RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام:72:
به جمع یاران همدردی خوش آمدید.
دوست عزیز بنظرم خیلی داری سخت می گیری. اینطور که از حرفات متوجه شدم،از موقعیت کنونی ات ناراضی هستی! میشه یکم بیشتر توضیح بدی که در حال حاضر به چه کاری مشغولی و تا الان چه کار کردی.
دیپلمی و خونه نشین یا دانشگاه رفتی؟
دانشجویی یا پشت کنکوری؟
شاغلی یا بیکار؟
بعد از علایقت بگو. دوست داشتی چی کار می کردی که الان نمی تونی و ناراضی هستی؟
مطمئن باش اینجا تو همدردی هر کی هر کاری از دستش بر بیاد در زمینه راهنمایی از کسی دریغ نمی کنه و همه دوست هستند باهم و دشمنی نداریم اینجا.
فقط باید بیشتر از هم بدونیم.:46:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام به تالار همدردی خوش اومدی
عزیزم چرا انقدر نا امیدی
ترس از آینده
ترس از اکنون
ترس از یکنواختی
ترس از دید و حرف مردم
اینا اغلب برای همه ما هست اما اگر قرار باشه انقدر روشون تمرکز کنیم که به ما احساس پوچی بده ، که انگیزه زندگی رو از ما بگیره زودتر از اونکه فکرش رو بکنیم نابود خواهیم شد .
تو زندگی خیلی چیزهای قشنگی هست فقط به خاطر حال الانت متوجه اونا نیستی کمی دقت کنی میبینی که اوضاع انقدرها هم بد نیست و خودت هم خوبی های زیادی داری پس خداروشکر کن برای خوبیهات برای بودن مادرت برای زندگی و قشنگی هاش حتی برای سختی هاش .
شما باید بتونی به افکارت مسلط بشی اجازه ندی که آزارت بدن و ساعت 3 و 4 صبح از خواب بیدارت کنه .
به خدا توکل کن و دعا کن که عاقبت به خیرت کنه و بهش اعتماد کن و توکلت واقعی باشه . خودش برات بهترین زندگی رو رقم میزنه .
تلاش کن از این حس و حال بیرون بیای . یعنی چی که نمیدونم چی از این زندگی میخوام .
با گوشه خونه نشستن هیچی حل نمیشه ، یک فعالیتی برای خودت در بیرون از منزل در نظر بگیر (کلاس و باشگاه و....) توی خونه هم همین کامپیوتر هست و همینطور میتونی مطالعه داشته باشی مخصوصا کتابهایی که بهت تو این زمینه کمک کنه و برای زندگیت مفید باشه .
هیچکی رو نداری باهاش دردودل کنی ؟؟
فکر میکنی چند درصد از مردم همیشه یک گوش شنوا برای دردودل کردن دارند . این طبیعیه که اطرافیان ما همیشه حوصله شنیدن نداشته باشن اما در این صورت باید بهم بریزی ؟؟؟ نه نباید اینطور باشه .
شما فکر کن هیچکس رو نداری . میتونی با خدای خودت دردودل کنی ، راز و نیاز کنی که همیشه گوش شنوایی برای بنده هاش داره و هیچوقت خسته نمیشه .
اما اینو بدون تو دردودل هات هم هیچوقت ناشکری نکن که ناشکری عواقب خوبی نداره .
همین حرف از خودکشی زدن ناشکری است یعنی از زندگی که داری ناراضی هستی .
هیچوقت به خودت اجازه نده که حتی به زبون بیاریش .
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام به ansuya عزیز
خیلی کم در مورد خودت توضیح دادید ا ما خیلی خوب درکت می کنم چون همچین
وقعیتی داشتم طوری که دیگه انگیزه ام را برای زندگی از دست داده بودم و فقط از خدا می خواستم زودتر به زندگیم پایان بدهد .
اما الان خدارا شکر از زندگی لذت می برم درسته بعضی وقتها دلم می گیره ناامیدی میاد سراغم اما همون موقع به خدا پناه می برم از وسوسه های شیطون که قصدش ناامیدی و ....
الان زندگی کردن را دوست دارم چون احساس می کنم همه لحظه های زندگی را خدا به من داده تا از ین فرصت استفاده کنم و خودم را به اون نزدیک کنم و...
دوست خوبم به خدا اعتماد کن چو اون تو را بیشتر از خودت دوست داره و ناشکری را کنار بذار و راضی باش به رضایت اون .....
اگه می تونی ازناراحتی هایی که باعث شده از زندگی ناامید بشی واسمون بگو تا با همدردی هم بتونیم ansuya عزیز را شاد و سر حالش کنیم.:310:
برایت بهترین ها را از خدا خواستارم.:72:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام دوستان عزیز
خیلی متشکرم
من همیشه دوست داشتم تا توی زندگیم هرچه زودتر مستقل بشم و بتونم روی پای خودم بایستم . البته بگم منظورم از مستقل شدن اصلا جدا شدن از خانواده نیست .
همیشه فکر می کردم دارم خیلی خوب توی مسیر زندگیم حرکت می کنم .
وقتی که توی المپیاد ریاضی استانی رتبه آوردم انگار دنیارو بهم دادن ولی جالبه نمی دونم چرا اون اتفاق عجیب افتاد که به ما برنده ها گفتن باید این مقدار پول پرداخت کنید برای ادامه ی مسابقات و کلاسها . به هر حال چه این قانون وجود داشت چه نداشت ما اون پول و نداشتیم و اون موضوع برای همیشه فراموش شد .
بعد به دبیرستان رفتم و رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کردم تا بتونم توی دانشگاه یا پترو شیمی بخونم یا نرم افزار کامپیوتر وقت کنکور شد توی رشته های مورد علاقه ام قبول شدم ولی یکی شهرستان یکی هم آزاد . و جالب وقتی پدرم شنید که توی دانشگاه قبول شدم گفت پولش و نداریم پس ترجیح می دم دخترم دانشگاه نره .(برای پدرم پول درآوردن مثل آب خوردن بود ولی...)
خوب نرفتم .
ولی سال بعد تصمیم گرفتم تا خودم هزینه های دانشگاهم و در بیارم ولی خوب تا سال بعد نظرم راجع به رشته عوض شده بود فکر می کردم که برای بازار کار زبان و مترجمی بهترین گزینه است . بعد شنیده بودم که ایرانخودرو مترجم زبان آلمانی استخدام می کنه . آلمانی رو دوست داشتم وارد دانشگاه شدم . بعد از ظهرها کار ، صبح ها دانشگاه .سال اول همه چیز خوب پیش رفت ولی از اون به بعد دانشگاه آزادو که می شناسید سقوط به سمت بی سوادی . حتی اینقدر بعد که اکثر بچه های کلاس ما از آلمانی و دانشگاه متنفر شدن . بگذریم خلاصه اینکه چهارسال تموم شد و فارغ التحصیل شدم ولی چیزی از زبان آلمانی نمی دونستم که استخدام شم. جالب من زبان انگلیسی رو فقط توی مدرسه خوندم ولی الان زبان انگلیسیم خیلی بهتر از زبان آلمانیه . حتی الان مهمترین منبع درآمدم همین ترجمه ی کارتونه ها از زبان انگلیسی هستش.
اما الان می فهمم که از اول دنبال ریاضی و فیزیک و زبان بودن خیلی اشتباه بود چون من یه آدم هنریم . خودم وقتی دقت می کنم می بینم که وقتی که مهندس ، دکتر و یا یه کارمند رو می بینم هیچ دلم نمی خواست که جای اونا باشم ولی وقتی یه نوازنده یا یه طراح لباس یا یه نقاش موفق می بینم و یا هر هنرمند دیگه ای که می بینم دلم می خواد که جای اون باشم . آخه من تا حدودی بصورت حرفه ای نقاشی می کنم تابلوهای سیاه قلم و رنق روغن می کشم . سعی کردم تا از طریق طراحی و نقاشیم مشغول به کاری بشم ولی وقتی چند بار توی چند تا موقعیت قرار گرفتم فقط بخاطر اینکه تو این رشته درس نخوندم و به صورت آزاد کار کردم نه تنها قبولم نکردن بلکه با من مثل یه غیر حرفه ای برخورد کردن و این واقعا برام خیلی ناراحت کننده بود آخه توی هرچی اگر بهم بگن بدی کارت خوب نیست ناراحت نمی شم ولی نقاشی نه! حتی یه با یه جا با خانم دیگه ای توی این جلسات آشنا شدم که توی دانشگاه نقاشی خونده بود ولی جالب که حتی نمی دونست فرق نقاشی سه بعدی با دو بعدی چیه ، من هیچ وقت نمی خوام بگم کار کسی بده یا خوبه چون همه ی هنرمندا کارش ون خوبه ولی وقتی به کاراش نسبت به کارهای خودم فکر می کنم می بینم خیلی بی انصافی بود که فقط بخاطر مدرک برخورد اونا با اون خانم طور دیگه ای بود. باز هم بگذریم .
سالها گذشت و به خاطر درگیریه کاری و درسی دست به نقاشی نزدم و با کنار گذاشتن موقتی نقاشی دستم به طبع خیلی افت کرد و همین باعث شد که از نقاشی کردن توی جمع بترسم حتی از اینکه بخوام دوباره آموزش ببینم هم خجالت می کشم هم می ترسم .
چی شد اون دختر باهوشی که همه حسرت می خوردن جاش باشن ( البته از دید مردم نه خودم از نظر خودم هیچی نیستم ) چی شد .چرا حالا که وقت رسیدن به آرزوهاست چرا داره در جا می زنه چرا اراده اشو اینقدر از دست داده چرا نمی تونه مشغول کاری بشه چرا اینقدر کند ذهن شده .
ولی وقتی فکر می کنم می بینم اون موفقیت هایی که بنظر خودم و بقیه موفقیت بود واقعا یه سراب بود که گولم زد .
تیز هوشان المپیادیست، معدل دیپلم 19/19 ریاضی فیزیک ،نقاشی های عالی ، مقام اول 100 متر کرال سینه ،
لحظه ای که روی صحنه ی تئاترم و همه برام دست می زنن.
بهم نخندین ولی همیشه دوست داشتم خواننده بشم می دونم نمی شه ولی حداقل می تونستم بهترین نوازنده و آهنگساز بشم البته به دنبال این آرزوم دارم می رم کلاس گیتار ولی نمی دونم برای تمرین چرا اینقدر بی میلم فکر می کردم با اشتیاق تمام تمام وقت تمرین می کنم ولی چرا حوصله ام زود سر می ره چرا نسبت به همه چیز بی میلم . چرا تمام روز و دوست دارم تو تختم بخوابم حتی حوصله ی مرتب کردن اتاقم هم ندارم .
الان فقط دلم می خواست که یه نقاش خوب بودم یه نقاشی که خودم بتونم اسمم و بذارم نقاش. و یه نوازنده ی خوب.
ولی دیگه نه اراده دارم و نه جرأت. یه بازنده ی کامل
اینا فقط مشکلات تحصیلی و کاریم بود تا همین جام خیلی پر چونگی کردم مشکلات دیگه ام هم که باعث پرخاشگریم می شه ام مال خودم .
باورم نمی شه چقدر از دیدن پیامهاتون خوشحال شدم یه حس شادیه عجیبی دارم.
بخاطر توجه تون متشکرم دوستای خوبم.
راستی تا همین الان هم که اینجا هستم فقط بخاطر اینه که فکر می کنم خدا همیشه با منه.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ansuya
راستی تا همین الان هم که اینجا هستم فقط بخاطر اینه که فکر می کنم خدا همیشه با منه.
:104::104::104::104:
سلام عزیزم
ممنون که بیشتر از خودت گفتی . خوب این همه موفقیت داشتی باید خداروشکر کنید.
قبل از هرچیز تحسینت می کنم به خاطر اراده و پشت کارت :104::104:
میدونم و درکت می کنم که به دنبال رضایت دیگران نیستی و بهت لذتی نمیده و می خوای خودت از خودت رضایت داشته باشی و لذت ببری .
خوب لازمه این کار اینه که توجهت رو از دیگران و اینکه چطوری تو رو ارزیابی می کنند برداری و به رضایت خودت توجه کنی .
همه ما علاقه های زیادی داریم که دوست داریم به اونها بپردازیم اما حقیقت اینه که اگر همشون باهم ذهنمون رو مشغول کنند آخر سردرگم میشیم که چی میخوایم .
بهتره یک شغل برای خودتون داشته باشید اون هم ثابت مثلا همین مترجمی و در کنار اون به یکی از علایقتون بپردازید یعنی یا نقاشی یا نوازندگی . اگر هردو رو بخواید انجام بدید احتمال زیاد دچار سردرگمی میشید .
اینکه الان از کلاس رفتن برای نقاشی خجالت می کشید یا از نقاشی کردن جلوی جمع می ترسید یا از دیده نشدن نقاشی هاتون ناراحت می شید ، تمام اینها به خاطر اینه که رضایت دیگران از خودتون براتون مهم شده و مهم تر از رضایت خودتون اگر می خواید از هنرتون لذت ببرید نباید به نگاه دیگران و فکرشون یا حرفشون توجه کنید با شجاعت کلاس برید و دست به کار بشید و براتون مهم نباشه که به شما میگن مدرک این کارو نداری یا......
برای دل خودت نقاشی کن . خیلی ها هستن که مدرک نقاشی ندارن اما با گذروندن دوره آموزشی نقاشی های خوبی دارند و همینطور من که بیننده هستم وقتی به نمایشگاه میرم فقط اسم صاحب اثر رو میبینم و از مدرک داشتنش خبر ندارم و طبق زیبایی کارش نظر میدم .
بنابراین اول از همه برای خودت کار کن و خودت ازش لذت ببر که در این صورت نظر دیگران سردت نمیکنه .
شما که انقدر خوب اراده داشتی الان نباید به خاطر چندتا از علاقه هات که سردرگمت کردن اینطور احساس پوچی کنی .
می تونی پس خودت را باور کن .
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام
ما بعضي وقتها به خاطر چيزي كه ذاتا داشته ايم، يا به خاطر چيزي كه به دست مي آوريم،يا چيزي كه برايش تلاش مي كنيم از خودمون راضي مي شيم. كه البته همه اينها كم و بيش موقتي هست و ناپايدار....، و چون ناپايدار هستند هميشه يا ترس از دست دادنش را داريم يا در آرزوي بدست آوردنشان. تنها وجود داشتن و درك زندگي و فهم زندگي با ما جاويد هست. مواردي كه بايد به آنها بينديشيم ناپايدار و گذرا هستند. اما نحوه فهم ما ،نحوه ادراك ما و نحوه نگاهمان به زندگي دست خودمان هست و مي تواند ثابت باشد.
من نگاهم مثبت هست به زندگي و اين ادراكم ثبات دارد.
آري گاهي از بودنمان لذت مي بريم.
حتي اگر دكتر ، مهندس، هنرمند، تحصيل كرده، زيبا، باهوش، و ثروتمند نباشيم ، چون مي توانيم درك كنيم كه حداقل هستيم و اين را هم مي فهميم.
براي اين تمرين نياز به زمان حال داريم. زمان حال يك ثانيه فعلي نيست. يك لحظه هست. كسري از ثانيه.
زندگي ما هرچقدر بلند يا كوتاه باشد ولي مجموع اين لحظات هست.
من الان از اين لحظه كه با شما گفتگو مي كنم خرسند و مسرورم.
الان به آخر خط بالايي رسيدم و در اين لحظه Enter را فشردم تا به خط پايين منتقل شوم بازهم از اينكه وجود دارم و تنفس مي كنم لذت مي برم.
تجربه اين لحظات و حس تنفس، حس ديدن، حس درك كردن، حس فكر كردن و هزاران حس ديگر مرا مالامال لذت مي كند.
تمرين كن....
همين لحظه را درياب ، بي خيال لحظه قبل و لحظه بعد شو....
همين حالا...
اگر بتواني يك لحظه خود را با كيمياي تامل و مثبت انديشي تبديل به خوشبختي و لذت كني. پس مي تواني با اين اكسير هر چند ثانيه، دقيقه ، ساعت، روز، هفته ، ماه و سال را كه بخواهي با توجه و دقت تبديل به احسن كني.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام دوست عزيز
به اعتقاد من ممكنه ريشه در دوران كودكيت داشته باشه كه با يك تلنگور شكسته
اخه اونطوري كه خودت گفتي مادرتون بهت گفته آخرش هم هيچي نميشي واين باعث شده به حرفهايي از اين قبيل كه در دوران گذشته بهتون گفته شده حساس شديد و همچين حسي را داريد به اين مسئله كمتر فكر كنيد و تمام حرفهايي كه در گذشته بهتون گفته شده را از سرتون بيرون بريزيد و به خيلي مسائل ديگر فكر كنيد.
اگه تونستيد كتاب تفكر زائد را پيدا كنيد و مطالعه كنيد
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام خواهر عزیزم.قبل از هر چیز ازاینکه تلاش و پشتکار داشتی و از استعدادت استفاده کردی بهت تبریک میگم.ازت خواهش میکنم قبل از هر چیزی توی دنیا خودت را دوست داشته باش بعدش هم هیچوقت نترس حتی اگر بدترین اشتباهات دنیا را انجام دادی بدون این یک فرصت برای یادگیری ات بوده.همیشه هم خدا کمکت میکنه .من شایدنتوانستم کمکت کنم[size=medium] خواستم بگم هنوز خیلی جوانی هنوز خیلی راه داری و نسبت به بقیه زندگی ات سنی نداری که فکر کنی اخرش چی میشه.قبول کن زندگی کردن هنره پس براش وقت بگذار که خوب یاد بگیری چه جوری زندگی کنی. راستی خیلی از افراد بزرگ از همین سن شروع به تغییر دادن اوضاع کردن.لطفا هیچوقت به کسی اجازه نده که بهت بگه هیچی نمیشی چون اگر این همه استعداد نداشتی این همه موفقیت نداشتی.خودت را هیچوقت سرزنش نکن اول خودت باید خودت را دوست داشته باشی تا دیگران بهتاحترام بزارن. امیدوارم موفق باشی و قدر خودت را بدونی.:72:[/size]
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام
بخاطر راهنماییهای ارزشمندتون خیلی متشکرم . بخاطر وقتی که برام گذاشتید متشکرم.
خدای من الان احساس می کنم پر از انرژی و شادی هستم .با خوندن پیامهاتون احساس می کنم که درست سر خط شروع هستم و آمدم برای انجام کارهای بزرگ .
وقتی کوچیکتر بودم داشت باورم می شد یه کم استعداد دارم و با کمک اون می تونم به هدفم برسم و لی بعدها حس کردم که اینا تخیلات و من الکی دارم به خودم امیدوار می شم و حتی گاهی به خودم می گفتم فکر نکنی استعدادی چیزی داریا و خودت و گول بزنی . و کمکم به یقین رسیدم که آه من هیچ چیزی ندارم .
ولی می خوام دیگه به این چیزا فکر نکنم
می خوام یه مسیر و انتخاب کنم و دنبالش برم
می خوام تو لحظه زندگی کنم
می خوام دیگه به حرفهای منفی دیگران فکر نکنم.
ولی من از تو زمان حال زندگی کردن می ترسم شاید دروغ نباشه اگر بگم که بسکه بخاطر زمان آینده زندگی کردم بلد نیستم تو زمان حال زندگی کنم می ترسم آینده از دستم در بره .
ولی سعی می کنم.
چقدر هم صحبت شدن با شما برام لذت بخشه.
از این به بعد دیگه می دونم وقتی نا امید بشم و یا احتیاج به کمک و همفکری داشته باشم دیگه تنها نیستم.
الان دیگه بجز خدا کسای دیگه ای رو هم برای همدردی دارم .;)
البته اگر خسته تون نکنم.
بازم متشکرم.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ansuya
ولی من از تو زمان حال زندگی کردن می ترسم شاید دروغ نباشه اگر بگم که بسکه بخاطر زمان آینده زندگی کردم بلد نیستم تو زمان حال زندگی کنم می ترسم آینده از دستم در بره .
ولی سعی می کنم.
بهت تبریک میگم که قدم مثبتی برداشتی و تصمیم درستی گرفتی .
میدونی چرا باید قدر لحظه و امروز رو بدونی و چرا باید امروز رو خوب زندگی کنی بدون ترس و استرس .
چون همین امروز آینده ات رو میسازه ، اگر امروز خوب زندگی کنی و از لحظه ها بهره ببری و از زندگی ، از خودت لذت ببری آینده ی خوبی هم در انتظارت خواهد بود . بنابراین به الان فکر کن و از زندگیت لذت ببر و خوبی های خودت رو بشناس و خودت رو دوست داشته باش .
برات آرزوی موفقیت دارم :72:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام ansoya
به نظر من شما خيلي دم دمي مزاج هستي و يك آن تفكري تو سرت جرقه ميزنه و چون با استعدادي زود ياد ميگيري و ارضاء ميشي
به نطظر من به يك روانشناس مراجعه كن
چون ممكنه در آينده و زندگي با نامزدت هم با همين مشكل بر بخوري
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام
متشکرم baran.68 باید روش زندگیم و درست کنم.
hadif باید به بگم به نکته ی خوبی اشاره کردی چون من بخاطر رسیدن به چیزی تلاش می کنم و وقتی به هدفم ،آرزوم یا هر چیز دیگه ای که می گن ( چه هدف کوچیک که هدف بزرگ )می رسم ، وقتی بهش می رسم انگار نه انگار براش کلی زحمت کشیدم انگار نه انگار که مدت ها آرزوشو داشتم . و به خودم می گم خوب تموم شد همین بود . انگار که یه بازی بوده که باید به آخر می رسوندم.
درست مثل این می مونه که آدم یه گل ببینه و بخواد که اونو داشته باشه و با کلی زحمت و با وجود خارهایی که به دستش می ره گل رو بدست بیاره ولی وقتی بدستش آورد بجای اینکه ازش لذت ببره و مراقبش باشه احساس کنه همچینم چیز خاصی نبوده و پرپرش کنه و به زحماتی که کشیده توجهی نکنه.
حالا نمی دونم بهش چی می گن شاید به قول شما همون دمدمی مزاج .
و این واقعا خیلی بده که آدم سعی کنه بخاطر آرزوش بهش بریسه ولی ازش لذت نبره . قدرش و ندونه .
خودم از این وضعیت راضی نیستم ولی چیکار می تونم بکنم .
بدتر از همه اینکه چیزی رو که با زحمت بیشتری بدست آوردم راحتتر فراموشش می کنم و کمتر قدرش و میدونم.
اتفاقا خودم خیلی دوست دارم برم دکتر چون فکر می کنم که خیلی مشکلات روحی دارم ولی فکر می کنم که این خودم هستم که باید به خودم کمک کنم البته نه تنها.
اما تا الان زیاد موفق نبودم .چون حس تنهایی و تنها بودن خیلی بده .
البته از اون لحظه ای که عضو اینجاشدم کمتر احساس تنهایی می کنم.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام من واقعا عذر ميخوام ببخشيد من ميخواستم يك چيز را اصلاح كنم
دم دميمزاج كسي هست كه هنوز به هدفش نرسيده و هدفش را عوض ميكنه به نظر من شما به چيز خوبي اشاره كرديد اونهم اينه كه عدم لذت بردن از موفقيت كه براش اسم خاصي به نظم نيرسه
مثل خود من كه نميتونم تكليفم را با آيندهام مشخص كنم و و هنوز به هدفي نرسيدم هدف ديگري را انتخاب ميكنم و كلا برنامه ام را عوض مي كنم.
:302:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام ansuya گرامي
پستهاتو كه مي خونم انگار حرفهاي زيادي براي گفتن داري و اميدوارم حضورت در اينجا هم براي خودت و هم براي دوستان ديگر همدردي پرمنفعت باشه.
بله هيچ كس تنها نيست و بدون كه بي جهت اينجا نيومدي بلكه خداوند كارگردانه و اون شما و مارو به اينجا كشونده كه با هم باشيم و با هم همفكري كنيم.
استنباط من از پستهات اينه كه افكار كمالگرايانه داري البته خودم هم همينطوري هستم و خوب در حد متعادلش خوبه اما افراطيش آدمو اذيت مي كنه.
تغيير دادن يه فرآينده نه يه اتفاق....پس صبر كن و با صبر و حوصله و مطالعه و مشورت مي توني به مرور نقائصت رو بشناسي و برطرف كني
برايت آرزوي موفقيت مي كنم.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام
امیدوارم که همیشه اوقاتی پر از شادی و موفقیت داشته باشید
hadif عزیز
بنظر من برای انتخاب هدف اول از همه باید خوب فکر کنیم که از این زندگی چی می خوایم و یا اینکه دوست داریم به چه موقعیتی برسیم . یه پدر یا مادر خوب ، یه فردی که به مردم کمک می کنه مثل یه دکتر، یه مدیر یا یه آدم مشهور که خیلی ها دوستش داشته باشند و خیلی چیزهای دیگر.
باید هدف و موقعیتی رو انتخاب کنیم تا وقتی بهش رسیدیم از موقعیتمان راضی باشیم و نخوایم که ای کاش الان این نبودیم و جای کس دیگری بودیم .
وقتی مطمئن باشیم دوست داریم چی بشیم اون موقع هدفها مشخص می شن چون سعی می کنیم تا مسیری را طی کنیم که به زندگی ایده آل مان برسیم . تو این مسیر اهداف کوچک و بزرگی هست .
نباید بذاریم لذت آنی یک هدف مارا از هدفمان دور کنه. باید با خودما صادق و رو راست باشیم .
البته این موضوع زمان می بره چون خود من خیلی دیر فهمیدم که مهندسی و المپیاد و کارهای اداری بدرد من نمی خوره و وقتی یه هنرمند موفق باشم از زندگیم بیشتر لذت می برم .
هرچند که فکر می کردم خیلی دیر شده اما به لطف شما دوستا متوجه شدم که هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه است . فقط باید مطمئن بشیم چه موقعیتی تو زندگی ما رو خوشحال می کنه.
این نظر منه.
امیدوارم که هر چه زودتر هدفت رو پیدا کنی دوست عزیز .:72:
تغيير دادن يه فرآينده نه يه اتفاق...
چه جمله ی جالبی من تا بحال به این موضوع فکر نکرده بودم همیشه فکر می کردم اگر قرار تغییری ایجاد بشه باید همین الان همه چیز دگرگون بشه .این موضوع همیشه باعث می شد تا از تغییرات نا امید بشم و فکر کنم که نمی تونم .:302:
کمک خیلی خوبی بود متشکرم.
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط HADI F
سلام ansuya
merci
سلام HADI F عزيز و گرامي
دوست من براي تشكر از پستهاي دوستان لزومي نداره كه پست بزني!دكمه تشكر رو در پايين پست هر كسي كه مايل بودي كليك كنيد.
قصدم ارشاد نبود بلكه هر چه پستهاي اينچنيني كمتر بشه حجم سايت كمتر ميشه و راحت تر مي تونيم باهاش كار كنيم.:72:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام
آخر این زندگی مشخصه دوست خوبم . افسردگی مزمن و حاد و درنتیجه رسیدن به پوچی و از دست دادن اعتماد به نفس و شکست و بدبختی و ناراحتی و رنج و عذاب و لذت تبردن از همه چی و نگرانی و . . . !
آخرشم شاید به خودکشی برسه و خودکشی بکنی یا موفق میشی یا نمیشی و اگه نشدی روز از نو روزی از نو و . . . !
به نظرم هرچه سریعتر به روانپزشک ( نه روانشناس ) مراجعه کن و ازش کمک بخوا و حتما و حتما مطرح کن افکار خودکشی تو سرت هست و ازش کمک بگیر .
بهای جوانی ( پروین اعتصامی )
خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم
چو دید جلوهٔ گلهای بوستانی را
فکند بر گل خودروی دیدهٔ امید
نهفته گفت بدو این غم نهانی را
که بر نکرده سر از خاک، در بسیط زمین
شدم نشانه بلاهای آسمانی را
مرا به سفرهٔ خالی زمانه مهمان کرد
ندیده چشم کس اینگونه میهمانی را
طبیب باد صبا را بگوی از ره مهر
که تا دوا کند این درد ناگهانی را
ز کاردانی دیروز من چه سود امروز
چو کار نیست، چه تاثیر کاردانی را
به چشم خیرهٔ ایام هر چه خیره شدم
ندید دیدهٔ من روی مهربانی را
من از صبا و چمن بدگمان نمیگشتم
زمانه در دلم افکند بدگمانی را
چنان خوشند گل و ارغوان که پنداری
خریدهاند همه ملک شادمانی را
شکستم و نشد آگاه باغبان قضا
نخوانده بود مگر درس باغبانی را
بمن جوانی خود را بسیم و زر بفروش
که زر و سیم کلید است کامرانی را
جواب داد که آئین روزگار اینست
بسی بلند و پستی است زندگانی را
بکس نداد توانائی این سپهر بلند
که از پیش نفرستاد ناتوانی را
هنوز تازه رسیدی و اوستاد فلک
نگفته بهر تو اسرار باستانی را
در آن مکان که جوانی دمی و عمر شبی است
بخیره میطلبی عمر جاودانی را
نهان هر گل و بهر سبزهای دو صد معنی است
بجز زمانه نداند کس این معانی را
ز گنج وقت، نوائی ببر که شبرو دهر
برایگان برد این گنج رایگانی را
ز رنگ سرخ گل ارغوان مشو دلتنگ
خزان سیه کند آن روی ارغوانی را
گرانبهاست گل اندر چمن ولی مشتاب
بدل کنند به ارزانی این گرانی را
زمانه بر تن ریحان و لاله و نسرین
بسی دریده قباهای پرنیانی را
من و تو را ببرد دزد چرخ پیر، از آنک
ز دزد خواسته بودیم پاسبانی را
چمن چگونه رهد ز آفت دی و بهمن
صبا چه چاره کند باد مهرگانی را
تو زر و سیم نگهدار کاندرین بازار
بسیم و زر نخریده است کس جوانی را
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام 'imans
دوست من اين چه طرز راهنمايي كردنه!هيچ متوجه هستي جي نوشتي؟
نه به اين قسمت پستت:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط imans
آخر این زندگی مشخصه دوست خوبم . افسردگی مزمن و حاد و درنتیجه رسیدن به پوچی و از دست دادن اعتماد به نفس و شکست و بدبختی و ناراحتی و رنج و عذاب و لذت تبردن از همه چی و نگرانی و . . . !
آخرشم شاید به خودکشی برسه و خودکشی بکنی یا موفق میشی یا نمیشی و اگه نشدی روز از نو روزی از نو و . . . !
نه به اين قسمت:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط imans
به نظرم هرچه سریعتر به روانپزشک ( نه روانشناس ) مراجعه کن و ازش کمک بخوا و حتما و حتما مطرح کن افکار خودکشی تو سرت هست و ازش کمک بگیر .
اگر خودت به دنيا و اين زندگي اينچنين مي نگري دليلي ندارد ديگرون رو هم به اين افكار سوق دهي.درسته كه بعضي وقتها اين افكار و ناراحتيها و افسردگي مياد سراغ همه اما دليلي نميشه كه هميشگي باشه.دليلي نميشه كه كل زندگي زير سوال بره و به پوچي برسي!
روانپزشك بيشتر دارو تجويز مي كنه شما چطور از پشت اون مانيتور تشخيص دادي كه نياز به روانشناس نداره؟
من فكر مي كنم شما بيش از ايشون نياز داري به روانشناس و روانپزشك مراجعه كني.
هيچ ميداني قدرت كلمات چقدر است!هيچ ميداني با اين افكار و گفتار غلطت ميتوني چه لطمه ها بزني؟و..........
يادم افتاد به تاپيكي كه پارسال زدم به نام لطفا كمي محتاط تر لطفا بخوانيد:
http://www.hamdardi.net/thread-7069-post-74396.html#pid74396
من خودم 2 سال دارو مصرف كردم و پيش روانشناس رفتم اما حالا چندين ساله كه نياز به دارو نداشتم و هر بار هم كه نياز شده براي مشورت رفتم پيش مشاور كمك گرفتم
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
دوست عزيز سلام!
اسمتون اينقدر به نظر من بي سواد:302:سخت بود كه ترجيح دادم ننويسمش!:311:من چيزائي رو كه درباره خودتون نوشته بوديد رو به دقت خوندم .شما بخشي از گذشته وحال من هستيد.ميدونيد چرا؟من با وجوديكه شاغل نيستم ولي براي زندگي ام ،چيزي كه انگار از بلندي يه قله به ته دره پرت شده ارزش زيادي قائل بودم .ميجنگيدم تا بدست بيارم. تا جائي كه تونستم سعي كردم خوب و مفيد باشم ولي زمانه هميشه اوني نيست كه آدم مي خواد و آدمهاي با هوشي كه بيشترين توقعات را از شاهكاراي خودشون دارن زودتر از بقيه به اين حالت ميرسن .چوون اگه ديگران موفقيتاي كوچيك خودشون رو تو بوق وكرنا ميكنن يا براشون تو بوق و كرنا ميشه يه دليلش اينجاست كه اين موفقيتا يا اتفاقيه يا قله اي بلندتر را براي خودشون نمي بينند. ولي كسي كه هر لحظه دنبال پيشرفتن هميشه قله را جائي بلندتر از خودش ميبينه و اينه كه اگه يه وقتي ابرا روي قله را بگيرند فكر ميكنه ديگه افقي نيست و هدفهاي مسير قله را هم ديگه نمي بينه!:325:
ولي اين راهش نيست . اينكه براي خودمون هدف گذاري كنيم خوبه ولي بايد ببينيم چي به ما قدرت پرواز ميده:310:
به درونياتت رجوع كن و ببين واقعا چي ميخواي و اميدوارم به هدفت برسي!:163:
موفق باشي!:72:
RE: آخره این زندگی چی میشه؟
سلام خواهر عزیزم اندیشه جان درست میگن لطفا در مورد تفکراتت هم دقت کن باور کن اگر چند روز هم شده تظاهر به شاد بودن کنی خودت متوجه میشی همه چیز تغییر میکنه.به خودت و توانایی هات ایمانداشته باش.برات دعا میکنم که هر چه سریعتر هدفت را پیدا کنی و قدر وجود خودت را بدونی.لطفا قوی باش و نترس اونموقع می بینی که مشکلات هر چقدر هم بزرگ باشند به راحتی میتوانی مبارزه کنی.سعی کن هدفت را تو زندگی پیدا کنی راستی سه پیشنهاد دارم اگر بتوانی در مراکز بهزیستی یا مشابه اون به دیگرانکمک کنی شاید حس بهتری پیدا کنی چون اونوقت میبینی که خیلی ها به محبتت نیاز دارند موفق باشی.:72: