عذاب وجدان از رابطه قبلی ( کمک لطفا )

من یک مشکل خیلی بزرگ دارم خواهش میکنم کمکم کنید ... من الان 5 ساله که با اقایی دوست هستم و میخواهیم با هم ازدواج کنیم ... هردومون واقعا عاشق هم هستیم ... قبل از این دوستی من فقط به خاطر بچگی با کس دیگه ای هم دوست بودم ولی هیچ چیزی بین ما نبود ... فقط کارهای احمقانه و بچگانه... همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه به طور اتفاقی حرف از گذشته پیش اومد که این اقا گفت که براش گذشته ی من هم مهمه و اگه اون اول میدونست که من با کسی دوست بودم هیچ وقت منو برای ازدواج انتخاب نمیکرد ... الان من عذلب وجدان دارم ... اگه بهش بگم از دستش میدم در حالیکه هردومون واقعا همو دوست داریم ... اگر نگم هم که احساس میکنم بهش خیانت کردم و حق انتخاب رو ازش گرفتم ... من تو این پنج سال هیچ کار خطایی نکردم حتی به گذشته هم دیگه فکر نمیکردم و واقعا دوستش دارم ... نمیتونم از دستش بدم .خواهش میکنم به من کمک کنید.

من یک مشکل خیلی بزرگ دارم خواهش میکنم کمکم کنید ... من الان 5 ساله که با اقایی دوست هستم و میخواهیم با هم ازدواج کنیم ... هردومون واقعا عاشق هم هستیم ... قبل از این دوستی من فقط به خاطر بچگی با کس دیگه ای هم دوست بودم ولی هیچ چیزی بین ما نبود ... فقط کارهای احمقانه و بچگانه... همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه به طور اتفاقی حرف از گذشته پیش اومد که این اقا گفت که براش گذشته ی من هم مهمه و اگه اون اول میدونست که من با کسی دوست بودم هیچ وقت منو برای ازدواج انتخاب نمیکرد ... الان من عذلب وجدان دارم ... اگه بهش بگم از دستش میدم در حالیکه هردومون واقعا همو دوست داریم ... اگر نگم هم که احساس میکنم بهش خیانت کردم و حق انتخاب رو ازش گرفتم ... من تو این پنج سال هیچ کار خطایی نکردم حتی به گذشته هم دیگه فکر نمیکردم و واقعا دوستش دارم ... نمیتونم از دستش بدم .خواهش میکنم به من کمک کنید.

دوست عزیز
خوش اومدی به تالار :72:

چقدر احتمال می دید اون شخص بتونه دوباره با شما تماس بگیره؟ یا اینکه به نظرتون ممکنه در آینده یک روز باهاش وربرو بشید؟

اگر این احتمال رو میدید، هر چند خیلی کم، بهتره صادقانه برخورد کنید و به جای یک عمر زندگی با ترس، خیال خودتون رو همین اول راحت کنید. که تازه گفتن این موضوع هم باید در شرایط خاص و با لحن و گفتاری خاص باشه که کمترین آسیب رو داشته باشه.

اما اگه فکر می کنید دیگه اون شخص رو نخواهید دید، بهتره بی خیال همه چی بشید و بیخود اعتماد ایشون نسبت به خودتون رو خدشه دار نکنید. به خصوص اینکه نحوه آشنایی شما به گونه ای بوده که فردا ها، شما و ایشون، بار ها از خودتون خواهید پرسید، ممکنه قبل از من هم کسی در زندگی شریکم بوده باشه؟ ....

موفق باشید :72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آویژه

دوست عزیز
خوش اومدی به تالار :72:

چقدر احتمال می دید اون شخص بتونه دوباره با شما تماس بگیره؟ یا اینکه به نظرتون ممکنه در آینده یک روز باهاش وربرو بشید؟

اگر این احتمال رو میدید، هر چند خیلی کم، بهتره صادقانه برخورد کنید و به جای یک عمر زندگی با ترس، خیال خودتون رو همین اول راحت کنید. که تازه گفتن این موضوع هم باید در شرایط خاص و با لحن و گفتاری خاص باشه که کمترین آسیب رو داشته باشه.

اما اگه فکر می کنید دیگه اون شخص رو نخواهید دید، بهتره بی خیال همه چی بشید و بیخود اعتماد ایشون نسبت به خودتون رو خدشه دار نکنید. به خصوص اینکه نحوه آشنایی شما به گونه ای بوده که فردا ها، شما و ایشون، بار ها از خودتون خواهید پرسید، ممکنه قبل از من هم کسی در زندگی شریکم بوده باشه؟ ....

موفق باشید :72:

---

مرسی دوست عزیزم برای راهنماییت .... با من که دیگه نمیتونه تماس بگیره .... ولی من که نمیدونم دیگه میبینمش یا نه .... اصلا تو این 5 سال به این موضوع فکر نمیکردم ... من الان مشکلم فقط عذاب وجدانی هست که خودم دارم ... احساس میکنم دارم بهش خیانت میکنم ولی نمیتونمم بگم چون اگه بگم از دستش میدم . مگه اینکه بهش بگم و دیگه رابطه ای هم با هم نداشته باشیم.

زیاد این موضوع رو برای خودتون پر و بال ندید.
چیزی هست که خیلی وقته تموم شده و شما دیگه با اون شخص حتی، درگیری عاطفی هم ندارید.
دوست عزیزم،

به هر حال هر کسی ممکنه در زندگیش مرتکب اشتباه بشه و قرار نیست به خاطر گناهی که ازش توبه کرده، بار ها و بار ها متحمل عذاب وجدان بشه.
لطفا به این کار نسبت "خیانت" هم ندید.این کلمه به خودی خودش پر از بار منفیه. خیانت وقتی معنی داره که شما به کسی تعهدی دارید و بعد پاش نمی ایستید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آویژه

زیاد این موضوع رو برای خودتون پر و بال ندید.
چیزی هست که خیلی وقته تموم شده و شما دیگه با اون شخص حتی، درگیری عاطفی هم ندارید.
دوست عزیزم،

به هر حال هر کسی ممکنه در زندگیش مرتکب اشتباه بشه و قرار نیست به خاطر گناهی که ازش توبه کرده، بار ها و بار ها متحمل عذاب وجدان بشه.
لطفا به این کار نسبت "خیانت" هم ندید.این کلمه به خودی خودش پر از بار منفیه. خیانت وقتی معنی داره که شما به کسی تعهدی دارید و بعد پاش نمی ایستید.

---

درسته دوست عزیزم ولی من از این ناراحتم که طرفم یکسره تکرار میکنه که من چون میدونستم با کسی نبودی تو رو برای ازدواج انتخاب کردم ... منم که خودم میدونم که اینطوری نیست ناراحت میشم و فکر میکنم بهش بگم تا اگه دوست داشت کس دیگه ای رو انتخاب کنه ... ولی خب خوشحالم با شما اشنا شدم دوست عزیزم چون کمی از عذاب وجدانم کم شد

نقل قول:

---

طرفم یکسره تکرار میکنه که ...

---

این یه زنگ خطره. به نظرم بهتره جدیش بگیری. تو کار های دیگه هم از خودش وسواس نشون میده؟

سلام عزیزم

نیلوفر جان رابطه قبلیت با آقای قبلی چه مدت طول کشیده؟ و به چه صورت بوده ؟ وایا دوست و آشنا هم اطلاعی از این موضوع داشتند ؟

در کل بستگی به شرایط و نحوه ارتباطتون داره ......

اگه چیز خاص ومهمی بینتون نبوده لزومی نداره ......

سلام ببین به نظر من نباید بگی چون دقیقا دوست من چنین کاری کرد اون حتی دفتر خاطراتش رو به کسی که دوست داشت داد تا بخونه و دقیقا اون هم همون روز عصر باهاش بهم زد گذشته هر چی بوده گذشته مهم اینده روبهروی تویه و اینکه خودت میگی اصلا به یاد گذشته ها هم نبودی . نگذار یه گذشته چرت و ساده تو و همسر اینده ات رو از هم دور کنه تا جایی که دیگه نبینیش . در ضمن هیچ عذاب وجدانی هم وجود نداره چون تو گناهی نکردی اینو یادت باشه و این ذهنیت رو از خودت دور کن موفق و خوش باشی:43::328:و اینکه خوش امدی به دنیای عاشقا

نيلوفر عزيز
وقتي بين شما و دوست قبلي تون اتفاقي نيافتاده لازم نيس عذاب وجدان بكشي بقول خودت بچگي كردي
به هيچ وجه بهش نگو و بعد اين هميشه باهاش صادق باش خوشبخت شين

[align=justify]سلام دوست عزیز،
از اون ماجرا درس بگیر و فراموشش کن و چیزی راجع به اون قضیه به همسر آینده ات نگو.
ببین من خودم معتقدم که آدم باید با کسی که قراره یه عمر باهاش زندگی کنه، صادق و روراست باشه و همه حقایق رو بهش بگه. ولی در مورد شما وقتی اتفاق خاصی بین شما و دوست قبلیت نیفتاده، گفتن این ماجرا فقط ذهن همسر آینده ات رو مغشوش می کنه. پس بهتره که نه حرفی راجع بهش بزنی و نه اصلا" بهش فکر کنی. یه جریانی بوده، تموم شده. به آینده و لحظات خوشی فکر کن که با همسرتون خواهی داشت.[/align]

عزیزم به نظر من صداقت این نیست که همه چیز رو به زبون بیاری . خوبه گاهی وقتا اشتباهاتمونو به دست فراموشی بسپاریم و از اونا درس بگیریم
وفاداریتو از اینجا به بعد بهش نشون بده و ثابت کن که میتونی خوشبختش کنی . آینده خودتو به خاطر اشتباهی که انجام دادی خراب نکن . فرصتها توی زندگی تکرار شدنی نیستند

سلام:

به تالار همدردی خوش آمدید..
من بارها تو همین تالار دیدم که سایر دوستان تجربه دار هم که دستی در مشاوره دادرند در تاپیک های مشابه شما گفته های دوستان رو در بالا تایید کردند..
اگر به حقیقت رابطه خاصی بین شما و دوست گذشته شما وجود نداشته من نمی گم که عذاب وجدان نداشته باش..نمی گم گناهی نکردی چرا کردی..از روی اشتباه بچه گانه که خودت هم گفتی و احساساتی شدی اشتباه کردی ولی این الان مهم نیست مهم اینه پشیمان شدی..دوست من اگر از ان دوستی قبلی با هر حد و حدودی که بوده توبه کردی از خدا طلب مغفرت کردی و می دونی به فرد آینده همیشه وفادار می مونی حتی اگر زندگی اونقدر که باید خدای نکرده خوب نبود نیازی نیست همه چیز رو بگی..این با اصل صداقت منافاتی نداره چون هر انسانی اشتباه می کنه مهم اینه توبه کنی و مطمئن باشی خداوند توبه شما رو پذیرفته و در نهایت ادامه بدی ولی اگر دوستی شما یا اون فرد طوری بود که احتمال اینکه ایشان در آینده شما رو اذیت کنه یا بخواد زندگی شما رو بهم بزنه بهتره بگی ..اگر نه می دونی همه چیز تمام شده اونم پی زندگیشه چرا باید زندگیتو خراب کنی ؟حتی یادش هم نکن و به فرد کنونی از دل و جان وفادار باش طی هر شرایطی..
یک چیز دیگه دوست من فکر نمی کنی 5 سال که الان با این آقا اخیر رابطه داری زیاده؟5 ســــــــــــــــــــــال ؟
مواظب آینده ات باش گلم..:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آویژه

نقل قول:

---

طرفم یکسره تکرار میکنه که ...

---

این یه زنگ خطره. به نظرم بهتره جدیش بگیری. تو کار های دیگه هم از خودش وسواس نشون میده؟

---

اره خب کلا زیادی حساسه رو همه چیز ... که اینم میذاره رو حساب دوست داشتن .... یعنی کلا اگه یه روزی بفهمه هیچ وقت همچین ادمی نیست که بی خیال این قضیه بشه ... :(

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثمین1360

سلام عزیزم

نیلوفر جان رابطه قبلیت با آقای قبلی چه مدت طول کشیده؟ و به چه صورت بوده ؟ وایا دوست و آشنا هم اطلاعی از این موضوع داشتند ؟

در کل بستگی به شرایط و نحوه ارتباطتون داره ......

اگه چیز خاص ومهمی بینتون نبوده لزومی نداره ......

---

رابطه زیاد نبوده عزیزم ... شاید یک ماه هم نبود ... و هیچ چیز خاصی هم بینمون نبوده ... و بله متاسفانه از تو فامیل دختر عمه ام میدونست و همینطور دو تا از دوستام :(

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط masi.ahmad

سلام ببین به نظر من نباید بگی چون دقیقا دوست من چنین کاری کرد اون حتی دفتر خاطراتش رو به کسی که دوست داشت داد تا بخونه و دقیقا اون هم همون روز عصر باهاش بهم زد گذشته هر چی بوده گذشته مهم اینده روبهروی تویه و اینکه خودت میگی اصلا به یاد گذشته ها هم نبودی . نگذار یه گذشته چرت و ساده تو و همسر اینده ات رو از هم دور کنه تا جایی که دیگه نبینیش . در ضمن هیچ عذاب وجدانی هم وجود نداره چون تو گناهی نکردی اینو یادت باشه و این ذهنیت رو از خودت دور کن موفق و خوش باشی:43::328:و اینکه خوش امدی به دنیای عاشقا

---

سلام دوست عزیزم ... ممنونم که راهنماییم کردی ... نه واقعا اصلا حتی بهش فکر هم نمیکردم ولی فقط به خاطر اینکه میدونم برای همسر اینده ام مهمه خیلی ناراحتم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سارا بانو

سلام:

به تالار همدردی خوش آمدید..
من بارها تو همین تالار دیدم که سایر دوستان تجربه دار هم که دستی در مشاوره دادرند در تاپیک های مشابه شما گفته های دوستان رو در بالا تایید کردند..
اگر به حقیقت رابطه خاصی بین شما و دوست گذشته شما وجود نداشته من نمی گم که عذاب وجدان نداشته باش..نمی گم گناهی نکردی چرا کردی..از روی اشتباه بچه گانه که خودت هم گفتی و احساساتی شدی اشتباه کردی ولی این الان مهم نیست مهم اینه پشیمان شدی..دوست من اگر از ان دوستی قبلی با هر حد و حدودی که بوده توبه کردی از خدا طلب مغفرت کردی و می دونی به فرد آینده همیشه وفادار می مونی حتی اگر زندگی اونقدر که باید خدای نکرده خوب نبود نیازی نیست همه چیز رو بگی..این با اصل صداقت منافاتی نداره چون هر انسانی اشتباه می کنه مهم اینه توبه کنی و مطمئن باشی خداوند توبه شما رو پذیرفته و در نهایت ادامه بدی ولی اگر دوستی شما یا اون فرد طوری بود که احتمال اینکه ایشان در آینده شما رو اذیت کنه یا بخواد زندگی شما رو بهم بزنه بهتره بگی ..اگر نه می دونی همه چیز تمام شده اونم پی زندگیشه چرا باید زندگیتو خراب کنی ؟حتی یادش هم نکن و به فرد کنونی از دل و جان وفادار باش طی هر شرایطی..
یک چیز دیگه دوست من فکر نمی کنی 5 سال که الان با این آقا اخیر رابطه داری زیاده؟5 ســــــــــــــــــــــال ؟
مواظب آینده ات باش گلم..:72:

---

.............................................
دوست عزیزم ممنون از راهنماییت .... نه واقعا هیچ ارتباط خاصی نبوده ... اون دوستی تقریبا به 7...8 سال پیش برمیگرده و میدونم که اون فرد نمیتونه مشکلی پیس بیاره ... البته امیدوارم .... خب نمیدونم زیاده یا نه ولی واقعا 5 ساله که با همیم ... من از این ناراحتم که طرفم مدام تکرار میکنه که من به خاطر اینکه میدونستم قبلا با کسی نبودی تو رو برای ازدواج انتخاب کردم و منم که میدونم اینطور نیست عذاب وجدان میگیرم و ناراحتم که چرا ازش پنهون میکنم :(

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوستان گلم از همتون به خاطر راهنمایی هاتون تشکر میکنم ... خوشحالم که دوستان خوبی پیدا کردم :)

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آیسان

[align=justify]سلام دوست عزیز،
از اون ماجرا درس بگیر و فراموشش کن و چیزی راجع به اون قضیه به همسر آینده ات نگو.
ببین من خودم معتقدم که آدم باید با کسی که قراره یه عمر باهاش زندگی کنه، صادق و روراست باشه و همه حقایق رو بهش بگه. ولی در مورد شما وقتی اتفاق خاصی بین شما و دوست قبلیت نیفتاده، گفتن این ماجرا فقط ذهن همسر آینده ات رو مغشوش می کنه. پس بهتره که نه حرفی راجع بهش بزنی و نه اصلا" بهش فکر کنی. یه جریانی بوده، تموم شده. به آینده و لحظات خوشی فکر کن که با همسرتون خواهی داشت.[/align]

---

ممنونم دوست عزیزم ... فقط کنار اومدن با این حس خیلی سخته.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saint mary

عزیزم به نظر من صداقت این نیست که همه چیز رو به زبون بیاری . خوبه گاهی وقتا اشتباهاتمونو به دست فراموشی بسپاریم و از اونا درس بگیریم
وفاداریتو از اینجا به بعد بهش نشون بده و ثابت کن که میتونی خوشبختش کنی . آینده خودتو به خاطر اشتباهی که انجام دادی خراب نکن . فرصتها توی زندگی تکرار شدنی نیستند

---

ممنونم دوست گلم ... خودمم دوست ندارم خراب کنم ولی حس بدیه که دارم :(

به نقل از:
http://ch3.iribtv.ir/index.php?optio...253&Itemid=376
سوال - آیا لازم است که زن و شوهر رازهای قبلی زندگی خصوصی خودشان را بگویند ؟

پاسخ - نه خیر لازم نیست . اشکال هم دارد . سوال قبلی این بود که ، خانم کنجکاوی میکردند ، الان سوال این خانم این است که اگر خودم بگویم بهتر است . صداقت است . عده ای بعنوان یک رنگی و اینکه من و تو ما شده ایم ، می آیند رازهای زندگیشان را میگویند . این خیلی خطرناک است . مشکلات دارند . ما روایاتی در مورد راز داریم . حضرت علی (ع) میفرمایند : حق هر سِری این است که پوشیده بماند . امام صادق(ع) میفرماید : سرک من دمک فلا یجرین من غیر اوجادک. سرتوازخون تو است و نباید دررگ دیگری جریان پیدا کند . مشکلات ایجاد میکند . حالا شما رازی داشتید، مثلا خانمی قبل از ازدواج ارتباطی داشته اند ، این را میگویند ، خوب همسرتان بهم میریزد، بعد نظام فکری اش بهم میریزد ، خواب را از چشمش میگیرد و اعتمادش از شما سلب میشود . او میگوید همسر من ، که این را گفته ، یعنی نود درصد داستان را به من نگفته است و چه خبر بوده ، خوب چرا میگویید ؟ خودتان هم دچار اضطراب میشوید . رازتان را به همسرتان می گویید ، دغدغه دارید ، نکند آقا به کسی بگوید . امام رضا (ع) فرمودند : سرک اسیرک ، فان افشیه سرت اسیر . سر تو اسیر توست اگر افشا کنی تو اسیر رازت میشوی . ممکن است همسر شما ف به دیگری بگوید . شما به همسرتان اعتماد کردی و گفتی ، خوب ایشان هم کسانی را دارند که مورد اعتمادشان هست و به آنها میگوید ، به مادر و خواهرشان اعتماد دارند ، شما به او گفتید و او هم به مادش میگوید و به مادر ش میگوید ، به کسی نگو . هر سری که از دو نفر گذشت شایع میشود . بعضی ها میگویند: کل سر جاوز الاثنین شاعا . سری که از دو لبتان در آمد شایع میشود. الان شما با هم خوب هستید . زندگی تنش دارد . مواردی ممکن است این تنش ها در دوران عقد به طلاق برسد و جدا بشوید . اگر شما به جدایی برسید ، طرف راز شما را میداند و ممکن است دشمن شما بشود . حالا اگر به جدایی نرسد ، در تنش ها ، این رازها ی شما چماق میشود . در مورد دوست داریم که آقا میفرمایند : سرت را به دوست نگو چون ممکن است فردا ، دشمن تو بشود و از راز تو سوء استفاده کند . پس این که میگویند زن و مرد سنگ صبور هم هستند و محرم اسرارهم هستند یعنی چه ؟ معنایش این است که اگر در زندگی اتفاق افتاده ، به پدر و مادر و دیگران نگویید و مسائل زندگی خصوصیتان را نگویید و یا اینکه در زندگی با همسرتان ، مخفی کاری نکنید . و کار مرموز نکنید . زن و مرد باید از همدیگر چیزی را پنهان نکنند . این در زندگی درست است. نمونه هایی داریم که گله میکنند که، من خانمش بودم و آخرین فردی بودم که مطلب را فهمیدم . یعنی تمام قوم و خویش ها و نزدیکان مطلب را شش ماه پیش میدانستند و تنها کسی که نمیدانسته ، من بودم . مثلا پدر و مادر آقا میخواهد به حج بروند و سه ماه بوده که مقدمات کار راآماده کردند و همه هم ، خبر داشته اند و بعد زنگ میزنند که ما داریم به حج میرویم . ایشان همسر شماست . گاهی خانم مطلب را به شوهرش نمیگوید . منظور از محرم بودن این است. ولی شما راز زندگیتان را نگویید چون این مشکلات پیش می آید.

البته شما هنوز ازدواج نکردین,این خودش اوضاع رو تغییر میده.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parse

به نقل از:
http://ch3.iribtv.ir/index.php?optio...253&Itemid=376


البته شما هنوز ازدواج نکردین,این خودش اوضاع رو تغییر میده.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

---

دوست عزیزم اینکه خودش اوضاع رو تغییر میده برای من مهمه چون ما هنوز ازدواج نکردیم ... میشه بیشتر توضیح بدید ؟

اخه طرف من براش مهمه که همسر اینده اش با کسی نبوده باشه ... اینکه بهش نگم ظلم نیست واقعا ؟؟!!!! خدایا کمکم کن :(

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نیلوفر 21

اخه طرف من براش مهمه که همسر اینده اش با کسی نبوده باشه ... اینکه بهش نگم ظلم نیست واقعا ؟؟!!!! خدایا کمکم کن :(

---

دوبستان راهنمایی های لازمو کردن.منم یاد آوری می کنم.اگر فکر می کنی خودش بعدن می فهمه

قبلن با کسی بودی.بهش بگو غیر از این احتیاجی نیست.راستی تا حالا ازت پرسیده که قبلن

دوست پسر داشتی یا نه؟

یه چیزیم به پسرای امثال دوستت بگم.دختری که حاضر می شه باهاتون دوست بشه.احتمالش

هست که قبل شما با یکی دیگه بوده باشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نیلوفر 21

اخه طرف من براش مهمه که همسر اینده اش با کسی نبوده باشه ... اینکه بهش نگم ظلم نیست واقعا ؟؟!!!! خدایا کمکم کن :(

---

دوبستان راهنمایی های لازمو کردن.منم یاد آوری می کنم.اگر فکر می کنی خودش بعدن می فهمه

قبلن با کسی بودی.بهش بگو غیر از این احتیاجی نیست.راستی تا حالا ازت پرسیده که قبلن

دوست پسر داشتی یا نه؟

یه چیزیم به پسرای امثال دوستت بگم.دختری که حاضر می شه باهاتون دوست بشه.احتمالش

هست که قبل شما با یکی دیگه بوده باشه.

---

اره پرسیده ... براشم خیلی مهمه.

ما پسرا وقتی با دختری دوست می شیم یا نامزد باید این واقعیتو بپذیریم که این دختر ممکنه قبل از من یه رابطه تجربه

کرده باشه چون دختر زودتر از پسر شرایط ازدواج پیدا می کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

ما پسرا وقتی با دختری دوست می شیم یا نامزد باید این واقعیتو بپذیریم که این دختر ممکنه قبل از من یه رابطه تجربه

کرده باشه چون دختر زودتر از پسر شرایط ازدواج پیدا می کنه.

---

..........................

خب همه که اینطوری فکر نمیکنند ... حالا تکلیف چیه؟!

سلام

به نظر من اگه خیلی این موضوع براش مهمه و حتی 1% هم احتمال می دین که بعد از ازدواج ممکنه به گوشش یرسه بهتره که همین الان بهش بگید. اگه قراره به خاطر این مسئله رابطتون قطع بشه بهتره که همین الان این اتفاق بیفته تا قبل از ازدواج.

من حساسیت های طرف مقابل شما رو نمی دونم ولی به نظرم و به عنوان یه پسر نگرانیتون رو کنار بزارید، اینجوری که می گید اون رابطه قبلیتون نه زمانش طولانی بوده و نه خیلی عمیق بوده و فکر نمی کنم به این خاطر رابطتون خراب بشه.

لازم نیست به حالت اعتراف برید بهش بگید، یه موقع که بحثش پیش اومد با بی تفاوتی بهش بگین، بگین که از روی بچگی بوده و خیلی هم کوتاه مدت و سطحی بوده، بهش اطمینان بدین که فقط اون براتون مهمه و نه کس دیگه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط green

سلام

به نظر من اگه خیلی این موضوع براش مهمه و حتی 1% هم احتمال می دین که بعد از ازدواج ممکنه به گوشش یرسه بهتره که همین الان بهش بگید. اگه قراره به خاطر این مسئله رابطتون قطع بشه بهتره که همین الان این اتفاق بیفته تا قبل از ازدواج.

من حساسیت های طرف مقابل شما رو نمی دونم ولی به نظرم و به عنوان یه پسر نگرانیتون رو کنار بزارید، اینجوری که می گید اون رابطه قبلیتون نه زمانش طولانی بوده و نه خیلی عمیق بوده و فکر نمی کنم به این خاطر رابطتون خراب بشه.

لازم نیست به حالت اعتراف برید بهش بگید، یه موقع که بحثش پیش اومد با بی تفاوتی بهش بگین، بگین که از روی بچگی بوده و خیلی هم کوتاه مدت و سطحی بوده، بهش اطمینان بدین که فقط اون براتون مهمه و نه کس دیگه.

---

دوست عزیزم اخه من چطوری میتونم احتمال بدم ؟ الان 7...8 سال از اون موضوع گذشته ولی یک بارم ندیدمش...حالا من نمیدونم بعدا ممکنه بفهمه یا نه ! فرقی نداره من چطوری بهش بگم ... هرطوری هم که بگم یا رابطه کلا قطع میشه یا با هم هستیم ولی به من همیشه شک داره. :(

سلام:


دوست گرامی چرا یک موضوع واحد...با عنوان واحد رو در دو جای تالار ایجاد می کنید ..عده ای در این تاپیک مطلب نوشتند و عده ای آن تاپیک و پر واضح است که خیلی اونها مشابه هم هست..این خلاف قوانین تالار میشه و احساس بدی در جواب دهنده ایجاد می کنه...خواهش می کنم افراد جدید الورود رعایت فرمایند.:305:

(مدير همدردي: تاپيك ها ادغام شد)

چند سالتونه؟

به هر حال با توجه به این نگرانی که خودتون هم دارید به نظرم بگید خیلی بهتره، همیشه که نمی تونید با این نگرانی باهاش زندگی کنید.

چرا همیشه شک داشته باشه؟ اگه بهش بگید که اینقدر برای خودم کوچیک و جزیی بوده که اصلاً فراموش کرده بودم یا نمی خواستم ناراحتت کنم و الان چون خیلی تکرار کردی یادم اومده.

سلام دوست خوبم... شما رازي رو كه متعلق به خودتونه پنهان كردي! دليلي هم نداره كه دوستتون متوجه شن.... اما از طرفي ايشون دختري رو كه حتي بي منظور هم با يكي بوده نمي پذيره، كه البته اين يكي حق ايشونه!!!
سعي كنيد غير مستقيم ازشون بپرسين كه نظرشون نسبت به چنين رابطه اي چيه، مثلا اين مشكل واسه يكي از دوستاتون پيش اومده و نامزدش ميخواد رهاش كنه، آيا كار نامزدش درسته؟! اگر بي اهميت با اين موضوع برخورد كردن، از عذاب وجدانتون دست بردارين و ديگه چيزي بهشون نگين.... اما اگر روي خوشي نسبت به اين مساله نشون ندادن و مثلا حق رو به نامزد دوستتون دادن ، سعي كنيد به اين رابطه خاتمه بدين. حالا به هر بهانه اي. چون اگر ندونسته با شما ازدواج كنند بهشون ظلم كردين. ولي ايشون به هيچ عنوان نبايد راز شما رو بدونن چون حتي اگر فهميدند و بخشيدند هميشه نسبت به شما شكاك خواهند بود و ممكنه بعد از ازدواج عرصه زندگي رو بر شما تنگ كنند. مردان اينچنيني زيادند. خواهش ميكنم خودتونو به دردسر نندازيد!
در ضمن پيشنهاد ميكنم به ازدواجتون منطقي تر فكر كنيد. ايشون حساسن وشما هم كه با دوستي با ايشون رابطه برقرار كردين... معمولا اولين سؤالي كه تو ذهن چنين افرادي بعد از ازدواج مطرح ميشه اينه كه.... شما كه با من دوست شدي، از كجا مطمئن باشم با كس ديگه اي دوست نميشي؟؟؟؟!
اينو گفتم تا محتاط تر تصميم گيري كنيد.
پيروز باشين!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سارا بانو

سلام:


دوست گرامی چرا یک موضوع واحد...با عنوان واحد رو در دو جای تالار ایجاد می کنید ..عده ای در این تاپیک مطلب نوشتند و عده ای آن تاپیک و پر واضح است که خیلی اونها مشابه هم هست..این خلاف قوانین تالار میشه و احساس بدی در جواب دهنده ایجاد می کنه...خواهش می کنم افراد جدید الورود رعایت فرمایند.:305:

http://www.hamdardi.net/thread-14184-post-126259.html#pid126259

---

دوست عزیز من چون تازه عضو شدم اشتباه کردم ... نمیخواستم دو تا بسازم ... اول یکی ساختم بعد صفحه رو گم کردم دوباره یکی دیگه ساختم. sorry

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

چند سالتونه؟

---

22.... چطور ؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamishetanha

سلام دوست خوبم... شما رازي رو كه متعلق به خودتونه پنهان كردي! دليلي هم نداره كه دوستتون متوجه شن.... اما از طرفي ايشون دختري رو كه حتي بي منظور هم با يكي بوده نمي پذيره، كه البته اين يكي حق ايشونه!!!
سعي كنيد غير مستقيم ازشون بپرسين كه نظرشون نسبت به چنين رابطه اي چيه، مثلا اين مشكل واسه يكي از دوستاتون پيش اومده و نامزدش ميخواد رهاش كنه، آيا كار نامزدش درسته؟! اگر بي اهميت با اين موضوع برخورد كردن، از عذاب وجدانتون دست بردارين و ديگه چيزي بهشون نگين.... اما اگر روي خوشي نسبت به اين مساله نشون ندادن و مثلا حق رو به نامزد دوستتون دادن ، سعي كنيد به اين رابطه خاتمه بدين. حالا به هر بهانه اي. چون اگر ندونسته با شما ازدواج كنند بهشون ظلم كردين. ولي ايشون به هيچ عنوان نبايد راز شما رو بدونن چون حتي اگر فهميدند و بخشيدند هميشه نسبت به شما شكاك خواهند بود و ممكنه بعد از ازدواج عرصه زندگي رو بر شما تنگ كنند. مردان اينچنيني زيادند. خواهش ميكنم خودتونو به دردسر نندازيد!
در ضمن پيشنهاد ميكنم به ازدواجتون منطقي تر فكر كنيد. ايشون حساسن وشما هم كه با دوستي با ايشون رابطه برقرار كردين... معمولا اولين سؤالي كه تو ذهن چنين افرادي بعد از ازدواج مطرح ميشه اينه كه.... شما كه با من دوست شدي، از كجا مطمئن باشم با كس ديگه اي دوست نميشي؟؟؟؟!
اينو گفتم تا محتاط تر تصميم گيري كنيد.
پيروز باشين!

---

ببین دوست من مشکل من یک کم پیچیده تر از این حرفاست ... ایشون دوستی ای که در اون رابطه ای بوده باشه رو نمی پذیره ... به نظر شما میشه به هر بهونه ای یک رابطه رو بعد از 5 سال تموم کرد ؟! از من مطمئنا توضیح میخواد ... درضمن خودم این کارو کردم و به طور غیر مستقیم پرسیدم که گفت اگه همچین اتفاقی بیفته اول از همه میپرسم که چرا همون اول به من نگفتی و پنهون کردی ؟ بعد هم گفت که اون موقع باز هم رابطه مونو به هم نمیزنم ولی بعد از اون اخلاق منم تغییر میکنه و دیگه چیزی بهت نمیگم و همیشه بهت بی اعتماد میشم :((((((((((

22 - 5 سال رابطه = 17

7 سال از رابطه قبلی می گذره - 5 سال رابطه = 2

17-2 = 15

شما اون موقه 15 توی هیجانات دوران نوجوانی بودی.مسلمن رابطه ای که داشتی به خاطر همون هیجانات بوده.

نگرانی هایی که از وجود رابطه قبلی می تونه وجود داشته باشه.از زمان اتمام رابطه کم تر از یک سال بگذره.طرف متروک

امکان دسترسی به دختر رو داشته باشه.نگرانی که از این بابت ایجاد می شه،نکنه دوباره تماس بگیره راضیش کنه ...

این وقتیه که دو نفر قبلن دوست بودن ولی دختر خلاف میلش با یکی دیگه می خواد ازدواج کنه.

مورد دیگه اینکه شک به روابط همزمانه.

هیچکدوم از توضیحات بالا در مورد نیلوفر صدق نمی کنه.

نیلوفر خانم
چرا یه مساله ساده را اینقدر پیچیدش میکنی.اینطور که شما اشفته شدی طرف مقابل حق داره 1001 فکر بکنه.
احتمالا دلیل زیاد پرسیدنش هم همین اشفتگی شما در جواب به این پرسشه.
حالا یه رابطه ای بوده.اینطور که می گویی در حد حرف زدن.و الان هم چند ساله این رابطه قطع شده.پس دیگه فکر چی را می کنی!
به نظر من اگه تماس جنسی نبوده به هیچ عنوان نگو.در غیر اینصورت فقط طرف مقابلت را بدبین می کنی.
و تازه کنجکاوتر که خوب مثلا کی بود.چه جوری باش اشنا شدی.چی گفت و ....
و سر انجام هم شک مثل خوره می افته به جونش.چه ازدواج کنه چه نکنه.

اما مورد اصلی که باعث شد من این پست را بزنم این بود که بگم عزیزم تو که خودت اینقدر حساسی و عذاب وجدان داری و می دانی اکثر پسرها موقع ازدواج این مسائل براشون مهمه چرا دوباره خودت را وارد یه رابطه دیگه
میکنی.حالا امدیم به هر دلیلی (مثلا ازمایش خونتون به هم نخورد)ازدواج صورت نگرفت.
دوباره با نفر سوم همین اش و همین کاسه.هی بگم هی نگم.
پس رابطه را دیگه تموم کن.و ازش بخواه به این رابطه جنبه رسمی بده و با خانوادش بیاد جلو.
در اینصورت حتی اگه ازدواجی صورت نگیره در مقابل خاستگارهای بعدی با کمال افتخار سرت را میگیری بالا و در جوابشان می تونی بگی مثل همه دخترها چند تا خواستگار داشتم که بعد از برسی جمیع جهات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوردیم.

اگه هم گفت نمی تونم و شرایطش را ندارم و ....
باهاش خداحافظی کن و بسپارش به تاریخ.

با سلام
نيلوفر 21 دو تاپيك تكراري شما ادغام شد.

============
پاورقي:
از همه اعضاء‌خواهش مي كنم تاپيك هاي تكراري ارسال نفرماييد. در اكثر موارد اين چنيني ما هر دو تاپيك تكراري را حذف خواهيم كرد.
صبور باشيد تا مطالب شما منسجم در يك تاپيك به مرور توسط اعضاء پاسخ گفته شود.
با تشكر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

22 - 5 سال رابطه = 17

7 سال از رابطه قبلی می گذره - 5 سال رابطه = 2

17-2 = 15

شما اون موقه 15 توی هیجانات دوران نوجوانی بودی.مسلمن رابطه ای که داشتی به خاطر همون هیجانات بوده.

نگرانی هایی که از وجود رابطه قبلی می تونه وجود داشته باشه.از زمان اتمام رابطه کم تر از یک سال بگذره.طرف متروک

امکان دسترسی به دختر رو داشته باشه.نگرانی که از این بابت ایجاد می شه،نکنه دوباره تماس بگیره راضیش کنه ...

این وقتیه که دو نفر قبلن دوست بودن ولی دختر خلاف میلش با یکی دیگه می خواد ازدواج کنه.

مورد دیگه اینکه شک به روابط همزمانه.

هیچکدوم از توضیحات بالا در مورد نیلوفر صدق نمی کنه.

---

نه دوست خوبم همینطور که گفتی اینا هیچکدوم درمورد من صدق نمیکنه ... من اصلا نگران این چیزا نیستم ... ناراحتی و عذاب وجدان من از اینه که طرفم از من درباره ی روابط قبلی پرسید ولی من نتونستم بهش راستشو بگم .

100% با نظر کاشمر موافقم. شما خودت و گیج کردی رابطه ای که در سن 15 سالگی بوده اونم رو هیجانات نوجوونی اصلا مهم نیست و اگه بخواد برای کسی مهم باشه و فرد و زیر سوال ببره مشکل و ایراد از اون فرده که بی جهت حساسه.
1- بهتره رابطتون و رسمی کنید تا این مشکل بعدها تکرار نشه.
2- از فکر به این موضوع بیرون بیاید چون اصلا مهم نیست و مال زمان گذشتس
3- رفتارهای این اقا رو جدی بگیرید . کسی که این همه حساس باشه بعدها تو زندگی هم می تونه خیلی به شما گیر بده که مثلا چرا دیر اومدی چرا زود رفتی چرا تلفن اشغال بود چرا چرا و چرا......
موفق باشید:72:

اما مورد اصلی که باعث شد من این پست را بزنم این بود که بگم عزیزم تو که خودت اینقدv حساسی و عذاب وجدان داری و می دانی اکثر پسرها موقع ازدواج این مسائل براشون مهمه چرا دوباره خودت را وارد یه رابطه دیگه
میکنی.حالا امدیم به هر دلیلی (مثلا ازمایش خونتون به هم نخورد)ازدواج صورت نگرفت.
دوباره با نفر سوم همین اش و همین کاسه.هی بگم هی نگم.
پس رابطه را دیگه تموم کن.و ازش بخواه به این رابطه جنبه رسمی بده و با خانوادش بیاد جلو.
در اینصورت حتی اگه ازدواجی صورت نگیره در مقابل خاستگارهای بعدی با کمال افتخار سرت را میگیری بالا و در جوابشان می تونی بگی مثل همه دخترها چند تا خواستگار داشتم که بعد از برسی جمیع جهات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوردیم.

اگه هم گفت نمی تونم و شرایطش را ندارم و ....
باهاش خداحافظی کن و بسپارش به تاریخ.
[/quote]


.....................
Kashmar عزیزم اول از همه ازت تشکر میکنم که منو راهنمایی کردی...نه از شما بلکه از همه ی دوستان خوبم .... اخه ببین شرایط من یک کمی فرق میکنه...نمیدونم میذاری به حساب بی منطقی.بچگی.احساسی رفتار کردن.بی عقلی یا هرچیز ... ممکن هم هست که فکر کنی من الکی این حرفو میزنم و به اون عمل نمیکنم ولی دوست عزیزم من اگه با این اقا به هر دلیلی ازدواج نکنم با کس دیگه ای هم ازدواج نمیکنم.... یعنی اگه به هر دلیلی این رابطه تموم بشه موضوع با افتخار به خواستگارای دیگه بگمو اینا منتفی هست .... بعد هم اینکه ما الان هیچ کدوم شرایط ازدواج نداریم و بخواهیم هم نمیتونیم ازدواج کنیم ... اتفاقا من اصلا موافق نیستم که الان ازدواج کنیم ... الان کلی راه و سختی های زیادی برای ازدواجمون وجود داره.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sisili

100% با نظر کاشمر موافقم. شما خودت و گیج کردی رابطه ای که در سن 15 سالگی بوده اونم رو هیجانات نوجوونی اصلا مهم نیست و اگه بخواد برای کسی مهم باشه و فرد و زیر سوال ببره مشکل و ایراد از اون فرده که بی جهت حساسه.
1- بهتره رابطتون و رسمی کنید تا این مشکل بعدها تکرار نشه.
2- از فکر به این موضوع بیرون بیاید چون اصلا مهم نیست و مال زمان گذشتس
3- رفتارهای این اقا رو جدی بگیرید . کسی که این همه حساس باشه بعدها تو زندگی هم می تونه خیلی به شما گیر بده که مثلا چرا دیر اومدی چرا زود رفتی چرا تلفن اشغال بود چرا چرا و چرا......
موفق باشید:72:

---

ممنونم دوست گلم .. همینطور که به کاشمر گفتم الان شرایط ازدواج رو اصلا نداریم ... اتفاقا این اقا میگه که این همه حساسیت من مال قبل ازدواجه و بعد از ازدواج دیگه چون خودم باهاتم دیگه این نگرانیا وجود نداره ... به طور کلی این اقا به شرایط جامعه بدبینه و نه اینکه به من شک داشته باشه و بخواد مراقبم باشه.

[align=justify]سلام،:72:
نیلوفر عزیز همونطوری که قبلا" هم بهت گفتم بهتره گذشته رو فراموش کنی.
مطمئنا" اون پسر هم بعد از این همه سال دیگه اون ماجرا رو فراموش کرده.
ببین من قبل از ازدواجم هیچ نوع رابطه ای با جنس مخالف نداشتم. و برام مهم بود که با کسی ازدواج کنم که اونم قبلا" دوست دختر نداشته باشه.
وقتی شوهرم ازم خواستگاری کرد و بعدش راجع بهش تحقیق کردیم، چیزی که بیش از همه منو تحت تاثیر قرار داد چیزهایی بود که درباره نجابت، پاکی و سر به زیری همسرم شنیدم.
ما 2 ساله مه با هم ازدواج کردیم. چند ماه پیش وقتی با خواهر شوهرم راجع به شوهرم و برادرشوهرام و ماجراهای عشقی قبل از ازدواجشون حرف می زدیم، :199:خواهر شوهرم گفت ؟؟؟؟(اسم شوهرم) از همه برادرهام سنگینتر بود و قبل از تو(خودم) فقط ؟؟؟؟(اسم یه دختر) وارد زندگیش شد :163: ولی رابطه شون خیلی زود به هم خورد.
شوکه شدم وقتی این حرفها رو شنیدم.:302: ولی چیزی به روی خودم نیاوردم. دلم طاقت نیاورد و از شوهرم قضیه رو پرسیدم. اونم گفت که اون دختره، دختر یکی از آشنایان بود که بعد از چند بار تماس تلفنی، (رابطه شون فقط در همین حد بود.) از ازدواج با او منصرف شدم. چون از لحنش و از اخلاقش خوشم نیومد. گستاخ و... بود. شوهرم گفت قبل از اینکه علاقه ای به وجود بیاد همه چیز تموم شد.
شاید مسخره به نظر بیاد ولی به خاطر همین موضوع کوچیک تا چند روز کارم شده بود گریه و غصه و ناراحتی. :54: با خودم فکر می کردم پشت تلفن چیا به هم گفتن؟!؟! چرا از اول بهم نگفت؟ چرا گفته بود تو اولین دختری هستی که عاشقت شدم و چرا؟ چرا؟ چرا؟
شوهرمم می گفت چون توخیلی حساسی. می دونستم اگه بهت بگم، به خاطر همچین موضوع بی اهمیتی کلی اعصاب خودم و خودت رو به هم می ریزی و ناراحت می شی. به خاطر همین نگفتم.
منم واسه همینه که میگم نگو. وقتی چیز مهمی نیست، چرا می خوای فکر شوهرت رو درگیر کنی(با توجه به اینکه میگی خیلی حساسه)؟
فراموش کن اون قضیه رو و اینقدر مشوش نباش تا شوهرت احساس نکنه که مسئله خاصی وجود داره و تو داری چیزی رو ازش مخفی می کنی.
موفق باشی.:72:
[/align]

ایسان عزیزم مرسی دوست خوبم ... ممنون از راهنماییت ... دیگه نمیدونم باور کن ... گیج شدم ... ولی بازم ممنونم که کمکم میکنید.

می تونه تا یکی دو سال یا کم تر یه زندگی رو اداره کنه؟در این صورت راضیش کن رابطه رو رسمی کنه.اگر می بینی

نمی تونه تا اون زمان یا بهونه میاره.رابطه رو تموم کن.به نفع هر دوتونه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

می تونه تا یکی دو سال یا کم تر یه زندگی رو اداره کنه؟در این صورت راضیش کن رابطه رو رسمی کنه.اگر می بینی

نمی تونه تا اون زمان یا بهونه میاره.رابطه رو تموم کن.به نفع هر دوتونه.

---

اون اصرار داره که حداکثر تا 2 سال دیگه همه چیز رسمی بشه ولی من میگم که زوده ! اون حتی به خونواده اش هم همه چیز رو گفته ...

ینی چی زوده؟5 سال رابطه دارید،تا 2 ساله دیگه م می خواید ادامه بدید.فکر کردی به هر دلیلی نتونید ازدواج کنید

چه ضربه ایی می خوری؟