چرا بعضي مواقع از توجه همسرم به جنس مخالف (محرم) ناراحت ميشوم واز آن فرد تنفر پيدا ميكنم؟
نمایش نسخه قابل چاپ
چرا بعضي مواقع از توجه همسرم به جنس مخالف (محرم) ناراحت ميشوم واز آن فرد تنفر پيدا ميكنم؟
سلام .
استفاده از يادداشت هاي زير خالي از لطف نيست .
1.زندگي بيست . مخصوص خانم ها
2. بايد هاي مشترك همسران
3.نبايد هاي مشترك همسران
موفق باشيد .
سلام daisy
اصلا سئوالتون مفهوم نیست..
لطفا توضیح زیادی بدهید از خودتون و همسرتون، سنتون، چه نوع محارمی، چه میزان توجه، سابقه مشکلاتی که داشتید و ....
با سلام
من و همسرم زندگيمون رو با عشق شروع كرديم.هر دو 25 ساله هستيم.راجع به سوالم:من مثلا از اينكه همسرم با خواهرش شوخي كنه(شوخي كلامي منظورم نيست؛ فيزيكي)بدم ميآد و همين طور دختره خواهرش كه 3 سالشه.اين موضوع فقط در رابطه با يكي از خواهرهاش صدق ميكنه.بايد بگم كه من اصلا با خوده خواهر شوهرم به تنهايي مشكلي ندارم.لطفا راهنماييم كنيد.
در ضمن ما در دوران عقد هستيم.
سلام
من هم عين مشكل شما را دارم
ولي بيخيال شدم
دقيقا انگار مشكل من چون خصوصياتي كه ذكر كرديد براي من هم هست.
من اولها بسيار سر اين قضيه خودم را اذيت ميكردم و به خاطر آن زندگي خودم را خراب ميكردم و اعصابم خورد ميشد.
در اين كارها بايد بي خيال بود چون او حق دارد
بايد حق او بدانيد كه اين كارها را انجام دهد.
حساسيت نشان ندهيد از حسادت نيست از حساسيت است شايد شما اين مورد مشابه را روي كسي ديگر نشان ندهيد بلكه حساسيت شماست.
با تشكر
اين حسادت نيست عشق بيش ازحد و شايد نوعي بي اعتمادي است.
بي اعتمادي؟؟؟ فكر نكنم اين طور باشه. :'(
سلام daisy
به نظر باز هم مسئله مبهم است
در ابتدا بحث توجه به محرم ها بود.
بعد قید کردی:
خب این توضیح اخیرتون نگاه به این مسئله را عوض می کنه.... اگر شوخی ها نامتعارف هست. باید نوع دیگر به این موضوع نگاه کرد...نقل قول:
شوخي كلامي منظورم نيست؛ فيزيكي
یا اینکه از نظر فقط شما چنین مشکلی هست.
آیا همسرتان در جمع که افراد محرم دیگر وجود دارند به راحتی آن شوخی ها را باز هم انجام می دهد.
یا فقط شما شاهد این شوخی ها بوده اید.
ما باید اول خوب و دقیق تفکیک کنیم که یک حس حساسیت افراطی در شماست. یا یک مشکل ارتباطی در همسرتون....؟!
سلام
اين شوخي ها در جمع انجام مي شه.از نظره خانواده همسرم اين كار مشكلي نداره چون برادرهاي ديگرش هم اين كارو مي كنند.ولي توي خانواده ما خواهر و برادر وقتي بزرگ مي شن ديگه اينجوري با هم شوخي نمي كنند(مثلا هل دادن؛لپ كشيدن،قلقلك ...).
البته بايد بگم همسرم اين حساسيت منو فهميده و به خاطره اينكه من ناراحت نشم و باهش برخورد نكنم جلوي من حتي با خواهرش روبوسي هم نمي كنه.ولي مي دونم كه در رنجه و احساسه خوبي نسبت به اين حساسيته من نداره و بعضي مواقع گله مي كنه كه چرا همسرهاي برادرانش اعتراض نمي كننند وتو اعتراض مي كني؟
به خاطر اين موضوع اونقدر حساس شدم كه تحمل ندارم حتي با خواهرش بخنده ويا تلفني صحبت كنه و...
چي كار كنم كه هم حساسيته خودم از بين بره و هم حساسيت او؟ ممنون
می بخشید خانم daisy ؛ولی شما بسیار بسیار و الکی(تأکید می کنم الکی) حساسیت دارید.من اصلاً درک نمی کنم که چرا باید انسان از شوهرش به خاطر اینکه با خواهرش یا دختران خواهر یا برادرانش شوخی فیزیکی کند،ناراحت شود.
یعنی چه؟؟!!!!!!خوب قلقلک دهد یا لپ بکشد،این شوخ طبعی و خوش اخلاقی همسرتان را نشان می دهد.یعنی چه؟؟؟نمی دانم شاید شما مشکلی دارید!!!شاید زیاد مذهبی یا متشرعید!!یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟
البته مرا ببخشيد ولي اين نظريه شما كاملا غلط است زيرا ما در يك جامعه اسلامي قرار داريم .
وبايد روابط خود را با جنس مخالف چه زن وچه مرد رعايت كنيم البته از نظر من وبعضي ها
ارتباط نا محرم اگر به قصد بدي نباشد و فرد را به گناه نيندازد مشكلي ندارد.ولي نه ان ارتباط فيزيكي
فقط كلامي و بعضي شوخي ها ان هم در جمع نه تنها كه فرد به گناه بيفتد.
واقعا شوهر صبور ی دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
با تشکر از دوستان که در این تاپیک شرکت کردند. گردآفرید عزیز خود daisy هم اشاره کردند که دوست دارند که حساسیتشون کم بشه.
معمولا حساسیت بیش از حد، یا بدبینی و ...، مواردی هست که خود فرد را بیشتر آزار می رساند. لذا بحث شرعی و مذهب و... نیست.
در این گونه موارد نیاز به حساسیت زدایی منظم است.
یعنی باید شما با همسرتون در میان بگذارید. و از او بخواهید همین طور که تا کنون رعایت می کرده است اکنون هم کم کم این کار را انجام دهد. از طرفی شما هم کم کم از حساسیت های خود کم کنید.
برای عملیاتی کردن این موضوع نیاز به جلسات حضوری با روانشناس بالینی است که دقیقا برای شما تکلیف مشخص کند و چندین جلسه دقیق انجام دهید.
در غیر اینصورت ممکن است حتی این حساسیت منتشر شود و به خیلی چیزهای دیگر سرایت کند و جو بدبینی و ... فراهم کند.
در ضمن رعایت همسرتون به مرور مشکلات دیگری را به وجود می آورد.
گام به گام شما باید عقب بنشیند. و همسرتون هم گام به گام رعایت کند.
سلامdaisy عزیز:
فکر می کنم این مسئله از شدت علاقه ی تو وشاید نهفته ی تو به همسرت باشه اما عزیز اگه مهارش نکنی ممکنه به جای عشق نفرت ببار بیاره و خدایی نکرده مسائلی که بعدا جبرانش مشکل باشه . می تونی شدت عشق و وابستگی تو کم کنی .البته با کمک متخصص .
وشاید هم نیاز شدید تو به محبت و عشق اون به خودت باشه تو می تونی نیازهای درونی ، نیاز به عشق نیاز به توجه رو خیلی راحت با همسرت درمیون بگذاری وبه خواسته هات مستقیم اشاره کنی .شوهرت رو خیلی امرو نهی نکنی .روی اعتماد به نفس و بالا بردن مهارتهات کار کنی.اولین حساب بانکی عاطفی رو خودت برای خودت و شوهرت باز کنی بعد هرروز هم خودت وهم شوهرت رو ترغیب کنی که اون حساب رو افزایش بدید وقتی این حساب پر باشه هیچ نگران برداشتهای اون نیستید .و این رو بدون توی ارتباطت با شوهرت اون امتیازاتی که تو داری هیچ کدوم از اطرافیانش ندارند تو همسر اونی .(هم +سر)
اگه اجازه بدید یه مطلب رو چندکه سال قبل خوندم اون چه ازش یاد م مونده می گم:
(البته یه خواهش دارم لطفا سوءتعبیر نشه می خوام بگم اگه این حس (عشق و علاقه)کنترل و مهار نشه ممکنه تا چه حد پیشرفت کنه و مایه ی عذاب خود و دیگری بشه)
یه اقایی که دچار عشق مفرط بود و همسرش رو تا حد پرستش دوست داشت خانمش رو در حبس کشیده بود و نفس کشیدنش را هم برایش سخت کرده بود.
خانم این گونه تعریف می کرد :
من خانمی هستم زیبا به طوری که زیباییم خیره کننده است .و شوهرم مرا می پرستد.شوهرم مرد بسیار خوبی است .و فوق العاده عاشقه منه .فقط این عشقش مرا از همه چیز محروم کرده و دیگر طاقت ندارم .من خیلی دوست داشتم که شوهرم مرا به حد متوسط دوست می داشت و این همه ازارم نمی داد .
این عشق مفرط او مرا از دیدن اقوام نزدیکم محروم کرد و کم کم مرا درخانه زندانی کرد .بعد مرا از دیدن پدر و مادرم هم منع کرد من واو عاشق هم بودیم و هستیم ولی چگونه می توانم این عشق او را که همه چیز را از من می گیرد بپذیرم.او مرا از اوردن بچه محروم کرده میگه نمی خوام عشق تو به من نیمه شود و توجه تو به سمت فرزندمون بره .کم کم با پیشرفت حساسیتهاش و کوتاه اومدنهای من وضع خیلی وخیم شد تا حدی که صبح که خانه را ترک می کنه در خانه را قفل می کند و وقتی برمی گرده اون رو باز می کنه .اجازه ی این که داخل حیاط خانه بروم را ندارم می گه دوست ندارم اسمان و پرنده از زیبایی تو لذت ببرند و در اتاق ها و پنجره ها رو هم می بندد دیگر ادامه ی زندگی برایم مشکل و محال شده.درحالی که عاشقش هستم و دوستش دارم ناگزیرم ترکش کنم.
دوست خوبم تو خودت بهتر می تونی تشخیص بدی که این حسادته یا عشق ؟.اگه حسادته که می دونی چقدر مغمومه واگه عشقه مواظب باش خدایی نکرده عشقت به افت خودخواهی الوده نشه.تومی تونی همسرت را برای خودش دوست داشته باشی .نه دل خودت .می تونید عشقتون رو اول به پای هم وبعد دیگران بریزید و از ان لذت ببرید .
برای تو و همسرت زندگی توام با ارامش و عشق بدون هیچ افتی را ارزو می کنم.
امیدوارم همه بتونیم معنای عشق و دوست داشتن واقعی رو درک کنیم و اون رو جاری کنیم و لذت ببریم.
موفق و پیروز باشی
سلام با تشكر از مدير محترم و ستاره عزيز
سلام ناز گلم
همان طور که بقیه بزرگان فرمودند قدم به قدم روی خودت کار کن
به رفتار های طبیعی شوهرت گیر نده حدس می زنم شما که این را یک مسله بغرنج می دانی خودت هم قربان صدقه
پسرهای 5 - 6ساله فامیل نمی شی اول از اینجا شروع کن امیدوارم کم کم پیشرفت کنی برای طبیعی جلوه کردن
رفتارهای شوهرت ابتدا خیلی به خواسته دلت عمل نکن
شروع هیچ کاری راحت نیست