چند جمله كه يه كم درد داره!

از سوسک میترسیم از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم !

از عنکبوت میترسیم از این که تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمیترسیم !

از دیر جوش اومدن آب برای چای میترسیم از جوش آوردن خون آدما نمیترسیم !


http://img.farsup.com/images/24470265562387950117.jpg


از خواب موندن میترسیم از عمری که همه به خواب سپری شد نمیترسیم !

از وقت کم آوردن میترسیم ازهدر رفتن وقتی که داریم نمیترسیم !

از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم از خیانت کردن به خودمون نمیترسیم !

از گم کردن راه میترسیم از هیچ وقت به هیچ جایی نرسیدن نمیترسیم !

از خستگی سفر میترسیم از دست خالی رفتن و برگشتن نمیترسیم!

از اینکه نادیده گرفته شیم میترسیم از اینکه نادیدنی هارو نمی بینیم نمیترسیم !

از اینکه یه روز تموم بشیم میترسیم از اینکه تموم نشده بی مصرف شیم نمیترسیم !

_______________
منبع : http://azhameja4u.blogfa.com/

از این که دیگران خطاهامون رو ببینن و جایگاهمون رو پیششون از دست بدیم می ترسیم ، اما از این که بر هر خطایی خدا ناظره و می بینه و اعتبارمون رو نزدش از دست می دیم و اون باز هم اغماض می کنه ، نمی ترسیم که ....... نکنه روزی به کلی رهام کنه ، اونوقت ستاریتش رو بر میداره و رسوای نزد دیگران می شیم !!!!!!!!

از اینکه کریستال خونمون بشکنه میترسم ،اما از اینکه دل کسی رو بشکنیم نمی ترسیم ،حتی بعد شکستنش یه ذره هم واسمون مهم نیست
------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

از این که دیگران خطاهامون رو ببینن و جایگاهمون رو پیششون از دست بدیم می ترسیم ، اما از این که بر هر خطایی خدا ناظره و می بینه و اعتبارمون رو نزدش از دست می دیم و اون باز هم اغماض می کنه ، نمی ترسیم که ....... نکنه روزی به کلی رهام کنه ، اونوقت ستاریتش رو بر میداره و رسوای نزد دیگران می شیم !!!!!!!!

---

خود رها کردن انسان از سنت خدا وحشتناکه وای به اینکه ستاریتش رو هم ورداره ،دیگه چه دلخوشی میمونه واسه ادم؟

با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت

هر روز ما آف هامونو باز می کنیم و پیام هایی رو که دوستامون فرستادن می خونی ... اما تا حالا چند بار "قرآن" رو باز کردیم تا پیام هایی رو که خداوند فرستاده بخونیم

گوشهایم را می گیرم ...
چشم هایم را می بندم ...
و زبانم را گاز می گیرم ...
ولــــی ...
حـــریـــفِ افکارم نمی شوم ...
چقـــدر دردنــــاک است ...
فــهــمــیــدن !

دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتی نوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه، نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیم میگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه
. . .

فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگن عجب انسان فهمیده ای بود

با مادرم به ویترین طلافروشی خیره شده بودیم. ویترین مغازه پر بود از طلا و جواهرات قشنگ و جورواجور.

مادرم با لبخند نگاهم کرد و وارد مغازه شد.

اما من خیره به طلاها پشت ویترین ماندم.

انتخاب کردن کار سختی بود.

همه طرحها و مدلها چشمگیر و زیبا بودند اما...

اما گردنبند مادرم که تازه وارد ویترین شده بود،از همه زیباتر بود...

دقت کردي؟ هيچکس به سکوت آدم نميرسه همه منتظرن به فرياد آدم برسن؟

اندوه که از حد بگذرد

جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !

دیـــگـر مـهـم نـیـســت :

بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛

دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن ...

آنـچه اهـمـیـت دارد

کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است

که دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !

در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی

و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه ...

می دانی..؟

آدم های ِ ساده..

ساده هم عاشق می شوند..

ساده صبوری می کنند..

ساده عشق می وَرزَند..

ساده می مانند..

اما سَخت دِل می کنند..

آن وقت که دل ِ می کنند..

جان می دَهند..

آدم های ِ ساده.....

چقدر ندانستن ها و نفهميدن هاست كه از دانستن ها و فهميدن ها بهتر است.
و چقدر دعا مي كنم كه بعضي اصوات را نشنوي و بعضي رنگ ها را نبيني و بعضي افكار را نفهمي....
( اشارت 89، دكتر علي شريعتي)

مرا یاد بگیر ...

نه مثل جبر...

نه مثل هندسه ..!

نه مثل 1- 1

که همیشه میشود 0 ........

مرا یاد بگیر

مثل نیمکت آخر .....

زنگ آخر ........

و دستانی که نام تورا

مدام روی چوب حک میکرد ...

مرا یاد بگیر ...!!

تو هیاهوی زندگی کردن غرق شده ایم
از برای بودن نبودن های دیگری ها را خواهانیم
از ته دل ازروی بیشتربودن داریم
و از سر زبان ادعای سفر کردن
از ترس نبودن هر روزقفل دیگری بر داشته هایمان میزنیم
بر زنجیر هایی که مارا بر بودن مستحکم تر میکند
کلید قفل را هر روز گم و گمتر میکنیم تا مبادا روزی بشود پیدایشان کرد
که وای بر اون روز
وسوسه بازکردن قفلی دلمان را ببرد
دستمان را به بالا بکشد
و بدانیم که کسی هست که بایدهای سفر ماست
که محکوم شونده ایم یا محکوم کننده
محکوم به از دست دادن نفسی
بی اینکه به فکر این باشیم که نفسی محکوم به تحمل ما بوده روووووووووووزگاری
دست هایت را به زمین نکوب
چشمه ها خشکیده است
چشمه ها تاب فرسوده کردن این همه بند و زنجیر را نداشتند
فکری دیگر باید بکند
تا بتواند ازین هیاهو دستان بیشتری به طرفش دراز شوند
اینجا همه غرق شده ایم در خود بودن
همه فراموش کرده ایم که برای چه آمدیم
که برای اثبات ما بودن ها راهی سفر شدیم
باید فکری بکنی تا ما بدانیم وقت بازگشت است
وقت سفر
کوله پشتی هایمان کجاست
بزرگتر ها کوله پشتی های ما بچه ها را نیاوریدسنگین است!

خوشبختي يافتني نيست ساختني است. از زندگي لذت ببريد حتي اگر چيز با ارزشي را از دست داده ايد

تصمیم شبیه ماهی است گرفتنش آسان و نگه داشتنش دشوار است.....

میدونی؟!

دونستن بعضی چیزا خیلی درد داره، خیلی!

اینکه بدونی تو این دنیا مردمانی هستن که صادقانه بهت دروغ میگن, خالصانه بهت خیانت میکنن.اینکه بدونی تو این

دنیا هرچی تنهاتر باشی ... پیروزتری.

سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن

دیگه نه ناز میکشن.

نه انتظار میکشن.

نه آه میکشن.

نه درد میکشن.

نه فریاد میکشن.

فقط دست میکشن و میرن....

--

همیشه به یاد داشته باشیم که چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را دوباره بازگرداند.

سنگ ........ پس از رها کردن!

سخن ............ . پس از گفتن!

موقعیت ... پس از پایان یافتن!

و زمان ........ پس از گذشتن

می توانی مکه و مدینه و سوریه برای زیارت نروی
و بروی زاغه نشین های کنار شهرت و برای مردمت
یک پیامبر آرامش یا خدای مهربانی باشی...می توانی.
کاش می دانستی که تو خودت برای خیلی از آدم ها خدایی
که منتظرش هستند تا امشب بچه هاشون گرسنه به خواب نروند...کاش می فهمیدی

تکرار برای بار چندم جهت تمرین :

بار الها..........
برای همسایه ای که نان ما را ربود"نان
برای آنان که قلب ما را شکستند"مهربانی
برای کسانی که روح ما را شکستند"بخشش
وبرای خویشتن خویش"آگاهی و عشق میطلبم

شاید اگر انسانیت هم مارک دار بود

خیلی از آدم ها به تن می کردند...!!

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد

[size=x-large]گاهی رفتن بهتر است. گاهی باید رفت.


باید رفت تا بعضی چیزها بماند.

اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت.

اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند.

گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد، مثل یاد، مثل خاطره، مثل غرور،

و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت، مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند.

رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی

و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی بمانی.

برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند.

برو و بگذار رفتنت بیش ازآنکه دردی بر دلی بنشاند، خاطره ای پر حسرت بشود.

برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش ِ دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت آسانتر باشد.

عشقت را بردار و برو. خوب برو. زیبا برو.

سر به زیر برو هرچند با اندوه. با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و دوش.

شاد برو، شاد از این باش که اگر ترا او نشناخت، عشق شناخت.

برو و بدان هر جا بروی دست عشق را بر شانه خود حس خواهی کرد.

نگاهت عاشقانه خوهد شد و صدایت آشنا.

وقار را در گامهایت می توان دید و اندوهی عارفانه را در لبخندت.

همه اینها از آن است که عشق قلب ترا مأمنی برای بیتوته خویش یافته و همراهت خواهد ماند تا محضر حضرت دوست.

آنکه می ماند اسیر عادت و خویشتن خواهی می شود.

ذائقه جانش تلخ می شود از شور و شیرین های زودگذر و غبار می نشیند بر آینه روحش.

رفتن همیشه بد نیست.

آنگونه باید بروی که دیده شوی و حضورت مثل لمس بال یک پروانه حس شود.

آنگونه برو که هیچ نگاهی نتواند ترا انکار کند و هیچ دلی نتواند ...

برو، فقط برو.

وقتی بروی همه چیزهایی که باید بیاید می آید...

[/size]

و هرگاه در زندگی وجود دشمنانت را احساس کردی

بر زندگی لبخند بزن و بر خود افتخار کن

که برخی در مقابل تو احساس ضعف می کنند!

اگر گاهی آزادت می گذارم از دوست داشتن زیادی ام است

اگر بی خیال می شوم و تو می پنداری برایم مهم نیستی

در آن ثانیه از درون طوفانی در من برپاست…

.اما دوست داشتن تو مرا وادار به غرور و سکوت از کارهای اشتباهت می کند!

هزار بار گفتم

با این باد های هرزه نپر

به آنها نخ نده

حالا

بالای آن دکل

با سیم های لخت فشار قوی

دست و پنجه نرم کن

- باد بادک جوان

آدمیزاد بی غذا ، دو ماه دوام می آورد / بی آب ، دو هفته / بی هوا ، چند دققه / بی"وجـــدان"، خـیلی .................

متاسفانه خیلی ...

گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند


که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند.


پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد.


کاش سنگی هم به ادمها می خورد که بدانند اسمانی هم هست


پرواز و آسمان را بخاطر بسپار...

يک دسته از ادم ها هستند که ترازويشان را توي دوستي در حال تعادل قرار داده اند. بي کوچکترين خطايي.

رباتي مي شوند با برنامه اي عينا شبيه به خودت و هيچ تلاش و خلاقيتي فراتر از اين برنامه انجام نمي شود.

اس ام اس بزني. اس ام اس مي زنند.
زنگ بزني. زنگ مي زنند.
ميس کال بيندازي. ميس کال ميندازند.
نامه بنويسي. نامه مي نويسند.
بگويي :" دوستت دارم." مي گويند:" دوستت دارم."
دعوا کني. دعوا مي کنند.
قهر کني. قهر مي کنند.
هديه بدهي. هديه مي دهند.
خوشحال باشي. انرژي مي دهند.
غمگين باشي. غمگين ترت مي کنند.
جواب ميس کال ندهي. جواب ميس کالت را نمي دهند.
برايشان لايک و کامنت بگذاري. برايت لايک و کامنت مي گذارند.


بعد يک جا چشم هايت را باز مي کني و مي بيني بيشتر تو بودي که براي حفظ رابطه تلاش

کرده بودي و طرف مقابلت تنها آينه اي در برابر تو بود. تو که خسته شوي. تو که کم انرژي شوي. تو که براي چند

لحظه خودت را پشت اتفاقي پنهان کني. تو که از اتفاق کوچک يا بزرگي دلخور شوي. تو که شلوغ شوي. مي بيني

آدم ها نيستند. رفته اند. شايد رفته اند تا ربات يکي ديگر شوند

گفتن دوستت دارم سه ثانیه طول میکشد.....

توضیح دادنش سه ساعت

و

ثابت کردنش یک عمر....!!

عجب زمانه اي، شير ها پاکتي اند، پلنگ ها صورتي اند، قهرمانان دوپينگي اند و عشق ها ساعتي!

وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری.


وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره.

محبت زيادے هميشه آدم ها را خراب مے کند،

گاهے آدم ها مے روند نه براي اينکه دليلے براے ماندن ندارند،

بلکه آنقدر کوچکند که تحمل حجم بالاے محبت تو را ندارند !

او که رفتنے است ، بگذار برود . . . چه باک

میگن تو جهنم همش میگی
یادش بخیر.....
دنیای منم همینجور بود
.
.
.
یادش بخیر

درست متر کن !

آدم ها هم قد خودشان اند، نه هم قد تصورات تو ...

تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه

تمام اون کاری که میتونی انجام بدی

اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست

و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه

.................................................. ...........

هیچگاه با احساسات کسی بازی نکنید.
ممکن است بازی را ببرید اما این خطر وجود دارد که تا آخر عمرتان او را از دست بدهید.
(ویلیام شکسپیر)

.................................................. ...........

یکی از ناشناخته ترین لذتها در زندگی حرف زدن با خویشتن است.
فرانسیس رواتر

البته که دوستت دارم... . ولی آزارت می دهم.

دلیلش هم صاف و ساده این است که دوستت دارم .

این را می فهمی؟

آدم کسانی را که به آنها بی تفاوت است آزار نمی دهد...!


قهرمانان و گورها
ارنستو ساباتو

همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ،

بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب ها می نویسند ...

حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد

شکستنشان

یک انسانی را می شکند . . .

چه بسا اشخاصى که تنها با صداى کلنگ گورکن، از خواب بیدار مى ‏شوند.

سیاهی شب با سپیدهء صبح تمام میشود

نسیم سحری گرد و غبارها را می زداید

ابرها آرام آرام کنار میروند

اسمان آبی و آبی تر میشود

طلوع خورشید به درختان سبز روح تازه ای میدمد

گرمای خورشید آنها را به وجد می آورد

درختان پرنده ها را در آغوش میگیرند

و صدای پرنده ها طنین انداز میشود

خورشید گرمتر میشود

برفها آب میشوند

رودخانه به جریان می افتد

ماهی ها بازی میکنند

دشت و بیشه سبز میشود

سبز سبز

حیوانات بر روی دشت به هر سمتی میدوند

سپیدهء صبح , آسمان آبی , درختان سبز, آواز پرنده ها

آب شدن برف, سبزی بیشه ها

آری سر انجام این نیز بگذرد