-
دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
با سلام خدمت دوستان همدردی.
چند وقتی هست که با این سایت آشنا شدم,گفتم شاید منم بتونم از راهنمایی های دوستان استفاده کنم.
اول خودمو معرفی میکنم.
من یه پیر پسر 22 ساله هستم.سال آخر مهندسی برقم.میشه گفت آدم معتقدی هستم.اهل هیچ برنامه ای که ماشاا.. جوانای این دوره و زمونه میرند دنبالش نیستم طوری که قلیون رو هم برای خودم حرام کردم.(خلاصه با یه جوون پاستوریزه طرفین)
چند سالی هست که عاشق دختر یکی از بستگان نزدیک هستم.خانوادم در جریان هستند.البته خانواده اوناهم در جریانن ولی خود طرفم رو نمیدونم که میدونه یانه؟؟؟
البته مادرم با مادرش صحبت کرده؛ولی چون اوناهم خانواده مذهبی هستند,احتمال میدم که به دخترشون نگفتند(حالا به هر دلیل دیگه ای هم میتونه باشه)!!
معشوقه ماهم 17 سالشه و سال دوم دبیرستان.دختری با حجاب و متین,در برخورد با نا محرم سنگین و با حیا(همه جوره قبولش دارمو عاشق این رفتارشم)
اما مشکل اینجاست که اونا تو شهرستان زندگی میکنن و از ما دورند,به خاطر همین هر چند ماه یه بار میتونم ببینمش.
حالا مشکل و مسئله من اینه که یه جورایی میخوام رنگ و بوی رسمی به خواستم بدم و ....
ولی خوب یه سری مشکلات وجود داره:
من از لحاظ مالی کاملا مستقل نیستم ,یک سال از درسم مونده و سربازی هم باید برم ,ازش دورم و نمیتونم باهاش در ارتباط باشم و بیشتر بشناسمش(شاید ماهی یه بارم بتونم تلفنی باهاش صحبت کنم)
خوب سن ایشون هم یه خورده کمه,چند سال از درسش مونده و شایدم چند سال دانشگاه بره...ونمیخوام به درسش لطمه بخوره(چون ایشون همیشه شاگرد اول بوده ...)
چند مدت پیش شنیدم که براش خواستگار اومده بود,البته بهم گفتند که خوانوادش اجازه ندادند که قرار خواستگاری گذاشته بشه و قضیه رسمی بشه(خواستگاری لفظی بوده),من که تا شنیدم دیوونه شدم و ....
با مادرم هم خیلی راحت نیستم تا همه حرفامو بهش بزنم...
از یه طرف میترسم که از دستش بدم(با همه اون قرار ها),ازیه طرف هم میترسم جلو برم.
شما بگید, چیکار کنم؟
جلو برم و رسمیش کنم؟
بذارم درسش یا درسم تموم بشه؟؟
خدمت رو چیکارش کنم؟؟
خودم رو که دارم دیوونه میشم و چیکار کنم؟؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
چیزی که عیانه نه اون دختر سنش مناسبه ازدواجه نه شما شرایط ازدواج رو داری.دانشگاتو تموم کن سربازی برو بعد
که رفتی سرکار اقدام جدی کن.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
چیزی که عیانه نه اون دختر سنش مناسبه ازدواجه نه شما شرایط ازدواج رو داری.دانشگاتو تموم کن سربازی برو بعد
که رفتی سرکار اقدام جدی کن.
چقدر بی رحمی!!!!
یعنی فکر نامزدیو .... نباشم.
من نمیگم همین فردا وردارم بیارمش خونه.میگم با شرایط من ,چیکار کنم که از دستش ندم ؟؟؟
سر کارم میرم,ولی درآمدم ثابت نیست که بگم 100درصد مستقلم.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
فکر نکنم از دستش بدین
هم از بستگان هستن که کمک میکنه از اتفاقایی که میفته اطلاع داشته باشین.(مثل خواستگار واینا)
و بهتر از اون،اینکه خانواده ش اطلاع دارن شما قصد ازدواج دارین و مایل هستن به این امر.
پس اگه خواستگاری هم داشتن یا ردش میکنن یا اینکه اول به شما اطلاع میدن تا بدونن هنوز سر حرفتون هستین یا نه.
بهتره به مادرتون بگین هر از چند گاهی باهاشون در تماس باشه و اطمینان بده که پاش وایسادین.بهشون بگه بخاطر لطمه ندیدن درس دخترشون و اینکه شرایط ازدواج رو هنوز ندارین هست که اقدام نمیکنین.خلاصه بهشون اطمینان خاطر بده.
یا اگه با این اوصاف بازم نمیتونین مطمئن بشین که از دستش نمیدین،مادرتون به خانواده ایشون بگن که شما مایل به نامزدی هستین و اگه از نظر اونا اشکالی نداره میخواین اقدام کنین و اگه نه که منتظر میمونین.
با این حال فکر نکنم ایده خوبی باشه که نامزد کنین،ایشون کنکور رو پیش رو دارن و شما سربازی رو.که اگه نامزد کنین تحمل دوری براتون سخت تر میشه و نمیتونین رو کاراتون تمرکز داشته باشین.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دوست عزیز
همینطور که مادرتون به مادرش گفته کفایت میکنه ، به مادرشون بگید اگه یه وقت خواستگاری اومد و او می خواست جواب مثبت بده (یعنی از نظر خودش و خانواده اش آمادگی ازدواج رو داره) ، قبلا بهتون خبر بده که شما هم رسما به خواستگاریش برید.
یعنی از خانواده شون قول بگیرین که خبرتون کنن.
ظاهرا با ارسال مهتاب همزمان شد.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lvlahtab
فکر نکنم ایده خوبی باشه که نامزد کنین،ایشون کنکور رو پیش رو دارن و شما سربازی رو.که اگه نامزد کنین تحمل دوری براتون سخت تر میشه و نمیتونین رو کاراتون تمرکز داشته باشین.
و شاید تا موقه ازدواجت مورد بهتری به تورت بخوره.اگر نومزدنگ شده باشید یا باید بهم بزنی یا
اینکه با نامزدت بسازی. که تو هر دوتاش ضرر می کنی.اولی که یه جورایی خیانته دومی هم خلاف میلته.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
سلام
اگر واقعا مورد مناسبي براي ازدواج مي بينيش.(نه فقط از نظر ظاهر، بلكه نسبت به همه معيارهاي لازم براي ازدواج )، بايد يك اقدامي با هماهنگي خانواده انجام بدهي.
ولي پس از اقدام اين را بدان شما نمي تواني براي مدت زيادي يا نامعلومي او را همين طور استندباي نگه داريد.
مثلا مي توانيد بگوييد براي يك سال يا 2 سال ، اما قبل از اين بايد به اتفاق خانواده مسئله را رسمي كنيد. تا خود دختر خانم اين مسئله را بداند(چون شما احتمال داديد اصلا او خودش خبر نداشته باشد)
به هر حال اگر تقريبا رسمي عنوان كنيد خوبيش اينه كه جواب بله يا نه تقريبا تا اندازه زيادي وضع را روشن مي كند و گرنه با ابهامي كه در ذهن شما خواهد ماند مرتب اين احساس تنومندمي شود. و بعد معلوم نيست چه خواهد شد.
فاميل بودن در اينجا كار شما را تسهيل مي كند و تعهدات شفاهي هم مي تواند قوي محسوب شود.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
ممنونم از راهنمایی های خوبتون.
البته هر کدوم از دوستان نظر متفاوتی داشتند؟!؟!؟!؟
باید بگم که ما فامیل نزدیک هستیم و یه جورایی خیلی باهم در ارتباط خانوادگی هستیم.
البته گمان میکنم خود طرفم هم قضیه رو بدونه(البته خدا کنه),چون تو دیدار ها و صحبت هامون طوری هستم که ....
فکر نمیکنم جوابشون منفی باشه,چون وقتی مادرم پیشنهاد رو بهشون داده بود,مادرش موافق بوده.من هم تو خوانواده اونها محبوبیت خاصی دارمو همینطور اون تو خانواده من.
من دوست دارم بیشتر باهاش در ارتباط باشم و بیشتر بشناسمش,ولی خوب نمیشه.نمیتونم بیشتر از ماهی یک بار با خونه اونا تماس بگیرم,حالا اگه خودش تلفن رو جواب بده شاید چند دقیقه ای باهام صحبت کنه.
اس ام اس رو نگین چون اصلا جواب نمیده.وقتی اونجا بودم ازش پرسیدم که چرا جواب نمیده.گفت که:ما نامحرم هستیم و فکر نمیکنم درست باشه به هم اس ام اس بدیم.
منم به این جوابش و اعتقاداتش احترام قائلم.
قبل ماه رمضون که یه سر بهشون زدیم,یه جورایی تحویلم نگرفت,خیلی ناراحت شدم,پیش خواهرابزرگم کلی بهم بر خورد (من بچه آخر خانوادم)و .....
چند روزی تو لک بودم و کلافه...
تا اینکه یه روز اس ام اس داد که :خوابتو دیدم,خیلی ناراحت بودی,حتی جواب سلامم رو ندادی,چی شده؟
منم با کلی ابراز تعجب که چه عجب ,مارو قابل دونستیسن که پیام دادین و...
یه جورایی غیر مستقیم بهش فهموندم که دلخور شدم و....
خلاصه فکر میکنم دل هامون به هم راه داره و.....:227:
باید بگم که به جز اون به کس دیگه ای فکر نمیکنم و کس دیگه ای برام جذابیت نداره.اصلا اگه خدای نکرده,بهش نرسم.......اصلا تصور کردنش دردناکه.
ببینید نمیخوام فکر کنید که عاشق شدم و چشمو گوشم بسته شده و .....نمیگم بدون اون میمیرم و اگه بهش نرسم خودمو میکشم و.....
الان از وضع جامعه و دختر ها کاملا آگاهم,خودتون میدونین که وضع اصلا خوب نیست,تو دانشگاهم همینطوره....خیلی ها هستند که به قول بچه ها آمار میدن و دورو ورمون زیاد میپلکن و زنگ و پیام و ... ولی من هیچ وقت بهشون اجازه ندادم رابطه از سطح همکلاسی و ... فراتر بره.تو محل کارم هم همینطور هستم.
ولی خوب با همه این اوصاف,کاملا بلاتکلیفم.
حرفتون رو میفهمم که میگین:ممکنه به درس و کنکورش لطمه بخوره....
یعنی فعلا بیخیال رسمی کردن و ... باشم؟؟؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
سلام عزیز
به نظرم مدیر همدردی حرفو تمام و کمال گفتن
اولا به خدا توکل کنین
دوما همون کارایی رو بکنید که دوستان میگن (مخصوصا مدیر)
بعدش یه ذره رو خودتون کار کنید تا روحیتون بالا بره (خودتونو واسه اتفاق های احتمالی آیندخ آماده کنید که مثلا اگه خدایی نکرده نشد زیاد ضربه نخورید. )
بالاخره شما هم ممکنه تو آینده موقعیت های بهتری داشته باشید
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
اگه به مادرتون موافقتشونو گفتن و با اوصافی که بیان کردین،پس حداقل ،در بدترین حالت، بدون اطلاع شما کاری نمیکنن.
در مورد رسمی کردن
از نظر شخص من هم میتونه خوب باشه هم نه
خودتون با خانواده هم صلاح مشورت کنین
یه خوبیش اینه که اگه عقد کنین،سربازیتون میفته شهر خودتون.
بدیش هم برای دختر خانمه،که احتمال داره نتونه برای کنکور و درساش به اندازه کافی وقت بذاره.
درسته تا موقع کنکور ایشون دو سه سالی باید عقد کرده بموننین احتمالا" که از هیجانات اولیه کمتر میشه.اما باز بهرحال نمیتونه مثل الان تمرکز داشته باشه
>>>>یه نکته مهم:
بنابر تجربه شخصی خودم و بیشتر دوستان،به یه دلیل مهم بهتون پیشنهاد میکنم فعلا" رسمیش نکنین.
>>اگه از الان عقد کنین حداقل دو سه سالی باید عقدکرده هم باشین و چاره دیگه ای هم ظاهرا" نخواهید داشت.
علاوه بر مشکلاتی که قبلا" بهشون اشاره کردم،همین مدت طولانی دوره عقد کردگی خیلی مشکل سازه.
پیشنهاد ارجح اینه که دختر و پسر 5-6 ماه بعد از عقد برن سر خونه زندگی خودشون.این مدت میتونه حداکثر 1 سال بشه ولی همین هم زیاده.درمورد شما که سخت تره.این دوران بدلیل ویژگیهای خاص خودش،مشکلات عدیده ای برای فرد پیش میاره.که بهتره جلوگیری کنین از این مشکلات.وارد جزئیات نمیشم.طولانی مشه،فکر کنم خودتون تا حدی اطلاع داشته باشین.:72::72::72:
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lvlahtab
بنابر تجربه شخصی خودم و بیشتر دوستان،به یه دلیل مهم بهتون پیشنهاد میکنم فعلا" رسمیش نکنین.
>>اگه از الان عقد کنین حداقل دو سه سالی باید عقدکرده هم باشین و چاره دیگه ای هم ظاهرا" نخواهید داشت.
علاوه بر مشکلاتی که قبلا" بهشون اشاره کردم،همین مدت طولانی دوره عقد کردگی خیلی مشکل سازه.
پیشنهاد ارجح اینه که دختر و پسر 5-6 ماه بعد از عقد برن سر خونه زندگی خودشون.این مدت میتونه حداکثر 1 سال بشه ولی همین هم زیاده.درمورد شما که سخت تره.این دوران بدلیل ویژگیهای خاص خودش،مشکلات عدیده ای برای فرد پیش میاره.که بهتره جلوگیری کنین از این مشکلات.وارد جزئیات نمیشم.طولانی مشه،فکر کنم خودتون تا حدی اطلاع داشته باشین.:72::72::72:[/b]
ممنونم از راهنماییاتون,حرفاتونو با تمام وجود درک میکنم.میدونم که چه مشکلاتی ممکنه پیش بیاد.
نمیدونم جواب این دل شرحه شرحه از فراق رو چی بدم.یعنی نباید به خاطر کسی که دوسش دارم دل و به دریا بزنم و مشکلات رو به جون بخرم؟ هیچ چیز ارزشمندی بدون سختی به دست نمیاد.نه؟
کسی نیست که همچین تجربه ای رو داشته باشه و شرایطش مثل شرایط من بوده باشه؟
(نمیدونم شما چیزی درباره نشون کردن دختر(که یه نامزدیه نیمه رسمیه) شنیدین؟تو شهرستانا یه رسمه.)
[size=medium]همه می خواهند روی قله كوه زندگی كنند، اما تمام شادی ها وقتی رخ می دهند كه در حال بالا رفتن از كوه هستند.
[/size]
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
مطمئنا" تحمل درد دوری سخته
اما با مشکلاتی که ممکنه در دوران عقد کردگی براتون پیش بیاد،ممکنه عشقتون کمرنگتر بشه.
من هی به خودم میگم کاش همون 5-6 ماه بعد عقد میرفتیم خونه خودمون،اما با خاطره خوش میرفتیم،نه با تلخی
نه با خاطرات ناخوشایند
میگم کاش وقتی یاد دوران نامزدی(عقد کردگی)میفتم خاطرات خوب از ذهن هردومون میگذشت.
من و همسرم با اینکه یک سال نامزد بودیم،هنوز اثرات بدی که مشکلات اون دوران در هردومون داشته از بین نرفته.سو تفاهمات،اختلاف سلیقه ها...
مخصوصا" مشکل با خانواده ها و...
پیشنهاد میکنم درد الانتون رو که در عین سختی،بسیار لذت بخشه رو تحمل کنین.ولی نامزدی کوتاه اما شیرینی داشته باشین.و با دلخوشی برین سر خونه زندگی خودتون.
بهتره به احساسات خودتون دامن نزنین تا راحت تر تحمل کنین.
در ضمن
درمورد نشون کردن گفتین،اونطور که متوجه شدم هردو از خانواده های مذهبی هستین و مخصوصا" دختر خانم مقید به حریم محرم و نامحرم هستن.فکر نمیکنم بعد از نشون کردن خیلی بتونین باهم راحت باشین.تحملش(دوری) براتون سخت تر نمیشه؟
(داخل پرانتز بگم،سریال جراحت رو میبینین؟با اینکه روغن داغشو زیاد کردن،اما خوب تونستن عواقب طول دادن دوره نامزدی رو نشون بدن.سریال آموزنده ایه برای جامعه ما.
مخصوصا" که شما هم فامیل هستین،که اینمورد ان شاا... مشکلی پیش نیاره براتون.)
در آخر بگم
اینا فقط نظر شخصی منه،و پیشنهادی بیش نیست.
شما خودتون تصمیم گیرنده اید.بهتره از خانواده و افراد مجرب دیگه هم که میتونین مشورت بگیرین.:72:
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
از این که تجارب شخصیتون رو در اختیار من گذاشتین خیلی ممنونم.
باید بیشتر رو خودم کار کنم تا از نگرانیام کم کنم.تا حالا که هر چی از خدا خواستم,نه نیاورده!!! جدی میگم,تا حالا هر چی رو از ته دل خواستم بهش رسیدم.
میدونین اگه من از طرفم مطمعا بشم که اونم منو میخوادو....حاضرم چند سال صبر کنم.بیشتر فکر من درس وکنکورشه,چون خیلی درس خونه و تا حالا معدلش از 19/80 پایین تر نیومده!!!
شنیدم که نامزدی(یا عاشقی) فکر پسر رو بازتر میکنه و اونو اکتیو تر میکنه(که من خودم دارم تجربش میکنم) ولی برای دخترا کاملا برعکسه و اونارو گوشه گیرتر و پسیو تر(غیر فعال) میکنه(حالا دخترها باید این گفته رو تایید کنند).اگه این گفته درست باشه,اصلا دوست ندارم اونو درگیر احساسات کنم,حالا هرچقدرهم دوریش برام سخت باشه.چون خودم هم آدم احساسی و زود رنجی هستم,میدونم که درگیری احساسی زیادی خواهم داشت.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نظرات دوستان تموم شد؟؟؟؟؟
کجان این فرشته مهربان و نقاب و .....
مارو قابل نمیدونند که نظر نمیدند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دوست عزیز
بهتون پیشنهاد میکنم این تاپیکو مطالعه کنین و اگه خواستین نظر بدین توش و مسئله تونو بیان کنین
نشون کردن
در ضمن تا حدی گفتنی ها گفته شد،منتظر این نباشین که یک نفر بصورت قاطع بهتون بگه چکار بکین،هیچکس به اندازه خودتون و خانواده تون شرایط شما رو نمیدونه
تصمیمی نهایی رو باید خودتون بگیرین
بازم برای گرفتن راهنماییهای بیشتر بهتره به اون تاپیک مراجعه کنین و مشکلتونو بیان کنین
موفق باشین:72:
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
عمو جون دست بر میوه حوا نـــــــــــزن!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
معشوقه ماهم 17 سالشه و سال دوم دبیرستان.دختری با حجاب و متین,در برخورد با نا محرم سنگین و با حیا(همه جوره قبولش دارمو عاشق این رفتارشم)
دوست من اگر تنها دلیل شما برای انتخاب ایشان، همین خصیصه اش است، به جرأت می گویم که صبر کن.
معشوقه شما هنوز یک دختر دبیرستانی است و وارد جامعه نشده است. به کرات دیده ام دختران اینچنینی که به محض فراهم شدن شرایط، موضع اولیه شان را کنار گذاشته اند.
البته جسارت نباشد، ممکن است معشوقه شما اینچنین نباشد و با علم و اعتقاد این رویه را انتخاب کرده باشد که در اینصورت هرگز از موضع خود کنار نمی رود.
اما فرض محال، که محال نیست.
به او اجازه دهید که وارد اجتماع (حتی دانشگاه) شود و آنگاه آنرا بسنجید.
عجله نکنید. هم به خودتان و هم به او فرصت دهید.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دست به میوه حوا زدم!!!!!!!!!!!
تو سفری که به شهرستان داشتم,رفتیم دیدن حوا خانم و..........
حرف دلمو بهش گفتم(البته خودش یه جورایی میدونست)مجبور شدم بگم.رفتارش عوض شده بود,تحویلم نمیگرفت.
گفتم چرا اینطور شدی؟ کاری کردم؟؟ گفت:از دستت دلخورم,نمیخوام قاطی زندگیت بشم,بدون من زندگیت بهتره و.....
کلی حرف زدم,نمیدونم چطور شد که رفتیم سر اصل مطلب!!!!!! گفتم که من زندگی رو بدون تو نمیخوام...
صحبت هامون ادامه داشت تا جایی که گفت:من درسم مونده,ادامه تحصیل چی میشه؟؟؟ براش توضیح دادم که منم دوست دارم درسشو ادامه بده و...گفتم به هم چند سال فرصت بدیم تا همدیگرو بهتر بشناسیم و....
گفتم حرف دلت رو بگو.همش بهونه میاورد,بنده خدا خیلی هم خجالت میکشید(البته روابط خانوادگیمون خیلی نزدیکه و اون منو مثل برادر به خودش نزدیک میدونه)
گفت:نظر من فقط شرط نیست,من نمیتونم قولی بدم,آیندم کامل دست خودم نیست...خانوادم....
گفتم فقط حرف دلتو بگو,فعلا نظر تو برام مهمتره.بازم بهونه میاوردو حرفای قبلی رو تکرار میکرد.
بهش گفتم:فعلا همه مشکلات رو در نظر نگیر,فکر کن فقط نظر تو مهمه و ....کافیه بسم الله رو بگی,بقیه کارا درست میشه. بسم الله؟ بسم الله.
تا بسم الله رو گفت,یه احساس عجیبی رو تجربه کردم که تا حالا تجربه نکرده بودم,تمام غم و غصه هامو فراموش کردم.یه احساس سبکی خاصی بود.
این احساس بیشتر از چند ساعت دوام نداشت!!! چند ساعت بعدگفت:من بابت حرفات تضمین میخوام.اینو گفت و تا چند ساعت نتونستیم صحبت کنیم.تا اینکه آخر شب گفت:چیزایی که گفتم فقط حرف خودمه,بهت گفتم که من نمیتونم تنها تصمیم بگیرم فردا طوری شد از دست من دلگیر نشی؟؟.. خانوادم........
گفتم به نظر من خانواده مشکلی نداشته باشه....
گفت که اشتباه میکنی,خانوادم موافق نیستن.پرسیدم چرا؟مگه چیزی شده؟ با من مشکلی دارن؟
گفت:نه مشکل تو نیستی,ولی میدونم خانوادم مخالفن.از حرفاشون فهمیدم که مخالفن.دلیلش رو هم نمیدونم.(من یه لحظه جا خوردم)هر چی اصرار کردم,گفت که دلیل مخالفت خانوادشو نمیدونه.
یه جورایی شدم,گفت روم نشد همون اول بگم.بهتره بیخیال بشیم,دوست ندارم باعث اختلاف بشم,حیف بین خانواده هامون اختلافی پیش بیاد(راستش یکم گیج شدم,یه جای کار میلنگید)
بهش گفتم نظر خانوادتو فراموش کن.خودت چی؟؟هستی؟؟ گفت هستم,ولی خانوادم....
گفتم برای من مهم تویی و اینکه هستی فعلا کافیه.
تا اینکه فرداش ما برگشتیم خونه.بهش پیام دادم و گفتم نمیخوای دلیل مخالفت خانوادتو بگی؟؟؟ گفت:نمیدونم اگه میدونستم میگفتم,بیا منصرف بشیم,میترسم خانواده هامون......
بازم گفتم برای من مهم تویی,با خانوادتم حرف میزنیم.تا اینکه آخر حرفشو گفت,گفت:آخه با یه حرف خشک و خالی که نمیشه.از من چه انتظاری داری؟ از کجا بدونم تو تا چند سال دیگه عوض نشی؟
بعد براش توضیح دادم که با خانوادم صحبت میکنم و بقه کارارو به بزرگترا میسپاریم.
خوب دوستان ما دل و زدیم به دریا و تا اینجا پیش رفتیم.یکم گیج شدم.به نظر شما خانوادش واقعا مخالفن؟ یا مشکل جای دیگست؟؟ به نظرتون چیکار کنم؟
من با خانوادم صحبت میکنم.ببینم نظر اونا چیه؟؟ البته این کاری رو که کردم بدون اطلاع خانوادم بوده.نمیدونم چی پیش میاد.
نظراتون مهمه برام:316:
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
کاش قبل از این کار مشورت می کردی.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
کاش قبل از این کار مشورت می کردی.
من که مشورت کردم!!!!!!
شرایط طوری شد که نتونستم نگم.یعنی اشتباه کردم؟
خوب عوضش الان خیالم راحته که اونم منو میخواد و میدونه که من میخوامش.یه سری از دلمشغولیام کم شد ولی خوب یه سری مشکلات دیگه پیش اومده.احساس میکنم اون ازم انتظار داره که مسئله رو جدی تر دنبال کنم.خودش گفت که: هستم,ولی با یه حرف خشک و خالی چیکار میتونم بکنم.
درسته که من و اون شرایط کامل ازدواج رو نداریم,ولی خوب میخوام با کله برم داخل مشکلات:158:
باید برای رسیدن به چیز با ارزشی از یه سری از چیزا گذشت و یه سری مشکلات رو به جون خرید.
نمیخوام تو خواستنم تردید کنه.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
کاش قبل از این کار مشورت می کردی.
:104::104::104::104::104::104:
خيلي جمله جالبي پست كردي، يك رتبه بهتون ميدم كه خوب مشكل فعلي مراجع را كه در حال تشديد هست، تشخيص دادي.
با سلام parse گرامي
واقعا تجربه احساسات و هيجانات جواني بسيار لذت بخش و مفرح هست. گويا در ابرها قدم مي گذاريم.
شبيه اين احساسات حتي در تجربه مواد هم به نوع ديگري خودش را در اوائل(تاكيد مي كنم فقط در اوائل)، نشان مي دهد.
بازم يك تجربه تكراري از يه رابطه اي كه بد شروع شده و بدتر در حال ادامه هست...
ازدواج يك فرايند مشخص و انتخاب در زندگي هست كه بايد روشمند و هدفمند باشه.
اينكه از يكي خيلي خوشمون اومد و دل زديم به دريا، آزاديم اما بايد بدانيم كه تبعاتش گردن هر دو نفر دخيل در رابطه را مي گيرد.
ما مي گوييم.
هر وقت شرايط ازدواج داريد، به صورت رسمي و آشكار از طريق خانواده ها در ميان بگذاريد. اگر مخالفت ، مشكل و يا هر مسئله اي بود ، قبل از اينكه در دام احساس و وابستگي بيفتيد و بيفتد و زمان به آن بخورد، نجات يابيد.
اگر يكي دو ماه وقت بگذاريد و تاپيك هاي انجمن ارتباط دختر و پسر را بخوانيد. دهها نفر را خواهيد ديد كه در حال برگشت از راهي هستند كه شما با شادي در حال تاختن هستيد. و البته بسيار خسته و بعضي در مرز شكست تحصيلي ، بعضي شكست شغلي، بعضي درگيري هاي خانوادگي، بعضي خودكشي و بعضي افسرده يا عصبي و ...
البته باز هم زندگي شخصي شماست. كه از ديگران عبرت گيريد يا خودتون عبرت ديگران شويد.
توصيه مي كنم باز كه با دقت مقالات ازدواج را مطالعه كنيد و به كار گيريد.
اينكه او شما را دوست داشته باشد يا شما دوست داشته باشيد يكي از دهها معيار اساسي ازدواج هست. كه اگرچه در ازدواج لازم هست ، اما كافي نيست. و براي شروط ديگر كه معيارهاي ديگر هست بايد اقدام كنيد و همه را ok كنيد تا مطمئن شويد اين انتخاب صحيح هست. اما اكنون نبايد دلخوش باشيد كه صرفا علاقمندي شما، به معني انتخابي پايا و صحيح باشد.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
ممنونم از مدیر همدردی
خیلی منو ببخشید,ولی فکر میکنم شما تاپیک منو اصلا نخوندید!!! رابطه دختر و پسر کجا بود؟؟؟؟!!!!
همونطور که گفتم بیشتر از یک سال پیش,خانواده من با خانواده حوا خانم صحبت کردند(خانواده هامون به خواسته من اشراف کامل دارن).من اکثر تاپیک های سایت رو خوندم,میدونم مشکلات ارتباطات رو.من خودم با ارتباط دختر پسر,خارج از چهارچوب خانواده شدیدا مخالفم.
تنها قدمی که من برداشتم اینه که این خواسته رو با خودش درمیون گذاشتم,خوب خانوادش درمورد من بهش گفته بودند,من فقط خواستم حرف دلش رو بدونم,که دونستم.حالا اون از من انتظار داره که یه حرکتی بکنم.خوب بیشتر از یک سال و اندی از گفتگوی خانواده هامون میگذره,خوب نباید یه حرکتی بزنم.فکر میکنم انتظار منطقی ای ازم داره.
درضمن برادر بزرگتر من هنوز مجرده.
الان من از شما میخوام درباره قدم بعدی که برمیدارم,راهنماییم کنید و نظرتون رو بگید.
من تو خواستنم تردیدی ندارم.تو قدم بعدی چیکار کنم؟؟ من دوست ندارم که از همین حالا همه چیز رسمی بشه,ولی خوب اون ازم انتظار قدم جدی تری داره.به نظر من مسئله اصلی ما زمان انجام شدن این کاره.چون هم خانواده هامون موافقن و هم ما دوتا توافق داریم.من دوست دارم 4سال بعد رسمی و عمومی بشه,ولی خوب این 4 سال رو تو چه سطحی از روابط باشم.من میترسم اگه الان جدی وارد گود بشم و رابطه رو نزدیکتر کنم,نتونیم 4 سال صبر کنیم.شاید وسط کار دوری برامون سخت بشه و...
من میخوام اون از من مطمعا بشه و بدونه که همه جوره میخوامش و شک و دودلی نداشته باشه.
[size=medium]بگین که چیکار کنم,خواهش میکنم شماهم به من شک نکنید,به خواستم,به تصمیمم.
در ضمن تو تاپیک نشون کردن از دوستان راهنمای خواستم.[/size]
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
[size=small]ممنونم از مدیر همدردی
خیلی منو ببخشید,ولی فکر میکنم شما تاپیک منو اصلا نخوندید!!! رابطه دختر و پسر کجا بود؟؟؟؟!!!!
همونطور که گفتم بیشتر از یک سال پیش,خانواده من با خانواده حوا خانم صحبت کردند(خانواده هامون به خواسته من اشراف کامل دارن).من اکثر تاپیک های سایت رو خوندم,میدونم مشکلات ارتباطات رو.من خودم با ارتباط دختر پسر,خارج از چهارچوب خانواده شدیدا مخالفم.
سلام
parse گرامي، شما تصور مي كنيد كه من مطالب شما را نخواندم. اما خواهش مي كنم، بخشهايي كه از پستهاي شما در اين تاپيك انتخاب كردم، توجه كنيد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
من دوست دارم بیشتر باهاش در ارتباط باشم و بیشتر بشناسمش,ولی خوب نمیشه.نمیتونم بیشتر از ماهی یک بار با خونه اونا تماس بگیرم,حالا اگه خودش تلفن رو جواب بده شاید چند دقیقه ای باهام صحبت کنه.
اس ام اس رو نگین چون اصلا جواب نمیده.وقتی اونجا بودم ازش پرسیدم که چرا جواب نمیده.گفت که:ما نامحرم هستیم .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
بهش پیام دادم و گفتم نمیخوای دلیل مخالفت خانوادتو بگی؟؟؟ گفت:نمیدونم اگه میدونستم میگفتم,بیا منصرف بشیم,میترسم خانواده هامون......
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
گفت:نظر من فقط شرط نیست,من نمیتونم قولی بدم,آیندم کامل دست خودم نیست...خانوادم....
گفتم فقط حرف دلتو بگو,فعلا نظر تو برام مهمتره.
مي بينيد، شما تصور مي كنيد، اين قول و قرارهاي خارج از خانواده مبتني بر علاقمندي شما كفايت مي كند.
البته آن دختر خانم فعلا تمركز بيشتري بر شناخت معيارهايش دارد و آشكارا مي گويد كه خانواده اش مخالف هستند و اگر مخالف باشند. اين ازدواج سر نمي گيرد ، لذا با اصرار شما فقط بر اساس احساس قولي به شما نمي دهد. ليكن شما كه خانواده آنها را به طور ظريفي دور زديد تصميم داريد مسائل را بين خودتون حل كنيد.
توصيه من اينست حالا كه خانواده اتان خبر دارند، موضوع را رسمي بررسي كنيد و اگر بناست قول و قراري گذاشته شود و او چند سال به پاي شما بنشيند حداقل يه كمي حرفهاي پشتوانه عملي هم داشته باشد.
اگرچه به نظرمن ، با توجه به سن دختر خانم، حتي با توجه به قول و قرارهاي خودش و شما ، احتمال تغييرات نگرشي و تغيير در انتخاب باز هم بالاست. لذا ما براي پيشگيري احتمالي از مشكلات توصيه مي كنيم دختر و پسرها فقط وقتي مقدمات نسبي ازدواج برايشان در زمان حال يا آينده بسيار نزديك مثلا طي 6 ماه ، فراهم شد، رسمي دست به انتخاب بزنند.
خواهش مي كنم پست قبلي ام و اين پست را با دقت بيشتري مطالعه فرماييد و بكار گيريد.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
خواسته این خانم کاملاً منطقیه که می خواهد جدی و رسمی وارد شوید .
فکر نمی کنید این خودخواهیه که انتظار داشته باشید که ایشون 4 سال تو آب نمک بمونه برای شما ؟؟؟.
4 سال زمان کمی نیست ، در این فاصله برای ایشون موردهایی پیش میاد که شاید تمایل به پذیرفتن داشته باشه اونوقت شما راهش رو می خواهید سد کنید . در ضمن تجارب زیادی داریم از آقا پسر و دختر خانمهایی که به طرفشون قول یک سال بعد را داده اند ، ولی بعد پشیمان شده اند و تصمیم دیگه ای گرفته اند ، چه برسه به چهار سال.
اگر خیلی روی ایشون مصر هستید اما تا 4 سال آینده نمیتونید زیر یک سقف باشید و از طرفی مطمئنید تمام معیارهاتون با هم مچ هست نه فقط عواطف ، در این صورت رسمی وارد شوید و عقد کنید تا تکلیف هر دو شرعی و قانونی مشخص باشد ، بعد بپردازید به آماده کردن شرایط شروع زندگی زیر یک سقف.
این راهی که شما برای خود ترسیم کرده ای اشتباهه و طرف شما هم نپذیره نشونه عقلانیتشه .
.
پست من و جناب مدیر همزمان شد
.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
عمو جون دست بر میوه حوا نـــــــــــزن!
(شنبه ۰۶ شهر ۱۳۸۹ ۱۰:۳۲ صبح)
parse نوشته است:
معشوقه ماهم 17 سالشه و سال دوم دبیرستان.دختری با حجاب و متین,در برخورد با نا محرم سنگین و با حیا(همه جوره قبولش دارمو عاشق این رفتارشم)
دوست من اگر تنها دلیل شما برای انتخاب ایشان، همین خصیصه اش است، به جرأت می گویم که صبر کن.
معشوقه شما هنوز یک دختر دبیرستانی است و وارد جامعه نشده است. به کرات دیده ام دختران اینچنینی که به محض فراهم شدن شرایط، موضع اولیه شان را کنار گذاشته اند.
البته جسارت نباشد، ممکن است معشوقه شما اینچنین نباشد و با علم و اعتقاد این رویه را انتخاب کرده باشد که در اینصورت هرگز از موضع خود کنار نمی رود.
اما فرض محال، که محال نیست.
به او اجازه دهید که وارد اجتماع (حتی دانشگاه) شود و آنگاه آنرا بسنجید.
عجله نکنید. هم به خودتان و هم به او فرصت دهید.
من معذرت میخوام از مدیر و فرشته
فکر می کنم شما دچار استرس از دست دادن اون دختر شدید من کاری ندارم چیکار می کنید فقط یه جمله: شاید خدا کاری کنه که در ظاهر آدم عذاب بکشه ولی نتیجشو چند سال بعد ببینه
ببین شاید آقای مدیر 10000... برابر بیشتر از من و تو از اینجور اتفاقها دیده باشه واسه همین نگرانه هشدار میده چون رفتارت پر خطره ریسکه احتمال آسیب هست نمیگم حتما بد میشه واست ولی همه میگن مشورت و عقل
همونطور که بلو اسکای عزیز گفته اگه تنها دختری سرشو پایین بگیره که نمیشه گفت فرشتست
البته اگه معیارتون همین باشه البته ظاهرا شما تصمیم گرفتین من می ترسم شما تو لحاظ کردن معیار هاتون دچار توجیه بشین یعنی خودتو توجیه کنی که همیشه خوبه
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
ضمن تشکر از مدیر.دختر داییت بارها گفت نظر خانوادم.این ینی نظر من اگر با نظر خانوادم
همسو نباشه بی فایدست.ولی با اصرار مجبورش کردی که جواب دلخواهتو بده.بذار خیالتو راحت کنم.با توجه به شرایط
فعلی تو و دخترداییت جوابش منفیه.شرایط تو که هنوز موقعیت ازدواجو نداری و ممکنه موارد دیگه ای به تورت بخوره و
از پیشنهادت پشیمون بشی و شرایط خودش که این فرصتو داره تا منتظر موارد بهتری بمونه.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
ممنون از نظراتون.
حرفاتون منطقیه,ببینین به نظر من خانوادشون راضی میشن.فکرکنم خانوادشون با منتظر موندن و قول دادن به ما مخالفن(منطقیه خوب).اگه اینطور نبود نمیگفت که نمیتونه با یه حرف به من قول بده و...
نقل قول:
البته اگه معیارتون همین باشه البته ظاهرا شما تصمیم گرفتین من می ترسم شما تو لحاظ کردن معیار هاتون دچار توجیه بشین یعنی خودتو توجیه کنی که همیشه خوبه
ببین دوست عزیز,من سخت گیرانه ترین معیارها رو لحاظ کردم ولی همه جوره مناسب میبینم,من مشکلی تو خودش ندیدم که بخوام توجیهش کنم یا در نظر نگیرمش.
نقل قول:
شرایط تو که هنوز موقعیت ازدواجو نداری و ممکنه موارد دیگه ای به تورت بخوره و
از پیشنهادت پشیمون بشی و شرایط خودش که این فرصتو داره تا منتظر موارد بهتری بمونه.
چرا ما آدما همش دنبال یه شرایط بهتر هستیم,بهترین گزینه جلوی رومه,حالا من الکی دنبال چی بگردم؟
این داستان رو شنیدی؟
نقل قول:
شاگردی از استادش پرسيد:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچينی! "
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردی؟ "
و شاگرد با حسرت جواب داد: " هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: " عشق يعنی همين! "
شاگرد پرسيد: " پس ازدواج چيست؟ "
استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! "
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل رفتم و اولين درخت بلندی را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد باز گفت: " ازدواج هم يعنی همين!!
حالا من نه اون عاشقم نه دومیش.من دوست دارم به خاطر خوشبخت کردنش ازهمه تفریحات و جوونیم بزنم تا بهش برسم,اگه میدونستم که نمیتونم خوشبختش کنم,هیچ وقت دنبالش نمیرفتم و اصرار نمیکردم,چون واقعا لایق بهترن زندگیه.
ببینین من دنبال گزینه بهتری نیستم و بهترین گزینه رو جلو روم میبینم.من چشمامو نبستم و یهو باز کنم ببینم همین حوا جلو رومه که,شاید خیلی ها رو تو ذهنم برنداز کرده باشم(البته همه پسر ها به نظرم اینجورین)!بابا ناسلامتی 4 سال دانشگاه رفتیم,چند سال اینور و اونور ,تو جامعه,تو فامیل,محیط کار,دوست آشنا و ..... همه رو دیدم.من آدم سخت گیری تو حجاب و حیا و ... هستم,ولی این دختر یه پله بالاتر از خواسته من هم هست!
درسته که من هنوز جوونمو ممکنه گزینه های دیگه ای به تورم بخوره,ولی چند سال باید بگذره تا من بتونم بشناسمش؟خانوادشو بشناسم؟به نظر من چندین سال طول میکشه تا مابه این سطح آشنایی برسیم.تازه اگه اون کیسه اونی باشه که من میخوام!!!!!!!!
ولی خوب من از بچه گی با دختر داییم بزرگ شدم,درسته از هم دور بودیم,ولی خوب خانواده هامون خیلی به هم نزدیکن.اصرار من نسبت به شناخت بیشتر به خاطر اینه که اون بیشتر منو بشناسه,آخه من یه جورایی اخلاق های خاصی دارم(که یه سری هاشم تنده!).فکر نمیکنم کسی به جز اون واقعا منو بخواد و بتونه همینجوری دوسم داشته باشه.
دوست داشتم شرایطی بشه که اون منو به عنوان یه طالب واقعی قبول کنه و هر دومون به درس وکارامون برسیم و روابط دختر دایی پسر عمه همچنان حکم فرما باشه,ولی خوب بدونیم که مال همیم.
من نگرانم که اگه نامزد کردیم و چند مدت که گذشت,اون یا من وابسته بشیم و تحمل دوری سخت بشه.(که اینم امکان داره) ولی دوستی دارم که میگه:هنر مرد اینه که زنش رو از لحاظ احساسی به خودش وابسته کنه!
شما چی میگید؟؟
حرفام منطقیه؟؟
چه راه هایی رو پیشنهاد میکنید؟؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
به نظرم شما فعلا برین یک آزمایش بدهید، ببنید که می توانید ازدواج کنید با هم یا نه. خدای نکرده داستان سریال "جراحت" نشه.
اصلا همین مطلب می تونه نقطه شروعی برای صحبتهای رسمی باشه.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
با مادرم صحبت کردم.گفت نگرانیم بی مورده.قرار شد با خانواده داییم صحبت کنه.اینجور که فهمیدم,حوا خانم خواستگار زیاد داره,طوری که یکی از خاله هام که اونم تو شهرستانه به مادرم میگفت,باید زود اقدام کنید,چون چند تا خواستگار همین چند ماه پیش اومدن و رفتند.
نمیدونم چی پیش میاد,ولی توکل میکنم به خدا,هر چیزی که شد ان شا الله که خیره.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دوست عزیز سلام
اولا تبریک می گم به خاطر این باورتون که اهل دوستی واین حرفها نیستین وقول ظاهر ادمهای امروزه رو نمی خورید ولی یه جائی هم گفتین که یه سری اخلاقهای تندی هم دارین که فکر می کنم شما به غیر ازیکی دو جلسه که فقط خواستین نظرشون رو راجع به خودتون بدونین شناختی از اخلاقیات همدیگه ندارین که لازمه قبل از اقدامهای رسمی به این موضوع بپردازید در هر صورت هر اقدامی که می خوایید انجام بدید به صلاح هر دوتونه که با اطلاع ورضایت خانواده هاتون باشه ودر آخر من باگفته فرشته مهربان موافقم که اگر همه این مراحل پیش رفت آشنائی ها دو طرف وهمه چیزها نمی شود به صلاح نیست بدون عقد این چها رسال را صبر کرد ..موفق باشید:72::72::72:
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دوستان سلام.
بدبخت شدم :302:
چنن روز پیش مادرم با مادر حوا خانم صحبت کرد,اونم گفت که پدر حوا خانم با ازدواج فامیلی مخالفه!!!
چی فکر میکردم چی شد.مارو باش,میگفتیم این دایی ما اگه یه پسر رو تو دنیا قبول داشته باشه اونم منم:302:
البته این مخالفت به خاطر یه تجربه طلاق تو فامیله.نمیدونم چرا منو با اونا مقایسه میکنن.اون یه مورد خیلی خاص بود,دختره 10 سال از پسره بزرگتر بود و دوتاهم بچه داشت و.....
آخه کجای من شبیه به اونا بود.
حالا مادر حوا خانم قرار شده با پدرش صحبت کنه و جواب بده.نمیدونم نتیجه چی میشه,دایی من کسی نیست که به این سادگی از حرفش برگرده:54:
من فقط توکلم به خداست,البته با یه نه گفتنم بیخیال نمیشم,البته نظر خود حوا خانم مثبته و با من مشکلی نداره,همینه که آرومم میکنه.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
سر رو محر بذار که تکلیفت از الآن مشخص شده.اگر لحظه آخر مخالفت می کرد،می خواستی چه کار کنی؟اگر با صحبت
مادرتم راضی نشد از خیرش بگذر.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
یه چی میگیا فرهنگ جان.
یه حرفه زدن خوب,اگه قرار باشه به این زودی از خیرش بگذرم ...هیچی دیگه.اگه الانم مخالفت کنن,من به عنوان یه خواستگار,همیشه پایم و این خواستم رو هر چند وقت یک بار تکرار میکنم و بهشون میفهمونم که به این آسونیا بیخیال نمیشم.
اینور منم و خدا,اونور اگه دنیا هم باشن,من بیخیال نمیشم.تاوتی که حوا منو میخواد برای یه مبارزه چند ساله آمادم
البته منظورم از مبارزه کل کل کردنو ... نیستا.خیلی محترمانه از خواستم کوتاه نمیام.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
حالا صبر کن مادرت صحبت بکنه شاید نظرش عوض شد.ولی اگر دیدی دلایل خانوادش منطقیه،قضیه رو فراموش کن.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
هنوز خبري نشده،بايد ار مادرم بپرسم ببينم جوابي دادن يا نه.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
دوستان جواب بله رو گرفتیم.
بعد از چند هفته,خانواده حوا خانم راضی شدن.
فکر کنم دیگه باید از این تالار کوچ کنم و دنبال تالار دیگه ای باشم.
باید بگم که وقتی بار اول مخالفت کردند,یه جورایی بهم برخورد:47: ولی خوب همه چی رو سپردم به خدا و فقط به اون توکل کردم.گفتم خدا اگه حوا قسمت منه و میتونم با اون کامل بشم,کاری کن که بهش برسم.ولی اگه اینطور نیست.....
من هیچ وقت از سپردن کارا به خدا ضرر نکردم,یعنی اصرار بیخود رو کارام نداشتم.خداهم هیچ وقت پشت منو خالی نکرده.
الان باید فکر این باشم که این رابطه رو چطوری مدیریت کنم.
فکر کنم تو تالار های دیگه دنبال این ماجرا باشم.نظر شما دوستان چیه؟؟؟
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
بهتون تبریک میگم
اینم از نتیجه درست عمل کردن و بزرگترها را وارد کردن ، فقط توصیه میشه که تا زمانی که به عقد و عروسی می رسید رابطه عاطفی برقرار نکنید که وابستگی ایجاد نشه ، و حتماً پیش از هر کاری برای آزمایش خون و ژنتیک اقدام کنید تا مطمئن شوید مانعی از این لحاظ نیست .
در مورد از این تالار یا جای دیگه ای کمک گرفتن هم شما کاملاً مختار و آزادید که هر طور راحتید و دوست دارید عمل کنید .
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
ممنونم فرشته مهربان
باید تو تاپیک هایی که درمورد رابطه و نامزدی صحبت شده بگردم.
آره,درست میگین.باید آزمایش ژنتیک رو انجام بدیم.ولی خوب باید اول شرایطش رو محیا کنیم.
باید یاد بگیرم رابطه رو مدیریت کنم.باید رو خودم کارکنم,خیلی زودرنجم.فکر کنم با این اخلاقم برنجونمش.
بازم توکل به خدا,همه چیز رو یاد میگیرم.
-
RE: دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parse
بازم توکل به خدا,همه چیز رو یاد میگیرم.
:104::104::104:
خیلی خوبه که به فکر یادگیری هستید .
همانطور که به درستی تشخیص داده ای که باید رو خودت کار کنی ، توصیه می کنم در پی کسب مهارتهای زندگی باش و از مطالعه کتب مربوط هوش هیجانی و کاربرد اون در زندگی غافل نشو