RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
سلام دوست عزيز و جوان؛به تالار همدردي خوش آمديد
شما نفر اولي نيستي كه بياي و اين مشكل رو مطرح كني؛ يه چرخي توي تالار اين رو به شما ثابت ميكنه؛ كه چندين نفر آمدند نوشتند؛درد دل كردند؛بعضي ها مشكلشان حل شد و بعضي ديگر ؛نه
اعتماد به نفست تقريبا" بالاست،چون به عشقت و عقلاني بودن آن اطمينان داري، آيا فقط خودتان بر عقلاني بودن آن مهر تأييد ميزنيد يا اينكه با يك مشاور نيز صحبت كرده ايد و او نيز چنين گفته؟
اگر نرفتيد حتما" در آينده نزديكي يك جلسه مشاوره خالي از لطف نيست؛
من به سادگي خوردن يك ليوان آب كه گاهي توي گلو آدم ميپره دركت ميكنم؛ اين آب توي گلوي من پريد و سرخ شدم؛آب از چشمام اومد و سرفه هاي شديد، و.....(تا ببينم برداشت تو از اين ها چي باشه)
من هم اين سن رو سپري كردم؛ و با وجود اينكه دو سه سال از تو به لحاظ سني بزرگترم بازهم درگير چنين مسائلي در اندرون هستم؛
تو خيلي چيزها رو نوشتي و انتظار داري كه كلي راهنمايي بگيري براي رسيدن به هدفت
اما شايد جواب كوتاه يكي از ما براي تو تعجب آور باشه؛
از قولي كه مادرت داده صحبت كردي؛
ايني كه من مينوسيم فقط نظر منه؛
ببين دوست عزيز: تو نبايد انتظار داشته باشي كه در اين موقعيت مادرت بخواد بر عليه تو حرف بزنه؛آنچه كه در اين شرايط براي تو مهمتر از همه چيز است؛درس و ادامه تحصيل است ،چند سال زحمت خودت و خانواده ات؛ اينه كه آينده تو رو تعيين ميكنه نه عشق در اين موقعيت؛
براي ازدواج اول از همه چيز به قول مدير همدردي ؛داشتن شرايط ازدواج است ؛آيا شما اين شرايط رو داري؟
تو كه هنوز 5 ترم ديگه رو پيش رو داري ؛
سربازي رو داري؛ يافتن شغل مناسب ؛كسب درآمد و ساير موارد
شايد بگي خوب ميشه با پشتوانه خانواده از نظر مالي تأمين شد؛ مابقي چي؟
چقدر اطمينان داري كه اين رابطه آن زمان پايدار باشد ؛با شرايط دختر خانمي كه به زبان بي زباني فرياد ميزند كه شرايط من رو در نظر داشته باش؛اگر بعد از چند سال خانواده هاي شما ناراضي باشند و بعد بياي و تاپيك بزني كه مخالفت خانواده؟؟
تنها يك توصيه
شرايط ازدواج نداري؛دميدن در تنور احساسات ممنوع؛
من تو رو با تمام وجودم درك ميكنم؛ كاري به توصيه مشاوره هم ندارم تجربي بگم؛ به فكر در و آينده اي محكم باش؛آينده اي كه بتواني مانند يك ديوار محكم به آن تكيه كني نه آنكه خداي ناكرده ديواري باشه كه ناگهان آوار بشه؛
نميخوام الكي دلت رو خوش كنم و بگم ،راه سختي رو در پيش داري اما ميشه؛ نه بذار يه خورده تجربت بره بالاتر؛بذار يه كم پخته تر از ايني كه هستي بشي؛
عجب طولاني شد!
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
لطفاً این لینک رو مطالعه کن :
اگر شرایط ازدواج ندارید دمیدن در تنور احساسات ممنوع
از تمرکز بر این موضوع خود داری کن و این ترسها و اصل این انتظار به این گونه و در این شرایط مناسب نیست .
.
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
سلام
شما فعلا شرایط ازدواج را ندارید. انتظار داری مادرت چی کار کنه؟ بره خواستگاری؟ بعد چی بگه؟ سن شما کمه، درست خیلی دیگه ازش مونده، سربازی نرفتی و از همه مهمتر کار هم نداری. خوب بعدش چی میشه؟ مطمئن باش اگه مامانت هم قدم پیش بذاره خانواده دختر خانوم مخالفت می کنند.
سن خانوم هم زیاد نیست. درسته واسه دختر همیشه خواستگار میاد اما فکر نکنم خانواده ایشون عجله ای واسه ازدواج دخترشون با توجه به سنش داشته باشند.
شما میگین منطقی با هم پیش رفتید پس باز هم منطقی باشید و سعی کنید تمرکز بیشتری داشته باشید و قسمتی از کارهاتونو به سرانجام برسونید تا با دست پر پیش خانواده دختر بروید. :72:
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
من از حرفاتون دو تا چیز رو فهمیدم .
یکی اینکه عشقم رو در حاشیه قرار بدم ، که واقعا اگر کسی عاشق باشه ، یه عشق دوجانبه ، هرگز این کار رو نمیکنه ، مگر اینکه به یه روشی هم عشقش رو نگه داره و هم درسو کار رو و در کنار این ها (برعکس من)با ارداده و بدون ترس قدم برداره تا به هدفش(عشقش و زندگی خوب با اون)برسه .
و تکمیل کننده متن بالام اینه که میخوام عشقم رو هدفم قرار بدم ، اقلا به عنوان یه انگیزه و فکر اینکه ممکنه این دختر جابزنه و ... دیوونه ام میکنه و دوست داشتم توی راهنماییاتون یه اشاره ای هم می کردید به این نه اینکه همه عشقا بی وفا باشن .
اون لینک رو هم تا حدی مطالعه کردم . محور اون لینک اینه که پسرها با احساسات کورکورانه جلو میرند . اما خود من توی ارتباطم خیلی سعی کردم اخلاق و ملاحظات رو مد نظر قرار بدم .آغاز عشقمون هم از ظاهر نبود ، یعنی نه من و نه اون ظاهر چندان جذابی نداریم که عشقمون به ظاهر بخواد وابسته باشه!
و دیگری با اطمینان راسخ گفتید شما الان شرایط ازدواج رو ندارید .بله . من عرض نکردم که مادر الان برای 22 سالگی قول داده . من گفتم 3 سال دیگه.پس از اتمام درسم و اون موقع هم خیلی امیدوار هستم که یه شغلی با مدرک مهندسی برق پیدا کنم .اقلا اون موقع میشه سر بحث رو باخونوادش شروع کرد!
مگه بقیه لیسانسه ها چیکار میکنند؟اگر بنا به این باشه که سرمایه و کارو ... همه چیز همزمان به هنگام شروع حرفا فراهم باشه که یا طرف باید سرمایه دار باشه یا تا 30 سالگی وایسه پای کارو درس!
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
نقل قول:
یعنی نه من و نه اون ظاهر چندان جذابی نداریم که عشقمون به ظاهر بخواد وابسته باشه!
جذابیت تنها در ظاهر نیست...ظاهر بعدی از جذابیت است..اغلب افرادی به چند دلیل شیفته جنس مخالف خود می شوند یکی بعد جذابیت ظاهری/ دیگری بعد جذابیت شخصیتی/ و بعد دیگر جذابیت عرفانی شخص است.
بنابراین احتمال اینکه شما هم شیفته یکی از این ابعاد شده اید زیاد است....شیفتگی بعد شدید و احساسی عشق است که عموما هم نتیجه ای جزء سرخوردگی ندارد.
نقل قول:
پس از اتمام درسم و اون موقع هم خیلی امیدوار هستم که یه شغلی با مدرک مهندسی برق پیدا کنم
دقت کرده ای دیدگاهت بر پایه ی وعده هایی است که در آینده می دهی...وعده هایی که شاید هرگز نتوانی آنان را به انجام رسانی.
من هم جای دخترخانم بودم به این وعده ها دل خوش نمی کردم و زیرچشمی خواستگاران دیگر خود را در نظر داشتم.
ببینید بارها گفته شده در روابط دوستی قبل از ازدواج تعهدی وجود ندارد یعنی تضمینی نیست که فردا او و یا حتی خود شما تغییر عقیده نداده و دنبال کیس دیگری نباشید
:305:
توصیه این است که رابطه ای را که تنها با وعده های خیالین آینده ادامه می یابد را رها کنی...
اما اگر باز سر حرف خود هستی و می خواهی رابطه را ادامه دهی پس چرا اینقدر اظطراب داری کافیست به او بگویی من هم اکنون شرایط ازدواج را ندارم ولی در آینده اگر شرایطی پیش آمد انتخاب اولم شما خواهی بود و در ادامه هم به ایشان گوشزد کن هیچ تضمینی هم نیست بهتر است در این مدت شما هم به فکر خواستگارن دیگر هم باشی.
موفق باشی "ص" جان:72:
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
نقاب عزیز
خیلی ممنون
اما من فقط یک نکته رو از سخنانتان متوجه شدم . اون هم اینکه اصلا توجهی به عشقی که بین ما هست نمیکنی.
نمیدونم چرا خیلیا اصرار دارند که عشق بین دو نفر رو زیر سوال ببرند و اصرار کنند که این عشق سرخوردگی داره و ... . شاید بخاطر خاطرات و مطالبیه که از اینو اون دیدیم و دنیایی که بی وفاست.. .
چرا حالا ما به عشق و این تعهد ها و پیمان هایی که میبندیم خوشبین نباشیم؟
چرا باید بهش بگم تو نیم نگاهی به دیگران هم داشته باش؟؟؟؟؟
خب اگر اینجوری باشه که من میمیرم ، این که دیگه نشد عشق!!!
بخدا ما عاشق همیم ، عشق هم دلیل ریاضیاتی نمیخواد که لازم باشه با فرمول اثباتش کنیم . حالا یا بخاطر شخصیت یا ظاهر و یا از بهتر اخلاق و... .
ایشون هم مثل من احساساتی هستند و چیزی که من از دل ایشون میبینم اینه که اصلا حاضر نیست من رو باکس دیگری عوض کنه .بارها و بارها امتحانش کردم .
در مورد وعده ها هم منظورت رو متوجه نشدم!
خب شما میگی اگر امیدوار نباشم به آینده چه کنم؟
در هر حال چیزی که مهمه اینه که من نمیخوام از دستش بدم و فقط می خوام راه رسیدن راحت تر رو بهش بدونم .
همه نگرانیم هم از اینه که واقعا کیس مناسبی برای هم هستیم .
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
اومدی اینجا راهنمایی بگیری یا اینکه تشویقت کنن کاری رو که دوست داری انجام بدی؟
اگر راهنمایی می خوای دارن راهنماییت می کنن.وقتی بهت می گن این راه اشتباست
چون تجربه و تخصص تو این زمینه دارن.تو که شرایط مزدوج شدن نداری نباید به هیچ دختری
قول ازدواج بدی.اینجوری موردهایی رو که تو آینده ممکنه به تورت بخوره رو از دست می دی.
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
سلام sady_nsجان
عزیز بخدا من هم معنای عشق را می دانم و بیشتر از این هم می دانم که برترین عشق در ایثارنفس خلاصه می شود
واوج ایثار نفس می دانی چیست؟؟
این است که گاهی خواسته و درخواست کسی را که برایش مناسب و خوب نیست، رد کنیم
...................
من وقتی می دانم اگر این رابطه را که هیچ تضمینی بدان نیست به این شکل و تنها به امید آینده ادامه دهی آسیب خواهی خورد نمی توانم از عشق سخن بگویم باید بگویم شیفته ای که این خطرات را نمی بینی.
اما من پیشنهاد هم دادم....عاشق که مردنی نیست...دلهره نداره...بنابراین شما تلاشت را بکن هر وقت شرایط ازدواج را داشتی بسمه االله مبارکه....بخدا ما هم خوشحال میشیم.
اما اگر بدین شکل ادامه بدهی چند سال بعد یک تاپیک دیگه ایجاد می کنی که با دودلی و سردی رابطه چه کنم/
در ضمن بدان ترس از دست دادن خود آفت عشق است
تصمیم با توست.:72:
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
اومدی اینجا راهنمایی بگیری یا اینکه تشویقت کنن کاری رو که دوست داری انجام بدی؟
اگر راهنمایی می خوای دارن راهنماییت می کنن.وقتی بهت می گن این راه اشتباست
چون تجربه و تخصص تو این زمینه دارن.تو که شرایط مزدوج شدن نداری نباید به هیچ دختری
قول ازدواج بدی.اینجوری موردهایی رو که تو آینده ممکنه به تورت بخوره رو از دست می دی.
اومدم اینجا راهنمایی بشنوم،از کسانی هم که با دلسوزی راهنمایی میکنند ممنونم ، اما نیومدم دلسرد بشم ؛ درسته هر کس یه تجربه ای داره ، اما لزوما همه زندگی ها مشابه نیست .
من قول ازدواج میدم چون دوستش دارم ، چون می خوام زندگی کنم ، چون می خوام آیندمو بسازم،چون بالاخره من شرایط ازدواج رو پیدا میکنم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلام sady_nsجان
عزیز بخدا من هم معنای عشق را می دانم و بیشتر از این هم می دانم که برترین عشق در ایثارنفس خلاصه می شود
واوج ایثار نفس می دانی چیست؟؟
این است که گاهی خواسته و درخواست کسی را که برایش مناسب و خوب نیست، رد کنیم
...................
من وقتی می دانم اگر این رابطه را که هیچ تضمینی بدان نیست به این شکل و تنها به امید آینده ادامه دهی آسیب خواهی خورد نمی توانم از عشق سخن بگویم باید بگویم شیفته ای که این خطرات را نمی بینی.
اما من پیشنهاد هم دادم....عاشق که مردنی نیست...دلهره نداره...بنابراین شما تلاشت را بکن هر وقت شرایط ازدواج را داشتی بسمه االله مبارکه....بخدا ما هم خوشحال میشیم.
اما اگر بدین شکل ادامه بدهی چند سال بعد یک تاپیک دیگه ایجاد می کنی که با دودلی و سردی رابطه چه کنم/
در ضمن بدان ترس از دست دادن خود آفت عشق است
تصمیم با توست.:72:
خیلی ممنون از توضیحات خوبتون . بویژه دو جمله ای رو که بولد کردم .
من دوس دارم بهتر منظور شما رو بفهمم .
ببین میگی دلهره نداره عاشق.
من میگم داره چون از شدت علاقه نگرانه که از دستش بده ، حتی اگرم شرایط ازدواج رو الانم داشتم نگرانیم تموم نمیشد!(شاید فقط من اینجوریم)
دوم اینکه شرایط ازدواج نه چیزیه که الان بهش نیاز داشته باشم ، نه چیزیکه لازمه که همه چیزش شب خواستگاری و آغاز حرف ها تمامو کمال باشه!یعنی واقعا همه ، شب خواستگاری همه چیزشون کامله؟؟؟!!!
سوم اینکه منظور از همین شکل ادامه دادن و ...سردی رو نمیفهمم؟آخه چرا باید اینجوری بشه؟
چهارم خیلی دوست دارم از این حرف ها بشنوم تا قوی بشم و به چیزی که میخوام برسم .
دوست دارم به عشقم به چشم یه هدفی نگاه کنم که رسیدن بهش دسته خودمه و همتم .
سپاسگذارم:72:
نقل قول:
من وقتی می دانم اگر این رابطه را که هیچ تضمینی بدان نیست به این شکل و تنها به امید آینده ادامه دهی آسیب خواهی خورد نمی توانم از عشق سخن بگویم باید بگویم شیفته ای که این خطرات را نمی بینی.
شما میگید اگر این رابطه تضمین داشته باشه خوبه؟
شما بفرمایید که الان که من 22 سال دارم و در حال تحصیل هستم ، چگونه شرایط تضمین کننده رو فراهم کنم؟
من در شرایطی هستم که می خوام رابطمون رو حفظ کنم ، علاقه ام رو بهش حفظ کنم و روز به روز قوی ترش کنم تا به هدفم برسم .
مطمئنا این هدفی که دارم ، انگیزه و شور و عشق خیلی بیشتری بهم میده و داده برای یک زندگی بهتر داشتن و تلاش کردن .(اما اینها در پس نگرانی ها قرار گرفته متاسفانه)
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
مثل رانندهی هستی که یه مسیرو رفته حالا به شک افتاده.داره از این و اون می پرسه راهشو درست اومده یا نه؟
و انتظار داره همه بگن درست اومدی.وقتی بهش می گن اشتب اومدی دلسرد می شه.
اینجا بهت راه درستو نشون می دن نه اون راهی رو که تو دوست داری بری.
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
من راه رو خیـــــــــلی درست رفتم .
راه عاشقی ، راه انتخاب ، راه تولد و زندگی ای دوباره راه منه و نادرست هم نیست .
عنوان تاپیک هم چیزی از دودلی رو نشون نمیده ، از نگرانی حرف میزنه .
با زبون بی زبونی مخواد بگه که دلش گرفته... .
هرچند ...دنیائه و بی وفاییاش... پای تیرهایی هم که از غیب میاد وایمیستم.... حتی اگه منو به زانو دربیاره ، اما جا نمیزنم .
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
سلام
شاید بقیه تعجب کنن اما من هیچکدوم از حرفاشون رو تایید نمیکنم و همینطور کارهای تو رو اونا فقط از رو عقل حرف میزنن و مطمئنم تو احساست رو اولویت قرا میدی
شده که اصلا بشینی با خودت به آینده ی اون دختر فکر کنی؟؟آخه شماها چرا اینقدر به همه چی سطحی نگاه میکنین؟
من و کسی که بهش علاقه دارم چند ماه قبل توی شرایط مشابهی بودیم شرایطی که همین الان هم یادآوریش برام سخته و اذیتم میکنه.ازدواج ما از هرنظر منطقی بود. اما پیش مشاور که رفتم گفت ممکنه برای رابطتون مشکل پیش بیاد.عشق منم یه سال از درسش باقی بود و برق میخوند و سربازی نرفته بود.از نظر مالی مثل هم بودیم،اخلاق فکر اعتقاد،
خانواده هامون ، سطح فرهنگ و توی هرچی که بگی ما مثل هم بودیم.مطمئن بودم تمام معیارهام رو برای ازدواج داره و اونم از این بابت مطمئن بود علاوه بر این به شدت عاشقش بودم عشقی که از رو شناخت بود. قرار شد به خانواده هامون بگیم خانواده ی من چون خواهرم با شرایط مشابهی با همسرش ازدواج کرده بود و خوشبخت بود راحت باهاش کنار اومدن و چون فهمیدن انتخابم الکی نبوده موافقت کردن که نامزد بمونیم تا وقتی اون کاراش روبراه بشه
مادر اونم از اول از جریان خبر داشت و فقط میموند بقیه خانوادش،با گفتن اینکه میخواد منو برای ازدواج بهتر بشناسه خانوادش به شدت باهاش برخورد کردن و همون حرفایی که همه بهت توی وبلاگ میزنن رو بهش زدن.خلاصه گفتن یا اون یا ما.هیچ کدوم از اصرار ها نتیجه نداد و من و اون هم به شدت به خانواده هامون وابسته ایم و نخواستیم رابطه ها خراب بشه اونم خودشو کنار کشید
الان بقیه میگن آفرین چه کار خوبی!!!اما از حال من خبر ندارن همین الانم اشک جلو چشمامو گرفته ، توی چند ماه11کیلو لاغر شدم. شرایط اونم مشابهه و دارم زجر میکشم
تمام خواستگارهامو جواب میکنم و فقط دارم سعی خودمو میکنم که به زندگی عادی برگردم
چرا ما اول کار خودمونو میکنیم بعد دنبال راه حل میگردیم؟؟چرا وقتی شرایط ازدواج نداشتی جلو رفتی و از اول فکر اینجاشو نکردی؟
حالا همه چیز به خودتون بستگی داره بعضیا مثل من احساساتین و با قضیه کنار نمیان ولی ممکنه دوست دخترت اینجوری نباشه و قبول کنه یا حتی خودت بتونی تحمل کنی
فقط خواهش میکنم قبل از هر کاری به طرف مقابلت فکر کن نذار اذیت بشه
میدونم خودتم حال خوبی نداری و برات سخته ولی فقط فکر کن که اگه میتونین دووم بیارین کاری که خودت و با عقلت تصمیم به انجامش گرفتی رو انجام بده و حتما دراین رابطه با اونم مشورت کن
هیچ کس غیر از خودتون شماها رو نمیشناسه که ببینه زندگیتون مثل من خراب میشه یا اینکه خوشبخت میشین.
برات دعا میکنم...
RE: عشق،نگرانی،دلتنگی و ...
سلام . این عقیده ی شخصیه خودم که دارم میگم این جملتون را قبول ندارم من ...
ترس بی وفایی کردنش.هزار تا ترس دیگه افتاد به جونم.... مگه نمیگین عشق بینتون هست ؟مگه این عشق دو طرفه نیست؟ امروزه که عین قدیم نیست پدر مادرا به اجبار دخترشون را عروس کنن ؟
بعدم شما دانشجویین .. اشتباه من را نکنین به درستون اهمیت بدین درضمن ایشون مگه از شما کوچکتر نیستن ؟ خوب بهشون توضیح بدین شرایط را واقعا و رو راست باشین من شرایطم از شما بد تره اما به دلیل علاقم هیچ کس نمیتونه جای ایشون را برام پر کنه چون فکر می کنم همونی هست که می خوام و اگه کسی تحمل نداره به خاطر من الان صبر کنه بهتر که زودتر بره ... چون فردا روزی که به مشکل بر بخورم اولین نفری که پشتم را خالی می کنه ایشون است فقط به فکر حال نباش به فکر آیندتون هم باش اگه از عشقتون مطمئنین که 2 طرفه است پس هیچ ترسی برای از دست دادنش نداشته باشین این را من می گم که دخترم البته به شرطی که بهش نشون بدین عرضه کار پیدا کردن و مسائل دیگر را دارین ...
موفق باشین