-
زندگی پر استرس
سلام . من افسون هستم . شرح زندگیم را در موضوع "اشتباه بزرگ" نوشته ام .( روی "اشتباه بزرگ " آبی رنگ کلیک کنید می توانید مطالعه اش کنید )
حالا که این مطلب را می نویسم روزهای بدی را پشت سر میگذارم. هم از نظر شغلی و هم از نظر زندگی.
الان دو هفته است که قهر کرده و به خانه مادرم رفته ام. دعوا همان موضوعات همیشگی ناسزا گفتن همسرم است. دیگر هر روز بساط بی شعور گفتن و خاک بر سرت بر پا بود و متاسفانه من هر روز ضعیفتر از دیروز میشدم و توانی در خود نمیدیدم که بخواهم مقابله کنم. روز آخری که خانه خودم بودم به همسرم گفتم چرا اینقدر با اعصابم بازی میکند گفت مرده شور خودت و اعصابت را ببرد. خلاصه آن روز تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم . چون هر چه به او گفتم کمی به من احترام بگذارد اینکار را نکرد.
جمعه همسرم به خانه مادرم آمد اما حرفی از بردن من نزد. در جواب حرفهای ما میگفت اگر ناسزا میگوید حق دارد و نگفت که معذرت میخواهد و جبران میکند. بعد هم قهر کرد و رفت و تا امروز دیگر تماسی نگرفته است .
از یکطرف به دلیل مشکلات خانه و درگیریهای ذهنی در شغلم به مشکل برخوردم و به دلیل پایین بودن کارایی تمدید قرارداد نکردند. البته هنوز شغل هیات علمی دانشگاه را دارم اما حقوقی که از شغل دومم داشتم بسیار چشمگیرتر از حقوق دانشگاه بود.
نمیدانم در این شرایط چکار باید بکنم. هم از نظر مالی ضرر میکنم و هم از دست همسرم دلم شکسته است . فقط بغض میکنم و گریه میکنم. دوستان کمکم کنید که در این شرایط چگونه به خودم آرامش دهم چون دلم آرام نمیگیرد. از اینکه برای همسرم مهم نیستم خیلی ناراحتم و نزد خانواده ام سرافکنده شدم. من فقط از او خواستم به من احترام بگذارد که از آن هم دریغ کرد. لطفا تنهایم نگذارید چون اعتماد به نفسم را از دست داده ام.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام و درود.
نمیخوام سرزنشت کنم، بلایی بود که با مادی گرایی بیش از حد سر خودت آوردی.
یه خورده بذار عرفانی جوابتو بدم. آخه دوستان زیاد علمی و اخلاقی توی دو سال حرفاشونو زدن. بازهم میان.
یادت باشه ،شما هیچ وقت تنها نیستی. یکی تو وجودته!
نمیدونم موحد هستی یا نه، از دیدگاه خودم میگم.
توی تاپیک قبلیت یه سری چیزا گفتم، آخرین پست بود. قسم به عصر که زمان در گذر است و انسان در زیان.
چرا از اتفاقات توی این دو سال درس نمیگیری؟ چقدر خدا باید به آدم تلنگر بزنه؟
اگه دنبال عزت نفس میگردی،اگه دنبال زندگی میگردی، دنبال هر چه که اسمش را موفقیت میتوان گذاشت هستی، باید از بعد مادی وجودت خارج شوی. به والله هیچ کدوم چاره ای جز این نداریم.
به خویشتن بازگرد. فکر کن اول چی بودی، چی هستی و به کجا خواهی رفت.
توی تک تک جملات و حرفات، ماده موج میزنه. پول، مدرک، خوشبختی، تحصیل، دانشگاه، حقوق بالا، قهر، آشتی، بهانه جویی، احساسات، فمینیسم، شادی، غم، کار، نابودی، خستگی، گریه، خنده و هزاران هزار حرفی که بوی غرور میدهد.
