-
ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام به همه دوستان
لطفا موقعیت و وضعیت من رو بخونید و راهنمایی کنید:
من دانشجوی کارشناسی ارشد کامپیوتر هستم و یک شغل خوب هم دارم با درآمدی خوب و خوش اخلاق - خوش برخورد و منطقی و ... هستم. اهل دود و مشروب و ... هم نیستم و کلا بگم مودب و آرومم و به قول معروف دست به آچارم کارهای خونه رو انجام میدم آشپزیم عالیه و اکثر غذاهای ایرانی رو خوب درست میکنم و... . (اخه تنها زندگی میکنم و از دست رستورانهای تهران خسته شدم برای همین خودم دست بالا زدم )
الان حدود ۲۸ سالمه و به قول معروف وقت ازدواج. یه دختر خاله دارم که خیلی دوستم داره ولی متاسفانه من بهش علاقه ای ندارم اون هم از نظر تحصیلات کارشناس کامپیوتره و شناخت خیلی خوبی از هم داریم و روحیاتمون هم با هم سازگاره و تنها مشکل عدم علاقه من به اونه.
نمیدونم اگر باهاش ازدواج کنم بعد ازدواج علاقه و عشق بوجود میاد یا نه؟!!! به این دلیل که شنیدم اینطور میشه !!!! ؟؟؟؟
در ضمن در مورد مسایلی مانند مهریه و جشن و ... گفته هر چی من بگم قبول داره. خانوادش هم مشکلی با این قضیه ظاهرا ندارن.
لطفا راهنمایی کنید
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام
اگه ازدواج کردید و علاقه و عشق به وجود نیومد چیکار میکنید ؟
تا اونجایی که من شنیدم و خوندم بدون عشق هیچ زندگی پایدار و سالم و . . . بوجود نمیاد .
اگر علاقه و عشق قبل ازدواج بوجود نیاد یعنی شما نمیتونید عاشق این فرد بشید . چون اگه قرار بود عشقی بوجود بیاد تا حالا ایجاد شده بود . شما با اینکه میدونید شرایط ایشون برا ازدواج با شما خوبه نمیتونید عشق رو احساس کنید . پس تا عاشق نشدی هیچ اقدامی نکنی بهتره . از روانشناس و مشاور هم کمک بگیرید . موفق باشی
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
msg-roz عزیز
میشه این دو تا سوال رو جواب بدی.
چرا دختر خاله تون دوستتون داره ؟
و چرا شما بهش علاقه ای ندارین؟
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
دوست عزیز جواب دادن به این سوال بسیار سخته...چون 2 احتمال بیشتر وجود نداره:
یا بعد از ازدواج عشق و علاقه به وجود خواهد امد یا نخواهد آمد...
به نظر من سعی کنید شناخت کامل تری نسبت به ایشون پیدا کنین...گفتین "شناخت خیلی خوبی از هم داریم و روحیاتمون هم با هم سازگاره " اما آیا این شناخت در قالب رابطه ی دخترخاله و پسرخاله ای بوده؟؟؟ به نظر من مدتی نامزد باشین تا شناخت بیشتری نسبت بهش پیدا کنی...شاید این علاقه در همون دوران نامزدی به وجود اومد...قرار نیست که یکباره برین سر خونه و زندگیتون...تو اون دوران میتونین راحت تر تصمیم بگیرین و خودتون رو حلاجی کنین...البته اگه از بقیه جهات دخترخاله تون همونی باشه که همیشه مدنظر داشتین...
من به شخصه با این جور ازدوج های سنتی مخالفم و نظرم اینه که تا تکلیف خودتون با دلتون روشن نشده تصمیمی برای ازدواج نگیرین..."این نظر شخصی من بود"
موفق باشی دوست عزیز.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
ما بايد با ان كسي كه دلمان مي خواهد ازدواج كنيم يا با ان كسي كه عقل مان مي گويد ؟
اين سوال بسياري از جوانان در حال ازدواجه.نوعا جوانها در جواب به اين سوال مي گويند با اني كه
عقل مان مي گويد.ولي اشتباهه.
ما بايد با كسي ازدواج كنيم كه دلمان مي خواهد منتها تو اين مسير نبايد اجازه بديم كه دل جلوتر از عقل حركت كنه.يعني در مورد ان كسي كه دلمان مي خواهد ابتدا اجازه بديم عقل حسابي كارشناسي كنه.زوايا را ببينه.از مشورت ديگران بهره ببره.و نهايتا دل در حصار عقل حرف اخر را بزنه.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
اگه بعد از ازدواج علاقه به وجود اومد که خیلی هم خوبه ولی اگه به وجود نیومد چی؟؟؟؟؟
می تونید فرایند شناخت رو بیشتر ادامه بدین و اگه علاقه ایجاد شد که ادامه بدین ولی اگه نشد ازدواج بدون علاقه عاقلانه نیست.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام دوست عزیز
به نظرمن بهتره هم در قالب شناخت یه مدتی باهم گفتگو داشته باشید اگه در حین این مرحله هم نتونستید بهش دل ببندید دیگه ادامه ندید ......................ولی باید مواظب روحیات واحساسات طرف مقابلتان باشید .......
این را عنوان کنید که این گفتگو یتان با ایشان صرفا به خاطر شناخت می باشد ....ولی خود شما این مسئله را مد نظر قرار دهید (میزان احساستان نسبت به طرف مقابل)
در هرصورت تا مطمئن نشدید هیچ اقدامی نکنید تا خدای ناکرده پشیمان نشوید مخصوصا برای دختر خانم......
موفق باشید :72::72::72:
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام
از همه دوستان ممنونم که وقت گذاشته و نظرتون رو گفتید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
msg-roz عزیز
میشه این دو تا سوال رو جواب بدی.
چرا دختر خاله تون دوستتون داره ؟
و چرا شما بهش علاقه ای ندارین؟
من ۵ سال از دختر خالم بزرگترم و همین سووال رو از اون پرسیدم که چرا من؟؟؟ گفت به خاطر اینکه از بچگی میشناختمت و همیشه موفق بودی و ... و اینکه اطرافیان بهش گفتن که شما بهم میاید و همین حرفا که خودتون بهتر میدونید
و اینکه من بهش علاقه ای ندارم واقعا نمیدونم
الان هم به خاطر داشتن خواستگاری که دوست نداره باهاش ازدواج کنه ارتباطش تلفنیش با من بیشتر شده و میخواد که زودتر یه جوابی بهش بدوم ( آخه اون شیرازه و من تهران)
بیشتر معیارهایی که برای ازدواج نیاز دارم رو داره و واقعا هرچی فکر میکنم تا الان که به نتیجه نرسیدم. نمیدونم باید چیکار کنم
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام
در مورد نظری که دوستان دادن که مدتی نامزد کنیم تا بلکه اتفاق خوشایندی بیفته و من بهش علاقمند بشم . باید خدمتتون عرض کنم چنین امکانی برام وجود نداره به خاطر وسواس ها و جوی که فامیلمون داره و تنها راه برام پیش کشیدن مشکل ژنتیک هست که ممکنه در آینده برای بچه هامون مشکل ایجاد کنه
الانم یه فرصت تحصیلی خارج از کشور برام فراهم شده و این هفته برای مصاحبه میرم وبهش گفتم شاید دیگه برنگردم
به هر حال از همه دوستان و نظراتی که دادن ممنون
موفق باشید
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
طبق مطالعات من در مورد ازدواج :D: بعد از ملاکهای عقلانی باید به دل رجوع کرد.تصمیم آخر به عهده دل است.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام
به نظر من شما حق داید با کسی که دوستش دارید ازدواج کنید،اونطور که از صحبتهاتون برمیاد مدام دنبال پیدا کردن یه راه فرار هستید.یک از اساتید ما میگفت ( البته برای ما خانمها) که اگه یه زمانی یه خواستگاری داشتید که شرایطشم مناسب بود ول حسی بهش نداشتید برای اینکه بفهمید واقعا بهش علاقمندید، تصور کنید که از تصمیمش منصرف شده و دیگه دنبالتون نمیاد، در این حالت اگه ناراحت شدید یعنی ته دلتون بهش علاقه داشتین و جای صحبت بیشتر بوده ،ولی اگه خوشحال شدین یعنی باید قیداین ادواج رو بزید!!!!!!البته نیدونم در تمام موارد صدق میکنه یا نه...در هرصورت اگه شما هم در موقعیت مشابه خوشحال میشید،بهتره قید ازدواج رو بزنید.چون خودتون گفتید هر کاری مینید بهش علاقمند نمیشید و نظر ثمین رو هم رد کردید...بهتره به فکر آیند خودتون باشید.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام به همه دوستان
مدتی قبل این موضوع را باز کردم و شما هم نظراتی دادید. برای ادامه تحصیل به سوییس رفتم و مشکلاتی برام پیش اومد و برگشتم ایران. در این مدت با دختر خالم صحبت کردم البته تلفنی ولی هر چی تلاش میکنم بهش علاقمند نمیشم و اون هر روز بیش از پیش به من علاقش بیشتر میشه و این منو عذاب میده الان هم میخوام بهش بگم که بهش هیچ حسی ندارم ولی نمیتونم و نمیدونم چطوری بگم که دلش نشکنه و نارحت نشه
لطفا کمک کنید. ممنون
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
هیچوقت به خاطر دلسوزی با کسی ازدواج نکنید!
اگه واقعا بهش علاقه ای ندارید اصلا لازم نیست حتی تلفنی هم باهاش صحبت کنید:305:
این کار شما اونو امیدوار میکنه به اینکه ممکنه تو این ارتباطات نظرتون عوض بشه و علاقه ای در شما شکل بگیره . پس اگه قصد ازدواج باهاش رو ندارید ارتباط تلفنی تون رو کم کنید و به حد معقول برسونید چون این هم مضره (با توجه به جو فامیلی وخونوادگیتون که خودتون گفتید .)
رک و راست بهش بگید شما دو نفر مناسب همدیگه نیستید هرچند دیگران اینو تاکید و تایید کنند چون هیچکس از دل شما خبر نداره و هرکس یخودش مسئول انتخابهاش خودشه و ازدواج هم یه مسئله شخصیه و دیگران حق دخالت بیجا ندارند.
بهش بگید تا فرصت داره به خواستگارش فکر کنه و فرصت رو از دست نده چون شما حسی بهش ندارید اصلا هم نگران شکستن دل اون نباید چون شما مسئول عاشق شدن اون نیستید و بهش ابراز علقه نکردید(البته طبق گفته های خودتون)
و اگه الان به فرض دلش بشکنه بهتره تا اینکه ازدواج کنید و خدای نکرده زندگیتون خراب بشه
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط msg_roz
الان هم میخوام بهش بگم که بهش هیچ حسی ندارم ولی نمیتونم و نمیدونم چطوری بگم که دلش نشکنه و نارحت نشه
لطفا کمک کنید. ممنون
این نشون میده که شما تصمیمتون رو گرفتین و نمیخواید با ایشون ازدواج کنید پس بهتره حتما این رو بهشون بگید و ارتباط رو قطع کنید شاید سخت باشه و یا دلش بشکنه اما برای مدتی است . درواقع با این کار شما به ایشون کمک هم میکنید که زودتر از این حالت بیرون بیان و پذیرای افراد دیگری برای انتخاب همسر باشند.
الان که دلبستگیش به شما درحد 5 هست تصمیمتون رو برای قطع رابطه بشنوه کمتر ضربه خواهد خورد تا زمانی که دلبستگیش به 20 یا 25 یا بالاتر برسه
بنابراین تردید نکنید اما با هر بیانی که خودتون مناسب تر میبینید این کار رو انجام بدید
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
حتما بهش بگید.
