دید منفی از ارتباط بین زن ومرد

سلام دوستان عزیز.
من از ارتباط بین زن و مرد خیلی دید منفی ای داشتم و فکر میکردم هیچ خانومی دوست نداره و فقط واسه ترس از شوهرش راضی میشه ولی چند تا از دوستان گفتند که مشکل از خودته و به همون اندازه که من تعجب کردم و شاخ دراوردم که گفته بودند ما از شوهرامونم بیشتر دوست داریم فکر کنم اونا هم از طرز فکر من تعجب کردند.
من سر این موضوع با شوهرم خیلی دعوا داشتم ولی حالا اونم دیگه بی خیال شده و به قول خودش میگه فکر میکنم با خواهرم دارم زندگی میکنم این طوری زجر نمیکشم.چند وقت دیگم بیا بریم یه بچه از ÷رورشگاه بگیریم( چون مامان من اونجا کار میکنن.)ولی هنوزم نمیفهمم شما چطوری میتونین ایجوری فکر کنین. خودمم خیلی عذاب میکشم ولی نمیتونم به کسی بگم.

من که مرد هستم. جواب شما را خانم های تالار بهتر خواهند داد. اما برام عجیبه که چقدر تا حالا صبر کردین و این مشکل را حل نکردین و خودتون بریدین و دوختین و نتیجه گرفتین خواهر و برادر باشین.
جالب تر این که با این که مشکل ناباروری ندارین از ترس این ارتباط می خواهید از پرورشگاه یه بچه بیارین. تا حالا همچین چیزی ندیده بودم.
ان شاء الله مشکلتون حل میشه. همین که این جا بیان کردین، گام اول را درست برداشتین. :104: نگران نباشید، روزهای بهتری در انتظار شماست.:323:

با سلام
حتما با يك پزشك حاذق- متخصص زنان مشورت كنيد. شايد مشكل در نحوه ارتباط شماست يا اينكه مشكل جسمي خاصي هست. خود من اين رابطه رو تجربه نكردم اما دوستان زيادي دارم كه اين رابطه رو داشتن و خواهرهاي خودم هم ازدواج كردن و همه راضين ...چيزي با اين عنوان كه شما گفتيد فقط يك مورد ديدم كه يه خانم لاغري بود كه از نزديكي شوهرش وحشت داشت و نمي ذاشت به خاطر دردي كه تحمل مي كنه بهش نزديك بشه... اما اصل اينه كه لذت باشه نه درد.
موفق باشيد

سلام دوست عزیز
به تالار همدردی خوش اومدی:72:
بیش تر از شما از همسرتون تعجب می کنم که چگونه تونسته با این موضوع کنار بیاد تحمل این موضوع برای اقایان کمی سختره. شما حتما باید با پزشک مشورت کنید و شاید لازم باشه به روانپزشک مراجعه کنید تاعلت را جستجو و حل کنند.
گاهی عدم ایجاد رابطه جنسی و زوجین ریشه در کودکی دارد ( خاطره بد - دیدن صحنه ای از رابطه دیگران- ترساندن بیش از حد دختران در قدیم توسط مادران یا مادر بزرگان- و یا متاسفانه تجاوز در کودکی و......)
مطمئن باشید که این موضوع درمان داره ووقتی درمان شوید بهترین لذت را از همسرتان خواهید برد.:43:
بخشی از زندگی رابطه جنسی بین همسران هست که متاسفانه شما خود و شوهرتون و از بخش بزرگی از لذت زندگی زناشویی محروم کرده اید.
درمان مشکل شما پیش پزشک زنان نیست والبته سخت هم نیست و به راحتی درمان خواهید شد. به شرط انکه پیگیر باشید.
می شه بگید چند ساله ازدواج کردید؟ و خودتون چند سالتونه؟
موفق باشید:72:

مرسی.باور میکنید دارم شاخ درمیارم.
sisili عزیز اون موارد ایجادی که گفتید من نداشتم اصلا من با مامانم در این موردا هیچ وقت صحبت نکردیم. خواهرم نداشتم. خیلی بچه درس خون بودم سرم تو درس و مشقم بود همیشه. البته من 26 سالمه و شوهرم 28 سالشه سه ساله ازدواج کردیم که دو ساله رفتیم خونه خودمون.
اون اوایل چند تا عکس و فیلم واسم میاورد که برام عادی شه ولی من از دیدن اونا هم دوری میکردم و از شوهرم میخواستم مثل دوران عقد با هم باشیم.
اونم به این راحتیا قبول نکرد کلی با هم دعوا داشتیم سر مسائل مختلف بود ولی ریشش همین مسئله بود کوچکترین حرفی میزدم داد میزد و چند روز چند روز قهر میکرد میرفت خونه مامانش اونم که از خدا خواسته و منم که مثل بدبختا منت کشی میکردم اونقد که الان که فکرش میکنم که چقد من خودم کوچیک کردم و اونا من نصف شب از خونشون به زور بیرون کردن (پدرش) آرزوی مرگ میکنم.یه بار دو ماه قهرش طول کشید و عید به من و خونوادم زهر شد..حتی پیش داییش رفتم واسه آشتیمون بده که بی فایده بود.
هنوز پدر و مادرم تو سرم میزنن که خاک توسرت که باعث شدی خودت وخونوادت خودشون پیش اون عجوزه(شوهرم میگن) خار و کوچیک کنن.خانواده من با اون خیلی خوب بودند .دوست دارم بمییییییییییرم این بزرگترین آرزومه. بعضی وقتام که میخوام زن خوبی براش باشم و به خواسته هاش عمل کنم از اون ماجرای عید که یادم میاد حالم از اون وخانوادش بهم میخوره .اکثراوقات به خودم بلند میگم لعنتی یادم نیییییییییییییییییییییییی ییییار اون روزا رو زجر میکشم. البته بعد از دو سال دعوا، الان به ثبات رسیدیم و خیلی کم دعوا میکنیم وگرنه قبلش همه اون منت کشیا به خاط پدر ومادرم بود که سن وسالی ازشون گذشته بود وقتی میدیدن به قول خودشون تک دختر فوق لیسانس مهندس کارمند مثل ماه پریشون با جهزیه خونه و ماشین دوباره برگشته خیلی عذاب میکشیدن و تو سر من بدبخت از همه جا مونده میزدند.یه جورایی شبیه دوستمون رضوان سیاه بود شرایطم. الان که دارم باهاتون حرف میزنم اشکام داره رو کیبوردم میریزه . توروخدا بگین اگه شما بودین از اون پدر و مادر شوهر دروغگویی که پسرشون تو خونشون قایم میکنن و من بیرون میکنن اونم ساعت 12 شب و دو ماه دعوا رو کش میدن به صورت غیر منطقی چی کار میکردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حتی داداشم رفت باهاش صحبت کنه قایم شده بود.
البته خانواده من بازم با شوهرم خیلی خوب شدن و از هرنظر (پولی و آبرویی )خیلی هواش دارن. فقطبعضی وقتا پیش من سرزنشم میکنن و میگن از خدا میخوایم سر دختر خودشون بیاره بلاهایی رو که سر ما اوردند.
حتی اگه منم مقصر بودم باید مثل مرد برخورد میکردند، این طوری که مشکلی از بین نرفت فقط یادگرفتیم باید هم رو تحمل کنیم وجیغ اون یکی رو درنیاریم

فکر کنم برخورد انفعالی شما در روابط جنسی تون در پرخاشگری و گریزون بودن ایشون از شما خیلی تاثیر داره .
البته قبول کنین هر مردی هم جای شوهرتون بود همین عکس العمل رو باهاتون داشت .
بنظرم اگه در دیدگاهتون نسبت به مسایل جنسی با همسرتون تجدید نظر کنین ، و کمی نرمش و همراهی نشون بدین ، مستقیما نتیجه مثبتش رو تو زندگیتون می بینین .
موفق باشین:72:

من امار درستی ندارم اما می دونم که بسیار از طلاقها که در ظاهر مشکل رفتاری و اخلاقی دارن ریشش در مسایل جنسی بوده.
شما بزرگترین موضوع زندگی زناشویی رو از همسرت دریغ کردی بعد می گی چرا دو ماه دوماه قهر می کرده؟! فکر کنم اگه شوهر من بود می رفت پشت سرشم نگاه نمی کرد.
به نظرم اگه قایم می شده از برادر شما شاید علتش این می تونسته باشه که خب بیاد چی بگه؟ بگه خواهر شما چنین مسئله ای رو از من دریغ می کنه؟
به جای اینکه احساس پوچی و بیچارگی کنید ریشه را حل کنید. به نظرم شوهر خیلی عالیی دارید که به خاطر این موضوع به این مهمی و بزرگی شما رو طلاق نداده.
می شه بپرسم الان شوهرتون نیاز جنسیش و چجوری تامین می کنه؟
اون مواردی که من گفتم فقط بخشی از چیزایی هست که می تونه باعث منزجر شدن فرد از برقراری رابطه جنسی باشه. موارد دیگه ای هم هست که من نمی دونم. حتی ایرادات جسمی هم می تونه عاملی باشه فقط این و می دونم که هر ایرادی باشه درمان داره و اصلا هم درمانش سخت نیست.
زودتر به خودتون بیاین و زندگیتون و از رکود در بیارید.
موفق باشید:72:

در مورد چی می خواهید این جا کمک بگیرید؟
حل مسائل جنسی یا واکاوی قهر و آشتی قبلی که ببینین کی مقصره؟:303:
اگه در مورد موضوع قهر دنبال دلیل و مقصر می گردین، تاپیک دیگه ای باز کنین. اول یکی از مشکلاتتون را حل کنید و بعدا دوباره سراغ دومی برین. به نظرم میاد شما از اون عید کینه به دل دارین و حالا که میبینین دوستان می خوان مشکل شما را حل کنند، با خودتون می گین که چرا اصلا من مشکل را حل کنم. مگه اون نبود که اون رفتار را با من کرد؟ حالا که اون با من این کار را کرد من هم تا آخر عمر باهاش همین برخورد جنسی را می کنم تا بفهمه اشتباه کرده. :81:
اما این لج بازی با خودتونه و کار به جایی هم نمی بره. :81:بهتره منطقی باشین. خانم ها این جا گفتند که مقصر شمایید. حالا نه این که شما مقصرید، اما اون بنده خدا هم مقصر تمام نیست. هر دو مقصرید.
اول از همه شما مقصرید که از او دریغ کردین و دوم هم، هر دو مقصرید که به جای این که این مشکل ساده را با نظر دکتر حل کنین، بی خودی عشقتون را له کردین و کینه ای شدین.:327:
اما دیر نشده، اگه بخواهین خیلی راحت این مسئله حل میشه و شما می تونین مثل دو زوج خوشبخت و عاشق کنار هم زندگی کنین و نه خواهر و برادر.:104:فقط کافیه گوش بدین دوستان چی میگن و عمل کنی.

حق با شماست بعضی وقتا کینه ای میشم. چشم سعی میکنم گذشته روفراموش کنم و فعلا رو همین مشکلم ازتون کمک بخوام.

ولی لطفا در موردرفتار با پدر و مادر ایشونم بهم بگین. خواهش میکنم . اما من با اونا واقعا خوب بودم و انقد بهشون احترام میزاشتم که فقط خدا میدونه تازه اونا از این موضوع ما که خبر نداشتند پس چرا مدام از پسرشون دفاع میکردند و اونو چند روز تو خونشون پنهان میکردند تا من شبا از ترس بمیرم. یک بار از من نپرسیدندند مشکل شما چیه؟ و من از خونشون اونم نصف شب بیرون کردند. مگه من ناموس اونا نبودم. تازه خود پدر شوهرم میگفت باورم نمیشه تو عروسم شدی.

:104::104::104::104: افرین بر شما خیلی خوبه که سعی می کنی راهنماییهای دوستان رو گوش می کنی .:46::72:
برای حل مشکل شما با خانواده همسرتون لازمه که همه چیز به طور کامل گفته بشه. اما من این و می دونم و درک کردم و به خودم قبولاندم که " قوم شوهر پسرشون و ول نمی کنن عروس و بچسبن" تازه با این فرض که به عروس احترام می ذارن و دوسش دارن اگه دوسش نداشته باشنم که دیگه وامصیبتاس. دقیقا مثل خانواده خودت خانواده شما هم اول شما براشون مهم هستید.
و دومین چیزی که باید به خودت بقبولانی اینه که احترام اونا واجبه اگه همسرت و دوست داری و دوست داری که همسرت هم دوستت داشته باشه
پس بهتره گذشته رو فراموش کنی با دید مثبت نگاه کنی ریشه این مشکل و پیدا کنی و حتی اگه اونا هم مقصر بودن شما اول برای تداوم عشقتون و دوم به خاطر ارامش اعصاب خودتون بهشون احترام بگذارید و کینه ها رو فراموش کنید.
موفق باشید:72:

مينا جان واقعاً قدر شوهرتون رو بدونيد. ايشون خيلي انسان صبوري هستند. بنده اگر باشم و زنم همچين مشكلي داشته باشه و قابل حل هم نباشه حد ااكثر بعد از دو يا سه ماه ايشون رو طلاق مي دم. اگر به فكر رفع مشكلتون نباشيد احتمال داره كارتون به جدايي بكشه. دم شوهرتون گرم كه انقدر تحمل داشته.

واقعاً شوهرتون خیلی صبور بودن و باهاتون راه اومدن. بنده خداااااااااااا.

فکر می کنم اگه معلوم بشه که ریشه این دید منفی چیه حلش هم راحت تر باشه.
آیا این دید منفی در دوران تجرد هم با شما بوده یا بعد از ازدواج دیدتون منفی شده؟