-
فرار از دست شوهر
سلام
من حدود 1 ماهه ازدواج کردم شوهرم تو دوران عقد دست بزن داشت ولی تو این 1 ماه اوضاع خیلی بدتر شده کار به جایی رسید که من مجبور شدم از خونه فرار کنم به بهانه کلاس اومدم خونه مامانم با تهدید اومد دم خونمون ولی من نرفتم حالا گفته میره از راه قانونی اقدام میکنه یعنی حکم عدم تمکین من میترسم به اون خونه برگردم از طرفیم نمیخوام کار به دادگاه و جدایی برسه امشب شب اولیه که خونه مامانم و دور از همسرم هستم راهی هست که این مشکل دوستانه حل شه از طرفیم به من اطمینان داده شه دیگه کتک نمیخورم؟
لطفا راهنماییم کنید خیلی نگرانم.
-
RE: فرار از دست شوهر
به علت عدم امنيت در خانه همسر ميتوني ازش شكايت كني...راه دوستانه اي وجود نداره...تا دلت بخواد راه قانوني پيش پات هست...
يه سوال...
وقتي ميخواد به علت عدم تمكين ازت شكايت كنه چرا تو ميخواي دوستانه برگردي توي اون خونه؟
علت اينكه ميخواي كار به جدايي نكشه چيه؟
از دو حالت كه خارج نيست...
يا ميخواي به زندگي ادامه بدي و به قول معروف بسوزي و بسازي كه اون وقت چرا فرار كردي؟
يا نميخواي به خونه برگردي و ازش ميترسي و ....پس ديگه چرا دنبال راه دوستانه اي؟
-
RE: فرار از دست شوهر
چطوری می تونه عدم امنیتشو ثابت کنه؟شوهره می تونه عدم تمکینشو ثابت کنه چون رفته خونه مادرش.
-
RE: فرار از دست شوهر
چون امید دارم شاید راهی باشه که این زندگیه 1 ماهرو نجات داد میدونم دوسم داره یعنی با مشاوره چیزی حل نمیشه؟
منم ته دلم هنوز دوسش دارم
-
RE: فرار از دست شوهر
سلام دوست عزیزم
ورودتون رو به همدردی تبریک می گم و امیدوارم بتونیم با کمک هم مسئله رو حل کنیم.
به نظر من خیلی خوبه که زندگی تون رو دوست دارین و بر عکس اکثریت به فکر ترمیم هستین نه متارکه.
می شه لطف کنین و بگین
1- چی می شه که عصبانی می شن و کتک زدن شروع می شه؟
2- آیا بعد از کتک زدن، معذرت خواهی می کنن یا نه؟
-
RE: فرار از دست شوهر
بیشتر دعواهای ما سر برخورد خانوادمه البته از نظر اون بی احترامی تلقی میشه در حالی که نیست وقتی سر اینا حرف میزنیم به من میگه ازشون دفاع نکن وفتی دفاع کنم کتکم میزنه
بعد دعوا هم نه معذرت میخواد نه قبول میکنه اشتباه کرده توقع داره من خانوادمو نا دیده بگیرم
-
RE: فرار از دست شوهر
اگه ايشون قصد مصالحه داشتن كه خوب ميشد با هم برين پيش مشاور و ...
اما حالا كه ايشون قصد شكايت و اقدام از راههاي قانوني رو دارن خب ديگه راهي براي مصالحه شما باز نيست...
در مورد اثباتش هم ميتونيد به پزشكي قانوني مراجعه كنيد و گواهي بگيريد...
علت كتك كاري هاي ايشون هم طوري نيست كه بتونيد براي هميشه موضوع رو حل كنيد چون نه شما نه هيچ ادم ديگه اي نميتونه قيد خانوادش رو بزنه...نميشه خانواده رو ناديده گرفت اگه اين طور نشد كتك خورد!!
اين يه معامله ناجوانمردانه است:303:
-
RE: فرار از دست شوهر
اما به نظر من، شوهر شما برای اینکه شما بر گردین این تهدید رو کردند.
می شه یه نمونه رفتار خونوادتون رو بگین که بی احترامی نیست و ایشون فکر می کنن بی احترامیه؟
از نظر فرهنگی، خونواده های دو طرف چه قدر با هم اختلاف دارن؟
-
RE: فرار از دست شوهر
نمونش اینه که میگه چرا من وقتی تو اونجایی میام دم در دنبالت خانوادت 3 طبقه نمیان پایین به من سلام کنن دعوتم کنن تو در حالی که از نظر ما اون باید بیاد بالا سلام کنه حتی زنگ درم نمیزنه به گوشیم زنگ میزنه میگه بیا پایین!
اختلاف فرهنگی هست ولی نه به شدتی که اون میگه ضمنا ما 2 سال نامزد بودیم میومد و میرفت یعنی خانواده منو نشناخته؟؟؟؟
-
RE: فرار از دست شوهر
ببین اول می تونی از طریق مشاوره مشکلت حل کنی آیا در دوران نامزدی هم دست بزن داشت به نظر من کسی که دست بزن داشته باشه نمی تونه اونو ترک کنه و تو اگر می خوای با این آقا زندگی کنی باید همیشه یه کاری کنی که همسرت عصبانی نشه . وقتی که در خانه شوهر امنیت نداشته باشی شوهرت این اجازه را نداره که از تو به خاطر عدم تمکین از تو شکایت کنه نزار که همسرت بفهمد که تو می ترسی وقتی با شوهرت آشتی کن که متوجه اشتباهش شده باشه و از تو درست و حسابی منت کشی کنه به همین راحتی اون را نبخش اگر به راحتی اونو بخشیدی دیگه براش عادت می شه که اولاً از راه تهدید به نتیجه می رسه و ثانیاً هر وقت هم قهر کردی با پای خودت برمی گردی و دیگه منت کشی نمی کنه همسرت داره تو را تهدید می کنه تا منت کشی نکنه تو هم خواهش می کنم که نترس و بگو که برو شکایت کن اصلاً خودت برو پزشکی قانونی گواهی بگیر و شکایت کن اگر می خواهی با اون آقا زندگی کنی اگر جدی نگیری دیگه راحت بدون هیچ عذاب وجدانی تو را کتک می زنه در حال حاضر سازش به درد نمی خوره .اون آقا باید قدر شما را بدونه.از هیچی نترس
-
RE: فرار از دست شوهر
اگر یه جوری بزنه که اثرش نمونه پزشک قانونی نمی تونه گواهی بده.
-
RE: فرار از دست شوهر
سلام دوست عزيزم و دوستان خوب تالاري:46::72:
خوش اومدي:72:
چه خبره!!!! شما که دست به دست هم اين زندگي رو داريد نابود ميکنيد،به نظرتون اين درسته؟اون هم هنوز يه ماه از زندگي مشترک نگذشته؟قبول دارم همسر دوستمون نبايد اين کارا رو بکنه و شما دوست خوبم مثل من بايد بيشتر با خصوصيات همسرت تو دوران آشنايييتون آشنا ميشدي و وقتي هم تو دوران نامزدي فهميدي بايد سبک و سنگين ميکردي که ميتوني با اين آدم زندگي مشترکت رو شروع کني يا نه؟در واقع خوبيهاش به بديهاش غالبه يا نه؟عزيزم ببين منم شرايطم دقيقا مثل شما بود و يکي از بحث هامون تو دعواها همون موارد شما ميشد و البته خيلي بد هم کتک ميزد و البته الان هم ميزنه ولي بهتر از قبل شده،اون موقع ها به هيچ وجه کوتاه نميومد و کاملا حق رو به خودش ميداد ولي الان وقتي به اون دوران برميگرده يه جاهايي حق رو به من ميده که البته اميدوارم بهتر و بهتر هم بشه،زود تصميم نگير و نذار زندگيت به اين سادگي ها بهم بريزه،الان هم که قهر کردي پاش وايسا نه اينکه جدا بشي نه يه جورايي بترسونش تا حواسش رو جمع کنه ولي جدايي و دادگاه نه:327:مطمئنا تو هم بي تقصير نيستي که باعث ميشي اين آدم رو زودتر عصباني کنه و يه جاهايي حرفي يا کاري ميکني که حساسيتش بيشتر بشه،همسر من اوايل زندگيمون تا چيزي ميشد بهم ميگفت خوب از اين خونه برو،گورت رو گم کن و يا زنگ بزن بيان اسبا اثاثيه ات رو ببرن و حتي منو تا پاي تلفن مجبور ميکرد برم،منم يه بار که دعوامون شده بود و کتکم هم زده بود صبحش بهم گفت:ميري ديگه برنميگردي وگرنه جنازت خونه مامانت اينا ميره،منم موقع در اومدن از خونه بهش گفتم:درست صحبت کن منکه حيون نيستم و به قولي پا به فرار گذاشتم بگذريم که چه اتفاقاتي افتاد ولي مامانم نذاشت بابم بفهمه ولي خانوده اون فهميده بودن و وساطتشون فايده نداشت،من يه 10 روز تو خونه مامانم اينا موندم و به بابام گفتم همسرم ماموريت رفته تو اين مدت موبايلم رو خاموش کردم و هرچي زنگ زد و اس.ام.اس فرستاد جوابش رو ندادم،يعني يکي از دوستان که کار مشاور هم ميکنه بهم گفت که کوتاه نيام و اگه کار به جاهاي باريک کشيد خانواده ها بيان جلو،بعد از اون اومد جلوي اداره و گفت که سند ازدواج رو بيارم تا بريم توافقي طلاق بگيريم مشاور بهم گفته بود بهش بگم که من بي کس و کار نيستم همونطور که بابام دستم رو اول تو دست باباش گذاشته تو طلاق هم بزرگترها ميان جلو منم بهش گفتم اولش خيلي قيافه گرفته بود و انگار که ديگه تصميم گرفته و اگه من التماسش نکنم اينکار رو ميکنه:316:،بهش گفتم از کارات از حرفات خسته شدم از اينکه دم به دقيقه ميگي برو و اينطور منو تحقير ميکني و خلاصه با جرات باهاش حرف زدم و همون شد که مسبب آشتي شد و خلاصه من به خونه برگشتم ولي از اون به بعد يکبار هم نشده تو دعواها بهم بگه برو خونتون حتي تو شوخي هاش ولي خوب بد دهني ها و کتک هاش هنوز کاملا رفع نشده و اون هم خوب مطمئنا زمان ميبره و يا بايد با کمک مشاور با پيدا کردن راه حلها و تحمل و گذشت زندگيم رو ادامه بدم و يا ازش جداشم،که من ترجيح ميدم البته نه به هر قيمتي ولي خوب زندگيم رو دوست دارم و ادامه ميدم البته روزنه اميد رو من ديدم که اميدوارتر شدم،شما هم خوب فکر کن و درست تصميم بگير،حتما برو پيش مشاور البته خوب و مطمئن باشه،و اگه تونستي همسرت رو هم ببر،اميدوارم که هر چه زودتر مشکلت حل بشه،اميدوارم تونسته باشم کمکت بکنم :43:اگه دوست داشتي ميتوني به تايپيکهاي من که مشکلاتم رو واضح تر شرح دادم و دوستان هم کمک خوبي کردن سر بزني;نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)و دوميش هم:راه حل چيست؟:72:
-
RE: فرار از دست شوهر
مرسی از راهنمایی همتون
دوستان من یه جلسه مشاوره رفتم میگه برگرد خونه!!!! میگه تقصیر توست تو همسر داری بلد نیستی! حالا من کاملا گیج شدم واقعا نمیدونم چیکار کنم؟
راستی کسی یه مرکز مشاوره خوب تو کرج میشناسه؟ اگه میشناسین لطفا تو پیام بهم بگین.