-
بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
باسلام
دوستان تو تاپیک های قبلی (دست به میوه حوا بزنم؟) یه سری از حرفها و مشکلاتم رو گفتم,حالا که جلو تر رفتم به یه سری مشکلات بر خوردم که قبلا هم بهشون فکر میکردم ولی فکرشو نمیکردم اینقدر برام اهمیت پیدا کنه و مهم بشه.
مسئله اعتماد کردن به طرف مقابل برام سوال بود,فکر میکردم وقتی طرف همه شرایط رو داشته باشه(حجاب,حیا, خانواده.....) میشه راحت بهش اعتماد کرد.ولی الان فهمیدم که با وجود همه این شرایط بازم تو اعتماد به طرف مشکل دارم.
البته این مشکل از طرف خودمه و فکر میکنم خیلی خیلی مهمه.
این مشکل ریشه تو گذشته من داره,من چیزهایی و کسایی رو دیدم که باعث شدن باور های من داغون بشه و به زمین و زمان مشکوک بشم.
وقتی کسی رو میبینم که یه گوشه ای یواش داره با موبایل صحبت میکنه....
وقتی دختری رو میبینم که موبایل دستش گرفته و یا داره اس ام اس میخونه یا مینویسه....
چجوری بگم,به همه مشکوک شدم.خودتون وضع جامعه رو میدونین دیگه.خیانت,دوستی ها و ...
کسایی هم هستن که اعتماد الکی به طرفشون دارن و طرفشون هم ....
البته میدونم حساسیت من بیش از اندازست و این مشکل به یه بیماری تو دل من تبدیل شده,طوری که امید و شادی رو ازم گرفته.
این باعث شده به طرفم هم شک کنم,کسی که فکر میکردم تنها دختریه که میتونم بهش اعتماد کنم.
نمیدونم چیکار کنم,دارم داغون میشم.این بیماری تا حدی جلو رفته که به دوست و آشنا و خانواده و ... همه و همه شک میکنم.این مشکل کارم رو هم مختل کرده.تو ارتباطم با دوستان و هم دانشگاهیام هم به مشکل خوردم.این حس باعث شده به کسی اجازه ندم تا خودشو بهم نزدیک کنه و بخواد بهم فکری چیزی بکنه.
خواستم پیش روان شناس برم ولی تا حالا نرفتم.مقاله و مطلب هم زیاد خوندم ولی درست نشدم.شاید انتظارات من از جامعه و افراد زیاده و انتظار دارم همه پاک باشن و ....
شما بگین چیکار کنم.این مشکل داره از درون منو میخوره.
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
سلام و درود بر شما.
تمرکز روی یه مشکل به نظرم، به اون مشکل دامن میزنه، هی میشینی آسمون ریسون میبافی که چیه و چه خبره.
اگه وقت زیاد داری، یه جوری خودتو سرگرم کن. از مطالعه و ورزش و خوشگذرونی بگیر تا بازی و مسافرت و ...
الانم که تابستونه وقت آزادت بیشتره و دیگه هیچی. کم کم درست شروع میشه و میری از این افکار در میای. خصوصا اینکه توی جمع باشی که نور علی نوره.
اگه واقعا اخلاق و رفتار محبوب جنابعالی، نشون دهنده خیانته، که الفاتحه.
اگه نیست دستگاه ریسدگی رو روشن نکن مهندس!
خوش باشی.:72::72::72:
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط morteza-m
سلام و درود بر شما.
تمرکز روی یه مشکل به نظرم، به اون مشکل دامن میزنه، هی میشینی آسمون ریسون میبافی که چیه و چه خبره.
اگه وقت زیاد داری، یه جوری خودتو سرگرم کن. از مطالعه و ورزش و خوشگذرونی بگیر تا بازی و مسافرت و ...
الانم که تابستونه وقت آزادت بیشتره و دیگه هیچی. کم کم درست شروع میشه و میری از این افکار در میای. خصوصا اینکه توی جمع باشی که نور علی نوره.
اگه واقعا اخلاق و رفتار محبوب جنابعالی، نشون دهنده خیانته، که الفاتحه.
اگه نیست دستگاه ریسدگی رو روشن نکن مهندس!
خوش باشی.:72::72::72:
من وقت نمیکنم روزی 6 ساعت بخوابم,شما میگی بیکاری,میشینی فکر و خیال میکنی:302:
ببین این منم که فکر میکنم همه یه جورین,شاید اون بنده خدا ها خیلی معمولی و عادی باشن,ولی من....
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
گفتم اگه هستی، که نیستی پس هیچ.
خوبه راه حله مشکلتو خودتم میدونی، رو افکار منفیت زیاد تمرکز نکن، اونا رو به سمت دیگه ای جهت بده.
چیزیه که من به ذهنم میرسه.
همین.
عصر به خیر:72::72::72:
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
سلام
همین کارات و فکرات به نظر من نشونه اینه که هنوز نه خودتو شناختی نه طرف مقابلو و این نشون دهنده اینه که معیار هات پخته نشده
این همه تو این تاپیک همه فریاد میزنن معبیار معیار آدم شناسی آدم شناسی
اینهمه توصیه می کنن با دقت و اصول برید جلو(با ابزار شناخت و ....)
تو همینجوری عاشق شدی به نظر من نمی دونی و نمیشناسی طرفتو(شاید خوب باشه ولی تو ذهنت ظنینی)
ولی خدا آخر و عاقبت ماهارو بخیر کنه
به نظرم تو دارای خطاهای شناختی هم هستی و اگر هم خبریه فعلا تمام تلاشتو بذار واسه شناخت طرف مقابل
فعلا بذار ببینیم بقیه چی میگن
من موندم مدیر و بقیه با دیدن این تاپیکت چه حالی بهشون دست میده تویی که تخته گاز میرفتی جلو
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
نقل قول:
تو همینجوری عاشق شدی به نظر من نمی دونی و نمیشناسی طرفتو(شاید خوب باشه ولی تو ذهنت ظنینی)
سياوش جان بي انصافي ميكني،كجا من بدون شناخت و ... واردشدم.
من از يه مشكل تو خودم گفتم،يه بيماري روحي يا يه زخم روحي.
اين درست نيست كه بگيم اشتباه انتخاب كردم يا معيارهام درست نبوده.من اين ظن رو نسبت به همه دخترها دارم،ولي فكر ميكردم نسبت به ايشون نداشته باشم.ولي وقتي اون صحنه درست جلوي چشمم اتفاق افتاد(اس ام اس دادن)،ديدم نه بازم با خودم مشكل دارم.به خاطر همين خيلي ناراحت شدم.فكر ميكردم اين حس تو من كمرنگ شده(كه البته كمي شده) ولي باز هنوز تو من وجود داره.
من خودم رو ميشناسم،از قبل هم از اين مشكلم آگاه بودم. شايد خيلي ها اينطور باشن ولي به زبون نيارن،ولي چون اينجا يه محيط مجازيه من راحت ميتونم از مشكلم و نگرانيام صحبت كنم و مشورت بخوام.
من نميخوام با اين حس وارد رابطه بشم،چون ميدونم طرفم رو ناراحت ميكنم،پس دنبال درمانشم.
نميدونم درسته بعدا درباره اين حس و مشكل به طرفم چيزي بگم يا براش توضيح بدم؟
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
کی اس ام اس داده؟
ولی دلیل هم نمیشه ها که هر کی اس داده بده
شاید به خواهرش یا دوستش اس داده!
اینو که مطمئنم تو دارای خطای شناختی شدی
مشکلت که در واقع مشکل من هم هست به افکارت بر می گرده
یا یه ضربه که فکر کم اونو داری به تمام امور زندگیت ربط میدی
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
نقل قول:
من از يه مشكل تو خودم گفتم،يه بيماري روحي يا يه زخم روحي.
منشا این زخم کجاست؟
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
داداشم منشا اين زخم توي ديده هامه.من ديدم كسايي رو كه مثل آب خوردن به هم خيانت ميكنن...
پسرايي كه مثل حيوون فقط به غريضه جنسيشون ميرسن و به زن و دختر و ... رحم نميكنن.
زنايي كه تا شوهرشون ميگه بالاي چشمت ابروئه ،سريع حس ميكنن كه چقدر حيف شدن و به 24 ساعت نميرسه كه خودشون رو تو بغل يكي ديگه جا ميكنن...
زنايي كه تا پيش هم ميشينن از دوست پسراشون براي هم ديگه تعريف ميكنن...
مردايي كه با داشتن زن و بچه هنوز با ديدن زناي ديگه دلشون ضعف ميره و ميفتن دنبال طرف...
كسايي كه بعد ازدواج تا يكم عرصه رو باز ميبينن حس كنجكاويشون گل ميكنه و شروع ميكنن به .....
دختراي دبيرستاني كه اگه يكيشون دوست پسر نداشته باشه بقيه مسخرش ميكنن...
بچه هاي راهنمايي كه هر كدوم دستشون يه موبايل گرفتن و نميدونن چيكار دارن ميكنن..
با وجود همه اينا + چيزايي كه از گفتنشون شرمم مياد،شما فكر ميكنيين چجوري مثبت نگر باشم و به همه اعتماد كنم.
بابا كم كم دارم به خودمم شك ميكنم.
چندروز پيش يه ارباب رجوع داشتم كه داشت به زمين و زمان بد و بيرا ميگفت.گفتم چي شده آخه؟ گفت:
زنم بعد از 20 سال زندگي طلاق ميخواد.چرا؟ برا اينكه ميگه ما به هم نمييايم!!!
ميگفت زنم مدرك سيكل داشت،وقتي كه اومد خونه من درس خوند و دانشگاه رفت!!!! براش ماشين گرفتم،خونه،سفر حج،سوريه كربلا،هر سال هديه و ....حالا بعد از داشتن دوتا بچه،ميگه كلاست به من نميخوره و من طلاق ميخوام.
ميگفت از وقتي زنم طلاق گرفت،مجردي زندگي كردم و به واسته همين زندگي مجردي،دوستاي زيادي بهم سر ميزدن و رفيقاشونم با خودشونو هم مياوردن خونه من.من تو اين زمان(بعد طلاق زنش) كه خيلي آدم جورواجور ديدم، فهميدم دور و ورم چه خبره و كي با كي ميره و اينا چيكار ميكنن و كي بازن كي رابطه داره و ....
ميگفت،انگار يه پرده از جلوي چشام برداشته شد،ديدم كه بابا همه ،آره.....
ميگفت:اگه ميدونستم همچين چيزايي وجود داره و آدما اينقدر ميتونن .. باشن،خيلي زودتر ميتونستم زندگيم رو نجات بدم و نگذارم كارم به اينجا بكشه و زنم از دستم بره.
حالا شما گير دادي كه اين زخم از كجا اومده؟؟؟
شما خودت اين چيزا رو ببيني آروم ميموني؟؟ به همه اعتماد ميكني؟؟؟ داغون نميشي؟؟؟ باورات از بين نميرن؟؟؟
آدم اينجوري به خانواده خودشم شك ميكنه!!!
نميگم همه اينجوري شدن،ولي قبول كنيد كه وضع جامعه خيلي خيلي خراب شده. جامعه اي كه اسم اسلامي رو يدك ميكشه و ادعاي اينو داره كه امام زمان(عج) داره اين كشور رو اداره ميكنه.
اين كارا رو كسايي ميكنن كه اسمشون مسلمونه و مذهبشونم تشيع.خواهش ميكنم الكي موضع نگيرين و حرف كليشه اي تحويل من ندين.
كي گفته آمار ازدواج به خاطر تحصيل و مشكلات اقتصادي و ... پايين اومده.شما آدم سالم پيدا ميكنين كه باهاش ازدواج كنيين؟؟
من تو دانشگاه و محيط كار بارها از دوستام پرسيدم كه چرا زن نميگيرين؟ ميدونين چي گفتن؟ گفتن :اگه دختر سالم ديدي سلام ماروهم بهش برسون!!!!!
نميگم دخترا خراب شدن،پسرا بدترن.ولي مني كه به مسائل ديني و مذهبي پايبندم و يه جو غيرت تو وجودم احساس ميكنم،نميتونم با اين مسائل كنار بيام و به سادگي از كنارشون ردشم و به سادگي به يه نفر اعتماد كامل داشته باشم.
اينه درد من.وگرنه اون دختر بيچاره كه مشكلي نداره.
-
RE: شناخت,اعتماد,اعتماد,اعتماد
من هم مثل توام
تو دور و ورو پره از مردایی که دنبال غریزه ان دنبال زن شوهر دار حتی به منم توصیه می کردن برم دنبال این کار منم مثل تو بودم حتی ببین مشکل کجاست که حالا همه پسرا وقتی یه زن یا دختر نگاهشون می کنه لذت می برن ولی من روز عزامه اون موقع! وقتی یه زن که جای مادرمه اینقدر زل می زنه به آدم ( و می خنده)که ...... یه مدت بد جوری حالم بد بود واسه همین منم کلی اعتمادمو از دست دادم منی که به دوست شدن فکر نمی کردم تصمیم گرفتم بزنم به خط واسه همین چون ناشی هم بودم کلی خراب کاری هم کردم:227::227: منم داشتم دخترایی رو که بهم می گفت تو فقط بگو آره من نه پول می خوام ازت نه ... ولی من اعتماد ندارم
تو فعلا به خودت فکر کن و ببین ذاتت چه جوریه نگاه نکن به همه که خوب حرف می زنن نگاه بکن به خودت که واقعا چه جوری هستی بعد مشابه خودتو پیدا کن
به قول آقای سنگتراشان :
اگر شما جایی ایستادید که بوی بدی به مشامتان میرسد ؛ دلیل نمیشود که همه جهان بوی بد بدهد .
-
RE: بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
پارسه عزیز
نیاز به مراجعه به یک روانشناس بالینی داری ، حتماً قبل از ازدواج این وضعیت را نزد یک روانشناس بالینی واکاوی و بررسی کن و برای درمان آن همت کن .
موفق باشید
-
RE: بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نقل قول:
نوشته اصلی توسط قرآن کریم؛ سوره نور؛ آیه 26
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
زنان پليد سزاوار مردان پليدند ومردان پليد سزاوار زنان پليد، زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك. آنان از آنچه درباره شان مىگويند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نيكويى است.
پارسه جان، بنظرم آدم باخدایی می آیی. پس به گفته های خدا اعتماد کن. هرجور که دلت می خواهد همسرت باشد، خودت همانطور رفتار کن و بقیه رو بسپار به خود خدا.
توصیه فرشته مهربون رو هم فراموش نکن، اگه یه وقت نسبت به زنت زیادی شکاک و بدبین بشی و آزارش بدی، ممکنه تحملش تموم شه و تنهات بذاره.
زندگی با یه مرد شکاک کشنده است و هر کسی طاقت اون رو نداره.
-
RE: بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
سلام
به نظرم همون کارو که فرشته گفت بکن نتیجه رو هم به ما بگو البته کل میگما
به نظرم اینهمه کاری که الان انجام دادی و انتخاب درست و ......شناخت و ........ تازه اول کاره بقیش بر می گرده به زندگیتو نحوه همسر داریتو ..........
ان شالله عاقبت به خیر شی
-
RE: بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
سلام
مشکل شمارو من هم دارم و این باعث شده از روال عادی زندگی که ازدواجه عقب بمونم.
به هیچ مردی اطمینان ندارم و میشه گفت منزوی شدم. به نظر من نمیشه مبارزه کرد بله در ایران خیانت عادی شده و این از طرف اقایان بیشتره. لطفا جبهه نگیرید و واقعیت رو ببینید. فقط دو راه حل دارد یا شما هم مثل بقیه باشید و خودتونو فراموش کنید و بگران شکستن دل کسی نباشید یا تنها سر کنید.
دوستان مشکل به این بزرگی وجود دارد چط.ر میشه اونو ندید و فکر که کوچیکه.
بدترین درد تو این دنیا تنهاییه.
-
RE: بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط z_sdgh
سلام
مشکل شمارو من هم دارم و این باعث شده از روال عادی زندگی که ازدواجه عقب بمونم.
به هیچ مردی اطمینان ندارم و میشه گفت منزوی شدم. به نظر من نمیشه مبارزه کرد بله در ایران خیانت عادی شده و این از طرف اقایان بیشتره. لطفا جبهه نگیرید و واقعیت رو ببینید. فقط دو راه حل دارد یا شما هم مثل بقیه باشید و خودتونو فراموش کنید و بگران شکستن دل کسی نباشید یا تنها سر کنید.
دوستان مشکل به این بزرگی وجود دارد چط.ر میشه اونو ندید و فکر که کوچیکه.
بدترین درد تو این دنیا تنهاییه.
قبول کنید اطمینان به دختر جماعت خیلی خیلی خیلی سخت تر از اعتماد کردن به یه پسره.من با این سن و سالم و این همه برخوردم با دخترا,باور کنید هنوز این موجودات خارق العاده رو نشناختم.ولی در عوض با دو بار نشست و برخواست با پسر,همه اخلاق و رفتارش دستم میاد و میدونم چیکارست.
در جواب حرف شما:
نگین خیانت از طرف پسرا زیاد شده,تا دختر نخواد خیانت کنه,پسر بالا بره ,پایین بیاد,نمیتونه یه دختر رو از راه بدر کنه.دختر پذیرنده این عمل زشته,اونه که انتخاب میکنه که این کارو بکنه یا نه.