-
تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام اهالی همدردی.
اصلا نمیدونم باید چی کار کنم؟
شوهر من خیلی به فکر خودشیرینی واسه خانوادشه دیگه بیش از حد.(اونم در حالی که اونا واقعا به من بی تفاوتند). اصلا بحث حسودی نیست و این وظیفه هر کسیه اما نه به این نحو و اندازه.
مثلا اگه من یه چیزی رو که اون قصد داشته به خانوادش بده(تو فکرش) به کس دیگه ای داده باشم میگه همین الان برو بگیر ازشون تا به اونا بدم واگه نگیرم یه دعوای بزرگ میشه.ومن هزار بار پشیمون میشم.من اختیار کوچکترین چیزی روندارم و این خیلی برام سخته.
اگه اونا به من بی احترامی کنند و هرچی دوست دارند بگن حق با اونایه ولی من باید همیشه دست به سینه و اون طوری که شوهرم میخاد باشم.اگه به حرفش گوش ندم هربار یه چیزی از وسایل شخصیم رو که خیلی دوست دارم میشکنه و خورد میکنه حتی اگه خیلی گرون باشه. البته بعد میره میخره ولی باز به خاطر این که خریده دعوا میشه به همین دلیل سعی میکنم خودم بخرم. به نظر شما من چی کار کنم؟ که زندگیمون و آسایشمون براش مهمتر از هرچیزی باشه.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
شما تو تاپیک دیگه در مورد مشکل دیگه ای صحبت کرده بودین که مطمئناً خیلی روی رفتار شوهرتون تاثیر منفی می ذاره.
احتملاً عنوان تاپیکتون حرف شوهرتون هم هست: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته.
بهتره که توی محیط دوستانه انتظارات و ناراحتی هاتونو بیان کنید و با همکاری هم سعی کنید برطرفشون کنید.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام مينا جان :43:
من هم با نظر green عزيز موافقم . شما با رفتارهاتون اونو نسبت به خودتون دلسرد كردين و با رفتاري كه شما از خودتون بروز دادين ايشون هيچ دلگرمي به خونه و زندگيشون ندارن .
در اينجا توجه شما رو به توصيه اي كه مدير همدردي در تاپيكي مشابه تاپيك شما به يكي از مراجعين داشتن جلب مي كنم
با شوهر بچه ننه ام چيكار كنم ؟
سعي كنيد خودتون رو اصلاح كنيد و پيش زمينه ذهنيتونو در رابطه با ارتباط جنسي تغيير بديد . مطمئن باشيد به مرور زمان و خوندن مقاله هاي مفيد مي تونيد اينكار رو بكنيد .
و در اينجا بايد بهتون بگم كه متاسفانه اگه شما اين كار رو نكنيد احتمال داره شوهرتون اين خلاش رو با كسي ديگه اي پر كنه !
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
شما توی این چند روز چند تاپیک به شرح زیر باز کردین:
تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
لطفا بهم بگین چی کار کنم
دید منفی از ارتباط بین زن ومرد
اشتباه همسر
خانواده شوهر
دارم زجر میکشم خیلی زیاد:انقادناپذیر-بی محلی به من به من
خب حالا به نظر خودتون ممکنه توی همه ی این مشکلات شوهرتون مقصر باشه و شما بی تقصیر. :163:
در ضمن همه ی این تاپیک ها را چک کردم. هیچ کدوم را ادامه ندادین و نتیجه نگرفتین. فقط مشکل بیان کردین و رفتین یه تاپیک دیگه و یه مشکل دیگه. مگه قرار نیست مشکل تون حل شه؟ اما دلایل این مشکلات:
یه دلیلش همون مسائل جنسی است که شوهرتون را به جایی رساندین که میگه فکر می کنم دارم با خواهرم زندگی می کنم.
یه دلیلش هم اینه که شما چند تا مشکل را دارین میگین، هنوز یکی حل نشده، هنوز نتیجه ای نگرفتین، یه تاپیک جدید باز می کنین و یکی دیگه را بیان می کنین.
به نظرم همه ی مشکلات بین خودتون و همسرتون را روی یه کاغذ بنویسین و با خودتون بگین باید دونه دونه حلش کنم. یه برنامه بریزین، مثلا بگین اولین مشکل همون مسائل جنسی است، راه حلش را که پیدا کردین، بعد برین سراغ بعدی. این جوری خودتون را میان کوهی از دغدغه ها درگیر می کنین و به هیچ کدام هم نمی رسین.:305:
تاکید می کنم برنامه بریزین و برای خودتان معین کنید که مثلا توی این ماه آبان و آذر به کمک همسرم مسئله ی جنسی را حل می کنیم. بعد قطعا خیلی از مشکلات خودش حل میشه. اگر هم نشد وقتی دیدین مسئله ی جنسی را تونستید حل کردین انگیزه ی مضاعف پیدا می کنین تا بقیه را هم حل کنین.
فقط
1) دونه دونه
2) اول مشکل جنسی
3) با آرامش و بدون عجله
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ممنونم از راهنمایی شما.
حرف شما کاملا درسته ولی یه دلیلش اینه که دفعه بعدی که میای تو سایت موضوعات قبلی دیگه تو لیست نیست چطوری میشه همون قبلیا رو اورد؟؟؟
دلیل دومشم اینه که احساس کردم وقتی عنوان تاپیک تکراری میشه بچه ها جواب نمیدن و زیاد راهنمایی نمیشه. شایدم احساسم اشتباهه.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
دوست عزیز اول به نحوه استفاده از این تالار اشنا شو و مطالبش و بخون و تا بتونی مطالبت و پیدا کنی. گم که نمی شن.
دوم حرف تسوکه عزیز و گوش کن اندازه کافی د رمورد مسایل جنسی راهنمایی گرفتی اونو به سرانجام برسون باور کن تعداد زیادی دیگه از مشکلاتت خود به خود حل می شه هر چی باقی موند دوباره بیا و مطرح کن بچه ها کوتاهی نمی کنن و راهنماییت می کنن.
موفق باشی:72:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خانم مینا چ
ساده ترین کاری که می تونین انجام بدین اینه که روی اسم کاربری خودتون (مینا چ) کلیک کنید و از صفحه ای که باز می شه یافتن تمام موضوعات رو کلیک کنید. اونجا می تونید تمام تاپیک هاتونو که ایجاد کردید بخونید.
موفق باشید.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نه تا تو نتيجه نگيري و مشكلت حل نشه تنهات نمي گذاريم. ما خيلي با معرفتيم.:311:
اما دوباره رو حرفام تاكيد مي كنم:
1) دونه دونه
2) اول مشکل جنسی
3) با آرامش و بدون عجله
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلااااااااااااااااااااام .
آقای تسوکه عزیز شما خوبین؟
من به حرفتون گوش دادم، حالا نمیگم مشکلمون حل شد ولی خیلی بهتر شداز این نظر که من خودم با خودم کنار اومدم و دیگه ایشون متهم به بی دینی نمیکنم. در ضمن ایشون حسابی از شما تشکر کرد.
ولی هنوزم خیلی به خونوادش بها میده. هر اتفاقی که میفته از من پنهان میکنه.میگه نمیدونم خانم برادرم چی کاره است!!!!!!!چی خونده!!!!!!!کجا کار میکنه!!!!!!(حالا چه اتفاق مهمی باشه یا یک چیز بی ارزش نمیدونه!!!!!!).کلا انگاری من ارزش حرف زدن ندارم.بعضی اوقات دروغ میگه.وقتی باخونوادش هستیم خیلی میگه و میخنده و موضوعات جالب سرکارش تعریف میکنه اما وقتی میاد خونه خودمون میگه نمیدونی چقدر خستم؟!حوصله ندارم. تو خونه مامانم اینام که روزه سکوت میگیره و لام تا کام حرفی نمیزنه .اگه ازش سوال بشه در کمترین جملات ممکن پاسخ میده.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام.من که به حرفتون گوش دادم.باهام قهر کردین
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
سلام.من که به حرفتون گوش دادم.باهام قهر کردین
نه چرا قهر. من از هر شب ميام اين جا و دنبال يكي ميگردم تا بهش كمك كنم. :311:
حالا ميريم براي گام هاي بعدي. :303:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
من به حرفتون گوش دادم، حالا نمیگم مشکلمون حل شد ولی خیلی بهتر شد.
به كدوم حرفم؟ حل مسائل جنسي؟ :303:
اگه منظورتون مسائل جنسي است، خب چقدر بهتر شد؟ شوهرتون راضيه؟ آخه خيلي مهمه كه اون به ما و شما اعتماد كنه. اگه از ارتباط جنسي راضي باشه، ميشه خيلي بيشتر باهاش ارتباط برقرار كرد؟:305:
جواب بدين تا بريم مرحله ي بعد؟ :303:
در ضمن، اگه يه دقت كوچولو به تاريخ ارسال هاي قبلي تون بياندازيد، مي بينيد كه در طي 20 روز يه مشكل شما، تقريبا حل شد. :104: تازه اونم مشكلي كه به نظر بدترينش ميومد. پس حالا مطمئن باشيد كه اگه حرف گوش كنيد، تا 2 ماه ديگه، زندگي تون از اين رو به اون رو ميشه. :104:
راستي دقيقا جمله ي شوهرتون را كه در تشكر از ما گفت، اين جا بنويسين. دقيقا چي گفت؟ :303:
از روي جمله اش مي خوام به طرز فكر و اعتمادي كه به ما كرده، پي ببرم. :303:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام. آره خوشحاله ،میگه حتی همین که تو در این باره رفتی راهنمایی گرفتی خوشحالم میکنه،خدا کنه همه چی درست شه.تموم مشکلاتمون.
وقتی از شماها واسش گفتم، گفت: از طرف منم ازشون تشکرکن چقد خوب که الانم کسایی هستن که به فکر زندگی دیگرانن.
منم ازتون ممنوم که بهم امیدواری میدین و میگین ناراحت نباش کمکت میکنیم.
خیلی ممنونم
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خب همبن که او به ما اعتماد کنه، نوید این را میده که خودش هم حاضره تا با ما راه بیاد تا مشکلاتتون حل بشه. من حسم میگه که به زودی خیلی با هم بهتر و عاشقانه تر زندگی خواهید کرد. :104:
خب حالا مشکل دوم چیه که قراره حلش کنیم؟
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خیلی ازتون ممنونم.
همون طور که گفتم .هنوزم خیلی به خونوادش بها میده. هر اتفاقی که میفته از من پنهان میکنه.میگه نمیدونم خانم برادرم چی کاره است!!!!!!!چی خونده!!!!!!!کجا کار میکنه!!!!!!(حالا چه اتفاق مهمی باشه یا یک چیز بی ارزش نمیدونه!!!!!!)وقتی باخونوادش هستیم خیلی میگه و میخنده و موضوعات جالب سرکارش تعریف میکنه اماتو خونه مامانم اینا که روزه سکوت میگیره و لام تا کام حرفی نمیزنه .اگه ازش سوال بشه در کمترین جملات ممکن پاسخ میده.
خانوادش با من برخورد خوبی ندارند اما حتما باید بریم خونشون و اونجا مثل بچه های کوچیک من کنترل میکنه!
چرا باصدای آروم تشکر کردی؟ چرا بشقابو از دست مامانم نگرفتی.مینا با توام مامانم با تو بود میناااااااااا:324::324:چرا با موبایلت ور میرفتی؟ چرا چرا چرا. زود باش چاییت بخور تا بریم!
به مجرد اینکه میایم بیرون خوب میشه و اگه اعتراضی کنم میگه آها باز اومدیم خونه مامانم باز تو شروع کردی. شد یه دفعه ما بیایم اینجا بعد تو دعوا درست نکنی؟؟؟؟؟؟؟
روزای تعطیل کمکم میکنه. واسم کادو میخره باهام مهربونه( به شرط اینکه انتقادی نکنم )ولی خونه اوناکه میرسیم........
تحمل رفتار اونا و همسرم از دوطرف داغونم میکنه واسه همینم ازشون میترسم و نفرت دارم.
یه بارم باهاشون درد دل کردم درمورد رفتار پسرشون با من یه چیزیم کم اوردم.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
salam mina jan
khaharam shoma be karaye ona kari nadashte bashin shayad shoharetun fek kone hasudit mishe k ba khunevadeye khodesh ertebate khobi dare, be nazare man harchi bastegi be zano shohar dare age zan ta jaye k mitune shoharesho khosh negahdare shohar ham hamun karo mikone ama nemidunam azizam chon man khodam awal inke ezdevaj nakardam dowoman inke age ezdevaj konam ba famile shoharam zendegi nemikonam chon mano namzadem har2 oropa hastim,
mowaffaq bashi dar tule zendegit mina jon
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خب من این جا دو تا مشکل دیگه میبینم. یکی این که شوهرتون تو خانه ی مادرش با شما خوب رفتار نمی کنه. دوم این که خستگی هاشو واسه خونه داره و خنده هاشو واسه خونه مادرش و بین دوستان.
پس ما 3 مشکل را طرح کردیم: :303:
1) مشکل جنسی
2) بد رفتاری در خانه ی مادرش
3) سکوت و خستگی در منزل
حالا روش یه ذره بحث میکنیم، در مشکل 1، مقصر بیشتر شما بودین و خدا را شکر داره حل میشه. مشکل دوم بیشتر مقصر شوهرتونه و همچنین مشکل 3. اما مشکل 3 بین خیلی از مردها وجود داره.:305: خیلی از مردها این مشکل را با همسرشون دارند. فعلا روی 2 کار می کنیم تا بعدا برسیم به مشکل 3.
برای حل مشکل 2، بهتره وقتی همسرت خسته نیست و داره توی خونه باهات قشنگ حرف میزن، (یه وقتی که با هم خیلی تو خونه رفیقین) (وقتی از سر کار میاد نه هان، چون مردا موقع خستگی حوصله هیچ حرف زن را ندارند.)
تو اون لحظه خیلی مهربانانه و با همون تکنیک های زنانه که خودت بلدی، یه آرایش خوب و لباس خوب و ...، آروم باهاش این حرفا را بزنی.
شما: شوهر خوبم :46:، من یه ماه پیش که با مشاوره توی این سایت حرف میزدم، گفت که شما دو تا مشکل دارین. یکی مشکل جنسی و دیگری این که شوهرت توی فامیل هوای تو رو نداره. مشکل اول مقصر تویی و دومی شوهرت.
شوهرتون: خب.
شما: البته گفت که مشکل جنسی که من مسببش هستم سبب شده تا شما با من بدرفتاری کنید.
شوهرتون: خب.
شما: مشاور گفت که باید با همدیگه تمرین کنین تا همزمان این دو مشکل حل بشه و یکی به تنهایی حل نمیشه.
شوهرتون: یعنی چی؟
شما: یعنی مثلا یک ماه هدفمون این باشه که من روی رفع مشکل جنسی کار کنم و شما هم توی خانه ی مادرت اون حرفا را به من نزنی.
شوهرتون: خب!
شما: مشاور گفت که توی این یک ماه، من باید همش به خودم برسم و توی خونه آراسته باشم. از لحاظ جنسی براتون خوب عمل کنم. وقتی میام کنارت، بوی ادکلن تنم بپیچه تو صورتت و خلاصه باید یاد بگیرم که بهترین لباسهامو برات بپوشم. (کلی از اینها را ردیف کن تا شوهرت بفهمه، در صورت همکاری، چیزای زیادی بدست خواهد آورد.) و شما توی این یک ماه، باید سعی کنی احترام منو توی فامیل نگه داری. بهم نگی چایی تو زود بخور. نگی، حواست کجاست و ... .
شوهرتون: حالا باید چی کار کنیم.
شما: هیچی دیگه، همین ها رو تمرین کنیم و مشاور گفته باید به هم دو تا قول بدین. 1) هر کسی که از عملکرد طرف مقابل ناراضی بود، باید اجازه داشته باشه تا بگه. 2) طرف دیگری هم باید یه عذرخواهی کوچولو موچولو کنه و قول بده که دیگه تکرار نشه. یعنی اگه شما از ارتباط جنسی ناراحتین، حق دارین، خیلی راحت بگین و من نباید ناراحت بشم و باید قول بدم بهتر عمل کنم و اگه شما هم به من بی احترامی کردین، من حق دارم که بعدا توی خونه ی خودمون (و نه خونه ی مادرت) ازت گلایه کنم و شما نباید ناراحت بشی و باید یه معذرت خواهی کوچولو موچولو از من بکنی. :46:
شوهرتون: خب.
شما: من می خوام همه ی سعیمون را برای خوشبختی مون بکنم. من عاشقتم و می خوام بیشتر باهات خوب باشم. (حالا وقتشه تا کلی از این کلمات عاشقانه بهش بگی و خوب بیاریش تو گود:104:) شوهر گلم، میای این یه ماهه این برنامه را با هم اجرا کنیم؟ مشاور قول داده اگه این برنامه را اجرا کنیم، کلی از مشکلاتمون حل میشه.
حالا این نمایش چند دقیقه ای را با همسرت اجرا کن و جواب او را کامل این جا بنویس تا بریم مرحله ی بعد. :303:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
چقد کامل نوشتین.مرسی:73::73::73::73::73::P
حتما اینارو بهش میگم،خداکنه مثل نمایش شما بگه خب:311::311:
بازم ممنون
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
آقای تسوکه و سایر دوستان خوبم خیلی دلم گرفته توروخدا کمکم کنید.
چند روز بود که شوهرم مریض بود مثل پروانه دورش چرخیدم، نصف شب میدیدم تب داره واسش قرص می آوردم. از سر کار که میومدم بلافاصله واسش سوپ میذاشتم. حتی مامان وبابام اومدن دیدنش.مامانم دو میلیونم واسه اینکه میخواست ماشین بخره بهش دور از چشم من داده بود.هر سه تا داداشم چندین بار زنگ زدن و حالش پرسیدن.(واسه یه سرماخوردگی ساده)
همه چی خوب بود تا اینکه دیشب بعد از اینکه کلی درمورد مدل ماشین حرف زدیم و خلاصه باهم خوب بودیم بهم گفت باید یه ماموریت 27 روزه برم کرمانشاه!!!!!!!!از سردی و دوری راه و همه چی گفت جز اینکه دلواپس منم هست و دلش واسه منم تنگ میشه! سعی کردم طاقت بیارم اما نتونستم و بعد چند دقه در حالی که اشکام میریخت رفتم سرم رو شونش گذاشتم و برای اولین بار غرورم شکستم و گفتم 27 روز خیلی زیاده دلم واست تنگ میشه من نمیتونم طاقت بیارم و هیچ جای دنیا مثل خونه خود آدم نیست و .......
ولی درجواب میدونین چی شنیدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هش هش. الهی بمیری از دستت راهت شم. مینا آرزوی مرگت میکشم!!!!!!!!!!!!!!اصلا دلم واست تنگ نمیشه تازه یه نفس راحت میکشم.:302::302::302::302:
منی که این چند وقته هرجور تونسته بوده بهش محبت کرده بودماز این گرفته که بهش اس ام اس میدادم عزیزم وقت کپسولته تا اتوی لباساش و ....:316::316::316:
اصلا انتظار شنیدن این جواب نداشتم. داشتم از غصه دق میکردم .در اتاق بهم کوبید و رفت بیرون .بس که گریه کرده بودم چشام باز نمیشد که یه دفه پدر و مادر شوهرم اومدن خونمون!!!!!!!!!!!111 به شوهرم گفتم چون چشام اینجوریه از اتاق نمیام بیرون که گفت غلط میکنی میری دست و صورتت میشوری و جیک نمیزنی.
همین کار رو انجام دادم ولی مشخص بود که میفهمن و ازمون سوال میکنن.
ولی بازم طبق معمول مامان (ببخشید کثافت وبیشعورش) بغ کرد و هیچی به پسر آشغالش نگفت که بماند با هر حرف من یه نچ میکرد و شوهر بیشعورمو به جون من مینداخت.
مثلا گفت مامان من هروقت میخوام جایی برم این منو دقم میده گفتم اینجوری نگو مامانت باورشون میشه من فقط گفتم دلم واست تنگ میشه همین که با نچ کردن مامانش شروع کرد به داد زدن که بیشعور به مامان بدبخت من چی کار داری هرزه!!!!!!!!!!!(اصلا تا حالا جایی تنهایی نرفته بود که من دقش داده باشم) مثل چی دروغ میگه. جلو مامان باباش دور برمیداره.
گفتم آخه همه مامانا حرف بچشونو باور میکنن گفت خفه شو از مامان من هیچی نگو و مامانشم دقیقه ای یه بار پا میشد بره که بابای بیچارش میگفت بشین و از یه چیز دیگه صحبت میکرد.
میوه اوردم شکلات چایی هیچی از دست من نگرفت تا پسرش بهش بده. انقد میلرزیدم که خدا میدونه مثل درخت بید ولی اون فقط به مامانش تعارف میکرد و واسش میوه پوست میگرفت و بردش پیش بخاری سردش نشه.
اگه کار بدی کرده بودم دلم نمیسوخت ولی من فقط براش ابراز احساسات کرده بودم، اونم از مامان بیشعورش که همیشه نمک به زخمم میپاشه چه مقصر من باشم چه پسر احمقش. بعد از رفتن اونا اومد وگفت من حرفم پس میگیرم همین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
بچه هادوست دارم بمیرم و از دست اون و خانوادش راحت شم ولی حتی لیاقت مردن هم ندارم. اون از رفتار خانواده من و این از....
فقط دعا میکنم خدا همینا رو سر دختر پرفیس و افادش بیاره که بفهمه من چی میگم .اگه دیشب برعکس بود و بچه خودش از دست من اشک میریخت منو حتما دوتیکم میکرد.
تورو خدا بگین چی کار کنم؟ این حق من نبود!!!!!!!!!!!!!:302::302::302: امروزم بس که چشام پف کرده بود مجبور شدم مرخصی بگیرم و توخونه باشم.دارم از فکر و خیال دیوونه میشم
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام
شرایط سخیته طاقت بیار و بهترین راه و پیدا کن با چیزی که شما تعریف کردی خب شما مقصر نبودی.
من فکر می کنم مامان ایشون 1- خیلی رو بچه هاش نفوذ داره 2- شدیدا دل نازکه و با کوچکترین بی محلی از بچه هاش دلش می شکنه و بچه ها با همین عادت رفتاری که باید خیلی هوای مامانشون و داشته باشن بزرگ شدن. بچه ها یاد گرفتن حتی به خاطر به دست اوردن دل مادر دل دیگری را بشکنن. ( البته این حدس منه)
بهترین کار اینه که شما ریشه مشکل و در بچگی شوهرت پیدا کنی و فکر میکنم مشاور رفتن بهترین راه حله.
اگر می تونستی با مادر شوهرت هم رابطه دوستانه ای برقرار کنی می تونستی از این طریق دل شوهرت و به دست بیاری.
البته من معتقدم هر کس یه طرفه بره پیش قاضی راضی بر می گرده در این زمینه باید حرفای شوهر شما رو هم شنید.
اما با توجه به حرفای شما خب این همه تفاوت بی انصافیه.
چند روزی باهاش سر و سنگین رفتار کن البته وظایف زنانگیتو به نحو احسن انجام بده قهر نکن صحبت کن منتها در حد ضرورت وقتی خودش سر صحبت و باز کرد بدون اینکه گریه کنی بهش بگو چقدر از کار اون روزش ناراحت شدی بگو قرار بود یک ماهی با هم تمرین خوب بودن و خوب زندگی کردن و بکنیم بگو که من فقط ابراز احساست کردم.
در ضمن بعضی مردا خودشون می دونن مثلا ماموریتی که دارن می رن چقدر برای همسرشون سخته و یا فلان کاری که می کنن چقدر همسرشون و اذیت می کنه واسه همینم وقتی همسرشون کوچکترین اشاره ای به ناراحتیش و یا دلتنگیش و... میکنه اونا به هم می ریزن.
شاید همسرت توقع داشته خیلی قشنگ بهش بگی برو خدا پشت و پناهت امیدوارم هر چه زودتر این 27 روز بگذره اما خداییش واسه من دوریت خیلی سخته.
باید قلق شوهرت و پیدا کنی و از همون راه باهاش ارتباط برقرار کنی.
موفق باشی:72:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
sisili جون مرسی بهم جواب دادی اما من خستم بس که به فکر این بودم که چی کار کنم دلش به دست بیارم چرا اون هیچ وقت این کارو نمیکنه. اصلا چرا یه دفه به هم میریزه.
تازه این چندروز آخر هفته که تعطیلیه و هم به خاطر خداحافظی از پدر و مادرش من مجبور میکنه برم خونه اون مامانه.....
دوست دارم ازرائیل ببینم مامانش نبینم.
دیشب بعد از رفتن اونا ازم معذرت خواهی کرد ولی میشناسمش یه چیزیم ازم طلبکاره. امشب خیلی دور میاد خونه و وقتیم بیاد طلب باباش داره.
اگه مقصر بودم دلم نمیسوخت.
دیگه هیچ محبتی بهش نمیکنم.بره به درک، بهتره من.
یه بارم تو این یک ماه بهش زنگ نمیزنم .دوست دارم بره و برنگرده. سرم وچشام دارن منفجر میشن. هرجور دوست داره با من برخورد میمنه بعد سه ساعت میگه پس گرفتم یه چیزیم طلبکار میشه
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
تو از شوهرت دوري بايد باهاش صميمي بشي عزيزم...اگر رفتار خودت رو اصلاح کني يواش يواش به خونه و خونواده جذب ميشه وگرنه اين ره که تو ميروي به ترکستان است....عزيزم بهت پيشنهاد ميکنم سي دي هاي دکتر شاهين فرهنگ (خانواده موفق) رو حتماً تهيه کن و گوش کن و البته به حرفاش عمل کن واقعاً به دردت ميخوره....باور کن زندگيت از اين روو به اون روو ميشه:310:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام دوست خوبم .فکر میکنم شما شماره 21 این تاپیک خوندی. اما من تو شماره 20 توضیح دادم.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
بالهای صداقت،SISILI،TESOKE،گل مریم و...یه نفر محض رضای خدا باهام صحبت کنه. از صبح نشستم و دارم صفحه رو رفرش میکنم.
ای کاش ای کاش به جای یه خانواده مثلا باکلاس با یه خانواده ساده وصمیمی ازدواج میکردم ولی آدم میبودن.احساس میداشتن:54::54::54::54::54::54::54::54::54: خدایا سر دخترشون بیار رفتارایی رو که با من دارن:323:
هیچی مثل انسانیت و آدم بودن مهم نیست.
مرد بودنم به جنس مذکر نیست به مردانگیه.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
عزیز دلم با نفرین و ناله به هیچ جا نمی رسی.
صبر کن. خب بیا یه کار دیگه کن.
اصلا به این فکر نکن که چجوری دلشو به دست بیاری. به این فکر کن که چجوری میتونی به عنوان یه خانم خوب و موقر و موفق زندگیت و ادمه بدی. مثلا نوع رفتارت و جوری تغییر بده که هر مردی در جامعه می پسنده. روی رفتارهای خودت کار کن تا بیشتر به زندگی با خودت دلگرم کنیش.
یامه تازه که ازدواج کرده بودم سعی میکردم کارایی که مامانم واسه بابام می کرد و به قولی تنازیهای اونو منم انجام بدم بعد از مدتی دیدم فایده نداره و همسرم همش از خانوادش می گه و یه جوری می خواست بگه اونا بهتر بلدن شوهر داری کنن.
رفتم تو نخ کارای مادر شوهر و 3تا خواهراش نوع رفتاراشون با شوهراشون و دیدم بهتریناشو برداشتم یه ذره هم توش تغییر دادم اروم اروم به خورد شوهرم دادم طوری که خودشم نفهمید من چجوری این همه تغییر کردم. حالا یکی از بیرون ببینه می گه نوع رفتار و دلبری مامانت که برای یه مرد قشنگ تر بود اما خب شوهر من با این فرهنگ بزرگ شده این جوریش و بیشتر می پسنده.
منظورم از گفتن این حرف این بود که شوهر شما هم فرهنگی که توش بزرگ شده رو بیشتر قبول داره و می پسنده سعی کن کارای مادر و خواهرشو ببینی با یه ذره تغییر و تحول تحویل شوهرت بدی.
بله دوست خوبم معمولا مردای کمی هستن که به اعمال و رفتارشون فکر می کنن و در جهت بهتر شدن زندگی تلاش می کنن اما خانمها بیشتر. به خاطر همینم هست که می گن پایه و بنیان زندگی رو زن می سازه.
ناامید نشو تلاش کن زندگی الکی بدس نمیاد که الکی هم از دستت بره.
تو تلاشت و بکن به خدا هم توکل کن از نخ نفرین و ناله هم بیا بیرون. تبدیل شو به یک زن شاد و شنگول که دوست داره زندگیشو با عشق و شادی بسازه. غیر ممکنه شوهرت عکس العملی نشون نده. منتها زمان می بره.
بازم تاکید میکنم روابطت و با مادر شوهرت دوستانه تر کن مطمئن باش بعد از نزدیکی به اونا به شوهرتم نزدیک تر می شی.
اصلا خودت پیشنهاد بده که برین خونه اونا. یا اگه پیشنهاد از طرف شوهرت بود چهرت و تو هم نکش و غر نزن و با چهره ای بشاش بپذیر و اماده شو. دیگه نمی کشنت که. چند وقتی امتحان کن ببین اگه به خانواده همسرت نزدیک بشی شوهرتم بهت نزدیک می شه یا نه باور کن جواب می ده.
سخته اما می تونی.
موفق باشی:72:
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام
می تونم درک کنم که ناراحت شدین. وقتی همه محبتتون رو به پای شوهرتون ریختید و این رفتارو دیدید حق دارید ناراحت بشید.
راه حل خاصی برای مشکلتون به نظرم نمی رسه اما فکر می کنم که شوهرتون ازتون انتظارات دیگه ای داشته و داره و به همین دلیله که اون محبت های چند روزتون نتونسته نرمش کنه.
چرا ازش نمی پرسید که چه انتظاراتی از شما به عنوان شریک زندگیش داره؟؟
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
تازه با این همه که آبروی من پیش اونا برد و اشک من دراورد اونم فقططططططططط واسه ابراز احساسات من، حتی یه زنگ نزد حالم بپرسه.دیشبم فقط خوابید و هیچی حتی یه کلمه صحبت نکرد. پررو طلبکارم هست.حالمم ازش به هم میخوره. از اینکه انقد عجیبه دارم شاخ درمیارم تا حالا که میگفت تو چرا هیچ وقت نمیگی منو دوست داری. خودم میدونم اصلا برات مهم نیستم
آقای تسوکه خوبین؟ نیومدین؟
راستی اگه مجبور شدم برم خونه اون مامان ...ش چجوری برخورد کنم؟
تازه یادم رفت جلو اونا بگم داره کارای بد خودشو به من میچسبونه.اون تا حالا جایی نرفته که من اذیتش کنم دروغ میگفت. ولی من میخواستم 4 روز ماموریت برم اصفهان تا دقیقه نود میگفت نباید بری.آبروم پیش همکارام رفت. بهم گفتند چقد شوهرت مثل اعراب جاهله.!!!!!!!!!! حتی من پریشب بهش گفتم ببین اگه تو با من مخالفت میکردی چون دوستم داشتی منم تو رو چون دوست دارم تحملش واسم سخته. چرا انقد نفهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مينا جان منم مشكل شمارادارم شوهرم به خانوادش خيلي بها ميده براي من ارزشي قائل نيست من توتاپيكم مشكلمو تو تالار مطرح كردم ولي نتيجه اي نگرفتم .شوهرم از من پنهان كاري ميكنه تو مسايل مالي .به خانوادش كمكمالي ميكنه بدون اينكه به من بگه .جلوي اونا به من احترام نميگذاره به من بي اعتنايي ميكنه .با رفتارش بشون اجاه ميده كه هر جور بخان با من رفتاركنن .من از لحاظ جنسي هيچ وقت براي شوهرم كم نذاشتم .از لحاظ ظاهر هم خوبم ولي نيمدونم چرا منو دوست نداره .تونگاهش دوست داشتن را وعلاقه را نميبينم.بهش زنگ ميزنم سرسركي جواب ميده وزود خداحافظي ميكنه مريض كه ميشم انگار نه انگار حتي به من نميگه ببرمت دكتر خيلي سرد وبي احساسه .ديشب حالم بد بود بيدارش كردم گفتم خيلي حالم بده .داد زد به درك چرا منو ازخواب بيدار كردي آدم عجيبيه نميدونم چرا با من ايجوري ميكنه.خيلي افسردم .گاهي به خودم ميگم اين آدم ارزش هيچي را نداره .جرات طلاق گرفتن هم ندارم كلا اعتماد به نفسم پايينه .نميدونم چكار كنم با اينكه تحصيلات شغل خانواده خوب ظاهر خوب دارم بايد همچين زندگي داشته باشم واقعا دلم براي خودم ميسوزه
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازيلا
مينا جان منم مشكل شمارادارم شوهرم به خانوادش خيلي بها ميده براي من ارزشي قائل نيست شوهرم از من پنهان كاري ميكنه تو مسايل مالي .جلوي اونا به من احترام نميگذاره به من بي اعتنايي ميكنه .با رفتارش بشون اجاه ميده كه هر جور بخان با من رفتاركنن گاهي به خودم ميگم اين آدم ارزش هيچي را نداره .جرات طلاق گرفتن هم ندارم كلا اعتماد به نفسم پايينه .نميدونم چكار كنم با اينكه تحصيلات شغل خانواده خوب ظاهر خوب دارم بايد همچين زندگي داشته باشم واقعا دلم براي خودم ميسوزه
نازیلا جان دقیقا در این موارد مشترک هستیم.ولی وقتی تنهاییم بیشتر اوقات با من خوبه مثلا من دکتر میبره و تو کار خونه کمکم میده ولی بعضی وقتا دیونه میشه اما پیش کسی اگه از شدت کار بمیرم کمکم نمیکنه و جلو خونواده خودش خصوصا خیلی عوض میشه. به خدا این جوری بدتره. آدم هنگ میکنه. نمیدونه کی آدمه کی......
یه بار که میگه حرفم پس گرفتم دیگه باید ازش بگذرم و حق ندارم ناراحت باشم.دیگم واسم توضیح نمیده ودیگم ناز نمیکشه.
