با سلام
دوستان بنظر شما آیا اینکه دختری 20 ساله( سال دوم دانشگاه ) ادامه تحصیل را دلیلی برای اعلام نکردن پاسخ (مثبت یا منفی) برای ازدواج عنوان کند تا چه حدی قابلیت اتکا دارد؟
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
دوستان بنظر شما آیا اینکه دختری 20 ساله( سال دوم دانشگاه ) ادامه تحصیل را دلیلی برای اعلام نکردن پاسخ (مثبت یا منفی) برای ازدواج عنوان کند تا چه حدی قابلیت اتکا دارد؟
با عرض خسته نباشید
کسی تازه وارد ها رو محل نمی گذاره ؟
با تشکر از دوستان ،
منتظر جواب اهالی سایت هستم.
مرسی
سلام دوست عزیز
اینطور نیست، شاید دلیل جواب ندادن به سوالتون مفهوم نبودنه اون باشه.
اگه کمی واضح تر سوالتون رو مطرح کنید حتما دوستان کمکتون می کنن.
منتظر هستیم
با تشکر از قرین جان عزیز
بطور کلی : پسری 27 ساله ام - دانشجوی ترم اخر فوق لیسانس- اهل تهران- کارمند اداره دولتی با 2 سال سابقه کار- علاقه مند به دختری 20 ساله ( دانشجوی سال 2 ) با شناخت حدود 5/3 ساله از خود و خانواده شان ( همسایه و مشتری مغازه مان بودند )-
حدود 5/1 ساله که پیشنهاد اشنایی برای ازدواج به ایشان دادم که اول گفتند هرگونه پیشنهادی دارم با خانواده شان مطرح کنم و شماره موبایلشان را ندادند ولی شماره منزلشان را دادند و گفتند آخه فعلا برام زوده که به ازدواج فکر کنم و....... ولی تلویحا هم بی میل نبودند و بنظرم آمد که نظر نهایی شان منوط به نظر خانواده شان باشد.
در تماسی که پدرم با خانواده شان داشتند اعلام کرده اند که فعلا زود است و دخترشان قصد ادامه تحصیل دارد .
در ملاقاتی که خودم با خودشان و پدرشان پس از این جواب داشتم، متقاعدشان کردم که هر چند سال که نیاز باشد منتظرش می مانم ، و گفتم که علاقمند دخترشان هستم و این علاقه از روی هوا و هوس یا سایر هیجانات نیسات و اینکه فقط نمی خواهم از دستش بدهم . که پدرشان گفتند شناخت از من و خانواده ام دارند و مشکل خاصی نیست و قصدشان طرد من نیست ،ولی نظر دخترشان اینه که فعلا درس بخونه.( بنظرم می رسه که نظر خودشون رو به نام دخترشون عنوان می کنن . )
پدرم در تماسی که با پدرشان داشته، خواسته که از نزدیک برای اشنایی بیشتر به همراه مادرم به منزلشان بروند وایشون گفتند اجازه بدید امتحانات دخترم تموم بشه تا بتونه روی این موضوع بیشتر فکر کنه و بعد نتیجه رو اطلاع بده (پدر دختر مورد علا قه ام. )
سوالم اینه که بنظر شما بهترین راهکار برای اینکه بتونم نظرشان را جلب کنم چیست .(درسته که عشق و علاقه گاها موضوع رو برام احساسی می کنه ولی وقتی تو حالتی هستم که کا ملا جدی و منطقی و بدون احساس فکر می کنم (وقتی که سر کارم ) به این نتیجه می رسم که ایشون شایستگی های زیادی داره و بهترین انتخاب می تونه برام باشه ) ، همچنین می خوام خودم رو برای آزمون مقطع بالاتر آماده کنم ولی هر وقت سراغ درس و مشق می رم فکرش و اینکه شاید از دستش بدم تمرکزم رو به هم می زنه .
در حالی که بنظرم همه چیز تو روال عادیه و استرسم بی جاست .
همچنین خودم در گفتگو با پدرشان به این نتیجه رسیدم که تا حالا هیچ خواستگاری رو نداشتن یا نپذیرفتن . همچنین با شناختی که از دختر مورد علاقم دارم مطمئنم که هیچ روابط یا دوستی خارج از چارچوب نداشتن و زمینه آن را ندارند . ( خانواده شان کاملا متین و محترم هستند )
من هم همینطور.
همچنین مهمترین دلیلی که مرا مصمم به این ازدواج می کند، شخصیت و منش والای مادر ایشان می باشد . زیرا مثلی هستش که میگه برای انتخاب دختر اول مادرش رو بسنجین و بعد اقدامات دیگه .
ازنظر سطح خانوادگی و دیدگاه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی ،عقیدتی ،سیاسی ،مذهبی و ............ هم تقریبا تا 90% هم طبقه ایم.
با تشکر از اینکه وقت گذاشته و این درد دل را خواندید خواشمندم ارائه طریق بفرمایید.
به تالار خوش آمدید :328:
ایشون که گفتن بعد از امتحانات جواب شما رو خواهند داد ، مشکل شما کجاست؟
در عین حال این طور که به نظر میاد پدر این خانوم احتمالاً به خاطر لطمه نخوردن به تحصیلات دخترشون
نمی خوان موضوع خواستگاری پیش بیاد.
باسلام و تشکر مجدد از راهنمایی دوستان
مشکل من اینه که احساس میکنم در یک نوع حالت بلا تکلیفی و خلاء هستم .
بعد از ظهر ها به هنگام فراغت از کار ، رمق و علاقه ای به درس خواندن یا سایر مطالعات ( رو به جلو ) یا فعالیت اقتصادی دیگر ( شغل دوم ) ندارم و وقتم را به بطالت می گذرونم .
بطور کلی از خودم رضایت ندارم و اون پسر شارژ و کاری و فعال قبلی نیستم و علتش را هم در این انتظار و استرسی که دارم میدانم ( مشکل حاد دیگری به هیچ وجه ندارم و همه چیز عادی است )
نظرتان چیست ؟
چه کار کنم تا آن حالت پویایی و انرژیک ام را بازیابی کنم و با نشاط تر باشم ؟آیا برای گرفتن جواب از طرفم بیش از حد عجله دارم ؟ یا ......
از قدیمی های تالار ( بخصوص فرشته مهربان ) و مدیریت محترم تالار درخواست مساعدت و راهنمایی دارم .
باشد که بتوانم در آینده جبران کنم .
با سلام
نظر دوستان خیلی برام مهم است ( هر یک از دوستان رو در حد یک کارشناس مجرب می دانم و واقعا هم همینطوره)
خواهش میکنم دوستان نظرشون را مطرح کنند.
باتشکر مجدد .
با سلام
راستش به نظر من پدر این خانم از جهتی حق دارند ولی به طور کلی معطل گذاشتن شما به این صورت رو درست نمیدونم. ازدواج در همه ی مراحل نیاز داره که فرد وقت زیادی رو به این موضوع اختصاص بده و امکان لطمه خوردن به تحصیلات زیاده. من دوستایی داشتم که تو سال های اول لیسانس ازدواج کردن. نمیخوان قانون کلی بدم اما بیشتر موارد اون شخص دچار افت تحصیلی زیادی میشه. به خصوص اگه ازدواج اوایل تحصیل باشه. البته استثنا هم داره مسلما.
به نظر میاد تحصیلات برای این خانم خیلی مهمه که این نظر رو داشتن. البته من متوجه نشدم منظورشون کدوم امتحانه؟ پایان ترم؟ یا پایان دوره تحصیلی؟
در صورتی که منظورشون پایان تحصیلاته، درست نیست اینقدر کسی رو معطل کرد تو جواب دادن. میتونن جواب رو بدن و ازدواج رو بذارند برای بعد تحصیلات. تازه اصلا شاید بعدا دیدین به درد هم نمیخورین.اونوقت این همه معطلی برا چیه؟
باهاشون بیشتر صحبت کنید.
باسلام و تشکر
منظورشون اینه که امتحان کاردانی به کارشناسی رو بدن ( کاردانی رو تیر امسال تموم کردن ) و بعد از اون بتونن روی مسئله بهتر فکر کنن .
البته همونطوری که قبلا عرض کردم ، بنظرم از طرف خودشون مشکلی نیست ( تلویحا تمایل اشون رو نشون دادن )و فکر می کنم بعلت اینکه می خوان احترام بزرگترشون رو داشته باشن یا اینکه خجالت می کشن ( فرزند اول خانواده هستن و فقط یه برادر 13- 14 ساله دارن ) و می خوان تصمیم رو به والدینشون واگذار کنن .( البته این تصور منه ).
اینکه یاس 66 عزیز ،اشاره کردین که جواب رو بدهند و ازدواج رو بزارن برا بعد از تحصیلات رو می تونین بیشتر باز کنین؟
معایب احتمالی این حالت، آیا می تونه خدای نکرده به طور کلی روی دختر مورد علاقه ام تاثیر منفی داشته باشه ؟ یا اینکه مزایای این حالت بیشتر از معایبشه؟و میتونیم هر دومون با روحیه مضاعف درسمون رو ادامه بدیم؟
لازم به ذکره که بدلیل اینکه فرصت و موقعیت لازم رو برای ملاقاتش ندارم ( شماره موبایلشون رو ندارم و دانشگاهش هم تعطیله ، و دیدنش خارج از این دو حالت بی احترامی به پدرش محسوب میشه که گفته صبر کنم تا نظر دخترشو اعلام کنه ).
من منظورم این بود که مثلا عقد کنید و ازدواج بمونه برای بعد که ایشون بتونه راحت تر درس بخونه. اینکه این حالت مشکل ایجاد کنه یا نه به نظرم بستگی کامل به خود شما و اون خانم داره .من زیاد دیدم این مدلی رفتار کردن تا به درس اون خانم کمتر لطمه بخوره. راستش من چون تجربه ای ندارم نمی تونم نظر کاملی بدم اما فکر نمی کنم معطل کردن یک نفر ( منظورم شمایید!) برای دادن جواب و به بهانه ی درس خوندن درست باشه. چون هر کسی حق داره بخواد تکلیفش زوذتر روشن بشه. والدین این خانم باید به فکر جواب دادن به موقع باشن. شاید بعدش هم دختر خانم بخوان کارشناسی رو بخونن، بعد بخوان امتحان ارشد بدن ،.....این حرفا از نظر من با اینکه دخترم بهانه است! هر چی جای خودش!
یاس 66 گرامی از تان خیلی ممنونم . از اینکه وقتتون رو صرف کردین و پاسخ بیطرفانه ای دادید تشکر می کنم.
انشا الله همیشه موفق و شادکام و خوشبخت باشید.
با سلام
بنظر من شما مشکل خاصی نداری.
به خدا توکل کن و ...............
سلام به همه دوستان همدرد
پیرو شرح حالم :
بعد از حدود 2ماه که واسه فکر کردن به دختر مورد علاقم فرصت دادم ، در یه برخورد اتفاقی که تو خیابون پیش اومد ( تقریبا همسایه ایم) کاملا مودب و محترمانه با هاش سلام و علیک کردم . این دقیقا پنجمین صحبتمون در این مورد بود ( هر جلسه حدو د 10 دقیقه ) ( وگرنه در مغازه مان برخوردهای متعددی رو با خودش و والدینش منفردا و مشترکا داشتیم و یه شناخت کلی متقابل ( حدود 4 ساله ) از خانواده هم داریم )
برعکس آخرین برخوردمون که کمی تند و بی میل برخورد کرده بود (احساس میکنم فکر می کرد که قصدم جدی نیس و در اقدامم سستی کرده ام ) مثل برخور های قبلی مون کاملا خوشرو و مودب و متبسم برخورد کرد .
نتیجه کنکورشو پرسیدم که گفت مجاز شده ولی فکر نمی کنه که قبول بشه و واسه کنکور سال بعد میخواد بخونه . گفتم که هر کمکی از دستم بیاد می کنم و .... در مورد نتیجه فکراش جویا شدم که گفت از طریق خانواده پیگیر باشم ، منم بهش گفتم که مطمئن باشه که هر اقدامی اگه بخواد صورت بگیره از طرف خونوادم خواهد بود و ..... فقط اینکه آیا فکراشو کرده و اجازه دارم که واسه خواستگاری به پدرم بگم دوباره تماس بگیرن و غیره ( گفتم که تمام برآیند ها و نتایج به نظر تو ختم میشه و ....) که گفتش نیاز داره که فکر کنه . (احساس می کنم نظرش به اقتضای سن کمش و رعایت احترام و ..... منوط به نظر والدینشه ). از طرفی والدینش هم بخصوص پدرش اصلا مخالفتی نداره و مادرش هم نظرش اینه که واسه ازداجه دخترش خیلی زوده .
آیا بنظرتون والدینش صرفا بدلیل لطمه نخوردن به تحصیل دخترشون این رویه رو پی گرفتن یا می خوان موقعیت های با لقوه آتی رو هم ارزیابی کنن ؟ چج.ور میتونم به این پی ببرم؟ این هم بگم که پدر و مادرش کاملا منطقی و تحصیل کرده هستن و خودش هم منطقی تره تا احساسی تر ( 80 به 20 )
نهایتا من هم تو جواب گفتم هر چقدر که لازم باشه بهش زمان می دم تا فکر کنه و او نو تو انفاس نمی ذارم که سریع جواب بگیرم .
از اعضاء محترم تالاربخصوص خانم های تالار خواهش میکنم راهنمایی ام کنن. چی کار کنم که نتیجه بگیرم . وقتی که زیاد پیگیر می شم فکر میکنن که زیاد عجله دارم از طرفی وقتی پیگیر نمی شم احساس می کنم که بنظرشون می آد سست کاری می کنم . بخدا موندمچی کار کنم .
سلام جناب موفق
منم به سهم خود حضورتون در جمع اعضاء کلبه همدردی را خیر مقدم میگم و امیدوارم اینجا را خانه خود بدانید
به نظر میرسه این خانواده و همین طور دخترخانم مورد نظر شما ، دارای برنامه در زندگی هستند ، و برای خود اولویتهایی دارند ( و این مثبته ).
بهتره با احترام به نظرشون فرصتی که خواسته اند را به آنها بدهید فقط یکبار دیگه از طریق پدرتون وارد شده و اعلام کنید که منتظر هستید و بخواهید که زمانی تقریبی را مبنی بر پذیرای شما به طور رسمی بودن را به شما اعلام کنند تا شما از حالت بلاتکلیفی در آمده و آرامش پیدا کنید ، خیلی صریح تاثیرات بلاتکلیفی روی روند زندگیتون را پدرتون به خانواده ایشون بگویند و ضمناً بپرسند غیر از موضوع گذر از کنکور و به جریان افتادن ادامه تحصیل آیا مانع دیگه ای هست ؟ و اگر نبود مصمم بخواهید که زمانی تقریبی را به شما اعلام کنند و شما هم به امورات و تحصیل و کارتون بپردازید تا وقت و زمان معلوم .
موفق باشید
.
خانم فرشته مهربان عزیز
ممنونم از پاسختون .
بخدا تو این 7 - 8 ماهی که مطالب تالار رو پیگیری کردم و دانش بسیاری ازش کسب کردم ، بارها از ظرافت جواب هاتون به اعضای تالار و اینکه بی مزد و منت وقت گذاشته و همدردی کردین و باریک بینانه و متخصصانه ارائه مشاوره کردین ، چشام پر اشک شده ( نه اینکه زیاد آدم احساسی باشم ).
تقدس کارتون بقدری بالاست که جسارته منه حقیر بخوام ازتون تشکر کنم .
عجرکم عند الله .
با سلام دوباره
دوستان عزیز ، دیشب با پدرم کاملا مفصل و شفاف و محترمانه حدود 1 ساعتی صحبت کردم .
ابتدا بهم گفتش که انتخابی که کرده ای رو تایید میکنم و نه نمی آرم . ولی اینو بدون که موقعیتهای زیادی برات هستش ( از یکی دو تا از فامیلها و دوستاش گفت که مستقیم و غیر مستقیم تمایلشون رو واسه ازدواج من با دخترشون نشون داده بودن و .... و اینکه این نفرات آدم های متشخص تری هستن و تحصیلاتشون بالاست و ......... )
با کمال احترام گفتم که پدر من ، حرفاتون رو کاملا قبول دارم و اون دخترای فامیل یا همکارانتون رو هم می شناسمشون و دخترای بدی نیستن و احترامشون محفوظ .
ولی گفتم من خیلی رو این موضوع فکر کردم و تو ذهنم تصمیم خودمو گرفتم و انتخابمو با توجه به شناخت نسبی که دارم گرفتم و پای حرفم هم وای می ایستم . فقط تنها اگه در مراحل شناخت کامل دختر مورد علاقم اگه به این نتیجه برسم که انتخابم اشتباه هستش و .... تجدید نظر می کنم و دختر مورد علاقم رو هم قانع می کنم و ...
پدرم هم قانع شد و گفت که انشا الله که خیره و ......
حالا قرا ر شده که تو روزهای آ ینده اقدام رسمی بکنن و اجازه خواستگاری بگیرن یا قولی رو که فرشته مهربان عزیز فرمودن بگیرن و ......
حالا سوالم اینه که وقتی خانوادم تماس بگیرن چه جوری می تونن اجازه اینکه با دخترشون رابطه ( صرفا جهت شناخت بیشتر افکار و عقاید و سلیقه ها ) داشته باشم رو بگییرین ؟
آیا وجود چنین رابطه هایی در مورد فوران علاقه ها و کنترول اون و .... رو توصیه میکنین ؟
از طرفی درصورت نبود چنین رابطه ای شناختمان ناقص بوده و در ذهنمون به خیالپردازی و ... رو می آریم .
باسلام و تشکر از همه دوستان
اینکه دوستان عزیز می فرمایند تحصیلات برای این خانم خیلی خیلی مهمه، که فعلا جواب قطعی به بنده نمی دن :
عرض کنم که در دیدار آخرم به دختر مورد علاقم ( s ) گفتم که با تمام توانم و وجودم ( از نظر مادی و معنوی ) در راستای ادامه تحصیل اش بهش کمک خواهم کرد و بعد از ازدواج هیچ مخالفتی با ادامه تحصیل یا اشتغالش یا سایر موارد مشابه نخواهم داشت و علاوه بر این تشویق و کمکش هم خواهم کرد . / ایشون هم این مطالب رو قبول کردن و باز تلویحا و پر واضح با نوع حرف زدن و عکس العمل اش ( در دیدار آخرمون حدود 4-5 ثانیه در عمق چشمم خیره شد و فکر کنم اینبار برق عشق و علاقه خا لص و مقدسم را در چشمم خواند و بعد این نگاه رو خیلی متین و موقر، خودش قطع کرد .و منم با نهایت وجودم ، عشق و علاقم رو با نگاه به عمق چشماش ، ثابت کردم .) شرایط رفتارش طوریه که احساس می کنم ، خودش ته دلش خیلی راضی و متمایل هستش ( اگه اینطوری نبود ، شخصیتش طوریه که خیلی قاطع و محکم جواب رد بهم می داد .(اصلا با کسی تعارف و احساسی بازی نداره و کلا خیلی منطقی و فهمیده است . )) ، از طرفی با پدرش هم که حدود 3 ماه قبل صحبت کرده بودم ، صراحتا بهم گفت که قصدشان طرد من نیست و تلویحا نشان داد که هیچ مخالفتی نداره و کاملا متمایل و مثبت و محترمانه صحبت کرد ،(گفتش تا به حال غیر از خوبی و شخصیت بالاتون چیز دیگه ای از شما و خونوادتون ندیدیم و ......) و در نهایت بهم گفت که شرط اصلی نظر دخترم هستش ، اجازه بدین امتحاناش تموم بشه ، تا بتونه فکر کنه . ( بنظرم می خواست با همسرش صحبت کنه تا نتیجه گیری کنن. / 1 ماه بعد از صحبت خودم با پدرش ، پدرم زنگ زد به موبایل پدرش تا نتیجه بخواد ، که عنوان کردن اجازه بدین امتحان کاردانی به کارشناسی اش رو بده تا بتونه فکر کنه و...
نهایتا در اواخر شهریور ماه امسال که اتفاقی همدیگه رو تو محل دیدیم و ..... ( در پست آخرم مفصل توضیح دادم )
حال پیرو مطالب بالا :
دیشب پدرم واسه گرفتن وقت از خانواده S برای خواستگاری یا آشنایی از نزدیک خانواده ها به منزلشان زنگ زد . ، خود S گوشی رو برداشته بود ( صدای پدرمو می شناسه ) و گفته بود که پدرش منزل نیستن و بنابراین گوشی رو به مادرشون داده بودن ، مادرش هم خیلی مودب و محترم با پدرم صحبت کرده ، ولی چشمتان روز بد نبینه ، اصلا اون چیزی رو که انتظارشو نداشتم جواب داده بود که :
دخترم درسش نیمه تمومه ( کاردانیه ) و ادامه تحصیل اش ضروریه و باید درسشو بخونه و از این حرفا ( قبلا علاوه بر درسش ، کمی سنش رو هم بهانه می کرد و گفته بود وقت ازدواجش نیست ، ولی اینبار از سنش حرفی نزده بود . و فقط گفته بود که می خواد دخترش ادامه تحصیل بده ) خلاصه پدرم هم خیلی اصرار کرده واسه گرفتن وقت از ایشون و گفته بود که ظاهرا نظر همسرتون ( پدر S ) مساعدو متمایل بوده و ....و نهایتا اینکه که تا آخر هفته ، من تماس میگیرم ( پدرم ) و نتیجه رو پیگیر می شم . ایشون هم جواب داده که با همسرم صحبت کنم ، تا اینکه در آخر هفته ، به تماس ما ( پدرم ) جواب بدن .
اعتراف می کنم که دیشب از لحاظ روحی ( با توجه به عشق و علاقم وهمچنین اعتقاد و اعتمادی که به تمایل S داشتم ) با شنیدن این جواب خیلی جا خوردم . و به هم ریختم . ( تا ساعت 45/1 نیمه شب با ماشینم خیابونا رو همینطور بی هدف گشت می زدم و از پنجره خونشون هم دیدم که چراغشون روشنه ( تا ساعت 30/1 ) و اونا هم در مورد همین موضوع بحث میکنن( برداشت منه .) ) . واقعا S رو از ته قلبم دوست دارم و عاشقشم و شایستگی های زیادی داره و تا حالا هم در راستای همین دوست داشتن و علاقه خالص ، کاملا به هنجار و منطقی اقدا م کرده بودم و ...... . شاید غیر منطقی باشه ، ولی اصلا نمی تونم حتی یک لحظه هم اینو تصور کنم که روزی ایشون رو از دست بدم .
بطور کلی باتوجه به شناخت 4 ساله ای که از روحیات خانواده S دارم ، فکر می کنم که خود S و پدرش کاملا راضی هستن ولی نظر مادرش ( خانم بسیار با شخصیت و محترمی هست . )نظرش یه چیز دیگه هست . ( با توجه به شاغل بودنش ( دبیر زبانه ) شاید تو خونه به شرایط مسلط تره و نظرش برش زیادی داره )
حال به همراهی و همدردی همه اعضاء تالار ، بخصوص قدی می ها و باتجربه تر ها ، عاجزانه نیاز مبرم دارم . و بطور کلی بنظرم 2 تا راه حل اساسی می رسه
1- در تماس آخر هفته ، وقتی رو واسه برگزاری یک جلسه آشنایی (بین دو خانواده ) در منزل S اینا برامون بدن ، که در این حالت بحثی ندارم .
2- باز جواب بدن که فعلا دخترمون قصد ادامه تحصیل داره و همون حر فای قبلی ....
در حالت گزینه دوم ، چن تا سوال داشتم که خواهشا کمکم کنین و به راهنماییتون نیازمندم . ( الان اصلا فکرم منطقی کار نمی کنه و خوب و بد رو نمی تونم تشخیص بدم . )
** اگه جواب دوم رو بدن ، آیا اصلا اصرار و سماجت از جانب من و خانوادم صورت بگیره یا خیر ؟
**نقش S در این شرایط چیست ؟ آ یا کوچکترین حمایتی از من در گفتگوهایی که در خونشون کردن می کنه ؟ اصلا می تونه بکنه ؟ رسالتش در این شرایط چیه ؟ چه نقشی می تونه ایفا بکنه ؟ هرچند جزیی و کوچک . ( با توجه به اینکه با مادرش خیلی صمیمی هستش و نظرات مادرش خیلی تاثیر گذاره در شخصیتش و اصلا اساس عاشق شدن من به S همین شخصیت بالای مادرشه و صمیمیت با دخترش ، ولی اصلا انتظار چنین پاسخی رو ازش نداشتم)
** شما بعنوان یه دختر دم بخت ، تو این شرایط چی کار می کردین ؟ چه مسایلی از ذهنتون خطور می کرد ؟ ( با توجه به اینکه خودتون منطقی تر باشین تا احساسی ، و بنده خواستگار اولتون و 27 ساله / کارمند بانک با 2 سال سابقه / فوق لیسانس ( فقط دفاعیم مونده ) / کارشناس رسمی دادگستری در رشته حسابداری و حسابرسی / با دانشگاه آزاد هم صحبت کردم و قراره بعد از دفاع ام بطورقرارداد حق التدریسی ، تدریس کنم ./ از نظر اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، خانوادگی و حتی اعتقادی و سیاسی هم تیپ و هم شرایط با هاتون ( تا 95 % ) و از نظر قیافه کاملا معمولی ، شما هم کاملا معمولی ، قد خودم 185 و ایشون حدودا 175 و سایر شرایط طبیعی و عادی .....
** به پدرم گفتم ، اگه اجازه خواستگاری هم مهیا نشه ، با یه بهونه اجازه یک جلسه آشنایی بیشتر خانوادگی رو از خانواده S ( در منزل آنها ) بگیره و ... ( گفتگو های حضوری و رو در رو فکر کنم موثر تر باشه ) آیا این کارم درسته یا نه خودمونو سبک می کنیم ؟
** بطور کلی چه راه حل و چه راهنمایی و پیشنهادی تو این شرایط ، واسم دارین ؟
از اینکه خیلی طولانی شد ، خیلی خیلی عذر می خوام ، می بخشین .
منتظر نظرات و مشاوره تک تک همدردان هستم .( فقط تا آخر هفته فرصت دارم . )
. من الله توفیق .
کسی به دادم نمی رسه ؟:97:
این فکر و خیالات رنگارنگ ، خیلی اذیتم می کنه .:223::223:
کمک لطفا .
سلام دوستان گلم
چهار شنبه هفته قبل ، پدر و مادرم در یه ملاقاتی که بطور حضوری تو محل ، با پدر و مادر S داشتن ( با هماهنگی قبلی )، باهم صحبت هایی داشتن که نتیجه این شده که فعلا S کنکورشو آذر ماه امسال بده ، و بعد صحبت های تکمیلی و باقی مراحل طی بشه .
البته صحبتهاشون خیلی مثبت بوده و هردو طرف متقابلا بی میل نبودن و مادر S هم موضعش خیلی نرم تر شده . ( فکر کنم تمایل S باعث شده ) .ایشون گفتن که دخترم شاگرد زبده ای بوده و تو نمونه دولتی خونده بوده و .... خیلی دختر حساسیه و .... ولی بدلیل اینکه تو کنکورش از کاردانی قبول شده و ..... اینو یه شکست جدی تلقی کرده و بدلیل اینکه ما کمی می خواهیم موضوع طول بکشه ، همینه و .....
پدرم هم گفته که باهم بودن اینا می تونه تاثیر مثبتی واسه ادامه تحصیل هردوشون داشته باشه و .... و اونها هم تایید کردن و ........
خلاصه قرار شده تا کنکورش فعلا منتظر باشم .
مرسی . بای .