-
کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
خوبین ؟
من عاشق یه دختر 15 ساله شدم ( شاید هم 14 ساله )
خودم 16 سال دارم
در اولین سفر که پارسال رفتیم 13 بدر اونو دیدم
خیلی بهم نیگا می کرد
سعی داشت با من حرف بزنه
بیشتر طرفداری من رو می کرد تا برادر خودشو یا پسرخاله های خودشو :D
وقت رفتن رسید
وقتی رسیدیم خونه یه احساس عجیبی داشتم
صبح که پا شدم برم مدرسه همش چهرش میومد جلوم
این جا فهمیدم که عاشقش شدم
کلا زندگیم عوض شد
دیگه اون محمد قبلی نبودم
به هر حال همش از خدا می خواستم تا ببینمش
ولی نشد
تا این که فقط 2 ثانیه یه بار دیدمش
انتظار می رفت که این 13 هم ببنمش
ولی همه چیز ریخت به هم
البته روز قبلش خونه ما دعوت بودن و دیدمش
می خواستم بهش بگم دوسش دارم ولی روم نمی شد
همونطر که می دیدمش زبونم قفل میشد
عین خودش ( اونم زبونش قفل می شد :D )
البته من نمی دونم دوسم داره یا نه
بحث اصلی :
فاصله خونه ما تا خونه اونا 100 کیلومتر هست
من شاید سالی 2 بار ببینمش
این واقعا منو اذیت می کنه
تازه شاید دورتر هم بشیم
این دختر ، دختر خاله عروسمونه
از شما این سوالو دارم .
در مورد این عشق با عروسمون صحبت کنم که رابطه من و دختر خالشو نزدیک تر کنه یا نه ؟
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
درود بر تو پسر خوب،محمد جان؛خودت در نوشتارت گفتی:*البته من نمی دونم دوسم داره یا نه؟*
خوب این که از این . . . بعدشم عزیزم من!پسر خوب . . . شما هنوز در سن نوجوانی هستی که دوران تغییر و تحول درونی است و غلیان احساسات نیز یکی از این تغییرات است.
این حس شما نه عشق که تنها و تنها دلبستگی و احساسی شدن در برابر دختری نوجوان است.شما در یک سیزده بدر چشمتان به او افتاده است و سپس اندیشه هایی را پیش خود درباره او کرده اید!!آیا این دلیل مناسبی است که مثلاً به عروس خانواده تان بگویید رابطه شما را با او برقرار نماید؟؟؟؟؟؟
دوست نوجوانم در این دوره زمانه برای ازدواج که هنوز سنتان بسیار بسیار کم است و اگر هم قصد دوستی دارید که با 100 کیلومتر فاصله امکان ندارد،پس چرا اینقدر ذهن خود را درگیر این مسئله می کنید!!!!اینجاست که باید هشیار بوده و حواست را جمع کنی تا الکی از زندگیت عقب نیفتی؛پس از این افکار بیرون بیا؛
تازه به تو بگویم آنقدر دختر در اطرافت و در آینده ات ببینی که این دختر خانم که به تمام معنی *بچه* است و تو نیز *نوجوان*،نه اولین آن است و نه آخرینشان.امیدوارم در درس،زندگی و ورزش موفق باشی که اولویت تو در همینهاست؛؛؛بدرود.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
اولشو اینو خودمم می گفتم
ولی بعد از یه سال عشقم بیشتر شد ولی کم تر نشد
این همه دختر خوشکل و تر و تمیز دورم هست
چرا فقط این ؟؟؟؟؟
نمی گم که دختر بد و زشتی هست ها .
پس این سوال :
تا 5 ماه دیگه وایستم ؟
اگه عشقم تموم نشد به عروسمون بگم ؟
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
جان من!عزیزم!!اصلاً حرف این چیزها نیست که شما می گویید،نکته اصلی آن است که:
در این سن اینگونه عشقها تنها برخاسته از احساس خام و نابخردانه است و شما باید به زندگی خود برسید و دوستی هم که امکان ندارد به دلیل دوری ایشان؛پس تمامش کنید.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
الکی شروع شد
الکی تموم بشه
من به خاطر این که سیزده امسال باهاش جایی نرفتم گ ر ی ه کردم
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام دوست خوبم
منظورت از اینکه رابطهی من و دختر خاله ش رو نزدیکتر کنه چیه محمد آقا ؟
منظورتون اگه ازدواج هست که باید بگم هنوز سربازی نرفتین و بهتره از این سن خودتون رو درگیره زندگی ِ مشترک و ازدواج نکنین بهتره درستون رو بخونید و تا چند سال دیگه که سنتون برای ازدواج مناسبتر میشه موقعیت خوبی برای خودتون توی اجتماع پیدا کنین (با درس خوندن و ..) بعدش به این مسائل فکر کنید و خیلی منطقی با خانواده تون مطرح کنید
وگرنه فکر کردن به این معقوله جلوی پیشرفتتون رو میگیره ...
موفق باشید ..... با حرف گردآفرید عزیز هم موافقم سن حساسی دارین ..
موفق باشید و سربلند
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
نه بابا
ازدواج چیه ؟
فقط اینکه تلفنی با هم حرف بزنیم
اگه به شهر ما اومدن بهونه بیاره تا همدیگرو ببینم تا چند سال دیگه برا ازدواج فکر کنیم
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
خوب آن زمان احساس کردی که باید گریه کنی و کردی.اما دوست نوجوانم شما نه آنکه بخواهم خدای ناکرده تحقیر یا توهین نمایم،الان در سنی هستید که فقط بر اساس *احساسات* و *هورمون های جنسی* تصمیم می گیرید و باید هنوز مراحلی را بگذرانید و آنگاه به ازدواج بیندیشید.
ای بابا!!اینکه نمی شود . . . شاید طرفتان همانطور که می گویید از شما دورتر شد یا رفت خارج و یا اصلاً در کوچه و خیابان در آینده یکی دیگر را ببینید،پس باید مدام عاشق شوید و بگریید و آنگاه فارغ شوید!!!؟؟
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
خوب فرضاً حرفم زدی،آیا با این فرهنگ متعصبانه و سن کم تو و او این کار درستی است؟؟؟
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
والله نیم دونم
فراموشش هم نمی تونم بکنم
یه راهی بزار تا راه گشا بشه گرد آفرید عزیز
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام دوست عزيز .
به شما پيشنهاد ميكنم فيلم روياي خيس را نگاه كنيد ( ايراني) .
خالي از لطف نيست . فكر ميكنم جواب هاي بسيار خوبي از اين فيلم براي سوالات خود پيدا خواهي كرد .
موفق باشيد .
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
محمد خان.منم با دوستان و گردآفرید موافقم.اینا احساساتی هستن که تو این سنین پیش میان.وقتی سال اول دبیرستان بودم عاشق پسری شده بودم که حتی اسمش رو هم درست نمیدونستم.شما یه روز گریه کردی من تا جایی که یادمه 2 ماه کارم گریه بود.اتفاقا توی یه مسافرت دیده بودمش و خب وقتی برگشتیم دیگه نمی تونستم ببینمش.ولی به خودم میگفتم:تو اصلا نمی دونی این ادم چه جور آدمیه.نه وقت ازدواجته نه اینکه دوست شدنت درسته ....
چند وقتی ناراحت بودم و احساس جالبی پیدا کرده بودم.بالاخره با گذشت زمان و سرگزم شدن با درسا با خودم کنار اومدم و کم کم اون ناراحتیا تموم شد.
الان اگه اون پسر رو دوباره ببینم مطمینم که نمیشناسمش.فقط احساسی رو که تجربه کرده بودم یادمه.حس عاشقی تو اون سن خیلی پاکه.ولی نبودن با اون پسر باعث نشد که فکر کنم این یه شکست عاطفیه.فقط یه خاطره خوب از یه حس خوب موند.
گریه کردن هم جزیی از این عشق و احساسه.خودت رو اذیت نکن و دنبال نسخه خاصی نباش.اگه این احساس از بین نمیره بذار باشه.به نظر من عروستون رو وارد ماجرا نکن.فکر نکنم اون بخواد بین شما رابطه رو ایجاد کنه.اگر هم به فرض اینکار رو بکنه ممکنه باعث ایجاد کدورت و ناراحتی بین خانواده ها در آینده بشه.
درساتو بخون و انرژیت رو صرف کارایی که دوست داری بکن.
بذار زمان بگذره و هر دوتون بزرگتر شین.اون وقت خودت میفهمی که بهترین کار چیه.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
از پاسخ تمام دوستان متشکرم
سعی به فراموش شدن می رود
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام .
اميدوارم به همه چيز و از نوع بهترينش برسيد چون بهترين كار را كرديد .
موفق باشيد و خدا را هيچ گاه فراموش نكنيد .
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
فیلم رویای خیس رو قبلا نیگا کردم
خیلی منو دارن تحیریک به ادامه عشق می کنن
با توجه به تجربیات خودشون
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلامM_S
خوبی
ببین داداشم تو نوجوانی سنینی است که ادم احساس میکنه به یه همصحبت از جنس مخالف نیاز داره پس این طبیعی است
به نظرم اگه با عروستون رابطه شما خوبه با اون در میان بگذار چون خودش زنه و عطفه داره
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
می ترسم ازم گاف بگیره
اصلا شاید زد تو ذوقم
خواهشا یه راهی بگید که زیاد سه نشه
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
ما می گوییم نره،تو می گویی بدوش!!عزیزمن هر کاری دلت می خواهد بکن،نه که خیال کنی عصبانی شدم،نه؛برو و تجربه کن و *هزینه اش* را هم بپرداز تا خودت خوب درک کنی جریان چیه.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
داری می زنی ؟
به خدا دارم فراموش می کنم
فقط چند نفر تحریک کردن
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
گرد آفرین عزیز ،
شما چند سالته ؟
اگه خودت تو سنه من بودی ، فراموش می کردی ؟
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
من خيلي خيلي كم سن و سال بودم،خونوادم كلي آرزوهاي دور و نزديك داشتن و مي گفتن در آينده بايد دكتر بشم. رفتن مدرسه دلم مي خواست معلم بشم. سوم دبستان بودم دوست داشتم بازيگر معروفي بشم. دوران راهنمايي دوست داشتم مددكار بشم و به همه كمك كنم و درد دل همه رو درمون كنم. دوران دبيرستان به سمت هنر نقاشي رفتم و نقاش برجسته و مشهور شدن، شد آرزوم. موقع انتخاب رشته،ديدم شرياط جامعه بهتره كه رشته كامپيوتر را انتخاب كردم. حالا هم مهندس كامپيوتر شدم.
مبيني توي دوران هاي مختلف چقدر عقايد و شرايط محيطي بر روي تفكر و تصميمات مهم زندگي آدم نقش داره. بهتر نيست چند سال ديگه كه درستون تموم شد،سربازي رفتيد و شغل اختيار كرديد بعد تصميم بگيريد كه بهتر است با چه كسي ازدواج كنيد؟؟؟!!! مطمئن باشيد آن موقع اصلاً فكرهاي كه الان با خود مي كنيد را نخواهيد كرد و طرز تفكر شما دستخوش تغييرات زندگي خواهد بود. اگر الان با اين خانم بسيار جوان كه خود ايشان هم در آرزوها و برنامه هاي آينده شان مردد بوده و مسير زندگيشان مشخص نيست ازدواج كنيد، اگر شما هم بعداً پشيمان نشويد،ايشان حتماً خواهند شد.
آدمها از ابتداي زندگيشون راههاي بسيار زيادي براي رسيدن به مقاصد مختلف دارند،هر چه بيشتر در زندگي پيش مي روند، اين راهها كمتر و مختصرتر مي شود،زماني كه شما در موقعيت اجتماعي و شغلي مناسب قرارميگيرد،تعداد آمال و آرزوهاي كمتر مي شودو بيشتر به زندگي قانع مي شود و احتمال پشيمان شدن از ازدواجتان كمتر خواهد بود.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام به دوست عزيز
من هم با نظر بقيه دوستان موافق هستم شما سن كمي رو براي اين تصميم گيري داريد . ممكنه در اينده از تصميمي كه گرفتين پشيمون بشيد اون موقع همش بايد مورد سرزنش عروستون يا برادرتون قرار بگيريد كه چرا با قلب دختر خاله بازي كردين و از طرفي ممكنه خود اون دختر را ببينيد و احساس افسوس كنيد پس به نظر من بگذار و ببين كه بعدها گذر زمان چه پيش خواهد اورد
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
از تمام دوستان متشکرم
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
bebin midunam darkesh barat moshkele vali be khoda hanuz kheyli kuchiki.man pesar amum hamsene to bud asheghe man shod vali bad khodesh eteraf kard ke hamash havasi bish nabude .say kon aghelane fekr koni.age vaghean un dokhtaro dust dari be in fekr kon age vaghean in ye ehsase zudgozar bashe be un dokhtar asib mirese age khasti mitunam bishtar dar in rabete bet rahnami konam chon khodam dar jaye un dokhtari ke dusesh dari ba in masale movajeh shodam khasti payam bede ta bishtar bat harf bezanam vali say kon aghelane fekr koni.movafagh bashi:72:
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
به نظر من بهترین چیز برای شما در این مقطع سنی درس خوندن برای آینده ای بهتره شما در سنی هستید که این اتفاق برای همه در این سن پیش می یاد و شما فقط برای صحبت کردن و سرگرمی اون دختر رو می خواهید عشق شما مقطعی و زودگذره و بازهم تاکید می کنم شما در حال حاضر تمام افکارتون رو روی درس خوندن متمرکز کنید
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام محمد جان
بذار من یه تجربه از خودم بهت بگم شاید این جوری موضوع برات قابل لمس تر باشه
من تقریبا 16 سالم بود که به قول فرمایش شما عاشق یکی از دختر های ساختمان بقلی شدم از بازی کردن و دنبال هم کردن رسیدیم به شماره تلفن و صحبت های هر روزه و ...
1 سال که گذشت دیدیم واقعا این دوری برامون سخته که برنامه قرار ملاقات و دیدن همدیگه اونم چه جاهای خطر ناکی که خدا به ما دو تا خیلی لطف داشت که برامون اتفاقی نیافتاد
سال دوم برنامه های کلاسی من تغییر کرد و به ندرت همدیگرو میدیدیم اونم به خاطر اینکه کمتر دلتنگی کنه سراغ کلاسهای شنا و موسیقی و ... رفت
سال سوم نه اون از من خبری میگرفت نه من از اون هر دوتامون به اندازه کافی دورو برمون شلوغ شده بود.
احساس قشنگیه میبینی الان بعد از چند سال چقدر خوب یادمه پس بدون که فراموش نمیکنی . اما از من میشنوی و اگه بلدی و میتونی یه دوستی ساده داشته باش همین.
شاد باشی جوون:227:
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام محمد جان
اين عشق يك عشق پاك نوجوانيه
من مي دونم شما با اين كار فقط تجسمي از عشق داريد
ولي محمد جان اين را بدان كه وقتي دايره ذهنيت بيشتر شد شايد اين عشق عشق شما نباشد
محمد جان الان كه اين دختر را به تو نميدهند
من با 10 سال كار كردن و جان كردن زن گرفتم
الان فقط اين يك عشق است شايد نگاه اين عشق را فراهم كرده است
به نظرم بچه جان بپردازي به درس و وظايف خودت و به خاطر اين عشقها آينده خودت و دختره بيچاره را خراب نكني واقعا ميگويم و واقع بين باش
برادرت وم
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام عزیزم من پاسختو انگلیسی تایپ کردم نمیدونم انگار نیست.برا همین دوباره میگم.پسر عوی من همسنای تو بو همین حسو به من داشت اما حالا که عاقل شده خودش اعتراف کرد همش احساسات بچگانه و حوس بوده.خداروشکر من زیاد رو حرفاش حساب نکردم و زیادم لطمه ی روحی نخوردم.الا احساساتت تورا وادار کرده.ولی کم کم هوس و شهوت تندتر میتازونه.اگه واقعا دوسش داری بش نگو که اونم اسیر بشه.بش کم محلی کن.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
اولا بچه ها از کجا فهمیدن که اسم تو محمد ؟!
دوما اگر اجازشو داری که تو جمع فامیل باهاش حرف بزنی این کارو بکن .
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
من نمیدونم شما پسرا چرا اینقدر اعتماد به نفستون بالاس.اخه تو که هنوز شرایط و موقعیت ازدواج نداری چرا میخوای بش بگی و فکر اونم مشغول کنی؟به نظر من عاشق واقعی کسی البته تو پسرا کسیه که احساسشو تو دلش نگه داره و از دور مراقب معشوقش باشه که از دست نره.به نظر من ابراز عشق از طرف پسر یعنی که انتظار داره از طرفش که نیازهای عاطفی و جنسیشو تامین کنه.وگرنه باید این احساس رو مثله یه راز تو دلش نگه داره چون دختر خیلی اسیب پذیره.امیدوارم تا حالا بش نگفته باشی که دوستش داری.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلامM_S
ببين بهترين راه (كش رفتن شماره دختره واولين كار smsبزن كه عاشقتم).......
شوخي كردم بابا جدي نگيري
اگه هم خواستي بگير دختره رو نميگم جدي رو ميگم
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
طرف موبایل نداره آخه
من که می خوام فراموشش کنم
ممنون از دوستان که کمک کردن
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام m_s عزيز
دوستان راهنمايي هاي خوبي كردن بهترين راه اينه كه تمام تلاشت رو بكني كه: ديكه به اين قضيه فكر نكني.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام
به نظر من اصلا عجله نكنيد.روي تجربه شخصي ميگم .خيلي سخته كه فراموشش كنيد ولي از اون سخت تر وقتي است كه جلوتر بري و وابسته تر بشي و سختي هاي مقابلتو ببيني و نتوني هيچ كاري بكني... تا كي مي خواين تلفني صحبت كنيد؟ شما16 سالتونه .2 ساله ديگه درس.4 سال دانشگاه.2 سال سربازي. هر دو تونو از پا مي اندازه.پس هنوز وابستگي ايجاد نشده به هر سختي هم كه شده اين موضوع رو فراموش كنيد.و به دست تقدير بسپاريد.
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
سلام اقا محمد.
من مهدي هستم 23 سالمه.
يك زماني هم سنه شما بودم و دختره همسايمون رو همينطور دوست داشتم و مثل تو روم نميشد بهش بگم. اون هم به مننميگفت چون دختر نميتونه اين حزفها رو بزنه .
خلاصه انقدر خجالت كشيدم و نگفتم تا 2 سال گذشت و يكي ديگه از اون خواستگاري كرد منم ضربه سختي خوردم.
الان كه 5سال از اين اتفاق ميگذره هنوز واسه اين اتفاق افسوس ميخورم و ميگم كاش از طريق خواهرم يا يه دختره ديگه عشقم رو بهش ميگفتم.
خلاصه اگه ميبيني در حد هم هستيد و ميدوني واقعا دوستش داري بهش بگو كه بدونه. اگه نميتوني با يه نامه بگو دوستش داري تاگر هم نميتوني از طريقه زن داداشت يا يك دختره ديگه.
من كسايي رو ديدم كه تو همين سن همين طور عاشق شدن و الان بهترين زندگي رو كناره هم دارن..
وسلام
دعا ميكنم اگه وا قعا دوستش داري به عشقت برسي؟
مهدي
خدا نگهدار
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
ُسلام
بازم ممنون از کمکتون
مجبورم به علت دوری ازش ، از فکرش بیام بیرون
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
پسر خوب محمد آقا جان!
کمی دیر تاپیک شما رو دیدم.ولی باز هم جواب میدم شاید بخونی.
شما الان در سن خاصی هستی .باید سعی کنی به سلامت از این دوره عبورکنی.
14-18 سالگی دخترها و پسرها پر از چنین روابط و احساساته.با یقین بهت میگم بیش از 90% کاذب هستن.شما الان باید درس بخونی دانشگاه بری تا بتونی به یک جایی برسی!وگرنه که هیچی!
من خودم چنین درگیریهایی داشتم.ولی با اینکه دختر بودم وحساستر از شما پسرها فراموش کردم.
اول باید خودت بخواهی.گذشت زمان و دوری فیزیکی از او باعث میشود آرام فراموشش کنی.در این مدت اوقات فراغتت را کاملا پر کن و سعی کن کمتر توی عالم هپروت بروی!!!
نمیگم آسونه.اتفاقا سخته.ولی میشه حتما هم میشه.فقط صبر داشته باش.
به خدا توکل کن.ارتباطی که اینجور مواقع با خدا پیدا میکنی خیلی جذاب و عرفانی هستن.هیچوقت از دستشون نمیدی.
موفق باشی!
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
من هم در نوجوتنی از این عشق ها زیاد تجربه کردم.
احساس زیبایی است.
معتقدم تجربه این نوع احساسات پاک و این جور عشق ها در نوجوانی لازمه چون به تدریج این ها تکامل یافته تر میشه و شما معنای واقعی عشق را بهتر درک می کنید.
من نمیگم احساسات خودت رو سرکوب کن و بهش بی توجهی هم نکن. اما اولویت زندگیت را بر اساس این عشق قرار نده.
تو در سن تغییر و تحول هستی. شاید چند سال دیگه فراموشش کنی و عشق بهتری رو تجربه کنی. اما بدون که همیشه اولین عشق به تو کمک می کنه تا به تکامل روحی و احساسی برسی.
موفق باشی
-
RE: کمک کنید ( خواهش می کنم )
به نظر من که اصلا درست نیست رابطه دوستی رو میگم
اخه یعنی چی
تازه بعدا ممکنه نظرت بگرده و اون یه دختره احساستش خیلی لطیف تره
تو که هنوز نه قصد و نه موقیت ازدواج رو داری بهتره این رازو به کسی نگی
اگه هم خواستی بگی بهتره با مادرت حرف بزنی