ایا عشق واقعی هم وجود داره !

سلام من دختری هستم حدودا 22 سال البته ماه دیگه 23 ساله میشم اما اصلا دوست ندارم خودمو بیشتر از اون چیزیکه هستم نشون بدم
حقیقتا حدود 1 سال هست که از دوست پسرم جداشدم طرف اوایل خیلی ابراز احساسات بهم میکرد اواخر متوجه شدم دروغ میگه و تو یه چشم به هم زدن بهم خیانت کرد این قضیه خیلی برام گرون تموم شد چون خخیلی رو اعصاب و دیدگاهم نسبت به دیگران تاثیر منفی گذاشت مخصوصا اینکه فهمیده بودم با اون دختر رابطه جنسی هم برقرار کرده و از کم و زیادش هم باخبر شدم قصش مفصله اصلا دلم نمیخواد درموردش حرف بزنم حتی نوشتن درموردش هم منو عذاب میده خلاصه خیلی اثر بدی توی زندگی من گذاشت خیلی تو این عشق اذیت شدم مخصوصا اینکه من اونو نمیخواستم و این خودش بودکه پاپیش میذاشت اما با خیانت به من پیش دستی کرد و واقعا من ازش متنفر شدم تا حد مرگ
خیلی افسرده و دل پریشانم احساس میکنم هیچ مرد واقعی توی دنیا وجود نداره و همه به هم خیانت میکنن خیلی تنهام و احساس تنهایی میکنم کسی هم دورو برم نیست تا بهش اعتماد کنم و یک عشق واقعی رو باهم بسازیم همش تو بهر خیانتها و اذیتهای اون اشغال هستم و مدام یادش عذابم میده مخصوصا اینکه الان میدونم با همون دختره بد رفاقت داره الحق که لیاقت عشق من رو نداره اما خاطرات تلخ عذابم میده از طرفی هم خاطرات شیرین بیشتر عذابم میده و اصلا برام معقول نیست
خیلی دوست دارم یک رابطه احساسی با کسی برقرار کنم که به ازدواج ختم بشه یه رابطه با اصول و عاشقانه اما ازطرفی من دختر سربزیری هستم و گاهی وقتها هم به علت بی اعتمادی پاسخ کسی رو نمیدم
خواهش میکنم بهم راهنمایی کنید و بگید که من چه باید بکنم ایا میشه منتظر یه عشق بود یا اینکه باید تا اخر عمرم با این خاظرات تلخ باشم :302:

دوست عزیز
پاسخ به سوال شما نیاز به بررسی مسائلی دیگه داره. :303:

1)ایشون چند ساله هستن؟
2) قصد شما از برقراری رابطه چی بوده؟ قصد اون آقا چی بوده؟
3) خانواده ها در جریان بودن؟

مشکل شما از اینجا شروع شده که به قصد ازدواج جلو رفتید در حالی که از برخورد این آقا پیداست که روی این موضوع جدی فکر نمی کرده و براشون در حد سرگرمی بوده . شما از این حرکت به اسم خیانت یاد می کنید چون خود رو در یک رابطه متعهدانه می دیدید در حالی که ایشون همچین دیدی نداشته ، رابطه یه دوستی ساده بوده و در دوستی ای که بدون هدف ازدواج آغاز بشه احتمال مواجه شدن با این خیانت ها هست ، نمونه های بسیاری رو در تالار می تونید پیدا کنید .

احساساتی که دارید طبیعی هستن و به حس اعتماد شما لطمه وارد شده اما اونچه که مهم هست شما باید بیاموزید که در چه جایگاهی قرار دارید ، چه برنامه ای برای زندگیتون دارید ، در چه سنی می خواهید برای ازدواج اقدام کنید و سپس وارد رابطه بشید . ارتباط رو با اطلاع دو خانواده شروع کنید ، اولویت ها و ارزش هاتون رو مشخص کنید و ....

در هر حال تا مدتی وارد رابطه با کسی نشید :160: تا اشتباه دیگری نکنید . این خاطرات برای خیلی ها بوده و فقط منطق ، مطالعه و گذر زمان می تونه به شما کمک کنه .

در نهایت ازت می خوام بیشتر مطالعه کنی و زندگیت رو برنامه ریزی کنی تا احساسات پاکت رو هر جایی و برای هر کسی خرج نکنی

موفق باشی عزیزم :72: :72: :72:

بله وجود داره.

این پاسخ سوال تایپیکتون بود.. اما عزیزم، عشق واقعی به وجود میاد، چیزی نیست که بخوای دنبالش بگردی. مخلوقات خدا این طور تقسیم بندی نشدن که: مذکر= بد و خیانتکار مؤنث= خوب و فرشته
عزیزم، همه ما خاکستری هستیم، یعنی هم ویژگی خوب داریم هم بد، برای بعضی از اطرافیانمون نقش یک فرشته رو بازی می کنیم و برای بعضی دیگه یک آدمی که حتی ممکنه بهشون آسیب برسونه.

عزیزم اگه واقعا میخوای به عشق حقیقی برسی، باید بدونی که عشق حقیقی انتهاش به خدای متعال میرسه، یعنی عشق زمینی که ما رو به عشق خدا می رسونه، اصلا خدا ازدواج رو برای همین قرار داد تا مرد و زن عاشق هم بشن و با طی کردن پله ها به اون برسن.. عشق واقعی، به انسان صدمه نمی زنه، عشق واقعی باعث رشد و تکامل دو طرف میشه، عشق واقعی انسان رو توی قفس نمی کنه بلکه راه پرواز رو به آدم نشون میده و ..

شما الان 22 سالته و خیلی زوده که بخوای نا امید بشی.. خودت رو درگیر این جور روابط نکن، من نمی گم عشق واقعی توی این روابط به وجود نمیاد، اما طوری زندگی کن که همیشه از خودت و راهی که انتخاب کردی راضی باشی..


:72:

عشق واقعی وجود داره ولی:
1)نیازمند یکسری شرایط پیشزمینه مناسبه
2)نیازمند پرورش و حمایته


یه نکته هم راجع به دوستی های دختر و پسر:
اگه توی اروپا میبودین هیچ مشکلی نداشت چون اونجا این یه مسئله تعریف شده، هنجار و کاملا معمول و اغلب بدور از دروغ و خیانته یا متعهد میشن یا میدونن که متعهد نیستن و انواع مختلفی هم واسه اش تعریف کردن که همه ش یه وجه مشترک دارن و اون اینکه دو طرف از هدف رابطه مطلع اند. (حالا نمیگم اونجا همه چی توپه نه دارم اصول ایده آلشو میگه .... آرمانیشو)http://www.pic4ever.com/images/treeswing.gif
اما متاسفانه کپی ایرانی قضیه به خاطر شرایط فرهنگی جامعه ما پر دروغ و خیانته (مثل کپی غیر مجاز) البته نمیخوام این قضیه رو سیاه سیاه ببینید http://www.pic4ever.com/images/pirates5B15D_th.gif.......من مطمئن نیستم که دخترا ازین قضیه بیخبرن و مدام پشتت سر هم گول میخورن و در این موضوع شک دارم!http://www.pic4ever.com/images/89.gif ولی اغلب این روابط بر اساس نیاز جنسی و نیاز به داشتن دوستی از جنس مخالف و بدون قصد ازدواج شکل میگیره http://www.pic4ever.com/images/www_M...m__fishing.gif.... درصد خیلی کمی ازین دوستیا به ازدواج ختم میشن... اگه دختری میخواد ازدواج کنه باید این شرایط جامعه شو درک کرده باشه.......پسرامون گرگ نیستن! دخترا مون هرزه نیستن! این وضعیت اجتماعیمونه ... این ناآگاهیمونه....این دوران گذارمونه.........
دختری که قصد ازدواج داره...(اگه مسئله مذهبی نداره)...میتونه پسر مورد نظرشو بررسی کنه....مثلا وقتی که پسری بهش بذل توجه نشون دادhttp://www.pic4ever.com/images/chase.gif....یا حتی بعکس میتونه پاپیش بزارهhttp://www.pic4ever.com/images/122fs329172.gif...ولی این راه داره...این زمان نیاز داره...و احتیاط!....هر وقت از طرف مطمئن شدین بهش دل ببندینhttp://www.pic4ever.com/images/2uge4p4.gif...خودتونو موجود گرانبهائی ببینین که قدر زر زرگر بداند...قدر گوهر گوهری...اونجوریه که زرگر رو جذب میکنین نه دباغ رو...http://www.pic4ever.com/images/231.gif
آزمودن اینکه پسری قصد ازدواج داره ساده است: ازش بخواین قضیه روو بشه....نه اینکه بره سراغ سور و سات عروسی...اگه دخترا ازون پسر بخوان که خانواده ها حداقل به طور ضمنی یا بخشی در جریان قرار بگیرن ... اگه اون دختر از پسره بخواد که قضیه ولو شناخت ولو آشنائی به شکل جدی دنبال شه.....اونوقت ماهیت طرف مشخص میشه...

آقایونی که دوست دختر میگیرن معمولا در جواب اقدام جدی تر یا هدف دار از طرف خانم جواب سربالا یا مبهم میدن و وقتی میبینن خانم هنوز رابطه رو قطع نکرده ... این خواسته ها رو میزارن به حساب ناز کردنش البته حق هم دارن....بارها دیدم وقتی پسر متوجه شده که دختر قصدش ازدواجه و به این آسونیا رام نمیشه حکایت دوماد فراری بهشون دست میده
http://www.pic4ever.com/images/shrk.gif

ضمنا به عنوان شوخی هم شده حرفهای خانم شاد منو یاد این رباعی زیبا و رندانه ی خیام میندازه که:
گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می وشیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک
چون عاقبت کار چنین خواهد بود

اینم یه گروه رقص کردی که ان شاءالله همه زندگیامون ازین جشنهای شادی باشه (ازین اسمایل خوشم اومد حیفم اومد نذارمش یه بهانه ای واسه ش جور کردم دیگه جدی نگیرید...)
http://www.pic4ever.com/images/cancan.gif

بله ممنون از راهنماییتون در پاسخ به یکی از سوالاتون که گفته بودید قصد من فقط ازدواج بوده باید بگم این اقا از همون اول که من رو دید تعهد ازدواج رو به من داد باید بگم خودمن اصلا نسبت به این قضیه جدی نبودم چون از خیلی جها ت ما مناسب هم نبودیم اما بخاطر حس عاطفی که درمن ایجاد کرده بود باعث میشد من با اون اقا ادامه بدم همین توجهاتش و تعهداتی که یک روز درکمال ناباوری تبدیل به عدم تعهد و خیانت شدکه به قولتون اصلا برای اون خیانت معنا نداره پس چرا به من ابراز علاقه میکرد و از نقطه ضعفم استفاده میکرد در صورتی که میدید من چقدر دختر ساده و بی الایشی هستم چرا جامعه باید اینطور باشه ساده بودن یک ادم که دلیل به سواستفاده طر ف نمیشه راستش با حرفاییکه زدید بیشتر توی خودم اتیش میگیرم و بیشتر به این نتیجه میرسم که ابزار بودم در حالی که این اقا اصلا از لحاظ فرهنگی و خانوادگی خیلی بامن فرق داشت چطور تونستم گول محبتهای این ادم بی سرو پارو بخورم از خودم متنفرم که موقعیتهایی داشتم که میتونستم با بهترین ادمها باشم بدون اینکه بدترین اتفاقات برام بیفته اما حالا.....
میدونید از این بیشتر ناراحتم که چرا اون..........
چرا اون ......
من که خودم دست رد به سینه اش زده بودم حتی یک بار یادمه که از پسری شماره گرفته بودم اونم اما اون این عمل من رو نوعی خیانت به خودش تلقی میکرد در صورتی که شما میگید که اون در رابطه اش بامن جدی نبوده پس اگر اینظور هستم چرا یک شماره گرفتن من که هر دختری هم اگر تو شرایط من بود اینکارو میکرد چرا این عمل من در نظر اون خیانت جلو ه میکرده؟
و چرا اون لحظه های اول که حس عاطفی من کامل نشده بود به زور نگهم میداشت و نمیذاشت برم و وعده عشق دروغین به من میداد که در نهایت بخواد به من پشت کنه و از موقعیت کس دیگری استفاده کنه به نظرتون این غیر معقول نیست؟!
به نظرتون این ادم ادم نرمالی هست/
؟
نمیدونم گاهی به این فکر میکنم طرفم ادم نرمالی نبوده چون در طو ل مدتی که به من خیانت میکرد گاهی با تماس تلفنیاش من و خانوادم رو ازار میداد و من رو هم تهدید میکرد و هربار مشکلی با اون خانم که به اصطلاح دوست دخترش بود براش پیش میومد زود پای من رو وسط میکشید تا از هردومون استفاده کرده باشه نمیدونم گیج شدم این یه مورد نادر تو زندگی من بود به نظرتون این ادم طبیعی بود ؟
دارم اتیش میگیرم که 2 سال از عمرم رو صرف یک پسر بی منطق و لاابالی کردم
لطفا اتش من رو کمتر کنید ممنون

مژده عزیز سلام

توصیه می کنم این پست رو از جناب مدیر بخون

کلیک کن >>>> گفتگوی صمیمانه مدیر با دخترانش

نقل قول:

---

من که خودم دست رد به سینه اش زده بودم حتی یک بار یادمه که از پسری شماره گرفته بودم اونم اما اون این عمل من رو نوعی خیانت به خودش تلقی میکرد در صورتی که شما میگید که اون در رابطه اش بامن جدی نبوده پس اگر اینظور هستم چرا یک شماره گرفتن من که هر دختری هم اگر تو شرایط من بود اینکارو میکرد چرا این عمل من در نظر اون خیانت جلو ه میکرده؟
و چرا اون لحظه های اول که حس عاطفی من کامل نشده بود به زور نگهم میداشت و نمیذاشت برم و وعده عشق دروغین به من میداد که در نهایت بخواد به من پشت کنه و از موقعیت کس دیگری استفاده کنه به نظرتون این غیر معقول نیست؟!

---

خوب حق داشته خیانت تلقی کنه و ببنید تفاوت ره از کجاست تا به کجا و شما چه برداشتی کردین!!!
وقتی شما از یه پسر دیگه شماره گرفتین یعنی همه پروسه ای رو که با او طی کردین با اینم طی خواهید کرد...یعنی همون رابطه ای رو که با اون داشتین با اینم دارین و یعنی اینکه اون آقا با این پسر بدجوری همذات پنداری کرده....اما شما چی برداشت کردین؟ غیرت! خوب البته غیرتش بوده که شما رو متهم به خیانت کرده ولی مسئله اینه که برخلاف تصور شما اون غیرت از روی احساس شوهر شما بودن و ... نبوده ... شما فکر کردین چون او غیرتی شده پس شما رو واسه ازدواج میخواد؟!!!
نمیدونم شاید اشتباه میکنم ولی فکر میکنم شما کلا دیدی سطحی به این مسائل دارین! الانم حل مشکل ناراحتی هم با فراموش کردنش از فکر و خیالات روزمره ت به دست میاد و این کار هم نیازمند مرور زمانه....
بهرحال مدتی توی این تالار باش و پستها رو بخون کم کم دیدت نسبت به این مسائل بازتر میشه...

نقل قول:

---

چرا یک شماره گرفتن من که هر دختری هم اگر تو شرایط من بود اینکارو میکرد

---

اینکه شما شماره میگیرید یا نه به خودتون مربوطه ولی این عمل رو به همه دختران نسبت ندین . با درست و غلطش اصلا کاری ندارم ولی دختران زیادی هستند که خیلی هم در این موقعیتها قرار میگیرند ولی رفتاری غیر رفتار شما دارند .

من نمیدونم چرا برخی دختر ها و پسر ها وارد این گونه دوستی ها میشن که نه آینده ای داره نه تعهدی توش هست . یکبار دیگه نوشته های خودتو بخون ، همش ناراحتی و حرف از خیانت و شکست و ...

ممنون از راهنماییتون راستش من دیدم بسته نیست فکر میکنم شما منظور من رو درست متوجه نشدید
به هر حال شاید مشکل از خودم هست که مسائل رو اونطوری که باید درست نمیگم
به هرحال من فکر میکنم احتیاج به یه فرجه دارم اما تنهایی خیلی داره بهم فشار میاره نمیدونم چه کار کنم خلاصه
میدونید درد من خیلی عمیق تر از این حرفاست اگر هرکدوم از شما هم تو شرایط من بودید طالب محبت بودید و اگر کسی با تمام وجودش بهت محبت کنه سریع جذبش میشید و وای به حال اون زمانی که بفهمی تمام محبتاش از روی برنامه و هدفش بوده و وجود خارجی اصلا نداشته اونوقته که مثل من دیوونه میشید لطفا زود قضاوت نکنید در ضمن من گفتم فقط شماره گرفتم ولی دوستی با اون اقا برقرار نکردم فقط ازروی سادگیم این مسئله رو با دوست پسرم مطرح کردم که ککمی بسنجمش که شما هم میگید اون از رو غیرتش نبوده که بهش برخورده و تمام این حرفاتون داره مثل یک بمب توی سرمن میاد و منو بیشتر دیوونه میکنه:316:

متاسفانه شما کلا دید درستی راجع به پسرا ندارین! نمیگم پسرا بد هستن دارم میگم درکشون نمیکنین! تحلیل درستی از واکنشها و خواسته هاشون ندارین! نیاز هست کمی دانشتون رو توی این زمینه بالا ببرین....این تالار توی این زمینه بهتون کمک میکنه....
ضمنا به نظر من به شدت احساساتی هستین.
من گفتم که اون پسر ولو غیرتی شده باشه که حق داشته، دلیل نمیشه به این معنی باشه که شما رو واسه ازدواج میخواد....اون میتونه با 10 دختر در ارتباط باشه نسبت به همه شون هم غیرتی باشه!
ضمنا دخترا رو نمیدونم ولی برانگیختن حسادت در پسرا اصلا نتایج خوبی نداره...
من روانشناس نیستم ولی قبل از دل بستن احتیاط کنین...اگه تغییری در دیدگاهتون ندین باز هم ازین اتفاقا واسه تون میافته و این آخرین بار نخواهد بود...
ناراحتی الانتون هم گذراست بعد یه مدت عادی میشه...

نمیدونم شاید بهتر باشه خلوت کنم و تنها باشم من که فکر میکنم به طور کلی دیگه نمیتونم دیدم رو عوض کنم
میدونید ذهن من مسموم شده
خیلی خسته ام و تنهام نمیدونم چرا به نظر هر کسی در دید اول ساده به نظر میام
اینو حتی نوشته هام هم نشون میده
راستش نمیدونم از کجاباید شروع کنم خواهش میکنم بهم کمک کنید تا من بتونم دید بازتری نسبت به این مسائل داشته باشم اطلاعات دراختیارم بگذارید و راهنماییم کنید از کجا باید شروع کنم
ممنون :323:

مژده دختر گلم

گذشته را با هر خاطره ای که از آن داری رها کن . امروز را بچسب . جوانی و شاداب و فرصتهای بسیار در آینده به انتظار تو .
امروزت را با مطالعه بساز . تو کم تجربه ای - اطلاعات و مهارت تو برای ارتباط با جنس مخالف کافی نیست .آگاهی های خودت را تقویت کن .

و اما عشق

هیچوقت دوست ندارم عشق را برای کسی تعریف کنم و بیشتر تمایل دارم که هر کسی با درک خودش عشق را لمس کند . اما چیزی که به اثبات رسیده عشق یک اتفاق است. می آید. خودش با پای خودش سراغ آدم می آید بعد دستت را می گیرد و تو را با خودش می برد .کجا؟! کجای آن در دست خود توست .( بقیه اش هم بماند که یادم نرود عشق را نباید تعریف کرد )