-
شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام
من ۲۴ سالمه و شو هر م ۳۴. ۲ سال و ۵ ماه هست که ازدواج کردم. یه مشکله خلی بزرگ دارم اونم این هست که واقعا نمیدونم شو هر م دوستم داره یا نه!!!خیلی کارش اعصابم رو بهم ریخته. خیلی سعی کردم آروم باشم، محبتش کنم، به روی خودم نعیارم کارش رو. اما دیگه واقعا بعضی وقتا نمیشه.در ضمن اینم بگم که من ایران نیستم، و پیش هم زندگی نمیکنیم. شو هر م ایران هست. من از همین موضوع خیلی زجر میکشم.بد از ازدواج کارای ویزا رو انجام دادم اومد اینجا، ۷ ماه باهم زندگی کردیم،با مشکلاتی که داشتیم (خرج و درس و کار) باز خوب بود، احترام میزشت، محبت میکرد. اما خانوادش از بس هر روز زنگ زدن که آره دلمون واست تنگ شده ..... اونم پاشد رفت ایران. قرار شد من درسم رو بخونم برگردم ایران باهم زندگی کنیم. ۲ روز بد از اینکه ایران رفت دیگه من خبر ازش نداشتم، به خانوادش به هرکسی که فکرشو میکردم زنگ زدم، نگران شده بودم که شاید اتفاقی افتاده براش.... جالب اینجا بود که به خانوادش هم که زنگ میزدم تلفن رو دن قطع میکارن :(( بد از مدتی واو با خواهش من که دوسش دارم دیگه تلفنشو جواب میداد، باهم صحبت میکرد. اما خیلیی سرد شده خیلی بی احساس شده، روک واو راست میگه من دوست ندارم، ولی من دوسش دارم، عاشقشم، نمیتونم ازش جدا بشم....
هر سالی داشتید بگید تا جواب بدم، ممنون میشم اگر لطف کنید و راهنماییم کنید
تورو خدا کمکم کنید
شاید چون خیلی خوب مسائلم رو توضیح ندادم که کسی راهنمایئم نمیکنه.
من واقعا نیاز به راهنما یتون دارم، به خدا دیگه جونم به لبم رسیده. من خیلی ابراز علاقه میکنم اما فرزاد (شو هر م) نه!!! بعضی وقتا که شاید بخاطر اینکه دلم نشکنه یه دوست دارم بهم میگه، اما مطمئن نیستم که آیا راست میگه یا نه!؟
تورو خدا یه چیزی بگید، یه امید بهم بدین..من نمیخوام این زندگیم بهم بخور.. :(
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
سلام
ازدواجتون به چه صورت بوده قبلا همدیگه رو می شناختین ؟؟ از شرایطتون خبر داشتین ..آیا ایشون این شرایط رو پذیرفته بودن .. در کل چه جوری به توافق رسیده بودین /؟
2 سالو 5 ماهه ازدواج کردین اما فقط 7 ماه کنار هم بودین وبا هم زندگی کردین ......
عزیزم آزاده جون شما اونجا داری درس می خونی ؟> نمی تونی بیای اینجا و ادمه تحصیل بدی......
در هر صورت به نظر من این جدایی و فاصله شما از هم این مشکلات وسردی رو به وجود آورده ........
در کل باید ته حرف دلشو بفهمی ...... ارتباطتو قطع نکن .......
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
ثمین جانم، ممنون از اینکه وقتت رو گذاشتی برام..
من ۱۲ ساله لندن زندگی میکنم، امسال درسم تموم میشه،بهش میگم من دیگه امسال برمیگردم ایران.سکوت میکنه و هیچی نمیگه.... :(
شو هر م پسر دایی مامانم میشه. شرایط رو خودش میدونست، همون موقع گفت درست رو بخون برگرد ایران.منم قبول کردم. بد از عقد به سرش زد که برای تخصص گرفتن بیاد. منم کارش رو انجام دادم و اومد.
البته قبل ازینکه این تصمیم رو بگیر مامانم ویزا فرستاد براش ۱ ماه اومد اینجا و خوشش اومد. دیگه این شد که تصمیم گرفت بیاد اینجا..... اما بد از مدتی مدرسه زنگ میزد و گریه و زاری راه مینداخت.. شو هر م خیلی ناراحت میشد،بعد از ۷ ماه برگشت...
من واقعا خودم رو عوض کردم که بتونم این زندگیرو نگاه دارم.. چون واقعا دوسش دارم. همیشه ۲ ماهی یک بار میرفتم ایران که ببینمش.. اما این سری بخاطر امتحان تخصصش باید ۴ ماه دیگه صبر کنم ... الان ۳ ماه هست از ایران برگشتم و ۴ ماه دیگه باید صبر کنم ، به خدا خیلی سخت هست،، زنگ هم که میزنم بهش میگه زیاد زنگ نزن، بذار درسم رو بخونم، میگه هفتهٔ یک بار خودم زنگ میزنم، اما من احمق طاقت نمیارم هر رووز زنگ میزنم، حداکثر میتونم ۳-۴ روز زنگ نزنم...
خیلی ناراحتم، آخه چرا زندگیم باید اینجوری باشه... دوری، انتظار، حتی زنگ هم نباید بزنم :(( جریانم شده تقریبا مثل جریان چکامه تو قسمست متارکه و طلاق
...
منظور از مدرسه زنگ میزد .... مادرشون زنگ میزد بود
ببخشید بخاطر غلط املای که دارم، برای اولین برای هست از فونت فارسی استفاده میکنم.
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
:302:
میاین میخونین و بدون اینکه یه راهنمای کنید بیخیال میشید و میرید .. آخه چرا، منم مثل همه مشکلم اورژانسی هست..
:323:
-
شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام، به خدا نیاز به راهنما یتون دارم.:316:
مشکلم بزرگه(اما خداوند کریمه)، تو قسمت متارکه و طلاق هم نوشتم، اما کسی توجهی نمیکنه. من عاشق همسرم هستم، اول زندگیمون رفتارش خوب بود،دوستم داشت یا اگر هم نداشت نشون میداد که دوستم داره. خدای من :323: اما الان چی، یا میگه زن میگیرم، من گریه و زاری میکنم بعد میگه باشه زن نمیگیرم اما دوست دختر میگیرم...
همسرم پزشک هست،خودم هم که خیر سرم روانشناسی میخونم،،، خیلی سعی کردم که درست رفتار کنم.. رفتار خودم رو عوض کردم، سعی کردم کارایی که دوست نداره رو انجام ندم... با توجه به اینکه من لندن هستم بخاطر درسم که تابستون تموم میشم، و همسرم هم ایران هستن و مشغول به درس خوندن برای تخصص ....همیشه ۲ ماهی یک بار من میام ایران.. الان هم ۳ ماه هست که از ایران اومدم. اما ایندفعه بخاطر درسی که میخونن باید تا بهمن ماه که میشه تقریبا ۳ ماه دیگه صبر کنم..خیلی برام سخت هست خیلیییی زیاد. من زیاد باهاش تماس میگیرم، هسرم هم طبقه معمول گیر میده که چرا نمیذاری درسم رو بخونم... آخه چرا نمیبینه که دارم دوریش رو تحمل میکنم، بد روک بهم میگه زنگ نزنن خودم ۲هفتهٔ یکبار یا هفتهٔ یک بار تماس میگیرم؟!!!!
قبل از ازدواج شرط این شد که:
.یا یه سر بیاد اینور ببین خوشش میاد یا نه،اگر خوشش اومد که بمونه و ادامه بده درسش رو، اگر هم که نه، من درسم رو اینجا تموم کنم و برگردم ایران
حالا وقتی اسم رفتن به ایران رو میارم سکوت میکنه هیچی نمیگه، نه میگه نه, نه میگه آری، هرچند آدم خیلی روک و راستی هست. مثل اینکه راحت بعضی وقتها میگه من دوستت ندارم (درست مثل جریان چکامه تو قسمت متارکه و طلاق)
khodaya komakam kon :321:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
دختر جان چرا انقدر آشفته و سراسيمه هستي؟ يكم به خودت مسلط باش... هيچ مردي حتي شوهر آدمم دوست نداره انقدر بهش وابسته و آويزون باشي. من احساس ميكنم شما همه ماجرا رو كه طي اون هفت ماهي كه با شما زندگي ميكرد اتفاق افتاد بازگو نكردي... شوهر شما بچه هم كه نيست سنش پايين نيست كه بخواد الكي انقدر رفتاراي بي منطق از خودش نشون بده... درثاني دوست داشتن كه فقط نبايد توي كلام آدم باشه بايد در تك تك زواياي رفتاري خودشو نشون بده. حالا من دقيقا نمي دونم شما چطوري باهاش برخورد كردي كه وقتي از لندن رفت تا 2 روز خبري ازش نبود...شايدم شما خيلي خودتو مثل واكنش هاي الانتون وابسته و نيازمند نشون دادي. آدم بايد در هر كاري تعادل داشته باشه و اينم مهمه كه شما اخلاق و روحيات جنس مقابلتو اول بشناسي و رفتارها و توقعاتتو بر اساس اون تنظيم كني. فكر كنم نياز باشه يه مرور جدي تري به رفتارهات داشته باشي تا ريشه اصلي مسأله رو پيدا كني.
با سپاس:72:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام
به تالارخوش اومدی:72:
ازاده عزیز نگران نباش
کمی آرومتر
اینجوری که تو دلواپسی نمیشه درست راه را پیدا کرد
اومدی اینجا که کمک بگیری
آفرین :43:مطمئنا زندگی ات برایت خیلی ارزشمن هست که اینقدر پر پر میزنی
خوب حالا با آرامش و صبر این سئوالات را جواب بده
نحوه ی آشنایی شما و همسرتون چگونه بود
گفتی کارهایی که اون خوشش نمیاد رو دیگه انجام نمیدی، میشه بگی چه کارهایی رو دوست نداره
دوران نامزدی یا عقدتون چقدر طول کشید؟
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سرفراز جان، متشکرم از توجهتون
راستش، درست میگید، اینجا که بود به خاطره زنگ ۲۴ ساعت خانوادش کلافه بودم ، همینکه زنگ میزدن اعصاب جفتمون خورد میشد، از بس گریه میکردن.. خانوادش منو خیلیی دوست دارن اینجور که خودشون میگن و نشون میدن.. اما این مسائل از جای شروع شد که یه بحث با خالهً من کردن ، مثل اینکه خالم یه حرفای زده بوده که همسرم وقتی میشنوه شدیدا عصبانی میشه و با من رفتارش عوض میشه...بخاطر اینکه من خالم رو خیلی دوست داشتم،، همسرم میگه باید با خانواده مامانت یعنی خاله، دایی، زندیی، دختر خاله ... رابطه نداشته باشی، منم قبول کردم، چون زندگیم مهمتر از هرکسی یا هر چیزی هست .. اما باز هم سرد رفتار میکنه... :((
این مساله به کنار... من پی به اشتباه خودم بردم، میخوام درست کنم همه چیز رو..به نظرتون چجوری... چیکار کنم که همسرم دوستم داشته باشه، یا نره دوست دختر بگیر. به خدا حتی نمیتونم فکر اینو بکنم که بخواد یک لحظه با یک نفر دیگه باشه.
:323:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
اينجوري كه تو هول كردي كه نميشه...مي خواي يه شبه يه كاري كني دوستت داشته باشه؟... حرف شوهر شما كه از خالتون ناراحته و تلافيشو سر شما در مياره كه اصلا درست نيست....بايد ببيني مشكل اصلي شوهر شما چيه...ميرم زن ميگيرم يا دوست دختر ميگيرم كه نشد حرف...حالا شما هم مي خواي تند تند راضيش كني كه اينكارا رو نكنه؟ اينكه نمي شه زندگي!...اول از همه بايد بپرسي و ببيني علت رفتاراش چيه...اگرم نه از يك بزگتري كسي جويا بشي و البته بايد خودتم خوددار باشي و با آه و ناله و زاري دنبالش راه نيفتي. اعتماد به نفستو حفظ كن ببين دقيقا مشكل چيه تا اينجا همه راهنمائيت كنن.
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام آزاده جان
خالت در مورد چه کسی حرف زده بود ؟؟؟ همچنین موقعی که شوهرت ناراحت بود شما چه واکنشی انجام دادین ؟؟؟ نوشتی که پی به اشتباهات بردی.چه اشتباهاتی کرده بودی ؟؟؟
اگه خانواده شوهرت دوست داشتند پس چرا تلفن قطع میکردن وقتی که زنگ میزدید ؟؟؟
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام
دلیل اینکه جواب به حرفت داده نمیشه دو حالت بیشتر نداره . یکی اینکه اعضای سایت از مطلب بازدید نکردن و مهمان های تالار این مطلب رو خوندن و دوم اینکه راه خاصی به ذهن هیچکس نمیرسه و نمیتونن شرایط رو تصور کنن و پاسخ مناسب به مشکلت بدن . لطفا ناراحت نشو دوست خوبم .
به نظرم همسرتون با زندگی در لندن مخالف هست و نمیتونه بدون مادرش و بستگانش زندگی کنه و با این کار میخواد شما رو برا همیشه بیاره ایران . نظر دادن راجب مشکلتون یکم سخته . شایدم از ازدواج باهاتون پشیمونه . قبل ازدواج چقدر آشنایی بهم داشتید ؟ این مساله مهمه . شاید عشق خارج بوده باهاتون ازدواج کرده و پشیمون شده و میخواد ایران باشه . دلای زیادی میتونه باعث این رفتار همسرتون باشه . از خودش پرسیدید چرا این رفتار رو میکنه ؟
سلام مجدد
مشکلی و اشتباهی که میخواهید حل کنید و جبران کنید چی هست ؟
چرا از خودشون نمیخواهید دلایل این رفتارش رو بگه ؟
یا اگه جواب داده بنویسید دلایل اینکارش چه چیزی هست .
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
ممنون بالهای صداقت
همسرم از فامیل هستن، من قبلان چند بار دیده بودمشون. تا اینکه یک سال میرم ایران و تو یه عروسی منو میبینه و خواستگاری میکنن، من از چند سال قبل از اینکه ببینمش دوسش داشتم (شاید مسخره به نظر برسه) عشق شخصیتی که داشت شده بودم، همه ازش تعریف میکردن. اون سال انگار به بزرگترین آرزوی خودم رسیده بودم. اما الان بزرگترین آرزوم این هست که همسرم واقعا دوستم داشته باشه ..
دوران نامزدیمون ۷ماه طول کشید، و عقدمون۳ ماه.
کارای که خوشش نمیاد... ۱.ازش سوال کنم فرزاد دوستم داری؟ ۲. موبایلشو چک نکنم. ۳. دنبال حرف مردم رو نگیرم، یعنی اگر مثلا کسی گفت آزاده زن خوبی نیست، من به روی خودم نعیارم..
اینا رو میدونم اشتباه کردم که انجام میدادم، اما حالا که دیگه انجام نمیدم، دارم سعی میکنم همونی بشم که فرزاد میخواد ...
[اینکه میگید عشق به خارج بوده، پس باید بگم متاسفم برای جامعه که همسر من پزشک اون جامعه هست.!! درسته، مادر همسرم شدیدا این پسرشو دوست داره به دلیل اینکه کمک مالی بهشون میکنه.
اینکه میگید من بکشونه ایران، خوب من خودم راضی هستم که برگردم ایران،خودم بهش گفتم که تابستون بر میگردم ایران برای همیشه..
بعضی وقتا میگه اگر دوست ادشتم که دوباره بر نمیگشتم بهت.. میگه چون یه خورده دوستت داشتم برگشتم... هرچند منم خیلی اصرار کردم.. به خدا دوسش دارم به هیچ عنوان نمیتونم فکر کنم یه روز از دستش میدم
اینکه میخوام جبران کأم اینه که، دیگه کاری به کارش نداشته باشم، (موبایلشو چک نکنم، دم به دقیقه زنگ نزنم بهش --> که این موضوع گفتنش برام راحته اما نمیتونم خودم رو کنترل کنم)
دلایلش هر چند وقتی عوض میشه،، یه روز میگه دوستت ندارم.. یه روز میگه گیر بهم میدی میخوام اوست دختر بگیرم، یه روز......... هر روز یه چیزی میگی
من هل نکردم، نگران هستم. این جریان ۶-۷ ماه هست که اتفاق افتاده. به خدا من و شهرم هیچ بحثی نداشتیم، به محض اینکه برگشت ایران زنگ زد خیلی خوب باهم صحبت کردیم و ابراز علاقه کردیم،گفت فردا میرم خونه مادرم، ازش پرسیدم بهم زنگ میزنی؟ گفت اگر شد آره اگر نه که پسفردا صبح بهت زنگ میزنم.خداحافظی کردیم و من منتظر شدم تا ۳-۴ روز بعدش،خبری نشد ازش،فکر کردم اتفاقی براش افتاده. که ۲۸ روز ازا هیچ خبری نبود که از طریقه یکی از دوستاش تونستم باهاش صحبت کنم، و اینکه یک ایمیل به من داده بود که خلتین حرفا رو زده،، برو با خاله جونت..
منم سعی کردم خودم واو کنترل کنم.اصلا طرف خالم رو نگرفتم،همش حق دادم بهش،..
اینکه میگم خانوادش دوستم دارن، اینو از زبون خودشون میشنوم، اما همینکه با پسرشون همکاری کردن و هیچ اطلاعی به من ندادن نهایت ۲ شخصیت بودنشن رو نشون میده.
پردیس جان، خالم و مادر همسرم بحثشون میشه، و توی بحث اسم من و همسرم میاد وسط، مادر همسرم یه چیزز میگه خالم هم یه چیز میگه..!! اینجوری میشه که بحثشون میشی و به ضرر من تموم میشه
یه راهنمای بکنید، من میدونم که هیچ کاری با عجله انجام نمیشه، اما همینکه بگید آروم آروم چیکار کنم بسیار سپاسگزار میشم از همتون
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
ایمان جان
جواب رو در قسمت اختلافات زن و شو هر نوشتم.
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
معلوم شد که خیلی از مشکلات به خاله ب می گرده. بگو تو اون دعوای خاله و مادرشوهر چی رد و بدل شد. کی چی گفت؟ خاله چی گفت؟ تو چی گفتی؟ شوهرت چی گفت؟
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام:43:
آزاده جون ۳ ماه پیش که ایران بودی رفتار همسرت چطوری بود ؟
باز از این حرفا میزد یا فقط از پشت تلفن اینطوریه ؟
خانواده شوهرت چی گفتند ؟ الان با اونا تماسی داری ؟
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
پردیس جان، اول اینو بگم که همسرم بعضی روزها شیفت داشتن تو بیمارستان. بخاطر همین در هفته ۳-۴ روز میومد پیشم (منم خونه برادرش بودم)
۳ماه پیش که ایران بودم، حرف که میزد داغونم میکرد، اما کارای که میکرد امیدوارم میکرد. مثلا میگفت زن میگیرم، ۲-۳ ساعت بعدش بدون اینکه به من بگه میرفت بیرون برام بستنیٔ میخردی به زور میگفت باید بخوری. یا اینکه یه روز زنگ زدم گفتم میای شیراز؟؟ با عصبانیت گفت نه ، مگه بیکارم...!! منم عصبانی شدم و دیگه بهش زنگ نزدم، ۵-۶ ساعت بعدش زنگ زد گفت دارم میام پیشت..، یا مثلا رفتیم پارتی.. همهٔ دوستاش دعوت بودن، جلوی همه بغلم میکرد... آخرش هم که ناخواسته باردار شدم، اولش شک شد ولی بعد رفتارش خیلی خوب شد، تا اینکه ۲ماهگی بچّم رو از دست دادم.
خانوادش : رفتم باهاشون صحبت کردم، خیلی جدی! یه مدت باهاشون قهر بودم،چون من خیلی احترام میذاشتم، اینسری که رفتم ایران اصلا خونه مدرسه نرفتم تا اینکه مدرسه اومد پیشم. منم رفتم....
الان دیگه خواهرش که با من اصلا خوب نبود، خیلیی خوب شده، مادر ش همش قربان و صدقه میره....
یه بر از فرزاد سوال کردم، بعضی وقتا که ناراحتم میکنی چه حالی داری، گفت پشیمون میشم...
به نظرتون ته دل این مرد چی که من نمیتونم بفهمم.
[quote='azadehh_mm' pid=.
خانوادش : رفتم باهاشون صحبت کردم، خیلی جدی! یه مدت باهاشون قهر بودم،چون من خیلی احترام میذاشتم، اینسری که رفتم ایران اصلا خونه مدرسه نرفتم تا اینکه مدرسه اومد پیشم. منم رفتم....
غلط املای
مدرسه= مادر ش
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام دوست عزیز:72:
یه کم مبهم حرف می زنی. شما توی زندگی و رفتار با همسرتون هم این قدر هول و نگران عمل می کنید؟
بهتره با ذکر شماره به این سوالا در نهایت ارامش جواب بدی:
1- بین خاله و شوهر و مادر همسر شما چی گذشت که همسرتون این قدر سرد شد؟
2- چرا می گه می رم دوست دختر می گیرم؟
3- وقتی او این حرف و می زنه عکس العمل شما چیه؟
چیزایی که به ذهن من می رسه و اشتباهات شماس:
مردا دوست دارن عشق و محبت و شکار کنن و براش زحمت بکشن در حالی که شما عشقتون و دو دستی تقدیم شوهرتون می کنید.
2- در مقابل رفتارهای اشتباه همسرتون بهش جایزه می دید وقتی می گه زن یا دوست دختر می گیرم شما بیشتر بهش ابراز علاقه می کنید تا نره.
3- درگیر شدن با خانواده همسر از همه چی بدتره حتی اگه اشتباه کنن شما باید صعه صدر داشته باشید و با ارامش رفتار کنید.
همسرتون قطعا دوستتون داره و فقط دلگیره که برمی گرده به حرفای خالتون, گیر دادنای زیاد شما ,گرفتن ازادی که تا حدی حق هر زن و مرد حتی متاهل هست.
موفق باشید:72:
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
سلام
عزیزم آزاده جون خوبه که می خوای تلاشتو بکنی واسه نگه داشتن زندگیت :104::104::104:
به نظر من نگرانی خانواده ایشون از اینکه شاید اونجا موندگار بشه (پسرشون)باعث این مشکلات شده....
بهتره شما با ایشون ارتباطتو قطع نکنی.. نمی گم دم دم بهش زنگ بزنی نه ولی بی خبر ازش نباشی..
رابطت از قبل وحالا با خانواده شوهرت چه جوری بوده ؟ اونها خیلی می تونن رو پسرشون تاثیر داشته باشن ...
بهتره تو یه موقعیت مناسب که ایشون دغدغه ای نداشته باشن باهاش صحبت کنی خیلی صمیمانه .... بگی که واقعا دلت واسه ایشون وخانوادش تنگ شده واگه واقعا قصدت اونجا موندن نیست اعتماد ایشون رو جلب کنی ...
بذار اون هم حرف دلشو بزنه ....... بگو شما از این شرایطی که واستون پیش اومده ناراحتی و تحملش سخته نباید از خانوادش گله کنی می دونم هر چند اونها هم تو این مسئله دخالت داشتن ولی حالا که اونها پیش پسرشون هستن بیشتر روش تاثیر دارن [color=#9400D3]توصیه می کنم وقتی با شوهرت حرف زدی با مادر شوهرت یا وخانودش هم صحبت کنی نمی دونم یه جورایی اعتماد اونها رو باید جلب کنی خیلی تاثیر داره............. [/color]خوب حالا بهتر که امسال ان شاء الله می خوای درستو تموم کنی بیای اینجا ...
ان شاءالله دوستان بتونن بیشتر راهنمائیت کنن
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
۱.والا، وقتی که خاله و مادر همسرم باهم بحث کردن من و همسرم ایران نبودیم. درست نمیدونم چه اتفاقی افتاده. وقتی همسرم رفت ایران رفتارشو سرد شد، خود همسرم به من گفت که خالت اومده اینجا حرف منو زده و مادرم حالش بد شده. (مامانش کلا اینجوری توضیح داده بود به همسرم). خالم میگه به خدا من چیزی نگفتم،فقط از تو بد گفتن که من جواب دادم آزاده از سرتون هم زیاد هست.. این حرف خالم بود..!
۲.دلیل اینکه میگه میرم دوست دختر میگیرم رو نمیدونم خودم هم.. از خودم تعریف نمیکنم، اما زن زشتی نیستم..تاحالا هرکی مارو باهم دیده، میگن فرزاد سلیقت رو تحسین میکنیم.. (به گفته خود همسرم: میگه من دوست ندارم دیگه.میخوام دوست دختر بگیرم تورو هم دارم)
۳.مشخص دیگه، وقتی میگه دوست دختر میگیرم، رنگ و روم عوض میشه،عصبانی میشم،گریه زاری میکنم... راست میگین شما، بیشتر بهش ابراز علاقه میکنم، خودم هم نمیدونم دوست داره محبت بهش بکنم یا نه؟
به قول همسرم میگفت اولش خوب التماس میکردن که من و تو باهم ازدواج کنیم، اما حالا افتادن به چنگ واو دندون که از هم جدامن بکنن (اینو قبل از اینکه بره ایران میگفت---> منظورش به خانوادش بود)
من خیلیی وابسته به همسرم هستم. یککم عجول هستم، اما قول میدم با کامل عامش به راهنما یتون گوش بدم..
-
RE: شو هر م رو دوست دارم، اما اون....
ثمین عزیزم ممنون واسه راهنمای
رفتارم با خانوادش خیلیی خوب بود، من کلا اخلاقم جوری هست که دوست ندارم کسی از دستم ناراحت باشه یا به قولی قهر باشم با کسی.
کیلی باهاشون خوب بودم، هرچند بعضی وقتا خواهرش حرفای میزدن که ناراحتم میکردن،منم جواب میدادم بهشون اما منطقی، نه جوری که ناراحت بشن. وقتی این اتفاق افتاد سعی کردم دیگه اون اخلاق رو نداشته باشم.. حالا بیشتر از اون موقع بهم احترام میذارن (البته فقط مامانش، باباش، خواهرش) اما بردار بزرگش نه!! (ایشون هم بخاطر حرفای خاله زنک خانمش اینجوری شده)
درست میگین شما، فقط میخواستن که پسرش اینجا نمونه، همین. حالا که با مادر ش صحبت میکنم، با لحن بچگانه میگم خدا رو خوش میاد همسرم رو ازم گرفتید،،، اونم میخنده میگه خوب دلم واسه پسرم تنگ میشد،،،(گفتم منم دلم برای همسرم تنگ میشه)
همسرم هارو شنوی زیادی از برادر بزرگش و مادر ش داره. حالا هم که داره درس میخونه، خونه برادرش هست. سر راه من یک نفر ۲ نفر نیستن.
به مادر همسرم میگم با برادر بزرگش صحبت کنید که یکم فرزاد کوته بیاد، اینجوری کینه گرفته. فکر میکنید مادر ش چی گفت به من وقتی ایران بودم؟؟؟ میگه برو دستشو ببوس، سرتو بذار رو زانوش بگو داداش بزرگ اگر من کاری کردم منو ببخشید، تا که هرکاری بگی بکنه. من نمیدونم آخه این پیر زن از این حرفش خجالت نمیکشه؟؟ منو خدا باید ببخشه نه این مرد بی چشم و رو که سلام رو هم جواب نمیده!!! :(( منم حاضر نشدم اینکار رو بکنم. هرگز حاضر نمیشم..!
خلاصه که تماس میگیرم با همسرم، با خانوادش صحبت میکنم...
راستی ثمین عزیزم، من تو قسمت اختلافات زن و شهر همین موضوع رو نوشتم، اونجا هم بچها دارن راهنمای میکنن، اگر میش صبر به اونجا هم بزن...که همهٔ داستان رو بدونی .
ممنون از لطف چندنت که وقتت رو صرف کمک کردن به من میکنی!!:46:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
دوستان عزیزم ممنون از همگی که لطف میکنید و وقت میگذارید ..
یادتونه گفتم وقتی به همسرم میگم تابستون میام ایران برای همیشه، و همسرم سکوت میکرد؟؟؟ امروز بدون اینکه من سوالی در این مورد بپرسم بهم گفت میتونی بری مدرک زبان انگلیسیت رو بگیری؟ برای ایران خوبه بدردت میخوره!!! این حرفش خوشحالم کرده، خیلیی.:43:
بچها ، یه زن چیکار میتونه بکنه که واقعا همسرش بفهمه که دوستش داره. من واقعا دوسش دارم.
به امید روزهای خوب ( انشاالله ):323:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
:72:سلام دوست عزیز
بهترین کاری که می تونی بکنی اینه که صبر وتحملت و زیاد کنی به خانوادش و خودش گیر ندهی. جایی می خوندم که مردان شکارچیان ماهری هستن و چیزی و که شکار کنن براشون لذت بخشه نه اینکه دو دستی تقدیمشون کنی. بذار اون محبت و ازت بگیره نه خودت مدام بهش بگی کم کم حرفات بی ارزش می شه و براش عادت می شه. حرفات و احساست زیبات و برای خودت نگه دار. در ظاهر بهش احترام بذار حرمت خانوادش و نگه دار حتی اگه اونا حرمتی برات قایل نشن به مرور زمان به همسرت ثابت می شه که تو خوبی. اگه می گه اینقدر زنگ نزن خب چرا غرورت و خودت له می کنی کمتر زنگ بزن بذار اون دلش برات تنگ بشه و زنگ بزنه تحملت و زیاد کن مدام بهش نگو که دوسش داری. هر چی شما متانت و ارامشت و بیشتر حفظ کنی او بیشتر به سمتت میاد.
موفق باشی:72:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
جا داره که تشکر کنم از همگی..
sisili فرمایشات شما صحیح! سعی میکنم به کار بگیرم. با توجه به متن بالا که ارسال کردم، به نظرتون همسرم میخواد که با من ادامهٔ زندگی بده..یا چه نظری دارید نسبت به گفتههای امیدوار کنندش که میگه بیا ایران زبان انگلیسی یاد بده!!؟؟
قبلا وقتی یه مهمونی میرفتیم یه نگاه میکرد ببینه لباسم درست هست یا نه (اگر مثلا کوتاه بود میگفت یه چیز دیگه بپوش،البته خیلی با احترام ). توی این مدت که ایران رفته وقتی ازش سوال میکردم میگفت: "من چه میدونم هرچی دلت میخواد بپوش،حوصله داری "
:(
۲هفتهٔ دیگه عروسی پسر عموم هست اینجا، دیشب ازش سوال کردم که اون لباس مشکی رو بپوشم؟ گفت اون که کوتاست..!! گفت یه چیز سنگین بپوش.. خیلی این حرفش خوشحالم کرد!:310:
وقتی اینجور میگه یعنی دوستم داره؟:162:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
آزاده جان به نظر منم هیچ چیز بهتر از صحبت کردن نیست...گاهی سکوت و حرف نزدن راجب مشکلات کوچیک باعث میشه که تو ذهنمون بزرگ بشن و تبدیل بشن به یه مشکل... خدا رو شکر شوهر شما هم تحصیلکرده اس هم سنشون کم نیست و باید آدم منطقی هم باشن پس تو یه شرایط مناسب و کاملا دوستانه باهاش صحبت کن و ازش بخواه این بحث ها رو تمام کنه و مهم خودتون دو تا هستین نه حرف مردم و دیگران...
اگه در مسائل مهم و باورها و ارزشهاتون با هم مشترک هستین پس به او اعتماد کن و مطمئن باش با یه صحبت دوستانه مشکلات حل میشه و به روال عادی زندگی برمیگردین...
و اینم مدنظر داشته باش که مردها در هر سنی که باشن موجودات ساده ای هستن و همواره در زندگی شون به وجود یه زن مهربون نیاز دارن...از یه زن متولد میشن...به وسیله یه زن نگهداری و پرورش پیدا میکنن...و پیوسته مشتاق عشق و دوستی ادامه دار یک زن خواهند بود....و هیچ وقت نمیتونن محبت های یک زن رو نادیده بگیرن...
موفق باشی دوست عزیز.
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
مثل اینکه اینجا بیشتر خودم نوشتم تا دیگران!! دلم گرفته.
الان هم که همسرم احساس میکنم بهتر شده با اون حرفایی که جدیداً بهم میگه، باز یه حس بد ی دارم، نمیدونم چرا اینقدر بی لیاقت هستم، حالا هم که اخلاقش بهتر شده، شک و تریدید مثل خوره افتاده به جونم :((
میدونم حالا میگید خودم مشکل دارم. (شاید هم واقعا اینطور باشه). یه دلم میگه ، خوب حتما فرزاد دیگه منو میخواد که میگه برو دنبال کارت رو بگیر که وقتی میین سرگردون نباشی... یه دلم هم میگه نکنه که فرزاد با یکی رابطه داره جدیداً که اینجوری محبت میکنه تا یه وقت گیر ندم...خدایا خودت کمکم کن:323:
درسا جان، عزیزم. مشکله من این هست که وقتی همسرم سکوت میکنه اینقدر صحبت میکنم که اگر هم مشکل نباشه، تبدیل میشه به یه مشکله بزرگ.
همیشه ازش خواستم که فرزدم بیا مثل ۲ تا آدم عقل و بالغ زندگی کنیم، گفتم چرا تا وقتی که میتونی لبخند بزنی و دل دیگری رو خوشحال کنی اخم میکنی و دل دیگری رو میشکنی به خدا گفتم، تا اینکه یک هفته پیش درست باهاش صحبت کردم و گفتم ، من واقعا دارم سعی و تلاش میکنم برای بهتر شدن زندگیمون، پس تو هم سعی کن چون من تنها نمیتونم به کمک تو هم احتیاج دارم. حالا یک خورده خدا رو شکر بهتر شده...
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام دوست خوبم آزاده جان
عزیز دلم شما خیلی حساس هستی و تمام فکر و حواستو گذاشتی روی حرفهای خودتون و شوهرتون و مدام اونهارو از تمام زاویه ها بررسی می کنی یه کمی شما مشکل دارید اون هم به خاطر اینه که راهتون دور هست ولی بقیه شو شما خیلی ادامه می دی یک کمی روی احساساتتون کنترل داشته باشید عزیز دلم اونا دیگه چطوری بگند که دوستت دارند هم خانوادش می گویند و هم خودشون گفتند . سعی کنید خیلی بهشون زندگ نزنید و مرتب ازشون نپرسید که دوستش دارید یا نه این موضوع اون رو ناراحت می کنه و در جواب شما رو ناراحت می کنه . خوب این سوال رو نپرسید به هرحال شما باید قاطع باشید اگه می خواهید بمونید قاطع بگید و اگه می خواهید برگردید ایران هم قاطع به شوهرتون بگید . موفق باشید :82:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام
دوست عزیز مردا اهل عمل هستن به جای این که این همه بهش بگی بیا مثل ادم عاقل و بالغ زندگی کنیم و.... در عمل ثابت کن شک و تردید و از خودت دور کن . این همه حساسیت یا خودت و از پا در میاره یا زندیگت و خراب می کنه. لطفا به جای این همه حساسیت با رفتار درست و انجام کاری که شوهرت دوست داره زندگیت و حفظ کن و بساز .اگه دوست نداره این همه بهش زنگ بزنی خب نزن اگه دوست نداره حرف بزنی خب کمتر صحبت کن اما مفید بگو.
زندگیت و با احساسات و حساسیت های نا بجا خراب نکن
موفق باشی:72:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
مموش عزیز، خوب میگی چیکار کنم، فکر و ذهنم واقعا شده همسرم. الان خیلی خیلیی خدا رو ۱۰۰۰ بر شکر بهتر شده، اما نمیدونم این بهتر شدنش چه دلیلی داره!!! آیا واقعا دیگه منو دوست داره؟ یا آیا واقعا دیگه نمیخواد اذیتم بکنه؟ یا چی تو کلشه!! آخه هروقت زنگ میزدم داد و فریاد راه مینداخت یا یک کاری میکرد که منو پشیمون کنه از زنگ زدنم. تا اینکه ۲ هفته پیش ۱هفته بهش زنگ نزدم ، به خودم گفتم زنگ نمیزنم تا یک هفته که خودش خواسته ببینم واقعا خوب برخورد میکنه یا نه، دیدم ناخیر بازم همون آقا فرزاد خشمگین هست، خلاصه اون روز بهش گفتم این حداقل چیزی هست که الان که از من دور هستی بتونم بهات صحبت کنم، خلاصه خیلی حرفای دیگهای....
فرداش دوباره زنگ زدم سر یه چیز خیلیییی بی معنی و کوچیک بحث کرد باهم و قهر کرد، منم دیگه واقعا عصبانی شدم که همش من باید ناز بکشم....بهش زنگ زدم و گفتم تو خیلی بی لیاقت هستیییی دیگه تا این حد آدم باید چشم ببنده رو همه چیز؟؟؟؟ قطعش کردم، بعدش اومد آنلاین شدو یه جورای میخواست از دلم در بیار.. حالا از همون روز تا الان، خیلییی خوب شده، نمیدونم بخاطر همین کلمهٔ بی لیاقت هست واقعا؟؟؟ خودم هم توش موندم به خدا..
شاید مشکلم برای دیگران هیچ و یا بی معنی باشه، ولی خدا میدونه که چقدر برام مهم هست و چقدر دلم میخواد که زندگیم پایدار باشه.. کاش مدیر همدردی یا فرشتهٔ مهربان هم یه کوچولو راهنمای کنن، که مطمئن هستم همون یه کوچولو خیلی بدرد بخور هست برام
یا حق
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
سلام
دوست عزیز مردا اهل عمل هستن به جای این که این همه بهش بگی بیا مثل ادم عاقل و بالغ زندگی کنیم و.... در عمل ثابت کن شک و تردید و از خودت دور کن . این همه حساسیت یا خودت و از پا در میاره یا زندیگت و خراب می کنه. لطفا به جای این همه حساسیت با رفتار درست و انجام کاری که شوهرت دوست داره زندگیت و حفظ کن و بساز .اگه دوست نداره این همه بهش زنگ بزنی خب نزن اگه دوست نداره حرف بزنی خب کمتر صحبت کن اما مفید بگو.
زندگیت و با احساسات و حساسیت های نا بجا خراب نکن
موفق باشی:72:
سیسیلی جان
معذرت میخوام، من منسورتن رو متوجه نشدم. یکم سادهتر برام بنویسید ممنون میشم.
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
[poem
ازاده خانم شرمنده من دیس کانکت شدم مطلبی که واستون نوشته بودم همینطوری موند.واسه انتحان اشتباهی این شکلکه اومد شرمنده.توی پاسخ بعدی مطلبی رو بهتون میگم امیدوارم بدردتون بخوره
<strike>
ازاده خانم من یه مردم ولی احساسات قوی ای دارم رفتار آقا فرزاد و اینکه باهاتون خوب شده تاثیر حرف (لیاقت نداری)خودتونه.من شماروتحسین میکنم که اینطوری با ایشون حرف زدید راستش منم اگه جای ایشون بودم از این حرف شما تاثیر میگرفتم و مطمئنا چنین عکس العملی از خودم بروز میدادم.ایشون میخواستن با برخورد تندشون کاری کنن تا شما رو بجونه خالتون بندازن که شما با این رفتارتون بهش نشون دادید محکمید و همینکه ایشون فهمیده همیشه حرف حرفه خودش نیست کافیه.بی توجهیه ایشون به شما توی مسئله ی پوششتون به خاطر خستگی از تماسهای مکرر شماست مگرنه ایشون دوستتون داره و اگر شما همینطور با حفظ مهربونی محکم باشید خیلی زودتر وساده تر جذبتون میشه و دیدید که جدیدا بازم پوششتون واسش مهم شده و این نشون میده ایشون شمارو دوست داره.اگه با کسیم ارتباط داشت{که بعید میدونم چون حتما میخواسته با این حرفش فقط شمارو اذیت کنه}الان دیگه نداره.شاید اینطوری بگم بهتر باشه این حرفتون حرف نداشت و از این به بعد اگه همینطور محکم باشید میبینید که رابطتون روز به روز بهتر میشه.با ارزوی موفقیت برای شما
.</strike>
(ویرایش توسط مدیر همدردی : عکس راهنمایی فوق صحیح هست، به نتایج کوتاه مدت اینگونه رفتارهای تخریبی نباید دل بست.)
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
محمد جان ممنون از متن پر انرژی که برام نوشتید، از اینکه کارم رو تحسین کردین هم خیلی خوشحال شدم. راستش خودم هم به همین نتیجه رسیدم که ممکن هست حرفای که میزده بخاطر اذیت کردنم باشه، چون من واقعا روی این مسائل حساس هستم.... امیدوارم روز به روز بهتر بشه، و همهٔ بچها و شما هم مشکلتون حل بشه :323:
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام
خوشبختانه اينكه شما روانشناسي خونديد ولي تعجب از اين كه شما ميخوايد با تغيير رفتار در خودتون اونو تغيير بديد
بهترين راهي كه من به شما توصيه ميكنم اينه كه شما در وحله اول خودتون رو وابسته به اون نشون نديد كه اين
طبق تجربه هايي كه من داشتم انگيزه اونو براي ادامه زندگيش با شما تا حد خيلي زيادي كم ميكنه
محبت هاتون رو در حد متعادل حفظ كنيد و مدام به او زنگ نزنيد يا مدام احوال اونو ازش نپرسيد يا به اون شك نكنيد
خلاصه كاري نكنيد كه اون فكر كنه بوسيله شما محدود ميشه و از طرف ديگه سعي كنيد به خانوادش نزديك و نزديك تر بشيد
هر از چند گاهي به مادرش زنگ بزنيد و ازون احوال پرسي كنيد
اون هر چقدر هم سر سخت باشه نميتونه نسبت به احساسات خانوادش بي تفاوت باشه پس سعي كنيد
به خانوادش تا جايي كه ممكنه نزديك بشيد
اگه تو ضيح بيشتري خواستيد در ارسال هاي بعديتون بگيد كه شما وهمسرتون متولد چه ماهي هستيد
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
جلال و محمد عزیز ممنون !!!
بله سعی میکنم خودم رو وابسته نشون ندم، توی این مدت سعی کردم کار پیدا کنم و در یک کلینیک شروع به کار کردم به مدت ۱ ماه هست،از اون موقع یک کم بهتر شده.
همسر من دوست داره من کار کنم، درس بخونم، به مرحلهٔ که خودش هست برسم.من هم سعی کردم همینطور کنم که دوست داره، چون چیزی هست که برای خودم هم مفید هستن. کار میکنم، درس میخونم!!!
اما...!
با توجه به اینکه میگه خیلی اجتماعی هست، اصلا تو کارش نشون نمید. مثلا، ۷ ماه اینجا بود. چقدر که مادر و پدرم احترام گذاشتن، برادرم هر روز میومد و میبردش بیرون که یکوقت احساس غریبی اینجا بهش دست نده، هرچند که برادرم ۳ سال هم از من کوچکتر هست اما خیلیی فهم و درک داره.
تا اینکه مادرم و برادرم تابستون رفتن ایران،ای کاش که همسرم گفت بود یه زنگ خشک و خالی بزنم به مادر زنم یا به برادر زنم که تو کشور قریب اینجوری هوامو داشت...اصلا اینکار رو نکرد.... (من ازش خواستم که زنگ بزنه به برادرم،گفت خودت زنگ بزن بده باهاش صحبت کنم، منم اینکار رو کردم، برای مادرم هم همینطور) اما اصلا مادرم رو نرفت ببینه اونم بخاطر ماجرای که مدرسه نشسته بود حرف زده بود!!!!
چند روز پیش هم (پدرم رفته ایران ۳ هفته هست که ایران هستن) اما همسرم اصلا زنگ نزده به پدرم، تا اینکه ۲ روز پیش خودم بهش گفتم زشته، تو دامادش هستی،..که گفت شمارهٔ بابت رو نداشتم، شمارش رو بده و بهش نگو که من میدونستم ایران بودن...! دیروز پدرم گفت که زد تماس گرفته!!!
یا مثلا عید که میشه، خونهٔ کسی زیاد نمیره (مثله عمه، عمو،خاله،..)1:101:
فکر میکنم این فرهنگ خانوادش هست که به همسر من هم منتقل شده. من هم بهش گیر نمیدم زیاد...چون به هیچ عنوان نمیتونم عوضش کنم، یعنی نمیدونم چجوری!!!:question:
[
اما اصلا مادرم رو نرفت ببینه اونم بخاطر ماجرای که مدرسه نشسته بود حرف زده بود!!!!
[/quote]
مادر ش نشسته بود حرف زده بود
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
با سلام و عرض احترام
مراجع گرامی متاسفانه نحوه توضیح مشکلتون از مسائلی که بین شما و همسرتون وجود داشته هست (علیرغم تاکید و درخواست دوستان،) بسیار گزینشی و ناقص ارائه شده است.
و از بین پاسخ دوستان این پست به شما انرژی زیادی داده است. ازخودتون بپرسید چرا اینقدر از پاسخ مذکور، که تائید یک هیجان اشتباه در شما بوده است انرژی گرفته اید.(اینکه شما به شوهرتان گفته اید بی لیاقت و کاربری شما را تشویق کرده است)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط azadehh_mm
.... بهش زنگ زدم و گفتم تو خیلی بی لیاقت هستیییی دیگه تا این حد آدم باید چشم ببنده رو همه چیز؟؟؟؟ قطعش کردم، ....
حالا به این مطلب ذیل که در دعوا خاله شما با مادرهمسرتان بوده است و شما چنین شرح داده اید توجه فرمائید:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط azadehh_mm
خالم میگه به خدا من چیزی نگفتم،فقط از تو بد گفتن که من جواب دادم آزاده از سرتون هم زیاد هست.. این حرف خالم بود..!
در جای دیگر به این موارد اشاره کرده اید ( با وجود اینکه مدت کمی در کنار هم بوده اید):
نقل قول:
نوشته اصلی توسط azadehh_mm
کارای که خوشش نمیاد...
۱.ازش سوال کنم فرزاد دوستم داری؟
۲. موبایلشو چک نکنم.
۳. دنبال حرف مردم رو نگیرم، یعنی اگر مثلا کسی گفت آزاده زن خوبی نیست، من به روی خودم نعیارم..
با توجه به مطالب بالا به این مسائل باید توجه کنید:
1 - همسر شما بسیار حساس و تحریک پذیر است و به خاطر زودرنجی آستانه پذیرش پایینی دارند.
2 - انتظارات همسر شما نسبت به شما بالاست .
3 - او بیشتر از زبان و عشق های کلامی ، انتظاراتش را در شما رصد می کند.
4 - او قدرت راضی کردن همه را از خود ندارد. و اکنون میان دو احساس خانواده والدینی و همسرش قرار دارد.
5 - شما به خاطر احساساتی بودن، عجول بودن و وابستگی فرصت به او نمی دهید تا با شرایط جدید تطابق حاصل کند و منطقی برخورد کند.
6 - به خاطر موضع گیری های شدیدی که احتمالا دارید(حتی به صورت منطقی)، و بیشتر گوینده بودن به جای شنونده بودن، شوهرتان همه مسائل را با شما در میان نمی گذارد.
7 - به طور ناخودآگاه انرژی ذخیره شده به خاطر زندگی در غربت را به صورت شدید روی همسرتان متمرکز کرده اید.
8 - خانواده همسرتان مهارتها و ظرافتهای لازم مشاوره دادن به همسرتان را ندارند.
9 - عدم رعایت حریم خصوصی توسط شما
10 - سوء ظن و عدم اعتمادی تلویحی در رفتار شما
همانطور که دوستان هم اشاره کردند، کارهای ذیل می تواند در برون رفت از این مشکل کمک کند.
الف) صبور بودن. صبر نه به عنوان رسیدن به راه حل، بلکه خودش به عنوان یک راه حل برای شما اندیکاسیون دارد.
ب) کنترل احساسات مثبت و منفی خودتون نسبت به همسرتان و اقوامش و حتی خودتون
ج) مهم: تمرکز روی این که در ارتباطهای کوتاهی که حتی تلفنی دارید، بیشتر گوش دهید تا صحبت کنید. (بدیهی هست منظور ما از گوش کردن سکوت کردن نیست، بلکه مهارت های ارتباطی مربوط به گوش دادن هست که می توانید برای مطالعه بیشتر اینجا را کلیک فرمائید.)
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
7 - به طور ناخودآگاه انرژی ذخیره شده به خاطر زندگی در غربت را به صورت شدید روی همسرتان متمرکز کرده اید.
ممنون از آقای مدیر. من این جملتون رو متوجه نشدم، میشه یه خورده سادهتر برام بنویسید لطفا؟
بله درست میگید شما، اشتباه کردم که همون کاملهٔ بی لیاقت رو بهش گفتم، باور کنید دیگه اسبم داغون شده بود. اما عجیب برام که از همون موقع برخوردش با من بهتر شده. قبلان تلفنم رو یکی در میون جواب میداد، و اگر هم میداد محل نمیزشت. اما الان نه و بهتر باهم صحبت میکنه!!!!
آقای مدیر دقیقا حرفاتون به جا هست.من پشت تلفن بیشتر از همسرم صحبت میکنم، و همسرم بیشتر گوش میکنه تا صحبت کنه.
خیلی خیلی ممنون هستم از اینکه به سوال من جواب دادین و راهنمای بجا کردید.
ایشالا که همهچیز درست بشه و بیام اینجا بگم که چقدر از زندگیم راضی هستم
-
RE: شو هر م میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
با سلام
يعني اينكه چون در كشوري ديگر زندگي مي كرديد و غريب بوديد. يكباره همه توجه و وابستگي خود را به طرف همسرتان كشيديد و انتظارات بالايي نسبت به او پيدا كرديد كه او تحملش را نداشته و احساس كرده در قفس خواسته هاي شما افتاده است.
-
RE: شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
با سلام خدمت آقای مدیر
میخواستم بدوم این وب http://stopdivorce.blogfa.com/
روش درستی رو راهنمای میکنه؟ از توی همین تالار پیدا کردم، ممنون میشم اگر راهنمای کنید که بدونم این روشها درست هستند یا نه. متشکرم
-
RE: شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام آزاده جان من هم با مدير موافقم
به نظر من شما با ابرازهاي محبت بيش از خد اون را داري اذيت ميكني تا آرامش بهش بدي:227:
-
RE: شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
مجددا سلام. اول از همه میخوام تشکر کنم از خدای خوبم که تالار همدردی رو به من نشون داد و همینطور از همهٔ دوستان عزیزم که در این تالار کمکم کردن
یک مدتی نبودام.درگیره درس و کار بودم. داشتم روی خودم کار میکردم که بتونم حرفای دوستان رو عملی بکنم. سعی کردم دیگه حرفی توی دلم نریزم. من همیشه به خانوادش زنگ میزدم اما یک مدت بود که اصلان انگار نه انگار که یه عروس دارن، از شما چه پنهون، منم دیگه زنگ نزدم به خانوادش تا یک ماه، منم دلخور شده بودم از دستشون، تا اینکه به شوهرم گفتم اصلا نه تو زنگ میزانی نه خانوادت، همش یکطرفست،دیگه منم زنگ نمیزنم. ۲ روز بعدش مدرسه و خواهرش زنگ زدن بهم!!!!!! (فکر کنم شوهرم بهشون گفته بوده)
یک هفته هم به شوهرم زنگ نزدم، گذاشتم به درسش برسه و کاری به کارش نداشته باشم، تا اینکه (بزنم به تخته) خودش بهم زنگ زد. خیلیییییییی خوشحال شدم، توی دلم غوغا بود.
میخوام اینقدر گفتگو توی این تالار رو ادامه بدم تا به یک نتیجهٔ خوبی برسم انشاالله:323:
-
RE: شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
:324:
اومدم یه چیز جالب بگم. اونم اینکه باورم نمیشه تا این حد دیگه بیخیال شده باشم.اینکه میگم بیخیال نه از اون بیخیالیهای بد بد!!!
بله ، بالاخره تونستم
۱.زیادی زنگ نزنم بهش
۲.یاد گرفتم زیاد احساساتی نباشم
۳.یاد گرفتم که خودمو وابسته بهش نشون ندانم
۴. یاد گرفتم به خودم هم احترام بگذارم
حالا اینارو یاد گرفتم دلیل نمیشه که دیگه هیچ مشکلی ندارما. این چیزای رو که یاد گرفتم فقط مخصوص این تیپک هست.
۱ماه دیگه میرم ایران پیش شوهرم. ایشالا که بتونم از این یاد گرفتنها استفادهٔ بیشتری بکنم.
انشاالله که همگی مشکلشون حل بشه:323:
-
RE: شوهرم میگه دوستم نداره، اما من عاشقشم
سلام آزاده جون.چطوری خوبی؟ دختر گلت خوبه؟
اومدی ایران؟