مستقیم و صریح تکلیفش را مشخص کنید. مبادا یه مدلی بگید که منتظر بمونه یا فکر کنه که شاید دو سال دیگه چیزی عوض بشه.
دقت کنید که چند تا از خانمهای تالار این حرف را می زنند. هر کدوم از ما جای ایشون بودیم ترجیح می دادیم که بدونیم و بکشیم کنار. کار آسونی نیست اما باید انجام بشه.
اینکه کسی من را دوست ندارد قابل درک است. شاید سخت باشه، اما می شه پذیرفتش.
اما اینکه کسی با ترحم با من باشد جز تحقیر و توهین چیزی ندارد و اگر در گذر زمان و خودم متوجهش بشم مشکل این که فریب خورده ام و بازیچه بوده ام هم بهش اضافه می شه. بعد دیگه میشه منشا یه عالمه سوال و درگیری با خودت که کجا را اشتباه کردم، چرا نفهمیدم، چرا اینکار را کرد و ...
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام دوست خوبم
نه شما اولین و آخرین گزینه ایشون هستید و نه ایشون اولین و آخرین انتخاب شما
پس وقتی مدتیه حرف می زنید باهاش و علاقه مند هم نشدید پس این یه زنگ خطره
و زندگی بدون علاقه خیلی سخته
این تالار پره از آدمهایی که این اشتباه رو کردن و بعدا پشیمون شدن
چه اصراریه که حتما ایشون باشه انتخابتون؟ چرا خودتونو اذیت می کنید؟
خیلی با احترام و جوری که غرورش نشکنه بگین که از ازدواج منصرف شدید و بهتره ارتباطتون رو در جا قطع کنید و ایشون هم اگه قصد ازدواج با خواستگارشونو داره بتونه از شانسش استفاده کنه
شاد باشید و موفق:72:
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
بیشتر از این صبر نکنید. نه اون دختر خانوم رو اذیت کنید نه خودتون رو...
به نظر من با هم برید بیرون، یه مکانی که بتونید چند ساعتی رو بدون استرس و اضطراب با هم صحبت کنید...
خیلی آروم و منطقی حرفاتون رو بزنید. اگر که عشق برا خودتون معنی شده س برا ایشون هم معنی کنید...
بگید که چون تعریف من از عشق اینه...من نمی تونم عاشقت باشم.
و 2 تا نکته: 1- بهش دروغ نگید. صاف و صادق باشید تا حرفاتون رو باور کنه...
2- بهش نگید تو خوبی، ازت خوشم می یاد ولی نمی تونم باهات باشم..از این واژه ها استفاده نکنید چون در این صورت سردر گم می شن.
و یه مورد برای تاکید: به این فکر نکنید که ممکنه عشق بعد ازدواج به وجود بیاد.وقتی شما الان هیچ حسی به ایشون نداری بعداز ازدواج هم عاشقش نخواهی شد.پس نتیجه این کار فقط پشیمونی خواهد بود...
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
برادر گرامی سلام:72:
وقتی پست های تاپیکتون رو خوندم حس کردم خودم دارم اینا رو مینویسم!چون دقیقا وضعیت مشابه شما رو تجربه کردم!درک میکنم وقتی میگید که تقریبا تمام ملاک های منو داره اما نمیتونم راجع به ازدواج باهاش فکر کنم،جالبه که دقیقا من هم مثل شما تصمیم گرفته بودم به همه بگم ما رفتیم آزمایش و گفتن مشکل ژنتیکی داریم!!میشه گفت پسر داییم بهترین پسر فامیل بود و خیلی از اقوام خودشون پیش قدم میشدن برا خواستگاری از اون و هیچ کس فکر نمیکرد جایی بره خواستگاری و جواب رد بشنوه!
من خیلی با خودم کلنجار رفتم،فشار روحی زیادی رو تحمل کردم چون پسر ایده آلی بود اما من نمیتونستم دوستش داشته باشم و جز خودم همه هم بهم فشار می اوردن.تصمیم گرفتم به خودم و اون فرصت شناخت بدم خیلی محتاطانه جوری که بیشتر وابسته اش نکنم چند جلسه با هم بیرون رفتیم.آینده ام رو در کنارش تصور کردم تمام محاسن و معایب اش رو برا خودم لیست کردم و با ایده آل های خودم مقایسه کردم و فهمیدم با همه خوبی هاش نمیتونم دوستش داشته باشم و به عنوان همسر انتخابش کنم و تصمیم آخرم رو گرفتم...
دلم نمیخواست اذیت بشه برا همین تصمیم گرفتم منتظرش نذارم و تکلیف اش رو خیلی زود مشخص کنم.زنگ زدم بهش و گفتم پسر دایی ما هر دومون حق داریم خوشبخت باشیم،من نمیتونم دوستت داشته باشم و نمیتونم کنارت از این ازدواج خوشحال باشم و در نتیجه نمیتونم تو رو هم خوشحال کنم،پس بهتره هر چه زودتر به خانواده ها بگیم قضیه ما منتفی شده.اولش براش خیلی سخت بود اما من با جدیتم بهش فهموندم قصد ندارم معطلش کنم و حرفم همونه که بهش گفتم.
برادر عزیز اگر شما هم تصمیمتون رو گرفتید خواهش میکنم ایشون رو معطل نکنیدو حرف آخر رو اول بزنید.این تنها و البته بزرگترین کاریه که شما در حال حاضر میتونید انجام بدید.
موفق باشید:72:
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام به همه دوستان
همه توضیحات رو خوندم و بهشون فکر کردم ولی هنوز گفتنش برام خیلی سخته اطرافیانم میگن هنوز باید صبر کنی ولی گفتم بهشون که هم خودم زجر میکشم و هم اون
نمیدونم باید چیکار کنم امیدوارم تصمیم درستی بتونم بگیرم
باز هم ممنون
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
اگر تصمیمتون جدیه؛ لطفا ایشون رو منتظر نگذرید!
واقعا برای کسی که شما رو دوست داشته باشه؛ هر لحظه بودنش در کنار شما چندین برابر میگذره؛ اگه واقعا به نتیجه رسیدید، لطفا قاطعیت داشته باشید و خیلی روی حرفهای دیگران مانور ندید! این جوری من فکر می کنم که شما در تصمیم گیری مشکل دارید و نمی تونید درست تصمیم گیری کنید!
این فرصت خوبی هست که شما به شناخت درستی از خودتون و توانایی هاتون هم برسید و ببینید چقدر در معیارهاتون ثبات عمل دارید!
امیدوارم که هر چه زودتر تکلیف اون دختر رو هم مشخص کنید!
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام
باهاش صحبت کردم و قضیه رو بهش گفتم ولی باورش نمیشه اما با صراحت باهاش حرف زدم که قضیه جدیه و فعلا خودم آروم شدم و اون در حال ارسال اس.ام.اس و ایمیل که چرا این اتفاق افتاده
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط msg_roz
سلام
باهاش صحبت کردم و قضیه رو بهش گفتم ولی باورش نمیشه اما با صراحت باهاش حرف زدم که قضیه جدیه و فعلا خودم آروم شدم و اون در حال ارسال اس.ام.اس و ایمیل که چرا این اتفاق افتاده
سلام
درسترین کار رو کردی
این تاپیک رو ببین تا عاقبت این ماجرا رو ببینی
http://www.hamdardi.net/thread-15790-post-141719.html#pid141719[/url]
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
دوست عزیز
معیارهای شما برای ازدواج چیه؟
چندتاش رو در فرد مورد نظر میبینی؟
چنتاش رو در فرد مورد نظر نمی بینی؟
اونایی که میبینی برات مهمتره یا اونا که نمی بینی؟
معیارهای اون چیه؟
وچقدر شو رو شما داری؟
چرا شما رو دوست داره؟
چند سالشه؟
علاقه در صورتی پیش میاد که طرفین با عقل تصمیم بگیرن ومعیارهاشون بهم بخوره و گرنه علاقه ایی در کار نخواهد بود و ...
چند قت پیش پستی بود در مورد پسری که شرایط شما رو داشت وبعد از ازدواج براش علاقه ایی به وجود نیامده بود و قصد جدایی داشت.بیشتر دقت کن !
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
سلام ، اگه هنوز نرفتی یکمی فکر کن درسته که عاشق نشدی ولی داری اون را تایید می کنی یکمی بیشتر فکر کن ازهمه لحاظ همدیگه را میشناسید و هیچ مشکلی هم ندارید پس دیگه دنبال چی هستی ؟
چراهمیشه آقایون اول می خواند یک اشتباه بکنند وبعدا درست فکر کنند دیگه چی می خوای اگه واقعا ازهمه لحاظ خوبه ؟
خیلی هار اداشتیم که عاشق و کشته مرده ی هم بودند اما بعدا به طلاق کشیده شده چرا ؟ چون معیاراشون ، خانواده شون ، اخلاقشون ، تحصیلاتشون و .. بهم نمیخورده ، عشق یک مدته و کم رنگ می شه ، عاقلانه فکر کن .
شایدچون فکر می کنی همه گفتند بهم میانداحساسی بهش نداری و فکر می کنی حق انتخاب را ازت گرفته اندنه بابا صبر کن وخوب فکر کن ، حیفه از دستش بدی .
یکماه تلفنی که میتونید باهم صحبت داشته باشید
خوشبخت بشی.
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
عزیز
وقتی سالهاست باهم فامیل و آشنایید وعلاقه ای ایجاد نشده فکرنمی کنم بعد از اینم ایجاد بشه:305:
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asaman
سلام ، اگه هنوز نرفتی یکمی فکر کن درسته که عاشق نشدی ولی داری اون را تایید می کنی یکمی بیشتر فکر کن ازهمه لحاظ همدیگه را میشناسید و هیچ مشکلی هم ندارید پس دیگه دنبال چی هستی ؟
چراهمیشه آقایون اول می خواند یک اشتباه بکنند وبعدا درست فکر کنند دیگه چی می خوای اگه واقعا ازهمه لحاظ خوبه ؟
خیلی هار اداشتیم که عاشق و کشته مرده ی هم بودند اما بعدا به طلاق کشیده شده چرا ؟ چون معیاراشون ، خانواده شون ، اخلاقشون ، تحصیلاتشون و .. بهم نمیخورده ، عشق یک مدته و کم رنگ می شه ، عاقلانه فکر کن .
شایدچون فکر می کنی همه گفتند بهم میانداحساسی بهش نداری و فکر می کنی حق انتخاب را ازت گرفته اندنه بابا صبر کن وخوب فکر کن ، حیفه از دستش بدی .
یکماه تلفنی که میتونید باهم صحبت داشته باشید
خوشبخت بشی.
سلام
با تمام احترامی که که برای نظر دوستمون دارم باید یگم من یکی از قربانیان این جور ازدواجام که هنوز باهاش درگیرم این ازدواج یعنی نابودی یعنی بدبختی به معنای تمام دختری که ازش بدت نمیاد ولی دوستشم نداری اصلا زندگیت میشه دودلی جدا شی میترسی پشیمون بشی و چاره ای نداشته باشی زندگی کنی به زندگیت میرنجی
-
RE: ازدواج با کسی که دوستم داره اما من بهش علاقه ای ندارم
با سلام
مدتی به این فکر کنید که اون داره با کسه دیگه ای ازدواجمی کنه
و علاقه اش به شما کمرنگ شده
و پیامی از اون دریافت نمی کنید
آیا باز هم حس شما همینطوره
من فکر می کنم دختر خاله شما فرصت عاشق شدن را به شما نداده
یعنی جای ناز و نیاز یه ذره عوض شده و ...