مطرح کردن درخواست ازدواج با یک دختر خانم

سلام دوستان
بنده ابتدا ورود خودم رو به این سایت به همگی شما تبریک و شادباش عرض میکنم
و امیدوارم که در طی مدت فعالیتم در این سایت از نظرات حکیمانه بنده حداکثر استفاده را بفرمایید دی:
بنده اخیرا از دختر خانمی خوشم اومده و بهش علاقه مند شدم
ضمنا این علاقه من از روی احساسات نیست
چون از زمان نوجوانی و بلوغ تا اتمام دانشگاه یادمه که عاشق چند نفر شده بودم که خوب بعد از یه مدتی اون عشق و علاقه آتشین از بین رفت
البته چنین چیزی در سن بلوغ برای اقا پسرا خیلی اتفاق میفته و پیش میاد که مدتی عاشق یکی میشن تا جایی که فکر میکنند نمیتونن بدون اون زندگی کنند.اما بعد از یه مدت این عشق از سرشون میره و ناگهان یه روز دیگه عاشق یکی دیگه میشن و روز از نو و روزی از نو
باتوجه به تجربه ای که دارم.میدونم که این عشق اخیر دیگه از اون نوع زودگذر مربوط به دوران بلوغ و احساسات ناشی از کمبود ارتباط با جنس مخالف نیست و واقعا به قصد ازدواج و تشکیل خانواده هست
حالا نمیدونم چطور با اون خانم ارتباط برقرار کنم.
چطور برم جلو و بگم خانم محترم من ازتون خوشم اومده و قصد دارم ازتون رسما خواستگاری کنم.
چطور باید این رابطه رو استارت بزنم؟
مثا فرض کنید تو خیابون دیدمش.حالا چیکار کنم؟برم جلو چی بگم؟
پیشاپیش از راهنمایهاتون تشکر میکنم

کسی نبود؟
آی اقایون بیاین بگید چیکار کنم؟اصلا خودتون موقعی که میخواستید این موضوع رو به همسرتون برای بار اول بگید چیکار کردید؟
آی خانمها.شما هم بیاین بگید همسرتون اولین بار چطور موضوع علاقه مند شدنش به شما رو پیش کشید؟اصلا زنها دوست دارن چطور یه مرد بهشون پیشنهاد ازدواج بده؟

اگه بهم کمک کنید ثواب دنیا و اخرت رو میبرید

خداییش بیاین یه راهنمایی کنین دیگه.دختره از دستم میره ها
اونوقط من یا معتاد میشم و یا نمیشم

اگه این سوالو جواب بدی راحت تر میشه نظرداد.
الان ایشون شما رو میشناسن؟و اینکه چه ارتباطی با هم دارین؟
<strike>
من به عنوان یه دختر اصلا دوست ندارم کسی یه هو بیاد جلو روم و خواستگاری کنه،بلکه تمایل دارم یه ارتباطی برقرار کنه و زیرکانه نظر منو به خودش جلب کنه و غیرمستقیم ابراز علاقه کنه و بعد متوجه شه که ازخودش و خصوصیاتش خوشم اومده یا نه
منظورم از رابطه دوستی نیست،بلکه یه ارتباط عاقلانه است،به هربهانه ای!

اگه یه راست بری سراغ یکیو بهش بگی ازش خوشت میاد،ممکنه هرجوابی بده ؛ولی اگه زرنگ باشی میتونی اونو به سمت خودت بکشونی
</strike>
(ويرايش مدير همدردي: نظر تخصصي مشاور دقيقا عكس نظر شخصي flag هست.)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flag

اگه این سوالو جواب بدی راحت تر میشه نظرداد.
الان ایشون شما رو میشناسن؟و اینکه چه ارتباطی با هم دارین؟

من به عنوان یه دختر اصلا دوست ندارم کسی یه هو بیاد جلو روم و خواستگاری کنه،بلکه تمایل دارم یه ارتباطی برقرار کنه و زیرکانه نظر منو به خودش جلب کنه و غیرمستقیم ابراز علاقه کنه و بعد متوجه شه که ازخودش و خصوصیاتش خوشم اومده یا نه
منظورم از رابطه دوستی نیست،بلکه یه ارتباط عاقلانه است،به هربهانه ای!

اگه یه راست بری سراغ یکیو بهش بگی ازش خوشت میاد،ممکنه هرجوابی بده ؛ولی اگه زرنگ باشی میتونی اونو به سمت خودت بکشونی

---

سلام دوست عزیز
از اینکه زحمت کشیدین و بهم جواب دادین ممنونم
بله ایشون منو میشناسن و از اقوام نسبتا دور ما هستند
توی دانشگاه شهرمون دانشجو هستند و من حتی امار اینکه چه ساعتی چه کلاسی داره رو هم در اوردم
میدونم چه زمانی و کجا میتونم تنها ببینمش
اما از اونجایی که تو زندگیم خیلی پاک بودم و تا حالا دوست دختر نداشتم
طرز صحیح صحبت کردن با دختر خانم هارو بلد نیستم
میترسم برم جلو و استارت صحبتم بد باشه و اون هم همون اول منو پس بزنه

سلام پسر جوون
ورودتو تبریک می گم
فکر کنم منظور خانوم و همچنین من و اکثر کسانی که شاید به این تاپیک سر بزنن اینه که اول بفرمائید تا چه حد نسبت به دوشیزه مکرمه محترمه شناخت دارید و ....... آیا با معیار هاتون جور در میاد؟
آیا خودتون شرایط ازدواج دارین؟ از لحاظ عقلی مالی شغلی و ........
<strike>و بالاخره اینکه اگه می خواین قدم بذارین جلو به نظرم یهو و به طور مستقیم نرین جلو که ممکنه سو تفاهم بشه اول سعی کنید تو دیدش باشید و به صورت غیر مستقیم و مودبانه و محترمانه نظرشو جلب کنید(حالا می تونه برقراری تماس چشمی باشه(البته متین) و اگه از آشنا هاست بصورت غیر مستقیم با روش هایی مثل جزوه و یا سلام علیک گرم یا یه ذره بیشتر جلوی دیدش باشید تا متوجه شه) فکر کنم تا اینجا متوجه حس و حالشون میشین و با توجه به این حس و حال می تونین بر حسب موقعیت برید جلو و درخواست بدید و خونواده هارو در جریان قرار بدید</strike>


(ويرايش مدير همدردي: نظر تخصصي مشاور دقيقا عكس نظر شخصي ali_matin هست.)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali_matin

سلام پسر جوون
ورودتو تبریک می گم
فکر کنم منظور خانوم و همچنین من و اکثر کسانی که شاید به این تاپیک سر بزنن اینه که اول بفرمائید تا چه حد نسبت به دوشیزه مکرمه محترمه شناخت دارید و ....... آیا با معیار هاتون جور در میاد؟
آیا خودتون شرایط ازدواج دارین؟ از لحاظ عقلی مالی شغلی و ........
و بالاخره اینکه اگه می خواین قدم بذارین جلو به نظرم یهو و به طور مستقیم نرین جلو که ممکنه سو تفاهم بشه اول سعی کنید تو دیدش باشید و به صورت غیر مستقیم و مودبانه و محترمانه نظرشو جلب کنید(حالا می تونه برقراری تماس چشمی باشه(البته متین) و اگه از آشنا هاست بصورت غیر مستقیم با روش هایی مثل جزوه و یا سلام علیک گرم یا یه ذره بیشتر جلوی دیدش باشید تا متوجه شه) فکر کنم تا اینجا متوجه حس و حالشون میشین و با توجه به این حس و حال می تونین بر حسب موقعیت برید جلو و درخواست بدید و خونواده هارو در جریان قرار بدید

---

سلام
به خاطر فامیل بودنمون.خیلی نسبت به ایشون و خانوادشون شناخت دارم و اونها هم نسبت به خونواده ما همینطور
تا جایی که اگر به فرض ایشون پیشنهاد منو قبول کردند.نیازی به اینکه دو خانواده در مورد هم تحقیق کنند وجود نداره.چون خیلی خوب از هم خبر دارن
ایشون کاملا با معیار های بنده جور هستند.از نظر تحصیلات و خانواده و اخلاقیات و...
در مورد من هم باید ایشون نظر بدن.اما خونواده ما از نظر تربیت و پایبند بودن به زندگی و اعتبار خانوادگی زبانزد اقوام و اشنایان هستند و تمامی خصوصیاتی که یک پسر نرمال باید داشته باشه از شغل و وضعیت اقتصادی و تحصیلات و سربازی و اخلاق و تیپ و قیافه و... رو دارم.سنم هم 23 سال هست و از نظر عقلی به اون حد از بلوغ رسیدم که بتونم یک زندگی رو اداره کنم.ایشون هم دوسالی از من کوچکترن
از نظر کارو وضع مالیم هم با اینکه به صورت پاره وقت و در هفته 4 روز کار میکنم
در امد بالای میلیون دارم که در صورت اشتغال دائم به چند برابر هم میتونه افزایش پیدا کنه.پس مشکل مالی ندارم
به زودی صاحب خونه و ماشین میشم
تحصیلات هردومون لیسانسه.البته ایشون یکی دو ترم دیگه فارغ التحصیل میشن
تنها مشکلم اینه که چون تو خانواده سنتی بزرگ شدم.با دختران ارتباط زیادی نداشتم
حتی توی دانشگاه
بنابر این شیوه ارتباط برقرار کردن با یک دختر رو نمیدونم.مثلا اینکه شما میفرمایید با ارتباط چشمی شروع کنم
میترسم فکر کنه من آدم هیزی هستم
نظر خودم اینه که برم جلو و رک و پوسکنده بهش بگم.خانم محترم جریان از این قراره و من خاطرخات شدم و این حرفا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ali_matin

