-
نگراني و ترس از تبعات ارتباط با دختران در آينده
سلام من عضو جدید هستم خدا کمکم کرد به طور اتفاقی با سایتتون آشنا شدم شاید توفیق اجباری بود
افکارم خیلی تاریکه
مشکلاتم جدیه و بسیار پیچ در پیچ طوری که زمان میبره تا تدوین کنم نوشته هامو و طوری بنویسم که بتونین بفهمین
مشکل من مخلوطی از مشکلاست
امیدوارم کمکم کنید
اگه میشه یه جوابی چیزی بنویسید تا بفهم متنمو خوندینو جواب میدین
متاسفانه همین اول بسم ا.. می ترسم که نکنه تحویلم نگیرین
من دارم یواش یواش متن مشکلمو می نویسم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام دوست عزیز :72:
به کلبه همدردی خوش آمدید
متنتون قطعا خونده میشه و هر کسی هم در حد توانش بهتون کمک خواهد کرد.
موفق باشید:72:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
بله ضمن تاييد حرفاي صبا جان ،منم حتما مشكلتونو مي خونم و اگه كمكي از دستم بر بياد دريغ نمي كنم
منتظر صحبت هاي شما هستيم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
به نام خدا
من سعی می کنم ساده بنویسمو مختصر
والا نمی دونم از کجا شروع کنم
مشکل من هم سوء ظنه هم عدم اعتماد به نفسه هم ترس از آینده و دوستان و همسر آینده
راستش من هیچ رابطه ای با دختر نداشتم چون اصول اخلاقیم اجازه نداده بود ولی الان متاسفانه یا خوشبختانه هیچ دوستی حتی حالمو هم نمی پرسه
اینکه به چه دلیلی نمی دونم. و فکرم رو خیلی مشغول کرده فقط وقتی کسی کارش به من میفته میاد سراغم
راستش من خیلی حرفا دارم ولی مشکلمو از آخرین اتفاقی که افتاده میگم و همه احساسهای بد و افکار منفیمو در قالب این اتفاق براتون شرح میدم
چند وقتی میشد که با یک دختر تو دانشگاه آشنا شده بودم اون اومد سراغ من از همکلاسیام بود احساس می کردم که بهم نزدیک میشه
خلاصه با هم آشنا شدیم
چند وقتی گذشت وقتی با هم چت می کردیم مدام شعر های عاشقانه می گفت و قلب میفرستاد
حتی اون خودشو خیلی نزدیک من می کرد
ماجرا ها گذشت تا اینکهشماره هامونو دادیم به همدیگه
باز هم اون شروع کرد به دادن اس های عاشقانه منم دادم
ولی من به خاطر فرار از تنهایی و شناخت دخترا با هاش قصد رابطه رو داشتم وقتی که به من اس ام اس عاشقانه داد گفت : من احساس واقعیمو می گم تو هم حست واقعیه؟ من گفتم نه. چون ترسیدم وابسته شه! چون ترسیدم تو سر نوشتش تاثیر بد بذار وبا اینکه خودم خیلی و بسیار نیاز دارم که رابطه داشته باشم(گفتم که بمون ولی وابستم نشوحتی التماس کردم که بمون ولی وابستم نشو اینقدر بهش گفتم نیاز دارم بهش که بالاخره گفت چرا؟ و من هم با عرض معذرت یکم احساسی شدموحرف از بغلو ....... گفتم ناراحت شد. چند بار گفته بود حاضره با هر شرایطی با من بسازه حتی بی پولی(البته به صورت غیر مستقیم)(ولی من به خاطر سوء ظن به دخترا فکر کردم که پیش همه اینرو میگه) گفتم نه . و رفتارم طوری بود که چند بار دلخور شده بود که من چرا طوری رفتار می کنم که غرورش له بشه. از طرفی بهش نیاز داشتم و از طرف دیگه بهش نه گفته بودمو و از طرف دیگه دیگه بعد اون حرفا گذاشتو رفت و من هی التماس می کردم که برگرده(چون نیاز عاطفی داشتم) رفتارم طوری شده بود که دیگه و رفت و من باز تنها شدم(البته بعدا فهمیدم که رفتارم بد بوده ولی هنوزم مطمئن نیستم
باز رفتم دنبالش خیلی ولی بد جوری تحقیرم کرد و گفت: هر عملی عکس العملی داره و گفت که من از اولم قصد تحقیرتو داشتم
حالا من ولی اینقدر اعتماد به نفسم پایینه که فکر می کنم اون قصد مسخره کردن منو داشت یعنی همیشه می ترسیدم اگه بگم حس واقعیمه مسخرم کنه یا اینکه اگه وابستش بشم در بره یا تحقیرم کنه. من همیشه فکر می کردم هیچ دختری حاظر نیست باهام دوست بشه به همین دلیل احساس کردم اون می خواد منو بازی بده.
آیا اون از روی ضربه خوردن این حرفو گفت یا از اول قصدش این بود که....
من با اینکه قیافم خوبه ولی خودمو قبول ندارم
اولین مشکلم اینه که بفهمم آیا اون به من نظری(حتی خوش اومدن معمولی) داشت یا نه با رفتنش کاری ندارم(چون مهم نیست) ولی شدیدا به این احتیاج دارم که بدونم آیا اون به من ابراز علاقه کرد یا نه چون اعتماد به نفسم خیلی پایینه (فقط به این احتیاج دارم که بدونم و باور کنم کسی به من علاقه داشت(یا خوشش می اومد) اینکه رفته مهم نیست) چون من از دخترا هیچ شناختی ندارم نمی دونم چه جوری ابراز علاقه می کننو .... ضمنا روش حفظ کردن یک رابطه رو هم نمی دونم به همین خاطر یه چیز بد میگم که ضربه می خورن(البته بعدا که ماجرا رو واسه پسر داییم تعریف کردم اون به من گفت که ضربه خورده و الا من نمی دونستم که با این کارا ضربه می خوره و مدام فکر می کردم که چرا رفته یا چرا اخلاقش عوض شده . فکر می کردم اون از اول قصدش همین بود که منو اذیت کنه) بعد واقعا داغون می شم و فکر می کنم که چرا رفت( بعد خودمو توجیه می کنم که اگه مثلا اون که به من گفت حس واقعیته اگرم می گفتم اره باز یه جور دیگه تحقیرم می کرد) آیا اینجوری درسته؟
ایا اینها نشانه علاقه اون بود به من؟ یا خوش اومدن
چون من الان شدیدا از دخترا می ترسم و هر کسی به من نگاه می کنه یا می خواد به من نزدیک شه فکر می کنم شاید می خواد بهم اسیبی بزنه و اگه رابطه پیدا کنیم منو تحقیر می کنه
بقیه ی مطلبمو بعدا می گم
ضمنا معذرت می خوام خیلی طولانی شد و ضمنا ضربه هم خوردم چون تنهام
ولی کلی مطلب دارم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
قبلن به هم دیگه تو زمینه درسی کمک نکردید یا توی یه پروژه همکار نبودید یا هر کاری که باعث شده باشه باهم در
ارتباط باشید.اگر این بوده که هیچی.
ولی اگر ابراز علاقه بدون شناخت باشه از نظر من،برای پسر به دنبال سکس بودن و برای دختر سرکار گذاشتن طرف رو
می رسونه.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
متنتونو كامل خوندم حتما سر فرصت جوابتون ميدم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام.
من رابطه ای تقریبا مشابه رابطه ی شما رو تجربه کردم. با پسری در دانشگاه آشنا شدم که بسیار خوب و با شخصیت اما کم بینا بود. می خواستیم با هم ازدواج کنیم اما چون اون مشکلش خاص بود برای شناخت تصمیم گرفتیم رابطه داشته باشیم. اون به شدت اعتماد به نفسش پایین بود و مشابه رفتارهایی رو داشت که شما در مورد خودتون گفتید. رابطه ی ما 3 سال طول کشید و در نهایت من خسته شدم و رفتم و البته منم به اندازه ی همون آقا ضربه خوردم . رفتم چون هیچ توجه و امیدی در اون نمیدیدم. البته منظور من به هیچ وجه ابراز علاقه ی شدید و یا رابطه ی نادرست نیست. اما به نظرم اومد کسی که حتی خودش رو قبول نداره و محبت منو پاسخ نمیده نمی تونه منو خوشبخت کنه. البته به نظرم کار شما عاقلانه بوده که نمی خواستید این خانم به شما وابسته بشن . اما با احتمال بالایی می تونم بگم ایشون هم قصد تمسخر شما رو نداشتن. حداقل در مورد خودم میتونم بگم تا از کسی خوشم نیاد باهاش رابطه برقرار نمیکنم و اگر از ابراز علاقه ام جواب نگیرم ادامه نمیدم.
البته از اونجایی که این مساله به شخصیت خود اون دختر خیلی ارتباط داره به نظر من اگر در آینده قصد ایجاد رابطه ی جدی با کسی رو داشتین چون روحیه حساسی دارید حتما دقت کنید کسی که انتخاب می کنید آدم ملایمی باشه و تحویلتون بگیره تا اعتماد به نفستون تقویت بشه. در ضمن به نظرم در رابطه ی جدی به قصد ازدواج ابراز علاقه کار بدی نیست و برای حفظ اون رابطه لازمه.
همه ی ما دوست داریم با کسانی باشیم که دوستمون دارن.
موفق باشید:72:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام
به تالار همدردی خوش اومدین
آقا سیاوش
بنظر من دونستن این موضوع که آیا کسی به شما علاقه داشته یا نه شاید مدتی براتون خوشایند باشه و به ظاهر اعتماد بنفستونو بالا ببره
اما در دراز مدت فکر نکنم باعث ارتقا اعتماد بنفستون بشه و شما خواهید دید با کوچکترین مشکلی که دوباره پیش میاد حال و روزتون بدتر از الان میشه
ولی اگه اعتماد بنفس بالایی داشته باشید دیگه این براتون مهم نخواهد بود که دیگران چه نظری درمورد شما دارن
پس
بهتره بطور کاملا جدی پیگیر بهبود شرایط روحیتون باشین
در این راستا بهتره به روانشناس بالینی مراجعه کنید تا حضوری به مشکلتون بپردازید
موفق باشید:72:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام ممنون
استفاده کردم
البته با این نظر موافقم و خودمم همیشه می گفتم که اعتماد بنفس آدم نباید با دوستی با یه دختر بوجود بیادو با اون پایان بپذیره ولی من خیلی تنها شدم که نمی دونم این تنهایی تحمیلیه(که تو آینده بهتر توضیح خواهم داد. ) که فکر می کنم دوستام بهم خیانت کردنو حسابی سر کار گذاشتنم و الان هیچکس حالمو هم نمی پرسه( البته احتیاجی ندارم دیگه) و این فکر هم منو ازار میده که شاید دچار توهم شدم یا سوء ظن و شایدم حق با من باشه نظر بدین راجب این موضوع ولی قضاوت نهایی رو بذارین واسه وقتی که کامل نوشتم.
در مورد مطلب بالایی من کاملا از اون اول نظرم این بود که چون تو یکی از دروس تخصصی عملی با هم همکلاس بودیم هی دوست داشتم راجب درس با اون حرف بزنم ولی اون هی می گفت کهچرا فقط درس موضوعات دیگه ای هم هست و شعر می نوشت تو شعرش دوست داشتن بود
ولی من اعتماد بنفسم پایین بود
یعنی من اصلا ازش شناخت نداشتم و اصلا اعتماد هم نداشتم واسه همین واسم مهم نبود کی هستو چیکار می کنه فقط می خواستم باهام باشه و نیاز هم داشتم بهش و اینو مستقیم بهش گفتمو. گفتم باش و نه برای ازدواج
بعد ها که با یکی از دوستان حرف زدم گفت کاملا زدی تو برجکش اونم می خواد بکوبدت
ولی این فکر هنوزم با منه و طرف حتی اگه مستقیم هم بگه من بازم تو فکرم چیزایی رو ربط میدم و می گم که نه اون قصذش سر کاری بود
و فکر می کنم دخترای کلاس الان دارن به سادگی من می خندن و اصلا حس می کنم همه می خوان بهم ضربه بزنن
اگه کسی هست بتونه اخلاقیات دخترا رو توضیح بده تو این مواقع ممنون میشم
البته قبول دارم که تمام زندگی ای حرفا نیست و شاید هم واسه بعضیا حرفام خنده دار باشه ولی چه کنیم
و این رو هم می خوام توضیح بدین و کمکم کنین که چه جور میشه یه رابطه رو نگهداشت چون مال من اکثرا زیاد باشه 1 ماه طول می کشه چون یا به ابراز احساس پاسخ نمی دم یا همون اول می گم قصدم ازدواج نیستو و.... بعد اون میره بعد هم من زانوی غم بقل می گیرم که هیچکس منو نمی خواد
میام دوباره ممنوم از همتون
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
خب اول بگو چه ایرادایی در خودت می بینی که فکر می کنی دخترا از تو خوششون نمیاد؟
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
ایرادو نمی دونم ولی همیشه شک دارم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
تو ایران وقتی پسری بگه قصدش ازدواج نیست اولین عکی العمل خانمهای اینه که فقط مسائل جنسی مهمه ...
اما خوب شما خودتون چی ؟ قصدتون از رابطه با یک دختر چیه؟
دخترها پیچیده هستند ولی ترسناک نیستند ...
خوب اینکه شک کنی که ازت خوششون میاد یا نه خوب طبیعی ... ولی نباید حالت هیستریک پیدا کنه ... خوب بلاخره یکی پیدا میشه که هم تو ازش خوشت میاد هم اون ...
اینکه نوشتی میخوای از خانمها شناخت داشته باشی دقیقن چی منظورته؟
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام گل گفتی
منظور من از دوستی چیزیه که هم طرف مقابل راضی باشه هم من یعنی آدم لذت ببره از دوستی
ولی وقتی تو وقتی به کسی میگی فکرای بد می کنه راجب آدم
ولی آیا دخترا قبول می کنن همچین رابطه ای رو؟ یا فقط باید قول ازدواج داد
الان یه موقعیت پیش اومده که یکی از دخترای همسایمون نگاهم می کنه و سر صحبت رو باز کردهخ اگه آشنا شبم من موندم چه جوری رفتا کنم باهاش که اولا منظورمو بفهمه یعنی چه جوری باهاش برخورد کنم که هم ضربه نخوره هم بتونه حرفمو هضم کنه! هم اینکه می ترسم نقطه ضعفی پیدا کنه ازم بعد بکوبه منو چون الان خیلی گیجم
چون من الان به لحاظ روحی و سربازی اصلا شرایط ازدواجو ندارم
می ترسم از ازدواج
می خوام رابطم با این خانوم طوری باشه که دوست به تمام معنا باشیم و مسائل جنسی مطرح نباشه ولی باید برای رسیدن به مطلب بالا در مورد ای خانوم یا کس دیگه ای باید چه مراحلی طی شه تا بتونم بگم یا چه رفتاری کنم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
با دختر همسایه همون رفتار رو بکن که اون می کنه.فراتر نرو.اون دیده با جنبه ای خواسته تو عالم همسایگی باهات رابطه
داشته باشه.ولی می تونی با گذشت زمان و شناختی که ازش به دست میاری اگر احساسی بهش به دست اُوردی
و شرایط تعهد یه رابطه رو داشتی باهاش احساستو در میون بذاری.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
من هم همین فکرو می کنم
ولی اگه میشه بیشتر توضیح بده
من نمی خوام فرا تر برم
ولی اینکه اون نگاه می کنه مفهومش چیه؟
یه مقدار گیج کنندست
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
یا باید بری جلو بهش پیشنهاد بدی بعدش از چشمش بیفتی یا صبر کنی گذر زمان رابطه بینتونو شکل بده.اگر بچه مثبته
این فرصتو از دست نده.به مامانت با مادرش گرم بگیره که بهتر بتونی بشناسی.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
آفرین
گلی تو
آخه من چند بار این حالتو تجربه کردم که طرف خیلی نگام می کرد ولی بعدا وقتی رفتم جلو همچین از چشمش افتادم که واقعا دهنمو سرویس کرده
الانم حالم بده و مدام تجربه های قبلی یادم میاد
بچه مثبته ولی 100 درصد مامانم رضایت نمیده
منم اصلا به ازدواج فکر نمی کنم چون می ترسم
فقط می خوام به قول تو گذر زمان رابطه مونو طوری پیش ببره که صمیمی شم و بتونم از رابطم لذت ببرم
ضمنا من مشکلات دیگه ای هم دارم که قراره بنویسم
سوئ ظن و ترس از آینده و اینکه تنهامو هیچ کس از دوستام تحویلم نگرفتن
امیدوارم بتونم همین روزا مطلبمو بنویسم
بسپارید بیان نظر بدن
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام
ببين سياوش جان ....
من خيلي كم ميبينم دخترهايي رو كه پسرهارو سر كار ميذارن ،تازه از اون دختر هايي كه پسرهارو سر كار ميذارن و كل كل ميكنن و .... خيلي ها رابطه شون به ازدواج ختم ميشه
مثالش همين چند وقت پيش بود كه شنيدم يه پسري هست توي يه پاساژ كه با هيچ دختري دوست نميشه و به هيچ دختري محل نميده ، يه دختر هم واسه اينكه ثابت كنه كه ميتونه و از عهده اش برمياد ، سعي كرد با پسره روابط دوستانه برقرار كنه تا به دوستاش بفهمونه كه من از شماها بهترم و هيچ پسري نميتونه در مقابل من مقاومت كنه و جوابم رو با بي محلي بده ، بلاخره اين دختر موفق شد و با پسره دوست شد ، بعد از چهار ماه دوستي هم واسه من خيلي جالبه كه رابطشون اونقدر خوب شد كه در نهايت پسره اومد خواستگاري و الان عقد كردن ، نميخوام بگم كار دختره خوب بوده يا با دوستي موافقم ، فقط خواستم بگم دختر ها احساسي تر از اون هستن كه بتونن يه پسر رو سر كار بذارن .... اونهايي كه اين كارها رو ميكنن از اون دخترهاي شيطون هستن و هيچ دختر سالم و نجيبي همچين كارهايي رو نميكنه
اول از همه مهمه كه اين رو بدونين كه اين دختر جزو كدوم دسته از دختر هاست كه من حدس ميزنم كه نميتونه از اون دختر هايي كه پسرهارو سر كار ميذارن باشه ....
در ضمن ، اينو بدونين وقتي يه دختر ابراز علاقه و دوست داشتن ميكنه ، يعني دوستتون داره ، ولي وقتي شما جوابش رو با بي محلي ميدين و در نهايت ميگين احساستون واقعي نيست و اينجور چيزها خوب اون دختر هم غرور داره و واسه يه دختر خيلي خيلي چيز سختيه كه يه مرد بهش بگه دوستش نداره و احساساتش بهش واقعي نيست و فقط ميخواد با هم دوست باشن
و يه چيز ديگه اينكه دختر ها دنبال يه مرد ميگردن كه اعتماد به نفس داشته باشه و بتونه ازشون حمايت كنه ، وقتي ميبينه كه مردش اينطوري نيست ، به رابطه شون شك ميكنن كه نكنه اين مرد نتونه مرد زندگي من باشه
و در نهايت اين رو ميتونم بهتون قول بدم كه دختر ها چون احساسي هستن خيلي زود وابسته ميشن و به طرفشون علاقه مند ميشن و نميخوان ازش جدا بشن و چون تنها راه اينكه از هم جدا نشن ، ازدواجه ، اغلب دختر ها تنها هدفشون از رابطه ي دوستي ازدواجه !!!!
خوب ببينين شما اول اينكه جواب دوست داشتن هاي اون رو با اس ام اس عاشقانه دادين و بعدشم گفتين اين اس ام اس ها واقعي نيست و شما چون بهش نياز دارين اين اس ام اس هارو ميدين و عاشقش نيستين ( در صورتي كه اون دختر بهتون ابراز علاقه كرده بود )
از طرفي هم گفتين كه هدفتون ازدواج نيست و از اون طرف هم حرف از بغل كردن و اينجور چيزها زدين ( اگه حتي رابطه تون ازدواج هم باشه ، بغل كردن در زمان آشنايي اصلا معني نميده چه برسه به اينكه گفتين هدفتون هم ازدواج نيست و تازه دوست هم دارين كه بغلشم بكنين خوب اين واسه دختر گرون تموم ميشه و فكر ميكنه كه شما شايد قصد سو استفاده از اون رو داشتين )
و در نهايت من به احتمال 70% ميگم كه اين كه اين دختر گفته كه شمارو سر كار گذاشته واسه اين بوده كه دست پيش بگيره كه پس نيوفته و شايد يه جورايي واسه حفظ غرورش بوده ..... خوب واسش گرون تموم شده كه كلي به شما ابراز علاقه كرده و فهمونده كه دوستتون داره ولي شما همچين احساسي بهش ندارين ، الان براي حفظ غرور و آبروشم كه شده سعي ميكنه كه بهتون بفهمونه كه اون حرفهايي كه بهتون زده واسه سركار گذاشتن شما بوده و واقعي نبوده تا بتونه سرشو بالا بگيره و غرورش رو حفظ كنه
خلاصه اينكه سياوش جان اين ها نظر شخصي منه و من با توجه به شناختم نسبت به دختر ها بود و احساستشون ، البته همه ي دختر ها مثل هم نيستن ولي اكثرشون اينجوري هستن .......
گرچه دونستن اين مطالب به شما كمكي نميكنه ولي خوب خواستم اين قضيه رو براتون روشن كنم كه اگه واقعا ميخواين با قصد ازدواج با كسي آشنا شين بايد سعي كنين كه اعتماد به نفستون رو خيلي ببرين بالا
اگرم كه قصدتون ازدواج نيست كه خوب بايد به طرفتون بگين كه قصدتون چيه و اگه طرفتون واقعا مشكلي نداشت كه ميتونين رابطه رو ادامه بدين ولي به نظر من اين جور روابط اصلا روابط درستي نيست .... رابطه اي كه آخرش هيچي نباشه جز وابستگي و عشق نا خواسته كه آخر سرشم ناكام ميشه و .... چيزي نيست
اگه شما واقعا ميخواين به قصد شناخت دخترها باهاشون دوست بشين اين كار رو نكنين
به نظرم بهتره كه يه كم بيشتر به انجمن هاي دانشجويي بپيوندين ، بيشتر توي مراسم شركت كنين ، مثلا وقتي دانشگاهتون دانشجوهارو ميبره كوه يا جاهاي گردشي حتما در اين برنامه ها شركت كنين يا عضو شوراي صنفي دانشگاه يا انجمن هاي ديگه بشين كه دختر ها هم توش هستن و به صورت گروهي فعاليت كنين و اينجوري بهتر ميتونين دختر ها رو بشناسين نه اينكه با يك نفر دوست بشين و حرفاي عاشقونه هم بزنين و آخر سرم وقتي وابسته ميشين بگين هدفتون فقط شناخت دختر هاست !!! هر كسي ديگه هم اگه جاي اون دختر بود سريعا به اين رابطه پايان ميداد و براي اينكه بيشتر از اين گرفتار شما نشه يه بهونه اي ميوورد كه ديگه سراغش نرين
اين نظر من بود
ولي به نظر من مشكل اصلي و عمده ي شما اعتماد به نفستونه ، بايد سعي كنين اون رو بالا ببرين
موفق باشين .......:72:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
آفرین
اتفاقا خیلی کمکم کرد
آره من از اون آدمایی نیستم که مثل دوستام وعده ی دروغ دوستی بدم از طرفی هم راست میگین رک گفتن این مطلب که از اول بگم که قصدم ازدواج نیست بده ولی از طرفی هم می بینم که تودانشگاهمون دخترا با پسرای زیادی حرف میزنن و اصلا شک پیدا می کنه آدم بهشون
واسه همین فک می کنم زنم بعد ازدواج بهم خیانت می کنه وقتی می بینم یه دختری که ازدواج کرده طوری با آدم رفتار می کنه یا چشم چرونی می کنه یا نگاه معنا دار می کنه
از طرفی قبلا چند بارم ضایع شدما اساسی وقتی یه دختر نگام میکنه رفتم جلو
بر فرضم با اون دخترهمسایه اگه دوست شدمو باهاش ازدواج کردم اصلا تو دلم میمونه و اصلا بهش اعتماد ندارم و اگه بفهمه ضربه می خوره واسه همین سعی می کنم چند سال ازش بگذره تامشکلمو حل کنم و از لحاظ روحی روانی آماده بشم بعد ازدواج کنم. از طرفی این دختر همکلاسی هم از اون دختر هایی بود که فرهنگش مثل تهرانیاست یعنی با اخلاقه ها ولی معاشرتیه که شک منو تحریک می کرد
خوب من از کجا بفهمم که اون با کی بوده یا با کی حرف می زده قبلا یا اللان که داره با یکی حرف می زنه چی میگه
شاید راجب درس نباشه؟اینا منو دلسرد می کنه طوری کهآدم به اعضای خونواده خودش هم شک می کنه
از طرفی هم اگه رابطه ای داشته باشم با یکی تو دانشگاه یا انجمن بالاخره کار به جایی می کشه که طرف ابراز علاقه کنه چند بار اتفاق افتاده و الان که شما گفتین الان فهمیدم دیگه دروغ نیست ولی همونطور که گفتم من این مشکلاتو باید حل کنم تا با یکی بتونم ازدواج کنم البته من اصلا قصد تعریف از خودو ندارم و نداشتم
ضمنا تو خونواده ما قرار بر این شده که انتخاب از طرف خونواده باشه و البته با در نظر گرفتن نظر من
حالا من چیکار کنم؟
از طرفی ادم دلش می خواد با یه دختر حرف بزنه
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
با سلام
مشكلات شما ناشي از نگرش شما به رابطه دختر و پسر هست.
يك دختر ، يك وسيله براي رفع تنهايي موقت شما، يا لذت بردن موقت شما و او و ... نيست.
او يك انسان است.
او عاطفه دارد.
با دستور العمل شما كه مي گوييد وابسته نشو، او رها نميشه.
حتي با اين دستور العمل خودتان هم نمي توانيد عمل كنيد و وابسته نشويد.
چون شما هم يك انسان هستيد. عاطفه و نيازهاي مختلف داريد.
دختر و پسري در شرايط شما كه احساس تنهايي كرده و نياز عاطفه دارد، دوستي هايش معطوف به اين نياز انساني هست كه اينها را پاسخ بگويد،و اين نيازها از يك بخش ساده يعني گفتگوي ساده احساسي شروع مي شود و مي تواند تا شكست عاطفي يا سكس اگر كنترل نشده باشد، پيش برود. و چون به هيچ وجه شرايط ازدواج را نداريد، ميان راه مي مانيد كه چه كنيد. چون هم ادامه غير ممكن هست. و هم برگشت شكست عاطفي بزرگي براي هر دو نفر مي باشد.
شما فقط وقتي وارد يك رابطه بشويد كه قصد در آمدن از تنهايي و ازدواج داشته باشيد.
اما اگر شرايط ازدواج را چنان كه گفتيد نداريد، بي خيال وارد شدن اين رابطه ها بشويد. كه يا شكست عاطفي و درگيري هاي آن مانع تحصيل و شغلتون مي شود. يا گرفتاريها و تعارضاهاي بي سرانجامي آن. و يا وابستگي ها و مشكلات آن.
با توضيحاتي كه از خودتون داديد، شما احساسات ظريف و لطيف داريد كه اينگونه رابطه هاي بي سرانجام شما را از پا در خواهد آورد.
شما بايد انرژي خود را سرمايه گذاري روي تحصيل،شغل و سربازي خود بكنيد تا شرايط ازدواج و زندگي پايدار را سريعا كسب كنيد.
در غير اين صورت اكنون كه وقته كاشت و سرمايه گذاري زندگي هست،شما در پي مسائل احساسي و درگيريهاي ناشي از آن مي رويد،و فردا هم مشكلات زندگي دامنت را مي گيرد.
خلاصه:
كسي كه شرايط ازدواج ندارد، بهتر هست خود را درگير روابط احساسي با جنس مخالف نكند.(مخصوصا اگر فردي ظريف مي باشد و از روي تنهايي و .... قصد ارتباط بي سرانجام دارد.)
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام
من فکر نمی کنم قصد مسخره کردن تو رو داشته . می دونی ؟ ما آدمها هممون تنهاییم و مشتاق این که کسی رو دوست داشته باشیم. البته نباید قبل از شناخت وابسته شد ولی در مدتی که برای شناخت صرف می کنی هم باید بتونی محبتت رو به طرف برسونی به هر حال این هم بخشی از شناخته.
کافیه همیشه روراست باشیم با خودمون و با طرف مقابلمون.
آیا واقعا به اون دختر هیچ حسی نداشتی ؟ اگه نداشتی و فقط می خواستی یه دختر تو زندگیت باشه .این اشتباه بوده و بهتر که تمومش کردی ولی اگه حسی بهش داشتی ولی خیلی شدید نبوده خوب همون رو می گفتی .
می گفتی تا این اندازه که می شناسمت بهت علاقه دارم .
ما همیشه خودمون رو سانسور می کنیم و این بدترین آفت رابطه هامونه.
به هر حال اون دختر قصد مسخره کردن تو رو نداشته و تو با رفتارت این حس رو بهش دادی که یا سر کارش گذاشتی یا هدفت فقط نیاز جنسیه .
اگه واقعا دوستش داری اول اعتماد به نفست رو ببر بالا و بعد رک احساس واقعیت رو بگو و اگر هم دوستش نداری مهم نیست .
تو دنیا آدمهای زیادی وجود دارد قطعا کسی رو پیدا خواهی کرد که دوستش داشته باشی.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
دوسش داشتم ولی یکم
چون می خوام تو آینده با دلخواهم زندگی کنم
اون دلخواهم نبود
مسئله ای رو که مدیر همدردی نوشت بسیار زیبا بود سعی می کنم عمل کنم ان شا الله ولی همون طور که گفتم باید سوئ ظنمو از بین ببرم و بتونم اعتماد داشته باشم نسبت به آینده
ولی علاوه بر این خوب آدم باید دوستی رفیقی داشته باشه ولی مال من همشون نامرد از آب در اومدن یا نمی دونم چه اتفاقی افتاده که دیگه به من توجهی نکردن شاید یه کارایی کردم که .......... ولی من همیشه با محبت و . بودم با هاشون ولی اونها همیشه پنهانکارو . مخصوصا تو دانشگاه
بعضی وقتا فکر می کنم شاید توطئه ای داشتن واسم یا.......... بعضی وقتام میگم نه حتما دچار سوئ ظن شدم
به هر حال باید بیشتر توضیح بدم ممنون
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
:72:[size=medium]تمام قصه هامو از تو دارم بهترین خاطره هامو از تو دارم تو این شبای خالی از ستاره آخری ترانه هامو از تو دارم[/size]
می خوام یه سری جدید مطلبو بنویسم امیدوارم همراهم باشید
حس می کنم دوستمو پیدا کردم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
کاملن با حرفهای مدیر همدردی موافقم ... تمام مطلب رو یکجا گفتند ... مرسی:104:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام
حرفای آقای دکتر واقعا جالب بود
و گفتن سعی کنید تا وقت ازدواجتون نشده و تا قصد ازدواج ندارید وارد رابطه ای نشید
این یکی از سوالهای ذهن من بوده از قدیم تا الان
من خودم به ازدواج سنتی علاقه دارم نمی دونم چرا ولی از قدیم تو خونمه نمی دونم چرا خوشم میاد وقتی که قراره ازدواج می کنم خانومم کسی باشه که اصلا ندیدمش!!! و اولین باره میبینمش.
آخه با توجه به روحیاتم که حتما شما می دونید تا بحال
من دوست دارم خونواده یکیو معرفی کنن و چون من به اونها اعتماد دارم می دونم اونها دنبال کسی میرن که خانوادشو میشناسن و مادرشو پدرشو و اخلاق های والدین دخترو میشناسن و به قول یه ضرب المثل معروف اول باید مادر دخترره رو دید بعد باید دخترو پسند کرد و .......... که به نظر من درسته چون اگه من برم تو دانشگاه یا جای دیگه ای با یکی آشنا بشم نمی دونم که مادرش چه کارست پدرش چه اخلاقی داره و حتی خودش شاید از روی وابستگی با من خوبه و بعد از ازدواج شخصیت واقعیشو نشون داد؟ و ........... ولی می تونم بفهمم که با کسی رابطه ای داشته یا نداشته
ولی تو مورد اولی من از کجا بدونم اون با یکی بوده یا نه؟ هرچند که خونواده دار هستند.
اصلا شمایی که این مطلبو می خونید این موضوع رو قبول دارید که بعضی از دوستان من عقیده داشتند که دخترایی رو انتخاب می کردن که قبلا با پسر های مختلفی بوده و استنباطشون این بود که اون دیگه چشم و دلش سیره و پخته شده می تونه وفادار باشه تو زندگی
و از طرف دیگه دختری که آفتاب مهتاب ندیدست ممکنه وقتی ازدواج کرد درست مثل یه پرنده که از قفس رها شده باشه و دچار رابطه های مختلف بشه؟
آیا این استنباطا درسته؟
از طرفی من خودم اشتباه داشتم این حقو به همسر آیندمم می دم چون اون هم یه آدمه ممکنه تو گذشتش اشتباه داشته باشه
من خیلی سوئ ظن دارم
کاش خدا قسمت کنه تو آینده بتونم راجب رفتار های دوستامو توضیح بدم تا شما قضاوت کنید که ایا من راست میگم یا توهمه؟
تو یه جا می خوندم سوئ ظن غیبت درونیه باعث میشه آدم نسبت به همه بی اعتماد بشه و از فعالیت های مفید اجتماعی باز بمونه ولی من هر وقت تو فعالیتی شرکت کردم دیدم دوستان و نزدیکان همیشه منتظر فرصتی بودن تا چیزایی رو از آدم بگیرن
یا شایدم من خیلی حساس شدم نسبت به اطرافیان/؟
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سياوش جان ، اين نظر شخصي منه :
شما به نظر خيلي آدم شكاكي مياي و اين يه عيب بزرگ محسوب ميشه .... ببين عزيز با اين اخلاقي كه تو داري فكر نميكنم كه حتي خانمت بتونه پاشو از خونه بذاره بيرون چون مثلا اگه تو ببيني كه خانمت داره با فروشنده ي بقالي صحبت ميكنه تا يه جنسي رو بخره ، پيش خودت ميگي : واي نكنه كه داره راجع به يه موضوع ديگه صحبت ميكنه ؟ من از كجا بايد بفهمم ؟؟؟؟؟شايد مسئله عشقي باشه !!!!
سياوش جان به نظرم اين منفي بافي و شكاكي خيلي وحشت ناك هستش ، هم براي خودت و هم براي ديگران ....
ببين من يه خواستگاري داشتم كه خيلي توي اجتماع بود و خيلي از اين خيانت ها رو ديده بود ، وقتي يه كمي با خودش صحبت كردم ديدم واقعا انگار يه جورايي شكاك هستش و ميترسه كه نكنه زنش يه موقع بهش خيانت كنه ، وقتي از عقايدش مطلع شدم ،قبولش نكردم چون به نظرم زندگي با يه آدمي كه شكاك هستش اصلا درست نيست چون بعدا سر هر مسئله اي كار به جر و بحث ميكشه .......
ببين خوب هركسي يه عقايدي داره ، تو دوست داري كه زنت رو تا به روز خواستگاري اصلا نديده باشي .... اينجوري شايد خودت حس خوبي داشته باشي كه مثلا بگي خانمم آفتاب مهتاب نديده است ولي به نظرم اصلا با اينجور چيزها نميشه فهميد كه طرفت واقعا چه شخصيتي داره !!!!!!!! خوب من الان خيلي از دختر هارو ميشناسم كه دوست پسر دارن ، وقتي ازشون ميپرسم كه آيا ميخواي با دوست پسرت ازدواج كني ؟ جواب ميده كه نه !! من نميخوام با دوست پسرم ازدواج كنم ، دلم ميخواد خواستگاري سنتي داشته باشم تا از همسرم مطمئن باشم چون نميتونم در آينده به دوست پسرم اعتماد كنم و خيلي دلايل ديگه ....
ببين تو ميترسي از آينده ، از اينكه نكنه همسرت خيانت كار از آب در بياد ، يا اينكه قبل از تو با كسي ديگه رابطه داشته باشه يا گذشته ي خوبي نداشته باشه ، ولي اين رو بدون كه خواستگاري سنتي هم دليل بر اين نيست كه همسرت توي گذشته اش هيچ كار اشتباهي نكرده باشه و نميدونم كاملا پاك باشه !!! به نظرم بايد يه كمي تجديد نظر كني توي افكارت چون اگه يه زماني درست از آب در نيان اون كسي كه در نهايت ضربه ميخوره خودت هستي ....
و اين سوالي كه پرسيدي كه ميگي اگه يك نفر تا قبل از ازدواج آفتاب مهتاب نديده باشه ، بعد از ازدواج عوض بشه و رابطه با ديگران داشته باشه يا بالعكسش !!!
ببين همه ي اينها بستگي به شخصيت طرفت داره !!!!
مثلا اگه دختر خانم مال يه خانواده ي خيلي سنتي باشه كه عقايد خشكه مذهبي دارن و دخترشون رو هم خيلي محدود ميكنن كه مثلا حتما بايد هميشه چادر سرش باشه !!! اگه دختر خانم هم همين عقايد رو داشته باشه كه به پاش ميمونه ولي اگه اين عقايدش نباشه و به اجبار مجبور به بعضي كارها شده باشه ، ممكنه ( ميگم ممكنه نه حتما ) وقتي ازدواج كرد و آزاد شد ، و وقتي با دخترهاي ديگه برخورد داشت، دلش بخواد كه چيزهايي رو كه تا حالا تجربه نكرده رو تجربه كنه......
و اينم ممكنه كه حالا مثلا يه دختري به قصد ازدواج با يك نفر يا دونفر رابطه داشته براي شناخت بيشتر ولي بعد از شناخت فهميده باشه كه به درد هم نميخورن و اين رابطه تموم بشه ، خوب اين دليلي نداره كه اين دختر وقتي ازدواج كرد با كسي ديگه ارتباط داشته باشه اونم صرفا به دليل اينكه قبل از ازدواج با كسي رابطه داشته
و البته مثالهاي ديگه اي هم هست ،بعضي ها هستن كه اين ارتباطات چيز عادي زندگيشونه و وقتي ازدواج كردن ادامه پيدا كنه .........
ببين عزيزم همه چيز ممكنه و اين بستگي به شخصيت طرفت داره كه با شناخت بيشتر به نظرم ميتوني اينو بفهمي ولي صرف اينكه چون طرف خانواده ي خوبي داره پس حتما خودش هم خوبه به نظرم خيلي درست نيست !!!
خوب منم كسايي رو ديدم كه مادر و پدر خيلي خوبي دارن ولي خودشون نااهل هستن حالا چه پسرش چه دخترش!!!
سعي كن سو ظن هارو از خودت دور كني ، گاهي ما روابط اجتماعي رو با روابط ديگه اشتباه ميگيرم ، دليلي نداره كه چون يكي روابط اجتماعي اش خوبه پس آدميه كه روابط مختلف با ديگران بر قرار ميكنه و نميشه بهش اعماد كرد!!!
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط siavash.x
اصلا شمایی که این مطلبو می خونید این موضوع رو قبول دارید که بعضی از دوستان من عقیده داشتند که دخترایی رو انتخاب می کردن که قبلا با پسر های مختلفی بوده و استنباطشون این بود که اون دیگه چشم و دلش سیره و پخته شده می تونه وفادار باشه تو زندگی
و از طرف دیگه دختری که آفتاب مهتاب ندیدست ممکنه وقتی ازدواج کرد درست مثل یه پرنده که از قفس رها شده باشه و دچار رابطه های مختلف بشه؟
آیا این استنباطا درسته؟
این حرفها هیچ پایه منطقی و علمی نداره . چون موارد عکس این بیشتر صادقه . یعنی دخترهایی که رابطه متعدد با جنس متفاوت پیش از ازدواج داشتند بعد از ازدواج ممکنه ترک این عادت براشون سخت باشه و به همسرشون نتونن اکتفا کنن و یا همسرشونو با دوست پسرهای سابق مقایسه کنن و از همسرشون ناراضی بشوند .
و دخترهایی که قبلاً رابطه نداشته اند و بدون تجربه رابطه قبلی ازدواج می کنن کاملاً اشتباهه که حکم داده بشه که اینها خیانت خواهند کرد چون چشم و دلشون قبلاً سیر نشده بلکه اغلب برعکسه .
اساساً این نوع نگاه به روابط انسانی اشتباهه ، انسان شیء نیست یا غذا که چشم و دل سیری بر اساس اصل غرقه سازی در رابطه باهاش پیش بیاد ،
بنا بر این ، نوع نگرش و تعبیر دوستان شما اشتباهه ( از بعد کارشناسی اشتباهه )
.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
خوب باید من بالاخره بفهم شخصیت طرف چه جوریه اونوقت نظر بدم که خوبه یا بد و این نیاز به پختگی داره
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
توی روابط این خودتی که مسئول روابط خودت هستی و خودتی که باید در وهله اول روی خودت تمرکز کنی و با شناخت بیشتر خودت گزینه مناسب خودت رو بهتر و درست تر تشخیص میدی!
من تاپیک رو یه مرور سریع کردم مثلا اونجائی که راجع به دختر همسایه گفته بودی... احساسم این بود که داری روابط با دخترا رو توجیه میکنی... بنا به دلایل زیادی که بخشیش روانی و بخشیش فرهنگی هست روابط صرفا دوستانه دختر و پسر ممکن نیست... تو مثل من و مثل خیلی های دیگه دوست داری تجربه کنی! دوست داری جنس مخالف رو تجربه کنی: عاطفی،جنسی، احساسی و عقلی... اما قصدت فقط تجربه است نه ازدواج و درد اینجاست!
راجع به اون قضیه آفتاب مهتاب آخه پسر خوب مگه آدم ماشینه که اینجوری دسته بندی میکنی...انسان بودن مقام والائی هست ولو اینکه ارزششو ندونیم...یاد اون نویسنده آلمانی برنده جایزه نوبل ادبیات که اسمش الان یادم نیست افتادم...زنش فاحشه بود و با یه زن فاحشه تونست زندگی موفقی رو بنا کنه!!
راجع به سوء ظنت من روانشناس نیستم و این یه موضوع روانشناسیه ولی به نظر من این قضیه به خاطر پیش فرضهای ذهنیت هست که از تجارب و شنیده هات نشات گرفته...اینکه اینا رو چه طور تغییر بدی من نمیدونم.
نقل قول:
خوب باید من بالاخره بفهم شخصیت طرف چه جوریه اونوقت نظر بدم که خوبه یا بد و این نیاز به پختگی داره
من فکر میکنم که میتونم تیپ شخصیتی طرف رو بفهمم (یا شاید حس کنم) و باید توجه کنی که شناخت ازین دید به معنی پی بودن به خوب بودن یا بد بودن طرف نیست که اگر هدفت از شناخت این باشه باید بدونی که نتیجه ش چیزی جز سوءبرداشت و پیش داوری و در نهایت شکست نیست! اصولا نمیشه انسانها رو برچسب خوب یا بد زد...از نظر من تقرییبا همه آدمها خوبن...پشت حسودیهاشون...بدجنسیهاشون...ح تی ناروزدن هاشون.........یه خشم، یه عقده یا کلا یه احساس یا حتی یه منطق نهفته است وقتی اینجوری نگاه میکنیم دیگه سخته از کسی متنفر باشیم...اصولا بد بودن هم رنگ میبازه...
خیلی از سوءظن هاتون به همسر احتمالی آینده ناشی از دیدی هست که به خانم ها داری....به عنوان یه مرد بهت میگم که زنها چشمه های احساس (مثبت و منفی) و لطافت هستن...اونان که ظرفیت معشوق شدن یا مادر بودن رو دارن...فقط باید درکشون کرد و در ضمن باید خودمون باشیم... من گفتم که نمیتونم روانشناسانه بهت کمک کنم ولی اینقدر نگران اونا نباش... تو خودت باش...خودی خودت رو پاس بدار... خیانت اونا به خودشون ضربه میزنه نه تو! اونا دراین صورت سپری برای محافظت از خودشون در مقابل این ضربه ندارن چون تمام روانشون درگیر شده اما روح و روان و جسم تو یه هویت و وجود دیگه س و میتونی ازش محافظت کنی!
یه چیز دیگه شناخت یار به خصوص در درازمدت ساده است (چون درگیری عاطفی هم وجود داره) البته خیلیها میگن که شناخت یه نفر خیلی سخته که درسته چون انسان موجود کاملا غیرقابل پیش بینی و منعطفی هست ولی منظورم از شناخت به معنی پیش بینی همه نیازها و کارهای طرف نیست منظورم همون تیپ شخصیتی بود... با کمی تجربه بیشتر از خودت بهتر میتونی بقیه رو م بشناسی : پختگی اینه
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
البته که جواب خوبی بود
تو تاپیکی تو همین سایت خوندم که اسم تاپیک من چیکار کنم هست
تو اون یه خانومی که الام یادم نیست اسمش چیه تو جواب صاحب موضوع نوشته بود که
به نظر من این از عدالت خدا به دوره که کسی که همه کار کرده با کسی که هیچ کاری نکرده تو ازدواج برابر باشن
من با پسر بودنم با اینکه ساختار فیزیکی و آفرینش پسر طوریه که کشش زیادی به دختر داره و ......... من الان شاید این یکسال دارم خودمو آشنا می کنم با روحیات دخترا و ... تازه یادم افتاده دارم به دخترا نگاه می کنم
جوری که تقریبا اطرافیانم میگن این قبلا اینجوری نبود الان داره دخترا رو با چشاش می خوره
قبلا خوب با تمام فشار هایی که روم بود اصلا سمت این کارا نمی رفتم تازه این اواخرم که رفتم بدلیل نشناختنو . کلی به قول دوستان گند زدم چون تو همین قضیه همکلاسیو بقیه قضایا اصولا به قول دوستان من نباید می گفتم قصدم ازدواج نیستو به دروغ باید جلب اعتماد می کردم از اون دخترو .. تا اون هر چیزیو که می خواستم در اختیارم میذاشت که خودشم به من گفته بود اگه من وابسته شم هر کاری با طرف می کنم. منم که از خدام بود یه همچین دختری گیرم بیاد ولی راستشو بهش گفتم که رک بود و اون دختره هم حسابی از خجالتم بعد ها در اومد
حالا و این اواخر احساس می کنم چه راحته با یه دختر باشیو سکسو .........
احساس می کنم فکر هایی که قبلا داشتم در مورد وفاداری و .. همه کشک بوده
احساس می کنم همه ئهر کاری کردن فقط من موندم
احساس دارم بی عرضه بودم
دختر هایی رو دیدم که خوشتیپ بودن ولی به خاطر تنوع طلبی و ...... با پسر هایی بودن که آدم شاخ در میاره
حالا من موندمو این فکرا و بی حوصلگی که حتی حوصله ندارم دنبال یه دختر راه بیفتم تا انتقام از دنیا بگیرم
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
نه سر شما کلاه نرفته....عوض اینکه بخوای با نگاه کردن دخترها رو بشناسی...راجع بهشون مطالعه کن (راجع به خودت هم هر از چندگاهی فکر کن)..من از کتاب «مردان مریخی و زنان ونوسی» که یکی از کتابهای خیلی مشهور و شاید کلاسیک واسه عامه مردم توی این زمینه است خیلی خوشم اومد... خیلی دیدم عوض شد...البته در اصل واسه متاهل هاست ولی کلا دید خوبی میده کتابهای زیاد دیگه ای هم هستن (مثلا آنچه مردان باید راجع به زنان بدانند یا همچین اسمی و کتابهای دیگه..) به نظرم این شروع خوبیه...بذار از تجربیات دیگران استفاده کنی....
خب شاید با دختر بودن و سکسو... راحت باشه ولی دقت کردی که بستر اکثر این دوست شدن ها خیابون و .. است و نتیجه اش هم معلومه...جائی که با طرف آشنا میشی مهمه....توی پارک یا خ.. یا .. جای خوبی واسه پیدا کردن همسر آینده نیست...ازدواج هم یه پروسه است و باید با حوصله انجام پیش بره...به نظر من میتونی طرفت رو در حد لازم (اگر آگاه باشی) بشناسی! خیلی نگران و بدبین نباش...
یه برآورد واقعی:
از نظر من 40 درصد دخترها اهل روابط با جنس مخالف اند (میانگین کل کشور چون شهرها با هم فرق میکنن)
از نظر براردم این رقم 70 الی 80 درصده...
اما از نظر خواهرم این رقم 20 الی 30 درصده...
میبینی هر آدمی یه برآورد داره....پس به این مسائل به شکل وحی منزل نگاه نکن!
منظورم از کلمه خود و تاکیدش این بود که خوشبخت بودن و شاد بودن در درونته ...
It is impossible for a man to be cheated by anyone but himself.
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام پیرو نوشته هام می خواستم یک چیز دیگه ای رو هم بگم
نمی دونم از کجا شروعکنم
اینی که گفته میشه که من یک دختری رو میشناسم که با 100 تا پسر دوست بودولی به شوهرش دروغ گفته بود باید بگم هر کاری بالخره یک عواقبی داره و اثراتی اگه اون دختره اینجور راحت دروغ گفته قاقولیه پسر رو میرسونه که نفهمیده و نتونسته آمار دختر رو دراره
بالاخره از لحاظ رفتاری معلوم میشه دیگه
شما مهندس حنان
درسته همه چیز ظاهر نیست ولی این قدرت تشخیصو دارید که بتونید بفهمید از ظاهر آدما که اونا چیکاره هستن
دختری همکه اهل این کاراست میشه فهمید بالاخره 1 سال قایم کرد 2 سال قایم کرد همیشه که نمیتونه؟ من الان یه دختر قدم بزنه جلوم می فهمم طرف چیکارست
بالاخرهمعلوم میشه عزیز
ولی ادم باید خودشم در نظر بگیره من هم درسته با دختر رابطه ای داشتم ولی خودم احساس پاکی نمی کنم
چون چند بار چند تا دختر اومدن سراغم ولی من نتونستم جلوی زبونمو بگیرمو رنجوندمشون البته که مثل قدیم فکر کردم اونا قصد داشت مسخرم کنو ..... ولی ضربه زیادی خوردم چون تنها بودم
و مثل همیشه گفتم بیا اما وابسته نشو
و رفتن و من موندمو تنهایی و ضربه رفتنشون
چون نمی تونم دروغ بگم مثل دوستام
اونا میگن به دروغ قصدشون ازدواجه و یا رابطه رو طوری پیش میبرن که دختر وابسته میشه ولی من نتونستم هیچ وقت
اخه من هیچ وقت باور نداشتم دخترای دانشگاه رو حتی با خوشگلترینشون هم دوست نشدم ولی با اینکه دلم پیشش بود چون با این فکر که قبل من با یکی دوست بوده حتی راضی بودم الکی رابطه رو طوری پیش ببرم که وابستگیو ..... و با اینکه میدونستم رفتنیه ولی لذت چند ماه بودن با اونو میبردم در صورتی قبول می کدم باهاش ازدواج کنم که خودش می گفت میمونه پیشم و من از خودم مطمئن بودم که حتی اگه بخاطرش بمیرمم قدرتشو دارم که ترکش کنم و فراموشش کنم
ببخشیدا
میتونستم لمس کنمش از لحاظ حسی جنسی عاطفی و ...........
شما که میگید دو سال و نیم به قصد ازدواج دوست بودید ضرب هم خوردید؟ تا چه حدی جنس مخالف و اونو حس کردیدو لمس؟
من درسته ین اواخر تو کلاسبه همه دخترا به چشم مشتری نگاه می کردم به بدنشون نگاه می کردم و درست مقابل کاری که قبلا بود یعنی قبلا اصلا نگاه نمی کردم درسته حتی این اواخر که خواستم رابطه با دخترارو امتحان کنم به یکی صافو پوست کنده س دادم بیا س کنیم و........
ولی هر دختری میاد پیشم الانشم به من میگه تو پاکی
میگن پسر اکبند پیدا نمیشه الیته می دونم کار بدی بود و ..........ولی خواستم اینو بگم که اثرات کار انسن معلوم میمونه
ولی انسان خصوصیتش اینه
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
عدم شناخت دختران / من الان یه دختر قدم بزنه جلوم می فهمم طرف چیکارست.:325:
عضو کوشا شدیم رفت.دی:
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
ببینین منظورم این نبود که ..........
من هم عدم شناخت دارم کلی
ولی خدا یه قدرتی به همه انسانها داده دیگه تا بتونن طرف رو بشناسن
ولی من گیجم باز
خیلی حالم بده انتظار کمک دارم با جواب هاتون
مطلب بعدیو می نویسم
ولی درست مثل نوشته ی rrooog
همه یه برداشتی دارن
هیچ چیز وحی مطلق نیست شاید دوست حنان تونسته به شوهرش کلک بزنه ولی دلیل نمیشه همه ازدواج های سنتی همین جوری بشه
من قصدم منظره نیست قصدم ایبنه که فکرم راحت شه
که آیا اینجوری امکان داره یا نه؟
شما با نظر هاتون اعتماد بنفس میدین به آدم یعنی آدم راه رو از چاه تشخیص میده
یعنی تو این دنیا دختری پیدا نمیشه که با کسی دوست نشه؟ اونم من بتونم پ=یداش کنم؟
یعنی من نمی تونم پ=یداش کنم؟
یا این فکرارو از کلم بندازم بیرون؟
متاسفانه با این که مدیر همدردی گفته که تو این سن باید آدم بکاره تا تو آینده برداشت کنه من تمام فکرم مشغول این اموره
در توانم نیست بذارم کنار مگر این که راه حلی پ=یدا بشه و جواب سوالامو بگیرم
که تو این مدت یه ذره ذهنم آروم شده و باید هی مرور کنم این مطالبو
قراره یک مطلب بنویسم ذهنم خیلی آشفتست
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
به نام خدا
راستش من که عضوی از تالار همدردی شدم اینقدر موضوعات متنوعی بود توش که من یادم رفت به موضوع اصلیم بپردازم و در واقع غرق مطالب شما عزیزان گشتم
باز هم خدا روشاکرم که شما رو سر راه من قرار داد
موضوعی که من مطرح کرده بودم سوظن و عدم شناخت دختران و ترس از آیندست
قسم خوردم تا این مشکلو حل نکنم پامو از ایبنجا بیرون نمی زارم
اولین قدمو خیلی خوب برداشتیم با هم و من واقعا عدم اعتماد بنفس داغونم کرده بود و با خوندن اون مطالب باورم شد که اون دختر منو می خواست و.....
پس این مشکلات تا حدی رفع شد و من پله پله میام جلو
ولی یکی از مشکلات من این بود که چرا دوستام می تونن رابطه شونو ادامه بدن با دختر اما من چون زبونم تیزه و خیلی عادت دارم بدیه دخترا رو تو روشون بگم (که الان فهمیدم اینجوریه که اونا میرن که قبلا فکر می کردم چون از اول قصد مسخره کردن منو داشتن و ....) ولی چرا دوستان من رابطه هاشون با دروغ پی ریزی می کنن اگه خودشون رفته باشن جلو با هزار و یک وعده سعی می کنن اعتماد دخترو جلب کنن و بعد دوست میشن و البته هیچ وقت به من نگفتن این کارارو و من خودم فهمیدم. که سراسر دروغه بعد شاید سکس هم داشته باشن
یا اگه روزگار اونا رو جلو هم قرار داده باشه طوری رفتار می کنن که دختره جذب بشه
بر خلاف من که تا کسی اس عاشقانه میده زود بهش می گم که برو و می ترسم که وابسته شه تازه اگه مشکلاتی مثل قدیم که عدم اعتماد بنفسو .... نیاد سراغم
یادمه یه پسر دایی داشتم که وقتی جریان همکلاسیو تعریف کردم بهش گفت که درسته خودش اومده جلو ولی تو چرا باید رفتاری کنی که اون یه روزی بهت بگه بی تو نمی تونم زندگی کنمو ........
بعد اتفاقا خودش همین کارو با یه دختر کرد حالا ظاهرا با هم سرد شدن یه مقداری ولی چرا اون خودش این کارو کرد ولی منو منع کردو من به حرف اون کشیدم کنار
بازم میگم حس می کنم همه دوستام همه کاری کردن و من موندم عقب
من اعتراف می کنم که نمی تونم به دخترا فکر نکنم
من مثل همه پسرا آفرینشمون طوریه که کشش داریم نسبت به دخترا و دل هر پسری می خواد که از لحاظ عاطفی احساسی جنسی لمس کنه دخترو
حالا وقتی دوستام میان و از رابطشون واسم می گن و این که با دختر دوست شدنو و حتی س داشتن و حالا می خوان با یه ترفندی دختره رو ول کنن و منتظر یه بهانه هستن اونوقت آدم حس کمبود می کنه که اون بدن دختر رو لمس کرد و من موندم و از طرفی شاید اون دوستم یه دختر پاکیو بگیره که آدم اصلا دهنش باز بمونه
صرف نظر از اینکه خیلی از پسرا عقده دارنوخیلی خالی می بندن
(که من قبلا یکی از مشکلاتم این بود که خیلی زود باور می کردم همه حرفارو ولی اتفاق هم می افته خیلی از اتفاقا)
با این تفاوت که که طرف میگه که با کسی دوسته و سکس کرده که خیلی خوشگله و میلیونره و ........ ولی سکس اون حقیقته ولی دختره زیاد جالب نبوده و پولدار هم نبوده.
بگذریم خیلی از دوستام بودن که الکی با یه دختر دوست بودن و همه جا گفتن می گیریمش
مثلا یه دوست صمیمی داشتم که با یه دختری دوست بود که من میشناختمش و می دونستم قبل از اون با پسرای دیگه رابطه داشته و خونه هم می رفته
اینقدر من سعی کردم که منصرفش کنم اینقدر نصیحتش کردم که بابا اون به دردت نمی خوره و تو از اون سرتری و ....... و خودمو از اون بالاتر می دونستم و فکر می کردم نمی فهمه ولی روز گار گذشتو فهمیدم که ای خدا من گاو بودمو خبر نداشتم که این ترفندشونه و سه سال با هم دوست بودنو خدا می دونه چه کار هایی که نکردن و هر دوتا شون هفت خط و
نیاز هاشون به وسیله با هم بودن حل می کردن(نه فقط جنسی بلکه با هم بودنو موندن و درس و کمک فکری و ..) منی که اینهمه نگران دوستم بودم و جوش می زدم حالا مثل یه خر موندم تو گل و اون دوستم حتی واسم تره هم خورد نمی کنه و حتی یک زنگ هم نمی زنه که بابا حالت چطوره.که البته من احتیاجی ندارم ولی قدیما ناراحت می شدم
که از این حرفا زیاد خواهم گفت که مربوط به مشکلات نوع دیگمه
چه خری بودم من. منی که احساس می کردم دوستم داره راه رو اشتباه میره و هی می خواستم برش گردونم حالا من پیاده امو اون هزاران کیلومتر جلو تر رفته و حتی به پشت سرش نگاه هم نمی کنه.درسته که واسه حفظ آبروی خودش و دختره هیچ چی از رابطش نمیگه و نخواهد گفت ولی معلومه دیگه. یه چیز دیگه هم بگم که پسر همیشه دوست داره و استقبال می کنه(یعنی تو دلش خوشش میاد شاید اگه کاری هم نکنه) از رابطه با دختر مخصوصا جنسی. حالا حتی اگه سر بزیر ترین هم باشه هر کسی حتی زاهد ترین آدم هم باشه وقتی صحبت از رابطه با خانوما باشه تو دلش غبطه و حسرت داره و مگه اینکه طرف ازدواج کرده باشه و . اونو بحث نمی کنم
منی که همیشه با این فکر زندگی می کردم که دنیا دار مکافاته اگه با یکی نگاه کنم نگاه می کنن به ناموسم و اگه حتی دختره هم پایه بود که قضیه رو ملاحظه کردین
من نه آدم مذهبیه کاملیم نه اینوریه کامل همیشه آویزون و معلق
کسی که چند نفر به راحتی با یه ذره مذهبی نمایی تونستن سرم کلاه بذارن
دوستانی که فقط منو تو دستشون نگه می داشتنو موقع احتیاجاتشون منو یاد می کردن و از احساسم سواستفاده کردن
فقط بحثم نیاز جنسی نیستا حالا اون و بقیه موقعیت دارن شغل دارن درسته من به آینده امید وارم ولی الن تو این لحظه که فرهنگ 27 عزیز هم گفتن که ملاک حال فعلیه افراده عقبم
ولی اینو هعم نباید فراموش کرد که خالی هم می بندن
حالا احساس می کنم که هفت شهر عشق را عطار گشته و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم البته اینم بگما من همیشه این حسو دارم که عقبم و نباید این باعث بشه داغون شمو دوستام هم اینو گفتن که چرا اینقدر فکر می کنی عقبی و ....
ولی من آرمان گرا هستمیه نکته ای هم هست که دوستم با اینکه می دونست اون دختر همه کار کرده و 100 درصده ولی چنان تعریفی می کرد از اون دختره که انگار قدیسه ی عالمه برعکس من که اگه پاک ترین دختر ر و هم بذارن جلوم اینقدر بدبینم که به همه میگم که اون دختره همه کار کرده و هر کس حتی از روی دروغ هم چیزی راجبش بهم بگه قبول می کنم احساس دارم خیلی باختم گم شدم هیشکی دورو ورم نمی پلکه حس کینه دارم نسبت به خیلی از دوستام
راستی من به که مانم؟ به که مانم به که مانم
نه بدان سایه شبرنگ که نهان کرده نگه در نگه سرو
راستی من به که مانم
نه بدان بانگ دلاویز که جان می سپرد در نفس باد
نه به بانگو نه به فریاد
راستی من به که مانم
نه تئ را مانمو دانم که به خود نیز نمانم
راستی من به که مانم
نه سپیدم نه سیاهم نه سرودم نه نگاهم نه یکی نقش پلیدم
نه یکی نقش تباهم راستی من به که مانم...........[b]
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
اقای سیاوش
شما آخه چی فکرکردین؟
منظورتون اینه که چون با دخترا رابطه نداشتین ،عقبین؟
چرا فکر میکنید عقبید؟ تعریف شما از عقب بودن و عقب ماندن چیه؟
اینطور که شما تعریف کردین ،من فکر میکنم شما خیلی باید رو خودتون کار کنید ،شما به ثبات لازم(به نظر من)نرسیده اید
بیشتر دنباله رو هستید تا تعیین کننده ،بحث عدم اعتماد به نفس هم ازاینجا ناشی می شه
هدفتون از زندگی چیه؟ اینکه با جنس مقابل ارتباط(چه عاطفی و چه جنسی)برقرار کنید؟
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
هدفم از زندگی اینه که اگه به حساب شعر نذارینو من هم هیچ وقت شعارشو سر ندادم اینه که تو راهی برم که خدا می خواد و اون راضیه ولی گناه هم خیلی دارم
من اصلا قیافم به ادمای مذهبی نمی خوره موهامم بلند می کنم و اخوند هم نیستم ولی تو دلم خیلی جا هست واسه یاد گرفتن دوست دارم همیشه بیاموزم
من از علمای دین بدم میاد ولی دوست دارم کتاباشونو بخونم
ولی راست میگین چون ثبات ندارم به خاطر همین میگم که کمک می خوام
این راهی که من انتخاب کردم طولانیه و احتیاج به صبر و شکیبایی داره ولی من نمی تونم به دختر فکر نکنم
قبلا هر جوری بود خودمو نگه می داشتم با حرف زدنو گردشو .... ولی اواخر نمیشه و هی به بدن دخترا نگاه میکنم
چون حس میکنم باید اینکارو از قبل می کردم
چون جذب میشم به دختر دیگه
فکرمو هم مشغول کرده
ضمنا چون اعتماد ندارم به آینده وقتی هر دختری رو می بینم فکر می کنم حتما سکس داشته
از طرفی وقتی سراغ یه دختر میرم یکی دو روز که صحبت می کنم باز خداو ... یادم میفته عذاب میکشم
و چند وقت پیش با یه دختر تو چت آشنا شدم و اصلا قصدمم ازدواج نبود و منحرف بود قصدم
و قصد داشتم تو دستم نگهش دارم
اون تو اس ام هاش شروع کرد به گفتن از .... و داشت صحبتو به سکس می کشید و ...
گفت که بیا رستورانی جایی تا آشنا شیم باهم من نتونستم برم فهمیدین چی گفتم؟ نتونستم برم چون اینکاره نیستم و اون گذاشت رفت
هدفم این نیست که با دختر رابطه ی حسی یا جنسی برقرار کنم ولی الان موندم سر دو راهی
تازه این فکرم میاد به کلم که شاید قبلنا اعتماد به نفسم کم بوده که نمی رفتم سراغ دختر و دارم نسبت به گذشتم هم اعتمادمو از دست میدم
فکرای مختلف از چند جهت احاطم کرده مثل یک کلاف سردرگمم
قبلا من هم می گفتم که هدف از زندگی سکس نیستو ......... ولی خیلیای دیگه هم میگن ولی عمل نمی کنن
من کاری واسه خدا نکردم که انتظار پاداش داشته باشم ولی........
اگه یه روز هم تصمیم بگیرم با یه دختر باشمو به بدنپش برسم باز هم فکر های مختلف مثل عذاب وجدان و وابستگیه اون . وووو میاد سراغم
تازه اصلا نمی دونم چه جوری میشه این کار رو انجام داد
نه واسه این که کار یاد بگیرمو برم پی دخترای مردما نه
ولی چون این کارو نکردم فکر می کنم مردم حتما یه کار به خصوصی می کنن که من بلد نیستم
اگه پا پی هستم به خاطر حس کنجکاویو خود باوریه منی که اگه حتی دختر هم بیاد سراغم باور نمی کنمو میگم دروغه
متاسفانه من اینی هستم که می بینید
باید روی خودم کار کنم
تازه نگاه کردن به دخترا رو هم که الان می کنم بل دودلیه
یعنی هر وقت که عشقم کشیدو حوصله داشتم که شاید هر 10 روز یه بار باشه
یعنی منظورم اینه که حتی این یه کار رو هم رو هم نمی تونم با جون و دل انجام بدم
که بگم تو دلم اره اینجوری شد یا اینکارو کردم نتیجش این بود یا ووووووووووووو
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
برادر عزیزم
با این توصیفاتی که میگین ،شما باید حسابی رو خودتون کار بکنید
احساس نیازی که دارید ،تا حدی طبیعی هست ،ولی به قول اقای مدیر شما اول باید پیش نیاز هاش رو مرتفع کنید ،
چه مادی و چه معنوی ،به نظر من شما اگر حتی با این ذهنیت و دیدگاه ازدواج هم بکنید ،به مشکل بر میخورید ،بهتره یه سری معیار ها و ارزشها رو در خودتون تثبیت کنید ،
ایا صرف اینکه (بخشید ،جسارت نباشه) بدن دختری رو لمس کنید ،شما همه مشکلاتتون حل میشه؟
خانه از پای بست ویران است!!!!
بهتره که با یه مشاور در ارتباط باشید
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
سلام
من منظورم این نبود که مشکلم با این حل میشه که بدن دختر رو لمس کنم
من اولا رک حرف زدم تا مشکلم رو گفته باشم چون احساس می کنم به خودم خیانت میکنم بالاخره این حس و حال با منه چه خوب چه بد باید مطرحش می کردم
منم میدونم باید حسابی کار کنم ولی اولا چه جوری؟ از کجا شروع کنم
دوما من هنوز تمام گفته هامو نگفتم
من چه زیر بناهایی رو باید بسازم مقاله ای چیزی
گاهی وقتا فکر می کنم چون زیادی بیکارم این فکرا میاد به سرم فکر ترس از آینده و خیانت
گاهی وقتا هم فکر می کنم دوستام دارن توطئه می کنن برام آخه چرا یهو همه تنهام گذاشتن؟
به خاطر همین اخلاقامه؟ مگه من اخلاق بدی داشتم؟ یا کار بدی کردم
خیلی دوست دارم خودمو بسازم
این فکر که فکر می کنم همه در حال توطئه هستن علیهم داره منو کلافه می کنه
-
RE: سوئ ظن + عدم شناخت دختران +ترس مداوم از آینده
به نظرم دچار وسواس فکری شدی.