ازدواج با کسی که یک بار طلاق گرفته ؟

سلام به همه دوستان من 16 سالمه و از طریق نت با پسری اشنا شدم که بیست سال از من بزرگتره یک بار ازدواج نا موفق داشته لیسانسه پرستاری از المانه، اولش قرار بودفقط به عنوان یک برادر بزرگتر برام باشه با همه متفاوت و بعد از گذشت حدودا یک ماه به من پیشنهاد ازدواج داد ما از لحاظ روحی خیلی به هم نزدیکیم ولی شرایطه ایشون من و حسابی دچاره تردیدم کرده امامن بد جوری به ایشون وابسته روحی شدم ، دارم دیوونه می شم نمی دونم چکار کنم از یه طرف شرایطشون اینکه اگر انتخابم اشتباه باشه تا اخر عمر خودم و نمی بخشم واز یه طرف نمی تونم ازشون دل بکنم ، البته زیاد ادم احساسی نیستم اما من تا حالا کسی رو ندیده بودم که انقدر با من همخونی داشته باشه .ایشون خیلی با درک وفهم هستند ، میگه ما با هم می مونیم و بعد از گرفتن لیسانسم با هم ازدواج می کنیم ،حالا به نظر شما چه کاری درسته ؟:325:

به فکر درس و تفریحات دوران نوجوانیت باش.

بعضیا وجدان ندارن که با احساسات یه دختر بازی می کنن؟

سلام
در متن مشکلتون صحبتی از ازدواج قبلی و طلاق این آقا نبود ولی حتماً ایشون قبلاً ازدواج کردن و طلاق گرفتند که عنوان رو اینجوری نوشتید.

اینکه چه کاری درست هستو خودتون بهتر از هر کس دیگه ای می تونید تشخیص بدید، اما من سعی می کنم با چند تا سوال کمک کنم تا تصمیم بهتری بگیرید.

1- فکر می کنید آمادگی لازم برای قبول مسئولیت ازدواج رو دارید؟
2- تفاوت سنی 20 ساله تا چه اندازه براتون مهمه؟ این تفاوت سنی تفاوت زیادی در مورد علایق و دل مشغولی هاتون ایجاد نمی کنه؟
3- شناخت کافی از این آقا دارید؟ متاسفانه در ارتباطات اینترنتی بیشتر عاشق شخصیتی می شیم که تو ذهن خودمون ساختیم و نه شخصیت واقعی طرف مقابل. پیچیدگی های شخصیت انسان ها به اندازه ای هست که تنها با ارتباطات حضوری و مستمر ممکنه قابل شناخت باشه.
4- شما انشا الله لیسانستونو حدود 5-6 سال دیگه می گیرید؟ در این فاصله فرصت زیادی برای بازبینی روحیات و معیاراتونو دارید.
5- مطمئنید که ایشون از خانمشون به طور کامل جدا شدند یا مثلاً گفتند که مشکل دارن و می خوان جدا بشن؟
7- علت اختلافاتشون با خانمشون چی هست؟

از متن سوالتون اینجوری برداشت می کنم که نظر خودتون اینه که ازشون دل بکنید و این رابطه رو تموم کنید، ولی به دلیل دلبستگی این کار براتون مشکله. اگه تصمیمتون اینه باید بگم که واقعا حق با شماست کمی مشکل هست این کار ولی خوب بعد از مدت خیلی کوتاهی آروم می شید و تصمیم خودتون رو هم تحسین می کنید.

در هر حال هر تصمیمی که دارید برادرانه ازتون می خوام که به هیچ عنوان قرار ارتباط حضوری نداشته باشید مگر با اطلاع خانواده هر دو طرف.

موفق باشید

سلام
پیشنهاد میکنم با این آقا قطع رابطه کنید و ایشون رو فراموش کنید و بعد از این هم به جای چت در پی درس خواندن باشید .
موفق باشید .

اوه خدای من...
عزیز دلم تو سنی نداری که بخوای خودتو درگیر زندگی مشترک و دردسراو مشغله هاش بکنی
خوشگل من تو 16 سالته چند سال دیگه تو قراره تو اوج شورو شوق وهیجان جوونی باشی و این اقا در چهل سالگی که تقریبا تمام حس و حال جوونی رو به پایان رسوندن فکر میکنی بتونه این شورجوونی تورو درک کنه؟!
دختر گل فدای تو بشم همین امروز و همین حالا این رابطه رو تموم کن.
درسته به حرف راحته و در عمل سخت اما شدنیه...! گفتی خیلی احساساتی نیستی و این عالیه پس کنارش بزار!
تو میتونی بهترین موقعیت ها رو داشته باشی به خودت فرصت بده ... شک نکن که چند وقت دیگه پشیمون میشی...مراقب باش ازت سواستفاده نشه گلم...سعی نکن خودت تجربه کنی از تجربه دوستان استفاده کن که به شما میگن کارت کاملا اشتباهه .... الان باید فقط به فکر درس و اینده باشی نه ازدواج اونم بااین شخص... اگه سن بیشتری داشتی شاید میشد باهات جور دیگه برخورد کرد و راه دیگه ای داد اما ترخدا بیخیال شو... این شخص کیس مناسبی برای شما نیست...مطمئن باش چند وقت دیگه خودت به این رابطه میخندی و خوشحال میشی که پیش نبردیش

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

سلام به همه دوستان من 16 سالمه و از طریق نت با پسری اشنا شدم که بیست سال از من بزرگتره یک بار ازدواج نا موفق داشته لیسانسه پرستاری از المانه، اولش قرار بودفقط به عنوان یک برادر بزرگتر برام باشه ......

---

وقتی در بزرگ راه اینترنت می رانید، باید حتما مهارتهای کافی داشته باشید.
آغازش با یک گپ سرگرم کننده شروع می شود. اما وابستگی احساسی و مسائل بعد از آن ممکن است در ادامه مدیریت رابطه را از دست شما خارج کند.

توصیه دوستان را مبنی بر قطع این رابطه به طور کلی بسیار جدی بگیرید.

به نظرم شما در پی افزایش آگاهی ها ومهارتهایت در زندگی باش. آنوقت خودت در موارد مشابه می توانی خیلی دقیق تصمیم بگیری.
انجمن های مختلف تالار همدردی در این مسیر کمک می کند که کم کم آگاهی و مهارتهای خود را افزایش دهید.

از اینکه می بینم به جای افتادن در این تله ، سعی کردید مشاوره بگیرید شما را بسیار تحسین می کنم.
واقعا کارتون ستودنیه....:104::104::104:

به نظر من بدترین کار ازدواج با کسی که 20 سال ازت بزرگتر و اگه به درست ادامه بدی بهترین کارو انجام دادی

بازم سلام
از همتون ممنون که در پی حل مشکل من بودید ، گرین جان ، چند ساله قبل طلاق داده ایران ازدواج کرده رفتن المان می گفت فقط قصدش رسیدن به اونجا بوده اونم طلاقش داده ، فکر می کردم ارتباط حضوری باعث میشه بیشتر بشناسمش همین شنبه هم قرار داریم ،چرا میگید اشتباهه؟ ایشون خیلی من و از لحاظ روحی ساپورت می کنه ، و احساس می کنم واقعا احتیاج دارم ، چه جوری باید این احساسات و کنترل کنم ؟:302:

سلام

اگرچه دوستان و مدیر گفتنی ها رو گفتن...

خواهرم ، خیلی خوب کاری کردی قبل از اینکه ببینیش و مسئله پیچیده تر بشه اومدی و داری مشاوره می گیری... :72::104:

نقل قول:

---

ایشون خیلی با درک وفهم هستند ، میگه ما با هم می مونیم و بعد از گرفتن لیسانسم با هم ازدواج می کنیم ،حالا به نظر شما چه کاری درسته ؟

---

یعنی 8 سال دیگه؟؟؟

شما تا 8 سال دیگه 100 تا مورد بهتر بهت پیشنهاد می دن، کلی آدم جوون و با انرژی و عاشق... نه یه پیرمرد بازنده.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

از همتون ممنون که در پی حل مشکل من بودید ، گرین جان ، چند ساله قبل طلاق داده ایران ازدواج کرده رفتن المان می گفت فقط قصدش رسیدن به اونجا بوده اونم طلاقش داده

---

هر کس گذشته ی خودش رو یک جوری توجیه می کنه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

ایشون خیلی من و از لحاظ روحی ساپورت می کنه ، و احساس می کنم واقعا احتیاج دارم

---

درسته که همسر باید بتونه کمک روحی باشه، ولی هر کی که ساپورت روحیه که همه ی شرایط همسر بودن رو نداره! :324:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

چرا میگید اشتباهه؟

---

به نظر پدوفیل باشه این جناب، اصولا آدمی که از لحاظ روانی سالم باشه نمیره دنبال کسی که سن نوه شه :161:



-----------------------------------------------------------------------------

الان که جوونی و انرژی داری به جای فکر کردن به همچین پدربزرگی! برو درس بخون، زبان یاد بگیر، ورزش کن، مطالعه کن تا آینده ای روشن برای خودت بسازی :43:


:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

بازم سلام
از همتون ممنون که در پی حل مشکل من بودید ، گرین جان ، چند ساله قبل طلاق داده ایران ازدواج کرده رفتن المان می گفت فقط قصدش رسیدن به اونجا بوده اونم طلاقش داده ، فکر می کردم ارتباط حضوری باعث میشه بیشتر بشناسمش همین شنبه هم قرار داریم ،چرا میگید اشتباهه؟ ایشون خیلی من و از لحاظ روحی ساپورت می کنه ، و احساس می کنم واقعا احتیاج دارم ، چه جوری باید این احساسات و کنترل کنم ؟:302:

---

این صحبت کاملا ً وابستگی شما رو نشون می ده . شما به ایشون احتیاج داری اما عزیزم ازدواج احتیاج نیست ، شما دنبال کسی هستی که خلاء های شما رو پر کنه ، نوشتی کسی رو می خوای که از لحاظ روحی ساپورتت کنه و این دید درست نیست. اگر شما ساپورت روحی می خوای لازمه بدونی این ساپورت رو خودت باید به خودت بدی و لازمه یاد بگیری که چطور نیازهاتو خودت برآورده کنی نه اینکه بخوای از طریق اردواج این موضوع رو حل کنی اون هم در این سن پایین . معیارهای شما هنوز شکل نگرفته در حالی که این آقا تجربه یک بار ازدواج هم داشته . ایشون نباید به سراغ شما میومده حتی با نیت ازدواج لذا صلاح نمی دونم ادامه بدی.

میتونی بگی ایشون چه ساپورتی و حسی به شما می دن ؟

سلام عزیزم
خوب تو الان 16 سال سن داری و اون آقا 36 سالش . این اختلاف خیلی زیادی هست ولی با این حال بهتر روش شناخت پیدا کن میدونی رابطه تو و اون آقا بیشتر شبیه رابطه دختر و پدر میشه تا زن و شوهر چون اون از تو 20 سال بیشتر تجربه داره و کارها و تصمیمات تو را جدی نمیگیره . با همه این تفاصیل حتما با شناخت ازدواج کن

سلام عزیزم..اول از همه آفرین به تو که آمدی اینجا و مشکلت را با دوستان در میان گذاشتی و آفرین به تو که اقلا وقت میگذاری و نظر دیگران را میخوانی...
اینجا خیلی کسانی هستند که تجربشان از من و تو بیشتر و هستند کسانی که تجربه هایی سخت در زندگی داشتن و یکجورایی این تجربه سخت کمرشان را برای مددتی خم کرد.اما مهم اینجاست که در اینجا میان و تجربیاتشان را با دیگران در میان میگذارند و یا بر اساس تجربه هایی که دارن به دیگران کمک میکنند که حداقل دیگران از تکرار مجدد آن تجربه بپرهیزن...
عزیز من تو الان در سنی هستی که میش گفت تازه در اوج شور و احساسات هستی.راجع به این آقا واحساساتت هم گفتی و من اینجور که از حرفات فهمیدم این احساس را کردم که فکر میکننی که این آقا شازده قصه ی تو ومطمئنا یک آینده رویایی را با این آقا در ذهنت ساختی...
اما عزیز من به عنوان یک خواهر بزرگتر حرفم را میزنم ونظرم را برات بیان میکنم...دیگه بقیه اش به خودت بستگی داره که بخوایی به حرف من و دوستان توجه کنی یا بیخیال از کنارش رد بشی و پیش خودت به ما بخندی و بگی این ها که هیچی نمیدانن و کار خودت_ارتباط با این آقا را ادامه بدی_ریش و قیچی دست خودت....
عزیزم به نظر من رابطت را سعی کن با این آقا قطع کنی.میدانم سخت و یکدفعه نمیشه و ممکن که خیلی اذیت بشی و حتی چند شبانه روز گریه کنی و...اما باور کن که سختیش به شیرینی بعد از آن لذتی که بعدها متوجه اش میشی می ارزه..

ببین عزیزم.درست من نه آن آقا را میشناسم و نه میدانم که چطور آدمی ووووووووو ...اممممممممممممممممممممما این را میدانم که یک آقای به آن سن و سال هیچ وقت نمیاد با یک دختر که 20 سال ازش کوچکتر باشه رایطه برقرار کنه و چه برسه که پیشنهاد ازدواج را در چندین سال آینده بده...

شاید اگه تو یک دختری مال یک روستای دور بودی و آن آقا هم مال آنجا بود و چشم و گوشتان بسته و....ممکن بود که یک چنین آقایی با این مشخصات سنی پا جلو بگذاره...البته اگه هم چنین بود مطمئن باش آن آقا برای ازدواج در زمان حال خدمت خانوادت میرسید نه اینکه ارتباطی را با تو شروع کنه و ازدواج در آینده ای که معلوم نیست کی این آینده خواهد رسید را وعده بده..
عزیزم متاسفم این را بهت میگم..اما متاسفانه در جامعه ی ما و یا حتی در کشورهای دیگه با فرهنگایی متفاوت از ما هستند آقایانی با این سن و سال که از اینکه دخترانی جوان و حتی خیلی جوانتر را بازیچه دست خودشان قرار بدهند لذت میبرند
عزیزم حتی اگه فرض را بر این اساس بگذاریم که آن آقا واقعا تو را دوست داره و قصد ازدواج داره.مطمئن باش که حتی اگه باهاش ازدواج کنی زندگی سختی خواهی داشت..چرا که آن آقا هرچه بر سنش افزوده شه.از شور و نشات جوانیش کاسته میشه و تو هرچه بر سنت افزوده تر بشه بر شور و نشات و زیبایی ات افزوده تر میشه و احتملش هست در آینده این مرد حس حسادت و غیرت و حتی سوئ ظن بیش از حد بهت پیدا کنه....و زندگی را به کامت تلخ کنه...
یه مدت دیگه که بگذره مطمئن باش که خواستگاران زیادی در حیطه ی سنی خوت خواهی داشت..به خودت این فرصت را بده وقتی به مرحله ای رسیدی_در حدی که خودت احساس کردی و مطمئن شدی که از عهده ی زندگی زناشویی به بهترین نحو بر میایی_ شخصی را از بین خواستگارانت انتخاب کنی که حداقل بتوانی در کنارش با هم رشد کنید و روز به روز تجربه های شیرینی کسب کنید...نه کسی را که باهات خیلی تفاوت سنی داره و یکجورایی حکم پدر را برایت خواهد داشت تا یک یار و همدم و همفکر

سلام از همتون ممنون
یه جور حسی که وقتی بیشتر فکر می کنم می بینم خودم تو خودم ایجاد کردم نه اون آقا ، یه جور حس انگیزه به آینده و اینکه تکلیفم روشنه و تویه سردرگمی این نیستم که قراره روزگار واسم چه رقم بزنه ، شاید حالا دیگه مهم نباشه اون اولشم می خواستم و می دونستم باید این رابطه را تموم کنم بچه های اینجا و مدیر عزیز همدردی قدم های من و تویه این تصمیم و انجام این کار محکم تر کردید من رابطم رو با ایشون تموم کردم اولش سخت بود ولی حالا خیلی حس خوبی دارم و زین پس در پی افزایش مهارتهای زندگیم می پردازم !!
از همه شما ها هم ممنونم ، این بهترین تالار گفتگو دنیا هست !!!

آفرین به تو عزیزم...به خدا از اینکه در این سن و سال اینقدر قاطعانه تصمیم میگری و از اینکه رو تصمیم درست اینقدر محکمی جدا بهت افتخار میکنم...
مطمئن باش که موفق خواهی بود و موفق تر هم خواهی شد...از اینکه نگذاشتی یک مرد _مخصوصا با آن سن و سال _تو را در بند خودش قرار بده و احساساتت را به بازی بگیره خیلی بهت افتخار میکنم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط joonoon

سلام از همتون ممنون
یه جور حسی که وقتی بیشتر فکر می کنم می بینم خودم تو خودم ایجاد کردم نه اون آقا ، یه جور حس انگیزه به آینده و اینکه تکلیفم روشنه و تویه سردرگمی این نیستم که قراره روزگار واسم چه رقم بزنه ، شاید حالا دیگه مهم نباشه اون اولشم می خواستم و می دونستم باید این رابطه را تموم کنم بچه های اینجا و مدیر عزیز همدردی قدم های من و تویه این تصمیم و انجام این کار محکم تر کردید من رابطم رو با ایشون تموم کردم اولش سخت بود ولی حالا خیلی حس خوبی دارم و زین پس در پی افزایش مهارتهای زندگیم می پردازم !!
از همه شما ها هم ممنونم ، این بهترین تالار گفتگو دنیا هست !!!

---

:104::104::104::104::104::104:

سلام به همه
بذارین یه داستان جدید براتون بگم شک ندارم در دیدگاه همتون تغییراتی ایجاد میکنه
من یه مرد طلاق گرفته ام تقریبا یک سال و نیم از ماجرا میگذره . یکم از قبلش میگم
دو تا دانشجو بودیم ، عاشق شدیم با یه عالمه مخالف ، با دست خالی و بیکاری و اوارگی و یه عالمه ادم که منتظر جداییمون بودن شروع کردیم ، بنده خدا با همه نداریم ساخت ، 4 سال گذشت من کار کردم و به جایی رسیدم که همه چیز براش فراهم کردم ، بهترین خونه و ماشین و.... هر صبح میبوسیدمش و میرفتم سره کار و هر شب باهم میرفتیم بیرون ، مثل بچه های باهم بازی میکردیم زندگیمون شد زبانزد همه و دیگه کسی با ما بد نبود هیچ دورمون مثل پروانه میچرخیدن
یه روز صبح بعد از بوسیدن و خداحافظی رفتم سره کار شب برگشتم دیدم وسایل خونه رو جمع کرده و با یه عالمه پول گذاشته رفته
ماجرا به این اختصار و تا به اینجا نبود حتی از این به بعد داستان براتون عجیب تره ولی خوب شاید حوصلتون نکشه
بذارین ببینم تا اینجاش نظرتون چیه تا ادامه مطلب و منظورم رو بگم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط SINANIS

سلام به همه
بذارین یه داستان جدید براتون بگم شک ندارم در دیدگاه همتون تغییراتی ایجاد میکنه
من یه مرد طلاق گرفته ام تقریبا یک سال و نیم از ماجرا میگذره . یکم از قبلش میگم
دو تا دانشجو بودیم ، عاشق شدیم با یه عالمه مخالف ، با دست خالی و بیکاری و اوارگی و یه عالمه ادم که منتظر جداییمون بودن شروع کردیم ، بنده خدا با همه نداریم ساخت ، 4 سال گذشت من کار کردم و به جایی رسیدم که همه چیز براش فراهم کردم ، بهترین خونه و ماشین و.... هر صبح میبوسیدمش و میرفتم سره کار و هر شب باهم میرفتیم بیرون ، مثل بچه های باهم بازی میکردیم زندگیمون شد زبانزد همه و دیگه کسی با ما بد نبود هیچ دورمون مثل پروانه میچرخیدن
یه روز صبح بعد از بوسیدن و خداحافظی رفتم سره کار شب برگشتم دیدم وسایل خونه رو جمع کرده و با یه عالمه پول گذاشته رفته
ماجرا به این اختصار و تا به اینجا نبود حتی از این به بعد داستان براتون عجیب تره ولی خوب شاید حوصلتون نکشه
بذارین ببینم تا اینجاش نظرتون چیه تا ادامه مطلب و منظورم رو بگم

---

دوست عزیز چرا یک تاپیک جدا بازی نمیکنید تا اونجا از اتفاقات زندگیتون بگین.

دوست من
سن شما به هیچ وجه برای ازدواج مناسب نیست.شما با این کار داری انتخابهایی که در اینده ممکنه داشته باشی رو محدود می کنی.اختلاف سنی 20 سال بسیار زیاده یعنی زمانی که شما در اوج نیاز بلذت جنسی و عاطفی به سر می بری ایشون همچین نیازی احساس نمی کنن.
شما سرد و گرم روزگار و نچشیدی و تجربه ی کافی رو نداری و همچنین معیارهای ثابت و شکل یاقته ایی رو برای ازدواج نداری و نمی تونی در حال حاضر یک انتخاب باثبات داشته باشی و احتمال پشیمونی در اینده بسیار زیاده.
این احساس شبیه به هم بودن در ابتدای بسیاری از ارتباطهای دوجنس مخالف پیش میاد ولی این کوه یخیه که بعد از ازدواج اب میشه!
من پیش یک روانشناسی چند جلسه رفتم ایشون به یکبار می گفت مراجعینی دارم که با وجود اینکه 5-6 جلسه هست که میان پیشم من هنوز اونها و نمی شناسم حالا شما چطور می تونی ادعا کنی با این تجربه ی کم اون هم از طریق اینترنت تونستی کسی رو بشناسی؟!؟!
من خودم با یکی از همکلاسیهام ارتباطی صمیمیتر از همکلاسی عادی داشتم( که شرحش رو در پست مخالفت با نظر اقای مدیر ،گذاشتم که متاسفانه به اشتباه به انجمن ازاد منتقل شد اگه می تونی به اونجا بری اون رو حتما بخون) و ایشون رو بعد از کلی ازمایش بعد از 8 ماه شناختم اونوقت شما چطور ... با اینکه 11 سال از شما بزرگترم
شما باید مهارتهای خودت در زندگی رو افزایش بدی
زود فراموشش می کنی مطالبی در تالار برای فکر نکردن به اینجور موارد وجود داره از تکنیک توقف ذهن استفاده کن یعنی هر وقت فکر طرف به ذهنت رسید سریعا به یک موضوع دیگه فکر کن.اولش سخته ولی دخترها زود فراموش می کنن.
خوبی ادمها به فراموش کاریشونه،اگه همین الان تا کار از کار نشده اقدام کنی وگرنه به یک بحران به نام عشقهای اتشین دچار میشی که ممکنه بخوای تا اخر عمر تاوان این نوع عشق که یک هوس زودگذر اسم بهتری براشه قرار بدی و خودت رو بازیچه ی یک ادم که تو براش یک ابزاری که فقط از تنهایی درش میاری قرار بدی
زودتر اقدام کن
موفق باشی

tamas عزیز،

پستی که شما به آن پاسخ دادید در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۸۹ ارسال شده و خیلی قدیمیه.

SINANIS عزیز، خوش آمدید.
خوشحال می شویم اگر تاپیکی جدید باز کنید و داستان زندگی خود را برای ما تعریف کنید.