سلام
من منظورم متینانه بود
البته چون موقعیتتون فامیلیه بهتره اول یه ذره توجهشو جلب کنید همونطوری که گفتم بسته به موقعیت میتونه این کار متفاوت باشه که ذهنش آماده باشه لا اقل چند وقت زیاد دور و ورش آفتابی شو طوری که مکنظورتو بفهمه
حرف کلی من: اول ذهنشو آماده کن بعد برو ایشالله موفق شی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

من به عنوان یه دختر اصلا دوست ندارم کسی یه هو بیاد جلو روم و خواستگاری کنه،بلکه تمایل دارم یه ارتباطی برقرار کنه و زیرکانه نظر منو به خودش جلب کنه و غیرمستقیم ابراز علاقه کنه و بعد متوجه شه که ازخودش و خصوصیاتش خوشم اومده یا نه
منظورم از رابطه دوستی نیست،بلکه یه ارتباط عاقلانه است،به هربهانه ای!

اگه یه راست بری سراغ یکیو بهش بگی ازش خوشت میاد،ممکنه هرجوابی بده ؛ولی اگه زرنگ باشی میتونی اونو به سمت خودت بکشونی

---

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

من به عنوان یه دختر اصلا دوست ندارم کسی یه هو بیاد جلو روم و خواستگاری کنه،بلکه تمایل دارم یه ارتباطی برقرار کنه و زیرکانه نظر منو به خودش جلب کنه و غیرمستقیم ابراز علاقه کنه و بعد متوجه شه که ازخودش و خصوصیاتش خوشم اومده یا نه
منظورم از رابطه دوستی نیست،بلکه یه ارتباط عاقلانه است،به هربهانه ای!

اگه یه راست بری سراغ یکیو بهش بگی ازش خوشت میاد،ممکنه هرجوابی بده ؛ولی اگه زرنگ باشی میتونی اونو به سمت خودت بکشونی

---

---

اینم پیشنهاد خوبیه و خودمم همین تصمیمو دارم که بیشتر تو چشش باشم
اما منظور من بیشتر بخش مربوط به بر قراری ارتباط و اینکه چه جملاتیو باید برای اولین بار بهش بگم هست
همونطور که گفتم توانایی ارتباط من با جنس مخالف کمه.حالا به فرض مثلا بیام و یه مدت طوری رفتار کنم که خودمو بهش نشون بدم
بالاخره اخرش که باید بهش بگم که قصد دارم باهاش ازدواج کنم.
گیر کار من اینه که نمیدونم اینجور مواقع چه چیزی بهش بگم.چه جملاتی به کار ببرم.
مستقیما همون اولش بهش بگم قصد ازدواج باهاتون رو دارم و یا چیز دیگه ای بهش بگم؟

اگه می خوای ازدواج کنی،که ظاهرنم مشکلی نداری به مامان بابات بگو من مثلن عاطفه رو می خوام.

اوناهم می دونن که چطور اقدام کنن.پسر jun،هر کاری راهی داره.راهی که تو می خوای بری راه رفاقته.راه ازدواج

خواسگاری رفتنه.

behrooz747 گرامی

به تالار همدردی خوش آمدی

با توجه به این که می فرمایی شرایط ازدواج را داری ، راه عاقلانه و بدون آسیب وارد شدن از طریق خانواده است و با اطلاع خانواده ها و راهنمائیهای آنان مسیر شناخت را تا تصمیم قطعی طی کردن .

پیشنهادات دوستان عزیز ، مبنی برجلب نظر و برقرای ارتباط و.... مورد تأیید تخصصی و روند مشاوره ای نیست .


موفق باشید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

اگه می خوای ازدواج کنی،که ظاهرنم مشکلی نداری به مامان بابات بگو من مثلن عاطفه رو می خوام.

اوناهم می دونن که چطور اقدام کنن.پسر jun،هر کاری راهی داره.راهی که تو می خوای بری راه رفاقته.راه ازدواج

خواسگاری رفتنه.

---

:104::104::104::104::104:

احسنت
گرفتن يك رتبه و 10 روز شارژ رايگان به خاطر اين پاسخ دقيق ، سنجيده ، صريح و صحيح و در عين حال ساده ، به شما تعلق گرفت.:72:

مرسی از راهنمایی هاتون
بالاخره یه کاریش میکنم دیگه
من دیگه سوالی ندارم
اگه میخواین تاپیکو ببندین منشکلی نیست