شما خودت را گم کرده ای. اول خودت را پیدا کن. این خودی که میگم کالبدت نیست. اصل وجودته، اصل خود خودت که عین خود خود منه، عین خود خود تمام انسانهای زمین.
دنبال اعتماد و عزت نفسی؟ به نظرت دست کیه؟
میدونم از لحاظ روحی داغونی، کامل درکت میکنم، چون سرشتمون یکیه. اما هر چقدر از خودت دور بشی ، از اصلت فرار کنی، آگاه و نا آگاه، اوضاعت بد تر میشه.
سر به آستان وجودت بگذار، وجودی که وجودت را از خویش نهاد. خودت را پرورش بده، بزرگ کن، بیندیش، فکر کن.
اینم میزارم، بلکه یادت بیاد چی هستیم!
... و بعد خدا برای خلقت انسان دست به کار می شود
خدا از روی زمین با خاک پست می خواهد تا برای خود جانشین خلق کند
قاعدتا بایستی مقدس ترین و با ارزش ترین ماده را انتخاب کند اما برعکس، این کار را نمی کند
و از زوی زمین پست ترین ماده را انتخاب می کند
مثلا خاک رسوبی لایه ی خشک و دیگری از گل متعفن و بدبو و لجن
و سپس از روح خود در این لجن خشک دمید و انسان خلق شد
در زبان بشر پست ترین سمبل پستی و تعفن و ذلت و دئانت لجن است
در موجودات طبیعی از لجن پست تر وجود ندارد
و همچنین در زبان بشر عالی ترین و متعالی ترین و مقدس ترین موجود خداوند است ( بینهایت+ تا بینهایت- )
و در هر موجودی عالی ترین و مقدس ترین و اشرف وجودش روح اوست
این انسان که نماینده ی خداست از لجن یا گِل رسوبی آفریده شد
یعنی از پست ترین ماده روی زمین
و بعد در خداوند روحش را در او دمید و چون خداوند والاترین است
پس روح او والاترین و برترین و اعلی ترین است
پس انسان یک موجود دو بُعدی است فرمول انسان = ( مثبت بینهایت ) + ( منفی بینهایت )
...
بعضی اوقات به سوی خدا رفتن را ما این طور خیال می کنیم
که مثلا خدا در جای ثابتی است و ما می خواهیم به او برسیم در حالی که
خودمان بطرف خودمان باید برویم چون یک خود لجنی داریم و یک خود خدایی
و از خود لجنی به خود خدایی تحویل پیدا کردن که اسمش معراج است و تقرب به خدا
پس تغییر جوهری انسان از یک خود به یک خود دیگر است...
-
RE: زندگی پر استرس
سلام افسون عزیز
چند وقت پیش تمام نوشته ها و راهنمایی دوستان و خوندم خواستم بنویسم برات که دیدم تاپیکت بسته شده.
به نظرم شما از صفر خودت و به 50 رسوندی و به نظر خودت شاهکاری کردی اما هنوز از نظر همسرت مثل زنای دیگه نیستی یعنی 50 تا کم داری. اینم بگم زندگی زناشویی این گونه هست که بعد از گذشت مدتی روال عادی می گیره و دیگه از ابراز علاقه های اتشین اول زندگی خبری نیست . متاسفانه شما اول کار که زندگی پر از عشقه شما سرشار از حس نفرت و جدایی بودی و حالا که همسرت به روال عادی برگشته شما می خوای اون پر از عشق و محبت باشه. و مشکل دوم اینه که شما از همسرتون توقعات عجیبی دارید مثل :
[quote]1. بچه دار نشدن : اصلا هیچ میلی به بچه دار شدن ندارم.
2.اجازه مسافرت کاری و غیرکاری داشتن
3. گیر ندادن به طرز پوشش و آرایش : هربار آرایش میکنم بدجوری تو ذوقم میزند.
4. اجازه مسافرت به خارج
5. اجازه شب ماندن در خانه خودم وقتی همسرم خانه نیست.
به نظرم هیچ مرد ایرانی حاظر نیست چنین چیزایی و بپذیره حتی من که زنم برام عجیبه که زنی بچه نخواد تقاضای سفر تنها و تازه اونم خارج داشته باشه.
یه کم ایرانی تر فکر کنید . و به جای این همه افسردگی سعی کنید کمی بیشتر خودتون و به زنای دیگه نزدیک کنید شما فکر می کنید زندگی ماها چجوریه یه زندگی کاملا عادی مرد صبح می ره سر کار شب میاد شام تلویزیون خواب اگه موضوع خاصی هم باشه که حرف می زنیم زندگی همه همینه بعضیا یه کم بیشتر و بعضیا یه کم کمتر و البته خالی از ابراز علاقه هم نیست اما نه مثل اوایل.
کمی زندگی دیگران و ببینید متوجه خواهید شد زندگی شما هم عادیست.
اما در مورد بد دهنی همسرتون باید بگم در درجه اول کار اشتباهی می کنن اما مردا طاقت گیر دادن زیاد از طرف زن و ندارن و همچنین افسردگی زن و این باعث بد دهنیشون می شه هر چند که من تایید نمی کنم
اما همسر شما هم دوست داره یه زن شاد کنار خودش داشته باشه که هم در عرصه زن بودن هم شغل و هم مادر بودن نمونه باشه و متاسفانه شما فقط در شغلت نمونه ای که اونم داری خراب می کنی.
الان چیزی تو ذهنم نیست بازم برات می گم
موفق باشی:72:
-
RE: زندگی پر استرس
افسون جون، منتظرت بودم که در تاپيک جديد ببينمت، ولي مي ترسيدم پيدات نکنم، به هر حال خوشحالم که هستي ولي دوست داشتم خبراي خوشي ازت بشنوم، بازگو کردن زندگيت تن منو مي لرزونه، چون من هم تقريبا مشکل اوايل زندگي شما رو دارم، با اين تفاوت که اول راهم و هنوز عقدم، احساس مي کنم اگه به زندگي عادي بر نگردم سرگذشت من هم مثل شما مي شه، يعني واقعا 2 سال ديگه من هم همين حال واحوال رو دارم، به هر حال يا بايد جدا بشم يا عادي بشم، مي فهمم چي مي کشي، براي من هم اندازه زن هاي عادي شدن کمه، نمي تونم هوشمو، روابط اجتماعيمو، شغلمو، شأنمو و هزارتا چيز ديگه که تو اجتماع به خاطرشون برجسته بودم عادي کنم.
-
RE: زندگی پر استرس
بچه ها، دوستان بیاییم کمی متفاوت فکر کنیم.
چرا ما تا خانمی در زندگی اجتماعی اش موفق است، به او انگ مغرور بودن می زنیم؟
چرا مردان سراغ خانمهای برتر (به لحاظ اجتماعی) از خودشان می روند و بعد انتظار تغییر آنها را دارند؟
چرا یک خانم باید بین زندگی اجتماعی اش و زندگی زناشویی اش یکی را انتخاب کند؟
در سراسر تاپیک قبلی افسون، همه او را به تغییر خودش تشویق کردند. نتیجه چه شد؟
افسون نه تنها موفقیتی در زندگی شخصی اش به دست نیاورد، بلکه در زندگی اجتماعی اش هم دچار شکست شده است!
اگر امثال اقسون بخواهند باب میل شوهرشان تغییر کنند، سرخورده می شوند، از درون تهی می شوند.
فکر می کنید اگر افسون تبدیل شود به یک زن عامی و تمام استعدادهایش را مدفون کند، همه چیز درست می شود؟
آیا همیشه تشویق به ادامه یک زندگی، بهترین کار است؟
افسون در انتخاب همسر اشتباه کرده است. در این شکی نیست و تاوانش را هم پرداخته است. اما آیا راه درست، تغییر از بهتر به سمت بدتر است؟
آیا کسی که طعم بهتر بودن را چشیده است، می تواند بدتر باشد؟
افسون های این جامعه هرگز نباید بهبود زندگی زناشویی شان را در قربانی کردن خود اجتماعی شان بیابند.
پیدا کردن اشتباهات فردی و اصلاح آنها بسی پسندیده است. اما هر تغییری بجا نیست.
ما فقط یکبار به دنیا می آییم و خدا احسن مخلوقات خود را نیافریده که روح و روانش را در این دنیا فرسوده کند.
چه بسا خوشبخنی افسون و همسرش در جدایی آنها از هم نهفته باشد!
افسون جان این تالار را رها کن، همچنین که این تفکر و این نوع زندگی را رها می کنی.
بطور شخصی نزد یک مشاور حاذق برو و با بیان دیدگاههایت از او بخواه که برای ادامه یا خاتمه این زندگی، مشاوره ات دهد.
افسون جان اجازه نده بدون هدف تغییر کنی.
می دانم که اگر موفقیتهای شغلی و تحصیلی ات را از دست بدهی، و انگیزه ای برای تلاش در این جهت نداشته باشی، می شوی هیچ. نگذار هیچ شوی...
ما فرصت دو بار متولد شدن را نداریم.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام
من فکر می کنم شما و شوهرتوت هم سنخ نیستید. دیدن اینهمه تفاوت و هضم کردنش برای شوهر شما مشکله. مساله بهتر یا بدتر بودن نیست بلکه تفاوته. من به عنوان یک زن معتقدم باید اول از همه از هویت و کیان خودم پاسداری کنم. چطور می تونم زن خوبی باشم چطور می تونم محبت کنم وقتی خودم هویتم رو از دست دادم و پر از نفرت هستم؟
مردهای جامعه ما باید یاد بگیرن که زنی که بالا می ره هم هویت شوهرشو بالا می بره هم هویت اجتماعشو. چرا وقتی خودمون نمی تونیم بریم بالا یکی دیکه رو هم بکشیم پایین؟؟
آدم می شنوه توی این کشورهای خارجی زنه مثلا دکتره شوهرش نجاره و با هم زندگی می کنن. اما اینجا من نمی دونم آقایون چشون می شه نمی تونن پیشرفت همسرشونو ببینن.به قول معروف فکر می کنن کم آوردن.
بابا انقدر به این دختر سرکوفت نزنین. راه بین افسون و شوهرش مصالحه هست نه فحش و بدوبیراه.
استاد پروژه من یه خانم بوده که همش سرش تو کامپیوتر بودو مدام داشت سرچ می کرد. خودش می گفت لپ تاپم رو رو میز ناهارخوری می ذارم تا همه دور هم باشیم. کلی هم کتاب همش دوروبرم ریخته. حالا شوهر این خانم باید پرتش کته بیرون؟ انگار ما زنا عادت کردیم همه تقصیرها رو همیشه بندازیم گردن خودمون!
-
RE: زندگی پر استرس
دوستان به نظر من همسر افسون از اول با شغل و موقعیت اجتماعی افسون مشکلی نداشته اگر داشت که اصلا ایشون و به عنوان همسر انتخاب نمی کرد مشکل ایشون با تفکر افسون بوده مثل بچه دار نشدن و رفتن به مسافرت به صورت تنها اونم به خارج از کشور و .....
به نظرم هم افسون منظور از حرفای بچه ها رو بد متوجه شد در مورد تغییر و هم شما blue sky
عزیز.
منظور از تغییر افسون این نبود که موقعیت اجتماعی رو از دست بده برای زندگی زناشویی بهتر , بلکه ایشان با اندکی تغییر در نوع تفکرشون می تونست هم زندگی زناشویش و نگه داره و هم موقعیت اجتماعیش و. منتها ایشون نتونست با درایت خوب و با سیاست هر دو رو حفظ کنه. :163:
مثل شما به اشتباه فکر کرد برای داشتن یکی باید دیگری رو قربانی کنه.:160:
به نظرم پای زندگی زندگی افراد در میونه بهتره این حرفا رو به جاش بگید نه اینجا که خود فرد توی یه دوگانگی شخصیتی گیر کرده:305:
-
RE: زندگی پر استرس
متاسفانه شما دارید عکس العمل رفتار و تفکرات خودتونو می بینید. وقتی می گفتید همسرتون شم اقتصادی نداره، موفق و فعال نیست، لباس پوشیدنشو نمی پسندید، نمی تونید شوهرتون رو به دوستاتون نشون بدید و .... متوجه نبودید که این تفکراتتونو در عمل هم بروز می دید.
قصد سرزنش ندارم اما با این تفکرات و رفتار، بزرگترین نیاز شوهرتون که نیاز به تائید و پذیرفته شدن و موفق بودن از دید شما و احساس مردونگی کردن هستو برآورده نکردید و الان هم...
اگه واقعاً تفکراتتون در مورد شوهرتون تغییر کرده و می تونید بهش احساس مردونگی بدید خیلی راحت جلو برید و به خاطر همه رفتاراتون ازش معذرت خواهی کنید و با رفتارتون بهش نشون بدید که سعی بر جبران دارید. انشا الله که موفق می شید.
اگه هم تغییری نکردید که باید به فکر راه حل های دیگه ای باشید...
-
RE: زندگی پر استرس
شما و همسرتان دو انسان متفاوت هستید که شاید هر کدوم بتونین با انسان دیگه ای خوشبخت بشین. شما (به هر دلیلی) به همسرتون اینقدر اطمینان ندارید که بتونین بهش تکیه کنید و همسر شما هم شما رو به عنوان شخص ایده ال زندگیش نمیبینه. مشاور خانواده ممکنه بتونه کمکتون کنه هر چند من احتمالش رو خیلی کم میبینم.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام
ميدوني به نظر من شما اشتباهتون از اونجا شروع شد كه در ازدواج عجله كردين شما بايد كمي شوهرتون رو درك كنيد
-
RE: زندگی پر استرس
سلام و رحمت خدا بر شما همنوع!
خوبی؟!
اوضاع و احوال چطوره؟
میبینم هر روز میای ولی صدایی ازت در نمیاد!
یه ندا بده ببینیم حالات خوبه یا نه؟ زندگی چطوره؟ به لطف خدا بهتر شدی؟ زندگیت روبراه شده؟ یا طبق روال سابقه؟
گهگاهی به دوسال گذشتت فکر میکنم، از لحاظ علم روانشناسی در حدی نیستم که چیزی بگم، امیدوارم دوستان بیان یه کمکی بدن.
ولی 280 تا پست، سر جمع هر پست فکر کردن و جواب دادن و تایپش 5 دقیقه بطوله،سر جمع 24 ساعت میشه.16 هزار بازدید، هم هر کدم یه دقیقه طول بکشه میشه 11 روز!
یعنی هیچ اتفاقی نیفتاد؟
بدرود.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام افسون عزیز.
چرا هیچ خبری از خودت نمی دی؟ ما همچنان منتظریم.:46:
-
RE: زندگی پر استرس
سلام بر افسون عزیز
1) خودت رو بشناس و به خودت احترام بگذار. مثلا اگر واقعا تمایلی به داشتن بچه نداری، اشکالی نداره. اما باید با کسی باشی که اون هم تمایلی نداشته باشه.
تو هم خدا رو می خوای هم خرما. هم می خوای اوضاع بر وفق مرادت باشه کامل (و نیازهات کمی فراتر از نیازهای بقیه زنان به صورت میانگین هست) و هم می خوای مورد پذیرش خانواده و جامعه باشی.
من فکر می کنم قسمتی از عذابت بابت این اتفاق هم دید اطرافیان و خانوادت نسبت به تواِ.
2)مشکلات تماما در مغز ما وجود داره.
می تونی اون قدر تو ذهنت یه مشکل رو بزرگ کنی که تو رو از پا بندازه
می تونی هم اهمیتش رو کم کنی و در نتیجه کوچکش کنی و کنترل اوضاع رو تو دست بگیری
3)یه موقع هایی که خیلییی خسته ای به خودت استراحت بده. مثلا بگو از الان تا 24 ساعت دیگه؛ اصلاااا نمی خوام به این موضوعات فکر کنم.
4)سعی کن زندگی رو زیاد سخت نگیری. زندگی همه ما آدم ها یه تراژدی یه. یه جور بازیه. می گذره.
5) دوستت داریم و برات آرزوی خوشبختی و آرامش می کنیم.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام دوستان!
اوضاع زندگی فعلا خوب است اما در کارم از مهر دیگه سرکار نمیرم چون تمدید قرارداد نشد. یعنی فقط تدریس که اونم فقط 2 روز از وقتمو میگیره. خیلی احساس گیجی میکنم. نمیدونم با روزهای باقیمانده هفته چیکار کنم . احساس شکست نمیکنم و یه جورایی ته دلم خوشحالم چون اصلا احساس رضایت از کارم نمیکردم. به هرحال این مرحله ای از زندگی هستش و امیدوارم سبب خیری باشه تا مفیدتر و راضی تر بشم.
-
RE: زندگی پر استرس
سلام و درود بر خانم افسون،
کار زیاد و سنگین، بدون شک روی روحیات و رفتار آدمی زاد تاثیر بسزایی داره.
به نظرم فعلا چند ماه رو استراحت کن و به قولی خوش بگذرون، تا این شیوه رو هم امتحان کنی، شاید اوضاع و احوالت بهتر شد. اگر این شیوه هم برات خوشایند نبود، کار برای فردی مثل شما زیاده، براحتی میتونید برید سراغ شغل دیگه، یا حتی خودتون کسب و کاری رو آغاز کنید.
امیدوارم روز به روز بهتر شده و در زندگی با همسرتون هم موفق باشید. ای کاش تو این قضیه یه کدومتون کوتاه میومدید. نتیجش میتونست شگفت انگیز باشد!
و به قول دکتر شهید شریعتی عزیز:
ای کاش از صفر بودن و طواف بر دور خودمان در آییم و به جرگه خلقت پیوسته و در راستای دیگر صفرها جلوی یک قرار گرفته و معنا پیدا کرده و ارزشمند شویم . چون صفر به تنهای ارزش ندارد! یک، جلوش تا بینهایت صفر!
بدرود .
-
RE: زندگی پر استرس
سلام
خدار و شکر که زندگیت فعلا بر وفق مراده امیدوارم که همیشه بر وفق مراد باشه و اگه احیانا روزی مثل همه زندگیها بر وفق مرادت نبود قدرت تحمل و داشته باشی تا از اون بحران بیای بیرون و روز بعد زندگیت شیرین باشه
به نظر منم کمی استراحت برات خوبه یه کلاس شاد و مفید بنویس که تو روحیت اثر خوب داشته باشه.
موفق باشید:72:
-
RE: زندگی پر استرس
سلام افسون خانم.
خوب هستید؟
امیدوارم حالتون خوب باشه .راستش نمیدونم پیغامم به دست شما میرسه یا اون را میخونید یا نه.فقط میخوام یه چیزی بگم.من تازه این سایت را پیدا کردم و حرفهای خیلی از بچه ها را در پاسخ به تاپیک قبلی شما خوندم.به نظرم به شما ظلم شد هم در اون تاپیک و هم در زندگی مشترک.
ببینید من یه نظری دارم که فکر میکنم باید اینطوری باشه
البته دوست دارم بیشتر به صورت خصوصی با میل بهتون بگم اما خلاصه مطلب اینه.شما باید بین دو گزینه تصمیم بگیرید یا جدایی یا گرفتن اختیار زندگی مشترک و غیر از این هم راهی نداریدالبته ببخشید این را میگم ولی اگر بخواهید در قالبهای بقیه زندیگ کنید مطمئن باشید هم شما نابود میشید بدون لذت بردن از زندگی هم شوهرتون .برای همین من توصیه میکنم گزینه اول یعنی گرفتن اختیار زندگی را پیش بگیرید.ضمنا من یه نکته را بگم، بچه ها به شما اعتراض میکنند که چرا مدرک تحصیلی خودتون را گفته اید اولا چقدر این مملکت ما خاک بر سر شده که که ما به نخبه های خودمون توهین میکنی به جرم نخبه بودن.بله آقا بین چند صد هزار نفر آدم خیلی باید نخبه باشه تا توی شریف درس بخونه و تا کسی هم نره شریف این مطلب براش حل نمیشه. پس شما حق دارید به خودتون ببالید. در ثانی این درسته که گفته اند آدم باید متواضع باشه اما نه اینکه وقتی دو نفر هم قد هم نیستند یه نفر را به زور کوتاه کنیم تا هم قد بشنود .راه درمانش چیز دیگری است.اصولا من فکر میکنم شما باید یه جور دیگه به خودتون نگاه کنید کما اینکه خیلی از زنها هستند که این کار را میکننند اما در مملکت ما جا نیفتاده.
-
RE: زندگی پر استرس
از آخرین ارسال این تاپیک بیش از 4 ماه گذشته .
تاپیکهای مشاوره ای که بیش از یک هفته از آخرین ارسال گذشته باشه ، به روز نمی شوند
با تشکر
-
RE: زندگی پر استرس
-
RE: زندگی پر استرس
با سلام
من امروز مطلب های شما را خواندم و خیلی متعصف شدم ، و به موقعیت اجتماعی و تحصیلیتان قبطه خوردم نمیدانم الان در چه وضعیتی هستید طلاق گرفته اید یا ادامه داده اید.
شما قبل از ازدواج صبوری نکردید و کاری که خدا نمیپسندد کردین چون با شرایط شما لیاقت بهترین را داشتی
حالا اتفاقی که افتاده اول از اخلاق خوب شوهرت میگفتی و من حسرت میخوردم با خودم میگفتم دختر جان هیچی نداشته باشه اخلاق داشته باشه فکر طلاق نکن ولی در صفحات بعد دیدم از اخلاقیات بدش نوشتی وسریع به ذهنم خطور کرد که تا الان شوهرتان از شما حساب میبردن و از ترس احترام میذاشته ولی این اخلاق بد تو ذاتش بوده و با عقب نشینی شما متوجه ضعف شما شده و شروع به بی احترامی و بد بیراه گفتن میکند تا شما اعتماد به نفستان را از دست بدهید و آسودگی خاطر برای درس وتحصیل نداشته باشید و در نتیجه از کار بیکار و یک فرد از همه جا رونده تبدیل شده و او را همین طور هست بپذیرید
نظر من که فقط در حد پیشنهاد وشما باید خودت تصمیم بگیری فردا قیامت یقه من نگیری بگی تو گفتی شما توانایی اداره یک زندگی رو به تنهایی دارید هر طور شده جدا شده به خارج برای ادامه تحصیل بروید یا تا یک مدت تمرکزتان رابه کارتان بدهید و یاد خدا غافل نشوید شما نیت بعد ازدواحت خیر بوده قدم برداشتی وشوهرت نخواسته تو را داشته باشد پس عذاب وجدان نگیر چون تو تو مدت زندگی مشترکتان کار اشتباهی که باعث گناه وخیانت بشه نکردی درسته؟؟؟
خواهشا وضعیت فعلیتان را به من خبر دهید
-
RE: زندگی پر استرس
سلام افسون خانم. حالت چطوره؟ سری به سایت نمی زنی؟ جویای احوالاتتون هستیم و امیدواریم اوضاع بر وفق مرادتان باشد. ان شااله:323: