عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
دختری22 ساله هستم که میخواهم خودم را برای کنکورارشد بهمن ماه آماده کنم.
حقیقتش من به مدت دوسال به کسی در اینترنت دلبستگی زیادی داشتم و هنوز هم دارم ...
این دلبستگی مانع از تمرکزمن درحین درس خواندن میشود البته هم اکنون ارتباطم با او خیلی خیلی کم شده است ...
می خواستم مرا راهنمایی و کمک کنید که چگونه با دلبستگی بوجود آمده مقابله کنم و نگذارم تمرکزم را بهم بزند؟
من به اون وابسته نیستم می توانم حتی دو سه ماه اون را نبینم(دراینترنت) و این آزارم ندهد اما به او دلبسته هستم و او همیشه در قلب من هست و با من است...
هرگاه زیبایی را می بینم حس میکنم چقدر دوست دارم اوهم بود و می دید هرگاه زیبایی از خودم را میبینم می اندیشم چه خوب بود او هم درکنارم بود و در حس زیبایی من سهیم می شد...
خلاصه من و دقایقم همه به یاد اوست ...
هرچیزی هر حرفی من را به یاد او می اندازد ... حتی اگر گاهی اصلا او در خاطرم نباشد اگر واژه ای ، اسمی،چیزی، ... ببینم یا بشنوم ... به یادخاطره ای از او می افتم ...
او یکی از شخصیت های علمی در اینترنت هست گاه پیش می اید در اینترنت به دنبال مطلبی سرچ میکنم یهوو با مقالات و بحث های او در اینترنت مواجه میشم و دوباره عشق اون درجانم چنگ می اندازد...
نمیتوانم او را از ادلیستم حذف کنم چون گاه statuesهایش لینکهای مفیدی دارد که نمی خواهم آنها را از دست بدهم...
البته او خیلی جدیدا کم مسنجر می آید ...و این البته برای من خیلی خوب است:D ولی وقتی او را انلاین می بینم دوباره قلبم به تلاطم بر می خیزد...
بهرحال هرچقدر من تلاش می کنم باز حادثه ای چیزی همه ی پنبه هایم را متلاشی می کند:D یعنی اتفاقی می افتد تا دوباره عشق ش در دلم فریاد بزند...
نمیتوانم دسترسی ام به اینترنت را هم ازبین ببرم چون به اینترنت زیاد احتیاج پیدا میکنم...
بهرحال من به یادوخاطرات او عادت کردم و مشکل زیادخاصی ندارم بلکه مشکلم فقط این است که تمرکزم در موقع مطالعه بهم میخورد....
حتی به کتابخانه هم می روم گاهی در آنجا هم هرچند دقیقه یکبار مجبور میشوم سرم را روی کتاب بگذارم تا به او بیندیشم یا اگر با دوستانم باشم مجبورم به کتاب فقط نگاه کنم و اندکی به او فکر کنم!!!!!
مشکل دومم هم اینست گاهی که به اوفکر میکنم شدیدا احساس تنهایی و پوچی میکنم .......چون او نیست ...و من زندگی را بدون او خیلی بی ارزش می بینم....
بهرحال ما همشهری نیستیم و فاصله مان هم خیلی زیاد است +اینکه رابطه ی من هم با او خیلی کم شده ....
خوشحال میشوم کمکم کنید.
این را هم بگویم هرچقدراز او بد بگویید فایده ندارد من به همه ی بدیها و خوبی های او عادت کردم و اوراهمانطور که هست می بینم او را منزه از گناه و بی عیب نمی دانم...
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
سلام خواهرم
اینکه انتظار داری جوابی رو که دلت می خواد بشنوی .کا ملا غیر منطقی و احساسیه .
شما خودتونو تو موقعیتی قرار دادین که در خوشبینانه ترین حالت هم پوچ و بی هدف هستش .
به فرض فراهم آمدن شرایط چه قصدی رو دنبال می کنین ؟ آیا می خواهین ازدواج کنین باهاش ؟ یا ......
اگه بخاین اینجوری خودتونو تحت فشار بذارین ، نمی تونین از پس ارشد بر بیاین .
من خودم مثل شما وقتی پشت کنکور ارشد بودم ، عاشق دختری بودم که الانم حتی جونمو واسش فدا هم می کنم( ولی احساساتمو کنرل کردم و کمی واقع بین شدم ) ، شما باید این احساساتتون رو خیلی کنترل کنین ، تا حدی که بتونین واقع بینانه به موضوع نگاه کنین و عاقلانه تر با موضوع برخورد کنین.
بنظرم این عشق شما نهایتا بی ثمر و بی نتیجه خواهد بود . مواظب باشید عمرتون رو بیهوده تلف نکنین.
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
سلام دوست من
شما در حال پيشرفت هستيد و با اين افكار و علاقه و دلبستگي يك طرفه فقط و فقط به خودتون لطمه ميزنيد و درواقع همه آينده اي رو كه مي تونيد بسيار زيبا بسازيد متأسفانه تحت تأثير اين موضوع قرار داديد .
كمي تفكر كنيد و بدون در نظر گرفتن احساساتتون به اين فكر كنيد كه در اوج جواني هستيد و مطمئناً حس زيباي عشق در آينده به سراغتون خواهد آمد و اون زمان هست كه عشق و احساس واقعي دوست داشتن رو تجربه خواهيد كرد كه اين حس مقدس و زيباست چراكه دوطرفه ميباشد .به اين نكته توجه كن عشق بايد دوطرفه باشه تا به سرانجام برسه .
ما نميتونيم تغييري ايجاد كنيم مگراينكه كمي به حرفهاي دوستان فكر كني و خودت تصميم بگيري كه ديگه عمر با ارزش و وقتت رو تلف نكني .
براي خوشبختي جوونهامون دعا كنيم:323:
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
تو که میدونی آخر به هم نمیرسید و این فکرها فقط وقت و انرژی ات را هدر می دهد. از add list تت حذفش کن. اونقدر که برات سود داره. ده برابر ضرر داره. اونقدر که او مطالب خوب می نویسه دیگران هم کم و بیش می نویسند. خودت را گول نزن و بهانه نیار. جوانی ات را هدر هیچ نکن. مثلا قراره فوق لیسانس بخوانی خانم تحصیلکرده. از شما بعیده. از لیست حذفش کن و درست را بخوان و به این فکر کن که وقتی ارشد قبول شدی با کسی بهتر ازدواج می کنی و خوشبختی را در واقعیت بغل می کنی و نه در رویا.
تا کنکور ارشد چیزی نمونده. زود تصمیمت را بگیر و خودت را بدبخت نکن.
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
نقل قول:
نوشته اصلی توسط homaye_saadat
دختری22 ساله هستم که میخواهم خودم را برای کنکورارشد بهمن ماه آماده کنم.
حقیقتش من به مدت دوسال به کسی در اینترنت دلبستگی زیادی داشتم و هنوز هم دارم ...
این دلبستگی مانع از تمرکزمن درحین درس خواندن میشود البته هم اکنون ارتباطم با او خیلی خیلی کم شده است ...
می خواستم مرا راهنمایی و کمک کنید که چگونه با دلبستگی بوجود آمده مقابله کنم و نگذارم تمرکزم را بهم بزند؟
من به اون وابسته نیستم می توانم حتی دو سه ماه اون را نبینم(دراینترنت) و این آزارم ندهد اما به او دلبسته هستم و او همیشه در قلب من هست و با من است...
هرگاه زیبایی را می بینم حس میکنم چقدر دوست دارم اوهم بود و می دید هرگاه زیبایی از خودم را میبینم می اندیشم چه خوب بود او هم درکنارم بود و در حس زیبایی من سهیم می شد...
خلاصه من و دقایقم همه به یاد اوست ...
هرچیزی هر حرفی من را به یاد او می اندازد ... حتی اگر گاهی اصلا او در خاطرم نباشد اگر واژه ای ، اسمی،چیزی، ... ببینم یا بشنوم ... به یادخاطره ای از او می افتم ...
او یکی از شخصیت های علمی در اینترنت هست گاه پیش می اید در اینترنت به دنبال مطلبی سرچ میکنم یهوو با مقالات و بحث های او در اینترنت مواجه میشم و دوباره عشق اون درجانم چنگ می اندازد...
نمیتوانم او را از ادلیستم حذف کنم چون گاه statuesهایش لینکهای مفیدی دارد که نمی خواهم آنها را از دست بدهم...
البته او خیلی جدیدا کم مسنجر می آید ...و این البته برای من خیلی خوب است:D ولی وقتی او را انلاین می بینم دوباره قلبم به تلاطم بر می خیزد...
بهرحال هرچقدر من تلاش می کنم باز حادثه ای چیزی همه ی پنبه هایم را متلاشی می کند:D یعنی اتفاقی می افتد تا دوباره عشق ش در دلم فریاد بزند...
نمیتوانم دسترسی ام به اینترنت را هم ازبین ببرم چون به اینترنت زیاد احتیاج پیدا میکنم...
بهرحال من به یادوخاطرات او عادت کردم و مشکل زیادخاصی ندارم بلکه مشکلم فقط این است که تمرکزم در موقع مطالعه بهم میخورد....
حتی به کتابخانه هم می روم گاهی در آنجا هم هرچند دقیقه یکبار مجبور میشوم سرم را روی کتاب بگذارم تا به او بیندیشم یا اگر با دوستانم باشم مجبورم به کتاب فقط نگاه کنم و اندکی به او فکر کنم!!!!!
مشکل دومم هم اینست گاهی که به اوفکر میکنم شدیدا احساس تنهایی و پوچی میکنم .......چون او نیست ...و من زندگی را بدون او خیلی بی ارزش می بینم....
بهرحال ما همشهری نیستیم و فاصله مان هم خیلی زیاد است +اینکه رابطه ی من هم با او خیلی کم شده ....
خوشحال میشوم کمکم کنید.
این را هم بگویم هرچقدراز او بد بگویید فایده ندارد من به همه ی بدیها و خوبی های او عادت کردم و اوراهمانطور که هست می بینم او را منزه از گناه و بی عیب نمی دانم...
عشق و عاشقي همش دروغه! اونم اينترنتي. موقعيت درس خوندنت رو از دست نده
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
نه عشق و عاشقی دروغ نیست، اگه دروغ بود که دیگه درس خوندن هم معنی نداشت. درس می خونیم برای انتخاب بهتر و داشتن عشقی خوبتر. اما اینترنتی اش دروغه، ولی اون مدلی که یه دختر یه پسر را اینترنتی بخواد در حالی که پسر چندان سراغش را نمیگیره، دیگه هم دروغ و هم ا ح م ق ا ن ه است. ببخشید هان رک گفتم.:305:
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
ممنون از پاسخها و توجهتون.
نقل قول:
من خودم مثل شما وقتی پشت کنکور ارشد بودم ، عاشق دختری بودم که الانم حتی جونمو واسش فدا هم می کنم( ولی احساساتمو کنرل کردم و کمی واقع بین شدم ) ، شما باید این احساساتتون رو خیلی کنترل کنین ، تا حدی که بتونین واقع بینانه به موضوع نگاه کنین و عاقلانه تر با موضوع برخورد کنین
همین که احساساتتون رو کنترل کردید موفق شدید درحین درس خوندن هم خوب متمرکز بشید؟
چکار کردید که با احساساتتون کنار اومدید؟میشه منم راهنمایی کنید ....
راستش من به فکر این چیزها نیستم ، و اصلا نمی گویم او تک انتخاب من برای ازدواج است...
من فقط به حضور او در خیالاتم عادت کردم ...
و باهمین وضعیتم هم دارم درس میخوانم! ولی مشکل اینجاست چون وسط درس خواندن به او هم فکر میکنم وقتم یک مقدار تلف میشود و تمرکزم هم یک مقدار کم و کسل میشم.
بعضی می گویند اگر باکسی دیگر دوست شوی او از خیالت بیرون می آید
ولی من اصلا قصد ندارم با کسی دوست شوم میخواهم به زندگی خودم برسم....
البته من دوستهای اینترنتی زیادی دارم از هر دوجنس که صرفا برایم فقط دوست هستند و باهیشکس ارتباط عشقولانه ندارم بلکه دوستی محترمانه و خوب و صمیمی و یار و یاوری هست...
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
با عشق درس خوندن هم یه نوع درس خوندنه! برای خودت برنامه ریزی کن و در بین درس خوندن یه تایمهای استراحت بخودت بده. حالا تو اون تایمها هرکاری دوست داشتی بکن.
البته اینکه این ذهنیت ها بعدها و حتی بعد از ازدواج هم ممکنه برایت مشکل ساز شود، بحث دیگری است که حالا عجالتا بعد از کنکور به آن بپردازیم بهتر است.
راستی کنکور دولتی بهمن است؟ دفترچه ثبت نامش هم آمده است؟ :163:
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
[quote=homaye_saadat]
ممنون از پاسخها و توجهتون.
نقل قول:
من خودم مثل شما وقتی پشت کنکور ارشد بودم ، عاشق دختری بودم که الانم حتی جونمو واسش فدا هم می کنم( ولی احساساتمو کنرل کردم و کمی واقع بین شدم ) ، شما باید این احساساتتون رو خیلی کنترل کنین ، تا حدی که بتونین واقع بینانه به موضوع نگاه کنین و عاقلانه تر با موضوع برخورد کنین
همین که احساساتتون رو کنترل کردید موفق شدید درحین درس خوندن هم خوب متمرکز بشید؟
باید عرض کنم که حدود اواخر سال 85به دختری علاقه مند شدم و پس از زیر نظر گرفتنش به این نتیجه رسیدم که واسه ازدواج می تونه ایده آلم باشه . در تیر 86 لیسانسمو گرفته بودم و اسفند 86 هم کنکور ارشد داشتم . می دونستم که مورد بسیار مناسبی واسم هستش ، ولی سنش کم بود و الان هم با خودش و خانوادش و خانوادم مطرح کردمو و سایر اقدامات انشا الله قراره انجام بشه . ( طی ماه های آتی . )
ولی اینکه آدم این رابطه و احساس رو چگونه مدیریت بکنه که به درسش کمترین تاثیر رو داشته باشه ، باید کاملا احساساتو کنترل و محدود کنه و بعضا هم کلا تعطیل کنه تا بتونه از درسش نتیجه بگیره . به فرموده حضرت علی که : در وقت کار باید چنان سعی و تلاش بشه که گویی 100 سال دیگه عمر خواهی داشت و ..... به هنگام عبادت و معنویت جوری احساس کنی که تا 10 دقیقه دیگه ممکنه که عمرت به سر بیاد .
در موقع درس خوندن هم باید خودت رو از هر چی احساسات و .... رها و آزاد کنی .
البته این تو مواردی هستش که احساساتت منطقی و بجا باشه و احساست ارزش وقت گذاشتن و به ثمر رسیدن داشته باشد . نه اینکه بخواهی بی هدف یه احساس بی نتیجه رو تو مغزت گلمبه کنی .
واقعا بهت هشدار می دم که خیلی مراقب باشی ، این احساس که فعلا برات شیرینه و با مرورش لذت می بری ، فردا که تو استخونت رفت ، خیلی سخته که خودتو ازش جدا کنی و بخوایی آزاد شی . واقعا سخته .
توصیه میکنم هر چه سریعتر زمینه و شرایط هر گونه ارتباط (اینترنتی و .... ) رو باهاش کاملا قطع کنی . هر چه سریعتر .
به حرف کسایی هم که می گن یه رابطه جدید رو با دوست پسر دیگه ایجاد کنی ، اصلا بی خیال شو .
انشا الله تو ارشد امسال که قبول شدی ، همون نفرات با دوست پسرشون خیابو نا رو ول می گردن و لی شما با ادامه تحصیل و ثبت نام ارشد و ..... و موقعیت های بی شمار ازدواج و ..... رو بررسی خواهی کرد .
موفق باشین .
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
سلام
اول باید ببینید که اصلا می خواهید از دست این افکار راحت بشید یا نه؟ به نظر میرسه چندان هم از این وضعیت ناراضی نیستید و فعلا فقط می خواهید ساعاتی که مشغول درس خوندن هستید، تمرکزتون بیشتر باشه...
به نظر من اگه واقعا می خواهی از دست این افکار برای همیشه راحت بشی هروقت خاطراتش اومد توی ذهنت حتی عصبی و نا امید هم نشو که چرا این افکار تو رو رها نمی کنن...بلکه بلافاصله یه فکر جایگزین به جاش بذار...من خودم یه مدت می خواستم یه چیزی رو از ذهنم پاک کنم...هر وقت به ذهنم حمله می کرد با صدای بلند به خودم می گفتم آروم باش آروم باش...بعد یه چیزی پیدا می کردم و خودم رو باهاش سرگرم می کردم که از اون فکر راحت بشم...البته تو کتابخونه نمیشه این کار رو کرد!:311:
در ضمن مطمئنید که این افکار به طور ناخود آگاه در تصمیم گیری شما در رابطه با خواستگارهاتون لطمه نمیزنه؟! منظورم اینه که مراقب باشید باعث نشه که شما همه رو با ایشون مقایسه کنید...:305:
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
سلام دوست عزیز
کاملا درکت میکنم چون من هم یه زمانی مثه شما نمیتونستم موقع درس خوندن تمرکز بگیرم و این به شدت آزارم میداد...من ازتکنیکهای ایجاد تمرکز استفاده کردمو باید بگم فوق العاده بود...خیلی بهم کمک کرد...بهت پیشنهاد میکنم شما هم از این تکنیکها استفاده کن
درحال حاضرهم کتابهای خیلی خوبی اومده وهم سایتهاییکه دراین رابطه مقالاتی رو ارائه کردن...خوندنشون خالی از لطف نیست
با اقای large موافقم باید احساساتتو کنترل کنی ....درسته که سخته اما نه اونقدر که فکر میکنی...سعی کن تو ذهنت ازش قهرمان نسازی...تااونجا که میشه ارتباطت روباهاش قطع کن...مثلا ای دیش رو حذف کن تا متوجه نشی کی آنلاینه وکی آفلاین...یا مثلا دنبال سرچ کردن اسمش یا مقاله هاش نباش...سعی کن ذهنت رو روی کاری متمرکز کنی و الان که قصد ارشد دادن داری چه چیزی بهتر از درس خوندن
موفق باشی دوست خوبم
RE: عاشقم، درحین درس خواندن تمرکزندارم :(
نقل قول:
راستی کنکور دولتی بهمن است؟ دفترچه ثبت نامش هم آمده است؟
اره بهمن ه دفترچه ابان می یاد مثکه.
نقل قول:
توصیه میکنم هر چه سریعتر زمینه و شرایط هر گونه ارتباط (اینترنتی و .... ) رو باهاش کاملا قطع کنی . هر چه سریعتر .
ممنون LARG.62 بهتون تبریک میگم. و اینکه این مورد رو نه بله من دیگه باهاش تقریبا چت نمیکنم و رابطه م رو باهش کم کردم ولی نمیشه اصلا نبینمش گفتم که توی اینترنت پره از اسمش و توی خیلی از بحث ها هست....
سعی میکنم خودمو قوی تر کنم....
فقط یک خوبی که دارم روحیه انعطاف پذیرم ه حس میکنم به مرور میشه احساسمو کنترل کنم و قوی بشم بخاطرهمینم از ادلیستم پاکش نمی کنم ولی باهاش حرفم نمیزنم اونم دیگه مسنجر نمییاد تقریبا مگه پروژه جدید بیرون بده ...
[/quote]در ضمن مطمئنید که این افکار به طور ناخود آگاه در تصمیم گیری شما در رابطه با خواستگارهاتون لطمه نمیزنه؟! منظورم اینه که مراقب باشید باعث نشه که شما همه رو با ایشون مقایسه کنید...
نقل قول:
چرا میزنه:316:
قصد هم مقایسه نیست کلا دوسال ه بخاطراین هیشکی رو جدی نگرفتم:p نه اینکه بخوام با این ازدواج کنم نه بلکه کلا حس ازدواج نداشتم ... و کلا جای اینکه به خواستگار فکر کنم به این فکر میکردم :D
ولی تازگی این چندوقت پیش بحث ازدواجم یک مقدار توی خونه پیچیده که خواستگارامو جدی بگیرم ...
بخاطرهمینم رابطه رو کم کردم باهاش و البته به خواستگارام هم فکر کردم.... ولی حس میکنم معیارهام یک مقدار تغییر کرده با گذشته م حالا شاید بخاطر سطح تحصیلات و تغییردیدم به ادما و زندگی باشه یک مقداری هم تاثیر دوستیم با این ....
بهرحال بااین خواستگارام رو مقایسه خاصی نمیکنم ...هرانسانی منحصربه فرد ه ...
بله درست متوجه شدید من از فکر کردن و خیال کردن به او لذت می برم میخوام کنارم حس کنمش ، حس میکنم اینجوری از وابستگی بهش در مییام بدون اینکه رنج بکشم و یک وقت می بینید سه ماهه ندیدمش و به خودم بیام و بگم پس بود و نبودش فرقی نداره و اونوقت وقتی وارد رابطه جدیدی شدم مثلا نامزدی یا هرچی دیگه کاملا از خاطرم مییاد بیرون اینجور حس میکنم بشه....
بهرحال فعلا که دوستش دارم و فکر میکنم تا ابد دوستش خواهم داشت ...
ولی دلیل نمیشه عاشق بمونم .... صرفا فقط دوستش دارم مثل خیلی چیزای دیگه دنیا...
بهرحال من از فکر و خیال کردن اون لذت می برم ....:310::310: همین بده و نمیزاره خوب به خودم کمک کنم که تمرکز کنم چون وقتی فکرش مییاد و خیالش مییاد دوست دارم لحظه ای رو به این فکر و خیال اختصاص بدم ...:43::310::227: شاید بخاطری هم هست که حس و احساسات عاشقانه خودم رو هم کمی کشف کردم و حس و احساسات خودم رو هم دوست دارم:311::43: حس عشق حس قشنگی ه بخاطر همین سخت از حسم بهش دل میکنم.
ولی اکی سعیمو میکنم و خوشحال میشم بقیه هم راهکارهاشون رو بگند.
قصدپروچونگی نداشتم صرفا احساسم رو باهتون درجریان گذاشتم.
به فرموده حضرت علی که : در وقت کار باید چنان سعی و تلاش بشه که گویی 100 سال دیگه عمر خواهی داشت و ..... به هنگام عبادت و معنویت جوری احساس کنی که تا 10 دقیقه دیگه ممکنه که عمرت به سر بیاد [/quote]
سعی میکنم عمل کنم مرسی.:لبخند
مرال جان ممنونم سعیمو میکنم.
میشه چندتایی از تکنیکهایی ایجاد تمرکز که استفاده کردی و جواب داده بهت رو بهم بگی؟
ممنون.
نقل قول:
تااونجا که میشه ارتباطت روباهاش قطع کن...مثلا ای دیش رو حذف کن تا متوجه نشی کی آنلاینه وکی آفلاین...یا مثلا دنبال سرچ کردن اسمش یا مقاله هاش نباش...
ارتباطم باهاش خیلی خیلی کم کردم.
دنبال مقالاتش هم نمی گردم ولی پی گیری میکنم :D
این یکی رو نمیشه سعی میکنم خودمو قوی کنم نه از مزایاش محروم!
فقط اینکه گاهی باخودم فکر میکنم ایا واقعا میشه روزی با کسی اشنا بشم که بیشتر ازحسم به این بهش حس و عشق داشته باشم؟:(