعا دارم اشتباه برداشت نکنید غرض بیان میزان عشق و علاقم بود عشق و علاقه ای که زندگی مارا نقل مجلس تمام فامیل کرده بود
من ادم پولداری نیستم و کارمندم و حقوق بگیر فقط این موضوع را به این دلیل بیان کردم که غرور منو جلوی خانواده اش شکست
مدام با خودم فکر میکنم تویی که نصف حقوق ماهانت برای خرید یک کفش یا پالتو برای همسرت صرف میشد و خودت نمیپوشیدی تا اون بهترینو بپوشه و بخوره چرا جلوی خانوادش گفت که تو خونه تو گشنگی میکشم و بهم نمیرسی و خانواده اش هم متاسفانه تایید کردند این حرفش برام مثل یک پتک بود و یکی از دلایل اصلی دعواها و بگو مگوها هی میپرسم چرا؟ چرا چنین حرفی زده؟ من که همه کار برایش کرده ام
از خودشون پرسیدم چرا این حرفو زدی؟ گفت حقت بود ابروتو همه جا میبرم باور میکنید از روزی که این حرف را شنیدم چند سال پیر شده ام خودم باورم نمیشه و هنوز فکر میکنم خواب دیده ام یا رویا بوده و چنین حرفی نشنیده ام غرورم و تمام عشقم با این حرف زیر سوال رفته انگار سکه روی دیگرش را به من نشان داده
انگار بعد از بارداری شخصیتش عوض شده یه ادم دیگه شده حتی نوع حرف زدنش بعد از بارداری عوض شده اما میگم خدمتتون قبل از بارداری ایشون ما بهترین زیباترین و رویایی ترین زندگی به اذعان خود ایشون را داشتیم ولی بعد از بارداری همش حرف ایشون شده مهریه پول به نامم کن بخر طلاق و غیره شده و جمله اگه منو و بچه را دوست باشی این کارو باید بکنی وگرنه طلاق و جدایی و مهریه ورد زبونشه اینو عرض کردم خدمت ان دسته از دوستان که فکر نکنند من چه کاری کرده ام که به یکباره طرف منفجر شده یا هی ریخته تو خودش تا یه دفه فوران کرده یا به قول یکی از دوستان کاسه صبرش لبریز شده!!!!!
تمام این اتفاقات از اواسط ماه سوم بارداری شروع شده و مطمئن باشید اگر قرار بود کاسه صبری لبریز بشه باید قبلش میشد نه موقع بارداری که من توجه ام به اون بیشتر شده بود و بیشتر مراعاتشو میکردم و تمام کارهای خانه و بیرون خانه و پخت و پز و رفت و روب بر عهده من بود
یادم رفت بگم که حسب گفته های همیشه تنها و بهشت عزیز قصد صحبت با یک مشاور یا روانشناس خوب را دارم دوستان اگر کسی را میشناسند معرفی کنند مرسی
بهشت عزیز حتما این کارو میکنم ازتم خیلی خیلی خیلی ممنون که وقت میگذاری و به من کمک میکنی
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
ببینید دوست عزیز؛ مطمئنا قدم های اول شما برای بهبود این زندگی و رفتن پیش مشاوره به تنهایی بسیار بسیار میتونه به شما و آرام شدنتون و تصمیم گیری بهتر کمک کنه؟! منتها شما اگر در استان تهران هستید با یه سرچ کوچولو در تالار میتونید آدرس مراکز معتبری که جناب مدیر همدردی عزیز؛ نوشتند رو پیدا کنید و مراجعه کنید!
و من از شما تقاضا دارم اگر همراه خانومتون روشن هست؛ حتما با دادن چندین عدد اس ام اس عاشقانه سعی کنید از اوضاع روحی خودتون براشون بگید و از اوضاع روحی همسرتون هم مطلع بشید!
اگر واقعا ایشون هم آرام تر شده باشند شما می تونید در طی چندین روز با محبت و عشق ورزیدن حتی به صورت تلفنی و پیامک دل ایشون رو به دست بیارید و ایشون رو آماده کنید برای بازگشتن به زندگی مشترکتون!
اصلا هم نگران نباشید مطمئن باشید وقتی شما امواج مثبت عشق و محبت رو به کائنات می فرستید حتما همین امواج رو از سمت هسرتون هم دریافت خواهید کرد! تنها به فرستادن این امواج باور داشته باشید و نتیجه ی کار رو به خداوند بفرستید و به توکلی که به ایشون کردید!:43:
-
RE: کمکم کنید زنم گذاشته رفته
سلام
اين چه مصيبتي هست كه زندگي ها رو در بر گرفته
من واقعا از صميم قلب براي همه مردم دنيا دعا ميكنم انشالله مشكل همه حل بشه
شما هم كه بدتر از من ، از كلمه كلمه ات معلومه كه ترسيدي و رنگ و روت رو باختي
البته حق ميدم و درك كردني هستي
امثال من و تو بايد اول ياد بگيريم خودمون با دست خودمون لو نديم كه چطور آدمي هستيم ، اول ياد بگيريم كه چطور زندگي كردن درسته ، ياد بگيريم كه واقعا زندگي چي هست و چطور موجودي هست ، يادم هست گفتم به خانمم گفتم طلاق بدترين چيزي هست كه فكر ميكنم توي زندگيم پيش خواهد اومد ، و حالا او ميدونه كه طلاق بدترين چيز زندگي من هست ،،، يه جورايي فكر ميكنم خانم ها دست ميذارن روي بدترين چيزهاي زندگي
داداشي براي اينكه آروم بگيري بجز مسائلي كه دوستان ديگه گفتن :
براي طلاق ارزش قائل شو و با كلمه طلاق آشتي كن
حتي اگر دنيا با طلاق رو سرت خراب ميشه و مجبوري از زير آوار دوباره خودت رو نجات بدي و بياي بيرون تازه مثل بقيه بخواي به زندگي نگاه كني
البته لازم نيست كه حتما طلاق بگيري اما لازمه كه به عنوان يك مرد كلمه طلاق رو جدي بگيري
قديمتر ها مردا اصولا طلاق ميدادن و زن ها مقاومت ميكردن
اما انگار توي اين زمانه هر مردي كه بگه از طلاق بدم مياد و باهاش قهر هستم ، بايستي هم خوشش بياد هم باهاش آشتي كنه
پس مثل يك مرد تصميم بگير ، احساسات رو بسته بندي كن و نگه دار براي زماني كه حقيقتا ارزش خرج كردن داشته باشه نه اينكه انقدر مفت ببخشي كه مزه اش بشه عادت و خودت هم از چشم بيفتي هم از ريشه قطع بشي
برادر عزيز اون خانم ، همسر شرعي و قانوني شماست و به هيچ عنوان نميتونه بدون رضايت شما طلاق بگيره فقط يه خورده اين رفت و آمد هاي بچه بازي آدم رو اذيت ميكنه كه گريزي اش نيست و بايد تحمل كني
چشمات رو ببند و تمركز كن و درست بيدار شو
زمين و آسمون بيان نميتونه طلاق بگيره ( اگه دوستش داري و نميخواي طلاق بگيري اينا رو گفتم )
ولي براي شما درد ناك تر هست چون صحبت از يه بچه بي گناه اين وسط هست كه اين وسط اين همه حرف و حديث بي معرفتي هست در حقش
از خدا ميخوام به خاطر اون بچه انشالله به زودي ختم به خير بشه و اين دوري طولاني و درد ناك تر از اين نشه .. الهي امين
يامولاعلي