-
+مشکلات من با اقایان !
با سلام
دختری 21 ساله هستم و دانشجو
من مطالعاتم را پیرامون روانکاوی اغاز کرده ام و به این مباحث علاقه مندم هرچند روانکاوی و روانشناسی تا حدی ...اما خودم مشتاقم تا خود شخصیتم را ارزیابی کنم و...اما زمان میبرد
و فعلا مشکلاتی دارم و امیدوارم بتوانم از نظرات دوستان در این انجمن استفاده کنم پیشتر ها
با اینجا اشنا شده بودم و امشب تصمیم گرفتم یوزر بسازم و مشکلم را بگویم.
من هیچ مشکلی با اقایون ندارم و اتفاقا بسیار هم مرد ها و دوست دارم و میتونم به یک مرد به
چشم یک دوست معمولی منظورم نوع دوستی که با خانم ها دارم همون دوستی و با اقایون هم
داشته باشم اما هیچوقت تمایلی به رابطه ثابت عاطفی و مخصوصا ازدواج نداشتم و این و هم بگم که از زمان کودکی به مباحث متفاوتی علاقه داشتم و این باعث تمایز من از همسالانم میشد همونطور که امروز هم چنین هست ...خانواده من خانواده خوبی هستند و با ابرو و شخصیت خوب
اجتماعی و خودم هم در رشته بسیار خوبی در حال تحصیلم و از نظر ظاهری هم جذاب هستم
همین موردها باعث شده که من از چند سال گذشته خواستگار داشته باشم البته با خواستگارهای این چنینی مشکلی ندارم چون پدرم اجازه ورود و صحبت ...به هیچکدوم ندادن
اما در محیط هایی که خودم هستم مشکل دارم مخصوصا دانشگاه که نمیشه ازش اجتناب کرد
با اقایی دوست شدم و با توجه به اینکه میگفت قصدش جدیه من از همون روز گفتم که رابطه
جدی با کسی برقرار نمی کنم و فقط دوستی (هم دانشگاهی )ایشون هم قبول کرد زمان
میگذشت و من نسبت به این پسر حس علاقه مندی داشتم چرا که از مشکلات ایشون ازرده
میشدم و برای خودم هم جای تعجب داشت چون معمولا خودم و وارد مشکلات بقیه نمیکنم
اما نمیتونستم از شوق و علاقه ام نسبت به بعضی چیزها به ایشون بگم چون مطمئن بودم براش جذابیتی نداره و کم کم متوجه شدم مسیر من و ایشون کاملا از هم مجزاست و این شد
که با ایشون موضوع جدایی و پیش کشیدم و به مدت چندین ماه این مسئله کش پیدا کرد!
روزگار بسیار بدی برای من و ایشون بود و کاملا هردو تخلیه انرزی شدیم
من روی خودم بسیار کار کردم و از نیروی این شکست سعی کردم دوباره بلند شم و موفق
هم شدم. من جهان و به گونه دیگری میبینم و اطرافیانم به یک شکل دیگه و این باعث میشه که هرچند هردو از استعارات و کلمات یکسانی استفاده میکنیم اما منظورمون چون
چیز دیگریست برای اون یکی دیگه قابل فهم نیست ...
و حالا میخوام بدونم چطور با اقایونی که باز سر راه من میان رفتار کنم و بهشون نه بگم
چون من قبل ها فکر میکردم میشه از چنین پیشنهاداتی اون دوستی که مورد نظر من هست و
به وجود اورد اما دیدم نمیشه
من در این انجمن چند پست و خوندم که بعضی ها تشویق کرده بودند دخترانی و که با پسرها
دوست نمیشن و من تعجب میکنم که در چنین جایی که باید ریشه ها پاکسازی بشن چرا
بیشتر دفن و پوشیده به هرحال ...به نظر من باید روابط دوستانه بین خانوم ها و اقایون باشه
اصلا در بعضی بحث ها ادم فراموش میکنه طرفش مرد هست
اگر حکایت رابعه زن صوفی ایرانی و شنیده باشید مردی نقل میکنه 1شب تا صبح با رابعه
به بحث نشستیم و خدا شاهد بود که نه برای من اشکار شد او زن است و نه برای او من مرد
یک همچین چیزی منظورمه !
من نمیخوام تمام عقایدم و برای متقاعد کردن این افراد بریزم روی دایره !
تا اونا درک کنند و بفهمن چرا میگم نه لطفا به من بگید چطور
از کنار این افراد رد شم طوری که اسیب نبینن چون اقایون وقتی جواب رد میشنون ناراحت میشن و من هم دوست ندارم انسانی و ناراحت کنم وقتی قصدش و ندارم.
و یک چیز دیگه اینکه تجربه من ثابت کرده بهم که من اقایونی و که حداقل 10 سال ازم بزرگترن
و بیشتر بهشون احساس علاقه دارم یعنی با اقایونی که همسن و سال من هستند حتی 10-12 سال بزرگترند فقط به چشم عادی نگاهشون میکنم اما وقتی فکر میکنم میبینم در اینده
بیشتر تمایل دارم با این اختلاف سنی که از نظر بقیه زیاد هست با کسی باشم که البته قطعا
تنها مورد سن نیست اما سن یکی از مواردیه که در انتخابم حتما بهش توجه میکنم.
حالا من هرچی به گذشته ام نگاه میکنم و میبینم چرا به مردهای خیلی بزرگتر علاقه مندم
هنوز به خاطره ای نرسیدم ...
منتظر راهنمایی شما عزیزان هستم
-
RE: مشکلات من با اقایان !
به کلبه همدردی خوش آمدی
امیدوارم از اومدن اینجا رضایت خاطر را نصیب بگیری
دوست عزیز
تجربه شما خود یکی از دلایلی است که ما این رابطه ها را بخصوص در این سنین نهی می کنیم . شما در ذهن و دورن و افکار و روحیات خود چیزهایی داری که مبنای رفتارت هم قرار داده ای ، اما تجربه کردی که واقعیت در عمل چیز دیگری است .
شما اعتقاد به رابطه ای انسانی داری و خودت هم سعی می کنی چنین باشی اما می بینی که در واقعیت طرفهای شما نه تنها مثل شما فکر نمی کنن ( که جنسیت را نادیده بگیرند ) بلکه در عمل هم نمی توانند چنین باشند ، حتی برای خود شما هم در عمل علاقه ای به وجود آمده اگر چه با اون عاقلانه برخورد کردی اما گفتی که چند ماه درگیرش بودی و از آن به عنوان شکست یاد کردی ، اینها همه بیانگر اینه که در عمل چه بخواهیم و چه نخواهیم موضوع طبیعت انسانی در ربایشهای بین دو جنس که مربوط به خلقت آنهاست در مجاورت پیش می آید ، و اساساً حدودی که در همه ادیان کما بیش در روابط ما بین دو جنس لحاظ شده به خاطر همین طبیعت است که وقتی حدود نباشد سرکش می شود و .... عواقبی آسیب زا در پی دارد ، خود شما هم فیلترهایی برای خود قرار داده ای که به این فکر می کنی که شما خود با فیلترهایت برای خودت نگران رابطه نیستی اما نگران طرف مقابل هستی که آسیب نبیند ، این یعنی چی ؟ یعنی اون طبیعت را درک کرده ای که جاذبه به وجود می آورد .
. برای پرهیز از اطاله کلام در این پست ، ادامه را به بعد موکول می کنم .
.
-
RE: مشکلات من با اقایان !
سلام فرشته مهربان
بله من منکر جذب شدن دو جنس مخالف انسانی نیستم و میخوام به صورتی که هم توهین نشه و...از این به بعد
با چنین پیشنهاداتی برخورد کنم سوالم در خصوص نحوه برخورد هست و اینکه به نظر شما چرا من به سنین بالای اقایون تمایل دارم.
البته مورد دوم و اگر از نظر روانشناسی تحلیل بفرمائید من بیشتر درک خواهم کرد
احتمالا چون کارشناس افتخاری هستید باید روانشناسی یا علم مرتبطی خوانده باشید لطفا رشته تون و هم بفرمائید تا بدونم از نظر چه دید گاه علمی این مسئله من داره بررسی میشه.
سپاس
-
RE: مشکلات من با اقایان !
ادامه توضیحات پست قبل و پاسخ سئوال کنونی شما
در باره اطلاعاتی که درخواست کردید می توانید پروفایل بنده را مطالعه فرمایید .
در خصوص موضوعی که مطرح کردید و بنا به توضیحاتی که از خود داده اید ، ظاهرا شکل رایج تمایلات عاطفی و جنسی و کمیت و کیفیت آن در میان دختران و پسران در شما متفاوته لذا در اینگونه موراد نیازه که با جلسات مستمر و متوالی با روانشناس بالینی تأثیر متغیرهای مختلف نهفته در سبک زندگی و نحوه تعاملات شما با خانواده و همسالان و دیگران و نوع تفکر و نگرشهایتان بر ذهن و روان و آکاهی هایتان مورد بررسی قرار گیرد .
اهميتی که تفاوت سنی برایتان دارد ، به پيش نویسهای ذهنی شما و طرحواره های تثیبت شده در حافظه اتان بر می گرده. تجارب و تفكرات شما ممكنه موجبات تداعی احساس امنيت درونی را در اين نوع رابطه ها برايتان فراهم کنه (البته با توجه به اينكه كمتر روی مسائل عاطفی وهيجانی ارتباطات دوست دختر و پسری و حتی ازدواج متمركز هستيد)
فرمودید علاقه مند به روانکاوی هستید ، قطعاً مي دانيد در رويكرد تحلیل روانی ( روانكاوی ) ، بايد برای آشكار شدن ناخودآگاه ، يك روانكاو خبره براي مدتهای مديد (حداقل دو سال و گاهی تا آخر عمر)، مراجع را تحت پوشش و روان تحليل گری قرار دهد . (شايد به همین دلیل اين رويكرد امروزه به عنوان يك سبك درمانی مورد پسند مراجعان و مشاوران قرار نمی گيره) از اين رو ريشه يابی مسائل عمیق شخصيتی با این روش و در فضای مجازی امکان علت يابی در چند خط را نمی دهد. و ایضاً بنده به خاطر محدوديت هاي اين رويكرد ، كمتر با آن كار می كنم و بيشتر مناسب می بينم كه روی مسائل شناختی و رفتاری كار شود كه يكی از رويكردهای پرطرفداره .
موفق باشید
-
RE: مشکلات من با اقایان !
دوست عزیز به نظرم هستند کسانی که دیدشون در رابطه با دوستی با جنس مخالف مثل شما باشه :P، ولی از اونجاییکه همچین ادمهایی کمتر پیدا میشن،احتمالا کسانی که سر راهتون قرار میگیرن،جزء این عده خاص نیستن .پس در مواجهه با اقایونی که قصد دوستی معمولی(بدون مدنظر قرار دادن جنسیت طرف) دارید،باید یا از قصد نداشتنشون مطمعن بشید یا بهشون غیرمستقیم بفهمونین که قصدتون ارتباط عاطفی نیست،یا کلا بیخیال این نوع ارتباطات بشین :D .
-
RE: مشکلات من با اقایان !
به فرشته مهربان
اهان پس شما تاریخ خوندید البته به صورتی هم که روانشناسی و ادامه دادید علاقه تون و میرسونه ...
دوست عزیز متاسفانه من در مورد پرسش اولم که نحوه برخورد با اقایون که میان جلو و...نگرفتم اگر لطف کنید
این و هم بفرمائید بسیار سپاسگذار خواهم شد.
...قبول دارم
البته روانکاوی محدودیتی درش نیست خانوم عزیز حالا سوی علاقه شما بیشتر به جنبه های دیگریست این بحثش
جداست و روانکاوی و محدود نمیکنه.
به flge
بله هست باهاشونم برخورد داشتم اما همونطوری که گفتم سنشون از من خیلی بیشتر بوده و شاید همین باعث شده من کلا فکر کنم با مردان سنین بالا راحت ترم از همه نظر !
بیخیال که نمیشه شد هرانسانی حق ورود به ناحیه عمومی زندگی یکی دیگه و داره تا از هم تاثیر بگیرن !
-
RE: مشکلات من با اقایان !
سلام دوست عزیز
صحبت هاتو را خوندم من کمکی نمیتونم به شما بکنم اما خوستم این را بگم چه صفت خوبی در وجودتان هست که به راحتی میتونید بر احساستون غلبه کنید و بر اساس منطق تصمیم بگیرید چیزی که اکثر ما دختر ها در وجودمان نیست برای همین شاید شما بتونید با یک پسر رابطه دوستی بر قرار کنید و انقدر هم قوی باشید که حتی یک درصد هم درگیریه عاطفی پیش نیاد
اما اکثر دخترها نمیتونند همچین قدرتی داشته باشند و تن به چنین دوستی هایی بدن چون واقعا 99 درصد اخرش به وابستگی منتهی میشه شاید هم دلیل اینکه بیشتر روانشناسان پیشنهاد میکنند که رابطه دوستی بین دختر و پسر نباید خیلی باز باشه و تا حد امکان باید خانواده ها در جریان باشند همین..... چون در ایران این فرهنگ روابط عادی بین دختر و پسر هنوز جا نیفتاده و دختر ها زود وابسته میشوند و حتی پسرها
-
RE: مشکلات من با اقایان !
یک انسان
به نظر من در همه رابطه ها اول خودت رو در نظر بگیر شما با این سن و سال حیفه که بیخود مغز خودت رو مشغول چیزهای بی ارزش و شکستهای عاطفی کنی.
-
RE: مشکلات من با اقایان !
با سلام
با توجه به اينكه جنابعالي مطالعاتي در مورد روانكاوي شروع كرده ايد و همچنين به نظر مي رسد كه بخواهيد از طريق اين رويكرد خودآگاهي هايي را كسب كنيد كه شايد بتوانيد بر مشكلاتتون فائق آييد. نظرتون را به چند مورد جلب مي كنم.
در رويكرد روانكاوانه اصلي ترين كشاننده آدمي ، كشاننده جنسي هست. ليكن اين كشاننده قويترين اثرش را در سطح ناهوشيار مي گذارد چرا؟ به خاطر سركوبي هايي كه فرد روي آن دارد. ممكن است به خاطر محدوديت محيط باشد كه اين هنجارها از طريق سوپر اگو دروني شده و فرد بدون اينكه بداند، در زندگي دست به اقداماتي مي زند كه هدف غايي آنها لذت طلبي هست و از ديدگاه اين رويكرد اين كشاننده ليبدو يا زندگي يا همان جنسي هست.
با اين مقدمه شما در اين رويكرد اينگونه تحليل مي شويد كه :
كشاننده جنسي يا ليبدو شما تمايل به جنس مخالف دارد و در سطح هوشيار با مكانيسم دفاعي عقلاني سازي، سعي در ايجاد ساز و كارهاي هنجارانه و محيط پسند مي كنيد تا اين تمايل نهفته در خود را ارضاء كنيد.(توجه كنيد كه در رويكرد روانكاوي تمركز روي ناخودآگاه هست،يعني اين مسائل راخودتون هم نمي دانيد. در اين رويكرد مي گويند كه مراجع در برابر اين واقعيات مقاومت مي كند و از مكانيسم انكار و سركوب استفاده مي كند چون از اينكه اين تكانه ها از ناهوشيار به سطح هوشياري بيايد ترس دارد.)
اما اينكه چرا با فردي با سن بالا خواهان ارتباط هستيد، بحث بر مي گردد به همانندسازي ها كودكي. در اين رويكرد فرد در چند سال اول زندگي شخصيتش شكل مي گيرد. لذا يك روانكاو مي تواند در جلسات خود اين الگوها را بيابد و متوجه شود كه شما تحت تاثير چه پديده اي در زندگي دچار اين فشار شده ايد،كه ترجيح مي دهيد با يك نفر با سن بالا ارتباط بگيريد.
همانطور كه فرشته مهربان به قشنگي اشاره كردند، جلسات روانكاوي بسيار طولاني مدت هست و آن هم مرتب و متوالي . علاوه بر زمانبر و پرهزينه بودن، نسبت ها و تحليل هاي اين رويكرد نسبت به مراجع بسيار آزار دهنده هست. و البته روانكاوان اين را نشانه تشخيص درست مي دانند. چون مراجع اصلا خوشش نمي آيد و سعي در دفاع از خود مي كند. به خاطر همين هم هست كه به ناخودآگاه خود فرستاده است.
در ديد اين رويكرد:
شما علاوه بر اينكه نسبت به ساير دختر و پسرها قويتر نيستيد، بلكه در رابطه با احساساتتون ضعيف تر بوده و قادر به كنترل آن در سطح هوشيار و پاسخگويي بهينه به آنها نيستيد، لذا به خاطر ترسهاي مختلف آنرا در ناخودآگاه خود مدفون ساخته ايد، اما به شكل ديگري در سطح هوشيارتون فعاليت مي كند و موجب مشكلات شما مي شود. در اين رويكرد ابتدا سعي مي كند كه شما آنها را بپذيريد و بعد از طريق صحيح آن را پاسخ بگوييد. يعني همه اين كارها را بكنيد تازه مي شويد مثل ساير دختر و پسرهايي كه مشكلاتشون را در تالار مي نويسند. (دقت كنيد كه به خاطر رويكردهاي انتخابي بنده، من چنين نظراتي را به شما ندارم، ليكن اگر خواستار رويكرد روانكاوي باشيد، بايد كمي بيشتر با آن آشنا باشيد و سبك فعاليت آن را بدانيد.)
به هر تقدير اگر طالب بررسي و تحليل خود از طريق اين رويكرد هستيد، بايد مراجعه حضوري به روانكاو را پيش بگيريد. اما اگر تمايل داريد در ساير رويكردهاي روانشناسي و مشاوره بر مشكل خود فائق شويد، بنده مي توانم در خدمتتون باشم.
-
RE: مشکلات من با اقایان !
سلام جناب مدیر همدردی
...بله تا اینجا را قبول دارم
نقل قول:
شما علاوه بر اينكه نسبت به ساير دختر و پسرها قويتر نيستيد، بلكه در رابطه با احساساتتون ضعيف تر بوده و قادر به كنترل آن در سطح هوشيار و پاسخگويي بهينه به آنها نيستيد،
البته بنده در هیچ جای صحبتم نگفتم قوی هستم !حالا نمیدونم شما چطور دچار این استدلال اشتباه شدید و بعد خود
این استدلال را کردید (استدلال خودتان را ) !
نقل قول:
لذا به خاطر ترسهاي مختلف آنرا در ناخودآگاه خود مدفون ساخته ايد،
میشه لطفا در این مورد کمی توضیح بدین. من متوجه نمیشم که چه ترسی باید در وجود من باشه تا من احساساتم
را بروز ندهم و در انها بسیار ضعیف باشم به قول شما.
نقل قول:
عني همه اين كارها را بكنيد تازه مي شويد مثل ساير دختر و پسرهايي كه مشكلاتشون را در تالار مي نويسند
البته بنده مشکلات (برخی) کاربران این تالار را مطالعه کرده ام و اصلا چنین جسارتی را به خودم راه نمیدهم تا
حتی هم تراز چنین افرادی باشم پیداست که هنوز به گرد پایشان هم نرسیده ام.
نقل قول:
اما اگر تمايل داريد در ساير رويكردهاي روانشناسي و مشاوره بر مشكل خود فائق شويد، بنده مي توانم در خدمتتون باشم
بسیار خوشحال میشم از اطلاعات شما بهره مند شوم جناب مدیر
shirin shahini عزیز
البته از شما ممنونم اما همیشه هم غلبه بر احساسات خوب نیست چرا که در یک نوع جهان بینی که البته نمیتونم در اینجا راجع بهش صحبت کنم جهان ما جهانی استوار بر احساس است وسرکوب احساسات سرکوب جهانی که
برای خود میسازیم نیز هست !
ekia عزیز
عزیز من یکی از عمده مشکلات من با دیگران اینه که من خودم و زیاد در نظر میگیرم ! دی:
-
RE: مشکلات من با اقایان !
با سلام
گفتم که اینها نظراتی هست که در رویکرد روان تحلیل گری مطرح هست. نه استدلالهای بنده!
به هر حال در رویکردهای رفتاری و شناختی، شما باید انتظاراتتون مبتنی بر واقعیات باشد. و واقعیت اینست که ارتباط های رایج و متداول بین دو جنس بر اساس اهداف ، انگیزه ها و نیازهای آنها شکل می گیرد.
این که شما با آقایان مشکل دارید، نپذیرفتن این واقعیت هست که وقتی دوستی از هم جنسی متمرکز بر غیر هم جنس می شود فاکتورهای دیگری دخیل می شود که باید به رسمیت شمرد.
-
RE: مشکلات من با اقایان !
واقعیت رو که نمی شه انکار کرد.
نه باید از این ور بوم افتاد، نه از اون ور بوم!!!
اندیشه های ما وقتی آرمانی و در ذهن خودمون ساخته بشند، موقع اجرا در جامعه به این مشکلات بر می خوریم. در صورتی که اگر واقع بینانه نگاه کنیم، روابط رو درست تعدیل می کنیم.
-
RE: مشکلات من با اقایان !
به مدیر همدردی
بله البته من اینا و قبول دارم و قبلنا سعی در انکار داشتم اما دیدم نه انکار کردن نداره و این انکار از تعالیمی
بوده که تا به حال دیده بودم...
جناب مدیر خوبه که شما زمان میگذارید اگر زیاد این بیان نمیشه در انجمن به هرحال همه حواسمون هست و سپاسگذاریم چون اتفاقا من فکر میکردم که بعضی ها تخصصی ندارند و میان نظر میدن ممکنه کسی تحت تاثیر نظرات
مغرضانه و ...اونها قرار بگیره اوضاعش بدتر هم بشه.
من گفتگوها را دنبال میکنم راستی شما شماره تماس هم گذاشتید در خصوص روانکاوی هم اگربه مشکل خوردم امکان
تماس هست یا فقط در حوزه روانشناسی و...؟
reihaneh گرامی
البته این که چه دیدگاهی واقع بینانه هست خودش جای تامل داره الزاما هر نظری و...که عمومیت داره واقعیت ممکنه نباشه !
-
RE: مشکلات من با اقایان !
عزیزم، تو توی جامعه زندگی می کنی. رفتارهات و تعاملاتت با جامعست.
باید بدونی طرفت دیدگاهش با احتمال بسیااار زیادی دیدگاه جامعست با کمی شدت و ضعف.
تو می تونی مخالف یه پدیده باشی. پس برو جایی زندگی کن که بقیه مثل تو باشند.اما تا زمانی که در جامعه ای زندگی می کنی که مثل تو فکر نمی کنن، تو باااید حواست به این تفاوت باشه و طبق عقاید خودت رفتار نکنی و اگر کردی تبعاتش رو بپذیری
-
RE: مشکلات من با اقایان !
ریحانه درست میگی !
اساسا بیشتر مشکلاتم اینه که نمیتونم اونچه که میخوام و به بقیه بگم چون مورد علاقه شون نیست
و این باعث شده ادم خود رایی بشم و به جای اینکه ببینم حالا طرفم چی میگه فقط بگم نه !
توجه کردم دیدم تو همین تاپیکم به همه گفتم نه بعدش کم کم دیدم حالا چیزاییم درست میگن !
-
RE: مشکلات من با اقایان !
یک زمانی من هم مشکل تو رو داشتم.(البته الان هم دارم، اما الان به دید اشکال بهش نگاه می کنم).
مثلا فوق العاده به "انسانیت" حساس بودم. واقعا حاضر نبودم به کسی بدی کنم و یا بدی رو با بدی جواب بدم (90% اوقات)
بعد یک زمانی، از یک عزیزی که فکر می کردم اون هم مثل منه و دیگه خیلییییییی دوستش داشتم (و دارم) و بهش دلبسته شده بودم، یک نامردی اساسییییی دیدم.
خیلییی بهم ریختم. بعد یکی از دوستان بهم گفت ایراد تو اینه که یه دنیا تو ذهنت ساختی. این دنیا خیلیی ایده آله. اما تو واقعیت (حداقل جایی که تو زندگی می کنی) جور در نمی یاد. برای همین ناگهان همه دنیا رو سرت خراب می شه.
شاید باید واقع نگر بود. شاید باید از دنیاهای ذهنمون بیرون بیایم. تو واقعیت زندگی کنیم و اگر چیز اشتباهی رو در واقعیت می بینیم، با علم به این که این موضوع وجود داره و امکان داره هر لحظه برای خودمون اتفاق بیافته زندگی کنیم. فکر می کنم این طوری رفتارهامون معقول تر و حساب شده تر باشه.
می دونی، هیچ منطقی نمی گه دروغ خوبه. هیچ منطقی نمی گه برای زنده موندن خودت می تونی بقیه رو له کنی. اما این اتفاقات می افته.
بنابراین من تصمیم گرفتم باز هم انسان وار زندگی کنم (اما نه مثل قبل. الان می دونم که باید کنترل شده رفتار کنم. البته دانستن تا عمل خیلی فاصله هست. هنوز تو عمل زیاد موفق نبودم. نیاز به زمان دارم). این بار می دونم هر لحظه امکان داره از طرف مقابلم یه نامردی ببینم. بنابراین دیگه حواسم هست ....می فهمی منظورم رو؟؟
-
RE: مشکلات من با اقایان !
بله کاملا
با مثال و توضیحتم کاملا موافقم اعتماد بیش از حد به دیگران و...به قول شما ایده ال سازی مطلق ذهنی گاهی باعث
میشه ناراحت بشیم وقتی برعکسش و میبینیم
خوشحالم که شما به این باور رسیدین اگه توجه کرده باشی وقتی ادم اینطوری فکر میکنه زندگی و نامردی هایی که
میشه هضمش براش راحت تره !
-
RE: مشکلات من با اقایان !
با سلام
دوست محترم به تالار همدردی خوش اومدید
تاپیکتون رو از ابتدا خوندم
خوشحال میشوم من هم در بحثتون شرکت کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک انسان
اما خودم مشتاقم تا خود شخصیتم را ارزیابی کنم
دوست گرامی من سررشته ای از روانکاوی ندارم اینکه گفتید می خواهید شخصیتتون رو ارزیابی کنید
1-از چه نظر؟
2-با چه هدفی؟
یعنی خودتون نقص هایی دارید و انها را می دانید و درصدد رفع آنها برآمدید ؟و یا نه به دنبال این هستید که دیگران نقصهایتان را بهتون بگویند(که پذیرش بالایی می خواهد) و یا اینکه به دنبال این هستید که تایید دیگرن را بگیرید و آنها را با خود همراه سازید
من هیچ مشکلی با اقایون ندارم و اتفاقا
بسیار هم مرد ها و دوست دارم و میتونم
به یک مرد به چشم یک دوست معمولی منظورم
نوع دوستی که با خانم ها دارم همون دوستی و با اقایون هم داشته باشم
دوست داشتن
واژه قشنگی است و پر از بار مثبت اما
معمولا انسانها به هرکسی نمی گویند دوستت دارم ....به طور عمومی میشه گفت من همه ی انسانها ...همه ی مادران همه ی پدران ...همه ی کودکان ... همه ی انسانها را دوست دارم.... ولی من خودم به شخصه معمولا به دوستانم که باهاشون رابطه ی دوستی دارم نمی گویم دوستت دارم مگر دوست خیلی خیلی خاصم که با دیگران بنابر دلایلی فرق داشته باشه و به من نزدیک تر باشه
یعنی اندکی بیشتر در حریمم اجازه ورود داشته باشه و به من از سایرین نزدیک تر باشه
***
خوب حالا واژه دوست داشتن گفته شد
برداشت طرف مقابل چگونه است؟
وقتی همجنس خودم باشه همون برداشتی رو میکنه که من منظورم بود اما وقتی جنس مخالف باشه برداشتش فرق میکنه
ببین دوست گرامی مطلبی از یکی از پیشکسوتان تالار برایت میاورم که بسیار سودمند هست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
باید در نظر داشته باشید همه ما انسان ها به دنبال منافع خود هستیم حتی در امری به نام ازدواج....پس(اغلب) پسران در درجه اول هدف از یک رابطه را ارضا نیازهای عاطفی و جسمی خود می دانند ....
این گفته ی یک مرد در مورد همجنسان خودش هست
و همچنین درجای دیگیری هم ایشون متذکر شده بودند که شاید دخترها بگویند یک مرد را به چشم برادر می بینند ولی هیچگاه یک مرد یک زن را به چشم یک خواهر نمی بیند
خوب با این حساب وقتی شما به یک مرد بگویی دوستت دارم به نظرتون در 99درصد موارد اون آقا چه برداشتی می کنند؟
ادامه دارد...
-
RE: مشکلات من با اقایان !
به بالهای صداقت گرامی
نقل قول:
-از چه نظر؟
2-با چه هدفی؟
یعنی خودتون نقص هایی دارید و انها را می دانید و درصدد رفع آنها برآمدید ؟و یا نه به دنبال این هستید که دیگران نقصهایتان را بهتون بگویند(که پذیرش بالایی می خواهد) و یا اینکه به دنبال این هستید که تایید دیگرن را بگیرید و آنها را با خود همراه سازید
کلا میخوام ابتدا در مورد روانکاوی و نظریاتش پیرامون روان (به طور کلی )مطالعه و تحقیق کنم همونطور که گفتم خودم هم در ابتدای راهم و بعد تک تک رفتار هام و افکارم و بررسی کنم که چطور و چه علت هایی باعث بروز این
کارها و نحوه تفکر در من شده ...هدف من هم اساسا شناخت خودم هست چون تمام علوم به هم مرتبط میشن
(در سطوح بالا و هنگام نتیجه گیری های نهایی)پس بهتره ادم از موضوعات بنیادی اطلاعات بیشتری داشته باشه
و همینطور معتقدم کسی که خودش و بتونه ارزیابی کنه و مشکلاتش و حل کنه بهتر میتونه به دیگران کمک کنه
شما توجه کنید این همه روانشناس و...ایا همه این ها یک طور راهنمایی میکنند؟دقیقا نه چون اونها بعضی هاشون
روی افکار وحتی تعصبات پیشینشون دیگران و راهنمایی میکنند و کلا بعضی هاشون هنوز انتقاد پذیری هم ندارند
فرمودید از ابتدای این تاپیک خوندید پس متوجه یک موردش باید شده باشید.(در بین کاربران)
بله من نقص های زیادی دارم و بعضی هاش و میدونم و از روی بعضی علائم میخوام بقیه اش و هم بفهمم
هم خودم و هم دیگران میتونه بهتر مشکلات و حل کنه
چون یکطرفه جلو رفتن شاید موجب خطا بشه مثلا اگر من خودم و کاملا به دست دیگران بسپرم چه بسا اونها
خودشون مشکلات بسیاری داشته باشند و من و از راهم منحرف کنند مثلا شما ببینید بعضی ها در همین انجمن
مشکلاتشون و میگن و نظرات مختلفی بهشون گفته میشه اگر اون فرد در حال استیصال کامل باشه و تحت تاثیبر
نظر اشتباهی قرار بگیره چی میشه؟صرفا اینکه یک نفر 4تا کتاب خونده باشه دلیل نمیشه که همه گفته هاشون
درست باشه مسلما من هم اینجا نیستم تا ببینم کی چی میگه دقیقا همون کار و بکنم و سعی میکنم با خوندن
مشکلات سایرین بهتر انسان ها و تمایلات و...و بشناسم.
نقل قول:
من بسیار هم مرد ها و دوست دارم
منظور من این نبود که در ارتباطم با اقایون رفتارم طوریه که مثلا اون ها دوست داشتن به معنی گفته های شما و
استنباط کنند یا حتی مستقیما بهشون بگم !
منظورم این بود مثلا فمنیست نیستم یا کلا بعضی خانم ها و اقایون متاسفانه در رابطه ای که نتیجه مطلوب و
نمیگیرن بعد ها به جنس مخالفشون دیگه احساس خوبی ندارند خیلی از خانم ها و اقایون بعد از شکست تصمیم
میگیرن به طور ناجوانمردانه ای با جنس مخالف بازی کنند و همه شکست های عاطفیشون و به نحوی سر اونها
خالی کنند منظور من این بود که من هرچند شاید با اقایون (بعضی هاشون)اون رابطه خوب و رضایت بخش و
نداشتم اما این باعث نشد چنین تفکراتی الان داشته باشم و به قول شما همونطور که احساس خوبی
به کودکان خانم ها و... دارم همون احساس و هم به اقایون دارم ...
نقل قول:
شاید دخترها بگویند یک مرد را به چشم برادر می بینند ولی هیچگاه یک مرد یک زن را به چشم یک خواهر نمی بیند
بله درسته البته کاملا نمیشه گفت که خانم ها هم اینطورن شما با من در این مورد موافقید یا نه
یک خانم زمانی میتونه به اقایون دیگه به چشم برادر نگاه کنه که از نظر عاطفی و...تامین باشه(از جانب یک فرد دیگه) یا اونقدر سرگرم یک هدف هست که به صورت ارادی روابط صمیمی و دوستی خاص و با اقایون در فکرش نباشه حالا ممکنه بعضی خانم ها با وجود تعهد به دیگری باز هم نتونند اون محدودیت ها با دیگر مردان و داشته باشند و همینطور اقایون این چنینی هم هستند .
اما در کل میخوام بگم مثلا من هم نمیگم با هر مردی که در ارتباط باشم هیچوقت بهش احساس علاقه مندی پیدا
نمی کنم و...شاید این اتفاق بیفته و طبیعیه چون عواطف بین انسان ها وجود داره
اما چرا این اتفاق زیاد برای من نمیفته
چون من در کل ادم به اصطلاح زود جوشی نیستم و روابطم و با خانم و اقایون اطرافم در حد کاری که باهاشون دارم
حفظ میکنم و مثلا برای نمره گرفتن پیش استاد ! یا ...از همکلاسی هام هیچوقت نمیرم جلو در واقع این چیزها
برام اهمیتی هم نداره ولی جالبه بدونید که خود اساتید رفتارشون با من مثل رفتارشون با همکارشونه و نهایت
احترام و برای من میگذارند همینطور اقایون کلاسمون و کلا دانشجوهایی که من تابه حال ندیدمشون و...میشنوم
که چیزای خوبی پشت سر من میگن با اینکه اصلا کاری به کار کسی ندارم و اینم البته برام مشکل شده
چون بیشتر اقایون جذب میشن و من حوصله اینکارا و ندارم مخصوصا که همسن و سالم هستن و همه روابط
جدی میخوان و اینکه با خانواده بیان و...!!!اما من اصلا نمیخوام ازدواج کنم شاید روزی نظرم عوض بشه اما
مثلا نمیدونم چطور بهشون بگم من از شما خوشم نمیاد یا سنتون کمه و...
خیلی صحبت کردم اما گفتم بیشتر توضیح بدم موجب اشتباه نشه
با سپاس از شما:72:
-
RE: مشکلات من با اقایان !
ممنون از اینکه مسائل را اینگونه دقیق عنوان کردید
در مورد پست اولتون باز هم نکاتی در نظرم هست که سر فرصت بیان می کنم
با آخرین پستی که زدید من اینگونه برداشت کردم که
1)شخصیت و وجود شما به گونه ای هست که افراد زیادی چه مرد و چه زن را به سمتتون جلب می کند و شما از این توجه در جمع ها ناراحتید خصوصا اینکه پسرها بهتون توجه نشون بدهند و خواهان شروع یک رابطه با شما باشند
2) مشکلتون نحوه برخورد صحیح با این افراد به طوری ازتون نرنجند و در ضمن مزاحمت هم براتون ایحاد نکنند
درسته؟
-
RE: مشکلات من با اقایان !
بالهای صداقی گرامی
1:قطعا از خود مفهوم توجه دیگران نسبت به خودم ناراحت نیستم اما این توجه اقایون بخاطر فقط ظاهر وگرنه
کسی که نمیدونه حقیقتا من کیم و چیم برای چی باید پیشنهادات اینطوری بده از این ناراحتم بله.
2:بله درسته (اخه با خودم فکر میکنم هرطوری بگم نه بالاخره طرف ناراحت میشه )
-
RE: مشکلات من با اقایان !
1- می شه بگید پدر و مادر و خواهر و برادرانتون در چه رشته ای تحصیل کردن و خودتون الان چی می خونید؟
2- اگر قرار باشه به خانوادتون جنسیت بدید، اون رو زن توصیف می کنید یا مرد؟
3- شما فرزند چندم هستین؟ و خواهر یا برادرانتون چه سنی دارن؟
4- در کودکی چه مباحثی رو مطالعه می کردید؟ هیچ وقت حالات بچه گانه یا احساسی داشتید؟ با این حالات شما چطور برخورد می شده؟
گفتید: "نمیتونستم از شوق و علاقه ام نسبت به بعضی چیزها به ایشون بگم چون مطمئن بودم براش جذابیتی نداره"
چی بود که فکر می کردید برای ایشون جذابیتی نداره؟ (مباحثی علمی بود یا ؟؟)
-
RE: مشکلات من با اقایان !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک انسان
بالهای صداقی گرامی
1:قطعا از خود مفهوم توجه دیگران نسبت به خودم ناراحت نیستم اما این توجه اقایون بخاطر فقط ظاهر وگرنه کسی که نمیدونه حقیقتا من کیم و چیم برای چی باید پیشنهادات اینطوری بده از این ناراحتم بله.
خوشحالم که خودتون به این امر واقفید که توجه آقایون به خاطر ظاهر هست :104::104:
پس جای نگرانی نیست کسی که هدف و نیت پیشنهاد دهنده را می داند گول نمی خورد
چقدر در این تالار مراجعانی نا آگاه از این نکته که فرمودی آمدند(خصوصا دختران) و ابراز کردند پسری بهشون ابراز توجه کرده و پیشنهاد داده و مابقی ماجرا که خودت می دونی....
حالا هرچی مدیران و بقیه دوستان مشاوره می دهند و نکات مهم جهت شناخت می دهند و معیارهای اساسی و درست ازدواج را بیان می کنند باز مراجع بدون تفکر و اندیشیدن به نکات قابل تامل و بررسی جهت گرفتن تصمیم درست حرف خودش را میزند و به بقیه هم اعتراض می کند که من احساسم را دخیل نمی کنم و صرفا دارم رابطه عادی برقرار می کنم مثل همه ی روابط انسانها
حال هرچه مدیران می گویند عزیز دل این ره که میروی به ترکستان است کو گوش شنوا
2:بله درسته (اخه با خودم فکر میکنم هرطوری بگم نه بالاخره طرف ناراحت میشه )
و اما در مورد این نکته جای اندیشیدن داره که راهکار صحیحی در پیش بگیرید
که مطمئن هستم باهمفکری همه ی دوستان می توانیم راهکاری پیدا کنیم که هم مناسب شما باشد و هم مثال شود برای سایرینی که این مشکل را دارند:72:
-
RE: مشکلات من با اقایان !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *nadia*
1- می شه بگید پدر و مادر و خواهر و برادرانتون در چه رشته ای تحصیل کردن و خودتون الان چی می خونید؟
2- اگر قرار باشه به خانوادتون جنسیت بدید، اون رو زن توصیف می کنید یا مرد؟
3- شما فرزند چندم هستین؟ و خواهر یا برادرانتون چه سنی دارن؟
4- در کودکی چه مباحثی رو مطالعه می کردید؟ هیچ وقت حالات بچه گانه یا احساسی داشتید؟ با این حالات شما چطور برخورد می شده؟
گفتید: "نمیتونستم از شوق و علاقه ام نسبت به بعضی چیزها به ایشون بگم چون مطمئن بودم براش جذابیتی نداره"
چی بود که فکر می کردید برای ایشون جذابیتی نداره؟ (مباحثی علمی بود یا ؟؟)
1:خودم عمران بابام فنی مامان تجربی برادرم ریاضی
2:هم زن هم مرد متشکل از وجود هردوست
3:اول برادرم از من 1 سال کوچیکتر
4:زندگینامه های افراد معروف مخصوصا علمی ها و ستاره شناسی
بله این حالات و داشتم چون من زیاد احساساتم و ...بروز نمیدم طبعا برخورد خاصی هم باهام نمیشده
بالهای صداقت عزیزم
اگر شما هم نظرتون و بگین ممنون میشم
چه خوبند مردمانی بی ادعا ...:72:
-
RE: مشکلات من با اقایان !
بابت دیرکرد عذر می خوام
به نظر من حالت غالب در خانواده شما بیشتر مردانه و منطقی هست . اغلب در خانواده هایی که خیلی
رشته های تحصیلی به سمت فنی و ریاضی گرایش پیدا می کنه همه چیز بیشتر منطقی و کمتر احساسی پیش می ره. البته اینها تجربه و نظر من هست.
یعنی به گونه ای بار اومدید که حالت منطقی بودن به دلیل فضای محیط
در شما بیشتر اجازه بروز پیدا کرده و ولو اینکه والدین بروز احساسات رو در خانواده سرکوب هم نکرده باشند این حالت به صورت ناخود آگاه در شما شکل گرفته .
در نهایت این طور فکر می کنم که شما فرد حساسی هستید ولی بروز نمی دید و در واقع خودتون هم فکر می کنید
که خیلی واقع گرا، منطقی و بدون احساس وابستگی هستید و در واقع اونی که بیشتر ناراحت می شه در حین
قطع روابط شما هستید نه آقایون !
ممکنه این نظر من درست و یا غلط باشه، اما بیشتر روی این موضوع فکر کنید که :
چرا احساساتتون رو بروز نمی دید؟ آیا چیزی شما رو به عدم بروز احساسات رسونده؟ ریشه رو پیدا کنید. به عنوان مثال گاهی جامعه می تونه باعث این دید در ما بشه (فقط خانواده نیست)، مثلاً ما در کودکی می شنویم که زن ها حساس هستن و شکست های عشقی اونها رو می بینیم
بنابراین در ناخودآگاهمون بی دلیل ثبت می شه که "زن = ضعف، شکست و مرد= قدرت ، موفقیت" در نتیجه
حالات و رفتار منطقی بیش از حد و مردانه رو در خودمون تقویت می کنیم!
دلیل اینکه بیشتر از افراد سن بالا خوشتون میاد می تونه این باشه که این دسته از مردان منطقی تر و پخته تر
نسبت به یک پسر جوان عمل می کنند و زود احساساتی نمی شن .
در کل به نظرم ریشه این منطقی بودن زیاد و عدم بروز احساسات رو اگر پیدا کنید بسیاری
از جواب ها رو هم خواهید یافت
سعی می کنم زودتر سر بزنم خانمی :46: :43:
-
RE: مشکلات من با اقایان !
-
RE: مشکلات من با اقایان !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک انسان
با سپاس خانم نادیا:72:
با سلام
در موارد مشابه از گزينه تشكر در ذيل پستها استفاده فرماييد.
با تشكر