-
چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
من انسانم، من می خوام خودم باشم،
چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
چرا دوست من وسط کار که یه پروژه برداشتیم باید بیاد و بگه شوهرم دیگه نمی ذاره؟
من نمی خوام این قدر ذلیل باشم، من این بدبختی رو نمی خوام، من نمی خوام دختر باشم، من از خودم متنفرم.
چرا اگه بخوام برم سر کار باید یه محیط اداری و دولتی و....فلان باشه،
چرا تا یه مدت می رم سر کار، می فهمم که همکارم تویه این مدت داشته با اون چشای کثیفش منو نگاه می کرده و.........
من نمی خوام وسیله باشم برا جنس مخالف، من نمی خوام ازدواج کنم،نمی خوام ابزار باشم، نمی خوام.....
حتما باید اخلاقم مثل.... باشه تا کسی جرات نکنه چیزی بگه!!!!
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا توی این جامعه لعنتی هر کی بخواد جلوی منو بگیره دست می ذاره روی نقطه ضعفم که همون احساساتمه.من این نقطه ضعف رو نمی خوام، چی کار کنم!!!! من متنفرم از این احساسات!!!!چرا باید وقتی این احساسات لعنتی به کار بیوفته عقلت دیگه کار نکنه، چرا با این که می دونی داری اشتباه می کنی اون کار رو انجام می دی....
چرا هر کی تونست احساساتت رو فعال کنه هر سازی میزنه تو باش می رقصی!!!!!
من آدمم، می خوام برم سر کار مورد علاقم، منم می خوام درس بخونم، من نمی خوام کسی از احساساتم سوء استفاده کنه، من نمی خوام وابسته بشم به چیزی؟ چرا باید احساس داشته باشم که دائماً برای اینکه نابودم نکنه سرکوبش کنم؟
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
اروم عزيزم...به خودت مسلط باش ...با اين همه اعصاب خوردي نميشه بحثي كرد...
يه كم حوصله كن...صبر كن ببينيم چي شده...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
من انسانم، من می خوام خودم باشم،
چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
من هم هم جنس تو هستم اما باور كن خونه پدرم اختيارم دست خودم بود و الان هم اختيار خودم و شوهرم و زندگي ام دست منه:311:
اما اين ها بستگي به خود ادم داره...چرا فكر ميكني اختيارت دست باباته...پدر از ريشه "پاييدن" مياد يعني ردي كه هميشه مراقب خانه و خانوادشه...
كمي با انصاف تر نگاه كن...اگه پدرت هم مانعي ميتراشه فقط به خاطر خودت و ايندته...فكرشو كردي كه چه طور تك و تنها توي غربت ميخواي سر كني؟همين عاطفه و احساس كه ازش فرار ميكني داغونت ميكنه...تنهايي براي هيچ ادمي قابل تحمل نيست چه زن چه مرد...
چرا دوست من وسط کار که یه پروژه برداشتیم باید بیاد و بگه شوهرم دیگه نمی ذاره؟
من نمی خوام این قدر ذلیل باشم، من این بدبختی رو نمی خوام، من نمی خوام دختر باشم، من از خودم متنفرم.
نميشه بدون شنيدن حرف شوهر دوستت قضاوت كرد شايد او هم دليل منطقي براي ممانعت از ادامه كار همسرش داره...
چرا اگه بخوام برم سر کار باید یه محیط اداری و دولتی و....فلان باشه،
چرا تا یه مدت می رم سر کار، می فهمم که همکارم تویه این مدت داشته با اون چشای کثیفش منو نگاه می کرده و.........
من نمی خوام وسیله باشم برا جنس مخالف، من نمی خوام ازدواج کنم،نمی خوام ابزار باشم، نمی خوام.....
حتما باید اخلاقم مثل.... باشه تا کسی جرات نکنه چیزی بگه!!!!
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشيد اين ها مربوط ميشه به قسمت هاي ممنوعه و جييييييز(سياسي و اجتماعي) كه از صحبت كردن در باره اش معذورم...متاسفانه اين قسمت رو باهات موافقم:163:
چرا توی این جامعه لعنتی هر کی بخواد جلوی منو بگیره دست می ذاره روی نقطه ضعفم که همون احساساتمه.من این نقطه ضعف رو نمی خوام، چی کار کنم!!!! من متنفرم از این احساسات!!!!چرا باید وقتی این احساسات لعنتی به کار بیوفته عقلت دیگه کار نکنه، چرا با این که می دونی داری اشتباه می کنی اون کار رو انجام می دی....
چرا هر کی تونست احساساتت رو فعال کنه هر سازی میزنه تو باش می رقصی!!!!!
اين ها ديگه دست خودته عزيزم...مگه دور از جون عروسك كوكي هستيم؟اغراق ميكني ها!!كي گفته يه خانم نميتونه احساسشو كنترل كنه و با هر سازي ميرقصه؟؟
من آدمم، می خوام برم سر کار مورد علاقم، منم می خوام درس بخونم، من نمی خوام کسی از احساساتم سوء استفاده کنه، من نمی خوام وابسته بشم به چیزی؟ چرا باید احساس داشته باشم که دائماً برای اینکه نابودم نکنه سرکوبش کنم؟
همه اين كار ها رو با اراده ميتوني انجام بدي...واقعا داري ميزني توي سر جنس مونث!!اين همه عيب و ايراد؟؟چرا؟چرا اينقدر منفي ؟؟
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام دوست عزیزم چر ا های زیادی در ذهن شماست
این طور که مشخصه به شدت از اطرافتون گله مندید به شدت چرا هایی شما رو ازار میده شما در اصل از خودتو ن خسته نشدید از محدودیت هاتون خسته شده اید این نظر منه بله درسته تو جامعه ما محدودیت های زیادی برای جنس شما وجود داره که نمیدونم شاید اگر من هم جای شما بودم شاکی میشدم این که همیشه ترس داشته باشی که قربانی یک نگاه قربانی یک هوس باشی همیشه خودتو حفظ کنی .وووو .
بهتره که بار احساسات این موضوع رو کم کنیم همین الان ازتون تقاضا دارم فیتیله احساساتتون رو کم کنید و کمی واقع بینانه تر به این موضوع دقت کنید .بعد سعی کنید خودتون و مسائل مربوط به خودتون رو درک کنید. شما باید سعی کنید خودتون رو بپذیرید بالاخره هر چی نباشه شما زن افریده شدید.و درک این مضوع اولین قدم برای شماست.
در واقع شما دو تاپیک باید میزدید یکی برای همین مشکلی که من عنوان کردم یکی برای اون مشکلی که با پدرتون داشتید که اجازه نمیدن برید خارج.
خارج رفتن برای جوون ها یک ارزو هست
که خودمن هم این ارزو رو در سر دارم نمی دونم چرا و چطور ولی هر چی به من می گویند باد جوانی هست باور نمیکنم چون یه حسی در من وجود داره که زندگی و تحصیل در خارج رو دوست دارم. البته من شما را نمیگویم اغلب جوان ها رو میگویم شاید شما شامل اون دسته نشوید شاید هم بشوید نمیدونم .
ولی تقریبا در این مورد درکتون میکنم.
و اگر شرایطش رو دارید چرا که نه ؟
ولی اجازه پدر شرطه نمیشه اون رو نادیده گرفت تازه شما یک دختر هم هستید ایا شغلی دارید ؟ یا قرار بورسیه بشین ؟ هنوز یه مسائلی هست که شما کامل توضیحش ندادید برای این که فهم غلط شامل حال تاپیکتون نشه خواهشمندم کمی بیشتر توضیح دهید نقاط کوری در تاپیک وجود دارد مثلا من دقیقا سن شما رو هم نفهمیدم البته ضروری نیست این از مسائل نسبتا شخصی شماست.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
CLM سلام
می توانم سئوال کنم شما چند سال دارید و میزان تحصیلات شما چیست ؟!
و علت اصلی این هیجانات و متعاقبا افکار در ساعت 12 شب چیست ؟ فکر می کنم علت ایجاد این حکایت هم اهمیت زیادی دارد .
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام
این افکار مدتهاست مثله خوره به جونم افتاده، داره نابودم می کنه، این آتیش خیلی وقته زیره خاکستره، یه دفعه شعله ور شده و داره تمام وجودم رو می سوزونه!!!!!
چه فرقی می کنه من چند سالمه؟ چه فرقی می کنه تحصیلاتم چیه؟
مسئله اینه که این همه زشتی توی این جامعه نمی ذاره من نفس بکشم!!!!!
نمی دونم شما این همه زشتی رو نمی بینین؟
شما هم اگه به جای من بودین، هر روز 6 طبقه خوابگاه رو می یومدین بالا، می دیدین توی هر طبقه حداقل 10 تا دختر داره با تلفن حرف می زنه و التماس می کنه و گریه می کنه، چه حسی داشتین؟
شما اگه به جای من بودین می دیدن بهترین دوستتون بعد از یه مدت کار کردن توی یه شرکت، یه روز بره توی اتاقش، تا 30 روز در رو روی خودش ببنده و فقط گریه کنه، چه حالی می شدین؟
چرا من باید این قدر آسیب پذیر باشم؟
چرا من اگه بخوام توی اجتماع برمو بیام باید نصفه بیشتر تمرکزم روی این باشه که بهم آسیب وارد نشه؟
چرا............
چرا..............
چرا.................
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
CLMعزیزم
همه ی اینهایی که باعث رنج شمامی شود وجود دارد .
به نظر من بهتر است به جای طرح سئوال چرا و چرا در پذیرش هر آنچه که هست در جامعه برویم . این پذیرش به معنای قبول و یا انتخاب نیست تو می توانی در پذیرش باشی و همه ی این مسائل را هم رد کنی . اما تو حتی در پذیرش شرایط جامعه و زندگی افراد نیستی .
اما یک بعد قضیه این طرف ماجرا ست که شما می بینی طرف دیگر انتخاب این دختران است .
دخترانی که گریه می کنند می خواهند که مسیری را بروند که ته اش التماس و زاری و گریه است . در همین اجتماع دخترانی هم هستند که گریه ملت را در می آورند و از آن طرف باز هم دخترانی هستند که نه گریه می کنند و نه گریه کسی را در میاورند .
پس جامعه در هیچ کجای دنیا یک دست نیست که بخواهیم انگشت اتهام زشتی به سمت آن بگیریم . آیا این همه زیبایی در دور و اطراف خودت را نمی بینی .
دختران و پسران جوانی که پویا هستند و تلاشگر و مثبت
دختران و پسرانی که کارت اهدا اعضا دارند
دختران و پسرانی را که روی سکوهای قهرمانی می ایستند و ........
پس عزیز من شما دید را محدود و زوم روی زشتی ها کرده ای . با خودت اینکا ر را نکن .
من زشت و زیبا را در کنار هم می بینم . می پذیرم همه ی زشتی ها را در کنار زیبایی ها . چرا که لازم وملزوم یکدیگر هستند . چرا که نظام آفرینش دوقطبی است . قطب خیر و شر . اما از آن سو باور دارم که من هم حق انتخاب و تصمیم گیری دارم و می توانم انتخاب کنم که در کدام قطب گام بردارم .
و چه کسی گفته در یک جامعه هیجان مدار این اشکها باعث رشد و بلوغ نمی شود بالاخره انسانها باید از یک جایی شروع کنند و یاد بگیرند که چگونه زندگی کنند . قرار نیست که همه لای پر قو زندگی کنند . اساسا چند درصد افراد در پر قو زندگی می کنند ؟!
آسیب پذیر هستی به این دلیل که خودت را و توانایی های خودت را و آگاهی های خود را باور نداری . تو دختر اگاه و توانایی هستی . لازم نیست که این قدر به خودت فشار بیاوری که آسیب نبینی.
از آسیب دیدن کسی نمی میرد تنها تجربه کسب می کند از اشتباه کردن نباید ترسید اما سعی می توانیم بر این داشته باشیم که کمترین اشتباه را داشته باشیم .
ما اختیار دار مسیر هایی هستیم که در زندگی می رویم و تصمیماتی که می گیریم . حال اگر آسیبی هم در آن راه بود و سختی ، بها و یا هزینه انتخاب ماست . هیچ چیز در این دنیا مفتی نیست . تو خودت می توانی انتخاب کنی که بها پرداخت کنی یا هزینه ی انتخاب !!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
سلام
مطمئن نباشيد!!!!
من تا چيزي را علم نداشته باشم و با تجارب مشاوره اي ام هماهنگ نباشه آنهم روي نت براي ميليونها آدم نمي گذارم.
اما با اين همه هيجانات منفي كه برون ريزي كردي،نگرانم اونها را معرفي كنم، اون موقع تلافي همه اونهايي را كه شرح بديهايشون را دادي رو سر آنها پياده كني:311:
=========
من كاملا مي فهمم چي مي گوييد.
و تا اندازه زيادي دركت مي كنم.
چون من هم در كنار شما در همين دنيا زندگي مي كنم.
از شما دعوت مي كنم براي تغيير حال و احوالتون نگاهي به اين تاپيك بيندازيد كه تصور مي كنم مدخل خوبي براي ارتباط و پاسخ باشد:
نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
چرا با هر جنس مذکری دارم حرف می زنم و یه رابطه ی کاری یا استاد و شاگردی یا هر چیزی دارم، علاوه بر تمرکز روی کارم باید مواظب صد تا چیز دیگه باشم؟
چرا تا بیرون خونم باید صد تا چیز رو رعایت کنم تا نگن این منظور داره....
چرا وقتی دارم می رم بیرون باید 6تا دوربین توی 6 جهت نصب کنمو راه برم؟؟؟؟؟؟؟؟
ببخشيد اين ها مربوط ميشه به قسمت هاي ممنوعه و جييييييز(سياسي و اجتماعي) كه از صحبت كردن در باره اش معذورم...متاسفانه اين قسمت رو باهات موافقم:163:
[/quote]
اینجا را خوب اومدی غزاله خانم.
فکر کنم جلو بریم می رسیم به همون توهم کذایی!!! :160:
CLM جان سخت نگیر، این نیز بگذرد...
اما در مورد علاقه شما به تحصیل در خارج از کشور و عدم رضایت پدرتان، فکر می کنم با بی انصافی در مورد پدرتان قضاوت کردید.
همین چیزهایی که شما در جامعه می بینی و آزارت می دهد، پدرتان هم می بینید پس به او حق بدهید که نگران حال دختر عزیزش باشد.
در بین گفته هایتان متوجه شدم که در خوابگاه هستید. پدر شما آنقدر روشنفکر است و به دخترش اعتماد دارد که مانع تحصیل او در یک شهر دیگر نشده است. مطمئن باشید اگر شرایط تحصیل در خارج از ایران هم برایتان فراهم شود و فقط خواسته ای از روی احساسات و فرار از یک جامعه به ظاهر مشکل دار نباشد، پدرتان مخالفت نخواهد کرد.
عزیزم خوب درس بخوان و اگر واقعا هدفت تحصیل در خارج از ایران است، دنبال گرفتن بورسیه باش. آنوقت می بینی که پدرت حمایتت هم خواهد کرد.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام و درود
حالا چرا اینقدر عصبانی. زدی به سیم آخر.:311:
دیدگاه شما به زندگی مشکل داره. تمام این مشکلات وجود داره و بلا شک در آینده و تا قیامت و در تمام جوامع هم وجود خواهد داشت. اما مهم نحوه برخورد با مشکلاته. اگه بخوای بد و بیرا بگی و همش به فکرشون باشی فقط اعصابت خورد میشه و به نتیجه نمیرسی. باید مشکلات را حل کرد.
احساسات در نوشته هاتون موج میزنه، اگه با عقل و منطق با همه این مشکلات کنار بیاید مثل همه آدمای دیگه چه تو ایران چه تو خارج از زندگی لذت خواهی برد.
به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.:227:
در مورد پاراگراف آخرتون، من که عضو کوچکی از جامعه هستم میتونم اسم حداقل 100 تا دوستان و آشناهامو چه تو دانشگاه و چه بیرون اون رو بیارم که پاک و پاکیزه اند.
لطفا دیدگاهتون رو به همه تعمیم ندید.:160:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
آقای سنگ تراشان مگه نمی گین:
هنوز هم مردانی هستند که قبل از ازدواج با شما ، خود را وفادار شما می بییند و تن به ارتباط ناصحیحی نمی دهند چراکه دوست دارند، لایق دختری باشند که خود را حفظ کرده است.هنوز هم مردانی هستند که حقوق همسرشان را حتی بیشتر از حقوق خود رعایت می کنند.دخترانم اگر دقت کنید، هنوز مردانی را خواهی دید که لایق شماهستند و شما لایق آنهائید. اقرار می کنم که کم هستند، اما مگر نه اینست که همیشه بهترین ها کم بوده اند.
دوتاشون رو به من نشون بدین!!!!!!مطمئنم خودتونم حرفتون رو قبول ندارین!!!!
در باره این قسمت از حرفتون باید بگم که کاملا اشتباه فکر میکنید .... خود من اگه نزارید به حساب تعریف از خود تا به امروز دو تا مسئله هست که بهم اجازه نداده با دختری رابطه دوستی (عاطفی) برقرار کنم یکیش عقلمه که بهم میگه این رابطه ها سرانجام خوشی نداره و دیگری یه حس تعهد نسبت به همسر آیندست(البته اگه عمری باشه:310:) چون دوست ندارم اون روزی که همسرم ازم میپرسه که قبل از من با کسی رابطه داشتی یا نه من مجبور بشم دروغ بگم
انقدر بدبین نباشید:305:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
سلام
این افکار مدتهاست مثله خوره به جونم افتاده، داره نابودم می کنه، این آتیش خیلی وقته زیره خاکستره، یه دفعه شعله ور شده و داره تمام وجودم رو می سوزونه!!!!!
چه فرقی می کنه من چند سالمه؟ چه فرقی می کنه تحصیلاتم چیه؟
مسئله اینه که این همه زشتی توی این جامعه نمی ذاره من نفس بکشم!!!!!
نمی دونم شما این همه زشتی رو نمی بینین؟
شما هم اگه به جای من بودین، هر روز 6 طبقه خوابگاه رو می یومدین بالا، می دیدین توی هر طبقه حداقل 10 تا دختر داره با تلفن حرف می زنه و التماس می کنه و گریه می کنه، چه حسی داشتین؟
شما اگه به جای من بودین می دیدن بهترین دوستتون بعد از یه مدت کار کردن توی یه شرکت، یه روز بره توی اتاقش، تا 30 روز در رو روی خودش ببنده و فقط گریه کنه، چه حالی می شدین؟
چرا من باید این قدر آسیب پذیر باشم؟
چرا من اگه بخوام توی اجتماع برمو بیام باید نصفه بیشتر تمرکزم روی این باشه که بهم آسیب وارد نشه؟
چرا............
چرا..............
چرا.................
مجموعه اي كه شما ازش حرف ميزني ببخشيد مجموعه اي از افرادي است كه سلامت روحي ندارن!!
شما زوم كردي روي قشر خاصي كه به نظر من خوشون دوست دارن اين بلاها سرشون بياد...دخترهاي خوابگاهي كه گفتين رو خوب ميشناسم و حتي ميتونم بگم كه چرا دارن به پاي پسري ميفتن و زاري ميكنن!!
يه قسمتي از حرف هاي مدير رو نقل قول ميكنم...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
يكم:
شما چه توقعي از يك بيمارستان داريد. بيمارستان محل مناسبي براي ارزيابي نسبت تعداد افراد بيمار به سالم نيست. چون جامعه آماري شما اكثرا بيماران هستند.
اين هم جمله قشنگ نقاب هست كه:
نباید دچار خطای شناختی بشیم....
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام CLM جان..
خوش آمدی :72:
خوب توصیف کردی پیرامونت را.....اما تنها پیرامونت.
باید در همین جامعه که به قول شما آزادی نداری و از آن نفرت داری.....میدان انرژی خود را از هر گونه آلودگی پاک و مبرا کنی. یعنی چه؟؟
از جایی که ایستاده ای دست های خود را به سمت جلو دراز کن و در ذهن خویش به دورترین نقطه ای که انگشتانت می رسد نگاه کن. بعد دست های خودت را به ترتیب بالای سر..پشت و پایین دراز کن و به دورترین نقطه باز نگاه کن... اکنون شما تصویری داری از یک میدان،،، که جسمت را احاطه کرده.
حالا وقتی افراد غریبه ای(که قصد سوءاستفاده دارند) وارد محدوده ی انرژی شما می شوند فورا احساس می کنی به حریمت تجاوز شده است...بنابراین باید خود را کنار بکشی زیرا به امنیت نیاز داری.... حالا چه می شود همان افرادی که شما نام بردی مورد تجاوز یا سوء استفاده قرار می گیرن؟؟؟ یا چه می شود تو احساس امنیت نمی کنی؟؟چه می شود از این وضع متنفری؟؟ :305:
جواب روشن است چون بیشترین انرژی خود را برای آنچه نمی خواهید می فرستید!! یعنی چه؟؟
بیاد داشته باش این جمله را ""توهمانی که می اندیشی"".....روزانه هزاران اندیشه و افکار در ذهن تو پدید می آید ....اگر این اندیشه ها را بر آنچه نمی خواهی و از آن متنفری متمرکز کنی افکارت احتمالا به این صورت خواهد بود::
"""من از مردها متنفرم....هیچ مرد خوبی وجود ندارد.....در این جامعه امنیتی برای من وجود نخواهد داشت.....احتمالا موفق نخواهم بود"""
بدان افکار و اندیشه ها بصورت یک انرژی هستند اگر افکارت بر آنچه که نمی خواهی و از آن تنفر داری متمرکز کنی ...عملکردت نیز باید بر اساس آن برنامه ریزی شود. هر چند در میان از به وقوع پیوستن این افکار تنفر داری اما این مهم نیست چون تو داری دائم به آنان فکر می کنی بنابراین زندگیت همانی می شود که اندیشه می کنی
فرض کن فردی سرطان دارد....اگر او بجای اینکه به وخیم ترشدن بیماری و اوضاع بیاندیشد که جزء خواسته و آرزوی او نیست،،،به این فکر کند که چطور می توان با ایجاد عزم و اراده برای بهبود آن تلاش کند مطمئن باش بر سرطان غلبه می کند... چون خود سرطان بیشتر از اظطراب...استرس...عصبانیت...نف ت نشات می گیرد
بنابراین کافیست وقتی این گونه افکار به سراغت آمد بگویی"""ایست"" و لحظه ای سکوت کنی و بگویی ""من همانم که می اندیشم""...
در آخر این هشت مرحله مادر ترزا را برایت می نویسم بدان عمل کن::
1>>مردم غالبا غیرمنطقی ،،خود رای و خوپسند هستند..مهم نیست..انها را عفو کن
2>>اگر مهربان هستید مردم به شما تهمت خودخواهی و خودپسندی می زنند..مهم نیست به مهربانی خود ادامه دهید
3>>اگر انسان موفقی هستید،،حتما تعدادی دوستان نادان و دشمن دانا خواهید داشت مهم نیست به موفقیت خود ادامه دهید
4>>اگر صادق و راستگو هستید..احتمالا دیگران شما را فریب می دهند مهم نیست به صداقت و راستگویی خویش ادامه دهید
5>>آنچه را که طی سال ها برای ساختنش وقت صرف کرده اید یک نفر از راه می رسد و یک شبه خرابش می کند مهم نیست آن را بسازید
6>>اگر آرامش و شادی را بیابید..شاید دیگران به شما حسادت کنند مهم نیست شاد باشید
7>>کارهای خوبی که امروز انجام می دهید فردا فراموش می شود مهم نیست به کارهای نیک خود ادامه دهید
8>>بهترین بخش وجود خود را به دنیا ببخشید شاید هرگز کافی نباشد مهم نیست شما بهترین بخش وجود خود را به دنیا ببخشید
و در آخر همه چیز بین شما و پروردگارتان است....قضاوت به عهده اوست
همیشه این جمله را تکرار کنی به صلاحت است....
هرآنچه هست بین من و خدایی من است نه دیگری.
موفق باشی:72::72:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
سلام
مطمئن نباشيد!!!!
من تا چيزي را علم نداشته باشم و با تجارب مشاوره اي ام هماهنگ نباشه آنهم روي نت براي ميليونها آدم نمي گذارم.
اما با اين همه هيجانات منفي كه برون ريزي كردي،نگرانم اونها را معرفي كنم، اون موقع تلافي همه اونهايي را كه شرح بديهايشون را دادي رو سر آنها پياده كني311
[color=#FF0000]
منم گه هیچی نبود که باش حرفام روو اثبات کنم همین حرف رو می زدم
[color/]
=========
من كاملا مي فهمم چي مي گوييد.
و تا اندازه زيادي دركت مي كنم.
چون من هم در كنار شما در همين دنيا زندگي مي كنم.
[color=#FF0000]
هیچ وقت نمی تونینن بفهمین من چی می گم، هیچ جنس مذکری نمی تونه بفهمه من چی می گم!!!
[color/]
من می خوام برم یه جا استخدام شم، می خوام فقط فقط فقط فقط برای مهارتام استخدامم کنه، می فهمین این یعنی چه؟
تا یه مدت پیش می گفتم چرا این قدر مرجع تقلیدا می گن ارتباط با نامحرم در حد لزوم، اصلاً قبول نداشتم!با خودم می گفتم خدایا چرا این قدر می گی نگاه به نامحرم تیری است از طرف شیطان؟ این نگاه آلوده چیه؟
تا این که این کتاب رو پیدا کردم
"کتاب جلوه نمایی زنان و نگاه مردان"
قشنگ نوشته یه نگاه آلوده چیه؟ قشنگ نوشته چه اتفاقاتی در جنس مذکر رخ می ده بعد از نگاه آلوده.
از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
نقل قول:
هیچ وقت نمی تونینن بفهمین من چی می گم، هیچ جنس مذکری نمی تونه بفهمه من چی می گم!!!
[color/]
از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
دوست عزیز همان خدایی که انسان ها را آفریده و ظرافت زنانه در شما قرار داده به همان اندازه به مردان قدرت اختیار ،،کنترل و اراده داده است و همچنین به زنان
هر کس مسئول اعمال و گفتار خویش است....یعنی همان چیزی که مادر ترزا می گوید هر چه هست بین تو و پروردگارت است...شما چرا باید دل درد دوستت را به گردن ظرافت رنانگی خودت بیاندازی؟؟
شما چرا باید گناه دیگران را به خود گیری.؟
تو محبت کن....عشق بورز البته در میدان انرژی محدودی انسانی.
تو هستی
دیگران نمی توانن ببینند آن ماهیت واقعی شما را
آنان تنها جسمی را می بینند و می اندیشند توئی
این جسمی که آنان می بینند،،از بین رفتنیست.......اما آن تو واقعی تا ابد خواهد زیست
تو واقعی همان افکار واندیشه است که حتی تاثیر بسزایی در نگرش دیگران نسبت به تو دارد
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
با خوندن يه كتاب به اين نتايج شعف انگيز ناك (!!!) رسيدي؟ناسلامتي شما تحصيلكرده ي اين جامعه هستي ...وقتي يه كتاب و چهار تا ادم دور و بر شما رو اين طور بهم بريزه ديگه چه انتظاري از يه بي سواد بايد داشته باشيم...زيادي داري شلوغش ميكني...به قول خودمون جو گير شدي...از اين تاپيك و بحث ها هم وقتي نتيجه درست و حسابي ميگيري كه اتيشت اروم شده باشه....بهتره به فكر يه مشاور حضوري باشي...
موفق باشي..
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
چرا همه چیز رو خارج ار کنترل خودت می بینی؟؟؟؟؟؟
مشکلاتی که می گی وجود داره ، در عین حال راه حل هم داره، دخترایی که به قول شما پای
تلفن گریه می کنن خودشون اینطور خواستن ، چرا شما اینطوری نشدی؟ چون نخواستی!!!
شما عامل اختیار رو از ذهن خودت پاک کردی و برای همین حس می کنی همه چیز از کنترل تو خارجه.
بگو مشکل اصلیت چیه؟ این همه داد و بیداد یه ریشه ای داره. اگه نمی تونی بری خارج ببین علت های خودت و
پدرت برای این دو پاسخ متفاوت چیه؟ اگر دلایل کافی و منطقی وجود داشته باشه می تونی اختیار رو توی
دستای خودت بگیری. در مورد ازدواجت هم این تو هستی که فرد مقابلت رو انتخاب می کنی ، کسی رو
برگزین که حرف منطق رو بپذیره و فکر نکنه کنیز گرفته .
در کنار تمام این فریادهایی که زدی ، چقدر برای حل مشکلاتت تلاش کردی؟ چند راه حل دادی و امتحان
کردی؟ تو چی کار کردی؟
:72: :72: :72:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
خانم CLM
فکر می کنم خوب باشه مشکلاتی رو که در ارتباط با جنسیت خودتون و همچنین بدیهایی که از پسرا می دونید اینجا به صورت موردی بنویسید. البته پیشنهاد می کنم قبلش با حوصله روی یه کاغذ بنویسد و بعد منتقل کنید به تالار. با این کار هم بهتر به ناراحتی هاتون پی می برید و هم بهتر می تونید کمک بگیرید.
چرا به سوال خانم آنی دقیق فکر نمی کنید؟ چی شده که این فکرا به ذهنتون اومده؟ اونم این همه با هم؟ اتفاق خاص افتاده یا به صورت تدریجی این فکرا به ذهنتون خطور کرده؟
با این شدتی که شما در مورد آلودگی جنس مذکر گفتید شاید ما پسرا باید از جنسیت خودمون متنفر باشیم.:163:
این کتابی که شما گفتیدو من ندیدم ولی صرف کتاب بودن نمی تونه صحیح بودن یه مطلبی رو تایید کنه، نویسنده کتاب و نوشته های قبلیش خیلی مهمه.
حالا خواهش می کنم به خودتون مسلط باشید و با تمرکز کامل مسائلی رو که باهاشون درگیر هستید اینجا بنویسید.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
آروم باش...من نميفهمم ازدواج چه ربطي به وضعيت زنان در جامعه داره بس كه اضطراب داري دائم از اين شاخه به اون شاخه ميري و جهت تاپيك رو عوض ميكني...متوجه حرفات نميشم...
عزيز من...شما كه از اختيار نداشتن زنان توي جامعه فرياد ميزني...خب چه فرقي ميكنه زن متاهل باشه يا مرد؟
يه خانم متاهل طبق استدلال تو بايد بيشتر در عذاب باشه چون هم پدر داره هم شوهر هم پدر شوهر هم برادر شوهر...بازم بگم؟
با زير سوال رفتن شخصيت من مشكل شما حل ميشه؟؟
من كدوم پست رو تاييد كردم كه رعايتش نكردم؟ميشه دقيقا مشخص كني تا من هم متوجه حرفي كه شخصيتم رو زير سوال برده بشم؟http://www.postsmile.com/img/emotions/109.gif
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
من انسانم، من می خوام خودم باشم، چرا تا وقتی مجردی باید اختیارت دسته بابا باشه وقتی رفتی خونه ی بدبختی و بیچارگی، همسرت باید اختیارت رو دست بگیره!!!!
من می خوام برم خارج ادامه تحصیل بدم، چرا حتما باید از بابام اجازه بگیرم؟ چرا باید بگه باید حتما ازدواج کنی بعد بری؟ مگه من خودم انسان نیستم؟ مگه من نمی تونم از پس خودم بر بیام ؟ چرا فکر می کنه من باید صاحب داشته باشم؟
..............
دوست من با بعضی حرفات موافقم،واسه ما دخترا تا بوده محدودیت بوده،درکت میکنم،خود منم تا حدودی یه سری مسائل واسم به وجود اومده:
حرف من از تفاوت قائل شدن پدران بین دخترا وپسراشونه،بابای منم ازادیهایی که واسه داداشم قائله واسه من قائل نیست،حتی میگه پسرا اشتباه کنن زیاد مهم نیست،چون پسرن!!! ،یعنی داداشم دوست دختر داره اشکال نداره،ولی اگه من دوست پسر داشته باشم،گفته دارم میزه با اره تیکم میکنه(یه چیز تو همین مایه ها :311:) ،به من ماشین نمیده،به داداشم میده،مامانمم پسراشو بیشتر تحویل میگیره تا دختراشو.
چه میشه کرد دختره ومحدودیت ،توی زندگی دوتا چیز مهم یاد گرفتم:
1.از هیچکس هیچ انتطاری نداشته باش.
2.اگه چیزی رو نمیتونی تغییر بدی،تلاشتو بکن،اگه نشد باهاش بساز.
یه سری موضوعات مثل همین رفتار والدینمونو تا حد امکان واسه خواسته هام تلاش میکنم،ولی من اخلاق وعقائد بابامو که شصت وخرده ای سن داره رو نمیتونم تغییر بدم،واسه همین گله ای هم ندارم،باهاش میسازم .یعنی اگه ادم توانایی سازش رو نداشته باشه که نمیتونه ارامش داشته باشه،چون همیشه چیزایی هستن که بروفق مراد ادم نیستن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
مجموعه اي كه شما ازش حرف ميزني ببخشيد مجموعه اي از افرادي است كه سلامت روحي ندارن!!شما زوم كردي روي قشر خاصي كه به نظر من خوشون دوست دارن اين بلاها سرشون بياد...دخترهاي خوابگاهي كه گفتين رو خوب ميشناسم و حتي ميتونم بگم كه چرا دارن به پاي پسري ميفتن و زاري ميكنن!!
دوست من دخترای خوابگاهی رو زیر سوال نبر لطفأ،همه جور ادم همه جا پیدا میشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
تا یه مدت پیش می گفتم چرا این قدر مرجع تقلیدا می گن ارتباط با نامحرم در حد لزوم، اصلاً قبول نداشتم!با خودم می گفتم خدایا چرا این قدر می گی نگاه به نامحرم تیری است از طرف شیطان؟ این نگاه آلوده چیه؟تا این که این کتاب رو پیدا کردم
"کتاب جلوه نمایی زنان و نگاه مردان"
قشنگ نوشته یه نگاه آلوده چیه؟ قشنگ نوشته چه اتفاقاتی در جنس مذکر رخ می ده بعد از نگاه آلوده.از خودم که متنفر شدم هیچ، اگه یه روزم برم پیش خدا، می گم چرا این کار رو کرد!!!!!
آی گفتیا،یاد یه خاطره ای افتادم،یه جایی میرفتم کارآموزی،اونجابا یه آقایی که اغلب کار میکردم وتو اتاقم بود،وقتی حرف میزدم به لبام نگاه میکرد،اون موقع نفهمیدم قصدش چیه،ولی بعدأ یه مطلبی خوندم نوشته بود آقایون ازین نوع نگاه قصدشون چیه وچی هوس میکنن(لب)،حالم از خودم واون ادم بیشعور به هم خورد،ضمن اینکه بگم از نگاه منظوردار وکثیفش مطمعن بودم،تازه ایشون متاهل هم بود(دوبار ازدواج کرده بود).یه دفعه هم یه فیلم تقریبا ضایع بهم داده بود نگاه کنم،یعنی اگه من میدونستم با همچین ادمی طرفم خودمو میکشتم و اونجا پامو نمیذاشتم.ضمنا اشکال از برخوردای منم نبود چون کاملأ سنگین رنگین برخورد میکردم.
ولی کلا به قول آقای نقاب هرکس مسئول رفتار خودشه،به من چه اون آقای مخاطب ممکنه چه فکری تو ذهنش باشه،این منم که باید با رفتارم نشون بدم تا طرفم پاشو از گلیمش درازتر نکنه
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام دوست عزیز
داغ دله منو تازه کردی!!!!
flag جان، شما هم واقعاً راست گفتین:
نقل قول:
وست من با بعضی حرفات موافقم،واسه ما دخترا تا بوده محدودیت بوده،درکت میکنم،خود منم تا حدودی یه سری مسائل واسم به وجود اومده:
حرف من از تفاوت قائل شدن پدران بین دخترا وپسراشونه،بابای منم ازادیهایی که واسه داداشم قائله واسه من قائل نیست،حتی میگه پسرا اشتباه کنن زیاد مهم نیست،چون پسرن!!! ،یعنی داداشم دوست دختر داره اشکال نداره،ولی اگه من دوست پسر داشته باشم،گفته دارم میزه با اره تیکم میکنه(یه چیز تو همین مایه ها 311) ،به من ماشین نمیده،به داداشم میده،مامانمم پسراشو بیشتر تحویل میگیره تا دختراشو.
یه لحظه دیالوگ زیر رو داشته باشین:
دختر: سلام بابای عزیزتر از جانم، خوبی عزیزم، دانشگاه داره یه ماه دیگه می برده اردوی علمی شهر اراک، 2 روزه، زود می یایم، ثبت نام کنم؟
پدر: نه خیر، مگه هر جا هر کی می ره شما هم باید بری؟فکر خواهرت رو نمی کنی؟فکر آبروی من و خونواده رو نمی کنی؟مردم چی می گن؟ شما هم مثل بقیه دخترا بشین تو خونه، این قد این طرف اون طرف نرو!!
دختر:باشه بابای عزیزم، هر چی تو بگی!
پسر: بابا یه خورده پول به من بده، زود کار دارم باید برم
پدر: چه قدر؟
پسر: 1،342،000 تومن
پدر:چقدر؟
پسر:چیه، می خوای ندی بگو نمی دم، از بس مثل بقیه پسرا ازت پول نگرفتم یادت رفته بچه خرج داره.......
پدر:باشه، عزیزم تمومش کن، باشه اشتباه کردم، بیا بابا، بیا بگیر. حالا کجا می خوای بری؟
پسر: داریم با بچه ها می ریم یه سر دبی و برگردیم.
پدر:مگه هفته ی دیگه امتحان نداری؟
پسر:خودت که نمی بری تغییر روحیه بدیم، حالا که با بچه ها می خوام برم آماده شم برا امتحان نمی ذاری.....
پدر:برو پسرم، ول کن دیگه، برو دیرت شد...
در ضمن همون طور که flag عزیز گفتن، لطفاً به بچه خوابگاهی ها توهین نکنین!!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
[quote=flag]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM'
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
مجموعه اي كه شما ازش حرف ميزني ببخشيد مجموعه اي از افرادي است كه سلامت روحي ندارن!!شما زوم كردي روي قشر خاصي كه به نظر من خوشون دوست دارن اين بلاها سرشون بياد...دخترهاي خوابگاهي كه گفتين رو خوب ميشناسم و حتي ميتونم بگم كه چرا دارن به پاي پسري ميفتن و زاري ميكنن!!
دوست من دخترای خوابگاهی رو زیر سوال نبر لطفأ،همه جور ادم همه جا پیدا میشه.
b]
عزيزم من منظورم اون دسته از دختراي خوابگاهي بود كه clm ازشون حرف زد...اون دسته خاص مد نظر من بود نه همه...اگه پست هاي CLM رو ميخوندي متوجه ميشدي كه منظور من دقيقا كيا هستن...:324:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط 'leader_one
در ضمن همون طور که flag عزیز گفتن، لطفاً به بچه خوابگاهی ها توهین نکنین!!!!
خواااااااااااهش ميكنم جو ندين ..وقتي پست هارو كامل نميخونيد نظر نديد!!!:324::324:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط morteza-m
در مورد پاراگراف آخرتون، من که عضو کوچکی از جامعه هستم میتونم اسم حداقل 100 تا دوستان و آشناهامو چه تو دانشگاه و چه بیرون اون رو بیارم که پاک و پاکیزه اند.
لطفا دیدگاهتون رو به همه تعمیم ندید.:160:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط matrix_14
در باره این قسمت از حرفتون باید بگم که کاملا اشتباه فکر میکنید .... خود من اگه نزارید به حساب تعریف از خود تا به امروز دو تا مسئله هست که بهم اجازه نداده با دختری رابطه دوستی (عاطفی) برقرار کنم یکیش عقلمه که بهم میگه این رابطه ها سرانجام خوشی نداره و دیگری یه حس تعهد نسبت به همسر آیندست(البته اگه عمری باشه:310:) چون دوست ندارم اون روزی که همسرم ازم میپرسه که قبل از من با کسی رابطه داشتی یا نه من مجبور بشم دروغ بگم
انقدر بدبین نباشید:305:
:104::104:
تازه منم اگه پسر بودم، اونقدر پسر خوبی بودم که نگو...
با هیچ دختری هم دوست نمی شدم، هرچقدر هم که التماسم می کردند....:cool:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
عزيزم من منظورم اون دسته از دختراي خوابگاهي بود كه clm ازشون حرف زد...اون دسته خاص مد نظر من بود نه همه...اگه پست هاي CLM رو ميخوندي متوجه ميشدي كه منظور من دقيقا كيا هستن...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط leader_one'
در ضمن همون طور که flag عزیز گفتن، لطفاً به بچه خوابگاهی ها توهین نکنین!!!!
خواااااااااااهش ميكنم جو ندين ..وقتي پست هارو كامل نميخونيد نظر نديد!!!
باشه،باشه ،باشه !!!دوست من به هرحال حتما لحنت یه جوری بوده که هم من هم leader_one یه جورایی جبهه گرفتیم. حالا که میگی احتمالا سوءتفاهم شده که sorry
نقل قول:
نوشته اصلی توسط 'leader_one
سلام دوست عزیز
داغ دله منو تازه کردی!!!!
flag جان، شما هم واقعاً راست گفتین
یه لحظه دیالوگ زیر رو داشته باشین:
دختر: سلام بابای عزیزتر از جانم، خوبی عزیزم، دانشگاه داره یه ماه دیگه می برده اردوی علمی شهر اراک، 2 روزه، زود می یایم، ثبت نام کنم؟
پدر: نه خیر، مگه هر جا هر کی می ره شما هم باید بری؟فکر خواهرت رو نمی کنی؟فکر آبروی من و خونواده رو نمی کنی؟مردم چی می گن؟ شما هم مثل بقیه دخترا بشین تو خونه، این قد این طرف اون طرف نرو!!
دختر:باشه بابای عزیزم، هر چی تو بگی!
پسر: بابا یه خورده پول به من بده، زود کار دارم باید برم
پدر: چه قدر؟
پسر: 1،342،000 تومن
پدر:چقدر؟
پسر:چیه، می خوای ندی بگو نمی دم، از بس مثل بقیه پسرا ازت پول نگرفتم یادت رفته بچه خرج داره.......
پدر:باشه، عزیزم تمومش کن، باشه اشتباه کردم، بیا بابا، بیا بگیر. حالا کجا می خوای بری؟
پسر: داریم با بچه ها می ریم یه سر دبی و برگردیم.
پدر:مگه هفته ی دیگه امتحان نداری؟
پسر:خودت که نمی بری تغییر روحیه بدیم، حالا که با بچه ها می خوام برم آماده شم برا امتحان نمی ذاری.....
پدر:برو پسرم، ول کن دیگه، برو دیرت شد...
ببین خواهر من درسته یه چیزایی باعث میشه والدینمون بین دختر پسرشون تفاوت بذارن،ولی خود من جز همون دو،سه موردی که گفتم نذاشتم تفاوتی اساسی ایجاد کنن.
یعنی تو این موضوع کاملا با سیاست رفتار کردم،طوریکه توی اون مثالی که گفتین باعث پول گرفتن از بابا ،واسم برعکس شده،یعنی توی چندسال گذشته،که فقط من وداداشم تو خونه ایم،من حدود چند میلیون از بابام گرفتم واسه خرجای شخصی ،درصوتیکه داداشم،بلد نیست،سیاست نداره چطوری پول بگیره.
پس تا حدودی تونستم با بعضی محدودیتا کنار بیام وبعضیاشونو خیلی قشنگ حل کنم.و یه جوریم رفتار کردم تو خونه که خیلی چیزا طبق میل من پیش بره،فقط با مخ زنی وامثال این موضوعات :311:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
ببین عزیزم موضوع سفر خارج شما برای ادامه تحصیل تموم شده اما موضوعات بعدی تموم نشده، روی مشکل زوم نکن چون فقط انرژیت رو هدر می ده به فکر راه حل باش تا مشکل رو در حد توانت کم کنی یا از بین ببری .
به نظرم خانوادت رو بهتر بشناس و ببین با چه روشهایی می تونی برای تصمیمات منطقی خودت از اونها موافقت بگیری و راضیشون کنی.
هر چه برای تو رخ داده درسیه برای آیندت تا بفهمی بار بعد چطور باید عمل کنی.
ما الان در یه برهه ای از زمان هستیم که یه شکاف عقیدتی و فرهنگی بین ما و پدر و مادرهامون ایجاد شده،
اونها با فرهنگ و تربیت دیگه ای بزرگ شدن و نمی شه انتظار دیگه ای ازشون داشت در بسیار ی موارد لازم به سازش هست. پدر و مادرهای ما خودشون با همین محدودیت ها بزرگ شدن ، زمانی که مادرهامون حق
انتخاب آنچنانی برای ازدواجشون نداشتن ، اجازه تحصیل به سختی می گرفتن و .....
از کسی که خودش ،آزادی نداشته و محرومیت کشیده توقع آزادی دادن نداشته باش.
شاید بگی همش که شد سازش،
سازش به میزان زیادی برات لازمه ، اما در کنارش به مرور زمان سعی کن با روش های مثبت فکر خانوادت رو از فرهنگ قدیم بیرون بیاری و فرهنگ درست را جایگزینش کنی.
راه سختیه ولی اگر اهل عملی نه غر زدن ، عمل کن :104: :104: :104:
در ضمن اگر بین 18 تا 22 سال داشته باشی، عموماً در این سن همه دخترها این حالات رو تجربه می کنن،
البته برای بعضی از سن کمتر شروع می شه.من هم اینطور بوده ام.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام CLM جان،
نیستی؟
چرا نمی یای تاپیکت رو پیگیری کنی؟ نکنه خدائی نکرده رفته باشی فمنیسم شده باشی و چند تا جنس مذکر سر به نیست کرده باشی؟:163:
تاپیکت خیلی جالب بود و خیلی از چراهات، چراهایی بود که برای من هم به وجود اومده بود!
همون طور که دیدی خیلی ها با حرفات موافقن! اما برای اینکه بتونی به زندگیت ادامه بدی و این مسائل جلوی پیشرفتت رو نگیره، بهتره دیدت رو تغییر بدی!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
سلام دوست عزیز
خیلی از مسائلی که گفتی واقعا چراهای من هم هست و واقعا ما خانم ها را خیلی اذیت می کند و واقعا عادلانه نیست.
راستش من در مورد قبل از ازدواج راه حلی پیدا نکردم.
در مورد محیط کار و جامعه هم تنها راهی که من پیدا کردم اینه که متاسفانه تنها زمانی در این جامعه می تونم در مقامی برابر یک مرد را داشته باشم که از بعد های مختلف علمی و تجربه از او بالاتر باشم و ازنظر اخلاق در محیط کاری بسیار خشک و بداخلاق باشم.
پدر من با اینکه یک مرد هستش ولی مرد بزرگیه و تمام عمر توی گوش من خوند که اگر میخوای پایین تر از یک پسر نباشی و حداقل برابر یک پسر باشی باید ازش خیلی بالاتر باشی.
اما در مورد ازدواج،این مسئله بستگی به اولویت های شما دارد.مثلا ممکن است یک دختر حاضر باشید به هر قیمتی و بدون توجه به حق و حقوق ازدواج کند و این برایش مهمتر از چیزهای دیگر است یا مثلا دختری باشد که علاقه به کار کردن یا درس خواندن نداشته باشد ولی دختر دیگری اینها برایش مهم باشد.
من حق و حقوقم و استقلالم برایم مهم بود و خدا رو شکر مردی توی زندگیم آمد که برای اونم مهم بود به همین خاطر تمام این حق ها را من هنگام ازدواج به طور محضری و به صورت وکالت از طرف همسرم گرفتم:
1.حق طلاق
2.حق تحصیل
3.حق کار کردن
4.حق خروج از کشور
5.حق حضانت فرزندان
6.حق انتخاب محل زندگی و ...
در نهایت همه چیز به خود ما بستگی دارد و اینکه ما چه چیزی می خواهیم و برای رسیدن به آن حاضریم چه بهایی بدهیم.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa_mhmh
سلام دوست عزیز
خیلی از مسائلی که گفتی واقعا چراهای من هم هست و واقعا ما خانم ها را خیلی اذیت می کند و واقعا عادلانه نیست.
راستش من در مورد قبل از ازدواج راه حلی پیدا نکردم.
در مورد محیط کار و جامعه هم تنها راهی که من پیدا کردم اینه که متاسفانه تنها زمانی در این جامعه می تونم در مقامی برابر یک مرد را داشته باشم که از بعد های مختلف علمی و تجربه از او بالاتر باشم و ازنظر اخلاق در محیط کاری بسیار خشک و بداخلاق باشم.
پدر من با اینکه یک مرد هستش ولی مرد بزرگیه و تمام عمر توی گوش من خوند که اگر میخوای پایین تر از یک پسر نباشی و حداقل برابر یک پسر باشی باید ازش خیلی بالاتر باشی.
اما در مورد ازدواج،این مسئله بستگی به اولویت های شما دارد.مثلا ممکن است یک دختر حاضر باشید به هر قیمتی و بدون توجه به حق و حقوق ازدواج کند و این برایش مهمتر از چیزهای دیگر است یا مثلا دختری باشد که علاقه به کار کردن یا درس خواندن نداشته باشد ولی دختر دیگری اینها برایش مهم باشد.
من حق و حقوقم و استقلالم برایم مهم بود و خدا رو شکر مردی توی زندگیم آمد که برای اونم مهم بود به همین خاطر تمام این حق ها را من هنگام ازدواج به طور محضری و به صورت وکالت از طرف همسرم گرفتم:
1.حق طلاق
2.حق تحصیل
3.حق کار کردن
4.حق خروج از کشور
5.حق حضانت فرزندان
6.حق انتخاب محل زندگی و ...
در نهایت همه چیز به خود ما بستگی دارد و اینکه ما چه چیزی می خواهیم و برای رسیدن به آن حاضریم چه بهایی بدهیم.
:223:
با سلام
راستش خدای نکرده قصدم این نیست که بگم کار شما درست بوده یا نه ولی یه سوال داشتم و اون این که :
به نظر شما خدایی که حکیم و عادله و هیچ کاری رو بی دلیل انجام نمیده و ما آدما رو از خودمون بهتر میشناسه چرا این حقوق رو به گردن جنس مذکر قرار داده؟؟؟
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
1.حق طلاق
2.حق تحصیل
3.حق کار کردن
4.حق خروج از کشور
5.حق حضانت فرزندان
6.حق انتخاب محل زندگی و ...
اما من فکر می کنم اینها مجموعه قوانینی است که بندگان خدا وضع کرده اند و به مرور زمان و پیشرفت علم و تکنولژی خودشان هم به این نتیجه رسیده اند که قوانینشان دچار کمبود و نقصان هایی است و در مورد همه خانواده ها جواب نمی دهد. به همین دلیل هم هست که تبصره هایی گذاشته اند و پاره ای حقوق، قابل بازگشت به خود زن می باشند.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
quote='matrix_14' pid='117668' dateline='1283718357']
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahsa_mhmh
:223:
با سلام
راستش خدای نکرده قصدم این نیست که بگم کار شما درست بوده یا نه ولی یه سوال داشتم و اون این که :
به نظر شما خدایی که حکیم و عادله و هیچ کاری رو بی دلیل انجام نمیده و ما آدما رو از خودمون بهتر میشناسه چرا این حقوق رو به گردن جنس مذکر قرار داده؟؟؟
[/quote]
با سلام خدمت دوست گرامی
خیلی خیلی ممنون از اینکه پست بنده را نقد می کنید و به چالش می کشید این باعث میشه که هم من باز فکر کنم و هم شما به صحبت های من فکر کنید:72:
ببینید اول از همه بگم که این کار من کاملا کار شخصی هستش و من براساس اعتقادات و دیدگاه های خودم و خانوادم و دیدگاه های همسرم این تصمیمات را گرفتم و این راه حل ها را برای مشکلاتم انجام دادم و ممکن است که خیلی ها با من موافق نباشند.
من نمیخواهم که یک وقت وارد مسائل اعتقادی شما دوستان بشوم و آنرا نقد کنم که شما را آزرده خاطر نکنم چون عقاید شما کاملا محترم است.
این تنها نظر شخصی من هستش که یک سری از این قوانین کاملا باید مطابق با روز باشه و با تغییر در روش های زندگی و تغییر در فرهنگ و تغییر در استقلال خانم ها این قوانین هم تغییر کند.
این قوانین در زمانی وضع شده که خانم ها استقلال مالی نداشته اند و کل زندگیشان وابسته به پدر یا همسر بوده است ولی امروزه که خانم ها تحصیل می کنند و سرکار می روند و توانایی اداره ی یک زندگی را دارند پس می توانند در خیلی از حقوق مساوی مردها باشند.
اگر نظر شما متفاوت است من کاملا مشتاق شنیدن نظر شما هستم:72:
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
می شه حداقل توضیح بدین برای چی این کار رو کردین؟
به نظرم حقمه که بدونم!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
CLM عزیز شما میتونید از طریق ارتباط با ما این موضوع رو به اقای سنگتراشان اطلاع بدین ، بهتراست موارد اعتراضی به صورت خصوصی بررسی شود
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gole maryam
CLM عزیز شما میتونید از طریق ارتباط با ما این موضوع رو به اقای سنگتراشان اطلاع بدین ، بهتراست موارد اعتراضی به صورت خصوصی بررسی شود
:104::104::104:
همچنین این لینک را هم مطالعه بفرمایید
http://www.hamdardi.net/thread-11663.html
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
می شه حداقل توضیح بدین برای چی این کار رو کردین؟
به نظرم حقمه که بدونم!!!
دوست عزیز کی با شما چی کار کرده؟
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
معلم بچه ها را به لب چشمه ای برد به تک تک آنها یک لیوان آب و مشتی نمک داد و خواست نمک را داخل لیوان هایشان بریزند و بعد آب لیوان را بنوشند. بچه ها با هورت کشیدن اولین جرعه آب هر کدام عکس العملی نشان دادند و در انتها هم همگی به این نتیجه رسیدند که آب داخل لیوان به دلیل شوری قابل نوشیدن نیست.
معلم از بچه ها خواست تا یک مشت نمک در آب چشمه بریزند و بعد از آب آن بنوشند. بچه ها کاری را که معلم گفته بود انجام دادند و با احتیاط بیشتری آب را چشیده و دیدند به راحتی قابل آشامیدن است.
معلم که قصد داشت نکته آموزنده ای را به دانش آموزانش تفهیم کند رو به آنها کرد و گفت : بچه ها ! نمک مثل مشکلات و دغدغه های زندگی است زمانی که ظرفیت تحمل و بردباری شما پایین و کم و مثل آب لیوان محدود باشد پایین بودن ظرفیت موجب غلبه مشکلات بر شما می شود اما اگر آستانه ظرفیت و تحمل خود را مثل چشمه بزرگ و زلال کنید مشکلات زندگی هرگز نمی تواند بر شما غلبه کند.
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
پست هایی که من می زنم، یا در اولین فرصت حذف می شوند یا مثل
ویرایش شده و قسمتی از آن را نمایش می دهند!!!!!
-
RE: چراجامعه بایدباعث شه من ازجنسیت خودم متنفرشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط CLM
پست هایی که من می زنم، یا در اولین فرصت حذف می شوند یا مثل
ویرایش شده و قسمتی از آن را نمایش می دهند!!!!!
خوب ظاهرا که از قوانین این تالار است. چاره ای جز قبولش نیست.
خیلی به دل نگیر.
حسنش اینجاست که با نوع نگرش و تفکر مدیر این تالار هم آشنا می شنوی و دید بهتری می توانی اینجا را برای درد دل کردن انتخاب کنی.:46: