-
خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام .نماز و روزه هاتون قبول باشه . من باز با یه مسئله جدید مواجهم. 29 سالمه فارغ التحصیل کارشناسی رشته ارتباطات هستم. خواستگارم 23 سالشه دیپلم و کارمند یه شرکت.البته رسما خواستگاری نکرده از وقتی منو دیده به مادر پدر خواهر و خانوادش گفته بیان خواستگاری اونا میگن زوده.یه برادر بزرگتر از خودش داره میگن اول اون باید زن بگیره. تا اونجایی که به من گفته واسه اونم هر جا خواستگاری میرن مقبول واقع نمیشه. البته مادرش اوایل گفته بود که سن من بیشتر هستش و این آقا اصرار کرده.جدیدا هم مادرش میگه باشه با پدرت صحبت کنم ولی الان یک ماهه می گه باشه و هیچ عملی انجام نمیده. آخرین تماس تلفنی که با این آقا داشتم می گفت مامانم منو داره سر کار میزاره. میگه باشه ولی هیچ کاری نمیکنه.منم گفتم والا از دست من کاری بر نمیاد شما باید بیای خواستگاری . من که دخترم کاری از دستم بر نمیاد.پدرش میگه زوده برات. از طریق مادرش میخواسته باباشو راضی کنه که کار پیش نرفت.به هر حال با این اختلاف سن با این شرایطی که خانوادش دارن صبر کردن من واسه این آقا نمیدونم چه نتیجه ای میده! خوب معلومه هیچی. همش از من میخواد راه حل جلو پاش بزارم. منم گفتم اگه واقعا منو میخوای سن هم برات مهم نیست یکی از بزرگای خوانوادتونو واسطه کن تا مامانو باباتو راضی کنه.میگه اگه نیان اگه نشه ازدواج نمیکنم. حقیقتش نمیدونم چه اتفاقی میفته. پسر سالمیه هم از نظر قیافه از من درشت تره هم فکرش بچه گانه نیست.
از نظر مالی بد نیست یه حقوق ثابت داره . من نمیدونم چرا این روزا همه پسرا دنبال دختر بزرگتر از خودشون میرن. من نه پولدارم نه کارمند. یه خانواده متوسطیم که خدا رو شکر تو زندگی بابام برام کم نذاشته. با آرزوی توفیق برای همه . خواستین راه کار بدین چطور مامانش راضی شه بیاد منو ببینه والا من که توش موندم. بابامم گفته باید بزرگترش با من صحبت کنه.خواستگاری که الکی نیست! باید اول بدونم اینا کین. خدا به خیر کنه.یا حق
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
من که صلاح نمی دونم.این اختلافس سن بعدن مشکل ساز می شه.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
اختلاف سن خیلی بالاست و صلاح نیست چون علاوه بر به وجود اومدن تفاوت دیدگاه در آینده ، ایشون الان
در سن کم و حساسی هستن که هنوز معیارهاشون کامل جا نیفتاده ، شما در وضعیت با ثبات تری به نسبت
این آقا هستید (فکری، اخلاقی ، علائق) امکان اینکه الان از روی هوس آنی یا معیارهای بی ثبات تصمیم گیری کنن
بالاست.
دومین موضوع اختلاف سطح تحصیلی شماست که باید بسیار دقت کنید و ببینید آیا جهان بینی تون به هم نزدیکه یا نه!
خانوادشون هم موافق نیستن نه پدر و نه مادر. به نظرم شما اصلاً مصر نباش ، هر موقع با خانوادش به توافق رسید اقدام کنن و بعد شما با توجه به اون موارد تصمیم گیری کنید
:72: :72: :72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shima60
به هر حال با این اختلاف سن با این شرایطی که خانوادش دارن صبر کردن من واسه این آقا نمیدونم چه نتیجه ای میده! خوب معلومه هیچی.
دوست عزیز:72: خودتون جواب خودتون را دادید .
بعدش هم ایشون اصلا شرایطش با شما سنخیت نداره که دنبال راه حل واسه خواستگاری و راضی کردن والدینشون هستید.
زمان و انرژیتون رو تلف نکنید.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
فرهنگ جان حالا بزار بیاد خواستگاری من که فوری و بی فکرو گفتگو و مشاوره بله نمیدم! اگه خانوادش بی منطق باشن که اصلا صلاح نیست خودمم میدونم! اما بزار بیان منو ببینن بعد بگن نه! من هیچی کم ندارم تا بخوان بگن نه . اما ببینن بعد بگن نه !
وقتی از نظر فکری از من منطقی تر فکر کنه؟ وقتی همیشه اونه که عقلش به احساسش می چربه؟ وقتی من بچه تر از اونم؟ تعجب نکنید. اون همیشه منطقی تر از من عمل میکنه. سن که نشانه تکامل عقل نیست. من الان یه لیسانس بی کارم . تحصیلات اهمیت نداره مهم اینه که مرد بتونه زندگیشو جمع کنه اداره کنه.اون دوست داره من حتی ادامه تحصیل بدم اصلا آدم حسودی نیست. حتی با کار کردن من هم مشکل نداره. چه تفاوت جهان بینی؟ من این تاپیکو باز نکردم که بگم الان به این آقا جوابم مثبته اینو باز کردم که بگم خوشبختی به تحصیلات به سن و سال نیست . خیلی ها موفقن. دوستم شوهرش ازش 4 سال بزرگتره تحصیلاتش هم دیپلم هست. بدبخت شدن؟ طلاق گرفتن؟ نه دارن با آرامش زندگی می کنن. این اطرافیان هستن که دخالت میکنن. که مخالفت میکنن والا هیچ مشکلی پیش نمیاد. فقط کافیه مرد بچه ننه و دهن بین نباشه . تو زن ها یه رگ حسادت هست که نمیتونن قبول کنن قانونی که برای خودشون پیاده شده برای دیگری نقض بشه. برای همین مادر و خواهرشون مخالفن. والا ادم مگه چند تا بچه میخواد یه دونه . با یه بار سه زارین کردن کسی پیر نمیشه. مادر من 38 سالش بود منو به دنیا آورد من نه منگل شدم نه عقب افتاده. در حال حاضر هم بابام از مادرم 2 سال کوچیکتره مامانم جوونتر مونده تا بابام. مردا به خصوص اگه کار یدی داشته باشن که بیشتر می شکنن. آمار مرگ و میر تو مردا بیشتره. سعی نکنین با این دلایل مردم و متقاعد کنین.ضمنا آماری که اداره ثبت و احوال داده نشون میده ازدواجای که مردا سنشون کمتره روز به روز داره زیاد میشه. برید تحقیق کنین ببینید همه اونایی که طلاق گرفتن سن مرد کمتر بوده؟ نه خیلی ها سن زن کمتر بوده به 3 ماه هم نرسیده جدا شدن. خیلی ها هم زن ها بزرگتر هستن دارن زندگی می کنن . این تفکر اصلاح کنید ما تو همه چی پیشرفت کردیم اما تفکرمون قدیمیه.چطور یه مرده 40 ساله میتونه یه دختره 20 ساله بگیره اجازه داره اما اختلاف سنیه 5 سال که دختر بزرگتره اشتباست؟ برین فکر کنین بعد نظر بدین. برای همتون آرزوی موفقیت می کنم :72:
اصلاح میکنم: دوستو شوهرش 4 سال کوچیکتره و هیچ مشکلی ندارن.
اصلاح: دوستم :227:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
شیمای نازنین،مواردی که گفتی جزو استثناهاست.نمی شه بر اساس استثنا تصمیم گرفت.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام
من یه پسر 23 هستم دوساله که ازدواج کردم با یه اختلاف سنی 9 سال الانم یه بچه 8ماه داریم من یه شرکت دارم وخانومم کارمند دولت هستش الانم زندگی خوبی هم داریم و جالب اینجاست که من اهل شرق کشورم و خانومم اهل غرب تقریبا میشه گفت با دو فرهنگ متفاوت منظورم از گفتن این حرفها ( اختلاف سن ، خانواده ، فرهنگ ) مهم هست ولی مهمتر از آن دو نفری هستن که می خوان با هم ازدواج کنند اگه طرز فکر شون و نوع نگاهشون به زندگی یکی باشه صددرصد زنگی خوبی خواهن داشت چون این دونفر هستن که میخوان زندگی تشکیل بدن یه توصیه من به دوستان هیچ وقت اتفاقات زندگیتون چه ریز ودرشت رو برای هیچ کس مخصوصا خانوادتون تعریف نکنید چون گفتن اینها باعث مشکلات میشه
و به شما کاربر عزیز shima60 میگم درسته که اختلاف سن ، زیاد معقول نیست واین طرز تفکر که اگه یه نفر با اختلاف سن ازدواج کن آخرش شاید به طلاق ختم شود در برابرش باید گفت پس هر کسی هم که ازدواج می کند و طلاق میگیرد دیگه نباید ازدواج کند چون ممکنه که با شکست مواجه شود آیا این همه زوجی که تا حالا طلاق گرفتن به خاطر اختلاف سن بوده
بعضی وقتها اختلافاتی بین زوج به وجود میاد که نه به سن و خانواده و فرهنگ ربطی داره
و پیشنهاد من به خواستگار شما اینکه اگر پدرشون آدم منطقی به نظر میاد خود پسر پاپیش بزاره و با پدرشون حرف بزنه بعضی وقتها لازمه که طرز تفکر غلت خانواده ها رو تغییر داد به طور مثال اینکه اول باید بچه بزرگتر ازدواج کند بعد نوبت به بعقیه برسه اخه صف نانوایی که نیست هر کی زودتر اومده...این یه اشتباه غلته چه بسا که همین طرز فکر باعث بدبختی بعقیه دخترها و پسرها یک خانواده میشه
و این داستان پایان دهنده حرفهای منه
جعبه کفش ! ...
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.
در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند
مگر یک چیز : یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد
در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.
در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.
پس از او خواست تا در جعبه را باز کند.
وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.
پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود، فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟ پس اینها ازکجا آمده؟
در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام.
موفق باشید:72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام آقای علیزاده روزتون به خیر
پدر ایشون این طور که خودش تعریف می کنه آدم زیاد منطقی نیستن. می گه هر وقت که در مورد ازدواج صحبت شده گفتن زوده. یه بار دعوا شده و زده زیر گوشش. میگه امکان داره باز دعوا بشه. ایشون هم از طریق مادرش اقدام کرده که مادرش با پدرش صحبت کنه و اونو قانع کنه. مادر ایشون به ظاهر میگه باشه اما ... هیچ کاری براش انجام نداده. به هر حال من از این متعجبم که چرا اینقدر بین پدر و فرزند فاصله هستش. آدم وقتی این رفتار ها رو میبینه قدر پدر مادر خودشو میدونه . پدر من آدم منطقی هستش وقتی ماجرا رو فهمید گفت بگو بزرگترش اول با من صحبت کنه. هر وقتم کار داشت بیاد دفتر. از نظر فرهنگی من شمالی هستم و ایشون لر. من همیشه تو انتخابم آزاد هستم و از بزرگتر ها کمک و مشورت می گیرم. اما خانواده ایشون مادر برای پسر بزرگتر از تو مجالس خیابون از بین دوست و آشنا انتخاب میکنه میره میبینه بعد پسرشو در جریان میزاره . پسره بنده خدا هم یه جلسه حرف میزنه دختر و میبینه بعد هم میگن نه! آیا روش انتخاب همسر اینه؟
که مادر انتخاب کنه؟
!!!!!
نمیدونم! امیدوارم مدیر همدردی با نظرات ارزندشون ما رو بی نصیب نزارن.
یا حق
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام
شما که این قدر مصر به خواستگاری از طرف ایشان هستید، چقدر ازشان شناخت دارید؟ آیا مطمئنید به درد هم میخورید؟ دیدگاه مشابهی دارید؟ اهداف مشترکی دارید؟
به نظرم شما زیادی وارد احساسات شده اید. کمی منطقی تر باشید. اگر خواستند به خواستگاری می آیند اگرم نخواستند نمی آیند. اتفاق خاصی نمی افتد.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام
شما میگین که اگه بیان خواستگاری هم که نمیخواین فورا بگین بله! حالا باید خانواده اش را هم ببینین.
یعنی شما نظرتون در مورد این آقا کاملا مثبته و فقط برای شما مونده خانواده ایشون؟ اگه نه، پس چرا اینقدر اصرار دارین که بیان خواستگاری؟ به نظرم بهتره این موضوع را به خودشون واگذار کنید.:72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
از اونجایی که من یه چند سالی گرگان زندکی کردم تا حدودی با اخلاق و فرهنگ شمالی ها آشنا هستم و از موقعی که ازدواج کردم ساکن اهواز شدم با لرها بر خورد داشتم ولی نه زیاد به نظر من اصلا این دو فرهنگ لر و شمال بهم نمیخوره حتی اگر بخواید موشکافانه بنگرید از نوع لباس پوشیدنشون گرفته تا آداب و رسوم دیگشون هیچ کدوم با هم جور در نمیاد تا اونجایی که من میدونم بیشترشون آداب و رسوم خاصی دارن که حتی بر اون هم تاکید دارن بر عکس شمالی ها اینطوری که شما از پدر ایشون گفتید حتما پابند رسومشون هست و این میتونه برای شما سخت باشه
یه رسمی توی اهواز هست البته برای عرب ها که وقتی یه دختر می خواد ازدواج کنه حتما باید از پسر عموش اجازه بگیره که شاید پسر عموش اونو خواسته باشه همین مسله باعث خیلی اختلاف ها میان خانواده شده
ببین دوست من، من اصلیتم مشهدیه و خانومم اصفهانی درسته فاصله هاست بین این دو شهر ولی آداب و رسومی خاصی زیاد وجود نداره بیشترین فرقی که تو چشم هستش لهجه و گویش هستش
شمافرمودید که پدر شما هیچ مخالفتی نداره برای خواستگاری ، چون که شما مثل هر دختر دیگه ای خواستگار دارید و براتون میاد این هم مثل بعقیه ولی پدر ایشون این طوری فکر نمی کنه چون که فرزندش پسره مثل دخترها براش خواستگار نمیاد پس باید به یه شرایط مادی و سنی خاصی برسه تا بتونه بره خواستگاری
قصد بی احترامی ندارم ولی خوب حتما جوک های لری رو شنیدید هر قشری توی ایران به یه اسمی معروف هستش اگه بگی اصفهانیه میگه خسیسه اگه بگی قزوینی خوب دیگه معروفه... اگه بگی ترکه......اگه بگی لره (....) حتما این جک رو هم شنیدید میگن لر موجودی هستش که برای دفاع از خود سنگ پرتاب می کنه
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
پیشنهاد من اینکه همه جوانب رو بررسی کنید حالا که از دوقشر خاص هستید بیشتر تحقیق کنید مسله سن فعلا مد نظر نگیرید با همدیگه برید پیش مشاور اگه امکانش هست ایشون مادرشون رو ببرن پیش مشاور البته قبلش خود پسر هماهنگی های لازم رو کرده باشه با مشاور
خدايا دلم پر از آرزوهاي بزرگ است و دستم خالي...يا دستم را با کرمت پر کن ،يا دلم را از آرزو خالي
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام آقا مرتضی شما همه چیو برعکس متوجه شدید من هیچ اصراری ندارم . ایشان مصر هستند و دائم به دید ن من میان. در مورد شناخت هم کاملا ایشون رو می شناسم ایشون از خریداران بیمه هستند و در شرکت خواهرم منو دیدند. من گفتم بله نمیدم فورا چون در مورد همه خواستگارام همینطور بوده گاهی آخرین مرحله دیدم واقعا به درد هم نمیخوریم .
من نمیخوام خانوادشونو ببینم ! اونا باید منو ببینن به قول شما اگه خواستن میان اگه نخواستنم نمیان من که رو دست بابام نموندم ! اگه به من باشه که آدم ازدواج نکنه ! اتفاقی نمیفته!من احساساتی نشدم فقط نمیتونم مثل بعضی ها در مقابل دیگران بی تفاوت باشم.این آقا یک ساله که جلو خانوادش وایساده همه فهمیدن. هنوزم تا حرف ازدواج میشه تو خونشون..... قضایا مفصله . فقط همیشه از خدا خواستم همه آدمارو عاقبت به خیر کنه .به قسمت و تقدیر هم خیلی معتقدم. برای شما هم آرزوی موفقیت دارم . :72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام دوست عزیز
من هم نظر خودمو می گم ولی تصمیم نهایی باخودته . به گفته فرهنگ 27 این قسمتی از استثنائات است خوب به نظرت بهتر نیست مورادی را که احتمال خطا در آنها زیاد است بیشتر به آنها بها بدهیم خوب شما می گی همه چی پیشرفت کرده چرا خانوادهای ما با این موضوع کنار نمیان خوب عزیزم فرهنگ وآداب ورسوم کار یکی دوو روز و یه ما چند سال نیست زمان می بره تا این موارد بین خانوادها جا بیفته در ضمن حالا که اختلاف سنی شما 6 سال است فردای زندگی فکر نمی کنی مشکل ساز بشه یه مثال می زنم ولی ناراحت نشو انسان تو زندگیش اشتباه می کنه آگه فردا توزندگیت یه اشتباهی ازت سر زد اگه برگرده بهت بگه که حواست کجا بود خوبه که حالا از من هم بزرگی باید این چیزها بهتر از من بدونی اونوقت ناراحت نمی شی ( فقط یه مثال کوچیک از یه عمر زندگیه ) اون باید ناز شما رو بکشه نه شما ناز اونو بلا خره حرف یه عمر زندگی حالا هم که خاانوادشون هم با این قضیه مشکل دارن به نظرم زیاد پیگیرش نشو من خودم هم همسن شما هستم اکثر خاستگارام یا کسایی که بهم پیشنهاد ازدواج دادن ازمن کوچیکتر بودن ولی نه اینقدر ولی من تو همون مرحله اول منطقی فکر کردم و خودمو درگیراحساسات نکردم که فرداش بخوام هر جوری خودمو توجیه کنم و ...شما می تونی به مشکلاتی که در آینده از طرف خانوادها یا چه از طرف ایشون ممکنه به وجود بیاد فکر کنی بهتر می تونی تصمیم بگیری موفق باشی:72::72::72::72::72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام بر برادر ارجمند آقای علیزاده
ما که گرگانی نیستیم! شمال میتونه گیلان باشه یا مازندران باشه یا گلستان. ما یکی از شهرهای گیلان (لنگرود) .
البته در حال حاضر مقیم تهران هستم هم تحصیلاتم اینجا بوده و هم در حال حاضر همکاری تو شرکت خواهرم دارم.
ایشون پدر و مادرش بروجردی هستن. خودشون متولد شهر ری و تو تهران زندگی کردن.در مورد سنگ پرتاب کردن نمیدونم والا! چی بگم!
همونطور که من شمالی صحبت نمیکنم ایشون هم لری صحبت نمیکنند.
در مورد آداب و رسوم هم مادرش و پدرش قدیمی فکر می کنند .خودش که میگه ما از این رسم و رسومای خاص نداریم.
در مورد اهوازیا بگم که واقعا فرهنگشون به ما نمیخوره . زن برادر خودم جنوبی هستش . البته بود . جدا شدن. اصلا غذا خوردن بلد نیستن هیچ جای دنیا مثل شمالیها نمیتوننن تنوع غذایی داشته باشن. دیگه بگم اینکه اهوازیا به خصوص عربها که اصلا به دختر اهمیت نمیدن البته همه جا همه جور آدمی هست برای ازدواج دختر اجبار دارند . مثلا همین ازدواج دختر عمو و پسر عمو.
البته اینم بگم شوهر دختر خالم اهوازیه زندگی خوبی هم دارن. همه جا همیشه استثنا هست.
لباس پوشیدنشون مثل بقیه است. این که همش شلوار کتان می پوشه با تیشرت. من که با شلوار کردی ندیدمش! ولی تو خونه فکر کنم بپوشه! آدم شیک پوشیه و در مورد غذا خوردنشم چند باری که باهاش بیرون رفتم هم نظافتو رعایت میکنه هم خسیس نیست! یه روز در میونم حموم میره این یکیو مطمئنم خودش گفت:227:
ما هیچ مشکلی نداریم در مورد همه چی صحبت کردیم . تفاهم کامل حتی در مورد جهیزیه هم صحبت کرده که یخچال و خودش میخره! جونم براتون بگه که از اونجایی که آدم صادقیه حقیقتا دلم میخواد بیاد خواستگاری تا از نزدیک خانوادشو ببینم بعد اگه اختلاف فرهنگ دیدم بگم نه! اگم ندیدم که میگم بللللللللللللللللله! نیومدنم نیان چی کار کنم من دخترم اون باید بیاد .من که نمیتونم یخشو بگیرم که! اونم که میگه داره تلاششو میکنه تا خانوادش پا پیش بزارن.
در مورد اوضاع مالیشم که گفتم ماهی 500 حقوق میگیره. مشکل خونه هم نداره طبقه دوم خونشونو دادن دست مستاجر میگه ازدواج کنم خودم اونجا زندگی میکنم .طبقه دوم مال اینه . طبقه سوم مال داداشش. یه مقدارم پس انداز کنار گذاشته واسه خرج عروسی. گفتم ماشین نخره دستش خالی نشه بعدا با عقدنامه وام بگیره بخره!
خودم هم حتما میرم سر کار . البته ایشون رو حقوق من حساب باز نکرده. ولی من باید کار کنم لیسانس که نگرفتم بزارم رو جهازم. گرفتم که باهاش یه کاری انجام بدم . کمک خرج شوهرم شم. هزینه های زندگی اینقدر زیاد شده که زن و شوهر باید 2 تایی کار کنند تا بتونن راحت زندگی کنن. باید پا به پای هم کار کنن زحمت بکشن. مردا چه گناهی کردن مرد شدن اونام آدمن دیگه.
خلاصه برادر علیزاده همه چی حله ما هیچ اختلاف نظری نداریم با صحبت های که کردیم ایشون رو آدمی دیدم که خیلی جاها گذشت میکنه. موقعی که عصبانی میشه عصبانیتشو با سکوت برطرف میکنه! به منم سنگ پرتاب نکرده!
عصبانیتشو دیدیم فرداش دوباره همه چیو فراموش میکنه.آدم کینه توزی نیست.
تعجب نکنید من با اون زندگی نکردم اما همیشه رفتارشو موشکافی کردم. عاشق کور نبودم.
به هر حال از 19 سالگی آدم تو محل کار دانشگاه. تو آشنا و فامیل آدمای مختلف خواستگارای مختلفو ببینه تجربه میاد دستش ولی باز یه ترسی ته دلت میگه نکنه اشتباه کنی. زندگی که یکی دو روز نیست. شوهرم که لباس نیست عوض بشه پس حواستو جمع کن! ازدیگرا کمک بگیر و مشورت بگیر.:325: توکل به خدا :72:
ثمین جون سلام
متولد 1360 هستی؟ همسنیم. به فرض من اشتباه کردم. من هم بزرگتر هستم. مگه بزرگترا اشتباه نمیکنن!؟؟؟ من ناراحت نیستم عزیزم.
مگه مردا یی که زنشون ازشون ده سال کوچیکتره اشتباه نمیکنن؟ ؟ ؟
فرهنگهامون فرق داره این که انکار کردنی نیست. اما مهم اینه که 2 نفری که میخوان با هم زندگی کنن با هم کنار بیان.منم منم نکنن. والا من توجیه نکردم. چیزایی که دیدم و شنیدم ازش دارم تعریف میکنم.
منم که گفتم به فرض نیان خوب من که اجبارش نکردم!
ولی وقتی میبینم اینقدر تفاهم دارم نمیتونم بی فکر و بی تفاوت ازش عبور کنم.
ثمین جون شوهر دختر عموی دوستم 12 سال ازش کوچیکتره استثنا همیشه هست. چرا ما استثنا نشیم؟
؟؟
چرا ما گذشت نکنیم؟ چرا ما بهترین ها رو الگو نکینیم؟
عزیز دلم من ناز نمیکشم . به خدا اینقدر گاهی رفتارم باهاش خشن بوده که سردش کنم . اما دیدم دل نمیکنه . اون هم احساساتی هست. سعی کردم قانع بشه که به درد هم نمیخوریم . اما وقتی حرفای عاقلانشو شنیدم صحبت احساس و انتخاب کو کورانه نیست اون داره برای زندگیش منو انتخاب میکنه و رو انتخابش مصره.
دخترای زیادی تو خانوادشون هستند که میتونن همسر مناسبی براش باشن اما چشم به روی همه بسته.
نمیدونم دیگه چی بگم . هر چی خدا بخواد .:72::72::72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
به نظر میاد شما دنبال حل مشکل نیستید. شما اصرار دارید با ایشون ازدواج کنید و تنها خوشحال میشین که دیگران بگن: البته! درست فکر می کنید! عروسیتون مبارک:72:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام آفتابگردون عزیز به نظر من مشکلی وجود نداره. این آدم ها هستند که از کاه کوه می سازندو من نیاز به تایید ندارم . اگه که سر بگیره چرا که نه! اگه همه چی آروم . بی دردسر پیش بره چرا که نه! من که دنبال مشکل نیستم اگه مشکل وجود داشته باشه قطعا این ازدواج سر نخواهد گرفت . ایشالله شمام خوشبخت شی.
ضمنا مشکلات با مخالفت حل نمیشه اگه دقت کرده باشی اکثریت آراء مخالفت کردن و واهمه داشتند . اگر دقیق بخونید همه کامنت ها رو اکثریت از مشکل فرار کردید کسی دنبال رفع مشکل نبود! من از این نگرانم چرا فرار ! باید همه چیو حل کرد نه اینکه فرار کرد! فعلا بای بای
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
:72:سلام
باز هم سلام
تسلیم
جدایی ما ممکن نیست. هم ایشون به من علاقه دارن . هم من به ایشون.
در حال حاضر کل خانوادش میدونن. اما میگن اول داداش بزرگش باید زن بگیره. این که بهانس یا نه نمیدونم.
ایشون هم با مادرش قهره . من بهش گفتم یه مدت قهر کن تا به خودشون بیان. به هر حال ما کوتاه نمیایم.
ما کاملا به درد هم می خوریم تو این مدت خیلی حرف زدیم.
عقاید نظرات رفتار مون به هم میخوره.
من آدمی هستم که زود عصبانی میشم اما ایشون خونسرده . مواقعی که عصبانیم می تونه یه مسکن خوب برام باشه . منو متقاعد کنه. به قول معروف به دلم نشسته. ایشون هم معتقده سن و سال دلیل خوشبختی نیست. مهم تفاهمه که ما داریم.
خانواده من هم با سن و سالش مشکل ندارن. میگن مهم اینه که بتونید با هم زندگی کنین . اجازه ندین اختلاف پیش بیاد.
مادر ایشون میگن زوده و پا پیش نمیزارن. پدر ایشون هم گفتن درآمدت کمه . شاید بهانست!!! به هر حال هر 2 تا مون منتظر روزی هستیم که با هم ازدواج کنیم.
ضمنا به هم شدیدا عادت کردیم.
من دگر به پایان نیندیشم!!!
اونم نمیخواد با من خداحافظی کنه !!!
امکان نداره. نمی تونیم
اگه می تونید یه راه حل بدین که مادرش راضی شه نه اینکه بگید بی خیال شیم!!!
ممنونم
بهش گفتم باید خانوادش راضی کنه. اونم قول داده همه تلاششو برای راضی کردن اونا انجام بده.
در مورد تحصیلات مشکلی وجود نداره . مادرش برای برادر بزرگترش هم دنبال عروس لیسانسه میگرده. خودش هم دوست داره درس بخونه امسال دفترچه دانشگاهو میگیره شرکت می کنه. اگر که به زور بیان فایده نداره . اختلاف پیش میاد. باید ازدواج با رضایت خانواده ها باشه. من همه چیو میدونم . اما اون دنبال یه راه حل می گرده. همش میگه چی کار کنم . میگه وقتی با زبون خوش بهم جواب سر بالا می دن . وقتی زمانشو مشخص نمیکنن فقط میگن به وقتش مجبورم باهاشون جور دیگه رفتار کنم. میگه اونا میدونن من فقط به تو فکر میکنم میگه از زمانی که از سربازی اومدم در مورد تو با مادرم صحبت کردم . میگه گفتم فقط تو رو میخوام. گفتم زن دیگه ای نمیخوام. میگه از تو گفتم . میگه گفتم همه چیزت کامله. مادرش گفته اگر 3 یا 2 سال بود اشکال نداشت اما 6 سال زیاده و اونم گفته مال منه من میخوام باهاش زندگی کنم . گفتن تو سری خور میشی!! اما باز اصرار کرده هنوزم رو حرف خودش هست و میگه سن مهم نیست.به نظر شما تلاشش بی فایدست؟
نه این حرفو نزنین . من ملاکم تحصیلات نیست. صداقته. دوست داشتنه. خوب بودنه. مهربونیه. سالم بودنه. یکی که درک مقابل داشته باشه. یکی که عرضه زندگی داشته باشه و این همه اینا رو داره. امتحانش کردم
هر کاری انجام داده تا منو خوشحال کنه. طاقت گریه منو نداره! همه جوره میشناسمش.
پسریه که مردانگی و می فهمه. کسی نیست که بخواد بره دنبال زن دوم !. آبرومنده. همه زندگیو سکس و مسایل جنسی نمیدونه.متعهد و پایبند به قرارداد ازدواجه.مطمئنم .مطمئنم سراغ هیچ دختری نرفته و نمیره.
حالا با این اطمینانی که به هم داریم چرا باید نزارن به هم برسیم؟
چرا؟
:325:
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shima60
:72:سلام
باز هم سلام
تسلیم
جدایی ما ممکن نیست. هم ایشون به من علاقه دارن . هم من به ایشون.
در حال حاضر کل خانوادش میدونن. اما میگن اول داداش بزرگش باید زن بگیره. این که بهانس یا نه نمیدونم.
ایشون هم با مادرش قهره . من بهش گفتم یه مدت قهر کن تا به خودشون بیان. به هر حال ما کوتاه نمیایم.
ما کاملا به درد هم می خوریم تو این مدت خیلی حرف زدیم.
عقاید نظرات رفتار مون به هم میخوره.
من آدمی هستم که زود عصبانی میشم اما ایشون خونسرده . مواقعی که عصبانیم می تونه یه مسکن خوب برام باشه . منو متقاعد کنه. به قول معروف به دلم نشسته. ایشون هم معتقده سن و سال دلیل خوشبختی نیست. مهم تفاهمه که ما داریم.
خانواده من هم با سن و سالش مشکل ندارن. میگن مهم اینه که بتونید با هم زندگی کنین . اجازه ندین اختلاف پیش بیاد.
مادر ایشون میگن زوده و پا پیش نمیزارن. پدر ایشون هم گفتن درآمدت کمه . شاید بهانست!!! به هر حال هر 2 تا مون منتظر روزی هستیم که با هم ازدواج کنیم.
ضمنا به هم شدیدا عادت کردیم.
من دگر به پایان نیندیشم!!!
اونم نمیخواد با من خداحافظی کنه !!!
امکان نداره. نمی تونیم
اگه می تونید یه راه حل بدین که مادرش راضی شه نه اینکه بگید بی خیال شیم!!!
ممنونم
نشونه های وابستگی دیده می شه.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
آره وابسته شدیم فرهنگ جان خیلی زیاد
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
وابستگی چیز خوبی نیست که با افتخار ابرازش می کنی.
شما هدفتون به هم رسیدنه.فرض کن رسیدید بعدش چی؟
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام مجدد
خوب چی کار کنم
ابراز نکنم؟ حقیقتو گفتم.
خوب بعدش زندگی میکنیم. در کنار کسی که دوسش دارم و دوسم داره و تفاهم داریم به آرامش و تکامل می رسم. رسیدن تنها یکی از هدفای منه. ازدواج هدفش تکامله. من به اون آرامش بدم اونم به من.
به قول شاعر ما به هم محتاجیم. احتیاج از روی علاقه. عشق.
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shima60
سلام مجدد
خوب چی کار کنم
ابراز نکنم؟ حقیقتو گفتم.
خوب بعدش زندگی میکنیم. در کنار کسی که دوسش دارم و دوسم داره و تفاهم داریم به آرامش و تکامل می رسم. رسیدن تنها یکی از هدفای منه. ازدواج هدفش تکامله. من به اون آرامش بدم اونم به من.
به قول شاعر ما به هم محتاجیم. احتیاج از روی علاقه. عشق.
سلام
شیما خانوم بنظرم ازدواج برای شما علیرغم هنوز زوده و شما باید پخته تر بشید و با مطالعه درباره ازدواج بیشتر اطلاعات کسب کنید .
ازدواج بر پایه عقلانیت و معیارهای عقلانی و علمی استوار و پایدار خواهد بود . و ازدواج بر اساس شعر و شاعری سرنوشت خوشایندی نخواهد داشت .
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام
من یه دختر کاملم! خودم به خودم شک ندارم! ولی شما آدمو به شک میندازین!
اگر ازدواج کردیمو موفق شدیم چی؟
شعر بیانگر احساسه. زندگی بی احساس معنی نمیده.
زندگی هم بر پایه عقل و هم احساسه. لازم و ملزوم همند.
با تشکر فروان
شیما
-
RE: خواستگار 23 ساله ! مامانش نمیاد منو ببینه!
سلام به همه
خبرای جدید دارم
مامانش راضی شد بیاد . هفته دیگه میاد. شنیدن کی بود مانند دیدن!
دعا کنید راست باشه!
بدروووووووووووووووووووووو ود موفق باشید:72:
سلام به همه
خبرای جدید دارم
مامانش راضی شد بیاد . هفته دیگه میاد. شنیدن کی بود مانند دیدن!
دعا کنید راست باشه!
بدروووووووووووووووووووووو ود وموفق باشید:72:
-
توهین
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
alizadeh
از اونجایی که من یه چند سالی گرگان زندکی کردم تا حدودی با اخلاق و فرهنگ شمالی ها آشنا هستم و از موقعی که ازدواج کردم ساکن اهواز شدم با لرها بر خورد داشتم ولی نه زیاد به نظر من اصلا این دو فرهنگ لر و شمال بهم نمیخوره حتی اگر بخواید موشکافانه بنگرید از نوع لباس پوشیدنشون گرفته تا آداب و رسوم دیگشون هیچ کدوم با هم جور در نمیاد تا اونجایی که من میدونم بیشترشون آداب و رسوم خاصی دارن که حتی بر اون هم تاکید دارن بر عکس شمالی ها اینطوری که شما از پدر ایشون گفتید حتما پابند رسومشون هست و این میتونه برای شما سخت باشه
یه رسمی توی اهواز هست البته برای عرب ها که وقتی یه دختر می خواد ازدواج کنه حتما باید از پسر عموش اجازه بگیره که شاید پسر عموش اونو خواسته باشه همین مسله باعث خیلی اختلاف ها میان خانواده شده
ببین دوست من، من اصلیتم مشهدیه و خانومم اصفهانی درسته فاصله هاست بین این دو شهر ولی آداب و رسومی خاصی زیاد وجود نداره بیشترین فرقی که تو چشم هستش لهجه و گویش هستش
شمافرمودید که پدر شما هیچ مخالفتی نداره برای خواستگاری ، چون که شما مثل هر دختر دیگه ای خواستگار دارید و براتون میاد این هم مثل بعقیه ولی پدر ایشون این طوری فکر نمی کنه چون که فرزندش پسره مثل دخترها براش خواستگار نمیاد پس باید به یه شرایط مادی و سنی خاصی برسه تا بتونه بره خواستگاری
قصد بی احترامی ندارم ولی خوب حتما جوک های لری رو شنیدید هر قشری توی ایران به یه اسمی معروف هستش اگه بگی اصفهانیه میگه خسیسه اگه بگی قزوینی خوب دیگه معروفه... اگه بگی ترکه......اگه بگی لره (....) حتما این جک رو هم شنیدید میگن لر موجودی هستش که برای دفاع از خود سنگ پرتاب می کنه
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
پیشنهاد من اینکه همه جوانب رو بررسی کنید حالا که از دوقشر خاص هستید بیشتر تحقیق کنید مسله سن فعلا مد نظر نگیرید با همدیگه برید پیش مشاور اگه امکانش هست ایشون مادرشون رو ببرن پیش مشاور البته قبلش خود پسر هماهنگی های لازم رو کرده باشه با مشاور
خدايا دلم پر از آرزوهاي بزرگ است و دستم خالي...يا دستم را با کرمت پر کن ،يا دلم را از آرزو خالي
شما خیلی خوب بلدین به قومیتها توهین کنید واقعا آفرین به فرهنگ والای شما
-
عزیزم sahra123 حواست هست به تاریخ آخرین پست ارسالی!!!!!!!!!!!