همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
سلام دوستان
نمیدونم از نجا شروع کنم.خیلی عصبانیم.شوهرم تو خونه خیلی کم حرفه و اصلا راجع به مسائل روزمره باهام صحبت نمیکنه.در حالی که من همه چی رو بهش میگم و همیشه ازش میخوام با هم صحبت کنیم.مثلا امروز صبح خونه بود بهش گفتم حب چه حبر از کارت یه ذره بگو چه اتفاقایی میافته.گفت هیچی...
بعد داداشم اومد خونمون (با هم همکار هم نیستن)یه عالمه باهاش حرف زدواز مشکلات جدیدی که براش پیش اومده گفت.راستش من خیلی ناراحت شدم و وقتی داداشم رفت بهش گلایه کردم اونم کی گفت آخه این حرفا به تو مربوط نمیشه که...
راستش اونقدر بهم فشار اومد که رفتنی همیشه دم در میموندم تا کفش بپوشه و درو براش ببندم ایندفعه درو کوبیدم و اومدم تو..
شاید بگین رفتارم بد بوده ولی باور کنین خیلی اعصابم به هم ریخته بود.این رو هم بگم ما در کل روابطمون خوبه و با هم دعوا نداریم ولی اصلا با من صحبت نمیکنه.
اصلا زندگی ما مثل زندگی بقیه نیست.از صبح میره سر کار 7-8 میاد خونه نوازشم میکنه و مثل بچه ها باهام خرف میزنه . بعد هم طبق معمول هر شب میریم خونه مامانم اینا و تا شب اونجاییم و با بابام صحبت میکنه و شب میایم خونه میخوابیم.اصلا برای هم وقت اختصاصی نداریم.با اینکه میگه منو خیلی دوست داره ولی زیاد نمیتونه بمونه حونه و میگه بمونم چیکار کنم؟
اگه هم یه روز کارش کم باشه و خونه باشه همش خوابه.
این رو هم بگم که تو زندگی ما عادت شده که وقتی تنها هستیم مثل بچه ها با هم حرف میزنیم.
مصلا من لبامو آوزیون میکنم و اونم میگه بیا بغلم !!! و اگه هم ازش دلخور باشم با لفظ بچگانه مشکلاتمو حل میکنم.اون هم همینطوریه.
نمیدونم درسته یا نه ولی ظاهرا چاره دیگه ای نیست.شوهرم اصلا منطقی نیست و اهل صحبت هم نیست و اگه بخوام منطقی و جدی باهاش صحبت کنم اصلا گوش نمیده با ناراحت میشه
ضمنا ما هردو 25 ساله هستیم و یه ساله ازدواج کردیم
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
مهسان عزيز خود شما هم از اين وضعيت ناراضي نيستي كه داري به همين شيوه ادامه ميدي!!
گرچه وضعيت خيلي بدي هم نيست و به نظر من اين هم خب يه روشي براي حل مسائل زندگيه...اما اگه خيلي اذيت ميشي اول بايد خودت تغيير رويه بدي...ديگه نبايد مثل به ها حرف بزني مثل بچه ها رفتار كني ...سعي كن مثل يه خانم متاهل 25 ساله برخورد كني تا همسرت هم در مقابلت مثل يه مرد 25 ساله باشه...
باز هم ميگم اين حالات و وضعيت شايد براي بعضي افراد مسخره به نظر بياد كه مثلا زن و شوهر مثل بچه ها با هم رفتار ميكنن اما به نظر من بد هم نيست و اتفاقا از برخوردهاي سرد و خشن بزرگسالي جلوگيري ميكنه:310:
در مورد وقتهايي اختصاصي هم بايد بگم كه كليد حل اين مشكل هم دست خود شماس...شما بايد كاري كني كه وقت هاي بيشتري براي با هم بودن(فقط دو نفر) داشته باشين...
يه سوال فني چرا هر شب بايد برين خونه مادرت؟؟خب يه شب در ميون برين و شب هايي كه خونه هستين شام دو نفره رمانتيك ميل كنيد و لذت زندگي مشترك رو ببرين :72:
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
مرسی عزیزم.
شوهرم یه مامانم اینا خیلی وابستست و ختما باید بره اونجا حتی اگه من نحوام!!
میگه تو خونه بمونیم چیکار کنیم؟!
به نطرتون اینکه مثل بچه ها رفتار کنم مشکل ساز نمیشه؟ راستش بعضی دلخوری هام فقط از همین راه حل میشه.نمیدونم عادت خوبیه یا نه ولی امروز حس کردم اگه شوهرم در مورد مسائل کاری با من صخبت نمیکنه به همین خاطره چون فکر میکنه با بچه طرفه.
دوستان لطفا راهنماییم کنین
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
ببين مهسان جان باز هم ميرسيم به بحث شيرين " تعادل " ...
خانمي شما بايد تعادل بين اين رفتار بچگانه و رفتار متناسب با سن 25 سالگي رو برقرار كني...كاملا ميتونم دركت كنم چون من هم توي بعضي از مسائل از همين روش استفاده ميكنم اين طوري دلخوري ام زودتر رفع ميشه و سريع تر به حال عادي برميگرديم...
شما نبايد به قدري در اين شيوه زياده روي كني كه به قول خودت مثل يه بچه باهات رفتار بشه و بهت اعتماد نداشته باشه كه تصميمات مهم رو با تو در ميون بذاره......
سعي كن گاهي اوقات هم براي حل مشكلاتتون از در جديت وارد بشي نه فاز بچگي...
بايد بگم اين جمله همسرت هم كه ميگه "توي خونه بمونيم چي كار كنيم" يعني بايد يه مقدار جدي تر به روابطتون فكر كني!!
به نظر من(اين يك نظر كارشناسانه نيست!)اين يه علامت خطره كه توي اولين سالهاي زندگي زن و شوهر توي خونه خودشون و دو نفره ندونن بايد چي كار كنن وبه قول خودمون حوصله اشون سر بره و به همين دليل به خانواده هاشون پناه ببرن!!
بهتره يه فكري براي اوقات فراغت همسرت بكني ...دوز هيجان رو بالا ببر...دوز رمانتيك بودنت رو بالا ببر....ببين كدوم جواب ميده...
بهتره نظر ساير دوستان رو هم بشنويم...
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
سلام
به نظرم اول سعی کن که یه مسئله ای رو واسه خودت ریشه یابی کنی و اون اینه که دلیل رفتار همسرت که بهت مسائل رو نمیکه از این ناشی میشه که شما رو بچه فرض کرده یا اینکه از اون مردهایی هست که کلا معتقده زن رو نباید وارد مسائل اینگونه زندگی کرد و کلا زن رو کسی میدونه که نباید در مرود مسائل جدی باهاش وارد بحث شد و فقط باید در موردر مسائل بی اهمیت باهاش وارد بحث شد کلا بعضی مردا متاسفانه زنها رو زیاد جدی نمیگیرن خودت فکر میکنی همسرت کدوم دسته است؟؟
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
ممنون دوستان.
بله شوهر من هم تقریبا از اون دسته مرد هاست که میگه نباید زن رو زیاد قاطی مسائل مردونه کرد . البته بهم بی احترامی نمیکنه و شخصیتمو تحقیر نمیکنه ولی ذهنیتش اینطوریه.
امروز وقتی اومد خونه و میدونست ناراحتم الکی سعی میکرد اتفاقاتی که تو این چند ساعت افتاده رو بگه ولی خیلی مصنوعی بود و خودش هم هر چند جمله یه بار میخندید و میگفت آخه اینا به چه دردت میخوره؟!!
یعنی در کل همون آش و همون کاسه !!! یعنی اینطوری توجیه نشد که مسائل رو باید به من بگه و فکر میکرد کار مسخره ای داره میکنه.
[quote]بايد بگم اين جمله همسرت هم كه ميگه "توي خونه بمونيم چي كار كنيم" يعني بايد يه مقدار جدي تر به روابطتون فكر كني!!
به نظر من(اين يك نظر كارشناسانه نيست!)اين يه علامت خطره كه توي اولين سالهاي زندگي زن و شوهر توي خونه خودشون و دو نفره ندونن بايد چي كار كنن وبه قول خودمون حوصله اشون سر بره و به همين دليل به خانواده هاشون پناه ببرن!!
تاحالا اینجوری به این موضوع فکر نکرده بودم.البته گاهی با خودم میگم ما چرا تو خونه خوصلمون سر میره؟؟ولی شوهرم از اول نامزدی همینجوری بوده وکلا کم حرف بود.در کل زیاد شور و هیجان نداشت.منم اینجوری عادت کردم و فکر میکردم طبیعیه.
شوهرم اکثرا وقتی خونست به خاطر کار سنگینی که داره(از لحاظ فکری)بیشتر در حال حساب کتابه تازه اگه هم من همش بخوام حرف بزنم و سر صحبت رو باز کنم با حالت شوخی میگه چقدر حرف میزنی نمیذاری فکر کنم.!!
نمیدونم گاهی میگم شاید من زن زرنگی نیستم و نمیتونم جو خونه رو گرم نگه دارم؟؟؟شوهرم جو خونه مامانم اینا رو خیلی دوست داره.
البته اینم بگم ما تقریبا میشه گفت مشکل عاطفی با هم نداریم و خونه مامانم اینا هم که هستیم همش پیش من میشینه و باهام شوخی میکنه یا نازم میکنه.
ولی حوصله خونمونو کمتر داره و وقتی خونست میخوابه.میگم نحواب میگه پس چیکار کنم میگم خرف بزنیم میگه چی حرف بزنیم.میگم بریم دور بزنیم معمولا میگه الان زوده و شب میریم واین چیزا.
مگر اینکه واسش خوردنی بیارم تابیدار بمونه برای خوردن!!
و البته اینم بگم دوران مجردی هم تمام وقت اضافی شو تقزیبا میخوابید!!!
ببخشید که خیلی پر حرفی کردم
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
مهسان-م عزیز
تقویت اعتماد به نفس میتونه به شما کمک کنه. نباید برای بهبود حالت روحی به همسرت وابسته باشی.از خلال حرفات به نظر می رسه برای جذب توجه بیش تر او معمولا از راه مدیون سازی استفاده می کنی اما این کار تاثیر آنی داره وبعدا احساس خوبی بهت نمیده.این روش را کنار بگذار البته این به معنای این نیست که هیچ وقت با او درددل نکنی.شما باید برای به دست آوردن آرامش به کسی وابسته نباشید بلکه از درون خود کمک بگیرید .این کار به شما جذابیت بیش تری هم خواهد داد.
به نظر می رسد همسرتان بیش تر نقش دهندگی وشما نقش گیرندگی پیدا کرده اید به این معنا که شما در صدد گرفتن محبت و او در صدد دادن محبت و حمایت است.در حالی که باید در هردو مورد تعادل داشت.برای یافتن نقش دهندگی بیش تر تلاش کنید .برای این کار باید به دنبال نیاز های او بگردید تا از طریق آنها از او حمایت کنید.مثلا ممکن است او گاهی نیاز داشته باشد تنها وساکت باشد(از آنجایی که احتمالا شخصیت درونگرایی دارد)و...
سعی کنید مهارتهای گفت و گوی بهتر را یاد بگیرید مثلا طرز پرسیدن سوالات باز و دربازکنها(سوالاتی که موحب می شود طرف مقابل به گفتگو تمایل پیدا کند)را یاد بگیرید.
به علایق او بها دهید ودر مورد آنها با او صحبت کنید.
بگذارید آزاد باشد که هر وقت تمایل دارد باشما صحبت کند.گاهی به او اجازه ی تنهایی بدهید.
ارتباط خود و برآورده شدن نیازهای عاطفی تان را به همسرتان محدود نکنید.
در مواقعی که حوصله ی حرف زدن با شما را ندارد خودتان را با یک فعالیت مشغول کنید و از تنهایی خود لذت ببرید.
به خاطر بسپارید که نباید محبوبیت وشایستگی خود را فقط در گفتگو ببینید.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
نقل قول:
به نظر می رسد همسرتان بیش تر نقش دهندگی وشما نقش گیرندگی پیدا کرده اید به این معنا که شما در صدد گرفتن محبت و او در صدد دادن محبت و حمایت است
نه اینطور نیست و من هم خیلی بهش محبت میکنم.راستش وقتی باهاش آشنا شدم مشکل عاطفی داشت و همش گریه میکرد و تا حدی افسرده بود و الان خوب شده اونم در اثر محبت های من.
الان که دارم این متن رو مینویسم من خونه ام و اون خونه مامانم اینا!!یعنی با هم بیرون بودیم بعد که طبق معمول خواستیم بریم خونه مامانم اینا من گفتم یه کاری دارم خونه گفت پس تو برو کارتو برس بعد بیا و رفت!!
فکر کنم این مسئله هم به مشکل عاطفیش برگرده.اون تو شهر ما غریبه و موقع نامزدی خونه مجردیشو تخلیه کرد و 7 ماه نامزدی خونه ما بود و شاید همین امر باعث شده باشه که به اونجا عادت داشته باشه.
امید وارم بتونم مشکلات کوچیکم رو به کمک شما تو این سایت حل کنم.از اینکه می تونم درد دلمو اینجا راحت بنویسم خیلی خوشحالم و احساس سبکی میکنم.
راستی دلیل اینکه خونه مامانم اینا نرفتم این بود که باز یه موضوعی پیش اومد و ازش دلخور شدم گفتم نرم که مامانم اینا نفهمن.بیام توسایت و کمی درد دل کنم سبک و آروم شم بعد برم.
دلخوریم هم از این بود که بهم گفت "یادت میاد اونروز بهت گفتم زن کارمندم بهم زنگ زده بود و 50000 پول خواسته بود"(در خالی مه اصلا این قضیه رو ب من نگفته بود)منم گفتم نه اونم گفت حالا امروز زنگ زد پولو پس بده و من نگرفتم.انگار آب جوش ریختن سرم.سعی کردم به روی حودم نیارم ولی فهمید بدم اومد.یه ماه قبل پول داده الان داره میگه .اگه تاپیک قبلیمو خونده باشین میدونین چی میگم [b](کمک های همسرم به دیگران درست یا نا درست)[/b]
اصلا امروز خیلی روز بدی بود.ما خیلی دیر بینمون دلخوری پیش میاد و من اصلا عادت ندارم.الان حالم خیلی گرفتست و دارم سر شما رو درد میارم.ببخشید
خیلی دلم میخواد شر این کارمند کنده بشه راحت شم.یا خودش پول میخواد یا زنش زنگ میزنه یا مامانش.وقتی شوهرم مجرد بود از تنهایی همش خونه اونا میرفت تقریبا هر شب.واسه همینم اینا بهش احساس نزدیکی میکنن و از اونجایی که وضع مالی پایینی دارن خیلی هوای شوهرمو دارن که بهشون کمک کنه.
ضمن اینکه این زن همکار قبلا میخواست دختر فامیلشو قالب شوهرم کنه(در دوران مجردی)ظاهرا یه ماهی هم دوست میشن بعد شوهرم به خاطر وضعیت خانوادگی دختره نمیگیرتش:325:
خلاصه این خانواده خیلی جلب ترحم شوهرم رو میکنن و من ازشون خیلی بدم میاد(شوهرم خیلی آدم دلسوز و عاطفیه)
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
مهسان جان شما يه حس حسادت از هر لحاظ نسبت به اطرافيان همسرت داري كه بايد رفعش كني...
اخه خانمي چه ايرادي داره همسرت به كسي كمك كنه؟دوست داري همش مركز توجه همسرت باشي چه عاطفي چه مالي و ...!!
سعي كن يه كم خودتو تغيير بدي بعد منتظر تغيير طرف مقابلت باشي ...اينم يادت باشه كه تغيير دادن خودت خيلي راحت تر از تغيير دادن كس ديگه اس...
پس به جاي دلخري برو تمرين كن كه چه جوري گير سه پيچ به شوهرت ندي عزيزم:46:
در ضمن بگو ببينم جو خونه مامانت چه جوريه؟ساكت و ارووم؟؟هر كي توي كار خودش ؟؟يا نه همه خانواده دور هم هستن و بگو و بخند و ...؟؟
يه نكته: احتمالا همسرت توي خانواده پر جمعيت بزرگ شده؟شايد واقعا دو نفر رو خانواده نميدونه و خانواده در نظرش مثلا به 5 يا 6 نفر رو ميدونه!؟؟
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
سلام
شما شوهر خوبی دارید این مشکلاتی که می گین واقعا ایرادی از شوهرتون نمی بینم، لطفاً اینقدر اذیتش نکنید که تو زندگیتون مشکل ایجاد بشه، به نظر من باید بیشتر در رفتارای خودتون تجدید نظر کنید.
اینکه به شوهرتون اصرار کنید که توی خونه بمونه و باهاتون حرف بزنه که راه حل نمی شه و شاید اثر منفی هم داشته باشه. سعی کنید کاری کنید که واقعا خودش دوست داشته باشه حرف بزنه. از طریق علایقش و چیزهایی که براش جذابیت داره وارد بشید. مثلاً اگه اهل فوتبال هست شما هم سعی کنید اطلاعات فوتبالیتونو زیاد کنید و در مورد اونا باهاش حرف بزنید یا تو خونه با هم فوتبال تماشا کنید. این فقط یه مثال بود هر چیزیو که می دونید بهش علاقه داره می تونید استفاده کنید.
یه پیشنهاد دیگه هم دارم و اون اینه که اگه براتون مقدوره بیشتر خانوادتونو به خونتون دعوت کنید تا شوهرتون کم کم عادت کنه که مدت بیشتری خونه خودتون بمونه.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
نقل قول:
در ضمن بگو ببينم جو خونه مامانت چه جوريه؟ساكت و ارووم؟؟هر كي توي كار خودش ؟؟يا نه همه خانواده دور هم هستن و بگو و بخند و ...؟؟
يه نكته: احتمالا همسرت توي خانواده پر جمعيت بزرگ شده؟شايد واقعا دو نفر رو خانواده نميدونه و خانواده در نظرش مثلا به 5 يا 6 نفر رو ميدونه!؟؟
مامان بابام خونه تنهان و جو شلوغی نیست ولی بابام خوش صحبته و نظراتش هم برای شوهرم خیلی مهمه . مامانم هم مهربونه و ضمنا خونه مامانم اینا همیشه چای یا هندونه و یا حوردنی اینچیزا به راهه.ضمن اینکه خونشون بزرگ و دلبازه بر خلاف خونه ما که تقریبا کوچیکه و متاسفانه رنگ مبلمانون هم طوسی مشکیه و رنگ خونه رو خیلی سرد و بی روح کرده . البته نمیدونم اینا تاثیری داره یا نه.
شوهرم تو خانواده ایی بزرگ شده که در زمان بچگی به خاطر مشکلات زیاد فامیلی زیادبهش نرسیدن و جو خونشونو دوست نداشت(در کودکی بابابزرگش میمیره و بابای شوهرم مجبور میشه عمو ها و عمه های مجرد و مادر بزرگ شوهرم رو تو خونه خودش بیاره و اونا رو سر و سامون بده و به گفته شوهرم دیگه مامانش فرصتی نداشته به بچه هاش از لخاظ عاطفی حیلی رسیدگی کنه و فقط باید مواظب می بود که اختلاف پیش نیاد و ....)
نقل قول:
شما شوهر خوبی دارید این مشکلاتی که می گین واقعا ایرادی از شوهرتون نمی بینم، لطفاً اینقدر اذیتش نکنید که تو زندگیتون مشکل ایجاد بشه، به نظر من باید بیشتر در رفتارای خودتون تجدید نظر کنید.
ممنون دوست عزیز حرفات خیلی بهم دلگرمی داد.من اصلا اذیتش نمیکنم و سعی میکنم خلا عاطفی شو همیشه پر کنم ولی تو دلم گاهی خودمو میخورم.مثلا هی از حودم میپرسم چرا خونه رو دوست نداره ، چرا حتما باید خونه مامانم اینا بریم. یا چرا وقتی اونجاییم یه عالمه حرف میزنه و خبر های داغ رو میده ولی به من چیزی معمولا نمیگه.نکنه رفتارم بچگانست ؟؟ یا ....
وقتی خونه مامانم اینا خبری رو میگه اکثرا میگم پس چرا به من نگفته بودی میگه حب الان گفتم شنیدی دیگه.
ویا گاهی که با بابام حرف میزنه میگم چرا اتفاق به این مهمی رو به من نگفته بودی میگه به درد تو نمیخوره که.
میخوای چیکار بدونی:163:
راستی شوهرم بیرون رفتنی هم هیچ موقع دقیق نمیگه کجا میره و فقط میگه میرم بیرون.بیرون هم باسه بهش زنگ میزنم میپرسم کجایی میگه بیرون.انگار زیاد از اطلاعات دادن خوشش نمیاد.
اوایل خیلی ناراخت میشدم و به دلم بد میومد ولی از اونجایی که ما تو شهر کوچیکی هستیم چند بار که گفته بود بیرون و نگفته بود کجا دیده بودمش که مثلا محل کارشه یا شرکت همکارشه و ...
فکر کنم نظر دوستمون MOHAMMAD تا حدی درست باشه که گفته بودن :
نقل قول:
از اون مردهایی هست که کلا معتقده زن رو نباید وارد مسائل اینگونه زندگی کرد
درسته شوهرم عقاید خاصی داره مثلا اینکه با من هیچ موقع خرید نمیاد و میگه یمی از همکارام میبینه بد میشه البته اینو واضح نگفته و من از حرفاش فهمیدم.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهسان-م
شوهرم تو خانواده ایی بزرگ شده که در زمان بچگی به خاطر مشکلات زیاد فامیلی زیادبهش نرسیدن و جو خونشونو دوست نداشت(در کودکی بابابزرگش میمیره و بابای شوهرم مجبور میشه عمو ها و عمه های مجرد و مادر بزرگ شوهرم رو تو خونه خودش بیاره و اونا رو سر و سامون بده و به گفته شوهرم دیگه مامانش فرصتی نداشته به بچه هاش از لخاظ عاطفی حیلی رسیدگی کنه و فقط باید مواظب می بود که اختلاف پیش نیاد و ....)
خب به نظرم حدسم درست بوده و همسرت توي خانواده تقريبا پر جمعيتي بزرگ شده...الان هم عادت داره به دونفر بودن...و اين مورد هم كه دوست نداره ازش بازپرسي بشه احتمالا به دليل اينه كه مادرش از اول وقت سوال و جواب و اينا نداشته و شوهر بيچاره تو هم عادت نداره به اين حالت كه هر جا رفت و هر كار كرد به كسي بگه...عزيزم تو زيادي داري بهش گير ميدي...زندگي رو داري به خودت تلخ ميكني و سخت ميگيري...هيچ ادمي رو نميشه بعد از 25 سال تغيير داد پس خودتو خسته نكن...
و اما در مورد جو خونه مادرت كه ميگي اونجا هميشه چاي و ميوه و ... به راهه واقعا تعجب كردم...خب چرا خودت اين كارو توي خونه انجام نميدي؟؟ميدونم اين مسائل خيلي كوچيك و بي اهميت هستن اما با همين تغييرات كوچيك و پيش پا افتاده متوني همسرت رو به جو خونه خودتون عادت بدي...
سعي كن جو سرد و بي روح خونه رو با استفاده از نظرات و پيشنهادات همسرت عوض كني...مثلا يه نمونش ميتونه تغيير دكوراسيون باشه ازش بپرس كه دوست داري فلان چيز كجاي خونه باشه؟
مورد بعدي اينكه سعي كن از دوستاي خانوادگي تون استفاده كني و مثلا هفته اي يكبار يكي رو دعوت كني شام بياد خونتون...
از خانواده خودت و همسرت هم همينطور...
خريدات رو با همسرت انجام بده...خريد كردن كلي وقت دو نفره لازم داره:310: اگه هم گفت خودت برو خريد كن يا با مادرت برو...بگو ميخوام با تو خريد كنم چون نظرت برام مهمه...
راستشو بخواي من مشكل خاصي توي اين زندگي نميبينم جز حساس شدن و كليد كردن تو
بيشتر خودتو سرگرم كن و كمتر به اون بنده خدا گير بده:46:
################################################## ######
راستي ميشه يه كم راجع به اخلاق و رفتار خودت بهم بگي؟
اين كه مثلا ساكت و ارومي؟يا پرحرف و شر و شور؟؟
كارمندي يا خانه دار؟
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
مهسان عزیز
در مورد حالات و رفتارهای ، والد ، بالغ ، کودک ، سعی کن مطالعه کنی و دریابی که اگر در موقعیتی که لازمه بالغ رفتار کنی و یا والد ، کودک رفتار کنی ( رفتارها در جایگاه خودش نباشه ) چه عوارضی داره ، کتابهای تامس هریس در این زمینه کمک خوبی میتونه باشه اگر چه ممکنه متنش کمی ثقیل باشه .
اما در مورد این که همسرت چیزی به شما نمیگه ، اساساً چه اصراری هست که شما از جیک و پوک کارش سر در بیاری؟؟؟!!!! ، آیا مهم این نیست که ایشون آدم درست کاری باشه و به زندگیش هم برسه ؟؟ ، شما کنجکاوی نکن که چه کار می کنه این کنجکاویها بدتر مرد رو گریزون می کنه ، ضمن این که شما از رابطه بین خودتون و عشق وعلاقه و حرفهای محبت آمیز و برنامه های زندگی مشترکتون و موضوعات متفرقه فکری و ... می توانید حرف بزنید و اصرار نکنی بگه چه می کنه کجا میره و.... اینها یعنی بی اعتمادی .
در واقع شاید نیاز شما هم صحبتی با همسره که به این شکل بروز میدهی و با کنجکاوی کردن می خواهی بهش برسی . با کسب مهارتهای گفتگو و گوش کردن میتونی این نیاز رو در حد ضرورت برطرف کنی .
حساسیت در مورد کمک کردنهای وی وقتی ایشون برای شما و زندگیش کم نمیگذاره نابجاست .
کلاً شما حساس و احساسی محور با همسرت رفتار می کنی و همین هم فضای خونه را برای ایشون سرد و خسته کننده و تنگ می کنه و لذا پناه به منزل مادر شما میاره . کمی دقت در رفتارهای مادرت کن ببین چطوری با ایشون یا پدرت رفتار می کنه که همسر شما جذب شده ؟
در نهایت عزیزم ، شما باید رو خودت زوم کنی ، به قول آنی سر دوربین رو به طرف خودت بچرخون ، ببین اشکالاتت کجاست ، جای خالی چه مهارتهایی رو حس می کنی و ... با کمک یک مشاور رو خودت کار کن و همسرت و زوم روی اونو رها کن که مشکلی را حل نمی کنه هیچ ، دغدغه و رنجت رو زیادتر هم می کنه .
شما روند رفتاری صحیح رو متناسب با ویژگیهای همسرت در پیش بگیر ... خواهی دید که همین روی اون اثر خواهد داشت ، البته نباید هدفت از تغییر خودت این باشه که اون تغییر کنه چون این یک انگیزه اشتباه و نامطمئن است .
موفق باشی .
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
[gh.sana جان داغ دلم رو تازه کردی
نقل قول:
خريدات رو با همسرت انجام بده...خريد كردن كلي وقت دو نفره لازم داره اگه هم گفت خودت برو خريد كن يا با مادرت برو...بگو ميخوام با تو خريد كنم چون نظرت برام مهمه...
هر کاری کنم باهام نمیاد.تو موفع نامزدی خیلی باهاش بحث داشتم ولی نتونستم راضیش کنم.حتی 5 دقیقه هم خاضر نیست باهام بیاد مغازه!!!حتی حلقه نامزدیمو با مامانم انتخاب کردم و خریدم.
مثلا اگه بگم نطرت برام مهمه میگه نظری ندارم بلد نیستم....
واقعا نمیدونم از چه راهی وارد شم.حسرت خرید دونفره رو دارم.ولی هر چی بخوام پولشو میده تا بخرم اما خودش نمیاد
نقل قول:
مورد بعدي اينكه سعي كن از دوستاي خانوادگي تون استفاده كني و مثلا هفته اي يكبار يكي رو دعوت كني شام بياد خونتون...
از خانواده خودت و همسرت هم همينطور...
متاسفانه هیچ آشنای خانوادگی نداریم چون شوهرم زیاد معشرتی نیست!!هر جی سعی کردم با شوهر های دوستام ارتباط برقرار کنه موفق نشدم.یکی دوتا دوست داره که اونام اینجا نیستن و تو شهر خودشونن.خیلی دلم میخواد با بعضی همکاراش رفت آمد داشته باشیم ولی خوشش نمیاد.حتی همکار خیلی صمیمیش داره بچه اش به دنیا میاد هر چی میگم کادو بگیریم بریم خوونشون میگه کادو میگیرم تو با مامانت برو !!!مامانم اصلا اونا رو نمیشناسه وقتی اینو بهش میگم میگه پس کادوشو تو محل کار بهش میدم!!
شما بودین شاخ در نمیاوردین
در دوران نامزدی با این اخلاقای عجیبش خیلی مشکل داشتم ولی الان عادت کردم . توقعمو کم کردم ولی خیلی دوست دارم تو این زمینه فکرشو عوض کنم(البته با راهنمایی های شما دوستان
نقل قول:
ازش بپرس كه دوست داري فلان چيز كجاي خونه باشه؟
ای بابا شوهرم حال این حرفها رو نداره و اگه صد بارم بپرسم میگه هر جور میلته من تخصصی ندارم یا نظری ندارم.
نقل قول:
اين كه مثلا ساكت و ارومي؟يا پرحرف و شر و شور؟؟
از شوهرم خیلی سرحال ترم و هیجانم بیشتره . شور و شوق و انرژی بیشتری دارم
نقل قول:
كارمندي يا خانه دار؟
فعلا تقریبا خانه دارم.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
سلام عزیزم
به نظر منم شوهر خوبی داری وا ینها که میگی مشکل نیست به نظر من باید ببینی شوهرت به چه چیزی علاقه داره یا چه کاری دوست داره انجام بده. همون کار رو با هم انجام بدید تا شوهرت علاقه ای به نشستن تو خونه داشته باشه. حرف زدن برای شوهرت در مورد مسائل روزمره به نظر ش جالب نمیاد .قدر شوهرت بدون.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
سلام مهسان عزیز.
از این جا هم یه سلام میکنم به دوستای قدیمی م که مدتیه کمتر میام.با یه نام کاربری دیگه ای هم عضوم که بیشتر با اون میام و استفاده میکنم.
مهسان جان منم معتقدم شوهر خوبی داری و اینایی که میگی در واقع مشکل نیست و یه سری اخلاق خاصه شوهرته.این که مرتب میره خونه ی خانواده ی تو و باهاشون رابطه ی خوب داره به نظر من یکی که به خاطر شوهرم با خانواده ام اصلا رابطه ندارم بزرگترین حسنه و مطمئن باش الان قدرشو نمیدونی ولی اگه مثلا شوهرت میگفت از خانواده ات خوشش نمیاد و دوست نداره باهاشون رفت و امد داشته باشی دیگه مطمئنا به این چیزای کوچیکش گیر نمیدادی.مهسان جون اینکه شوهرت آرومه و اذیتت نمیکنه اینم یه حسن دیگه اس.اینکه از کارات ایردا الکی نمیگیره بازم یکی از خوبی های شوهرته...به نظر من حالا که نمیتونی رفتار و اخلاق شوهرت رو تغییر بدی سعی کن به نقاط قوتش نیگا کنی و فقط اونایی که باب میل خودت نیست رو نبین.
گلم منم شوهرم به جز خرید عید باهام نمیاد خرید و یک سال هم از تو کوچیک ترم اما همیشه تنهایی میرم خرید و پذیرفتم که شوهرم به خرید کردن علاقه ای نداری و هرازگاهی هم که به اصرار خودم بردمش خرید فقط دیدم داره عذاب میکشه و اذیت میشه،پس ترجیح دادم بپذیرم که اینم یکی از رفتارهای شوهرمه که اگه بهش احترام بذارم و قبول کنم اون راحتره.
دوست خوبم مهسان جان حالا که شوهرت کلا کم حرفه وقتایی که میاد خونه بعد از اینکه یه چای خورد و یکم استراحت کرد تو واسه اش تعریف کن.تو سر صحبت رو باز کن،از کارای روزمره ات بگو,از خبر جدیدی که شنیدی بگو...من کلا از این راهکار نتیجه گرفتم,گاهی مثلا یه مطلبی تو نت میبینم و به نظرم جالب میاد,شب که شوهرم میاد خونه مستقیم میره پای کامپیوتر و به بقیه ی کاراش میرسه من میرم پیشش میشینم و شروع میکنم اون موضوع رو تعریف کردن و سر صحبت رو من باز میکنم و اونم در جواب حرفای من صحبتی میکنه و سر صحبت باز میشه و ناخوداگاه اونم مابین صحبت هاش از کارای روزمره اش میگه.البته همیشه این موضوعات تو یک سال اول زندگی مشترک حساسیت داره و کم کم این مسائل که به چشم تو یه مشکله بعدا به مرور زمان حل میشه خانومم.
قدر شوهرت و زندگی آرومت رو بدون عزیزم.
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
dorsa-tanha جان واقعا ممنون از آرامشی که بهم دادی
شوهر من هم یکی دو بار که به زور بردمش خرید اونقدر تو عذاب بود که نگو.درست عین اینکه یه آدم یهو خودشو با زیر شلواری وسط خیابون ببینه چطور میخواد زوذ برسه خونه که شلوار ببوشه !!!! اونم همینطور بود.رفتارش هم خیلی جدی میشه بیرون.امکان نداره ختی یه لحظه بذاره دستشو بگیرم:163:
RE: همسرم مثل بچه با من رفتار میکنه و حرفهاشو بهش نمیگه
خب مهسان جان حالا وقته مرور ويژگي هاي مثبت همسرت هست...اگه دلت خواست ميتوني توي اين تاپيك هم خصوصيات مثبت همسرت رو بنويسي:::
خصوصيات مثبت شوهرم