اما من اگه یه اشتباهی انجام بدم تا چند روز اصلا خونه نمیاد!!!!!!واسه اینم که منو ببخشه باید حسابی منت بکشم
دوستان خوبم تورو خدا کمکون کنید.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
شايد به خاطر فرهنگشون كه پيش خانوادشون اينطور رفتار ميكنن مثلا ميخان بگن ما زن ذليل نيستيم يا مرد تو خون قدرت داره تفكراتشون مشكل داره
من اشتباهي كه كردم خيلي خودمو بهش وابسته نشون دادم هر وقت مساله اي پيش ميومد منت كشي ميكردم شخصيتن خيلي غده من بايد هميشه جلو برم خانوادشم همينطورن غدو كينه اي هستن بعد از 4 سال به اين نتيجه رسيدم بايد نسبت بهش بي تفاوت باشم دقيقا مثل خودش براي خودم وقت بگذارم .به فكر تفريح خودم باشم واين قدر عشق ازش گدايي نكنم .مثل خودش باشم .بهش زنگ نزنم چرا مازنا اينقدر وابسته ايم من ميخام جور ديگه اي زندگي كنم
مينا جان به نظر من تواين چند روزي كه ماموريته سعي كن به خودت خوش بگذروني دوستاي قديميتو ببيني .گردش برو پارك سينما خونه مامانت خريد كلي براي خودت حال كن سعي كن شاد باشي بهش فكر نكن بگذار اون بهت زنگ بزنه حالتوبپرسه بگذار بفهمه كه رفتارش چقدر با تو بد بوده . بيخيال به خودت برس. خودتو وابسته نشون نده.بعضيها ظرفيتشو ندارن وسوئ استفاده ميكنن.مثل خودش باهاش رفتار كن .
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
پس تا اینجا یه نکته مهم اینه که دیگه نباید منت کشی کنیم. البته واسه من خیلی سخته تو یه خونه با کسی باشم اما سرسنگین. دلم میگیره احساس خفگی میکنم ولی بالاخره باید آدم شم.
بیا با هم سعی کنیم تو این رفتارمون تجدید نظر کنیم. کار بدی نکنیم اما وقتی مقصر نبودیم معذرت نخوایم. اگه اونا حرف نمیزنند بگیم به جهنم. بود و نبودشون رومون تاثیر نذاره نه مثل من که شبیه بدبختا وقتی خونه نمیاد میشینم کنج دیوار و گریه میکنم.یا دیروز من همش گریه بود ولی اون باخیال راحت از ساعت3 تا 8 شب خوابید!!!!!!!!1به بی خیالیش واقعا حسودیم میشه.:302::302::302::302::302:روزی چند بار به موبایلش ز میزدم
دیگه تموم این کارا تعطیل.
تا خودمون نخوایم و این رفتارمونو عوض نکنیم هیچ کس نمیتونه کمکون کنه.
تو هم نتایجت بیا به من بگو تا بالاخره ببخشیدا ولی یه آدم عادی بشیم.راستی واسه تو هم قهر بقیه زجر آوره؟
لطفا دوستان خوب همدردی هم راهنماییمون کنند تا از وابستگی نجات پیدا کنیم.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
راستش من تومسائل جنسي خيلي هواي شوهرمو داشتم در مورد مسائل خونه هم همينطور ولي اون ذاتا آدم بي خياليه رومانتيك نيست توكار خونه بهم كمك نميكنه مريض ميشم تحويلم نميگيره پيش خونوادش بد باهام رفتار ميكنه
باهام روراست نيست بهم زياد توجه نميكنه .البته گاهي توخونه محبتشو زباني بيان ميكنه يا ممكنه چند بار توروز منو نوازش كنه ولي وقتي شب مريض ميشم هيچ محلي بهم نميگذاره يا تو كاراهاي خونه كمك نميكنه همش از خانوادش دفاع ميكنه به من بياحترامي ميكنن تازه طلبكاره من بهش ميگم بايد محبتو توعمل به من نشون بدي اينكه بگي دوستت دارم كافي نيست ولي اون اصلن توجه نميكنه .بيشتر راحتيه خودشو در نظر ميگيره تا آرامش وآاسيش منوبا اين كه نيازهاي منو ميدونه بهش بيتوجه .پيش مشاور هم رفتيم هيچ تاثيري نكرد اون نميخاد تغيير كنه
وقتي من به كاراش فكر ميكردم خيلي زجر وعذاب ميكشيدم همين باعث بيماري من شد ولي الان به اين نتيجه رسيدم غصه خوردن فقط باعث مريضي روح وجسم ميشه من كه نميتونم طلاق بگيرم بايد اين آدم بي احساس وبي عاطفه را تحمل كنم پس بهتره خودمواذيت نكنم منم مثل اون بي خيال باشم .يادم نميره شبهايي كه باهم بحثمون ميشد ومنوناراحت ميكرد من تاصبح خوابم نميبرد ولي اون راحت ميخابيد صبحبا چشم گريون وسر درد از خواب بلند ميشدم از شدت خستگي مرخصي ميگرفتم سرزكار نميرفتم من براي تغييرش خيلي تلاش كردم ولي اون نخاست چند ماه بدون هيچ انتظاري بهترين شرايطو براش توخونه فراهم كردم ولي آخرش با رفتارهاش منودلسرد كرد تلاش يك طرفه بينتيجس
حالا به اين نتيجه رسيدم كاري به كارش نداشته باشم به فكر سلامتي خودمباشم به فكر تفريح كردن استفاده از زندگي كلاس يوگا ثبت نام كردم كتاب ميخونم اون دير مياد من پياده روي ميرم ميخام كلاس نقاشي هم ثبت نام كنم .ميخام وابستگيمو بهش كم كنم .شايد راه حل خوبي باشه
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
آقای تسوکه بالهای صداقت عزیز bluesky و......
توروخدا از این سه روز تعطیلی میترسم. نمیدونم چی کار کنم؟؟؟؟؟
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام دوست عزيز .به نظر من بهتر بود شمامشكلتون را خودتون حل ميكرديد وخانواده شوهرتون را مطلع نميكرديد بحث واختلاف بين همه زوج ها اتفاق ميفته بهتره اختلافها باصحبت حل بشه بعدشم مسالتون خيلي كوچك بوده نبايد اونو پيش خانوادش مطرح ميكرديد .سعي كن پيش خانواده شوهرت به هيچ وجه باهاش بحث ودعوا نكني.من فكر ميكنم بين شما وشوهرتون سوئ تفاهمي اتفاق افتاده شايد با عكس العمل شما اون فكر كرده كه ميخاين جلوي رفتنشو بگيريد يا مخالف رفتنش هستيد .يك كم خونسرد باشيد .سعي كنيد رفتارتون باهاش عادي باشه.باهاش جروبحث نكنيد .بهش زمان بديد تابياد باتون حرف بزنه .وشما هم با آرامش باهاش صحبت كنيد .خيلي زود همه چيز به حالت عادي برميگرده. در مورد رابطه جنسي هم بهتره خودتون را تغيير بدين .علت سردي رفتارهاي شوهرتون ميتوني همين قضيه باشه .با تامين نيازهاي جنسي همسرتون،گرم كردن محيط خانه واحترام به خانوادش وخواسته هاش ميتوني اونوبه سمت خودت جذب كني . وزندگي شاد وموفقي داشته باشي .بهتره يك كم روخودت كار كني
مينا جان به نظرمن خونه مادر شوهرت برو طوري وانمود كن كه اتفاقي نيفتاده به همشون احترام بگذار .پيش اونا به شوهرت خيلي احترام بگذار وبهش محبت كن سعي كن هيچ وقت پيش اونا با هم بحث ودعوا نكنيد هيچوقت ...
يك كم صبور تر باش .تو زندگي همه مشكل وجود داره .منتهي بايد مشكلات را حل كرد همه مشكلات راه حلي دارن .مشكل شما هم همين طور راه حلش به دست خودته .مطمئنم با كمي صبر ودرايت وخونسردي مشكلت حل ميشه ويك عمر زندگي خوش در كنار شوهرت خواهي داشت
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
اما من واقعا دوست دارم بدونم چرا حتی زمانی که باهاش خیلی خوبم و واقعا بهش محبت میکنم بازم با من بده. براش پیاده رفتم داروخونه قرص گرفتم سوپ درست کردم تا صبح کنار تختش نشستم و دستمال رو سرش گذاشتم تبش بشکنه اما هیچ فرقی نکرد که .....
واسه روز عاشورا با هم پیاده رفتیم تو خیابون اما فقط به خاطر اینکه من چند قدم اون طرف تر تو آفتاب وایستادم تا اون شله بگیره باهام دعوا درست کرد. چرا مثل گاو رفتی اون طرف واستادی اصلا تو فرهنگ نداری .هرچی واسش توضیح میدم بدتر میکنه:316::316: و از همه عذاب آورتر اینه که یه دفعه برمیگرده و میگه من با تو هیچ قبرستونی نمیام و تغییر مسیر میده و من مجبور میشم دنبالش راه بیفتم و التماس کنم و عذرخواهی کنم به خاطر کاری که واقعا بد نبوده و بهانشه.پاهای من باید با اون هماهنگ باشه نه دو سانت جلوتر راه برم ونه عقب تر.
اینو گفتم فقط واسه این که بهونه گیریاشو بدونین در چه سطحیه.
خوشحالم که این سه روز تعطیلی تموم شد. هر وقت ما جایی رفتیم چه بیرون چه خونه اقوام من امکان نداشت با گریه برنگردم. من خستم
یعنی واسه آدمایی مثل من ونازیلا هیچ راهی جز اینکه ماهم مثل سنگ شیم و بهشون بی اعتنا باشیم و واسه خودمون تنها زندگی کنیم وجود نداره!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چ را جواب محبت باید حرف زشت باشه؟اونا چه برتری نسبت به ما دارن؟ شوهرمن کیش از کیشمیش میشه میگه واسه همیشه میرم چرا به من چسبیدی چرا ولم نمیکنی .مینا واقعا حالم ازت بهم میخوره. لباساساش میپوشه. توخیابون تو پرت ترین نقطه که اصلا نمیدونم کجای شهریم منو تنها میذاره و فرار میکنه!!!!!!!!!واقعا میدوه و من .................................................. ...............
اون از هیچ جنبه ای از من بالاتر نیست که پایینترم هست. همین چند روز دو بار رفتیم هردو بار با گریه خودم تنها برگشتم خونه.خوب به این میگن زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟اونم تازه من به خاطر اون هش گفتنش و بی احترامی به من جلو مامان باش ازش گذشتم و بخشیدمش.بهش محبت کردم.چراااااااااااااااااا ااااااا
اگه واقعا اهل این سایت و اهل همدردی واقعی هستین به ما یه راه حل بدین. آرزوی مرگ میکنم
مدیر همدردی از شما هم عاجزانه راهنمایی میخوام.
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
عزیزم اون چیزی که من از این تاپیک وتاپیک های قبلیت متوجه شدم اولا که شخصیت وابسته واعتماد به نفس پپایینی داری دوما" در برقرراری ارتباط جنسی با همسرت مشکل داشتی.ریشه مشگلات زندگی شما به نظر من همین دو مورد میتونه باشه. تو با منت کشی ها ی پی در پی از شوهرت اونوشرطی کردی چون میدونه تحمل قهر برات سخته ونمیتونی تحمل کنی اون از این ضعف تو سوئ استفاده میکنه یک جورایی خودتو ضعیف نشون دادی ارزش واحترام خودتو از بین بردی .به نظر من شما آدم حساس وابستهای هستید واون هم بی تفاوت بی اهمیت وبیخیال به قول خودتون .این تضاد باعث به هم خوردن آرامش روحی شما میشه به نظر من اگه بتونی خودتو تغییر بدی کم کم اونم تغییر میکنه.برای اینکه این وابستگیرا کم کنی باید برای خودت مشغله ایجاد کنی مثلا وقتی از سز کار برمیگردی به یک کلاس هنری یا ورزشی بری .با دوستات بیرون بری برای خودت وقت بگذاری یعنی به مرور وابستگیتو بهش کم کن این به معنای تنها زندگی کردن نیست این یعنی توبرای خودت ارزش فایلی سعی کن اون به تو زنگ بزنه وحالتو بپرسه یادت باشه به وظایفت توخونه هم برسی وگم نگذاری مطمئنم اگه این کارو بکنی بعد از یک مدت اون میفتاده دنبالت.
یک نکته دیگه شاید اون طوری که باید رفتارت به عنوان یک زن براش جذاب نبوده که شما را تنها میگذاره میره یک شخصیت وابسته ضعیف شخصیت جذابی نیست .اینکه وقتی مریض شده بود ازش پرستاری کردی خوبه ولی این کار و مادرش هم خیلی بهتر براش انجام میده .آیا بارفتارت حرف زدنت لحن صحبتت راه رفتنت خندیدنت نگاه کردنت اونو جذب خودت میکنی تا چه حد تو خونه از ظرافتها وعشوه های زنانه استفاده میکنی تا چه حد براش طنازی میکنی ؟ شاید رفتار خشک وجدی داری با توجه به اینکه قبلا گفتی از رابطه جنسی ذیذ منفی داری نتونستی شوهرتو جذب کنی اونو از خودت سرد کردی اگه تشخیص من درسته باید به فکر چاره باشی باید با همه توانت تو خودت تغییر ایجاد کنی اول خودتو درست کن بعد از شوهرت انتظار تغییر داشته باش
عزیزم محبتی که ما به شوهرمون میکنیم با محبتی که به برادر خواهر یا دوستمون میکنیم خیلی فرق داره رابطه زن وشوهر یک رابطه خاصه جذابیت این رابطه را زن ایجاد میکنه به دلیل جذابیتهای خداددی که تو وجودشه رو این جذابیتها کار کن سعی کن از اونها استفاده کنی شوهرتو جذب خودت وخونه کنی نیازهای مردها را باید بشناسی
مرد به زن نیاز داره نه مادر لازمنیست تا صبح کنارش بیدار بمونی ازشگردهای زنانه استفاده کن صد برابر جوات میده
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ناهید جون مرسی عزیزم اما من مشغلم خیلی زیاده تا وقتی از سرکارم برمیگردم خونه میشه ساعت 6.اونم 7.5 میاد خونه.
ولی دست خودم نیست دوست دارم از همون لحظه ای که میاد با من باشه و باهام مهربون برخوردکنه.وگرنه ناراحت میشم و خیلی زودرنجم.
درمورد اعتمادبه نفس پایین و وابستگی شدید دقیقا حق با شماست.ممنون میشم راهنماییم کنید وابستگیمو کم کنم.
اما مطمئنم اون دنبال من نمیفته.چند بار تا حالا تونستم چند روزی باهاش حرف نزنم ولی اون بهیچ عنوان کوتاه نمیاد و من بالاخره مجبور شدم پا پیش بزارم حتی اگه اون مقصر بوده. ازم سوئ استفاده میکنه
راستی شما ازدواج کردین؟
اگه با شوهرتون قهر کنید و اونم اصلا اعتنا نکنه چی کار میکنید؟
میشه برام لطفا بیشتر توضیح بدی.ازت ممنون میشم
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا جان؛ عزیزم؛ من احساس می کنم شما در تشخیص اینکه کجا باید رفتار درست و زنانه داشته باشید یه مقدار مشکل دارید؟! من فکر می کنم شما در جایی که همسرتون به حضور شما نیاز داره؛ بهش بی اعتنایی می کنید یا با رفتارهاتون باعث میشید که ایشون احساس سرافکندگی و سرخوردگی کنند و یا شاید نسبت به خودش احساس بدی داشته باشند و در جایی که واقعا نیازی نیست شروع می کنید به محبت کردن های افراطی و خیلی از مواقع هم نالان و گریان هستید و ناراضی از همسرتون!
و همه ی اینها باعث شده که دید همسرتون نسبت به شما عوض بشه و خودبخود به شما به چشم یه زن ضعیف و بی سیاست نگاه کنه که یه جاهایی که نیازه که غرور داشته باشید و ناز؛ دوباره شروع می کنید به منت کشی های افراطی و همه ی اینها از شما در دید همسرتون یه شخصیت متزلزل ایجاد کرده که نمی دونه واقعا باید چه جوری با شما رفتار کنه؟!
من پس عزیز دلم من مطمئنم که همیشه در یه رابطه ی دوطرفه هر دو طرف مقصر هستند و همسر شما هم حتما مقصره؛ اما اگر شما بتونید روی خودتون کار کنید و در اولین مرحله احساساتتون رو کنترل کنید؛ یعنی نیازی نیست که اونها رو سرکوب کنید تنها باید حالت اعتدال برقرار کنید!
ببین برات یه مثال کوچولو می زنم؛ فکر کن امروز از سر کار برگشتی خونه؛ لباسات رو عوض می کنی؛ به خودت توی آینه نگاه می کنی و میگی؛ مینا عاشق خودشه، چه شوهرش باشه چه نباشه! بعد به خودت می رسی! به شوهرت زنگ می زنی با روی خوش که عزیزم؛ امروز دلم واست تنگ شده؛ منتظرتم که زودتر به خونه برگردی؛ قربانت خداحافظ!
می ری توی آشپزخونه که به کارهات برسی؛ همسرت که رسید؛ با روی گشاده میری استقبالش و خوش آمد میگی! بعد هم برای نیم ساعت الی 45 دقیقه می ذاری توی حال خودش باشه! اگه حرفی زد یا موضوعی رو برات تعریف کرد یا مساله ای بود؛ باهاش هم حسی می کنی؛ بعدش هم حالا شام رو آماده می کنی یا کتابی چیزی میگیری دستت تا شروع کنی به خوندن!
اگه همسرت صدات کرد تا پیشش باشی؛ با مهربونی میری کنارش می شینی؛ بدون هیچ حرفی، فقط بعد از چند دقیقه آروم آروم بهش نزدیک میشی و دستات رو میندازی دورگردنش یا یه بوس کوچولو میکنی! یا با دستات نوازشش میکنی؛ یادت باشه که باید لباسی پوشیده باشی که بتونی همسرت رو تحریک کنی؛ (این رو بخاطر این میگم که شما در زمینه ی رابطه ی جنسی که مهمترین رابطه در یه زندگی زناشوئی هست؛ یه کوچولو مشکل داری!) با خنده اگه همسرت حوصله داشت یه 5 دقیقه ازش وقت بگیر و براش حرفی رو که دوست داری بگو؛ حرف های امیدوارکننده؛ نه غرغر!
گلم؛ بعدا می آیم برات می نویسم؛ فعلا باید برم کار دارم! یادت باشه شما زن توانایی هستی؛ پس حتما می تونی!
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
خواهش میکنم این موضوع رو واسم مطرح کن.
پسرم.24 سالمه.به شدت درونگراو خجالتی هستم.بسیار معتقد بودم.مادرم رو خیلی خیلی دوست دارم.با پدرم غریبم،تا حدیم ازش شاکیم،اگه بهم محبت بیشتری میکرد شاید مثله امروز از زندگی سیر نمیشدم.واسه یکی از دوستام می مردمو زنده میشدم،رفت دانشگاه فردوسی،منو فراموش کرد.سال بعدش منم تو دانشگاه ... قبول شدم.با یکی از همکلاسیام بدجور رفیق شدم،واسش میمردم!از هر لحاظ دوستش داشتم.من رویاهام تو اون بود.بعد یه ترم هم اتاق شدیم.کارمون به س ک س کشید.الان هفت ترمه که باهاشم،رابطمون ادامه داره،نذاشتیم کسی بویی ببره.من جز اون به کسی فکر نمیکنم.س ک س با غیر اون چه با همجنس چه با جنس مخالف واسم غیر قابل تصوره.ولی اون نه!به جنس مخالف گرایش داره.ولی تابحال موفق نشده کسی رو پیدا کنه،چون خجالتیه.
من خیلی نگرانم،اگه من زنده باشمو زید بزنه یا ازدواج کنه چی کار کنم؟
یا خدایی نکرده یه مویی از سرش کم بشه،اونوقت چی؟
خدایا بحق همین ماه عزیز جونمو بگیر،بین منو اون من بدجور دارم تلف میشم!
اگه اون نباشه من یه لحظه هم نمیتونم دوام بیارم واسه همین موقع تعطیلات عید یا تابستون که میرم خونه معتاد به شیره میشم.
من چی کار کنم؟
-
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
مینا جان؛ عزیزم؛ من احساس می کنم شما در تشخیص اینکه کجا باید رفتار درست و زنانه داشته باشید یه مقدار مشکل دارید؟! و خیلی از مواقع هم نالان و گریان هستید و ناراضی از همسرتون!
دقیقا همین طوره. ممنونم ازتون.
من یه فردی هستم ضعیف وابسته نسبتا افسرده که نمیدونه کجا باید چه رفتاری داشته باشه .پس من منتظر میشم تا شما بیاین و یادم بدین.بازم ممنونم.
درمورد رفتار با بقیه هم اگه میشه بهم بگین منظورم خانواده هاست.بازم مرسی:310::310::310: من منتظرتونم.
آقای underdog لطفا موضوعتون تو تاپیک جداگانه ای مطرح کنید:324::324::324: