نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام
عزیزان من ثمین هستم 29 سالمه مجردم تحصیلات کارشناسی دارم
اوایل که شاد بودم و سرزنده اما الان خیلی افسردم آدم سابق نیستم وقتی به یاد گذشتم میفتم یا به آینده فکر می کنم خیلی می ترسم ..... حق بدین خیلی سخته... نه کار درست و حسابی وآینده ای که معلوم نیست چی می شه ...
گاهی احساس می کنم که خیلی در حقم ظلم شده از همه لحاظ ........
تازه گی ها از خدا هم دلگیر شدم دیگه مثل سابق واجباتم رو به نمی تونم به جا بیارم هر از چند گاهی اونقدر دلم می گیره که گریه م می گیره بد جور... الان هم همینطوری شدم اگه سرکار نبودم یا یه جای دنج گیر میاوردم می نشستم دل سیر گریه می کردم.....
از همه خواهر برادرام کمک می خوام چون بعضی حرف دلها هستش که آدم نمی تونه بگه به هیچکس حتی به مادرش یا عزیزترین دوستش از شما کمک می خوام چه جوری خودمو توجیه کنم یا چی کار کنم که تحملم زیاد بشه .... دعام کنین :72:
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام ثمین مشکلت چیه.بیشتر توضیح بده.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
باسلام خدمت خانم ثمین 1360محترم
شما خودتون تو تالار صاحب نظر هستین و دوستان ( از جمله خودم) از راهنمایی های ارزشمند جنابعالی بارها منتفع شدم و خودمو مدیون تالار و صاحب نظر هاش می دونم و خواهم دونست .
چرا این همه به آینده نا امیدین و دیدگاههای منفی شما رو تحت تاثیر قرار داده ؟
چرا احساس می کنین در حقتون ظلم شده ؟
از هرچی هم که ناامید بشین ، دیگه نباید از قادر مطلق دلگیر بشین ، که ......
این جسارته که بخوام شما رو راهنمایی کنم یا ..... ، ولی بیشتر دوست دارم باهاتون همدردی کنم ، شاید محیط این تالار که محرم اسرار خیلی از جوونهاست ، بتونه کمی از بی قراری هامون رو تسکین بده .
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام دوست عزیز LARG62
از لطفی که بهم دارین خیلی ممنونم
خوب من هم مثل بقیه یه انسانم با کلی مشکل
وقتی میشینم به خودم فکر می کنم به کارهایی که کردم به زمانی که از دستم رفته ..یاوقتی خودمو با کسایی که همسن وسالم هستن مقایسه می کنم که بلاخره یه جورایی یه سرو سامانی به زندگیشون دادن به حال خودم تاسف می خورم.....من رتبه اول دانشگاهم بودم ولی حال و روزم اینه ...اینه که می گم در حقم ظلم شده...
از آینده می ترسم ..................... حتی نمی تونم فکرشو بکنم.......
الان 29 سالمه واسه یه دختر کم نیست .... من یه خواهر دارم یه سال ازم بزرگتره تا حالا به اون صورت حق انتخابی نداشتم الان چه طوری می تونم خودمو به آینده امیدوار کنم.......
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
خانم ثمین عزیز
چرا از آینده ترس دارین . خدا خیلی بزرگتر از اینه که ماها فکرشو می کنیم .
باور کنین به قول خودتون همه ماها با انواع و اقسام مشکلا دست و پنجه نرم می کنیم . هیچ کسی بی دغدغه و بی مشکل نیستش .
شاید این مشکل ذاتی اجتماع و فرهنگ ما ایرانی ها هستش که دخترا (خواهرام ) حق انتخاب خیلی محدودی دارن و برعکسش پسرا .......
ولی باور کنین ما انسانها اگثرا قدر داشته هامونو نمی دونیم ، ولی حسرت نداشته هامونو خیلی می خوریم .
یه مطلب یادم افتاد :
تو کتاب حج دکتر شریعتی می خوندم که :
ایشون در این کتاب تحلیلی علمی و مذهبی ( نه از دید امل گرایانه اش )از مراسم حج داشتن و از هر یک از مناسک حج تعبیری کردن که واقعا انسان رو از اعماق وجودش به تامل وادار می کنه و .... . ایشون در گوشه ای از تحلیلی که دارن ، بیان می کنن که (باتوجه به اینکه هاجر برای یافتن آب برای فرزندش هفت بار مسافت بین دو کوه رو طی کرده و باتلاش مطلق برای هدف مطلقش از جانش مایه گذاشته آبی پیدا نکرده ، آنگاه خداوند چشمه زمزم رو جاری ساخته و ......):
...... ایشون فلسفه اساسی حج رو در نهایت صبر وتوکل مطلق برای دستیابی به هدف مطلق دونستن و ..... ادامه مطلب که خیلی ..........
در نهایت بنظرم اگه توکل مطلق داشته باشیم ، مطمئنا به هدف مطلق مون دست خواهیم یافت .
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
ثمین جان چرا فقط به نداشته هات فکر می کنی؟؟؟
داشته هات رو هم در نظر بگیر. هم اینکه تو این موقعیت شاغل هستی و بی نیاز از دیگران، باید خدا رو شکر کنی.
من خودم بعد از 10-11 سال سابقه کار، اونقدر تحت فشار روحی ام قرار دادند که به میل خودم فعلا موقتا اومدم بیرون. برام خیلی سخت بود، اما چه میشه کرد. فعلا فکرم رو با متمرکز کردن رو قبولی تو کارشناسی ارشد از اون موضوع منحرف کردم. چون نمی تونستم تغییرش بدم.
گاهی لازمه ما توانایی هامون رو شناسایی کنیم و تلاشمون رو بر مبنای اونها بگذاریم. مواردیکه مطمئنیم خارج از توانایی هامون هستش، نباید روشون تمرکز کنیم و بشه دغدغه زندگیمون.
بنظرم شما که تونستی شغلت رو حفظ کنی، تلاشت رو هم در اون زمینه قرار بده تا یا ارتقای شغلی بگیری یا با زیاد کردن پس اندازت بتونی برای خودت اتومبیل، خانه یا هرچیز دیگه ای تهیه کنی که سرمایه ات باشه یا اصلا مسافرت برو، دنیا رو بگرد.
اگه نگران ازدواجی که اصلا نباش. تو همین تالار نگاه کن معمولا خانمهای موفق بیشتر با همسرانشون مشکل داشتن و ببین چجوری بنده های خدا رو آزار می دن...
در آخر خودت رو با هیچکس مقایسه نکن . فقط و فقط خودت رو با خودت و تواناییهات مقایسه کن.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام گلم.من 23 سالمه. مجرد.و مهندس برق هستمو حدود دوساله شاغلم.و هنوز در این سن به وضعیت تو دچار شدم.میخوام بگم خوب درکت میکنم و میفهمم چه حالی داری.منم خیلی دلگیرم .خیلی خستم.از این تکراری بودن زندگیم باوجود تنوع زیادش.با اینکه هنوز به من میگن ازدواج واست زوده ولی من از این تنهایی خستم.و حستو کاملا درک میکنم.همه میگن صبر .و من فقط از خدا صبر میخوام .
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
در مورد ازدواج نمی تونم راهنمایی ات کنم. اما برای پیشرفت در کار و ...، همه ی آدما ناراحتند. من هم این طوری ام. از همون کسی که به نظرت از تو عقب تر بوده و جلوتر افتاده اگه بپرسی می بینی که چقدر در کارش ناراحت است. من خودم از این که لیسانس خودم را برق خوندم و توی کارشناسی ارشد تغییر گرایش به آی تی دادم. همش می گفتم که ای بابا ای کاش از کارشناسی یکی می بود و به من می گفت آی تی بخونم. یا خودم می فهمیدم. حالا 4 سال لیسانس به دردم نمی خوره:311: و باید از اول چیزای جدیدی یاد بگیرم. منم از خدا دلگیر بودم و می گفتم خدایا چرا اول کمکم نکردی مسیر را درست برم. یه روز یکی از هم دانشگاهی هامو دیدم که لیسانس صنایع شریف بود و برای ارشد اومده و توی علم و صنعت، برق می خونه. اون ناراحت بود که چرا از اول خدا بهش نگفته برق بخون.:311: یکی از بچه های دکترامون که داره دکترای برق می خونه به من گفت نکنه بری دنبال دکترا، چون از زندگی ات عقب می افتیو اون باز ناراحت بود که چرا اصلا دکترا خونده.:311: یکی دیگه از اقوام ما لیسانس را که تمام کرد دیگه ادامه نداد و دوستاش الان کانادا هستند و اون همش غصه می خوره که چرا ادامه نداده.:311: یه فیلم آمریکایی دیدم که الان اسمش یادم نیست. جیم کری بازی کرده و توی اون خدا میشه تا به دنیا رسیدگی کنه. اونو حتما ببین. خیلی فیلم خوبیه و بعد می بینی دنیا واسه همه این جوریه. جیم کری تو اون فیلم ناله می کرد از کار دنیا و در آخر فیلم به کارهای قبلی اش می خندید و خدا را هم خیلی بیشتر دوست می داشت. حتما ببین.
من خودم وقتی همه ی این دور و بری هامو دیدم که از انتخاب رشته شان ناراضی بودند با خودم گفتم پس خدا واسه بقیه هم همین برخورد را کرده. خدا بین بنده ها فرقی نگذاشته. این ما هستیم که فکر می کنیم به یکی بیشتر داده و به یکی دیگه کمتر. درسته باید تلاش کنیم تا زندگی بهتر داشته باشیم ولی یادمون هم باشه این دنیا فقط یه مسافرت کوتاهه.:305:
در مورد ازدواج هم خب نگرانی نداره ان شاء الله خدا یه شوهر خوب هم نصیب شما می کنه. الان سن ازدواج همه جا بالا رفته و پسرهای 30 به بالا هم زیادن که به شما بخورند. خواهر زن برادر من الان 28 سالشه و تازه می خواد با یکی عقد کنه.
خواهر زن دایی ام هم پارسال تو سن 30 سالگی عقد کرد.
مشکل شما به دو تا تقسیم میشه. یکی کاری که توضیح دادم خیلی ها ناراحتند و آدم های خیلی باسوادتری را معرفی کردم که ناراحت ترند. دوم مشکل ازدواج.
در مورد کاری نباید ناراحت باشید و به ازدواج فکر کنید.
خواهر زن دایی ام هم پارسال تو سن 30 سالگی عقد کرد.
مشکل شما به دو تا تقسیم میشه. یکی کاری که توضیح دادم خیلی ها ناراحتند و آدم های خیلی باسوادتری را معرفی کردم که ناراحت ترند. دوم مشکل ازدواج.
در مورد کاری نباید ناراحت باشید و به ازدواج فکر کنید.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام دوست عزیز
همونطور که بقیه دوستان هم اشاره کردند، هیچ کسی رو نمیتونید پیدا کنید که توی زندگی مشکلی نداشته باشه.
و مشکلاتی که بهشون اشاره کردید یک درد مشترک بین بسیاری از جوونا هستش. منتهی تفاوت آدمها در نوع نگاهشون به مشکلاتشونه.
بزرگی اینگونه مناجات می کنند:
پروردگارا به من آرامش ده
تا بپذيرم آنچه را نمي توانم تغيير دهم ،
دليري ده
تا تغيير دهم آنچه را كه مي توانم تغيير دهم
بينش ده
تا تفاوت اين دو را بدانم
این دیدگاه باعث می شه تا برای رفع و حل مشکلاتی که تواناییش رو خدا بهمون داده تلاش کنیم و در صورتی که امکان تغییرش به هیچ طریقی در دست ما نیست آن را بپذیریم
گاهی اوقات ناراحتی ما به مشکلاتی که در ظاهر می بینیم بر نمی گردن بلکه ممکنه به خاطر یک سری مشکلات کوچیک دیگه باشن. مثلا این حس تنهایی و مشخص نبودن آینده برای شما، شاید بر میگرده به کم شدن روابط صمیمیتون با خانواده و دوستان و از این دست مسائل.
هم داشته ها و هم نداشته ها رو لیست کنید. می بینید که نداشته هاتون چقدر در مقابل داشته هاتون ناچیزند.ببینید برای حل مشکلات و بهبود زندگی کاری از دست خودتون یا دوستانتون بر میاد. در غیر این صورت چه کاری می تونید انجام بدید که پذیرش رو براتون راحت تر بکنه. بعضی مشکلات هم با گذشت زمان قابل حل هستند.
آدما تو زندگیشون علاقه های زیادی دارن. پیگیری اون علایق همیشه باعث شده تا سطح رضایت آدما از زندگیشون بالا بره مثلا علاقه به هنر و غیره.
همیشه شاد و موفق باشید
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
زیاد فکر کردن به نداشته هامون باعث میشه تا از داشته هامون لذت نبریم.:305:
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
ثمين جان سلام. من تازه در اين سايت عضو شدم و خوشحال ميشم اگر قابل بدونی از تجربياتم در اختيارت بذارم. ثمين جان گاهی انسانها توانايی درك خودشونو ندارن چه برسه ديگران.... پس چرا از ديگران چنين انتظاری داری؟... اما خداوند مهربان حسابش جداست. خداوند عاشق بنده هاشه و حكيم و عادله پس هيچگاه به بنده هاش ظلم نمی كنه و هميشه به صلاح بنده هاش عمل می كنه . پس اگر بدبياری يا دلگيریهايي تو زندگيت پيش اومده بدون اونا هم همه لطف خداست. توصيه میكنم سوره آل عمران (ترجمه فارسی) رو با دقت بخونی تا متوجه بشی چه حكمت هايی پشت آفريشيه كه ما فراموشش كرديم. (ما را برای سوز و گداز آفريده اند).... و بدون هيچكس و هيچ چيز جز خداوند نمی تونه آرومت كنه . بنابرين دوست عزيزم بار ديگه به خودت برگرد و خداوند رو در وجودت جست و جو كن و زيباتر از هميشه پيداش كن ، چراكه روح بينهايت طلب مارو فقط يه بينهايت (خدا) میتونه ارضا و آروم كنه... بعد از اينكه آروم شدی يه برنامه بريز و خواسته هات رو يادداشت كن و بعد به خدا توكل كن و كمر همت بر رسيدن به اونها ببند. در آخر بدون كه اگر موفق شدی مشمول رحمت و اگر نه مشمول حكمت خدا شدی. پس در هر صورت شاكر و سپاسگزار باش....
(هركه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش می دهند)
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
مطمئن باشید با این روحیه ازدواج هم که کنید بازم احساس نارضایتی خواهید داشت
فقط خدا
آرامش و موفقیت دست اونه
بشرط اینکه ما با خدا روراست باشیم و عشق که به نظر من یکی از نداشته های همه ماست و مهمترینشو از خدا طلب کنیم .
توکل یعنی آرامش
ممنون .:72::72:
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پریماه
سلام گلم.من 23 سالمه. مجرد.و مهندس برق هستمو حدود دوساله شاغلم.و هنوز در این سن به وضعیت تو دچار شدم.میخوام بگم خوب درکت میکنم و میفهمم چه حالی داری.منم خیلی دلگیرم .خیلی خستم.از این تکراری بودن زندگیم باوجود تنوع زیادش.با اینکه هنوز به من میگن ازدواج واست زوده ولی من از این تنهایی خستم.و حستو کاملا درک میکنم.همه میگن صبر .و من فقط از خدا صبر میخوام .
دوست عزيز منم 23 سالمه برق خوندم و 5/2 سال كه كارمندم متاسفانه منم حس و حال تو رو دارم زندگي برام تكرار تكرار
دوست عزيزم ثمين جان
اصلا ناراحت نباش اول شعر زير روبخون
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهي كه بلغزد بر من
من خودم بودم يك حس غريب
كه به صد عشق و هوس
من خودم بودم و دستي كه صداقت ميكاشت
..................
عزيزم من 23 سالمه و هيچ خواستگار نداشتم تا اينكه سر و كله يكي پيدا شد ما رو بگي چقدر ذوق كرديم بگذريم هر چي كه بود تمام شد و در لوحه زندگي من به نام شكست عشقي نوشته شد ضربه شديدي خوردم اما خودم رو نباختم نميگم ناراحت نشدم نميگم گريه نكردم اما خب اگر خودم نميتونستم كنترلش كنم دچار افسردگي ميشدم در نتيجه كاغذي گذاشتم جلوم و نوشتم متن كاغذ :
چهره رو از معيار ميزاريم كنار
1-من كارمندم پس يه قدم از بقيه بيكاران جلوترم چون مستقل زندگي ميكنم نه اينكه نگاهم به جيب ديگران باشه
2-من مدرك تحصيلي دارم
3-خانواده با آبرو و اسم رسم داري دارم
4-...................
پس من چيزي كم ندارم و نبايد خودم رو سطح پايين بگيرم و هر كسي لياقت ازدواج با من رو نداره
عزيزم تو هم خودت رو دست كم نگير خيلي ها آرزو دارند جاي تو باشند
عزيزم سن ازواج در ايران رفته بالا پس همه مثل هميم و عده اي كمي هستند كه شانس دارند
آرزو دارم يكي كه از همه چيز خوبه و خوشبختت ميكنه بياد خواستگاريد
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ثمین1360
سلام
عزیزان من ثمین هستم 29 سالمه مجردم تحصیلات کارشناسی دارم
اوایل که شاد بودم و سرزنده اما الان خیلی افسردم آدم سابق نیستم وقتی به یاد گذشتم میفتم یا به آینده فکر می کنم خیلی می ترسم ..... حق بدین خیلی سخته... نه کار درست و حسابی وآینده ای که معلوم نیست چی می شه ...
گاهی احساس می کنم که خیلی در حقم ظلم شده از همه لحاظ ........
تازه گی ها از خدا هم دلگیر شدم دیگه مثل سابق واجباتم رو به نمی تونم به جا بیارم هر از چند گاهی اونقدر دلم می گیره که گریه م می گیره بد جور... الان هم همینطوری شدم اگه سرکار نبودم یا یه جای دنج گیر میاوردم می نشستم دل سیر گریه می کردم.....
از همه خواهر برادرام کمک می خوام چون بعضی حرف دلها هستش که آدم نمی تونه بگه به هیچکس حتی به مادرش یا عزیزترین دوستش از شما کمک می خوام چه جوری خودمو توجیه کنم یا چی کار کنم که تحملم زیاد بشه .... دعام کنین :72:
مطالب رو خوندم باعث تحولات روحی در بنده شد از شما و باقی دوستان سپاس گذارم و آرزوی توفیق روز افزون برای همگی از ایزد منان مسئلت دارم ان شاء الله تعالی.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
[color=#6B8E23]سلام به همه خواهر بردرهای عزیزم
از همتون ممنونم که اینهمه به دوستانتون لطف دارین.... من که خیلی خوشحال می شم وقتی می بینم کسایی هستن که واقعا از ته دل حرفهای منو گوش دادن و واقعا در حق من بزرگواری کردن .....
حرفهاتون خیلی آرومم می کنه ... توکل به خدا:316: [/color]عید نوروز رو به همتون تبریک می گم آرزو می کنم همه جونها وشما دوستهای گلم به هرچی آرزوهای قشنگی که دارین ان شاءالله امسال برسین :72::72::72::2:::72::72::72:خواهشا سر هفت سین برای منم دعا کنین:323::323:
با ادب احترام به همه دوستان:72:
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
]
:43:سلام.من یه دختر27ساله هستم که مجرد وتنهام.میخواستم بگم درکت میکنم.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
سلام ثمین جان منم متولد1361 هستم لیسانس الهیات هستم ودرحال حاضر به کاری با درآمد خیلی کم به خاطر سر گرم بودنم مشغولم.تا حالا هم موقعیت ازدواج برام پیش نیومده بود اما حدود یک ماه پیش فردی که ادعا می کنه چند ساله از همسرش جدا شده ودارای سه فرزند است که با همسرش زندگی می کنند به دیدنم آمد وخواستگاری کرد البته ساکن یه شهر دیگه است ومیگه میاد محل ما وهر شرطی بزارم قبول می کنه.منم موندم برسر دوراهی که اگر بله بگم میگن این زندگی به مشکل می خوره،اگر بگم نه شاید دیگه فرصتی پیش نیاد واسه ازدواج.خواهش می کنم کمکم کنید که چه راهی رو انتخاب کنم. متشکرم.
RE: نمی دونم با این احوالم چی کار کنم دیگه بریدم
شاينا ايشون اصلا هم كفو شما نيستن فراموششان كنيد.:305: