نمایش نسخه قابل چاپ
سلام، من 23 سالمه. یه خواستگار دارم که داره تو کانادا درس میخونه و الان 4 ماهی میشه اومده ایران میخواد ازدواج کنه و برگرده. راستش من دانشجوی فوق لیسانسم و دارم درس میخونم. جدا از بحث اخلاق ویژگی های رفتاری مشکلم اینه که نمیخوام درسم رو نیمه رها کنم. اون آقا هم تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه. میگه اگه همین الان نیایی بینمون وابستگی ایجاد میشه و درست نیست. من یه سال از درسم مونده و نگرانم که برم اونجا نتونم برم دانشگاه. حدس میزنم اگه این اتفاق بیفته افسرده بشم.
اگه دوستان راهنمایی کنن ممنون میشم
مرسی
لطفا یه موضوع رو مشخص کنین تا دوستان بهتر بتونن بهتون کمک کنن اونم اینکه میتونین تضمینی بگیرین یا حداقل با احتمال بالائی بگین که میتونین اونجا ادامه تحصیل بدین؟ یعنی مثلا ایشون امکان مالی رو دارن که هزینه تحصیلیتون رو بدن یا جقدر امکان داره خودتون اقدام کنین و ....
تا كار هاي سفارت و اقامت شما توي كانادا جور بشه درست هم تموم شده...يه سال مونده به نظرم حيفه درست رو ول كني(گرچه خودم ترم اخر بيخيال همه چي شدم و الان اصلا پشيمون نيستم اما احساس كردم شما خيلي به درست علاقه داري)
يه سوال فني ساير جوانب رفتن (دوري از خانواده و شرايط نسبتا مبهم اونجا و ....)برات ok شده؟فقط مشكلت درسو ادامه تحصيله؟اگه اين طوره جدا خوشا به حالت...بايد ادم محكمي باشي(برعكس من كه نتونستم دل بكنم و ...:163:)
سلام،
تحت هیچ شرایطی، درستون رو نیمه کاره رها نکنین...
با توجه به تجربه، همونطور که gh.sana اشاره کردن، گرفتن ویزای کانادا به خصوص برای شما که به عنوان همسر می‌خواهید برید، آسان نخواهد بود و اگر بهتون ویزا بدن طول خواهد کشید...
به خصوص اگر همسرتون روی ویزای دانشجویی باشه...چرا که همسرتون باید رسما بتونه ثابت کنه بعد از اتمام تحصیل به ایران بر میگرده...
بنابرین، با ویزای شما به این راحتی موافقت نخواهد شد و در این مورد سفارت کانادا، به نویی شما رو مهره‌ای برای بازگشت همسرتون به ایران می‌دونه!
میتونین بخونین گروگان...مگر اینکه همسرتون بتونه، عوامل وابستگی دیگه‌ای غیر از شما رو در ایران معرفی کنه که با احتمال زیادی به خاطر آنها بر خواهد گشت!
اما مسلما، هیچکدام هم وزن شما نخواهد بود...:163:
ضمنا، با توجه به شرایط بحران اقتصادی حاضر، حتی پس از گرفتن ویزا، همسر شما باید قادر به پرداخت شهریه سنگین دانشگاه برای شما باشه که این هزینه برای دانشجویان غیر کانادایی، چند برابر هست و کم نیست...
و البته، نمی‌توان آن را با توجه به فاندینگ یک دانشجوی ساده PhD (همسر شما) در کانادا تامین کرد...پس نیاز به پشتیبانی خانواده و ... خواهد بود که این رو شخصاً باید برسی کنین...
سوم و مهمتر از همه، دانشگاه‌های داخل ایران، متاسفانه از نظر دانشگاه‌های خارج از کشور خیلی با اعتبار نیستند، به جز ۲-۳ دانشگاه معدود که این هم بسته به شرایط شما میتونه فرایند ورود به دانشگاه رو برای شما مشکلتر بکنه...
بنابرین، جمع بندی می‌کنیم،
تحت هیچ شرایطی، درستون رو نیمه کاره رها نکنین...
و ضمنا، فکر نمیکنم ازدواج با این همه عجله، خیلی درست باشه،
برای شناخت، شما زمان بیشتری نیاز خواهید داشت،
موفق باشین،:72:
کامران
پی‌نوشت:
نوشته‌های من بر اساس تجربه‌های شخصی خودم یا دوستان هست و وحی منزل نیست...
خيلي ممنون از دوستان به خاطر راهنمايي ها.
در مورد صحبت rroogg بايد بگم كه ايشون خودش از دانشگاه فاند خوبي داره كه ميگه مي تونه خرج زندگي هر دوتامون رو بده اما براي ادامه تحصيل من نمي تونه هزينه كنه و به صراحت گفت اگه اومدي اونجا خودت بايد فاند بگيري يا خانواده ات خرج تحصيلت رو بدن كه خوب منم اگه از اين پول ها داشتم خودم تا حالا رفته بودم ! طبيعيه كه نمي تونه تضميني براي ادامه تحصيل من بده ، بستگي داره من بتونم اونجا پذيرش بگيرم يا نه. البته وضع تحصيلي من خوبه و يه رشته ي مهندسي تو يكي از دانشگاه هاي خوب رو مي خونم و حتي شرايط قبولي تو دكترا رو به راحتي دارم. و براي همين هم ترديد دارم درسم رو ول كنم.
در پاسخ به دوستم gh.sana : موضوع فقط اين يه سال نيس راستش. البته هست ها..اما من بايد تو اين يه سال هم پروژه ام رو تموم كنم، هم زبان بخونم و مدركشو بگيرم و هم مهمتر از همه اينكه اگه بخوام پذيرش از دانشگاه بگيرم بايد بتونم از پايان نامه مقاله هم در بيارم. به نظرم اين كارا انجامش تو مدت يه سال سخته. تازه اگرم با زحمت بتونم از پسش بر بيام گرفتن پذيرش از دانشگاهي كه تو همون شهر تحصيل اين آقا باشه كار راحتي نيست. (با فاند)
شليد بهتر باشه اينطوري توضيح بدم كه از نظر من حتي اگه با اين آقا الان ازدواج كنم و سال آينده برم ، يه ارشد هول هولكي! و بدون تامل گرفتم و براي ادامه دادن درسم ( و حتي كار چون با ويزاي همسر نميشه كار هم كرد)هم هيچ تضميني نيست و اين نگرانم مي كنه.
Kamran 2007 هم باهاشون موافقم. ازدواج اينطوري خيلي با عجله است. نمي خوام با عجله ازدواج كنم اما نمي خوام بهانه گيري الكي كنم و رك بگم اينه كه اگه آدم خوبي باشه نمي دونم مي ارزه به خاطر اين موضوع بهش بگم نه؟
به نظر شما در چه شرايطي ميشه زندگي رو به درس ترجيح داد؟
راستي در مورد اون سوال فني! :)من براي رفتن و دوري از خانواده مشكلي ندارم زياد. يعني خودم هم قصدم رفتن بود اما بعد از فوق ليسانس و سر فرصت. كه هم زيان بخونم هم يه جاي خوب پذيرش بگيرم. :302:
سلام یاس عزیز
با توجه به توضیحاتی که دادی به هیچ عنوان درستو رها نکن.
اگر لازم باشه ایشون یکسال یا حتی دوسال صبر کند هیچ اتفاقی نمی افتد این هول بودن ایشان برای من شک برانگیز است.
در مورد این اقا به نظرم خیلی بیشتر تحقیق کن شناختت از نظر من کمه حتی اگر تونستی مثلا با فامیلی کسی برو یکی دو هفته کانادا و شرایط زندگیش را ببین.
موفق باشی دوست عزیزم:72:
والله در مورد درست كه همون كه گفتم نميارزه درست رو بيخيال بشي و بري كدبانوگري كني اما در مورد سوال فني واقعا خوشا به حالت كه ميتوني با اين مشكلات كنار بياي كاش من هم اينقدر وابسته نبودم...:302:
راستي الان كه هنوز نه عقدي خوندي نه كاري كردين چه وابستگي ميخواد پيش بياد بهش بگو من جوابم مثبته اما بعد از اتمام درسم اگه واقعا بهت علاقه مند شده خب يه سال نه يه سال و نيم صبر كنه ديگه...مگه دنبالش كردن كه اينقدر هوله؟:310:
من متوجه منظور این آقا نشدم ، " اگه نیای بینمون وابستگی ایجاد می شه " یعنی چی ؟
اما نظر خودم ، شما 23 سالته و کلی فرصت داری ، تحصیلات خوبی داری و برای رفتن به خارج سر فرصت هم مانعی نداری پس به نظر من لزومی نداره برای گزینه ای که به احتمال قوی صدها مورد بهتر از اون می تونه برات پیدا بشه اینقدر عجله کنی !!! موضوع زندگی در خارج از کشور و دوری و غربت ، ندونستن زبان .... اینها خودش به قدر کافی بزرگ هست و تصمیمات مشکلیه :302: پس شما حداقل مورد ازدواج رو دیگه بهش اضافه نکن.
چرا ایشون همون جا ازدواج نکرده و می خواد از ایران زن بگیره؟ و چند مدته که روش شناخت پیدا کردی؟
شاید باورتون نشه اما من فقط 2 هفته اس که ایشون رو میشناسم! از طرف یکی از اشنایان معرفی شدند.:163:
راستش اینطور که من فهمیدم میخواد تو این 3 ماه که ایران میمونه عقد بکنه و بعد بره. دلیل وابستگی رو هم همین میگه. یعنی به نظرش بعد عقد زودتر باید من برم اونجا. نمی دونم چرا میخواد از ایران زن بگیره و اتفاقا این سوالی هست که برای خود من هم ایجاد شده و این دفعه که صحبت کنیم حتما ازش می پرسم. اما تو حرفاش فهمیدم خیلی آدم مذهبیه و نظر خانواده هم براش تو ازدواج مهمه. شاید به این موضوع مرتبط باشه.
من از لحن حرفها و کاراشون فکر می کنم حق با شماست، یعنی ایشون خیلی انگار عجله داره. نمی دونم شاید هم اشتباه می کنما ...
سلام یاس عزیز.....چه عجله ای ذاری ....با کسی که از خارج اومده و می خواد زن بگیره ...درست مثل اینکه ادم میخواد بره یک دست لباس بخره ....؟؟؟؟ ..من خودم اینکارو کردم ...و البته خیلی سختیها رو هم تحمل کردم ...نه درست را اصلا ..و اصلا رها نکن ..دوم این آقا از الان که بهت میگه خانوادهات باید خرج تحصیل شما رو بدهند ...باید ازشون پرسید اصلا میدونن برای چی ازدواج میکنند ؟ وظایف یک مرد در زندگی چیه ؟....و یک دختر به چه امیدی ازدواج میکنه ؟....اونجا که بری حتما باید خودت خرج زندگتو هم در بیاری .:163:..و این برات به عنوان وظیفه مطرح میشه ....به نظر من کمی بیشتر باهاش در ارتباط باش ...با نظارت خانواده ..و در مسئله ی ازدواج حتما حتما باید خداقل یک شناخت 3 ..تا 6 ماهه باشه ....ایشون عجله داره ..شما که نداری ...پس به این سادگی و راحتی زیر بار نرو ..بگذار کمی شناخت بیشتری نسبت به ایشون پیدا کنی ...طرف هنوز نه به داره ..نه به باره داره برات تعیین تکلیف میکنه ...وای به حال اینکه ...شوهرت بشه ....:305:...........کمی تامل به نظر من بهتره برات .....شاد باشی
من نمیخوام بگم این آقا اینطوریه فقط به عنوان یکی از امکانها: اونم اینکه یه دوست دارم که مذهبیه و میخواد بره خارج احتمالا 2011 میره استدلالش اینه که ما (منم قاطی خودش میکنه) نمیتونم اون ور خودمون رو نگه داریم و تربیتمون طوری بوده که واسه مون سخته (نه اینکه اونور بند و آب بدیم منظورش اینه که با فرهنگ اونجا بودن و مذهبی بودن سخته) واسه همین تصمیم داره اول ازدواج کنه و بعد بره...
اصرار این آقا به ازدواج و اونم با عجله منو یاد این دوستم میندازه اونم داره توی بچه های (چند سال کم سن تر:311:) چند مسیونر رو مامور کرده که بهش موارد خوب رو معرفی کنن.....خلاصه هم تو کار مقاله است هم خواستگاری:311:
اونم میگه اگه ازدواج نکرده برم اون ور و وضعیت اونجا رو ببینم واسه م سخت و فشار روحی بهم میاد و ممکنه حتی به گناه هم آلوده بشم و ... واسه همین میخواد با خودش یه سپر اطمینان (و نه یه همسر) ببره....
حالا این خواستگار شما احتمالا دلایلی دیگه ای داره میتونی ازشون بپررسین از حرفها و دغدغه هاش میتونین بفهمین جریان چیه من فکر نمیکنم ایشون قصد بدی داشته باشند ممکنه دیدشون با ازدواج به طور کلی با شما متفاوت باشه بهرحال بد نیست بیشتر تحقیق کنین...
وقت بذار ، وقت بذار ، وقت بذار و باز هم وقت بذار
عزیزم 2 هفته خیلیِیییییییی کمه برای شناخت :163:. در ضمن حسابی روی معرف باز نکن ، فقط به رفتارها ، جوابها و تحقیق اعتماد داشته باش . اون معرف هم کسیه مثل من و شما که از همه چیز بی اطلاعه . آیا این معرف می تونه بگه این آقا در تمام این مدت اونجا هیچ خلافی نکرده؟ مسلماً همچین نظری نمی تونه بده پس اصلاً عجله نکن ، تو نت بگرد :322: سوالای خیلی خوبی می تونی پیدا کنی که ازش بپرسی و یه دید کلی و اجمالی از نگرشش به زندگی و همین طور دلیل عجله اش پیدا کنی . به نظر من اگر کسی دلیلش اینه که برای خودش سپر ببره ، پس معلومه توانایی کنترل خودش رو نداره و در ضمن این حرف خیلی بی معنیه (البته اگر این آقا هم همین جور توجیه کنه ) چون ایشون تا جاهایی مثل کلوب ها نرن یا لب ساحل چیزی نخواهند دید که آزارشون بده ، چون عموماً اونجا از نظر سر و وضع خیلی ساده و بدون آرایش هستن .
می تونی باهاشون مشاوره بری و کمک بگیری ، اینطوری سریع تر هم به جواب می رسی !!!
موفق باشی :72:
واقعا از راهنمایی های همه ممنونم. آخر این هفته یا اوایل هفته آینده قراره دوباره با هم حرف بزنیم. با این حرفا می دونم چیا باید ازش بپرسم. حتما حتما میام اینجا مطرح میکنم چی شد که شما بازم لطف کنین نظراتتون رو بگین.
kimiakhatonعزیز شما گفتی خودت این کارو کردی و خیلی سختی ها رو هم تحمل کردی. امکانش هست بیشتر توضیح بدی؟
سلام دوستان
با این آقا صحبت کردم. ایشون عقیده دارن چون خلقت زن و مرد از اساس متفاوته در نتیجه باید خانم بیشتر به کارهای خونه و بچه برسه . میتونه درس بخونه یا کار کنه اما کار سبک. طوری که بتونه کارای خونه رو هم انجام بده. دلیل اینکه اونجا ازدواج نکردن اینه که میخوان حتما برگردند ایران و میگه دخترای اونجا دیگه برنمی گردند. در ظاهر با کار و تحصیل من(البته تو همون شهر خودشون که فقط 2 تا دانشگاه داره) مشکلی ندارند اما من خیلی شرایط رو مبهم میبینم.
راستش پدر مادرم میگن این حرفها مال قبل ازدواجه و همه بعدا بهتر میشن و از این نظراتشون پایین تر میان. اما خوب راستش من که این تجربه ها رو ندارم همه ی این بحث ها رو مطرح کردم و کلی هم روش بحث شد. دوستانی که تجربه دارن میشه لطفا نظرشون رو بگن؟
مرسی
به نظر من این آقا کاملا مذهبیه و کاملا سنتی! من در جایگاه قضاوت نیستم و اطلاعاتی هم واسه قضاوت ندارم که بخوام اینکارو بکنم.... اما ناگزیر دچار پیش قضاوت میشم و طبق این پیش قضاوت من، ایشونم مثل همون دوستمون هستن و میخوان سوپاپ اطمینان ببرن..
اگر شما خیلی مذهبی نیستید...اگه پاره ای آزادی های بعد از ازدواج واسه تون مهمه...و اگر سنتی فکر نمیکنین...این مسائل رو به چالش بکشین و اگه به توافق نمیرسین ولش کنین چون برعکس نظر خانواده شما فبل از ازدواج که طرفین دنبال جور کردن رابطه اند تا حدی کوتاه میان و یه کم بندو شل میکنن ولی اتفاقا بعد از ازدواج قضیه شدیدتر هم میشه....توی روابط تنش زا هم صمیمتی نیست...
در نهایت عجله نکنین...به ازدواج هم به نظر من اینجوری نگاه نکنین ...مثل یه قرارداد بستن حقوقی...
نظرات شخصیم بود...روانشناس هم نیستم..
موفق باشین:72:
ممنون دوست عزیزم. حقیقت اینه که من خیلی مذهبی نیستم و این آزادی ها برام مهمه. اما این بار که این سوالات رو کمی به چالش کشیدم بعد که اومدم خونه و تعریف کردم چی شده پدرم ناراحت شد که چرا اینا رو گفتم. گفت الان وقت این حرفها نیست و باید راحت گرفت. گفت تو زندگی حل میشه. راستش رو بخوام بگم اینه که من تا حالا چند مورد خواستگاری که داشتم همه از دوستان دانشگاهم بودم و اول با خود من قضیه رو مطرح کردن و هرکدوم به دلیلی رد شد و پیش نرفت و این آقا اولین مورد جدی منه. چون خواهر هم ندارم ما تجربه ی خواستگاری رو تا حالا نداشتیم و یه جورایی حس میکنم پدر مادرم هول! شدن! البته منظور بدی ندارم ها. فقط حس می کنم همش خجالت می کشن از اون آقا و خانوادش سوال کنن و میخوان هر طوری هست این آقا منو بپسنده!نقل قول:
نوشته اصلی توسط rroogg
البته از نظر فرهنگی دو تا خانواده مشابه هستیم ولی از نظر مالی تا جایی که میدونم اونا از ما کمی پایین تر هستن و البته خیلی هم مذهبی تر. خود این آقا هم میگه اعتقاداتش به شدت خانوادش نیس.
من میخوام بدونم از نظر شما اشکالی نداره من در مورد نظرشون راجع به کار و تحصیلم جدی سوال کنم و رو نظرم پافشاری کنم؟ یا نباید تو خواستگاری به اصطلاح گیر داد؟ بعدا حل میشه؟
راستش امیدوارم دوستان با تجربه و یا مشاور به این سوالتون پاسخ بدن اما چون اتفاقی پستتون رو دیدم نظر خودمو میگم...
راجع به هول شدن پدر و مادر واسه شوهر دادن دختر منم توی فامیل دیدم... از روی پاکی و علاقه اینکار رو میکنن... دغدغه های اونا با ما فرق داره واسه همین دغدغه های ماها رو بچه بازی و احساسی میدونن...خیلی به حرفاشون راجع به نسل ما..نسل ما...گوش ندین...آدما اغلب تابع شرایط اجتماعیشونن... تجربه کلا وقتی به درد میخوره که خرد تائیدش کنه وگرنه تجربه نیست..تحجره...
راجع به این آقا، این شما هستین که تصمیم میگیرین و این شما هستین که به ایشون دسترسی دارین و ...
به نظر من در وهله اول عجله نکنین: نه راجع به نه گفتن نه آری گفتن.
راجع به این سوالای حساس بهتون اطمینان میدم که درستش اینه ... شما میخواین الان راجع به گل و بلبل صحبت کنین و بعد از ازدواج راجع به مسائل جدی صحبت کنین!!!!!
چیزی که باید بهش توجه کنین لحن و نحوه بیان این سوالات هست به نظر من بهترین سیاست همون صادق بودنه....خیلی سوالا رو نپیچونین .. مثلا بهشون میگین که من اگه بیام اون ور مثلا حجاب رو رعایت نمیکنم (مثلا گفتم) یا من میخوام روابط اجتماعی داشته باشم و بیرون خونه کار کنم و کار داخل خونه هم باید مساوی و منصفانه باشه ... دلیل این سوالا هم اینه که معتقدم که اگر نتونین با هم روی این مسائل (اینکه کدوم مسائل رو خودتون تعیین میکنین) کنار بیاین هیچکدوم نه شما و نه ایشون خوشبخت نمیشین...(خوشبختانه خوشبختی یه چیز دو طرفه است...)
بهرحال فکر کنین و فعلا عجله نکنین ... این سوالات هم اشکالی ندارن به نظر من ... وقتش حالاس....
اینو بارها توی این تالار هم گفتن: هیچوقت به امید تغییر دیگری ازدواج نکنین
پی نوشت: میشنویم که میگن این دوره زمونه کو خواستگار؟ ... و گوش شما احتمالا از من بیشتر پره... ولی واقعیت اینه که دختر خوب روی دست نمیمونه:311: البته همه دخترا خوبن ولی دخترای خیلی خوب طرفدار زیاد دارن....شما هنوز فرصت دارین و بهتون قول میدم قحط خواستگار نیست...........هیچوقت به خاطر ترس از اینه ممکنه دیگه خواستگار بعدی در کار نباشه با کسی که باهاش سنخیت ندارین پیمان ازدواج نبندین هم به خودتون رحم کنین هم به اون طرف...
البته همه اینائی رو که گفتم روی هواست.............شما در اون شرایط زندگی میکنین و اشراف دارین و این شما هستین که تصمیم میگیرین (فقط و فقط شما)
:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yas66
شما تمام سنگهاتونو قبل از ازدواج باید وا بکنید .
اول >>> معیارهاتون رو لیست کرده و اولویت بندی کنید به اون ضریب بدهید
دوم >>> بنا به معیارهاتون در پی کسب شناخت کافی و فهمیدن این که خواستگار شما چقدر با شما سنخیت داره باشید
سوم >>> با توجه به اطلاعات دریافتی اولیت های خود را ضریب دهید و مطابق نتیجه به دست آمده تصمیم بگیرید ، قاطع و محکم .
توجه :
برای انتخاب شریک زندگی ، رودبایسی و خجالت و تردید برای سئوال کردن و گرفتن اطلاعات ، آفت است . هر سئوال و هر اطلاعاتی که می خواهید در همین زمان خواستگار و دوران شناخت بپرسید ، و هر آنچه براتون مهمه و معیار شماست اول خودتون روی آن مطمئن و محکم از ثبات داشتن بشید و بعد با وی مطرح کنید .
رفتار خانواده شما هم نوعی عجله و خامی را نشان می دهد مواظب باشید که باعث بدون شناخت کافی تصمیم گرفتن نشود
موفق باشید
عزیزم
من بیشتر ذهنم متمرکز به عنوان تاپیک است .
خودت چقدر به ادامه ی تحصیل علاقه داری ؟! اگر واقعا درس و موفقیتهای شخصی ات برایت مهم هستند هیچوقت و به هیچ عنوان به دلیل ازدواج کاری را روی زمین رها نکن .
چون هر کار نیمه تمام برای ما به معنای باخت - بازنده بودن است .
و اگر این باخت را به جهت تمایلات دیگران وارد چرخه زندگی خود بکنیم به نوعی به دیگران اجازه داده ایم که به جای ما برای علائق ما تصمیم بگیرند و علائق ما را نادیده بگیرند و...!!!!و بعدها و به مرور دچار خشم و عصبانیت و آزردگی می شویم چرا که معیارهای اولیه خود را جدی نگرفته ایم .
به هیچ عنوان در بدو ازدواج و در مرحله ی خواستگاری با کسی رودربایستی نداشته باش . چرا که پای یک عمر زندگی تو وسط است و فردا که هر جای کار بلنگد کسی مسئولیت اشتباهات و ندانم کاری و رودبایستی تو را نمی پذیرد و خودت می مانی و خودت .
اگر فکر می کنی که اهداف و اولویت و معیارهای خودت را درست می شناسی و حرف زدن برای تو سخت است با آینه تمرین کن و خواسته هایت را بی رودبایستی جلوی آینه بگو تا حرف زدن در جمع برایت آسان شود .
از همه ی دوستان به خاطر نظراتشون بی نهایت ممنونم. نتیجه گرفتم که بهتره حتما به طور کامل رو مسائلی که برام اولویت داره بحث کنم و اینکارو نذارم برای بعد. خیلی خیلی لطف کردین:D
با خواندن پست آخرت به یاد " اسکارلت اوهارا "کتاب و فیلم برباد رفته افتادم .
یک دیالوگی در فیلم هست که اسکارلت می گوید :
اسکارلت : مامی، امروز ازدواج می کنم . امروز وقت فکر کردن ندارم - فردا در مورد آن فکر خواهم کرد . آره ، فردا در مورد آن فکر خواهم کرد .
بله عزیزم سعی کن مثل اسکارلت نباشی که اول ازدواج می کرد و بعد از ازدواج در مورد ازدواج خودش فکر می کردو.....
سر معیارهایی که داشتم با ایشون به تفاهم نرسیدم و در نتیجه قضیه کنسل شد.
از همه دوستانی که با نظراتشون بهم کمک کردن درست تصمیم بگیرم ممنونم.
:104:آفرین دختر خوب که بیهوده وقت خودت را هدر ندادی و درست عمل کردی :46:
:104::72:
بعضی از پسرایی که مجردی زندگی می کنن هدفشون از ازدواج اینکه یکی بیاد به کارای خونشون برسه.این دسته
تا از یه نفر خوششون میاد سریع می خوان بگیرنش.این دسته اگر خدمتکار استخدام کنن براشون بهتره.
و اما یاسی خانم،اگر می خوای درستو ادامه بدی خواهشن قید ازدواج و خواسگار رو بزن تا اینکه دانشگاه قبول بشی
اونجا شانس فرصتای بهتری برات فراهمه.
راستی یه نکته رو هم اضافه کنم که من اصلا در دادن جواب منفی عجله نکردم. بلکه این آقا حتی فرصت فکر کردن هم به من ندادند:163:. و خودشون مستقیم با من تماس گرفتن و اعلام کردن یا خودت جواب منفی رو به خانواده بگو یا مادر من زنگ بزنه بگه:163:، چون من با عقاید شما کنار نمیام!
اعتماد به نفس...صداقت زیاد...بی احترامی...نمیدونم اسمش چیه.
در هر حال تجربه ی مزخرفی بود برام.
باز هم از دوستانم تو این تالار ممنونم. واقعا کمک هاتون خیلی موثر بود. ولی رفتار خودخواهانه ی این اقا واقعا ناراحتم کرد. یه جورایی حس کردم تحقیر شدم.نمی دونم شاید این از معایب خواستگاری سنتی باشه . بازم مرسی:72:
نه شما تحقیر نشدین...ایشون توی ذوق خوردنشو اینجوری خالی کرده...
کاملا درکش میکنم...ایشون فهمیده شما اونی که میخواد نیستین...همین و واسه وقت تلف کردنش ناراحت شده...این نشون میده که تفاوت دیدگاههای شما خیلی شدید بوده............الان شما باید خوشحال باشین....اگر فکر میکنین که اون حرف خودشو زده ولی شما جاموندین خوب میتونین این تفاوت دیدگاه رو به گوششون برسونین هر چند این موضوع مهم نیست ولی یکی از ساده ترین راهها واسه اینه که ناراحت این مسئله نشین....
گوشت باید کم کم از این حرفها پر بشه . عادت می کنی :311:
متاسفانه وقتی جواب منفی می دی ، با برخوردهای عجیبی مواجه می شی ، اونم از طرف افراد با شخصیت و تحصیل کرده ای که حتی فکرش رو هم نمی کنی :163:
یادمه یه بنده خدایی بهم گفت : "ازت متنفرم " !!! :163:
این حالت ایشون هم اسمش خشم وعصبانیته از اینکه چرا شما ok ندادین و انقدر ایشون رو سوال و جواب کردین :104: