ارتباط جنسي قبليش مرا مردد كرده است؟؟؟!!!

سلام
من 2.5 سال پیش با یه دختر از طریق چت آشنا شدم.کم کم باهم دوست شدیم.دختره گفته بود که دوست پسر داشته.من کم کم وابسته شدم به این دختر و گفتم که می خوام بیام خواستگاری.من الان 27 سال دارم و اون دختر 24.کم کم فکر دوست پسر قبلی اذیتم میکرد چون دختره واکنش هایی نشون می داد که احساس می کردم هنوز تو فکر اونه.با کلی بحث کم کم این موضوع تمام شد.چون که واقعا دختره رو دوست داشتم و نمی خواستم از دستش بدم تصمیم گرفتم با رابطه جنسی بهش بیشتر نزدیک بشم.فهمیدم که این دختره رابطه نزدیکی با ذوست پسر قبلی داشته و حتی پرده بکارت هم نداره.اما چون خونده بودم این دلیل خوبی واسه انتخاب یا رد کسی نیست این موضوع رو یه جورایی واسه خودم هضم کردم. البته موقت. کم کم دوست داشتم از رابطه گذشته دختره بدونم . در همین بین به قولم عمل کردم و به خواستگاری رفتم.این ماجرای خواستگاری 1-2 ماهی به دلایلی طول کشید که مادر من وقتی فهمید که خانواده دختره در سطح ما نیستن مخالفت کردو من هر چه تلاش کردم نشد .ما 1 ماهی با دختره از هم جدا شدیم اما دوباره رابطه برقرار کردیم.الان از زمان اول اشنایی حدود 2.5 سال میگذره و از زمان مخالفت با ازدواج هم 1.5 سال.من دوسش داشتم و رابطه جنسی هم زیاد باهم داشتیم.این اواخر فکر و خیال گذشته بدجور اذیتم می کرد و همیشه فکرم این بود که دختره با دوست پسر قبلیش رابطه داره و اگر من ازدواج کنم زندگیم خراب میشه. اما چون شدیدا وابسته بودم و دوسش داشتم نمی تونستم ازش جدا بشم.تا اینکه چند شب پیش بنا به اصرار تصمیم گرفتم جز بخ جز رابطه گذشته دختره بدونم. اونم اولش قبول نمی کرد اما شروع کرد به گفتن که :( از طریق چت با یه پسری در سن 18 سالگی اشنا شده و بعد از چند جلسه پسره این دختر رو نشون پدرش میده و از اونروز دیگه دختره اعتماد میکنه و باهم به باغ پسره می رفتن و باهم ارتباط جنسي هم داشتن و اما فقط در حد معمولی نه اینکه اسیبی به دختر برسه...تا اینکه پسره میگه نمیتونم ازدواج کنم و بهم می خوره این جریانات.).
دختره جز به جز همرو تعریف کرد حتی ...! . البته من حدود 1 سال پیش که تو خیابون با دختره بودم دوست پسره مارو دیدو یه دعوای مفصل باهم کردیم و بعد که دختره رفته بود خونه تلفن زده بود بهش که این خواستگار منه و پسره زنگ زد معذرت خواست و ... .
من الان توی یه حالت روحی و روانی بدی قرار دارم از یه طرف که ذهنم راجب دختره خرابه و اینکه با چیزایی که شنیدم دارم دیوانه میشم . و اینکه حتی اگه بتونم این چیزت الان هضم کنم ایا بعد از چند سال دوباره این فکرو خیال بر نمیگرده ؟ . اگه اینا همه حل بشه خانوادم و چطور راضی کنم ؟
ازتون می خوام اول اینکه نظرتون راجب من بگین ! نظرتون راجب شخصیت ابن دختر،گذشتش ,گذشتش و حالش با من ؟
لطفا کمکم کنید که من باید چکار کنم ؟ . راه حل مشکل من چیه؟. اگه جایی از این داستان گنگ بود بگین بیشتر توضیح بدم.

خواهش میکنم اشتباه نکن..خوب فکرکن و احساساتی نباش...فکرنمیکنی بعد اینکه ازدواج کردی با اون دختره و احساساتت تخلیه شدو جریان زندگیتون عادی شد فکر صحنه های سکس اون با اون پسره بیاد جلوی چشمت و ازش متنفر بشی؟؟؟؟؟؟؟ بشین فکرکن ..روی این موضوع حساس نیستی و رابطه قبلیش برات مشکلی نداره......ا؟احساسو بذار کنارو منطقی فکرکن....فقط بدون احساس فکرکن.

با سلام gharoon
شما اول استراتژي خود را براي معيارهاي ازدواج و نحوه انتخاب همسر معين كن. تا دچار تعارض نشوي.
شما ظاهرا قيف را وارونه گذاشتي.
اول با او دوست شدي، بعد رابطه جنسي برقرار كردي، بعد در مورد گذشته دختر تحقيق بيشتر كردي، بعد خانواده گفتي و مخالفت كردند، بعد ادامه دادي، و حالا دوباره برگشتي سر خونه اول....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

تصمیم گرفتم با رابطه جنسی بهش بیشتر نزدیک بشم.فهمیدم که این دختره رابطه نزدیکی با ذوست پسر قبلی داشته و حتی پرده بکارت هم نداره.اما چون خونده بودم این دلیل خوبی واسه انتخاب یا رد کسی نیست این موضوع رو یه جورایی واسه خودم هضم کردم. البته موقت.

---

از نظر مسائل جنسي و ارتباط معيار مشابهي داريد. (يعني ارتباط جنسي بدون عقد و ازدواج را جايز شمردن)، پس با توجه به اينكه اين مسئله را يكبار براي خود هضم كرده ايد، از اين موضوع نگران نباشيد. هر دو تجربه كرديد. و درست نيست چيزي كه براي خود مي پسندي براي همسر آينده ات نپسندي
(جهت اطلاع بيشتر اينجا را كليك كن و مطالعه كن)

اما در مورد نظر مخالف خانواده، شما 27 سالتون هست و در اين سن هم بايد مستقل باشيد، و هم منعطف، يعني بايد توانمند باشيد كه خانواده اتان را جهت اين ازدواج قانع كنيد.(البته اگر در ساير معيارها هم متناسب هم باشيد و او را انتخاب كرده ايد.)
در مورد افكاري كه به سرت در مورد ارتباطات قبلي او فشار وارد مي كند، شما نبايد بيش از اين كنجكاوي كنيد، همانطور كه او نبايد بيش از اين كنجكاوي كند.
هميشه دانستن آرامش ساز نيست. و گاهش تنش زا و تعارض آفرين مي شود.

خلاصه:
از نظر رابطه اي كه گفتيد با هم تناسب داريد،‌اما در ساير معيارها بايد خوب بررسي كنيد كه با هم تناسب داشته باشيد.
بايد مستقل براي ازدواج تصميم بگيريد و خانواده را بتوانيد خيلي سازگارانه مجاب كنيد. در اين زمينه مي توانيد از مشاور هم به صورت حضوري كمك بگيريد.

به همدردی خوش آمدید:72:

برادر من وقتی شما از رابطه های قبلی این خانم رنج می برید چطور خودتون هم در حالیکه هیــچ نسبتی باهاش ندارید رابطه جنسی برقرار کردید ؟؟؟

شما که مشکل رو بزرگتر کردید هم برای اون خانم و هم برای خودتون!

دیگه ادامه ندید که ضررش قابل جبران نیست.چون قابل اعتماد نیست و چنین زندگی ای هیچ لذتی نداره

البته این نظر منه شاید برای بعضیها اینها اصلا مهم نباشه.

سلام،

فقط یک نکته،

همونطور که این دختر قبل از شما، با فرد دیگری رابطه جنسی‌ داشته، الان شما هم با این دختر رابطه جنسی‌ داشتید...

با این وضعیت، آیا این رو حق خودتون میدونین که در آینده با فردی ازدواج کنین که تا قبل از شما با کسی‌ نبوده؟

فقط، خواستم بگم، الان شما هم در وضعیت مشابه ایشان هستین و فرقی‌ ندارین...در حقیقت هم پله هستین...

ارتباط شما با این خانوم، چه از نظر عرف و چه شرع اشتباه بوده و البته وابستگیتون هم بیشتر مرتبط با رابطه جنسی‌ شما هست...

رابطه جنسی‌ برای ما مرد ها، بیش از آنچه دلبستگی ایجاد کنه، وابستگی ایجاد میکنه...

فعلا چیز بیشتری به ذهنم نمی‌رسه،

وقت بخیر،:72:

کامران

ممنونم که نکته های خوبی بهم گفتید . اما من می خوام بدونم که اگه شما بجای من بودین چکار میکردین؟.
ایا شما فکر می کنید این شخص قابل اعتماده؟.
چرا اون دختر تمام جریان رو برای من تعریف کرد؟. وقتی که تعریف می کرد احساس نمیکردم که خجالت می کشه یا اینکه زیاد پشیمون باشه!
ایا خواسته زیادیه که در برابر عشق و گذشت من ,ازش بخوام که یجور به من اعتماد و اطمینان رو برگردونه؟.من چطور میتونم این جریان رو هضم کنم ؟
همیشه این موضوع بیشتر اذیتم می کنه که چطور اون پسر می امده خونه این دختره و شب رو پیشش می گذرونده با وجود برادر ها و یا دختر عمه ها و . .
شاید از ای هم می ترسم که بعد از ازدواج نگاه های معنی دار خیلی ها اذیتم کنه؟
و اینکه ایا چند درصد میشه به همچین دختری اعتماد کرد که فردا در زندگی سر یه بحث یا مشکلات زندگی به سمت دوست پسر قبلی بر نگرده و متعهد باشه ؟

سلام،

هیچکس جای شما نیست،

اما به هر حال اگر فرض کنم در موقعیت شما بودم، چیزی رو که برای خودم بپسندم، برای فرد مقابلم هم می‌پسندم چون معتقد به حقوق متقابلم...:303:

شما با ارتباط جنسی‌ بدون عقد و ازدواج مشکلی‌ نداشتین، و ایشون هم نداشتن...

فرض کنیم، شما این خانوم رو رها کنین، و به سراغ دختر دیگری برید، چطور خودتون رو لایق دختری میدونین که قبل از شما با کسی‌ نبوده، در حالیکه خودتون...

به نظر شما این خودخواهی‌ نیست؟

بنابرین، به نظر من، شما و این خانوم از این نظر، روی یک پله ایستاده اید ،:303:

برای اعتماد و اطمینان و هضم این جریان، من با مدیر همدردی موافقم، شما در این مورد معیار مشترکی داشتین و بهترین کار این هست که بیش از این به این مورد فکر نکنین،

و تنها سعی‌ کنین، اگر ازدواج کردین، نسبت به هم متعهد باشین و وفادار...همین...:300:

در مورد اعتماد به چنین دختری پرسیدین،

درست به اندازه‌ای می‌تونین اعتماد کنین، که یک دختر پاک بدون تجربه روابط خارج از عرف و شرع میتونه به شخص شما اعتماد کنه...:163:

شرمنده اگر به نظر میاد، براتون تند نوشتم، اما باید با حقایق کنار اومد هر چند تلخ باشن...:300:

موفق باشین:72:

کامران

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

سلام
من 2.5 سال پیش با یه دختر از طریق چت آشنا شدم.کم کم باهم دوست شدیم.دختره گفته بود که دوست پسر داشته.من کم کم وابسته شدم به این دختر و گفتم که می خوام بیام خواستگاری.من الان 27 سال دارم و اون دختر 24.کم کم فکر دوست پسر قبلی اذیتم میکرد چون دختره واکنش هایی نشون می داد که احساس می کردم هنوز تو فکر اونه.با کلی بحث کم کم این موضوع تمام شد.چون که واقعا دختره رو دوست داشتم و نمی خواستم از دستش بدم تصمیم گرفتم با رابطه جنسی بهش بیشتر نزدیک بشم.فهمیدم که این دختره رابطه نزدیکی با ذوست پسر قبلی داشته و حتی پرده بکارت هم نداره.اما چون خونده بودم این دلیل خوبی واسه انتخاب یا رد کسی نیست این موضوع رو یه جورایی واسه خودم هضم کردم. البته موقت. کم کم دوست داشتم از رابطه گذشته دختره بدونم . در همین بین به قولم عمل کردم و به خواستگاری رفتم.این ماجرای خواستگاری 1-2 ماهی به دلایلی طول کشید که مادر من وقتی فهمید که خانواده دختره در سطح ما نیستن مخالفت کردو من هر چه تلاش کردم نشد .ما 1 ماهی با دختره از هم جدا شدیم اما دوباره رابطه برقرار کردیم.الان از زمان اول اشنایی حدود 2.5 سال میگذره و از زمان مخالفت با ازدواج هم 1.5 سال.من دوسش داشتم و رابطه جنسی هم زیاد باهم داشتیم.این اواخر فکر و خیال گذشته بدجور اذیتم می کرد و همیشه فکرم این بود که دختره با دوست پسر قبلیش رابطه داره و اگر من ازدواج کنم زندگیم خراب میشه. اما چون شدیدا وابسته بودم و دوسش داشتم نمی تونستم ازش جدا بشم.تا اینکه چند شب پیش بنا به اصرار تصمیم گرفتم جز بخ جز رابطه گذشته دختره بدونم. اونم اولش قبول نمی کرد اما شروع کرد به گفتن که :( از طریق چت با یه پسری در سن 18 سالگی اشنا شده و بعد از چند جلسه پسره این دختر رو نشون پدرش میده و از اونروز دیگه دختره اعتماد میکنه و باهم به باغ پسره می رفتن و باهم ارتباط جنسي هم داشتن و اما فقط در حد معمولی نه اینکه اسیبی به دختر برسه...تا اینکه پسره میگه نمیتونم ازدواج کنم و بهم می خوره این جریانات.).
دختره جز به جز همرو تعریف کرد حتی ...! . البته من حدود 1 سال پیش که تو خیابون با دختره بودم دوست پسره مارو دیدو یه دعوای مفصل باهم کردیم و بعد که دختره رفته بود خونه تلفن زده بود بهش که این خواستگار منه و پسره زنگ زد معذرت خواست و ... .
من الان توی یه حالت روحی و روانی بدی قرار دارم از یه طرف که ذهنم راجب دختره خرابه و اینکه با چیزایی که شنیدم دارم دیوانه میشم . و اینکه حتی اگه بتونم این چیزت الان هضم کنم ایا بعد از چند سال دوباره این فکرو خیال بر نمیگرده ؟ . اگه اینا همه حل بشه خانوادم و چطور راضی کنم ؟
ازتون می خوام اول اینکه نظرتون راجب من بگین ! نظرتون راجب شخصیت ابن دختر،گذشتش ,گذشتش و حالش با من ؟
لطفا کمکم کنید که من باید چکار کنم ؟ . راه حل مشکل من چیه؟. اگه جایی از این داستان گنگ بود بگین بیشتر توضیح بدم.

---

اولين اشتباه شما اين بوده كه با ايشون رابطه جنسي برقرار كردي...و اشتباه بزرگترتون اين بوده كه تمام جزئيات رابطه قبليش رو پرسيدين...و الان دارين با خودتون اون صحنه هارو بازسازي ميكنين...

اين دختر بيچاره دوبار به قصد ازدواج با دوستش سكس داشته...به نظر من ، شما ايشون رو مطمئن كرده بوديد كه با هم ازدواج ميكنيد و ايشون به همين دليل تن به اين رابطه دادن پس تا حد امكان سعي كنيد خانوادتون رو راضي كنيد...

در جواب اين سوال كه گفتين ايا قابل اعتماد هست يا نه بايد بگم نظر من اينه كه نميشه به دليل داشتن رابطه جنسي كه 100% از روي سادگي و به قصد ازدواج(حالا درست يا غلط!!)برچسب قابل اعتماد نبودن به اين دختر بيچاره زد!!

سوال كردين كه چرا همه چي رو براي شما تعريف كرده؟؟جواب::چون به گفته خود شما خودتون كلي اصرار كردين و ايشون هم اول مخالفت كردن اما به خاطر اصرار و اجبار شما جواب دادن...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

ممنونم که نکته های خوبی بهم گفتید . اما من می خوام بدونم که اگه شما بجای من بودین چکار میکردین؟.
ایا شما فکر می کنید این شخص قابل اعتماده؟.
چرا اون دختر تمام جریان رو برای من تعریف کرد؟. وقتی که تعریف می کرد احساس نمیکردم که خجالت می کشه یا اینکه زیاد پشیمون باشه!
ایا خواسته زیادیه که در برابر عشق و گذشت من ,ازش بخوام که یجور به من اعتماد و اطمینان رو برگردونه؟


دوست من شما داري ادعا ميكني كه به اين خانم بي اعتماد شدي....شما بايد ثابت كني كه ايشون ديگه مورد اعتماد نيستن!!اين خواسته شما كه خانم بايد مورد اعتماد بودنش رو يههههههه جوري به شما ثابت كنه نه تنها خواسته زياد هست بلكه نا به جا و غير منطقي هم هست...

كسي كه ادعاي چيزي رو داره بايد اونو ثابت كنه نه مدعي عليه!!!


.من چطور میتونم این جریان رو هضم کنم ؟


چه طور تونستين اون موقع كه ميخواستين بيشتر بهش نزديك بشين و به همين دليل باهاش سكس داشتين اين موضوع رو هضم كنين اما حالا كه پاي مسئوليت و تعهد وزندگي مشترك اومده وسط ديگه نميتونين هضم كنين؟؟


همیشه این موضوع بیشتر اذیتم می کنه که چطور اون پسر می امده خونه این دختره و شب رو پیشش می گذرونده با وجود برادر ها و یا دختر عمه ها و . .


شما مطمئن هستين كه برادر هاي اين خانم هم از رفت و امد و روابط نامشروع خواهرشون اگاه بودن!!!!؟اگه اين طور باشه نظرم عوض ميشه...:163:




شاید از ای هم می ترسم که بعد از ازدواج نگاه های معنی دار خیلی ها اذیتم کنه؟

بلاخره به جز شما كيا از اين روابط جنسي اگاه بودن و خبر داشتن؟؟؟اين خانم پدر مادر داره؟؟؟

و اینکه ایا چند درصد میشه به همچین دختری اعتماد کرد که فردا در زندگی سر یه بحث یا مشکلات زندگی به سمت دوست پسر قبلی بر نگرده و متعهد باشه ؟


اين موضوع فعلا مسكوت بمونه و جواب سوالهامو بگيرم بعد اينو بگم

---

سلام
پدر و مادر این دختر میشه گفت زیاد خونه نیستن و برادر های این دختر خانم هم با دوست پسر قبلی دوست شده بودن و زیاد هم براشون اهمیت نداشته. شبا می امده خونه دختره و اونجا تو اتاق دختره می خوابیده .و اینکه با این نظر موافقم که من نمی بایست ارتباط جنسی داشته باشم. چون این دختر دوست پسرش رو به خیلی ها نشون داده بوده حداقل اینطور که خودش میگفت که از نظر بوسیدن و اینا در جمع مشکلی نداشته.دختر عمه ها و چند تا از دوستاش از خیلی چیزا خبر دارن.
من از این ناراحتم که طی این مدت واقعا متعهد بودم و همیشه کمکش کردم و باهاش صادق بودم اما اون یه وقتایی به دوست پسر قبلیش زنگ میزده و این برام سنگینه. و اینکه دختره خیلی واضح و حتی با نام بردن الات تناسلی جریان رو تعریف می کرد.
میدونی خودش مدعی میشه که بعد از 3 دفعه دیدن پسره اون و به پدرش نشون میده و از اون به بعد اعتماد می کنه و ... . اما بعد از اینکه می فهمه پسره نمی خواد اون و واسه ازدواج هم حدود 1.5 سال باهاش بوده و سکس داشتن ! چرا بعد از اینکه فهمیده دیگه این کارو ترک نکرده؟
در ضمن دختره درباره وضع زندگیشون هم یه جورایی به من ذروغ گفته اما من چون دوسش داشتم اونارو نادیده گرفتم .
من خودم خواهر دارم اما هیچ وقت راضی نمیشم حتی اگه روزی نامزد رسمی کردن هم بزارم بیاد خونمون کنار خواهرم بخوابه ..
من الان چکار کنم؟. این رابطه ادامه بدم ؟ چگونه؟
یا اینکه جدا بشم ؟ بازم چگونه؟

سلام

تمام این توضیحات شما نشان از خط قرمزهایی است که در خانواده شما و ایشون وجود داره و با هم ممکنه متفاوت باشه .
شاید برای شما کمی سخت تر از ایشون باشه اما شما هم مثل ایشون پاتون رو از خط قرمزها فراتر گذاشتید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

اما بعد از اینکه می فهمه پسره نمی خواد اون و واسه ازدواج هم حدود 1.5 سال باهاش بوده و سکس داشتن ! چرا بعد از اینکه فهمیده دیگه این کارو ترک نکرده؟

---

درست به همین دلیلی که شما تردید پیدا کردید ولی نمی تونید دل بکنید یعنی وابستگی!!!

به نظر من شما جواب سوال هاتون رو گرفتید و همینطور برای تردید هاتون اینجا کسی نمی تونه بهتون تضمین بده .

دوست گرامی کاری که نباید میشده ،شده
2 راه داری:
1- چشمت رو به اشتباه خودت ببندی و خودتو توجیح کنی که حق داشتی باهاش رابطه داشته باشی واون فرد قبلی حق نداشته و همش استرس وفاداری در آینده رو داشته باشی و در آخر رابطه رو کات کنی
2-اینکه بمونی و با گذشته هاتون کنار بیای،و اینو بدونی که تو این مورد هم پایه ی هم هستید و هر وقت که گذشتش به یادت اومد سریع به یاد کارای خودتون بیفت و هیچ وقت به خاطر اینکه اون زن و تو مرد به خودت اجازه نده که تبعیض قائل بشی. در حقیقت به طور مسالمت آمیزی کنار بیا ،به این فکر نکن که در آینده چی میشه و چی نمیشه ! هردو در یک رده هستید
چون 2 حق انتخاب داری که اگر اولی رو انتخاب کنی در آینده باید عذاب وجدان کار کرده ی خودتو داشته باشی.به نظر من راه دوم انسانی تر به نظر میرسه
مثالی از خودم میزنم
من قبل از ازدواج با یک آقایی به مدت کوتاه دوست بودم(بماند که همه چیز از خواستگاری شروع شد) متاسفانه مسیر کمی منحرف شد وبه خاطر صحبت های تلفنی آنچنانی که باهاش داشتم و تماس کوچیکی که با این آقا پیدا کردم( گرفتن دست) هم مجبور شدم رابطه رو قطع کنم،هم اینکه بعد از اون ماجرا برای ازدواجم از معیار گذشته طرف کوتاه بیام
یعنی وجدانم قبول نمیکرد که زیاد تو روابط گذشته طرف ریز بشم وبه خودم اینو میگفتم که حالا که خلاف اعتقادم این گناه رو مرتکب شدم حق ندارم که آرزوی یه شوهر پاک به تمام معنا رو داشته باشم. ولی اینو هم بگم که انتظار داشتم که طرفم وقتی میاد جلو از گذشتش (اگر گناهی کرده) پشیمون باشه و مثل خودم بر این باور باشه که این جور روابط اشتباهه محضه و خلاصه اینکه با اختیار خودش زندگی سالم رو انتخاب کرده و به نتیجه رسیده باشه
حالا شما هم همین طور اصلا به خودت حق نده،ما همه انسانیم و مثلا زن یا مرد حق ندارند که بیش از اون چیزی که بودند وهستند از طرفشون انتظار داشته باشن و به اصطلاح باید اول از همه روی خودشون ذره بین بذارن و خودشونو بسنجند
مثلا وقتی من افرادی مثل کامران رو میبینم که این قدر زیبا و مستحکم قبل از ازدواج پایبند به اصولشون هستند بهشون حق میدم که قبل از ازدواج تاریخچه ی جنسی طرفشون رو زیرو رو کنند و بهشون حق میدم اگر فقط و فقط طرفو به خاطر رابطه گذشتشون بذارن کنار(هرچند میدونم که بیشتر وقتا گذشت و انصاف این گونه افراد مانع از این میشه که فقط گذشته طرف براشون مهم باشه) ولی اگر در این زمینه متوقع باشند جای تعجب نداره...

ولی دوست گرامی به شما و به افرادی مثل شما،این حق رو نمیدم که گذشته طرف رو زیرو رو کنید ،با تمام وجودم میگم هرچه هستیم ،با هر مقدار اشتباه و گناه، بیاید عادل باشیم و عادلانه رفتار کنیم
بیایم و با این بی عدالتی ها دامن بر تکرارهای تلخ نزنیم

اگر بخوام از درد دلهام بگم خیلی وقتتون رو میگیرم ولی در آخر بهت بگم که اگر من به خاطر اون گناهم که به چشم بیشتر جوون های هم نسلمون هیچ میومد از گذشته نادرست طرفم کوتاه اومدم ولی...
ولی طرفم حق رو بر من تموم کرد وبه خودش این اجازه رو داد که بیشترین کنجکاوی وحلاجی را در گذشته من بکنه و بی انصافی و بی عدالتی رو در حق من تموم کرد و گذشته خودشو به یاد نیاورد و در آخر به بدترین شکل ممکن اشتباهاتمو به روم آورد و آزارم داد...
شما این کار رو نکن
حالا گذشته دوست شما خیلی جای تاسف داره ولی حواستون باشه که اونو با رفتارهای دخترای پاک مقایسه نکنید ، رفتارای اونو به عنوان یک انسان با رفتار خودتون مقایسه کنید
موفق باشید

آره , خط قرمز در زندگی رو هیچ وقت نباید رد کرد . من موافقم.. اما خیلی دوست دارم چیه تو ذهن ما ادما که یه خطا رو چندین بار تکرار می کنیم .
من ناراحتم از اینکه بی اندازه اعتماد کردم . با اینکه هر روز یه چیز بدتر می فهمیدم وابستگیم و بیشتر میکردم. تو ذهنم این بود که میتونم ادما رو تغییر بدم اما متاسفانه خودم تغییر کردم . شدم یه ادم که به عالم و ادم شک داره . من ذهن خیلی خوبی داشتم و ادما رو خوب درک می کردم ,اما الان داغون داغون.
کاش هیچ وقت ماها با زندگی یکی , اینده یکی بازی نکنیم .
اما هیچ کس اینجا به من نگفت که بمونم یا جدا شم و راه حل این مشکل رو !

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

اما هیچ کس اینجا به من نگفت که بمونم یا جدا شم و راه حل این مشکل رو !

---

همه نظرات رو شنيدي...اين طور كه من ديدم اكثرا نظرشون اين بود كه چون شما هم سطح هم هستين(در مورد رابطه قبل از ازدواج)باهاش بمون و...

اما مهم تر از همه اين نظرات تصميم و نظر خود شماس...من يا ساير اعضا نميتونيم به جاي شما براي زندگي اينده ت تصميم بگيريم...

گفتني ها رو گفتيم...
خودت ميدوني اگه انصاف داري و عادلانه به قضيه نگاه ميكني كه خب باهاش ازدواج كن و تمام حرفهاي گذشته رو هم دور بريز...

اما اگه اين قدرت رو در خودت نمي بيني و نميتوني كنار بياي بيخيالش شو اما بدون كه هر چي توي آش بريزي توي قاشق خودتم مياد... فكر نكن اين دختر رو ول كردي به امون خدا فردا يه دختر افتاب مهتاب نديده نصيبت ميشه و به همين راحتي از زير بار مسئوليت رها ميشي.....
عدالت خدا توي همين دنيا همه حساب ها رو رديف ميكنه...

دوست گرامی دوستان تقریبا همه نظرشون رو گفتند،بر اساس گفته های شما
با نظر موعود عزیز مخالفم و به نظر من در این جور مواقع باید سنجید که چی بدست میاوریم و چی از دست میدیم
راحتترین کار که معمولا آدمای ضعیف انجام میدن اینه که به جای حل مسئله، صورت مسئله رو پاک میکنن

موعود جان این آقا به چه قیمتی این رابطه رو کات کنه؟به بهای بدست آوردن چیزی که کسی حق این آقا نمیدونه؟
اینکه بعدها یه حوری ... نصیبش بشه؟
با توکل به خدا و تلاش انشاالله میتونه اعتماد رو در رابطه ایجاد کنه
راستی این رو هم بدونید که با ازدواج شما بسیاری از آثار مخرب اشتباهاتتون به لطف خدا از بین میره

دوست گرامي همه دوستان نظرات خوبي دادن با دقت همرو بخون و تصميم بگير
بايد ببيني چي برات مهمه آيا در آينده انتظار داري با يك دختر پاك ازدواج كني ولي خودت هنوز دنبال هوس هات باشي
به نظرم تو اين دخترو فقط به خاطر هوست دوست داري البته اون گناهي نكرده-گناه اون اين هست كه تو خانواده خوبي نبوده و خودش سعي نكرده راه درستو پيدا كنه
اين كه ميگي دختره همه ماجراي قبليشو با جزييات تمام تعريف كرده خيلي دختر بي شرم و حيايي پس بايد باشه
نميدونم چي بهت بگم.ولي اگه بي خيال اين دختر شدي اينو بدون دختر كاملا پاكي پيدا نميشه برات و سعي كن حد اقل دنبال دختر باحيا تري باشي و خيلي هم جزييات روابطو قبليو نخواي بدوني اگه همزمان وقتي با تو هست با كس ديگه هم رابطه نزديكي داره اعتماد نكن البته خودت هم اين خصوصيتو داشته باش و گرنه شكست ميخوريو يه جا لو ميري...
خودت هم يه كم خودداري كن تو روابط بعديت(در ديزي بازه حياي گربه كجاست)البته اغلب پسرها با اين ضرب المثل زياد دوست ندارن اشنا بشن-براي اين كارهاشون آنقدر دليل و منطق ميارن كه .............
اميدوارم اون دختر هم بتونه ازت دل بكنه و نفرين نكنه چون اين جور مواقع نفرين دل شكسته ها خيلي خوب ميگيره

سلام ..دوست گرامی ...شما در نظری که دیشب نوشتید بحث از اعتماد کردنتون به اون دختر خانم کردید....!!! فکر نمیکنید این اون بوده که خودشو به شما اعتماد کرده ؟؟؟...یه کم انصاف در هر رابطه ای خوبه ...این اغلب دختر ها هستند که وقتی تن خودشونو به مردی ..اعتماد میکنند ...بازنده هستند ...با توجه به شرایط جامعهمون پس تو رو خدا شما نقش قربانی رو بازی نکنید ...این بنده ی خدا خواسته نهایت عشقشو به زعم خودش به شما ثابت کنه ....ایا تو این مدتی که با شما هست با کسی دیگری هم بوده ؟؟؟ اگر نه پس به این نتیجه برسید که ایشون به شما اعتماد کرده .....به نظر من هم شما به هم میایید و در مورد اختلاف نظرات هم میتونید با هم صحبت کنید تا به توافق برسید ....زنی که از تن خودش به خاطر مردی ...حالا درست یا غلط میگذره ..مطمئن باش که واقعا دوستش داره ...حالا اگر یکی در حقش نا مردی کرده دلیل نداره ..این سلسله ادامه داشته باشه ...پس مرد و مردونه پاش واسا ...........:305:.............و خودتو روی مسائل دیگر زوم کن ....نه فقط مسائلی که بین هر دوتاتون حله .....شاد باشی

آن چه مسلم است شما و اون خانم از لحاظ فرهنگي با هم فرق دارين اينكه ميگيد برادر هاي اين خانم در جريان بودن و اين پسره مي اومده و در عوض شما حتي حاضر نيستيد خواهرتون وقتي كه نامزد رسمي شده نامزدش بياد كنارش بخوابه اين نشانه ي تفاوت هاي شماست
نمي دونم ولي به اين اعتقاد دارم كسي كه روش توي اين كارا باز بشه ديگه نميشه جمع كرد و كسي كه راحت تو جمع نامحرم و دوست پسرشو بوس ميكنه قطعا بعدا در زندگي مشتركشم خيلي تغيير نخواهد كرد و اون زندگي دير يا زود از هم خواهد پاشيد(البته پسر دختر نداره ها)


با نظر دوستان كه ميگن عدالت حكم ميكنه كه شما باهم باشين هم موافقم هم نه
بله در اينكه خيلي از دختر هاي پاك دوست ندارن با مردهايي كه ارتباط جنسي قبل از ازدواجشون داشتند ازدواج كنند شكي نيست ولي به نظر من هستند كسايي كه اگه شما خودتون بهشون بگين كه رابطه داشتين(البته نه با تعريف جزيياتش)و ديگه گذاشتين كنار و آدم ديگه ايي شدين شما رو بپذيرن

و اينكه كيميا خاتون عزيز ميگن اون دختري كه تن خودش به خاطر مردي ميگذره يعني بهش اعتماد داره رو اصلا قبول ندارم به نظر من اين يعني اون خانم حد نداره ،اون خانم با اينكه يه بار تجربه كرده باز همون اشتباه رو تكرار ميكنه اين كار جاي بسي تامل داره

به طور خلاصه عرض مي كنم به نظر من اين وصلت اشتباه است چون شما از لحاظ فرهنگي فرق دارين بهتره بيشتر بينديشيد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نعمت يعني ما

آن چه مسلم است شما و اون خانم از لحاظ فرهنگي با هم فرق دارين اينكه ميگيد برادر هاي اين خانم در جريان بودن و اين پسره مي اومده و در عوض شما حتي حاضر نيستيد خواهرتون وقتي كه نامزد رسمي شده نامزدش بياد كنارش بخوابه اين نشانه ي تفاوت هاي شماست
نمي دونم ولي به اين اعتقاد دارم كسي كه روش توي اين كارا باز بشه ديگه نميشه جمع كرد و كسي كه راحت تو جمع نامحرم و دوست پسرشو بوس ميكنه قطعا بعدا در زندگي مشتركشم خيلي تغيير نخواهد كرد و اون زندگي دير يا زود از هم خواهد پاشيد(البته پسر دختر نداره ها)


با نظر دوستان كه ميگن عدالت حكم ميكنه كه شما باهم باشين هم موافقم هم نه
بله در اينكه خيلي از دختر هاي پاك دوست ندارن با مردهايي كه ارتباط جنسي قبل از ازدواجشون داشتند ازدواج كنند شكي نيست ولي به نظر من هستند كسايي كه اگه شما خودتون بهشون بگين كه رابطه داشتين(البته نه با تعريف جزيياتش)و ديگه گذاشتين كنار و آدم ديگه ايي شدين شما رو بپذيرن

و اينكه كيميا خاتون عزيز ميگن اون دختري كه تن خودش به خاطر مردي ميگذره يعني بهش اعتماد داره رو اصلا قبول ندارم به نظر من اين يعني اون خانم حد نداره ،اون خانم با اينكه يه بار تجربه كرده باز همون اشتباه رو تكرار ميكنه اين كار جاي بسي تامل داره

به طور خلاصه عرض مي كنم به نظر من اين وصلت اشتباه است چون شما از لحاظ فرهنگي فرق دارين بهتره بيشتر بينديشيد

---

خانم نعمت یعنی ما یادتون نره ،این اقا خودشون هم خطوط قرمز رو رد کرده ،خوبه خودش خوشش نمیاد کسی با خواهرش (حتی اگر نامزد باشه )این کار رو بکنه ،ولی واسه خودش اینکارو مباح می دونه

اگر این اقا خیلی پاک هستن ،چرا با این خانم رابطه جنسی خارج از محرمیت داشتن؟

به نظر من این اقا نباید خودشون رو با این خانم از این نظر مقایسه کنند ،باز اون خانم تو اون شرایط خانوادگی اینطوری بزرگ شدن ،این آقا که کارشون غیر قابل توجیه تر هست با توجه به اینکه تو خانواده ای بزرگ شده اند که یه سری خطوط قرمز توش حاکم بوده

به هر حال هر کسی باید مسولیت اعمال و رفتار خود را پذیرا باشه

انگار ما هنوز از نظر فرهنگی خیلی مشکل داریم ، خیلی زمان لازمه تا به تعادل فرهنگی برسیم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط lمریم

دوست گرامی دوستان تقریبا همه نظرشون رو گفتند،بر اساس گفته های شما
با نظر موعود عزیز مخالفم و به نظر من در این جور مواقع باید سنجید که چی بدست میاوریم و چی از دست میدیم
راحتترین کار که معمولا آدمای ضعیف انجام میدن اینه که به جای حل مسئله، صورت مسئله رو پاک میکنن

موعود جان این آقا به چه قیمتی این رابطه رو کات کنه؟به بهای بدست آوردن چیزی که کسی حق این آقا نمیدونه؟
اینکه بعدها یه حوری ... نصیبش بشه؟
با توکل به خدا و تلاش انشاالله میتونه اعتماد رو در رابطه ایجاد کنه
راستی این رو هم بدونید که با ازدواج شما بسیاری از آثار مخرب اشتباهاتتون به لطف خدا از بین میره

---

دوست عزیز خلاصه میگم ، منظور من این نیست که آقای قارون خیلی برتر از اون خانم هستند و حقشون هست که با دختر خانم آفتاب مهتاب ندیده ای ازدواج کنند چون خودشون الان مشابه خانم هستند (البته اینطور که پیداست تجربه خانم بیشتره!) پس شرعاً و اخلاقا نمیتونه انتظار داشته باشه یه حوری یا دختر کاملا بی تجربه ای نصیبش بشه .
منظورمن اینه که تو چنین زندگی هایی بی اعتمادی حرف اول رو میزنه چون ایشون خودشون هنوز نتونستند با این قضیه کنار بیان و با اکراه جزیاتش رو بیان میکنند با اینکه تجربه اش رو دارن چون خانم خیلی خیلی از حد گذشته و حتی خانوادش هم باهاش موافق بودند و همکاری کردند .
برای ازدواج هم میتونن با کسی که تجربه مشابهی دارند و از سایر جهات هم همخوانی داشته باشند، ازدواج کنند .

سلام
ممنونم از همه عزیزانی که بهم کمک می کنند. فکر نمی کردم جایی رو پیدا کنم که راحت بتونم مشکلم و بیان کنم و عقیده های گوناگون نظر بدن تا من بتونم تصمیم بهتری بگیرم. ممنون از کسی که این سایت رو راه اندازی کرده و کسانی که وقت خودشون رو برای کمک به دیگران سپری می کنند.
حرفهای شما همشون منطقیه ! منم قبولشون دارم. شاید یکی از دلایلی که من و توی دو راهی گذاشته همینه که فکر می کنم نامردیه اگه این دختر رو ول کنم به امون خدا و بخوام دنبال یه همسر ایده ال بگردم .
و اما .... من خیلی سعی کردم با شناختن چهره واقعی اون دوست پسر قبلی ,بهش بفهمونم که اون رابطه نامردی بوده و پسره با خیلی ها این کارو کرده . اما اون دختر در ذهنش یه ادم مرد و با معرفت ساخته . ایا این نقش بستم شخصیت یه نفر در ذهنیات یکی دیگه دردسر افرین نیست ؟
شاید اسم فرقه شیخی ها رو شنیده باشید. یه گروهی هستند که در کرمان و یزد زندگی می کنند. مسلمان هستند اما تفکرات خاصی دارند و یه بزرگ دارند بنام سرکار آقا که کلان همه زندگیشون دست اونه. از درس خوندن,همسر انتخاب کردن ,سفر کردن و حتی زمان بچه دار شدن و اسم بچه. که این سرکار تقا باید تصمیم بگیره. و این دوست پسر قبلی از این گروه هست که به بهانه اینکه سرکار اقا اجازه نداده تا بحال با چندین دختر این کارا کرده. در ضمن اون پسر دیپلم بود و بیکار و اینکه جزو کسینی که هر کدوم ار رفیقاش بخوان دعوا کنند میان اون و می برن. و سیگار و هشیش و اینا هم که دیگه قوت روزانه این اقاست . و من اینا همرو با دلیل حتی به عینه نشون این دختر خانم دادم. و اما من , لیسانسم و گرفتم و الان در حال تحصیل در فوق لیسانس هستم و هنوز تا به امروز سیگار و یا این چیزا لب نزدم. اینه فرق من با اون اقا.
و اما ,این دختر خانم اوایا اینکه من توی زندگیش بودم با خیلی ها چت می کرد و با خیلی ها نامه نگاری و.. تا اینکه من یه دفترچه ازش پیدا کردم که توش متن بعضی از چت کرذناش و می نوشت. و خوندم با یه اقایی که زنش و طلاق گرفته بوده دوست شده بوده و اون اقا در ایمیل ها و چت کردنا خواستار یه دوستی همراه با سکس بوده. و جالب بود برام که چرا ذهد این خانم همش دنبال انتخاب ادمای منفی و بدرد نخوره. اولین دلیلش و پیش خودم این میدونستم که چون خانواده پراکنده ای داره می خواد ار یه طریق محبت بدست بیاره ....
وقتی که من خواستگاری رفتم پدر ایشون اینقدر گیرای الکی میداد که خنده دار بود و جالب تر اینکه دختره بیشتر خواسته هاش خنده دار بود یا شاید نا معقول. به من می گفت باید مهریه من ار دختر عمم بیشتر باشه و 2 برابرش و اینکه باید تو سند ازدواج حق طلاق به من بدی و دیگه اینکه اونجا ذکر کنی که من و 8 تا کشور ببری.. اینا هم میشه گفت جالبن و هم . .
این دختر میشه گفت هیچ وقت حرفای من و باور نداشت . واسه همین من مجبور بودم که همیشه حتی برای فهموندن یه حرف ساده با دلیل و مدرک بهش بگم. و زود از دیگران حرفارو می گرفت.
ادامه دارد . . . . .

اقای قارون ظاهرا مشکل شما فقط این نیست که اون خانم با شما س ک س کرده ،

مشکل شما نیاز به بررسی دقیق تری دارد

ما تصمیم گرفتیم که بریم خواستگاری این خانم. اولش خانواده من اصلا موافق نبودن اما با اصرار های بیش از اندازه من و کلی مشاجره حاضر شدن که بیان خواستگاری. اما پدر دختر خانم قرار رو گذاشت هتل.. به خانواده من برخورد اما چیزی به روی خودشون نیاوردن. ما یه گلدان نقره خریدیم و رفتیم نشستیم و یه سری حرفای اولیه زده شد. پدره در همون جلسه اول شروع کرد تعریف و تمجید از خودش .. اما اینا مهم نبود.
رسید به اولین روز عید. عید مبعث پیامبر بود. من با مادرم به طلا فروشی رفتیم و یه انگشتر خریدیم. عصر اونروز که من زنگ زدم و با پدر این دختر خانم صحبت کردم و ازشون اجازه گرفتم که برم خونشون و تبریک عید رو بگم و... اما پدره با اکراه قبول کرد که من به همران یکی از اعضای خانوادم برم دخترشون سوار کنم و ببرم رستوران... منم چاره ای نداشتم همین کارو کردم... گذشت و یه 2-3 هفته بعدش یه عید دیگه بود که باز کادو خریدم و بازم رستوران و . .
مادر من زیاد خرسند نبود از این موضوع اما . .
روز تولد این خانم فرا رسید . پدر مادر این خانم نبودن و فقط 3 تا برادرش بودن . برادر بزرگ این خانم 34 سال سنشه. من کادو خریدم و کت و شلوار و گل و شیرینی.... و خوشحال .. رفتم در خونشون زنگ زدم و با ایفون در باز شد. هر چه که منتظر موندم کسی نیامد تا خودم رفتم داخل. جالب بود برام که میدونستن من ارم میرم اونجا اما خونه بهم ریخته ، یکی اشپزخونه ,یکی جلو تلویزیون دراز کشیده .. بهلاخره سلامی کردیم و نشستیم. یه 10 دقیقه ای طول کشید تا اینا همشون امدن کنار ما نشستن . و شام هم برام پیتزا خریدن و اوردن و ما خوردیم گفتیم بریم دیگه بابا زیاد مزاحم شدیم.. وقتی که خداحافظی می کردیم چشمم خورد به یه تفنگ شکاری و گفتن که مال پدرمان هست و خیلی گرونه و اینی منم در جوابش گفتم فکر نمی کنم انچنانی گرون باشه اما اسلحه شکاری کلا گرونه. ما رفتیم خونه . همش منتظر زنگ این خانم بودم که زنگ بزنه تشکر کنه یا بگه رسیدی یا نه .. اما نزد.. بعد از 2 ساعتی خودم زنگ زدم تشکر کردم ازش که یدفعه دیدم داره میگه پر روو شدی رات دادیم خونمون و هر چی می خوای میگی و گوشی رو گذاشت . من شوک زده شدم. گذشت تا فرداش من جریان و پرسیدم و گفتن که داداشم گفته این به پدر ما توهین کرده ... حالا بعدا دختره پذیرفت که تحت فشاد داداشش اون حرفا زده و...
حالا جالبیش این بود که اون دوست پسر قبلی خیلی راحت با اینا رفت و امد می کرده شب مشروب می خوردن و بعد همونجا می خوابیده اتاق دختره و . .
گذشت تا اینکه بالاخره مارو بصورت رسمس دعوت کردن که بریم خونشون و حرفای اصلی رو بزنیم. رفتیم بالاخره. یه خونه معمولی .. نشستیم و خرف زدیم و مادر این خانم بحث مهریه شروع کرد و مادر من هم گفتن که دختر شما مثل دختر ما و هرچی که شما بگین. پدر شروع کرد که حتما باید زمین و خونه و ملک و املاک باشه و قبل از عقد سند به نام دختر من بزنید و .. مادر من گوش میداد و می گفت صحیح . و یدفعه پدره گفت که دختر من الان بچست و باید 1-2 سالی صبر کنید و .. منم گفتم که خوب یعنی ایشون نبینم که پدر گفت ماهی یبار میتونین تلفن بزنید حال همدیگه بپرسین . خیلی جدی این حرف و زدن... منم در جواب گفتم اگه شما با این ازدواج موافقید ما یه عقد ساده می کنیم که راحت تر بتونیم همدیگه ببینیم و از نظر جامعه هم مشکلی نباشه چون من نمیتونم با یه دختر خانم بیرون برم و به فامیل و دوست اشنا بگم ایشان چکاره من هستن ... پدر عصبانی شد و گفت هر جور میل خودتونه و بلند شد رفت که بعد مادر و دختره رفتن اوردن پدرشان رو.. و زمان خداحافظی یکی از برادران این خانم به طعنه تو گوش من گفت خوب بابام کردت تو دیوار. . . .
فردای اون شب که با دختره تماس گرفتم دختره گفت بابام عصبانی و میگه من دختر نمیدم و... مارو مجبور کرد که زنگ بزنیم و معذرت خواهی کنیم و. . .
بعد از این جریان مادر من مصمم شد که بیشتر تحقیق کنه درباره این خانواده...رفتیم به شهری که اینا اهل اونجا هستن و یه خونه ییلاقی هم اونجا دارن ....
ادامه دارد...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

رفتیم برای تحقیق ...
اونجا از هر کی می پرسیدیم می گفتن این پدر ادم بلوف زنیه و دروغ میگه مهندس . این فقط منتظره یکی حرف بزنه فوری ازش شکایت می کنه وووو بالاخره کسی صحبت خوبی نکرد..
مادر من فقط سکوت می کرد که این سکوت اذیت کننده بود..
گذشت تا اینکه مادر من یه روز بحثای مارو مشاجره مارو از پشت در شنیده بودو بعد دیگه کلا گفت من با این ازدواج مخالفم چون که شماها از همین الان باهم مشاجره دارید , پدر این خانم دنبال منافع مادی میگرده , از نظر اعتقادی و خانوادگش هم فرق داریم. .. بحث داخل خانه ما شروع شد و.... من هر کار کردم دیگه نظرشون درست نشد. بعد ها فهمیدم مادر من چیزایی شنیده که به منم نگفته اما واسه همونا گفته نه.
من که دیدم خانواده من مخالفت می کنن از مادرم خواستم زنگ بزنه و یه جور بگه به خانواده...مادر من زنگ زد و بعد از کلی معذرت خواهی که پسر من هم هنوز مستقل نیست و فعلا این بحث بماند تا اینده که اگه قسمت بود بیایم .... پدر دختره پشت تلفن گفت اتفاقا منم می خواستم دخترم بفرستم خارج برای ادامه تحصیل و . .
منم ارتباطم و با دختره تمام کردم . بعد از 1 ماه نتونستم صبر کنم و باز رفتم سراغش که فهمیدم این خانم بین این یه ماه تلفنی سراغ دوست پسر قبلیش و گرفته . . البته بنا به گفته خودش. . از این به بعد ما باهم بودیم اما من دیگه ارتباط جنسی نداشتم چون مردد بودم که بهم میرسیم یا نه که این عکس العمل دختره بهمراه داشت که نخیرو . . اما من جلوی خودم و گرفتم.
در این بین یکم منطق من امد جلو و شروع کردم مسائل رو مرور کردن و فکر کردن و . . .
تصمیم گرفتم واسه مدتی از ایران بیرون برم . واسه فوق لیسانس پذیرش گرفتم و از ایران زدم بیرون اما الان که 7 ماهه بیرون از ایران هستم یا دانشگاه بودم یا اینکه می امدم نت انلاین با دختره چت می کردیم و نمیذاشتم احساس تنهایی کنه.... تا اینکه دختره رابطه سردتری نشون میده . یه روز خوبه یه روز نه ... کلا مشکوک میزنه .. و منم گفتم که اگه موقعیت بهتری گیر اوردی میتونی اما من هستم و می خوام باهات ازدواج کنم و با خانوادم یه جور کنار میام . دلیل اینکه از ایران امدم بیرون هم این بود که مستقل تصمیم بگیرم و . .
چند روز پیش دختر خانم تولدش بوذ و من اونروز براش کلی پیام تبریک و چقد شب باهاش گفتم خندیدم که شب شادی داشته باشه. گیر داد که می بایست برام کادو بفرستی و قهر کرد و رفت و موبایل خاموش خونشون هم نبود . .
حالا من با اینهمه اتفاقات که افتاده و میشینم دوباره بهشون فکر می کنم , میگم که من نمی خوام با پدر این زندگی کنم .. حالا پدرش خوب یا بد. کاری به ثروت یا فقر اینا هم ندارم , چون اینقدرا دارم که بخوام خودم زندگی کنم ... فقط مسئله این رابطه گذشتش خیلی بد اذیتم می کنه. چون که احساساتی درونش دیدم که همیشه به این فکر می کنم که توی زندگی مشترک , همیشه خوشی که نیست و این دختر خانم در اولین فشار زندگی فیلش یاد هندشتون می کنه و . .
من به این هم اعتقاد دارم که دختری که برای دفعه اول با یکی سکس کرد هیچ قت اون و فراموش نمی کنه و شاید 70% از اونها اگه موقعیتی گیر بیارن بر میگردن طرف اون شخص...
شاید بشه گفت من بطور کامل توضیح دادم و قضیه رو از هر لحاظ بازش کردم . . .
امیدوارم که این داشتان زندگی من هم درسی بشه واسه دیگران و هم اینکه کسانی بتونن اینجا ذاهنمایی های لازم رو بکنن.
اما ... من ادمی بودم با اعتقادات قوی , چون خودم 3 تا خواهر داشتم همیشه از این می ترسیدم که سر کسی کلاه بذارم که بعدا تلافیش سر خانوادم در بیاد ..
از همه که تا بحال اظهار نظر کردن و خواهند کرد تشکر می کنم ...
از مدیر این سایت هم متشکرم.... همیشه واسه ادما یه پنجره به سمت فردا هست ! خدا مال ادم بدا هم هست !

به نظر من این اقا نباید خودشون رو با این خانم از این نظر مقایسه کنند ،باز اون خانم تو اون شرایط خانوادگی اینطوری بزرگ شدن ،این آقا که کارشون غیر قابل توجیه تر هست با توجه به اینکه تو خانواده ای بزرگ شده اند که یه سری خطوط قرمز توش حاکم بوده
گل مريم عزيز همين حرف شما يعني اونا از لحاظ فرهنگي با هم مشكل دارن



راستش من به هيچ عنوان نمي تونم اين روابط رو هضم كنم ولي ميگم آدمي كه اينقد راحت درباره ي يه سري مسايل توضيح ميده و شرم و حيا نداره ديگه توقع وفاداري ازش داشتن مسخره است ادمي كه حتي خانوادش اصلا تخت فشارش نمي ذارن چطور ميشه اصلاحش كرد؟آدمي كه با يه ماه رابطه نداشتن برگشته پيش همون پسره؟
اين يعني دختره اين چيزا رو بد نميدونه
بعضي موقع ها ميگم خوب همين نگرش هاي مختلف كه باعث ميشه هر كس يه نوعي رو بپسنده

به هر حال اقاي محترم با خودتون روراست باشيد اين خانم همييني كه مي بيني هست اگه برات اين چيزا قابل هضمه پس ازدواج كن و هيچ وقت سركوفت بهش نزن

توي اين مواردي كه از خانواده اين خانم و فرهنگ كاااااااااااااااااملا متفاوتشون گفتي چيزهاي مهمتر از روابط جنسي قبلي اين خانم هست...

خانواده اين خانم خيلي باز هستن....شما براي اينكه بهتر بتوني تصميم بگيري اول بشين فكر كن ببين اگه ايشون باكره بود باز هم با اين سيستم خانوادگي عجيب و غريب...ميتونستي انتخابش كني؟

در حال حاظر به نظر من اختلاف فاحش فرهنگي دو خانواده و اعتقادات مختلفشون بيشتر از بودن يا نبودن سكس خودشو نشون ميده...

بيشتر فكر كن...خانواده اي كه ميگي حالا يه جوري باهاشون كنار ميام قراره يه عمر باهاشون ارتباط نزديك داشته باشي...

اين همه شرط و شروط عجيب و مهريه و حق طلاق و اينها همه الارم هايي هستن كه اگه به موقع بهشون توجه نكني بعدا پشيمون ميشي...
با اين سبك خانواده كه تعريف كردي بكارت يا نداشتن بكارت براي دخترشون هيچ عيبي محسوب نميشه!!!
برادري كه با دوست پسر خواهرش مشروب بخوره و بفرسته اتاق خواهرش والله نوبره!!!!

آقای قارون

شما انقدر روی رابطه ای که این خانم با دوست قبلی داشته زوم کردید که اصلا بررسی معیارهای دیگه برای ازدواج رو فراموش کردید . بحث فقط سر پدر این خانم نیست شما در نظر داشته باشید که فرهنگ این خانواده همین هست و با فرهنگ خانواده شما متفاوت هست اون هم تفاوت های اساسی که خود این زمینه ساز بسیاری از مشکلات در آینده زندگی مشترک خواهد بود .....
بنابراین باید یک مقدار ذهنتون رو از این موضوع فاصله بدید و همه جانبه تر به معیارهاتون و آینده زندگی تون با این خانوم و خانوادش فکر کنید . شما فقط با این دختر زندگی نمی کنید بلکه می خواید با یک خانواده وصلت کنید و این دختر هم در اون خانواده رشد کرده و بزرگ شده پس نباید خانواده رو نادیده بگیرید .
شما احساسات رو تا حدی جلو بردید که می گید مگه من می خوام با پدرش زندگی کنم و..........

مدیر همدردی هم به شما گفتند اگر در معیارهای دیگه متناسب شما هستند و ایشون رو انتخاب کردید جلو برید.
شما در زمینه رابطه داشتن مثل هم هستید و هم سطح
اما من فکر می کنم شما اصلا معیارهای دیگه رو در نظر نگرفتید و فقط رو این مسئله که یاد دوست قبلیش میافته و ممکنه در آینده خیانت کنه زوم کردید.

ازدواج شوخی نیست پس درست انتخاب کنید و همه جوانب رو در نظر بگیرید . الان تصمیم به جدایی بگیرید بهتر از چند سال زندگی و بعد جدایی هست....

پسر خوب به نظر من ز كل فراموشش كن
تو عمرم نشنيده بودم و نديده بودم همچين دختري كه انقدر گستاخ و پر رو باشه
فراموشش كن اگرم گفت بهت نامرديو اينا براش بهونه خانواده و اخلاق تند خودشو مثال بزن
با زندگي آيندت بازي نكن
گرچه كارهاي تو هم زياد درست نبوده
ولي اين اذدواج از همين الان مشخصه خيلي آسيب داره
[size=medium]خيلي خوب فكر كن و اشتباه نكن خواهشا [/size]

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

پسر خوب به نظر من ز كل فراموشش كن
تو عمرم نشنيده بودم و نديده بودم همچين دختري كه انقدر گستاخ و پر رو باشه
فراموشش كن اگرم گفت بهت نامرديو اينا براش بهونه خانواده و اخلاق تند خودشو مثال بزن
با زندگي آيندت بازي نكن
گرچه كارهاي تو هم زياد درست نبوده
ولي اين اذدواج از همين الان مشخصه خيلي آسيب داره
[size=medium]خيلي خوب فكر كن و اشتباه نكن خواهشا [/size]

ضمنا دوستان عزيز تاپيك مربوط به ترديد در علاقه و انتخاب هم بخونيد خواهشا و نظر بديد
اين هم لينكش:
آيا اعتماد كنم

واقعا سوال هاي زيادي تو ذهنم با تاپيك شما ايجاد شده
از طرفي ميگيد نميشه رو وفاداريش حساب كرد ؟از طرفي ميگيد حرف ها و چيز هاي غير منطقي ازتون مي خواد؟و خانواده ي اين جوري داره؟و..........................
من واقعا موندم چيه اون دختر شما رو دچار ترديد كرده
تنها و تنها چيزي كه برام ميمونه قيافه و زيبايي اون دختره هست كه اونم دست خودش نبوده


براستي واقعا بحث شناخت و مشاوره وقتي هيچ جايي(يا بهتر بگم هيچ خط قرمز محكمي وجود نداره )براي كات يك رابطه وجود نداره بي معناست

موضوع جالب شد من خودم به شخصه فکر میکردم که مشکل اساسی شما بی اعتمادی جنسی و وفاداری این خانم در آینده است ولی انگار این مسئله یه بخش کوچکشه.
دوست گرامی مسائلی که گفتی خیلی مهم اند : خواستگاری،مهریه ،حق طلاق وآداب معاشرت و روابط اجتماعی نادرست،بی بند و باری ، داشتن فرقه عجیب و قریب ،...

وقت ندارم که صحبت دوستان دیگر رو بخونم ،شاید نظرم تکراری باشه
آقایGharoon موضوعی که اول بیان کردی در برابر این چیزایی که گفتی خیلی کوچیکه و با داشتن این مسائل خیلی احتیاط کن
شما آدم بدی نیستی
موفق باشی

سلام :72:

جناب قارون این خانم ویژگی مثبتی هم دارند که اینجور شما واسشون وقت میگذارید ؟؟؟؟
(آخه شما فقط جنبه های منفی دوستتون و خانوادشون رو گفتین)

سلام
میدونم شایدخیلی ها به من و این رابطه بخندند اما بعضی وقتا ادم قدم در راهی میذاره و اینقدر جلو میره که یدفعه میبینه همه پل های پشت سرش رو خراب کرده.اون دختر از نظر قیافه بد نیست ,میشه گفت خوشکله . من هم در موقعیتی با این خانم دوست شدم که به شدت نیاز به یکی داشتم که ایشون وارد زندگیم شد. من همیشه اعتقادم این بود که خدا همیشه هیچ کارش بی مصلحت نیست. پیش خودم می گفتم که شاید خدا این دخترو جلوی پیش پام قرار داد تا هم اون از اون وضعیت نابسامان از طریق من نجات پیدا کنه و هم اینکه چون میبینه که من کمکش کردم و چشمام و روی اشتباهاتش بستم همسر خوب و وفاداری واسم میشه . فکر می کردم که اون یدفعه خطای بزرگی از سر بچگی کرده و حالا بزرگ شده و ... . اما نمیدونم با همه این حرفا باز اون رابطه گذشته ناراحتم می کنه و وقتی که من ازش خواستم جریان گذشته رو برام تعریف کنه اونقدر راحت این مسائل رو به من گفت که حتی من اینجا از طریق نت خجالتم میشه بنویسم و جالب تر اینکه در حین تعریف این قضایا تخمه هو می شکست و می خورد.
ایا ما پسرا اگه بعد از چند سال دوست دختر قدیمیمون رو ببینیم که ازدواج کرده و می خواد با ما هم رابطه داشته باشه ,باهاش رابطه برقرار می کنیم یا نه؟ این سوال و پسرا جواب بدن !
و اما دخترا , چرا و به چه امیدی با یکی که فقط حدس میزنن واسه ازدواج اونا رو می خواد رابطه جنسی برقرار می می کنن؟. چرا وقتی مطمئن میشن ازدواجی در کار نیست باز هم ادامه میدن؟ یا چرا یه خطا رو چندید دفعه تکرار می کنن ؟
من الان چند روزه به اون خانم بعد از اینکه اون جریانات رو برام تعریف کرد گفتم که بذار فکر کنم و ببینم میتونم کنار بیام با خودم یا نه !و الان درمونده از خودم به شما عزیزان پناه اوردم !

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من از مدیر سایت اجازه می خوام که ببینم میتونم یکم از تعریف های اون خانم رو راجب به گذشتش اینجا بذارم, چون شاید یکم سنگین باشن اول خواستم اجازه بگیرم !!!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

آدم2.5 سال از زندگیش و اگه یه حیوون خونگی هم بزرگ کرده باشه نمیتونه ازش دل بکنه ! حالا اینکه این یه انسان و اینکه من 2.5 سال از بهترین روزای عمرمو با این خانم بودم. اینقدر از جون و دلم و زندگیم مایه گذاشتم که. . .
من بعد از اتمام لیسانسم میرفتم سر کار. اونم یه کار پیمانکاری که از شهر 50 کیلومتر فاصله داشت. وقتی که ساعت 3 عصر به شهر میرسیدم با اینکه بی نهایت خسته بودم دوش می گرفتم و فوری میرفتم دنبال این خانم . من تشویقش کردم که کلاس زبان بره , که نقاشی رو که علاقه داشت یاد بگیره. تو درسای دانشگاه کمکش می کردم ... هیچ وقت نشد این خانم یه 1000 تومانی از خودش خرج کنه و حتی شارژ موبایلش هم من می خریدم . چون من خودم و متعهد میدونستم و نمیذاشتم هیچ کمبودی احساس کنه !
شاید من سر یه سری جریانات که برمیگشت به زمانی که با دوست پسرش بود , مثلا بعضی جاها که با هم خاطره داشتم میرفتن تو فکر که من سعی میکردم یه جور فکرش و به سمت خودم بکشم یا سر لباس پوشیدن که به من اصرار داشت کت و شلوار بپوشم همیشه مثل اون اقا چون قبلا گفتم که اون اقا مال یه فرقه بنام شیخی ها هستند که همیشه کت و شلوار می پوشن .. یا اینکه همونطوری که اون اقا دوست داشت این لباس می پوشید که من زیاد تلاش کردم بهش بفهمونم اون تمام شده و من یه ادم دیگم!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gharoon

من از مدیر سایت اجازه می خوام که ببینم میتونم یکم از تعریف های اون خانم رو راجب به گذشتش اینجا بذارم, چون شاید یکم سنگین باشن اول خواستم اجازه بگیرم !!![

---

در اين مورد با توجه به حدسياتي كه از حرفهاي اين خانم ميزنم بهتره چيزي توي سايت ننويسين چون خلاف قوانين هست...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

21 - پرهیز از توضیح ، تفسیر و ذكر جزئیات مسائل جنسی
از آنجا كه برای استفاده از این تالار هیچ شرط سنی لحاظ نشده است و افراد از همه سنینی به مطالعه در اینجا می پردازند،‌ ورود علنی به مسائل جنسی خارج از ضوابط این تالار هست. با توجه به اینكه سایت های تخصصی زیادی به امر مشاوره در مورد مسائل جنسی می پردازند،‌ لطفا سئوالات و مشكلات جنسی را كه نیاز به تشریح و توضیح جزئیات دارد در تالار همدردی مطرح نفرمائید در غیر این صورت علاوه بر اخطار به عضو خاطی ،‌در صورت تكرار منجر به حذف كاربر خاطی می گردد.

پیشنهاد می کنم مقالات بخش ازدواج رو بخونی و یه سری به معیارهای خودت و رفتارهای اون بزنی.
درسته که احساس مسئولیت می کنی، اما این رو بدون، توی یک رابطه همون قدر تو مسیولی که اون مسئول هست.
اگر هم اشتباهی اتفاق افتاده، همون قدر تو مقصر بودی، که اون مقصر بوده.

جدا از مسئله رابطه جنسی و دوست قبلیش، به رفتارهاش و انتظارات و عکس العمل هاش فکر کن.
آیا معیارهای تو رو داره؟
تو و اون می تونید با هم شاد باشید؟ در تمام مراحل کنار هم باشید؟ پشتیبان هم باشید؟؟؟

من بهت توصیه می کنم، فعلا فقط موارد دیگه رو بررسی کن. چون اون قدر اون مسئله دوستش و رابطش ذهنت رو مشغول کرده که جلوی دیدن بقیه تفاوت ها رو گرفته.
چیزی که ما اینجا شنیدیم، حاکی از تفاوت های بسیار زیاد فرهنگی شماست.
رفتارهای مادر شما، با پدر ایشون قابل مقایسه نیست. و یادت هم باشه، تو با رفتارهای مادرت بزرگ شدی و اون با رفتارهای پدرش.
کاملا انتظار می ره رفتارهایی که پدرش با شما کرده رو، به نحوهای گوناگون از اون دختر ببینی.


اما اگر به این نتیجه رسیدی که به درد هم می خورید، اون موقع بشین به رابطه جنسی و مسئله دوست پسرش فکر کن.


یادت هم باشه، زندگی رو فرضیات سوار نمی کنن. این که تو فرض کنی این دختر رو در زمانی دیدی که به چنین ارتباطی نیاز داشتی، به این معنا نیست که سرنوشتت رو با این دختر رقم زده اند!!!!!!!!!!!!!!

یادت هم باشه، زندگی رو فرضیات سوار نمی کنن. این که تو فرض کنی این دختر رو در زمانی دیدی که به چنین ارتباطی نیاز داشتی، به این معنا نیست که سرنوشتت رو با این دختر رقم زده اند!!!!!!!!!!!!!!
:104::104::104::104:

و اما دخترا , چرا و به چه امیدی با یکی که فقط حدس میزنن واسه ازدواج اونا رو می خواد رابطه جنسی برقرار می می کنن؟. چرا وقتی مطمئن میشن ازدواجی در کار نیست باز هم ادامه میدن؟ یا چرا یه خطا رو چندید دفعه تکرار می کنن ؟

آقای قارون من که تجربه ندارم و نمیتونم دقیق پاسخ بدم اما فکر میکنم دختران مد نظر شما به دلایلی از این قبیل مرتکب چنین کاری میشن :

1- مهمتر از همه غفلت از یاد خدا و ضعف ایمان و اینکه فکر میکنن نعوذ بالله خدا نمی بینه و نمی دونه
2- وابستگی و عادت مثل هر کار دیگه
3-کمبود محبت؛البته محبت واقعی نه اینکه پدر و مادر فرزندشون رو فقط با پول سیر کنند
4-هرزگی و فاسد بودن خود والدین یا یکی از اونها؛ خیلی مهمه چون تو چنین خونواده هایی هر کی میخواد دیگری کاری به کارش نداشته باشه و اون هم کاری به بقیه نداشته باشه
5-آزادی نامحدود و کنترل نشده
و امثال اینها


اما در مورد این جمله شما:
چون من خودم و متعهد میدونستم و نمیذاشتم هیچ کمبودی احساس کنه !

برادر من وقتی هیچ نسبتی بین شما نبوده یعنی اینکه هیچ تعهدی هم به همدیگه ندارید،این وظیفه شما نبوده که کمبودهاش رو برطرف کنید

موعود عزیز،

می دونی چه کسی از دیدگاه من و تو "غیرمنطقی" هست؟ کسی که نوع منطقش با من و تو فرق بکنه.
کسی که پایه های منطقش با من و تو فرق بکنه.

و البته ما هم، از نظر او غیرمنطقی محسوب می شیم.

بنابراین نیازی به این که بدترین دلایل ممکن رو برای انجام کاری بیاری نیست. فقط می تونی بگی برای من تعریف نشدست.

فرض کن طرف مسلمان نباشه، یه دین و آیین دیگه داشته باشه که قید روابط جنسی توی اون آیین نیست. باز هم به همین صورت نظر می دی؟
اینجا جای بحثش نیست. فقط خواستم فکر کنی.


اگر این 2، از لحاظ فرهنگی تا این حد متفاوت نبودند، چون رفتارشون در زمینه جنسی مثل هم بوده، کسی منع نمی کرد. (همون طور که مدیر محترم هم به خوبی راهنمایی کردند.)
چیزی که الان واضحه تفاوت کرداری و اخلاقی و فرهنگی بسیار زیاد 2 خانواده (و در نتیجه تفاوت زیاد دختر و پسر) هست. و اگر تفاوت واقعا در حد چیزی که ما شنیدیم باشه، سرنوشتی مثل کاوه عزیز در انتظارشونه (اون دختر هم تقریبا همین رفتارها رو داشت)

اما شما زوم کردی روی مسیله جنسی و اون دختر رو دقیقا به همین دلیل، شیطان صفت می دونی!! و حتی لقب هرزگی به خودش و خانوادش (حتی در احتمالات) می دی.

درسته منم حس كردم اين خانم و خانوادش شباهتي زيادي به خانواده همسر سابق كاوه دارن اما مطرح نكردم احساس كردم انرژي منفي ميده به اين بنده خدا...

همونطوري كه قبلا هم گفتم و با ريحانه هم موافقم الان بحث هاي خيلي مهمتري وجود داره و ديگه بحث رابطه جنسي در اولويت نيست!!

سلام
مثل اینکه مشابه من یکی دیگه هم اینجا هست . من میتونم جریان این آقا کاوه را کجا بخونم ؟
هیچ وقت تو زندگیتون از خط قرمز ها نگذرید . چه دختر چه پسر... به خوا بخاطر یه هوس تمام عمر و مریون خودتون می مونید و تا اخر عمر عذاب می کشید

آقاي قارون زمان مرهم درد آدم هاست
براتون دعا مي كنيم به آرامش برسيد:323:

و اما تاپيك آقا كاوه اسمش "مشكل جدي من "هست
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=8544&page=last

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reihaneh

موعود عزیز،

می دونی چه کسی از دیدگاه من و تو "غیرمنطقی" هست؟ کسی که نوع منطقش با من و تو فرق بکنه.
کسی که پایه های منطقش با من و تو فرق بکنه.

و البته ما هم، از نظر او غیرمنطقی محسوب می شیم.

بنابراین نیازی به این که بدترین دلایل ممکن رو برای انجام کاری بیاری نیست. فقط می تونی بگی برای من تعریف نشدست.

فرض کن طرف مسلمان نباشه، یه دین و آیین دیگه داشته باشه که قید روابط جنسی توی اون آیین نیست. باز هم به همین صورت نظر می دی؟
اینجا جای بحثش نیست. فقط خواستم فکر کنی.


اگر این 2، از لحاظ فرهنگی تا این حد متفاوت نبودند، چون رفتارشون در زمینه جنسی مثل هم بوده، کسی منع نمی کرد. (همون طور که مدیر محترم هم به خوبی راهنمایی کردند.)
چیزی که الان واضحه تفاوت کرداری و اخلاقی و فرهنگی بسیار زیاد 2 خانواده (و در نتیجه تفاوت زیاد دختر و پسر) هست. و اگر تفاوت واقعا در حد چیزی که ما شنیدیم باشه، سرنوشتی مثل کاوه عزیز در انتظارشونه (اون دختر هم تقریبا همین رفتارها رو داشت)

اما شما زوم کردی روی مسیله جنسی و اون دختر رو دقیقا به همین دلیل، شیطان صفت می دونی!! و حتی لقب هرزگی به خودش و خانوادش (حتی در احتمالات) می دی.

---

خانم ریحانه محترم
یه خورده آروم باش عزیز من ؛ چرا انقد سریع انتقاد میکنی و تند برخورد میکنی؟

من تو این پست اخیر فقط جواب سوال آقای قارون رو دادم نه چیز دیگه و کاری هم به مسئله اصلی تاپیکشون نداشتم!.


و اگه دقت کرده باشید اسمی هم از منطق و اینکه کی منطقی وکی غیر منطقیه نبردم و مهمتر از همه این لفظ" شیطان صفت" رو من تا جایی که یادمه نه تو این تاپیک و نه
تاپیک های مشابه بکار نبردم ؛

پس لطفا در نقل قولها دقت کنید شاید کسی حوصله نداشته باشه همه پستها رو بخونه و با حرف شما نظرش در مورد کسی تغییر کنه و بدبین بشه و این مسئولیت داره!

ایشون یه سوال مطرح کردند و من آنچه که به نظرم دلیل بود رو عنوان کردم.

کسی هم که دینش اسلام نباشه خب جواب شماره 1 کلاً در موردش میره کنار!

در مورد هرزگی هم به نظر شما اسم رفتار کسی که بدون تعهد و قید و شرط بارها و بارها رابطه نامشروع رو تجربه کرده چیه ؟
و اینکه به نظر شما هرزگی به چه معناست؟و چه مصادیقی داره ؟


و اما شما قبول ندارید در خانواده ای که والدین خودشون مشکل دارند فرزندان هم
جز عده ای که خودشون راه درست رو انتخاب میکنند، به احتمال زیاد به خطا میرن ؟

پس یکی از دلایل گمراهی فرزندان همینه چون والدینی که خودشون حد و حدود رو رعایت کنند و جامعه کوچک خانواده رو درست اداره کنند و الگوهای خوبی برای فرزندان باشند ، فرزندان هم طبق تربیت خانوادگی خوب رشد میکنند .البته این مورد هم استثنا وجود داره و هستند پدر و مادر یکه هرد ونمونه هستند اما فرزندشون گمراه میشه .

پس خانواده نابسامان یک دلیل عمده ست.

دوست عزیز کاش شما هم نظر خودتون(جواب سوال) رو می گفتید

سلام
من شاید در حدی نباشم که به شما بخواهم مشاوره بدهم اما از نظر من این دختر که زمانی با شما بوده با دوست قبلیش رابطه داشت نشون میده براش مرز بندی خاصی از نظر تعهد ویا علاقه وجود نداره و کسی که انقدر راحت با هرکس دوست می شه رابطه سکس برقرار می کنه ازدواج و حتی دوستی کار درستی نیست (البته این فقط یه نظر بود چون یه همچین دختری وارد زندگی من شده بود و با اینکه می دونست شوهر من زن داره با هاش بود حتی رابطه سکسم داشت و اکثر اعضای خانوادش می دونستند و حتی همسایه ها هم ازش به خوبی یاد نمی کردند).