-
همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
در پی مطالعه تاپیک "آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي" تلنگری جهت پاسخگویی به من خورده شد که با قفل تاپیک مواجه شدم به همین دلیل این جوابیه را در این جا می آورم . این باوری است که به آن دست یافته ام و فکر کردم که باید آن را با دوستانم شریک شوم .
http://www.hamdardi.net/thread-12372-post-113593.html#pid113593
( این نظریه و این جوابیه کاملا از دیدگاه من است و کارشناسانه نیست )
بله ، از بهشت ، آنجا که همه تعریفش را می کنند رانده شدیم .
اما چه کسی گفته که این دنیا ، همینی که زمین خدا ، زیر پای ما قرار دارد بهشت نیست ؟
چه کسی گفته اگر در بهشتی که تعریفش را می کنند ، می ماندیم ماشین ما دچار نقص فنی نمی شد؟
چه کسی گفته ..
شاید تصمیم داشتیم به فارسی روان در بهشت " بابا آدم " - " مفت بخوریم ....مفت بچریم "و انگور بچینیم و سیب نخوریم و مداوما لاو به مدل آدم و حوا ! بترکانیم ؟!!
در این صورت قطعا سازماندهی زمانی ما ، اختراع و اکتشاف و....نمی شد .
و به نام کسب تجربه ، در اثر همین زمین خوردن ها ی ساده ، کشف لحظه های باشکوه و پر عظمت زندگی اتفاق نمی افتاد .
راستی اگر در بهشت " بابا آدم " باقی می ماندیم ، نقش موثر و سازنده ی من و تو چه بلایی به سرش می آمد ؟!
لابد - شاید از خروس خوان صبح تا پاسی از شب باید چشم به درختان انگور و انجیر و زیتون و سیب و حوری های بهشتی می دوختیم و صفا می کردیم !
چه زندگی یکنواختی ؟! چه لوس .
چه کسی گفته اگر آنجا بودیم ، همان بهشتی که تعریفش را می کنند نگاه ما به آدمهایی که پشت سرمان جا می ماندند و یا جا می گذاشتیم شان خیره نمی ماند و به دلیل درد و هجران ، اشک از چشمهای ما جاری نمی شد ؟!!!
شاید همه ی درد انسان این است که همه کلمات و واژه ها برای او از قبل تعریف شده است تا در پی سراب به بهشت موعود ی فکر کند که نه دیده و نه حتی ، طعم آن را چشیده ، تنها تعریفش را شنیده .
اما در یک غفلت عظیم ، لحظه ی حال و داشته ها و نداشته های خود را رها می کنیم و بهشتی که در آن هستیم را نادیده می گیریم . همین زمین . جای من و تو . خانه ی ما .
اگر این خانه محقر است ، مال من و توست و اگر محقر نیست ، باز هم خانه ی من و توست با هر آنچه که در خانه ی خود داریم یا نداریم .
حضور من و تو و ما ، در کنار هم یعنی زندگی - هستی - نعمت - برکت و رحمت و .....
راستی بهشت غیر این است ؟!
حتی اگر بنا به دلیل تعریف واژه ها ، از همدیگر عقب بمانیم - پیشی بگیریم و ....و دلهای شکسته و بند زنده را تجربه کنیم . بهشت همین جاست که من و تو در آن حضور داریم و زندگی را با هم و دست در دست هم تجربه می کنیم .
اگر باور کنیم که از بهشت رانده شدیم سنگ داغ رنج آور و لذت بخشی بر دلمان نهاده شد به نام "عشق" که با داغی آن هم می توان سکان زندگی را عاشقانه در دست گرفت و پیش برد .
درد من و تو این است که به امید بهشت موعود نادیده ، از درک عشق خالصانه و بی توقع بر زمین عاجز مانده ایم .
قل و زنجیرهایی که به مدد واژه های از قبل تعریف شده با مفاهیم تفکیکی " خوب - بد " به افکار و احساسات و اعمال خود بسته ایم و هر روز حلقه ای تازه به این زنجیر زنگ زده اضافه می کنیم تا بعد مکانی و خلع و سیاهی را ، میهمان اندیشه و باورها و احساسات و اعمال خود کنیم .
چرا نمی توانیم همدیگر را از اعماق وجود فریاد بزنیم ؟ چرا نمی توانیم کودک های درون یکدیگر را که لت و پار شده اند را ببینیم ؟....چرا خودمان را اسیر قضاوتهایی می کنیم که فاصله ی من و تو را از هم بیشتر می کند؟ ...
راستی چرا ...؟!
راستی چرا با یک "یا علی ساده " در عین پذیرش اما مسئولانه مسیرهای زندگی خود را از هم جدا نمی کنیم و دست به تخریب شخصیت و افکار و احساسات هم می زنیم ؟منشا ترس های ما کجاست ؟!منشا نمی توانم های ما کجاست ؟!
راستی چرا ...؟
اینجاست که قناعت به داشته ها را نادیده می گیریم و میل به زیاده طلبی و میل به بهشت و ناشناخته ها در ما بیدار می شود ؟
در یک کلام ساده دوست من
دوستت دارم عاشقانه و بی ریا ، حتی اگر مرا پشت سرت جا گذاشته باشی و یا حتی ، خود من .تو را درک می کنم حتی اگر مجبور باشم بنا بر شرایط تو را ترک کنم . تو هم مرا درک کن . من و تو حکم مسافر داریم .
مرا ببخش که از دیدنت غافل ماندم .
مرا ببخش که نقش موثر و سازنده خود را فراموش کردم .
مرا ببخش که هدف زندگی در گروه و تیمی به نام جامعه انسانی را فراموش کردم .
مرا ببخش که نسبت به تو و زندگی ات مسئولانه رفتار - احساس - عمل نکردم .
مرا ببخش که فراموش کردم زمین خدا خانه ی من و توست ....
مرا ببخش که همه ی تجربیات تلخ تو در اثر نادانی و عدم آگاهی و عدم مهارت من و ما اتفاق افتاده و می افتد و من نیز تو را می بخشم .
فراموشکاری مرا ببخش و بدان که از اعماق وجودم تو را دوستت دارم حتی اگر بر حسب حوزه تصمیمات و اختیاراتمان شرایط حفظ فاصله ها را رعایت کنیم .
چرا که تو هم لحظه های باشکوه زندگی را همچون من تجربه می کنی و تاوانی به نام درد برای تجربه های سخت من و تو تعریف می شود حتی اگر در کنار هم نباشیم .
این دردهای مشترک - پنجری های مداوم - این دستگیری ها - پشت سر جا ماندن ها ،این فتح ها و پیروزی ها - این شکست ها - این دلهای ریش ریش و پاره پاره و....وجه اشتراک من و توست .حتی اگر من و تو به تنهایی و در زمان و مکانی خاص در مسیر زندگی آن را تجربه کرده باشیم یا تجربه کنیم .
دستانت را در دستانم قرار بده . به من فرصت بده عاشقانه رسم راه رفتن بر زمین بهشتی را با تو و در کنار تو و با هدفی مشترک و بی توقع در لحظه ها و موقعیت های مختلف زندگی تجربه کنم .
زمانی که تنها طی طریق کنی و بروی و یا تنها بروم ، من و تو بازنده ایم چرا که از دیدن هم ( منافع گروه ) غافل مانده ایم .
فرصت بده تا شانه به شانه ات بیایم . تو انسانی - تو ایرانی هستی - تو زن هستی - تو مرد هستی و...تو هر چه که هستی عزیز من هستی و زمین خدا بهشت و خانه ی من و تو است و مسئله ی تو - مسئله ی من . آری بهشت همین جاست . جایی که من و تو با هر خوب و بدی در کنار هم هستیم و یکدیگر را می بینیم و لمس می کنیم و بو می کشیم و می شنویم و ...
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
آني عزيز بسيار زيبا گفتي .... اما ...
اي كاش ميشد تنها نمرد......!
اي كاش ميشد اينها رو باور كرد..... باور قلبي!!
اي كاش ميشد اينگونه بود.... اين يك رويا بيش نيست....
و عمر شاديهاي من كوتاهست و ترسهايم بزرگ .....
با هزاران هزار سوال بي جواب كه ديگر حتي ياراي پرسيدنشان نيست....
آني...
بگو...
چطور بايد چشمها را شست.... يكبار براي هميشه...
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
shirin joon انسان دوست ، یار - همدل - حلقه ی زنجیر و.... نازنین و محترم
آیا فکر کرده ای ، در عرض یک روز، چند بار نداشته های خودت را با صدای بلند اذعان می کنی و پیام نداشتن را به کائنات می فرستی ؟! راستی به وقت دریافت چه توقعی داری ؟!!
آیا فکر کرده ای ، در عرض یک روز، چند بار پیام ناباوری - بی اعتمادی های خودت را به کائنات مخابره می کنی ؟!!
برای این بی اعتمادی ها و ریشه های بی اعتمادی در خود چه کرده ای ؟! راستی به وقت دریافت چه توقعی داری ؟!!
ایا فکر کرده ای ، در عرض یک روز ، چند بار ترسهایت را دانسته و نادانسته به شکل پیام به نجوا و یا واگویه و با صدای بلند اذعان می کنی ؟ ! برای ریشه کنی این ترسها و یا کنترل آنها چه کرده ای ؟! راستی به وقت دریافت چه توقعی داری ؟!!
آیا فکر کرده ای ...( هزاران سئوال با بار منفی ) راستی به وقت دریافت چه توقعی داری ؟!!
به شکرانه ی داشته هایت از تن سالم گرفته تا تمام کسانی که بی هیچ قید و شرطی تو را دوست دارند و با عناوین مختلف در سراسر دنیا برای بهتر شدن و راحت تر شدن زندگی تو تلاش می کنند بی آنکه تو را بشناسند و نام تو را بدانند ( منافع گروه و تیمی به نام جامعه ی انسانی و بین المللی - اتکا متقابل ) چند بار در روز اذعان و شکر گزاری می کنی ؟!! آن هم با صدای بلند .
به نظرت این ها نعمت کمی است ؟!!
یا تو به آنها توجه نمی کنی ؟!
می بینی در یک حلقه ی بزرگ چه تعداد دل برای هم می تپد ؟
پس هر جور که حساب بکنی تو تنها نیستی و تنها نمی میری . و این رویا و شعار نیست . کافی است زاویه دید خود را وسیع کنیم و محدود به چند زنجیر آسیب دیده اطراف خود نشویم که خود ما در آسیب دیدگی آن نقش موثر غیر سازنده داشته ایم و به جای انکار باید آن را اذعان کنیم و پذیرش و اعتراف داشته باشیم و فکری به حال آن زنجیرهای آسیب دیده باید بکنیم و بهترین راه بخشش و تصمیم گیری مسئولانه است .
می بینی ، به دلیل اینکه مهارت و آگاهی زاویه کاشت دوربین ، اشکال دارد پس ما تمام واقعیت را همانگونه که هست نمی بینیم و برای اینکه خطای خود را پوشش بدهیم به شکل غیر ارادی ( گاها هم کاملا ارادی ) غیر مسئولانه عمل و فکر و احساس و در نهایت قضاوت می کنیم .
چه کسی می تواند ادعا کند که 20 - 30 -40 و... سال عمر توام با آلودگی و محدودیت - زاویه دیدناجور و بدفرم و اشتباه در تعریف واژه ها و...را می تواند به یک ساعت و یکباره تغییر دهد و اگر یکبار برای همیشه چشمهایش را بشوید می تواند جور دیگر ببیند ؟! آیا این کفایت سالهای عمر پیش رو مانده را می کند ؟!پس به روز رسانی ما و خلط گیری های ما بر حسب شرایط زمان و مکان در چه زمانی باید صورت بگیرد ؟!
چه کسی گفته که آنکه با نام پدر و مادر و برادر - خواهر - همسفر راه زندگی - تجربه ناکام عشقی و... در کنار ما قرار دارد وضعیتی بهتر از من و تو دارد و جایگاه فکری - احساسی - عملی او بهتر از من و تو ست که من و تو از جایگاه ترس و ناتوانی - جسارت دروغین به خرج می دهیم و دیگری را محکوم به بد عمل کردن - بد فکر کردن - بد احساس کردن و ... می کنیم و دلمان را می دهیم به این زاویه دید محدود و رنج و درد و دوری و فاصله و هجران برای خود و دیگری و یا دیگران درست می کنیم .
اگر ادعای بهتر فهمیدن ( عمل - احساس - فکر ) را قبول کنیم نقش تاثیر گذار و موثر من و تو در مقابل آنها چیست ؟!چرا حلقه ی گروه خود را تخریب می کنیم ؟! حوزه و حیطه ی مسولیت پذیری ما کجا می رود ؟! چرا به جای احساس مسئولیت و بالا بردن پذیرش ( هست هر آنچه که هست ) تصمیم می گیریم که نقش تحمل کننده را بازی کنیم تا گند ماجرا یک روزی به بدترین شکل بالا بیاید و .....
و در نهایت اگر نمی توانیم کسی را مسئولانه بپذیریم چرا به جای اینکه مثل بچه ی آدم از حوزه اختیارات و تصمیم گیری های خود استفاده کنیم و راهمان را کج کنیم و پی کارمان برویم چاه....را مدام هم می زنیم و ....
بدون اینکه در نظر بگیریم که ما بندگان خدا هستیم و نیاز به بخشش داریم نه به جهت دیگران بلکه به دلیل وجود نازنین خود اما در حق خود هم اسیر کم لطفی هستیم و فراموش می کنیم که باید به خود اهمیت بدهیم و خود را دوست داشته باشیم و برای خود ارزش قائل شویم تا بتوانیم دیگران را همانگونه که هستند دوست بداریم هر چند در راهی دیگر و در مسیر دیگری باشیم . مسیرهای ما جدا می شود اما مااز جامعه انسانی که جدا نمی شویم ؟! چه می شود که باتیشه به ریشه هم می زنیم ؟! چه می شود که شاخ همدیگر را می شکنیم و ....؟!
راستی می دانی عشقی که ودیعه الهی است و در وجود همه ی ما وجود دارد بنا به تعاریف لیلی و مجنون و ...( خلاصه یکی که حتما باید از وسط اسمان بر دلمان نازل شود ) راه خودش را به دلهای ما گم کرده و ما را دچار سرگشتگی نموده است ؟!
عشق یعنی اینکه من تو را عاشقانه دوست دارم و تو و افکار و احساسات و اعمالت برای من مهم است و همینطور من برای تو .
من تهران هستم - تو مشهد . نه تو را دیده ام و نه تو مرا دیده ای . نه صدایت را شنیده ام و نه تو صدای من را شنیده ای و .... اما دوستت دارم . پیمان و عهد و قراردادی ی به نام هم تالاری با هم بسته ایم با هدف همدلی . شده ایم یک تیم و گروه و دیگرانی به ما هر روز اضافه می شوند بعضی هم بنا به دلائلی از ما فاصله می گیرند و...
تعداد این حلقه و تیم یا گروه تا این لحظه 102,498 است .
همه ی بندها و مواردی که در دو پست بالا آوردم بیاور در قالب این افراد ( اسم بچه ها را تا آنجا که ذهنت اجازه می دهد مرور کن و وجود و هستی آنها را همانگونه که هستند با هر خصوصیتی که دارند و....اذعان کن ) . ....خوب فکر کن . ساکت می شوم تا خوب خوب به بند آخر فکر کنی و امیدوارم چشمهایت شسته شود و جور دیگر ببینی .
به خدا که خود بهشت است این تالار . همه ی این 102,498 را عاشقانه و بی توقع و با وجود تفاوتها و اختلاف نظرها و......از صمیم قلب دوست دارم .تو هم بیا از این زاویه ی دید امتحان کن . همه امتحان کنیم . لذت این شگفتی را که مال ماست و متعلق به ماست را با هم درک کنیم .
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
آني مهربان سلام....
دوست ندارم هيچوقت جوابي نسنجيده به سوالي سنجيده بدم....
اما سوالات من فراي سوالات عاديست كه در ظاهر سوالند....
آني عزيزم تمام نوشته ها قابل تامل اند و من انسان بيفكري نيستم....
من ميفهمم... ميفهمم بيشتر از انچه كه نشان ميدهم ....
من درك ميكنم بيشتر از انكه ديگران مقدارش را درك كنند....
من مسئوليت پذيرم بيش از آنچه در تصور مخاطبش آيد....
من خوبم بي آنكه بخواهم كسي بداند... شايد.... چرا كه من ميزانم را با رضاي او ميسنجم و بس!!
اما .... در مقابل او .... بحث بسيار است و دغدغه هاي ذهني من بيشمار....
در مقابل او ... من كامل نيستم .... ضعيفم از درك درست خوب و بدي كه خودم را گرفتارش كردم....
آني شايد بيشتر از هرزماني به راهنمايي احتياج دارم ... راهنمايي كسي كه اول از همه سوالم را بفهمد...
والا من خداي جواب دادنم به خودم هستم ....
هميشه غم ديگران برايم بسيار مهم است .... تبديل شدم به ماشين فرساينده ذهن و روح خودم....
از زيادي همه غمها از زيادي همه دردها از زيادي ....
آني ....
من بسيار خوشبين بودم ..... من بيش از حد تصور مهربان بودم ..... من بيش از حد سعي در كمك رساندن به همنوع داشتم .... من همه مخلوقات خدا را دوست دارم ..... من حتي در دعوا طرف مقابلم رو ميگيرم .... صداي وجدان من زيادي بلنده ..... مثل نفر سوم مدام در حال حرف زدنه .....
خسته ام آني عزيز....
من بسيار به خودم سخت گرفتم و ميگيرم ..... اين درد نابودم ميكند...
ميدونم وقتشه كمك بخوام ....
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
شیرین جون نازنینم
حرف بزن . تو یک حلقه از حلقه زنجیر ما هستی و درد تو - رنج تو ، رنج من و ماست .
تو باید به من و ما فرصت بدهی تا نقش تاثیر گذار و موثر خود را بازی کنیم و نتیجه آن را همه با هم ببینیم .
اما باید روشن و واضح کاملا روشن و بی ابهام و اشاره حرف بزنی تا ما بتوانیم نکته به نکته حرف ها و دردهای تو را بفهمیم . کافی است که حاضر به اعتماد بشوی و اتفاق مهم و خوبی که در تو افتاده این است که اذعان درخواست کمک داری . پس نصف مسئله را جلو آمده ای و آماده حرف زدن هستی .
اینک حاضر به اعتماد شو و اجازه بده و به ما فرصت بده به تو توجه بیشتری بکنیم و تو را بیشتر ببینیم و لمس کنیم و بشنویم و..در آغوش بگیریم با تمام دردهایت که دردهای تو - دردهای من و ماست .
دستت را در دستان ما قرار بده و اجازه بده تا با هم راه و رسم زندگی کردن را یاد بگیریم و قدم در راه عشق و هستی بگذاریم و پذیرش خود را بالا ببریم و....
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
در پی مطالعه تاپیک "آرامش و نحوه مواجهه افراد با مسائل و مشکلات زندگي" تلنگری جهت پاسخگویی به من خورده شد که با قفل تاپیک مواجه شدم به همین دلیل این جوابیه را در این جا می آورم . این باوری است که به آن دست یافته ام و فکر کردم که باید آن را با دوستانم شریک شوم .
http://www.hamdardi.net/thread-12372-post-113593.html#pid113593
( این نظریه و این جوابیه کاملا از دیدگاه من است و کارشناسانه نیست )
بله ، از بهشت ، آنجا که همه تعریفش را می کنند رانده شدیم .
اما چه کسی گفته که این دنیا ، همینی که زمین خدا ، زیر پای ما قرار دارد بهشت نیست ؟
چه کسی گفته اگر در بهشتی که تعریفش را می کنند ، می ماندیم ماشین ما دچار نقص فنی نمی شد؟
چه کسی گفته ..
شاید تصمیم داشتیم به فارسی روان در بهشت " بابا آدم " - " مفت بخوریم ....مفت بچریم "و انگور بچینیم و سیب نخوریم و مداوما لاو به مدل آدم و حوا ! بترکانیم ؟!!
در این صورت قطعا سازماندهی زمانی ما ، اختراع و اکتشاف و....نمی شد .
و به نام کسب تجربه ، در اثر همین زمین خوردن ها ی ساده ، کشف لحظه های باشکوه و پر عظمت زندگی اتفاق نمی افتاد .
راستی اگر در بهشت " بابا آدم " باقی می ماندیم ، نقش موثر و سازنده ی من و تو چه بلایی به سرش می آمد ؟!
لابد - شاید از خروس خوان صبح تا پاسی از شب باید چشم به درختان انگور و انجیر و زیتون و سیب و حوری های بهشتی می دوختیم و صفا می کردیم !
چه زندگی یکنواختی ؟! چه لوس .
چه کسی گفته اگر آنجا بودیم ، همان بهشتی که تعریفش را می کنند نگاه ما به آدمهایی که پشت سرمان جا می ماندند و یا جا می گذاشتیم شان خیره نمی ماند و به دلیل درد و هجران ، اشک از چشمهای ما جاری نمی شد ؟!!!
شاید همه ی درد انسان این است که همه کلمات و واژه ها برای او از قبل تعریف شده است تا در پی سراب به بهشت موعود ی فکر کند که نه دیده و نه حتی ، طعم آن را چشیده ، تنها تعریفش را شنیده .
اما در یک غفلت عظیم ، لحظه ی حال و داشته ها و نداشته های خود را رها می کنیم و بهشتی که در آن هستیم را نادیده می گیریم . همین زمین . جای من و تو . خانه ی ما .
اگر این خانه محقر است ، مال من و توست و اگر محقر نیست ، باز هم خانه ی من و توست با هر آنچه که در خانه ی خود داریم یا نداریم .
حضور من و تو و ما ، در کنار هم یعنی زندگی - هستی - نعمت - برکت و رحمت و .....
راستی بهشت غیر این است ؟!
حتی اگر بنا به دلیل تعریف واژه ها ، از همدیگر عقب بمانیم - پیشی بگیریم و ....و دلهای شکسته و بند زنده را تجربه کنیم . بهشت همین جاست که من و تو در آن حضور داریم و زندگی را با هم و دست در دست هم تجربه می کنیم .
اگر باور کنیم که از بهشت رانده شدیم سنگ داغ رنج آور و لذت بخشی بر دلمان نهاده شد به نام "عشق" که با داغی آن هم می توان سکان زندگی را عاشقانه در دست گرفت و پیش برد .
درد من و تو این است که به امید بهشت موعود نادیده ، از درک عشق خالصانه و بی توقع بر زمین عاجز مانده ایم .
قل و زنجیرهایی که به مدد واژه های از قبل تعریف شده با مفاهیم تفکیکی " خوب - بد " به افکار و احساسات و اعمال خود بسته ایم و هر روز حلقه ای تازه به این زنجیر زنگ زده اضافه می کنیم تا بعد مکانی و خلع و سیاهی را ، میهمان اندیشه و باورها و احساسات و اعمال خود کنیم .
چرا نمی توانیم همدیگر را از اعماق وجود فریاد بزنیم ؟ چرا نمی توانیم کودک های درون یکدیگر را که لت و پار شده اند را ببینیم ؟....چرا خودمان را اسیر قضاوتهایی می کنیم که فاصله ی من و تو را از هم بیشتر می کند؟ ...
راستی چرا ...؟!
راستی چرا با یک "یا علی ساده " در عین پذیرش اما مسئولانه مسیرهای زندگی خود را از هم جدا نمی کنیم و دست به تخریب شخصیت و افکار و احساسات هم می زنیم ؟منشا ترس های ما کجاست ؟!منشا نمی توانم های ما کجاست ؟!
راستی چرا ...؟
اینجاست که قناعت به داشته ها را نادیده می گیریم و میل به زیاده طلبی و میل به بهشت و ناشناخته ها در ما بیدار می شود ؟
در یک کلام ساده دوست من
دوستت دارم عاشقانه و بی ریا ، حتی اگر مرا پشت سرت جا گذاشته باشی و یا حتی ، خود من .تو را درک می کنم حتی اگر مجبور باشم بنا بر شرایط تو را ترک کنم . تو هم مرا درک کن . من و تو حکم مسافر داریم .
مرا ببخش که از دیدنت غافل ماندم .
مرا ببخش که نقش موثر و سازنده خود را فراموش کردم .
مرا ببخش که هدف زندگی در گروه و تیمی به نام جامعه انسانی را فراموش کردم .
مرا ببخش که نسبت به تو و زندگی ات مسئولانه رفتار - احساس - عمل نکردم .
مرا ببخش که فراموش کردم زمین خدا خانه ی من و توست ....
مرا ببخش که همه ی تجربیات تلخ تو در اثر نادانی و عدم آگاهی و عدم مهارت من و ما اتفاق افتاده و می افتد و من نیز تو را می بخشم .
فراموشکاری مرا ببخش و بدان که از اعماق وجودم تو را دوستت دارم حتی اگر بر حسب حوزه تصمیمات و اختیاراتمان شرایط حفظ فاصله ها را رعایت کنیم .
چرا که تو هم لحظه های باشکوه زندگی را همچون من تجربه می کنی و تاوانی به نام درد برای تجربه های سخت من و تو تعریف می شود حتی اگر در کنار هم نباشیم .
این دردهای مشترک - پنجری های مداوم - این دستگیری ها - پشت سر جا ماندن ها ،این فتح ها و پیروزی ها - این شکست ها - این دلهای ریش ریش و پاره پاره و....وجه اشتراک من و توست .حتی اگر من و تو به تنهایی و در زمان و مکانی خاص در مسیر زندگی آن را تجربه کرده باشیم یا تجربه کنیم .
دستانت را در دستانم قرار بده . به من فرصت بده عاشقانه رسم راه رفتن بر زمین بهشتی را با تو و در کنار تو و با هدفی مشترک و بی توقع در لحظه ها و موقعیت های مختلف زندگی تجربه کنم .
زمانی که تنها طی طریق کنی و بروی و یا تنها بروم ، من و تو بازنده ایم چرا که از دیدن هم ( منافع گروه ) غافل مانده ایم .
فرصت بده تا شانه به شانه ات بیایم . تو انسانی - تو ایرانی هستی - تو زن هستی - تو مرد هستی و...تو هر چه که هستی عزیز من هستی و زمین خدا بهشت و خانه ی من و تو است و مسئله ی تو - مسئله ی من . آری بهشت همین جاست . جایی که من و تو با هر خوب و بدی در کنار هم هستیم و یکدیگر را می بینیم و لمس می کنیم و بو می کشیم و می شنویم و ...
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
آنی عزیز، مسئله بنیادی و اساسی که تقریبا همه ادیان و حتی دانشمندان امروزی به آن اعتقاد دارند و علم با همه پیشرفتهایش رفته رفته از آن پرده بر میدارد این است که همین زمین که خانه شماست در حال نابودی است و از آن مهم تر این که روح انسان ماناست و همچون منبعش که روح الهی باشد، فنا ناپذیر است.
آنی گرامی شما که این همه نوشابه برای کائنات و انرژی هایش باز میکنی و به قانون جاذبه اعتقاد داری و کتاب راز را از بری، اگر خاطرت باشد در این کتاب از قول دانشمندان فیزیک کوانتوم آمده که من و شمای انسان کافیست از کائنات ( قلبا و مغزا) چیزی را بخواهیم تا او بگوید چشم سرورم و و "کن فیکون" بشود آره! "کن فیکون"! آیه قرآن را یادت آمد؟
کُن فیکون (به معنای باش، پس میشود) عبارت مشهوری است که چندین بار در قرآن به کار رفته است از جمله: «فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چیزی را کند به محض اینکه گوید موجود باش، موجود خواهد شد.(آیه 82 سوره یس)»
خوب!قانون جاذبه میگه بخشی از اعمالی را که خداوند ( رب العالمین، سلطان دو عالم) میتواند انجام دهد، من و تو هم میتوانیم انجام دهیم.چطوری؟ کفر میگم؟ نه! حتما باز هم از روز ازل تا به حا شنیده اید و تکراری شده که: بشر خلیفة الله روی زمین است! خلیفة الله یعنی چی؟ عقل ناقص بنده میگه یعنی معاون یا جانشین خداود بر روی زمین. و خوب تعریف جانشین هم معلومه دیگه یعنی هر کاری که رییس یا سلطان انجام میده جانشینش هم یتونه انجامش بده! یعنی حق امضا!
تفسیر آیه امانت (احزاب/ 72)
«اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ علی السَّمواتِ و الارْضِ و الجبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوما جَهولاً؛ بی گمان، ما امانت (تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، اما آن ها از برداشتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسانْ آن را به دوش کشید، راستی که او بسیار بیداد پیشه و نادان است.»
قراره نظر شخصی بدیم؟ من میگم این امانت همان مقام عظمای خلیفة اللهی است. و بعنوان جانشین قرار نیست توی زمین کار خدا را سخت کنیم. قراره مجری دستوراتش باشیم و بر روی زمین با اختیاراتی که به ما تفویض شده چند صباحی در زمین باشیم تا لیاقت ما ثابت شود یا بقولی نشون بدیم چند مرده حلاجیم. از رنج گفتیم؟ البته که اینکا بدون رنج نیست!
آنی جان! چه بخواهی چه نخواهی، خیر و شر وجود دارند; آدم خوب و بد وجود دارند; سیئات و حسنات وجود دارند.
دیدی توی آیات قران چقدر خداوند خردمندان را مورد خطاب قرار میدهد؟ چقدر گفته میشود: "آنان که در آیات ما تدبر میکند"؟ یک عده از همین خردمندان همانا دانشمندان علم فیزیک هستد که برای ما روشن کرده اند که "انرژی نه به وجود میاید نه از بین میرود" در سوره اخلاص داریم: " لم یلد و لم یولد"( نه میزاید و نه زاده شده) من اینجا به این نتیجه میرسم که خداوند منبع انرژیست. یادتونه در ماجراي ميقات حضرت موسي و تكلم خداي سبحان با او، آنگاه كه موسي ـ عليه السّلام ـ ديدن خدا را از او تقاضا نمود، و خداي سبحان در جواب او فرمود: تو هرگز مرا نميبيني وليكن به كوه بنگر كه اگر بر جاي خود برقرار ماند، تو نيز مرا خواهي ديد. آنگاه كه خداوند بر كوه «تجلّي» نمود، كوه را متلاشي ساخت: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»[2]؛
ببین چه انرژی عظیمی بود که کوه نتوانست تاب بیاره!http://kolobok.us/smiles/artists/laie/Laie_72.gif
دانشمندان دیگر آمده اند و همان ماجرای بینگ بنگ یا انفجار اولیه ( که زمین و آسمان از آن به وجود آمدند) را برای ما کشف و توضیح داده اند. و نیز توضیح داده اند که زمین و کلا کهکشان ما با یک انفجار عضیم از بین میروند. این انفجارها رو هم حتما ذکرش را در قرآن خوانده اید:
قرآن مجید در سوره ی مباركه انبیا آیه ی 30، به چگونگی آفرینش اولیه جهان اشاره كرده و می فرماید:
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ .
آیا كسانی كه كافرند نمی دانند كه آسمان ها و زمین پیوسته بود و ما از هم بازشان كردیم و هر چیز زنده را از آب آفریدیم پس چرا ایمان نمی آورند؟
سال 1992 (1371هـ .ش)، وقتی ماهواره ی كاشف زمینه كیهانی ناسا (cobe) «بذر» هایی را آشكار سازی كرد كه چنین كهكشان هایی در گاز سرد شونده ی مهبانگ از آنها روییدند، یكی از واپسین تكه های پازل تصویر مهبانگ در جای خود قرار گرفت. اكنون كیهان شناسان معتقدند كه می توانند مسیر تكوین عالم را از نخستین لحظه ی پیدایش تا به امروز ره گیری كنند.
به هم پیوستگی آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه ی این جهان به صورت توده ی واحد عظیمی از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات درونی و حركت، تدریجاً تجزیه شد و كواكب و ستاره ها از جمله منظومه ی شمسی و كره ی زمین بوجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.
آنی عزیز! من تو را غش! ببین! ای خونه شما یه روز قراره با یک انفجار یا همونطو که در قرآن آمده با یک زلزله ویران شه!
ببینم! شما اگه بدونی خونه ای که توش داری زندگی میکنی قراره یکماه توش بمونی بعد فرو بریزه یا از توش بیرونت کنن! آیابازم بهش دل میبندی ومیای شروع میکنی در دیوار را تزیین کردن و برایش مداحی کردن و ... بعد اگه خراب شد و دیدی هر آنچه هزینه کردی بر فنا رفت کی روفحش میدی؟ کسانی را که بهت نگفته بودند دیگه!
آنی جان هر روز به چشم خود میبنی که اینهه آدم از این دنیا هجرت می کنند و میروند. اگر قرار باشد که خانه ما همین منزلگاه موقت باشد خوب اصلا برای چه به خودمان سخت بگیریم و خوب باشیم؟ هر کار دلمان بخواهد میکنیم اصلا عین قانون جنگل زور دار بی زوری حال میکنیم!
نه عزیزم! همانطور که با چشم خودت می بینی ما با نوزادی میایم وارد قطار زندگی میشیم بعد به منزلگاه یا ایستگاه نوجوانی و جوانی و میانسالی و پیری و بعد هم با مرگ به سر منزل مقصود ( موعود) میریم و این دنیا را برای همیشه باهاش خداحافظی میکنیم. اونوقت اونجاست که کارنامه ها میره بالاو به معدل الفها پذیرش میدن برای بهشت! رنج و درد هم دیگه تمام!
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
بی دل جان توضیحات خیلی خوبی دادی
اما،بنظرم صحبتهای آنی ناقض حرفهای شما نیست
فکر کنم منظور آنی جان اینه که نباید لذت بردن از این دنیا رو برای خودمون کم کنیم با اندیشه اینکه بهشت فقط در آخرته.میتونیم تو همین دنیا هم برای خودمون یه بهشت زمینی،هرچند غیر قابل مقایسه با بهشت واقعی،بسازیم در ذهنمون.
و همین باعث میشه بیشتر لذت ببریم از زندگی.
از نظر من صحبتهای هیچ یک از شما دو عزیز بزرگوار همدیگر رو رد نمیکنه
دوستتون دارم
موفق باشین:72::72::72:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
دانشمندان دیگر آمده اند و همان ماجرای بینگ بنگ یا انفجار اولیه ...
با عرض پوزش اشتباه تایپی صورت گرفته که اصلاح میکنم:
بیگ بنگ
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lvlahtab
بی دل جان توضیحات خیلی خوبی دادی
اما،بنظرم صحبتهای آنی ناقض حرفهای شما نیست
فکر کنم منظور آنی جان اینه که نباید لذت بردن از این دنیا رو برای خودمون کم کنیم با اندیشه اینکه بهشت فقط در آخرته.میتونیم تو همین دنیا هم برای خودمون یه بهشت زمینی،هرچند غیر قابل مقایسه با بهشت واقعی،بسازیم در ذهنمون.
و همین باعث میشه بیشتر لذت ببریم از زندگی.
از نظر من صحبتهای هیچ یک از شما دو عزیز بزرگوار همدیگر رو رد نمیکنه
دوستتون دارم
موفق باشین:72::72::72:
با سلام
من كه نظرم اينه صحبتهاي اين دو بزرگوار تا اندازه زيادي همديگر را رد مي كنه!!!
به نظرم اين تاپيك كمك زيادي به رفع تعارض ها و ناهماهنگي هي شناختي افرادي مي كنه كه در آن شركت مي كنند.
(منظوم تعارضهاي شناختي و انتزاعي در هدف زندگي و تجربه پايدار آرامش)
صرفا اگر نظرات و عقايد نقد بشوند و پيوسته احترام و شخصيت افراد حفظ شود. كه تا كنون اينطور بوده است.
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
مهتاب جان باید عرض کنم با همه احترامی که برای دیدگاه آنی نازنینم قائل هستم و عشقی که به این عزیز میورزم اما خوب تفاوت دیدگاه در این زمینه داریم از جمله:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
اما چه کسی گفته که این دنیا ، همینی که زمین خدا ، زیر پای ما قرار دارد بهشت نیست؟
...
شاید همه ی درد انسان این است که همه کلمات و واژه ها برای او از قبل تعریف شده است تا در پی سراب به بهشت موعود ی فکر کند که نه دیده و نه حتی ، طعم آن را چشیده ، تنها تعریفش را شنیده .
...
اگر این خانه محقر است ، مال من و توست و اگر محقر نیست ، باز هم خانه ی من و توست با هر آنچه که در خانه ی خود داریم یا نداریم .
...
رد من و تو این است که به امید بهشت موعود نادیده ، از درک عشق خالصانه و بی توقع بر زمین عاجز مانده ایم .
قل و زنجیرهایی که به مدد واژه های از قبل تعریف شده با مفاهیم تفکیکی " خوب - بد " به افکار و احساسات و اعمال خود بسته ایمراستی چرا ...؟
...
اینجاست که قناعت به داشته ها را نادیده می گیریم و میل به زیاده طلبی و میل به بهشت و ناشناخته ها در ما بیدار می شود ؟
چشمها را باید شست
درسته چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید
اما... باید درست دید! و خود را به فریب نسپرد.
کتمان! انکار!
با این چیزها آرامش به دست نمیاید و به قناعت این چنینی اعتقادی ندارم!
من به یقین رسیده ام در مورد آنچه که گفتم. و دست به انتخاب زدم . هر چند که هنوز در عمل قدری میلنگم اما خوب! میخواهم در نهایت همان آدم خوبی باشم که بهشت به او وعده داده شده و بالاتر از آن رضایت پروردگار نادیده ام! مرا وا میدارد که به عشق او به همه عشق بورزم.
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
من و آنی انگیزه هایمان و درونمایه های فکری و عملی مان با هم فرق دارد. هر چند که در ظاهر یک پرچم در دستمان باشد. و یکنوع لباس بر تنمان!
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
شاید من موقع خوندن مطلب آنی دقت کافی نداشتم
پس بهتره دوباره بخونمش
البته در هر حال عقلم حکم میکنه هیچوقت قاطی دعوای بزرگترا(دانه درشتهای محترمه) نشم
:316::316::316:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lvlahtab
شاید من موقع خوندن مطلب آنی دقت کافی نداشتم
پس بهتره دوباره بخونمش
البته در هر حال عقلم حکم میکنه هیچوقت قاطی دعوای بزرگترا(دانه درشتهای محترمه) نشم
:316::316::316:
وای خدای من!!!!!!!!!!!!!!!! دعوا کدومه؟!!! دونه درشت کیه؟!!!!!!!!!!!!!:163:
مهتاب جان اتفاقا اون مطلب شما کمک کرد که بنده یکسری نقاط اختلاف دیدگاهمان را بیشتر باز کنم.
به هر حال از اینکه وارد بحث بشی و ابراز نظر کنی به شخصه خوشحال میشم.:46:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
شوخی کردم بابا
آخه آدم بی دل رو که میبینه شوخیش میگیره
چشم منم سعی میکنم دقیقتر مطالب رو بخونم و اگه حرفی داشتم بگم در اینمورد
البته در این بحث من با شما هم عقیده هستم بی دل عزیز
در ضمن،از اینکه گفتم دونه درشت منظورم اینه که من به اندازه شما دوستان مطالعه و تجربه ندارم
و مطالبی که مینویسم بیشتر فقط ذهنیات خودمه و پیش زمینه زیادی ندارم از جاهای دیگه
بهمین خاطر فکر کنم جلو بزرگانی مثل شما زیاد حرفی واسه گفتن نداشته باشم
ولی شاید مطالب بعضی از شما رو با اینکه اگه خودم سعی کنم نتونم به شیوایی شما بگم،اما با تمام وجود درک میکنم
و میتونم بگم:جانا سخن از زبان ما میگویی
ممنون از توجه ت
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
دنبال کردن این تاپیک ناخودآگاه این جمله رو واسه من یادآوری کرد که:
"برای دنیای خود چنان عمل نما که گویی زندگانی تو در این دنیا جاودانی ست و برای آخرت خود چنان عمل نما که گویی فردا خواهی مرد"
دو روی سکه ای که ظاهرا متضاد هستند
پی نوشت : فقط نقل قول کردم . نظر شخصی خودم دخیل نیست.
:72::72:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
امروز این عکس را دیدم و حس بسیار خوبی از آن گرفتم و دیدم وجه اشتراک جالبی در آن نهفته است .
عبادت ( طریقت) به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
دقت کن ! منبع نور یکی است مسیر درک منبع نور نیز ضمن تشابهات اختلاف و تفاوتهایی هم دارد .
هر چند که این آقای کشیش هیچ ربطی به من و ماجرای اندیشه و تجربیات من ندارد
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
آنی!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا بگم چیکارت نکنه!:311:
از خنده روده بر شدم!:58:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
امروز این عکس را دیدم و حس بسیار خوبی از آن گرفتم و دیدم وجه اشتراک جالبی در آن نهفته است .
هر چند که این آقای کشیش هیچ ربطی به من و ماجرای اندیشه و تجربیات من ندارد
لابد اون حجت الاسلام دامت برکاته به من و ماجرای من ربط داره!!!!!!!!!!1:311:
ببین ! این آقای کشیش انگار زورش چربیده ها!چون قبرستان قبرستان مسیحی هاست. از طرفی کشیش برای خودش تخت نشسته، و اون آقای برادر! دارند پدال میزنند و جور هر دو نفر را میکشند!
این جوری انصاف نیست ها! گفته باشم!
تا یک جایی من پا میزنم بقیه راه پای خودتو میبوسه. دونگی اوکی؟http://www.kolobok.us/smiles/artists.../Policeman.gif
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
رفیق جان ( بی دل ) :46:
حالا حالا ها باید پدال بزنیم جانا، که در حلقه انسانی گیریم :46: .
انشالله به قبرستان مسلمانها هم می رسیم . ( عکس بعدی به شرط یافتن ) :311:
اگر لباس آقا کشیش را عوض کنیم می بینی که در حلقه انسانی بنده تحت اختیار کتب مرتبطه هستم در باب کشف ماهیت روح انسان و طریقت ( جهت نظاره و رصد کردن راه و .....) و البته چگونگی تحلیل رفتار و اعمال و افکار متقابل در انسان.:311:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
اگر لباس آقا کشیش را عوض کنیم می بینی که در حلقه انسانی بنده تحت اختیار کتب مرتبطه هستم در باب کشف ماهیت روح انسان و طریقت
خو حالا ای که وگفتی یعنی چه؟!
لباس آقا کشیش رو با کی یا چی میخوای عوض کنی؟:163:
بعد از لباس عوض کردن را هم بنده هر چه به مغزم فشار آوردم نفهمیدمhttp://www.kolobok.us/smiles/artists/laie/Laie_100.gif
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
حق داری و مرا ببخش که واضح صحبت نکردم و منظورم را شفاف عنوان نکردم . اما از آنجا که اکثرا نکته های پنهان و نهفته را استخراج می کنی . من دچار توقع !! درک این جمله ابهامی شدم باز هم از نحوه ی گویش و کلام عذر خواهی می کنم . :72::46:
لباس کشیش = نشان از تحت پوشش بودن و پیروی کردن از باورهای مسیحیت .چونان که لباس روحانیت نمادی است از باور ها و پیروی از آئین مذهب اسلام . و عوض کردن یعنی خارج شدن و بیرون بودن از زیر چتر چنین باوری . می دانی که مسیحی نیستم که اگر بودم هم اشکالی نداشت چرا که تمام خواهران و برادران مسیحی هم در حلقه ی بزرگ انسانی قرار دارند و...( اتکا متقابل )
در حلقه انسانی ( اتکا متقابل ) =پست یک و سه همین تاپیک ، که در جواب به تاپیک آقای سنگ تراشان داده بودم و در ادامه دیالوگ من و شیرین جون ... حاصل درک من از تاپیک آقای سنگ تراشان بود و اینطور برداشت کردم که ایشان از چنین مقدمه ای فارق از بحث باورهای مذهبی به مسائل روانشناسی و روانشناختی و تحلیل رفتار متقابل انسانها می خواهند اشاره کنند و....
و من ، بعد روانشناسی آن را مد نظر قرار داده بودم اما تو با دقت نظر و هوشیاری و آگاهی ات انگشت اشاره ات را به سمت باورهای تعبدی من گرفتی و اختلاف نظرت را به زیبایی عنوان کردی اما فارق از بعد انسانی و روابط گروهی که از منظر روانشناسی سعی داشتم و زور می زدم تا جمع را متوجه آن بکنم .
یعنی من فکر می کنم ، کل نظر- قصد و هدفم از باز کردن تاپیک ، فدای جز تعبد من شد .
و از تو تشکر می کنم چرا که مرا به نوعی متوجه کردی نقش تاثیرگذار و مسیری را که برای آن انتخاب کردم را بازنگری کنم و بفهمم که احتمالا راه من راه مناسبی برای عنوان کردن حق مطلب نبوده و یا اصل تعبد من قرار گرفته تا جان کلام و حق مطلب .
به نظر من ، دست کم برای آدم نکته سنج و ریز بینی چون بی دل نازنین و مهتاب محترم که با یک اشاره ی کوچک تو به سمت مذهب و تضاد باورهای تعبدی ، در کل گفتار من دچار شک و تردید شد !!!. روش پیش برد تاپیک مناسب نبوده :46:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lvlahtab
شاید من موقع خوندن مطلب آنی دقت کافی نداشتم
پس بهتره دوباره بخونمش
و.....
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
آنی جان
مهربان من
تردید من از بابت همین نکته ای که خودت بیان کردی بود
من مطلب شما رو صرفا از دید روانشناسی مطالعه کرده بودم
و جزئیاتی رو که بی دل عزیز اشاره کردن رو متوجه نشده بودم،چون از بعد دیگه ای مطلب شما رو خونده بودم
خانمی من در کل گفتار شما دچار شک نشدم
اتفاقا باهاش موافق هم هستم،مگر جاهایی که بی دل اشاره کردن و اونم تاثیر چندانی رو برداشت من از مطلب زیبای شما نداره
من باز با این دیدگاه شما که همین زندگی زمینی هم به جای خود زیبا و لذت بخش هست موافقم،و اختلاف نظری که در بقیه موارد دارم با شما خللی به این برداشتم وارد نمیکنه و درعین حال نظر شما هم خیلی محترمه برام
بازم ممنون که توجه منو به زیباییهای زندگی جلب میکنی
ممنون بابت بودنت:72::72::72:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
ای بابا ! باز هر چی نوشتم پرید:302:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
سلام به دوستان عزيز و فهيمم آني عزيز .... بي دل جان ... مهتاب جان....
نوشته هاتونو خوندم.... و اگر چيزي نمي نويسم واسه اينه كه بايد بيشتر فكر كنم ....
آني عزيزم به وقتش اگه خدا بخواد مينويسم و واسم افتخاره كه ازت مشورت بگيرم چون ذهن باز و زيبايي داري....
راستش گفتار منم كمي شبيه گفتار بي دل عزيزه....
يعني يه جورايي همين افكار باعث شده نتونم به زمين به چشم بهشت نگاه كنم .....
بي دل تو نكته سنج و باهوشي فكر ميكنم كمي به حس نوشتن من توجه بيشتري نشون دادي و اونو بهتر درك كردي....
آني جان مسئله من اينه كه هم گفتار شما درسته و هم طرز فكر بي دل عزيزم....
ميدوني جريانش مثل چي شده؟؟؟
وقتي من غمگينم و نااميد از دو بعد بررسي اش ميكنم ....
يكي اينكه از اين دنيا و زندگي خسته شدم و ديگه همه چي واسم تموم شده و و و و ....
و اينكه نااميدي مساوي است با گناه .....
پس من كاري غير خدايي كردم .... بايد اميد داشته باشم .... بايد توكلم به خداي مهربون باشه....
حالا بعد دوم.....
من در دوراني قرار گرفته ام كه هورمون هاي ترشح شده بدنم منو به سمت نااميدي و كسالت و افسردگي كشونده....
حس نااميدي و غمگيني و بي تحركي ناشي از ترشح اين هورمون در بدن من تقصيره كيه؟؟؟؟
تقصيره كسي كه اين هورمون رو در بدن من آفريد.... با اين شكل و خاصيت؟؟؟؟
يا تقصيره منه و گناه محسوب ميشه ؟؟؟؟
......
دوستان عزيزم شايد از ديد شما مثال جالبي نباشه اما كم و بيش ميخواستم بفهمونم كه ديد و برداشت من اينجوريه حتي در اين مسئله .... من هم حرف آني رو قبول دارم و واسش احترام قائلم و هم طرف بي دل هستم.....
چون منظور منم تقريبا منظور بيدل بود.....
ببخشيد اگر مثالم نامفهومه .... اميدوارم درك بشه اصل سخنم ....
ميدونم شنونده عاقله.....
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
ميدوني جريانش مثل چي شده؟؟؟
وقتي من غمگينم و نااميد از دو بعد بررسي اش ميكنم ....
يكي اينكه از اين دنيا و زندگي خسته شدم و ديگه همه چي واسم تموم شده و و و و ....
و اينكه نااميدي مساوي است با گناه .....
پس من كاري غير خدايي كردم .... بايد اميد داشته باشم .... بايد توكلم به خداي مهربون باشه....
ضمن اینکه کاملا تو را درک می کنم
در این دنیا هیچ چیز خسته کننده ای وجود ندارد . خسته می شویم چون می خواهیم که خسته بشویم و در جا بزنیم . برای رفع خستگی باید به علل خستگی فکرکرد و..... آنها را یافت و بررسی کرد و.......برای رفع خستگی کاری کرد و....این همه شگفتی و این همه فرصت . موضوع این است که خستگی های ما به دلیل دید محدود و عدم باور توانایی های خود مان در ما به وجود می آید و البته ندیدن فرصت ها و هزاران علت دیگر . بسته به چرایی خستگی علت ها هم متغییر هستند و راهکارها هم متفاوت
من و تو بدون ترس می توانیم مسیرهای بی نهایتی تجربه کنیم و فکر کن که چه کاری هست که انسان با توجه به شرایط مکانی و زمانی قادر به انجام آن نباشد از سفر به ماه بگیر تا عمیق ترین نقاط اقیانوسها ( در شرایط موجود و با امکانات موجود)
می بینی این همه فرصت و این همه راه . حال می ماند حوزه ی انتخابها و تصمیم گیری های ما و.....
اما چرا فکر می کنی که اگر ناامیدی را تجربه کنیم کاری غیر خدایی کرده ایم ؟!
امید - ناامیدی . هر حسی که من و تو تجربه می کنیم یک منشا خلقتی دارد و یک علتی یا نه ؟! اگر امید را در دل ما کاشته ناامیدی هم برای تجربه کردن کنار دستش گذاشته تا دست کم فرق بین این دو کلمه را به لحاظ واژه ای و حسی و ...بفهمیم و..........( لازم و ملزوم و کاملا از سر حکمت و از سر خرد و...) .
آن وقت به خدایی بودن یا غیر خدایی بودن وصلش می کنی ؟! منشا هر دو کلمه متضاد که از یک منبع نور و محصول نظام آفرینش است و در اثر ظرافت خلقت .( که البته محصول ظرافت فعل و انفعالات شیمیایی در بدن و...)
به واقع جایگاه این نوع تفکر و اندیشه و تفکیک کجاست و از کجا آمده ؟!
این دست حرفها را چه کسانی ملکه اذهان ما کرده اند ؟!
آلودگی
امروز من و تو بدون اینکه به منشا پیدایش این دسته حرفها ( برچسب و قضاوت و....و به هر دلیل و بی دلیل پای خدا را وسط کشیدن ) فکر کنیم از آن ها با چشم و گوش بسته استفاده می کنیم و جالب اینکه چه انگشت اتهام باحالی به سمت خودمان می گیریم با استفاده از این حرفها .
" ناامیدی را تجربه کردم پس گناهکار هستم !!! و.....چون کار غیر خدایی انجام داده ام !!!!
عشق و امید و توکل و نور از درون تو می جوشد و آنچه که در درون توست و جوشیدنی است چه نیاز به تعریف دارد ؟!
یک زمانی گالیله ی ننه مرده زور می زد تا به همه بگوید : آقا جان زمین گرد است .( همین و به همین سادگی ) البته سادگی حرفش بعد از گذشت زمان مشخص شد .
چقدر مرحوم گالیله را مورد نقد قرار دادند و در نهایت محکوم کردند که آقا ی گالیله تو نمی فهمی و....و نهایتا تو کفر می گویی و کافر هستی !!!
مگر او را متهم به ستیز با خدا و کلیسا نکردند ؟!
چه بلاهایی که بر سرش نیاوردند تا یک حرف ساده او را که حاصل یک درک و کشف شگفتی افرین بود به خدا و ستیز با خدا و.... ربط بدهند و....
چه کسی راست می گفت ؟ گالیله ؟ کشیش ها و کلیسا ؟ و اساسا چرااین اتفاق بارها و بارها و به تکرار برروی زمین اتفاق می افتد اما تنها در این میان شخصیتها تغییر می کنند ؟!! به غیر از دانش و درک محدود و عدم آگاهی و عدم توانایی در درک و فهم مسائل جهان هستی و..... و هر جا که ناتوانی ما و عدم درک درست ما متبلور شد باید پای چه کسی را وسط کشید ؟ خدا .
این اتفاق امروزی نیست بلکه از دیرباز وجود دارد و امروز به شکل یک اپیدمی مزمن در آمده حال در بعضی از جوامع اوضاع حادتر است و در بعضی از جوامع رقیق تر .اما این الودگی است و باید من و تو برای آلودگی های اینچنینی کاری بکنیم کارستان و آنها را ریشه کن کنیم تا دست کم در حق خودمان لطفی کرده باشیم با این دست حرفها به جای قرب به معبود از معبود دور نشویم . این حرفها بوی وصل و اتصال نمی دهد . دوری و هجر از منبع نور و عشق می آورد . و عشق ما به خدا عمق خودش را از دست می دهد و دربه در می شویم و راه ما گم می شود همانطور که شده و دائما در حال ترس از خدا هستیم که مبادا ما را سوسک کند !!!!
خدای نازنین همه ی این شگفتی ها را برای من و تو آفریده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
حالا بعد دوم.....
من در دوراني قرار گرفته ام كه هورمون هاي ترشح شده بدنم منو به سمت نااميدي و كسالت و افسردگي كشونده....
حس نااميدي و غمگيني و بي تحركي ناشي از ترشح اين هورمون در بدن من تقصيره كيه؟؟؟؟
تقصيره كسي كه اين هورمون رو در بدن من آفريد.... با اين شكل و خاصيت؟؟؟؟
يا تقصيره منه و گناه محسوب ميشه ؟؟؟؟
......
شیرین جون
طبیعت انسان و این مخلوق وجودش سراسر عظمت و بسیار شگفت انگیز است. قرار نیست هر اتفاقی را به ناعادل بودن و نامهربان بودن و..... کلا خدا وصل کنیم .
این طبیعت وجود انسان است که میزان هورمونها و نوسانات آنها در بدن به وی اخطارهای لازم جهت توجه و رسیدگی را بدهد . به نظر تو زنگ خطری شگفت انگیز تر از این وجود دارد . امروز ه علم پیشرفت کرده و هر تغییر هورمونی مورد بررسی قرار می گیرد و بسیار ساده و آسان راه درمان دارد و این یعنی که انسان از فرصتهای خود استفاده کرده است و گام در راه پویای برداشته و ...و این هم یک شگفتی دیگر در سیستم خلقت است . ( من و تو که در مورد این کشف ها مصرف کننده هستیم اما دست کم در این اکتشافات می فهمیم که دلهایی برای من و تو و ما می تپیده و منافع جمع کثیر انسانها در نظر گرفته شده برای نسلها و نسلهای متمادی و به جبران و با همین سطح از اندیشه ما هم به اندازه ی توانایی خود باید گامی مثبت برداریم و ...........)
خواهش می کنم نعمت خدا را که در هر دو جنس از سر ذوق و هنر و اندیشه افریده زیر سئوال نبر حتی به قاعده ی شک .
هر چند که برای رسیدن به یقین باید راه شک را طی کنیم .
واقعا تو فکر می کنی اشکال از کار خداست و زاویه دید ما به مسائل پیرامون مان درست است و نیاز نداریم که زاویه کاشت این دوربین ها را تغییر بدهیم و هر لحظه و هر لحظه عشق به خدا و هم نوع و خود را تجربه کنیم .
یعنی تو فکر می کنی خدا ما را افریده تا رنج بکشیم و پدر خودمان و ملت را دربیاوریم و..............و هر جا که پاسخی برای مسائل پیرامونمان گیر نیاوردیم و یا نخواستیم تکانی به خودمان بدهیم و.....خودمان را دچار عذاب وجدان بکنیم و یا پای خدا را وسط بکشیم و از سر ترس یاد خدا بیفتیم و به او توکل کنیم و ........؟!!!
واقعا چرا در بهترین حالت و زیباترین لحظه لحظه های زندگی به یاد این عشق نباشیم و به فکر کفر و گناه و ...نباشیم . ما می توانیم هر لحظه با او و با او عشق بازی کنیم بدون ترس و از سر عشق . او مهربانترین موجود - قدرت ( یا هر اسمی ) است که هر لحظه با من و تو و ماست .
واقعا چه تفاوتی می کند که زمین بهشت باشد یا جای دیگر . مهم این است که دور و بر من و تو و ما پر است از شگفتی و توانایی و عظمت و عشق. کافی که بخواهیم آن را ببینیم و اینقدر ذهن و فکر خود را اسیر و در بند سیاهی و منفی ها نکنیم .( به نوعی کارمان شده گلچین کردن منفی ها ) چرا از این همه چیزهای خوب و شگفت انگیز به همان قاعده ای که باید لذت نمی بریم ؟!
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
عشقبازی به همین آسانی است…
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما!
عشقبازی به همین آسانی است…
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است…
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است…
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
سلام آنی جان،بی دل عزیز و شیرین جون
شیرین جون پس این ناراحتی شما بیشتر حاصل همین نوسان هورمون هاست
خدا رو شکر
شیرین عزیز
این که میگی ناامیدی کاری غیرخدایی و گناهه رو تا قسمتی قبول دارم
اما بیا فقط از اون دید نگاه نکنیم که بنظر شخص من گاهی حس منفی به آدم میده و شاید ذهنیت نسبتا منفی شکل بگیره درون آدم ،با طرز نگاهی صرفا اینجوری.
من اینطوری به مسائلی از قبیل این نگاه میکنم
مگه نه اینکه هر گناه و ثواب و مکروه و...حکمتی توش هست؟
اینها همه برحسب ضرر و منفعتی که برای انسان دارن و میزان اون اینطور دسته بندی شدن،البته ضرر یا منفعت پاره ای از اونا رو ما دقیقا نمیدونیم
وقتی میگن مشروب حرامه یعنی برای انسان مضره
وقتی هم میگن ناامیدی گناهه یعنی تاثیر منفی روی روح و روان آدمی میذاره
همینطور کینه،حسد،بخل و هزاران حس منفی دیگه
من فکر میکنم به قول آنی برچسب زدن روی بعضی از این مسئل با عناوین گناه و حرام و... از روی دید مذهبیه و اینکه عامه مردم بتونن متوجه بشن
حتی اگر ذهنیت غلطی ایجاد کرد هم اشکال از دید انسانه،نه چیز دیگه
مگه نه اینکه وقتی از دید متافیزیکی و علمی نگاه میکنیم به این مضامین(حسد و بخل و...)،بازم طردشون میکنیم و میگیم حالات روانی منفی هستن و برای فرد مضرن؟
خب دین مقدس ما هم همینو گفته.اما با الفاظی متفاوت و از زبان مذهب،نه علم.
و اینم در نظر داشته باشیم که مخاطب دین عام تر از مخاطب علمه
یعنی اگه قرار باشه صرفا از دید علمی این قضایا رو ببینیم خیلی از افراد بی اطلاع میمونن،حالا نقش خود مذهب و باور های مذهبی به کنار که حتی برای علما هم لازمه
امیدوارم تونسته باشم منظورمو خوب رسونده باشم:72::72::72:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
[b][font=Arial][size=medium]
ميبينم كه همتونو به اشتباه انداختم ....
آه دوستان عزيز شما باز هم اشتباه كرديد.... آني عزيزم من فقط مثال زدم دو ديد متفاوت رو از ديدگاه عامه ....
من فقط ميخواستم بگم اين موضوع از طرف آني و بي دل داره از دو ديد كاملا جداگاه بررسي ميشه....
مثل ... مثل مثل اين مثال....
و البته تقصير منه كه اينجوري مينويسم....
آني عزيزم گفتارت كاملا متينه .... رابطه من و خدا رابطه اي ماوراي تصوره .... حسش كردم و لذت بردم....
اين گفتار عامه پسند كه در مورد من گفتي من نيستم..... دوست ندارم كسي منو تا اين حد پايين بياره....
بذار يه جور ديگه بگم....
من به تمام آفريده هاي خدا جور ديگه اي نگاه ميكنم .....
عاشق خدام .... وقتي سوار هواپيما ميشم و اون ميره بالاتر از ابرها... من مثل ديوونه ها اشك ميريزم....
از بزرگي و عظمت خالقم و از كوچكي خودم و از عشقي كه به من داره لبريز ميشم....
وقتي كنار دريام وقتي به عمق و وسعتش نگاه ميكنم زانو ميزنم و اشك ميريزم و اونو بخاطر تمام نعمتهايي كه ديده و نديده ام شكر ميكنم ..... اونوقت اون به اون بزرگي به اون زيبايي با اون قدرت هرلحظه با من حرف ميزنه....
دوستم داره ....
آني من از خودم خسته ام از اينكه در جواب اين همه لطف اون ....
نميدونم چطور بنويسم....
من بزرگترين علامت سوال زندگي خودم هستم آني.... درد منو فقط اون ميفهمه و بس...
كوچكترين گناه منو به لرزه مي اندازه.... منو داغون ميكنه....
آني به من بگو چن بار ميشه بخاطر گناهامون توبه كنيم و چن بار ميشه توبه رو شكست....؟
به من بگو دنيا جاي محبت و عشقه يا دار مكافات؟؟؟
به من بگو وقتي دستي به طرفم دراز ميشه براي كمك و من نميتونم كمك كنم و درد كشيدن يه انسان رو ميبينم چه بايد بكنم .... به من بگو ميون اين همه انسان نما چطور واسه خودم بهشت درست كنم و توش سير كنم؟؟؟؟
بهم بگو...
يا شما مدير همدردي كه مرتب دكمه "تشكر" رو فشار ميديدن....
چرا جواب نميديدين.... چرا اين همه درد و غم اطراف منو پوشونده .... چرا هر وقت ميخوام بخندم نميتونم ؟؟؟؟
بهم بگين اين بهشتي كه شما توش هستين كجاست؟؟؟؟
من اطرافم رو انسانهايي پر كرده كه دارن ميميرن از بيكسي.... از غصه .... از ظلم ....
چرا نميتونم كمكشون كنم ؟؟؟؟ چرا
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
شیرین جان ببخشید باز دارم وسط صحبتهای شما نظر میدم
متوجه شدم که نظر قبلیم هم بیجا بوده چون مخاطب شما آنی بود و من نباید نظر میدادم
این پست رو زدم چون دیدم از آقای مدیر هم انتظار پاسخگویی دارین.خواستم بگم احتمالا آقای مدیر هم بابت همین نظر نمیدن که این تاپیک آنیه و مخاطب شما هم آنی جان بوده.
شاید بهتر باشه تو انجمن مشکلات فردی یه تاپیک باز کنین برای خودتون تا بهتر بتونین هم حرف دل خودتونو بزنین هم سایر اعضا و جناب مدیر نظر خودشونو بدن
بازم معذرت میخوام:72:
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
مثل اينكه زياده روي كردم....
مهتاب عزيزم مثل اينكه ناخواسته شما رو رنجوندم.... مطالبت رو خوندم ازت ممنونم كه راهنمايي ام كردي....
تو راست ميگي مثل اينكه هورمونام بدجوري بهم ريخته....
شرمنده....
آني عزيزم قصد جسارت نداشتم.... دانايي و ذكاوت و عشقي كه به بچه ها ميدي قابل ستودنه....
مدير همدردي عزيز شرمنده...
بهتره اين ماجرا همين جا تموم بشه....
من نميخوام كسي رو از خودم برنجونم اما مثل اينكه هميشه برعكس ميشه....
اين يك حس شخصيه.... اين مشكل خودمه و خودمم حلش ميكنم ....
بازم عذر ميخوام اگه زياده روي كردم...
همتونو دوست دارم و ممنون...
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
در حدیث آمده که خدا به حضرت موسی(ع) فرمود: «انّی وضعت الرّاحة فی الجنّة و النّاس یطلبونها فی الدّنیا فلم یجده ابداً؛
بحقیقت راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم در دنیا به جستجوی آن هستند پس هرگز نخواهند یافت.»
بهشت رفتن منوط به تحمل بلاها و سختی هاست.
«ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا یأتکم مثل الّذین خلوا من قبلکم، مسّتهم البأساء و الضّراء و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین آمنوا معه، متی نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قریبٌ؛(27)
آیا گمان کردید که داخل بهشت می شوید، بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آن ها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که با او ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند و به آن ها گفته شد، آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است.»
ناصر خسرو می گوید:
تا نبیند رنج و سختی مرد، کی گردد تمام؟ ................... تا نیاید باد و باران گل کجا بویا شود؟
صائب تبریزی می گوید:
مالش صیقل نشد، آیینه را نقص جمال ................... پشت پا هر کس خورد، درکار خود بینا شود
منبع: حوزه.نت
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
شیرین جون صبر کن ببینم :46:
این حرفها چیه ؟ چه کسی از تو رنجیده ؟چرا برای خودت در پپسی را این مدلی باز می کنی ؟:46:
بعد هم فرض بگیر که همین آنی از تو ناراحت شده باشد ( که به هیچ وجه اینگونه نیست و من حتی علت حرفهای تو را دراین رابطه نفهمیدم و نفهمیدم چرا باید ناراحت می شدم )
ناراحت شدم صبرکن و با واکنش من روبه روشو .تو در زندگی واقعی هم همینگونه عمل می کنی ؟!
1- تو دلت خواسته و دوست داشتی حرف خودت را بزنی . خوب زدی . چه اشکالی دارد؟!نظر تو محترم است چون مال توست و من به آن خیلی اهمیت می دهم و فکر نمی کنم مشکل امروز تو ، تنها مشکل توست و چشم انداز تو به زندگی درک کردنی نیست . اتفاقا خیلی خوب درک می کنم .
2- ممکن است من ناراحت شده باشم ؟! ( خوب ناراحت بشوم . این احساس مال من است نه مال تو . اگر احساسات من اینقدر آبدوخیاری هستند که با کوچکترین فشاری کلید احساسات من بخورد که .......) خیالت جمع من کلید احساساتم زیر انگشتان خودم است . :46:
3- یادت باشه که رفتن و فرار و گریز و ترک کردن بدترین راه ممکن است تو باید با مسائل روبه رو شوی .
4- این وسط هیچ کس از دست تو ناراحت نیست این خودت هستی که دوست داری فکر کنی دیگران از دست تو ناراحت هستند . شهامت داشته باش دختر . اگر هم ناراحت باشیم خودمان با تو حلش می کنیم . دشمن خونی که نیستیم . دوست هستیم و هم تالاری - ایرانی - انسان و...... واقعا چه اتفاق مهمی افتاده شیرین ؟!
5- زیاده روی کدومه خواهر من ؟! تو اختیار دار و تصمیم گیرنده بودی وقتی پا به این تاپیک گذاشتی . پس جوری که دلت می خواست و به انتخاب خودت حرفت را زدی حالا چرا عقب نشینی این مدلی و به بهانه ی ناراحتی ما ؟!اعتماد به نفس داشته باش دختر خوب .
شیرین ممکن است که من و تو هم عقیده نباشیم و نظرات مشابه نداشته باشیم اما این اختلاف نظرها و دیدگاه ها ما را به هیچوجه از هم دور نمی کند .
صبر کن که دارم یک پست جدید تهیه و تدارک می بینم که در ادامه این پست خواهم زد . جالب است . نظرت را حتما می خواهم . . خوشحال می شوم نظر تو را در این تاپیک به تکرار داشته باشم مخصوصا بعداز پست بعدی . می خواهم زاویه دید تو به ماجرا را بگیرم .
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
بهشت
این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت ؟
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
این چه جهانی است که نوشیدن می نارواست ؟
این چه بهشتی است در آن خوردن گندم خطاست ؟
آی رفیق این ره انصاف نیست
این جفاست
راست بگو راست بگو راست فردوس برینت کجاست؟
راستی آنجا هم هر کس و ناکس خداست ؟
راست بگو راست بگو راست فردوس برینت کجاست؟
بر همه گویند که هشیار باش
بر در فردوس نشیند کسی
تا که به درگاه قیامت رسی
از تو بپرسند که در راه عشق
پیرو زردشت بدی یا مسیح
دوزخ ما چشم براه شماست
راست بگو راست بگو راست آنجا نیز باز همین ماجراست؟
راست بگو راست بگو راست فردوس برینت کجاست ؟
این همه تکرار مکن ای همای
کفر مگوی شکوه مکن بر خدای
پای از در که نهادی برون
در غل زنجیر برندت بهشت
بهشت همان ناکجاست
وای به حالت همای وای به حالت
این سر سنگین تو از تن جداست
نه نه نه نه توبه کنم باز حق با شماست
نه نه نه نه توبه کنم باز حق با شماست
من از جهانی دگرم
من از جهاني دگرم
ساقي ازاين عالم واهي رهايم كن
نميخواهم در اين عالم بمانم
بيا از اين تن آلوده و غمگين رهايم كن
نميدانم كيم من ؟ نميدانم كيم من ؟
آدمم ؟ روحم ؟ خدايم ؟ يا كه شيطانم؟
تو با خود آشنايم كن
اگر روح خداوندي
دميده در روان آدم و حواست
پس اي مردم ، اي مردم خدا اينجاست
خدا در قلب انسانهاست
به خود آي تا كه در يابي
خدا در خويشتن پيداست
هماي از دست اين عالم
پر پرواز خود بگشود و در خورشيد و آتش سوخت
خداوندا بسوزانم
همايم كن
مرا از اين تن آلوده و غمگين رهايم كن
داد درويشي از سر تمحيد
سر قليان خوش را به مريد
گفت كه از دوزخ اي نكو كردار
قدري آتش به روي آن بگذار
بگرفت و ببرد باز آورد
عقد گوهر زدرج بازآورد
گفت كه در دوزخ هر چه گرديدم
دركات جحيم را ديدم
آتش و هيزم زغال نداشت
اخگري بهر اشتعال نداشت
هيچ كس آتشي نمي افروخت
زآتش خويش هر كسي ميسوخت
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
[size=medium][b][color=#000080]
سلام به همه دوستان عزيز و نازنينم در تالار....
مخصوصا آني عزيز و بي دل عزيز و مهتاب عزيز و گل مريم عزيز و همه كساني كه تو اين تاپيك قصد راهنمايي منو داشتن....
آني جان تو و كلامت و طرز فكرت براي من عزيز و محترميد....
من نترسيدم .... از مشكلات هم فرار نميكنم هيچوقت نكردم ..... بلكه عقيده ام اينه كه خودم به تنهايي بهتر ميتونم حلشون كنم.... از اينكه كسي نفهمه من چي ميگم واسم سنگينه....
آني جان دوستت دارم و منتظر پست جديدت ميمونم.....
دوستتون دارم عزيزان.....
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
درد من و تو این است که به امید بهشت موعود نادیده ، از درک عشق خالصانه و بی توقع بر زمین عاجز مانده ایم .
قل و زنجیرهایی که به مدد واژه های از قبل تعریف شده با مفاهیم تفکیکی " خوب - بد " به افکار و احساسات و اعمال خود بسته ایم و هر روز حلقه ای تازه به این زنجیر زنگ زده اضافه می کنیم تا بعد مکانی و خلع و سیاهی را ، میهمان اندیشه و باورها و احساسات و اعمال خود کنیم .
در یک کلام ساده دوست من
دوستت دارم عاشقانه و بی ریا ، حتی اگر مرا پشت سرت جا گذاشته باشی و یا حتی ، خود من .تو را درک می کنم حتی اگر مجبور باشم بنا بر شرایط تو را ترک کنم . تو هم مرا درک کن . من و تو حکم مسافر داریم .
زمانی که تنها طی طریق کنی و بروی و یا تنها بروم ، من و تو بازنده ایم چرا که از دیدن هم ( منافع گروه ) غافل مانده ایم .
فرصت بده تا شانه به شانه ات بیایم . تو انسانی - تو ایرانی هستی - تو زن هستی - تو مرد هستی و...تو هر چه که هستی عزیز من هستی و زمین خدا بهشت و خانه ی من و تو است و مسئله ی تو - مسئله ی من . آری بهشت همین جاست . جایی که من و تو با هر خوب و بدی در کنار هم هستیم و یکدیگر را می بینیم و لمس می کنیم و بو می کشیم و می شنویم و ...
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید [/color]
آنی عزیز
صختهاتون دو وجه داره . یه وجه اون درسته و یه وجه اون غلطه. ممکنه خود حرف غلط بنظر نرسه اما تبعات و نتایجی داره که نشون میده طرز فکر غلطیه.
حالا سعی میکنم با چند جمله نظرمو بگم.
دنیائی که توش هستیم تشکیل شده از خوبی -بدی . نظام خلقت بر همین مبنا بنا شده. خیر- شر.
به تبع اون افعالی که انسانها هم انجام میدن خوب وبد داره . نمیشه چشممون رو به بدیها و زشتیهای دور و برمون ببندیم اون موقعست که با گفتن جمله های بالا خودمونو فریب دادیم.
وقتی با فعل دزدی ، دروغ ، خیانت و... مواجه میشیم میگیم اینا فعلهای بدین که توشط انسان مختاری انجام شدن. بدی این افعال هم مطلقند یعنی ارتباطی به شخص ، مکان ، موقعیت و.. نمیکنه که در جائی مثبت باشن و نسبت به موقعیتی دیگه منفی.
لذا وقتی که با یه جنایتکار مواجه میشیم ، نمی تونیم بگیم من خوبم - تو خوبی .
وقتی هیتلر ها رو می بینیم مگه میشه گفت ... - تو خوبی؟؟؟؟؟؟
از بهشت هم وقتی که خداوند خبر میده و در قران توصیف اون رو کرده ، یه فضای خیالی و مبهم نیست ، داستان و قصه نیست . همینطور که مرگ واقعیه و حقه ، بهشت و جهنم هم حقه. مگه اسباب بازیه که به این سادگی بشه راجع بهش نظر داد و شما بگی در همین دنیاست - یکی دیگه بگه تو دل ما آدماس - یکی دیگه هم بگه فعالیت ذهنیه - اون یکی بگه خیاله و تصور.
اینا غل و زنجیر نیست ، محک انتخابه . بایست خوب و بد رو بشناسیم ، باید خق و باطل رو بشناسیم اون وقت که شناختیم ، مخیر و آزادیم که کدوم مسیر رو انتخاب کنیم و چه جوری از نعمت وجودمون بهره بگیریم. ثواب و عقاب هم به قوت خودش باقیه.
از نظر من اونی که درست و سالم زندگی کنه و در مسیر صحیح قدم برداره هم دنیا رو داره و هم آخرت رو. بگذریم از انبیا و اولیای الهی که امتحانات سختی رو در دنیا داشتن ، روی صحبتم با خودمونه.
اما وجه صحیح صحبتاتون اینه که ما بپذیریم که هر انسانی خطا کاره و با هر خطائی که کرد ما حق نداریم کل شخصیتش رو زیر سوال ببریم. اصلا حق اینکه ما بخواهیم آدمها رو تقسیم بندی بهشتی و حهنمی بکنیم نداریم و با این نگرش زندگیمونو رو خراب کنیم. از طرف دیگه باید به عقاید و آرا همدیگه احترام بذاریم .
-
RE: همین زمین خانه ی من و تو و بهشت خداست
زندگي با همه وسعت خويش
محفل ساكت غم خوردن نيست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
زندگي جنبش جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،يادمان باشد اگر گل چيديم،عطر و برگ و گل و خار،همه همسايه ديوار به ديوار همند.