-
اعتياد عشقي من و همسرم
سلام به دوستاي گلم :43:
من دوباره برگشتم با يه روحيه مضاعف . البته مشكلاتم كامل حل نشده ولي نگرشم نسبت به زندگي تا حدودي عوض شده . البته پس از مطالعه مقاله اعتياد عشقي بالهاي صداقت عزيز كه خيلي تونست به من كمك كنه تا بدونم كي هستم و در كجا قرار دارم .تصميم گرفتم مسائلم رو مطرح كنم تابا كمك دوستان خوبم به راه حلي مناسب دست پيدا كنم .
در ابتداي تاپيكم مايلم از بالهاي صداقت عزيز تشكر كنم بابت اين مقاله زيبا و كامل و بعد هم تبريك ميگم به ايشون به خاطر موفقيتشون در حل مشكلات و بازگشت دوباره صميميت و عشق به زندگيشون . :46::72:
بايد بگم مقاله اي كه با عنوان اعتياد عشقي مطرح شد گزيده اي از شرح حال من است .
نقل قول:
این افراد تنها در صورت اینکه توسط افراد دیگر دوست داشته شوند و تایید شوند، احساس خوبی نسبت به خودشان دارند.
-- این افراد معمولا سعی بر “کنترل” طرف مقابل می نمایند.
- آنها تفریحات و سرگمی های خود را فدای تفریحات و سرگرمی های دیگران می کنند.
- افراد معتاد به روابط عاطفی، معمولا احساس افراد دیگر را بسیار بهتر از احساس خود درک کرده و با آن ارتباط برقرار می کنند. به عبارتی آنها از تشخیص احساس و نیاز خود ناتوان می مانند.
- آرزوهای آینده برای این افراد، معمولا آرزوهای شخصی خودشان نیست و وابسته به آرزو و هدف دیگران است.
- این افراد معمولا در بیان عقاید و آرزوها و تمایلاتشان، صادق نیستند. در واقع ترس از طرد شدن یا خشم طرف مقابل، مانع از این می شود که آنها احساساتشان را دریابند و اظهار دارند.
- کیفیت زندگی این افراد، بستگی تام با کیفیت زندگی شریک عاطفی شان دارد.
- با تمام شدن یک ارتباط عاطفی، بلافاصله به رابطه عاطفی دیگری وارد می شوند.
- این افراد گاهی در ارتباطی ناخوشایند و آزاردهنده، برای مدت طولانی می مانند و ارتباط را ادامه می دهند.
- معمولا تعریف اهداف و آرزوهایشان را بسیار سخت می یابند.
- چنانچه زمانی را دور از شریک عاطفی شان سپری سازند، دچار احساس گناه می شوند.
- بدون شریک عاطفی شان، بودن در اجتماع و دوست یابی و صحبت در مهمانی ها و … برایشان سخت می گردد.
- این افراد در دوران رشد، معمولا احساس تنها بودن و دور بودن از پدر و مادر و خانواده داشته اند.
- آنها قرابت و نزدیکی عاطفی (intimacy)را با شدت در رابطه عاطفی(intensity) اشتباه می گیرند.
- از اعتماد کردن به دیگران در روابط عاطفی هراس دارند.
- دچار درد و خشم پنهانی هستند که معمولا ریشه در ندیدن محبت کافی در کودکی دارد.
- رابطه عاطفی، جذابیت ظاهری، بستگی عاطفی و رابطه جنسی را از نیازهای اولیه انسان (مانند غذا و آب) می بینند.
- بدون رابطه عاطفی، احساس بی ارزشی می کنند.
- احساس می کنند، تنها یک رابطه عاطفی است که می تواند آنها را کامل نماید.
- نیاز شدیدی به کنترل شرایط و دیگران حس می کنند.
- گاهی دچار انواع دیگر وسواس و اعتیادها نیز می باشند.
- در هنگام بروز مشکلات، نیاز بسیار شدیدی به روابط عاطفی (یا جنسی) حس می کنند. و از این ابزارها برای تسکین آلام عاطفی خود بهره می جویند.
- آنها ناتوان از ایجاد تمایز بین جذابیت ظاهری و عشق هستند. و به همین دلیل اغلب درگیر عاشقی با نگاه اول می گردند.
- گاهی دچار زندگی دوگانه می شوند.
- از پذیرفتن حضور مشکلات، سرباز می زنند.
- آنچه را می خواهند، به “نیاز” تعبیر می کنند.
- تمایل برای امتیازگذاری برای کارهایی که برای شریک عاطفی کرده اند، نشان داده و ناتوان از دادن بدون انتطار هستند.
- در روابط عاطفی، سعی می کنند همرنگ شریک عاطفی خود شده و زندگی و علایق خود را هماهنگ با وی نمایند.
- معمولا ترس زیادی از رشد شریک عاطفی خود نشان می دهند و آن را تهدیدی برای رابطه شان می بینند.
دوستاي خوبم با توجه به موارد بالا كه تقريبا بيشترشون در مورد من صدق مي كنه براي من چه راه حلي وجود داره تا بتونم از اين وابستگي رها بشوم . :303:
در اين مدت من به كمك دوست خوبم آني عزيز سعي كردم در درجه اول احساس خوب و انرژي مثبت رو به طور مداوم در خودم داشته باشم و در درجه دوم سعي كنم شادي و يا ناراحتي اطرافيان كمترين تاثير رو در من داشته باشه . :310:
من در اين تاپيكم سعي دارم با كمك شما دوستان خوبم به رفع نقايص زندگيم بپردازم . لطفا راهنماييم كنيد .:325:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
فكر كنم يه خورده مشكلم رو گنگ مطرح كردم . كلا خيلي نمي تونم راجع به جزئيات چيزي بنويسم .:302:
اجازه بديد يكي يكي بگم .
اوليش اينه كه من تو تصميم گيريهام خيلي به همسرم وابسته هستم . تا اون تصميمي نگيره من نمي تونم تصميم بگيرم يا اگر تصميم بگيرم مرحله به مرحله كارم رو بايد با اون چك كنم . همسرم هم اينطوري عادت كرده اگه تصميمي رو بدون اطلاع اون بگيرم حسابي دلخور ميشه . حالا مهم نيست اين تصميم چقدر اهميت داشته باشه . يه وقتهايي واسه يه مسئله خيلي جزئي مثلا خريدن كفش براي خودم از شوهرم مي پرسم اون همه ميگه لازم نكرده فعلا كفش نمي خواي . پول نداريم .يا اگه كاري رو بدون اطلاع اون انجام بدم منو بازخواست مي كنه . كلا توانايي دفاع از خواسته هام رو ندارم و خيلي زود كوتاه ميام .
مسئله بعدي اينه كه اگه كاري رو بدون اطلاع همسرم انجام بدم دچار عذاب وجدان شديد مي شم .مثلا تو مسير برگشتم از محل كار يه پارك هست .مثلا اگه يه روزي تصميم بگيرم بدون اطلاع شوهرم برم و چند دقيقه توي پارك استراحت كنم انقدر نگران ميشم و دلشوره پيدامي كنم كه اصلااين پارك رفتن بهم حروم ميشه . يا اگه يه مهموني برم مثلا خونه مادرم تنهايي برم همش خودخوري مي كنم كه چرا تنهايي اومدم . و احساس ناراحتي مي كنم و همش نگران همسرم هستم كه واي الان داره چيكار مي كنه . نكنه از اين كه من تنهايي اينجام ناراحت بشه .:163:
و اما مسئله سوم اينه كه مدام در پي خوشحال كردن ديگران براي بدست آوردن محبت هستم . خلاصه درگير بازيهاي زندگي ميشم . و اگه نتونم تو اين بازي موفق بشم و ديگران به اون اندازه كه من دوست داشتم از فداكاري من و از كاري كه براي خوشنودي اونها كردم خوشحال نشوند از خودم بدم مياد كه چرا نتونستم تو راضي كردن اونها موفق بشم .:316:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام پریوش جان
چه قلم خوبی داری و چه راحت و ساده طرح مشکل کرده ای . آفرین عزیزم . به تو تبریک می گویم .
پریوش مشکلات امروز زندگی تو ( شخص خودت ) بر می گردد به پیش نویس زندگی ات .
یعنی وقتی که تو یک دختر بچه ی خیلی کوچک بودی و شاهد مسائل جاری در خانواده و اجتماعت بودی و از چشم انداز یک دختر بچه ی آرام و ساکت به مسائل نگاه می کردی و تصمیم می گرفتی و برای خودت نت برداری می کردی و....
و تو در آن محیط شلوغ و پر مسئله کودکی یاد گرفتی که چگونه دوست داشتنی باشی تو یاد گرفتی که رضایت دیگران را به قیمت تحمل فشار های زیاد روی خودت چگونه به دست بیاوری و تو خیلی چیزهای دیگر را در همان محیط یاد گرفتی و تصمیم گرفتی که همانگونه هم عمل کنی که امروز هم شاهد هستیم که مشغولی و بر مبنای همان پیش نویس عمل می کنی . اما می توان به بلوغی رسید که بالغانه ضد پیش نویس عمل کرد و بازنگری کلی بر پیش نویس داشت .
تو امروز بر مبنای همان مسائل جاری در کودکی عمل می کنی . به نوعی عادت کرده ای .
راه حل تو
تغییر عادت
چه عاداتی را باید تغییر بدهی ؟
دیگران خشنود کردن >به قیمت اذیت شدن خودت .
کامل باش و قوی باش > قرار نیست تو همیشه کامل و قوی باشی تا همه چیز با دستان تو و به قیمت تنهایی تو مرتب و منظم باشد و تو بار مسئولیتها و فشارها را به تنهایی بکشی .
تو دوست داشتنی هستی . لازم نیست برای اینکه به دیگران ثابت کنی که دوست داشتنی هستی خودت را با مظلومیت تمام به شهادت برسانی ! کافی است که به این باور برسی که دوست داشتنی هستی .
کافی است حوزه ی اختیارات و تصمیم گیری های خودت را باور کنی .
کافی است یاد بگیری که تو لایق مهر و نوازش مثبت و مستقیم هستی . نباید خودت را برای دریافت نوازش به هر موقعیتی بیندازی و از هر موقعیت منفی برای دریافت نوازش استفاده کنی .
کافی است یاد بگیری و به این باور برسی تو یک انسان فوق العاده و شگفت انگیز هستی و در حیطه ی مسئولیتهای خود خوب عمل می کنی و از کل توانایی ات استفاده می کنی بیشتر از آن هم امکان ندارد .
کافی است یاد بگیری تا باید به دیگران هم فرصت بدهی تا به قاعده سهم خود برای زندگی و داشتن تو تلاش کنند.
کافی است یاد بگیری چگونه اعتماد به نفس بالا داشته باشی .
کافی است یادبگیری دیگران کاری را می کنند که دوست دارند انجام بدهند لازم نیست تو به زور آنها و علائق آنها را پوشش بدهی .
کافی است یادبگیری در حیطه ی مسئولیتهای خودت عمل کنی و نه بیشتر .
کافی است یک نگاهی به این تاپیک هم بیندازی و با استفاده از راهکارهای آن یک فکری برای کنترل وابستگی خود داشته باشی
http://www.hamdardi.net/thread-11497-post-105992.html
یاد بگیر به خودت احترام بگذاری و مقتدرانه و مسئولانه برای خودت احترام قائل باشی تنها در این صورت است که هم می توانی صادقانه دیگران را دوست داشته باشی و به دیگران هم فرصت خواهی داد تا تو را دوست داشته باشند
البته توجه کن که خانمی با روحیه تو که بی نهایت مسئولیت پذیر است نیاز دارد که زنگ تفریح هایی هم برای خودش در نظر بگیرد تا استراحتی کرده باشد . خودت را در ساعات و با توجه به شرایط موجود تحویل بگیر . تو فشار زیادی در زندگی داری برای این کودک درون کاری بکن .
پست من و تو همزمان شد
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش جان
روحیات شما مشابه همسر منه.
ببین عزیزم.شاید با جلب محبت و رضایت دیگران خودت هم راضی بشی.اما یک عمر از زندگی خودت ناراضی خواهی بود
چراکه به خواسته های خودت اهمیت ندادی و رضایت خودت حتی در جزئی ترین امور هم جلب نشده و همیشه حق خودتو نادیده گرفتی
الانم میبینی که راضی نیستی از وضعیتت.
خانمی خودتو و خواسته های خودتو نادیده نگیر.این به معنی خودخواهی نیست.انسان باید خواسته های منطقی خودشو در اولویت قرار بده.
تو با این کارت دیگران رو هم بد عادت میکنی و پرتوقع.تا جاییکه لطف تو تبدیل به وظیفه میشه.
راستش من خودم هم الان گاهی به سرم میزنه اینطور باشم یعنی خواسته های دیگران رو مقدم بگیرم تا جلو دلخوری رو بگیرم و جلب محبت و رضایت کنم.اما جلو خودمو میگیرم کمی.به زور هم که شده اینکارو میکنم.
خواسته های خودتو سرکوب نکن.
موفق باشی:43:
:72::72::72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
ممنونم از راهنماييت مهتاب عزيز :72:
دقيقا با نظر شما موافقم . من اطرافيانم رو خيلي متوقع كردم . من همه عمرم رو در راه حل مشكلات اطرافيانم گذروندم . هم روزهاي خوب زندگيم رو به اين مسئله مشغول بودم كه ببينم ديگران چه چيزي مي خواهند و اونها رو به خواسته هاشون برسونم .
از ابتداي زندگي زناشوييم همش سعي مي كردم به طرق مختلف نسبت به همسرم دلسوزي كنم و همه جوره بهش بفهمونم كه نيازي نيست نگران زندگي باشه من خودم يك تنه همه مسائل رو حل مي كنم و بالاخره هم موفق شدم. و الان اون واقعا انتظار داره من همه مسائل زندگي رو يك تنه حل كنم .
حالا به نظر شما چطور مي تونم از زير اين همه مسئوليت و انتظار خودم رو بيرون بكشم . يه وقتهايي احساس مي كنم دارم زير فشار بار زندگي از بين ميرم .
من فكر كنم يا بايد خيلي با سياست خودم رو از دست اين مسئوليتهاي الكي نجات بدم ( كه من فاقد اون هستم ) يا اينكه هر شب و هر روز بايد بنشينم و جواب پس بدم كه چرا فلان كار رونكردي-- يا چرا به فكر زندگي نيستي --حواست كجاست-- چقدر تو بي فكري-- چقدر تو بي مسئوليتي -- اي بي عرضه -- كاش فقط حرف باشه
نمي دونم متوجه حرفهام ميشيد يا نه ؟ تصور كنيد وضعيتي رو كه شما بالاترين حد انتظار رو در ذهن همسرتون نسبت به خودتون ايجاد كردين . فكر كنم ديگه تنها كاري كه از ادم انتظارش نمي ره اينه كه دهن شوهرت غذا بگذاري چون احتمالا اين يكي رو خودش بلده .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
به مرور باید مسئولیت های خودت را کم کنی و به همسرت مسئولیت واگذار کنی . از نان خریدن گرفته تا سرکار رفتن و اجاره خانه پرداخت کردن و ....
و در مرحله ی بعد دست از دیگران خشنود کنی برداری و برای کسب نوازش راه های دیگر را امتحان کنی . راه هایی که حق و حقوق خودت هم به شکل مسئولانه در آن مفروض هستند .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
ممنونم آني عزيز :43:
واقعا لطف دارين . توصيه هاتون خيلي خوب و كامله ولي فكر كنم از همين الان كه شروع كنم به عمل كردن به دستورالعملها يك سال طول بكشه تا بتونم به نتيجه مطلوب برسم .
من واقعا تصميم دارم به اونها عمل كنم ولي خيلي برام سخته .
لطفا كم كم بگيد يه دفعه نمي تونم از پسش بر بيام .
فقط فعلا مي دونم كه اين حس عذاب وجدان رو بايد از خودم دور كنم . خيلي آزارم ميده .
بعد سعي كنم به آرامش نسبي دست پيدا كنم تا بتونم راحتتر با مسائل كنار بيام .
نقل قول:
دیگران خشنود کردن >به قیمت اذیت شدن خودت .
کامل باش و قوی باش > قرار نیست تو همیشه کامل و قوی باشی تا همه چیز با دستان تو و به قیمت تنهایی تو مرتب و منظم باشد و تو بار مسئولیتها و فشارها را به تنهایی بکشی .
راستش خيلي برام سخته . يعني از ديگران انتظار حمايت ، محبت و توجه نداشته باشم تا مجبور بشم براي رسيدن به انتظاراتم هر فشاري رو تحمل كنم . نمي دونم درست متوجه شدم يا نه .
نقل قول:
تو دوست داشتنی هستی . لازم نیست برای اینکه به دیگران ثابت کنی که دوست داشتنی هستی خودت را با مظلومیت تمام به شهادت برسانی ! کافی است که به این باور برسی که دوست داشتنی هستی .
ممنونم عزيزم . بهم قوت قلب مي دي . راستش هميشه ورد زبان مادرم بود كه تو خيلي زشتي نمي دونم تو رو بايد به كي بدم . كي مياد تو رو بگيره ( البته با حس ترحم و كلي غصه دار ) در حاليكه من اصلا زشت نبودم . خواهرم هميشه ميگه من اگه قيافه تو رو داشتم ديگه هيچي از خدا نمي خواستم :311:
نقل قول:
کافی است حوزه ی اختیارات و تصمیم گیری های خودت را باور کنی .
چطوري مي تونم اين كار رو انجام بدم . ممنون ميشم بيشتر راجع به اين مورد توضيح بديد . و بيشتر راهنمايي كنيد . اين مسئله خيلي برام مهمه و مي خوام در موردش بيشتر بدونم . :325:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
میدونی پریوش جان
در اینمورد فکر کنم حرف آنی جان درسته
البته نمیدونم شما تا چه حد مسئولیت زندگیتونو به عهده گرفتین؟منظورم اینه که کدوم یکی از وظایف همسرتونو شما انجام میدین؟
میشه مثال بزنین؟
من خودم تقریبا همین اشتباه رو مرتکب شدم.اما بیشتر در مورد مسئولیت روانی زندگیمونه.نمیدونم اصطلاح درستی بود یا نه.
من از نظر روحی همسرم رو نازک نارنجی بار آوردم.البته از قبل هم خیلی استعدادشو داشت.فکر کنم من تشدید کردم.
شما بگین در چه مواردی شما عهده دار وظایف همسرتون هستین؟:72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
نقل قول:
و در مرحله ی بعد دست از دیگران خشنود کنی برداری و برای کسب نوازش راه های دیگر را امتحان کنی . راه هایی که حق و حقوق خودت هم به شکل مسئولانه در آن مفروض هستند .
متوجه نمي شم . :162:
من اول بايد از حق و حقوق خودم آگاهي پيدا كنم تا براي بدست آوردنش تلاش كنم و بعد به نظر شما آدم بايد براي كسب نوازش تلاش كنه . يعني وارد بازي بشه .:303:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
واقعا لطف دارين . توصيه هاتون خيلي خوب و كامله ولي فكر كنم از همين الان كه شروع كنم به عمل كردن به دستورالعملها يك سال طول بكشه تا بتونم به نتيجه مطلوب برسم .
پریوش جان
شرط اصلی پذیرش تغییر این است که تو فاکتور زمانی را ضمن دیدن پله ی بعدی برای ایجاد انگیزه تغییر در نظر بگیری . در نتیجه یک سال ضمن اینکه به نظر می رسد زمان درازی است در عین حال زمانی طولانی نیست . چون تو مقصد را شناسایی کرده ای و در طی مسیر می توانی از زیبایی ها و مناظر و پیروزی هایت لذت ببری و استفاده کنی .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
من واقعا تصميم دارم به اونها عمل كنم ولي خيلي برام سخته .
لطفا كم كم بگيد يه دفعه نمي تونم از پسش بر بيام .
هیچ چیز سخت نیست مخصوصا برای خانمی با روحیه ی تو . تو زن مقاوم و فوق العاده ای هستی . کافی است قدری چاشنی تغییر را به مرور وارد چرخه ی زندگی ات بکنی و کنترل امور را به شکل سازنده و موثر در دست بگیری .
از ابتدا باید نت برداری کنی و در جایی بنویسی هدفهای کوتاه مدت و هدفهای دراز مدت خودت را بنویس . اهداف و خواستهای خودت را کاملا واضح و روشن بنویس و بعد طبقه بندی و الویت بندی کن و بر حسب اولویتها عملکردها و پیش نیازهای آنها را بنویس و...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
فقط فعلا مي دونم كه اين حس عذاب وجدان رو بايد از خودم دور كنم . خيلي آزارم ميده .
بعد سعي كنم به آرامش نسبي دست پيدا كنم تا بتونم راحتتر با مسائل كنار بيام .
عذاب وجدان داشتن بر می گردد به دسته گلهای والد محترم مستبد منفی که خیلی شیک و مرتب توی سر کودک درون تو می زند و او را توبیخ می کند و... .
وقتی تو جایگاه و منشا ایجاد عذاب وجدان را بدانی کاملا می توانی آن را کنترل کنی . این اجازه را به والد درونت نده .
کاملا در کنترل خودت است که چطور با امر و نهی های والدت برخورد کنی . کافی است قدری روی این مباحث مطالعه کنی و آگاهی و شناخت خودت را بالا ببری و افکار و احساسات و اعمال خود را کنترل کنی .
احساس عذاب وجدان از بیرون به تو منتقل نمی شود بله کاملا از درون خودت تراوش می کند و مربوط به رفتارها و باید ها و نبایدهای والدی توست . والدت را جمع و جورش کن .
نقل قول:
راستش خيلي برام سخته . يعني از ديگران انتظار حمايت ، محبت و توجه نداشته باشم تا مجبور بشم براي رسيدن به انتظاراتم هر فشاري رو تحمل كنم . نمي دونم درست متوجه شدم يا نه .
طبیعی است که همه ی ما دوست داریم دوست داشته باشیم و دوست داشته شویم اما به چه قیمت ؟! دوست داشته شدنی که بخش مهمی از رفتارهای ما را می سازد .!!
تو وقتی خودت را دوست داشته باشی و راه های کسب نوازش خودت را یاد بگیری تا حد زیادی بی نیاز از دیگران می شوی و حاضر نخواهی بود برای دریافت محبت و نوازش و تائید متوصل به دیگرانی بشوی که مثلا به جای " جانم و قربانت بروم " توی سر تو می کوبند و یا فحش می دهند .
فحش دادن و کتک کاری کردن هم نوعی دریافت نوازش است . اما از نوع منفی آن .
چه بهتر که در اطراف ما انسانهای باشعور و فهیمی وجود داشته باشند که این مسائل را درک کنند ولی اگر چنین موجوداتی در اطراف ما وجود نداشتند که صاحب درک و شعور و مهارت لازم باشند . چه باید کرد ؟! وابسته به نوازش منفی باشیم ؟!!!!!
نه . کاملا خودت را نوازش کن و خودت را تحویل بگیر . زمانهایی که احساس می کنی دوست داری نوازش شوی خودت شروع کن با صدای بلند و یا حتی در دل خودت بگو :
پریوش تو دختر بی نظیری هستی - تو دوست داشتنی هستی - من عاشق تو هستم پریوش و.....حتی گاهی لازم است که خودت اقدام به نوازش موهای خودت بکنی . با کرم بدن خودت را ماساژش بده . منتظر بیرون نباش . اگر پول خرج کردن برای تو مسئله ای نیست و می توانی از بیرون ماساژ بدنی بگیر که بهترین و کاملترین نوع نوازش است و ....
نقل قول:
ممنونم عزيزم . بهم قوت قلب مي دي . راستش هميشه ورد زبان مادرم بود كه تو خيلي زشتي نمي دونم تو رو بايد به كي بدم . كي مياد تو رو بگيره ( البته با حس ترحم و كلي غصه دار ) در حاليكه من اصلا زشت نبودم . خواهرم هميشه ميگه من اگه قيافه تو رو داشتم ديگه هيچي از خدا نمي خواستم :311:
این یک تعارف نیست . هر انسانی با هر نوع عملکرد و احساس و افکاری دوست داشتنی است و میزان دوست داشتن های ما را روابط و معیارهای و زاویه دید و چشم اندازه های ما تعیین می کند .
از دید من تو خانم فوق العاده ای هستی که بسیار زحمت کش و مسئولیت پذیر هستی که کاملا لیاقت زندگی خوب داشتن را داری و باید راه و روشهای آن را یاد بگیری .و وجودت را از بند وابستگی ها می توانی رهایی بخشی و با لذت ریه های خودت را از اکسیژن پر و خالی کنی .
نقل قول:
کافی است حوزه ی اختیارات و تصمیم گیری های خودت را باور کنی .
چطوري مي تونم اين كار رو انجام بدم . ممنون ميشم بيشتر راجع به اين مورد توضيح بديد . و بيشتر راهنمايي كنيد . اين مسئله خيلي برام مهمه و مي خوام در موردش بيشتر بدونم . :325:
[/quote]
کافی است تو تعریف درستی از پریوش و خواستها و اهداف کوتاه مدت و دراز مدت پریوش داشته باشی و اساسا پریوش وشعور پریوش را باور داشته باشی و به او و توانایی های او افتخار کنی و بدانی برای بقا زندگی هزاران راه نرفته وجود دارد .
باید ببینی به این روش تا چند سال می توانی به زندگی کردن ادامه بدهی . باید پله ی بعدی این برخوردها و رفتار و اعمال و احساسات خودت و اطرافیانت را ببینی . باید به این نتیجه برسی که تو قادر به تغییر دیگران نیستی و...........هزاران مورد دیگر .
طی این بررسی ها به این نتیجه برسی که
باید و لازم است که فشارهای خودت را کم کنی و یاد بگیری که دیگران هم باید سهم شکم گرسنه ی و سقف بالای سر و تن پوش تن و .....خودشان را پرداخت کنند و تو یک تنه قادر به سیر کردن شکم جماعتی نیستی که تمایل دارد از صبح تا شب کنج خانه بخوابد و نقش طلبکار را بازی کند و..... !!!!!
تو باید یاد بگیری که برای صلح کردن و سازش کردن منطق داشته باشی و برای جنگ کردن هم منطق داشته باشی . صلح به معنای سازش و پذیرش و کارت آفرین نیست و جنگ کردن هم به معنای اتفاق و فاجعه غیر قابل جبران نیست .
به هزاران راه نرفته فکرکن که تو توانایی انتخاب و انجام آن را داری .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
نقل قول:
و در مرحله ی بعد دست از دیگران خشنود کنی برداری و برای کسب نوازش راه های دیگر را امتحان کنی . راه هایی که حق و حقوق خودت هم به شکل مسئولانه در آن مفروض هستند .
متوجه نمي شم . :162:
من اول بايد از حق و حقوق خودم آگاهي پيدا كنم تا براي بدست آوردنش تلاش كنم و بعد به نظر شما آدم بايد براي كسب نوازش تلاش كنه . يعني وارد بازي بشه .:303:
پریوش این حرفها به معنی یک شبه ره صد ساله پیمودن نیست . ( به این حرف دقت کن )
بلند نشوی بروی بعد از ظهر با شوهرت دعوا راه بیندازی و از حق و حقوق حرف بزنی که کار بالا بگیره و بعد هم بگویی آنی تو گفتی !!!!
تو فعلا این حرفها را گوش بده و خودت پالایش کن . این حرفها حاصل برداشت من از تو و زندگی توست .
حق و حقوق تو درست مثل حق و حقوق هر زن دیگری است که پا به یک زندگی زناشویی می گذارد یعنی محصول تلاش دو نفر برای ادامه و بقای زندگی .
یعنی اگر تو با توجه به شرایط جامعه مجبوری سر کار بروی و از صبح تا شب کاری کنی همسر تو نباید تا ظهر بخوابد .
یعنی وقتی تو این همه زحمت می کشی حق داری که از پول خودت مقداری را به شکل مسئولانه برای خودت خرج کنی
یعنی همسرت در قبال در خواست نوازش به تو فحش ندهد و تنها نقش رئیس خانه را بازی کند در حالی که واقعا تویی که از صبح تا شب بیرون از خانه و توی خانه می دوی .
یعنی تو به عنوان زن حق داری اگر از سرکار به خانه می آیی و آقا در منزل بیکار است حداقل شام شب را آماده کرده باشد و خانه تمیز باشد
و..................
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
ببخشید یک لینک دادم که بخوانی ولی به موارد افراطی برخوردم که ترجیح دادم آن مطلب خوانده نشود .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیزم
اولا باید بگم تا اینجا شخصیتی که از تو شناختم این هست که خواهان تغییر هستی و این از دقت و دنبال کردن پست ها و مقالات کاملا مشهود است . به تو تبریک می گم .
عزیزم خودت را دوست بدار تا دیگران نیز تو را دوست بدارند
تا وقتی که خودت از خودت راضی نباشی و برای احساس خشنودی و رضایت از خود به عوامل بیرونی تکیه کنی اوضاع همین است . نیازمند کسب نوازش از دیگران نباش .
با آنی عزیز موافقم که اینها می توانند ریشه در کودکی تو داشته باشند یعنی از کودکی عادت داشته ای که اگر بچه خوبی باشی و دیگران از تو راضی باشند تو نیز خوشحالی اگر سرزنشت کنند احساس یاس می کنی......
عزیزم احساس تو نسبت به خودت کاملا به دیگران وابسته است که اصلا نباید اینطور باشد و تا از درون از خودت راضی نباشی و احساس آرامش و رضایت نداشته باشی هیچ چیز این احساس را به تو نخواهد داد ....
در مورد همسرت و این وظایف را به عهده گرفتن به همین امر بر می گردد که تو به رضایت دیگران برای رضایت از خودتت نیاز داری و این باعث شده که وظایف را به عهده بگیری و ... تا رضایت شوهرت و محبتش را بخری.
دوره ای طولانی راهی را اشتباه طی کردی حالا برای درست کردنش باید اول خودت را در این زمینه تغییر بدهی و بعد سختی ها و مقاومت های همسرت را به جان بخری تا به هدفت برسی . بدان که هم سخت هست هم باید مدت طولانی انرژی صرف کنی .
اما اول از همه روی خودت کار کن تا از خودت رضایت داشته باشی حتی اگر همه از تو ناراحت باشند ، رفتاری که خودت می پسندی نشان بده نه رفتاری که اطرافیانت از آن رضایت داشته باشند و بدان که اگر خودت را دوست داشته باشی دیگران هم تو را دوست خواهند داشت (خودم به این جمله معتقدم و تجربه کردم )
منبع رضایت و آرامش و محبت درون خود توست پس در اطرافیان آن را جست و جو نکن ...
اگر همسرت امروز به تو میگه نمی خواد کفش بخری ، لازم داری
احتمالا به این دلیل هست که هرگاه تو چیزی نیاز داشتی گفتی فلان چیز رو بخرم؟؟
در حالی که باید بگی می خوام فلان چیز رو بخرم
اگر بدون همسرت جایی هستی عذاب وجدان داری
احتمالا به این دلیل است که همیشه مستقیما رضایتش را جویا شدی
در حالی که باید غیر مستقیم چنین چیزی رو جویل میشدی مثلا می گفتی می خوام برم فلان جا طوری که انگار فقط داری اطلاع میدی و همسرت اگر رضایت نداشته باشه میگه نه
اما با پرسیدن برم یا نرم گاهی ممکنه بی دلیل نه بشنویی
شما این ذهنیت رو از اول به همسرت دادی که می تونه روی همه مسائل تو مسلط باشه و اون الان احساس می کنه که اگر غیر از این باشه در زندگی مشکل پیش میاد پس باید تسلط کامل داشته باشه و شما هم اطاعت کنید و چون خودتون هم این نقش رو پذیرفتید و اصلا خودتون به وجودش آوردید اگر رعایتش نکنید دچار عذاب وجدان می شید.
پس اول روی خودتون کار کنید بعد هم آروم آروم رفتارتون رو تغییر بدید و باید انتظار مقاومت شدید از جانب همسرتون و سختی های این مسیر رو داشته باشید و این که مدتی باید بگذره تا همسرتون شرایط جدید رو بپذیره .
ممکنه در این راه تحقیر بشید یا...... مثل همون جمله هایی که خودتون گفتید بشنوید و اگر شما روی خودتون کار کرده باشید از این جمله ها ناراحت نمی شید و اینها رو طبیعی میدونید و در احساستون نسبت به خودتون تاثیری نخواهد داشت.
سعی کنید از این به بعد برای خودتون زندگی کنید نه برای دیگران...
============
بازم طولانی شد . مثل اینکه این انتقاد مدیر از من کارساز نبود .:311:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
آني عزيز :43:
متشكرم از توصيه هاتون . اگه اجازه بديد برداشت خودم رو از گفته هاي شما به صورت كوتاه عنوان مي كنم .
1-والد درون بايد توسط من تحت كنترل باشد تا باعث آزار كودك درون نگردد . و مدام موجبات سرزنش و ايجاد عذاب وجدان در من را ايجاد نكند .
2- اهداف بلند مدت و كوتاه مدت رو به صورت اولويت بندي شده در جايي يادداشت كنم و براي رسيدن به آنها برنامه ريزي كنم .
3- بايد به خودم و خواسته ها بيشتر توجه كنم و خودم رو مورد نوازش قرار بدم تا نيازمند به دريافت نوازش آنهم نوازش منفي نگردم .
4- بايد تعريف درستي از خواسته ها داشته باشم و خودم رو و درك و شعور خودم را قبول داشته باشم .
5-از حقوق خودم به طور مسئولانه و حسابشده براي خودم خرج كنم . و خودم رو مورد نوازش قرار بدهم و دوست داشته باشم .
6- من دوست داشتني هستم و حق دارم از مواهب زندگي برخوردار باشم و بدون تلاش مورد نوازش قرار بگيرم .
7-بايد فشارهاي خودم رو كم كنم و بدانم به غير از من ديگران هم مسئوليت هايي دارند كه خودشان هم مي توانند به وظايف خود عمل كنند .
8- براي اصلاح زندگي ، ابتدا بايد خودم رو اصلاح كنم تا شرايط تغيير كند .
9- من بايد خلاقيت به خرج بدم و راههاي نرفته اي را كه تا بحال براي بهبود زندگيم تجربه نكرده ام پيدا كنم و در زندگي عملي كنم .
درست متوجه شدم :163:
نقل قول:
پریوش عزیزم
اولا باید بگم تا اینجا شخصیتی که از تو شناختم این هست که خواهان تغییر هستی و این از دقت و دنبال کردن پست ها و مقالات کاملا مشهود است . به تو تبریک می گم .
متشكرم باران عزيز و مهربان :43:
نقل قول:
اما اول از همه روی خودت کار کن تا از خودت رضایت داشته باشی حتی اگر همه از تو ناراحت باشند ، رفتاری که خودت می پسندی نشان بده نه رفتاری که اطرافیانت از آن رضایت داشته باشند و بدان که اگر خودت را دوست داشته باشی دیگران هم تو را دوست خواهند داشت (خودم به این جمله معتقدم و تجربه کردم )
منبع رضایت و آرامش و محبت درون خود توست پس در اطرافیان آن را جست و جو نکن ...
از انجايي كه تا بحال به رضايت اطرافيانم اهميت مي دادم مدام در پي شناخت اونها بودم كه ببينم از چي خوششون مياد و از چي بدشون مياد تا بحال به اون صورت روي اين قضيه وقت نگذاشتم كه من كي هستم ؟ و چه چيزهايي رو دوست دارم ؟ به چي علاقه دارم ؟ چي چيزي من رو خوشحال مي كنه ؟
فعلا دارم روي اين قضيه كار مي كنم .
نقل قول:
اگر همسرت امروز به تو میگه نمی خواد کفش بخری ، لازم داری
احتمالا به این دلیل هست که هرگاه تو چیزی نیاز داشتی گفتی فلان چیز رو بخرم؟؟
در حالی که باید بگی می خوام فلان چیز رو بخرم
اگر بدون همسرت جایی هستی عذاب وجدان داری
احتمالا به این دلیل است که همیشه مستقیما رضایتش را جویا شدی
در حالی که باید غیر مستقیم چنین چیزی رو جویل میشدی مثلا می گفتی می خوام برم فلان جا طوری که انگار فقط داری اطلاع میدی و همسرت اگر رضایت نداشته باشه میگه نه
اما با پرسیدن برم یا نرم گاهی ممکنه بی دلیل نه بشنویی
خوب باران جان چه كار بايد بكنم . يعني نبايد ازش اجازه بگيرم . شما منظورتون اينه كه جايي كه خودم صلاح مي دونم بايد خودم تصميم گيرنده باشم و فقط به اون اطلاع بدم .
من از كجا بدونم كه كجا بايد خودم تشخيص بدم و بهش اطلاع بدم و كجا بايد ازش اجازه بگيرم .
البته بعضي خانم ها رو مي بينم كه برنامه روزانه شوهرشون رو كه با كي بايد كجا برن چي بخرند چي نخرند رو هم خودشون تنظيم مي كنند .و شوهره اصلا جرات نمي كنه بپرسه چرا فلان چيز رو خريدي يا فلان كار رو كردي .فقط نمي دونم چكار كردن كه اينجوري شده ؟
نقل قول:
پس اول روی خودتون کار کنید بعد هم آروم آروم رفتارتون رو تغییر بدید و باید انتظار مقاومت شدید از جانب همسرتون و سختی های این مسیر رو داشته باشید و این که مدتی باید بگذره تا همسرتون شرایط جدید رو بپذیره .
ممکنه در این راه تحقیر بشید یا...... مثل همون جمله هایی که خودتون گفتید بشنوید و اگر شما روی خودتون کار کرده باشید از این جمله ها ناراحت نمی شید و اینها رو طبیعی میدونید و در احساستون نسبت به خودتون تاثیری نخواهد داشت.
خوب گلم من كه چه خوب باشم و به دل اون باشم و چه بد باشم و كار خودم رو بكنم اين حرفها رو مي شنوم پس ترجيح مي دم كه اون كاري رو كه خودم مي دونم درسته انجام بدم . و به بي محلي ها و تحقيرهاش اهميت ندم تا به اون جايي كه مي خوام برسم كه اون هم احساس رضايت قلبي و دوست داشتن خودم هست .
از راهنمايي هاي خوب و كاملتون سپاسگزارم .:46::72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
بله پریوش جان کاملا درست متوجه شدی
و یک نکته و آن اینکه
یاد بگیر با آرزوها و اهدافت زندگی کنی . نه در حد خیال پردازی و رویا بلکه از جایگاه عمق و باور وجودی و تجسم خلاق .
و باز یک نکته یاد بگیر
یاد بگیر از هیچ چیزی در مسیر هزار راه نرفته نترسی کافی است که مسئولانه و از جایگاه انسانی و اخلاقی گام برداری . گامی مسئولانه اما بدون ترس .
پریوش جان خریدن لباس در حد نیاز به مرد هیچ ربطی ندارد اما زنهایی را می بینیم که آب هم که می خواهند بخورند اطلاع می دهند وقتی کفش پای تو پاره است خریدن آن از پول خودت به مردی که ابدا متوجه پاره بودن کفش تو نیست هیچ ربطی ندارد .
به مردی که در کنج خانه می نشیند و درک نمی کند که زنش در اجتماع کار می کند و روپوش نخ نما ی او به پرستیژ اجتماعی او لطمه می زند و متوجه ی این مسائل نیست ربطی ندارد که تو با پول خودت اعتبار اجتماعی خودت را تضمین می کنی .
گاهی شاید لازم باشد به مرد بال و پری داد تا احساس مرد بودن و بزرگی بکند ولی این بر می گردد به شعور مرد که واقعا درک کند که چه مسائلی به او ربط دارد و کجا شما داری به او اهمیت می دهی و توجه می کنی بعضی از آقایان به واقع این مسئله را درک می کنند و سپاسگزار رفتارها و اعمال و افکار و احساسات همسرانشان هستند ولی بعضی از آقایون محترم به واقع باورشان می شود زنی که در کنارشان زندگی می کند فاقد شعور است و از سر بی اعتماد به نفسی اقدام به بزرگ کردن و بال و پر دادن به آقا می شود !!! و به جای تشکر و قدردانی متقابل و ایجاد رابطه ی بهتر ، نقش طلبکار به خود می گیرند و.... ! باید به روحیه ی طرف مقابل توجه کرد . اگر مردی فاقد درک و فاقد چنین شعوری است بزرگ کردنش هم می شود بلای جان و از آن سوی بام افتادن .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
یاد بگیر با آرزوها و اهدافت زندگی کنی . نه در حد خیال پردازی و رویا بلکه از جایگاه عمق و باور وجودی و تجسم خلاق .
خيلي آني جان عالي گفت:104::104::104:
فقط عزيزم به خاطر داشته باش تغيير به ميزان زياد يك دفعه اتفاق نمي افتد پس هر گامي رو به سوي هدف موفقيت است
به نظر من آخر شبا كار هايي كه با ميل خودتون و براي رضايت خودتون انجام دادين بنويسين و به خودتون امتياز (جايزه )بدينحتما شما موفق ميشين:72::72::72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پريوش
خوب باران جان چه كار بايد بكنم . يعني نبايد ازش اجازه بگيرم . شما منظورتون اينه كه جايي كه خودم صلاح مي دونم بايد خودم تصميم گيرنده باشم و فقط به اون اطلاع بدم .
من از كجا بدونم كه كجا بايد خودم تشخيص بدم و بهش اطلاع بدم و كجا بايد ازش اجازه بگيرم .
البته بعضي خانم ها رو مي بينم كه برنامه روزانه شوهرشون رو كه با كي بايد كجا برن چي بخرند چي نخرند رو هم خودشون تنظيم مي كنند .و شوهره اصلا جرات نمي كنه بپرسه چرا فلان چيز رو خريدي يا فلان كار رو كردي .فقط نمي دونم چكار كردن كه اينجوري شده ؟
پریوش عزیزم همه چی باید در حد تعادل باشه نه اینکه برنامه های شوهرتون تو دست شما باشه نه اینکه شما اطاعت محض از شوهرت داشته باشی .
شما جایی که میدونی مرد رضایت داره که شما اونجا بری نیاز به اجازه نیست ، فقط اطلاع بده که من فلان جا هستم یا می خوام برم جایی . چنین جملاتی که اطلاع دهنده باشند برای همسر شما این ذهنیت رو ایجاد نمی کنه که می خواید رضایت بگیرید ولی در عین حال شما متوجه رضایتش هم خواهید شد .
شما باید بگذارید که همسرتون مرد زندگی باشد مسئولیت های مردانه را به عهده بگیرد . یکی از مسئولیت های مرد تامین نیازهای زنش هست پس بگذارید او این احساس وظیفه را داشته باشد . اگر چیزی نیاز دارید نگید فلان چیز رو بخرم ؟؟؟
بگید من باید کفش یا.... بخرم و نیاز دارم . بگذارید که او تهیه کند .
تا امروز شما اجازه ندادید که همسرتان مرد زندگی باشد اما بدانید مردها نیاز دارند که احساس مردانگی بکنند و هیچگاه زن و مرد نباید از جایگاه خود خارج شوند چرا که نتیجه آن همین می شود که شما امروز خسته شدید و او نیز مسئولیت پذیر نیست .
پس به هیچ وجه مسئولیت هایی که به عهده مرد خانواده است به دوش نکشید . مطمئنا با روندی که شما تا به حال داشتید سخت خواهد بود اما باید دوباره او را مرد زندگی کنید.
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
نقل قول:
شما جایی که میدونی مرد رضایت داره که شما اونجا بری نیاز به اجازه نیست ، فقط اطلاع بده که من فلان جا هستم یا می خوام برم جایی . چنین جملاتی که اطلاع دهنده باشند برای همسر شما این ذهنیت رو ایجاد نمی کنه که می خواید رضایت بگیرید ولی در عین حال شما متوجه رضایتش هم خواهید شد .
باران عزيز . چندين بار از اين موارد براي من پيش اومده كه گفتم من دارم ميرم مثلا كفش بخرم يا مثلا دارم ميرم براي فلان كلاس ثبت نام كنم اون هم سريع در جواب ميگه لازم نكرده بري ، راه نيوفت تو خيابونها پاشو بيا خونه .
به نظر شما در اون صورت باز هم من كار خودم رو بكنم و بعد بيام خونه و راجع بهش بحث كنم . يا بايد اين كار رو انجام بدم تا بدونه كه من هم يه جاهايي بايد تصميم گيرنده باشم و لازم نيست هميشه اون تصميم نهايي رو بگيره .
خيلي وقتها تو خونه راجع به موردي باهاش صحبت كردم مثلا لازم هست كه فلان وسيله رو ( چيز ارزان قيمتي هم هست ) بخريم . يا من مي خوام فلان كلاس ثبت نام كنم . اون هم سريع ميگه صبر كن من خودم ميفرستمت بري . حالا اينقدر عجله نكن (البته منظورش از صبر كردن احتمالا يه 20 ساله ديگه است ). احساس مي كنم اصلا راضي نمي شه كه من از پول خودم براي خودم خرجي بكنم . سريع هم ميگه تو ، تو اين وضعيت رفتي اينهمه ( مثلا 2000 تومان واسش اينهمه هست ) پول دادي كه چي .
و حالا شما بگيد اين مرد نازنين رو چطور ميشه راضي كرد عزيزم .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
دوستان همراه و مهربان من :72:
در ادامه مي خواهم به چند مورد ديگه كه در مقاله مربوطه ذكر شده بود اشاره كنم .
نقل قول:
آرزوهای آینده برای این افراد، معمولا آرزوهای شخصی خودشان نیست و وابسته به آرزو و هدف دیگران است.
- این افراد معمولا در بیان عقاید و آرزوها و تمایلاتشان، صادق نیستند. در واقع ترس از طرد شدن یا خشم طرف مقابل، مانع از این می شود که آنها احساساتشان را دریابند و اظهار دارند.
- کیفیت زندگی این افراد، بستگی تام با کیفیت زندگی شریک عاطفی شان دارد.
- بدون رابطه عاطفی، احساس بی ارزشی می کنند.
- احساس می کنند، تنها یک رابطه عاطفی است که می تواند آنها را کامل نماید.
- نیاز شدیدی به کنترل شرایط و دیگران حس می کنند.
در هنگام بروز مشکلات، نیاز بسیار شدیدی به روابط عاطفی (یا جنسی) حس می کنند. و از این ابزارها برای تسکین آلام عاطفی خود بهره می جویند.
-معمولا ترس زیادی از رشد شریک عاطفی خود نشان می دهند و آن را تهدیدی برای رابطه شان می بینند.
و بايد بگم بسياري از اين حالات در شوهر من پررنگ تر است و مخصوصا اين مورد "- احساس می کنند، تنها یک رابطه عاطفی است که می تواند آنها را کامل نماید." .
من دارم سعي مي كنم اهدافم رو مشخص كنم ، بر احساس گناه غلبه كنم ، به خودم و خواسته هام بيشتر توجه كنم ، فشارهاي خودم رو كم كنم . اما در اين بين مسائلي هست كه واقعا نمي تونم چطور باهاشون بايد كنار بيام .:303:
يكي اينكه شوهرم خيلي به من وابسته است . و احساس مي كنه اگه ميخواد تصميم به انجام كاري بگيره من بايد مثل يه مادر براش تصميم بگيرم و مثل يه لقمه آماده بذارم تو دهنش اونهم هي غر بزنه كه بد بود ، چرا اينجوري بود .
خلاصه بگم خيلي همه ارتباطش رو با دنياي خارج قطع كرده و تنها ارتباطش با منه و اين من رو خيلي آزار مي ده از من انتظار داره مادر باشم پدر باشم دوست صميمي باشم باهاش بشينم فوتبال ببينم و با هم راجع بهش بحث كنيم ، يه وقتهايي جاي خواهر و برادر هم براش باشم . واقعا اون همه نيازهاش رو در من جستجو مي كنه .و من هم كه فقط مي تونم ( تازه اگه موفق بشم ) يه همسر براش باشم نمي تونم در آن واحد نقش 5-6 نفر رو براش بازي كنم . هميشه آرزو مي كردم كاش با 2 نفر رفيق مي شد براي چند ساعت هم كه شده من رو تنها مي گذاشت . لااقل بعد از اينكه از پيش رفيقهاش بر مي گشت كلي تخليه شده بود و اينقدر از من انتظار نداشت . از بس كه تو اين مدت براي سركار رفتن و خلاصه انجام هر كاري تشويقش كردم شده مثل يه بچه يه روز اگه تشويقش نكنم مريض ميشه .
از دوستاني كه تجربياتي در اين زمينه دارند خواهش مي كنم من رو راهنمايي كنند .:325:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام پریوش
انگار همسر شما هم مثل همسر من از نظر عاطفیه که خیلی به شما وابسته س
خوب شد کسی رو دیدم که در اینمورد واقعا با من همدرده
چقدر خوب لمس کردم حستونو.میتونم بگم کاملا درک میکنم چی میگی
ببینم عزیزم
این روحیات همسرتون باعث نشده شما تو زندگیتون احساس تنهایی و ناامنی بکنی؟
حس کنی این همسرته که بتو تکیه کرده ؟
من که اینطورم.پریوش جان منم خیلی پیشرفت نداشتم تو اینمورد که کمک خاصی کنم
فقط عزیزم سعی کن طوری رفتار کنی که به همسرت حس مردانه بیشتری دست بده.
مخصوصا بهش یاداوری کن که چقدر مرد قوئیه.اینکه چقدر بهش تکیه کردی
بهش بگو و تلقین کن .ازش بخواه مسئولیت بیشتری بعهده بگیره.مخصوصا اوایل سعی کن اینکار رو با واگذاری کارهای روزمره به همسرت اونو بیشتر جلو بندازی در امور خانواده
منم سعی میکنم اینکارو بکنم.
موفق باشی:72::72::72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
با درود.
وقتی راهنمایی مشاوران عزیز را می بینم دیگر حرفی برای گفتن ندارم پریوش عزیز..
این را گفتم که نپنداری نسبت به تاپیکتان بی تفاوت هستم. این امتحانات ما را درگیر کرده
گویا مشکل vlahtab گرامی هم در جنبه ای شبیه مشکل شماست چون گفتند خوب درک می کنم شما را.پس از تجربیات ایشان و دیگران مشاوران استفاده لازم را کنید.
من تنها بدلیل درگیری که دارم یک نظر کوتاه دهم.
اینکه همسرتون از شما انتظار کمک و مهر مادری را دارد لطفا در این شرایط دریغ نکن... زیرا مادر او اولین کسی بوده که او را تشویق به کاری و منع از همان کار کرده و اولین کسی بوده که به او محبت کرده...بنابراین شما هم فعلا مانند مادر باش ولی مادری که قدری سخت گیر است.
یعنی چه؟؟
یعنی مثل مادرش غرمستقیم دستورالعمل هایی را بکار ببر..در موقعش هشدار بده... در موقع گلایه کن... به موقع نازش را بکش....و از او درخواست داشته باش و توقع.
این اعمال هنگامی موثر است که ترس از دست دادن شوهرت را نداشته باشی و اینکه خودت را از بند از تارعنکبوت چسبان که نمی گذار افکارت و حرفت را بزنی برهانی.
فعلا با توجه به نظرات دوستان چیز دیگری به ذهنم نمیرسه
بدرود:72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
جناب حسين پور
ممنون از راهنماييتون .ولي بايد بگم همسرم تقريبا از نعمت پدر و مادر محروم هست .اون اصلا مادرش رو تا بحال نديده و بدون مادر بزرگ شده ، البته پدر دارد ولي بود و نبودش تقريبا فرقي نمي كند چون اون پدري كاملا بي تفاوت و بي احساس كه اصلا نه سراغي از او مي گيرد نه اصلا علاقه اي به دانستن راجع به پسرش دارد .
شما فقط بگيد من چكار كنم كه روي پاي خودش بايسته و سعي كنه و براي خودش برنامه اي داشته باشه .
اون صبح تا شب فقط من رو مي خواد توبيخ كنه كه تو نسبت به زندگي بي توجهي ، تو منو به اين روز انداختي ، تو چقدر بي عرضه اي ، تو مثل مامانت بي دست و پايي و خلاصه خيلي توهين هاي بد و نامربوط . اصلا صحبت كردن با اون انقدر بهم انرژي منفي ميده كه ادم بعدش مي خواد بره خودكشي كنه .
آني عزيز :43:
كاملا با گفته شما موافقم .
نقل قول:
گاهی شاید لازم باشد به مرد بال و پری داد تا احساس مرد بودن و بزرگی بکند ولی این بر می گردد به شعور مرد که واقعا درک کند که چه مسائلی به او ربط دارد و کجا شما داری به او اهمیت می دهی و توجه می کنی بعضی از آقایان به واقع این مسئله را درک می کنند و سپاسگزار رفتارها و اعمال و افکار و احساسات همسرانشان هستند ولی بعضی از آقایون محترم به واقع باورشان می شود زنی که در کنارشان زندگی می کند فاقد شعور است و از سر بی اعتماد به نفسی اقدام به بزرگ کردن و بال و پر دادن به آقا می شود !!! و به جای تشکر و قدردانی متقابل و ایجاد رابطه ی بهتر ، نقش طلبکار به خود می گیرند و.... ! باید به روحیه ی طرف مقابل توجه کرد . اگر مردی فاقد درک و فاقد چنین شعوری است بزرگ کردنش هم می شود بلای جان و از آن سوی بام افتادن .
دقيقا همين مساله است . من بيش از حد به اون بها دادم و اونقدر بزرگش كردم كه رفته اون بالا بالاها و پايين بيا هم نيست .
آيا به نظر شما اينكه رضايت من بدست اوردن رضايت همسرم نباشه به اين معني است كه من براي خوشحال كردنش خودم رو ناديده نگيرم و اونجاهايي كه از سر خودخواهي من رو محدود كرده توجه نكنم وا ون كاري رو انجام بدم كه صلاح زندگيم در اونه . و اگه درگير شد با من و مخالفت خودش رو نشون داد من چي تدبيري بيانديشم .:101:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیز:72:
وقتی درجه اعتماد به نفس پائین باشه همش به فکر اینه که ازسوی بقیه مورد پذیرش واقع بشه ،
کسیکه از ارزشها و صلاحیت خودش اطلاع نداره ، بیش از حد خودش رو به شوهر/ همسر می چسبونه و....
در این حالتها شخص تحت تاثیر تلقی های غیر واقع بینانه از خودشه.
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام و عرض خير مقدم جناب بي بي عزيز ، :72:
خيلي خوشحالم كه شما رو در اين تالار مي بينم .:310:
ممنونم از نظرتون ولي ميشه بيشتر راجع بهش صحبت كنيد .
نقل قول:
وقتی درجه اعتماد به نفس پائین باشه همش به فکر اینه که ازسوی بقیه مورد پذیرش واقع بشه ،
کسیکه از ارزشها و صلاحیت خودش اطلاع نداره ، بیش از حد خودش رو به شوهر/ همسر می چسبونه و....
اگه ميشه بگيد بهترين كار تو اين شرايط چيه ؟ چه كار كنم اعتماد به نفسم رو بالا ببرم ؟
از انجايي كه من دائم در تلاش براي كسب رضايت ديگران بودم الان برام سخته كه غير از اون رفتار كنم علاوه بر اينها مقاومت در برابر واكنشهاي همسرم خيلي مشكله .
من واقعا نمي فهمم:303:
نقل قول:
در این حالتها شخص تحت تاثیر تلقی های غیر واقع بینانه از خودشه.
راستش اين چند وقته هر وقت با هم صحبت مي كنيم منجر به بحث و دعوا ميشه و اون هم مرتب ميگه ما حرفهاي همديگه رو نمي فهميم و به درد هم نمي خوريم . مدام سر اين مسئله بحث مي كنه كه تو خونواده رو به سمت و سويي هدايت نمي كني براي كار كردن من تو تلاشي نمي كني .چرا عكس العمل نشون نمي دي . من كه واقعا از اين كه هر روز صبح بخوام زنگ بزنم بهش كه رفتي سركار ، چرا نرفتي ، چكار مي كني . پاشو بجنب " خسته شدم . يعني ديگه مخم داره خواب ميره . اصلا من دوست ندارم كنترلش كنم . من مامان وباباش كه نيستم هي نصيحتش كنم . از طرفي يه وقتهايي ميگه كاري به كار من نداشته باش خودم بهتر مي دونم بايد چه كار كنم .
براش يه مثال زدم گفتم تو تصور كن هر روز صبح تاشب مي ري سركار، شب كه برمي گردي خانم خونه نه غذا درست كرده نه به خونه رسيده تازه خودش هم معلوم نيست كجاست ، خونه مامانشه ، خونه همسايه است خدا مي دونه و اين وضعيت تا چند سال ادامه پيدا كنه . تو فكر مي كني اون مرد چه عكس االعملي در برابر اين زن از خودش نشون بده خوبه . اون هم ميگه خوب مي شينم باهاش حرف مي زنم ببينم مشكلش چيه . منم بهش گفتم ببين من يه زنم زني كه 10 روز آشپزي نكنه و به فكر خونه نباشه بعدا هم دست و دلش به آشپزي نمي ره بعد يه مدت طلبكار هم ميشه كه چرا كسي غذا جلوي من نمي ذاره . گفتم به همين راحتي .
آخه شما بگيد چقدر تحمل ، چقدر صبر . انتظار داره من مثل زورو بيام و مشكلات رو حل كنم و در مواقع نياز يه وقتهايي سوپرمن بشم البته از نوع خيلي مهربون و لطيف .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیز:72:
ممنونم از خوش آمد گوئیتون.
برای اینکه اعتماد به نفستون رو بالا ببرید باید بر ترسهاتون غلبه کنید. کتب و مقالات مرتبط با اعتماد به نفس رو مطالعه کنید.
لازم نیست مدام با همسرتون در حال جر وبحث و مقاومت و مشاجره و.... باشید. در این شرایط که هر دو طرف سعی میکنن حرف و ایده خودشون رو به کرسی بشونن بهترین کار اینه که محبت کنید. زندگی شما به چاشنی عشق ومحبت بیشتر نیاز داره. کلید حل مشکلات زندگیتون محبته. یه مدتی به جای مشاجره ، یه طرفه محبت کنید (مثلا 4 یا 5 روز) نتیجه اش رو گزارش کنید. مراقب باشید اگه اون شروع کننده هست به بحث و جدل و ... کشیده نشید. هم انرژی کمتری ازتون میگیره هم اثر بخش تره.
یکی دو بار - طوری که تابلو نشه - از زحماتی که میکشه و کار میکنه تشکر کن ، تا خالا این کار رو کردی؟
یا جلو دخترتون و- طوری که همسرتون بفهمه- از پدرش تشکر کن و...
بطور کلی قدر دان زحماتش باشید.
برا سر کار رفتن ایشون هم بطور غیر مستقیم ، مثلا نیم ساعتی قبل از رفتن به کار بیدارشون کنید برا صبحونه خوردن ،
منظورتون رو متوجه نشدم که شما باید کوکش کنی که سر کار بره؟
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پريوش عزيز سلام،دوست خوبم خوشحالم که باز ميبينمت
عزيزم من وقتي جز به جز مطالبت رو که ميخونم چقدر حس ميکنم که رفتار همسرتون به رفتار همسر من شبيه و من مثل شما بعضي مواقع از رفتار همسرم داغون ميشم،منم مثل شما رفتار ميکنم و همسر شما هم مثل همسر من،واي چقدر سر موضوعاتي که شما گفتيد من با همسرم مشکل دارم دلم ميخواست منم جز به جز اونو بگم ولي شما همه چيز رو خوب بيان کرديد،خواهش ميکنم اگه تو اين مدت به نتيجه اي رسيديد منو هم در جريان بذاريد،همونطور که ميدونيد يه چند باري رفتم پيش مشاور ولي حس ميکنم تاثير چنداني نداشت،آخه مهم همسرمه که نميتونه عوض بشه،مثلا راجع به خرج کردن دقيقا همسرم حرفاي شما رو به من ميزنه و هميشه خستگي کار رو دوشم ميمونه،بعضي وقتها اونقدر از کارهاش و حرفاش کلافه ميشم که مثل شما ميخوام يا خودمو بکشمو راحت بشم يا همسرمو،نميدونم همسر شما دست بزن داره يا نه ولي همسر من متاسفانه چون زود عصباني ميشه راحت فحشها رکيک بهم ميده با اينکه مراعات ميکنم ولي خوب منم آدمم و قرار نيست من هميشه مراعات اون رو بکنم و سر هر چيز کوچيکي دست روم بلند کنه و سر هر چيز به خودش حق بده و تازه بعد از اينها دقيقا مطابق حرف شما بهم بگه بي عرضه،اصلا زن زندگي نيستي،به فکر زندگي نيستي،خيلي ول خرجي و ...مثلا همين ديروز اونقدر از دستش از کاراش ناراحت بودم که بهش گفتم:تو منو دوست نداري،ميدونيد بهم چي گفت:خيلي ناراحت و عصباني بهم حرفاي زشتي زدو بعد گفت:پس من دوست ندارم ديگه،خوب باشه بهت نشون ميدم،خيلي نمک به حرومي و فرداش هم که سر موضوع خيلي بي اهميت يه فحشهاي بدي بهم داد که مطمئنم هرکي جاي من بود جوابش رو ميداد و ميرفت ديگه برنميگشت اما ميدونيد من فقط سکوت کردمو و بدون اينکه بفهمه آروم گريه کردم،من از خودم بدم مياد بخاطر اينکه همسرم زندگي رو برا تلخ نکنه و فحش نده يا کتک نزنه مجبورم بعضي از کارهايي که شما گفتيد رو انجام بدم مثل همين نمونه که تا خودش نخواست من کفش نخرم،کاري نکنم،تصميمي نگيرم،براي من از روي اجباره نه از روي وابستگي يعني اگه اينکار را رو نميکرد محال بود من حقوقم رو بهش بدم يا سر بعضي چيزها کوتاه بيام.
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
متشكر بي بي گرامي .
من فكر كنم بيش از حد هم ازش تشكر كردم . كلا فكر كنم خيلي اونو بالا بردمش .
راجع به بحث كردن هم ، اصلا اون ادم دعوايي هست . دوست داره از هر چيز كوچكي يه كوه بسازه . مثلا يه موردش اينه كه چرا بچه ازت حساب نمي بره .وقتي بهش ميگي فلان كار رو نكن باز هم انجام مي ده و باورتون نمي شه بارها و بارها بهش گفتم حق با تو هست كه ديگه ادامه نده . اصلا انگار عادت كرده كه فقط همين رو بشنوه اگه يه وقت احساس كنه كه داري حرفش رو تكذيب مي كني مي خواد خودشو بكشه ديگه .
راجع به محبت كردن بايد بگم بعضي رفتارهاش خيلي غير منتظره هست . مثل بچه ها لجبازي مي كنه . به من ميگه يه ليوان آب بده بعد كه بهش مي دم مثلا ليوان رو پرت مي كنه يا ميگه برو نمي خوام خودم بر مي دارم .
اين چند وقته به خاطر دعواهايي كه با هم كرديم خيلي داغون شدم .
آخه شما بگيد اگه شوهر من حتي با آب خوردن من هم مخالفت كنه بايد بشينم و نگاهش كنم و اون كار رو انجام ندم . اگه غير از اين عمل كنم بايد با توهين هاش روبرو بشم .يا ميگه ديگه حرفهاي من تو اين خونه هيچ اهميتي نداره ديگه . پس برو هر كاري كه دلت ميخواد بكن . :97:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش جان
اگه با دلش راه اومدی و بهونه میگره ، باید ببینی اصل مشکلش کجاست.
دقیقا بخاطر این کار فرسایشی و اصطکاکهاست "اين چند وقته به خاطر دعواهايي كه با هم كرديم خيلي داغون شدم ." که میگم سعی کن وارد جرو بحث نشی و موضوع رو به سمت چیزای دیگه ببری. بحث و استدلال و .... در این جور موارد اصلا راهگشا نیست. باید شرایط کاملا مهیا باشه برا صحبت.
یه مقدار از رفتارهای خودتون هم بنویسید ، بگید چه صحبتهائی / چه جور باهاش صحبت میکنید که اون فکر میکنه دارید بهش گیر میدید.
من اساسا با عذرخواهی / تائید رفتار بدلیل شروع نشدن بگومگو و رفتارهای منفعل از این دست کاملا مخالفم . گمون نکنم از صحبتهام این برداشت بشه.
به وقتش گوشزد کردن اشتباه ، به وقتش ابراز محبت ، شهامت گفتن "نه" ، همیشه تائید یه کار خوب و تشویق اون، گاهی انتقاد از یه رفتار ، ....
باید روی مهارتهای ارتباطی بیشتر کار کنید هردوتون.
.
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
نقل قول:
وقتی درجه اعتماد به نفس پائین باشه همش به فکر اینه که ازسوی بقیه مورد پذیرش واقع بشه ،
کسیکه از ارزشها و صلاحیت خودش اطلاع نداره ، بیش از حد خودش رو به شوهر/ همسر می چسبونه و....
در این حالتها شخص تحت تاثیر تلقی های غیر واقع بینانه از خودشه.
جناب بي بي گرامي ،
من با اين گفته شما موافقم . ببينيد من تا زمانيكه مطابق ميل اون رفتار مي كردم و براي خودم ارزشي قائل نبودم ، خب هيچ مشكلي وجود نداشت . خيلي روابط خوب و قشنگ و شوهرم هم همچنان بي تفاوت و بي مسئوليت نسبت به كار پيدا كردن( انگار نه انگار كه هيچ اتفاقي افتاده و مثل اينكه ايشون تو ماه عسل هستند و باباشون داره خرجيشونو ميده . البته بماند به من به چشم باباي خونه نگاه مي كنه كه هر وقت پول لازم داشته باشه به دردش بخورم ) به محض اينكه به طور جدي باهاش برخورد مي كنم و كارت بانكيمو از دم دستش بر ميدارم . ميشه يه آدم ديگه . مسئله اينجاست جناب بي بي عزيز .
من اگه بخوام يه شوهر با احساس و مهربون كه تو كارهاي خونه به من كمك مي كنه و كلي خوب خلاصه داشته باشم بايد قيد شغل و درامد ايشون رو بزنم .
ببينيد مي خوام يه خورده مسئله رو براتون باز كنم . شما تصور كنيد تا قبل از اين ، من تمام فكر و ذكرم اين بود كه امروز كه ميرم خونه چه كار بايد بكنم و اين كارها رو به چه شيوه اي انجام بدم كه ايجاد تنش نكنه . ببينيد هيچ كس با تلاش براي ديگر خوشنودي موافق نيست . پس تعريف مهارتهاي ارتباطي چيست ؟ باور كنيد من ماهر ترين آدمها تو راضي نگهداشتن اطرافيانم هستم . ولي ديگه خسته شدم . پس رضايت من چي ميشه . به محض اينكه در راه رضايت قلبيم پا مي گذارم و مي خوام خودم رو مطرح كنم با مخالفت روبرو مي شم . حالا به نظر شما برگردم به حالت ديگر خوشنودي و براي جلوگيري از ناراحتي همسر گرامي بايد با اون موافقت كنم و كاري رو كه ايشو ن امر مي فرمايند اجرا كنم .
چند وقت پيش به مناسبتي براي همسرم كادو خريدم . باورتون نمي شه با بي رحمي تمام كادو رو قيچي قيچي كرد كه چرا اينهمه پول دادي رفتي كادو خريدي .
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام مي مي عزيز .:43:
متشكرم عزيزم . ممنونم از اينكه از تجربياتت برام نوشتي .
نقل قول:
آخه مهم همسرمه که نميتونه عوض بشه
در اين مورد با نظر شما مخالفم . ما نمي تونيم ديگران رو تغيير بديم و تلاش براي انجام اينكار كاملا بيهوده است و فقط منجر به ايجاد تنش و سرخوردگي ميشه ولي معتقدم با تغيير در رفتارهامون مي تونيم روي ديگران تاثير مثبت يا منفي بگزاريم .
راستي بهتون تبريك مي گم كه تصميم گرفتين بريد پيش مشاور . من كه هنوز موفق نشدم . مي مي جان به نظر من شما بايد در درجه اول مثبت انديشي رو در خودتون تقويت كنيد . من تو اين مدت خيلي مطالعه كردم و براي تثبيت انرژي مثبت و روحيه خوب اين موارد رو سعي كردم رعايت كنم .
1- سعي كردم هر گونه كينه و نفرت رو از خودم دور كنم
2- در همه حال احساس خوب داشته باشم و به چيزهاي خوب فكر كنم .:227:
3- قبل از اينكه ديگران بخواهند كاري براي خوشحال كردن من انجام بدم من بايد به فكر شاد كردن و شاد نگه داشتن خودم باشم .بنابر اين اگه ديگران اين كار رو نكردند من طلبكار نمي شم ازشون كه چرا به فكر من نيستيد .
4- من احتياجاتم رو خودم بهتر از هر كس ديگري مي دونم پس من بهتر از هر كس ديگه اي مي تونم به خودم كمك كنم نه ديگران .
6-شكر گزار بودن هميشه خوب و مفيده چون علاوه بر اينكه احساس خوبي به آدم ميده باعث زياد شدن خير و خوبي در اطراف ما ميشه .
7-نيانديشيدن مقطعي به مشكلات و به جاي آن متمركز شدن بر خواسته ها و اهداف ميتونه ما رو از تنشها و ناراحتيها و احساسات بد دور كنه .
8-معتقد بودن به اينكه خداوند متعال منشا خير و خوبي و بركت هست و ما با داشتن احساس خوب مي تونيم به همه خواسته هامون برسيم .
9-معتقد بودن به اينكه با داشتن احساس منفي به همه اون چيزهايي كه دوست نداريم ميرسيم.
مي مي عزيز فعلا همينها به ذهنم مي رسيد . اين هم يه لينك از يه مقاله جالب .خوشبيني و مثبت انديشي
اگه باز هم چيزي به ذهنتون رسيد ممنون ميشم من رو راهنمايي كنيد . :325:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام عزيزم و ممنونم:43:
من اتفاقاتي رو که افتاده يا چيزهايي که ميرم مشاوره و اون گفته رو تايپيکي که باز کردم مينويسم و سعي ميکنم همه رو بنويسم تا شايد به درد بقيه هم بخوره خوشحال ميشم شما هم سري به اونجاها اگه وقت داشتين بزنيد و نظري هم بديد،منم بعد اين مدت خوشحالم که شما رو ديدم و حتما حرفاتون رو دنبال ميکنم چون حس ميکنم ما خوب ميتونيم بهمديگه کمک کنيم چون ميشه گفت مشکلمون شبيه همديگه س،ممنون:46:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام پریوش جان
این افکار مثبت شما به من هم انرژی مثبت داد
خوشحالم از اینکه زیاد نمینالید واقعا خوشحالم:104:
درمورد مشکلتون به پیشنهاداتی که قبلا دادم عمل میکنین؟
اثرساز بوده؟
سعی کنید بتدریج جلو برین.تغییرات اروم اروم ایجاد میشه و اینجوری دوامش بیشتر خواهد بود:72::72::72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
مهتاب عزيز . ممنونم از لطفتون :43:
من احساس مي كنم مشكل من بيشتر با خودم است تا شوهرم . من ابتدا بايد تفكراتم رو اصلاح كنم و در نتيجه اون رفتارم هم مناسب تر خواهد شد در مرحله بعد بايد مهارتهاي ارتباطي رو در خودم تقويت كنم .
مي دونيد به نظر من مشكلاتي كه من با شوهرم دارم تا حدودي منعكس كننده اشكالات رفتاري من مي تونه باشه .
البته من نمي تونم همسرم رو اصلاح كنم ولي مي تونم راههاي مناسب رو در رفتارم با ايشون انجام بدهم تا به نتيجه مطلوب برسم . كه اين مسئله البته به زمان و تمرين و استمرار در كار نياز دارد . ناگفته نماند همه اينها در صورتي مي تواند به نتيجه درست بيانجامد كه من بتونم خودم رو خوب بشناسم ، نيازهام رو بدونم و به تناسب اونها راه درست رو در پيش بگيرم . :303:
خيلي سخته . يه جاهايي ادم مجبوره يه چيزهايي رو براي اولين بار امتحان كنه تا ببينه خوبه يا نه . مثل حل يه معادله مي مونه .نمي دونم شايد دارم اشتباه مي كنم . :162:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
سلام دوستان خوبم .
كسي ديگه نمي خواد نظري بده يا من رو راهنمايي كنه . اين چند روزه خيلي به من سخت گذشته . راستي من يه كار ديگه هم كردم . البته نتيجه خوبي نداد نمي دونم من اشتباه كردم اينكار رو كردم يا نحوه انجامش اشتباه بوده يا اينكه هنوز بايد منتظر نتيجه بمونم .
به قول باران عزيز .
نقل قول:
دوره ای طولانی راهی را اشتباه طی کردی حالا برای درست کردنش باید اول خودت را در این زمینه تغییر بدهی و بعد سختی ها و مقاومت های همسرت را به جان بخری تا به هدفت برسی . بدان که هم سخت هست هم باید مدت طولانی انرژی صرف کنی .
شما این ذهنیت رو از اول به همسرت دادی که می تونه روی همه مسائل تو مسلط باشه و اون الان احساس می کنه که اگر غیر از این باشه در زندگی مشکل پیش میاد پس باید تسلط کامل داشته باشه و شما هم اطاعت کنید و چون خودتون هم این نقش رو پذیرفتید و اصلا خودتون به وجودش آوردید اگر رعایتش نکنید دچار عذاب وجدان می شید.
من راهي طولاني رو اشتباه رفتم و اگر به اندازه اون سالها نباشه لااقل به اندازه نصف اون سالهايي كه اين راه رو پيمودم بايد برم تا به نقطه مطلوب برسم .
باران عزيز همونطوري كه گفتي شوهرم سرسختي زيادي از خودش نشون داده و مخصوصا از زماني كه كارت بانكم رو با خودم برداشت و اجازه برداشت از حساب رو نداره خيلي بدتر شده . نمي دونم چه راهي درسته :162:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
عزيزم اميدوارم چيزهايي که مشاور به من ميگه به درد شما هم بخوره،فکر ميکنم بتوني از حرفاش استفاده کني،من هدفم از گفتن جز به جز اونها تو تايپيکم اينه که بتونم به دوستاني که مشکل مشابه منو دارن هم کمکي کرده باشم،اونها رو دقيق ميخوني؟؟؟؟کمکي بهت ميکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
متشكرم مي مي جان :72:
از دوستان خوبم خواهش مي كنم من رو راهنمايي كنند . خيلي به كمكتون احتياج دارم . :302:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
پریوش عزیز میشه دقیقا برامون بنویسی که در ابتدای امر شما برای انجام این کار از چه راهی وارد شدید و به چه شکلی ایشون رو مطلع کردید و همین طور نحوه بیان شما و اینکه همسرتون چطور واکنش نشون دادند؟
البته من فکر می کنم بهتر بود که شما به یکباره این کار رو انجام نمی دادید و صبر می کردید تا هر ماه با برداشتن از حساب بانکی تون و پس انداز اون در جایی دیگر و یا خرید لوازماتی که احتیاج داشتید به همسرتون عملا می فهموندید که می خواید تغییر کنید و دیگه اون پریوش سابق نیستید! و نیاز هست که همسرتون هم برای خرجی خونه و کلا نیازهای مادی و معنوی این زندگی تلاشی داشته باشند؟!
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
متشكرم del عزيز :43:
اگه تاپيك من رو كامل مطالعه كرده باشيد تقريبا متوجه خواهيد شد . ولي اجازه بديد من مجددا به صورت خلاصه خدمتتون عرض كنم .
ببينيد اولين مشكل من اينه كه خيلي به شوهرم تو تصميم گيريهام وابسته ام و اون رو عادت دادم به اينكه در جريان همه كارهاي ريز و درشت من قرار بگيره .
دومين مشكل اينه كه بدليل تمايل من به ديگر خوشنودي ، و اينكه من مدام در پي بدست اوردن رضايت همسرم بودم از خودم و خواسته هام غافل شدم كه يه حس نارضايتي در من بوجود آورده و اين من رو آزار ميده .
سومين مشكل بدليل مسئوليت پذيري بيش از حد من ، شوهرم خيلي بي مسئوليت شده و تو تصميم گيريهاش به من وابسته است . همانطور كه قبلا هم گفتم در راستاي جلب رضايت اون من تمام كارهام رو با اون چك مي كردم و اگر رضايت قلبي اون رو براي انجام كاري نمي ديدم اون كار رو انجام نمي دادم يا حتي اگه كار خيلي كوچيكي رو بدون اطلاع اون انجام مي دادم دچار عذاب وجدان يا به قول آني عزيز تنبيه از سوي والد مستبد مي شدم .
خوب راه حلهايي كه دوستان ارائه دادند .
نقل قول:
1-والد درون بايد توسط من تحت كنترل باشد تا باعث آزار كودك درون نگردد . و مدام موجبات سرزنش و ايجاد عذاب وجدان در من را ايجاد نكند .
2- اهداف بلند مدت و كوتاه مدت رو به صورت اولويت بندي شده در جايي يادداشت كنم و براي رسيدن به آنها برنامه ريزي كنم .
3- بايد به خودم و خواسته ها بيشتر توجه كنم و خودم رو مورد نوازش قرار بدم تا نيازمند به دريافت نوازش آنهم نوازش منفي نگردم .
4- بايد تعريف درستي از خواسته ها داشته باشم و خودم رو و درك و شعور خودم را قبول داشته باشم .
5-از حقوق خودم به طور مسئولانه و حسابشده براي خودم خرج كنم . و خودم رو مورد نوازش قرار بدهم و دوست داشته باشم .
6- من دوست داشتني هستم و حق دارم از مواهب زندگي برخوردار باشم و بدون تلاش مورد نوازش قرار بگيرم .
7-بايد فشارهاي خودم رو كم كنم و بدانم به غير از من ديگران هم مسئوليت هايي دارند كه خودشان هم مي توانند به وظايف خود عمل كنند .
8- براي اصلاح زندگي ، ابتدا بايد خودم رو اصلاح كنم تا شرايط تغيير كند .
9- من بايد خلاقيت به خرج بدم و راههاي نرفته اي را كه تا بحال براي بهبود زندگيم تجربه نكرده ام پيدا كنم و در زندگي عملي كنم .
نقل قول:
به مرور باید مسئولیت های خودت را کم کنی و به همسرت مسئولیت واگذار کنی . از نان خریدن گرفته تا سرکار رفتن و اجاره خانه پرداخت کردن و ....
و در مرحله ی بعد دست از دیگران خشنود کنی برداری و برای کسب نوازش راه های دیگر را امتحان کنی . راه هایی که حق و حقوق خودت هم به شکل مسئولانه در آن مفروض هستند .
نقل قول:
وقتی درجه اعتماد به نفس پائین باشه همش به فکر اینه که ازسوی بقیه مورد پذیرش واقع بشه ،
کسیکه از ارزشها و صلاحیت خودش اطلاع نداره ، بیش از حد خودش رو به شوهر/ همسر می چسبونه و....
در این حالتها شخص تحت تاثیر تلقی های غیر واقع بینانه از خودشه.
نقل قول:
در مورد همسرت و این وظایف را به عهده گرفتن به همین امر بر می گردد که تو به رضایت دیگران برای رضایت از خودتت نیاز داری و این باعث شده که وظایف را به عهده بگیری و ... تا رضایت شوهرت و محبتش را بخری.
دوره ای طولانی راهی را اشتباه طی کردی حالا برای درست کردنش باید اول خودت را در این زمینه تغییر بدهی و بعد سختی ها و مقاومت های همسرت را به جان بخری تا به هدفت برسی . بدان که هم سخت هست هم باید مدت طولانی انرژی صرف کنی .
اما اول از همه روی خودت کار کن تا از خودت رضایت داشته باشی حتی اگر همه از تو ناراحت باشند ، رفتاری که خودت می پسندی نشان بده نه رفتاری که اطرافیانت از آن رضایت داشته باشند و بدان که اگر خودت را دوست داشته باشی دیگران هم تو را دوست خواهند داشت (خودم به این جمله معتقدم و تجربه کردم )
منبع رضایت و آرامش و محبت درون خود توست پس در اطرافیان آن را جست و جو نکن ...
ممنون ميشم اگه شما هم از تجربيات خوبت من رو بهره مند كني .:72:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
del عزيز و گرامي :72:
نقل قول:
البته من فکر می کنم بهتر بود که شما به یکباره این کار رو انجام نمی دادید و صبر می کردید تا هر ماه با برداشتن از حساب بانکی تون و پس انداز اون در جایی دیگر و یا خرید لوازماتی که احتیاج داشتید به همسرتون عملا می فهموندید که می خواید تغییر کنید و دیگه اون پریوش سابق نیستید! و نیاز هست که همسرتون هم برای خرجی خونه و کلا نیازهای مادی و معنوی این زندگی تلاشی داشته باشند؟!
ممنون ميشم بيشتر توضيح بديد . يعني اينكه پس انداز خونه رو براي خريد لوازم منزل ازش استفاده كنم . بايد خدمتتون عرض كنم من تا قبل از اين براي كارهاي شخصي و ضروري هم با كلي صحبت و مقدمه چيني از اين حساب برداشت مي كردم چه برسد به اينكه بخوام وسايل خونه رو بخرم . اون هم سريع ور ميداره ميگه كه اينقدر ول خرجي نكن حالا وقتش نيست از اين خرجها كني . بعدا پول دستمون اومد مي خريم . منظورش از بعدن هم 50 سال ديگه هست . من يه جفت جوراب كه مي خوام بخرم بايد يك ربع راجع به اينكه چقدر اين جوراب براي من لازم و ضروري است توضيح بدم . البته الان ديگه اون رو در جريان اينجور خريد ها قرار نمي دم فقط مي بينه كه مثلا جوراب نو پوشيدم يا يه وقتهايي اصلا متوجه نمي شه . اينطوري بهتره .
از بس كه اون رو تو مسائل جزئي خودم شركت دادم به خودش اين حق رو ميده كه راجع به هر مسئله كوچيكي نظر بده و از من بابت مثلا يه جفت جوراب خريدن توضيح بخواد . بعد من نمي تونم راجع به يكسال و نيم بيكار بودنش ازش توضيح بخوام !!!!!!!!
يه مسئله ديگه اي هم كه هست اينه كه راجع به روابط من با خونواده م خيلي دخالت مي كنه . يكي يكي افراد خونواده من رو زير زره بين ميزاره و مورد تحليل و بررسي قرار ميده . و تازه بعدش به اين نتيجه مي رسه كه بايد با فلاني رفت و آمد كرد به نفعمونه يا به فلاني زياد محل نزار پررو ميشه . :324:
خلاصه از اين جور دخالتها .
بيشتر وقتها هم كه به بحث و بررسي پيرامون اخلاق ورفتار من مي پردازه و انقدر از من انتقاد مي كنه و ابراز مي كنه كه چقدر من مهربون بودم كه تو رو با اين همه اخلافقهات تحمل كردم . :302:
خيلي جالبه تنها حقي كه من دارم اينه كه از خونه برم سركارو برگردم و مستقيم هم بيام خونه و تو خونه هم اصلا خسته نباشم . با خوشرويي تمام براي آقا كه صبح تا شب تو خونه بوده غذا درست كنم . غرغرهاشو تحمل كنم و قربون صدقه ش برم . :161:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
خوب عزیز دلم، خانومی شمایی که تونستی با رفتارهات همسرت رو به اینجا برسونی حتما می تونی با تغییر در رفتارهات دوباره یه زندگی متعادل و خوب داشته باشی! فکر نمی کنی که این طور باشه؟
ببین خانومی شما باید ریز ریز با شخصیتت با اعتماد به نفست و با توجه به خودت به همسرت بفهمونی که یک زن توانا و فهمیده و در ضمن خیلی هم با گذشت بودی و هستی که در قبال بیکاریهای همسرت این رفتارها رو تحمل کردی و تازه به ایشون عشق هم ورزیدی؟
شما باید در ابتدا شخصیتتون رو مستقل کنید! باید به خودتون توجه کنید و این به معنی بی محلی یا کم محلی به همسر نیست؛ این به معنی دعوا یا لج بازی و لجوج بودن نیست؛ این به معنی خودخواهی نیست؛ همه ی اینها یعنی اینکه شما باید جوری رفتار کنید که همسرتون به داشته های شما فکر کنند، متوجه فداکاریهای شما شوند، و این به معنی دست به عمل شدن هست! شما باید با اعمال و رفتارهاتون به همسرتون ثابت کنید که خودتون رو دوست دارید و برای خودتون ارزش قائل هستید، و در ضمن اون قدر عاشق مرد زندگی تون هستید که بخاطرش این کارها رو انجام دادید!
و بعد کم کم با صحبت کردن های منطقی و عملا دادن مسئولیت های کوچیک به همسرتون ایشون رو شریک این زندگی خطاب کنید و کسی که دوست دارید بهش تکیه کنید و همراهیش رو توی این زندگی نیاز دارید، و به کمکش احتیاج دارید!
دختر خوب به درونت مراجعه کن، شما می تونی با دستهای توانای خودت این زندگی رو به گلستان تبدیل کنید!:46:
-
RE: اعتياد عشقي من و همسرم
آني عزيزم :72:
نقل قول:
البته توجه کن که خانمی با روحیه تو که بی نهایت مسئولیت پذیر است نیاز دارد که زنگ تفریح هایی هم برای خودش در نظر بگیرد تا استراحتی کرده باشد . خودت را در ساعات و با توجه به شرایط موجود تحویل بگیر . تو فشار زیادی در زندگی داری برای این کودک درون کاری بکن .
ممنون ميشم بيشتر من رو تو اين زمينه راهنمايي كنيد .
نقل قول:
بلند نشوی بروی بعد از ظهر با شوهرت دعوا راه بیندازی و از حق و حقوق حرف بزنی که کار بالا بگیره و بعد هم بگویی آنی تو گفتی !!!!
تو فعلا این حرفها را گوش بده و خودت پالایش کن . این حرفها حاصل برداشت من از تو و زندگی توست .
حق و حقوق تو درست مثل حق و حقوق هر زن دیگری است که پا به یک زندگی زناشویی می گذارد یعنی محصول تلاش دو نفر برای ادامه و بقای زندگی .
یعنی اگر تو با توجه به شرایط جامعه مجبوری سر کار بروی و از صبح تا شب کاری کنی همسر تو نباید تا ظهر بخوابد .
یعنی وقتی تو این همه زحمت می کشی حق داری که از پول خودت مقداری را به شکل مسئولانه برای خودت خرج کنی
یعنی همسرت در قبال در خواست نوازش به تو فحش ندهد و تنها نقش رئیس خانه را بازی کند در حالی که واقعا تویی که از صبح تا شب بیرون از خانه و توی خانه می دوی .
یعنی تو به عنوان زن حق داری اگر از سرکار به خانه می آیی و آقا در منزل بیکار است حداقل شام شب را آماده کرده باشد و خانه تمیز باشد
آني عزيز من به محض اينكه شروع كردم به اينكه خودم باشم و براي خودم كاري كنم سرو صداي آقا درامد . ميگيد چيكار كنم . زود هم مثل بچه ها قهر مي كنه . اخه بايد يه روزي بزرگ بشه يا نه ؟ :300:
دوستان خوبم ميشه من رو راهنمايي كنيد . يا اگه شرايط مشابهي داشتيد و موفق به حلش شديد به من هم بگيد .:325: