نمایش نسخه قابل چاپ
من پنج ساله به دختري علاقه دارم و اين مساله رو بهش گفتم.بعد از يه مدت ازش پرسيدم كه من به خواستم ميرسم يا نه و....خلاصه ماجرا به اونجا رسيد كه الان باهم صحبت نمي كنيم مي ترسم از دستش بدم اصلا از من مي ترسه انگار.
از من فاصله ميگيره سعي ميكنه جايي نباشه كه منم هستم و....در ضمن ما با هم فاميليم......تو رو خدا به من بگين چي كار كنم
در ضمن قصدم ازدواجه اون الان سنش برا ازدواج كمه بيست سالشه و اصلا تو اين باغا نيست چه طور نگهش دارم.
خیلی حرف خطرناکی زدی (بیشتر واسه خودت) پس رهاش کن...نقل قول:
در ضمن قصدم ازدواجه اون الان سنش برا ازدواج كمه بيست سالشه و اصلا تو اين باغا نيست چه طور نگهش دارم.
ضمنا از عشق و علاقه ت رو با ریسمانهای ماورائی نباف...و بهش دامن نزن....این کششی هست که طبیعی هست و باید کنترلش کنی...
سلام
نگه داشتني نيست،
هر وقت شرايط ازدواج داري اقدام كن.
البته اگر فاميل هستيد، اگر فكر مي كنيد او در اين باغا نيست، و شما هستيد، پس شما اقدامهايي هم مي توانيد بكنيد، اينكه از طريق خانواده موضوع را تا اندازه اي رسمي كنيد و دو خانواده در جريان قرار بگيرند كه يه خواستگاري مثل شما براي آن دختر وجود داره.
اينطوري هست كه مسئله جدي ميشه. در غير اينصورت ، ممكن است همين خانم كه در اين باغا نيست با يك خواستگاراش ازدواج كند و شما هنوز در باغ باشيد.:305:
ضمنا از عشق و علاقه ت رو با ریسمانهای ماورائی نباف...و بهش دامن نزن....این کششی هست که طبیعی هست و باید کنترلش کنی...
[/quote]
منظورت از طبيعيه اينه كه الكيه يا مثلا هوسه......اشتباه متوجه شديد.تنها كسيه كه من بهش علاقه دارم. من يه پسر 18ساله و خام كه نيستم.ميدونم كه قطعا انتخاب منه.ولي از من فاصله ميگيره ميترسه شايدم بدش مياد..........
من منتظر كمكتون هستم خواهش ميكنم كمكم كنيد:325:
متاسفانه یا خوشبختانه واژه عشق در فرهنگ ما بسیار پیچیده است. از نظر من عشق یه مرد به یه زن ذاتا و در وهله اول چیز خاصی نیست...یه کشش جنسی، عاطفی و چه خوب اگر تا حدی هم عقلانی باشه.... اون چیزی که مقام عشق رو بالا میبره دو سر این عشق اند که به این رابطه غنا می بخشند... پس در این مرحله که هستی ازین احساست یه چیز ماورائی نساز.
خیلی خوبه که با کسی ازدواج کنی که عاشقش هستی ولی این عشق همه چیزت نیست باید جا واسه قطع رابطه یا انعطاف گذاشته باشی منظور از ماورائی نبودن اینه که این اولین و آخرین عشقت نیست این عشق عشقی الستی نیست...
در ضمن اگر هم شرایط ازدواج رو داری همون توصیه مدیر همدردی رو دنبال کن...
ببينيد من در موردش با مادرم صحبت كردم.مشكل اينجاست كه اون جوري رفتار ميكنه كه من تصور مي كنم از من بدش مياد مشكل ديگه اينه كه اصلا نميشه اين دخترهارو شناخت من كلي ميگردم ببينم از چه كاري خوشش مياد وقتي اون كاررو براش ميكنم انگار از قبل هم باهام بدتر ميشه....من واقعا بهش علاقه دارم چي كار كنم كه اونم اين احساس رو داشته باشه ما حتي الانم پيش قدم بشيم اون قبول نميكنه كلا با ازدواج مشكل داره انگار ديدش منفيه به خصوص به من ....ميخواستم براش كادو بخرم ولي ميدونم كه حتي اونم از من قبول نميكنه....
يهو عاشق يكي بشه من چه خاكي تو سرم بريزم
سلام 216
ببین شما هم مثل خیلی های دیگه دچار ذهنیت شدی. شما خودت چند سالته؟
اگه واقعا قصدت ازدواج هست، محترمانه مطرح کن تا نظرش را مستقیم از زبان خودش بشنوی. با پیش بینی کردن و حدس و گمان که نمی شود به نیت و افکار کسی پی برد!
شاید فکر می کند که قصد دوستی داری و خیلی خانمها از دوستی با فامیل به شدت اجتناب می کننن. (البته اینهم یک حدس است.)
26سالمه.
در ضمن ميدونه قصدم دوستي نيست.ولي از من فاصله ميگيره نميدونم چرا...
مگه نامزد یا زنت شده که اگه عاشق یکی بشه می خوای خاک بریزی رو سرت؟همونطور که تو آزادانه عاشق اون شدی
اونم می تونه آزادانه عاشق یکی دیگه بشه.
رهاش کن...
شما اینجا اومدین که راهی رو جلوی شما بزاریم که چطور جذبش کنین:
رهاش کن...
ولی من می گم ازش رسما خواستگاری کن، اگه دوست نداری تو فامیل بپیچه، خودت تلفنی یا ... نظرش را در مورد ازدواج بپرس.
سراغ تفسیر رفتار و کردار آدمها، مخصوصا در مساله به این مهمی نرو.
قصدم همينه ولي هم ميترسم كه بگم هك نميدونم چه جورينقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
آقای 216 خوش آمدید:72:
برادر عزیز ازدواج که قایم باشک بازی نداره ؛ اگه از دختری خوشتون میاد و فکر میکنید معیارهای شما رو برای ازدواج داره و خودتون هم آمادگی ازدواج رو از هر لحاظ دارید راه درست و عاقلانه اش اینه که برید خواستگاری و نظر قطعی و نهایی خودش و خانواده اش رو متوجه بشید .
خواستگاری که ترس نداره .این کاریه که مرد باید انجام بده و نظر دختر مورد علاقه اش رو متوجه بشه اگه مثبت بود که مبارکه اگرم منفی بود که دنیا به آخر نمیرسه و زندگی همچنان ادامه داره .
این خانم چون از بستگان شما هستند براش سخته که زود ابراز علاقه کنه (البته نمیدونم جو فامیلی و خانوادگی شما و ایشون چطوریه) پس نمیشه زود قضاوت کنید که به شما علاقه داره یا نه و تا وقتی که شما رسما خواستگاری نکردید حق داره ابراز علاقه نکنه اما با خواستگاری رسمی همه چی مشخص میشه.
پس اگه شرایط زدواج رو دارید یا علی بگید و برید جلو اون هم اگه تا حالا تو باغ نبوده باشه خاه ناخواه میاد تو باغ چون باید به شما جواب بده
موفق باشید
سلام به نظر من بريد خاستگاري ايشون و كاملا رسمي مطرح كنيد اگر نه گفت دليلش رو بپرسيد و اگر منطقي نبود نپزيريد و اگر منطقي بود سعي در حلش كنيد ولي تنها يك چيز هست كه قابل حل نيست اونم اينه كه مي تونه واقعا شما رو دوست نداشته باشه كه در اين صورت مي دونم رها كردن مطلب براي شما سخته ولي چاره اي جز اين نيست