ادامه زندگی یا جدایی

با سلام
من وهمسرم حدود 3سال است که باهم ازدواج کردیم از ابتدای زندگیمون همسرم مشکلات مالی زیادی به خاطر گذشته داشت ودلیل اون رو کلاهبرداری دوستش عنوان کرد البته این موضوع رو بعداز ازدواجمون که مشکل مالی پیدا کردیم گفت با هر سختی کمکش کردم تا بدهی هاش رو پرداخت کنه( من شاغل هستم) یکسال بعد از ازدواجمون موقع اسباب کشی دقیقه نود بهم گفت که 7ماه اجاره خونمونو به صاحبخونه نداده ودلیلشو شراکت در دفتری که کار میکرد عنوان کردو این در حالی بود که سر ماه می رفت پیش صاحبخونه و به من می گفت که پولو دادم بدتر از همه این بود که صاحبخونه دیوار به دیوار من بود واو خیلی استادانه منو فریب می داد به او گفته بود که تصادف کرده وداره دیه میده وقتی این موضوعو فهمیدم با هاش دعوای سختی کردم ویک شب تنهاش گذاشتم مدام گریه میکرد وقول میداد که تکرار نمیکنه این موضوع تموم شد وبعدها گفت که به یکی از دوستاش بدهکار واوهم به خاطر بچه سرطانیش نمی تونه صبر کنه با هر مصیبتی بود وام گرفتم وبهش دادم ولی ........تازه متوجه شدم پولو واسه عوض کردن موتور ش می خواسته.یک ماه پیش متوجه شدم توشرکتی که کار میکرد(من ضامن او در شرکت هستم) چک های دردستشو نقد کرده وبا اون تجارت کرده اونم چه تجارتی احمق تمام پولارو با حماقت واعتماد به دوستش به باد داده ودربه در دنبال تهیه پول شرکته .رهاش کردم چند روز در زندان بمونه واز پدرش خواستم بهش کمک کنه تو این مدت باهاش حرف نزدم تا بعد از 15روز اومد بیرون تا زمان دادگاهش پول جور کنه مدام گریه میکرد ونارحت بود از اینکه من متوجه موضوع شدم از همه قبلن خواسته تا به من چیزی نگن ولی مگه میشد.....توی این مدت تمام اسباب اثاثیشو زیرورو کردم وتازه فهمیدم در مورد همه چیز بهم دروغ گفته من لیسانس دارم در حالیکه او تا سوم دبیرستان خونده درحالیکه به من گفت لیسانس داره وفقط چند واحدش مونده.......موندم چه کنم از یه طرف عاشقانه دوستش دارم ومی دونم خیلی دوستم داره از یک طرف هم معلوم نیست راست بگه که ادم شده ودیگه دروغ نمیگه ازتون خواهش میکنم حالا که وقت دارم دو باره از اول شروع کنم راهنماییم کنید که چطور میتونم به اصلاح کردنش کمک کنم یا اصلن این ادم اصلاح پذیره .......کمتراز یک ماه برای رضایت شرکت وقت داره ......فرصتم خیلی کمه هنوز خونمون نرفتم و بیرون همه می بینیم ولی خیلی از رفتارش ناراحته.سپاسگذارم

سلام
من تا حدودي ميتونم دركت كنم چون خودم توي شرايط مشابه با تو قرار داشتم، تمام اميدم رو از دست داده بودم به هيچ چيز جز جدايي فكر نمي‌كردم.اما تصميم گرفتم يك بار ديگه سعي كنم، از تمام وجودم براي همسرم كه با عشق باهاش ازداواج كرده بودم مايه بذارم. خواستم ديگه به گذشته فكر نكم، تمام خاطرات رو محو كنم.
به بعد اين زندگي فكر كردي كه اگه نخواي باهاش زندگي كني چي ميشه؟ شايد بتوني امروزت رو بسازي، يكبار ديگه بهش فرصت بده.با آرزوي موفقيت

سلام ....به نظر من بیشتر فکر کن :305:...اینکه کسی از اساس زندگیشو بر دروغ و ریا پایه بگذاره ..اصلا قابل بخشش ..نیست ......به نظر میرسه همسر شما یک دروغگوی حرفه ای است :و در تمام زمینه ها از این مهارتش خیلی خوب استفاده میکند ......باید ببینی میتونی او را همینطور که هست ...با تمام معایبش بپذیری یا نه ....؟؟ چون اینگونه افراد به تجربه نشون دادن که تغییرات در آنها مقطعی و زود گذره ..و بعد که بقولی خرشون از پل گذشت بر میگردن سر جای اولشون .......باید خیلی با دقت نه فقط به حرفاش بلکه اعمالش ......توجه کنی ......مراقب خودت باش ...و خودتو دست کم نگیر .............:72:

سلام دوست عزیز
به نظرم اول از همه در مورد خودت فکر کن.ببین آیا توانایی و تحمل دوری از او را داری یا نه؟آیا توانایی این را داری که در صورتیکه بار دیگر دروغ گفت تنبیه سختی برایش در نظر بگیری و از تنبیهت منصرف نشوی یا نه؟ اگر توانایی این کار را در خودت می بینی به نظر من بنشین و با آرامش باهاش صحبت کن ولی در کل این صحبت اولتیماتوم نهایی را بهش بده .تمامی کارهایش را یک به یک بهش بگو و بهش بگو که متوجه شدی و سعی کن با صحبت ریشه ی این دروغ گوییشو از خودش بشنوی و بعد بگو که چون علاقه به هم دارین یک بار دیگه برای آخرین بار بهش فرصت میدی که دروغ نگه و در صورتی که دروغ بگه تنبیه سختی در انتظارشه
این در حالی هستش که توانایی اینکار را داشته باشی اگر نمی توانی به نظرم در طولانی مدت روی ایشان و خودت کار کن و با صحبت های طولانی سعی کن که دروغگوییش را کم کنی

خانمی میشه بگید همسرتون چند سالشه ؟

گفته هاي شما منو ياد داستان زندگي f_z انداخت....داستان زندگي دوستمون فائزه كه لينكشو برات ميذارم دقيقا به همين دليل (دروغگويي عجيب و بي حد و اندازه همسرش)شبيه شماست اما با اين تفاوت كه ايشون راه رو رفتن و دارن برميگردن و شما تازه اول راهي...


بهت توصيه ميكنم داستانشو بخوني....

اول اين تاپيك كه شرح زندگي و گذشته ايشون بوده :::

http://www.hamdardi.net/thread-6486.html

بعد هم اين تاپيك كه وضعيت در حال حاظرشون رو توضيح دادن....

http://www.hamdardi.net/thread-11481.html

دروغگويي يه اخلاقيه كه هيچ كس نميتونه تركش كنه...سعي نكن تغييرش بدي اگه نميتوني باهاش بسازي خودتو خلاص كن قبل از اينكه پاي يه ادم بيگناه رو هم به اين دنيا باز كني...(البته امديوارم كه هنوز بچه دار نشده باشي)
در ضمن با اثبات اين حرفها(مثلا نداشتن مدرك و دروغ گفتن و اينا)بنا به ماده 1128 قانون مدني ميتوني از حق فسخ نكاح استفاده كني و ...

کم کم داشتم نا امید میشدم که کسی به حرفام گوش بده.خداراشکر.همسرم28سالشه و1سال ازمن کوچکتره:72:

من با غزاله موافقم که شما تاپیک f-z رو حتما بخونید

عزیزم ایشون بچه نیستند که با تنبیه و تشویق بشه یه خصلت به این بزرگی رو توشون تغییر داد ، شخصیتشون شکل گرفته و هر تغییری تنها با خواست خودشون و در زمان خیلی طولانی ممکنه .

سعی نکن با دوست داشتن و عشق خودت رو گول بزنی.

واقع بین باش و به این فکر کن که قراره سالها با ایشون زندگی کنی و ایشون قراره که پدر فرزندتون باشند. همه چیز رو در نظر بگیر و در نهایت یه تصمیم منطقی بگیر.

موفق باشی:72:

كاش ميشد با يه قيچي بند عشق و علاقه رو توي بعضي زندگي ها بريد:302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خيلي خيلي متاسفم كه اين حرفو ميگم اما اين ره كه شما ميري به تركستان ختم ميشه...خواهش ميكنم سعي كن خودتو كنترل كني و باور كني كه هيچ وقت نميشه يه دروغگوي حرفه اي رو تغيير داد!!اصلا هيچ وقت نميشه ادمي رو تغيير داد!!:303:

دروغ خيلي خيلي خصلت بديه و افرادي كه دروغ ميگن معمولا كاراي خلاف ديگرو هم به راحتي انجام ميدن... و وقتي نتوني به حرفاي يكي اعتماد كني... ؟؟؟؟

اين فقط نظر شخصيه من در من دروغگويي بود

دوستان گلم داستان زندگی f-zروخوندم اما همسرم واقعن به من علاقه داره می دونم بچه نیست ولی رفتارش بچه گانست اگه علاقه وعشق یک طرفه بود حتی یک ثانیه زندگی نمی کردم چه با بچه چه بدون بچه ..همسرم تک پسره وشهرستانیه ولی واقعن ساده لوحه به عاقبت کاراش فکر نمی کنه دوست داره زود پولدار بشه خوش قلبه شاید باورتون نشه ولی من در کنار او بهترین لحظه هامو داشتم بالاترین آرامشو ..............تمام ترس من از حماقتها ورفتارهای بچه گانه اوست مثل بچه ها دوست داره هر چی دلش خواست بخره وبپوشه وبخوره اصلن نمیتونه حسابگر باشه ......نمیدونم واقعن امیدی هست یا نه..................:302:

الناي عزيزم هر چي بيشتر از همسرت ميگي شباهت بيشتري بين ايشون و همسر فائزه جان حس ميكنم...عجول نباشيد و تاپيك هارو تا اخر بخونيد...
اجازه بديد ساير دوستان هم نظراتشون بگن...شايد من خيلي منفي به قضيه پرداختم:303:

کاش اصلا دروغ وجود نداشت...
شاید از بدترین چیزهای این دنیا باشه...
سلام النا جان.
شما 1 بدی خیلی بزرگ همسرتون دارن اما هزار و یک خوبی بزرگ هم دارن.
به نظر من برای چنین زندگی نمیشه راحت تصمیم به جدایی گرفت،چون سرشار از خوبی ها هم هست.
کاش بتونین با همسرتون پیش 1 مشاور معتقدو خوب برین و مشکل ایشونو درمان کنین.
حیفه با وجود اینهمه خوبی ها و لحظات زیباتون زندگیتونو مشکل همسرتون به هم بزنه.
در پناه حق موفق باشین

از آخرین ارسال این تاپیک بیشتر از یکسال می گذرد لطفا به تاریخ پست ها دقت کنید