مشكلمو همه بخونيد تورو خدا كمكم كنيد!

با عرض سلام و خسته نباشيد به همه روانشناسان و اساتيدي كه در اين تالار بدون هيچ چشمداشتي مشاوره مي دهند باشد كه همواره در پناه ايزد منان خوب و خوش و سلامت باشند و اندوخته خوبي از دعاي خير مردم در قيامت داشته باشند
عزيزان ما 5 برادريم و 2 خواهر
چهاربرادر و دوخواهر ازدواج كرديم و الحمدالله با كمي و كاستي هاي زندگي ساخته و الحمدالله درحال گذران زندگي هستيم
داداش كوچيك ما اخيرا با بردارزاده شوهر خواهرمان ازدواج كرده داداش ما از يك مريضي از كودكي داشته(صرع خفيف)چيزي بميان نياورده ولي بعد سه الي چهارماه خانواده اش فهميدند
در اين مدت هرجوري بود او مدرك ليسانسش را گرفته و الحمدالله سربازيش را معافي گرفته،جديدا" هم اسمشون براي حج عمره دانشجويي(تير يا مرداد)دراومده
خلاصه سرتان درد نيارم بعضي وقتها كه خانمش به او گيرميده برادرم اورا بد ميزنه
چيكار كنيم بعد از 16 ماه نامزدي داره كارشان به طلاق ميكشه
دختره انگار خسته شده
تورو خدا به يك پدر و مادر 62 ساله كمك كنيد

سلام دوست مهربان

شما به عنوان برادر کاری از دستتان ساخته نیست . پس بهتر است آرامش داشته باشید .

این زوج خودشان باید فکری برای رابطه ی خود بکنند و شما به عنوان یک برادر می توانید به آنها پیشنهاد مشاوره حضوری بدهید .

سلام بر برادر دلسوز ، امیر پارسا

ورودتون رو به تالار همدردی خوش آمد میگم:72:

نگفتید که مشکل برادرتون با همسرش به خاطر بیماری ایشونه یا دلیل دیگه ای داره ؟

برادر بزرگوار، شما باید قبل از ازدواج این موضوع رو به همسر برادرتون و خانوادش می گفتید تا آزادانه و با اختیار خودشون تصمیم بگیرند اما شما این حق رو از اون خانم و خانوادش گرفتید بنابراین امکان داره کتمان این موضوع از خود مشکل اصلی که بیماری برادتونه برای همسرش مهمتر باشه برای همین دچار مشکل شدن.

بیماری صرع هم مثل خیلی از بیماریهای دیگه شکر خدا امروزه درمان میشه و خوش خیم هست. کسانی هم که دچار این بیماری شدن ممکنه از افراد دیگه تو زندگی پیشرفت بیشتری داشته باشن همانظوری که برادر شما تو این مدت لیسانس گرفتن و اگه اطرافیان در مورد این بیماری آگاهی داشته باشن ترسشون زیاد به جا نیست.و طبق گفته پزشکان حدود 95% این بیماران شکر خدا درمان میشن و اگه داروهای روزانه رو مرتب مصرف کنن و خودشون به درمان اهیمت بدن انشاء الله مشکلی نخواهد بود.

شما هم به عنوان بزرگتر حق دارید نگران زندگی برادرتون و همسرش باشید اما با نگرانی صرف کاری درست نمیشه و شما باید بهشون دلگرمی بدید و سعی کنید کاری کنید که آرامش داشته باشن ؛ اونها رو با مشکلشون تنها نذارید .
البته منظورم این نیست که تو زندگی شون دخالت کنید چون تصمیم نهایی با خود اونهاست اما رها کردنشون به امان خدا هم درست نیست .اونها جوان هستند و نیازمند راهنمایی بزرگترها .

حتما تو درمان برادرتون کمکش کنید و ازش بخواید تحت نظر پزشک متخصص به طور منظم به درمانش ادامه بده تا انشاء الله مشکلش حل بشه .به همسرش و خانوادش هم بگید که اشتباه از شما بوده و باید از اول این موضوع رو مطرح میکردید اما به هر حال کاریه که شده دیگه اما قبول اشتباهتون تو این شرایط میتونه اونها رو کمی تسکین بده

.حالا همه باید کمکشون کنید تا زندکیشون از هم نپاشه و برادرتون تحت درمان متخصص باشه

موفق باشید

زن داداشم منو و افكارمو قبول داره
ولي نميدونم چجوري از اين آيتم استفاده كنم
چندباري از مطالب زيباي اين تالار براش sms زدم(براي جلوگيري از حس طلاق)ولي نمي دونم تا كجا بايد پيش برم
حس مي كنم كم آورده و حاضر نيست برگرده البته شايد هم ميخواهد ميخش را پرزور بكوبه
مادرش هم ميگه دخترم نبايد اينهمه سختي را تحمل كنه و عملا" خيلي روي دخترش تاثي ميذاره باباش پنجاه پنجاه است دنبال راهي براي دلگرمي است
بنظرتان كي اول بايد پيشقدم براي عذرخواهي بشه
من يا پدرم و يا داداشم و ....
چجوري عذرخواهي كنيم/آيا داداشم بايد خرد بشه
خودش ميگه حاضره دختره را يكي دوماه نبينه و كار كنه و خوب بشه
آيا رود آن كه هرچه از ديده برفت ممكنه براي دختره اتفاق بيفته و اول فيلش هواي هندستون كرده

فقط ميتونين به عنوان يه برادر دلسوز ايشون رو به طرف مشاوره حضوري سوق بديد نه كار ديگه...لطفا از دخالت خودداري كنيد چون جواب نميده
موفق باشيد

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط اميرپارسا

داداش كوچيك ما اخيرا با بردارزاده شوهر خواهرمان ازدواج كرده داداش ما از يك مريضي از كودكي داشته(صرع خفيف)چيزي بميان نياورده ولي بعد سه الي چهارماه خانواده اش فهميدند
خلاصه سرتان درد نيارم بعضي وقتها كه خانمش به او گيرميده برادرم اورا بد ميزنه
چيكار كنيم بعد از 16 ماه نامزدي داره كارشان به طلاق ميكشه
دختره انگار خسته شده
تورو خدا به يك پدر و مادر 62 ساله كمك كنيد

---

سلام
بیماری برادر شما موضوع بی اهمیت و قابل چشم پوشی نبوده باید صادقانه عنوان می کردن تا دختر مورد نظر با در نظر گرفتن این موضوع تصمیم به ازدواج بگیرن خصوصا که برادر شما دست بزن هم دارن و ظاهرا بیماری ایشون به صرع خلاصه نمی شود بنابراین اصراری به ادامه این ارتباط و ازدواج نداشته باشید اجاز بدهید دختر و پسر با توجه به شرایط یکدیگر آگاهانه و آزادانه تصمیم بگیرند .

ببینید برادر من شما و بقیه اعضای خانواده (هر دو خانواده) تا حدی میتونید به برادرتون و همسرش کمک کنید و اونها رو راهنمایی کنید و بیشتر از اون میشه دخالت خصوصا اگه همسر برادرتون پذیرای راهنمایی هم نباشه و هر راهنمایی رو دخالت تلقی کنه .
به نظر من بهتره با یه مشاور حضوری صحبت کنید و هردوی اونها رو هم به این کار تشویق کنید تا بهتر بتونن تصمیم بگیرن.
این که میگید از دل برد هرآنکه از دیده برفت ، بستگی داره به میزان عشق و علاقه ای که به هم داشتن نه به بعد مسافت و دیدن و ندیدن .مسلما اگه علاقه زیادی بهم داشته باشن دوری از همدیگه نمیتونه تاثیری در عشقشون داشته باشه و از دل نمیرن اما اگه بهانه های(دلایل) مختلفی برای جدایی داشته باشه دوری هم بهش اضافه میشه .
به نظر من همه شما باید عذرخواهی کنید خصوصا برادرتون و اون کسی که تو ازدواج اونها احتمالا واسطه بوده و نقش بیشتری داشته.حالا که حرف شما رو بیشتر قبول داره شما میتونید بهشون پیشنهاد مشاوره بدید و با آرامش باهاشون صحبت کنید .حرفی از غرور و خرد شدن و ...هم نزنید چون بیشتر ناراحت میشه وبه نظر من حق هم داره چون موضع به این مهمی رو ازش پنهان کردید .بهش فرصت بدید و بذارید فکر کنه .جوانب مثبت و منفی طلاق و همچنین ادامه زندگی رو براشون باز کنید و سعی کنید صادقانه و عادلانه صحبت کنید و صرفا از برادرتون یا همسرش دفاع نکنید

انشاء الله موفق باشید

با سلام
ببینید شما خودتون رو بزارید جای این دختر تازه نامزد کرده و هنوز هیچی نشده شوهرش دست روش بلند میکنه و میزنتش رفتارش کاملا منطقی هست. به نظر من شما در درجه اول باید به فکر درمان اساسی برادرتون باشید و تو این موضوع راهنمایی کنید ولی دخالت نکنید بزارید خودشون تصمیم نهایی بگیرن.

دوست عزیز من فکر نمیکنم که با اس ام اس دادن و حرف زدن شما این مشکل حل بشه
قبول کنید شما مسئله ای رو ازاون خونوداه مخفی کردین که حقشون بود بدونن ....شرعا واخلاقا.....شاید اگه اون خانم ازهمون اول متوجه بیماری برادرتون میشدن اصلا جواب مثبت نمیدادن پس نمیشه بگی فیلش یاد هندستون کرده...ایشون الان احساس میکنه از اعتمادش سوء استفاده شده و گول خورده....وچه خوشتون بیاد چه نیاد باید بهش حق بدین..کافیه یه لجظه خودتونو جای ایشون بذارین.....همه اینها به کنار چه تضمینی وجودداره که باز حال برادتون بد نشه و این خانومو به باد کتک نگیره؟؟؟!!!!!!؟؟؟

مشكل ديگري كه دارم اينه كه
خواهرم كه عملا" اون مسبب ازدواج بوده هم مشكل تيروئيد داره و هم يك بچه اوتيسمي كه الان فوق العاده تحت فشار است از هردوطرف هم بخاطر ازدواج/هم بخاطر بچه اش
واقعا" گفتن اينكه اون عذرخواهي كنه و اينكه اونها نپذيرند خيلي براش سخته
باباش گريه ميكنه كه شما بگيد من چيكار كنم من مي خواهم دخترم به زندگي برگرده
ولي نميدونم فايده اي داره يا نه
داداشم ميگه اگر بهم بخوره من خودكشي مي كنم...............

سلام

به تالار همدردی خوش آمدید .

به هر حال مسئله دست بزن داشتن اون هم در دوره عقد چیز کمی نیست اما باز خوبه که برادر شما پذیرش دارند .

بهتر است که یک شخص سوم مثلا شما از دختر فرصتی بخواید برای تغییر برادرتون و این رو هم یادآور بشید که بعد از این دوره اگر تغییری حاصل نشد تصمیم با ایشون هست .
به هر حال صحبت یک عمر زندگی هست و اگر این مشکل امروز از بین نره فردا و زیر یک سقف مشکلات بسیار پیچیده تر خواهند شد .
این که این دختر تو این مدت به فکر شخص دیگری نیافتند برمیگرده به شناختی که شما از این دختر دارید و همینطور اگر برادر شما واقعا تغییر کنند دیگه ایشون بهونه ای نخواهند داشت .

با برادرتون هم صحبت کنید که از فرصتی که دارند بیشترین بهره رو ببرند و پیش مشاور برن و این مشکل رو از بین ببرند .

در خصوص بیماریشون هم باید حق بدید که دختر خانم دلگیر بشند که چرا از اول گفته نشده و متاسفانه این یک حس بدی به ایشون میده و ناراحتی از این موضوع هم می تونه به مشکلاتی که با برادرتون دارند دامن بزنه .

جناب باران عزيز
يكبار عيد ازخانوادشان وقت گرفتيم اما متاسفانه برادرم نتوانست بر خودش مسلط شود
حالا چيكار كنيم؟:323:

سلام امیر پارسا گرامی:
به تالار همدردی خوش آمدید..
ببینید من شکل برادر شما رو البته از دید خودم به دو قسمت تقسیم می کنم :
یک قسمت اون در رابطه با بیماری های موجود در برادر شما و موجود در خانواده شما هست
یک قسمت آن مسئله پرخاشگری و به اصطلاح تنبیه فیزیکی که ایشان انجام می دهد..

به نظرم اگر این مسائل بغرنج رو از هم سوا کنید خیلی بهتر هست..
همه دوستان گفتند و 100 درصد خود شما هم مطمئن هستید که نگفتن این موضوع کار اشتباهی بوده ..دوست عزیز من خودم به عنوان یک پزشک وقتی می خوام در این خصوص مشاوره بدهم چون کارم در بهداشت هست و با این موارد بسیار درگیر هستم و اکثر بیماران صرعی زیر نظر خود من هستند برای شما بیان می کنم که بیمتری ها که در ازدواج مهم هستند دو دسته بیماریست/:
یک دسته بیماری هایی که فرد به ان مبتلا ولی قابل درمان و بهبودی کامل است که من خودم پیشنهاد می کنم معمولا اون بیماری ها چون اهمیت چندانی نه در زندگی زناشویی نه در ازدواج نه در بارداری دارند می شود نگفت و اگر فردی خواست بگوید هم چیزی از ارزشهاش کم نمی کنه و مشکلی نیست..مثل برخی مشکلات جسمی 0 مثلا لکه بزرگ سیاه مثل به اصطلاح عوام ماه گرفتگی روی بدن )که اصلا مورد حادی نیست..
ولی دسته بیماری هایی هستند که نه تنها در تمام طول زندگی بهبود نمی یابند بلکه تنها کنترل می شوند ولی شخص همیشه بیماری را دارد تنها تحت کنترل است ..مثل صرع..دیابت..مشکلات تیروئیدی و ....مشکلات قلبی و ...اینها چون به فرزند هم منتقل می شوند و هم چنین شرایط محیطی هم بسیار در علایم بیماری نقش دارند طرف مقابل باید بداند تا تصمیم بگیرد..شاید ان خانم نخواهد فرزندی به جامعه بدهد که او هم صرع دارد ..پس این حق مسلم وی است که شما با این پنهان کاری از وی گرفته اید و همه خانواده شما مقصر هستند و به خصوص برادر شما که باید بیان می کردند.ایشان که می داند اگر دارو نخورد دچار مشکل می شود چطور این مشکل را بیان نکرد؟
پس این قسمت اول ماجرا ..که حتی در عقدنامه هم تا حدودی ذکر شده است..
منتها قسمت دوم قضیه بر می گردند به خصوصیات رفتاری برادر شما ..به قول دوستان در دوران نامزدی که کتک خوردن باشد خود من هم بودم حتی عاشق طرف هم بودم بلافاصله نامزدی را بهم می زدم..نباید کتمان امید و آرزوهای ان خانم شد و نباید انتظار داشت چون برادر شما گفته خود را می کشد این خانم رضایت دهد..اصلا..
این هم یک ضعف بزرگ دیگر با عرض پوزش در ایشان که نیاز به بررسی دارد.زندگی مشترک با خودم را می کشم یا تو را حتی یک قدم پیش نمی رود..
با توجه به وجود اوتیسم در فرزند خواهر شما و صرع در برادر شما باید کمی اندیشید و حق انتخاب به این دختر جوان داد..
از نظر من هم شما دخالت مستقیم نکنید و کاری نکنید که اگر اینان ازدواج کردند و مشکلی رخ داد همین خانم یا خانواده اش یا حتی برادرتون بیان کنند که شما عاملش بودید..از نظر من هم شما فقط خانم و برادرتون را قبل از اینکه بیش از پیش حریم ها بشکنه راضی کنید به مشاوره حضوری که همه دوستان هم تاکید داشتند تا ببینند ایا این مشکل قابل حل است یا خیر..
به نظر من این خانم اگر هم می خواست با بیماری برادرتان کنار بیاید با این رفتارها و هتک حرمت و زدن ایشان تمام راهها را نابود کرده است...و این دو مسئله جداست که شما باید پله پله حل کنید نه تمام مسائل را همزمان..یک به یک مسائل را حل کنید و قدم قدم جلو بروید و به خانم فرصت دهید..نهایتا بگذارید او با میل خود این ازدواج را بپذیرد نه فشار اطرافیان..
موفق باشید
سارا:72:

خدا وكيلي اگه براي خواهر خودتون اين اتفاق پيش ميومد چي كار ميكردين؟
شوهرش دست بزن داره...
بيماري صرع داره...
حقيقت بيماريش رو نگفته...
تهديد به خودكشي و ... هم ميكنه...
خواهر خودتون هم بود تشويقش ميكردين كه به اين زندگي(نه چندان خوشايند)ادامه بده؟

بايد به عرضتون برسونم كه با مواردي كه ذكر كردم اين خانم بايد بسيار نجيب بوده باشن كه تا الان از طريق مراجع قضايي مطالبه حق و حقوقشون رو نكردن...
چون طبق قوانين هر كدوم از اين موارد مذكور براي دادخواست طلاق دليل كافي هستن چه برسه به اين كلكسيون!!!!

هنوز هم مشكل اين دو حل نشده
برادرم رفته از خودش و خانواده اش عذر خواهي كرده و برگشته
اما گويا هنوز هم دختره پاشو توي يك كفش كرده و نمي پذيره
راستي حج دانشجويي پذيرفته شده اند بنظر شما بريم انصراف بديم يا نه(تير يا مرداد)دوروز براي انصراف وقت داريم
دختره خيلي دوست داره بره مكه اما الان ميگه نه اصلا نميرم
چيكار كنم باهاش تلفني صحبت نكردم دارم با اس ام اس آرومش مي كنم
چيكار كنم اصلا بهش اس ام اس ندم بزارم يه مدت فكر كنه؟

آقای امیر پارسا با پیامک که نمیشه مشکل یه زن و شوهر رو به این مهمی حل کرد برادر من.

باید باهاش حضوری حرف بزنید و بپرسید علت اصلی دلخوری و ناراحتیش چیه ؟

بیماری برادرتون ؟ پنهان کردن بیماریش ؟ دست بلند کردن ؟یا چیز دیگه...

باید درست و حسابی و منطقی در مورد مشکلشون حرف بزنن هم با شوهرش و هم با شما که میگید قبولتون داره.معمولا وقتی چند مشکل کوچیک پیش میاد ما فکر میکنیم چون مشکلات زیاده پس بیخیال بشیم بهتره در صورتی که هر کدام از اون مشکلات راه حل خودشون رو دارن و باید یکی یکی در موردشون صحبت بشه تا اگه سوء تفاهمی هست ، کدورتی هست و یا کسی مقصره عذرخواهی کنه .طلاق آخـــــــرین راهه نه اولین راه اما متاسفانه تبدیل شده به ساده ترین راه.

در مورد پیامدهای تصمیم بی دقت و غیر منطقی باهاش صحبت کنید

میتونید با همدیگه برید پیش دکتر تا در مورد بیماری برادرتون و درمانش و انتقالش به فرزند و ... براش توضیح بده.

امیر پارسا محترم

متاسفانه شما و خانواده ی محترم در حق این خانم خیلی بد عمل کرده اید . شما با پنهانکاری و دروغ روی تصمیم گیری ایشان برای یک عمر زندگی اش تاثیر گذاشته اید و امروز هم از او توقع سازش و پذیرش دارید ؟!!!

من هم اگر جای این خانم بودم همین گونه رفتار می کردم . دلیلی ندارد که با یک سفر مکه ایشان هر چقدر هم که دوست داشته باشد به آنجا برود خام شما و خانواده ی محترم شما بشود . حساب یک عمر زندگی است . بچه باز ی و حساب خودخواهی که نیست .

شما بهتر است به این خانم و شعور او احترام بگذارید و در شرایط فعلی او رها کنید . نه اس ام اس بدهید و نه تماسی بگیرید .

بگذارید در خلوت و تنهایی تصمیم درستی برای زندگی اش بگیرد و در نهایت به تصمیم ایشان احترام بگذارید . این خانم حق دارد زندگی خوبی داشته باشد . عملکرد خانواده به نوعی بوده که برادرتان به این شرایطی که دارند به ایشان تحمیل شده است .

حداقل اگر ابتدای راه زندگی به او توهین کردید و به شعور او احترام نگذاشتید در این مرحله و مراحل بعدی به او احترام بگذارید .

هر چند که شما و خانواده ی محترم را کاملا درک می کنم ولی به هر ترتیب فکر کنید این دختر - عروس شما نیست و دختر شماست .
آیا حاضر بودید با دختر شما چنین رفتارهایی بشود ؟!
در صورتی که ایشان دختر خانه ی شما بود واکنش شما و خانواده نسبت به این موضوع چگونه می بود ؟!

يه چيزي كه من توش موندم اينه كه بالاخره اين دو جوون كم تجربه را با مشكلشون تنها بذاريم يا نه؟
بذاريم خودشون فكر بكنند و تصميم بگيرند يا اينكه با اونا همفكري بكنيم!!
راستي ايا بنظر شما براي درمان صرع و روانشناسي تهران بهتره يا شهرستانها هم امكانپذير است
عزيزي ميگفت كه براي درمان رواني بهترين جا نزديك ترين جا و دكتره تا مرتب باهاش در تماس باشي

امیر پارسا محترم

همانطور که در پست 17 عرض کردم این اختلاف هیچ ربطی به جوان بودن و بی تجربه و یا کم تجربه بودن این دو جوان ندارد .
بلکه اختلاف آنها یک ریشه ی اصلی دارد که همان دروغ و پنهانکاری خانواده ی محترم شما ست .

این ریشه مثل یک دمل چرکی خواهد شد و که طی مرور زمان با هر فشار و مسئله و مشکلی که در مسیر زندگی این دو نفر اتفاق بیفتد هر بار با چرک و خون و درد بیشتر سر باز می کند .

رهایشان کنید . بگذارید به حال خود باشند و برای زندگی خود این بار دست کم خودشان تصمیم بگیرند .

شما بهترین کاری که می توانید بکنید با توجه به شرایط خاص بردارتان توجه به شخص ایشان است که دست کم فشارهای حاصل ازندانم کاری این رویداد و اتفاق بیش از این به برادرتان آسیب و لطمه نزند .

می توانید برای چکاپ 6 ماهه ایشان را هر بار به یک دکتر حاذق در تهران بیاورید که با دکتری که در شهرستان ایشان را مورد مداوا دائم قرار می دهد در تماس باشند و هماهنگ .

استاد محترم ani عزيز
آيا بنظر شما كسي كه فقط كتاب مردان مريخي و زنان ونوسي را خوانده ميتونه تصميم درستي بگيره!
كسيكه با مراجعه به روانشناس(6 ماه پيش)گفته اگر بارديگه زدت ازش جدا شو ميتونه منطقي باشه!!
من براي عينكم به سه تا دكتر مراجعه كردم تا مطمئنم كه عينكيم
ضمنا در sms هاي دختره متوجه شدم كه برادرم را در زن دوستي و راستگو يي و ..... عالي ميدونه و ميگه ايرادش فقط همينه كه دست روم بلند ميكنه
بنظر شما آيا دختره موقعي كه پسره عصباني ميشه و ميره تو اعصابش نبايد بترسه ممكنه طرف نتونه خودشو كنترل كنه
فكر نكن خانواده ما يه خانواده معموليه
اتفاقا يكي از چيزهايي كه ميگه اينه كه نصف اميد و آرزويم شما خانواده تحصيل كرده بوديد
البته كاش در ابتدا به ايشان درباره صرع داداشم مي گفتيم و اين قضيه كاملا اشتباه از ما بوده
اين قضيه را سه الي 4 ماه بعد از ازدواج فهميدند و بعد از مدتي بحث باهاش كنار آمدند
حالا شما به ما بگو استاد محترم
پله پله بايد چه بكنيم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ما خانواده اصيل و راستگو و عادل و صادقي هستيم تنها اشتباه ما اين بود كه از اول به اين خانواده نگفتيم
البته خدمتتان بگم استاد محترم
توي بسياري از موارد خانواده ما از اونها سرتره و شايد هم دختره بعد از اينكه ديده ما خانواده مان از بابت خوبه خواست به زندگيش ادامه بده و احمق بازي هاي داداشم و زدنش باعث اين قضيه شد
خدائيش شما كه روانپزشكيد در چند درصد خانواده ها در ايران مردها دارند زنشو ميزنند و حق هايش را ناديده مي گيرند؟خودتان قضاوت كنيد
يعني توي زندگي چند درصد از خانواده ها مردها و زنها درگير نشدند؟

امیر پارسا محترم

از محبت و لطف شما تشکر می کنم . و جهت اینکه آگاه باشید من استاد نیستم . من فقط آنی هستم که می خوانم و می خوانم و می خوانم . همین . نه چیزی بیشتر . شاید بیشتر به یک دانش آموز شبیه باشم تا استاد .

دوست محترم نخیر خواندن یک کتاب برای تصمیم گیری درست کافی نیست آن هم زنان ونوسی و مردان مریخی ! که خودم به شخصه و از دیدگاه خودم با این کتاب و پاره ای از مطالب آن مشکل جدی دارم !

مشاور زن برادرتان قطعا طی اطلاعاتی که ایشان به مشاور داده صحبتهایی کرده که با توجه به کل صحبت می توان به نظر مشاور و گفتار او پی برد و با یک جمله ی استخراج شده نمی توان نتیجه گیری درست کرد و به نظر من این جمله برای تائید یا تکذیب کفایت نمی کند .

امیر پارسا
چرا در تمام طول تاپیک از زن برادرتان به عنوان دختره یاد می کنید ؟! به نظر شما این نوع انتخاب واژه درست و محترمانه است ؟!و.....

آخ که چقدر از اس ام اس و راه های ارتباطی مدرن برای حل مشکلات اساسی زندگی دلخورم !!

آخه اس ام اس و چت و ایمیل هم گره از مشکل می تواند باز کند ؟! شما فاکتور میمیک صورت و نگاه و حرکات بدن و نوع گویش و گرمای وجود طرف مقابل را نمی توانید احساس کنید و ....
واقعا مثل اینکه دو رباط ( ماشین ) در دو طرف خط نشسته اند و با هم حرف می زنند . این هم از بدبختی انسان و دردسرهای تکنولوژی است !!!
با اس ام اس معلوم می شود چه کسی راست می گوید چه کسی دروغ و از چه جایگاهی حرف می زند و...؟!!!

برادر شما به هیچ عنوان اجازه ندارد دست روی همسر و شریک زندگی اش بلند کند . این خانم ارج و قرب دارد این خانم کسی است که قرار است در یک سطح سرش را کنار دست برادر شما روی یک بالش بگذارد و بشود همسر او . عزیز او . مادر فرزندان او و.....
( برادر شما به واقع ارزش همسرش را یا درک نکرده است یا مهارت کنترل خشم ندارد و درهر صورتی کار ،کاری است بس اشتباه و به مرور دردسر ) زندگی زناشویی جنگ و تیز نیست .

قرار نیست در زندگی زناشویی کسی از کسی بترسد. قرار است زن و مردی در کنار هم زندگی کنند و ضمن مرتفع کردن نیازهای جنسی و روحی و ......در جهت رشد و بالندگی خود و زندگی تلاش کنند .همین و به همین سادگی .
( به نظرم این حرفها به درد خودت هم می خورد امیر پارسا تا نوع دیدگاه ها ی خودت را انشالله برای شروع زندگی زناشویی از همین امروز تغییر بدهی )

به جای اینکه فکر کنید که دختره !!! باید بترسد به این فکر باشید که برادر شما باید مهارت کنترل خشم را یاد بگیرد .

ایجاد ترس و رعب و وحشت برای خفه کردن صدای انسانها راه مناسبی نیست بهتر است آن طرفی که مشکل دارد به رفع مشکل خودش بپردازد .

همسر یار روز و شب انسان است همان لحظه که از همه جا در مانده می شوی و به آغوش همسر راه زندگی پناه می بری تا چند لحظه ای فارق از ناجوانمردی و نامرادی ها و خستگی ها و....لختی بیاسایی .

عجب آغوش دلنوازی خواهد بود آن آغوشی که ناامن است و انسانی در آن مورد توهین و حقارت و ضرب و شتم و...قرار می گیرد !!!

چه خوب که خانواده ی تحصیل کرده ای هستید که بامعیارهای اولیه این خانم همخوانی دارید به شما و خانواده محترم به جهت پویایی در راه کسب علم و دانش تبریک می گویم .

اما امیر پارسا فکر می کنید تحصیلات خانواده شما برای بقای رابطه این زوج کافی است ؟!

همینقدر بدانید که شما در رابطه با این خانم اشتباه کردید .

برادر من ، شاید ایشان به ظاهر بپذیرد و پذیرفته باشد که برادر شما صرع دارد ولی عرض کردم این آزردگی اولیه کار دست شما و خانواده و برادر محترم شما می دهد مخصوصا که برادر شما به لحاظ رفتاری ( جدای از مشکل صرع ) پر اشکال است . توجه کنید که خیلی از افراد صرع دارند ولی دست بزن ندارند .

تا اینجا را خط به خط پاسخ دادم بقیه هم طی روند تاپیک جلو خواهیم رفت .

جناب آني عزيز
مرصي!از اينكه كلمه دختره را بكار بردم خودم هم حس خوبي نداشتم و از اينكه كوتاه بشه اينو بكار بردم حتي يه جا گفتم دختره و پسره!حق با شماست
من در زندگيم صبورم الان يه بچه 9 ساله دارم در دوران نامزديم هيچوقت دست بر روي خانمم بلند نكردم
ممكنه توي اين چند سال از اينكارها كم و بيش كردم ولي نه شديد ولي همواره حتي موارديكه خودم مقصر نبودم جلو آمدم و عذر خواهي كردم و در اين مدت يه سري از خصوصيات خانمم بر من تاثيرگذاشت و يه سري از خصوصيات بنده بر روي ايشان!
الان دارم دور و برم را نگاه مي كنم ميبينم 90 درصد از مردم دارند با درگيري در زندگي زناشويي ادامه راه مي دهند
واقعا ميمونم كه اينقدر مردم رفتن توفكر پول و از هر راهي پول در ميارن كه اينقدر زندگيها بي بركت شده و همه در استرس و فشارن
بنده قبل از ازدواج داداشم بسيار مخالف ازدواجشان بودم و مي گفتم تا به بلوغ فكري و اقتصادي نرسيده ازدواج نكنه
كو گوش شنوا پدر و مادر ما براي اينكه ماها بچه هاي سربزيري بوديم و هيچ مشكلي برايشان ايجاد نكرديم رفتن براي برادرم كه هيچي از زندگي و خصوصيات يك زن و ... نميدونه زن گرفتن
الان فقط فكرم كمك به اونهاست
زن داداشم را من خيلي دوست دارم و اونهم توي خانواده من منو قبول داره بعنوان يك مرد كامل!
البته بارها بهش گفتم كه مرد طي 25 تا 35 سال خيلي تغيير مي كنه و ......
باور كن با هم انديشي با اساتيد اين سايت من حس كردم بهتره با زن دادشم يه مدتي تماس نداشته باشم تا اون خودش باشه و خودش
يه چيزي هم هست اينه كه اين اخلاق داداش كوچيكه ما در دو داداش ديگر من هم بوده و اونا با اومدن پيش مشاورها و گذشت زمان الان خيلي خوب شدند
واقعا نمي خواهم با سرنوشت زن داداشم بازي كنم چون خودم از خدا مي ترسم

آقاي پارسا به نظرم برين خونه ي زن داداشتون و منطقي باهاشون صحبت كنيد ازشون بخواين خواسته هاي كه از داداشتون دارن بنويسن و شرايطي رو كه مي پذيرند تا برگردن رو هم بنويسن و همزمان پيش يك مشاوره ي مجرب دوتاشون برن و ازشون بخواين به خودشون و داداشتون فرصت بدنو ايشون مطمين كنيد كه تا وقتي مشكلاتشون اساسي حل نشده ازدواج نخواهند كرد و در واقع بهشون بگين چيزي رو نسبت به الان از دست نميدن جز اينكه تمام تلاششونو براي زندگيشون كردن بعد اگه باز هم رفتاراي برادرتون خوب نشد اونوقت جدايي

خيلي جدي و قاطعانه باهاشن صحبت كنين
ايشالله موفق بشين

چيز ديگري كه ذهنم را درگير ميكنه اينه كه
مشكل داداشم و خانمش چقدر حاده؟آيا در مقايسه با مشكلات زناشويي ديگران(خيانت و ....)كه داره حل ميشه قابل حل نيست؟
چند درصد جامعه ما در رابطه زناشويي بدون مشكلند؟اگر قرار باشه با هركدام از اين مشكلات زندگيها بپاشه ديگه سنگ روي سنگ بند ميشه؟

آقاي پارسا در اينكه خانواده ي شما درست عمل نكردن شكي نيست ولي خوب الان ديگه كاريش نميشه كرد مهم اينه كه از اين به بعد درس عمل كنيدبه نظرم حتما حتما سعي كنن پيش مشاوره برن و همين كه ميگين داداشتون جوونن احتمال تغيير وجود داره از زن داداشتون بخواين قدري به زندگيشون فرصت بدن

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ببينين مشكل مشكله كوچيك و بزرگ نداره هر مشكلي حتي خيلي خيلي كوچيك ممكنه خيلي وقت ها لذت زندگي شيرين رو از ادم بگيره پس مهم حل مشكله
بزرگ يا كوچيك ديدن يه مشكل از يه فرد تا فرد ديگه فرق مي كنه من خودم به شخصه دست بزن داشتن مرد رو يه مشكل كوچيك نميبينم اين مشكل باعث ميشه آدم ارامش نداشته باشه، نتونه حرفشو راحت بزنه جون ميترسه ازعكس العمل فرد و..............

امیر پارسا محترم

دلیل ندارد در هر خانه ای هر خبری بود آن هم از جنس بد آن ما همان بد را الگوی زندگی خودمان قرار بدهیم . قراراست ما بهتر از بقیه از خانواده و پدر و مادرهایمان زندگی کنیم . قرار نیست همان که آنها کردند بشود الگوی درست یک عمر زندگی ما .

ما شما را محاکمه که نمی کنیم .
فقط به شما می گوییم اشتباه کردید که حقیقت را همانگونه که بود نگفتید .
شما هم نیاز نیست پافشاری داشته باشید و به خودتان فشار بیاورید و سعی کنید خودتان را به ما ثابت کنید .

شما و خانواده محترم از نگاه افراد بیرون از ماجرا اشتباه کردید مثل هر کس دیگری که در مسیر زندگی اشتباه می کند .
شما اولین نفر نیستید که چنین اشتباهی کرده آخرین نفر هم نخواهید بود . پس راحت باشید و به اعصاب خودتان فشار نیاورید . اما باید مسئولیت اشتباه و عملکرد خود را بپذیرید و با واقعیت ها و پیامدهای آن هم رو به رو شوید . به همین سادگی و به همین راحتی ولی از زیر بار مسئولیت به هیچ عنوان نمی توانید شانه کنید .

این حرفها هم که ما از آنها سرتریم و آنها هم از ما ته تر !!! هیچ دردی را امروز دوا نمی کند . این انتخاب ،انتخاب دیروز شماست چه سر !چه ته !

شما هم به عنوان یک برادر فوق العاده بهتر است کاری به کار آنها نداشته باشید . اتفاقی نمی افتد .نهایتا این دو نفر از هم جدا می شوند . دنیا که به آخر نمی رسد برادر من . آرام باشید و در حد و اندازه ی یک برادر به ماجرا نگاه کنید . لازم نیست کار خاصی انجام بدهید و غصه بخورید .

این زندگی مال برادر شما و زن برادر شماست . عملکرد - احساسات و افکار آنها ابدا به شما ربطی ندارد . چه بهتر که در آرامش زندگی می کردند ولی اگر آنها بی مهارتی دارند یا مشکل دارند آسیبی به شما و زندگی شما نمی زند . این همه غصه خورد ن و ناراحتی شما به واقع معنا ندارد . کار خودتان را بکنید .

از حد و حدود وظائف یک برادر هم تا همین امروز زیادی تلاش کرده اید . تماش کنید . زندگی خودتان را بکنید . شما مسئول زندگی دیگران نمی توانید باشید مگر اینکه مواردی وجود داشته باشد که شما به آن اشاره نکرده اید .

خانواده های ایرانی هم خیلی مشکل دارند به این علت که افسار کودک درونهای ازرده شان رها شده است و هزار الله و اکبر از والد مستبد منفی . اما این چه ربطی به من و شما دارد ؟!

آنکه نمی داند اسیر و بنده ی جهل است و وقتی که دانستی باید خمس و زکات دانسته هایت را بپردازی و آن هم با تغییر روش در سیر و سلوک زندگی و احساسات و اعمال و افکار . پس زندگی بهتری را تجربه خواهی کرد . از فرصتهای خود بهتر استفاده خواهی کرد و درست تر انتخاب خواهی کرد و تصمیمات بهتری خواهی گرفت و شیرینی یک زندگی موفق و آرام و پر امنیت را تجربه خواهی کرد .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

زندگی زناشویی مثل هر چیز دیگری تاریخ دارد . گاهی اوقات تاریخ آن زود تمام می شود و گاهی هم نه .
علائم و نشانه هایی در دو طرف به عنوان هشدار نشان دهنده ی این خواهد بود که این زندگی چه روندی را در پیش خواهد داشت .

اگر کسی درگیر مسئله ی طلاق نشد دلیل بر دوام و بقای ازدواج و محیط سالم زندگی زناشویی نیست . بسیاری از افراد زیر یک سقف زندگی می کنند ولی طلاق عاطفی گرفته اند و روابطشان هم از جایگاه همسر !!!سالم نیست .

اما افرادی که به واقع هر دو طرف به لحاظ روحی و روانی در سلامت به سر می برند و هر روز در پی ایجاد و انگیزه ی سالم جهت تغییر هستند و هر روز مهارتها و توانایی ها و آگاهی های خود را به روز می کنند و سطح آن را بالا می برند نمودار زندگی آنها نمودار یک زندگی زناشویی سالم و پویا ست . این گروه تعدادشان بسیار اندک است چرا که از جایگاه بالغانه و کنترل کودک و والد مستبد منفی اقدام به رشد و پویایی در جهت بقای زندگی زناشویی و رابطه گام بر می دارند .

من می توانم شما و احساس حمایت شما را درک کنم . اما به واقع با گفته های شما و آنچه تعریف کرده اید بهتر است دست این زوج را در دست یک مشاور و دکتر روانشناس بالینی بگذارید و فکر نکنید اگر کار آنها به جدایی کشید این یعنی اتفاق بدی که شما باید از خدا بترسید و.....

شاید این دو نفر زوج مناسبی برای هم نباشند ولی در جایی دیگر و در مسیر زندگی زوج مناسب خود را پیدا کنند . سخت نگیرید و بیش از آنچه که وظیفه ی برادری شما حکم می کند در زندگی آنها خودتان را دخالت ندهید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.mouod

آقای امیر پارسا با پیامک که نمیشه مشکل یه زن و شوهر رو به این مهمی حل کرد برادر من.

باید باهاش حضوری حرف بزنید و بپرسید علت اصلی دلخوری و ناراحتیش چیه ؟

بیماری برادرتون ؟ پنهان کردن بیماریش ؟ دست بلند کردن ؟یا چیز دیگه...

باید درست و حسابی و منطقی در مورد مشکلشون حرف بزنن هم با شوهرش و هم با شما که میگید قبولتون داره.معمولا وقتی چند مشکل کوچیک پیش میاد ما فکر میکنیم چون مشکلات زیاده پس بیخیال بشیم بهتره در صورتی که هر کدام از اون مشکلات راه حل خودشون رو دارن و باید یکی یکی در موردشون صحبت بشه تا اگه سوء تفاهمی هست ، کدورتی هست و یا کسی مقصره عذرخواهی کنه .طلاق آخـــــــرین راهه نه اولین راه اما متاسفانه تبدیل شده به ساده ترین راه.

در مورد پیامدهای تصمیم بی دقت و غیر منطقی باهاش صحبت کنید

میتونید با همدیگه برید پیش دکتر تا در مورد بیماری برادرتون و درمانش و انتقالش به فرزند و ... براش توضیح بده.

---

سلام !
جناب امير پارسا شما از صحبتها دوستان و مطالب خودتون تا حالا بايد به جاهاي خوبي رسيده باشيد!من بر خلاف بعضي از دوستان عدم دخالت شما را هرگز توصيه نميكنم(خودم هم به عنوان خواهر بزرگتر از اين گزينه بسيار استقبال ميكنم چون ميدونم كه الان اگه كاري نكنيد بعدا حتما افسوس و نا راحتي برادر كوچكترتان را نمي توانيد تحمل كنيد:72:)
شما با توجه به توصيه دوستان مشاوره يا حتي روانشناسي باليني براي هردو بخصوص برادرتان را حتما جدي بگيريد و در مورد بيماريشون هم حتما اون خانم رو پيش پزشك مخصوص صرع برادرتون ببريد تا آگاهيهاي لازم رابگيرند و بعد حق انتخاب با خودشون و در ضمن حج عمره اگر خدا بخواد فرصت خوبي براي آرامش و تمركز فكري براي هردوشان است اگه با همفكري خاتواده ها و بخصوص پدر اون خانم اينكار حتما انجام بگيرد من نظرم اينجاست نتايج خوبي خواهد داشت!:310:
موفق باشيد بزرگوار!:82:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط اميرپارسا

چيز ديگري كه ذهنم را درگير ميكنه اينه كه
مشكل داداشم و خانمش چقدر حاده؟آيا در مقايسه با مشكلات زناشويي ديگران(خيانت و ....)كه داره حل ميشه قابل حل نيست؟
چند درصد جامعه ما در رابطه زناشويي بدون مشكلند؟اگر قرار باشه با هركدام از اين مشكلات زندگيها بپاشه ديگه سنگ روي سنگ بند ميشه؟

---

سلام،

دوست عزیز، خانواده شما با پنهان کاری، پای یک دختر معصوم و بی‌ گناه روبه زندگی‌ برادرتون باز کردن،

دختری که نه تنها حق انتخاب ازش گرفته شده، بلکه باید کتک بخورد، فحش بشنود و باز هم دم نزند...البته این آخری انتظار خانواده شماست!

به نظرتون این انتظار شما، غیر منطقی‌ نیست؟

حالا میپرسین مشکل برادرم چقدر حاد هست!؟

باید عرض کنم، خیلی‌ حاد هست، چون همه چیز را بر پایه دروغ نهاده اید، بدون فکر کردن به اینکه، این دختر معصوم چرا باید زندگیش رو به پای برادر شما بگذارد، تنها منافع خانوادگی خود را در نظر گرفته اید و زندگی‌ یک دختر بی‌ گناه را خراب کرده اید...

که الان باید مستاصل به دنبال راهی‌ باشه تا از این رابطه خارج بشه...باز هم دست بردار نیستین و اصرار دارین که ایشان به این زندگی‌ برگردن...

چرا باید برگردن؟ اصلا این انتظار برگشتن ایشان نشان از خودخواهی نیست؟

زندگی‌ با برادر محترم شما، چه عایدی برای این دختر بدبخت دارد و داشته؟ به جز فحش و کتک؟

راحت بگویم، خودخواهی‌ هم حدی دارد، کمی‌ هم به این دختر بیچاره و خانواده ‌اش فکر کنید...

من اگر جای شما بودم، قبل از اینکه بگویم این پسر برادر من هست، می‌گفتم این دختر هم جای خواهرم، یک انسان است...

باور کنین، بعید نمیدونم به این دختر کمک می‌کردم تا از برادرم جدا بشه....

انقدر اصرار به بازگشت این دختر نداشته باشین، بگذارین این بار بر اساس حقیقت، خودش برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد...

البته این هم دیگر دست شما نیست...چون این دختر، با اینکه بر پای دروغ وارد خانواده شما شده، اما زود به حقیقت پی‌ برده و حالا، بر اساس همان حقیقت هم تصمیم می‌گیرد...:160:

ضمنا در مورد سوالتون،

بله، زندگی‌ که بر پای دروغ بنا نهاده بشه پایانی جز فرو ریختن نخواهد داشت!

سعی‌ نکنین با کلمات بازی کنین، و ظلم خانوادتون رو در حق این دختر جوان نادیده بگیرین...

با این همه ظلم در حق این دختر و خانواده ‌اش، برایم عجیب هست که انتظار دارین سنگ روی سنگ بند هم بشود...

موفق باشین،:72:


کامران

از همه اساتيد و همه دوستان كمال تشكر را دارم
چه سايت خوبي و چه مشاوران با تجربه اي
انشا الله همه شما بخاطر مشاوره هاي بي منتتان قرين رحمت خداوندي قرار گيريد.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ازهمه دوستان و اساتيد خواهشمندم با توجه به جميع مشاوره هايتان آيا صلاح مي بينيد كه؟
يكبار ديگر از او و خانواده اش اين فرصت را بگيريم كه يكبار ديگر با همديگر روبرو شويم و موارد و مشكلات را دانه به دانه طرح نموده و راه حل منطقي آنرا با در ميان گذاشتن با مشاوران/روانپزشكان پيدا نموده و طي مثلا" سه ماه موارد را بين دوطرف حل نمائيم(البته با قول و نظر اين دو عزيز)
آيا بنظرتان ترساندن برادرم در اين مسئله و مثلا" محضري نمودن قولهايش(مثلا" بشكل صوري و يا واقعي)مثمر ثمر مي باشد؟

برادر خوب میشه لطف کنید و برامون از کارهایی که برادرتون در این زمینه یعنی در زمینه ی برگشت همسرشون انجام دادن رو بنویسید؟
من احساس می کنم اون قدری که شما برای برگشتن همسر برادرتون اصرار دارید برادرتون این اصرار رو ندارند؟
میشه یکبار منطقی با برادرتون صحبت کنید که چه فکری و چه برنامه ای برای زندگیشون دارند توی این شرایط به جای اینکه با زن برادرتون صحبت کنید؟؟؟؟؟ در ضمن من فکر می کنم اگر امروز شما به خانه ی زن برادرتون رفتید آیا حرف جدیدی و تازه ای خواهید داشت یا تغییر رفتاری یا وقت مشاوره ای یا وقت دکتری برای تعیین میزان بیماری همسرتون یا اقدام جدیدی که بخواهید اون رو به زن برادرتون بگید و ایشون رو امیدوار به برگشت بکنید؟
امیدوارم که خوب و عاقلانه به صحبت هام فکر کنید.:82:

دل عزيز
ديروز برادرم را پيش دكتر سيروس ايزدي بردم،امروز دكتر براي ايشان نسخه خواهد پيچيد
دكتر ايزدي گفته ايشان درابتدا بايستي با دارو بر خشمش غلبه كند
با برادر زنم صحبت كردم ايشان نظرش اينه كه با صرعش مشكلي نداره جون قابل درمان است!
بنظر شما آيا براي ادامه زندگي ايندو بيشتر از اين تلاش كرد؟
در دو هفته اخير يه شغل مناسب برايش جور كرديم(برادرم)پيش بهترين دكتر مغز و اعصاب برديم!با دوتايشان صحبت كردم
يه چيزي كه من فهميدم دخالت و گردن غيرت پدرش مي باشد كه مرتب مي خواهد در زندگيشان دخالت كند!!
راستي من اگر دامادم بگم دخترم مي خواهد بره مكه حجابشو بيشتر رعايت كنه درسته؟
يا مرتب نگاه كنم كجا استخدام ميكنه به دادمادم بگم بره مصاحبه بده؟
بعد از عقد خانواده ها چه نقشي بايد داشته باشند؟آيا دخالت كنند بهتره يا فقط راهنمائي كنند و اگر نظرشان انجام نشد اشكالي نداره؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بعضي ها اين عقيده را دارند كه پدرزن و مادرزن هيچوقت مثل پدر و مادر نميشند؟
خود من هم حس ميكنم اونها در زندگيم دخالت نكردند كه من به اونها علاقمندم!
نظر شما چيه؟

بعد از گذشت 2 الي سه هفته و با توجه به تمهيدات بعمل آمده!
چرا هنوز هردو دارند لجبازي مي كنند؟بايد چه كرد؟
داداشم ميگه خانواده اش دارند در زندگيش دخالت مي كنند و او مرتب توي يك بحث،مطلبو كش ميداد و منو عصباني كرده!!
او مي گويد خيلي حرص خورده و اصلا" رازي به برگشت نيست؟
تا كجا بايد پيش رفت؟
آيا يكي دو ماه فاصله و درمان داداشم براي اين قضيه كافي نيست البته با تعهداتي كه داداشم خواهد داد
بايد چه كرد؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

با ايشان به اتفاق خانمم 3 ساعت صحبت كردم!
نظرات شما اساتيد را بهشان پيشنهاد دادم!!
چرا دوتا اينقدر غدند؟همه صحبتهاي آنها در زندگي هاي ما هست ولي اينقدر بولد نميشه!!!اصلا من كه به پدر و مادرم نميگم
چرا اين دو اينقدر داغونند؟

آقای امیرپارسای گرامی می دونم که شما نگرانید و دارید نهایت سعیتون رو می کنید که زندگی برادرتان سروسامانی بگیرد اما فکر نمی کنید تا زمانی که این دلسوزیهای شما وجود داشته باشه برادرتون و همسرشون سعی نمی کنند که خودشان جدی تر برای زندگی شان تصمیم بگیرند؟ پس لطف کنید حتی اگر چندین ماه هم طول کشید بگذارید که برادرتان خودشان پا پیش بگذارند و شروع به تصمیم گیری نمایند!
شاید شما بگوید که ایشون جوون هستند و هنوز متوجه نمی شوند که چه ضربه ای خواهد خورد! اما من فکر می کنم که ایشون از همین امروز باید یاد بگیرند که در زندگی بزرگ شوند و اگر قصد تشکیل یک زندگی رو دارند باید بتونند که برای حفظ و یا حتی از بین بردن این زندگی تصمیم بگیرند و مسئولیت تصمیماتشان را هم برعهده بگیرند!

چرا بعضي از مردها اينقدر گردن غيرت دارند و راضي نميشن با پدرخانمشون خوب باشند و فوري مقابلش جبهه مي گيرند؟البته هميشه ميگن پدرخانمون با ما خوب تا نكرده!
اينا موفق ترند يا ماهايي كه به اين چيزها اهميت نمي دهيم؟

راستي يه مشكلي كه توي اين سايت زياد مي بينم مشكل جنسي است؟ممكنه اين دو همين مشكل را داشته باشند؟

خلاصه خدمت همه اساتيد بگم
نظر بنده كه همان استفاده از روانشناس بود فقط يه بخشيش كه مربوط به بيماري داداشم بود در حال درمانه
دكتر سيروس ايزدي هم فقط به دادشم گفت چرا با زنت اينجوري برخورد مي كني؟
درمانش هم حالا حالاها سرجاش ادامه پيدا ميكنه
عليرغم اصرارم براي نرفتن آنها به مكه با صحبتهاي برادر و خواهر ما با پدر و مادرش،اونها ميرن مكه
البته اونها ميگن اول بايد با دكتر ايزدي صحبت بشه و دادماد نيز تعهدي بده كه منبعد اين عمل تكرار نشه(دست دراز كردن)
بنظر شما دادن اين تعهد خوبه يا بده؟
يا بايد انجام داد؟

آقای امیرپارسای محترم، میشه به ما از نظرات و رفتارهای برادرتون هم بنویسید و یه سوال دیگه، آیا به نظر خود شما، برادرتون تغییری داشته اند یا نه؟ ( لطفا شما که از نزدیک ایشون رو می بینید صادقانه برامون بنویسید که برادرتون توی این مدت تغییری داشته اند یا نه؟ و همین طور شما تا به حال با ایشون صحبت منطقی ای در مورد زندگیشون داشتید یا نه؟)

جناب دل عزيز
حسم ميگه كه اون تازه چندماهه داره خودشو آماده مي كنه كه كمتر خرج كنه و بيشتر كار كنه و .... يعني يه جورايي داره بسمت بلوغ اقتصادي ميره
اما هنوز درش بلوغ فكري نمي بينم آخه بعضي وقتها ازش چيزايي ميبينم كه حس ميكنم هنوز مرد نشده
1)عليرغم همه صحبتهايي كه با او كرديم هنوز پدر زن و مادر زن را بعنوان جانشين پدرو مادر نميدونه
2)در اين يك ماه گذشته بسياري از مشكلات و خصوصيات خانمش را پيش همه خانواده افشا كرده
3)يادمه چندتا اس ام اس به خانمش زد كه اونهم جواب نداد و يكبار براي عذر خواهي به خونه پدر خانمش رفت و از او عذر خواهي كرد و ....-فكر ميكنه با انجام اين دو سه كار خانمش بايد برگرده
4)در اين مدت(يكماه)حس ناراحتي و پشيماني در چهره او نميديدم و انگار بچه هاي ديگه خونه از او ناراحتتر بودند

خوب پس دادن تعهد کاغذی یا حتی دفتری و ثبتی هم نمی تونه به این زوج و به این خانوم کمک کنه! کاش میشد شما برادرتون رو با یه سری مهارت هایی که لازمه داشته باشه تا دیگران ایشون رو به عنوان یه مرد به حساب بیارن آشنا می کردید و تمایلشون رو در این مورد جویا می شدید؟! مثل اینکه خود این آقای برادر هنوز که هنوزه آنچنان ناراحتی بابت رفتارها و گفتار و کتک زدن ها و این جور موارد ندارند و پس هنوز به ماهیت واقعی زندگی پی نبردند!

يه چيزي كه برام خيلي عجيبه!سرسختي بيش از حد خودشه!!
گويا كل كل هايي كه اين دو با هم داشتند داره باعث ميشه نتونند غرورشون را بشكنند
راستي چرا اين دو همچنين علاقه اي به برگشت به زندگي ندارند ولي خانواده دوطرف خيلي برايشون مهمه كه برگردند!
آيا اين اختلاف فكر بين نسل قديم(سنتي)و جديد نيست كه قديميا اعتقاد دارند كه خيلي سوخت و ساخت
ولي جديديا فكر مي كنند نبايست به خودمان خيلي سختي بدهيم و اگر فشار مشكلات و سختيها زياد شد طلاق و خلاص!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:302: