-
گنه كردم گناهي پر ز...
سلام !
من همون نيلوفر فراموش شدم.همون نيلوفري كه همگيتونو دوست داشت و داره و هنوزم ارسالهاتون رو با دقت ميخونه!:316:
يادتونه آخرين باري كه راجع به خودم و اون همكلاسم عشقم نوشتم.بهار بود و من هنوز اميدوار و جستجوگر كه شايد راهي باز بشه!ولي نشد....
با وجوديكه فهميدم و يقين داشتم كه از كلاس اول ابتدائي عاشقم بوده و لي فهميدم عدم ايجاد هيچ گونه رابطه اجتماعي درست و به موقع بين ما و كلي مسائل ديگه باعث اين شد كه اونم دنبال گزينه هاي ديگه رفته باشه و به قول خودش با من كه صحبت نمي كرده با اونا صحبت ميكرده. ضمن عدم اطلاع كافي من از خيلي از شرايط واقعي اون و خيلي چيزهاي ديگه خلاصه اينكه آخرين باري كه تقريبا اتفاقي ديدمش و خبري واقعي ازش داشتم تابستان امسال بود و ديگر هيچ!:303:
اينا رو گفتم كه بگم روزهاي بي حاصلي و سرگردوني رو ميگذرونم كه با هيچ تصميمي يا هيچ شخصي پر نميشه و تنها و بي حاصل مثل يه جسد متحرك روزامو به شب ميرسونم و از نظر روحي خيلي ضعيف شدم طوريكه مني كه يه زماني به همه اميد ميدادم و اونو رو به كوچكترين كورسوئي اميدوار ميكردم حالا اونقدر نا اميد شدم كه فكر خود كشي به سرم زده و تحمل اينهمه بيهودگي رو ندارم.نه شغلي نه حالو حوصله ادامه تحصيل و نه عشقي يا شخصي كه بياد و منو از اين حالت ويراني در بياره!
مشكلم و علت ايجاد اين تاپيك اين بود كه شب عيد غدير يعني چند شب پيش طي يه تماس اشتباهي با گوشيم با شخصي به طور اتفاقي آشنا شدم كه بر خلاف اخلاقاي طرف قبليم خيلي تمايل به برقراري رابطه ،زنگ زدن و صحبت داشت .در حاليكه من طبق اخلاقاي قبليم پسش زدم ولي به ناگاه به دلم نشست و با آطلاعاتي كه از خودش داد حس كردم ميتونم بهش اطمينان كنم و اميدوار باشم /چه خيال واهي!:324:
اون دوسال ازم كوچكتر بودم و خودش رو يه خواننده هنري معرفي ميكرد كه يه خونه هم داره و يه موقعيت شغلي تو شهري بين شهر منو و خودش(همشهريم نبود ولي هم استاني بود)ميگفت تازه پدرشو رو از دست داده و با پيامك و ... كم كم اين رابطه برقرار شد تا كار به جائي رسيد كه گفت ميخواهم باهات راحت باشم و راحتي ما ميتونه حدي نداشته باشه .من معني اين حرفشو از حرفاي قبليه فهميده بودم و اصلا نمي خواستم وارد اين فاز بشم ولي اون با چرب زبوني و تلفني و... قانعم كرد كه (قانع كه چي مسخ و تنها شده بودم)شعورم رو انگار باخته بودم و هنوزم كه فكر ميكنم چه حرفائي اون نصفه شب و فردائيش و دوشب بعد كه رابطه ام مون ختم شد واقعا باورم نميشه اوني كه اجازه داد اين رابطه تا اين حد راحت حتي اگه تلفني به اين صورت برقرار بشه و پيش بره و خودمم هم در كمال احساساتي شدن باهاش همراهي كردم من باشم. مني كه زماني نماز شب و بعدش قرانم ترك نميشد به پيشنهاد سكس تلفني اون جواب داده باشم و كلي هم براش دلتنگي و بيتابي .تا اينكه با اينكه به قول خودش من واقعا هم باهاش اونطوري كه ميخواست راضي كننده نبودم بعد از 2 شب از جواب دادن به گوشيش امتناع ميكرد وبهونه اش مشكل كاريش بود كه فكر ميكنم دروغ ميگفت چون اصلا هم خواني نداشت و من تو اون 2 روز 2 بار باهاش تماس گرفتم و پيام دادم تا اينكه شب دوشنبه خودش دوباره معذرت خواهي و شروع كرد و دوباره بحثو به اونجا كشوند.
من فقط ميخواستم باهاش درباره موضوعات معمولي صحبت كنم و نمي دونم چرا اينقدر بهش اعتماد كرده بودم و اون همش تو فكر اون دوشبي كه به خوبي ارضا نشده!:163:
خلاصه بعد از كلي يكي به دو دوباره حاضر به اون مكالمه كذائي شدم كه بعد از 45 دقيقه متوجه شدم اون اصلا قصد ازدواج نداره يا بخواهدم با موردائي خانوادگيش مشغول خواهد شدو تازه گفت قصد خروج از كشورو و رفتن به كانادا رو دارم و ...منم گفتم هر وقت تصميمت قطعي شد ....:302:من واقعا از اينكارام دارم شاخ در ميارم و احساس گناه شديد داره نابودم ميكنه:160:دلم ميخواهد نباشم و از اينكه اينقدر راحت خودمو در معرض سو استفاده قرار دادم و احساساتي هم شدم دارم ميميرم:316:
.الان دوروزه كه ارتباطي نداريم و نمي خواهم هم داشه باشيم و بعيد ميدونم از اينكه اونهم دوباره تماس بگيره ولي حس ميكنم بايد از اين شرمندگي ميمردم ولي اونطوري كه بايد احساس گناه نمي كنم با اينكه وقتي يادش ميفتم حالت خفگي و تنفر از خودم بهم دست ميده و واقعا بعد از قطع تماس احساس راحتي ميكنم ولي گيج گيجم .:325:
دوستان من واقعا نميدونم چم شده ،مغزم از كار افتاده و انگار قبح گناهي كه كردم اون لحظه اي كه داشتم ميگفتم و ميخنديدم به چشمم نميومد و حالا هم ميخواهم از غصه بميرم ولي انگار پرده اي روي مغزم كشيده و اصلا نمي فهمم چكار كردم؟ من بايد چكار كنم / به چه طريق اين لكه پر رنگ را از روحم پاك كنم /حق ميدم خداهم ديگه منو حتي براي لحظه اي تحمل نمي كنه /ميخواهم گريه كنم ولي نميشه،انكار يه تكه سنگ شدم:160:
شما اين نيلوفر رو باور ميكنيد!:323:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نيلوفر عزيزم سلام....
تو هنوزم نيلوفر عزيز مايي... عزيزم نذار گناه و عذاب وجدان تورو بيشتر به گناه بندازه ....
دارم به گناهي بزرگتر اشاره ميكنم كه اسمش "نااميدي" از رحمت خداي مهربونه ....
من شك ندارم كه خدا خيلي خيلي دوستت داره .... عزيزم نگران نباش كيه تو اين دنيا كه بگه من گناه نكردم...؟؟
باور كن حتي لازم نبود اين چيزا رو واضح واسه ما بنويسي عزيزم ... اينا رو يواش هم كه در گوش خدا بگي اون خودش تو رو ميبخشه و نميذاره جز خودش كسي بفهمه كه بنده اش چه كار كرده... آره عزيز دلم اون مهربونه و باگذشت .... بخشنده اس .... بخشنده نيلوفر ميدوني يعني چي؟؟؟
يعني اونقدر بزرگ و كريم و صبوره و اونقدر به دل تو آگاهه و اونقدر به تو نزديكه كه دردي كه ميكشي رو حس ميكنه!
عزيزم نااميدي از رحمته اون نازنين گناهه نه اشتباه تو و من .... نه اسير يه حيوان انسان نما شدن....
نه رفتن به راه شيطان.... اينا اسمش خطاست .... نادونيه من و توئه عزيزم ....
تو بايد ياد بگيري كه بهش توكل كني حتي زماني كه فكر ميكني از تو آلوده تر انساني نيست بازم دست آلوده ات رو به سوي اون دراز كن از بنده كمك نخواه از اون بخواه عزيزم كه كمكت كنه... و بهش اعتماد كن...
بهش توكل كن...
نيلوفر جان شرايطي كه توش قرار گرفتي شرايط خوب و مساعدي نيست...
بعد از كمك از خدا... چشماتو باز كن و دوستاي واقعيتو ببين .... اونا كم نيستن ... همين جان ....
دستتو بذار تو دستاشونو و بلند شو....
همت كن و زندگيتو از نو بساز نيلوفر قشنگ ما شو دوباره و غمگين نباش عزيزم ...
تو اولين كسي نيستي كه گناه ميكنه و اخرينش هم نيستي...
به خدا ميسپارمت و منتظر شنيدن حرفاي خوبت ميمونم ...
دوستت دارم و ميبوسمت نيلوفر جان...:46:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
:325::325::325:
سلام دوست عزيزم
هاتفي از گوشه ميخانه دوش
گفت ببخشند گنه و مي بنوش
لطف الهي بيشتر از جرم ماست
نكته سربسته چه داني خموش
ببين همونطور كه در اين شعر امده خدا بزرگتر از اين چيزها است كه اين گناه را بخواد نبخشه
:72::72::72::72:
درسته شما اشتباه كرديداما اين را بدون اين مساله هم جزئي از زندگي هست و واقعا بايد بتوني اين مساله را درست كنترل كني حالا بايد ببيني خودت چطور ميتوني اين مساله را درون خودت حل كني
ولي سعي كن هميشه راهي را انتخاب كني كه بعدش قلبت آروم باشه و عذابت نده (به نظر من قلبت واقعا پاكه پس به نداي قلبت توجه كن چون خدا در قلب هر انساني از روح خودش دميده ولي تو موفق شدي پاك نگهش داري و ميتوني به قلبت مطمئن باشي و بدوني اون چيزي هست كه خدا هم قبول داره )انقدر هم به خودت سخت نگير خدا ميبخشه تو كه بندشي خودت را :04::104:نميبخشي
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
به خاطر روحیه یت نمی تونستی تصمیم درست بگیری برای همین ناخودآگاهت کاریو کرد که شما بهش دقت نداشتيد.
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
:43:سلام
گذشته که گذشته اینده رو خراب نکنید. از رحمت و لطف و بخشش خدا دوستان گفتن. اما شما هنوز درگیر یه رابطه و خلاء عاطفی و از طرفی عذاب وجدان و درگیر شدن در رابطه نادرست هستی.
کدوم بهتره خلاء عاطفیت پر بشه به قمیت اینکه حتی تلفنی فردی و به ارضا برسونی که گناهه.
یا قطع رابطه به قیمت مدتی اذیت شدن و بعد به ارامش رسیدن؟
قطعا با توجه به همین عذاب وجدان و پیش زمینه اعتقادی که داشتید راه دوم و انتخاب کردی.
بهتر نیست باور کنید که خداوند بخشنده تر از این حرفاس و می بخشه به شرطی که عمیقا پشیمون باشید و راه بد و ادامه ندید؟
مطمئنم موفق می شین.
:72::46::43:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
من نمي تونم!:302:
دوستاي عزيزي كه خوندين و جواب دادين واقعا ممنون /ميدونم لطف خدا بي كرانه ولي وقتي ياد خودم ميافتم از تعجب وا ميمونم.واقعا موشكافي نمي كنم و ياد لحظه لحظه اش نمي افتم بر خلاف نفر قبلي كه خاطراتش هنوز برام پر رنگ و اعجاب برانگيزه /نه به خاطر اينكه عشق اولم بود چون واقعا متفاوت بود و از صميم قلب تا وقتي كه خوب بود باهام ارتباط قلبي و حسي و به نوعي تله پاتي داشت .بر خلاف اينيكي كه حتي گاهي صداشو نمي شنيدم و انگار با صدا با كسي صحبت كردن برام عجيب بود و صداش ميرفت رو مخم!:302:
هيچ حسي بهش نداشتم جز اون اضطراب لعنتي كه به خاطرش دكتر هم مي رفتم مدتي و داروهامو يه مدته كه قطع كردم.احساس اينكه 28 سالمه و هنوز ازدواج نكردم و موردي نيست و كاري بلد نيستم كه باهاش شغل مناسبي پيدا كنم(تو رشته خودم از گود خارج شدم) و اينكه درساي كه 10 سال پيش خودنمو يادم مياد ولي كتاباي ارشدو از اين صفحه تا اون صفحه يادم نمي مونه/اينكه فردا صبح بازم بايد از خواب پاشم بازم يادم ميوفته چيكار كردمو بازم ميدونم هيچ كار مفيدي براي انجام دادن ندارم مثل خوره داره جون و جواني باقي مونده ام از م ميگيره. باشگاه هم ميرم و تكو وتوك دوستائي كه پيدا كردم هم از اين روحيه لعنتي ام شاكين!
دلم ميخواست حرفاي بهتري داشته باشم ولي فكر ميكنم اگه خداهم دركم كنه و لطف كنه و ببخشه اين احساس گناه نابودم ميكنه.وقتي به چشماي برادر كوچيكم كه تو خونه است و نگاه گرم برادر بزرگم رو يادم مياد كه الان سه هفته است براي يه دوره 7 ماهه اومده تهرانو و تنهام گذاشته رو به ياد ميارم از اينكه همچين خواهري هستم آب ميشم. دارم داغون ميشم دوستان :316::323:برام دعا كنيد!
بازم ممنون!:82:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نيلوفر جان همه اين گناه ها و احساس ياس و نااميدي و ناراحتي ها به خاطر اينه كه ايمانون ضعيفه
اگه مطمئن باشيم به اين كه يكي هست كه بهترين ها را براي ما مي خواد و وقتي ازش بخواهيم براي پاسخش هيچ محدوديتي وجود نداره و بهترين مصلحت ها را براي ما در نظر مي گيره اونوقت اينقدر نگران آينده نميشيم.
ماها صبرمون كمه تا مي بينيم سنمون يكمي بالا رفت نا اميد ميشيم اونوقته كه ميگيم نه انگار بايد خودم دست به كار بشم و ... انگار خدا را دست كم مي گيريم بايد باور داشته باشيم كه خدا تك تك بنده هاش را دوست داره و حواسش بهشون هست فقط بايد ايمانون را زياد كنيم . خدا تك تك بنده هاش را را داره امتحان مي كنه هركس را به يه نحوي
دختر خوب صبر داشته باش و راضي باش به رضاي خدا .
توي اين موقعيت تنها كسي كه مي تونه بهت آرامش بده خود خداست پس به خودش پناه ببر :323:
موفق باشي عزيزم:72:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام نیلوفر گلم:
خوبی خانم...؟ماهم همیشه به یادت هستیم..
نبینم نشستی یک گوشه داری غصه می خوری ها....:305:
ببین نیلوفر جان همه ما انسان ها خطا می کنیم ..همه ما ..حالا هرکس به نوعی و یکی اشتباه خودش رو ادامه میده تا تباهی و یکی می فهمه و اونو ترک می کنه..شما باید خیلی خوشحال باشی که اشتباه رو زود فهمیدی و دست اون نامرد هو زود رو شد و به خصوص اینکه شما پشیمانی دوست گلم..
نیلوفر جان توبه کن..
خدا رو شاهد می گیرم که توبه واقعا آرامت می کنه ..
همه ما کار بد می کنیم عزیزم..یا کردیم.آیا خداوند ما رو تنبیه کرده؟
ما مثل کودکی هستیم در مقابل والد خود..ایا وقتی کودک خطایی می کنه پدر و مادر اونو از خودشاون می رونند؟نه عزیزم..
ناامید نشو..جدی بهت می گم توبه کن..یک توبه واقعی از ته دل...
برای خدا و رضا خداوند و ازش بخواه نه تنها روح تورو از این لکه پاک کنه بلکه نور معرفت به دل تو بتابونه و اون فرد هم به راه راست هدایت کنه و خوشبخت کنه..
تمام راههای ارتباطی خودت با اون رو قطع کن..اصلا پاسخی به هیچ اس ام اس و تلفنش نده..
چون این طور اونم از گناه دور میشه و در واقع تو با این کارت به نفع هردو شما کار کردی عزیزم..
این قضیه رو کات کن..در جا تمامش کن و قول بده به خودت و خدای خودت که از در توبه میای و هیچ وقت این کارو تکرار نمی کنی..
من بهت قول میدم خدا می بخشدت ..مطمئن باش .اگر صادقانه از خدا بخوای شک نکن ..شک نکن آرامش پیدا می کنی..
عزیزم..خواهر گلم...ایمانت رو قوی کن..نذار شیطان در قلب و جانت نفوذ کنه..
من خیلی خوب حالتو می فهمم ..وقتی آدم تنهاست دور از عشقی هست گاهی کارهایی می کنه که باورش نمی شه این خودشه ولی با این کار بهت تلنگری زده شد که به خودت بیای..
خدا بهت نشون داد که نیلوفر پاشو . کاری بکن داری خودتو نابود می کنی..
خدا خواست تو رو به راه خودش بیاره و تو رو که یاد خدا برات کمرنگ شده به سمت خودش بکشه..
خدا تنبیهت کرده تا ناشکری نکنی..تا بلند شی تا به درگاهش متوسل بشی ..
نیلوفر پاشو خانمم..
باشه؟
برو تمام راههای ارتباطی خودتو قطع کن.به خودت قول بده وسوسه شیطان نشی..
شیطانو لعنت کن..
اون شخص رو حتی بهش فکر نکن..حتی نفرین نکن..فقط رها کن...بگذر تا خدا از خودت بگذره..
نماز بخون..هروقت که دیدی داری وسوسه می سی فوری توقف فکر بده و تسبیحات اربعه یا دعایی که دوست داری بخون..
چرا نشستی یکی بیاد تورو شاد کنه؟چرا نشستی یکی بیاد آینده رو برات بسازه؟چرا فکر می کنی تنهایی؟
چــــــــــــــــــــــــ ــــــــرا؟
اعتماد به نفس و عزت نفست رو دوباره بساز نیلوفر...
بدون تو خودت داری آینده خودتو خراب می کنی...بلند شو بابا..مگه 28 سال سن زیادیه؟
دور من پر از دختران بزرگتر از توست که دارن شادمانه زندگی می کنن...چا فکر می کنی یک مرد می تونه به تو شادی بده و آینده تورو تامین کنه؟
اصلا این طور نیست..تو اگه خودت شاد نباشی ...هیچکس نمی تونه شادت کنه..
باهات خیلی حرف دارم...
پاشو نیلوفر..پاشو..
درهای توبه همیشه بازه و وقتی پذیرفته میشه نیلوفر یک نور لایزال به قلبت می پاشه ..که باورت نمی شه...
پاشو نیلوفر..
پاشو دیگه....
:72:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام ساراي عزيز و دوستان ديگر!
چه امضاي جالبي داري ...دقيقا حال اين روزاي منه!:302::310:
ويراني حس خيلي بديه !شايد منم بلند شم . راست ميگيد من خيلي ايمانم ضعيف شده ديگه نور خدا رو اونطوري تو دلم حس نمي كنم .خيلي مغرور شده بودم و به خودم مطمئن !اين يه ضربه كاري بود!:163:
:323:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط niloofar 25
سلام ساراي عزيز و دوستان ديگر!
چه امضاي جالبي داري ...دقيقا حال اين روزاي منه!:302::310:
:323:
با سلام
اگر منظورت اين بخش امضاء سارا بانو هست، اين حال رو حفظ كن، و اگر منظورت اين قسمت امضاء نيست، سعي كن، حالت را طبق اين بخش كني و بعد حفظش كني:310:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نیلوفر عزیز
همین که بیدار شدی و خودتو بیرون کشیدی و پشیمان شدی و حتی باورت نمیشه تو بوده باشی را فکر می کنی از کجا آوردی ؟؟؟؟!!!!
با اطمینان بهت میگم ، این یعنی دستگیری خدا ، یعنی خدا تو را میخواهد و بیرونت کشید ، حالا میشه از این خدا و بخشش ناامید بود ؟؟!!
می دونم عزیزم که درد تو از این که بخشیده نشی نیست ، از شرم و خجالتیه که به درگاهش داری ، این شرم و حیاء خوبه و حفظش کن چون میتونه باعث هوشیاری مدام باشه . حتی بهت میگم برو به سمتی که این شرم از خدا را ارتقاء ببخشی و ...... احساس ناامیدی از فضل و رحمت خدا را از خود دور کن ، اما شرمت را حفظ کن .
عزیزم از این ماجرا درس زیبایی می تونی بگیری و اونم اینه که دریابی که دنبال زیبایی و آرامش در بیرون از خودت و نزد غیر معبود یگانه گشتن ، جز در پی سراب بودن نیست . آنچه عطشت را با غرق محبت کردنت فرو می نشاند در درون خودته ، پیداش کن و باهاش مأنوس شو ، هرچه بیشتر باهاش پیوند بخوری دیگه جایی نیست که بی او نباشی و درد و آلام حقیقی تو تنها در اوقاتیست که بی اویی و ورد زبانت می شود :
|
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود | *** | داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
|
|
|
و چنان زار و نزار عشقبازی با اویی و غرق حال شکر
|
که اوقات خوشی و ناخوشیت فقط کافیه بدانی
|
او با توست دیگر درد و رنج نمی شناسی
|
و حتی بر ابتلائات از سوی او هم شکر می کنی :
|
|
وفایت با جفایت هر دو نیکوست | *** | تفاوت کی کند چون دارمت دوست |
|
و حتی در اوج ناملایمات فقط کافیست از او دور نباشی و سعی کنی آنگونه که او می خواهد باشی :
مستی عشقم چو آید درد نشناسم | *** | همنشین باگل و بی باک از غم خارم |
|
وقتی مآنوس با لطف و رحمت و محبت مسحور کننده اون باشی خار رنجهای دنیا غم جانکاهت نخواهد شد :
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم | *** | سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور |
|
او با توست ، همیشه و همه جا ، کافیه اینو درک کنی ، ببینی ، و تو هم محکم بخواهی که با او باشی .
و .....................
حکایت این سخن همچنان باقیست [/color]
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
"در خبر است از سرور كائنات و مفخر موجودات و رحمت عالميان و صفوت آدميان و تتمئه ي دور زمان، محمد مصطفي (ٌ) ... هرگه كه يكي از بندگان گنهكار پريشان روزگار ، دست انابت به اميد اجابت به درگاه حق - جل و علا - بردارد، ايزد تعالي در او نظر نكند، بازش بخواند، باز اعراض كند. بار ديگرش به تضرع و زاري بخواند. حق - سبحانه و تعالي - فرمايد:.... دعوتش اجابت كردم و اميدش بر آوردم كه [size=medium]از بسياري دعا و زاري بنده همي شرم دارم.
كرم بين و لطف خداوندگار
گنه بنده كرده ست و او شرمسار!!!"
(گلستان سعدي)
دوست خوبم سلام. اين نثر رو نوشتم تا بدوني پروردگار تو اينه... نه اون تصوير ترسناكي كه منتظره گناه كني و مجازات كنه. جالبه! من تو تاپيك قبليم (ميخوام خوب باشم... ) مشكلي تقريبا مشابه مشكل شما داشتم. منم از لطف خدا نااميد شدم. منم فكر ميكردم ديگه راهي واسه خوب شدنم نيست. اما كاش باور ميكرديم خداوندمون چقدر مهربونه! كاش فقط يه تلقين نبود. دوست عزيزم شما يه بار رو اشتباه رفتي، من يه عمر رو اشتباه رفتم! اما برگشتم! برگشتم و پروردگارم رو بخشنده تر از اين حرفا يافتم.
دوست عزيزم همين كه زنده هستي نشون ميده خدا ازت نا اميد نيست، چون اگر اميدي به خوب شدنت نداشت ديگه ماموريتي در زمين نداشتي... عزيزم به آفرينش، به هدف خلقت فكر كن اونوقت ميبيني كه عشق از آن خداست. اصلا آفريده شديم تا عاشق باشيم، نه عاشق مخلوق ، عاشق خالق. پس چرا براي خلاء هاي عاطفيت دنبال غير از اون باشي! چه كسي سزاوار تر از خداست تا همدم تنهايي هات باشه. چرا با اون حرف نزني ، به اون عشق نورزي؟ " اگر تنهاترين تنها شوم باز هم خدا هست، او جانشين تمام نداشته هاي من است"
پريشاني روحت به خاطر اينه كه واسه تسلي خاطرت دنبال چيزايي هستي كه به دردت نميخوره. بلند شو و اين روح بينهايت طلب رو پرواز بده... آزادش كن، از اسارت تن، زمان، مكان و... رهاش كن. واسه يك بار هم كه شده براي خودت زندگي كن. بعد كه خودت رو پيدا كردي، بيهوده نشين. برو به سمت موفقيت. فكرتو مشغول كار كن، شده نقاشي، موسيقي، مطالعه، ورزش و... ولي مشغول باش. امام علي(ع) ميگه" اگه نفس خودت رو مشغول كار نكني، اون تورو مشغول خودش ميكنه" به راستي كه "ذهن بيكار، كارگاه شيطانه" پس برگرد و اينبار براي خدا زندگي كن! براي تنها معشوق عالم!
خداي متعال به حضرت داود(ع) فرمود:
"اي داود، اگر روي گردانان از من چگونگي انتظارم براي آنان، مدارايم با آنان، و اشتياق مرا به ترك معصيت هايشان مي دانستند، بدون شك از شوق آمدن به سوي من مي مردند و بندبند وجودشان از محبت من از هم مي گسست"
پيروز باشيد.:72:
[/size]
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام دوستاي عزيز!
الان كه دارم اينا رو مينويسم دستام داره ميلرزه!
بعد از كلي زجر و عذاب وجدان و كلي گريه زاري تازه كمي آروم گرفته بودم كه دوباره از پريشب شروع كرده به زنگ زدن !اولش پيام داد جواب ندادم راستش نه مي خواستم و نه مي تونستم!زنگ زد گوشي رو خاموش كردم.فردائي ظهرش دوباره تماس گرفت جوابشو ندادم ظاهرا داشته ميومده اينجا منو ببينه.ديشب بازم زنگ زد ديد جواب نميدم مسج داد كه من تصميممو گرفتم و از رفتن منصرف شدم و مي خواستم بيام تو رو ببينمو وكارامو تو كارخونه درست كردمو تو نمي خواي و از اين حرفا....من خيلي تو رابطه ام باهاش زياده روي كرده بودم خيلي و اين باعث شده اصلا نخواهد اين تغيير رفتار منو باور كنه.امروز بازم زنگ زد و من مجبور شدم جواب بدم كه بهش بگم ديگه نمي خواهم تماس بگيره و نمي خواهم صداشو بشنوم .ميترسيدم قانعم كنه به ادامه رابطه!بعدشم گوشي رو به خاطر تماساش خاموش كردم كه ديدم پيغام گذاشته و ميگه اون قبليه هم به خاطر همين رفتارات ولت كرد و تو چنيني چناني.ظهر بود يه كم آروم گرفته بودم .بهش با ته مونده شارژم پيغام دادم كه اين رابطه حرامه و من براي تو يه بازيچه ام .گفتم نمي گذارم حرام بمونه و هر جور راحتي.
عصري دوباره تماس گرفت .گفتم بهت گفته بودم كه نمي خواهم تماس بگيري چرا بازم.اونم شروع كرد حرفاي اون چند روز رو تحويلم دادو اينكه اينقدر تو خونه موندي افسردگي گرفتي و ومن نمي خواهم از اين رابطه بگذرم و هر چي از دهنش در اومد بهم گفت كه تو حق نداري قطعش كني و اوني كه ابراز علاقه ميكرد تو بودي و منو به خاطر وضعيت بدم تو كارخونه نمي خواهي و من الان دارم ميام شهرت ببينمت با خانواده ام درباره ات صحبت كردمو ....
كلافه ام .ميدونم يه غلطي كردم كه حالا حالاها بايد تاوان بدم .ميدونم اصل اين رابطه اشتباه بوده ومن خيلي زياده روي كردم. نميدونم بايد چيكار كنم با تلفناش همه رو مشكوك كرده!:163:
روزي صدبار خودمو لعنت ميكنم كه اگر تو رابطه قبلي ام با مشكل مواجه نبودم و از همان اول تو دانشگاه درست برخورد ميكردم و اون اشتباهاتي رو كه فرصت گفتن خيلياش نيستو انجام نداده بودم منم الان سر زندگيم بود و به اين بلا مبتلا نمي شدم.
اون ادعاي دوست داشتن ميكنه ولي من حتي نديدمش و نمي دونم دقيقا محل زندگيش كجاست ؟از طرفي توجيه اين رابطه با حرفائي كه بينمون گذشته:163:واقعا غير ممكنه! دهنشو واكنه....:324:نميدونم چيكار كنم ؟
از عصبانيت بي حس شده بودم.واقعا فكرم درست كار نمكينه .شديدا احتياج به كمي اعتماد به نفس و يه برنامه مشاوره اي خوب دارم .تو اين خونه طلسم شده با اون اوضاعي كه تو تاپيك قبليم گفته بودم نمي تونم درست تصميم بگيرم.رد كردنشو حتي حق من نمي دونه:300:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام
مگه اون آقا راه تماس دیگه ای غیر از شماره موبایل شما داره؟؟؟؟
بهترین کار اینه که تحت هیچ شرایطی به اس ام اس ها و تلفن هاش جواب ندید. اگه هم بتونید بهتره که چند روزی موبایلتونو روشن نکنید. بعد از چند روز خودش خسته می شه و میره پی کارش.
به حرفها، توهین ها و تحقیرهاش هم اصلا فکر نکنید، با این کارا فقط می خواد ضعف خودشو جبران کنه و یه جورایی خودشو آروم کنه.
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام دوست خوبم. سعي كنيد اصلا اس ام اس هاشونو نخونيد كه تحريك بشين به پاسخ دادن. نخونده پاك كنيد. تماس هاشونم پاسخ ندين. خودش يه مدت بعد خسته ميشه. چنين شخص حقيري لياقت شما رو نداره كه بخواد فكرتونو حتي يه لحظه مشغول كنه. اين منم منم هايي هم كه ميگه بخاري ازش بلند نميشه خيالتون راحت. قرار شد رابطتونو با خدا عالي كنيد مگه نه؟! پس كسي كه خدا رو در پناهش داره ديگه از چي ميترسه؟ هان؟
پيروز باشي خانومم.
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نقل قول:
ميترسيدم قانعم كنه به ادامه رابطه!
ظاهرا شما هنوز اونطور که اظهار میکنید به اشتباهاتی که داشتید پی نبردید و متاسفانه انگار بسیاری از حرفها و راهنمایی های دوستان هم بی اثر بوده .
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام:
نیلوفر جان..عزیزم...به هر که دوست داری دیگه جوابشو نده ..دوستان راست می گن حتی اس ام اس هاشو نخونده پاک کن..
از همین جا نیلوفر برگرد ..من خیلی نگرانتم..
فردی که به حریم امن تو تجاوز کرده حالا با هر نیتی و نه تنها به تو بلکه به جسم و روح خودش هم احترام نگذاشته آخه به چه درد تو می خوره؟
فکر کردی اصلا به آینده این ارتباط؟
فکر کردی تا کجا می خوای بری؟
نکنه به خاطر یک عشق نافرجام می خوای خودتو به قهقرا ببری...
بلند شو و حتی سیم کارتتو بسوزون...همه چیزو قطع کن..تمامش کن نیلوفر..
این کار مثل یک مردابه .هرچی بیشتر توش جلو بری دستت از خدا دور تر میشه و روزی می رسه که نتونی نفس بکشی...
برگرد..خواهش می کنم..:316:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
گفتنهای رو دوستان گفتن فقط:
نترس هیچ کاری نمی تونه بکنه تو خدا رو داری که اون نداره و چنین اعمال زشتی و انجام می ده.
تاکید می کنم به ابراز علاقه های دروغینش هیچ پاسخی نده. شما هنوز اون ته تهای دلت یه علاقه یا وابستگی داری ممکنه با دروغهاش بتونه شما رو بلرزونه. مواظب باش . سوزاندن سیم کارت و یا خاموش کردن گوشی راه خوبیه اما بهتر از اون اینه که عشق دروغینش و تو دلت بسوزانی و خاموشش کنی تا نلرزی.
بازم می گم خیالت راحت راحت هیچ کاری نمی تونه بکنه:43::72::82:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
بلند شو و حتی سیم کارتتو بسوزون...همه چیزو قطع کن..تمامش کن نیلوفر..
این کار مثل یک مردابه .هرچی بیشتر توش جلو بری دستت از خدا دور تر میشه و روزی می رسه که نتونی نفس بکشی...
برگرد..خواهش می کنم..:316:
سلام
احسنت
:104::104::104:
اين تكنيك تمركز زدايي و بستر زدايي هست. يعني ما منتظر لحظه آخر نمي مانيم كه تصميم بگيريم.
بلكه از اول مسير ها ،بستر ها و راههايي كه ممكن است ما را تحريك و وسوسه كند فاعلانه،مختارانه و قوي قطع مي كنيم. تا حتي اگر خودمان پيشمان شديم، راهمان تقريبا بسته باشد يا سخت باشد.
به خاطر اين جواب مفيد 10 روز شارژ رايگان براي شما منظور شد.
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام نیلوفر جان
پیشنهادمن به شما اینه که تاپیکها و ارسالهای قبلی خودتون رو مرور کنید (بجز تاپیک اگه بگم کیه باور نمی کنید) ، این به شما کمک می کنه که به باورهای قبلی تون نزدیک تر بشید.
بیشتر اینجا بیائید و با کمک و همفکری دوستان ، قطعا از پس این مساله برمیاید.
نمونه اش
رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی
http://www.hamdardi.net/thread-11316.html
بپذیرید که هر کسی می تونه بلغزه ، و شما هم از این قاعده مستثنی نیستید. به داشته های خودمون نباید غره بشیم برعکس حضور خدا و حجت خدا رو باید همیشه به خودمون یاد آور بشیم. در این امتحانات سخت از اونها یاری بخوایم.
خودتون رو سرزنش نکنید وبجای اون فعالانه و پر امید در مسیر رضایت خدا تلاش کنید. پیشنهاد می دم یه کلاس آموزش قران برای نو نهالان تدارک ببینید و آنچه یاد گرفتین رو به اونها یاد بدید و از این فرصت و فراغت به بهترین نحو و هدفدار بهره بگیرید.:104:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
[align=justify]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط niloofar 25
سلام !
من همون نيلوفر فراموش شدم.
سلام :72:
این چه حرفیه هانی؟ چرا فکر می کنی فراموش شده ای؟!!:303:
فقط یه اپسیلون دقت می خواد که یه شخص تازه وارد هم متوجه بشه شما یکی از اعضاء محبوب همدردی هستی.:43:
من که زیاد اینجا نمیام و تا حالا باهات در ارتباط مستقیم نبودم، شما رو به مهربانی می شناسم. و برام مهم بودی و خواهی بود. چه رسه به بقیه ی دوستان که ارتباط نزدیک تری باهات داشتن، یا اونهایی که از کمکها و راهنمایی هات استفاده کردن.
پس پلیز دیگه این حرفها رو تکرار نکن، چون روی روحیه ت تاثیر منفی داره.:46:
شاید هم همین نگرش نسبت به احساسات و عواطف خونواده و دوستات، در احساس تنهاییت بی تاثیر نباشه...
این نگرش ماست که دنیای اطرافمون رو می سازه، به عبارتی ما در هاله ی تصورات خودمون از محیط، زندگی می کنیم، نه در فضای حقیقی اطرافمون.
اگه توجهت به ویژگی های مثبت خونواده ت باشه، و اگه از هر برخودشون تا جایی که ممکنه برداشت مثبت داشته باشیَ، اونوقت نه تنها بخش قابل توجهی از این احساس تنهایی برطرف می شه، بلکه نگرش مثبت شما به اونها هم منتقل می شه و شاهد تغییرات مطلوبی درشون خواهی بود.
همونطور که هرچه در تالار همدردی نگرشت نسبت به اعضاء مثبت باشه، و بهتر درکشون کنی، بهتر می پذیرنت، و کمتر احساس تنهایی می کنی، در خونواده ت هم همینطوره.
اما راجع به مسئله ای که پیش اومده:
عزیزم اونقدر بزرگش نکن که خدای نکرده واقعا تبدیل به یه فاجعه بشه. با این سرزنش ها روحیه ت خراب می شه و توان لازم برای تصمیم گیری درست رو از دست می دی.
شاید اگه اینقدر خودت رو آزار نمی دادی ( و به اراده ی خودت برای عدم تکرار این اشتباه اعتماد می کردی) از نظر روحی در شرایطی قرار نمی گرفتی که برای بار دوم به مسیج یا ... اون شخص پاسخ بدی.
بعلاوه هیچ دلیلی نداره که بخوای همچین فردی رو که به تصمیم شما احترام نمی گذاره، به چیزی قانع کنی! نباید با اینطور اشخاص محترمانه برخورد کرد، فقط دورش کن، همین!
در واقع "مجبوری" اینکار رو انجام بدی. چون این شخص قابل اعتمادی نیست. و این احتمال صفر نیست که مکالمات رو ضبط کنه، یا به هر طریق دیگری دست به سوء استفاده بزنه.
بنابراین باید روی هر نوع احساسی (خشم، تنهایی و ...) پا بگذری و همه ی توجهت به این باشه که مبادا این وضع تبدیل به یک بحران بشه. ( گاهی شرایط خانوادگی و محیطی انسان ها رو از حد معمول آسیب پذیر تر می کنه، بنابراین این اشخاص باید خیلی بیشتر مراقب باشن.)
اما نکته ی دیگه اینکه:
هانی فرض کن یک شخص بی حوصله نشسته تو اتاقش، و زل زده به دیوار. بهش چه توصیه ای می کنی؟ حتما اینکه پاشه از اتاقش بیاد بیرون، بره پارک یا همچین جایی، تا طبیعت روحیه ش رو عوض کنه.
اگه طرف نپذیره که: من حوصله ندارم از این نقطه ای که نشستم حرکت کنم،
بهش می گی تو چاره ای نداری جز اینکه خودت رو از اتاقت بیرون بکشی، همین یک قدم رو بردار، بقیه ی کار رو طبیعت انجام می ده. درسته؟
وضعیت شما هم همینه. از وضعیتی که درش هستی ناراضی هستی، این نارضایتی انگیزه ی حرکت رو ازت گرفته (چون به جای اینکه به زیبایی های مقابل نگاه کنی و انگیزه ی حرکت پیدا کنی، به عوامل نامطلوب اطرافت خیره شدی). بنابراین همین جا می مونی و هر سال که می گذره ناراضی تر می شی. و هرچی ناراضی تر می شی بی انگیزه تر می شی و ....
حالا چیکار باید کرد؟ باید هرطور شده از این وضعیت بیای بیرون. باید خلاف جهت آب شنا کنی، با وجود بی انگیزگی کار کنی، با وجود خستگی قدم برداری.
قدم اول از تو، بقیه ش با طبیعت ...
خدا عالم رو طوری آفریده که راه، رهرو رو جذب می کنه.
حالا قدم اول چی می تونه باشه؟
به نظر من ادامه تحصیل بهترین انتخابه. بخاطر فایده های کوتاه مدت و طولانی مدتش.
امروز از این حال درت میاره، و بهت نشاط و اعتماد به نفس و احساس هدفمند بودن می ده، فردا، محیط مطلوب تری برای زندگی، پس فردا، قدرت رسیدن به اهداف دیگرت.
فکر می کنم کسی که اسم "نیلوفر" رو برای خودش انتخاب کرده، عزمش رو جزم کرده که پاکی رو از ناپاکی ها استخراج کنه. تسلیم شرایط موجود نشه، و خودش شرایط رو بسازه. اینطور نیست؟ :72:
[/align]
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام به همگيتون!
از صميم قلب دوستتون دارم واينجا كه هستم احساس راحتي و سعادت بيشتري ميكنم. سعادت از اينكه دوستان خوبي كه اينجا حضور دارن تنهام نمي گذارند و مثالي از خداي بالاي سرم هستند كه منو از اون مردابهاي تن و روح آزار دور و به خودش/خدا نزدكيتر ميخواهد.
كاش ميتونستم تبديل به ذره اي بشم و همينجا كنج تالار خونه كنم /نوشته هاتونو بخونم گاهي اگه قابل باشم جواب بدم ولي خودم باشم .همون خودي كه خودم فراموشش كردم.:163:از همه دوستاني كه ميخوندن و جواب ميدن واقعا ممنون /از همه اونائي كه هنوز پستهاي قبلي منو و يا حتي خود ناشناخته منو به ياد ميارن .از بي بي بزرگوار و دست خط جادوئي و غافلگير كننده فيلوساراي عزيز كه منم افتخار نداشتم باهاشون در ارتباط مستقيم باشم. البته اين از بي لياقتي منه كه با خيلي از عزيزان نتونستم ارتباط درست و موثري برقرار كنم تا اگر كسي منو تو جائي از تالار ديد برام حال و احوال بنويسه و از ديدنم خوشحال بشه!و همين باعث تنهائي منه!
وحالا برگشتم بايه گناه...گناهي كه هنوز براي خودم مبهم و ناباوره!كه من چطور نديده و نشناخته باعلم به خطا بودن اين رابطه اون حرفا را زده و شنيده باشم:163:اگر خدا بنده نوازي كرد و هيچي نگفت و من از اين سكوت سخت آشفته بودم كه به گوشهاي شنوا دلهاي پاك شما عزيزان براي نزديكي دوباره به خودش پناه آوردم ترس از ضعفهائي بود كه تو اين تنهائي و سرخوردگي به سراغم اومده بود .
ديجيتال من عزيز حرفتون قلبمو به درد آورد .من كي باشم كه وقتي كسي با دقت مي خونه و جواب ميده من ناديده بگيرم ولي گفتم نحوه صحبت اين آقا باعث شد من احمق به چنين گناهي رضايت بدم طوريكه خودش اين احساس گناه و پس زدگي رو از من به هيچ صورتي نمي پذيرفت و من نمي خواستم باهاش بيشتر از اين بحث كنم. شايد اون هم تنها بود و تو خلوت خودش ساده تر از من كسي رو نميديد كه به خواهشهاي قلبش اينطور راحت جواب مثبت بده و من نمي خواستم بر خلاف اون چند روزه بي خبري بازيچه باشم.
جناب مدير از لطف شما هم مممنون و از اينكه تو تاپيك من جائي براي جايزه به ديگران باز كرديد:311:من امروز دوباره با يه مشاور قرار گذاشتم تا شايد خدا بخواهد و از اين بد حالي دربيام. خيلي از نظر وضع روحي روزاي بدي رو ميگذرونم و اين باعث ميشه گاهي ياد اين موضوع و حرفاي اون بيفتم كه...:324:
سعي ميكنم تركش كنم و سعيمو ميكنم تا اين افكار احمقانه خودكشي نا اميدي ازم دور بشه/ترس از آينده مبهم و ...تنهائي!!!و اينو بگم تو اين خونه كه هستم انگار همه آنتنام بسته است و خدمو يه موجود بي خاصيتو اضافي ميبينم كه هميشه دشمانم سعي در تلقين اون به من داشتن و من با همه وجود اعتقاد به خدائي داشتم كه ميدنم تنها كسي بود كه باورم داشت و ميجنگيدم تا حرفاي بيهوده اشون روم تاثيري نگذاره ولي:325:
فيلوساراي عزيز اينقدر نا اميد افسرده و ترسيده ام و كه نگاه به كتابهاي درسي كه روي ميزم ريختم تا مثلاا بخونم و هيچي ازشون تو خاطرم نميمونه برام مثل شنا كردن تو استخر عميقيه كه هيچي ازش نمي دونم.من تصميم داشتم و برنامه ريزي هم كردم ولي با اين روحيه به هم ريخته نميشه:302:
بي بي عزيز لطف داريد كه ميگيد قرآن رو آموزش بدم ولي نه من لياقت اينو داشتم كه قرآنت رو به صورت اصولي ياد بگيرم و به ديگران ياد بدم نه كسي هست .من اينجا خيلي غريب و تنهام:302:
سارا گلي خوبم اگه با هر كسي كه وارد حريممون بشه بخواهيم از موضع بستن در كنار بيام راحته ولي من دلم ميخواهد خودم هم بتونم پا روي نفسم بگذارم و بگم نه!
از پريشب تا حالا تماسي نداشته .فكر ميكنم بالاخره حرفاي صريح و تند جمعه بعد از ظهرم داره تاثير ميگذاره!برام دعا كنيد دوستاي عزيز تا از جائي كه انتظارش رو ندارم راهي باز بشه و از اين بد حالي و بيهودگي در بيام و خود بهتري از خودمو پيدا كنم.اگه مشكل اينترنتم حل ميشد بيتر دوست داشتم كنار تون ميبودم ولي حيف با اين اينترنت معمولي و كم سرعت نميشه!ببخشيد كه طولاني شد!:82:
بدرود!
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام نیلوفر عزیز
اینطور که من متوجه شدم شما فقط باهاش با تلفن رابطه برقرار کردی درسته؟
تصویر یا وبکم یا ... که بهش ندادی؟
اگر اینکار رو نکردی راهش اینه که سیم کارتتو بندازش دور یه سیم کارته دیگه بخر و اصلا فکر کن که اون سیم کارت رو نداری.دیگم انتظار تماسشو نداشته باش.متاسفانه شما هنوز منتظر واکنشهای اونی.
اون به محض اینکه کامجویی کرد شما رو میندازه دور.
بعدشم درسته که کارای ما آدما بعضیاش زشت و بده اما کلک شیطان اینه که ما رو از خدا نا امید کنه
شما باید برگردی به خدا توبه کنی و به زندگیت برسی:104:
خودتو با هیچ کس مقایسه نکن تو توی این دنیا تکی این رو باور کن.
شروع کن به کتاب خوندن
و کلا فراموش کن که همچین شخصی تو زندگیت بوده
مطمین باش که اون فقط میخواد از تو سو استفاده کنه هر چیم درمورد ازدواج و اینا میگه دروغه محضه.
بعدشم توی جامعه امروز 12 میلیون آدم دم بخت داریم شمام با بقیه
این فکرا چیه که میکنی.
شما تا زمانی که ذهنتو درگیر یه موضوع جذاب تو زندگیت نکنی اذیت میشی.
اینو بدون که اینقدر موضوع هست که از عشق و اینا جذابتره
همین که سالمی
فکر کن کسایی که الان توی بیمارستانن آرزوشونو برگردن خونه هاشون
تو باید خوبیها رو ببینی و خدا رو شکر کنی
حالا درسته اشتباه کردی ولی جلوش رو بگیر که دیگه این اتفاق نیفته
به هیچ پسری تا قبل از آشنایی با خانوادش و در جریان بودنشون اعتماد نکن.
من برات دعا میکنم شما هم برای من دعا کن.
ببخشید سرت و درد آوردم.
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
[align=justify]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط niloofar 25
... تا اگر كسي منو تو جائي از تالار ديد برام حال و احوال بنويسه و از ديدنم خوشحال بشه!و همين باعث تنهائي منه!
وای نیلوووووووو چرا این حرف ها رو می زنی؟؟؟؟؟
چرا اینطوری نگاه می کنی؟؟؟؟؟
وقتی تو تاپیک احوال پرسی خداحافظی کردی، و نوشتی که نبودت اینجا حس نمی شه!!، من کلی دلم گرفت (حقیقتا دلم "گرفت"). اما اون موقع نمی تونستم چیزی بنویسم، یعنی تو ترک اینترنت بودم! و فقط به خودم اجازه می دادم حدودا ماهی یکبار یه سر بزنم و اجازه ی پست گذاشتن هم به خودم نداده بودم!
اما منتظر برگشتت بودم.
هانی اینجا فضای کوچیکیه همه همدیگه رو می شناسیم و از دیدن هم خوشحال می شیم. چرا تو باید استثنا باشی؟!!
نمی دونم منظورت از اینکه نتونستی ارتباط درستی برقرار کنی چیه!! فقط می دونم با ارتباط یا بی ارتباط دوستت دارم. همونطور که همه رو دوست دارم، و همونطور که دیگران من رو دوست داشتند.
هانی به این نکته هم دقت کن که برداشت هات در دنیای مجازی، نمونه ای از برداشت های دنیای حقیقی توه. شاید در دنیای حقیقی هم محبت و عشق خیلی ها رو نادیده گرفتی تا موفق شدی این پیله ی تنهایی رو برای خودت بنا کنی!
فکر نکن درکت نمی کنم، و نمی دونم در شرایط روحی ای که قرار داری، سخته که بخوای نگرش مثبت داشته باشی. می دونم کجایی، اما فقط یک راه برای بیرون اومدنت هست، فقط یک راه! اگه اون یک راه رو نری (حتی با پاهای خسته) در وضعیت کنونی باقی می مونی. (مثل پروانه ای که اگه تلاش نکنه، تو پیله ش خفه می شه)
و اون یک راه "حرکت" ه. تا حرکت نکنی، همونجایی که هستی، ساکن می مونی. حتی در شرایط نامطلوب شروع کن به تلاش کردن. انتظار نداشته باش همون لحظه نتیجه ی مثبتش رو ببینی (مثلا از درس خوندن لذت ببری)، اما ایمان داشته باش که این عالم طوری خلق شده که هیچ تلاشی درش بی پاداش نمی مونه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط niloofar 25
تو اين خونه كه هستم انگار همه آنتنام بسته است و خدمو يه موجود بي خاصيتو اضافي ميبينم كه هميشه دشمانم سعي در تلقين اون به من داشتن
پس پاشو از اون خونه بیا بیرون!
منظورم این نیست که به سمت در بری! منظورم اینه که به سمت میزت برو!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط niloofar 25
برام دعا كنيد دوستاي عزيز تا از جائي كه انتظارش رو ندارم راهي باز بشه و از اين بد حالي و بيهودگي در بيام و خود بهتري از خودمو پيدا كنم.
نیلوفر، خدا منتظر نمونده که ما برات دعا کنیم تا چیزی رو بهت بده! اون قبل از دعای ما، و قبل از خواست خودت، بهت داده.
اگه من در شرایط بدی باشم، و تو بخوای برام دعایی کنی، چی می گی؟ اینکه خدا قدرت بیرون اومدن از اون وضعیت رو بهم بده، درسته؟
اما خدا قبلا این قدرت رو به تو داده، بهت مغز داده، مغزی که من حتی از توانایی هاش سر در نمیارم که بخوام برات از خدا طلبش کنم!
کسی که نیلوفر رو خلق کرد، اونقدر عاشقش بود که همه ی ابزارها رو در اختیارش قرار داد. خدا قبلا کارهای مربوط به خودش رو انجام داده، و اگه حرکت کنی، با جلوه های دیگری از کمک و توجهش مواجه خواهی شد، بنابراین فقط تویی و قلب مشتاق پروردگارت، که یا بهش جواب مثبت بدی یا منفی!
نگو در این شرایط مغزت کارایی نداره، اگه می خوای این رو بگی لطفا ننویسش! چون من باور دارم انسان ها در شرایط سخت توانا تر می شن (این هم یکی از قدرت هاییه که خدا قبل از خواست ما بهمون داده).
اگه تصمیم داری ارشد شرکت کنی، منتظر مطلوب شدن شرایط نشو، تحت هر شرایطی فقط بخون، همین. گاهی وضعیت اونقدر اورژانسیه، که نباید قبل از شروع به فکر محیا کردن شرایط بود. کسی که فرزندش گرفتار آتیش شده، به آتیش می زنه و بچه ش رو نجات می ده، و فکر نمی کنه قبلش بره لباس ضد حریق تهیه کنه!!
هانی تو کسی هستی که قادره ما رو از نگرانی برای نیلوفر در بیاره، پس لطفا انجامش بده، هرجوری که هست انجامش بده و این وضعیت رو تمومش کن. :72:
[/align]
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام نيلوفر عزيزم....
قدم اول و بزرگترين قدم رو خودت برداشتي نيلوفر جان... اول اينكه اين موضوع ناراحتت كرد و فهميدي كه با روح و روان تو سازگار نيست... دوم اينكه جمعه جوابشو ندادي و سرد رفتار كردي....
ميدوني نيلوفر جان آدم وقتي تنهاست به تخيلاتش پناه ميبره ... به نيمه گمشده اي كه مياد و از تنهايي درت مياره و اگه همون موقع يه غريبه اشتباهي سر راه آدم سبز بشه ممكنه اشتباهي بگيريمش و فكر كنيم شايد اونه!!
مخصوصا اگه بو ببره كه تنهايي و كمي هم چرب زبوني بلد باشه...
نيلوفر عزيزم ميدونم چقدر دلت ميخواست اين احساس پاك مي بود و واقعي ....
چقدر دلت ميخواست واقعيت داشت و اون واقعا هموني بود كه توي تصوراتت بود....
اما متاسفانه اينطور نيست و اين نشون دهنده قلب با صداقت و ساده و بي رياي توئه نيلوفر جوون....
ما همه رو خوب فرض ميكنيم تا زماني كه خلافش ثابت بشه و سعي ميكنيم تا لحظه آخر رفتارشو واسه خودمون توجيح كنيم كه نه شايد اونجا اين منظور رو نداشته... شايد آدم خوبي باشه من اشتباه كرده باشم ...يا ...يا .... يا.....
اما بايد از اين خواب بيدار شد نيلوفر جون... دردناكه اما بيدار شو.... نترس!
ميدوني چرا هنوز از ته دل قبول نكردي كه اشتباه كردي ؟ به نظر من دليش همينه....
شايد هنوز باورش واست مشكله.... هنوز تو شوكي عزيزم....
و دوست داري بخوابي و اينا همه يه خواب باشه... نميخواي باور كني كه اين رويا نيست كابوسه نيلوفر جان...
و تو بايد قدرت و توانشو پيدا كني تا با حقيقت تلخ اين موضوع كنار بياي....
باور كن كه اون يه انسان خوب نبوده...
باور كن و اينم قبول كن كه همه اشتباه ميكنن... اونا كه صادق ترن بيشتر.... آره عزيزم اونا كه صادق ترن بيشتر اشتباه ميكنن.... اين واقعيت رو قبول كن و بعد سعي كن فراموشش نكني بلكه به عنوان يه تجربه ازش استفاده كني .... تجربه تلخي كه آخرش با كمك خدا و دوستانت به نفع تو تموم شد.... و هميشه بخاطرش خدا رو شكر كن!
نيلوفر جون از همين امروز شروع كن .... واسه زندگي نو تلاش كن....
بهت پيشنهاد ميكنم بري سر كار.... نميدونم شاغلي يا نه... به نظر ميومد كه بيكاري عزيزم و اين سمه!!
پس پاشو ... دنبالش بگرد... برو دنبال كار... كار داروي عجيبيه كه همه دردها رو تسكين ميده...
و همه چيزو قابل تحمل ميكنه .... اعتماد به نفستو برميگردونه .... و ديگه منتظر نميشيني كه يه نفر ديگه بياد و از زمين بلندت كنه..... پاشو عزيزم اينبار بايد دستتو به زانوي خودت بگيري و بلند شي .... از جات بلند شو و نذار اين رخوت و بيهودگي بيشتر از اين افسرده ات كنه .... موفق باشي عزيزم و ميبوسمت....
ببين چقدر واسه بچه هاي مهربون اينجا عزيزي .... و مطمئنن واسه خداي نازنين بيشتر عزيزي.....
اين چيز كمي نيست.... پاشو...:43::43:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
از لطف همگيتون ممنون:302::316:
تو تركم و اميد به نجات :160:بايد يه روش ديگه زندگي كردنو ياد بگيرم و اونم نوعي از زندگي كه به خوبي شاعراه و تكيه به احساسات عاشقانه كسي وابسته نباشه /احساسي كه سالها باهاش درگير بودم و وحالا ديگه نيست و كاريش هم نميشه كرد:163:بايد يه خودي از خودم داشته باشم:325:
چشمها را بايد شست /جور ديگر بايد ديد:72::72::72:
دوستتون دارم:46:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
niloofar 25 عزیز
انشاالله موفق بشی:305:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام !
دوستاي خوبم واقعا از همه تون متشكرم كه كمك كردين تا از اين رابطه غلط بيرون بيام. اينروزا مشكلاتم روو به يه هفته قبل بر گشته ميبينم كه به صورت خلاصه دسته بندي ميكنم:
1/ تنهائي خودم و خانواده ام به دليل معاشرت ضعيف با اطرافيان كه باعث نوعي ركود وافسردگي و تبديل شدن به نوعي جزيره تنها بين ديگران شديم(شايد تقصير خودمونه ولي واقعا ما بيشتر به فاميلا و آشنا ها سر ميزنيم تا اونا به ما وما بيشتر اوقات تنهائيم و اگرم ميريم خونه هاشون من كه نوعي احساس تنهائي و غربت ميكنم)
حتي برادركوچيكم با وجوديكه بيشتر بيرون خودشو مشغول ميكنه از تو خونه موندن انگار وحشت داره !
اونا همه با دنياي خودشون وماهواره ها و و... مشغولن و اين ديوار براي ماروز به روز بيشتر ميشه/
2/ تنهائي خودم :به دليل مهارتهاي ارتباطي ضعيفم و مشكلاتي كه براي خودم تو رابطه با ف بوجود آوردم از همون چندتا دوست ظاهري هم كه داشتم افتادم.وقتي مردمو ميبينم كه چقدر راحت با همديگه ارتباط پيدا ميكنن و دوست ميشن و بيرون ميرن و رفت و آمد ميكنن واقعا غبطه ميخورم.انگار من اصلا بلد نيستم با ديگران چطوري حرف بزنم تا صميميت ايجاد بشه!:163:تازگيها هم كه كلا افسردگي گرفتم و اصلا حرف زدن يادم رفته!
3/ تو محيط نت هم به شدت ضعيف شدم .من يه روزي با كلي اميد و آرزو ميومدم تو سايت و واقعا خبر نداشتم براي شما ها هر روز چقدر پيام خصوصي ميرسه و با هم حال واحوال داريد ولي از همون تك وتوك پيامهائي هم كه بهم ميرسيد واقعا خوشحال ميشدم ولي الان كه ديگه شارژي شده و پارسال هم كه فعاليتم خيلي كم شده بود انگار فرسنگها از همه چيز دور افتادم .دوستاي اينجا چه تو نت چه با ايميل از حال همديگه باخبرن و من واقعا احساس تنهائي و غربت ميكنم چه تو دنياي واقعي و چه مجازي :302::300:شايد چون اصلا بلد نيستم ارتباط برقرار كنم:160:
ديروز پيش يه مشاور خوب رفتم .شايد خيلي از خودم بزرگتر نبود ولي يه كوه انرژي بود در حاليكه من خودمو مثل يه تفاله احساس ميكنم .حس ميكنم به دارو و درمان قوي تري احتياج دارم چون واقعا روزا و شبهاي بدي رو ميگذرونم.به من ميگه دچار نوعي روز مرگي شدي و افسردگي هم كه كاملا پيداست:323:بهم پيشنهاد كرد از تلاش بيهوده براي درس خوندن دست بكشم و به فكر راه حلي براي كار باشم.چون واقعا تنهائي و بدون هيچ كلاسي يا چيزي نميشه تغيير رشته داد!اونم با احتمال موفقيت كم.
مادرم واقعا نقش زيادي داره تو بي اعتماد به نفس كردنم داره و تنها تو خونه باهش موندن منو از قبل هم ضعيفتر ميكنه.
برادرم كه رفت همش گريه ميكردم انگار همچين روزائي رو ميديدم.
من مردم دوستان /مردگي محض هم اين حسو به آدم نميده كه من دارم!:302::316:
شما ميگيد راهي هست كه من به اين دنيا برگردم و دوباره زندگي كنم؟:82:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
نیلوفر عزیز:72:
همه چیز به خودت بستگی داره ، پستهای فیلو سارا ، شیرین جون و سایر دوستانی که توصیه هائی برات داشتن رو یه بار دیگه بخون.
به این تاپیک هم سر بزن
http://www.hamdardi.net/thread-14388.html
بازم برات می نویسم ، خودت هم در تکمیل اون مشارکت کن.:104:
لوئیزهی در کتاب خود به نام شفای زندگی معتقد است
هر گاه نمی خواهید به حرف و نظر دیگران گوش دهید با ناراحتی گوش مواجه می شوید،
هر وقت نمی توانید اوضاع نامناسب را ببنید دچار ناراحتی چشمی می شوید
وقتی خود را دوست ندارید سر درد می گیرید
و حتی وقتی خود را تحت فشارها و استرس های محیط می بینید و بر این باورید که کاری از دستتان بر نمی آید ممکن است حتی دچار میگرن شوید!
بنابراین حتما بهتر است که هر چیز را از خود شروع کنیم از دوست داشتن و مهربان بودن گرفته تا قاطع بودن و
بپذیر که تو مسئول کارهای خودت هستی و نه اوضاع و شرایط و حتی دیگران
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
[align=justify]سلام نیلوفر عزیزم:72:
خوشحالم که از اون رابطه ی غلط بیرون اومدی، این انتخاب از هر انسانی برنمیاد، بخاطر این شخصیت و منش بهت تبریک می گم.:46: همینطور بخاطر جدیتت در عمل کردن به توصیه هایی که درست تشخیصشون می دی. :104:
اما در مورد بقیه ی صحبت هات:
عزیزم سعی نکن یکباره انسان دیگری از خودت بسازی. با یک دست صد تا هندونه برندار.
اونقدر به خودت فشار نیار که از نفس بیفتی و ناامید بشی. یه مورچه می تونه یه کوه رو جابه جا کنه، اما به شرط اینکه نخواد کلّش رو با هم برداره، باید ذره ذره جابه جاش کنه. (ببخشید که مورچه رو مثال زدم، یه وقت برداشت بدی نکنی. منظورم مقایسه ی توان و بار بود.)
ذهن تو پر از کارهاییه که دلت می خواد انجام بدی، و ویژگی های شخصیتی ای که می خوای در خودت ایجاد کنی، این خیلی خوبه، اما بدون نظم و بدون اولویت بندی، انرژی زیادی هدر می ره.
اول بگذار قلبت آزاد بشه، و شادی رو تجربه کنی (بوسیله ی رسیدن به یک پیروزی دلچسب). بعد خیلی چیزها خود به خود درست می شن. قدرت هات زیاد می شن و با ضریب اطمینان بیشتری می تونی در راه ساختن اخلاقیات و شخصیت مطلوبت قدم برداری.
مثلا اگه در حال ناراحتی و غم، بخوای سعی کنی روابط اجتماعیت رو تصحیح کنی، انرژی زیادی باید بگذاری، اما اگه شاد و سرزنده باشی، به راحتی آب خوردن می تونی روابط پایدار و سالم برقرار کنی. چرا که نه تنها ظرفیت های روانی و مدیریتی و غیره ت گستردش پیدا کردن، بلکه 60 درصد راه رو دیگران خودشون به سمت تو میان، و فقط 40 درصد باقیمونده رو تو می ری. و اون 40 درصد رو هم با مشورت و کسب تجربه می تونی به بهترین شکل ممکن طی کنی.
رسیدن به نیلوفر مطلوبت (چه از نظر اجتماعی، چه شخصیتی و معنوی و ...) در واقع همون هدف خلقت توه. هدفی که باید براش برنامه ریزی کنی، نقشه ی راه تهیه کنی، و "قدم به قدم" پیش بری. هر پیروزی ای انرژی لازم برای پیروزی بعدی رو فراهم می کنه.
با وجود اینکه می بینم موفق شدی اون مشاور رو هم قانع کنی که درس خوندنت تلاش بیهوده ست!!، ولی من هنوز هم معتقدم اولویت اول باید چیزی باشه که محیط زندگی تو رو تغییر بده، و ادامه ی تحصیل بهترین گزینه ست.
حالا کارشناسی می خوای شرکت کنی یا ارشد؟ اگه دوست داشتی ما رو در جریان برنامه های تحصیلیت قرار بده، تا دوستان بتونن کمکت کنن.
و نکته ی دیگه اینکه:
من درک می کنم که اشتباهات دیگران چقدر روی روحت تاثیر منفی گذاشته، برای اکثر آدم ها همینطوره، وقتی بچه ایم، قبل از اینکه بفهمیم کی هستیم و کجاییم، عدم آگاهی و عدم مهارت والدین و اطرافیان، باعث می شه ضعف های اونها به ما هم سرایت کنه.
اما چاره چیه؟ گاهی حتی نمی شه از اونهایی که این تاثیرات رو رومون داشتن، گله کرد، چون اونها هم اسیر ضعف های خودشون بودن، مثلا پدری که خشم رو در وجود کودکش نهادینه می کنه، خودش هم دلش می خواسته شاد زندگی کنه، اما در این امر "شکست" خورده. یا مادری که به اعتماد به نفس فرزندش آسیب می زنه، خودش از کمبود اعتماد به نفس رنج می بره. و هزاران مثال دیگه.
اینها همه آسیب های دوران کودکی هستند، دورانی که گذشته و رفته. و به همراهش وابستگی فکری و روانی کودک به والدینش هم از بین رفته.
اما امروز مشکل کجاست؟ امروز که اون کودک بزرگ شده.
حالا دیگه این نگرش این انسانه که اشکالات اصلی رو بوجود میاره، نه شرایطی که درش زندگی می کنه.
انسانی که "اگه بخواد" می تونه حتی با وجود شرایط نامطلوب خودش رو نجات بده، و بعد هم دست خونواده ش رو با مهر بگیره و برای چند قدم هم که شده به شادی ها نزدیک ترشون کنه.:72:[/align]
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام !
خوشحالم كه تو اين تاپيك دوستاي خوبي رو شناختم و نتايج گفته هاي تلخم و حرفاي مثل زنبور گزنده ام گفته هائي مثل مال خودم نشد.
از بي بي عزيز كمال تشكر رو دارم كه تاپيكي اونطور موضوعي براي من و امثال من زدند وودارن زحمت پر كردنشو ميكشن ومن ميخونم همونطور كه خوندن نوشته هاي بالا كلي از جوابهامو داد.
يه زماني دوستام منو فيلسوف كارهاو جمله هاي گنده و محال ميدونستن ولي حالا از شنيده شدنشون توسط بقيه خوشحال ميشم.
فيلوساراي فيلسوف من /دوست دوست داشتني كه واقعا لطف و معجزه خدا ميدونم كه با اينكه تو سكوت بودي برام متن و جواب گذاشتي /دختر گلم از اينكه اينهمه بهم اميدواري ميدي ممنون.ولي پشت ميزم چيزي گيرم نميومد و من مشاورم رو قانع نكردم كه دست از درس خوندن بر دارم اون منو قانع كرد و گفت بايد دست به كارائي بزنيم كه اينهمه ابهامات تو ذهنت كم بشه چون واقعا تو مغز من جائي براي مطالب جديد وجود نداره!اينقدر كه از مطالب پوسيده پره!
كاش راهي داشتم تا باهات تماس بيشتري ميگرفتم و از گفته هاي ارزشمندت بيشتر استفاده ميكردم.
شيرين جون شرمنده ام كردي لطف تو برام مثل يه معجزه ميمونه!
بچه ها مدتها بود داشتم سر مي خوردم ويهو بدجوري زمين خوردم .برام دعا كنيد دوباره سر پا شم و فكرهاي مرگ آور از سر و زنگيم بپره بيرون!هر چند مطالب باارزشتونو كه ميخونم كلي روحيه ميگيرم!
بازم منتظر دوستياتون هستم و همه تون به خدائي ميسپارم كه واقعا از روش شرمنده ام!
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام:72:
okهانی، تسلیم. :46:
بهت ایمیل دادم.:72:
-
RE: گنه كردم گناهي پر ز...
سلام عزیزم میدونم که الان دیگه اگه خدا بخواد اون مشکل که عنوان کردی رو نداری اما به عنوان یه توصیه میخوام بهت بگم که عزیزم تو یه دختری هستی که میتونی کلی مفید باشی تو سرشار از انرژی هستی که باید فقط اونها رو دریابی.عزیزم من داستان زندگی ات رو هم خوندم گفته بودی که یه سری مشکلات در مهارت هات با اطرافیان داشتی خوب هیچوقت این یادت نره که اگه ما بدونیم مشکلی داریم و ازش سرسری رد بشیم این بدترین شکل رویارویی با چیزی هست چون مطمئن باش دوباره یه روزی سر راهمون قرار میگیره .پس تمام سعی خودت رو بکن که بتونی این رو حل کنی .
عزیزم یه تجربه که از اطرافیانم دارم اینه که سعی کن وابسته به دنیای مجازی و افراد اون نشی هرچند ادم هاش فرشته باشن چون این کار در نهایت معتادت میکنه و متوقع میشی که حتما اونها به یادت باشن و اگه نباشن شاید دپرس شی پس بهت میکم در حالی که میای اینجا که مشکلاتت رو حل کنی یا اینکه از زندگی بقیه درس بگیری به اینجا و بچه هاش زیاد وابسته نشو بلکه سعی کن در کنارش حتما یه کلاس بیرون بری یا یه فعالیتی در دنیای واقعی داشته باشی و با افرادی در دنیای واقعی هم تعامل کنی اونوقت میتونی بفهمی که چه ضعف هایی در برخورد با ادم ها داری و اونها رو حل میکنی این خودش یه گام خیلی بزرگه دوست گلم .تو الان نیاز به یه برنامه ریزی و داشتن یه فعالیت مفید داری که حس مفید بودن رو بهت القا کنه .ببین واقعا چه کاری میتونه این حس رو بهت بده .
در نهایت بدون که الان اوج جوانی تو و انرژی تو هست هیچوقت فکر نکن که دیر شده بلکه همیشه با یه برنامه ریزی و یه هدف شروع کن باور کن یه زمانی وقتی که سنت بالا رفت مثلا 50 سالت شد میای میگی وای که من چقدر بچه بودم که فکر میکردم 28 سالگی خیلی دیره !!!!
موفق باشی و پرنشاط:72: