احساس می کنم عوض شده.....
سلام من کاربر جدید این سایتم. اینقدر دلم گرفته بود که کانکت شدم و کلمه مشاور رو سرچ کردم و عضو این سایت شدم.تقریبا دو سه ماه قبل از طریق برادرم با یکی از کارمنداش آشنا شدم. با هم صحبت کردیم و به تفاهم رسیدیم. یک ماه بعد دوباره خواست تا با هم صحبت کنیم و در همون جلسه دومگفت که به من خیلی علاقمند شده، ازدواج با من آرزوشه و .... بعد شماره تلفنمو گرفت و از روز بعدش شروع کرد بهپیام دادن و ابراز علاقه و .... ولی من زیاد باهاش صمیمی نمی شدم تا اینکه بالاخره با پدر و خواهرش اومدن خواستگاری که همون شب خواهرش گفت که مهریه من خیلی زیاده و ... قرار شد یک ماه بعد رسما بیان خواستگاری.در این مدت من و این آقا با هم تلفنی در ارتباط بودیم تا اینکه بالاخره با هزار حیله منو به خودش علاقمند کرد و الان رباطمون به جایی رسیده که دیگه نمی تونم ردش کنم و حالا با قبول شدن تو آزمون کارشناسی ارشد میگه خانوادم با این ازدواج مخالفن و من دارم تلاش میکنم راضی شون کنم و ... به نظر من داره بهونه میاره. قبلا مدام میگفت دوست دارم. بدون تو میمیرم. میخوام ببینمت و ... حالا اگه من بهش اس ام اس ندم اون که اصلا انگار نه انگار بی خیال! بهانه میاره که کارت خوب نیست ... دوست داشتم معلم باشی.. کاش یک کمی چاقتر بودی و... دیگه اصلا تو اس ام اس هاش حتییکبار هم نمیگه دوست دارم یا حتی عزیزم...نمی دونم چیه ولی دیگه دارم ازش خسته میشم. دیشب داشتم فکر میکردم از بین اینهمه خواستگار خوب و با تحصیلات ببین آخرش کیو انتخاب کردم ؟ از همه لحاظ از من پایین تره بجز تحصیلات چون من لیسانس دارم و ایشون ارشد قبول شدن!! هیچوقت به اینکه از من پایین تره فکر نکردم حتی الانم دوست ندام در موردش صحبت کنم ولی باور کنین خیلی اذیتم میکنه. از من چیزی رو میخواد که نمی تونم براش فراهم کنم. من نگران آبروم هستم ولی ایشون میگه ... اصلا ولش کن دیگه دارم دیوونه میشم. اگه اس ام اس ندم یا بهش زنگ نزنم میگه من برات مهم نیستم. مدام گوشیمو چک میکنه و می پرسه این کیه بهت زنگ زده؟ این کیه بهت اس اماس داده ؟ وقتی هم که بهش زنگ میزنم یا اس ام اس میدم جواب نمیده یا جواب سر بالا میده.
خواهش میکنم بگین چیکارکنم؟ به قول یکی از همکارام چه گلی به سرم بگیرم؟ من اینقدر آدم شادی بودم که همه بهم میگفتن تو اصلا نمی دونی غم و غصه چیه!!! یکی از دوستام یکبار ازم پرسید تو اصلا بلدی گریه کنی؟!!! اما حالا ............
کمک کنین. نمیتونم به خانوادم چیزی بگم و نه به هیچ کس دیگه . دارم دق میکنم. به دادم برسین. خواهش میکنم............:302:
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام دوست عزیز
ورودت رو تبریک می گم:72:
ایشالا که با کمک دوستان همدردی، مشکلت رو حل کنیم
یه سوال: چرا نمی تونین به خونواده بگین؟ مگه خونواده اطلاع ندارن؟
اگه بخوایم موقعیت فعلی رو در نظر بگیریم و کاری به گذشته و اشتباهات انجام شده در گذشته نداشته باشیم، باید بگم که
- احتمال داره این آقا با قبول شدن توی کنکور هزار تا آرزو و رویا تویه ذهنش اومده باشه و یه سری هدف جدید پیدا کرده باشه که ازدواج رو مانعی برای رسیدن به اون ها می بینه.
- احتمال داره به این موضوع فکر کرده باشه که موقعیت های ازدواج بهتری امکان داره براش فراهم بشه، چه توی دانشگاه، چه در بقیه ی جاها، به خاطر ارتقاء تحصیلیش.
به هر حال، ایشون به احتمال قریب به یقین، فکر ازدواج با شما رو از سر بیرون کردن.
دوست عزیزم، شما ارزشت خیلی بیشتر از این حرفاست، ارتباطت رو باهاش قطع کن، شاید یه مقدار اولش برات سخت باشه ولی خیلی بهتر از اینه که بازیچه ی دست این آقا باشی!
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام دوست عزیز
اولا که من نمی دونم چطوری می شه در یکی دو جلسه به تفاهم رسیدفکر نکنم شما شناخت کاملی از اخلاق ورفتار ایشون تا حالا کسب کرده باشین . همین می شه ....خوب طبق اون گقته هات بعد اون مراسم خواستگاری بعداهم اومدن یانه به احتمال زیاد نظر خانوادشون هم تغییر کرده ؟ به نظرم اصلا صحیح نیست شما بقیه خواستگارات رو رد کنی واسه این آقا همیشه هم شما پیشقدم نشو یه خورده صبر کن ببین اصلا پی تو می گیره به احتمال خیلی زیاد ایشون پس از قبولی نظرشون تغییر کرده باشه(وهزار جور فکر آرزو به سرشون اومده ) من میگم چرا ما اینقدر حرفو تو دلمون باید نگه داریم خیلی راحت باهاش حرف بزن بگو دلیل تغییر رفتارش چیه ؟ازش بپرس بگو منم واسه خودم خواستگار دارم می خوام تکلیفم روشن بشه... به هر حال آرزوی موفقیت برات دارم:72::72::72:
RE: احساس می کنم عوض شده.....
دوست عزیز
به نظر من بهتر است که در رابطه با ادامه دادن این رابطه فکر کنی به قول قدیمی ها برای کسی تب کن که برات بمیره مگر با ایشان رابطه جنسی داشتید که الان نمی تونی ردش کنی ؟ و یا ایشان از شما تقاضای رابطه جنسی را کرده که اکنون که شما برآورده اش نمی کنی شما را رد می کنه؟
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
من هم با نظر بقیه موافقم
البته اینو ذکر کردم واسه اینکه بدونی و بفهمی که بیشتر بچه ها نظرشون مشترکه و اون هم اینه که بهتره تکلیفتو با اون آقا روشن کنی!باهاش حرف بزن و ازش بپرس که چرا رفتارش عوض شده! ضمنا اینجا کسی شما رو نمیشناسه اگه باهاش رابطه جنسی داشتین یا اون ازتون اینجور چیزا رو می خواد بگین تا ما ها قضیه رو کاملا بفهمیم بعد همه بهتون کمک می کنیم
به نظر من یه چیزی تو دلتون هست که نمی گین
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
از اینکه سعی دارین به من کمک کنین واقعا خوشحالم و ازتون تشکر می کنم.
راستش من و این آقا رابطه جنسی داشتیم. اولین باری که منو به خونه اش دعوت کرد با اجبار و ........ بعدش تا چند وقت جواب تماساشو ندادم تا اینکه بالاخره وقتی تماسشو جواب دادم گفت پشیمونم، قصد این کارو نداشتم، تحریک شدم و... و کلی عذر خواهی کرد و گفت حالا هم که اتفاقی نیفتاده بهتره فراموشش کنیم. مدتی گذشت تا اینکه با این موضوع کنار اومدم و فراموشش کردم. بعد تو ملاقاتهای بعدیمون باز هم کم و بیش از خودش علاقه نشون میداد ولی من بهش گفتم اگه یکبار دیگه همچین کاری کردی موضوع رو با خانوادم در میون میزارم و چون این آقا پیش خانوادم آبرو داره!!! کارمند داداشمه و ... قبول کرد و گفت باشه اگه تو دوست نداری منم نمی خوام!!
خوب اینا همش مربوط به گذشته است؛ آخه خبر جدید اینکه دیروز با هم رفتیم بیرون. اینقدر ازش ناراحت بودم که نمی خواستم حتی جواب سلامشو بدم. بعدش با خودم فکر کردم چرا دارم خودمو اذیت می کنم؟ واسه چی؟ مگه چه اتفاقی افتاده که من باید بخاطرش اینهمه آزار و اذیتو تحمل کنم؟ به همین دلیل در جوابش که ازم پرسید چیه؟ انگار ناراحتی؟!! گفتم آره ناراحتم ... و هر چی ناراحتی ازش داشتم باهاش درمیون گذاشتم و در نهایت گفتم اگه منو نمی خوای، اگه از ازدواج با من منصرف شدی، اگه خانوادات ناراضی هستن، فقط کافیه به خوم بگی. اینقدر دلبسته ات نیستم که نتونم فراموشت کنم. فقط به من بگو و برو دنبال زندگیت. جواب خانوادم هم با خودم.
شاید باورتون نشه وقتی اینارو بهش گفتم، چند لحظه ای رفت تو فکر بعد برگشت با حالت تعجب و ناراحتی!! گفت: همین؟ می خوای دلتو از من پاک کنی؟ گفتم آره. من هیچ تعهدی درقبال تو ندارم اما تو توقعاتی ازم داری که بیجاست و جالب اینجاست که رفتارایی باهام می کنی که هرگز تو زندگیم باهاش مواجه نشدم (چک کردن موبایلم، پرسیدن اینکه با کی رفتی بیرون؟ رفتی عروسی چی پوشیدی؟ و ...). من مجبور نیستم تحملت کنم، تو هم همینطور.
حالش گرفته شد. چند دقیقه ساکت موند بعدش گفت خیلی خوبه بتونی به این راحتی کسی رو فراموش کنی. منم گفتم آره. خودم به مزایاش واقفم. ( البته باید اینم اضافه کنم که رابطه جنسی ایشون با من بنا به اقرا خودشون به خاطر وابسته کردن من و ایجاد علاقه بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) بهش گفتم تو اومدی خواستگاریم، منو تو نقطه دید قرار دادی، الان همه نگاهشون به منه به اینکه آخرش چی میشه. چون من خواستگارای زیادی رو رد کردم که شاید هفتاد درصدشون شرایطی خیلی بهتر از تو رو داشتن. حالا جنابعالی هر طور دلت میخواد با من رفتار می کنی؟ تا الان میخواستم آبروی خودمو تورو جلو خانوادم و فامیلمون حفظ کنم اما حالا تصمیم گرفتم این نمایشو تمومش کنم و پای همه چیزشم وایسادم.
ماشینو کنار جاده پارک کرد، به من نگاه کرد و در حالی که داشت شدیدا خودشو کنترل می کرد که مثلا گریه نکنه آروم گفت خیلی بی معرفتی!!! گفتم آره چون تا حالا تحملت کرم بی معرفتم. ..
خلاصه کلی بحث کردیم و در نهایت قسم خورد و اسم خدا رو آورد که من دوست دارم و تلاش می کنم تا خانوادمو راضی کنم و تنها مشکل خانوادم اینه که مهریه ات زیاده. گفت من از اینکه ناراحتت کردم عذرخواهم!! قصد بدی نداشتم. شاید متوجه رفتارم نبودم و ... کلی منت کشی دیگه.
دیشب دوباره باهاش آشتی کردم و قول داد رفتارشو درست کنه. دیشب اس ام اس داد : خوب بخابی عزیزم!! خیلی وقت بود نگفته بود عزیزم.
اما الان دارم فکر می کنم کار درستی کردم که باهاش آشتی کردم و بازم بهش فرصت دادم یا اینکه باید همون دیشب تمومش می کردم؟
تو رو خدا نظر بدین کار درستی کردم یا نه؟ آخه احساس می کنم مدام دارم مرتکب اشتباه میشم. نکنه این بارم اشتباه کرده باشم.
RE: احساس می کنم عوض شده.....
باید علت بی محلی که قبلاً داشته را بفهمی نه اینکه چون منت کشی کرده ببخشیش اصلاً موضوع بخشیدن یا نبخشیدن نیست تو می خواهی که نامزدت را بشناسی نه اینکه اونو تغییر بدی و یا اینکه منت کشی کرده اوضاع درست می شه
RE: احساس می کنم عوض شده.....
اگر چک کردن موبایلت از روی کنجکاوری بوده که هیچ.ولی اگر دنبال چیزی بوده که مچتو بگیره ...
به خاطر این دو مورد ازش جدا شو.1.مجبور کردنت به سکس.2.شکاک بودنش.درضمن گول حرفاشو نخور؛بعضیا ید طولایی
در مخزنی دارن.
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
فكر كنم دوست داره و بخاطر اين كه مبادا از دستت بده اين كار ها را ميكنه
موبايلت را چك ميكنه چون نميخواد غير از خودش باكسي باشي
دو كم محلي ميكنه چون فكر مي كنه تو بهش كم محلي ميكني
ببين من يك پسرم و همي مشكل را دارم من دختري را دوست دارم و اون بخاطر اينكار من جدا شد و من از غم دوريش آتيشم امروز بعد از دوماه روحيم و جمع كردم و عضو اين تاپيك شدم يعني عين ديونهها دور خودم ميگشتم
اما در خصوص اجبار به سكس
ببين عزيزم فكر نكنم دو اون حد اجبار بوده
من خيلي خيلي عذر ميخوام اما شما سعي كن يك نخ را تو يك سوزن كه دست دوسسته بكني آيا تا زماني كه اون نخواد تو ميتوني اين كار را انجام بدي
به نظر من بهش مهلت بده و از اشتباهات كوچك ديگش بگذر
يك سوال كادوي تولد چقدر برات مايه ميگذاره
حداقل اگه نزديكه تا روز تولدت
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
مردای وابسته ساز و دروغ گو معمولا اینجوری عمل می کنن که وقتی ازشون دوری محبت زیاد می کن تا جذب بشوی و وابسته. و وقتی جذبشون شدی ازت دوری می کنن تا خودت بری سراغشون تا هر چی ازت خواست نه نگی و اگر هم ولت کرد دیگه بهونه ای نباشه دستش
معمولا تو اینجور مواقع میگن که خودت اومدی و پیش قدم شدی و یه بهونه میارن و ولت می کنن
سعی کن بیشتر بشناسیش
به نظرم بوی دروغ میاد این وسط
RE: احساس می کنم عوض شده.....
اما من یه کم به موضوع مهریه مشکوکم. نمی دونم تا چه حد درست باشه ولی حس می کنم ایشون می خواد کاری کنه که شما خانوادت رو تحت فشار بذاری که رقم مهریه رو پایین بیاری!
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام دوست عزیز
به نظر من پسری که می داند با دختری ازدواج می کند . می داند که داشتن رابطه ی جنسی برای آن دختر خطرناک است هرگز با او رابطه ی جنسی آنهم به زور بر قرار نمی کنه.
کسی که نتونه خودشو در برابر زنی که بعدا قراره همسرش بشه و همیشه فرصت خواهد داشت کنترل کنه چطوری بهش اعتماد داری که بعد از ازدواج بتونه خودشو در برابر زن های دیگه کنترل کنه؟
همچنین کسی که شرایط تو را در نظر نگیرد و آبروی تو برایش مهم نباشد هم بسیار جای تامل و فکر دارد در حالی که حتی یک درصد هم اگر شما دو نفر با هم ازدواج نکنید برای او اصلا بد نمی شود ولی با زندگی و آبروی تو کاملا بازی می شود.
اول اینکه به هیچ عنوان دیگه با اون جایی تنها نرو(خانه ی خودش ،خانه ی دوستش، مسافرت تنها...) ببین یک دفعه شانس آوردی دفعه ی دیگه شانس نمیاری.
و حالا یک مدت فکر کن.آیا واقعا کسی رو که تورو تحقیر می کنه، به اجبار وادار به کاری می کنه که دوست نداری ،کنترل می کنه،به خاطرتو مقابل خانوادش نمی ایسته و در موقعیت های مختلف بی محلی بهت می کنه
می تونی به عنوان همسر انتخاب کنی؟
این مرحله دقیقا زمانی هستش که ایشان خودشو داره نشون میده و رفتارها و عادت های خوب و بدشو تا قسمتی به تو نشون میده پس باید خیلی دقت کنی.
به نظر من درگیر احساسات نشو و منطقی فکر کن.اگر الان خوب فکر کنی و شناخت پیدا کنی خیلی بهتر از این است که بعدا از انتخابت پشیمان بشی.
موفق باشی:72:
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
این دوتا لینک رو سر فرصت و با دقت بخون . جواب خیلی از سوالاتت رو میگیری :
http://www.hamdardi.net/thread-4990.html
http://www.hamdardi.net/thread-6376.html
RE: احساس می کنم عوض شده.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط HADI F
سلام
فكر كنم دوست داره و بخاطر اين كه مبادا از دستت بده اين كار ها را ميكنه
موبايلت را چك ميكنه چون نميخواد غير از خودش باكسي باشي
دو كم محلي ميكنه چون فكر مي كنه تو بهش كم محلي ميكني
ببين من يك پسرم و همي مشكل را دارم من دختري را دوست دارم و اون بخاطر اينكار من جدا شد و من از غم دوريش آتيشم امروز بعد از دوماه روحيم و جمع كردم و عضو اين تاپيك شدم يعني عين ديونهها دور خودم ميگشتم
اگر دوستش داشت به شعور و شخصیتش احترام می ذاشت موبایلشو چک نمی کرد.
دختری که بخواد رابطه موازی داشته باشه کنترل کردنش باعث نمی شه که تصمیمشو عوض
کنه.با این کار خودمونو یه آدم شکاک جلوه می دیم.
اما در خصوص اجبار به سكس
ببين عزيزم فكر نكنم دو اون حد اجبار بوده
من خيلي خيلي عذر ميخوام اما شما سعي كن يك نخ را تو يك سوزن كه دست دوسسته
بكني آيا تا زماني كه اون نخواد تو ميتوني اين كار را انجام بدي
اگر دست دوستشو یه جوری ببنده نتونه تکونش بده،می تونه نخ ـو از سوزن عبور بده.
منظورم اینه که پسر می تونه دختر رو تحریک کنه تا تن بده.
به نظر من بهش مهلت بده و از اشتباهات كوچك ديگش بگذر
يك سوال كادوي تولد چقدر برات مايه ميگذاره
حداقل اگه نزديكه تا روز تولدت
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام از اینکه پیگیر مشکلم هستین و کمکم می کنین واقعا متشکرم
آره منم فکر می کنم در مورد مهریه قصد داره بطور غیرمستقیم ازم بخواد تا ی جوری کمش کنم چون اولشم پدرم گفتن اگه مهریه رو کم بگیرن ردش می کنم ولی من به خاطر ایشون که گفتن: مهریه برام مهم نیست هرچی تو بگی قبول دارم ولی الان نمی خوام به خاطر این موضوع تو رو از دست بدم. با خانوادت صحبت کن تا یک کمی پایین بیان. من تو زندگی جبران می کنم و ... با پدرم صحبت کردم و پدرم دو سه بار بعدش هم از من پرسیدن تو با این مهریه قبولش داری؟ به نظر تو ارزششو داره؟ ببین فردا نگی مهریه دختر دایی و دختر عمه اینقدره و مهریه من ...؟ آخرین بارم بابام اومدن در اتاقم ازم خواستن که بشینیم رسمی صحبت کنیم و به من گفتن : تو خواستگار بهتر از این هم داشتی. هنوزم داری. از انتخابت مطمئنی؟ و من گفتم بله. پدرم گفتن من با این مهریه مخالفم ولی چون نمی خوام بخاطر این موضوع ناراحت باشی حرفی ندارم.
ولی الان دیگه نمی تونم به پدرم بگم بیاین مهریه رو از اینم کمترش کنین. آخرین باری هم که در مورد مهریه حرف زد بهش گفتم اگه یک بار دیگه بگی مهریه زیاده بابام ردت می کنه و منم رو حرف بابام حرفی نمی زنم.
در مورد علاقه هم واقعا مرددم. از پریشب که با هم آشتی کردیم مدام اس ام اس میده. حالمو می پرسه. دیروز عصر هم که با هم رفتیم بیرون اصلا دست به گوشیم نزد!! ازم پرسید هنوز از دستم ناراحتی؟ گفتم نه. گفت: من شرایط تو رو می فهمم ولی به خدا شرایط من از تو سخت تره تو فقط منتظر جواب خانوادمی ولی من هم نگران رفتار خانودام با تو هستم و دلم نمی خواد وقتی ازدواج کردیم همه باهات دشمنی کنند و هم نگران از دست دادنت و عوض شدن دید خانودات در مورد خودم. من دارم دو طرفه تلاش می کنم.
ازش پرسیدم کم محلی های قبلیت بخاطر چی بود؟ گفت پس هنوز ناراحتی؟ رک بهت بگم میخواستم که دلبستگیمون بیشتر از این نشه تا اگه خدای نکرده این قضیه درست نشد زیاد اذیت نشیم. ولی می بینم دیگه بیشتر از این که امکان نداره. من هر وقت بهتون کم محلی می کردم اون روز اصلا حس و حال هیچ کاری رو نداشتم. حتی باشگاه نمی رفتم. بعضی وقتا از خونه می زدم بیرون و الکی تو شهر دور می زدم تا اینکه شب بشه و برگردم خونه. انگار یک چیزی رو گم کرده باشم. وقتی هم که دیدیم ازم ناراحتین دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم هنوز که اتفاقی نیفتاده پس واسه چی از حالا خودمونو اذیت کنیم. بزار هر وقت اتفاق افتاد یک فکری می کنیم. ولی به خدا قسم من تمام تلاشمو می کنم چون بهتون علاقه دارم و فکرشم نمی کردم با همچین دختری بخوام ازدواج کنم. من اخلاقتونو خیلی دوست دارم. و ....
دیروز رفتارش مثل اوایل خوب و مردونه و با متانت بود. همون آدمی که اولین بار باهاش حرف زده بودم. من از این رفتارش خوشم اومد. از مردونه و نجیب بودنش.
دیروز دوباره بهش گفتم هرچی زودتر تکلیفمو روشن کن والا خانوادم جوابت می کنن. گفت تو بگو من چی بگم؟ و من هیچی به فکرم نمی رسید و واقعیتش اگه می رسید هم نمی گفتم واسه اینکه فردا نگه آره. تو راه پیش پام میزاشتی تا بگیرمت!!!!
نمیدونم دارم کار درستی می کنم یا نه. از طرفی دلم واسش می سوزه و از طرفی نمی خوام احساساتی بشم و ضعف نشون بدم.
می ترسم از اینکه در مورد احساسش راستشو گفته باشه ولی من باهاش بد کرده باشم.
در مورد هدیه هم تولدم که اول دی ماهه. ولی واسم یک عطر گرون گرفته. من هنوز بهش هیچ هدیه ام ندادم.
شاید زیادی دارم محافظه کاری می کنم. واقعا نمی دونم درست و غلط چیه.
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
بازم از همتون تشکر می کنم.
در جواب hadif باید بگم حق با شماست ولی منظور من از رابطه جنسی خود اون عمل نهایی (...) نیست چون درواقع تمامی اعمالی که موجب تحریک جنسی فردی بشه در دامنه رابطه جنسی قرار می گیره و لاز نیست حتما به ... ختم بشه تا عنوان رابطه جنسی صدق کنه. مثلا ایشون به زور به من نزدیک شد، دستمو گرفت و . ... و اینکه موفق به انجام اون عمل نشد مقاومت من بود. خدا رو شکر چند ماهی کلاس جودو رفتم و از نظر قدرت بدنی در وضعیت مناسبی هستم.
خوب حالا میخوام امتحانش کنم ببینم اصلا دلش واسم تنگ میشه؟
اما نمی دونم چطور اینو بفهمم آخه هر روز اس ام اس میده یا زنگ میزنه و یا میخواد با هم بریم بیرون. اگه گوشیمو خاموش کنم یا جوابشو ندم که فکر می کنم خیلی تابلوئه. میخوام یک جوری کاری کنم که مدتی ازم بی خبر باشه ببینم چه واکنشی داره؟
لطفا راهنماییم کنین. مرسی:72:
RE: احساس می کنم عوض شده.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط snow
سلام
بازم از همتون تشکر می کنم.
در جواب hadif باید بگم حق با شماست ولی منظور من از رابطه جنسی خود اون عمل نهایی (...) نیست چون درواقع تمامی اعمالی که موجب تحریک جنسی فردی بشه در دامنه رابطه جنسی قرار می گیره و لاز نیست حتما به ... ختم بشه تا عنوان رابطه جنسی صدق کنه. مثلا ایشون به زور به من نزدیک شد، دستمو گرفت و . ... و اینکه موفق به انجام اون عمل نشد مقاومت من بود. خدا رو شکر چند ماهی کلاس جودو رفتم و از نظر قدرت بدنی در وضعیت مناسبی هستم.
لطفا راهنماییم کنین. مرسی:72:
سلام دوست عزیز
ببین این فرد قرار است شوهرت بشود نه یک فردی که هرلحظه احتمال بدهی که بهت حمله کند تا تکنیک های جودو رو روی اون پیاده کنی
خیلی بیشتر به این انتخابت فکر کن به نظر من انتخاب خوبی نیست
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
به نظر من هم امتحان خوبی نیست
اینجور که از اوضاع و احوالت تعریف کردی تو یه آدم متعهد نشون دادی خودتو و خواستگار های خوبی هم داشتی ولی فداکاری کردی و به یه آدم که از هر لحاظ از تو پایین تره حتی تا مرز وابستگی هم پیش رفتی (که خودت گفتی هنوز نشدی)
همون طور که یکی از اعضا گفته بود با دو سه روز حرف زدن که شناختی بدست نمیاد
و تو وارد فاز احساسی شدی و ادامه یافته و .......و تو نتونستی بشناسیش
حالا از کجا مطمئنی که اونم مثل توه(من فکر می کنم اگه تو به جاش ارشد می خوندی و اون تو لیسانس میموند و تو ارشد واست موقعیت های بهتری پیش میومد تو باز هم وفادار میموندی).
شاید تو دانشگاه فکر می کنه الان یه موقعیت بهتر گیرش میاد؟ امتحانش کردی؟(منظورم این نیست که فردا یه دختر بفرستی سراغش تا ببینی شماره میده یا نه.....)
ضمنا پسرا با کسی که سکس می کنن نمی ازدواجند معمولا
نقل قول:
حالا با قبول شدن تو آزمون کارشناسی ارشد میگه خانوادم با این ازدواج مخالفن و من دارم تلاش میکنم راضی شون کنم و ... به نظر من داره بهونه میاره. قبلا مدام میگفت دوست دارم. بدون تو میمیرم. میخوام ببینمت و ... حالا اگه من بهش اس ام اس ندم اون که اصلا انگار نه انگار
نقل قول:
هیچوقت به اینکه از من پایین تره فکر نکردم حتی الانم دوست ندام در موردش صحبت کنم ولی باور کنین خیلی اذیتم میکنه. از من چیزی رو میخواد که نمی تونم براش فراهم کنم. من نگران آبروم هستم ولی ایشون میگه ... اصلا ولش کن دیگه دارم دیوونه میشم. اگه اس ام اس ندم یا بهش زنگ نزنم میگه من برات مهم نیستم. مدام گوشیمو چک میکنه و می پرسه این کیه بهت زنگ زده؟ این کیه بهت اس اماس داده ؟ وقتی هم که بهش زنگ میزنم یا اس ام اس میدم جواب نمیده یا جواب سر بالا میده.
به نظرم اگه وقت کردی نامه مدیر همدردی به دختراشم بخون
ببخشید من پستام طبقه طبقه شده
دختر خوب اگه دلیل دوری اون این بود که امکان میده خونوادش راضی نباشند(خودش اینو میگه) و .... به قول خودش میگه نمی خواد بشکنی و ..... دیگه چرا ازت هی سکس می خواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟سکسی که تو اصلا راضی نیستی
نقل قول:
اگه اس ام اس ندم یا بهش زنگ نزنم میگه من برات مهم نیستم.
اگه می خواد ازت دوری کنه چرا گلایه می کنه؟ که برات مهم نیست؟
RE: احساس می کنم عوض شده.....
عزیزم
خانواده شما و این آقا هنوز به تفاهم نرسیده، شما دو نفر وارد فاز بعدی شدید ،البته با اجبار از جانب ایشون!
به نظر فرد مناسبی نمیان با توجه به خواسته هایی که از شما دارن، دید شما که ایشون رو پایین تر از خود می بینید، رفتارهای شکاک گونه ، بهانه گیریهای بی دلیل و ....
الان وظیفه ایشونه که بتونه خانواده اش رو راضی کنه چون شما به قدر کافی کوتاه اومدید، پس ارتباطتون رو قطع کنید، تا زمانی که خانواده این آقا راضی بشن و مجدداً رسماً اقدام کنن. بعد مراحل شناخت به صورت
منطقی .
:72: :72: :72:
RE: احساس می کنم عوض شده.....
من هم با نظر بقیه ی دوستان کاملا موافقم؛ ایشون باید برای به دست آوردن شما تلاششون رو انجام بدن اگر واقعا شما رو دوست دارن. خیلی منطقی بهشون بگید که دوست دارید در صورتی که هر دو خانواده راضی بودن با ایشون وارد فاز شناخت بشید و بهتره در مورد مساله ی مهریه خانواده ها و خصوصا ایشون با پدر شما صحبت کنند و پدرتون هم بتونن شناختی از این آقا پسر بدست بیارن که خیلی میتونه این شناخت روی تصمیم گیری شما هم تاثیر داشته باشه؛ البته من این حرف رو بخاطر روحیه و شناختی که پدرتون نسبت به شما و دخترش داره دارم میگم.
به هر حال بهتره شما یکم غرور و شخصیت خودتون رو بیشتر حفظ کنید و منتظر تلاش های خواستگارتون بمونید.
RE: احساس می کنم عوض شده.....
سلام
من خيلي عذر ميخوام اما خواستم يك نكته را يادآوري كنم كه خيليها كه ميگن به زور با من سكس داشت واقعا رياد واقعيت ممكنه نداشته باشه. ام snow جان من هم با نظر دوستان موافقم كسي كه حاظر بشه دست دوست يا نامزدش را بگيره و به اجبار اون را مجاب به سكس كنه به درد زندگي نميخوره
يعني كسي كه به اين فكر نكنه كه تا زمان عروسي و تمتم شدن تمام مسائل احتمال خطر وجود داره و ممكنه كاري كنه كه طرف مقابل ... را از دست بده و اين مسئله ممكنه عواقب بدي را به دنبال داشته باشه و باعث بيبند و باري طرف مقابل بشه اونهم چون فقط ايشون نتونستند خودشون را كنترل كنند و زدند ... را برداشتند به درد نميخوره چون به نظر من غيرتي نسبت به شخص مقابل نداره و فقط لذت لحظه را ميبينه
اما در جواب فرهنگ عزيز
فرهنگ جان
در مورد نكته اول بايد بگم حرف شما كاملا دريته اما عشق و ترس ازدست دادن اين چيزها را نميفهمه
اما در مورد نكته دوم snow خودش جواب درستي داد